حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
خرداد 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 708
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • ط.جمالی
  • زفاک
  • پاییزنوشت


  •   پاسخ امام به ولید بن عقبه   ...

    سوگند به خدا ای ولید [373] تو را بر دشمنی با پدرم علی علیه‌السلام ملامت و سرزنش نمی‌کنم، زیرا پدرم تو را به جهت شرب خمر هشتاد تازیانه زد، آن گاه که در نماز صبح با حالت مستی حاضر شدی و نماز جماعت گزاردی و گفتی آیا می‌خواهید زیادتر بخوانم؟!

    حطیئه شاعر عرب درباره‌ات گفت:

    «بامدادان حطیئه به هنگام نماز صبح دید ولید را که بعد از نماز در حالت مستی عذرخواهی می‌کند و می‌گوید: نماز فجر را خواندم، آیا زیاده بخوانم برای شما؟ در حالی که نمی‌داند، چرا می‌خواهد نماز زیادتر بخواند و اگر مردم می‌پذیرفتند، نماز صبح او از ده رکعت تجاوز می‌کرد…» [374].

    ای ولید! پدرم علی عقبه را در پیشگاه پیامبر، در جنگ بدر به منظور اجرای فرمان خداوند کشت، چرا تو سب نکنی؟! خدای متعال در ده جای قرآن علی را مؤمن خطاب کرده و تو را فاسق نامیده است آن جا که فرمود:

    «أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستوون [375]؛ آیا آن کس که مؤمن است، مانند کسی است که فاسق است؟ هرگز آن‌ها برابر نیستند.» و نیز فرمود: «ان جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا أن تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین [376]؛ چنانچه فاسقی برای شما خبری نقل کرد، بررسی کنید، زیرا در صورت اعتماد به او با نادانی و جهل روبه‌رو خواهید گشت و همگی بر این اعتماد، نادم و پشیمان خواهید شد.»

    حسان بن ثابت درباره‌ی تو و پدرم علی علیه‌السلام چنین سروده است:

    «خداوند بزرگ در قرآن علی علیه‌السلام را در کفه ایمان و ولید را در کفه کفر قرار داده و فرموده: هرگز مؤمنی که خدایش را عبادت کرده، به مانند فاسق جنایتکار نیست. ولید به زودی در قیامت احضار خواهد شد و در برابر کارهای کفرآمیزش قرار خواهد گرفت و علی علیه‌السلام که مجسمه ایمان است برای پاداش نیک خواهد آمد، به علی بهشت واگذار می‌گردد، لیکن ولید به جزای کردارش خوار و ذلیل خواهد شد» [377].

    ای ولید! تو را به قریش چه کار؟! تو مردی درشت و شکم‌گنده‌ای از قبیله‌ی صفوریه، به خدا سوگند! عمرت از آن کسی که می‌گویند پدر تو است زیادتر است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ امام به عمرو بن عاص   ...

    آن گاه امام علیه‌السلام رو به او کرده فرمود: اما تو ای عمرو بن عاص که پست‌ترین و فرومایه ترین آنانی، تو سگی هستی که پنج نفر از مردان قریش ادعای پدری تو را دارند [369] و در میان آن پنج نفر، کسی که نژادش از همه پست‌تر و جایگاه اجتماعی‌اش از همه فرومایه‌تر بود، بر سایرین غلبه یافت و تو را به خود نسبت داد و بدین گونه تو بر بستری مشترک به دنیا آمدی. پدر تو (عاص) همان کسی است که با صراحت خود را دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله خواند و آن حضرت را «أبتر» نامید، آن گاه این آیه نازل گردید که:

    «ان شانئک هو الأبتر [370]؛ همانا دشمن و بدخواه تو ای پیامبر، بی‌دودمان است.»

    تو خود در تمام جنگ‌ها رویاروی با پیامبر صلی الله علیه و آله جنگیدی، در مکه او را آزردی و به وی سخنان زشت گفتی و بر او مکر و حیله نمودی. تو از سرسخت‌ترین مردمی بودی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را در مکه‌ی معظمه دروغگو خواندند و با وی دشمنی ورزیدند. تو همان کسی هستی که برای بازگرداندن جعفر طیار و همراهانش از

    حبشه به نزد نجاشی رفتی و چون نجاشی خواسته‌ی تو را برنیاورد و خدای یگانه تو را ناامید بازگرداند، از دوست و همراه خویش - عمارة بن ولید - نزد نجاشی بدگویی کردی و رابطه پنهانی وی را با کنیز حبشی برملا ساختی، ولی نجاشی هر دو شما را رسوا نمود. تو در زمان جاهلیت و در دوره‌ی اسلام با بنی‌هاشم دشمنی داشتی و رسول خدا صلی الله علیه و آله را در شعری هفتاد بیتی هجو کردی که پیامبر صلی الله علیه و آله در این مورد فرمود:

    «اللهم انی لا أحسن الشعر و لا ینبغی لی أن أقوله فالعن عمرو بن العاص بکل بیت [ألف] لعنة؛ پرودگارا! من زیبا شعر نمی‌گویم و سزاوار نیست که شعر بگویم، پس لعنت فرست عمرو بن عاص را در مقابل هر بیتی هزار مرتبه [که در آن قصیده‌ای که علیه من سروده است].»

    اما آنچه را که درباره‌ی عثمان گفتی، تو کسی هستی که برای عثمان در این دنیا آتشی بر افروختی و خود به فلسطین گریختی، آن گاه که خبر کشته شدنش را دریافتی، گفتی من ابوعبدالله هستم که چون زخمی را بیابم با انگشتم آن را می‌شکافم و به خون می‌آورم، سپس به معاویه پیوستی و دینت را به دنیایت فروختی.

    آری، ما تو را، نه درباره‌ی کینه‌توزی‌ات سرزنش می‌کنیم و نه درباره‌ی دوستی‌ات مؤاخذه؛ به خدا سوگند! تو نه عثمان را از روی دوستی یاری کردی و نه هنگامی که کشته شد به خاطر مظلومیتش خشمگین گشتی. تو دشمن بنی‌هاشم در دوره‌ی جاهلیت و اسلام بودی و هستی.

    وای بر تو ای عمروعاص! آیا فراموش کرده‌ای شعری را که به هنگام حرکت به سوی نجاشی سرودی؟ فراموش کرده‌ای، همان شعری را که در بدگویی از بنی‌هاشم در آن چیزی را فروگذار نکردی؟

    این سخن تو است که: دخترم پیوسته می‌پرسد به کجا می‌روی و چرا مقصدت معلوم نیست؟ به او می‌گویم: مرا واگذار که من می‌خواهم برای بدگویی

    از جعفر بن ابی‌طالب به حبشه نزد نجاشی روم و در حضور وی به جعفر و همراهانش بدگویی کنم… و در آخر آن اشعار گفتی:

    و لا أنثنی عن بنی‌هاشم

    بما اسطعت فی الغیب و المحضر

    و عن عایب اللات لا أنثنی [371]

    و لولا رضی اللات لم تمطر [372].

    «من هرگز از بنی‌هاشم دست‌بردار نیستم و تا بتوانم در پنهان و آشکارا ستیز و دشمنی می‌نمایم. زشتی‌ها و معایب بت لات در سخنان او مرا از خود دور نمی‌کند، زیرا اگر نبود خشنودی لات باران نمی‌بارید.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پیش گویی‌های امام مجتبی   ...

    سپس از شهدای بنی‌هاشم و کشته‌های آینده‌ی بنی‌امیه خبرداد و فرمود:

    قسم به جان خودم، به شهادت می‌رسند از بنی‌هاشم نوزده نفر و سپس سه نفر دیگر و از بنی‌امیه کشته می‌شوند نوزده نر و نیز نوزده نفر دیگر، همگی در جایگاه واحدی خواهند بود. بعد ازآن، مقدار زیادی از بنی‌امیه کشته می‌شوند که تعداد آن‌ها را خدا می‌داند، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

    «اذا بلغ ولد الوزغ ثلاثین رجلا أخذوا مال الله بینهم دولا و عباده خولا و کتابه دغلا فاذا بلغوا ثلاثمائة و عشرا حققت علیهم اللعنة و لهم سوء الدار، و اذا بلغوا أربعمائة و خمسة و سبعین کان هلاکهم أسرع من لوک تمرة؛ آن گاه که تعداد فرزندان وزغ (بنی‌امیه) [368] به سی تن مرد برسد، اموال الهی را در سلطه‌ی خود درمی‌آورند و هر کدام مقداری را حیف و میل کنند و بندگان خدا - صاحبان حقیقی آن‌ها - را ارزشی قائل نباشند و هرگاه تعدادشان به 310 نفر برسد باید آنان را لعن و

    نفرین نمود - لعن و نفرینشان واجب است - و وقتی شمارشان به 475 نفر برسد، به سرعت به نابودی خواهند گرایید، همچون جویده شدن خرما، بلکه سریع‌تر.»

    امام مجتبی علیه‌السلام سخنان خود را چنین ادامه داد:

    پیامبر صلی الله علیه و آله مطالب فوق را در مورد وزغ (بنی‌امیه) می‌فرمود که حکم بن ابی‌العاص وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آهسته سخن بگویید تا مطالب شما را وزغ (حکم بن ابی‌العاص) نشنود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ به عمرو بن عثمان بن عفان   ...

    ای پسر عثمان! با آن حماقت و نادانی که در ذات تو است، قدرت فهم و کشف امور سیاسی را در تو نمی‌بینم. تو به همراه این جماعت حیله‌گر، همانند پشه‌ای می‌مانی که بر روی نخل خرما نشست و گفت: محکم بایست که می‌خواهم از روی تو فرود آیم. نخل در پاسخ گفت: من هرگز ورود و نشست تو را متوجه نشدم تا فرود آمدنت بر من گران آید. ای پسر عثمان! هم‌اکنون من توجه نداشتم که تو با ما دشمنی، تا موضع‌گیری‌ات بر ما سخت آید و اینک بشنو پاسخ آنچه را که مطرح نمودی. آیا دشنام و سب تو نسبت به علی علیه‌السلام از جهت

    [صفحه 236]

    نقصان و کمبودی است که در حسب و نسب علی علیه‌السلام بود یا از ناحیه‌ی جدایی او با پیامبر صلی الله علیه و آله است و آیا به خاطر ضرری است که وی بر اسلام وارد کرد یا به جور و ستم حکمی نمود و یا به خاطر تمایل آن حضرت به دنیا بوده است؟! هرکدام را که مطرح کنی، چیزی غیر از کذب و دروغ نگفته‌ای.

    و اما آنچه را که درباره‌ی کشتگان بنی‌امیه در جنگ بدر مطرح کردی که نوزده نفر از آن کشته‌ها بر ذمه و عهده‌ی ماست، ادعایی دروغ است، زیرا آنان را خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله کشت و به حکم خداوند نابود شدند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سوابق ننگین معاویه و خاندان ابی سفیان   ...

    شما را به خدا سوگند! آیا نمی‌دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را سراغ معاویه فرستاد تا او نامه‌ای را برای قبیله بنی خزیمه بنویسد، آن گاه که خالد بن ولید آسیبی بر بنی خزیمه وارد کرده بود، وقتی آن شخص محضر پیامبر بازگشت، گفت او مشغول خوردن است و این رفت و بازگشت سه بار تکرار شد - [تأخیر معاویه بی‌توجهی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود] که پیامبر صلی الله علیه و آله به خشم آمد و فرمود: «اللهم لا تشبع بطنه؛ پروردگارا! شکم معاویه را هرگز سیر مگردان.»

    سوگند به خدا! ای معاویه دعای پیامبر صلی الله علیه و آله درباره‌ی تو مستجاب گردید و تو به این شکم‌پرستی و پرخوری تا روز قیامت مبتلا خواهی بود، بدانید آنچه را می‌گویم حق است. آن گاه طرف سخن خود را معاویه قرار داد و چنین ادامه سخن داد:

    اما تو ای معاویه! پدرت در روز نبرد أحزاب بر اشتری قرمز رنگ سوار بود و مردم را به جنگ علیه مسلمانان تشویق می‌نمود، در حالی که تو شتر را می‌راندی و برادرت عتبه که اینک در این مجلس حاضر است، مهار شتر را می‌کشید، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین دید، بر هر سه شما نفرین نمود که: «خدایا! سواره، راننده و مهار گیرنده را از رحمت خود دور گردان!»

    معاویه! آیا فراموش کرده‌ای که چون پدرت تصمیم گرفت اسلام بیاورد، تو در حالی که او را مخاطب خویش قرار داده بودی، اشعاری را خواندی و او را از اسلام آوردن باز داشتی؟ [366].

    و اما شما ای گروه (حامیان معاویه) به خداوند سوگندتان می‌دهم: آیا به یاد نمی‌آورید روزی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله در هفت جا بر ابوسفیان لعنت کرد؛ کسی از شما می‌تواند آن را انکار کند؟! آن‌ها عبارتند از:

    الف) روزی که در خارج مکه نزدیکی طائف در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله قبیله‌ی بنی‌ثقیف را به اسلام دعوت می‌کرد، پدرت پیش آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله ناسزا گفت. آن حضرت را دیوانه و دروغگو خواند و حتی می‌خواست بر آن حضرت حمله کند که در آن روز خدا و پیامبرش بر ابوسفیان لعنت فرستادند.

    ب) آن هنگام که کاروان قریش از شام می‌آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله می‌خواست آنان را در برابر اموالی که از مسلمانان گرفته بودند، توقیف کند، ولی ابوسفیان کاروان را از بیراهه به سوی مکه برد و جنگ بدر را به راه انداخت و رسول گرامی صلی الله علیه و آله او را لعن و نفرین نمود.

    پ) در روز جنگ احد آن گاه که پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز کوه بودند و فریاد می‌زدند: «الله مولانا و لا مولی لکم؛ خداوند ولی ماست و شما را ولی و سرپرستی نیست». ابوسفیان نعره می‌زد: «اعل هبل، ان لنا العزی و لا عزی لکم؛ برافراشته باد بت هبل، ما بت عزی داریم و شما چنین بت عظیمی ندارید». در آن جا خداوند و فرشتگان و انبیا و مؤمنان بر او لعن و نفرین فرستادند.

    ت) در جنگ احزاب نیز پیامبر صلی الله علیه و آله بر او لعن کرد.

    ث) در روز صلح حدیبیه که ابوسفیان به همراه قریش راه را بر مسلمانان بست و آنان را از انجام فریضه‌ی حج محروم نمود، پیامبر صلی الله علیه و آله بر رهبر مشرکین و پیروانش لعنت کرد. به آن حضرت گفتند: آیا امید اسلام به هیچ یک از آنان را نداری؟ فرمود: این لعنت بر مؤمنان از فرزندان آن‌ها نمی‌رسد و اما زمامداران شان هرگز روی رستگاری را نخواهند دید.

    ج) در جنگ حنین ابوسفیان کفار قریش و هوازن را جمع کرد و عیینه، قبیله‌ی غطفان و عده‌ای از یهود را گرد آورد، خداوند شر ایشان را دفع کرد. ای معاویه! تو مشرک بودی، پدرت را یاری می‌کردی و علی علیه‌السلام بر دین پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت قدم بود.

    چ) روز ثنیه که یازده نفر به همراهی ابوسفیان کمر به قتل پیامبر صلی الله علیه و آله بسته بودند (شش نفر از بنی‌امیه و پنج نفر از دیگر افراد قریش)، آن حضرت آنان را لعن و نفرین نمود.

    امام حسن علیه‌السلام بار دیگر رو به شرکت‌کنندگان در مجلس نمود و فرمود:

    شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که ابوسفیان بعد از بیعت مردم با عثمان به خانه‌ی وی رفت و گفت: برادرزاده! آیا غیر از بنی‌امیه، کس دیگری در این جا هست؟ عثمان جواب داد: نه. گفت: ای جوانان بنی‌أمیه! خلافت را مالک شوید و همه‌ی پست‌های اساسی آن را به دست گیرید، سوگند به کسی که جانم در دست اوست، نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی!

    ای مردم! آیا نمی‌دانید بعد از بیعت مردم با عثمان، ابوسفیان دست برادرم حسین علیه‌السلام را گرفت و به سوی قبرستان بقیع غرقد [367] برد و در آن جا به آواز بلند فریاد برآورد: ای اهل قبرستان! شما با ما بر سر حکومت و خلافت جنگیدید و

    امروز بدنتان در زیر خاک پوسیده است و کار حکومت در دست ماست. حسین علیه‌السلام خطاب به او فرمود: ابوسفیان! عمری بر تو گذشته، صورتت زشت باد، سپس دست خود را کشید و به سوی مدینه آمد. اگر نبود نعمان بن بشیر، چه بسا ابوسفیان حسین علیه‌السلام را نابود کرده بود.

    ای معاویه! این است کارنامه‌ی ننگین زندگی تو و پدرت، آیا جوابی داری؟ عمر بن خطاب تو را والی شام نمود و تو خیانت کردی، در پی او عثمان آن حکم را تنفیذ کرد، باز تو او را در دهان مرگ انداختی. از این هر دو بالاتر و عظیم‌تر این که به خود جرأت دادی و با جسارت و پررویی در برابر خدا ایستادی و با علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام مخالفت کردی! تو خوب می‌شناختی فضایل و کمالات و سابقه علی علیه‌السلام را در اسلام و می‌دانستی او بر تو و امثال تو برتری دارد. تو مردم نادان را برانگیختی و آنان را به معرکه‌ی جنگ آوردی و با مکر و حیله خونشان را بر زمین ریختی و این‌ها ثمره‌ی تلخ ایمان نداشتن تو به معاد و نترسیدنت از عقاب الهی است.

    ای معاویه! آن گاه که تو در قیامت پرونده‌ی عملت را به دست گیری وبه سوی دوزخ سرازیر گردی، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام روانه‌ی بهشت خواهد شد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اهمیت اهل بیت پیامبر   ...

    شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به هنگام احتضار و مرگ در حالی که اهل بیتش همگی جمع بودند، فرمود:

    «الله هؤلاء أهل بیتی و عترتی اللهم وال من والاهم و انصرهم علی من عاداهم و قال: انما مثل أهل بیتی فیکم کسفینة نوح من دخل فیها نجی و من تخلف عنها غرق؛ پروردگارا! این‌ها اهل بیت و عترت من هستند. خدایا! دوست بدار کسی را که

    دوست‌دار این‌هاست و یاری کن اینان را بر دشمنانشان و فرمود: اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوح هستند، هرکس بر آن وارد شد نجات پیدا کرد و هرکس سر برتافت غرق و نابود گردید.»

    شما را به خدا سوگند، آیا به یاد می‌آورید که اصحاب و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات آن حضرت، خلافت و جانشینی علی علیه‌السلام را تبریک گفتند؟ و باز فرمود: شما را به خدا: آیا می‌دانید که در میان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه‌السلام اولین کسی بود که خواسته‌های نفسانی خویش را بر خود حرام کرد و سپس آیات مبارکه‌ی ذیل نازل گشت:

    «یا أیهاالذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما أحل الله لکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین و کلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا و اتقوا الله الذی أنتم به مؤمنون [365]؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکی را که خداوند بر شما حلال کرده است حرام نکنید و از حد تجاوز ننمایید، زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد. از نعمت‌های حلال و پاکیزه‌ای که خداوند بر شما روزی کرده است بخورید و از پروردگاری که به او ایمان آورده‌اید بپرهیزید.»

    علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام کسی بود که نسبت به زمان مرگ مردم آگاهی داشت، حقیقت احکام و قضایا را می‌دانست و تمیز دهنده‌ی حق و باطل بود، آگاهی به تنزیل و تأویل قرآن داشت و از تعداد انگشت شماری بود که خداوند سبحان آنان را مؤمن نامیده است که تعدادشان به ده نفر یا کمتر می‌رسید. تو ای معاویه و شما ای هواداران معاویه، کسانی هستید که رسول خدا صلی الله علیه و آله لعن و نفرینتان نمود و من گواهی می‌دهم که شما ملعونان (نفرین شدگان) پیامبر صلی الله علیه و آله هستید.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بیان مناقب علی در برابر هیأت حاکمه‌ی شام   ...

    شما را قسم می‌دهم به خدا، آیا علی بن ابی‌طالب نخستین کسی نبود که در جنگ بدر پرچم اسلام را بر دوش گرفت و تو ای معاویه همان نیستی که پرچم کفر را بر دوش داشتی و جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله را بر خود فرض می‌دانستی؟! علی علیه‌السلام در جنگ احد و احزاب همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بود و پرچم پیامبر صلی الله علیه و آله را بر دوش داشت، لیکن تو همانی که در جبهه‌ی کفر پرچم کفر را بر دوش گرفته بودی. خداوند در هر سه جنگ حجتش را آشکار ساخت و دین خود را یاری کرد و گفتار پیامبرش را در مورد پیروزی گواهی نمود. پیامبر صلی الله علیه و آله در همه‌ی این جنگ‌ها از پدرم خشنود بود و از تو و پدرت خشمگین. [363].

    علی بن ابی‌طالب کسی بود که شب را در بستر پیامبر آرمید تا حضرتش را از چنگال مشرکین به سلامت رهایی دهد و درباره‌اش این آیه نازل گردید:

    «و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله [364]؛ بعضی از مردم [همچون علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در لیلة المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر] جان خود را به خاطر خشنودی خداوند می‌فروشند.»

    شما را به خدا، به یاد می‌آورید هنگامی را که لشگر اسلام به فرماندهی پیامبر صلی الله علیه و آله بنی‌قریظه و بنی‌نضیر را محاصره کرد و پرچم مهاجرین را به عمر و پرچم انصار را به سعد بن معاذ (ره) سپرد و سعد مجروح گردید که بدن او را به پشت جبهه منتقل کردند، لیکن عمر که خود ترسیده بود، دیگران را نیز ترسانید در آن هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود:

    «لأعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کرارا غیر فرار لا یرجع

    حق یفتح الله علی یدیه؛ فردا پرچم را به دست مردی می‌دهم که دوست دارد خدا و پیامبرش را و خدا و پیامبر نیز او را دوست می‌دارند، جنگجویی است که هرگز هزیمت نمی‌کند و از جنگ باز نمی‌گردد تا این که خداوند به دست او پیروزی نصیب کند.»

    در آن هنگام ابوبکر و عمر و دیگر مهاجرین و انصار نگران بودند که این مرد چه کسی است، زیرا پدرم علی بن ابی‌طالب گرفتار چشم‌درد سختی بود. ناگهان دیدند که پیامبر صلی الله علیه و آله پدرم را خواست و مقداری از آب دهان مبارکش را به چشم او مالید که بلافاصله بهبود یافت. رسول خدا صلی الله علیه و آله پرچم اسلام را به وی داد، آن حضرت به سوی بنی قریظه و بنی نضیر رفت و با لطف و یاری خداوند با پیروزی و سربلندی بازگشت.

    ای معاویه، تو آن روز در مکه بر دشمنی با خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله اصرار می‌ورزیدی. آیا مردی همانند علی علیه‌السلام که عمرش را به پند و اندرز برای خدا و در راستای اطاعت رسول خدا صلی الله علیه و آله گذراند، با تویی که دشمن خدا و پیامبرش بودی، مساوی هستید؟! سوگند به خدا که هنوز ایمان در دل تو جای نگرفته است و تو از ترس جان خویش، چیزهایی را بر زبان می‌رانی که در قلبت وجود ندارد. سپس رو به مردم کرده، فرمود:

    شما را به خدا سوگند! به یاد نمی‌آورید که در غزوه‌ی تبوک، رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه‌السلام را در مدینه به جای خویش گمارد تا اداره‌ی مدینه را عهده‌دار شود؟! در آن روزها مناقین مطالب بسیاری علیه او گفتند تا مدینه از وی خالی شود. علی علیه‌السلام به رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت: من در هیچ غزوه‌ای از شما دور نبوده‌ام، من را نیز شرکت دهید. رسول خدا - ص - فرمود:

    «أنت وصیی و خلیفتی فی أهلی بمنزلة هارون من موسی، ثم أخذ بید علی علیه‌السلام فقال: ایها الناس من تولانی فقد تولی الله و من تولی علیا فقد تولانی و من أطاعنی فقد أطاع الله و من أطاع علیا فقد أطاعنی و من أحبنی فقد أحب الله و من أحب علیا فقد

    أحبنی؛ تو وصی و جانشین منی از میان اهل بیتم. تو نسبت به من همانند هارونی نسبت به موسی بن عمران. پیامبر صلی الله علیه و آله دست پدرم علی را گرفت و فرمود: هان ای مردم! هرکس مرا ولی خود بداند خدا را ولی خود دانسته و کسی که علی علیه‌السلام را ولی خود بداند مرا ولی و سرپرست خود دانسته است. و هرکس از من پیروی و اطاعت کند از خدا پیروی و اطاعت نموده است و کسی از علی اطاعت کند از من اطاعت کرده است. و کسی که مرا دوست دارد، خدای را دوست داشته و کسی که علی علیه‌السلام را دوست بدارد مرا دوست داشته است.»

    دگربار، شما را به خدا سوگند! نمی‌دانید و به یاد نمی‌آورید، مطالبی را که پیامبر صلی الله علیه و آله در حجة الوداع مردم را مخاطب خویش ساخت و فرمود:

    «أیها الناس انی قد ترکت فیکم ما لم تضلوا بعده کتاب الله فأحلوا حلاله و حرموا حرامه و اعملوا بمحکمه، و آمنوا بمتشابهه و قولوا آمنا بما أنزل الله من الکتاب و أحبوا أهل بیتی و عترتی و والوا من والاهم و انصروهم علی من عاداه و انهما لم یزالا فیکم حتی یردا علی الحوض یوم القیامة

    ثم دعا - و هو علی المنبر - علیا فاجتذبه بیده فقال:

    اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، اللهم من عادی علیا فلا تجعل له فی الأرض مقعدا و لا فی السماء مصعدا و اجعله فی أسفل درک من النار…؛

    ای مردم! باقی گذاردم در میان شما کتاب خدا را تا به گمراهی نیفتید، پس حلال بدانید حلال آن را و حرام بدانید محرمات آن را، به محکمات آن عمل کنید و به متشابهات آن ایمان آورید و تصریح کنید، ایمان آوردم بدانچه قرآن آورده است و دوست بدارید اهل بیت و عترت مرا و نیز دوست بدارید دوستان ایشان را و یاری کنید آن‌ها را در راه غلبه یافتن بر دشمنانشان. قرآن و اهل بیتم در میان شما باقی خواهند ماند تا روز قیامت، آنگاه در کنار حوض کوثر به من ملحق می‌شوند.

    پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که بر روی منبر بود، علی علیه‌السلام را صدا زد و با دستش او را به

    سوی خود کشید و فرمود:

    «پروردگارا! دوست بدار هرکس علی را دوست دارد و دشمن بدار هرکس او را دشمن دارد. پروردگارا! هرکس با علی دشمنی می‌کند، برای او در روی زمین جایگاهی قرار مده و در آسمان نیز بر او جای مده، بلکه او را در پست‌ترین جایگاه آتش قرار ده…»

    شما را به خدا سوگند: به یاد نمی‌آورید زمانی را که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه‌السلام فرمود:

    «أنت الذائد عن حوضی یوم القیامة تذود عنه کما یذود أحدکم الغریبة من وسط ابله؛ تو دور کننده‌ی بیگانگانی از حوض من در روز قیامت، طرد می‌کنی از کنار آن، بیگانه را، همانند کسی که شتر بیگانه‌ای را از میان شتران خود می‌راند و بیرون می‌کند.»

    شما را به خدا سوگند! آیا نمی‌دانید و به یاد نمی‌آورید که علی علیه‌السلام به هنگام مریضی پیامبر صلی الله علیه و آله (همان مریضی که در آن رحلت نمود) بر آن حضرت وارد شد و دید که پیامبر صلی الله علیه و آله می‌گرید و اشک می‌ریزد. پدرم علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام پرسید: ای پیامبر خدا! گریه‌ات برای چیست؟ فرمود: گریه‌ام به خاطر تو است، چون می‌دانم عده‌ای از امت، کینه‌ی تو را به دل گرفته و آن گاه که به قدرت برسند در صدد تلافی و ستم برخواهند آمد و عقده‌های خویش را خالی می‌کنند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      افشاگری و رفع اتهام   ...

    بعد از آن که مهره‌های ناپاک حکومت شام، مطالب دیکته شده‌ی خود را یکی

    پس از دیگری مطرح کردند و با گمان باطل خود، اهل‌بیت علیهم‌السلام را متهم و چهره‌ی نورانی آنان را لکه‌دار کردند، آنگاه زبان گویای حق حسن بن علی علیه‌السلام به پا خاست و نقاب از چهره‌ی بنی‌امیه باز کرد و جنایات هر یک را برشمرد، به طوری که آبرویی برای آن‌ها باقی نماند و تمام اتهامات بی‌اساس آن‌ها را پاسخ گفت.

    امام مجتبی علیه‌السلام ابتدا رو به مجرم اصلی (معاویه) کرد و مطالبش را چنین آغاز نمود:

    «الحمدالله الذی هدی أولکم بأولنا و آخرکم بآخرنا و صلی الله علی سیدنا محمد النبی و آله و سلم - ثم قال اسمعوا منی مقالتی و أعیرونی فهمکم و بک أبدأ یا معاویة» سپاس خدای را که هدایت و ارشاد اولین و آخرین شما را بر عهده‌ی اولین و آخرین ما گذاشت و درود و رحمت خداوند بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله، سپس رو به معاویه کرده و فرمود: ای معاویه بشنو و شما ای یاران معاویه بشنوید:

    این گروه به من ناسزا نگفتند: بلکه تو به ناسزا گفتی، زیرا تو با زشتی أنس گرفته‌ای و اخلاق ناپسند در جانت ریشه دوانده، با محمد و خاندان او دشمنی می‌ورزی، سوگند به خدا! ای معاویه! اگر من و این جماعت در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله درگیر می‌شدیم و مهاجرین و انصار در اطراف ما بودند، جرأت چنین جسارت‌هایی نسبت به ما نداشتید و چنین برخورد نمی‌کردید. شما که در این جا علیه ما گرد آمده‌اید، مطالب حقی را که می‌دانید کتمان نکنید و مطالب باطل را گواهی ننمایید، سپس فرمود:

    شما را به خدا سوگند! آیا می‌دانید آن کسی را که دشنام دادید به سوی هر دو قبله نماز گزارده است، در حالی که تو ای معاویه، نسبت به هر دو قبله کافر بوده‌ای و «لات» و «عزی» را عبادت می‌کردی؟ او در دو بیعت رضوان و فتح شرکت داشت، اما تو نسبت به بیعت رضوان کفر ورزیدی و در بیعت فتح، عهد و پیمان شکستی.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اتهامات و برچسب‌های ناروا   ...

    پس از گفتگوی آغازین امام علیه‌السلام با معاویه، صحنه گردانان معرکه؛ از قبیل عمرو بن عثمان، عمرو بن عاص، ولید بن عقبه، عتبة بن ابی‌سفیان و مغیرة بن شعبه وارد صحنه شدند و هر کدام با حرارت در برابر دیگران مطالبی غیر منصفانه و غیر حقیقی را نسبت دادند که شنونده منصف و علاقه‌مند به اهل بیت علیهم‌السلام از آن رنج می‌برد و ما از آن جهت که پاسخ‌های امام علیه‌السلام ناظر بر گفته‌های آنان بوده، اتهامات و مطالب ناروای آنان را به صورت فهرست می‌آوریم:

    الف) بنی‌امیه در جنگ بدر هفده کشته داده‌اند که باید از بنی‌هاشم انتقام

    گرفت، آن هم بعد از آن که پدر تو در کشته شدن عثمان شرکت داشته است.

    ب) تو ای حسن بن علی، ادعا کرده‌ای که خلافت به تو می‌رسد، در حالی که خرد و توان آن را نداری؟

    پ) پدرت علی علیه‌السلام به خاطر دوستی دنیا و سلطنت بر عثمان عیب‌جویی کرد و سپس در قتل او مشارکت نمود.

    ت) ما تو را به این جا دعوت کرده‌ایم تا تو و پدرت را دشنام دهیم، اما پدرت را خدا به تنهایی سزایش را داد و ما را بی‌نیاز از پرداختن به وی نمود، اما اگر تو به دست ما کشته شوی، هرگز بر ما گناهی نیست و مردم نیز ما را سرزنش نخواهند کرد.

    ث) پدرت علی علیه‌السلام ابوبکر را مسموم کرد و در توطئه‌ی قتل عمر بن خطاب دست داشت.

    ج) شما مدعیان چیزهایی بوده‌اید که حقیقت ندارد.

    چ) پدرت با رسول خدا صلی الله علیه و آله دشمنی داشت. او شمشیری بلند و زبانی گویا داشت، زنده‌ها را می‌کشت و مردگان را متهم و معیوب می‌ساخت.

    ح) تو و پدرت در قتل خلفای قبلی شرکت داشتید، با ابوبکر درست بیعت نکردید، در حکومت عمر کارشکنی می‌کردید و عثمان را کشتید. او مظلوم شد و امروز معاویه ولی مقتول مظلوم است.

    ای حسن علیه‌السلام سلطنت و نبوت در خاندان شما جمع نخواهد شد. [362].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مناظره‌ی طولانی   ...

    در لحظه‌ی ورود امام علیه‌السلام به مجلس، معاویه از جای خویش به پا خاست و با آن

    حضرت مصافحه کرد و خوش‌آمد گفت. امام علیه‌السلام بدون تأمل فرمود خوش‌آمد گفتن و مصافحه نمودن علامت أمنیت و سلامت برای مهمان است.

    سپس معاویه به آن حضرت گفت:

    آمدنت بدین جا به خواست این جماعت است، اینان می‌خواهند از تو اقرار بگیرند که عثمان به دست پدرت کشته شد و او مظلوم بود، مطالب اینان را گوش کن و پاسخشان را بده و از این جهت تا من در جلسه حضور دارم، نگران مباش.

    امام علیه‌السلام فرمود: سبحان الله! ای معاویه، خانه خانه‌ی تو است و اجازه‌ی هر کاری در این جا مربوط به تو است. حال اگر تو خواسته‌ی آنان را اجابت کرده‌ای، من از عمل زشتی که مرتکب شده‌ای شرم دارم و از ناسزا گفتن به تو نیز خجلم و اگر آنان بر تو غلبه کرده‌اند و تو وادار شده‌ای، از ناتوانی و بیچارگی‌ات شرم می‌کنم، حال بر کدام یک اعتراف می‌کنی؟! البته اگر من می‌دانستم که چنین کسانی با تو همراهند، من نیز افرادی در ردیف و رتبه‌ی آنان از بنی‌عبدالمطلب می‌آوردم، من هرگز از تو و این افراد هراسی به دل راه نمی‌دهم، بلکه اینان وحشت زده‌اند، چرا که ولی من خداوند یکتاست، آن که قرآن را فرو فرستاده و اختیاردار نیکوکاران است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      واپسین روزها در کوفه   ...

    پس از تصرف غاصبانه‌ی حکومت عراق و حجاز و نقض عهدنامه از سوی معاویه، امام مجتبی علیه‌السلام چند روزی در کوفه حضور داشت و شخصیت‌های مختلف از راه‌های دور و نزدیک، خدمت آن حضرت می‌رسیدند و کسب فیض می‌نمودند. حساسیت اطرافیان معاویه، مانند عمرو بن عاص، ولید بن عقبه، مغیرة بن شعبه و عتبة بن ابوسفیان نسبت به آن رفت و آمدها، باعث شد که آنان گزارشی به معاویه بنویسند و احساس خطر خود را از محبوبیت و جلوه شخصیت آن حضرت اعلان نمایند. اینان جهت خاموش نمودن نور الهی و مبارزه‌ی با اهل‌بیت علیهم‌السلام به معاویه پیشنهاد کرده و گفتند: ای معاویه! تو مجلسی ترتیب بده و سران قبایل را به آن مجلس دعوت کن و نیز حسن بن علی را در آن جا حاضر کن تا ما با وی گفتگو و بحثی را آغاز کنیم، ما با این کار، او و پدرش را قاتل عثمان معرفی می‌کنیم، در نتیجه از موقعیت سیاسی و اجتماعی او خواهیم کاست.

    معاویه در پاسخ و درخواست آنان گفت: حسن بن علی زبان گویایی دارد.

    شما در مقابله با او مغلوب خواهید شد، سپس اضافه کرد: اگر من او را فراخوانم، میدانش خواهم داد تا هر چه را سزاوار آنید بگوید. عمروعاص پرسید: آیا می‌ترسی باطل او را بر حق ما غالب شود؟!

    معاویه گفت: بدانید که کسی نمی‌تواند اهل بیت پیامبر را سرزنش کند و ننگی را به آنان نسبت دهد. شما سعی کنید کشته شدن عثمان را به پدرش علی بن ابی‌طالب نسبت دهید و این مطلب را جا بیندازید که وی از سه خلیفه‌ی قبل از خود خشنود نبوده است.

    همراهان معاویه بر تشکیل مجلس، قبل از خروج حسن بن علی علیهماالسلام از کوفه و رفتن به مدینه، تأکید زیادی کردند و معاویه به دنبال اصرار آنان، مجلس را تشکیل داد و بسیاری از رجال کوفه را دعوت نمود، شخصی را نیز به دنبال امام حسن علیه‌السلام فرستاد. آن حضرت از چگونگی جلسه و افراد حاضر در آن پرسش نمود، آن گاه فرمود:

    «ما لهم خر علیهم السقف من فوقهم و أتاهم العذاب من حیث لا یشعرون؛ اینان چه هدفی را دنبال می‌کنند؟ خراب شود بر سرشان سقف و گرفتار عذاب الهی گردند از جایی که هیچ گونه توجهی به آن ندارند.»

    لباس‌هایش را پوشید و این دعا را به هنگام حرکت زمزمه کرد:

    «اللهم انی أدرأ بک فی نحورهم و أعوذ بک من شرورهم و أستعین بک علیهم فاکفنیهم بما شئت و أنی شئت من حولک و قوتک یا أرحم الراحمین؛ بار خدایا! از تو کمک می‌خواهم تا با نیروی تو بر آنان غالب شوم، از شر آنان به تو پناه می‌برم و از تو یاری می‌خواهم، پس نگه دار مرا در برابر آنان، هر گونه که خود صلاح می‌دانی، به قدرت و توان خود، ای مهربان‌ترین مهربانان.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تحلیل گران ناآشنا   ...

    عده‌ای از روشنفکران قلم به دست با اندیشه‌هایی نادرست و از پیش تعیین شده به بررسی و تحلیل افکار و عملکرد امامان معصوم علیه‌السلام پرداخته‌اند؛ اینان همان مادیگرایان و اسلام‌شناسان غیر اصیلند که قبل از آشنایی درست با معارف ارزشمند اسلامی، مغز و فکرشان شکل گرفته و بعد هم با وجود مطالعه و آشنایی با عقاید، اقتصاد، سیاست و حاکمیت اسلام، نتوانستند اسلام اصیل و ناب را از چشمه‌ی زلال اهل بیت علیهم‌السلام فراگیرند و با اساتید و اندیشمندان شناخته شده‌ی اسلامی آشنا گردند و از محضر پرفیض آنان نورانیت کسب کنند و اندیشه‌های نادرست خویش را اصلاح نمایند.

    این گونه افرادی در هر بخشی از مسائل اسلامی اظهار نظر کرده‌اند، گرفتار کج‌اندیشی و ناصوابی مطالب خویش گشته‌اند و یا در نتیجه‌گیری، لغزش و اشتباهات فاحشی را مرتکب گردیده‌اند. بعضی از این افراد در بینش تاریخی و شناخت شخصیت‌های اسلامی چنین گمان برده‌اند که رهبران اسلامی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به دو جناح چپ و راست تقسیم شده‌اند؛ گروه چپ، جناح انقلابی و همساز با فقر و مخالفت سرمایه‌داری و حامی طبقه‌ی کارگر و پروتالیا و گروه راست، طرفدار سرمایه‌داری، رفاه، استراحت‌طلبی، خودخواهی (و نه غیرخواهی) بوده‌اند. [356].

    اینان این اندیشه‌ی نادرست و غلط خویش را در قالب «الیمین و الیسار فی الاسلام» (راست‌گرایی و چپ‌گرایی در اسلام، یعنی میانه‌روها و طرفداران اصلاح روبنایی (لیبرال) [357] و تندروها و طرفداران اصلاح اساسی (رادیکال) [358] ریخته‌اند. اینان در تحلیل‌های خود، نسبت‌های ناروایی به جانشینان به حق پیامبر صلی الله علیه و آله داده‌اند؛ علی علیه‌السلام را از جناح چپ دانسته و سپس یاران آن بزرگوار را با همین طرز تفکر بر دو دسته تقسیم کرده‌اند و بعد حسین بن علی علیه‌السلام و یارانش را از این جناح دانسته‌اند و از سوی دیگر، حسن بن علی علیهماالسلام و کسانی که او را همراهی کرده‌اند جناح راست معرفی می‌نمایند و این را به دیگر امامان معصوم سرایت می‌دهند.

    با همین بینش غلط به بررسی صلح و شروط قطع‌نامه‌ی آنان پرداخته‌اند و در پایان، گفتار غلط لامنس و دیگر نویسندگان غربی را نشخوار کرده‌اند و جهت تأیید گفتار غلط خود، مطالبی را از «طه حسین» آورده‌اند که می‌گوید: «ان الحسن کان عثمانیا [359]؛ حسن بن علی طرفدار عثمان بوده است» و در آخر نتیجه می‌گیرد که همه‌ی این‌ها بیانگر آن است که حسن بن علی علیهماالسلام از جناح راست و سردمداران راستگرا و با سیره‌ی پدرش أمیرالمؤمنین و برادرش حسین بن علی علیهماالسلام مخالف بوده است. [360].

    در پاسخ به چگونگی تحلیل و بررسی این افراد باید گفت: اینان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه‌ی أهل بیت را درست نشناخته‌اند و نمی‌دانند که حقایق امور برای آنان همانند آفتاب روشن است و هیچگونه حجاب و مانعی وجود ندارد؛ عملکرد آنان بر اساس مصالح امت اسلامی است. پیامبر صلی الله علیه و آله برای برخورد با مشرکان و

    اصلاحات اساسی جامعه هجرت می‌کند و در جنگ‌های گوناگونی به دفاع می‌پردازد و یا هجوم می‌برد و باز همان پیامبر صلی الله علیه و آله جهت مصالح اسلامی صلح حدیبیه را انجام می‌دهد و برای دسترسی به کعبه، تمام شرایط هر چند ناگوار آنان را می‌پذیرد و همچنین وصی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله با این که در بسیاری از غزوات و جنگهای صدر اسلام شرکت کرده، و لکن بعد از رحلت آن حضرت، 25 سال گوشه‌نشینی را اختیار می‌کند و در برابر هیأت حاکمه (خلفای سه‌گانه) به کوچک‌ترین درگیری مسلحانه و غیر مسلحانه دست نمی‌زند و خود می‌فرماید:

    «فرأیت أن الصبر علی هاتا أحجی، فصبرت و فی العین قذی وفی الحلق شجا، أری تراثی نهبا حتی مضی الأول لسبیله فأدلی بها الی ابن‌الخطاب بعده فمنی الناس لعمر الله بخبط و شماس، و تلون و اعتراض فصبرت علی طول المدة و شدة المحنة حتی اذا مضی لسبیله، جعلها فی ستة زعم أنی أحدهم فیا لله و للشوری [361]؛ پس دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیک‌تر است، از این رو شکیبایی نمودم، و لکن همانند کسی بودم که خاشاک، چشمش را پر کرده و استخوان، راه گلویش را گرفته و با چشم خود می‌دیدم، میراثم را به غارت می‌برند تا این که اولی به راه خود رفت (مرگ دامنش را فراگرفت) و بعد از خودش خلافت را به پسر خطاب سپرد و… سوگند به خدا مردم در ناراحتی و رنج عجیبی گرفتار بودند و من در این مدت طولانی با محنت و عذاب، چاره‌ای جز صبر و شکیبایی نداشتم، سرانجام روزگار عمر او نیز به پایان رسید. او خلافت را در میان گروه شش نفره به شورا گذاشت، به پندارش مرا نیز از آن‌ها محسوب داشته است؛ پناه به خدا از این شورا!»

    امیرمؤمنان علیه‌السلام روزی هم بر کرسی حاکمیت الهی تکیه می‌زند و با همه

    مخالفان (ناکثین، قاسطین و…) برخوردی قاطع می‌نماید.

    فرزندش حسن بن علی علیه‌السلام هم، چنین بود، برخوردش و عملکردش بر اساس مصالح امت اسلامی بود نه غیر. این امام مجتبی علیه‌السلام همان شخصیت زمان پدر خویش با پنج سال فاصله است نه بیش‌تر. او فرزند همان علی و فاطمه و پیامبر - صلوات الله علیهم - است، پس وضعیت دیگری پیش آمده و مسلم تاکتیکی دیگر لازم است، که امام علیه‌السلام آگاهانه آن را به کار گرفت. پس طرح چپ‌گرایی و راست‌گرایی نتیجه‌ی عدم آگاهی و عدم شناخت اهل بیت علیهم‌السلام است. لازم است جهت باور بیش‌تر، در پاسخ‌های امام علیه‌السلام به معترضان دلسوز تأمل و اندیشه نمود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ابوسعید عقیصاتیمی   ...

    ابوسعید نیز برخوردی همانند بقیه داشت. وقتی خدمت حضرت رسید و در مورد پذیرش صلح انتقاد نمود، چنین گفت: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! چرا در برابر معاویه سستی کردی و صلح با او را پذیرفتی؟ تو خود میدانی که حق با تو است و معاویه فردی گمراه و سرکش است.

    امام علیه‌السلام در پاسخش فرمود: مگر من حجت خدا بر بندگانش نیستم و بعد از پدرم پیشوای مسلمانان نمی‌باشم؟

    ابوسعید گفت: چنین است.

    حضرت فرمود: مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‌ی من و برادرم نفرمود: «حسن و حسین هر دو امام و پیشوای شمایند، قیام کنند یا ساکت باشند.» گفت: آری.

    حضرت فرمود: پس من امام و پیشوای شمایم، با آنان به جنگ برخیزم و یا مصالحه نمایم. ابوسعید! من به همان جهت با معاویه صلح کردم که

    پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با قبیله‌ی بنی‌ضمره و قبیله‌ی بنی‌أشجع و مردم مکه در حدیبیه صلح کرد. آنان کافران به نزول قرآن بودند و معاویه و یارانش کافران به تأویل و تفسیر صحیحند.

    وقتی من از جانب خدای متعال امام مسلمانانم، نباید در جنگ یا صلح مرا متهم به نادانی کنید، اگر چه حکمت و علت آن را ندانید و امر بر شما مشتبه گردیده باشد.

    ای ابوسعید! آن گاه که خضر علیه‌السلام کشتی را سوراخ کرد و پسری را کشت و دیواری را تعمیر و بازسازی نمود، موسی علیه‌السلام که بر اثر آگاه نبودن به حکمت و علت آن کارها خشمگین شده بود، آیا وقتی خضر علیه‌السلام حکمت آن‌ها را بیان کرد، آرام و خشنود نگردید؟ و اکنون شما هم در مورد کاری که حکمت آن را نمی‌دانید و بر من می‌شورید، اگر من این کار را نمی‌کردم، حتی یک نفر از یاران و شیعیانم در روی زمین زنده نمی‌ماند و همگی را می‌کشتند. [354].

    امام حسن مجتبی علیه‌السلام در این گفتگو عملکرد خود را همانند کارهای رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌داند و برخوردهای این چنینی را پشتوانه‌ای برای مصالح عمومی امت اسلامی می‌شمارد، گر چه مردم از آن آگاهی نداشته باشند و پیش داوری‌های امت خود را به ماجرای خضر و موسی علیه‌السلام تشبیه می‌کند و می‌فرماید: همان گونه که موسی بعد از اطلاع بر مصالح کارهای خضر اظهار خشنودی کرد و سر تسلیم فرود آورد، شما هم باید چنین باشید.

    برخوردهایی نظیر گذشته از سوی دیگر یاران امام مجتبی علیه‌السلام همچون: سلیمان بن صرد خزاعی، و مسیب بن نجبه‌ی فزاری [355] و… نیز رخ داد که مشعل آسمان امامت و ولایت با حلم و بردباری‌اش همه آن شبهات و تخیلات را از

    اذهان آنان زدود و بار دیگر بر گرداگرد خود جمعشان کرد و در مسجدالنبی، همچون جد بزرگوارش به نشر فرهنگ اسلامی پرداخت و سیره‌ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه‌السلام را بازگو نمود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بشر همدانی   ...

    بشر با امام حسن مجتبی علیه‌السلام در مدینه ملاقات کرد و رو در روی امام ایستاد و گفت: «السلام علیک یا مذل المؤمنین؛ سلام بر تو ای خوارکننده مؤمنان» امام علیه‌السلام جواب سلامش را داد و فرمود: بنشین و او نشست. در جواب او فرمود: من مؤمنان را خوار نکردم، بلکه به آن‌ها عزت بخشیدم؛ قصدم از صلح این بود که شما را از مرگ برهانم، زیرا دیدم یارانم آماده جنگ نیستند. [353].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عدی بن حاتم   ...

    او نیز اعتراضی همانند حجر بن عدی کرد. امام علیه‌السلام در پاسخش فرمود: من دیدم مردم اشتیاق فراوانی به صلح دارند و از جنگ بیزارند، بنابراین، نخواستم جنگ را به آن‌ها تحمیل کنم و بهتر دانستم به روزی که موعد آن خواهد رسید موکول نمایم، زیرا اراده‌ی خداوند هر روز به گونه‌ای است.» [352].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حجر بن عدی   ...

    حجر بن عدی (ره) یار فداکار و باوفای امیرمؤمنان علیه‌السلام بود. او امتحان خوبی در نهروان و جمل و صفین داده بود. روزی مولای موحدان علی علیه‌السلام از وی پرسید:

    کیف لی بک اذا دعیت البرائة منی فما عساک أن تقول؟

    «چه بر تو خواهد گذشت آن گاه که از تو بخواهند نسبت به مولایت، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام برائت و بی‌زاری بجویی؟»

    حجر در جواب گفت: والله یا امیرالمؤمنین لو قطعت بالسیف اربا اربا و اضرم لی النار و القیت فیها لآثرت ذلک علی البرائة منک.

    سوگند به خداوند بزرگ ای امیرمؤمنان! چنانچه با شمشیر قطعه قطعه‌ام کنند و سپس آتش برایم افروخته شود و بدنم را در میان آن بیندازند، آن را ترجیح خواهم داد بر این که نسبت به شما بی‌زاری و برائت جویم.»

    علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سخنانش را تصدیق کرد و فرمود:

    وفقت لکل خیر یا حجر جزاک الله خیرا عن أهل بیت بیت نبیک.

    «توفیق هر کار خیری نصیبت گردد. ای حجر، خداوند از ناحیه‌ی اهل بیت پیامبر جزا و پاداش خیر بر تو عنایت فرماید.» (شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج 2، ص 98). در مورد حجر بن عدی گفته‌اند که وی در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌گزارد.

    سلطه‌ی معاویه به گونه‌ای بر یاران امام سخت و وحشتناک بود که حجر این اسوه‌ی مقاومت و قهرمان عقیده و ایمان نیز با دلی اندوهگین خدمت حضرت رسید و

    معترضانه چنین گفت:

    «به خدا قسم دوست داشتم که می‌مردم و همگی با تو جان می‌دادیم و چنین ماجرایی را نمی دیدیم. اکنون ما شکست خورده و غمزده به خانه‌های خود باز می‌گردیم و دشمنان ما شاد و پیروز به شام برمی‌گردند.» [350].

    امام علیه‌السلام دست حجر را گرفت و او را به گوشه‌ای خلوت برد و فرمود:

    «ای حجر! سخنت را در مجلس معاویه شنیدم، ولی هر انسانی مجبور نیست هر آنچه را که تو دوست داری دوست بدارد و رأی و نظرش همانند افکار تو باشد، به خدا قسم! من صلح را نپذیرفتم، مگر به خاطر بقای شما و اراده‌ی خداوند متعال در هر روز به گونه‌ای است.» [351].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مالک بن ضمره   ...

    مالک از اصحاب و یاران امیرالمؤمنین علیه‌السلام و از ملازمان صحابی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله ابوذر غفاری بوده است. وی به حالت ناراحتی و اعتراض بر

    امام مجتبی علیه‌السلام وارد شد و درباره‌ی صلح پرسید؟

    امام علیه‌السلام در پاسخ فرمودند: ترسیدم ریشه‌ی مسلمانان از زمین کنده شود و کسی از آنان باقی نماند، از این رو خواستم با مصالحه‌ای که صورت گرفت، حافظ و نگهداری برای دین باقی بماند. [349].

    پس امام حسن علیه‌السلام برای حفظ جان مسلمانان و بقای اسلام تن به مصالحه داد و حاضر شد آن همه سرزنش و شماتت را از دوست و دشمن بشنود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      معترضان دلسوز و علاقمند   ...

    اشاره

    امام حسن علیه‌السلام از جانب گروهی دلسوز و حامی ناآگاه، نسبت به صلح، مورد اعتراض قرار گرفت. آنان چون ماهیت معاویه و دست‌اندرکاران حکومت شام را (با توجه به هیجده ماه درگیری در صفین و خباثت آنان در تعرض به کودکان و نوامیس و عرض و آبروی بسیاری از صحابه و…) می‌شناختند، احساس خطر نسبت به خود و کیان اسلام می‌کردند و وحشت و اضطراب فوق‌العاده‌ای داشتند. امام مجتبی علیه‌السلام که بر نیت پاک آنان آگاه بود، در پاسخشان خطر ادامه‌ی درگیری و نبود یارانی باوفا و… را مطرح می‌ساخت و گوشزد می‌کرد که باید نهضت را به گونه‌ای دیگر آغاز نمود تا در نسل‌های آینده نام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سیره‌ی پر برکت اهل‌بیت علیهم‌السلام به صورت جاوید و مستمر همچون خورشید تابان، در برابر همه‌ی ظلمت‌ها و تاریکی‌ها جلوه‌گر شود.

    سخنان امام حسن مجتبی علیه‌السلام با «مالک بن ضمرة»، «حجر بن عدی»، «عدی بن حاتم»، «بشر همدانی» و ابوسعید عقیصاتیمی و… گواه صادقی است بر مطالب فوق:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عبدالله بن زبیر   ...

    عبدالله بن زبیر نیز از افراد فرومایه‌ای بود که دشمنی‌اش با أهل بیت علیهم‌السلام زبانزد و مشهور بود. او در مورد صلح به امام مجتبی علیه‌السلام اعتراض کرد و قرار صلح را ناشی از ترس و زبونی آن حضرت دانست.

    امام حسن علیه‌السلام خطاب به وی فرمود: گمان می‌کنی من از روی ترس و زبونی با معاویه صلح کردم؟! وای بر تو! وای بر تو! چه می‌گویی؟ مگر ممکن است؟! من فرزند شجاع‌ترین مردان عربم، فاطمه سرور زنان عالم مرا به دنیا آورده. وای بر تو! هرگز ترس و ناتوانی در من راه ندارد، علت صلح من، وجود یارانی همچون تو بود که ادعای دوستی با من داشتید و در دل نابودی مرا آرزو می‌کنید، چگونه به نصرت و یاری شما می‌شود اعتماد کرد؟! [348].

    [صفحه 214]

    امام مجتبی علیه‌السلام ضمن جواب صریح به چنین افرادی افشاگری می‌نمود و ماهیت خبیثت و پلید آنان را روشن می‌کرد. بدیهی و روشن بود که اینان از اعتراض خود، هدفی جز شکست روحیه و سرکوبی فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم‌السلام نداشتند. امثال این افراد فراوان بود که ما برای نمونه تنها به دو تن از آنان اکتفا کردیم.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      معترضان وابسته به دشمن   ...

    سفیان بن ابی لیلی

    او که فردی خبیث و پلید بود و از سوی خوارج تغذیه فکری می‌شد، و در زمان حکومت عدل علی علیه‌السلام نیز به مخالفت برخاسته بود، خدمت آن حضرت آمد و با کلماتی که نشان از روح پلیدش داشت به امام مجتبی علیه‌السلام گفت: «السلام علیک یا مذل المؤمنین [346]؛ سلام بر تو ای خوار کننده‌ی مؤمنان.» امام علیه‌السلام که وی را می‌شناخت با چهره‌ای برافروخته فرمود:

    «وای بر تو! ای خارجی با من به خشونت سخن مگوی، زیرا آن چیزی که

    باعث صلح شد، رفتار و کردار ناپسند و ناهنجار شما بود. شما پدرم را کشتید و سپس بر من خنجر کشیدید و اردوگاهم را غارت کردید. شما آن گاه که به جنگ صفین می‌رفتید، دینتان در جلو دنیایتان بود و امروز که دیگر دنیایتان مقدم بر دینتان می‌باشد [چنین برخورد ناسالمی داری].

    وای بر تو! من دیدم که به مردم کوفه نمی‌شود اعتماد کرد، هرکس بخواهد به کمک آنان پیروز شود شکست خواهد خورد. دو نفر از اینان با یکدیگر توافق ندارند. پدرم از ناحیه‌ی آنان سختی‌ها کشید و زجرهای زیادی را تحمل کرد. این کوفه به زودی خراب می‌شود، چرا که مردمش در دین خدا تفرقه ایجاد کردند و گروه گروه گشتند.» [347].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ایجاد جنگ روانی   ...

    در پی اعلان نقض پیمان و شکستن تعهدها از سوی معاویة بن ابی‌سفیان، تهاجم تبلیغاتی گسترده‌ای علیه امام مجتبی علیه‌السلام از سوی دشمن و دوست نادان آغاز گردید. دشمن به خاطر شکستن روح مقاومت و صبر و ایستادگی در یاران سلاله‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و دوستان نادان به جهت دلسوزی و ترس از سلطه و سیطره‌ی معاویه، هریک زبان به اعتراض گشودند.

    سخنان بعضی از آنان را می‌آوریم:

    (در این جا باید سه نکته‌ی اساسی مورد توجه قرار گیرد:

    اول. چگونگی انتقاد و اعتراض دو گروه (دشمن و دوست).

    دوم. چگونگی پاسخ امام مجتبی علیه‌السلام در برابر آنان.

    سوم. بردباری و صبر و برخورد حکیمانه و پرصلابت آن بزرگوار که تأثیرپذیری خاص و آموزندگی بسیار عمیقی داشت)

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اهداف شوم معاویه از انعقاد صلح   ...

    شکست روحی و معنوی در موالیان اهل بیت

    بنا به نقل عالم ارزشمند، مرحوم شیخ مفید (ره) معاویة ابی‌سفیان بعد از

    امضای قرارداد صلح، بی‌درنگ از شام بیرون آمد و خود را به نخیله، مرکز تجمع نیروها رساند. ظهر روز جمعه بود، نماز جمعه برپا شد، او برای مردم خطبه خواند و مطالبش را چنین آغاز کرد:

    من با شما نجنگیدم تا نماز به پا دارید و روزه بگیرید و حج به جا آورید و یا زکات دهید، زیرا شما خود اهل نماز و روزه و حج و زکات بودید و آن‌ها را به جا می‌آورید. من با شما می‌جنگیدم تا سلطه‌ی خود را بر شما ثابت کنم و این را خدا به من داد و شماها ناراضی و ناخرسند بودید. توجه داشته باشید، همانا من در حضور حسن بن علی تعهدهایی داده‌ام، بدانید که همه را زیر پا می‌نهم و به هیچ یک وفا نخواهم کرد. [344].

    وی آن گاه به سوی کوفه حرکت کرد و چند روزی در آن شهر اقامت گزید و مهره‌های خود را در پست‌های مختلف جایگزین کرد [345] و روزی در حضور مردم بر فراز منبر رفت و خطبه‌ای خواند و نام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را به زبان جاری کرد و آنچه ناصواب و نامناسب بود، نسبت به آن حضرت گفت و سپس در مورد امام مجتبی علیه‌السلام سخنانی گفت که سزایش نبود.

    امام حسن مجتبی و برادرش حسین علیهماالسلام هر دو در آن اجتماع حضور داشتند. امام حسین علیه‌السلام به پاخاست تا جواب آن مکار خدعه‌گر را بدهد، لیکن امام مجتبی علیه‌السلام آن حضرت را نشاند و خود ایستاد و به یاوه‌های معاویه پاسخ داد و بر او و اصحابش لعن و نفرین فرستاد. در آن هنگام گروهی از حسن بن علی علیه‌السلام حمایت کردند، اما دیگر دیر شده بود و معاویه بر خر مرادش سوار گردیده بود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شعار صلح از سوی معاویه   ...

    «صلح» از جمله واژه‌هایی ست که زیبایی ویژه‌ای دارد و برای هر انسانی آرام‌بخش و جاذب است، به خصوص هنگامی که زمینه‌ی برتری حق بر باطل را فراهم آورد. حال اگر گروه منحرف و باطل‌پیشه چنین واژه‌ای را شعار خود ساخته باشند، به فرموده‌ی امیرمؤمنان علیه‌السلام (کلمة حق یراد بها الباطل) [340] می‌خواهند در سایه‌ی آرامش به اهداف شیطانی خود برسند و از مشکلاتی که جبهه‌ی حق برای آنان فراهم آورده بگریزند. شیوه‌ای که معاویه در صفین پیش گرفت و با بلند نمودن قرآن بر فراز نیزه از فشارهای کمرشکن لیلة الهریر گریخت، اینک نیز در برابر حسن بن علی علیه‌السلام واژه‌ی صلح را شعار خود قرار داده و دلسوزی امین گردیده است!! همان طور که در نوشته‌هایش آمده: «فانا مناصحون لک… یابن عم لا تقطع الرحم الذی بینک و بینی فان الناس قد غدروا بک و بأبیک من قبلک [341]؛ ما پنددهنده‌ی توییم… ای پسر عمو! خویشاوندی بین من و خود را قطع نکن. مردم به تو مکر و حیله نمودند، همان طوری که پیش از این با پدرت چنین کردند.» سپس ادامه می‌دهد: اگر می‌دانستم که تو برای مردم مناسب‌تر و جامع‌تری و دارای برنامه‌ی سیاسی و مالی بهتری هستی و در برخورد با دشمن از مکر و حیله‌ی بیش‌تری استفاده می‌کنی، من به دعوت تو پاسخ مثبت می‌دادم، لیکن مدت حکومت من از تو بیش‌تر بوده و تجربه و سن بیش‌تری دارم، پس ت حاکمیت مرا بپذیر و بعد از من خلیفه و حاکم باش! [342].

    مژدگانا که گربه عابد شد

    عابد و زاهد مسلمانا

    امام مجتبی علیه‌السلام پیش از پذیرش صلح برای معاویه نوشت:

    «… فالیوم فلیتعجب المتعجب من توثبک یا معاویة علی أمر لست من أهله و لا بفضل فی الدین معروف و لا أثر فی الاسلام محمود و أنت ابن حزب من الأحزاب و ابن أعدی قریش لرسول الله صلی الله علیه و آله و لکن الله حسیبک فسترد فتعلم لمن عقبی الدار» [343].

    امروز شگفتی از تصرف غاصبانه‌ی تو است، رهبری (و حکومت مسلمین) را که هرگز صلاحیت آن را نداری، زیرا زشتی عملکرد تو در دین و سوء سابقه‌ات در اسلام بر همگان روشن است. تو که نوچه‌ی یکی از گروه‌های جنگ احزاب (خندق) هستی و فرزند دشمن‌ترین فرد قریش نسبت به پیامبر خدایی، امروز خیرخواه این امت گشته‌ای! بدان حسابرس حقیقی خداست، به زودی در صحنه‌ی قیامت، عاقبت زشتت را خواهی دید و خواهی دانست، خانه‌ی جاوید از چه کسی است.

    معاویه بر حکومت سلطه یافت و تمام وعده‌هایش را فراموش کرد و اهداف شیطانی خویش را دنبال نمود. اولین مطلب، نابود کردن شخصیت حسن بن علی علیه‌السلام و رسیدن به سلطه و قدرت مطلق و ایجاد یأس و ناامیدی کامل در موالیان اهل بیت علیهم‌السلام و به وجود آوردن جنگ روانی بزرگ‌تر از سوی دشمن و دوست علیه خاندان عصمت و طهارت و انزوای محض آنان است و بلکه بالاتر در صدد نابود ساختن اهداف پیامبر و قرآن و عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقد و بررسی   ...

    بعضی از نویسندگان توانمند همچون علامه‌ی باقر شریف قرشی، آن را قبول ندارد و بعضی دیگر آن را از شروط غیر واقعی می‌دانند، زیرا طبق استدلال آن‌ها اموال بیت المال در اختیار امام مجتبی علیه‌السلام بوده و دیگر درخواست معنا ندارد و بالاتر این که این بند با سیره‌ی آنان که بیت المال را هر شب جاروب می‌نمودند و به فقرا می‌دادند، سازگار نیست. [335].

    در پاسخ باید گفت: أولا: امام علیه‌السلام با این حرکت، صداقت خویش را ثابت کرد و برای همیشه از اتهام اختلاس بیت المال رهایی یافت و هیچ کس نتوانست آن حضرت و برادرش و دیگر دست‌اندرکاران حکومتش را متهم نماید.

    ثانیا: مملکتی که گرفتار جنگ‌های پر هزینه‌ای همچون صفین و جمل و… بوده و پیوسته نیازمند تدارک اسب، شتر، لباس و تسلیحاتی همچون شمشیر، سپر و نیزه بود، مگر می‌شود پشتوانه‌ای در بیت المال نداشته باشد، آن هم جنگی که بیش از هشتاد هزار نیرو و جنگجو در آن شرکت جسته است.

    ثالثا: سیره‌ی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام افزودن و زیاد کردن بیت المال است (توفیر فیئکم علیکم) [336] به طوری که پشتوانه‌ای قوی برای مسلمان‌ها باشد و فی‌ء شامل غنایم، مالیات و زکوات می‌شود.

    رابعا: صدقات و حق فقرا که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام آن را نگه نمی‌داشت و به فقرا می‌رساند و سعی می‌کرد چیزی از آن را نگه ندارد [337] ، جزئی از بیت‌المال

    عمومی یک کشور است نه همه‌ی آن.

    و اما در مورد درخواست دو ملیون درهم سالانه برای حسین علیه‌السلام باید توجه داشت که این مبلغ، برای مصرف شخصی خود و یا امام حسین علیه‌السلام نبوده، بلکه جهت فقرا و درماندگان بوده است، زیرا خانواده‌های فقیر آبرومندی در کوفه بودند که غیر از امام علیه‌السلام و برادرش کسی آن‌ها را نمی‌شناخت. شیبة بن نعامه در این زمینه چنین می‌گوید: بعد از آن که علی بن الحسین، زین‌العابدین علیه‌السلام از دنیا رفت، متوجه شدیم که وی چهارصد خانواده‌ی فقیر را سرپرستی نموده و کمک مالی می‌رسانده است و حال آن که احدی غیر از آن حضرت از وضعیت آنان مطلع نبوده است. [338].

    نکته‌ی قابل ذکر دیگر این که چون دین و بدهکاری امام مجتبی علیه‌السلام مربوط به بیت المال بوده، از این رو پرداختش را به معاویه محول می‌کند.

    بنابراین روشن شد که شرایط و مواد صلح‌نامه بسیار دقیق و اساسی بوده و با درایت و پیش‌بینی امام مجتبی علیه‌السلام انجام گرفته است؛ بیش‌تر مورخان شیعه و اهل سنت آن را در نوشته‌های خود آورده‌اند، پس شک و تردید در آن جای ندارد.

    قرارداد مصالحه و اعلان آن، چنانچه در پانزدهم جمادی الأولای سال 41 هجری انجام گرفته باشد، مدت خلافت و حاکمیت آن حضرت، پنج ماه و 24 روز به طول انجامیده است و اگر در 25 ربیع الاول واقع شده باشد، حکومت ظاهری آن بزرگوار شش ماه و چهار روز طول کشیده است و بالأخره اگر

    [صفحه 209]

    25 ربیع الآخر باشد، هفت ماه و چهار روز بوده است. [339].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      توضیحی پیرامون مواد صلحنامه   ...

    بندهای قرارداد مصالحه که از سوی سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح شده، دارای امتیازات بسیار و برتری‌های ویژه‌ای است که در هر زمان، جایگاه والای سیاسی - الهی خود را باز می‌کند و منشور اصلاح و انقلاب تدریجی را پی‌ریزی می‌نماید. امام علیه‌السلام در این قرارداد سعی نموده است پرده از چهره‌ی معاویه بردارد و تبلیغات دروغین را که جهت تثبیت موقعیت اجتماعی او انجام گرفته، خنثی نماید.

    در بند اول، اعمال و کردار وی را مخالف قرآن و سیره‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و خلفای صالح دانسته و از او خواسته است تا بعد از واگذاری حکومت، برنامه‌های آینده‌ی خویش را بر آن اساس و روش قرار دهد.

    بند دوم، اشاره به موقت بودن حاکمیت معاویه است و این که او نمی‌تواند سرنوشت آینده‌ی مسلمانان را بر عهده گیرد، بلکه آینده از آن خود و یا برادرش حسین علیه‌السلام است و یا شورایی از مسلمانان که خط و مشی را تعیین می‌کنند.

    بند سوم، بیانگر کینه‌ای است که معاویه نسبت به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله دارد و این که او آغازگر سب و نفرین بر ضد شخصیتی همچون علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بوده است.

    در بند چهارم، بر بی‌تقوایی، ستمگری و نژادپرستی معاویه اشاره رفته و از او تعهد گرفته شده که برای مردم امنیت برقرار کند و متعرض آنان به ویژه مردم عراق و علاقه‌مندان به اهل‌بیت علیهم‌السلام نگردد، زیرا بسیاری از آنان حامی و یاور پدرش علی علیه‌السلام بوده‌اند.

    بند پنجم، خواستار حفاظت و امنیت ویژه‌ای برای یاران پدرش علی علیه‌السلام شده است و سپس فرموده: بر معاویه است بر پاکباختگانی چون حجر بن عدی، میثم تمار، عمرو بن حمق و… ارج نهد و حقشان را ادا کند، نه این که به خاطر

    حق‌گویی، آنان را تعقیب کند و ترس و وحشت را حاکم نماید.

    بند ششم، تأکیدی است بر دو بند پیشین و هشداری است بر ترک توطئه‌ی آشکار و پنهانی حاکمان شام علیه خود و برادرش حسین علیه‌السلام و همچنین اهل بیت علیهم‌السلام زیرا که آنان مشعل و مناره‌های هدایت این امتند و معلوم بود که معاویه و بنی‌امیه برای رسیدن به اهداف شوم خود نخست سراغ آنان را خواهند گرفت و سپس دیگران.

    امام مجتبی علیه‌السلام در بند هفتم، بالاترین ضربه‌ی روحی را بر پیکر معاویه و بنی‌امیه وارد کرده است، زیرا:

    اولا: اقامه‌ی شهادت باید در نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گیرد و معاویه از این گونه خصال نیک به دور است. مرحوم مجلسی در این باره می‌نویسد: شهادت باید نزد حاکم عادل و قاضی فصل (تمیز دهنده‌ی بین حق و باطل) اقامه شود و درباره‌ی او اطمینان حاصل شود که حق را احیا می‌کند و با باطل مبارزه می‌نماید. [333].

    امام علیه‌السلام با آوردن این قیدها خواسته است، معاویه را فاقد صفات و خصال مذکور معرفی کند.

    ثانیا: اگر معاویه خود را امیرالمؤمنین نداند، مسلم امام علیه‌السلام که خود یکی از افراد مؤمن است، تحت ولایت و سرپرستی او نخواهد بود، به همین ترتیب، دیگر افراد متدین، متعهد و دلسوز شیعه، پس در آن صورت او حقی بر گردن هیچ مؤمنی پیدا نخواهد کرد. [334].

    اما بند هشتم، که دربرگیرنده‌ی مسائل مالی، بیت المال و پرداخت سالانه به حسین بن علی و پرداخت بدهی‌های حضرت و رسیدگی به بازماندگان شهدای

    صفین و جمل است، از اساسی‌ترین شروط قرارداد صلح به شمار می‌آید.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بندهای قرارداد صلح   ...

    المادة الاولی: «تسلیم الأمر الی معاویة علی أن یعمل بکتاب الله و بسنة رسوله صلی الله علیه و آله و بسیرة خلفاء الصالحین [321]؛ واگذار نمودن حکومت به معاویه به شرط آن که بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سیره و روش خلفای شایسته عمل کند.»

    المادة الثانیة: «أن یکون الأمر للحسن من بعده فان حدث به حدث فلأخیه الحسین، و لیس لمعاویة أن یعهد به الی أحد [322]؛ خلافت بعد از معاویه از آن حسن بن علی علیه‌السلام است و چنانچه حادثه‌ای برای او پیش آمد و او موفق نشد، حکومت از آن حسین علیه‌السلام است و معاویه حق ندارد، پس از خود جانشینی تعیین کند.»

    المادة الثالثة: «أن یترک سب أمیرالمؤمنین و القنوت علیه بالصلاة و أن لا یذکر علیا الا بالخیر [323]؛ دشنام و نفرین به امیرالمومنین علیه‌السلام در قنوت نماز ترک شود و کسی از آن حضرت جز به نیکی یاد نکند.»

    المادة الرابعة: «علی أن الناس آمنون حیث کانوا من أرض الله، فی شامهم و عراقهم و حجازهم و یمنهم و أن یؤمن الأسود و الأحمر و أن یحتمل معاویة ما یکون من هفواتهم و ان لا یتبع أحدا بما مضی و أن لا یأخذ أهل العراق باحنة [324]؛ همه‌ی مردم از هر رنگ و نژادی که هستند و در هر جا زندگی می‌کنند، باید از امنیت کامل برخوردار باشند و از آنچه در گذشته انجام داده‌اند درگذرد و به بهانه‌های واهی، افراد را تعقیب نکند و با مردم عراق به خشونت رفتار نشود.»

    المادة الخامسة: «علی أمان أصحاب علی حیث کانوا، و أن لا ینال أحدا من شیعة علی بمکروه، و أن أصحاب علی و شیعته آمنون علی أنفسهم و أموالهم و نساءهم و أولادهم، و أن لا یتعقب علیهم شیئا و لا یتعرض لأحد منهم بسوء و یوصل الی کل ذی حق حقه و علی ما أصاب أصحاب علی حیث کانوا… [325]؛ یاران و شیعیان علی علیه‌السلام در هر جا هستند در امان باشند و به آن‌ها تعرضی نشود و جان و مال و ناموس و فرزندانشان از امنیت کامل برخوردار باشد، معاویه باید اینان را مورد تعقیب و سوء قصد قرار ندهد، حقوق هر صاحب حقی را به خودش برساند و هر آنچه در دست یاران علی علیه‌السلام است باز پس گرفته نشود.»

    المادة السادسة: «علی ألا یبغی للحسن بن علی - ع - و لا لأخیه الحسین و لا لأحد من

    أهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله غائلة سرا و لا جهرا و لا یخیف أحدا منهم فی افق من الآفاق [326]؛ هرگز نسبت به امام حسن و برادرش امام حسین علیهماالسلام و هیچ یک از خاندان أهل بیت در آشکار و نهان توطئه‌ای نکند. [ستمی و آزاری نرساند] و در هیچ نقطه‌ای از روی زمین برای آنان وحشتی ایجاد نکند.»

    المادة السابعة: «و أن لا یقیم عنده الشهادة و أن لا یسمیه أمیرالمؤمنین [327]؛ در حضور معاویه اقامه‌ی شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرالمؤمنین بنامد.»

    المادة الثامنة: «أن یستثنی من بیت المال الکوفة خمسة آلاف الف فلا یشمله تسلیم الأمر و یقضی عنه دیونه و علی معاویه أن یحمل الی الحسین علیه‌السلام کل عام الفی الف درهم، و أن یفضل بنی‌هاشم فی العطاء و الصلات علی بنی عبد شمس و أن یفرق فی اولاد من قتل مع أمیرالمؤمنین یوم الجمل و اولاد من قتل معه بصفین الف الف درهم و أن یجعل ذلک من خراج دارابجرد [328]؛ از بیت المال کوفه، مبلغ پنج ملیون درهم مستثی است، آن مبلغ ربطی به قرارداد صلح ندارد معاویه باید بدهی‌های بیت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو ملیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنی‌هاشم را در بخشش‌ها و عطاها بر بنی عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یک ملیون درهم جهت فرزندان شهدای جنگ‌های جمل و صفین، آنانی که در رکاب امیرالمؤمنین علیه‌السلام به شهادت رسیدند، داده شود و این مبلغ باید از مالیات مربوط به دارابجرد [329] باشد.»

    شروط فوق در نامه‌های رسمی امضا شده ردوبدل گردید. معاویه از شام به مسکن آمد و در آن جا به صورت علنی و رسمی در حضور افراد زیادی خوانده شد و اعلان گردید. بعضی از مورخان گفته‌اند: عقد صلح در «بیت المقدس» [330] و یا «أذرح» [331] اجرا گردیده که این دو قول قوت چندانی ندارد، زیرا در مسکن [332] محل تجمع نیروهای نظامی دو طرف بود و فرماندهان عالی‌رتبه نیز حضور داشتند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قرارداد صلح و شرطهای اساسی آن   ...

    گروهی از مورخان نوشته‌اند: در سال 41 ه. ق. در یکی از ماه‌های ربیع الاول و یا ربیع الثانی و یا جمادی الأولی، معاویه نامه‌ای را به عنوان قرار صلح برای حسن بن علی علیه‌السلام توسط عبدالله بن عامر و عبدالرحمن بن سمره فرستاد. این نامه کاملا سفید بود و فقط در بالای آن یک سطر نوشته شده بود: أن اشترط فی هذه الصحیفة التی ختمت أسفلها ما شئت فهو لک [318]؛ این نامه‌ای است که در رابطه با عقد صلح فرستادم و من آن را امضا کرده‌ام، هر شرطی را که شما می‌خواهید و صلاح می‌دانید در آن بنویسید، مورد قبول من است.»

    و بنا به نقلی دیگر: معاویه در پایان نامه، جهت اطمینان بیش‌تر، سوگندهای بزرگی یاد کرد و به امضای همه‌ی اعضای هیأت حاکمه‌ی خود رساند که بدین مضمون آمده است:

    «و علی معاویة بن ابی‌سفیان بذلک عهد الله و میثاقه و ما أخذ الله علی أحد من خلقه بالوفاء و بما أعطی الله من نفسه [319]؛ معاویة بن ابی‌سفیان متعهد می‌شود، به مضمون قرارداد همانند محکم‌ترین پیمان و میثاق که خداوند از بندگانش می‌گیرد، وفادار باشد و به آن عمل کند.»

    شرایط و بندهایی که در نامه آمده، مختلف نقل شده و درباره‌ی آن، احادیث و روایات گوناگونی وارد شده است، ولی آنچه مسلم است این که شخصیتی همانند حسن بن علی علیه‌السلام که از دوران طفولیت خویش در گیر و دار مسائل حکومتی و سیاسی بوده، در نامه‌ی خویش، جوانب احتیاط را به دقت مراعات می‌کند، به ویژه آن که این نامه را آیندگان خواهند دید و بر آن قضاوت خواهند کرد، گر چه بداند بسیاری از شرایط از سوی معاویه عمل نمی‌شود.

    لازم بیادآوری است که بین امام علیه‌السلام و معاویه نامه‌های بسیاری رد و بدل شد و اما نامه‌ای که شرایط مصالحه را در بر دارد، این نامه است:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    «هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن ابی‌طالب معاویة بن أبی‌سفیان: صالحه علی أن یسلم الیه ولایة أمر المسلمین علی أن یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسوله صلی الله علیه و آله و سیرة الخلفاء الصالحین و لیس لمعاویة بن ابی‌سفیان أن یعهد الی أحد من بعده عهدا بل یکون الأمر من بعده شوری بین المسلمین و علی أن الناس آمنون حیث کانوا من أرض الله فی شامهم و عراقهم و حجازهم و یمنهم و علی أن أصحاب علی و شیعته آمنون علی أنفسهم و أموالهم و نسائهم و أولادهم، و علی معاویة بن ابی‌سفیان بذلک عهد الله و میثاقه و ما أخذ الله علی أحد من خلقه بالوفاء و بما أعطی الله من نفسه و علی أن لا یبغی للحسن بن علی و لا لأخیه الحسین و لا لأحد من أهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله غائلة سرا و لا جهرا، و لا یخیف أحدا منهم فی أفق من الآفاق.

    شهد علیه فلان و فلان بذلک و کفی بالله شهیدا. والسلام [320]؛ این قرارداد صلحی است بین حسن بن علی [علیه‌السلام] با معاویة بن ابی‌سفیان. مقرر گشت در صورتی، حکومت مسلمانان به معاویه واگذار شود که طبق فرمان خداوند و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله

    و روش خلفای شایسته عمل کند، پس از خود کسی را به جانشینی و خلافت انتخاب نکند و تعیین خلیفه را به شورای مسلمانان واگذارد. مردم در هر جا که هستند (شام، عراق، حجاز، یمن و…) در امنیت کامل باشند و شیعیان علی بن ابی‌طالب و اموال و زنان و فرزندانشان در امنیت باشند. معاویه باید در این پیمان در گرو وعده‌ی الهی باشد، پیمانی که خداوند هر یک از بندگانش را بر اجرای آن ملزم می‌کند و هرگز نباید نسبت به حسن و برادرش حسین علیهماالسلام و هیچ کدام از فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله در پنهان و آشکار، آزاری را روا دارد و توطئه‌ای کند و هیچ کس را در میهن اسلامی به وحشت و ترس نیندازد.

    جمعی بر این پیمان، گواهی و شهادت دادند و خداوند بهترین گواه و شاهد است.»

    مورخان درباره‌ی قرارداد صلح امام علیه‌السلام با معاویه گاهی همه‌ی آن را به صورت جمعی نقل کرده‌اند، همان طور که گذشت و گاهی به نقل یک یا چند ماده پرداخته و آن را مورد تأکید قرار داده‌اند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پرسش   ...

    ممکن است گفته شود: بعد از انعقاد صلح و تسلط معاویه و حکام شام بر امور مسلمین باز هم نیروهای ارزشمندی، همچون حجر بن عدی، عمرو بن حمق، کدام بن حیان و قبیصه [316] و… به شهادت رسیدند و خون پاکشان بر زمین ریخته شد و بنی‌امیه به ویژه معاویه آن همه ستم و استبداد را بر مردم مظلوم عراق و… روا داشتند و کردند آنچه را که نباید انجام می‌شد.

    پاسخ

    شهادت هر یک از یاران اهل‌بیت بعد از قرارداد صلح، بیداری امت را موجب گشت و حرکتی ایجاد کرد و لحظه به لحظه پایگاه بنی‌امیه را سست نمود و افکار انحرافی آنان در برابر اسلام و اهل بیت علیهم‌السلام برای همیشه دفن شد و شهادتشان باعث بقای آنان و مکتب اسلام و اهل بیت گردید و نیز پیمان شکنی‌های مختلف از

    [صفحه 199]

    سوی معاویه، چهره‌ی مزور و حیله‌گر وی را افشا کرد. [317] اینک نگاهی به قرارداد و عقد صلح‌نامه:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      انگیزه‌های صلح (مصالح امت اسلامی)   ...

    اشاره

    طولانی شدن معرکه‌ی صفین به مدت هیجده ماه و کشته شدن حدود هفتاد هزار نفر در لیلة الهریر [311] و فقدان نیروهای ارزشمند و صحابه‌ی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله همانند عمار یاسر، هاشم مرقال، ثابت بن قیس، ذوالشهادتین و… که سابقه‌ای بس درخشان داشتند و وجود هریک، سبب امیدواری صدها تن دیگر می‌گشت که به گفته‌ی مورخان 36 تن از رزمندگان غزوه‌ی بدر که آخرین ستارگان افق تابناک ایمان و عقیده از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و از مشهورترین صحابه‌ی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به حساب می‌آمدند، در نبردهای جمل، نهروان، و صفین به شهادت رسیدند. شهادت این گروه و جایگزین شدن افراد ناتوان و احیانا منافق، ضربه‌ای کوبنده بر روحیه‌ی پر توان لشکریان عراق بود و از همه بالاتر ترور و به شهادت رسیدن مولی الموحدین، أمیرالمؤمنین علیه‌السلام در مسجد کوفه آن هم در حساس‌ترین زمان‌های جنگ.

    همه این‌ها از یک سو و از سوی دیگر، تبلیغات پر فریب حکومت شام،

    تطمیع و تهدید فرماندهان، ضعف و سستی و از هم گسیختگی نظام و چینش نیروهای مسلح و شایعات بی‌اساس در میان سربازان، موجب یأس و ناامیدی حسن بن علی علیه‌السلام گردید و دانست که با وضعیت موجود نمی‌توان به اهداف نظامی درستی دست یافت.

    ابن‌اثیر گوید: فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در برابر نیروهای مسلح خود ایستاد و فرمود:

    «ألا أن معاویة دعانا لأمر لیس فیه عز و لا نصفة، فان أردتم الموت رددناه علیه و حاکمناه علی الله - عزوجل - بظبی السیوف و ان اردتم الحیاة قبلناه و أخذنا لکم الرضی. فناداه الناس من کل جانب: البقیة، البقیة [312]؛ بدانید معاویه مرا به امری فراخوانده که در آن نه عزت است و نه انصاف، حال اگر شما برای کشته شدن و مرگ شرافتمندانه آماده‌اید، دعوتش را رد می‌کنم و اگر دنیای خود را دوست دارید و زندگی با ذلت را ترجیح می‌دهید دعوت او را می‌پذیرم و خشنودی شما را به دست می‌آورم. در آن هنگام همگی فریاد برآوردند: زندگی، زندگی (باقی ماندن در دنیا).»

    و شیخ طبرسی (ره) در احتجاج آورده است که فرمود:

    «والله ما سلمت الأمر الیه الا أنی لم أجد أنصارا، ولو وجدت أنصارا لقاتلته لیلی و نهاری حتی یحکم الله بینی و بینه، و لکنی عرفت أهل الکوفة و بلوتهم، و لا یصلح لی منهم من کان فاسدا، انهم لا وفاء لهم و لا ذمة فی قول و لا فعل انهم لمختلفون و یقولون لنا: ان قلوبهم معنا، و ان سیوفهم لمشهور علینا [313]؛

    سوگند به خدا! من حکومت و خلافت را تسلیم معاویه نکردم، جز این که یارانی برای نبرد با او پیدا نکردم، چنانچه همراهانی می‌داشتم، شب و روزم را به جنگ با او می‌پرداختم و نبرد علیه او را ادامه می‌دادم تا خداوند بین من و او

    حکم کند، لیکن من مردم کوفه را شناختم و آنان را آزمایش و تجربه کردم؛ افراد فاسد آن‌ها اصلاح نمی‌شوند. آنان را هیچ گونه وفایی نیست، به گفتار و کردار و تعهدات آنان اعتمادی نخواهد بود. آنان در میان خود اختلاف و چندگانگی دارند، می‌گویند: دل‌های ما با شماست، در حالی که شمشیرهایشان را بر روی ما کشیده‌اند و جهت کشتن ما آمادگی دارند.»

    بالاتر این که امام علیه‌السلام می‌دید، اگر جنگ روع شود و ادامه یابد، منتهی به شکست نظامی لشگریان عراق خواهد شد و آن گاه معاویه بدین بهانه، هر کسی را که از موالیان و دوستداران اهل بیت است خواهد کشت و یک نفر از آنان را باقی نخواهد گذارد. در این زمینه فرموده است:

    انی خشیت أن یحتث المسلمون عن وجه الأرض فأردت أن یکون للدین ناعی [314]؛ من ترسیدم که ریشه‌ی مسلمانان از روی زمین کنده شود، خواستم برای پاسداری و حفاظت از دین نگاهبانی باقی بماند.»

    و بنابر نقل دیگر فرمود:

    «فصالحت بقیا علی شیعتنا خاصة من القتل، فرأیت دفع هذه الحروب الی یوم ما فان الله کل یوم هو فی شأن [315]؛ نگهداری و حفاظت شیعه مرا ناگزیر به مصالحه نمود، پس مناسب دیدم، جنگ به روزی دیگر محول گردد. تکلیف انسان بر اساس اوامر الهی، هر روزی به گونه‌ای است و باید آن را انجام داد.»

    اهمیت حفظ شریعت و مسلمانان از انگیزه‌های بسیار قوی در موضع‌گیری امام علیه‌السلام بود. از آن جا که تشیع، همواره هسته‌ی اصلی اسلام بوده و شیعیان و موالیان اهل بیت علیهم‌السلام پاسداران حقیقی آن بوده‌اند، امام علیه‌السلام برای حفاظت این دو، دوراندیشی ویژه‌ای را به کار می‌برد که بعدها امامان معصوم ما تاکتیک و ابتکار آن

    حضرت را مورد تأیید صددرصد خویش قرار می‌دهند.

    پس با توجه به مطالبی که گذشت، ضعف و سستی مردم کوفه و تأثیرپذیری آن‌ها در برابر جنگ‌های روانی معاویه و حکام شام موجب شد که امام حسن علیه‌السلام در آن موقعیت تنها بماند و اگر می‌خواست علیه معاویه جنگ را راه بیندازد غیر از کشته شدن نیروهای خویش به ویژه افراد متعهد، سابقه‌دار و باوفا و از هم پاشیدن شیرازه‌ی جبهه حق اثری نداشت و در آن وضعیت دشوار، بهترین اقدام، همان عقب‌نشینی تاکتیکی بود که آن حضرت انجام داد و در سایه‌ی آن، نیروهای خویش را حفظ کرد و در عقد صلح و قرارداد، مطالبی را پیش‌بینی کرد که هر انسان منصفی آن را تحسین می‌کند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قاطعیت امام در مبارزه با طاغوت شام   ...

    معاویه با لطائف الحیل می‌کوشید، چنین وانمود کند که حسن بن علی از روی

    صفای دل و خشنودی کامل صلح را پذیرفته است و بعد از این مطیع و فرمانبر معاویه خواهد بود [306] و در اصل معاویه را لایق خلافت و زعامت بر مسلمانان می‌دانسته است. به دنبال این حیله‌گری، وقتی شنید که خوارج به سرکردگی فروة بن نوفل [307] تمام قوای خود را علیه وی گرد آورده‌اند و می‌خواهند بر پایگاه حکومتی‌اش هجوم آورند، نامه‌ای نوشت و توسط مأمور ویژه‌اش برای آن حضرت که در بین راه مدینه و کوفه در نزدیکی «قادسیه» بود فرستاد و از آن بزرگوار خواست که شورش خوارج را سرکوب کند پس از آن به سفرش ادامه دهد.

    امام مجتبی علیه‌السلام در پاسخ پیام معاویه نوشت: «لو آثرت أن أقاتل أحدا من أهل القبلة لبدأت بقتالک، فانی ترکتک لصلاح الأمة و حقن دمائها [308]؛ اگر بنا داشتم با کسی از اهل قبله (افراد به ظاهر مسلمان و در واقع دشمن اسلام) به جنگ برخیزم، پیش از هر کسی با تو می‌جنگیدم، من به جهت ملاحظه‌ی مصالح امت اسلامی و حفظ جان مسلمانان از جنگ با تو دست برداشته‌ام و این موجب نمی‌شود که به نفع تو با دیگران بجنگم.»

    از این حدیث چنین برمی‌آید که امام علیه‌السلام جنگ با معاویه را افضل و برتر از جنگ با خوارج می‌داند.

    در گفتار فوق امام علیه‌السلام معاویه را تحقیر می‌کند و می‌فرماید: «فانی

    ترکتک…؛ تو را رها ساختم و دست از سرت برداشتم» همانند عقابی که گنجشک را رها کرده باشد.

    پس در نظر امام علیه‌السلام جنگ با معاویه یک اصل است و مصالحه، تاکتیک و بهترین روشی است که آن روز می‌توانست برای حفظ مسلمانان به کار ببرد. او خود در جواب بعضی از افراد معترض نسبت به صلح فرمود: «لیلة القدر خیر من ألف شهر» [309] صلحی را که انجام دادم، همانند فضیلت شب قدر بهتر از هزار ماه است. برخورد زیبا و پرشکوه امام مجتبی علیه‌السلام صلابت و پابرجایی آن بزرگوار را می‌رساند و انسان را به یاد پیشگویی‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌اندازد آن گاه که فرمود: «ان ابنی هذا سید ولعل الله أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین [310]؛ همانا پسرم پیشوای مسلمانان است و امید است خداوند به دست او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان، صلح برقرار کند.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      کلام سید بن طاووس   ...

    سید بن طاووس، همان عارف و عالم بزرگ، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن محمد بن طاووس الحسینی (ره) است و در سال‌های 589 تا 664 ه. ق. می‌زیسته است. وی در عمر پر برکت خویش کتاب‌های بسیاری همچون: «الاقبال بالأعمال الحسنة»، «الملهوف علی قتلی الطفوف»، «التتمات و المهمات»، «مضمار السبق» و… را نوشته است و مورد توجه بزرگان می‌باشد.

    او در سن 61 سالگی به هنگام وصیت، درباره‌ی مظلومیت جدش، امام حسن علیه‌السلام

    به فرزند هفت ساله‌اش (سید محمد) چنین می‌گوید:

    (فرزندم!) شگفت‌آور نیست که گروهی جدت امام حسن علیه‌السلام را درباره‌ی صلح با معاویه مورد اعتراض قرار دهند، ولی این کار به فرمان جدش پیامبر صلی الله علیه و آله صورت گرفت و ما می‌بینیم که پیامبر صلی الله علیه و آله با کافران صلح کرد، پس عذر امام در این مورد کاملا روشن است و آن گاه که برادرش حسین علیه‌السلام به یاری مردم عراق برخاست و دعوت آن‌ها را پذیرفت و با یزید تبهکار مصالحه نکرد، همین مردم عراق یا به جنگش رفتند و یا به گوشه‌ای خزیدند و به ذلت پناه بردند و پس از حادثه‌ی جانگداز کربلا هم شنیده نشد که این مردم از کشته شدن فجیع آن حضرت ناراحت شوند و بر یزید بشورند و یزید را از مقام خلافت به زیر آورند، لیکن همین مردم به نفع عبدالله بن زبیر قیام کردند و او را در گمراهی‌اش یاری دادند و در این امر، مفتضح گردیدند و در انتخاب این راه زشت، سوء نیت آن‌ها روشن گردید. آیا از چنین مردمی انحراف از حق و حقیقت بعید است؟! آن‌ها سرانجام به آن وضعیت نادرستی که انتخاب کرده بودند گرفتار شدند.

    سید بن طاووس (ره) سپس چنین ادامه می‌دهد: مولای ما حسن بن علی و ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام حکومت و خلافت را به آن شیوه و راهی که خداوند تعیین نموده است می‌خواستند تا مجری اوامر الهی باشند، لیکن معاویه و زیاد حکومت را جهت زورگویی و ستم می‌خواستند و برای به دست آوردن آن به هر کاری و ستمی دست یازیدند. [305].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سخن سید مرتضی مشهور به علم الهدی   ...

    مرحوم سید مرتضی (ره) مطلب را به صورت پرسش و پاسخ طرح نموده و چنین می‌نویسد:

    با این که فساد و رذالت معاویه بر همه روشن بود، چرا امام علیه‌السلام قدرت و حکومت را به او واگذار نمود و خود گوشه‌نشینی را برگزید؟! در حالی که کسانی حاضر بودند جان و مال خود را برایش فدا کنند، پس چرا به اعتبار اجتماعی خود ضربه زد، تا آن جا که بعضی نام «خوار کننده مؤمنان» بر او نهادند؟

    وی آن گاه در پاسخ آورده است: عصمت امام مجتبی علیه‌السلام از امور قطعی و مسلم است و ادله و برهان مؤید این امر است. ما ناگزیریم در برابر گفتار و کردار امام علیه‌السلام تسلیم باشیم، هرچند دلیل و علت کار آن حضرت به طور گسترده بر ما روشن نباشد و گروهی از اقدامات آن حضرت خرسند نبوده و آن را نپسندند. [304].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقد و بررسی   ...

    باید گفت: سخن طبری و ابن‌قتیبه اولا: اجتهاد در برابر نص است، زیرا امام علیه‌السلام آن را انکار نموده و با صراحت، موضع خود را از ابتدا تا انتها بیان می‌کند. اینان آن حضرت را متهم به تماس‌های سری جهت آماده نمودن معاویه برای صلح می‌کنند.

    ثانیا: قیس بن سعد تا آخرین لحظات در ساباط فرماندهی حدود یک تیپ را به عهده داشت. پس این که آنان می‌گویند: امام علیه‌السلام او را برکنار کرد تا بتواند با

    معاویه قرار داد صلح امضا کند، مطلب درستی نیست.

    ثالثا: مورخان دیگر همچون ابی‌حنیفه دینوری (متوفای 227 ه. ق) می‌نویسد: آن گاه که از هم‌گسیختگی نظامیان حسن بن علی علیه‌السلام در معرکه ساباط بر همگان روشن شد، شرایط صلح توسط عبدالله بن عامر مطرح گردید و چنین نیست که امام حسن علیه‌السلام فکر بیعت و مصالحه با معاویه را از همان روزهای اول در سر داشت. [302].

    ابن‌جوزی نیز پیشنهاد مصالحه را از سوی معاویه دانسته و می‌نویسد:

    «و لما رأی الحسن تفرق الناس عنه و اختلاف أهل العراق علیه و غدر أهل الکوفه به رغب فی الصلح و کان معاویة قد کتب الیه فی السر یدعوه الی الصلح فلم یجبه ثم أجابه [303]؛ امام مجتبی علیه‌السلام آن گاه که دید، مردم پراکندگی اختیار کرده و هر کدام سازی می‌زنند و کوفیان نیز با او به مکر و حیله رفتار می‌کنند طرح مصالحه با معاویه را عنوان کرد، لیکن این تمایل به مصالحه، بعد از نوشتن نامه‌های سری و پنهانی معاویه به حسن بن علی [علیه‌السلام] بود که حضرت بدان نامه‌ها جوابی نداده بود، ولی سرانجام ناگزیر به پذیرش صلح گردید.»

    در هر صورت، آنان که می‌خواهند پیشنهاد صلح را از سوی امام علیه‌السلام به جهت ضعف و یا دنیاطلبی! وانمود سازند، باید بدانند که چنین نیست و این باوری است نادرست. از دیدگاه ما که امام را معصوم می‌دانیم و با توجه به مطالبی که از پیش مطرح نمودیم، امام مصالح امت اسلامی را در نظر داشت، در این صورت دیگر مهم نیست که پیشنهاد صلح ابتدا از سوی معاویه باشد یا امام حسن مجتبی علیه‌السلام، گر چه روایات و مطالب تاریخی و سیره‌ی آن بزرگوار و اهل بیت همان است که پیش از این گفتیم و ابن‌جوزی نیز بدان تصریح نمود.

    در پایان این بحث به گفتار دو تن از چهره‌های درخشان شیعه بسنده می‌کنیم، همان طوری که عالم ژرف‌اندیش، مرحوم آیة ا… العظمی میلانی بر گفتار آن دو بزرگ مرد اعتماد نموده است:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حقیقت چیست؟   ...

    امام حسن مجتبی علیه‌السلام به این توطئه‌ی بزرگ که باور بسیاری از ارباب قلم را جلب نموده، پاسخ روشن و دندان‌شکنی می‌دهد. سلیم بن قیس می‌گوید:

    مردم کوفه در مسجد با معاویه اجتماع کرده بودند که امام حسن از منبر بالا رفت و با توجه به این حیله‌ی معاویه که «آغازگر قرارداد صلح، حسن بن علی است» پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:

    «ایها الناس ان معاویة زعم أنی رأیتم للخلافة أهلا و لم أرنفسی لها أهلا و کذب معاویة أنا أولی الناس بالناس فی کتاب الله و علی لسان نبی الله فأقسم بالله لو أن الناس بایعونی و أطاعونی و نصرونی، لأعطتهم السماء قطرها و الأرض برکتها و لما طمعتم فیها یا معاویة و لقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ما ولت أمة أمرها رجلا قط و فیهم من هو أعلم منه الا لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ملة عبدة العجل… و لو وجدت أنا أعوانا ما بایعتک

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اشتباه بزرگ طبری و ابن قتیبه   ...

    ابن‌جریر طبری (متوفای 310 ه. ق.) می‌نویسد:

    «و استخلف أهل العراق الحسن بن علی علیهماالسلام علی الخلافة و کان الحسن لا یری القتال و لکنه یرید أن یأخذ لنفسه ما استطاع من معاویة، ثم یدخل فی الجماعة و عرف الحسن أن قیس بن سعد لا یوافقه علی رأیه فنزعه و أمر عبیدالله بن عباس، فلما علم عبیدالله بن عباس بالذی یرید الحسن علیه‌السلام أن یأخذ لنفسه کتب الی معاویه یسأله الأمان یشترط لنفسه علی الأموال التی أصابها فشرط ذلک له معاویه [298]؛

    مردم عراق بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام حسن بن علی را جهت خلافت و حکومت برگزیدند و حال آن که او هیچ گونه تمایلی به جنگ نداشت و می‌خواست در حد توان، امکاناتی را از معاویه دریافت کند و سپس در میان مردم به طور معمول زندگی نماید.

    حسن بن علی می‌دانست که قیس بن سعد با عقیده و فکر او (صلح با معاویه) موافقت نمی‌کند، از این رو او را برکنار کرد و عبیدالله بن عباس را امیر لشکر معاویه نوشت و در آن، درخواست پناهندگی سیاسی کرد و همچنین شرط کرد، مقدار پولی را دریافت نماید که معاویه آن را پذیرفت.»

    ابن‌قتیبه (متوفی 276 ه ق) می‌نویسد:

    «فلما تمت البیعة له و أخذ عهودهم و مواثیقهم علی ذلک کاتب معاویة فأتاه

    [صفحه 185]

    فخلا به فاصطلح معه علی أن لمعاویة الامامة ما کان حیا فاذا مات فالأمر للحسن علیه‌السلام [299]؛

    آن گاه که مردم با امام مجتبی علیه‌السلام بیعت کردند و بر پیمان و عهد خود قرار بستند، حضرت مکاتبه‌ی خود را با معاویه آغاز کرد و به معاویه اعلام آمادگی برای صلح کرد و اظهار امیدواری نمود و سپس چنین توافق نمود: حکومت در اختیار معاویه باشد، مادامی که معاویه زنده است و آن گاه که او مرد، امامت و زعامت به دست حسن بن علی برگردد.»

    سپس قرارداد صلح را امضا نمود و بر فراز منبر رفت و آن را بر همگان اعلام کرد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پیشنهاد صلح از سوی چه کسی بود؟   ...

    از آنچه گذشت، روشن شد که داستان صلح (مصالحه) ابتدا از سوی معاویه پسر ابوسفیان به جهت رسیدن به اهداف شیطانی - که بعدا در بخش پیمان شکنی‌های معاویه خواهد آمد - مطرح شد و با کمال تأسف، بعضی از مورخان قرن سوم و چهارم در آن راستا قلم زده‌اند و از روی جهل و غفلت و یا

    [صفحه 184]

    دست نشاندگی از ناحیه‌ی حکومت‌ها هیزم‌کش معرکه‌ی باطل علیه حق گردیده‌اند و آن را نسبت به حسن بن علی علیه‌السلام داده‌اند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قضاوت‌های نادرست   ...

    آن‌گاه که صلح تحمیل گشت و حوادث ناگوار یکی پس از دیگری به وجود می‌آمد، بسیاری از یاران نزدیک و دور و دیگر افراد، آن حضرت را سرزنش می‌کردند. ابوسعید عقیصی گوید: آن بزرگوار در جواب آنان با صبر و تحمل می‌فرمود:

    «و یحکم ما تدرون ما عملت، و الله للذی عملت لشیعتی خیر مما طلعت علیه الشمس أو غربت، أما تعلمون أنی امامکم و مفترض الطاعة علیکم، و أحد سیدی شباب أهل الجنه بنص من رسول الله علی؟ فقالوا: بلی [297]؛ وای بر شما! آیا می‌دانید من چه کردم، قسم به خدا آنچه را که من برای مصالح مسلمانان و حفظ شیعیان و پیروانم انجام داده‌ام بهتر است از آنچه که خورشید از حین طلوع تا زمان غروب بر آن می‌تابد. آیا توجه دارید که من امام شمایم و اطاعت من بر شما واجب است و من یکی از دو سرور و آقای جوانان بهشتم، طبق آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‌ی من تصریح کرده است؟ همگی در جواب گفتند: آری.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شایعات دیگر   ...

    ستون پنجم حکومت شام، هر خبری را که موجب تضعیف روحیه‌ی لشگریان عراق می‌شد، توسط وابستگان فکری خود شایع می‌کرد، از آن جمله این که: فلان مرد جنگی و رزمنده پناهده شده و یا مجروح گردیده است و یا می‌گفتند: او شهید شده، مانند شایعه‌ی شهادت قیس بن سعد، که مناسبت با روحیه و وضعیت آن فرمانده‌ی شجاع داشت؛ زیرا نمی‌توانستند مطلب دیگری درباره‌اش شایع کنند؛ در هر صورت، انتشار شایعه‌ی شهادت قیس بن سعد به گونه‌ای بود که بعضی از نیروهای تازه نفس از میان راه بازگشتند [296] و این خود سبب از هم‌گسیختگی بیش‌تر شد؛ وضع بدان جا کشید که راهی غیر از مصالحه نبود و قرارداد صلح که از هر زهری کشنده‌تر بود امام ناگزیر بدان تن داد. شاعر وضعیت حضرت مجتبی علیه‌السلام را در رباعی خود چنین می‌سراید:

    در صلح حسن نهال دین نارس بود

    می‌کرد همین به جای او هرکس بود

    [صفحه 183]

    او خواست مجال تا شود وقت قیام

    این صلح نبود بلکه آتش‌بس بود

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخهای متقابل   ...

    امام مجتبی علیه‌السلام در برابر توطئه‌های معاویه و حکومت شام ایستاد و هیچ گونه سستی از خود نشان نداد. آن بزرگوار بارها حکام شام را تهدید به جنگ کرد. اینک به چند نمونه از آن موارد اشاره می‌شود:

    1)پس از آن که جاسوسان معاویه را اعدام کرد، نامه‌ای به شرح زیر نوشت:

    «أما بعد، فانک دسست الی الرجال، کأنک تحب اللقاء، لا شک فی ذلک، فتوقعه انشاء الله [291]؛ اما بعد، ای معاویه! تو به وسیله‌ی بعضی از نیروهایت در میان ما به جاسوسی پرداخته‌ای، گویا فتنه‌ی جنگ را دوست داری، البته شکی دز این امر وجود ندارد، پس منتظر باش با عنایت خداوندی به سراغت خواهم آمد.»

    2)گواه دیگر و بلکه بهترین گواه، حرکت امام حسن مجتبی علیه‌السلام به ساباط مداین، جهت ترغیب به مشارکت افراد در جنگ صفین است. [292].

    3)امام مجتبی علیه‌السلام پسر عم خود «مغیرة بن نوفل بن حرث بن عبدالمطلب» را در کوفه گمارد و به او سفارش کرد که از تحریک و تشویق مردم در جهاد و جنگ غفلت ننماید که او وظیفه‌ی خود را انجام داد. امام مجتبی علیه‌السلام در میان آنان آمد و سه نوبت نماز خواند و تا دیر عبدالرحمن همراهی نمود و عبیدالله بن عباس را فرمانده و قیس بن سعد و سعید بن قیس را به عنوان دو مشاور و معاون قوی تعیین کرد. [293].

    4)از سوی معاویه گروهی جهت مذاکره درباره‌ی صلح به ساباط آمدند که حضرت تقاضای آنان را رد نمود. [294].

    معاویه توسط ستون پنجم خود شایع کرد که امام مجتبی علیه‌السلام خواهان صلح است و با کمال تأسف، این شایعه به سرعت و به طور گسترده پیچید تا آن جا که گروهی تندرو، ناآگاه و فریب خورده‌ی معاویه در ساباط مداین آن حضرت را در حالی که خطبه می‌خواند و مردم را به جهاد فرامی‌خواند مورد سوء قصد قرار داده و مجروحش کردند، بعد از این ماجرا امام مجتبی علیه‌السلام را به مداین منتقل کردند. [295].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شایعه‌ی صلح قبل از تحقق آن   ...

    اشاره

    از دیگر توطئه‌های حکومت شام اشاعه‌ی پیشنهاد صلح از سوی امام حسن مجتبی علیه‌السلام به معاویه بود. شایعه این مطلب و مطالب غیر واقعی دیگر از سوی خوارج که با انگیزه‌های دیگری شرکت در جنگ داشتند روحیه‌ی رزمندگان مسلمان را در هم می‌شکست، به خصوص آنان که پدر، برادر و یا فرزندان خود را در جنگ و مبارزه از دست داده بودند [289] و حال آن که آغازگر صلح، معاویه پسر ابوسفیان بود. وی یک مرتبه توسط عبدالله بن نوفل و مرتبه‌ی دیگر توسط عبدالله بن عامر صلح را خدمت امام مجتبی علیه‌السلام مطرح کردند، لیکن حضرت با قاطعیت تمام آن را رد کرد و نپذیرفت. [290].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تطمیع و تهدید نیروهای ارشد نظامی   ...

    معاویه همواره می‌کوشید تا چهره‌هایی همچون عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب و قیس بن سعد بن عباده و… را به نحوی بخرد و تطمیع کند و یا بترساند. او افرادی مانند عبیدالله بن عباس را با آن که سابقه‌ی درخشانی داشت و همواره در خط مستقیم علویان بود و مکرر وفاداری خویش را به اهل بیت علیهم‌السلام اثبات کرده بود، فریب داد.

    عبیدالله به جهت کشته شدن دو فرزندش در یمن و یا مکه در جلو همسرش به دست بسر بن أبی‌أرطاة عامری، فرمانده نظامی جنایتکار و سفاک معاویه، کینه‌ای شدید و عمیق نسبت به معاویه در دل داشت [284] لیکن جنگ روانی و تبلیغاتی معاویه به حدی شدید بود که او هم تحت تأثیر قرار گرفت و با دریافت پانصد هزار درهم و وعده‌ی پانصد هزار دیگر به لشگریان معاویه پیوست و ننگ همیشگی را برای خود خرید. [285] عبیدالله بن عباس فرار نمود و به معاویه پناهنده شد. بعد از فرار، دو سوم نیروهای تحت فرماندهی‌اش درهم ریخت و

    آنان نیز گروه گروه گریختند. [286] کار بدان جا رسید که معاویه فکر کرد، دیگر کسی نمانده است. لذا بسر بن أبی أرطاة را با سه هزار نفر به سراغ بقیه فرستاد. ولیکن قیس بن سعد که به همراه چهار هزار نفر باقی مانده که پیمان و میثاق اساسی بسته بودند ایستادند و مقاومت کردند. وقتی بسر و لشگریانش همراهش وضعیت را جنین دیدند به سوی شام عقب‌نشینی کردند. معاویه مجددا به فکر فریب قیس بن سعد درآمد. قیس وفاداری خود را به امام مجتبی علیه‌السلام اعلان کرد و معاویه را «وثنی بن وثنی» (بت‌پرست فرزند بت‌پرست) دانست که در نامه‌ی بعدی، معاویه

    هم او را «فرزند یهودی!» خواند. [287].

    قیس بن سعد اخبار را طی نامه‌ای به امام مجتبی علیه‌السلام در ساباط نوشت و به هیچ وجه، فریب شایعات معاویه مبنی بر تقاضای صلح از سوی امام مجتبی علیه‌السلام را نخورد و سرانجام وقتی خبر مجروح شدن آن حضرت را در «ساباط» [288] شنید و احساس کرد صلح برقرار خواهد شد با نیروهای خود مشورت کرد و طریق کوفه را پیش گرفت.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فرستادن جاسوس جهت آشوب و اغتشاش   ...

    در آن روزها حکومت شام اولین مرحله توطئه خود را با اعزام دو جاسوس کارآزموده‌ی خود از دو قبیله حمیر و بنی‌القین و همکاری عده‌ای دیگر به اجرا گذاشت: یکی را به کوفه فرستاد و دیگری را روانه‌ی بصره نمود. همزمان افراد دیگری را در راستای اهداف شوم خود به شهرهای دیگر فرستاد تا از اوضاع داخلی عراق مطلع گردند و در زمان مناسب، دست به اغتشاش و آشوب زنند. دو جاسوس ماهر و مورد اعتماد معاویه، هر یک وارد محل مأموریت خود شدند. جاسوس حمیری در شهر کوفه وارد خانه‌ی قصابی شد و کار خود را از آن جا آغاز نمود، که نیروهای مخفی و اطلاعاتی شهر کوفه او را شناسایی و دستگیر نمودند و به حضور امام مجتبی علیه‌السلام آوردند و حضرت حکم قتل

    او را صادر نمود و دستور داد گردنش را از تنش جدا کردند. آن‌گاه نامه‌ای به بصره نوشت و عبدالله بن عباس را از حرکات جاسوسی معاویه آگاه ساخت که به محض رسیدن نامه‌ی امام علیه‌السلام مأموران در بصره دست به کار شدند و جاسوس بنی‌القینی را نیز دستگیر نمودند؛ و بنا به دستور حکومت، او را هم در برابر مردم گردن زدند. [283].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حکومت شام و توطئه‌های جدید   ...

    اشاره

    انتشار اخبار فوق، معاویه را بر آن داشت که به سرعت شورایی تشکیل دهد و با یاران صمیمی و مورد اعتمادش به مشورت بنشیند و آنان را از وضعیت خطرناک آینده بیم دهد. او در برابر عمر و عاص و قیس بن اشعث و دیگر بزرگان اموی گفت: چنانچه اندیشه‌ای اساسی جهت براندازی حکومت حسن بن علی نکنید، برای همیشه با تهدید مواجه خواهیم شد. [282] پس از سخنان معاویه شورا برگزار شد و تصمیمات زیر اتخاذ گردید:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بیعت مردم با امام حسن   ...

    ابوالفرج اصفهانی گوید: پس از اجتماع عظیم مردم در مسجد کوفه و خطابه‌ی

    زیبای آن حضرت، عبدالله بن عباس به پا خاست و مردم را بر بیعت با امام مجتبی علیه‌السلام دعوت نمود، در آن هنگام که مردم همه‌ی معیارهای حاکم اسلامی را در چهره‌ی تابناک سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌دیدند، بی‌درنگ به نشانه‌ی بیعت، دست مبارک او را فشردند. [280].

    بیعت مردم کوفه و رؤسای قبایل، شادی و فرح در میان مسلمانان را به دنبال داشت و از سوی دیگر دشمنان اهل بیت همانند ناکثین و مارقین و… به ویژه حاکمیت غاصب شام را مضطرب و سرگردان نمود و آنان به فکر توطئه‌ی بیش‌تری جهت سرنگونی حکومت نوپای حسن بن علی علیه‌السلام افتادند و از هیچ گونه حرکت سیاسی و غیر سیاسی بر ضد آن حضرت کوتاهی نکردند، زیرا معاویه می‌دانست که حسن بن علی علیه‌السلام از محبوبیت بسیار زیادی در میان مسلمانان برخوردارست و در اندک زمان، جای خالی پدر را پر خواهد نمود، همان طوری که بعد از بیعت عمومی مردم، سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله دست به سازماندهی مجدد نیروها زد. او عبدالله بن عباس را به عنوان والی و فرماندار بصره روانه‌ی آن دیار نمود و به مردم آن سامان معرفی کرد. قیس بن سعد بن عباده و سعید بن قیس و عبیدالله بن عباس را نیز به فرماندهی بخشی از نیروهای مسلح

    خود برگزید و بسیاری از افرادی را که در زمان پدر خود منصب و مقامی داشتند، در پستشان ابقا نمود. [281].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آغاز دوره‌ی امامت حسن بن علی   ...

    در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، توطئه‌ی شوم خوارج به

    اجرا درآمد و مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حالی که نماز صبح را در مسجد کوفه می‌خواند، توسط عبدالرحمن بن ملجم مرادی - لعنة الله علیه - به وسیله‌ی شمشیری زهرآلود مورد حمله قرار گرفت و فرق مبارکش شکافته شد و در روز بیست و یکم همین ماه به فیض عظمای شهادت نایل آمد و پس از آن روز، حسن بن علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام عهده‌دار مسؤولیت سنگین زعامت و رهبری امامت اسلامی در آن موقعیت حساس گردید.

    ابن‌ابی‌الحدید معتزلی از قول هبیرة بن [275] مریم که شاهد و ناظر بر حوادث و قضایای مختلف از جوانب گوناگون بوده است می‌نویسد:

    پس از شهادت مظلومانه‌ی مولای متقیان علی بن بی أبی‌طالب علیه‌السلام در روز بیست و یکم ماه رمضان چهلم هجرت، بسیاری از مردم کوفه و دیگر ممالک اسلامی متوجه توطئه عظیم خوارج گردیدند، از آن جهت بدون کم‌ترین تأمل، پس از اعلان شهادت، بزرگ‌ترین اجتماع در کوفه در جلو خانه‌ی آن حضرت به وجود آمد. مردم جهت شنیدن آخرین اخبار و مطالب نسبت به امام شهیدشان در مسجد کوفه اجتماع نمودند، در آن هنگام، فرزند فرزانه‌اش امام حسن مجتبی علیه‌السلام به میان مردم آمد و جهت بیان مطالبی، بر فراز منبر مسجد کوفه رفت، وقتی خواست سخن گفتن آغاز کند، اشگ از دیدگانش سرازیر شد و بغض گلویش را فشرد، اندکی صبر کرد و پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:

    «در شبی که گذشت، مردی از جهان رخت بربست که در میان پیشتازان به اسلام هیچ فردی جز رسول خدا صلی الله علیه و آله بر او سبقت نگرفت، او در کنار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جهاد کرد و پرچمی را که پیامبر به او داده بود بر دوش کشید، در حالی که جبرئیل علیه‌السلام او را از سمت راست و میکائیل علیه‌السلام از سمت چپ همراهی و حمایت می‌نمودند. او از جبهه‌ی کارزار روی بر نمی‌گرداند تا این که خداوند پیروزی را نصیبش می‌کرد. او در شبی به جوار رحمت الهی رفت که قرآن در آن شب بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمد و عیسی بن مریم علیهماالسلام به آسمان عروج کرد و یوشع بن نون نیز به شهادت رسید.»

    امام مجتبی علیه‌السلام ضمن تجلیل و ذکر فضایل پدر بزرگوارش از او با لقب‌های خاتم الوصیین، وصی خاتم النبیین و امیر الصدیقین و الشهدا یاد کرد، در ادامه‌ی مطالبشان فرمودند:

    «پدر من از دارایی و اموال دنیا (اموال شخصی) دینار و درهمی باقی نگذارد، مگر هفتصد درهمی که از عطای [276] او کنار گذاشته شده تا برای خانواده‌ی خود خدمتگزاری بگیرد. ابن‌اثیر آن را هفتصد یا هشتصد درهم می‌نویسد.» [277].

    سپس بغض گلویش را گرفت، اشک‌هایش جاری شد، مردم نیز به همراه او

    گریستند. بعد چنین فرمود:

    «ای مردم! هرکس مرا می‌شناسد که می‌شناسد و اگر کسی نمی‌شناسد، بداند که من حسن بن علی فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم من فرزند بشیر و نذیرم. فرزند کسی هستم که شما را به خدا دعوت می‌نمود و چراغ راه هدایت بود. رسالت و پیامبری‌اش رحمت برای جهانیان بود. من از اهل بیتی هستم که خداوند منان آنان را از هرگونه آلودگی منزه گردانید و طهارت واقعی را نصیب آنان نمود. جبرائیل بر آن خانواده - اهل بیت - فرود آمد و از آن جا به آسمان‌ها عروج کرد. من از خانواده‌ای هستم که خداوند دوستی و ولایتشان را بر هرکسی واجب نمود و فرمود: «قل لا أسألکم علیه أجرا الا المودة فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا» [278] انجام حسنه، دوستی و پیروی ما اهل بیت علیهم‌السلام می‌باشد. [279].

    سخنان امام مجتبی علیه‌السلام مردم را چنان متأثر نمود که اشگ بر گونه‌هایشان جاری شد، آنان بر مظلومیت و عظمت علی علیه‌السلام می‌اندیشیدند و بر سرنوشت خویش نگران بودند ولیکن سخنان آن حضرت آنان را دگرگون کرد، همچنین آرامش و اطمینان او به مردم روحیه‌ای داد که زمزمه بیعت با حسن بن علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام در میانشان مطرح گردید.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سپردن ودایع امامت به حسن بن علی   ...

    شهر بن حوشب می‌گوید: آن گاه که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام از مدینه به سوی کوفه حرکت کرد، ام‌سلمه را خواست و کتاب‌ها (نوشته‌های خاص) و وصیت‌نامه‌ی خویش را به وی سپرد و هنگامی که حسن بن علی علیه‌السلام به مدینه‌ی منوره بازگشت، ام‌سلمه آن امانت‌ها را به حضرت بازگرداند.

    مطلب فوق - بدون کم و زیاد - به وسیله راویان دیگر نیز از امام صادق علیه‌السلام نقل گردیده است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تصریح بر امامت حسن بن علی از سوی امیرالمؤمنین   ...

    حماد بن عیسی از عمرو بن شمر و او از جابر بن عبدالله نقل می‌کند که امام باقر علیه‌السلام فرمود:

    «أوصی أمیرالمؤمنین علیه‌السلام الی الحسن و أشهد علی وصیته الحسین علیه‌السلام و محمدا و جمیع ولده و رؤساء شیعته و أهل بیته، ثم دفع الیه الکتاب و السلاح، ثم قال لابنه الحسن: یا بنی أمرنی رسول الله صلی الله علیه و آله أن اوصی الیک و أن أدفع الیک کتبی و سلاحی کما أوصی الی رسول الله و دفع الی کتبه و سلاحه، و أمرنی أن آمرک اذا حضر الموت أن تدفعه الی أخیک الحسین… فقال: یا بنی أنت ولی الأمر و ولی الدم فان عفوک فلک و ان قتلت فضربة مکان ضربة و لاتأثم [271]؛ أمیرالمومنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در آخرین روزهای عمر خویش به فرزندش امام مجتبی علیه‌السلام وصیت کرد و در آن هنگام، حسین و محمد و همه‌ی فرزندانش و بزرگان شیعه و أهل بیت را بر آن گواه گرفت، سپس کتاب و

    سلاح مخصوص خویش را به وی داد و فرمود: فرزندم حسن! فرمان داد رسول خدا صلی الله علیه و آله بر من تا تو را وصی خود قرار دهم و کتاب‌ها (نوشته‌ها) و سلاح خویش را به تو دهم، همان‌طور که رسول خدا صلی الله علیه و آله با من چنین کرد و کتاب‌ها و اسلحه‌اش را به من واگذار نمود و رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد که به تو فرمان دهم، هرگاه مرگت فرا رسید، آن کتاب و سلاح را به برادرت حسین بسپار. آن گاه فرمود: فرزندم! تو ولی امری و نیز ولایت و اختیار قصاص خون من در دست تو است، چنانچه خواستی عفو کن و اگر تصمیم بر قصاص گرفتی، در برابر هر ضربت، ضربتی بزن و از این تعدی و زیاده‌روی نکن».

    همانند حدیث فوق را سلیم بن قیس نیز روایت کرده است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امامت (حسن بن علی) از سوی پیامبر   ...

    1. جابر بن عبدالله أنصاری (ره) می‌گوید: خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم که این آیه شریفه نازل شد:

    «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعواالرسول و أولی الأمر منکم [269]؛ ای مؤمنان! پیروی کنید خدا را، پیروی کنید از رسول خدا صلی الله علیه و آله و کسانی از شما که در سمت اولی الأمری هستند.»

    پرسیدم: ای رسول خدا! شناختیم خدای را و سپس اطاعتش کردیم، همچنین تو را شناختیم و اطاعتت نمودیم، حال أولی الأمر چه کسی است که ما را از جانب پروردگار به اطاعت آن دستور می‌دهی؟ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

    «هم خلفائی با جابر و أولیاء الأمر بعدی أولهم أخی علی علیه‌السلام ثم من بعده الحسن ولده ثم الحسین ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی و ستدرکه یا جابر فاذا ادرکته فاقرئه منی السلام ثم جعفر بن محمد ثم موسی بن جعفر ثم علی بن موسی ثم محمد بن علی ثم علی بن محمد ثم الحسن بن علی ثم محمد بن الحسن یملأ الأرض قسطا و عدلا

    [صفحه 171]

    کما ملئت ظلما و جورا [270]؛ ای جابر! آن‌ها (اولو الأمر) جانشینان من هستند و اولیای بعد از من می‌باشند. أولین آن‌ها برادرم علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام است، سپس فرزند حسن بن علی و بعد حسین بن علی و بعد علی بن الحسین و بعد محمد بن علی و تو ای جابر! محمد بن علی (امام پنجم) را خواهی دید، در آن هنگام از جانب من بر او سلام برسان، پس از او جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و محمد بن الحسن - که آخرین آن‌هاست [علیهم أفضل الصلاة و التسلیم] دوازدهمین آن‌ها زمین را پر از دل و داد می‌کند، همان‌گونه که از ستم و جنایت پر شده باشد.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امامت حسن بن علی در روایات   ...

    اشاره

    زعامت و امامت حسن بن علی علیهماالسلام از جمله اموری است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و أمیر مؤمنان علیه‌السلام بر آن اصرار می‌ورزیدند و بارها در جمع مسلمانان در دوران دهه‌ی اول هجرت و بعد از آن تصریح نمودند و مسلمانان و به ویژه شیعیان را بر آن توجه می‌دادند؛ این خود بیانگر لیاقت و استعداد سرشاری بود که در آن حضرت وجود داشت و می‌توانست با مدیریت قوی خود، جامعه‌ی اسلامی را به سعادت دنیوی و اخروی برساند، اما مساعدت نکردن مسلمانان از آن حضرت و سلطه‌ی بنی‌امیه بر آنان، مانع از این شد که امام حسن علیه‌السلام بعد از پدر بزرگوارش اهداف والای نبوی و علوی خود را جامه‌ی عمل بپوشاند و مردم را با آن آشنا کند.

    موضع رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در این مورد، به قدری روشن است که بعضی از علمای بزرگ، همچون فاضل مقداد (ره) ادعای

    تواتر اخبار می‌کنند.

    و نیز شهرت وصیت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام درخصوص تعیین فرزند برومندش حسن بن علی علیه‌السلام بر امامت، غیر قابل انکار است. بسیاری از کتاب‌های سیره و تاریخ شیعه و اهل سنت آن را مطرح نموده‌اند و ما به نقل چند روایت بسنده می‌کنیم:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بیعت امت با امام خویش   ...

    آگاهی و آشنایی مردم مسلمان در شهرهای مختلف، همچون عراق، مصر، بصره، مکه، مدینه و بغداد… از معیارها و ویژگی‌های رهبری در اسلام سبب شد که به مجرد شنیدن خبر شهادت امیرمؤمنان علیه‌السلام آمادگی جهت بیعت با امام حسن مجتبی علیه‌السلام را داشته باشند و می‌دانستند جهت زعامت مسلمانان و امامت آن‌ها برتر و والاتر از حسن بن علی وجود ندارد، از این‌رو بدون هیچ گونه تأمل و درنگی، اطراف خانه‌ی آن حضرت گرد آمدند تا بیعت کنند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      احیاگر قرآن و سیره‌ی پیامبر خدا   ...

    حرکت در راستای سنت و سیره‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله و کتاب خدا از امور روشنی است که باید حاکم اسلامی آن را در نظر داشته باشد به طوری که هر روز در سایه‌ی حاکمیت عدل او یک یا چند سنت الهی احیا شود و موانع اجرای قوانین اسلامی برطرف گردد.

    امام مجتبی علیه‌السلام در برابر معاویه فرمود:

    «انما الخلیفة من سار بکتاب الله و سنة نبیه صلی الله علیه و آله و لیس الخلیفة من سار بالجور» [266] همانا خلیفه و حاکم اسلامی کسی است که بر راه و روش کتاب خدا و سیره‌ی پیامبرش عمل کند و آن‌ها را زنده بدارد و اما حاکمی که بی توجه به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله است و ستم روا می‌دارد او خلیفه مسلمانان نخواهد بود.

    و نیز امام حسین علیه‌السلام در پاسخ به نامه‌های مردم کوفه چنین نوشت:

    «فلعمری ما الامام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق الحابس نفسه علی ذات الله» [267] سوگند به جانم امام و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله نخواهد بود، مگر کسی که بر اساس کتاب خدا حکم‌فرما باشد و عدل را به پا دارد و خود را مدیون به دین

    حق بداند و در برابر خداوند نفسش را تسلیم کند و از هرگونه پیروی هوا و هوس جلوگیری نماید.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      محافظ سرمایه‌های معنوی و مادی مردم   ...

    مردم کوفه از زبان امیرمؤمنان علی علیه‌السلام در مورد ویژگی‌های حاکم اسلامی شنیده بودند که می‌فرمود:

    «و قد علمتم أنه لا ینبغی أن یکون الوالی علی الفروج و الدماء و المغانم و الأحکام و امامة المسلمین البخیل فتکون فی أموالهم نهمته، و لا الجاهل فیضلهم بجهله، و لا الجافی فیقطعهم بجفائه، و لا الخائف للدول فیتخذ قوما دون قوم، و لا المرتشی فی الحکم فیذهب بالحقوق، و یقف بهادون المقاطع و لا المعطل للسنة فیهلک الأمة [265]؛ شما (از رویه خلفای پیش از من) دانستید آن کس که بر نوامیس، خون‌ها، غنایم، احکام مسلمانان حکومت می‌کند، و امام آن‌ها است نباید بخیل باشد تا با جمع‌آوری اموال آنان برای خویش حرص ورزد و نباید جاهل و نادان باشد که با جهلش آن‌ها را

    گمراه کند و نه جفاکار تا پیوندهای آن‌ها را از هم بگسلد و به نیازهای آن‌ها پاسخ نگوید و نه ستمکار باشد تا اموال و ثروت آنان را حیف و میل نماید و گروهی را بر گروه دیگر مقدم دارد و نه رشوه‌گیر در قضاوت تا حقوق را از بین ببرد و در رساندن حق به صاحبانش کوتاهی ورزد و نه آن کس که سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را تعطیل کند و بدین سبب امت را به هلاکت بیفکند (این‌ها هیچ کدام لایق مقام ولایت و سرپرستی مسلمانان نیستند).

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آگاه و توانمند   ...

    آگاهی و توانایی جسمی از ویژگی‌های مهم در رهبری است تا در مدیریت خود، گفتار اضطراب و حیرت‌زدگی نشود و همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله با تدبیر و اخلاق و صبر و بردباری و شجاعت در صحنه‌های سیاسی و نظامی و… سربلند

    و موفق باشید که قرآن در مورد انتخاب طالوت فرمود: «و زاده بسطة فی العلم و الجسم؛ [263] بیفزود خداوند [برای خلافت طالوت] او را دانش و علم و نیز پیکرش را قوی قرار داد.» و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام فرمود:

    «أیها الناس، ان أحق الناس بهذا الأمر أقواهم علیه، و أعلمهم بأمر الله فیه. فان شغب شاغب استعتب فان أبی قوتل [264]؛ ای مردم! سزاوارترین فرد به امر خلافت، تواناترین مردم است بر آن (از جهت سیاست اداره کشور و مملکت و کارهای جنگ و سامان دادن به کارهای مردم) و داناترین فرد آنان به احکام خداوند است، پس اگر آشوبگری به فتنه‌انگیزی برخیزد، از او خواسته می‌شود که به حق بازگردد و اگر امتناع ورزید با او به نبرد باید پرداخت.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عدالت گستر   ...

    نسبت به خود و دیگران ستمگر و ظالم نباشد، زیرا در دیدگاه قرآن کریم، اشخاص ستمگر نمی‌توانند زعامت و پیشوایی مردم را به دوش گیرند. قرآن خلافت را از فرزندان و ذریه‌ی ابراهیم نفی کرد، آن گاه که ابراهیم خلیل علیه‌السلام برای فرزندانش تقاضای مقام امامت کرد و گفت:

    «قال و من ذریتی» امامت را در ذریه و فرزندانم قرار ده. خداوند فرمود: «لا ینال

    عهدی الظالمین [260]؛ خلافت و امامت که عهد و امانت من است، به افراد ستمگر نخواهد رسید. و در جای دیگر فرمود:

    «فاصبر لحکم ربک و لا تطع منهم آثما أو کفورا [261]؛ پس در برابر پروردگارت شکیبا باش و از آنانی که ناسپاس و گناهکارند اطاعت مکن.»

    و نیز محمد بن مسلم با سند صحیح از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که امام علیه‌السلام خطاب به او فرمود: «… والله یا محمد من أصبح من هذه الأمة لا امام له من الله - عزوجل - ظاهر عادل أصبح ضالا تائها. و ان مات علی هذه الحالة مات میتة کفر و نفاق. واعلم یا محمد ان ائمة الجور و أتباعهم لمعزولون عن دین الله قد ضلوا و أضلوا فأعمالهم التی یعملونها کرماد اشتدت به الریح فی یوم عاصف… [262]؛

    سوگند به خدا ای محمد بن مسلم! هرکس از این امت شب را صبح کند و دارای امام و پیشوا و مقتدایی روشن و عادل از سوی خداوند نباشد در گمراهی و هلاکت فرو رفته است، اگر در آن حالت بمیرد کافر و منافق از دنیا رفته است. بدان ای محمد! همانا رهبران ستمگر و پیروان آن‌ها که از دین الهی فاصله دارند خود گمراه و سبب گمراهی دیگرانند، پس اعمالی را که انجام می‌دهند همانند خاکستری است که در معرض باد تند و شدیدی قرار گیرد.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مخالفت با هواپرستی   ...

    رهبر و پیشوا باید پیروی از هوای نفس نکند و مصالح امت را بر هر چیز دیگر مقدم بدارد، همان طور که خداوند در مورد حضرت داوود علیه‌السلام فرمود:

    «یا داوود انا جعلناک خلیفة فی الأرض فاحکم بین الناس بالحق و لاتتبع الهوی فیضلک عن سبیل الله [259]؛ ای داوود! ما تو را جانشین خود در روی زمین قرار دادیم، پس داوری خود را بر اساس حق و راستی قرار ده، مبادا هوای نفس، تو را از راه خدا و [حاکمیت پروردگارت] منحرف سازد.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بیعت و معیارهای حاکم اسلامی   ...

    اشاره

    بیعت با حاکم، پیمانی است که مردم با پیشوای خود می‌بندند و امور مملکتی خود را به او وامی‌گذارند و همگی تسلیم امر او می‌شوند. حاکم و رهبر در اداره‌ی امور فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم نقش اساسی دارد. او از افراد لایق و شایسته کمک می‌گیرد و امور مردم را سامان می‌بخشد. بیعت یعنی این که افراد و نمایندگانی از قبائل و گروه‌ها به رسم وفا، دست در دست حاکم می‌نهند و او را بر پیشوایی و امامت می‌پذیرند و این امری معمولی و قراردادی است اجتماعی که در بسیاری از کشورها به اجرا گذاشته می‌شود.

    بیعت از دیدگاه مردم مسلمان آن روز (سال چهل هجری قمری)، که زمانی با رسول خدا صلی الله علیه و آله در رمی جمره عقبه [257] و زمانی دیگر به هنگام فتح مکه، زن [258] و مرد بیعت کرده بودند و روزی هم دست در دست والاترین و برجسته‌ترین شخصیت بعد از پیامبر، یعنی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام گذاشتند، پس بیعت در نزد آنان معنا و مفهوم دیگری داشت، زیرا حاکم را خلیفه‌ی خدا و رسولش می‌دانستند و به تعبیر دیگر، آنان برای خلیفه‌ی مسلمین شرایط ویژه‌ای را معتقد بودند که منبعث و برخاسته از قرآن و رفتار رسول صلی الله علیه و آله بود، در این جا به بعضی از آن ویژگی‌ها اشاره می‌کنیم:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      گفتار شیعه و معتزله در امامت   ...

    علمای امامیه (شیعه) و معتزله گویند: امامت و زعامت معصوم، بندگان خدا را به حق نزدیک و از معصیت دور می‌کند و این خود لطفی است که شامل حال همه‌ی انسان‌ها می‌شود و لطف خالق بر مخلوق (با توجه به فیاضیت مطلق خداوند) در نظر عقل امری لازم است؛ بنابراین بر خداوند است انتخاب و تعیین امام.

    مطلب دیگر این که امامت، مکمل رسالت است و این جاست که خداوند در غدیر خم، پس از تعیین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام به خلافت فرمود:

    «الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا [252]؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت‌ها را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما آئین [جاویدان] قرار دادم.» در تفسیر علی بن ابراهیم است که محمد بن مسلم نقل می‌کند: امام باقر علیه‌السلام فرمود: «آخر فریضة أنزلها الله تعالی، الولایة، ثم لم ینزل بعدها فریضة ثم نزل: الیوم أکملت لکم دینکم: بکراع الغمیم، فأقامها رسول الله بالجحفة، فلم ینزل بعدها فریضة [253]؛ آخرین واجبی را که خداوند تبارک و تعالی نازل کرد ولایت بود و بعد از آن درباره‌ی هیچ فریضه‌ای آیه نازل نشد تا این که در کراغ غمیم [254] ، آیه‌ی «الیوم أکملت…» نازل گردید، پس رسول خدا صلی الله علیه و آله در جحفه اعلان نمود و این واجب را انجام داد و بعد هم در مورد هیچ فریضه‌ای آیه‌ای نازل نگردید.»

    پس امامت و وصایت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام از امور مسلم بین مسلمانان است و حتی ابوالفتح اربلی (متوفای 692 ه. ق.) درباره‌ی امامت حسن بن علی علیه‌السلام نیز ادعای اتفاق و اجماع می‌کند و می‌گوید: هیچ یک از مسلمانان در امامت امام مجتبی علیه‌السلام با ما مخالف نیست و سپس روایتی از اهل سنت نقل می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

    «ان الخلافة بعدی ثلاثون سنة ثم تعود ملکا [255]؛ جانشینی بعد از من سی سال

    ماندگار است و پس از آن به صورت حکومت و سلطنت درخواهد آمد.» [256].

    پس اهل سنت، حکومت هفت ماهه‌ی امام مجتبی علیه‌السلام را جزء سی سال می‌دانند که بعد از آن، معاویه خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله را به صورت سلطنت و حکومت در خاندان خود (بنی‌امیه) درآورد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امامت و رهبری   ...

    اشاره

    امامت و رهبری معصوم، بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از معتقدات شیعه است و همین اعتقاد، شیعه را از دیگر مذاهب اسلامی جدا کرده است. در طول تاریخ اسلام، امامت محور همه‌ی نزاع‌ها و کشمکش‌های حق و باطل بوده و اگر در این گیرودار امامت راستین، جایگاه خود را بازمی‌یافت، صلاح و سعادت بر امت اسلامی حاکم می‌شد و چون چنین نشد، این همه مصائب و تیره‌بختی‌ها جامعه‌ی اسلامی را فراگرفت و کیان اسلامی بازیچه‌ی ناکسانی، همچون بنی‌امیه و بنی‌عباس و… شد. بر این اساس در این جا با توجهی بیش‌تر این مبحث را دنبال می‌کنیم:

    علما و دانشمندان کلام، امامت را چنین تبیین می‌کنند:

    «الامامة رئاسة عامة فی أمور الدین و الدنیا لشخص من الاشخاص نیابة عن النبی صلی الله علیه و آله و هی واجبة عقلا.» [245].

    امامت، ریاست همگانی امت است در تمام امور دینی و دنیایی که به انسانی واگذار می‌گردد و او به نیابت و جانشینی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله امو جامعه را با مسؤولیت خود می‌پذیرد و به انجام می‌رساند و این امری بدیهی و روشن و مورد

    قبول عقلای عالم است. در نیازمندی جامعه به چنین منصب و مقامی، هیچ گونه تردیدی وجود ندارد و همه‌ی فرقه‌های اسلامی، اعم از اشاعره، معتزله و امامیه بر آن اتفاق نظر دارند و امامت را برای جامعه امری ضروری و حتمی می‌دانند و بالاتر آن که چنین امامت و زعامتی را لطفی از ناحیه‌ی پروردگار می‌دانند. [246].

    آیه‌های: «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل الیک… [247]» «الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه… [248]» چیزی نیست جز اعلان و ابلاغ لطف و رحمت از ناحیه‌ی پروردگار عالم بر مردم، توسط رسول گرامی‌اش.

    امامت، پیمان و عهد الهی است که هر کسی را لیاقت آن نیست که عهده‌دار آن باشد، (لاینال عهدی الظالمین) [249] بلکه اشخاصی معین از سوی خداوند و یا رسول گرامی‌اش تعیین می‌شوند که این بار سنگین را بر دوش کشند. مسؤولیت امامت و رهبری امت در یک زمان بر عهده‌ی یک نفر خواهد بود [250]؛ روایات متواتر و مشهوری بر این مطلب دلالت دارد که نمونه‌هایی از آن را خواهیم آورد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      یاور پدر در امر قضاوت   ...

    هنگامی که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام جهت کارهای قضایی مردم به دارالقضا می‌رفت، یاران نزدیکش او را در این امر یاری می‌دادند. گاهی لازم می‌شد افرادی را در محکمه حاضر کنند تا مطالبی را با متهمان در میان بگذارند و یا اشیایی را بخرند و مقدماتی را فراهم آورند و… تا أمیرمؤمنان علیه‌السلام حکم نهایی را صادر کند.

    این گونه کارها را، گاهی به فرزند برومندش حسن بن علی علیه‌السلام واگذار می‌کرد [244] و گاه بر عهده‌ی چهره‌های درخشان دیگری، همچون عمار یاسر، میثم تمار، قنبر، اصبغ بن نباته و… می‌نهاد. نمونه‌های این چنینی را در قضاوت‌های آن حضرت بسیار می‌توان یافت.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قضاوت‌های امام مجتبی   ...

    علی بن ابراهیم از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده که آن حضرت فرمود: «در دوران حاکمیت امیرالمؤمنین علیه‌السلام مردی را جهت دادخواهی به محضر آن حضرت آوردند، آن مرد را در خرابه‌ای کنار کشته‌ای یافته بودند، در حالی که چاقویی خون‌آلود در دست داشت و بالای سر مقتول که به خون خویش می‌غلتید ایستاده بود. حضرت پرسید: ای مرد در این مورد چه می‌گویی؟

    متهم پاسخ داد: ای امیرمؤمنان! اتهام را می‌پذیرم.

    علی علیه‌السلام دستور داد: او را ببرند و به جای مقتول قصاص کنند.

    در این هنگام مردی با عجله و شتاب خود را رساند و فریاد زد: او را بازگردانید، به خدا سوگند! او جرمی ندارد، مقتول را من کشته‌ام.

    امیرالمؤمنین علیه‌السلام از مرد متهم پرسید: چه چیز تو را وادار کرد که اتهام قتل را بپذیری و حال آن که او را نکشته‌ای؟!

    مرد پاسخ داد: وضعیت به گونه‌ای بود که نمی‌توانستم کم‌ترین دفاعی از خود کنم، زیرا چندین نفر مرا در حالی که کارد خونین در دست، داشتم و بالای سر مقتول ایستاده بودم، دیدند و دستگیرم کردند و باید بگویم که ماجرا از این قرار است که من در کنار خرابه مشغول ذبح گوسفند بودم، وقتی آن را سر بریدم نیاز به قضای حاجت پیدا کردم، از این رو داخل خرابه شدم که ناگهان دیدم مردی در خون خود می‌غلتد، به شدت شگفت زده بودم، در حالی که چاقوی خون آلود در دستم بود، چند نفر وارد شدند و مرا با آن مقتول دیدند و بازداشتم نمودند…

    علی علیه‌السلام دستور داد آن دو را نزد فرزندش حسن علیه‌السلام ببرند و داستان را برای او بیان کنند و حکم الهی را بپرسند. آنان به نزد امام مجتبی علیه‌السلام رفته، مطالب را خدمت آن حضرت عرض کردند و آن حضرت پس از شنیدن مطالب، چنین قضاوت نمود:

    مرد اول که قاتل واقعی است: با اقرار و صداقتش جان متهم را نجات داد و با این کارش گویی بشریت را نجات داده است. خداوند سبحان فرمود:

    «و من أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا؛ هرکس انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه‌ی مردم را زنده کرده است.» بنابراین آن دو را

    آزاد کنید و دیه‌ی مقتول را از بیت‌المال مسلمین پرداخت نمایید.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مساعدت در کارهای قضایی   ...

    اشاره

    با توجه به این که قضاوت و حل و فصل نزاع‌ها و اختلاف‌ها در مسائل حقوقی و جزایی و کیفری و… از شؤون حاکم اسلامی است و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام بعد از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دوران خلافت ابوبکر، عمر، عثمان و همچنین به هنگام خلافت خود، قضاوت‌های فراوانی داشت. افراد گوناگون و گروه‌های مختلف جهت دادخواهی خدمت آن حضرت (به عنوان حاکم اسلامی) می‌آمدند و تقاضای استرداد حقوق خویش، همچون ارث، قصاص، مالکیت و یا تنبیه

    مجرمان و جنایتکاران، همانند اجرای حدود زنا، شرب خمر، سرقت و… را می‌نمودند.

    حسن بن علی علیه‌السلام در این برهه از زمان، بازویی قوی و مطمئن برای زمامدار مسلمانان بود. وی که عالم و عارف به تمامی مسائل شرعی بود، مسائل قضایی اسلام را به صورت عملی از پدر آموخت. نکات برجسته‌ی قضاوت‌های علی علیه‌السلام در نظر آن بزرگوار مجسم شد؛ نکات زیبایی که هر مجرمی را از عذاب وجدان رهایی می‌بخشید.

    نکات برجسته‌ی قضاوت‌های آن حضرت را می‌توان چنین ترسیم نمود:

    الف) برخورد جدی با تخلفات و افراد جنایتکار.

    ب) اجرای دقیق قوانین الهی درباره‌ی طرف‌های درگیر (مدعی، مدعی علیه).

    پ) طرح ادله‌ی مسائل قضایی اسلام، همچون ادله‌ی اثبات کننده، شاهد، اقرار، یمین (قسم دادن منکر و قسم یاد کردن) و…

    ت) بیان حدود الهی در شاخه‌های مختلف آن، مانند دیات، کفارات و…

    ث) چگونگی برخورد با متهم قبل از اثبات جرم و بعد از آن و چگونگی برخورد بعد از اجرای حدود…

    لیاقت ذاتی امام حسن علیه‌السلام و پرورش در مکتب قضایی پدر باعث شد که امر قضا در دوران حکومت پدر، در موارد گوناگونی به او واگذار شود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خطابه‌های امام مجتبی   ...

    ابن‌ابی‌الحدید به نقل از مدائنی می‌نویسد:

    «و کان الحسن أکبر ولد علی و کان سید الأسخیاء حلیما خطیبا و کان رسول الله یحبه [240]؛ حسن بن علی بزرگ‌ترین فرزند علی بن ابی‌طالب بود. او سرور

    سخاوتمندان، حلیم و بردبار و گوینده‌ای توانا بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله بسیار دوستش می‌داشت.»

    و نیز طه حسین در کتاب «الفتنة الکبری» می‌نویسد:

    «الحسن قد خطب الناس غیر مرة فی حیاة أبیه و بعد وفاته، فلم یعرف الناس منه عیا أو حصرا و هو بعد ذلک أو قبل ذلک من أهل البیت لم یعرفوا قط بعی أو حصر و انما کانوا معدن الفصاحة و اللسن و فصل الخطاب، و قد خطب الحسن فقال خیر ما کان یمکن أن یقال و أصدق ما کان یمکن أن یقال أیضا [241]؛

    حسن بن علی [علیه‌السلام] به هنگام زنده بودن پدر و بعد از آن، سخنرانی‌های فراوانی ایراد نمود. مردمی که به سخنانش گوش می‌دادند، هرگز در او خستگی و سستی و کمبود مطالب مشاهده نکردند. در هر صورت او از خاندانی بود که خستگی و سستی و محدودیت مطالب برایشان ناشناخته بود. خاندان آن‌ها معدن فصاحت و بلاغت و سخن بودند و در شبهات آخرین سخن را می‌گفتند. آن گاه که خطبه می‌خواند، بهترین گفتنی‌ها و درست‌ترین مطالب ممکن را ادا می‌نمود.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام جمعه‌ی موقت از سوی امیرالمؤمنین   ...

    اشاره

    از دیگر مسؤولیت‌های مهم امام حسن مجتبی علیه‌السلام که در زمان پدرش به وی واگذار شد، امامت و اقامه‌ی نماز جمعه بود. مسعودی [234] می‌نویسد: آن گاه که عذری، مانند مریضی و مسافرت و… برای امیرالمؤمنین علیه‌السلام پیش می‌آمد و نمی‌توانست برای اقامه‌ی نماز جمعه در مسجد کوفه حضور یابد، طی حکمی فرزند برومندش حسن را به این امر مهم می‌گمارد.

    روزی امام مجتبی علیه‌السلام برای اقامه‌ی نماز جمعه به مسجد کوفه آمده بود، بر فراز منبر رفت، ابتدا بر خداوند حمد و ثنا گفت و از نعمت‌های بی‌شمارش سپاسگزاری کرد و سپس خطبه‌های دلنشین خود را آغاز نمود. در بخشی از خطبه‌ی خویش فرمود:

    «ان الله لم یبعث نبیا الا اختار له نقیبا و رهطا و بیتا، فوالذی بعث محمدا صلی الله علیه و آله بالحق نبیا لاینتقص من حقنا أهل البیت أحد الا نقصه الله من عمله مثله و لا تکون علینا دولة الا و تکون لنا العاقبة، و لتعلمن نباه بعد حین… [235]؛ همانا خداوند سبحان مبعوث ننمود پیامبری را مگر این که تعیین کرد بعد از او خلیفه و جانشینی را و یا معین نمود گروه و یا أسره‌ای را، پس قسم به آن کس که محمد صلی الله علیه و آله را به پیامبری برگزید، هیچ کس در حق ما اهل بیت کوتاهی نخواهد کرد، مگر این که خداوند سبحان اعمال او را

    ناقص خواهد گذاشت و هیچ دولتی بر ضد ما حاکمیت پیدا نخواهد کرد، مگر این که عاقبت از آن ما خواهد شد و متجاوزان به حق ما پس از چند صباحی سزای عمل خود را خواهند دید و به مکافات آن خواهند رسید.»

    همچنین در خطبه‌ای دیگر در زمان امامت خویش و بعد از بیعت مردم فرمود:

    «ما رستگاریم و خویشاوندان نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرتیم که از پاکی ظاهری و واقعی برخورداریم. ما یکی از دو ثقلی هستیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن دو را جانشین خود قرار داد و دومی آن دو، «کتاب خدا» است که در برگیرنده و آیینه‌ی تمام‌نمای همه‌ی موجودات است و سخن ناصواب در آن وجود ندارد و باید در همه امور بر آن تکیه کرد. ما در تفسیر و تأویلش اشتباه نمی‌کنیم، بلکه حقایق آن صددرصد برای ما روشن و واضح است، باید فرمان ما را اطاعت کنید، زیرا اطاعت از فرمان ما لازم و واجب است و اطاعت فرمان ما در کتاب خدا در کنار اطاعت از فرمان خدا و پیامبرش صلی الله علیه و آله ذکر شده و با آن‌ها مقرون است.»

    آن گاه استشهاد به این دو آیه‌ی کریمه نمود که: «یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم، فان تنازعتم فی شی‌ء فردوه الی الله و الرسول [236]؛

    ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید از خداوند و پیامبرش و صاحبان امر (اوصیای پیامبر)، پس هرگاه در چیزی اختلاف و نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و از آنان داوری بطلبید…»

    و نیز فرموده «و لو ردوه الی الرسول و الی أولی الأمر منهم، لعلمه الذین یستنبطونه منهم [237]؛

    و اگر امور خود را به پیامبر و اوصیایش (که پیشوایان بعد از پیامبرند) واگذار می‌نمودید، هر آینه ریشه‌های مسائل و قضایای آن از سوی جانشینان به

    حق پیامبر آشکار می‌گشت…»

    و سپس ادامه داد: «به شما هشدار می‌دهم که به ندای شیطان گوش ندهید که دشمنی او برای شما روشن و آشکار است. شما همانند سردمداران جبهه‌ی کفر و نفاق نباشید که شیطان بر آن‌ها سلطه پیدا کرده و بر آنان چنین القا نموده است:

    «لا غالب لکم الیوم من الناس و انی جار لکم، فلما ترآءت الفئتان نکص علی عقبیه و قال انی بری‌ء منکم، انی أری ما لا ترون [238]؛ امروز هیچ کس بر شما پیروز و غالب نخواهد شد و من در کنار شما (پناه دهنده‌ی شما) هستم. پس آن گاه که دو گروه (کافر و مؤمن) در برابر یکدیگر قرار گرفتند (و مؤمنان مورد حمایت فرشتگان واقع شدند و کافران عقب‌نشینی کردند) شیطان گفت: من از شما (دوستان و پیروانم) متنفر و بیزارم، من چیزهایی را می‌بینم که شما نمی‌بینید…»

    آن گاه فرمود: «چنانچه مغرور شوید، هدف نیزه‌ها و شمشیرها و گرفتار اشتباهات صددرصد خواهید شد و در آن هنگام با تیرها شما را نشان خواهند گرفت که دیگر ایمان آوردن و بازگشت شما سودی نخواهد داشت و بر فرض بازگشت، در آن ایمان و اعتقاد خیری نخواهید دید.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ایثار در معرکه‌ی صفین و تشویق مردم   ...

    از دیگر کارهای سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله تحریک و ترغیب مردم برای جنگیدن با معاویه و سپاهیان شام بود. او در اجتماع مردم کوفه به پا خاست و در کنار پدر، خطبه‌ی جهادیه‌اش را چنین آغاز کرد:

    «الحمدلله لا اله غیره، وحده لا شریک له، و اثنی علیه بما هو أهله:

    ان مما عظم الله علیکم من حقه و أسبغ علیکم من نعمه ما لا یحصی ذکره و لا یؤدی شکره، و لا یبلغه صفة و لا قول، و نحن انما غضبنا لله و لکم، فانه من علینا بما هو أهله أن نشکر فیه آلاءه و بلاءه و نعماءه قولا یصعد الی الله فیه الرضا، و تنشر فیه عارفة الصدق، یصدق الله فیه قولنا و نستوجب فیه المزید من ربنا، قولا یزید و لا یبید، فانه لم یجتمع قوم قط علی أمر واحد الا اشتد أمرهم و استحکمت عقدتهم فاحتشدوا فی قتال عدوکم:

    معاویة و جنوده. فانه قد حضر و لا تخاذلوا؛ فان الخذلان یقطع نیاط القلوب و ان الاقدام علی الاسنة نجدة و عصمة لانه لم یمتنع فوم قط الا رفع الله عنهم العلة و کفاهم جوائح الذلة و هداهم الی معالم الملة و الصلح [229] یأخذ منه مارضیت [به] و الحرب یکفیک من أنفاسها جرع.»

    سپاس خداوندی را که جز او خداوندی نیست، و شریکی ندارد و او را چنان که سزاوار است ستایش می‌کنم، سپس گفت: همانا خداوند حق برزرگ خود را بر شما تمام کرده و چنان نعمت فراوانی به شما ارزانی داشته است که به شمار درنیاید و سپاس و شکرش ادا نگردد، به توصیف و بیان درنگنجد.

    حمیت و خشم ما به خاطر خدا و در جهت مصالح شماست، زیرا خداوند بر ما منت نهاده تا شکرگزار وی شویم و در نعمت‌ها و آزمون‌ها و بخشش‌هایش خشنودی و رضای او را به دست آوریم تا نشانه‌ی راستین حق در میان ما گسترش یابد و در آن حال، خداوند ما را راستگو شمارد و ما سزاوار نعمتی فزون‌تر از جانب پروردگار خود شویم، گفتاری که نعمت را افزون کند و رحمتش را دور نکند.

    همانا هیچ ملتی بر کاری اجتماع نکردند و متحد نشدند، مگر آن که بدان کار استحکام و قدرت یافتند و پیوندشان استوار و محکم گردید. پس برای نبرد با دشمن خود (معاویه و سپاهش) بسیج شوید، زیرا او اینک آماده شده است. شما روحیه جنگ و پیکارجویی را رها نکنید [و یکدیگر را تنها مگذارید] که ترک آن (روحیه) رشته‌ی پیوند قلب‌ها را از هم می‌گسلد و پایمردی تیغ و سنان، ضامن همیاری و جلوگیری (از شکست) می‌باشد، زیرا هرگز قومی پایداری نکردند، مگر آن که خداوند به برکت این پایداری ضعف و ناتوانی را از ایشان برگرفت و

    خود از شداید ذلت و خواری حفظ و کفایتشان فرمود و به سوی نشانه‌های دیانت هدایتشان نمود.

    و در پایان به شعری از «عباس بن مرداس سلمی» [231] استشهاد نمود که:

    و الصلح تأخذ منه مارضیت [به]

    و الحرب یکفیک من أنفاسها جرع

    «از صلح چندان که تو را خرسند ساخته، بهره برده‌ای و جنگ از همان نخستین لحظه‌ی شروع، تو را از بردن لذت‌ها باز می‌دارد.»

    حسن بن علی سپس به همراهی برادرش حسین علیه‌السلام و دیگر مردمان به دنبال آنان راهی پیکار صفین گردیدند و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را یاری دادند.

    حضور پربرکت امام مجتبی علیه‌السلام در میان لشگریان علی، نقش تعیین کننده‌ای داشت.سخنان آتشینش در موقعیت‌های گوناگون سرنوشت‌ساز بود، و نیز رزم شجاعانه و بی‌امانش در صحنه‌ی نبرد و پیکار ممتاز بود.

    او در رکاب پدر برای به کرسی نشاندن حق، سر از پا نمی‌شناخت و عاشقانه می‌جنگید و بسیاری از سران لشکر معاویه را به جهنم فرستاد تا آن که امیرالمؤمنین علیه‌السلام از یاران خود خواست که حسن و حسین را از ادامه‌ی جنگ بازدارند و فرمود:

    «املکوا عنی هذا الغلام لایهدنی، فاننی أنفس بهذین (یعنی الحسن و الحسین علیهماالسلام علی الموت لئلا ینقطع بهما نسل رسول الله صلی الله علیه و آله»

    از ادامه‌ی پیکار بازش دارید و از پیشروی‌اش جلوگیری کنید تا مرگ او را در هم نکوبد. من در مرگ این دو (حسن و حسین) بخل می‌ورزم، چرا که می‌ترسم با مرگ آن‌ها نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله قطع شود. [233].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فراخوانی مردم کوفه به جنگ جمل   ...

    امام مجتبی علیه‌السلام طی سخنانی خطاب به مردم کوفه برای سرکوبی منافقین داخلی چنین گفت:

    «أیها الناس أجیبوا دعوة أمیرکم، و سیروا الی اخوانکم فانه سیوجد لهذا الأمر من ینفر الیه، و والله لأن یلیه أولواالنهی أمثل فی العاجل و الآجل و خیر فی العاقبة [العافیة] فأجیبوا دعوتنا و أعینوانا علی ما ابتلینا به و ابتلیتم، و ان أمیرالمؤمنین یقول: قد خرجت مخرجی هذا ظالما أو مظلوما، و انی أذکر الله رجلا رعی حق الله الا نفر فان کنت مظلوما أعاننی و ان

    کنت ظالما أخذ منی، والله ان طلحة و زبیر لأول من بایعنی و أول من غدر، فهل استأثرت بمال أو بدلت حکما؟ فانفروا فمروا بالمعروف وانهوا عن المنکر فسامح [فتسامح] الناس و أجابوا و رضوا [225]؛

    ای مردم! به دعوت امام و امیر خود پاسخ مثبت دهید و به کمک برادران مجاهد خود علیه شورشگران داخلی حرکت کنید، به طور مسلم کسانی امیرالمؤمنین علیه‌السلام را یاری خواهند نمود. سوگند به خدا! چنانچه مردان هوشمند و با خرد او را یاری نمایند درس عبرتی برای آیندگان نزدیک و دور خواهد شد و عاقبت نیکی خواهید داشت، پس به دعوت ما پاسخ دهید و ا را بر آنچه ما و شما بدان مبتلا و دچار گشته‌ایم یاری نمایید.

    همانا أمیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرمود: من به سوی ناکثین - شورشیان در بصره - حرکت کردم تا آنان را به جای خود نشانم، در این حال از دو صورت خارج نیست. من یا ظالم و ستمگرم و یا مظلوم و ستمدیده. مردم! از خدا می‌خواهم مردی را برساند که جویای حقیقت باشد و حق خدا را در نظر بگیرد، چنانچه من مظلوم و ستمدیده هستم یاری‌ام کند و اگر ستم می‌کنم ممانعت و جلوگیری نماید. سوگند به خدا طلحة و زبیر از اولین کسانی بودند که با من بیعت کردند و از اولین افرادی بودند که پیمان شکستند و خدعه نمودند، آیا از بیت‌المال چیزی را به خود اختصاص داده‌ام و یا حکمی را دگرگون کرده‌ام؟ پس حرکت کنید به سوی آنان و امر به معروف و نهی از منکر نمایید.»

    مردم پس از شنیدن سخنان حسن بن علی علیه‌السلام متأثر شدند و به ندای امام خود لبیک گفتند و خشنودی خود را اعلان کردند.

    ابوموسی أشعری ک به دست عثمان به عنوان والی کوفه گمارده شده بود، در آن ایام همچنان بر سر کار بود و با حکومت عادلانه‌ی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام مخالفت

    می‌کرد و از بسیج مردم علیه ناکثین ممانعت می‌نمود. [226] با همه‌ی مشکلات و کارشکنی‌ها از سوی وی، حسن بن علی علیه‌السلام توانست متجاوز از نه هزار نفر را برای میدان جنگ بسیج کند و بنابر نقل ابن‌اثیر حدود 6200 نفر از راه خشکی و 2400 نفر از طریق دریا به سوی بصره حرکت داد. [227] او خود در خط مقدم جبهه می‌جنگید و بر قلب سپاه دشمن یورش می‌برد. ابن‌شهر آشوب می‌نویسد: شهامت و شجاعت حسن بن علی علیه‌السلام، وی را در جنگ جمل به خط مقدم در کنار پدر کشانده بود. او گاه گاه صف دشمن را می‌شکافت و در قلب سپاه دشمن می‌رفت و آنان را به خاک و خون می‌کشید تا جایی که بر بسیاری از یاران امیرالمؤمنین علیه‌السلام سبقت می‌جست. [228].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مشارکت در جنگ جمل و بسیج مردم   ...

    اشاره

    پیش از شروع جنگ جمل حسن بن علی علیه‌السلام طبق دستور پدر بزرگوار خود به همراه عمار یاسر و تنی چند از یاران امیرالمؤمنین علیه‌السلام وارد کوفه شد. او مردم کوفه را جهت مشارکت در جهاد علیه ناکثین (طلحة، زبیر، عایشه و هواداران آن‌ها) فراخواند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فدک در طول تاریخ   ...

    بودن فدک در دست علی بن ابی‌طالب و خاندان اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌توانست پشتوانه‌ای اقتصادی باشد تا آنان با توان سیاسی و امکانات مالی بتوانند در گسترش ولایت گام بردارند، همچنان که در آغاز حرکت توفنده‌ی انقلاب اسلامی اموال خدیجه بزرگ‌ترین پشتوانه، برای جذب مردم و رفع گرفتاری‌های آنان توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.

    از این رو خلفاء غاصب بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله پس از تصرف کرسی خلافت سعی کردند فدک را که روستای حاصل‌خیز و پردرآمدی بود، با هر حیله‌ای از دسترس فاطمه‌ی أطهر علیهاالسلام و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام درآورند و آنان را از حق مسلم خود و ارث پدر محروم نمایند و از آن به عنوان ابزار سیاسی استفاده کنند.

    مراحل غصب فدک و برگرداندن آن در دوره‌های مختلف به شرح زیر است:

    الف) ابوبکر پس از نشستن بر کرسی خلافت، این آبادی را تصرف و جزء اموال عمومی و ثروت ملی اعلان کرد و مأموران وی افراد منصوب شده از سوی فاطمه را از فدک بیرون راندند و تلاش‌های دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله جهت برگرداندن فدک به جایی نرسید.

    ب) خلیفه دوم، پس از قرار گرفتن بر مسند خلافت، فدک را به ورثه‌ی رسول خدا صلی الله علیه و آله، نه اولاد فاطمه و علی علیهماالسلام [218] بازگرداند تا برایش کسب آبرویی شود و اعمال گذشته‌شان در مورد فدک و… به بوته فراموشی سپرده شود.

    پ) عثمان مجددا آن را گرفت و در اختیار مروان بن حکم به صورت قطیعه (زمین‌هایی که از آن مالیات و جزیه دریافت می‌شود) قرار داد.

    ت) علی علیه‌السلام در زمان حاکمیت خود نسبت به فدک بی‌اعتنا بود و در نامه‌ی خود به عثمان بن حنیف نوشت: «و ما أصنع بفدک و غیر فدک و النفس مظانها فی غد جدث [219]؛ مرا با فدک و غیر فدک چه کار؟ در حالی که فردا بدنمان به خاک سپرده خواهد شد.»

    حضرت با این سخنان، نشان داد که فدک به عنوان یک هدف و منبع اقتصادی

    برای آنان مطرح نبوده است، بلکه طرح مسأله‌ی فدک برای اثبات ولایت و خلافت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود تا از انحرافی که در مسأله‌ی جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله به وجود آورده‌اند، جلوگیری شود.

    در دوران خلافت و حکومت علی علیه‌السلام وقتی در نزد آن حضرت، سخن از بازگرداندن فدک به میان آمد، با بزرگواری تمام فرمود:

    «انی لاستحیی من الله أن أرد شیئا منع منه أبوبکر و أمضاه عمر [220]؛ من از خدا شرم دارم، چیزی را که ابوبکر آن را بازداشت و عمر تأییدش نمود به صاحبان اصلی‌اش باز گردانم.»

    گویا علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در این سخن خود می‌خواهد مانعان و غاصبان اصلی این حق را معرفی کند و چنانچه فدک در تصور دیگران به عنوان منبع اقتصادی است، او نسبت به فدک بی‌اعتنا باشد و دیگر این که رسیدن وی به حکومت را رسیدن به آمال و آرزوهای شخصی تصور نکنند تا اسباب ماجراجویی برای طرفداران غصب فدک به وجود نیاید.

    ث) جریان فدک تا زمان عمر بن عبدالعزیز همچنان ادامه داشت. اما از آن جا که او نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام برخورد ملایم و مناسب در پیش گرفته بود، به فرماندار خود در مدینه «عمرو بن حزم» دستور داد تا فدک را به فرزندان فاطمه علیهاالسلام بازگرداند و او چنین کرد.

    ج) یزید بن عبدالملک از خلفای بنی‌امیه پس از چندی مجددا آن را غصب نمود.

    چ) پس از انقراض بنی‌امیه، ابوالعباس سفاح، خلیفه‌ی معروف عباسی فدک را به عبدالله بن حسن بن حسن بن علی علیه‌السلام باز پس داد، چون وی را نماینده‌ی بنی‌فاطمه می‌دانستند

    ح) پس از مدتی کوتاه، ابوجعفر عباسی فدک را از بنی‌الحسن گرفت، چون آنان قیامی را علیه بنی‌عباس انجام دادند.

    خ) مهدی عباسی فرزند ابوجعفر عباسی بار دیگر آن را به بنی‌فاطمه بازگرداند.

    د) موسی بن الهادی، خلیفه دیگر عباسی باز فدک را غصب کرد و بعد از آن هارون الرشید راه و رسم او را در این امر ادامه داد.

    ذ) مأمون فرزند هارون برای چندمین بار، پس از استقرار بر کرسی خلافت (در سال 210 ه. ق.)، فدک را با احترامی خاص به بنی‌فاطمه پس داد.

    او در این زمینه نامه‌ای به فرماندار مدینه «قثم بن جعر» نوشت؛ از آن جا که نامه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و در آن، اقرار مأمون بر صدق و درستی ادعای فاطمه اطهر علیهاالسلام است، متن آن را می‌آوریم:

    «انه کان رسول الله صلی الله علیه و آله أعطی ابنته فاطمة علیهاالسلام فدک و تصدق علیها بها، و أن ذلک کان أمرا ظاهرا معروفا عند آله علیه الصلاة و السلام ثم لم تزل فاطمة تدعی منه بما هی أولی من صدق علیه، و أنه قد رأی ردها الی ورثتها و تسلیمها الی محمد بن یحیی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب و محمد بن عبدالله بن الحسین بن علی بن الحسین بن علی بن أبی‌طالب - رضی الله عنهم - لیقوموا بها لأهلها [221]؛ همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را به دخترش «فاطمه» علیهاالسلام بخشید که این مطلبی آشکار و روشن نزد أهل بیت رسول خداست. بعد همچنان فاطمه مدعی آن بود که فرمایش آن بانو سزاوارتر به تصدیق و قبول است، پس مصلحت در این است که فدک به ورثه‌ی فاطمه باز گردانده شود و به محمد بن یحیی و محمد بن عبدالله نوه‌های علی بن الحسین واگذار کنید تا آن‌ها به اهلش برسانند.»

    اقرار و اعتراف به درستی ادعای فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام در مورد مالکیت فدک

    موضوعی است که نه تنها مأمون بدان اعتراف کرد، بلکه دانشمندان منصفی از اهل سنت نیز آن را صحیح دانسته‌اند و اعتراف بر درستی سخنان دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله در نوشته‌های آنان منعکس گردیده. «ابن‌ابی‌الحدید معتزلی» در شرح «نهج‌البلاغه» می‌نویسد:

    من از (استادم) «علی بن عیسی فارقی» معلم مدرسه غربیه در بغداد پرسیدم: آیا فاطمة علیهاالسلام در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟ جواب داد: آری.

    گفتم: پس چرا خلیفه‌ی اول فدک را به او نداد، در حالی که فاطمه علیهاالسلام در ادعای خود راستگو بود. او خنده‌ای بر لب آورد و سپس با کلام لطیف و زیبا و طنزگونه‌ای در حالی که کم‌تر عادت به شوخی داشت چنین گفت:

    «لو أعطاها الیوم فدک بمجرد دعواها لجاءت الیه غدا و ادعت لزوجها الخلافة، و زحزحته عن مقامه و لم یکن یمکنه الاعتذار و المدافعة بشی‌ء لأنه یکون قد أسجل علی نفسه أنها صادقة فیها تدعی کائنا ما کان من غیر حاجة الی بینة و شهود؛ و هذا کلام صحیح و ان أخرجه مخرج الدعابة و الهزل [222]؛ اگر ابی‌بکر آن روز «فدک» را به مجرد ادعای فاطمه علیهاالسلام به او می‌داد، فردا به سراغش می‌آمد و ادعای خلافت برای همسرش می‌کرد و وی را از مقامش کنار می‌زد و او هیچ گونه عذری و دفاعی از خود نداشت، زیرا با دادن «فدک» پذیرفته بود که فاطمه علیهاالسلام هرچه را ادعا کند راست می‌گوید و نیازی به دلیل و شاهد ندارد، سپس «ابن‌ابی‌الحدید» اضافه می‌کند: این یک حقیقت است، گرچه استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.»

    ر) متوکل عباسی فدک را در خلافت خود بار دیگر غصب کرد.

    ز) منتصر عباسی دستور داد آن را در سال 248 ه. ق. مجددا به فرزندان امام حسن و امام حسین علیهاالسلام بازگردانند.

    و بدین ترتیب فدک هر روز در دست گروهی قرار گرفت و ابزاری جهت اعمال سیاست‌های حکام بنی‌امیه و بنی‌عباس شد که هرگاه می‌خواستند دست بر روی آن می‌گذاشتند و یا رهایش می‌کردند که سرانجام ویران گردید و درختانش خشک شد.

    و این بود مختصری از مطالب پیرامون فدک و موقوفات و صدقاتی که در اختیار حسن بن علی علیه‌السلام گذارده شد و آن بزرگوار اداره‌ی امور آن‌ها را در دست داشت و در زمان حکومت پدر و بعد از ایشان به نحو شایسته از آن‌ها برای اسلام و مسلمانان استفاده نمود و با ضوابط دقیق به مصارف شرعی رساند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      واگذاری فدک به فاطمه   ...

    بسیاری از اهل لغت، همانند ابن‌منظور [209] و علامه طریحی [210] و… و نیز مورخان نوشته‌اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حیات خویش فدک را به دخترش فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام بخشید و تا آخر عمر مبارکش در اختیار آن بانوی بزرگوار اسلام بود.

    مفسران در ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «و آت ذاالقربی حقه» [211] نوشته‌اند: به مجرد نزول این آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله فدک را به فاطمه‌ی اطهر علیهاالسلام بخشید.

    جلال‌الدین سیوطی از علمای بزرگ اهل سنت چنین نگاشته که ابوسعید خدری می‌نویسد: آن‌گاه که آیه‌ی «و آت ذالقربی حقه» نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله دخترش فاطمه را طلبید و روستای فدک را به وی بخشید. [212].

    و باز احمد بن حنبل از قول ابوسعید خدری نقل کرده: پیامبر صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه‌ی شریفه‌ی «و آت ذالقربی حقه» رو به دخترش فاطمه نمود و فرمود: «یا فاطمة لک فدک [213]؛ ای فاطمه، فدک از آن تو باشد.»

    و نیز مفسران شیعه، همچون طبرسی این حدیث را با سلسله سند کامل، از عطیه‌ی عوفی و ابوسعید خدری نقل کرده است که گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از نزول آیه‌ی «و آت ذالقربی حقه» فدک را به دخترش فاطمه علیهاالسلام بخشید. و برتر از همه، شهادت و گواهی مولی الموحدین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام همراه ام‌ایمن همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که در حضور خلیفه‌ی اول و دیگران هر یک گفتند:

    «اشهد ان الله - عزوجل - أوحی الی رسول الله صلی الله علیه و آله «و آت ذالقربی حقه.» فجعل فدکا لها طعمة بأمر الله [215]؛ شهادت می‌دهم که خداوند - عزوجل - آن گاه که آیه‌ی شریفه «و آت ذالقربی حقه» را بر رسول خود فرستاد، آن حضرت با فرمان پروردگارش فدک را از آن دخترش فاطمة ساخت.»

    همچنین علی علیه‌السلام جهت فراموش نشدن این حقیقت تاریخی در نامه‌ی خود به عثمانبن حنیف نوشت:

    «بلی کانت فی أیدینا فدک من کل ما أظلته السماء، فشحت علیها نفوس قوم و سخت عنها نفوس قوم آخرین، و نعم الحکم الله [216]؛ آری از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، تنها فدک در دست ما بود که گروهی بر آن نیز بخل ورزیدند، در حالی که گروهی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند و بهترین قاضی و داور خداوند است.»

    پس فدک، ملک فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که بعد از شهادت پدر بزرگوارش، به ناحق از او گرفتند. بدیهی است اگر فدک در دست فاطمه باقی می‌ماند، در جهاتی که مصلحت امت اسلامی و مورد نیازمندی امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام بود، مصرف می‌شد. در هر حال نمی‌توان حکم به موقوفه بودن آن کرد و یا از اموال مسلمانان شمرد؛ اگر کسی غیر از این بگوید، نمی‌تواند نامه‌ی علی، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به عثمان بن حنیف انصاری (فرماندار منصوب علی علیه‌السلام در بصره) را توجیه کند.

    این نامه اشاره دارد به آن حرکت غیر منطقی خلیفه اول و دوم و… که می‌خواستند علی بن أبی‌طالب و أهل‌بیت علیهم‌السلام را در مضیقه‌ی مالی قرار دهند و نگذارند آنان به حیات سیاسی مستقل خود ادامه دهند و به درماندگان و بیچارگان و مبغوضین حکومت وقت کمک نمایند.

    بحث در مورد فدک، نیازمند فرصت گسترده‌تری است و از آن جا که بزرگان اهل قلم در زندگی دختر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را به صورت مشروح آورده‌اند، که باید از آن‌ها تشکر نمود. در این جا در راستای مطلب فوق (این که حکام بنی‌امیه و بنی‌العباس سعی داشتند از فدک به عنوان ابزار اقتصادی و سیاسی، جهت تسلیم ائمة اهل بیت علیهم‌السلام استفاده کنند) تحولات مربوط به فدک را به طور فشرده می‌آوریم:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فدک چیست؟   ...

    فدک، روستای آباد و حاصل‌خیزی است که در سرزمین حجاز واقع شده و بین این قریه تا مدینه‌ی منوره دو یا سه روز فاصله است. [206] بعضی آن مسافت را 140 کیلومتر نوشته‌اند. این روستا دارای چشمه‌های جوشان و درختان فراوانی بوده و بعد از خیبر، بالاترین تکیه‌گاه اقتصادی یهودیان حجاز به حساب می‌آمده است.

    مشهور بین مورخان این است که در سال هفتم هجرت، بعد از فتح خیبر و قلعه‌های یهودی‌نشین، وحشت و ترسی در دل اهل فدک به وجود آمد. رسول خدا صلی الله علیه و آله محیصة بن مسعود را جهت مذاکره با اهل فدک فرستاد، اهل فدک با محیصه به مذاکره پرداختند و گفته‌های وی را جهت مصالحه پذیرفتند، آن گاه نون بن یوشع و چند تن دیگر از رؤسای قبایل را، همراه محیصه، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستادند و قرارداد صلح را بر اساس واگذار نمودن نیمی از فدک به آن حضرت، امضا کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله قرارداد را امضا نمود و بدین ترتیب، فدک بدون درگیری و خونریزی فتح گردید و یهودیان اهل فدک تسلیم شدند و أمان گرفتند. [207].

    خداوند منان، آیات ذیل را بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل کرد:

    «و ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب ولکن الله یسلط رسله علی من یشاء و الله علی کل شی قدیر، ما افاء الله علی رسوله من اهل القری فلله و للرسول و لذی القربی… [208]؛ و آنچه را که خداوند از آنان (یهود) به رسولش

    بازگرداند (و بخشید)، چیزی است که شما برای به دست آوردن آن‌ها زحمتی نکشیده‌اید، نه اسبی تاختید و نه شتری، ولی خداوند پیامبران خود را بر هر کس بخواهد مسلط می‌نماید و خداوند بر هر چیزی تواناست. آنچه را خداوند از اهل این آبادی‌ها به رسولش بازگرداند، از آن خدا و رسول و خویشاوندان او می‌باشد.»

    و بدین سان فدک ملک خالص رسول خدا صلی الله علیه و آله گردید، زیرا بدون هیچ گونه درگیری و جنگ به دست مسلمانان افتاد و چنین چیزی بنابر تصریح آیات گذشته به اتفاق همه‌ی مسلمانان، ملک مطلق پیامبر گرامی اسلام است و در اکثر کتب تفسیری و تاریخی ذیل آیات فوق، آن را نوشته‌اند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حیطان سبعه   ...

    در روایات دیگر آمده است، حیطان سبعه (الدلال، العواف، البرقه، المیثب، الحسنی، الصافیه و مشربه‌ی أم‌ابراهیم) را رسول خدا صلی الله علیه و آله به دخترش فاطمه‌ی اطهر علیهاالسلام واگذار کرد. فاطمه علیهاالسلام در وصیت خود، آن‌ها را وقف نمود و پس از خود علی بن أبی‌طالب و سپس فرزند بزرگش حسن بن علی علیهماالسلام و… را

    متولی قرار داد.

    ابوبصیر می‌گوید: امام باقر علیه‌السلام فرمود: آیا وصیت‌نامه‌ی مادرم فاطمه علیهاالسلام را در این مورد بخوانم؟ ما تقاضا و درخواست نمودیم که قرائت فرماید. حضرت ظرف کوچک (و یا زنبیلی) را بیرون آورد و نوشته‌ای از میان آن به دست گرفت و چنین خواند،

    «بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما أوصت به فاطمة بنت محمد رسول الله صلی الله علیه و آله أوصت بحوائطها السبعة؛ العواف و الدلال و البرقة و المیثب و الحسنی و الصافیة و ما لأم‌ابراهیم الی علی بن أبی‌طالب فان مضی علی فالی الحسن فان مضی الحسن فالی الحسین فان مضی الحسین فالی الأکبر من ولدی شهد الله علی ذلک و المقداد بن الأسود و الزبیر بن عوام و کتب علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام [205].

    گواهی می‌دهد بر این وصیت‌نامه، خداوند متعال و مقداد بن اسود کندی و زبیر بن عوام. این وصیت نامه توسط أمیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام نوشته شد.» در هر صورت، موقوفات یاد شده از صدقات پیامبر صلی الله علیه و آله و یا دختر گرامی‌شان بوده است. چهار روایت دیگر همانند روایت فوق از ائمه علیه‌السلام نقل گردیده و شیخ کلینی آن‌ها را به صورت مشروح ذکر کرده است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      موقوفه‌ی فاطمه‌ی زهرا   ...

    أم العیال: چشمه‌ای است که به برکت آن، روستایی بزرگ در کنارش ساخته شده، این روستا در نزدیکی قله‌های «آرة» - که بین راه مکه و مدینه می‌باشد - واقع است. در آن روز، بیش از بیست هزار درخت خرما داشته است و امروز هم میوه‌های مختلفی همچون لیمو، انگور و موز به عمل می‌آید. أم العیال در 170 کیلومتری جنوب مدینه و 56 کیلومتری شرق «سفیا» قرار دارد. [201].

    عرام بن أصبغ سلمی که شخص مورد اطمینانی بوده و در سال‌های 275 هجری قمری زندگی می‌کرده و در شناسایی منطقه «تهامه» از خبرگی خاصی برخوردار بود [202] ، می‌گوید:

    «أم العیال قریة صدقة فاطمة الزهراء بنت رسول الله صلی الله علیه و آله [203]؛ روستای أم‌العیال صدقه و موقوفه‌ی فاطمه‌ی زهرا [علیهاالسلام] دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است.»

    امروز هم فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از آن بهره می‌گیرند. ام‌العیال از سوی آن حضرت بر سادات حسینی وقف گردیده است. [204].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      صدقات و موقوفات علی   ...

    الف) حرة الرجلاء: منطقه‌ای است در نزدیکی خانه‌های قبیله‌ی بنی‌قین و در بین راه مدینه و شام واقع است؛ دارای مزارع زیاد و سرسبز است که آن را «الوادی الأحمر» نیز نامیده‌اند. [185].

    ب) القصیبه: منطقه‌ای است در نزدیکی خیبر و مدینه‌ی منوره که برای صدقات آنان، دستورالعمل خاصی صادر نموده است. [186].

    پ) چاه‌های ذوات الشعراء، قعین، معید و رعوان که در کناره‌های الرجلاء واقع شده و آب فراوان دارد و همگی جزء موقوفات امیرالمؤمنین علیه‌السلام است. [187].

    ت) ینبع: صحرای پهناوری است در حدود هفت مرحله‌ای [188] غرب مدینه‌ی

    منوره که دارای چشمه‌های متعدد و روستاهای گوناگونی است و از این جهت، افراد زیادی در آن منطقه سکونت داشته‌اند. بنابر نقل شریف بن سلمة بن عیاش ینبعی، 170 چشمه‌ی بزرگ و کوچک در آن جا وجود داشته و قبیله‌های جهینه، لیث و همچنین انصار در آن منطقه زندگی می‌کرده‌اند و دارای زراعت، درخت‌کاری و نخل‌های فراوان بوده‌اند. این منطقه همچنان سرسبز است وبه همین جهت شهرت دارد.

    علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام آن را وقف نمود و تولیتش را به فرزندش امام مجتبی علیه‌السلام واگذاشت. همان طور که در ابتدای بحث اشاره شد، ابوعلی الهجری گفته است: بسیاری از صدقات و موقوفات علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام در ینبع واقع است.

    ث) بغیبغات: بالاتر از صحرای ینبع و نزدیکی وادی صفراء و روستای بزرگ یلیل واقع شده که آن را وادی صفراء و وادی یلیل نیز می‌نامند؛ قسمت پایین آن به دریا می‌رسد. [190].

    چشمه‌های معروف این منطقه عبارت است از: عین أبی‌سلم، عین أبی‌نیزر، عین مولا و عین البحور که امیرالمؤمنین علیه‌السلام خود در احداث و احیای این چشمه‌ها دخیل بوده است. صاحب عمدة الاخبار می‌گوید: چشمه‌ی البحور را علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام به دست خود احیا نموده است. [191].

    در نقل‌های دیگر، عین البحور را عین البحیر و عین مولا را عین نولا نیز نامیده‌اند و گفته‌اند که این دو چشمه در منطقه‌ی ینبع واقع شده است. [192].

    بغیبغات منطقه‌ی وسیعی است که شامل عین البحور و عین مولا نیز می‌شود و لذا ینبع یا بغیبغات شامل آن دو که در قسمت فوقانی و کوهستانی است می‌باشد.

    امام صادق علیه‌السلام فرمود: «رسول خدا صلی الله علیه و آله چهار زمین را تصاحب کرد و سپس در راه خدا وقف نمود و آن‌ها را جزء صدقات و موقوفات قرار داد: فقیران، بئر قریش، الشجره، و سرزمین ینبع.» [193].

    از این روایت روشن می‌شود که بخشی از سرزمین ینبع، موقوفه‌ی رسول خدا صلی الله علیه و آله است و بخشی دیگر از موقوفات علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، همان طور که ابوعلی هجری مطرح کرد. در این منطقه، موقوفات وسیع دیگری نیز بوده است، همانند موقوفات امام جعفر صادق علیه‌السلام که شامل نخل‌های بی‌شمار، چشمه‌های زیاد، روستاهایی همچون أرینه و… بوده [194] و سخن درباره‌ی آن‌ها فرصت دیگری می‌طلبد.

    ج) صحرای «رعیة» و «الأسحن» که دارای نخل‌های زیادی است و در شرق و غرب مدینه واقع شده است. [195].

    چ) چشمه‌ی ناقه که نام دیگرش «عین حسن» است و دو صحرای دیگر به نام‌های فقیرین و اضم (به وزن عنب) در نزدیکی مدینه هست که معمولا سیل‌های موسمی از آن جا می‌گذرد. [196].

    خ، ح) دیمة، أذینة

    دو مکان دیگر از موقوفات آن حضرت است که در وصیت خویش در کنار دیگر موقوفاتش نام برده، در آن وصیت چنین آمده است:

    «هذا ما أوصی به وقضی به فی ماله عبدالله علی ابتغاء وجه الله لیولجنی به الجنة و یصرفنی به عن النار و یصرف النار عنی یوم تبیض وجوه و تسود وجوه ان ما کان لی من ینبع من مال یعرف لی فیها و ما حولها صدقة و رقیقها… و ما کان لی بوادی القری کله من مال بنی فاطمة و رقیقها صدقة و ما کان لی بدیمة و أهلها صدقة و ما کان لی باذینة و اهلها صدقة…؛ این وصیت بنده خدا علی بن ابی‌طالب [علیه‌السلام] در اموال خویش است، وصیتی که در آن برای خشنودی خداوند متعال دستور حتمی داده شده تا به واسطه‌ی آن بهشت مأوایش گردد و از آن آتش عذاب دور شود روزی که بعضی از چهره‌ها سفید می‌گردند و بعضی دیگر سیاه می‌شوند.

    آنچه از اموال منطقه «ینبع» و اطراف آن مربوط به من است وقف و صدقه قرار دادم و آنچه را در «وادی القری» [197] دارم همگی وقف بر اولاد فاطمه علیهاالسلام می‌گردد و سود و ثمره‌اش صدقه خواهد بود و نیز اموال من در دیمه صدقه و وقف است و غلامانی که در آن به کار مشغول هستند نیز صدقه می‌باشند و نیز أذینه و أهل آن [198] موقوفه و صدقه خواهند بود» (در این وصیت عده‌ای از غلامان را آزاد کرده) [199].

    این وصیت را آن بزرگوار در مسکن [200] ، در دهم جمادی الاولی سال سی و هفت ه. ق ایراد نمود و افرادی همچون ابوسمر بن أبرهة، صعصعة بن صوحان، یزید بن قیس و هیاج بن ابی‌هیاج شاهد و گواه بر آن بوده‌اند، در این وصیت مسؤولیت موقوفات خود را بر دوش امام حسن مجتبی علیه‌السلام فرزند اکبر خویش گذاشته است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      موقوفات و صدقات پیامبر   ...

    الف) مشربه‌ی ام‌ابراهیم: در آخر باب العوالی مدینه‌ی منوره، بستانی است که چون ام‌ابراهیم همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را در آن جا درد زایمان عارض شد، دستش را به چوبی گفته بود که بعد از لحظاتی فرزندش ابراهیم به دنیا آمد؛ بدین جهت، مشربه‌ی ام‌ابراهیم نام گرفت. این بستان در نزدیکی مدارس یهودی آن زمان واقع شده بود [178]؛ درختان مشربه‌ی ام‌ابراهیم از وادی «مهزور» آبیاری می‌شده است.

    ب) العواف: جایگاهی است در نزدیکی مدینه که اموال اهل مدینه در آن نگهداری می‌شده است؛

    پ) الصافیه، المیثب [179] ، الدلال، برقه [180] ، و حسنی؛ که بنابر نقل واقدی، همه‌ی مناطق فوق از آن مخیرق یهودی بود [181] که مسلمان شد او در غزوه‌ی أحد شرکت کرد و به شهدت رسید. مخیرق وصیت کرده بود، چنانچه به شهادت رسید، اموالش در اختیار رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار گیرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در سال هفتم هجرت، اموال او را جزء موقوفات و صدقات ثبت نمود. [182].

    بسیاری از بزرگان عرب بر این که میثب از صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله است برای عموم مردم بوده، تأکید دارند، از جمله‌ی آنان بکری است که گوید: «هو موضع صدقات رسول الله؛ آن جا (میثب) جایی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را موقوفه و صدقه قرار داد.»

    کثیر، شاعر عرب گوید:

    نواعم عم علی میثب

    عظام الجذوع احلت بعاثا

    کدهم الرکاب بأثقالها

    غدت من سماهیح أو من جؤاثی [183].

    «شتر مرغ‌ها در سرزمین میثب چاق شده و رشد پیدا کرده‌اند، شاخه‌ی درختان،

    محکم گردیده و پذیرای مهمانان دسته جمعی است، عده زیادی از سواران با وسایل بسیار وارد شده‌اند (کنایه از مدت طولانی ماندن آن‌هاست) و شب را صبح می‌کنند با شیر شترها و سیرابی و شیردان گوسفندها.»

    این شعر، کنایه از موقوفه بودن میثب است که عموم مردم استفاده می‌کردند و جایگاه سرسبزی نیز بوده است.

    ت) بخشی از سرزمین خیبر به نامهای: الوطیح، الکتیبه و سلالم که رسول خدا صلی الله علیه و آله به عنوان خمس غنائم گرفت و بر خویشاوندان، ذوی القربی، ایتام، مساکین، بیچارگان و همسران خود وقف نمود. [184].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      موقوفات و صدقات علی بن أبی طالب و...   ...

    با نگاه اولیه به فرمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام چنین گمان می‌رود که این فرمان، همانند وصیت و سفارش شخصی افراد درباره‌ی اموال شخصی است تا بعد از مرگ، اختلاف و جدایی در میان ورثه نیفتد، لیکن بعد از تعمق و تأمل بیش‌تر در مورد صدقات و موقوفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی بن ابی‌طالب و دیگر ائمه علیهم‌السلام جهت مصالح مسلمین، روشن می‌شود که خطبه در صدد نصب مدیر امور مالی مطمئن و دقیق برای حفظ و حراست بیت المال مسلمانان است، گر چه در میان صدقات، مقداری از دست‌رنج‌های آنان نیز دیده می‌شود.

    فرمایش امام علی علیه‌السلام درباره‌ی سرزمین «بغیبغه» [174] ، بعد از با خبر شدن از آن، گواه مطلب فوق است که:

    «یسر الوارث، ثم قال: هی صدقة علی المساکین و ابن السبیل و ذی الحاجة الأقرب [175]؛ وارث را خوشحال می‌کند. سپس فرمود: این سرزمین صدقه است و وارثان آن، بیچارگان و در راه ماندگان و نیازمندان نزدیک هستند.».

    ایوب بن عطیه گوید: شنیدم امام صادق علیه‌السلام فرمود:

    «قسم رسول الله صلی الله علیه و آله الفی‌ء فأصاب علیا «ع» أرض. فاحتفر فیها عینا فخرج منها ماء ینبع فی السماء کهیئة عنق البعیر فسماها عین ینبع. فجاء البشیر یبشره فقال بشر الوارث، بشر الوارث، هی صدقة بتا بتلا فی حجیج بیت الله و عابر سبیله لا تباع و لا توهب و لا تورث. فمن باعها او وهبها فعلیه لعنة الله و الملائکة و الناس أجمعین، لایقبل الله منه صرفا و لا عدلا [176]؛

    رسول خدا صلی الله علیه و آله غنایم جنگی را تقسیم نمود، در آن هنگام، زمینی به نام علی علیه‌السلام افتاد. پس از مدتی چشمه‌ای را احداث کرد که از آن به اندازه‌ی گردن یک شتر آب خارج می‌شد، آن سرزمین را «ینبع» نامید. در آن هنگام، شخصی از یاران آمد و به آن حضرت بشارت و مژدگانی داد. آن حضرت دوبار فرمود: بشارت را به وارثان این زمین بدهید. این صدقه‌ی جاریه است، تنها برای حجاج

    بیت الله الحرام و مسافران آن مسیر است و به هیچ وجه فروخته نخواهد شد و بخشیده نمی‌شود و به ارث هم نخواهد رسید، پس هر کس آن را بفروشد و یا به دیگری ببخشد، نفرین خدا و فرشتگان و مردم، همگی بر او باد و خداوند هیچ گونه تصرفی را - در جهت از بین بردن ینبع - از او قبول نخواهد کرد.»

    و در نقلی دیگر فرمود: ینبع و چشمه‌های جوشان آن را وقف نمودم و صدقه قرار دادم برای فقرا، بیچارگان و در راه ماندگان، چه آنان در نزدیک باشند و یا در نقطه‌ای دور، در زمان آرامش و یا جهاد و درگیری با دشمنان اسلام؛ سپس فرمود: این صدقه‌ی جاریه به کسی بخشیده نخواهد شد و به ارث به کسی نخواهد رسید تا خداوند آن را به وارثان حقیقی واگذار نماید و او (خداوند) بهترین وارث است. [177].

    در این جا فهرست‌وار بعضی از صدقات و موقوفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام را می‌آوریم تا دایره مسؤولیت امور مالی موقوفات حسن بن علی علیه‌السلام و أهمیت آن در زمان حیات و حکومت پدرش و بعد از آن روشن گردد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تولیت موقوفات و صدقات امام حسن   ...

    اشاره

    طی حکمی از سوی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام سرپرستی و تولیت اوقاف را برعهده گرفت.

    در یکی از أوامر(و وصایای)آن بزرگوار آمده است:«هذا ما أمر به عبدالله علی بن أبی‌طالب أمیرالمؤمنین فی ماله، ابتغاء وجه الله، لیولجه به الجنة و یعطیه به الأمنة. منها: فانه یقوم بذلک الحسن بن علی یأکل منه بالمعروف و ینفق منه بالمعروف، فان حدث بحسن حدث و حسین حی، قام بالأمر بعده و أصدره مصدره. و ان لأبنی فاطمة من صدقة علی مثل الذی لبنی علی، و انی انما جعلت القیام بذلک الی ابنی فاطمة ابتغاء وجه الله و قربة الی رسول الله صلی الله علیه و آله و تکریما لحرمته و تشریفا لوصلته. و یشترط علی الذی یجعله الیه أن یترک المال علی أصوله، و ینفق من ثمره حیث أمر به و هدی له، و أن لا یبیع من أولاد نخیل هذه القری ودیة حتی تشکل أرضها غراسا [173]؛ این فرمانی است از بنده‌ی خدا، علی بن أبی‌طالب أمیرالمؤمنین، درباره‌ی دارایی خود به خاطر به دست آوردن خشنودی خدا. نخستین کسی که این فرمان را انجام می‌دهد، حسن بن علی است. او از این اموال براساس مبانی صحیح شرعی بهره می‌گیرد و انفاق می‌کند. اگر برای حسن پیش‌آمدی روی داد و حسین زنده بود، او باید این کارها را انجام دهد و جانشین برادرش گردد. بدانید که بهره‌ی فرزندان فاطمه از صدقات علی درست مانند بهره‌ی سایر فرزندان علی است و این که سرپرستی آن را به پسران فاطمه واگذار نمودم، به خاطر خدا و به خاطر تقرب به رسول خدا صلی الله علیه و آله و بزرگداشت حرمت او و احترام پیوند خویشاوندیشان به او می‌باشد. با کسی که این اموال در دست اوست، شرط می‌کنم که اصل مال را حفظ کند و تنها از میوه و درآمدش در آن راهی که به او دستور داده‌ام انفاق کند و از نهال‌های نخل چیزی نفروشد تا همه‌ی سرزمین، یکپارچه زیر پوشش نخل قرار گیرد و آباد شود.»این فرمان بعد از برگشت از صفین صادر شده و ابلاغ آن، جنبه‌ی دستوری و حکمی دارد. و مضمونش می‌رساند که حکم تصدی أموال شخصی امیرالمؤمنین علیه‌السلام نبوده، بلکه اموال امام و حاکم است که باید برای حفظ امامت و زعامت و خاندان پرفضیلت اهل‌بیت حفظ شود و حقوق و صدقات به اهلش برسد. باید گفت که این منصب یکی از مسوولیتها و شؤون امامت است که آن را اختصاص به امام حسن و سپس امام حسین علیه‌السلام می‌دهد، اگر غیر از این باشد،«ابتغاء وجه الله»و«تکریما لحرمته»معنایی ندارد. سخن دیگر این که معمولا در بسیاری از صدقات و موقوفات،«موقوف علیهم»یعنی کسانی که صدقات و موقوفات باید برای آن‌ها مصرف شود، معین و مشخص شده است و این‌ها سادات و بنی‌الحسین علیهم‌السلام بودند و یا فقرا و حجاج بیت الله الحرام و موارد دیگر(که توضیحش خواهد آمد)؛ لذا هیچ تردیدی وجود ندارد که حکم امام علیه‌السلام به فرزندش جهت اموال شخصی نبوده، بلکه اموال و موقوفات و صدقات عمومی بوده است که در بحث آینده به آن‌ها اشاره خواهد شد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مسؤولیت‌های امام مجتبی علیه السلام در دوران حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام   ...

    اشاره

    امام حسن علیه‌السلام فرزند بزرگ امیرالمؤمنین، دارای صفات برجسته‌ای همچون لیاقت، شجاعت، شهامت، صداقت، تقوا، تجربه، آگاهی و بردباری و… بود. او در دامن رسول خدا صلی الله علیه و آله تربیت یافته و بیش‌تر غزوات و درگیری‌های صدر اسلام را که در آخرین دهه عمر رسول خدا صلی الله علیه و آله تحقق یافت، دیده بود. آن بزرگوار در کنار پدر، با حوادث آن دوران خوی گرفت، بدان جهت در راه پیشبرد اسلام هیچ گونه ترس و وحشت در وجود آن بزرگوار راه نمی‌یافت و در زمان حیات و حکومت امیرالمؤمنین علیه‌السلام دوشادوش آن حضرت در مشکلات شرکت داشت و مسؤولیت‌های گوناگونی را برعهده گفت که به صورت اجمال آن‌ها را می‌آوریم:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ناراحت کننده به ربذه تبعیدش کرد. وضعیت تبعیدی ابوذر به قدری دلخراش و ناراحت کننده بود که ابن‌اثیر می‌نویسد:«و حمله الی المدینة من الشام بغیر وطاء و نفیه من المدینة علی الوجه الشنیع، لا یصح النقل به ولو صح لکان ینبغی أن یعتذر عن عثمان، فان للامام أن یؤدب ر   ...

    در هر صورت به هنگام حرکت از مدینه به ربذه، امیرالمؤمنین و حسنین علیهماالسلام همچنین عقیل، عمار و… بدرقه‌اش کردند و جملاتی را از سوز دل بیان داشتند که هر یک درس و پیامی را با خود دارد. امام حسن مجتبی علیه‌السلام با دلی دردمند، خطاب به ابوذر(ره)فرمود:«یا عماه، لولا أنه لا ینبغی للمودع أن یسکت و للمشیع أن ینصرف لقصر الکلام و ان

    طال الأسف و قدأتی القوم الیک ما تری فضع عنک الدنیا بتذکر فراغها و شدة ما اشتد منها برجاء ما بعدها و اصبر حتی تلقی نبیک صلی الله علیه و آله و هو عنک راض [170]؛ ای عمو! گر چه حزن و اندوهم زیاد است، ولی کوتاه سخن می‌گویم، زیرا آن کس که مشایعت می‌کند، باید برگردد و آن را که تودیع و بدرقه می‌کنند باید آرام باشد. اکنون که می‌بینی این‌ها با تو چنین می‌کنند، پس دل از دنیا برگیر و صابر و شکیبا باش، زیرا پاداش‌های بزرگ فردا(قیامت)در انتظار تو است. صبر کن تا پیامبرت را در آن جهان زیارت کنی، در حالی که آن بزرگوار از تو خشنود خواهد بود.»عثمان به غیر از ابوذر افرادی از أهل کوفه را به شام تبعید نمود؛ و همچنین افرادی را از بصره روانه‌ی شام کرد مانند حمران بن ابان و…، از این رو، مؤمنان و موالیان اهل بیت علیهم‌السلام در حکومت عثمان امنیتی نداشتند. عثمان با روش تهدید و تطمیع و فشار و با بی‌توجهی به سیره‌ی رسول خدا صلی الله علیه و آله حکم راند و حکومتش تا جمعه، دوازده ذیحجه سال 35 هجری به طول انجامید و در سن 82 سالگی در حالی که مورد خشم و غضب مردم قرار گرفته بود، به دست آنان کشته شد. [171].

    در این دوران 25 ساله، حسن بن علی علیه‌السلام از نزدیک شاهد عملکرد خلفای بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله بود و می‌دید که صحابه‌ی بزرگ، همچون علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، عمار یاسر، أبوذر، سلمان، مقداد و رشید هجری و… مدتی کناره گرفتند و سپس به مخالفت برخاستند تا آن جا که این مخالفت و عصیان عمومی و همگانی شد و تا سقوط عثمان مردم آرام نگرفتند. پس از کشته شدن عثمان، تمامی اقشار جامعه، اعم از مهاجر و انصار و

    انقلابیون، همراه طلحه و زبیر در محضر علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام حضور یافته و فریاد برآوردند:«یا اباالحسن، ان هذا الرجل قد قتل، و لا بد للناس من امام و لا نجد الیوم أحدا أحق بهذا الامر منک لا أقدم سابقة و لا أقرب قرابة من رسول الله صلی الله علیه و آله؛ ای علی! عثمان کشته شد و ناگزیر از داشتن پیشوا و امامیم. امروز شایسته‌تر از تو برای مقام خلافت وجود ندارد، چه کسی با سابقه‌تر و نزدیک‌تر از تو به رسول خدا صلی الله علیه و آله است؟»با پافشاری زیاد، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را بر قبول و پذیرش حکومت راضی نمودند و سپس با او بیعت کردند. آن گاه صحابه‌ی بزرگ یکی پس از دیگری بر تأیید و حمایت حکومت عدلی الهی علی علیه‌السلام برخاستند، از جمله ثابت بن قیس، خزیمة بن ثابت، صعصعة بن صوحان، مالک اشتر، عقبة بن عمرو و… و گروه‌های مختلف جامعه. [172] اینک حاکمیت و وصایت به حق رسول خدا صلی الله علیه و آله جایگاه خود را پیدا کرد و حسن بن علی علیه‌السلام پرتوان ترین بازو برای علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، قدرت و توان خود را به نمایش گذاشت.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تبعید ابوذر و حضور امام حسن در مشایعت وی   ...

    در میان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله چهره‌هایی بودند که به جهاتی مورد توجه مردم قرار گفته و در اوج استبداد و انحراف حکومت، زبان صادق و راستین اسلام به شمار می‌آمدند، از جمله‌ی آنان ابوذر غفاری(ره)بود که عثمان و هیأت حاکمه‌اش را نهی از منکر می‌نمود و جلو انحراف‌های آنان را می‌گرفت و راه و روش پیامبر صلی الله علیه و آله را در برخورد با بیت المال و چگونگی مصرف آن در اداره‌ی مسلمانان بیان می‌داشت. ابوذر را از شام(تبعیدگاه وی)به مدینه منوره باز گرداندند، اما عثمان در مدینه نیز نتوانست حضور او را تحمل کند و با وضعی بسیار فجیع و

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مخالفت عثمان با سیره‌ی پیامبر   ...

    چند صباحی نگذشته بود که تمام حسن ظن‌ها تبدیل به سوء ظن گردید و همکاری‌های یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با حکومت عثمان قطع شد، زیرا عثمان با نشان دادن دو ضعف بسیار روشن از خود(ضعف اراده؛ نژادپرستی و پر و بال دادن به خویشاوندان نااهل)کاری کرد که گروهی از یاران بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله در برابرش

    ایستادند. طولی نکشید که حاتم‌بخشی‌ها و ولخرجی‌های بی‌حساب و کتاب او و همچنین عزل و نصب‌های غیر منصفانه‌اش زبانزد خاص و عام گردید. عثمان فرومایگانی همچون عبدالرحمان بن عوف و ولید بن عقبه و حبیب بن مسلمه را بر سرنوشت مسلمانان حاکم کرد و بیت المال را به جیب چنین افرادی سرازیر نمود؛ اشخاصی چون حکم بن عاص(عموی خویش)را که پیامبر صلی الله علیه و آله لعن و نفرین نموده و از مدینه بیرونش کرد وبه طائف تبعید نموده بود و حتی ابوبکر و عمر نیز او را نپذیرفتند، به مدینه بازگرداند [166]؛ مدت زیادی نگذشت، عثمان صدقات«قضاعه»را، که مبلغ سیصد هزار درهم بود، طی حکمی به حکم بن عاص بخشید. [167].

    بخشش‌های نابجای عثمان موجب شد که جبهه‌ای قوی از صحابه و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله در برابرش بایستند و با وی به مبارزه بپردازند و سرانجام او را از اریکه‌ی قدرت به زیر کشند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ به منکران (بررسی و تحقیق)   ...

    بعد از آن انزوای سیاسی چند ساله(حدود دوازده سال)که عمربن خطاب و ابوبکر برای اصحاب و یاران شناخته شده‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله به وجود آورده بودند و آنان را خانه‌نشین کرده بودند و بسیاری از آن اصحاب که عملشان برای مردم حجت شرعی بود و شاید مطرح شدنشان در جامعه‌ی آن روز، وظیفه‌ای محسوب می‌شد، به ویژه در سال‌های 25 تا 29 هجری که با انتقال قدرت از عمر به عثمان فضای باز سیاسی به وجود آمده بود و لازم بود که از فرصت‌ها درست استفاده شود. حضور در جبهه‌ی جنگی که هر روز دایره‌ی حاکمیت مسلمان‌ها را بازتر می‌کرد و مرزهای جدیدی را می‌گشود، دقیقا در راستای مصالح امت اسلامی بوده است. شرکت مستقیم حسنین علیهماالسلام می‌توانست اطلاعات بیش‌تر و دقیق‌تری به حضرت امیر علیه‌السلام دهد و اهل بیت را مطرح نماید و از سوی دیگر چیزی مانع نمی‌شد که آنان شرکت نکنند. پس اگر می‌بینیم علی علیه‌السلام مسؤولیتی در دست نداشت و حتی وقتی از او خواستند که مسؤولیتی بپذیرد، با کمال صراحت آن را رد کرد، شاید به خاطر عدم مشروعیت حکومت بوده است، لیکن

    شرکت حسنین علیهماالسلام آن هم در مقطعی خاص، دلیل بر مشروعیت آنان نمی‌شد و به طور حتم، شرکت در فتوحات آفریقا و گرگان و طبرستان و… با مشورت پدرشان امیرالمؤمنین علیه‌السلام بوده است و بدون رضایت آن بزرگوار شرکت نمی‌کردند، همچنان که در دوران قبل و بعد از آن، جنگ‌هایی رخ داد و آنان شرکت نکردند. امیرالمؤمنین علیه‌السلام با فرستادن فرزندان خود به جنگ می‌خواست حسن ظن خود را به آنان نشان دهد و به دیگر مسلمانان بفهماند که گسترش مرزهای کشور اسلامی جهت رساندن پیام اسلام، آرزوی دیرینه‌ی اوست و نیز بفهماند که اگر روزی در برابر عثمان و حکومت او ایستاد و مخالفت کرد، به خاطر مصالح امت اسلامی و حفظ شریعت مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود. بنابراین باید توجه داشت که بیعت نکردن علی علیه‌السلام با خلفای بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله بالاترین دلیل بر مخالفت و ناخشنودی اهل بیت علیهم‌السلام از آنان بوده است و این را همه‌ی اصحاب و یاران بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله می‌دانستند و کار آن بزرگوار برای آنان حجت شرعی بود. اضافه بر مطالب گذشته حسنین علیهماالسلام در آن دوران، مسؤولیت امامت و رهبری عامه را بر دوش نداشتند. گاهی از سوی پدر، مأموریت و کار خاصی به آنان محول می‌گردید؛ پس ممکن است شرکت آنان در این فتوحات نیز از این قبیل بوده و اهداف مختلفی را دنبال می‌کرده‌اند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      انکار شرکت در فتوحات   ...

    بعضی همانند استاد جعفر مرتضی عاملی مشارکت حسنین علیهماالسلام در فتوحات آفریقا و طبرستان و… را انکار کرده‌اند و گفته‌اند: این فتوحات در راستای مصالح اسلامی نبوده و برای مسلمانان بهره‌ای نداشته است. گذشته از این، شرکت آنان در فتوحات به منزله‌ی تأیید و تثبیت مشروعیت حاکمیت خلیفه‌ی سوم بود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حسن و حسین در فتوحات اسلامی   ...

    بنابر نقل ابن‌اثیر، ابن‌خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین علامه باقر شریف قرشی حسن و حسین علیهماالسلام که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله در هیچ فتحی شرکت نداشتند، لکن در فتح شمال افریقا به همراه دیگر رزمندگان مسلمان که ده هزار نفر بودند، شرکت کردند. حضور دو سبط پیامبر صلی الله علیه و آله در سال 26 هجری برای همگی سروربخش بود و به برکت وجود آنان فتحی بزرگ نصیب مسلمانان گشت و صحابه‌ی بزرگ دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله همانند عبدالله بن جعفر، عبدالله بن عباس و… نیز همراه بودند. ابونعیم اصفهانی نسبت به امام مجتبی علیه‌السلام می‌نویسد: ایشان همانند دیگر رزمندگان و جنگجویان با جنگ و مبارزه داخل اصفهان گردید و بار دیگر جنگجویان از گرگان عبور نمود و گذر کرد.

    و نیز گفته‌اند: در فتح طبرستان (مازندران) که سعید بن عاص فرماندهی لشگر اسلام را به عهده داشت و با آنان جنگید، عبدالله بن عباس و بسیاری از صحابه و همین طور حسنین علیهماالسلام حضور داشتند که این پیروزی در سال سی هجری نصیب مسلمانان گردید.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حکومت عثمان   ...

    وی در سوم محرم سال 24 هجری(سنة الرعاف)با پیش‌بینی عمر و تصمیم‌گیری شورای از پیش تعیین شده‌اش روی کار آمد. عده‌ای فکر می‌کردند با روی کار آمدن عثمان هفتاد ساله کارها اصلاح می‌گردد و اهداف پیامبر صلی الله علیه و آله که گسترش اسلام و سعادت دنیوی و اخروی بشر است، پیگیری می‌شود. در این دوران که آغاز حکومت عثمان بود، بسیاری از صحابه‌ی بزرگ خواستند با

    کمک کردن به او از انزوای تحمیلی که عمر بن خطاب ایجاد کرده بود، به درآیند. آنان همانند عبدالله بن عباس و حذیفة بن یمان و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر و… در فتوحاتی همچون شمال آفریقا و فتح طبرستان و گرگان و… شرکت نمودند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      وصیت سیاسی عمر علیه حاکمیت علی   ...

    در روزهای پایانی و در آستانه‌ی مرگ عمر مهاجرین نزد او آمدند و پیشنهاد تعیین خلیفه و جانشین بعد از او را نمودند، عمر سرباز زد. بار دیگر فرزندش

    عبدالله بن عمر درخواست مهاجرین را تکرار کرد. آن گاه عمر گذشتگانی را که در تعیین ابوبکر نقش داشتند به یاد آورد و گفت: ای کاش ابوعبیده‌ی جراح و معاذ بن جبل و خالد بن ولید و… می‌بودند و عهده‌دار امر خلافت می‌گشتند، سپس عمر؛ علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و سعد وقاص و عبدالرحمن بن عوف و طلحة بن عبیدالله و زبیر و عثمان را فراخواند [157] و چنین وصیت کرد: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از دنیا رفت، از شما شش نفر خشنود بود، من دستور می‌دهم، شورایی تشکیل دهید و از میان خود یک نفر را برگزینید، چنانچه پنج نفر رأی واحدی دادند و یک نفر مخالفت کرد، او را گردن بزنید و همچنین اگر دو نفر مخالفت کردند، آن‌ها را بکشید و چنانچه سه نفر مخالفت کردند، حق به جانب آن سه نفری است که عبدالرحمن بن عوف در میان آن‌هاست و سه نفر دیگر چنانچه تن در ندادند، آن‌ها را بکشید. بعد از آن جلسه و وصیت عمر، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام خارج شد، در میان راه به عباس بن عبدالمطلب برخورد نمود و پیش‌بینی خود را چنین بازگو کرد:«با توطئه‌ای که انجام گرفت، بار دیگر خلافت و حکومت را از ما دور کردند؛ زیرا با توجه به این که حق در جانب سه نفری است که عبدالرحمن بن عوف در آن طرف باشد و عبدالرحمن بن عوف هم داماد عثمان است و از سوی دیگر، سعد بن وقاص پسر عموی عبدالرحمن می‌باشد، آیا مجال و فرصتی برای من باقی می‌ماند؛ این سه با یکدیگر اختلافی ندارند، پس خلافت را برای عثمان پیش‌بینی کرده‌اند.» [158].

    بعد از مرگ عمر همان شد که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام پیش‌بینی می‌کرد، زیرا در شورا فقط زبیر به نفع و به طرفداری علی علیه‌السلام برخاست و دیگران در جانب

    عبدالرحمن ایستادند که او هم به نفع عثمان رأی داد، دیگران هم نمی‌توانستند کاری انجام دهند، زیرا عمر در تعیین اعضای شورای بعد از خود جهت اداره‌ی امور و تعیین جانشین و خلیفه، حساب شده عمل کرده بود. عبدالله بن عباس و حسن بن علی علیه‌السلام را که قرابت نزدیکی با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله داشتند، جهت تیمن و تبرک شرکت داده بود [159] ، ولیکن از اول تصریح کرده بود که این دو حق رأی در شورا را ندارند. [160].

    عمر با این وصیت سیاسی غیرمنصفانه‌اش عثمان را به عنوان خلیفه برای مدت دوازده سال بر اریکه‌ی قدرت نشاند و هستی مسلمانان را در اختیارش گذاشت و به تاراج داد و جانشین حقیقی پیامبر صلی الله علیه و آله را برای مدتی دیگر خانه‌نشین کرد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مقاومت‌های فاطمه در برابر انحرافات سیاسی   ...

    و باز حسن بن علی علیه‌السلام شاهد مخالفت‌های مادرش صدیقه اطهر علیه‌السلام در برابر هیأت حاکم بود. او می‌دید که شبانگاه مادرش به خانه‌ی بسیاری از انصار

    می‌رود و از آنان برای یاری پدرش علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام استمداد می‌طلبد و از سوی دیگر شاهد غصب فدکی بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیات خویش به مادرش فاطمه واگذار نموده بود ، ولیکن هیأت حاکم که می‌خواستند علی بن ابی‌طالب و اهل بیت علیهم‌السلام گرفتار مضیقه‌ی مالی گردند، بر روی آن دست گذاشتند و با این استدلال که رسول خدا صلی الله علیه و آله ارثی باقی نمی‌گذارد، آن را در اختیار خود قرار دادند و همه‌ی کسانی را که از سوی علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و فاطمه‌ی اطهر علیهاالسلام

    مأمور حراست فدک بودند، بیرون راندند و شهادت و گواهی افرادی همانند علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام و أم‌ایمن و… ر زیر پا گذاشتند و برخلاف همه‌ی موازین اسلامی از مالکی که فدک در اختیار او بود، درخواست دو شاهد عادل کردند، نه از آنانی که علیه فاطمه اطهر علیهاالسلام ادعای مالکیت می‌کردند و می‌خواستند سرزمین فدک را جهت به مضیقه انداختن اهل بیت علیهم‌السلام از چنگ آنان درآورند، همچنان که این کار را کردند و امام مجتبی علیه‌السلام در سن طفولیت شاهد انزجار و نفرین مادرش بر ضد خلیفه‌ی اول و دوم بود(بحث فدک به طور مشروح خواهد آمد). خلیفه أول، ابوبکر در روز سه‌شنبه، 22 جمادی الثانی سال سیزده هجرت مرد و پس از دو سال و سه ماه و ده روز، پرونده‌ی حکومتش بسته شد. با پیدا شدن آثار مرگش عمر را به عنوان جانشین خویش معرفی کرد و بدین وسیله چند سال دیگر خورشید عالم‌تاب آسمان ولایت و امامت علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را خانه‌نشین ساختند. در دوران حکومت ده سال و شش ماه و چهار روزه‌ی عمر، حسن بن علی علیه‌السلام ده ساله‌ی دوم عمر خود را می‌گذراند. او شاهد بدعت‌ها و زورگویی‌هایی حاکمان بود. مقام و کرسی خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله، مسجد و محراب آن حضرت، فدک و… را در اختیار آنان می‌دید، بخشنامه‌های عمر و هیأت حاکم را هر روز شاهد بود که آثاری جز برکناری، عزلت و گوشه‌نشینی صحابه‌ی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و به ویژه أهل بیت عصمت و طهارت ثمر دیگری نداشت. بسیاری از راویان و مورخان نوشته‌اند که عمر بن خطاب بخشنامه‌ای کرد و در آن نوشت: لازم نیست صحابه و یاران بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ‌ها و درگیری‌ها و

    کارهای این چنینی شرکت کنند که بعضی از آنان را هم نام برد.

    عمر بدین وسیله بزرگانی همچون علی بن ابی‌طالب، عبدالله بن عباس، عبدالله بن عمر، ابوذر و… را خانه‌نشین کرد و در جهت مصالح سیاسی خویش گوشه‌نشینی را بر آنان تحمیل نمود و چه بسا این امر و امور دیگر باعث شد که در فتوحات بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله چهره‌های سرشناس صحابه دیده نشوند. حسن و حسین هم در کنار پدر گرامی‌شان به نشر اسلام حقیقی پرداختند، چنانچه مشکل خاصی برای مردم مسلمان و غیرمسلمان پیش می‌آمد آن را حل می‌کردند. ده سال حاکمیت عمر دورانی بود که صحابه‌ی بزرگ خانه‌نشین گشتند و در عمل از کارهای سیاسی کشوری به دور بودند و همین، سبب شد هنگامی که ابولؤلؤ [156] با پیش‌بینی خود بر عمر حمله کرد و او را از پای درآورد، تأثر و تأسف کمتری مشاهده گردید؛ با جراحتی که ابولؤلؤ بر عمر وارد ساخت، وی بر بستر افتاد، بعد از چند روزی آثار مرگ ظاهر شد، او با وصیت خویش اهداف سیاسی خود را پس از مرگ چنین دنبال کرد:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      موضع گیریهای علی بن ابی طالب   ...

    امیرالمؤمنین علیه‌السلام که از خدعه و مکر آنان اطلاع یافت و احساس کرد، عده‌ای گول تبلیغات عوام‌فریبانه‌ی آنان را می‌خورند، در موضع‌گیری خود این چنین پافشاری نمود: الله الله، یا معشر المهاجرین! لا تخرجوا سلطان محمد صلی الله علیه و آله فی العرب عن داره و قعر بیته، الی دورکم و قعور بیوتکم، و لا تدفعوا أهله عن مقامه فی الناس و حقه؟ فوالله یا معشر المهاجرین لنحن أحق الناس به - لأنا أهل البیت - و نحن أحق بهذا الأمر منکم، أما کان فینا القاری‌ء لکتاب الله، الفقیه فی دین الله، العالم بسنن رسول الله، المضطلع بأمر الرعیة،

    المدافع عنهم الأمور السیئة، القاسم بینهم بالسویه، و الله انه لفینا فلا تتبعوا الهوی فتضلوا عن سبیل الله فتزدادوا من الحق بعدا… [148]؛ شما را به خدا قسم ای گروه مهاجران! حکومت آسمانی و الهی محمد صلی الله علیه و آله را از اهل بیتش بیرون نبرید و به خانه‌های خود سوق ندهید و عترت او را از جایگاه رهبری جامعه کنار نزنید. ای گروه مهاجران! به خدا قسم ما اهل بیت برای احراز این مقام از هر کس شایسته‌تریم، ما اهل بیت رسول خداییم و این ماییم که قاریان حقیقی قرآن و فقیه در دین خدا و آگاه به سنت پیامبر و روش اداره‌ی مردم هستیم. ما می‌توانیم بدی‌ها را از جامعه دور سازیم و حقوقشان را به طور مساوی و حساب شده پرداخت نماییم، پس از هواهای نفسانی خویش پیروی نکنید که گمراه می‌شوید و از حقیقت فاصله خواهید گرفت.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تحرکات سیاسی   ...

    بعد از رحلت جانگداز پیامبر خدا صلی الله علیه و آله علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام مشغول دفن جنازه‌ی مبارک آن بزرگوار شد اختلاف بر سر جانشیی آن حضرت از سوی مهاجر و انصار به اوج خود رسیده بود، گویا احراز و در دست گرفتن خلافت و قدرت برای هر گروه و جناحی از آنان هدف اساسی بود، که انتظار مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله را داشتند.

    تعیین سعد بن عباده از سوی انصار و پا گرفتن توطئه‌ی حساب شده از سوی سقیفه بنی‌ساعده بسیار جدی شد، تحمیل ابوبکر به عنوان جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله از سوی مهاجرین، سیاست دیگری را دنبال می‌کرد که برای همیشه جامعه‌ی اسلامی را گرفتار کند و فرهنگ مقام‌پرستی را جایگزین امامت راستین نماید و رأی شورا را بر تعیین پیامبر صلی الله علیه و آله و فرمان خداوند ترجیح دهد. امام مجتبی علیه‌السلام خود می‌دیدند که حاکمان غاصب، تلاش فراوانی جهت مشروعیت خود می‌کنند و حتی می‌خواهند از پدرش علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام نیز بیعت و اقرار بگیرند و همچنین شاهد بحث‌ها و گفتگوهای زیادی از سوی پدر بود که هرگز تن به بیت با ابوبکر نداد و مشروعیت آنان را امضا نکرد و می‌دید افرادی همچون ابن‌عباس اصرار بر بیعت او می‌کنند و برای او مصلحت‌اندیشی می‌نمایند؛ او با سوز و گدازی که از اعماق جانش برمی‌خاست می‌فرمود:«أنا أحق بهذا الأمر منکم لا أبایعکم و أنتم أولی بالبیعة لی أخذتم هذا الأمر من الأنصار واحتججتم علیهم بالقرابة من النبی صلی الله علیه و آله و تأخذونه منا أهل البیت غصبا، ألستم زعمتم للأنصار أنکم أولی بهذا الأمر منهم لما کان محمد منکم فأعطوکم المقادة و سلموا الیکم الأمارة و أنا احتج علیکم بمثل ما احتججتم به علی الأنصار نحن أولی برسول الله حیا و میتا

    فانصفونا ان کنتم تؤمنون و الا فبوء و ابا لظلم و أنتم تعلمون… ؛ من از شما برای خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله شایسته‌ترم و با شما بیعت نمی‌کنم و این شمایید که باید رهبری مرا بپذیرید شما خلافت را از انصار گرفتید و گفتید چون ما به رسول خدا صلی الله علیه و آله از شما نزدیک‌تریم، پس به جانشینی او نیز سزاوارتریم و من هم به همین دلیل به شما می‌گویم که ما خاندان پیامبر از هر کس به احراز مقام خلافت سزاوارتریم، پس اگر ایمان دارید، انصاف را پیشه کنید و ولایت ما را بپذیرید و گرنه شما با آگاهی کامل ستم می‌کنید…»در این میان، ابوعبیدة بن جراح تلاش کرد تا امام علیه‌السلام را متقاعد کند و به طور موقت خلافت ابوبکر را بپذیرد. ابوعبیده گفت: شما با ابوبکر بیعت کنید و بدانید که در مدت حاکمیت او برای شما تجربیاتی حاصل می‌شود و توان بیش‌تری پیدا می‌کنید و در آینده‌ی نزدیکی که خلافت به شما واگذار شد، با بهره‌گیری از این تجربیات و نقطه‌های قوتی که در شماست به آرزوهای خود می‌رسید و به آن‌ها جامه‌ی عمل خواهید پوشاند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حسن بن علی علیه السلام پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم   ...

    اشاره

    رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز 28 صفر سال یازدهم هجرت از دنیا رفت و جهان را در هاله‌ای از غم و اندوه فرو برد، در آن هنگام، بیش‌تر از هفت سال از عمر مبارکش نگذشته بود، اما همه‌ی افراد سرشناس و معروف انصار و مهاجر را می‌شناخت و در روزهای مریضی و نقاهت پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و آمد همه‌ی آنان را زیر نظر داشت، به ویژه آن‌هایی که دست در دست پدرش گذاشتند و اعلان بیعت نمودند و علی علیه‌السلام را حاکم بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله دانستند، او منتظر بود که آنان چه می‌کنند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه   ...

    ای برده از رسول خدا یادگار صلح

    تو قهرمان رزمی و آموزگار صلح

    آن سان که حسین امید قیام داشت

    اسلام را ز حلم تو بود انتظار صلح

    ای حسن بی‌زوال خدا یا حسن تویی

    در پرده‌ی محارم دین پاسدار صلح

    بهر بقای ملت اسلام داشتی

    یک دست در سیاست و دستی به کار صلح

    از حلم خویش و لطف خوش و اشک و خون دل

    خوش پروریدی، گل زهرا بهار صلح

    صلح تو نی به معنی سازش بود به خصم

    چندین قرار بود و گرفت اشتهار صلح

    از صلح و جنگ و بیعت دشمن به ناگزیر

    کردی به پاس حرمت دین، اختیار صلح

    دشمن گمان نمود که پیروز می‌شود

    اما شکست خورد در این کارزار صلح

    دشمن ز پا فتاد گشودی چو دست صبر

    پشت ستم شکست چو بستی قرار صلح

    اول بنای نهضت خونین کربلا

    بنیان نهاده شد ز تو بنیانگذار صلح

    نفرین بر آن که ساخت ترا متهم که تو

    کردی برای راحت خود اختیار صلح

    زیرا نخواست این که بفهمد که تا چه حد

    فرسوده گشت جان و تنت از فشار صلح

    جبر زمان به صلح، تو را ناگزیر کرد

    وز ابتدا معاویه شد خواستار صلح

    ای روح پاک صلح و صفا کز جفای خصم

    سرو قدت خمیده شده زیر بار صلح

    دست دعا برآور و دعای فرج بخوان

    تا مهدی آید و برسد روزگار صلح [145].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قهرمان صلح   ...

    میلاد با سعادت و مسعود مجتبی علیه‌السلام

    بر شیعیان، مبارک و فرخنده یاد، باد

    از یمن مقدم حسن مجتبی علیه‌السلام رواست

    گردد دل فسرده‌ی ما شاد شاد شاد!

    آن حضرت از عطا و کرم دست باز داشت

    در علم و حلم و عاطفه کوهی بزرگ بود

    سیمای روشنش،

    یادآور فضیلت و ایمان و جود بود

    در طول زندگی

    یک لحظه از حقیقت و تقوا جدا نگشت

    یک شب بدون فکر یتیمان سحر نکرد

    یک دم جدا ز یاد خدا بی‌خبر نزیست

    بر او درود باد!

    او در زمان فسق و ستم می‌زیست

    بازار مکر و حیله و تزویر، گرم بود

    در دوره‌ای که مسخ حقایق شیوع داشت

    اندیشه‌ها فروخته می‌گردید

    خود باختن

    عقیده و ایمان فروختن

    بوسه زدن به درگه ظالم رواج داشت

    او با تلاش دایمی‌اش، با جهاد و صبر

    اندیشه‌های پاک خدایی را

    در عمق جان مردم آزاده می‌گذاشت

    در زندگانیش،

    افراشت پرچمی که ستمگر را،

    هر جا و… هر زمان و… به هر راهی

    در هر نقاب و پوشش و هر چهره

    رسوای عام و خاص بگرداند،

    با نام دین به ریشه‌ی دین تیشه می‌زدند

    لیکن امام زنده و بیدار، مجتبی علیه‌السلام

    با صلح خویش، پرده ابهام را زدود

    صلح حسن، شکوه نبردی عظیم داشت

    صلح حسن، تجلی اسلام زنده بود

    صلح حسن، اساس قیام حسین [علیه‌السلام] بود

    با صلح خویشتن،

    بر چهره‌ی معاویه، برچسب ننگ زد

    روباه کینه‌توز و دغل‌باز شام را

    رسوا نمود و مفتضحش ساخت

    عمری تلاش و کوشش کفتار پیر را

    در راه کسب چهره و سیمای مذهبی

    نقش بر آب کرد.

    با صلح خویش، چهره‌ی منحوس ظلم را

    روشن نمود و بر همه روشن ساخت

    در خرمن فساد و ستم آتشی فکند

    رسواگر فریب معاویه

    بنیانگذار صدق و عدالت بود

    در روزهای سخت که بر مسلمین گذشت

    چون کوه استوار به پا می‌خاست

    او جلوه‌ای ز نور خدایی بود

    او همچو یک پدر

    نسبت به بیوه‌ها و یتیمان عصر خویش

    قلبی پر از محبت و مهر و علاقه داشت

    در خانه‌اش یتیم، تو گویی که خانه‌زاد!

    با سفره‌اش فقیر و تهیدست، آشنا

    با این همه، یگانه‌ی دوران

    که بر خصال زبده و زیبایش

    درود فراوان.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آینه از فرط تجلی شکست   ...

    دفتر ایجاد چو روز ازل

    رفت به توشیح حق لم یزل

    در کف قدرت قلم نور داشت

    دیده به دیباچه‌ی منشور داشت

    ای صمدی خصلت و ایزاد جلال

    وی علوی صولت و احمد جمال

    طاق دو ابروی تو نزد عقول

    منحنی قوس صعود و نزول

    متصل از جذبه تو کاف و نون

    منفصل از نهی تو عقل و جنون

    عشق تو از غیب پدیدار شد

    حسن به حسن تو گفتار شد

    حسن شد از باده‌ی عشقت ز دست

    دست و را حسن تو از پشت بست

    نام تو با حسن چو آمیختند

    در سر ما طرح دگر ریختند

    حسن سه حرف است و در این حرف نیست

    جز سه رقم باده در این ظرف نیست

    مستی ملک و ملکوت از تو باد

    باده به جام جبروت از تو باد

    حسن تو در این سه جهان ساقی است

    در کف او جام هوالباقی است

    تا به کف حسن تو این جام هست

    هرسه جهانست از این باده مست

    زهر کجا؟ جعده کجا؟ او کجا؟

    غیر کجا و حرم هو کجا؟

    قطره کجا راه به دریا برد؟

    اسم کجا پی به مسمی برد؟

    هستی ظل بسته به نورست نور

    سایه که بی نور ندارد ظهور

    چونکه زدم غوطه بدریای فکر

    تا بکف آرم در مضمون بکر

    هاتفی از خلوت لاهوتیان

    آمد رو کرد به ناسوتیان

    گفت خداوند علیم و غفور

    کرد در این آینه از بس ظهور

    تاب نیاورده و از پا نشست

    آینه از فرط تجلی شکست

    ذکر ملک شد پس از آن از محن

    یا حسن و یا حسن و یا حسن

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پرچمدار صلح   ...

    ای حسن تو تمامی حسن خدای تو

    یوسف بود ز حسن و ملاحت گدای تو

    اسم است چون دلیل مسمی خدا از آن

    کرد انتخاب، نام حسن را برای تو

    ای گوشوار عرش الهی که بوده است

    دوش رسول و دامن زهرای جای تو

    آن سان که ماه می‌کند از مهر کسب نور

    خورشید کسب نور کند از ضیای تو

    ذاتت چو هست آینه‌ی ذات سرمدی

    حسن است و لطف و عاطفه سر تا به پای تو

    بوسید مصطفی لب و رویت از آن که دید

    کوثر، دهان نوشت و جنت لقای تو

    عبد خدا تویی که به محراب و در نماز

    لرزان شود ز هیبت حق عضوهای تو

    افراشتی چو رایت صلح ای ولی حق

    رونق گرفت و شرع مبین در لوای تو

    صلحت که چون قیام حسین است با اثر

    افزود در برابر عالم، بهای تو

    در هم شکست قدرت طغیان خصم را

    ای نور چشم فاطمه صلح و صفای تو

    هر نقشه‌ای که ریخت معاویه از عناد

    شد بی اثر ز خلق خوش و حسن رای تو

    تفویض سلطنت به عدو بود مصلحت

    زیرا بود خلافت مطلق سرای تو

    از آنچه آفتاب بتابد بر آن مدام

    باشد فزون، فواید صلح بجای تو

    بهر رضای حق چو گذشتی ز حق خویش

    توأم بود رضای خدا با رضای تو

    محفوظ ماند خوب محبان ز رحمتت

    حلم تو بود رحمت بی‌منتهای تو

    در مجلس مناظره تنها قدم نهی

    زیرا که نیست جز به خدا اتکای تو

    معنای صد قیام به صلح تو مضمر است

    این نکته یافت می‌شود از گفته‌های تو

    پیش تو آمدم به گدایی که روز و شب

    باز است بر همه در دولتسرای تو

    دارم امید بوسه‌ی قبر تو در بقیع

    حاشا که ناامید شوم از عطای تو [142].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قصیده‌ی ارغوانیه   ...

    حسن حسن در ازل شد آینه‌ی غیب

    همچو علی مظهر تجلی بیچون

    آن که ازل تا ابد ندیده چو حسنش

    دیده‌ی خورشید و مه به طارم گردون

    گر نبد آن گوهر یگانه‌ی خلقت

    به جز نبوت نداشت لؤلؤ مکنون

    حلم تو بود ای عماد شرع پیمبر

    شاهد خلق عظیم و آیت مخزون

    سبط نخستین توی و سر نبوت

    طایر عرش آشیان همای همایون

    جنت و کوثر تویی به صورت و معنا

    سدره و طوبی تویی به قامت موزون

    گر تو نبودی نبود ملک و ملائک

    آدم و نوح و خلیل و موسی و هارون

    جلوه‌ی یوسف نبود و عشق زلیخا

    طلعت لیلی نبود و حیرت مجنون

    کشور دارا نبود و ملک سکندر

    دولت کسرا نبود و فر فریدون

    ای تو پس از مرتضی وصی پیمبر

    هادی امت به زیر قبه وارون

    حلم و رضا و سخا و رأفت و رحمت

    کرده خدا در نهاد پاک تو معجون

    سر علی، مجتبای عالم و آدم

    سبط نبی ای مدایحت ز حد افزون

    آه که دهر دغا به زهر جفا ریخت

    از جگر مجتبی به طشت فلک خون

    سوده‌ی الماس ریخت خصم به کامش

    بر کف اسماء بنت‌أشعث ملعون

    کرد دل بی‌وفای جعده مسخر

    مکر معاویه به افسانه و افسون

    قلب جهان زار کرد سوده‌ی الماس

    در غم او خون گریست دیده‌ی گردون

    باز به تیر جفا جنازه‌ی پاکش

    خصم هدف ساخت بر این فلک دون

    چرخ چنین بوده با عناصر ایمان

    هیچ نگردیده طبع دهر دگرگون

    زار بنال ای الهی از غم آن شه

    ساز به آهنگ سبز گنبد وارون [141].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام در نگاه شیفتگانش   ...

    اشاره

    شعرا و سرایندگان شیفته‌ی اهل بیت علیهم‌السلام هم فضایل و مناقب امام مجتبی علیه‌السلام را در آیینه‌ی ادب درآورده‌اند و با این کار به نظم و نثر خود زیبایی خاص بخشیده‌اند. اربلی درباره‌ی سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین سروده است:

    فکیف أطیق أن أحصی مزایا

    خصصت بهن من بین العباد

    لک الشرف الذی فاق البرایا

    و جل علا علی السبع الشداد [135].

    چگونه می‌توانم امتیازهای تو را برشمارم، چرا که تمام برتری‌ها و زیبایی‌ها در میان بندگان خدا به تو اختصاص یافته است. در تو شرافتی است که همه مخلوق را تحت الشعاع خویش قرار داده و خداوند بزرگ تو را بعد از خشکسالی هفت ساله [136] عنایت کرد.»

    شاعر دیگر در نیمه‌ی ماه رمضان، شب ولادت دومین امام معصوم علیه‌السلام به آن امام همام متوسل می‌گردد و آن چهره‌ی ملکوتی را در کلماتی که از عمق جانش برمی‌خیزد، چنین به رشته نظم درمی‌آورد و با او سخن می‌گوید و به او متوسل می‌گردد:

    أنت شمس یا حسن

    أنت بدر یا حسن

    أنت أشرقت الظلوم

    أنت نورت العیون

    مجتبی یا مجتبی

    [صفحه 95]

    أنت حلم للرسول

    أنت صبر للبتول

    لک مجمع الخصال

    أنت مرآه الرسول

    مجتبی یا مجتبی

    وجهک وجه أبیک

    خلقک خلق ابیک

    أنت مرآة الاله

    أنت سبط للرسول

    مجتبی یا مجتبی

    نحن مرضی یا امام المجتبی

    أنت شافی یا امام المجتبی

    هذه لیلتک سبط النبی

    هات حاجات الجمیع ای مجتبی [137].

    «ای حسن ای آفتاب درخشان، ای ماه شب چهاردهم، تو که تاریکی‌ها را تبدیل به نور کردی و چشم‌های نومید را نورانیت بخشیدی مجتبی یا مجتبی

    تو پرتوی از حلم و بردباری پیامبری و تو پرتوی از مقاومت و تحمل فاطمه‌ای، تو جامع و دربرگیرنده‌ی همه‌ی صفات پسندیده‌ای و تو آینه‌ی تمام‌نمای پیامبر خدایی مجتبی ای مجتبی

    زیبایی صورت تو نشانگر پدر تو است، اخلاقت اخلاق اوست؛ ای حسن! تو آینه‌ی تمام‌نمای جمال خداوندی و تو نواده و سبط رسول خدایی مجتبی ای مجتبی

    ما همه مبتلا به امراض جسمی و روحی هستیم و تو دارو و درمانی، امشب (شب پانزدهم رمضان) که متعلق به تو است، نیازمندی‌های ما را جواب ده ای امام مجتبی علیه‌السلام مجتبی ای مجتبی.»

    شعرای فارسی‌زبان هم در اظهار عشق و محبت به سبط اکبر پیامبر صلی الله علیه و آله اشعار بسیاری را سروده‌اند و علاقه و سوز قلبی خود را در قالب نظم و نثر آورده‌اند. گاه آن حضرت را «آینه‌ی ذات سرمدی»، «گوشواره‌ی عرش الهی»، «بنده‌ی حقیقی حضرت

    حق»، «سر نبوت» و «آینه‌ی تمام‌نمای علوی و فاطمی» معرفی کرده‌اند و در وادی عشق و معرفت حق و راه یافتن به مقام ولایت باعظمت مجتبی علیه‌السلام او را جام ملکوت [138] و جبروت [139] و لاهوت [140] دانسته‌اند؛ صلحش را با معاویه‌ی جنایتکار، جام زهری کشنده و جانکاه برای آن امام همام می‌دانند که به خاطر بقا و حفظ مکتب اهل بیت علیهم‌السلام و پاسداران حقیقی آن نوشند و صلح را در آن مقطع، والاترین تاکتیک جهت صیانت از کیان اسلامی دانست که اگر چنین نمی‌کرد، امروزه اسمی هم از اسلام و قرآن باقی نمی‌ماند، همان طوری که خود فرموده؛ قرارداد صلح او را برنامه‌ریزی بنیادی جهت رسوایی بنی‌امیه و حرکت انقلابی أباعبدالله الحسین علیه‌السلام دانسته‌اند.

    اینک نگاهی به چند قصیده و شعر شاعران:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام حسن از زبان امام رضا   ...

    و سرانجام آن که علی بن موسی الرضا علیه‌السلام فرمود: آن گاه که امام مجتبی علیه‌السلام را مسموم نمودند و علایم مرگ آشکار شده بود، حضرت گریه می‌کرد. پرسیدند: تو که از بهترین و بالاترین موقعیت در نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و مردم برخورداری، جدت پیامبر صلی الله علیه و آله آن همه سخن درباره‌ات گفته است و بیست مرتبه با پای پیاده به حج رفته‌ای. و سه مرتبه، تمام اموال خویش حتی کفش‌هایت را در راه خدا بین فقرا و مستمندان تقسیم کرده‌ای، چرا گریه می‌کنی؟!

    امام مجتبی علیه‌السلام در جواب فرمود: «انما أبکی لخصلتین: لهول المطلع و فراق الأحبة [134]؛ گریه‌ی من به خاطر دو مطلب اساسی است: وحشت قیامت و جدایی از دوستان.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام حسن از زبان امام صادق   ...

    امام ششم علیه‌السلام در اوصاف، فضایل و حالات حضرت مجتبی علیه‌السلام فرمود: «ان الحسن بن علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام کان أعبد الناس فی زمانه و أزدهدهم و أفضلهم و کان اذا حج، حج ماشیا و ربما مشی حافیا، کان اذا ذکر الموت بکی، و اذا ذکر القبر بکی، و اذا ذکر البعث و النشور بکی، و اذا ذکر الممر علی الصراط بکی، و اذا ذکر العرض علی الله - تعالی ذکره - شهق شهقة یخشی علیه منها و کان اذا قام فی صلاته ترتعد فرائصه بین یدی ربه - عزوجل - و کان اذا ذکر الجنة و النار اضطرب اضطراب السلیم و سأل الله الجنة

    و تعوذ به من النار

    حسن بن علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام عابدترین و زاهدترین و برترین فرد در عصر خویش بود. او هنگامی که حج به جا می‌آورد، با پای پیاده - از مدینه به سوی مکه‌ی معظمه - حرکت می‌کرد و چه بسا با پای برهنه بود. به هنگام یادآوری مرگ و خانه‌ی قبر و برانگیخته شدن در روز قیامت و تقسیم پرونده‌ی اعمال، سخت می‌گریست و نیز آن گاه که سخن از صراط و عرضه‌ی اعمال بر خداوند - تبارک و تعالی - به میان می‌آورد، چنان صیحه می‌زد که بر حال او وحشت می‌کردند و به هنگام اقامه‌ی نماز در برابر پروردگار، عضلات و تمام بدنش به لرزه می‌آمد و هر گاه یادآور بهشت و جهنم می‌شد، لرزه و اضطرابی سخت، همچون انسانی عقرب گزیده، او را فرا می‌گرفت و پیوسته از خداوند - سبحان - بهشت جاویدان و دوری از آتش را درخواست می‌نمود.»

    اعمال و رفتارش خدای سبحان را به یاد می‌آورد؛ زبانی صادق و سخنانی فصیح داشت. هرگاه قرآن تلاوت می‌کرد و به آیاتی همانند: «یا أیها الذین آمنوا…» می‌رسید، می‌گفت: «لبیک اللهم لبیک». [133].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مکارم اخلاق امام مجتبی   ...

    سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله که مظهر فضایل و کمالات و مصداق: «و لقد کرمنا بنی آدم… و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا» [128] بود، برتری آشکار بر همه‌ی مردم عصر خود داشت. عصمت، اعجاز، علم، خصوصیات وراثتی و… او را همانند جد و پدر گرامی‌اش منحصر به فرد نموده بود؛ فضایل و برتری‌های دیگرش همچون زهد، تقوا، عبادت، بندگی، وقار، تواضع و فروتنی، شیرینی کلام و سخن، صبر و تحمل، مقاوت و پارسایی، عفو و بخشندگی، آدب و اخلاق، زیبایی صورت و سیرت و… او را حسن اشتقاق یافته از محسنیت پروردگار نمود و بدان جهت خدایش وی را حسن نامید.

    فنایش در حق سبب شد که از مدینه منوره 20 یا 25 سفر، پیاده به زیارت خانه‌ی معشوق، مسجدالحرام بشتابد و حج به جا آورد. آن گاه که اعتراض می‌کردند، چرا این همه زحمت، مشقت و رنج را تحمل می‌کنی؟ می‌فرمود: «انی لأستحیی من ربی أن ألقاه و لم أمش الی بیته [129]؛ از پروردگارم خجالت می‌کشم که او را زیارت کنم و با پای پیاده به سوی خانه‌اش نرفته باشم.»

    به هنگام نماز چهره‌ی ملکوتی‌اش زرد می‌شد و بر خود می‌لرزید، چرا که خود را در برابر حق می‌دید و وقتی سبب را پرسیدند می‌فرمود:

    «حق علی کل من وقف بین یدی رب العرش أن یصفر لونه و ترتعد مفاصله [130]؛ هر آن کس که در مقابل پروردگار عرش می‌ایستد و عظمت او را درک می‌کند، سزاوار است رنگ صورتش زرد شود و لرزه و ناآرامی بر زانوها و مفاصلش افتد.»

    زهد و بی‌اعتنایی‌اش به مال دنیا باعث شد که سه مرتبه همه‌ی اموالش را در راه خدا میان فقرا و مستمندان تقسیم کند و چیزی از آن را برای خود باقی نگذارد، در صورتی که بیش‌ترین أموال موقوفه و صدقات اهل بیت علیهم‌السلام را در اختیار داشت، او در داشتن خصلت‌های انسانی و الهی، صابران و مجاهدان و همچنین زاهدان و عابدان را أسوه و امام بود.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‌اش فرمود: «اما الحسن علیه‌السلام فانه ابنی و ولدی و منی و قرة عینی و ضیاء قلبی و ثمرة فؤادی، و هو سید شباب أهل الجنة و حجة الله علی الأمة، أمره أمری و قوله قولی و من عصاه فانه لیس منی؛ امام حسن علیه‌السلام فرزند من و متعلق به من است، او نور چشم، روشنی قلب، میوه‌ی دل و سرور جوانان اهل بهشت است؛ حجت خدا و امام بر امت است؛ فرمانش فرمان من و گفتارش گفتار من است؛ هر کس با او مخالفت کند از من نخواهد بود.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      روشن بودن وضع همه‌ی موجودات بر امام   ...

    روزی دو نفر خدمت امام مجتبی علیه‌السلام رسیدند که حضرت به یکی از آن دو فرمود: دیروز درباره‌ی فلان موضوع چنین مطالبی را گفتی؟ او با تعجب به همراهش گفت: گویا آنچه را گذشته است می‌داند!»

    فقال الامام علیه‌السلام: «انا لنعلم ما یجری فی اللیل و النهار - ثم قال: ان الله - تبارک و تعالی - علم رسول الله صلی الله علیه و آله الحلال و الحرام و التنزیل و التأویل، فعلم رسول الله علیا علمه کله و علمنیه أمیرالمؤمنین کله [127]؛

    امام مجتبی علیه‌السلام فرمود: ما می‌دانیم هر آنچه را که در شب و روز اتفاق می‌افتد. سپس فرمود: خداوند بزرگ آموزش داد به رسول خدا صلی الله علیه و آله تمام احکام حلال و

    حرام را و نیز آموزش داد، قرآن و آنچه را فرو فرستاده و هر چیزی را که نیاز به توضیح و تبیین دارد. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله هر آنچه را آموخته بود، به وصی خود علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام آموخت و سپس أمیرالمؤمنین علیه‌السلام تعلیم داد به ما همه‌ی آنچه را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله آموخته بود.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آگاهی از اسرار دیگران   ...

    امیرمؤمنان علیه‌السلام روزی در «رحبه» به سر می‌برد که مردی به حضورش آمد و اظهار ارادت کرد و گفت: من از رعایا و ارادتمندان کشور اسلامی شما هستم. حضرت فرمود: تو از رعیت و جمعیت ما نیستی، همانا برای پادشاه کشور روم سؤال‌هایی پیش آمده که پیکش را نزد معاویه در شام فرستاده است و الان آن جاست، لیکن او در جواب عاجز ماند و تو را برای حل مشکلات خود نزد ما فرستاده است. آن مرد اظهار داشت: سخن شما درست است، اما من به صورت نهانی و مخفی بدین جا آمده‌ام و غیر از خداوند، کسی از حرکت من خبر ندارد.

    امیرمؤمنان علیه‌السلام فرمود: پرسش‌هایت را با یکی از دو فرزندم (حسن

    و یا حسین) در میان بگذار.

    گفت: از فرزندت حسن می‌پرسم.

    امام مجتبی علیه‌السلام رو به او کرد و فرمود: آمده‌ای که چنین سؤال‌هایی را مطرح کنی: «کم بین الحق و الباطل؟ و کم بین السماء و الأرض؟ و کم بین المشرق و المغرب؟ و ما قوس قزح؟ و ما العین التی تأوی الیها أرواح المشرکین؟ و ما العین التی تاوی الیها أرواح المؤمنین؟ و ما المؤنت؟ و ما عشرة أشیاء بعضها أشد من بعض؟»

    «فاصله‌ی بین حق و باطل چه مقدار است؟ چقدر فاصله است بین آسمان و زمین؟ میان مشرق و مغرب چه اندازه فاصله است؟ قوس و قزح چیست؟ کدام چشمه و چاه است که ارواح مشرکان در آن جا جمعند؟ ارواح مؤمنان در کجا جمع می‌شوند؟ خنثی کیست؟ کدام ده چیز است که هریک سخت‌تر از دیگری است؟»

    عرض کرد: یابن رسول الله درست است، پرسش‌های من همین‌هاست که فرمودید:

    امام علیه‌السلام یک به یک را چنین توضیح داد:

    ج 1: بین حق و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را به چشم دیدی حق است و هر چه را با گوش شنیدی، آن را در آغاز باطل بدان.

    ج 2: فاصله‌ی بین آسمان و زمین، به اندازه‌ی درخواست یک ستمدیده و یک لحظه چشم به هم زدن است و هر کس غیر این گوید دروغ است.

    ج 3: فاصله‌ی بین مشرق و مغرب به اندازه‌ی حرکت یک روز خورشید است، صبحگاهان از مشرق طلوع می‌کند و شامگاهان غروب.

    ج 4: در مورد قوس و قزح [124] فرمود: وای بر تو! قوس را به قزح نسبت مده،

    زیرا قزح شیطان است و رنگین کمان، قوس خداست، زیرا بعد از بارش باران رحمت، علامت و نشانه‌ی حاصل‌خیزی و برکت است و امانی است برای مردم از هلاکت و نابودی. [125].

    ج 5: ارواح کفار و مشرکان در جایگاهی به نام «برهوت» جمع می‌شوند.

    ج 6: ارواح مؤمنان در جایگاه وسیعی به نام «سلمی» پناه می‌گیرند.

    ج 7: خنثی کسی است که جنسیت مردانگی و زنانگی وی مشخص نیست؛ او باید صبر کند تا بزرگ شود، چنانچه مرد است محتلم می‌شود و اگر زن است، حیض خواهد شد و سینه‌هایش بیرون می‌زند و ظاهر می‌گردد و چنانچه روشن نشد، با چگونگی ادرار کردنش مشخص می‌شود: اگر جهش داشت (بر دیوار رسید) مرد است و اگر همانند شتر بر زمین ریخت و به پاهایش ترشح کرد زن است.

    ج 8: اما ده موجود محکم و سخت که هرکدام از دیگری مقاومتش بیش‌تر است:

    «سنگ را خداوند محکم آفریده، لیکن محکم‌تر از آن آهن است که سنگ را قطعه قطعه می‌کند و مقاوم‌تر از آهن آتش است که آهن را ذوب می‌نماید و سخت‌تر از آتش آب است که آن را خاموش می‌نماید و سخت‌تر از آب ابرهای بارانزا است که آن را از منطقه‌ای به منطقه‌ی دیگر حمل می‌کند و سخت‌تر از ابرها بادها هستند که آن‌ها را انتقال می‌دهند و محکم‌تر از آن‌ها فرشتگانی هستند که آنان را جابجا می‌نمایند (و فرمان جابه‌جایی می‌دهند) و سخت‌تر از آن فرشتگان، عزرائیل (ملک الموت) است که آن‌ها را می‌میراند و بالاتر از عزرائیل مرگ است که او را نیز می‌میراند و از همه‌ی این‌ها محکم‌تر و بالاتر فرمان خداوند - عز و جل -

    است که مرگ را نیز می‌میراند و خود باقی می‌ماند.» مرد شامی رو به امام مجتبی علیه‌السلام کرد، گفت:

    «گواهی می‌دهم که تو فرزند رسول خدایی و همانا علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام سزاوارتر است برای خلافت و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله از معاویه.»

    او آن گاه به شام بازگشت و مطالب را برای معاویه نقل کرد.

    معاویه جواب پرسش‌ها را برای پادشاه روم ارسال داشت تا وجوهی دریافت کند، لیکن او در جواب معاویه نوشت:

    «سوگند به عیسی مسیح که این پاسخ برخاسته از خاندان نبوت و رسالت است و ربطی به تو ندارد و من از این بابت وجهی به تو پرداخت نخواهم کرد.» [126].

    مانند این مطالب و روایات که هر یک نشانگر برتری علمی امام مجتبی علیه‌السلام نسبت به دیگران است فراوان وجود دارد که ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سخنرانی امام حسن در کودکی   ...

    امیرمؤمنان علیه‌السلام سعی داشت فرزندش حسن را آن چنان که هست معرفی کند،

    گر چه خردسال است، اما عالم و داناست به طوری که دانشش بر دیگران برتری دارد؛ از این جهت، روزی در مسجدالحرام رو به فرزندش نمود و فرمود:

    «قم فاصعد المنبر فتکلم بکلام لایجهلک قریش من بعدی فیقولون ان الحسن لایحسن شیئا…؛ بر فراز منبر برو و سخن بگو تا قریش بعد از من تو را متهم به جهل و نادانی نکنند و بگویند: حسن فرزند علی زیبایی و شکوه علم و دانش را ندارد.» فرزند پیامبر از منبر بالا رفت و خدای را سپاس شایان گفت و درود و رحمت کوتاهی بر جد و آلش فرستاد و سپس فرمود:

    «ای مردم! از جدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می‌فرمود: و من شهر علم و دانشم و علی دروازه‌ی آن است…»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


    1 2

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.