ابنجریر طبری (متوفای 310 ه. ق.) مینویسد:
«و استخلف أهل العراق الحسن بن علی علیهماالسلام علی الخلافة و کان الحسن لا یری القتال و لکنه یرید أن یأخذ لنفسه ما استطاع من معاویة، ثم یدخل فی الجماعة و عرف الحسن أن قیس بن سعد لا یوافقه علی رأیه فنزعه و أمر عبیدالله بن عباس، فلما علم عبیدالله بن عباس بالذی یرید الحسن علیهالسلام أن یأخذ لنفسه کتب الی معاویه یسأله الأمان یشترط لنفسه علی الأموال التی أصابها فشرط ذلک له معاویه [298]؛
مردم عراق بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیهالسلام حسن بن علی را جهت خلافت و حکومت برگزیدند و حال آن که او هیچ گونه تمایلی به جنگ نداشت و میخواست در حد توان، امکاناتی را از معاویه دریافت کند و سپس در میان مردم به طور معمول زندگی نماید.
حسن بن علی میدانست که قیس بن سعد با عقیده و فکر او (صلح با معاویه) موافقت نمیکند، از این رو او را برکنار کرد و عبیدالله بن عباس را امیر لشکر معاویه نوشت و در آن، درخواست پناهندگی سیاسی کرد و همچنین شرط کرد، مقدار پولی را دریافت نماید که معاویه آن را پذیرفت.»
ابنقتیبه (متوفی 276 ه ق) مینویسد:
«فلما تمت البیعة له و أخذ عهودهم و مواثیقهم علی ذلک کاتب معاویة فأتاه
[صفحه 185]
فخلا به فاصطلح معه علی أن لمعاویة الامامة ما کان حیا فاذا مات فالأمر للحسن علیهالسلام [299]؛
آن گاه که مردم با امام مجتبی علیهالسلام بیعت کردند و بر پیمان و عهد خود قرار بستند، حضرت مکاتبهی خود را با معاویه آغاز کرد و به معاویه اعلام آمادگی برای صلح کرد و اظهار امیدواری نمود و سپس چنین توافق نمود: حکومت در اختیار معاویه باشد، مادامی که معاویه زنده است و آن گاه که او مرد، امامت و زعامت به دست حسن بن علی برگردد.»
سپس قرارداد صلح را امضا نمود و بر فراز منبر رفت و آن را بر همگان اعلام کرد.
[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]