دفتر ایجاد چو روز ازل

رفت به توشیح حق لم یزل

در کف قدرت قلم نور داشت

دیده به دیباچه‌ی منشور داشت

ای صمدی خصلت و ایزاد جلال

وی علوی صولت و احمد جمال

طاق دو ابروی تو نزد عقول

منحنی قوس صعود و نزول

متصل از جذبه تو کاف و نون

منفصل از نهی تو عقل و جنون

عشق تو از غیب پدیدار شد

حسن به حسن تو گفتار شد

حسن شد از باده‌ی عشقت ز دست

دست و را حسن تو از پشت بست

نام تو با حسن چو آمیختند

در سر ما طرح دگر ریختند

حسن سه حرف است و در این حرف نیست

جز سه رقم باده در این ظرف نیست

مستی ملک و ملکوت از تو باد

باده به جام جبروت از تو باد

حسن تو در این سه جهان ساقی است

در کف او جام هوالباقی است

تا به کف حسن تو این جام هست

هرسه جهانست از این باده مست

زهر کجا؟ جعده کجا؟ او کجا؟

غیر کجا و حرم هو کجا؟

قطره کجا راه به دریا برد؟

اسم کجا پی به مسمی برد؟

هستی ظل بسته به نورست نور

سایه که بی نور ندارد ظهور

چونکه زدم غوطه بدریای فکر

تا بکف آرم در مضمون بکر

هاتفی از خلوت لاهوتیان

آمد رو کرد به ناسوتیان

گفت خداوند علیم و غفور

کرد در این آینه از بس ظهور

تاب نیاورده و از پا نشست

آینه از فرط تجلی شکست

ذکر ملک شد پس از آن از محن

یا حسن و یا حسن و یا حسن

موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]