معاویه با لطائف الحیل میکوشید، چنین وانمود کند که حسن بن علی از روی
صفای دل و خشنودی کامل صلح را پذیرفته است و بعد از این مطیع و فرمانبر معاویه خواهد بود [306] و در اصل معاویه را لایق خلافت و زعامت بر مسلمانان میدانسته است. به دنبال این حیلهگری، وقتی شنید که خوارج به سرکردگی فروة بن نوفل [307] تمام قوای خود را علیه وی گرد آوردهاند و میخواهند بر پایگاه حکومتیاش هجوم آورند، نامهای نوشت و توسط مأمور ویژهاش برای آن حضرت که در بین راه مدینه و کوفه در نزدیکی «قادسیه» بود فرستاد و از آن بزرگوار خواست که شورش خوارج را سرکوب کند پس از آن به سفرش ادامه دهد.
امام مجتبی علیهالسلام در پاسخ پیام معاویه نوشت: «لو آثرت أن أقاتل أحدا من أهل القبلة لبدأت بقتالک، فانی ترکتک لصلاح الأمة و حقن دمائها [308]؛ اگر بنا داشتم با کسی از اهل قبله (افراد به ظاهر مسلمان و در واقع دشمن اسلام) به جنگ برخیزم، پیش از هر کسی با تو میجنگیدم، من به جهت ملاحظهی مصالح امت اسلامی و حفظ جان مسلمانان از جنگ با تو دست برداشتهام و این موجب نمیشود که به نفع تو با دیگران بجنگم.»
از این حدیث چنین برمیآید که امام علیهالسلام جنگ با معاویه را افضل و برتر از جنگ با خوارج میداند.
در گفتار فوق امام علیهالسلام معاویه را تحقیر میکند و میفرماید: «فانی
ترکتک…؛ تو را رها ساختم و دست از سرت برداشتم» همانند عقابی که گنجشک را رها کرده باشد.
پس در نظر امام علیهالسلام جنگ با معاویه یک اصل است و مصالحه، تاکتیک و بهترین روشی است که آن روز میتوانست برای حفظ مسلمانان به کار ببرد. او خود در جواب بعضی از افراد معترض نسبت به صلح فرمود: «لیلة القدر خیر من ألف شهر» [309] صلحی را که انجام دادم، همانند فضیلت شب قدر بهتر از هزار ماه است. برخورد زیبا و پرشکوه امام مجتبی علیهالسلام صلابت و پابرجایی آن بزرگوار را میرساند و انسان را به یاد پیشگوییهای رسول خدا صلی الله علیه و آله میاندازد آن گاه که فرمود: «ان ابنی هذا سید ولعل الله أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین [310]؛ همانا پسرم پیشوای مسلمانان است و امید است خداوند به دست او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان، صلح برقرار کند.»
[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]