شکست روحی و معنوی در موالیان اهل بیت

بنا به نقل عالم ارزشمند، مرحوم شیخ مفید (ره) معاویة ابی‌سفیان بعد از

امضای قرارداد صلح، بی‌درنگ از شام بیرون آمد و خود را به نخیله، مرکز تجمع نیروها رساند. ظهر روز جمعه بود، نماز جمعه برپا شد، او برای مردم خطبه خواند و مطالبش را چنین آغاز کرد:

من با شما نجنگیدم تا نماز به پا دارید و روزه بگیرید و حج به جا آورید و یا زکات دهید، زیرا شما خود اهل نماز و روزه و حج و زکات بودید و آن‌ها را به جا می‌آورید. من با شما می‌جنگیدم تا سلطه‌ی خود را بر شما ثابت کنم و این را خدا به من داد و شماها ناراضی و ناخرسند بودید. توجه داشته باشید، همانا من در حضور حسن بن علی تعهدهایی داده‌ام، بدانید که همه را زیر پا می‌نهم و به هیچ یک وفا نخواهم کرد. [344].

وی آن گاه به سوی کوفه حرکت کرد و چند روزی در آن شهر اقامت گزید و مهره‌های خود را در پست‌های مختلف جایگزین کرد [345] و روزی در حضور مردم بر فراز منبر رفت و خطبه‌ای خواند و نام امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام را به زبان جاری کرد و آنچه ناصواب و نامناسب بود، نسبت به آن حضرت گفت و سپس در مورد امام مجتبی علیه‌السلام سخنانی گفت که سزایش نبود.

امام حسن مجتبی و برادرش حسین علیهماالسلام هر دو در آن اجتماع حضور داشتند. امام حسین علیه‌السلام به پاخاست تا جواب آن مکار خدعه‌گر را بدهد، لیکن امام مجتبی علیه‌السلام آن حضرت را نشاند و خود ایستاد و به یاوه‌های معاویه پاسخ داد و بر او و اصحابش لعن و نفرین فرستاد. در آن هنگام گروهی از حسن بن علی علیه‌السلام حمایت کردند، اما دیگر دیر شده بود و معاویه بر خر مرادش سوار گردیده بود.

موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]