عده‌ای از روشنفکران قلم به دست با اندیشه‌هایی نادرست و از پیش تعیین شده به بررسی و تحلیل افکار و عملکرد امامان معصوم علیه‌السلام پرداخته‌اند؛ اینان همان مادیگرایان و اسلام‌شناسان غیر اصیلند که قبل از آشنایی درست با معارف ارزشمند اسلامی، مغز و فکرشان شکل گرفته و بعد هم با وجود مطالعه و آشنایی با عقاید، اقتصاد، سیاست و حاکمیت اسلام، نتوانستند اسلام اصیل و ناب را از چشمه‌ی زلال اهل بیت علیهم‌السلام فراگیرند و با اساتید و اندیشمندان شناخته شده‌ی اسلامی آشنا گردند و از محضر پرفیض آنان نورانیت کسب کنند و اندیشه‌های نادرست خویش را اصلاح نمایند.

این گونه افرادی در هر بخشی از مسائل اسلامی اظهار نظر کرده‌اند، گرفتار کج‌اندیشی و ناصوابی مطالب خویش گشته‌اند و یا در نتیجه‌گیری، لغزش و اشتباهات فاحشی را مرتکب گردیده‌اند. بعضی از این افراد در بینش تاریخی و شناخت شخصیت‌های اسلامی چنین گمان برده‌اند که رهبران اسلامی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به دو جناح چپ و راست تقسیم شده‌اند؛ گروه چپ، جناح انقلابی و همساز با فقر و مخالفت سرمایه‌داری و حامی طبقه‌ی کارگر و پروتالیا و گروه راست، طرفدار سرمایه‌داری، رفاه، استراحت‌طلبی، خودخواهی (و نه غیرخواهی) بوده‌اند. [356].

اینان این اندیشه‌ی نادرست و غلط خویش را در قالب «الیمین و الیسار فی الاسلام» (راست‌گرایی و چپ‌گرایی در اسلام، یعنی میانه‌روها و طرفداران اصلاح روبنایی (لیبرال) [357] و تندروها و طرفداران اصلاح اساسی (رادیکال) [358] ریخته‌اند. اینان در تحلیل‌های خود، نسبت‌های ناروایی به جانشینان به حق پیامبر صلی الله علیه و آله داده‌اند؛ علی علیه‌السلام را از جناح چپ دانسته و سپس یاران آن بزرگوار را با همین طرز تفکر بر دو دسته تقسیم کرده‌اند و بعد حسین بن علی علیه‌السلام و یارانش را از این جناح دانسته‌اند و از سوی دیگر، حسن بن علی علیهماالسلام و کسانی که او را همراهی کرده‌اند جناح راست معرفی می‌نمایند و این را به دیگر امامان معصوم سرایت می‌دهند.

با همین بینش غلط به بررسی صلح و شروط قطع‌نامه‌ی آنان پرداخته‌اند و در پایان، گفتار غلط لامنس و دیگر نویسندگان غربی را نشخوار کرده‌اند و جهت تأیید گفتار غلط خود، مطالبی را از «طه حسین» آورده‌اند که می‌گوید: «ان الحسن کان عثمانیا [359]؛ حسن بن علی طرفدار عثمان بوده است» و در آخر نتیجه می‌گیرد که همه‌ی این‌ها بیانگر آن است که حسن بن علی علیهماالسلام از جناح راست و سردمداران راستگرا و با سیره‌ی پدرش أمیرالمؤمنین و برادرش حسین بن علی علیهماالسلام مخالف بوده است. [360].

در پاسخ به چگونگی تحلیل و بررسی این افراد باید گفت: اینان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و ائمه‌ی أهل بیت را درست نشناخته‌اند و نمی‌دانند که حقایق امور برای آنان همانند آفتاب روشن است و هیچگونه حجاب و مانعی وجود ندارد؛ عملکرد آنان بر اساس مصالح امت اسلامی است. پیامبر صلی الله علیه و آله برای برخورد با مشرکان و

اصلاحات اساسی جامعه هجرت می‌کند و در جنگ‌های گوناگونی به دفاع می‌پردازد و یا هجوم می‌برد و باز همان پیامبر صلی الله علیه و آله جهت مصالح اسلامی صلح حدیبیه را انجام می‌دهد و برای دسترسی به کعبه، تمام شرایط هر چند ناگوار آنان را می‌پذیرد و همچنین وصی و جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله با این که در بسیاری از غزوات و جنگهای صدر اسلام شرکت کرده، و لکن بعد از رحلت آن حضرت، 25 سال گوشه‌نشینی را اختیار می‌کند و در برابر هیأت حاکمه (خلفای سه‌گانه) به کوچک‌ترین درگیری مسلحانه و غیر مسلحانه دست نمی‌زند و خود می‌فرماید:

«فرأیت أن الصبر علی هاتا أحجی، فصبرت و فی العین قذی وفی الحلق شجا، أری تراثی نهبا حتی مضی الأول لسبیله فأدلی بها الی ابن‌الخطاب بعده فمنی الناس لعمر الله بخبط و شماس، و تلون و اعتراض فصبرت علی طول المدة و شدة المحنة حتی اذا مضی لسبیله، جعلها فی ستة زعم أنی أحدهم فیا لله و للشوری [361]؛ پس دیدم بردباری و صبر به عقل و خرد نزدیک‌تر است، از این رو شکیبایی نمودم، و لکن همانند کسی بودم که خاشاک، چشمش را پر کرده و استخوان، راه گلویش را گرفته و با چشم خود می‌دیدم، میراثم را به غارت می‌برند تا این که اولی به راه خود رفت (مرگ دامنش را فراگرفت) و بعد از خودش خلافت را به پسر خطاب سپرد و… سوگند به خدا مردم در ناراحتی و رنج عجیبی گرفتار بودند و من در این مدت طولانی با محنت و عذاب، چاره‌ای جز صبر و شکیبایی نداشتم، سرانجام روزگار عمر او نیز به پایان رسید. او خلافت را در میان گروه شش نفره به شورا گذاشت، به پندارش مرا نیز از آن‌ها محسوب داشته است؛ پناه به خدا از این شورا!»

امیرمؤمنان علیه‌السلام روزی هم بر کرسی حاکمیت الهی تکیه می‌زند و با همه

مخالفان (ناکثین، قاسطین و…) برخوردی قاطع می‌نماید.

فرزندش حسن بن علی علیه‌السلام هم، چنین بود، برخوردش و عملکردش بر اساس مصالح امت اسلامی بود نه غیر. این امام مجتبی علیه‌السلام همان شخصیت زمان پدر خویش با پنج سال فاصله است نه بیش‌تر. او فرزند همان علی و فاطمه و پیامبر - صلوات الله علیهم - است، پس وضعیت دیگری پیش آمده و مسلم تاکتیکی دیگر لازم است، که امام علیه‌السلام آگاهانه آن را به کار گرفت. پس طرح چپ‌گرایی و راست‌گرایی نتیجه‌ی عدم آگاهی و عدم شناخت اهل بیت علیهم‌السلام است. لازم است جهت باور بیش‌تر، در پاسخ‌های امام علیه‌السلام به معترضان دلسوز تأمل و اندیشه نمود.

موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]