از دیگر کارهای سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله تحریک و ترغیب مردم برای جنگیدن با معاویه و سپاهیان شام بود. او در اجتماع مردم کوفه به پا خاست و در کنار پدر، خطبهی جهادیهاش را چنین آغاز کرد:
«الحمدلله لا اله غیره، وحده لا شریک له، و اثنی علیه بما هو أهله:
ان مما عظم الله علیکم من حقه و أسبغ علیکم من نعمه ما لا یحصی ذکره و لا یؤدی شکره، و لا یبلغه صفة و لا قول، و نحن انما غضبنا لله و لکم، فانه من علینا بما هو أهله أن نشکر فیه آلاءه و بلاءه و نعماءه قولا یصعد الی الله فیه الرضا، و تنشر فیه عارفة الصدق، یصدق الله فیه قولنا و نستوجب فیه المزید من ربنا، قولا یزید و لا یبید، فانه لم یجتمع قوم قط علی أمر واحد الا اشتد أمرهم و استحکمت عقدتهم فاحتشدوا فی قتال عدوکم:
معاویة و جنوده. فانه قد حضر و لا تخاذلوا؛ فان الخذلان یقطع نیاط القلوب و ان الاقدام علی الاسنة نجدة و عصمة لانه لم یمتنع فوم قط الا رفع الله عنهم العلة و کفاهم جوائح الذلة و هداهم الی معالم الملة و الصلح [229] یأخذ منه مارضیت [به] و الحرب یکفیک من أنفاسها جرع.»
سپاس خداوندی را که جز او خداوندی نیست، و شریکی ندارد و او را چنان که سزاوار است ستایش میکنم، سپس گفت: همانا خداوند حق برزرگ خود را بر شما تمام کرده و چنان نعمت فراوانی به شما ارزانی داشته است که به شمار درنیاید و سپاس و شکرش ادا نگردد، به توصیف و بیان درنگنجد.
حمیت و خشم ما به خاطر خدا و در جهت مصالح شماست، زیرا خداوند بر ما منت نهاده تا شکرگزار وی شویم و در نعمتها و آزمونها و بخششهایش خشنودی و رضای او را به دست آوریم تا نشانهی راستین حق در میان ما گسترش یابد و در آن حال، خداوند ما را راستگو شمارد و ما سزاوار نعمتی فزونتر از جانب پروردگار خود شویم، گفتاری که نعمت را افزون کند و رحمتش را دور نکند.
همانا هیچ ملتی بر کاری اجتماع نکردند و متحد نشدند، مگر آن که بدان کار استحکام و قدرت یافتند و پیوندشان استوار و محکم گردید. پس برای نبرد با دشمن خود (معاویه و سپاهش) بسیج شوید، زیرا او اینک آماده شده است. شما روحیه جنگ و پیکارجویی را رها نکنید [و یکدیگر را تنها مگذارید] که ترک آن (روحیه) رشتهی پیوند قلبها را از هم میگسلد و پایمردی تیغ و سنان، ضامن همیاری و جلوگیری (از شکست) میباشد، زیرا هرگز قومی پایداری نکردند، مگر آن که خداوند به برکت این پایداری ضعف و ناتوانی را از ایشان برگرفت و
خود از شداید ذلت و خواری حفظ و کفایتشان فرمود و به سوی نشانههای دیانت هدایتشان نمود.
و در پایان به شعری از «عباس بن مرداس سلمی» [231] استشهاد نمود که:
و الصلح تأخذ منه مارضیت [به]
و الحرب یکفیک من أنفاسها جرع
«از صلح چندان که تو را خرسند ساخته، بهره بردهای و جنگ از همان نخستین لحظهی شروع، تو را از بردن لذتها باز میدارد.»
حسن بن علی سپس به همراهی برادرش حسین علیهالسلام و دیگر مردمان به دنبال آنان راهی پیکار صفین گردیدند و علی بن ابیطالب علیهالسلام را یاری دادند.
حضور پربرکت امام مجتبی علیهالسلام در میان لشگریان علی، نقش تعیین کنندهای داشت.سخنان آتشینش در موقعیتهای گوناگون سرنوشتساز بود، و نیز رزم شجاعانه و بیامانش در صحنهی نبرد و پیکار ممتاز بود.
او در رکاب پدر برای به کرسی نشاندن حق، سر از پا نمیشناخت و عاشقانه میجنگید و بسیاری از سران لشکر معاویه را به جهنم فرستاد تا آن که امیرالمؤمنین علیهالسلام از یاران خود خواست که حسن و حسین را از ادامهی جنگ بازدارند و فرمود:
«املکوا عنی هذا الغلام لایهدنی، فاننی أنفس بهذین (یعنی الحسن و الحسین علیهماالسلام علی الموت لئلا ینقطع بهما نسل رسول الله صلی الله علیه و آله»
از ادامهی پیکار بازش دارید و از پیشرویاش جلوگیری کنید تا مرگ او را در هم نکوبد. من در مرگ این دو (حسن و حسین) بخل میورزم، چرا که میترسم با مرگ آنها نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله قطع شود. [233].
[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]