در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری، توطئه‌ی شوم خوارج به

اجرا درآمد و مولی الموحدین، امیرالمؤمنین علیه‌السلام در حالی که نماز صبح را در مسجد کوفه می‌خواند، توسط عبدالرحمن بن ملجم مرادی - لعنة الله علیه - به وسیله‌ی شمشیری زهرآلود مورد حمله قرار گرفت و فرق مبارکش شکافته شد و در روز بیست و یکم همین ماه به فیض عظمای شهادت نایل آمد و پس از آن روز، حسن بن علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام عهده‌دار مسؤولیت سنگین زعامت و رهبری امامت اسلامی در آن موقعیت حساس گردید.

ابن‌ابی‌الحدید معتزلی از قول هبیرة بن [275] مریم که شاهد و ناظر بر حوادث و قضایای مختلف از جوانب گوناگون بوده است می‌نویسد:

پس از شهادت مظلومانه‌ی مولای متقیان علی بن بی أبی‌طالب علیه‌السلام در روز بیست و یکم ماه رمضان چهلم هجرت، بسیاری از مردم کوفه و دیگر ممالک اسلامی متوجه توطئه عظیم خوارج گردیدند، از آن جهت بدون کم‌ترین تأمل، پس از اعلان شهادت، بزرگ‌ترین اجتماع در کوفه در جلو خانه‌ی آن حضرت به وجود آمد. مردم جهت شنیدن آخرین اخبار و مطالب نسبت به امام شهیدشان در مسجد کوفه اجتماع نمودند، در آن هنگام، فرزند فرزانه‌اش امام حسن مجتبی علیه‌السلام به میان مردم آمد و جهت بیان مطالبی، بر فراز منبر مسجد کوفه رفت، وقتی خواست سخن گفتن آغاز کند، اشگ از دیدگانش سرازیر شد و بغض گلویش را فشرد، اندکی صبر کرد و پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:

«در شبی که گذشت، مردی از جهان رخت بربست که در میان پیشتازان به اسلام هیچ فردی جز رسول خدا صلی الله علیه و آله بر او سبقت نگرفت، او در کنار پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جهاد کرد و پرچمی را که پیامبر به او داده بود بر دوش کشید، در حالی که جبرئیل علیه‌السلام او را از سمت راست و میکائیل علیه‌السلام از سمت چپ همراهی و حمایت می‌نمودند. او از جبهه‌ی کارزار روی بر نمی‌گرداند تا این که خداوند پیروزی را نصیبش می‌کرد. او در شبی به جوار رحمت الهی رفت که قرآن در آن شب بر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرود آمد و عیسی بن مریم علیهماالسلام به آسمان عروج کرد و یوشع بن نون نیز به شهادت رسید.»

امام مجتبی علیه‌السلام ضمن تجلیل و ذکر فضایل پدر بزرگوارش از او با لقب‌های خاتم الوصیین، وصی خاتم النبیین و امیر الصدیقین و الشهدا یاد کرد، در ادامه‌ی مطالبشان فرمودند:

«پدر من از دارایی و اموال دنیا (اموال شخصی) دینار و درهمی باقی نگذارد، مگر هفتصد درهمی که از عطای [276] او کنار گذاشته شده تا برای خانواده‌ی خود خدمتگزاری بگیرد. ابن‌اثیر آن را هفتصد یا هشتصد درهم می‌نویسد.» [277].

سپس بغض گلویش را گرفت، اشک‌هایش جاری شد، مردم نیز به همراه او

گریستند. بعد چنین فرمود:

«ای مردم! هرکس مرا می‌شناسد که می‌شناسد و اگر کسی نمی‌شناسد، بداند که من حسن بن علی فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم من فرزند بشیر و نذیرم. فرزند کسی هستم که شما را به خدا دعوت می‌نمود و چراغ راه هدایت بود. رسالت و پیامبری‌اش رحمت برای جهانیان بود. من از اهل بیتی هستم که خداوند منان آنان را از هرگونه آلودگی منزه گردانید و طهارت واقعی را نصیب آنان نمود. جبرائیل بر آن خانواده - اهل بیت - فرود آمد و از آن جا به آسمان‌ها عروج کرد. من از خانواده‌ای هستم که خداوند دوستی و ولایتشان را بر هرکسی واجب نمود و فرمود: «قل لا أسألکم علیه أجرا الا المودة فی القربی و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا» [278] انجام حسنه، دوستی و پیروی ما اهل بیت علیهم‌السلام می‌باشد. [279].

سخنان امام مجتبی علیه‌السلام مردم را چنان متأثر نمود که اشگ بر گونه‌هایشان جاری شد، آنان بر مظلومیت و عظمت علی علیه‌السلام می‌اندیشیدند و بر سرنوشت خویش نگران بودند ولیکن سخنان آن حضرت آنان را دگرگون کرد، همچنین آرامش و اطمینان او به مردم روحیه‌ای داد که زمزمه بیعت با حسن بن علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام در میانشان مطرح گردید.

موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]