ای برده از رسول خدا یادگار صلح
تو قهرمان رزمی و آموزگار صلح
آن سان که حسین امید قیام داشت
اسلام را ز حلم تو بود انتظار صلح
ای حسن بیزوال خدا یا حسن تویی
در پردهی محارم دین پاسدار صلح
بهر بقای ملت اسلام داشتی
یک دست در سیاست و دستی به کار صلح
از حلم خویش و لطف خوش و اشک و خون دل
خوش پروریدی، گل زهرا بهار صلح
صلح تو نی به معنی سازش بود به خصم
چندین قرار بود و گرفت اشتهار صلح
از صلح و جنگ و بیعت دشمن به ناگزیر
کردی به پاس حرمت دین، اختیار صلح
دشمن گمان نمود که پیروز میشود
اما شکست خورد در این کارزار صلح
دشمن ز پا فتاد گشودی چو دست صبر
پشت ستم شکست چو بستی قرار صلح
اول بنای نهضت خونین کربلا
بنیان نهاده شد ز تو بنیانگذار صلح
نفرین بر آن که ساخت ترا متهم که تو
کردی برای راحت خود اختیار صلح
زیرا نخواست این که بفهمد که تا چه حد
فرسوده گشت جان و تنت از فشار صلح
جبر زمان به صلح، تو را ناگزیر کرد
وز ابتدا معاویه شد خواستار صلح
ای روح پاک صلح و صفا کز جفای خصم
سرو قدت خمیده شده زیر بار صلح
دست دعا برآور و دعای فرج بخوان
تا مهدی آید و برسد روزگار صلح [145].
[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]