ابوسعید نیز برخوردی همانند بقیه داشت. وقتی خدمت حضرت رسید و در مورد پذیرش صلح انتقاد نمود، چنین گفت: ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله! چرا در برابر معاویه سستی کردی و صلح با او را پذیرفتی؟ تو خود میدانی که حق با تو است و معاویه فردی گمراه و سرکش است.

امام علیه‌السلام در پاسخش فرمود: مگر من حجت خدا بر بندگانش نیستم و بعد از پدرم پیشوای مسلمانان نمی‌باشم؟

ابوسعید گفت: چنین است.

حضرت فرمود: مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‌ی من و برادرم نفرمود: «حسن و حسین هر دو امام و پیشوای شمایند، قیام کنند یا ساکت باشند.» گفت: آری.

حضرت فرمود: پس من امام و پیشوای شمایم، با آنان به جنگ برخیزم و یا مصالحه نمایم. ابوسعید! من به همان جهت با معاویه صلح کردم که

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله با قبیله‌ی بنی‌ضمره و قبیله‌ی بنی‌أشجع و مردم مکه در حدیبیه صلح کرد. آنان کافران به نزول قرآن بودند و معاویه و یارانش کافران به تأویل و تفسیر صحیحند.

وقتی من از جانب خدای متعال امام مسلمانانم، نباید در جنگ یا صلح مرا متهم به نادانی کنید، اگر چه حکمت و علت آن را ندانید و امر بر شما مشتبه گردیده باشد.

ای ابوسعید! آن گاه که خضر علیه‌السلام کشتی را سوراخ کرد و پسری را کشت و دیواری را تعمیر و بازسازی نمود، موسی علیه‌السلام که بر اثر آگاه نبودن به حکمت و علت آن کارها خشمگین شده بود، آیا وقتی خضر علیه‌السلام حکمت آن‌ها را بیان کرد، آرام و خشنود نگردید؟ و اکنون شما هم در مورد کاری که حکمت آن را نمی‌دانید و بر من می‌شورید، اگر من این کار را نمی‌کردم، حتی یک نفر از یاران و شیعیانم در روی زمین زنده نمی‌ماند و همگی را می‌کشتند. [354].

امام حسن مجتبی علیه‌السلام در این گفتگو عملکرد خود را همانند کارهای رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌داند و برخوردهای این چنینی را پشتوانه‌ای برای مصالح عمومی امت اسلامی می‌شمارد، گر چه مردم از آن آگاهی نداشته باشند و پیش داوری‌های امت خود را به ماجرای خضر و موسی علیه‌السلام تشبیه می‌کند و می‌فرماید: همان گونه که موسی بعد از اطلاع بر مصالح کارهای خضر اظهار خشنودی کرد و سر تسلیم فرود آورد، شما هم باید چنین باشید.

برخوردهایی نظیر گذشته از سوی دیگر یاران امام مجتبی علیه‌السلام همچون: سلیمان بن صرد خزاعی، و مسیب بن نجبه‌ی فزاری [355] و… نیز رخ داد که مشعل آسمان امامت و ولایت با حلم و بردباری‌اش همه آن شبهات و تخیلات را از

اذهان آنان زدود و بار دیگر بر گرداگرد خود جمعشان کرد و در مسجدالنبی، همچون جد بزرگوارش به نشر فرهنگ اسلامی پرداخت و سیره‌ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه‌السلام را بازگو نمود.

موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]