معاویه همواره میکوشید تا چهرههایی همچون عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب و قیس بن سعد بن عباده و… را به نحوی بخرد و تطمیع کند و یا بترساند. او افرادی مانند عبیدالله بن عباس را با آن که سابقهی درخشانی داشت و همواره در خط مستقیم علویان بود و مکرر وفاداری خویش را به اهل بیت علیهمالسلام اثبات کرده بود، فریب داد.
عبیدالله به جهت کشته شدن دو فرزندش در یمن و یا مکه در جلو همسرش به دست بسر بن أبیأرطاة عامری، فرمانده نظامی جنایتکار و سفاک معاویه، کینهای شدید و عمیق نسبت به معاویه در دل داشت [284] لیکن جنگ روانی و تبلیغاتی معاویه به حدی شدید بود که او هم تحت تأثیر قرار گرفت و با دریافت پانصد هزار درهم و وعدهی پانصد هزار دیگر به لشگریان معاویه پیوست و ننگ همیشگی را برای خود خرید. [285] عبیدالله بن عباس فرار نمود و به معاویه پناهنده شد. بعد از فرار، دو سوم نیروهای تحت فرماندهیاش درهم ریخت و
آنان نیز گروه گروه گریختند. [286] کار بدان جا رسید که معاویه فکر کرد، دیگر کسی نمانده است. لذا بسر بن أبی أرطاة را با سه هزار نفر به سراغ بقیه فرستاد. ولیکن قیس بن سعد که به همراه چهار هزار نفر باقی مانده که پیمان و میثاق اساسی بسته بودند ایستادند و مقاومت کردند. وقتی بسر و لشگریانش همراهش وضعیت را جنین دیدند به سوی شام عقبنشینی کردند. معاویه مجددا به فکر فریب قیس بن سعد درآمد. قیس وفاداری خود را به امام مجتبی علیهالسلام اعلان کرد و معاویه را «وثنی بن وثنی» (بتپرست فرزند بتپرست) دانست که در نامهی بعدی، معاویه
هم او را «فرزند یهودی!» خواند. [287].
قیس بن سعد اخبار را طی نامهای به امام مجتبی علیهالسلام در ساباط نوشت و به هیچ وجه، فریب شایعات معاویه مبنی بر تقاضای صلح از سوی امام مجتبی علیهالسلام را نخورد و سرانجام وقتی خبر مجروح شدن آن حضرت را در «ساباط» [288] شنید و احساس کرد صلح برقرار خواهد شد با نیروهای خود مشورت کرد و طریق کوفه را پیش گرفت.
[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]