ای حسن تو تمامی حسن خدای تو
یوسف بود ز حسن و ملاحت گدای تو
اسم است چون دلیل مسمی خدا از آن
کرد انتخاب، نام حسن را برای تو
ای گوشوار عرش الهی که بوده است
دوش رسول و دامن زهرای جای تو
آن سان که ماه میکند از مهر کسب نور
خورشید کسب نور کند از ضیای تو
ذاتت چو هست آینهی ذات سرمدی
حسن است و لطف و عاطفه سر تا به پای تو
بوسید مصطفی لب و رویت از آن که دید
کوثر، دهان نوشت و جنت لقای تو
عبد خدا تویی که به محراب و در نماز
لرزان شود ز هیبت حق عضوهای تو
افراشتی چو رایت صلح ای ولی حق
رونق گرفت و شرع مبین در لوای تو
صلحت که چون قیام حسین است با اثر
افزود در برابر عالم، بهای تو
در هم شکست قدرت طغیان خصم را
ای نور چشم فاطمه صلح و صفای تو
هر نقشهای که ریخت معاویه از عناد
شد بی اثر ز خلق خوش و حسن رای تو
تفویض سلطنت به عدو بود مصلحت
زیرا بود خلافت مطلق سرای تو
از آنچه آفتاب بتابد بر آن مدام
باشد فزون، فواید صلح بجای تو
بهر رضای حق چو گذشتی ز حق خویش
توأم بود رضای خدا با رضای تو
محفوظ ماند خوب محبان ز رحمتت
حلم تو بود رحمت بیمنتهای تو
در مجلس مناظره تنها قدم نهی
زیرا که نیست جز به خدا اتکای تو
معنای صد قیام به صلح تو مضمر است
این نکته یافت میشود از گفتههای تو
پیش تو آمدم به گدایی که روز و شب
باز است بر همه در دولتسرای تو
دارم امید بوسهی قبر تو در بقیع
حاشا که ناامید شوم از عطای تو [142].
[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]