حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
خرداد 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 860
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زفاک
  • یااباصالح المهدی ادرکنی
  • فطرس
  • avije danesh
  • خادم المهدی


  •   (10) خطبته عليه السلام فى صفين لتحريض الناس الى الجهاد   ...

    الحمد لله لا اله غيره ، وحده لاشريك له ، و اثنى عليه بما هو اهله ، ان مما عظم الله عليكم من حقه و اسبغ عليكم من نعمه ما لايحصى ذكره ، ولايؤ دى شكره ولايبلغه ، صفة و لاقول و نحن انما غضبنا لله و لكم ، فانه من علينا بما هو اهله ان نشكر فيه الاءه و بلاءه و نعماءه قولا يصعد الى الله فيه الرضا و تنتشر فيه عارفة الصدق ، يصدق الله فيه قولنا، و نستوجب فيه المزيد، من ربنا، قولا يزيد، ولا يبيد. فانه لم يجتمع قوم قط على امر واحد الا اشتد امرهم و استحكمت عقدتهم ، فاحتشدوا فى قتال عدوكم معاوية وجنوده ، فانه قد حضر، و لاتخاذلوا فان الذلان يقطع نياط القلوب و ان الاقدام على الاسنة نجدة و عصمة لانه لم يمتنع قوم قط الا رفع الله عنهم العلة و كفاهم جوانح الذلة و هداهم الى معالم الملة و الصح تاءخذ منه ما رضيت به و الحرب يكفيك من انفاسها جرع (10) خطبه آن حضرت در جنگ صفين براى تحريض مردم به جنگ سپاس خداى را سزاست كه معبودى جز او نمى باشد، يگانه بوده و شريكى ندارد، و او را ثنا مى گويم آنگونه كه سزاوار آنست ، از آنچه خداوند از حقش ‍ بر شما برتر گردانيد، و نعمتهايش كه بر شما گسترده گرداند، آنچه نامش به شمارش در نيايد، و شكرش ادا نشود، و وصف و قولى به او نرسد. و ما در راه خداوند براى شما غضبناك شديم ، چرا كه خداوند بر ما منت نهاد آنگونه كه او سزاوار آنست ، تا نعمتها و عطاها و بخششهايش را شكر گزاريم ، سخنى كه در آن رضا و خشنودى به سوى خداوند بالا رود، و صداقت و راستى در آن نمودار باشد، تا گفتارمان را، تاءييد گرداند، و سزاوار موارد افزونترى از خداوند باشيم ، سخنى كه زياد گردد و نابود نشود. هر اجتماعى كه با هدفى واحد فراهم آمدند نيرو يافته و پيمانشان استوار شد، پس آماده جنگ با معاويه و سپاهيانش شويد كه به سوى شما آمده است ، و بخوارى نگرائيد كه ذلت و بندهاى دنيا را مى گسلد، و اقدام بر جنگ موجب بزرگوارى و بر كنارى از شكست و ذلت است ، چرا كه هر گروهى از پذيرش خوارى امتناع ورزيدند، خداوند دردها و ناكاميشان را برميدارد، و از خوارى بدورشان مى سازد، و به حقيقت رهنمونشان مى گرداند. ……………………. و آنگاه اين شعر را خواند: از صلح آنچه را مى خواهى مى توان گرفت ولى از نفسهاى جنگ بيش از يك جرعه را نتوان نوشيد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



    [شنبه 1395-03-29] [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (9) خطبته عليه السلام فى فضل اهل بيت   ...

    روى انه لما فرغ على بن ابيطالب عليه السلام من حرب الجمل ، عرض ‍ له مرض حضرت الجمعة فتاءخر عنها، و قال لابنه الحسن : انطلق يا بنى فاجمع بالناس فاقبل الحسن عليه السلام الى المسجد فما استقر على المنبر حمدالله و اثنى عليه و تشهد و صلى على رسول الله صلى الله عليه و آله ثم قال : ايها الناس ! ان الله اختارنا لنفسه ، و ارتضانا لدينه ، و اصطفانا على خلقه ، و انزل علينا كتابه و وحيه و ايم الله لاينقصنا احد من حقنا شيئا الا انتقصه الله من حقه فى عاجل دنياه و اخرته ، و لايكون علينا دولة الا كانت لنا العاقبة و لتعلمن نباءه بعد حين . ثم جمع بالناس و بلغ اباه كلامه ، فلما انصرف اليه ابيه عليه السلام نظر اليه ، فما ملك عبرته انسالت على خديه ثم استدناه اليه فقبل بين عينيه و قال : بابى انت و امى ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم (9) خطبه آن حضرت در فضيلت اهل بيت روايت شده : هنگامى كه امام على عليه السلام از جنگ جمل فارغ شد، بيمار گرديد، روز جمعه و انجام نماز جمعه فرا رسيد، از اينرو به پسرش امام حسن عليه السلام فرمود: اى پسرم نماز جمعه را همراه مردم به جاى آور، امام به مسجد رفت ، آنگاه كه بر منبر قرار گرفت حمد و ثناى الهى گفت و بر پيامبر درود فرستاد، سپس فرمود: اى مردم ! خداوند ما را براى خود اختيار كرد، و براى دينش به ما خشنود شد، و بر مخلوقاتش ما را برگزيد، و كتاب و وحيش را بر ما نازل فرمود، و سوگند به خدا كسى از حق ما چيزى را نخواهد كاست ، جز آنكه خداوند در اين دنيا در جهان ديگر از حقش مى كاهد، دولتى بر عليه ما حكومت نمى كند، جز آنكه سرانجام به نفع ما خواهد بود، و خبر آنرا بزودى خواهيد دانست . آنگاه نماز جمعه را خواند، سخنان ايشان به گوش پدرش هنگامى كه بازگشت و چشمانش پر از اشك شد، و او را در بغل گرفت و بين چشمان آن حضرت را بوسيد، و گفت : پدر و مادرم فدايت باد، فرزندانى كه بعضى از بعضى ديگرند، و خداوند شنوا و دانا است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (8) خطبته عليه السلام فى تحريض الناس لنصرة على عليه السلام   ...

    لما بلغ اميرالمؤمنين عليه السلام خطبة عبدالله بن الزبير قال لولده الحسن عليه السلام : قم يا بنى فاخطب فحمدالله و اثنى عليه و قال : ايها الناس ! قد بلغنا مقالة ابن الزبير، و قد كان و الله ابوه يتجنى على عثمان الذنوب و قد ضيق عليه البلاد حتى قتل ، و ان طلحة راكز رايته على بيت ماله و هو حى و اما قوله : ان عليا ابتز الناس امورهم ، فانه اعظم حجة لابيه ، زعم انه بايعه بيده و لم يبايعه بقلبه ، فقد اقر بالبيعة و ادعى الوليجة فلياءت على ما ادعاه ببرهان و انى له ذلك ؟! و اما تعجبه من تورد اهل الكوفة على اهل البصرة فما عجبه من اهل حق توردوا على اهل الباطل ؟ و لمرى و الله ليعلمن اهل البصرة ، فميعاد ما بيننا و بينهم يوم نحاكمهم الى الله ، فيقضى الله بالحق و هو خير الفاصلين (8) خطبه آن حضرت در تحريض مردم به يارى پدرش هنگامى كه سخنان عبدالله بن زبير (در مورد نسبت دادن قتل عثمان به امام ) به حضرت على عليه السلام رسيد، به امام حسن عليه السلام فرمود: اى پسرم برخيز و خطبه اى بخوان ، امام پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم ! سخن عبدالله بن زبير بما رسيد، و سوگند به خدا آنگاه كه شهرها بر عثمان تنگ گرديده بود، پدرش گناهانى را بى دليل به او نسبت مى داد، تا اينكه كشته شد، در حاليكه طلحه در زمان او پرچمش را در بيت المال او قرار داده بود. اما سخن او: على امور مردم را متشتت ساخت ، اين مطلب بزرگترين حجت بر پدر اوست ، مى پندارد كه با دست بيعت كرده ولى با قلب بيعت ننموده ، در حاليكه به بيعت اقرار كرده و ادعاى دوستى نموده بايد براى سخنش ‍ دليل بياورد، و چگونه قادر بر اين كار خواهد شد. و اما تعجب او از اينكه مردم كوفه بر مردم بصره غالب شوند، تعجبى ندارند، كه اهل حق باطل غالب شوند و به خدا سوگند، به جانم قسم مى خورم ، كه مردم بصره حق را خواهند دانست ، وعده ما و آنان روزى است كه ما در پيشگاه خدا آنان را به محاكمه مى كشانيم ، و خداوند با حق حكم مى كند، و او بهترين حكم كنندگان است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (7) خطبته عليه السلام فى تحريض الناس لنصرة على عليه السلام   ...

    رويانه لما سار على عليه السلام من المدينة الى فيد، بعث الحسن عليه السلام و عمار و ابن عباس الى الكوفة لما دخلوا المسجد صعد الحسن بن على عليه السلام المنبر، فحمدلله و اثنى عليه ، ثم ذكر جده فصلى عليه و ذكر فضل ابيه و سابقته و قرابته برسول الله صلى الله عليه و آله و انه اولى بالامر من غيره ثم قال : معاشر الناس ! ان طلحة و الزبير قد بايعا عليا طائعين غير مكرهين ثم نفروا و نكثا بيعتهما له فطوبى لمن خف فى مجاهدة من جاهده ، فان الجهاد معه كالجهاد مع النبى صلى الله عليه و آله (7) خطبه آن حضرت در تحريض مردم به يارى پدرش روايت شده : هنگامى كه على عليه السلام از مدينه حركت كرد به نزديك شهر كوفه رسيد، امام حسن عليه السلام و عمار و ابن عباس را براى جلب حمايت مردم به كوفه فرستاد، هنگاميكه داخل مسجد شدند امام بالاى منبر رفت و حمد و ثناى الهى را گفت ، آنگاه نام پيامبر را ذكر كرد و بر او درود فرستاد، و فضيلت پدرش و سابقه او در اسلام و نزديكى اش به پيامبر را يادآورى نمود، و اينكه او به خلافت از همه شايسته تر است آنگاه گفت : اى مردم ! طلحه و زبير آزادانه و بدون اجبار و اكراهى بيعت كردند، آنگاه كوچ كرده و بيعتشان را شكستند، خوشا به حال آن كه در نبرد با كسانيكه به مبارزه با او آمده اند، سبكبال حركت كند، چرا كه جهاد با او جهاد با پيامبر است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (6) خطبته عليه السلام فى تحريض الناس لنصرة على عليه السلام   ...

    لما بلغ اميرالمؤمين عليه السلام ما كان من امر ابى موسى فى تخذيل الناس عن نصرته ، انفذ الحسن عليه السلام و الاشتر و عمار الى الكوفة لما دخلوا المسجد صعد الحسن عليه السلام المنبر فحمدالله و اثنى عليه و ذكر جده فصلى عليه ثم قال : ايها الناس ! ان عليا اميرالمؤمنين باب هدى ، فمن دخله اهتدى و من خالفه تردى (6) خطبه آن حضرت در تحريض مردم به يارى پدرش هنگامى كه حضرت على عليه السلام خبر رسيد كه ابو موسى اشعرى مردم كوفه را از يارى برحذر مى دارد، امام حسن عليه السلام و مالك اشتر و عمار ياسر را به سوى او فرستاد. هنگامى كه داخل مسجد شدند امام بالاى منبر رفت ، و چنين فرمود: اى مردم ! على عليه السلام راه هدايت است هر كه داخل آن شود، هدايت يافته ، و هر كه مخالفت كند هلاك مى گردد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (5) خطبته عليه السلام لاستنفار اهل الكوفة الى حرب الجمل   ...

    ايها الناس ، انه قد كان من اميرالمؤمنين عليه السلام ، ما تكفيكم جملته و قد اتيناكم مستنفرين لكم لانكم جبهة الامصار و رؤ ساء العرب (17) و قد كان من نقض طلحة و الزبير بيعتهما و خروجهما بعائشة ما قد بلغكم ، و هو ضعف السناء (18) و ضعف راءيهن و قد قال الله تعالى : الرجال قوامون على النساء (19) و ايم الله لو لم ينصره احد لرجوت ان يكون له فيمن اقبل معه من المهاجرين و الانصار و من يعبث الله له من نجباء الناس كفاية فانصروا الله ينصركم (5) خطبه آن حضرت براى تحريض اهل كوفه به جنگ جمل اى مردم ! اميرالمومين در گذشته تمامى شما را يارى نمود، و هم اكنون آمده ايم تا شما را به سوى او بخوانيم ، چرا كه شما پيشواى شهرها و رؤ سا عرب هستيد. و خبر بيعت شكستن طلحه و زبير و خروجشان به همراه عايشه به شما رسيده است و آن ناشى از ضعف زنان و ضعف عقيده ايشان مى باشد و خداوند فرموده : مردان بر زنان تفوق دارند. و به خدا سوگند مى خورم اگر كسى او را يارى نكند، در ميان مهاجرين و انصار كه براى يارى او مى آيند، و آنانكه خداوند از انسانهاى پاك كه براى او مى فرستد، براى او كافى ، مى باشد، خداوند را يارى كنيد، تا شما را يارى كند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (4) خطبته عليه السلام لحتريض اهل الكوفة الى الجمل   ...

    ايها الناس ! ان امير المؤمنين يقول : انى خرجت مخرجى هذا ظالما او مظلموما، و انى اذكرالله عزوجل رجلا رعى الله حقا الا نفر فان كنت مظلوما اعاننى و ان كنت ظالما اخذ منى و الله ان طلحة و الزبير لاول من بايعنى و اول من غدر فهل ، استاءثرت بمال او بدلت حكما فانفروا فمروا بمعروف و انهوا عن منكر (4) خطبه آن حضرت براى تحريض اهل كوفه به جنگ جمل اى مردم ! اميرالمؤمنين عليه السلام مى گويد: من در اين راه حركت كرده ام ، خواه ظالمانه و خواه مظلومانه ، و من خداوند را به ياد مى آورم ، بارى مردى كه حقى را بر خداوند قائل است جز آنكه كوچ كند، اگر من مظلوم هستم مرا يارى كنيد، و اگر ظالم هستم حقم را از من بگيرد، و سوگند به خدا كه طلحه و زبير اولين كسانى هستند كه با من بيعت كردند، و اولين كسانى نيز مى باشند، كه به من مكر و حيله زدند، آيا مالى را براى خود برداشته ام ، يا حكمى را تغيير داده ام ، پس كوچ كنيد، و به كار نيك امر و از كار زشت باز داريد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (3) خطبته عليه السلام فى غزوة الجمل ، لتحريض الناس الى الجهاد   ...

    يا ايها الناس ! اجيبوا دعوة اميركم ، و سيروا الى اخوانكم ، فانه سيوجد لهذا الامر من ينفر اليه ، و الله لان يليه اولوالنهى امثل فى العاجلة و خير فى العاقبة فاجيبوا دعوتنا و اعينونا على ما ابتلينا به و ابتليتم (3) خطبه آن حضرت در جنگ جمل براى تحريض مردم به جنگ اى مردم ! دعوت فرمانده خود را بشنويد، و به سوى برادرانتان برويد، بزودى كسى اين حكومت را به دست مى گيرد كه به سوى او كوچ مى كنيد، به خدا سوگند، اگر دانايان و عاقلان سرپرستى اين حكومت را به عهده گيرند، در اين دنيا بهتر و در آخرت نيكوتر است ، پس دعوت ما را بپذيريد، و ما را يارى كنيد، در آنچه شما و ما به آن دچار شده ايم .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (2) خطبته عليه السلام فى استنفار اهل الكوفة الى الجمل   ...

    روى ان عليا عليه السلام بعث الى الكوفة الحسن ابنه عليه السلام و بعض اصحابه ، و معهم كتاب الى اهل الكوفة فلما دخل الحسن عليه السلام و عمار الكوفة اجتمع اليهما الناس فقام الحسن عليه السلام فاستقر الناس ، فحمدالله و صلى على رسوله ثم قال : ايها الناس ! انا الى الله و الى كتابه و سنة رسوله و الى افقه من تفقه من المسلمين و اعدل من تعدلون ، و افضل من تفضلون و اوفى من تبايعون ، من لم يعيه القرآن ، و لم تجهله السنة و لم تقعد به السابقة ، الى من قربة الله الى رسوله قرابتين ، قرابة الدين ، و قرابة الرحم ، الى من سبق الناس الى كل مآثرة الى من كفى الله به رسوله ، و الناس متخادلون ، فقرب منه و هم متباعدون ، و صلى معه وهم به مشركون و قاتل معه و هم منهزمون ، و بارز معه و هم مجمحون و صدقه و هم مكذبون ، و الى من لم ترد له راية و لاتكافى ، له سابقة و هو يساءلكم النصر و يدعوكم الى الحق ، و يساءلكم بالمسير الى ، لتوازروه ، وتنصروه على قوم نكثوا بيعته ، و قتلوا اهل الصلاح من اصحابه ، و مثلوا بعمال ، و انتهبوا بيت ماله فاشخصوا اليه رحمكم الله فمروا بالمعروف و انهوا عن المنكر، و احضروا بما يحضر به الصالحون (2) خطبه آن حضرت براى تحريض اهل كوفه به جنگ جمل روايت شده : اميرالمؤمين عليه السلام امام حسن عليه السلام و چند نفر از اصحابش را براى يارى خواستن به همراه نامه اى به سوى كوفه فرستاد. هنگامى كه اما حسن عليه السلام به همراه عمار وارد كوفه شد، مردم دور ايشان اجتماع كردند، امام در اجتماعشان حضور يافت ، و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم ! ما آمده ايم ، تا شما را دعوت كنيم ، به خدا و كتابش ، و سنت پيامبرش ، و به فقيه ترين فقيه مسلمانان ، و عادلترين كسى كه شما آنان را عادل مى شماريد، و برترين كسى كه شما را برتر مى دانيد، و باوفاترين كسى كه با او بيعت كرده ايد، آن كس كه فهم قرآن او را عاجز نكند، و چيزى از سنت بر او پوشيده نيست ، و كسى بر او سبقت نگرفته است ، به سوى كسى كه خداوند از دو جهت او را به پيامبرش نزديك گرداند، نزديكى از جهت دين و از جهت خويشاوندى ، كسى كه در هر نيكى بر مردم پيشى گرفته است . به سوى كسى كه خداوند به وسيله او پيامبرش را كفايت كرد در حاليكه مردم او را خار مى كردند، به او نزديك شد در حاليكه مردم از او دور بودند، با او نمازگزارد، درحاليكه مردم مشرك بودند، با او جنگيد در حاليكه مردم فرار مى كردند، با او مبارزه كرد در حالكيه مردم اكراه داشتند او را تصديق كرد در حالى كه مردم او را تكذيب مى كردند، به سوى كسى كه پرچمى را باز نگرداند، و كسى بر او سبقت نگرفته است . و او از شما يارى مى خواهد و شما را به سوى حق مى خواند، و از شما مى خواهد كه به سوى او برويد، تا او را بر گروهى كه بيعتش را شكسته و نيكان اصحابش را كشتند و كارگزارانش را كنار زدند، و بيت المالش را غارت كردند، يارى كنيد. پس به سوى او برويد، خداوند شما را رحمت كند، پس امر به معروف و نهى از منكر كنيد، و همانند صالحان در پيشگاهش حاضر شويد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فصل دوم خطبه هاى آن حضرت   ...

    (1) خطبته عليه السلام فى استنفار الناس الى الجمل الحمدلله العزيز الجبار الواحد القهار الكبير المتعال ، سواء منكم من اسر القول ، و من جهر به و من هو مستخف بالليل و سارب بالنهار، احمده على حسن البلاء، و تظاهر النعماء، و على ما احببنا و كرهنا، من شدة و رخاء و اشهدان لااله الاالله ، و حده لاشريك له ، و ان محمدا عبده و رسوله ، امتن علينا بنبوته و اختصه برسالته و انزل عليه وحيه ، و اصطفاه على جميع خلقه ، و ارسله الى الانس و الجن ، حين عبدت الاوثان و اطيع الشيطان ، و جحد الرحمان ، فصليث الله عليه و اله و جزاه افضل ما جزى المرسلين اما بعد، فانى لااقول ، لكم الا ما تعرفون ان ، اميرالمؤمين على بن ابى طالب ارشد الله امره و اعز نصره ، بعثنى اليكم يدعوكم الى الصواب و الى العمل بالكتاب و الجهاد فى سبيل الله ، و ان كان فى عاجل ذاك ما تكرهون فان فى اجله ما تحبون ، ان شاء الله و قد علمتم ان عليا صلى مع رسول الله صلى الله عليه و آله وحده ، و انه يوم صدق به لفى عاشرة من سنة ثم شهد مع رسول الله جميع مشاهده ، و كان من اجتهاده فى مرضات الله و طاعة رسوله و اثارة الحسنة فى الاسلام ما قد بلغكم . و لن يزل رسول الله راضيا عنه حتى غمضه بيده و غسله وحده ، والملائكة اعوانه ، و الفضل ابن عمه ينقل اليه الماء، ثم ادخله حفرته ، و اوصاه بقضاء، دينه و عداته ، و غير ذلك من من الله عليه . ثم و الله ما دعاهم الى نفسه ، و لقد تداك الناس عليه تداك الابل الهيم عند ورودها فبايعوه طائهين ثم نكث منهم ناكثون بلاحدث احدثه و لاخلاف اتاه ، حسدا له و بغيا عليه فعليكم عباد الله بتقوى الله و الجد و الصبر و الاتسقامة بالله و الخوف الى مادهاكم اليه اميرالمؤمنين عصمنا الله و اياكم بما عصم به اولياءه و اهل طاعته و الهمنا و اياكم تقواه ، و اعاننا و اياكم على جهاد اعدائه ، استغفرالله العظيم لى و لكم (1) خطبه آن حضرت براى تحريض مردم به جنگ جمل سپاس خدائى را سزاست كه استوار و قدرتمند و يگانه و توانا و بزرگ و برتر است ، براى شما مساوى است كه سخن را آرام گوئيد يا بلند بر زبان آوريد، و آنكه در تاريكى شب پنهان شده ، و در روشنائى روز حركت مى كند، او را سپاه مى گويم ، بر آزمايش نيكو و نعمتهاى پياپى بر آنچه دوست داشته و زشت مى شماريم ، از سختى و آسايش . و گواهيم مى دهم كه معبودى جز خداوند نبوده ، يگانه است ، و شريكى ندارد، و محمد بنده و فرستاده اوست ، خداوند به نبوت او بر ما منت نهاد، و به رسالتش مخصوص گرداند، و وحيش را بر او نازل كرد و او را بر تمامى موجودات برگزيد، و در زمانيكه بتها پرستيده ، و شيطان اطاعت و خداوند انكار مى شد، او را به سوى جن و انس فرستاد، درود خدا بر او و برخاندانش باشد، و برترين پاداش پيامبران را به او عطا نمايد. اما بعد، من چيزى نمى گويم ، جز آنچه شما مى دانيد، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب كه خداوند او را به امرش ارشاد و ياريش نيرومند گرداند، مرا به سوى شما فرستاده ، شما را به سوى راه نيك و عمل به كتاب و جهاد در راه خدا مى خواند، و اگر چه هم اكنون آنرا ناپسند، مى شماريد، اما بخواست خدا در آينده ، محبوب شما خواهد بود. و مى دانيد كه على عليه السلام به تنهايى نماز گزارد، و در روزى كه او را تصديق كرد در سن هجده سالگى بود، آنگاه در تمامى جنگها با ايشان شركت كرد، و از تلاشش در كسب خشنودى خدا و اطاعت پيامبر و ارزشهايش در اسلام همه آگاهى داريد. و همواره پيامبر از او راضى بود، تا آنگاه كه چشمان او را با دست خويش بر هم نهاد، و به تنهائى او را غسل داد، در حاليكه فرشتگان او را يارى كرده و پسر عمويش فضل برايش آب مى آورد، آنگاه او را داخل قبر خود نهاد، و پيامبر در قضاء ديون و وعده هايش به او وصيت كرد، و ديگر امورى كه خدا بر او منت نهاده است . و سوگند به خدا كه آنان را به سوى خود نخواند، و مردم همانند شتران خشمگين هنگام وارد شدن ، بر آب بر او هجوم آوردند، و آزادانه با او بيعت كردند، آنگاه گروهى پيمانشان را شكستند، در حاليكه چيزى را بدعت نگذارد، و خلافى را مرتكب نشد، بلكه به خاطر حسادت با او و تجاوز نمودن بر او. پس اى بندگان خدا بر شما باد به تقواى الهى و تلاش صبر و يارى گرفتن از خدا و حركت به سمتى كه اميرالمومنين شما را به آن جهت خوانده است . خداوند ما و شما را حفاظت كند به آنچه اولياء و فرمانبرداران خود را حفاظت كرده است و به ما و شما تقواى خود را الهام كند؛ و ما و شما را در جهاد با دشمنانش يارى گرداند، و براى خود و شما از خداوند بخشش را خواستارم .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (28) دعاؤه عليه السلام عند احتضاره لطلب الرحمة من الله تعالى   ...

    عن رؤ بة من مصقلة قال : لما نزل بالحسن عليه السلام الموت قال : اخرجوا فراشى الى صحن الدار، فاخرجوه ، فرفع راءسه الى الساء و قال : اللهم انى احتسب عندك نفسى ، فانها اعز الانفس على لم اصب بمثله اللهم ارحم صرعتى ، و انس فى القرب وحدتى از رؤ به بن مصقله روايت شده كه گفت : آن حضرت هنگام احتضار فرمود: بستر مرا به حياط ببريد، او را بيرون بردند، سر بلند، كرد و اين دعا را خواند: خداوندا! من جانم كه عزيزترين چيزها نزد من بوده و همانند آن چيزى را در اختيار ندارم به تو مى سپارم . خدايا! مرا مورد رحمتت قرار ده ، و در تنهايى قبر مونس من باش .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (27) دعاؤه عليه السلام اذا هنئه بمولود   ...

    روى انه ولد للحسن بن على عليهما السلام مولود، فاتته قريش فقالوا ن يهنئك الفارس : فقال عليه السلام : و ما هذا من الكلام ، فقولوا: شكرت الواهب ، و بورك لك فى الموهوب و بلغ الله به اشدة و رزقك بره (27) دعاى آن حضرت در كيفيت تبريك براى ولادت فرزند پسر روايت شده : براى آن حضرت فرزند پسرى به دنيا آمد. قريش نزد ايشان آمده و گفتند: تو را به خاطر داشتن اسب سوار تبريك مى گوئيم ، امام فرمود: اين چه كلامى است بگوييد: بخشنده را شكر گزارده ، و در آنچه به تو داده شده بركت عطا شود، و خداوند او را به نهايت درجه برساند، و از نيكى او تو را بهره مند سازد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (26) دعاؤه عليه السلام فى ليلة القدر   ...

    يا باطنا فى ظهوره و يا ظاهر فى بطونه يا باطنا ليس يخفى ياظاهرا ليس ‍ يرى ، يا موصوفا لايبلغ بكينونته موصوف ، و لاحد محدود يا غائبا غير مفقود، و يا شاهدا غير مشهود، يطلب فيصاب لم يخل منه السماوات لم يخل منه السماوات و الارض و ما بينهما طرفة عين لايدرك بكيف و لاياءين باين ولابحيث . انت نور النور و رب الارباب ، احطت بجميع الامور، سبحان من ليس كمثله شى ء، و هو السميع البصير سبحان من هو هكذا و لاهكذا غيره (26) دعاى آن حضرت در شب قدر اى كه از شدت ظهور پنهان و در ناپيدائى آشكارى ، اى ناپيدائى كه هيچ چيز بر تو مخفى نيست ، اى آشكارى كه ديده نمى شود، اى توصيف شده اى كه هيچ توصيف شده اى به ذات تو پى نبرده ، و تو را تحديد به مقدارى ننمايد. اى غائبى كه هرگز گم نشده اى ، واى شاهدى كه مشاهده نمى شوى ، اگر جستجو شوى پيدا نشده ، و آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست لحظه اى از تو خالى نمى باشد، با كيفيتى درك نشده و با مكان تعيين نمى گردى . نورانيت نور از توست ، و پروردگار هر پرورش دهنده اى ، و به تمام كارها احاطه دارى ، پاك و منزه است آنكه چيزى همانند او نيست و او شنوا و بيناست پاك و منزه است آنكه چنين است و همانندى ندارد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (25) دعاؤه عليه السلام اذا افطر   ...

    عن الكاظم ، عن ابيه ، عن جده ، عن الحسن بن على عليهما السلام : ان لكل صائم عند فطوره دعوة مستجابة ، فاذا كان اول لقمة فقل : بسم الله ، يا واسع المغفرة ، اغفرلى . و فى رواية اخرى : بسم الله الرحمن الرحيم ، يا وساع المغفرة ، اغفرلى فانه من قالها عند افطاره غفر له (25) دعاى آن حضرت هنگام افطار از آن حضرت روايت شده كه فرمود: هر روزه دار در زمان افطار يك دعاى مستجاب دارد، در اولين لقمه خود بگويد: بنام خداى ، اى داراى بخشش بسيار، مرا ببخشاى . و در روايتى آمده : بنام خداوند بخشنده مهربان ، اى داراى بخشش بسيار مرا ببخش . هر كه هنگام افطار اين دعا را بخواند، بخشيده مى شود.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (24) دعاؤه عليه السلام عند التزام الركن   ...

    روى ان الحسن بن على بن ابيطالب عليهما السلام التزم الركن ، فقال : الهى انعمت على فلم تجدنى شاكرا و ابتليتنى فلم تجدنى صابرا فلا انت سلبت النعمة بترك الشكر و لاانت ادمت الشدة بترك الصبر الهى ما يكون من الكريم الا الكرم (24) دعاى آن حضرت در كنار ركن يمانى روايت شده : امام حسن عليه السلام كنار ركن يمانى قرار گرفته و فرمود: پروردگارا! به من نعمت ارزانى داشتى ولى سپاسگزارم نيافتى ، و مرا به ناراحتى دچار ساختى ولى صبور و شكيبايم نديدى ، پس نعمتت را به سبب ترك شكر سلب نكرده ، و ناراحتى را به سبب ترك صبر و شكيبائى استمرار نمى بخشى ، پروردگارا از بزرگوار جز بزرگوارى انتظار نمى رود.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (23) دعاؤه عليه السلام فى الاستعاذه   ...

    اللهم انى اعوذبك من قلب يعرف و لسان يصف و اعمال تخالف (23) دعاى آن حضرت در پناه بردن به خدا از بعضى از امور پروردگارا! از قلبى كه مى شناسد، و زبانى كه توصيف مى كند، و اعمالى كه مخالفت كرده مى شود، به تو پناه مى برم .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (22) دعاؤه عليه السلام فى العوذة لاصابة العين   ...

    عن الحسن عليه السلام : ان دواء الاصابة بالعين ان يقراء: و ان يكاد الذين كفروا ليزلقونك بابصارهم لما سمعوا الذكر و يقولون انه لمجنون و ما هو الا ذكر للعالمين (16) (22) دعاى آن حضرت در دفع چشم زخم از آن حضرت روايت شده كه فرمود: دواء چشم زخم آن است كه بخوانى : و آنگاه كه كافران آيات قرآن را شنيدند، نزديك بود با چشمهاى خود تو را چشم زخم زنند، و مى گويند اين شخص ديوانه است ، و در حاليكه اين كتاب الهى جز تذكر و پند براى جهانيان چيز ديگرى نيست . بخش چهارم : 4- ادعيه آن حضرت در امور متفرقه :

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (21) دعاؤه عليه السلام فى العوذة لوجع الرجل   ...

    عن الباقر عليه السلام : قال : كنت عند الحسين بن على عليهماالسلام اذ اتاه رجل من بنى امية من شيعتنا، فقال له : يا ابن رسول الله ما قدرت ان امشى اليك من وجع رجلى ، قال : فاين انت من عوذة الحسن بن على عليهماالسلام ؟ قال : يابن رسول الله و ما ذاك ؟ قال : انا فتحنا لك فتحا مبينا، ليغفر لك الله - الى قومه - و كان الله عزيزا حكيما (14) (21) دعاى آن حضرت براى درد پا از آن حضرت روايت شده كه فرمود: نزد امام حسين عليه السلام بودم كه فردى شيعه از بنى اميه نزد ايشان آمد و گفت : اى پسر پيامبر بخاطر درد پا نمى توانم نزد تو بيايم ، فرمود: چرا دعاى حضرت امام حسن عليه السلام را نمى خوانى فرمود، آن كدامست ؟ فرمود: به درستيكه گشايش و پيروزى آشكارى كه براى تو فراهم آورديم ، تا خداوند از گناهان گذشته و آينده تو درگذرد - تا آنجا كه فرمايد: و خداوند استوار و حكيم است (15).

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (20) دعاؤه عليه السلام لدفع شر الجار   ...

    شكار رجل الى الحسن بن على عليهماالسلام جارا يؤ ذيه ، فقال له لاحسن عليه السلام : اذا صليت المغرب فصل ركعتين ، ثم قل : يا شديد المحال يا عزيز اذللت بعزتك جميع ما خلقت اكفنى شر فلان بما شئت و فى رواية : يا شديد القوى ، يا شديد المحال يا عزيز، اذللت بعزتك جميع من خلقت ، صل على محمد و آل محمد و اكفنى مؤونة فلان بما شئت (20) دعاى آن حضرت در دفع شر همسايه شخصى نزد آن حضرت از آزار همسايه اش شكايت كرد، آن حضرت فرمود: بعد از نماز مغرب دو ركعت نماز بگزار، و سپس بگو: اى آنكه كيد و مكرش قوى است ، اى پايدار، با قدرتت ، تمامى مخلوقانت را در اختيار خود قرار داده اى ، شر فلان فرد را با هر چه مى خواهى بگير. و در روايتى آمده : اى نيرومند اى آنكه ، مكر و كيدش قوى است ، اى پايدار، با قدرتت تمامى مخلوقاتت را در اختيار گرفته اى ، بر محمد و خاندانش درود فرست ، و رنج فلان فرد را با هر چه مى خواهى از من دور دار.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (19) دعاؤه عليه السلام على رجل من بنى امية   ...

    روى ان رجلا من بنى امية اغلظ للحسن عليه السلام كلامه ، و تجاوز الحد فى السب و الشتم له و لابيه ، فقال الحسن عليه السلام : اللهم غير ما به من النعمة و اجعله النثى ليعتبر به . فنظر الا موى فى نفسه ، و قد صار امراءة (19) دعاى آن حضرت بر عليه مردى از بنى اميه روايت شده : مردى از بنى اميه به آن حضرت كلمات درشتى گفته ، و فحش ‍ ناسزاى بسيارى را به ايشان و پدرش نسبت داد، آن حضرت فرمود: پروردگارا! نعمتى كه به او داده اى را به عذاب مبدل كن ، و او را براى عبرت ديگران زن گردان . آن شخص بخود نظر افكند، ديد به زن مبدل شده است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (18) دعاؤه عليه السلام على زياد بن ابيه   ...

    اللهم خذلنا و لشيعتنا من زياد بن ابيه ، و ارنا فيه نكالا عاجلا انك على كل شى ء قدير (18) دعاى آن حضرت بر عليه ابن زياد پروردگارا! انتقام من و شيعيانم را از ابن زياد بگير، و مجازات سريعى را در مورد او به عمل آور و بما نشان بده ، به درستيكه ، تو بر هر كار توانائى .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (17) دعاؤه عليه السلام لدفع كيد العدو(لما اتى معاوية )   ...

    بسم الله الرحمن الرحيم ، بسم الله العظيم الاكبر، اللهم سبحانك يا قيوم ، سبحان الحى ، الذى لايموت اساءلك كما امسكت عن دانيال افواه الاسد، و هو فى الجب فلا يستطيعون اليه سبيلا الا باذنك اساءلك ان تمسك عنى امر هذا الرجل ، و كل عدوى فى مشارق الارض و مغاربها، من الانس و الجن ، خذ باذانهم و اسماعهم و ابصارهم و قلوبهم و جوارهم و اكفنى كيدهم بحول منك و قوة و كن لى جارا منهم و من كل جبار عنيد، و من كل شيطان مريد، لايؤ من بيوم الحساب ان ولييى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين فان تولوا فقل حسبى الله لااله الاهو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم (17) دعاى آن حضرت بر عليه دشمنش ، آنگاه كه نزد معاويه رفت بنام خداوند بخشنده مهربان ، بنام خداوند برتر و والاتر، پروردگارا اى پابرجا تو از هر عيب و نقصى منزه هستى ، پاك و منزه است زنده اى كه نمى ميرد. از تو مى خواهم همانگونه كه دانيال را درون چاه از گزنده شيران نجات دادى ، و به او صدمه اى نرساندند، مرا از آزار اين مرد، و هر انسان و جن كه در شرق و غرب جهان است ، در امان دارى ، و گوشها و چشمها و قلبها و اندامشان را در اختيار بگير. مرا با نيرو و توانمندى خودت از كيد و مكر آنان در امان دار، و از آنان و از هر ستمگر كينه توز و هر شيطان رانده شده اى ، كه به روز قيامت ايمان ندارد، در امان دار. به درستيكه سرپرست من خداوندى است كه كتاب را نازل فرمود و نيكوكاران را سرپرستى مى كند پس اگر روى گرداندند، بگو خداوند مرا كفايت مى كند، معبودى جز او نبوده ، بر او توكل كرده و او پروردگار جهانيان است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت بر عليه دشمنانش   ...

    (16) دعاؤه عليه السلام على اعدائه

    اللهم انى قد دعوت و انذرت و امرت و نهيت ، و كانوا عن اجابة الداعى غافلين ، و عن نصرته قاعدين و عن طاعته مقصرين ، و لاعدائه ناصرين

    اللهم فانزل عليهم رجزك و باءسك و عذابك ، الذى لايرد عن القوم الظالمين

    (16) دعاى آن حضرت بر عليه دشمنانش

    خداوندا! من آن را به تو خوانده و از مخالفتت بر حذر داشتم ، و ايشان را امر و نهى نمودم ، اما ايشان ، از پذيرش ، دعوتم غافل و از ياريم باز ايستاده ، و از اطاعتم كوتاهى كرده و دشمنانم را يارى نمودند.

    خدايا! پس عذاب و سخط و عقابت كه شامل ستمكاران مى گردد را بر آنان فرو ريز.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در دفع كيد و دشمنان و شر آنان   ...

    (15) دعاؤه عليه السلام فى دفع كيد الاعداء و رد باءسهم

    اللهم اين ادرا بك فى نحورهم ، و اعوذبك من شرورهم و استعين بك عليهم فاكفنيهم بما شئت و انى شئت من حولك و قوتك يا ارحم الراحمين

    (15) دعاى آن حضرت در دفع كيد و دشمنان و شر آنان

    پروردگارا! به يارى تو در مقابل دشمنان ايستادگى كرده و از شرور آنان به تو پناه مى آورم ، و از تو بر عليه ايشان يارى مى طلبم ، به هر چه مى خواهى و هر گونه كه مى خواهى مرا بر آنان يارى فرما، اى بهترين يارى كنندگان.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در دفع شدائد   ...

    (13) دعاؤه عليه السلام فى الاحتراز

    بسم الله الرحمن الرحيم ، اللهم انى اساءلك بمكانك و بمعاقد عزك ، و سكان سماواتك و انبيائك و رسلك ان تستجيب لى فقد رهقنى من امرى عسر

    اللهم انى اساءلك ان تصلى على محمد و ال محمد و ان تجعل لى من عسرى يسر

    (13) دعاى آن حضرت در دفع شدائد

    بنام خداوند بخشنده و مهربان ، خداوندا، به جايگاهت و مكانهاى عزتت و ساكنين آسمانهايت ، و پيامبران و رسولانت از تو مى خواهم كه دعايم را اجابت كنى ، چرا كه در سختى قرار گرفته ام .

    خدايا! از تو مى خواهم كه بر محمد و خاندانش درود فرستى و امر مشكلم را آسان فرمائى

    دعاى آن حضرت در دفع حزن اندوه

    (14) دعاؤه عليه السلام اذا احزنه امر

    روى انه عليه السلام اذا احزنه امر: حلا فى بيت و دعا به : يا كهيعص يا نور يا قدوس ، ياخبير يا لاله يا رحمان - ثلاثا.

    اغفر لى الذنوب التى تحل بها النقم ، و اغفرلى الذنوب التى تغير النعم ، و اغفر لى الذنوب لتى تهتك العصم و اغفر لى الذنوب التى تنزل البلاء، و اغفرلى الذنوب التى تعجل الفناء

    و اغفرلى الذنوب التى تديل الاعداء، و اغفرلى الذنوب التى تقطع الرجاء، و اغفرلى الذنوب التى ترد الدعاء و اغفرلى الذنوب التى تمسك غيث السماء و الغفرلى الذنوب التى تظلم الهواء، و اغفرلى الذنوب التى تكشف الغطاء

    (14) دعاى آن حضرت در دفع حزن اندوه

    روايت شده : هرگاه آن حضرت محزون مى گرديد در اتاقى قرار گرفته و اين دعا را مى خواند:

    اى كهيعص ، اى نور، اى پاكيزه ، اى دانا، اى خداوند، اى بخشنده - سه بار.

    گناهانى كه نعمت و عذاب را بر من فرود مى آورد، و گناهانى كه نعمت ها را به نقمت مبدل مى سازد، و گناهانى كه پرده هاى حيا را مى دريد، و گناهانى كه بالا را نازل مى كند، و گناهانى كه فنا و نابودى را تسريع مى گرداند، را بيامرز.

    و گناهانى كه دشمنان را مسلط مى سازد، و گناهانى كه اميدها را نااميد مى كند و گناهانى كه دعا را رد مى كند، و گناهانى كه از نزول باران ممانعت بعمل مى آورد، وگناهانى كه هوا را تاريك مى كند، و گناهانى كه پرده ها را مى درد، را بر من ببخشاى .آنگاه به آنچه مى خواهد دعا مى كند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در پوشيدن ماندن از خطرات   ...

    (12) دعاؤه عليه السلام فى الاحتجاب

    اللهم يا من جعل بين البحرين حاجزا و برزخا و حجرا محجورا يا ذالقوة و السلطان ، يا على ، المكان ، كيف اخاف ، و انت املى ، و كيف اضام و عليك متكلى

    بغطنى من اعدائك (13) بسترك ، و افرغ ، على من صبرك و اظهرنى ، على اعدائى بامرك و ايدنى بنصرك اليك اللجاء و نحوك الملتجاء، فاجعل لى من امرى فرجا و مخرج

    يا كافى اهل الحرم من اصحاب الفيل ، و المرسل عليهم طيرا ابابيل ، ترميهم بحجارة من سجيل ، ارم من عادانى بالتنكيل

    اللهم انى اساءلك الشفاء من كل داء، و النصر على الاعداء و التوفيق لما تحب و ترضى

    يا اله من فى السماء و الارض ، و مابينهما و ما تحت الثرى ، بك استكفى ، و بك استشفى ، و بك استعفى ، و عليك اتوكل فسيكفيكهم الله و هو السميع العليم

    (12) دعاى آن حضرت در پوشيدن ماندن از خطرات

    پروردگارا! اى آنكه بين دو دريا مانع و فاصله قرار دادى ، اى داراى نيرو و توانمندى اى آنكه جايگاهش برتر است ، چگونه از تو در هراس باشم در حاليكه تو اميدم مى باشى ، و چگونه مورد ستم واقع شوم در حاليكه تو پناهم هستى .

    پس با پوشش خود مرا از دشمنانت پوشيده دار، و صبر و بردبارت را بر من فرو ريز، و با قدرتت مرا بر دشمنانم يارى گردان ، و با ياريت كمك فرما، پناه توئى و اعتماد بر توست ، پس در كام گشايش و فرج مقدر كن .

    اى آنكه اهل مكه را در مقابل اصحاب فيل يارى كرده ، و پرندگان ابابيل را براى آنان فرستادى ، تا ايشان را با سنگهاى آتشين سنگ باران كردند، هر كه با من دشمنى مى كند را عقوبت كن .

    خداوندا! شفاء از هر بيمارى و يارى بر دشمنان و توفيق بر آنچه خشنودى تو در آنست را از تو مى خواهم .

    اى پروردگار هر كه در آسمان و زمين و در ميان آنها و در زير زمين است ، از تو شفا طلبيده و از تو بخشش مى خواهم ، و بر تو توكل مى كنم ، و خداوند آنان را كفايت كرده ، و او شنوا و داناست .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در كنار درب مسجد   ...

    (11) دعاؤه عليه السلام عند باب المسجد

    روى انه كان عليه السلام : اذا بلغ باب المسجد رفع راءسه و يقول : الهى ضيفك ببابك ، يا محسن قد اتاك المسى ء فتجاوز عن قبيح ما عندى بجميل ما عندك يا كريم

    (11) دعاى آن حضرت در كنار درب مسجد

    روايت شده كه آن حضرت هنگامى كه به درب مسجد، مى رسيد سر را بلند كرده و مى فرمود:

    پروردگارا! ميهمانت كنار در خانه ات ايستاده ، اى نيكوكار گناهكار به درگاهت آمده ، پس اى بزرگوار در مقابل زيبائيهايى كه نزد توست از كار زشت من درگذر.

    بخش سوم : 3- ادعيه آن حضرت در رفع خطرات و بيماريها

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در طلب باران   ...

    (10) دعاؤه عليه السلام فى الاستسقاء

    اللهم هيج لنا السحاب بفتح الابواب بماء عباب و رباب بانصباب و انسكاب

    يا وهاب ، اسقنا معدقة ، مطبقة مونقة ، فتح اغلاقها و يسر اطباقها، و سهل اطلاقها، و عجل سياقها بالاندية فى بطون الاودية بصبوب الماء

    يا فعال اسقنا مطرا قطرا، طلا مطلا مطبقا طبقا، عاملا معما، رهما بهما، رحما(12) رشا مرشا، واسعا كافيا، عاجلا طيبا مريئا، مباركا، سلاطحا بلاطحا يباطح الاباطح مغدودقا مغرورق

    اسق سهلنا و جبلنا و بدونا و حضرنا، حتى ترخص به اسعارنا، و تبارك لنا فى صاعنا و مدنا، ارنا الرزق موجودا، و الغلاء مفقودا، امين رب العالمين

    (10) دعاى آن حضرت در طلب باران

    پروردگارا! ابرها را براى ما با گشودن درهايش براى ريزش آبهاى بسيار فراوان و پى در پى به حركت درآور.

    اى بخشنده ! براى ما باران فرو ريز، پى در پى فراگير روياننده ، قفلهايش را بگشا، و موانعش را برطرف كن ، و ريزش آنرا آسان گردان ، و در آمدن آن براى نمناك ساختن دشتها به وسيله ريزش آب تسريع فرما.

    اى تلاشگر برايمان باران فرو ريز، بارانى قطره قطره ، فراوان و بسيار، پى در پى و فراگير، نمناك كننده ، وسيع و كافى ، سريع و پاكيزه و روياننده گوارا و مبارك ، عريض و گسترده كه دشتها را نمناك سازد.

    در كوه و دشتمان ، و شهر و بيابانمان باران فرو ريز، تا قيمتهايمان را كاهش ‍ داده ، و در كيل و وزنمان بركت عطا كنى ، روزيمان را بما بنمايان ، و قحطى را معدوم ساز، اى پروردگار جهانيان اجابت فرما.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در هنگام قنوت   ...

    (9) دعاؤه عليه السلام فى القنوت

    اللهم انك الرب الرؤ وف الملك العطوف ، المتحنن الماءلوف ، و انت غياث الحيران ، الملهوف و مرشد الضال المكفوف ، تشهد خواطر اسرار لمسرين ، كمشاهدتك اقوال الناطقين

    اساءلك بمغيبات علمك فى بواطن سرائر المسرين اليك ، ان تصلى على محمد و آله ، صلاة نسبق بها من اجتهد من المتقدمين ، نتجاوز فيها من يجتهد من المتاءخرين و ان تصل الذى بيننا و بينك ، صلة من صنعته لنفسك و اصطنعته لعينك

    فلم تتخطفه خاطفات الظنن و لاواردات الفتن ، حتى نكون لك فى الدنيا مطيعين ، و فى الاخرة فى جوارك خالدين

    (9) دعاى آن حضرت در هنگام قنوت

    پروردگارا! به درستيكه تو پروردگار رؤ وف ، پادشاه ، عطوف ، مهربان و بردبار بوده ، و تو پناه سرگردان متحير، و راهنماى گمراه بازمانده بوده ، و به اسرار و رازهاى نهانى آگاهى ، همچنانكه گفتار گويندگان را نظاره گر، هستى

    از تو مى خواهم به علمهاى نهانى ات از رازهاى باطن ، كه بر محمد و خاندانش درود فرستى ، درودى كه با آن از تلاشگران گذشته پيشى گرفته و از تلاشگران آينده سبقت گيريم ، و بين ما و خودت رابطه اى برقرار كن ، كه براى كسانى كه آنان را بارى خود ساخته اى برقرار مى نمائى .

    و گمانهاى باطل و آشوبگران ويرانگر آن را نابود نسازد، تا اينكه در دنيا فرمانبردار تو، و در آخرت ، در جوار تو جاودانه باشيم .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در قنوت   ...

    (8) دعاؤه عليه السلام فى القنوت

    يا من بسلطانه ينتصر المظلوم و بعونه يعتصم المكلوم سبقت مشيتك و تمت كلمتك و انت على كل شى ء قدير و بما تمضيه خبير

    يا حاضر كل غيب ، و يا عالم كل سر، و ملجاء كل مضطر، ضلت فيك الفهوم ، و تقطعت دونك العلوم ، انت الله الحى القيوم ، الدائم الديموم .

    قدترى ما انت به عليم ، و فيه حكيم ، و عنه حليم ، و انت بالتناصر على كشفه و العون على كفه غير ضائق ، و اليك مرجع كل امر كما عن مشيتك مصدره .

    و قد ابنت عن عقود كل قوم ، و اخفيت سرائر اخرين ، و امضيت ، ما قضيت ، و اخرت ما لافوت عليك فيه ، و حملت العقول ما تحملت فى غيبك ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة و انك انت السميع العليم ، الاحد البصير

    و انت اللهم المستعان و عليك التوكل ، و انت ولى ما توليت لك الامر كله ، تشهد الانفعال و تعلم الاختلال وترى تخاذل اهل الخبال و جنوحهم الى ما جنحو اليه ، من عاجل فان و حطام عقباه حميم ان و قعود من قعد، و ارتداد من ارتد و خلوى من النصار، (10) و انفرادى من الظهار، و بك اعتصم و بحبلك استمسك و عليك اتوكل

    اللهم قد تعلم انى ما ذخرت جهدى ، و لامنعت و جدى حتى انفل حدى و بقيت وحدى فاتبعت طريق من تدقمنى فى كف العادية و تسكين الطاغية عن دماء اهل المشايعة (11) و حرست ما حرسه اوليائى من امر اخرتى و دنياى .

    فكنت لغيظهم اكظم و بنظامهم انتظم ، و لطريقتهم اتسنم ، و بميسمهم اتسم ، حتى ياءتى نصرك و انت ناصر الحق و عونه و ان بعد المدى من المرتاد و ناءى الوقت عن افناء الاضداد.

    اللهم صل على محمد و ال محمد و آله و اخرجهم مع النصاب فى سرمد العذاب ، و اعم عن الرشد و ابصارهم و سكعهم فى غمرات لذاتهم ، حتى تاءخدهم بغتة و هم غافلون و سحرة و هم نائمون بالحق الذى تظهره ، و اليد التى تبطش بها، و العلم الذى تبديه ، انك كريم عليم

    …………………….

    (8) دعاى آن حضرت در قنوت

    اى آنكه با قدرت او مظلوم يارى شده ، و با كمك او مجروح التيام مى يابد، فرمانت ، پيشى گرفته ، و امرت ، پايان پذيرفته ، و تو بر هر كار توانا، و بر آنچه مى گذرد دانائى

    اى آنكه در هر پنهانى حاضر و بر هر راز و نهانى آگاهى ، و پناه هر مضطر و درمانده اى ، اوهام در يافتن تو گم گشته ، و علوم از رسيدن به كنه تو درمانده اند، و تو خدائى هستى كه پايدار و دائمى و جاودانى .

    آنچه بدان دانا و در آن حكيم بوده و از آن شكيبا و بردبارى ، را مى بينى ، و تو بر يارى كردن براى برطرف ساختن آن و بر بازداشتن از آن قادرى ، و بازگشت هر كار به سوى توست ، همچنانكه آغاز آن از فرمان تو بوده است .

    از تصميمات ، هر گروهى جدا بوده و راز و نهان ديگران را مخفى مى دارى ، آن چه حكم كرده اى را اجرا نموده ، و آن چه از دسترس تو دور نمى باشد، را تاءخير مى اندازى ، آنچه عقول در مشيت تو بدان قادر بوده اند، را به آنها داده اى ، تا هر كه هلاك مى گردد يا به راه راست هدايت مى شود با دليل و برهان توام بوده ، و نزد خداوند عذرى نداشته باشند و به درستيكه تو شنوا و دانا، يگانه و بينائى .

    پروردگارا! تو يارى كننده بوده و توكل و اعتماد بر توست ، و تو شايستگى سرپرستى ، مخلوقاتت را دارى ، و تمام جهان ، در اختيار توست ، هر تاءثيرى تاءثرى در جهان را شاهد بوده و به هر تغييرى آگاهى ، اعراض و روى گرداندن مكاران ، و تمايل آنان به دنياى فانى و زينتهاى زودگذر آن - كه عقاب الهى را به دنبال خود دارد - و نيز مبارزه نكردن آنان و بازگشتشان از دين ، و بدون ياور شدنم ، و نداشتن پشتيبانى براى خود، را ديده اى ، از تو يارى خواسته و به ريسمان محكم تو چنگ زده و بر تو توكل مى نمايم .

    پروردگارا! تو مى دانى كه از هيچ كوششى فروگذار نكرده ، و از هيچ عملى دريغ ننموده ام ، تا آنگاه كه قدرتم كاسته شدم ، و تنها ماندم ، از اينرو راهى را انتخاب كردم كه پيشينيان من براى رفع دشمنى و ساكن نمودن طغيان و آشوب در جهت جلوگيرى از خونريزى شيعيان برگزيده بودند، و آنچه اوليائم از امور دنيا و آخرت حراست كرده اند، را، پاسدارى نمودم .

    از اينرو خشمشان ، را تحمل كرده ، و روششان را متابعت نموده ، و راهشان را پذيرفته ، و با نشانه آنان شناخته شده ام ، تا آنگاه كه يارى تو فرا رسد، و تو يارى كننده حق مى باشى ، اگر چه مطلوبمان از ما دور باشد، و زمان براى نابودى دشمنان گذشته باشد.

    خداوندا! بر محمد و خاندانش درود فرست ، و آنان را به همراه دشمنانت در عذاب الهى ابدى داخل كن ، و چشمانشان را از يافتن راه حق كور نما، ايشان را در لذات دنيوى فرو بر، تا مرگ آنان به طور ناگهانى فرا رسد، در حاليكه در غفلت به سر مى برند، يا در آن هنگام كه در خواب فرو رفته اند، با حقيقتى كه تو آن را يارى كرده و قدرتى كه با آن دشمنانت را مجازات مى كنى ، و علمى كه آن را آشكار مى گردانى ، به درستيكه تو بزرگوار و دانائى.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در قنوت نماز وتر   ...

    بخش دوم : 2- ادعيه آن حضرت در مورد نياز و آنچه به آن ارتباط دارد

    (7) دعاؤه عليه السلام فى قنوت الوتر

    اللهم اهدنى فيمن هديت و عافنى ، فيم عافيت ، و تولنى فيمن توليت ، و بارك لى فيما اعطيت و قنى شر ما قضيت ، انك تقضى و لايقضى عليك ، انه لايذل من واليت ، تباركت ربنا و تعاليت

    (7) دعاى آن حضرت در قنوت نماز وتر

    پروردگارا! مرا در زمره كسانى قرار ده كه ايشان را هدايت كرده اى ، و سلامت دار به همراه كسانى كه به آنان سلامتى عطا فرموده اى ، و مرا سرپرستى كن در ميان افرادى كه ايشان را سرپرستى ، نموده اى ، و در آنچه به من عطا كرده اى بركت ، عنايت نما، و شر و بدى ، آنچه كه مقدر كرده اى را از من دو دار، تو حاكم بوده و كسى بر تو حكم نمى كند، به درستيكه تو هر كه را سرپرستى كنى ذليل نمى گردد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت براى طلب يارى و يقين از خدا   ...

    (6) دعاؤه عليه السلام لطلب النصر و اليقين من الله

    اللهم انى اساءلك من كل امر ضعفت عنه حيلتى ، ان تعطينى ، منه ما لم تنته اليه رغبتى ، و لم يخطر ببالى ، و لم يجر على لسانى ، و ان تعطينى ، من اليقين ما يحجزنى ان اسال احدا من العالمين ، انك على كل شى ء قدير

    (6) دعاى آن حضرت براى طلب يارى و يقين از خدا

    پروردگارا! از تو مى خواهم در مقابل هر كار كه توان رويارويى با آن را ندارم ، توانى به من ارزانى دارى كه اميد آن را نداشته ، و فكرم بدان خطور نكرده ، و بر زبانم ، جارى نشده باشد، و يقينى به من عطا فرمائى كه مرا از حاجت خواستن از غير تو باز دارد، به درستيكه تو بر هر كار قادر و توانائى .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در طلب اخلاقهاى نيكو   ...

    (5) دعاؤه عليه السلام لطلب مكارم الاخلاق

    يا من اليه يفر الهاربون ، و به يستاءنس المستوحشون ، صل على محمد و اله و اجعل انسى بك ، فقد ضاقت ، عنى بلادك و اجعل توكلى عليك ، فقد مال على اعداؤ ك

    اللهم صل على محمد و آل محمد و اجعلنى بك اصول و بك اجول و عليك اتوكل و اليك انيب

    اللهم و ما وصفتك من صفة او دعوتك من دعاء، يوافق ذلك محبتك و روضانك و مرضاتك فاحينى على ذلك و امتنى عليه ، ما كرهت من ذلك ، فخذ بناصيتى الى ما تحب و ترضى

    بؤ ت اليك ربى من ذنوبى ، و استغفرك من جرمى ، و لاحول و لاقوة الا بالله ، لااله الا هو الحليم الكريم ، و صلى الله على محمد واله ، و اكفنا مهم الدنيا و الاخرة عافية ، يا رب العالمين

    (5) دعاى آن حضرت در طلب اخلاقهاى نيكو

    اى كسى كه فرار كنندگان به سوى او مى گريزند، و كسانى كه در هراسند به او انس و الفت گرفته و دلگرم مى شوند،بر محمد و خاندانش درود فرست و دلگرميم را به خودت قرار ده ، كه شهرهايت برايم تنگ شده است ، و توكل و اعتمادم را بر خودت مقدر فرما، كه دشمنانت به سوى من چشم دوخته اند.

    پروردگارا بر محمد، و خاندانش درود فرست ، و مرا آنگونه قرار ده كه به سوى ، توجه كرده و با ياريت ، تلاش كنم ، و بر تو توكل كرده و به سوى تو تضرع و زارى نمايم .

    خداوندا! هر صفتى كه با آن تو را ستودم ، و هر دعائى كه تو را بدان ، خواندم ، و رضايت ، و محبت ، و خشنودى تو را در برداشت ، مرا بر آنها زنده بدار و بميران ، و آنچه را كه از آن ناخشنود بودى ، مرا از آن به سوى آنچه موجبات خشنودى تو را فراهم مى سازد، متوجه ساز.

    از گناهانم ، به سوى تو روى آورده ، و از خطايم ، استغفار مى كنم ، و نيرو و توانايى جز با قدرت تو ميسر نيست ، معبودى جز تو نبوده ، و او بردبار و بزرگوار است ، و بر محمد و خاندانش درود فرست ، و كارهاى مهم ما را در دنيا و آخرت ، در سلامتى و عافيت ، كفايت فرما.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در طلب مغفرت و برآورده شدن حاجات   ...

    (4) دعاؤه عليه السلام لطلب المغفرة و انجاح المطالب

    ياعدتى عند كربتى ، يا غياثى (9)عند شدتى ، يا وليى فى نعمتى ، يا منجحى فى حاجتى ، يا مغزعى فى ورطتى ، يا منقذى من هلكتى ، يا كالئى فى وحدتى

    اغفرلبى خطيئتى ، و يسرلى امرى ، و اجمع لى شملى ، و انجح لى طلبتى ، و صلح لى شاءنى ، و اكفين ما اهمنى ، و اجعل لى من امرى فرجا و مخرجا، ولاتفرق بينى و بين العافية ابدا ما ابقيتنى ، و فى الاخرة اذا توفيتنى ، برحمتك يا ارحم الراحمين

    (4) دعاى آن حضرت در طلب مغفرت و برآورده شدن حاجات

    اى توشه ام ، در هنگام سختى ، اى فريد رسم ، در زمان گرفتارى ، اى سرپرستم در نعمتها، اى برآورنده حاجتها، اى پناهم ، در لغزشگاهها، اى رهاننده ام از هلاكت و بدبختى ، اى همراه و ياورم در تنهايى .

    خطا و لغزشم را ببخش ، و كارم را آسان فرما، به اجتماعمان گرمى بخش ، و حاجتم را برآور، و كارم را اصلاح گردان ، آنچه كه بدان اهتمام دارم را كفايت كن ، و در كارم ، گشايش ، عطا فرما، و تا آنگاه كه زنده ام ، و بعد از مرگ بين و من و سلامتى و عافيت هرگز جدائى مينداز، به رحمتت اى بهترين رحم كنندگان .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در طلب مغفرت   ...

    (3) دعاؤه عليه السلام لطلب المغفرة

    الهم انى اتقرب اليك بجودك و كرمك ، و اتقرب اليك به محمد عبدك و رسولك و اتقرب اليك بملائكتك المقربين و انبياءك و رسلك ، ان تصلى على محمد عبدك و رسولك و عليا ال محمد، و ان تقيلنى عثرتى ، و تستر على ذنوبى ، و تغفرها لى ، و تقضى لى حوائجى ولاتعذبنى بقبيح كان منى ، فان عفوك و جودك يسعنى انك على كل شى ء قدير

    (3) دعاى آن حضرت در طلب مغفرت

    پروردگارا! به تو نزديكى مى جويم ، با جود و بخششت ، و با بنده و فرستاده ات محمد، كه درود تو بر او و خاندانش باد، و با فرشتگان مقرب و پيامبران و رسولانت ، تا اينكه بر محمد بنده و فرستاده ات ، و بر خاندان او درود فرستى ، و از لغزشم ، درگذرى ، و گناهانم را پوشانده و آنها را بيامرزى ، و حاجاتم را برآورده و به سبب كارهاى زشتم مرا عذاب نكنى ، به درستيكه عفو و بخشش تو مرا شامل مى شود، و تو بر هر كار قادر و توانايى .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعاى آن حضرت در مناجات   ...

    (2) دعاؤه عليه السلام فى المناجات

    اللهم انك الخلف من جميع خلقك ، وليس فى خلقك خلف منك ، الهى من احسن فبرحمتك ، و من اساء فبخطيئة فلا الذى احسن استغنى عن رفدك و معونتك و لاالذى اساء استبدل بك و خرج من قدرتك .

    الهى بك عرفتك و بك اهتديت الى امرك ، و لولا انت لم ادر ما انت ، فيا من هو هكذا و لاهكذا غيره ، صل على محمد و آل محمد و ارزقنى ، الاخلاص ‍ فى عملى ، و السعة فى رزقى ، اللهم اجعل خير عمرى ، اخره ، و خير عملى خواتمه ، و خير ايامى ، يوم القاك .

    الهى اطعتك و لك المنة على فى احب الاشياء، اليك ، الايمان ، بك ، و التصديق برسولك ، و لم اعصك فى ابغض الاشياء اليك ، الشرك بك و التكذيب برسولك ، فاغفرلى ما بينهما، يا ارحم الراحمين

    (2) دعاى آن حضرت در مناجات

    پروردگارا! تو بعد از تمامى مخلوقات ، باقى مانده ، و هيچ موجودى بعد از تو وجود نخواهد داشت ، پروردگارا كار نيك هر كس از تو منشاء گرفته ، و كارهاى زشت هر فرد از خطا و اشتباه خود اوست ، پس نيكوكار از يارى و عنايت ، تو بى نياز نيست و آنچه كار زشت انجام داد، غير تو فرد ديگرى را پيدا نكرده ، و از تحت قدرت و حكومت تو خارج نشده است .

    بارالها! عنايت تو را شناخته و به وسيله تو به سوى دينت ، هدايت شوم ، و اگر ياريت ، نبود تو را نمى شناختم ، پس اى كسى كه اينگونه مى باشد و كسى كه چون او نيست بر محمد و خاندانش درود فرست و اخلاص در عمل و وسعت در روزى به من عطا فرما، خدايا بهترين ساعات عمرم را آخرين ساعات زندگيم قرار ده ، و بهترين اعمالم را آخرين كارهايم قدر فرما، و بهترين لحظاتم را زمانى قرار ده ، كه تو را ملاقات مى كنم .

    خدايا! بر من منت نهادى تا در محبوبترين چيزها نزد تو، يعنى ايمان ، به تو و شهادت به رسالت پيامبرت ، فرمانبردارى ، تو را بنمايم ، و در مبغوض ترين چيزها نزد تو، يعنى شرك و دوگانه پرستى و تكذيب پيامبرت ، تو را معصيت نكنم ، پس آنچه در ميان اين دو است را بر من ببخشاى ، اى بهترين رحم كنندگان .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فصل اول : نيايشها و ادعيه آن حضرت   ...

    بخش اول :

    1- ادعيه آن حضرت در ثناء الهى و درخواست حوائج از او

    (1)دعاؤه عليه السلام فى االتسبيح لله سبحانه فى اليوم الرابع من الشهر

    سبحان من هو مطلع على خوازن القلوب ، سبحان من هو محصى عدد الذنوب سبحان من لايخفى عليه خافية فى السماوات و الارض ، سبحان المطلع على السرائر عالم الخفيات .

    سبحان من لايعزب عنه مثقال ذرة فى الارض و لافى السماء سبحان من السرائر عنده علانية والبواطن عنده ظواهر سبحان الله و بحمده

    (1) دعاى آن حضرت در تنزيه خداى بزرگ در روز چهارم ماه :

    پاك و منزه است خدائى كه كه بر اسرار قلبها آگاه است ، پاك و منزه است كسى كه شمارش گناهان را مى داند، پاك و منزه است ، آنكه چيزى در آسمانها و زمين از ديد او پنهان نيست ، پاك و منزه است آگاه بر ارزها و داناى بر پنهانيها.

    پاك و منزه است آنكه اندك چيز در زمين و آسمان از او پنهان نمى باشد، پاك و منزه ، است آنكه رازها برايش آشكار و اسرار برايش هويدا است ، پاك و منزه است خداوند و ستايش مخصوص اوست .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مى توان پرسيد:   ...

    1 - از كجا خانه پيامبر از آن عايشه بوده مگر پدرش در مقابل محبوبه خدا نگفت : پيامبران از خود ارثى بجا نمى گذارند، و شايد دختران از بردن ارث محرومند؟!

    2 - اگر ارث هم صحيح باشد، او يك نهم از يك هشتم خانه ، يعنى يك هفتاد و دوم خانه پيامبر را به ارث مى برد، زيرا پيامبر نه زن داشت ، و هر زن يك هشتم ارث را مالك است و قبر پدرش بيشتر از حد او بود.

    3 - علاوه بر اين ، زن از زمين ارث نبرده و از قيمت عمارت ارث مى برد.

    4 - عايشه كنيه بسيارى از خاندان على و زهرا عليهما السلام داشت ، تا آنجا كه با وجود محرم بودن ، با امام حسن و حسين عليهما از آنان رو گرفته و از پشت پرده با ايشان سخن مى گفت ، و بعد از مرگ عبدالرحمن بن عوف كه (در شورى بر ضد على عليه السلام راى داد) اجازه داد كه او را در كنار قبر پيامبر دفن نمايند، اين اقدام عايشه تا آنجا زشت و كريه بود كه ابوهريره فرياد زد: به من بگوئيد اگر پسر موسى بن عمران از دنيا مى رفت آيا در كنار پدرش دفن نمى شد من خودم از پيامبر شنيدم كه مى فرمود: حسن و حسين پيشواى جوانان اهل بهشتند! (8)

    جواد قيومى اصفهانى 1/2/1374

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شهادت آن حضرت   ...

    به گفته بسيارى از مورخين آن حضرت با زهرى كه معاويه براى جعده همسر آن حضرت فرستاده بود به شهادت رسيد، معاويه به جعده وعده ازدواج با يزيد و دادن صدهزار درهم را داد، ولى پس از شهادت امام و درخواست جعده براى ازدواج با يزيد گفت : ما دوست داريم ، يزيد زنده بماند، و اگر او را دوست نمى داشتيم ، بنا به وعده هاى كه داده بوديم او را به عقدش در مى آورديم .

    امام حسين عليه السلام پيكر برادرش را به همراه ديگر نزديكان ، تجهيز كرد، مردم براى تشييع سبط اكبر پيامبر به مدينه آمدند، پيكر امام را براى برگزارى ، نماز به مسجد بردند و امام حسين عليه السلام بر آن نمازگزارد، آنگاه جنازه حضرت را نزديك قبر پيامبر بردند تا با جدش تجديد عهد كرده و در جوار آن حضرت او را دفن كنند آتش حسد و كينه در دل بنى اميه برخاست چرا كه عثمان در حاشيه گورستان يهوديان به خاك سپرده شده بود از اينرو مروان بن حكم و سعيد بن عاص نزد عايشه رفته تا از او يارى بگيرند، عايشه نيز كه قبلش از كينه به اين خاندان پر بود از مروان پرسيد: چه كنم ، او گفت : نزد حسين برو و او را از اين كار منع نما، از اينرو به مسجد آمد و فرياد زد: كسى را كه دوست نمى دارم وارد خانه ام نكنيد و بدانيد اينكار انجام نمى يابد مگر اينكه گيسوانم پريشان شود و اشاره به پيشانيش ‍ نمود.

    امام حسين عليه السلام بنا به وصيت برادر بزرگش براى جلوگيرى از خونريزى ، آن حضرت را به بقيع برد، و در كنار قبر مادر بزرگش فاطمه بنت اسد دفن نمود.

    رحمت خدا بر او باد آنگاه كه به دنيا آمد، و آن هنگام كه شهيد شد، و آنگاه كه براى انتقام از دشمنانش در پيشگاه عدل الهى حاضر مى گردد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ابن ابى الحديد گويد:   ...

    شيعيان در هر جا كه بودند به قتل رسيدند، بنى اميه دستهاى و پاهاى اشخاص را به احتمال اينكه از شيعيان هستند، بريدند، هر كسى كه معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله بود زندانى شد، يا مالش به غارت رفت ، يا خانه اش را ويران كردند، شدت فشار و تضييقات نسبت به شيعيان به حدى رسيد كه اتهام به دوستى على عليه السلام از اتهام به كفر و بى دينى بدتر شمرده مى شد و عواقب سختترى به دنبال داشت .

    آزار معاويه نسبت به شيعيان هر روز بيشتر مى شد و اين وضع نسب به اهل كوفه كه مركز شيعيان آن حضرت بشمار مى رفت از هر جا بدتر بود.

    معاويه زياد بن ابيه را حاكم شهر كوفه و بصره نموده و او كه روزى در صف شيعيان امام على عليه السلام بود و آن را به خوبى مى شناخت ، آنان را در هرجا كه به ايشان دست مى يافت گرفته و دستها و پاهايشان را قطع ، يا از درختان خرما آويزان ، و يا كور و نابينا مى ساخت .

    زيادبن ابيه به جاى خود چند روزى سمرة بن جندب را حاكم بصره نمود، او در اين مدت هشت هزار نفر را به قتل رسانيد، و طبرى از ابوسوار، عدوى نقل مى كند كه مى گويد: سمرة در يك صبحگاه چهل و هفت نفر از بستگان مرا كه حافظ قرآن بودند كشت (7).

    اين امور مردم را به اهداف شوم بنى اميه و مخالفت آنان با مقدسات اسلامى هرچه بيشتر آشنا ساخت و زمينه ساز انقلاب خونين عاشورا گرديد.

    رفتار دو گونه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام در برابر بنى اميه

    از بحثهاى پيشين فلسفه صلح امام با معاويه دانسته شد، اما ممكن است اين سوال در ذهن بيايد كه چرا دو امام دو گونه عمل نمودند، اين پاسخ را بايد در شرائط زمانهاى آنان دانست كه عبارتند از:

    1 - معاويه در دوران زمامدارى خود با حيله گرى سعى مى كرد به حكومتش رنگ شرعى و اسلامى دهد و ظواهر اسلام را حفظ كند، به علاوه او در حل و فصل امور و مقابله با مشكلات سياست فوق العاده ماهرانه اى داشت ، كه فرزندش يزيد فاقد آن بود، همين دو موضوع پيروزى قيام و شهادت در زمان حكومت وى را مورد ترديد قرار مى داد، و از اينرو مردم جنگ آن حضرت را با معاويه بيشتر يك اختلاف سياسى و كشمكش بر سر خلافت و حكومت به شمار مى آوردند، تا قيام حق در برابر باطل .

    2 - از گفتار امام حسن عليه السلام دريافتيم ، كه جنگ امام حسن عليه السلام باعث شهادت ايشان نمى گرديد، بلكه او را اسير كرده و زنده زنده تحويل معاويه مى دادند يا به دست خود ايشان را به قتل مى رساندند، و در صورت شكست امام ، معاويه داراى قدرت مطلق مى گرديد، و تمام شهرها را از وجود شيعيان خالى مى كرد.

    3 - يزيد جوانى ناپخته و شهوت پرست ، بى خبرند و خوشگذران بود، علنا مقدسات اسلامى را ريز پا گذارده و علنا شراب مى خورد از لحاظ سياسى آن قدر ناپخته بود كه قيافه اصلى حكومت بنى اميه كه دشمنى آشتى ناپذير با اسلام و بازگشت به دوران جاهليت و احياى رژيم اشرافى آن زمان بود، را كاملا به مردم نشان داد، اين امور عدم لياقت او را براى احراز مقام خلافت و رهبرى جامعه اسلامى روشن ساخت و مجوز خوبى براى انقلاب و واژگون ساختن چنين حكومتى را به دست داد.

    4 - عامل مهم براى انقلاب امام حسين عليه السلام را بايد بيدارى افكار عمومى و افزايش نفوذ دعوت شيعيان پس از صلح امام حسن عليه السلام دانست ، تجاوز، مكرر معاويه به حقوق مسلمانان ، نقض پيمان صلح و بالاخره مسموم ساختن امام مجتبى عليه السلام مسائلى بود كه وجهه عمومى حكومت بنى اميه را بيش از پيش لكه دار ساخت و موقعيت آن را تضعيف نمود.

    5 - يكى از مسائل مهم در اين بحث تفاوت ياران دو امام است ، ياران امام حسن عليه السلام قصد داشتند ايشان را زنده تحويل معاويه دهند، يا به فرمان او امام را به قتل رسانند و ياران امام در شب عاشورا به امام خود عرضه داشتند: به خدا سوگند، اگر بدانيم ، كه كشته مى شويم ، آنگاه ما را زنده مى كنند سپس مى كشند، و خاكسترمان را بر باد مى دهند، و اين كار را هفتاد بار تكرار مى كنند از تو جدا نخواهيم شد تا در حضورت جان بسپاريم .

    در حقيقت اين دو برادر در دو رويه يك رسالت بودند، كه وظيفه و كار هر يك ، در جاى ، خود و در اوضاع و احوال خاص خود از نظر ايفاى رسالت و تحمل مشكلات ، و نيز از نظر فداكارى و از خودگذشتگى معادل و هموزن ديگرى بود.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقض پيمان صلح   ...

    با دقت در پيمان صلحى كه بين امام و معاويه منعقد گرديد انسان مى يابد كه امام كه بر اثر حوادث تلخ قادر به نبرد روياروى با معاويه نبود، اما توانسته بود با اين قرارداد اهداف خود را تا حد امكان تاءمين نمايد، امام حوادث آينده بر خلاف اين معنا را ثابت كرد.

    پس از انعقاد پيمان صلح براى تاءييد آن حضرت در حضور مردم و معاويه به همراه سپاهيانشان وارد شهر كوفه شدند، معاويه در اولين گفتارش پس از انعقاد پيمان به مردم چنين گفت :

    به من خاطر اين با شما نجنگيدم كه نماز خوانده و حج بجاى آوريد، و زكات بدهيد، چون مى دانستم كه اينها را انجام مى دهيد، بلكه براى اين با شما جنگيدم كه شما را مطيع خود ساخته و بر شما حكومت كنم - تا آن جا كه گفت :- آگاه باشيد هر شرط و پيمانى كه با حسن بن على عليه السلام بسته ام

    زير پاهاى من بوده و هيچگونه ارزشى ندارد.

    پس از اين ماجرا و به دست گيرى قدرت معاويه اهانت به على عليه السلام را بيش از پيش رواج داد، و زندگى را بر شيعيان آن حضرت تنگ و دشوار ساخت و حجر بن عدى و يارانش را به قتل رسانيد، و ديگر شيعيان آن حضرت را مورد سخت ترين آزار و اذيت قرار داد، كه آن ها يا زندانى و يا متوارى و دور از خانه خود بودند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پيمان صلح   ...

    امام حسن عليه السلام هنگاميكه بر اثر شرائط نامساعد جنگ را بر خلاف مصالح جامعه اسلامى و حفظ موجوديت اسلام تشخصى داد و ناگزير صلح و آتش بس را پذيرفت ، بسيار كوشش نمود تا هدفهاى عالى خود را به قدر امكان به وسيله صلح و به نحو مسالمت آميز تاءمين نمايد.

    از طرف ديگر چون معاويه در برابر برقرارى صلح و به دست گرفتن قدرت حاضر به دادن هرگونه امتياز بود امام از آمادگى او حداكثر بهره بردارى را نمود، و موضوعات مهم و حساس كه در درجه اول اهميت قرار داشت را در آن قرار داد.

    متن صلح امام عليه السلام در كتب مربوط به طور كامل و به ترتيب ذكر نشده ، بلكه هر يك از مورخان به چند ماده از آن اشاره نموده اند، ولى با جمع آورى مواد پراكنده از كتب مختلف مى توان در صورت كامل آن را تقريبا ترسيم نمود، كه عبارتند از:

    1 - واگذارى حكومت به معاويه به شرط آنكه معاويه بر طبق قرآن و روش ‍ پيامبر عمل كند.

    2 - خلافت بعد از معاويه براى امام حسن عليه السلام بوده و معاويه حق انتخاب جانشين را ندارد.

    3 - توقف دشنام دادن به حضرت على عليه السلام

    4 - ترجيح بنى هاشم ، بر ديگران ، در تقسيم بيت المال ، و تقسيم مبالغى پول بين بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفين .

    5 - تعهد معاويه به در امان بودن تمام مردم از تعقيب و آزار او، و عدم آزار شيعيان على عليه السلام در هر كجا كه باشند، و در امان بودن امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و سائر خاندان پيامبر.

    در پايان معاويه تعهد به اجراى آن نموده و بزرگان شام بر آن گواهى دادند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام در برابر اين حوادث   ...

    آنچه پيش آمده بود امام را در وضعيتى سخت قرار داد، بارى تصميم گيرى در برابر آنچه وقوع پيوسته بود گروهى از سران و بزرگان را دعوت كرد و براى ايشان سخن گفت و زيانهاى صلح با معاويه امام استفاده كرده و براى پيوستن فضاحت بار به معاويه بيشتر تلاش مى كردند، وضع امام در اين موقعيت موجب سرگردانى و حيرت بود، از يك سو مبارزه با معاويه را جهادى واجب مى ديد، و از سوى ديگر از هم پاشيدگى و روحيه خيانت آميز سپاهيان را مى نگريست ، با اينكه از اصلاحشان نا اميد بود باز خواست يك بار ديگر ميزان پايداريشان را در صورت وقوع جنگ بيازمايد، از اينرو براى آنها خطبه خواند، هنوز خطبه امام پايان نيافته بود كه از هر سو فرياد سپاهيان برخاست : زنده مى مانيم ، زنده مى مانيم .

    امام پس از اين ماجراى دردناك دانست كه اگر بخواهد با معاويه بجنگد تنها و دست خالى مى ماند، با مشاهده چنين موقعيت سياه و دردناك امام مصلحت را در پذيرش صلح ديد و بيش از آنكه فاجعه اى ننگين پيش آيد در قبول آن شتاب ورزيد.

    يزيدبن وهب جهنى گويد: به عيادت امام كه از شدت جراحت در مدائن بسترى بود رفتم و گفتم : اى پسر پيامبر مردم سرگردانند، امام با اندوه بسيار فرمود: به خدا قسم من معاويه را از اينها بهتر مى دانم كه خود را شيعه من شمارند، و آهنگ جانم را دارند، و خيمه ام را غارت مى كنند و اموالم را مى برند، بخدا اگر بتوانم از معاويه پيمانى بگيرم كه خون ريخته نشود و پيروانم و خاندانم در امان بمانند، برايم بهتر است كه بدست اين مردم كشته شوم ، و خاندانم نابود گردد، به خدا قسم اگر با معاويه صلح كنم و عزيز بمانم بهتر است كه با پستى و اسارت بدست اينان بيفتم و كشته شوم ، اگر بخواهم با معاويه بجنگم اينان گردن مرا گرفته و تسليم دشمن مى كنند و آنگاه معاويه يا مرا مى كشد يا بر من منت مى گذارد و رهايم مى كند و اين ننگ هميشه براى بنى هاشم ، مى ماند، و معاويه و دودمانش بر زنده و مرده ما همواره منت مى گذارند.

    امام در اين گفتار با بهترين وجه آنچه در قلب داشت ، را ظاهر ساخت و واقعيت را بيان نمود، و مى توانست كه جنگ در اين لحظات بى معنا بوده و به نابودى و خوارى هرچه بيشتر مى انجامد، از اينرو چاره اى جز صلح با معاويه نديد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پيامدهاى تلخ حوادث   ...

    سپاه امام آنقدر به پستى گرائى كه از هر گونه گناه و تباهى پروا نداشتند، اين امور پيامد خيانت رهبران لشكر بود كه به وقوع پيوست :

    1 - غارت اردوگاه امام : آنان آنچنان به پستى گرائيدند كه اموال يكديگر را به غارت مى بردند، و حتى وسائل و اثاثيه امام را به يغما بردند و بنابرآنچه در بعضى از كتب تاريخى آمده حتى فرشى كه امام بر روى آن مى نشست را نيز غارت كردند و ردا را از دوش آن حضرت برداشتند.

    2 - تكفير امام : كار جهل و سيه دلى ياران امام به جائى رسيد كه بعضى حكم به تكفير فرزند پيامبر دادند، و جراح بن سنان به قصد كشتن امام برايشان تاخت و فرياد زد: اى حسن تو هم مانند پدرت كشته شدى ، تعجب از آنجاست كه گروهى اين تجاوز و گستاخى به ساحت قدس فرزند پيامبرشان ديدند ولى سكوت نمودند و او را سرزنش نكردند.

    3 - سوء قصد به امام : دردها و رنجهاى امام به اينجا پايان نيافت بلكه دردهاى بزرگترى نيز در انتظار ايشان بود، آن حضرت به وسيله رشوه گيران و خوارج سه بار مورد سوء قصد واقع شد: يكبار هنگام نماز تيرى به سوى آن حضرت انداختند ولى به حضرتش آسيبى نرسيد، بار ديگر جراح بن سنان بر ران آن حضرت ضربتى فرود آورد.

    شيخ مفيد در اين مورد مى گويد: امام براى تشخصى ميزان فرمانبرى اصحابش خطبه اى خواند و تصميم خود به صلح را بيان داشت ، زمزمه هايى بلند شد كه اين مرد كافر شده است از اينرو به خيمه امام هجوم آورده و آنرا غارت كردند و مرد تبهكارى به نام عبدالرحمان بن عبدالله بن جعال ازدى بر امام حمله كرد و عبا را از دوش ايشان برداشت ، امام را از آنجا حركت دادند، چون امام به مظلم ساباط رسيد مردى از بنى اسد بنام جراح بن سنان دشنه اى بيرون كشيد و افسار قاطر امام را گرفت ، و فرياد زد: الله اكبر اى حسن تو هم مانند پدرت به خدا شرك آوردى ، و با دشنه اش ‍ ران امام را دريد، امام گردن او را كشيد و هر دو بر زمين افتادند، دو نفر از شيعيان به يارى آن حضرت شتافتند، و آن حضرت كه به سختى مجروح شده بود را روى تختى خواباندند و به مدائن بردند (6)

    بار سوم با خنجر در وقت نماز به آن حضرت حمله كرده و مضروبش ‍ ساختند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خيانتى ديگر   ...

    حادثه اسفبار ديگرى نيز وقوع پيوست ، امام فرماندهى از قبيله كنده را به همراه چهار هزار نفر به انبار فرستاد تا در آنجا فرود آمده و تا رسيدن دستور منتظر باشد، معاويه كه از جريان با خبر شد، پيكى را نزد او فرستاد كه اگر به سوى ما بيائى فرماندهى يكى از نواحى شام يا عراق را به تو وامى گذاريم ، و پانصد درهم نيز برايش فرستاد، فرمانده خائن به همراه دويست نفر از نزديكانش به معاويه پيوست ، امام پس از شنيدن اين خبر براى مردم سخن گفت : و بى وفائى و خيانتكار بودنشان را متذكر گرديد، و خبر داد كه فرد ديگرى را مى فرستم او نيز خيانت مى كند آنگاه مردى از قبيله بنى مراد را با چهار هزار نفر گسيل داشت و در حضور مردم او را سوگند داد كه خيانت نكند، فرمانده مرادى به انبار كه رسيد همان وعده ها او را نيز فريب داد و راه سپاه كفر را پيش گرفت اينگونه خيانتها ديگر روحيه اى براى سربازان باقى نگذارد و زلزله اى در بنيان لشكر پديد آورد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حوادث مدائن   ...

    گفتيم كه مقدم سپاه اسلام را با فريب و تطميع رهبران لشكر و افراد پر نفوذ از هم پاشيد، و ترس و وحشت را بر آنان مستولى ساخت در جهت ديگر معاويه در مورد سپاه امام در مدائن نيز به اقداماتى دست زد، نخستين ، اقدامش فرستادن عبدالله بن عامر بود كه در برابر سپاه اسلام اينگونه سخن گفت :

    اى مردم عراق من جنگ را به صلاح شما نمى دانم ، من از پيش معاويه مى آيم ، و او با سپاهى انبوه به سوى شما مى آيد، سلام مرا به ابوبكر محمد (امام حسن عليه السلام ) برسانيد، و بگوئيد ترا به خدا قسم خودت و اين مردم را از مرگ رهائى ده ، اين سخن روحيه مردم را از جنگ زدود و ترسى سخت در بين آنان پديد آورد.

    از طرف ديگر بزرگان قوم را با بخشيدن پولهاى كلان ، وعده دادن پستهاى مهم و مقامات بالا مانند استاندارى ، فرماندهى سپاه ، و وعده ازدواج با يكى از دخترانشان فريب داد، چنانكه شيخ صدوق در اين باره مى گويد: معاويه يكى از جاسوسهاى خود را نزد عمروبن حريث و اشعث بن قيس و حجار بن ابجر فرستاد و هر كدام را وعده داد كه اگر امام حسن عليه السلام را به طور ناگهانى بكشد فرماندهى سپاه را به آنان خواهد بخشيد، يا دخترش را به همسر آنان در مى آورد، و يا چندين هزار درهم به ايشان مى بخشد، اين خبر كه به امام رسيد زرهى در زير لباس مى پوشد، و هرگاه به نماز مى ايستاد آن زره را در برداشت .

    آنانكه در لشكر امام قرار داشتند، براى آنكه بتوانند، نزد معاويه مقرب تر باشند و گوى سبقت را از ديگران بربايند، و گروه گروه به معاويه نامه مى نوشتند، اين نامه ها متضمن دو مطلب بود:

    1 - تسليم كردن امام پنهانى يا در آشكار

    2 - به قتل رساندن امام هر زمان ، كه معاويه بخواهد، معاويه هم عين نامه ها را براى امام مى فرستاد، امام با دريافت ، نامه ها به خيانت يارانش يقين پيدا كرد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سراسيمگى سپاه اسلام   ...

    نقشه خائنانه اى كه معاويه در مورد عبيدالله به اجرا گذارد از مهمترين عوامل پيروزى او به شمار مى آيد، چرا كه انحراف ننگين او سپاه را سراسيمه كرد و وحدت اردوگاه را از هم پاشيد، سحرگاهان باقيمانده سپاه سراغ فرمانده خود را گرفتند، تا او با نماز گزارند، ولى او را نيافتند، و چون از خيانتش آگاه شدند، موجى از ترس و وحشت آنان را فراگرفت و ميان سپاه اختلاف افتاد.

    قيس بن سعد كه اين خيانت را نظاره كرد با تصميم قاطع سپاهيان را فراهم آورد و با آنان نماز گزارده ، و بعد از نماز براى مردم سخن گفت تا دلهاشان را اطمينان بخشد، مذمت عبيدالله و خاندان او را نمود و احساسات سپاهيان را برانگيخت تا آنجا كه همه به او پيوسته و گفتند: شكر خداى كه او را از ميان ما بيرون برد، قيس آنگاه نامه اى به امام نوشت و شرح ماجرا را بيان داشت .

    خدا مى داند كه به هنگامى كه امام اين گزارشات را مى خواند چه غم جانگداز و دردى جانكاه به جانش فرو مى آمد، او دانست كه سپاهيانش ‍ ايمانى نداشته و به هنگام جنگ او را به دشمن مى سپارند، سپاهيانى كه با امام در مدائن بودند چون از خيانت عبيدالله آگاه شدند، به فتنه انگيزى پرداختند و موج ترس و اضطراب همه را فراگرفت و سرداران خائن سپاه در جستجوى راهى براى پيوستن به معاويه و دريافت پول فراوان بودند.

    معاويه براى آنكه بيشتر بتواند سپاه اسلام را در هم ريزد و به مطامع دنيوى خود برسد، به وسيله جاسوسان خود اخبارى را در سپاه اسلام در مسكن و مدائن منتشر ساخت از جمله :

    1 - در مدائن شايع كرد كه قيس بن سعد با معاويه سازش كرده و به او پيوسته است و مردم كه خيانت عبيدالله را ديده بودن ، در پذيرش آن شكى به دل راه نمى داند.

    2 - در مسكن هم متقابلا شايع كرد كه امام به معاويه پيشنهاد صلح داده و معاويه هم آن را پذيرفته است .

    3 - همچنين در مدائن شايع كرد كه قيس بن سعد كشته شده پس فرار كنيد، اين شايعات جعلى روحيه سپاه اسلام را بشدت درهم كوبيد و سايه فتنه و آشوب بر آنان سايه افكند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آغاز شكست سپاه اسلام   ...

    پس از آنكه امام فرماندهى مقدم سپاه را به عبيدالله بن عباس سپرد، او به همراهى سپاه حركت تا به مسكن رسيد و در آنجا اردو زدت و روياروى ، سپاه معاويه قرار گرفت ، معاويه طبق شيوه هميشگى خود براى درهم شكستن ، روحيه سپاه از چند راه به تضعيف روحيه اين گروه كه به عنوان مقدم سپاه امام بودند، همت گماشت :

    1 - اعزام جاسوسها: نخستين دسيسه خطرناك معاويه براى ايجاد فساد در سپاه امام اعزام جاسوسان و خبرگزاران بود تا لشكريان را بترسانند، و آنان را به سستى و پستى كشانند، و در اين ماجرا همگى يك سخن را تبليغى كردند، يعنى : حسن بن على طى نامه هايى معاويه را به صلح دعوت كرده است ، پس چرا شما خود را به كشتن مى دهيد، اين دروغ موجى از سراسيمگى و ترس در ميان سپاه را برانگيخت و روح تمرد را در واحدهاى لشكر پديد آورد.

    2 - پخش رشوه : معاويه براى تخريب روحيه سپاه سرداران سپاه و بزرگان لشكر را با پولهاى گزاف خريدارى كرد، و واگذارى پستهاى حساس را به آنان وعده داد، و آنان نيز ناجوانمردانه دعوت او را پذيرفته و به جانبش ‍ مى رفتند و در تاريكى شب و روشنائى روز به سپاهيان معاويه مى پيوستند، عبيدالله هم هر روز اين گزارشها را به امام مى داد.

    3 - فريب عبيدالله بن عباس : معاويه كه گروهى زيادى را به سوى خود جلب كرده بود، تصميم گرفت با فريب رهبر لشكر سپاه را در هم ريزد، از اينرو نامه اى به اين مضمون براى عبيدالله نوشت : حسن نامه اى به من نوشته و در خواست صلح نموده است تا حكومت را به من واگذارد اگر همين حالا بپيوندى فرمانده خواهى و گرنه فرمانبردار مى گردى ، اگر حالا دعوتم را بپذيرى يك ميليون درهم خواهى گرفت ، و اكنون نيمى از اين پول را به تو مى دهم و نيم ديگر را به هنگام ورود به كوفه به تو خواهم داد. مسلما عبيدالله مى دانست كه اين سخن دروغى بيش نيست زيرا صلح امام با لشكركشى او سازگار نبود، بعلاوه اگر امام درخواست صلح كرده ديگر نيازى به جلب سائر افراد و تطميع آنان نمى باشد، مضافان اين گشاده دستى ، معاويه و دادن پول گزاف بى معناست .

    نامه معاويه در دل عبيدالله شورى به پا ساخت ، و براى ارتكاب ننگين ترين عمل زندگيش به انديشه فرو رفت ، فرمانده بودند، و به دست آوردن ، پول چشم او را خيره كرده بود، او مى دانست كه در حكومت اسلامى هرگز مقدار كمى از اين پول كلان نيز به او نخواهد رسيد، و بالاخره نفس خيانتكار و فريبكارش بر او چيره شد، و ناجوانمردانه پيمانش را با امام زمان خود شكست و از لشكر اسلام كناره گرفت و به خدا و رسول و اميرمؤمنان خيانت كرد، و به قرارگاه ظلم و كفر و جنايت پيوست و براى هميشه جامه ننگ و رسوائى و خيانت را بر اندامش قرار داد، در تاريكى شب به همراه هشت هزار نفر از سپاهيان اردوگاه امام را ترك و به قرارگاه سپاه شام پيوست .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تشكيل لشكر امام   ...

    امام با تشكيل براى مبارزه از كوفه ، خارج ، مغيرة بن نوفل را به جاى خود گذارد و خود با سپاه فراوانى ولى سست نهاد، به نخليه رفت ، در آنها اندكى توقف كرد و به تجهيز سپاهيان پرداخت ، و بعد از آن جا كوچ كرد تا به دير عبدالرحمان رسيد و در آن جا سه روز توقف نمود و تصميم گرفت براى ارزيابى ، موقعيت دشمن و عدم پيشروى آنان گروهى را به سوى معاويه گسيل دارد.

    آن حضرت براى اجراى اين ماءموريت گروهى كه تعدادشان به دوازده هزار نفر مى رسيد، را به سرپرستى ، پسر عمويش عبيدالله بن عباس انتخاب كرد و قبل از حركت آنان عبيدالله بن عباس را فرا خواند، و سخنانى را با در ميان گذارد، كه متضمن سفارش آن حضرت به نرمى و مهربانى با سپاهيان و عدم پيشدستى به نبرد با معاويه و اينكه در شئون فرماندهى با قيس بن سعد و سعيد بن قيس مشورت كند و در صورت مرگ عبيدالله ، آنان رهبر لشكر هستند.

    از آن جا كه در اين قسمت مباحث مهمى وجود دارد و آغاز صلح آن حضرت از اينجا نشاءت مى گيرد مواردى را متذكر مى گرديم :

    1 - علت انتخاب عبيدالله : اين سوال شايد مطرح شود كه چرا امام عبيدالله را تعيين كرد با توجه به اينكه افراد ديگرى در لشكر حضور داشتند، در پاسخ بايد گفت : عبيدالله مردى با كفايت و توانا و شايسته احراز چنين مقامى بود، و بر اساس اين كفايت از طرف امام على عليه السلام به حكومت يمن منصوب گرديد، و گمان مى رفت كه او نهايت سعى خود را در جنگ با معاويه به انجام رساند، زيرا او در مقام خونخواهى و انتقام از معاويه بود، چرا كه بسر بن ارطاة سردار خونخوار معاويه دو فرزند او را در هجوم به يمن فجيعانه به قتل رساند كه همسرش دچار جنون گرديد و از طرف ديگر امام مقام فرماندهى را در مثلثى از او و قيس بن سعد و سعيد بن قيس قرار داد.

    2 - تعداد سپاهيان امام در نبرد با معاويه را از بيست هزار نفر تا يكصد هزار نفر نوشته شده اند، و از گفتار ابن اثير و ابوالفداء ظاهر مى شود، كه سپاهيان امام همان افرادى بودند كه با على عليه السلام بيعت نمودند، و آنان بر اساس گفتار نوف بكالى و سخن ابن اثير چهل هزار نفر بودند،تاءييد ديگر اين مطلب گفتار مسيب بن نجيه با امام است كه گفت : در شگفتم كه تو با داشتن چهل هزار سپاهى با معاويه صلح كردى .

    3 - چگونگى سپاهيان : ارتش عراق كه به همراه امام براى نبرد با معاويه بسيج شده بود وضع نابسمانى داشت و در فتنه ها و آشوبها فرو رفته بود، و موج بدبختى در آن به حدى بود كه خطرش براى امام از خطر معاويه بزرگتر بود.

    شيخ مفيد، وضع ارتش امام را اينگونه تشريح مى كند: مردم عراق كه به همراه امام آماده جهاد شدند، ارتشى بس عظيم و سنگين بودند، ولى به تدريج سست و سبك و اندك گرديدند، زيرا از گروههاى مختلفى تشكيل شده بود، بعضى شيعيان ، امام و پدرش بودند، و بعضى از خوارج كه مى خواستند بهرگونه كه پيش آيد و به جنگ معاويه روند، برخى فتنه انگيزانى ، بودند كه فقط دل به غارت ، و غنيمت بسته بودند، و گروهى شكاك كه حق را از باطل به درستى كه نمى شناختند و عده زيادى كه پيرو تعصبهاى قبيله اى بودند، و از رؤ ساى قبائل پيروى مى كردند، و كارى با دين نداشتند، آنگاه شيخ مفيد، درباره وضع روحى و اجتماعى آنان مى نويسد: جنگ را ناخوش مى داشتند، و طرفدار آسايش و سلامت و خواستار تسليم و سازش بودند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ترس مردم عراق از شاميان   ...

    وقتى كه خبر حركت معاويه و سپاه فراوانش به سوى عراق در همه جا منتشر شد مردم سراسيمه شده و وحشت آنانرا فراگرفت ، هنگاميكه امام از اين خبر آگاه يافت مردم را براى اجتماع نمودن فرا خواند و آنگاه بالاى منبر رفته و پس از حمد و ثناى الهى دستور داد مردم آماده شده و به سوى نخليه كه قرار گاه نظامى ايشان بود حركت كنند.

    مردم كه از سپاه شام ترسيده بودند، گوئى مرگ را در جلوى ديدگانشان مى ديدند، از اينرو رنگشان زرد و زبانشان لال شد، و سلامتى و تن آسائى را بر هر كار ترجيح مى دادند.

    هنگامى كه صحابى بزرگ پيامبر عدى بن حاتم سكوت مردم را ديد چنين گفت :

    من عدى بن حاتم ، هستم ، سبحان الله ، چه موقعت زشت و رسوائى داريد آيا فرمان امام و فرزند پيامبرتان را نمى پذيريد، كجايند آن سخنوران توانائى كه زبانشان به هنگام سخن دلها را مى شكافت ، شما هنگامى كه ديوارى را مى بينيد مثل روباهان به سوراخ مى خزيد آيا از دشمن خدا نمى ترسيد، و عيب و ننگ نمى فهميد، آنگاه رو به امام كرد و فرمانبردارى خود از ايشان را اعلام كرد، و در پايان گفت : من اكنون به قرارگاه مى روم هر كس مى خواهد با من بيايد، او از مسجد خارج شد و بدون آنكه كسى او را همراهى كند به نخليه رفت .

    همچنين سرداران بزرگ لشكر اما از رفتار مردم دچار خشم و سراسيمگى فراوان شدند، و مردم را از سستى شان بر حذر داشته و روح نشاط و هيجان براى جنگ و رويارويى با دشمن را در آن ها برانگيختند امام از ابراز وفادارى شان قدردانى كرد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اعلام جنگ   ...

    در مباحث گذشته دانستيم معاويه مى خواست با نيرنگهايش امام را از صحنه خارج سازد، ولى پس از عدم موفقيت در آن راهها دانست ، بهترين راه براى حصول آرزوهايى طلائى اش ، اعلان جنگ است ، كه اگر اين اقدام را صورت ندهد فرصتى برايش باقى نمى ماند، ضمن آنكه ، امورى چند او را بر اين كار وادار كرد:

    1 - او پيوندى محكم با بزرگان عراق و سرداران سپاه اسلام و روساى قبائل برقرار كرده بود، و دين و دل آنان را با پول اندكى خريد و به وعده هاى فراوان و پوشالى اميدوارشان ساخت ، و آنان نيز در جهان به او قول همكارى با او و نيز خيانت به امام را داده بودند و دليل بر اين جريان بخشنامه هائى است كه معاويه به كارگزارن خود نوشت و آنان را به آمادگى براى جنگ فراخواند،، تا هرچه زودتر به او بپيوندند، و در اين نامه ها اعلام داشت كه طرفداران امام به او پيوسته اند.

    2 - او مى دانست كه سپاهيان امام دچار تفرقه و پراكندگى شده و از فرمانبرى پيشواى خود سرپيچيده اند.

    3 - آگاهى به خطر داخلى بزرگى كه عراق را تهديد مى كرد و شام از آن در امان بود، و آن انفاق افكنى خوارج بود، كه نقشه اى شود خود را در تمام عراق مطرح كرده و مردم را به مخالفت و هجوم برمى انگيخت .

    4 - شهادت امام على عليه السلام كه باعث بى بهره نمودن عراق از پيشوائى موجه شد.

    همچنانكه گفتيم مسائل ذكر شده ، باعث شد معاويه در اعلان جنگ شتاب ورزد، و در غير اين صورت ، همه تلاشهايش را براى تاءخير جنگ و عقد پيمان موقت بكار مى برد، چنانكه با امپراطور چنين روشى را پيش ‍ گرفت .

    بر اساس اين تفكر معاويه بخشنامه اى كه مضمون واحدى داشت به همه كارگزاران و فرماندارانش نوشت و همه را به آمادگى جنگى با امام برانگيخت و دستور داد كه با همه نيروها و وسائل خود براى نبرد با او به معاويه بپيوندند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      جنگ سرد ميان امام و معاويه   ...

    امام نامه ديگرى به معاويه نوشت و او را دعوت به قبول بيعت و اطاعت از مقام خلافت كرد و از او خواست كه همچون ديگر مسلمانان در دائره مجتمع اسلامى قرار گيرد، در اين نامه امام اشاره كرد كه مقام خلافت مقام والائى است كه در انحصار خاندان پيامبر مى باشد و هيچ كس حق احراز آن را ندارد، و نيز راز سكوت و تسليم خاندان پيامبر در مساءله غصب خلافت را اينگونه بيان داشت ، كه علت خاموشى ما ترس از پراكندگى امت بود و براى نگاهدارى جامعه اسلامى و اعلاى كلمه توحيد به اين تجاوز تلخ تن در داديم .

    معاويه در پاسخ امام دوباره دست به فريب و نيرنگ زد، و ضمن اعتراف به حقوق خاندان پيامبر و اينكه مردم حق آنان را نشناختند گفت : گروهى شايسته از قريش و انصار و ديگران امر خلافت را به قريش واگذاردند، در صورتيكه اصحاب شايسته و نيكوكار پيامبر همگى با امير المومنين بودند و به خلافت ابوبكر راضى نشدند، از سخنان شگفت آور معاويه آن بود كه در اين نامه ذكر كرد كه اگر مى دانستم تو در حفظ امت از من ورزيده تر و به اداره امور آگاهتر و در سياست چيره دست ترى و بهتر مى توانى منافع مردم را حفظ كنى ، كار خلافت را پس از پدرت به تو وامى گذاردم .

    پس از اين نامه معاويه نامه تهديدآميزى به امام نوشت و او را از مخالفت با خود بر حذر داشت و در برابر به امام وعده داد كه اگر خلافت معاويه را بپذيرد پس از او مقام خلافت به امام واگذار شود، ولى امام به تهديدهاى او اعتنائى نكرد و در پاسخ به درست انديشى و پافشارى در جنگ پرداخت .

    اين آخرين نامه اى بود كه بين امام و معاويه مبادله شد و پس از آن معاويه دانست كه نيرنگهايش اثرى نخواهد داشت و اشتباهكاريهاى سياسى او سودى نخواهد بخشيد، و دانست كه امام آماده جنگ است و ناگزير او هم براى جنگ مهيا شد و به تهيه وسائل نبرد پرداخت .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آغاز خلافت امام و دسيسه هاى معاويه   ...

    هنگامى كه خلافت به امام حسن عليه السلام رسيد موجى از اندوه و اضطراب معاويه را فراگرفت ، و دچار سرگردانى شديدى گرديد، زيرا مى دانست آن حضرت در نهاد مردم موقعيت بزرگى را داراست و در بين مردم محبوبيت عظيمى دارد و از طرف ديگر نمى توانست براى مخالفت با امام از حربه قتل عثمان و خونخواهى از او استفاده كند، چرا كه آن حضرت به هنگام محاصره عثمان از مدافعين او به شمار مى آمد.

    آنچه از مذاكرات معاويه با يارانش به دست آمد عبارت بود از:

    1 - نوشتن نامه هايى براى بزرگان و رؤ ساى قبائل و سرشناسان شهرها و دادن رشوه هاى كلان به آنها.

    2 - اعزام جاسوسان و خبرگزارانى به همه شهرهائى كه خلافت امام را پذيرفته بودند.

    در اجراى اين امر دو جاسوس ماهر و مورد اعتمادش را به كوفه و بصره فرستاد، اين دو جاسوس در كوفه و بصره دستگير شده ، و امام حسن عليه السلام و عبدالله بن عباس كه از طرف امام حاكم بصره بود، آن دو را به قتل رساندند.

    پس از اين جريان امام طى نامه اى به معاويه اخطار كرد، و او را تهديد به جنگ نمود، معاويه كه از وصول نامه امام به شدت ناراحت شده بود در صدد برآمد از فريبكارى خود عذرخواهى نموده و از خودش در برابر كار زشتى كه مرتكب شده ، دفاع كند، و در اين مورد، چاره اى جز اين نداشت كه خوشحالى خود از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام را انكار كند، و درباره اعزام جاسوسها هم بهتر ديد كه جريان را مسكوت گذارد و از بيان آن چشم پوشى نمايد.

    معاويه در پاسخ نامه عبدالله بن عباس نيز همين شيوه را به كار برد، در پى اين جريان ابن عباس نامه اى به امام نوشت ، و آن حضرت را به جنگ با معاويه برانگيخت .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      در شهادت پدر   ...

    پس از جنگهاى بى نتيجه خونين صفين و نهروان ارتش امام دچار ناتوانى و خستگى شد و سستى در ياران آن حضرت پديدار گرديد، دعوت او را نپذيرفته و از فرامينش اطاعت نمى نمود، اين سختى ها و ناگواريها چنان كام امام را تلخ ساخته بود كه ديگر زندگانى برايش دردناك و مصيبت بار بود و هميشه آرزوى مرگ مى كرد تا از اين دنياى سياه و تاريك به جهان روشنى ها كوچ كند، و هر لحظه اين آرزو را تكرار مى كرد و از خدايش تمناى شهادت مى نمود.

    چنانكه قبل از حادثه شهادتش از اين دعاها و فريادها به فرزندش حسن عليه السلام حكايت كرد و فرمود: ديشب اندكى به خواب رفتم و چشمهايم بهم آمد، رسول خدا را ديدم كه به زند من آمده است ، گفتم : اى پيامبر خدا مى بينى كه از امت تو چه كژى ها و دشمنى ها بر سر من آمده است ، فرمود: آنان را نفرين كن ، گفتم : خدايا از اينها بهتر را به من بده و از من بدتر را به آنان مسلط كن .

    ياران امام كه از ترور آن حضرت احساس خطر مى كردند از امام خواستند كه براى خود نگهبانانى انتخاب كند ايشان نپذيرفته و فرمودند: فعلا تيرى نيست كه به من رسد و ضربه اى نيست كه مجروحم سازد.

    تا اينكه ماه رمضان فرا رسيد، ماهى كه آن قدر ارزش و منزلتش والا است كه ماه خدا ناميده شده ، و قرآن كريم ، در آن نازل گرديده است ، در قرآن شبها امام افطار را گاه در منزل فرزندش حسن عليه السلام و گاه در منزل حسين عليه السلام و گاه در منزل دخترش زينب صرف مى كرد ولى بيش از سه لقمه نمى خورد و مى فرمود: دوست دارم خدايم را با شكم گرسنه ديدار كنم .

    شب نوزدهم آن ماه را امام با هيجانى بسيار آغاز نمود، در صحن خانه با اندوه و اسف و در عين حال با شور و اشتياق راه مى رفت و به آسمانها نگاه مى كرد و از وقوع حادثه اى بزرگ كه در اين شب رخ مى دهد، خبر مى داد و مى فرمود: دروغ نگفت ، و دروغگو نبود، امشب است آن شبى كه به من وعده داد.

    هنگامى كه امام خواست از خانه بيرون رود مرغابى هايى كه در خانه بودند بفرياد آمدند، امام حسن عليه السلام پيش آمد و گفت : چرا اين وقت از خانه بيرون مى رويد، امام فرمود: خوابى كه ديشب ديدم مرا بر اين كار واداشت ، آنگاه امام خواب را نقل كرد و سپس فرمود: اگر تعبيرش ظاهر شود، پدرت كشته شده و ماتم تمامى مردم مكه و مدينه را فرا مى گيرد، سراپاى امام حسن عليه السلام را وحشتى بزرگ فرا گرفت ، و اندامش بلرزيد، و پرسيد: اين فاجعه كى اتفاق مى افتد؟ امام فرمود: خداوند در قرآن مى فرمايد: هيچكس نمى تواند فردا چه به دست مى آورد و در كدام سرزمين بميرد، ولى حبيبم پيامبر خدا فرمود: اين حادثه در ده آخر ماه رمضان رخ داده و قاتلم پسر ملجم است ، امام فرزندش را سوگند داد كه به خانه بازگشته و بخوابد و امام حسن عليه السلام چاره اى جز اطاعت نيافت ، و امام در تاريكى سحرگاه از خانه به مسجد رفت (5).

    حضرت على عليه السلام آن شايسته ترين موجودى كه بعد از پيامبر از آغاز تا پايان آن بر روزگار چهره نموده و عنصر بيگانه اى كه همه فضائل را حائز گرديده ، و سيرت پاكش از همه نقائص و آلودگى ها مبراست بدست شقى ترين افراد، در محراب عبادت خون آلود، بر زمين افتاد، مردم از هر سوى به جانب مسجد شتافتند، و با صداى بلند مى گريستند، پيشاپيش ‍ همه فرزندان به سوى پيكر خونيش پدر روى آوردند، امام در محراب افتاده بود و گروهى مى خواستند امام را براى نماز آماده كنند ولى امام توان حركت نداشت ، آن حضرت نگاهش به امام حسن عليه السلام افتاد و فرمود كه ايشان با مردم نماز بخواند، پس از نماز امام حسن عليه السلام سر پدر را به دامان گرفت و در حاليكه قطرات اشك بر چهره اش مى ريخت گفت : كدامين جنايتكار با شما اين چنين كرد؟ فرمود: همان پسر زن يهودى عبدالرحمن بن ملجم ، گفت : از كجا فرار كرد، فرمود: لازم نيست ، كسى به دنبالش برود بزودى او را در مسجد مى آورند، لحظه اى نگذشت كه او را به مسجد آوردند، امام حسن عليه السلام به او گفت : اى لعنت شده ، اميرالمؤمنين و امام المسلمين را كشتى ، اين پاداش خيرخواهى هاى او بود كه پناهت داد و به خود نزديكت ساخت و اكنون پاداش خدمات او را چنين دادى .

    امام حسن عليه السلام پدر را به خانه انتقال داد، و بهترين پزشك كوفه اثيربن عمرو سكونى را براى معالجه حضرت حاضر نمود، پس از آنكه پزشك گفت : اى اميرالمؤمنين وصايايت را بكن ، كه خواهى مرد، امام حسن عليه السلام سراسيمه و گريان آنچنان قلبش در آتشى از اندوه مى سوخت به پدر گفت : پدر پشتم را به مرگت شكستى ، چگونه مى توانم تو را به اين حالت ببينم ، امام به نرمى فرمود: پسرم ديگر از امروز به بعد بر من غم مخور و زارى مكن امروز جدت پيامبر و جده ات خديجه و مادرت زهرا را ديدار مى كنم ، و فرشتگان هر لحظه انتظار قدوم مرا مى كشند، پس بر من اندوه نكن و گريه منما.

    امام در اين حال بيهوش شد، و آن گاه كه به هوش آمد فرزندش را گريان ديد براى تسكين خاطر او فرمود: پسر چرا مى گريى ، از امروز بر پدرت ديگر اندوه و دردى نيست ، پسرم گريه مكن تو هم روزى با زهر شهيد مى شوى و برادرت حسين عليه السلام را هم با شمشير خواهند كشت .

    آنگاه امام رو به فرزندانش كرد، و وصاياى خود را فرمود، و هنگاميكه احساس مرگ كرد، و دانست به زودى به ديدار خدايش خواهد شتافت امر خلافت را به فرزندش امام حسن عليه السلام واگذاشت ، و از فرزندانش و بزرگان خاندان و پيروانش بر اين امر گواه گرفت و نامه ها و سلاحش را به او تفويض كرد و فرمود: پبامبر به من سفارش كرد كه اينها را به تو بسپارم .

    و امام در حاليكه آيات قرآن تلاوت مى كرد؛ روحش از اين تيره خاكدان پرواز كرد، پس از او دنيا تاريك شد، چرا كه او نورى بود كه خدايش آفريد تا ظلمتهاى سهمگين جهان را روشنائى بخشد.

    امام حسن عليه السلام به تجهيز پدر شهيدش پرداخت و پيكر مطهرش را غسل داد و كفن نمود، و چون پاره اى از شب گذشت به همراه چند تن از ياران وفادار آن حضرت در حاليكه جبرئيل و ميكائيل جلوى جنازه ايشان را گرفته بودند، او را از كوفه به نجف اشرف برده و در آنجا دفن كردند.

    در اين هنگام مقام خلافت به وجود امام حسن عليه السلام زينت يافت و زمامدارى حكومت اسلامى با وصيت اميرالمؤمين عليه السلام به ايشان رسيد، و از طرف ديگر معاويه با تمام قوا، به جلب افراد ساده لوح و نادان مشغول شد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      در جنگ نهروان   ...

    در جنگ صفين آنانكه امام را مجبور به پذيرش حكميت ابوموسى كرده بودند، بر امام اشكال گرفتند كه چرا حكميت او را پذيرفتى ، تا اينكه از كوفه بيرون آمدند، و در نهروان اردوگاهى برپا ساختند، پس از آن كه چند نفر را به قتل رساندند، امام به جانب آنان حركت كرد و پس از جنگ سختى آنان را به قتل رساند، امام حسن عليه السلام در اين جنگ نيز همانند جنگهاى گذشته با رشادت و دليرى خاص خود به يارى امام برخاست و با سخنان آتشين خود مردم را به يارى پدرش و نبرد با خوارج فرا خواند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      در جنگ صفين   ...

    از جمله حوادث مهمى كه در تاريخ اسلام روى داد حادثه صفين است ، حادثه اى دردناك كه مبارزه بين حق و باطل را به روشنى مجسم مى سازد، مبارزه اى بين خلافت اصيل اسلامى به رهبرى امير حق و پيشواى عدالت حضرت على عليه السلام و بين حكومتى دنيايى كه چيزى كه مورد توجه او نبود حق و عدالت بود، و رهبرى اش را معاويه به عهده داشت ، حادثه صفين رويداد تلخى است كه موجب شكست حكومت امام گرديد، و چنان ايشان را به اندوه كشانيد كه آرزوى مرگ كرد و نيز آثار زشت اين واقعه پرنيرنگ بود كه امام حسن عليه السلام را وادار به قبول صلح نمود.

    معاويه براى آنكه به آرزوهايى طلائى خود برسد، خونخواهى عثمان را دستاويز خود قرار داد امام او را به پذيرش فرمانش دعوت كرد امام او استنكاف ورزيد، و براى آنكه به هدفش نائل گردد، از عمروبن عاص كه به شهادت تاريخ مردى حيله گر و دغلكار بود و خودش مى گفت من به هر جراحتى كه انگشت زدم آنرا خونين كردم ، يارى خواست ، مردم نيز بخاطر ترس يا طمع در مال دنيا به معاويه گرويده و كم كم كار او بالا گرفت و حكومتش توان يافت ، در اين لحظه معاويه آماده جنگ شد و به حركت درآمد و به صفين رسيد، امام هنوز در كوفه بود، و فرزندش امام حسن عليه السلام با ايراد سخنرانيهاى مختلف مردم را به جنگ تحريض مى كرد، آنگاه كه دو لشكر در مقابل هم قرار گرفتند امام براى آنكه از جنگ جلوگيرى كند سعى فراوانى نمود، اما تلاش ايشان ، تاءثيرى نبخشيد و جنگ آغاز شد.

    سياست مزورانه معاويه ايجاب مى كند كه رهبران لشكر امام را با تهديد و تطميع فريب دهد، و به سوى خود جلب نمايد، از اينرو تصميم گرفت امام حسن عليه السلام را نزد خود بخواند، براى اجراى اين سياست عبيدالله بن عمر (4) را نزد امام فرستاد و او به امام گفت : با تو كارى دارم ، فرمود: چه مى خواهى ؟ گفت : پدرت قريشيان را از اول تا آخر كشته و مردم از او كينه ها به دل دارند، آيا حاضرى او را از خلافت خلع كنى ، تا ما ترا به زمامدارى ، برگزينيم ، امام عليه السلام كه گوئى عقرب خيانت او را نيش زده بود فرياد زد: نه به خدا قسم ، چنين كارى انجام پذير نيست ، امام از گمراهى و سركشى عبيدالله و انحراف او از طريق حق به فرياد آمد مثل اينكه مرگ او را در اين جنگ مى ديد كه به او فرمود: مثل اينكه كشته تو را امروز يا فردا در ميدان جنگ مى بينم ، شيطان ترا فريب داده ، و چنان زينت بخشيده كه خود را آراسته اى و عطر زده اى تا اينكه زنهاى شام ترا ببينند و فريفته ات شوند، ولى بزودى خداوند تو را به خاك مرگ خواهد افكند.

    عبيدالله شرمسار و حيرت زده به جانب معاويه بازگشت و ماجرا را به او گفت ، معاويه با اندوه جواب داد: او پسر همان پدر است ، عبيدالله همان روز به معركه جنگ در آمد و خيلى زود به دست يكى از مردان همدان كشته شد، امام كه در ميدان ، جنگ مى گذشت مردى را ديد كه كشته اى را مى كشد كه نيزه اى در چشمش فرو رفته و پاهايش همچنان بر ركاب اسب گير كرده است به اطرافيانش گفت : ببينيد، اين مرد كيست ؟ گفتند: مردى از همدان است ، فرمود: كشته كيست ؟ گفته شد: عبيدالله بن عمر، امام شادمان شد و فرمود: خدا را از اين پيروزى شكر مى گويم .

    حضرت على عليه السلام چون وضع را به اينگونه ديد يارانش را آماده نبردى عمومى كرد، و معاويه نيز مهياى جنگ شد، و دو گروه به هم در آويختند، امام حسن عليه السلام مردانه به سپاه دشمن حمله برد و به اقيانوس مرگ فرو رفت ، چون امام على عليه السلام فرزندش را در مهلكه مرگ گرفتار ديد مضطرب شد و با ناراحتى شديد فرياد زد: جلوى اين پسر را بگيريد كه با مرگش مرا در هم نكوبد، من هرگز نمى خواهم اين دو پسر در جنگ كشته شوند، زيرا نسل پيامبر قطع مى گردد.

    امام خود را به قلب دشمن فرو برد و امام حسن عليه السلام ترسيد مبادا پدرش ناگهان به دست شاميان كشته شود و گفت : چه ضرر دارد كه براى رساندن خود به يارانت كه در برابر دشمنند تلاش كنى ، امام منظور پسرش را دانست و با آهنگى محبت آميز فرمود: پسرم براى مرگ پدرت روزى معين شده است كه از آن نمى گذرد، و با كوشش نمى تواند آنرا به تاءخير افكند و نمى تواند به آن شتاب ورزد، به خدا قسم پدرت باك ندارد كه مرگ به سوى او آيد يا او به سوى مرگ رود.

    جنگ همچنان پيش مى رفت و پيروزى امام حتمى بود كه معاويه با استفاده از حيله گرى عمروبن عاص دست به نيرنگ جديدى زد، و دستور داد قرآنها را بر سر نيزه نمودن ، و مردم نادان قرآن ناطق را به خيال خام تمسك به قرآن رها ساختند و پراكندگى در لشكر باعث كه بر خلافت رضايتش ‍ حكميت ابوموسى اشعرى را بپذيرد، عمروبن عاص اين پيرمرد ساده لوح را فريب داد و امام را از حكومت كنار زدند، پس از آنكه عمروبن عاص ‍ ابوموسى را فريب داد، او فرياد زد: ترا چه مى شود، خدايت لعنت كند، تو مثل سگى هستى كه زبان در آورده ، باشى عمروبن عاص او را به كنارى زد و گفت : تو مثل خرى هستى كه كتاب بارت كرده باشند.

    چون خبر دردناك خلع امام به وسيله ابوموسى بين مردم عراق پخ شد آتش ‍ فتنه زبانه كشيد، امام در چنين موقعيت اسفناكى صلاح ديد كه فردى براى هدايت مردم سخن گويد، از اينرو رو به فرزندش حسن عليه السلام كرد و گفت : پسر برخيز و درباره ابو موسى ، و عمروبن عاص سخن بگو، امام حسن عليه السلام برخاست و چنين فرمود: اى مردم درباره اين دو مرد كه به حكميت انتخاب شدند، سخن بسيار گفتند، ما آنان را انتخاب كرديم تا از قرآن بر ضد هوسها حكم دهند، ولى آن ها از هوس خود عليه قرآن حكم دادند، بنابراين چنين كسانى را نبايد، حكم نام نهاد، بلكه آنان محكوم عليه هستند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام در روزگار پدر عليه السلام   ...

    در جنگ جمل

    روزگار خلافت على عليه السلام عهدى درخشان بود، كه پرچمهاى حق و عدالت به جنبش درآمد، و حكومت عدل و برابرى بر جهان انسانيت سايه افكند، روزگارى كه چون عهد پيامبر بود و معارف و تعاليم و هدفهاى بزرگش به منصه ظهور پيوست .

    حكومت عثمان حكومتى بود كه رهبرش مصالح مسلمين ، و ثروت بيت المال آن را فداى خواسته ها و منافع نامشروع ايشان مى ساخت ، حكومتى كه رانده شده هاى پيامبر را عزيز و گرامى داشت و ملعونين بر زبان پيامبر را بخود نزديك مى ساخت ، و شخصيتهاى بزرگ و با ايمان از اصحاب پيامبر را تبعيد و تهديد مى نمود، از اينرو مخالفان ، عثمان با تمام نيروى خويش بر چند خلافت او قيام كردند، و بالاخره او را به قتل رساندند، پس از قتل عثمان مردم زند على عليه السلام آمده و گفتند: ما كسى را از تو سزاوارتر به خلافت و سابقه دار در ايمان و نزديكتر به پيامبر نمى شناسيم .

    امام در عدم پذيرش خلافت اصرار داشت و مردم نيز چون فرد ديگرى را صالح براى زمامدارى تشخيص نمى دادند، به پافشارى خود ادامه مى دادند.

    امام با اصرارهاى مردم و بر اساس آنكه بتواند، حكومت اسلامى را در راه واقعى خود قرار دهد خلافت را پذيرفت ، اما پس از چندى افرادى كه به اطمع مال دنيا و رسيدن به مقامات آن به ايشان گرويده بودند سر به مخالفت برداشتند، طلحه و زبير كه از اصحاب پيامبر بودند و رفتار پيامبر و كلمات ايشان را در حق امام شنيده بودند و دست به نبرد با ايشان زدند و جنگ جمل را به رهبرى عايشه همسر پيامبر شعله ور ساختند، امام براى جنگ با آنها مهيا مى شد، و از اطراف كشور درخواست نيرو نمود، ابوموسى ، كه رهبرى كوفه را به عهده داشت از فرارسيدن نيرو براى امام امتناع ورزيد، امام فرزندش امام حسن عليه السلام و عمار ياسر را همراه با نامه اش در خصوص خلع ابوموسى به كوفه فرستاد، او باز امتناع كرد امام حسن عليه السلام در خطبه هايى كه در كوفه خواند مردن را به يارى پدرش ‍ فرا خواند، و بالاخره مردم به رهبرى مالك اشتر به قصر ابوموسى ريخته و او را از قصر بيرون راندند.

    آنگاه كه دو لشكر در مقابل هم قرار گرفتند، امام نهايت كوشش خود، را در حفظ صلح بكار مى برد ولى شورشيان تصميم به جنگ داشتند، و سخنرانانشان مردم را به جنگ با امام تحريض مى كردند، پس از آنكه عبدالله بن زبير سخن گفت امام به فرزندش فرمود: پسرم برخيزد و با اين مردم سخن بگوى ، امام حسن عليه السلام برخاست و در سخنانش فرمود: اينكه پسر زبير گفت : على عليه السلام كار مردم را به پراكندگى كشانيد، پدر خودش زبير بيش از هر كس مسئول اين حادثه است او با دستش بيعت كرد نه با دلش او به ظاهر اقرار به بيعت كرد ولى اطرافيانش را براى جنگ فراهم آورد .

    در اين جنگ امام حسن عليه السلام فرماندهى طرف راست لشكر را بعهده داشت ، همچنانكه فرماندهى ، طرف چپ به دست برادرش امام حسين عليه السلام بود، با رشادت ياران امام لشكرى كه به رهبرى عايشه و طلحه و زبير تشكيل شده بود، شكست خورد، اما با اين اقدام عايشه در مورد جنگ با حضرت ، درهاى انقلاب از طرف مخالفين بر امام باز شد، و مسلمانان يكپارچگى خود را از دست دادند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آن حضرت در زمان شيخين   ...

    پس از مرگ فاطمه عليها السلام على عليه السلام تنها ماند و يگانه ياور صريح و راستين خويش را از دست داد، و مردم دنيا پرست و زبون گستاخ امام را تنها گذاردند، و حق و قدر و پايگاه بلند و آسمانيش را نشناختند و امام هم براى پرهيز از هر گونه تفرقه كه وحدت مسلمانان را تهديد مى كرد به ناچار به قبول چنان حكومتى تن در داد، ولى اين تحمل دردناك همچنانكه خود در خطبه شقشقيه اش فرمود، چنان دردناك بود كه گوئى خارى در چشم و استخوانى در گلو دارد.

    امام حسن عليه السلام هم با فراست خدادادى اش مرارت اين حقكشى را درك مى كرد، و اين زشتكارى منحوس همواره در برابرش چهره مى نمود، و آن كس كه در جايگاه پدرش نشسته بود دشمن مى داشت ، و از كردار او انتقاد مى كرد.

    چنانكه روزى ابوبكر بر منبر سخن مى گفت و امام كه در آنوقت كودكى هشت ساله بود به مسجد آمد و بر او بانگ زد و گفت : اى ابوبكر از منبر پدرم پايين بيا و از منبر پدر خودت بالا برو(3).

    همچنين اگر مشكلى براى حكومت پيش مى آمد، و از گشايش آن ناتوان بودند به امام على عليه السلام پناه مى جستند، و از او يارى مى خواستند و امام گاهى خود به آنان پاسخ مى داد و زمانى آن را به فرزندش حسن عليه السلام وا مى گذاشت .

    از جمله گويند عربى نزد ابوبكر آمد و گفت : در حال احرام حج چند تخم مرغ را شكسته و خورده ام تكليفم چيست ؟ ابوبكر در پاسخ ماند و به عمر مراجعه كرد، او نيز همانند دوستش از پاسخ فرو ماند، و مساءله را به عبدالرحمن بن عوف ارجاع دادند، از او نيز پاسخى شنيده نشد، ناچار اعرابى را به خانه عالم غير معلم اميرمؤمنان عليه السلام هدايت كردند، آن حضرت اشاره به حسنين عليهما السلام كرد و فرمود: از اين دو پسر از هر كدام كه مى خواهى سوال كن .

    مرد عرب از امام حسن عليه السلام خواستار جواب شد، امام پرسيد: آيا شتر دارى ؟ گفت : دارم ، فرمود: به تعداد تخم مرغهائى كه از شتر مرغ خورده اى ، ماده شترانى را با شتران نر در آميز و بچه هاى آنها را به خانه خدا هديه كن ، امام على عليه السلام فرمود: ممكن است بعضى از شتران ماده بچه نياورند امام حسن عليه السلام پاسخ داد: ممكن است بعضى از تخم هاى شتر مرغ هم فاسد باشند، امام فرزندش را تحسين كرد و به حاضرين توجه فرمود و از مواهب علمى و آگاهى فرزندش سخنها گفت و اضافه كرد: آن كس كه به حسن عليه السلام علم آموخت همان خدائى است كه به سليمان بن داود حكمت آموخت .

    امام در زمان عمر دوران كودكى را پشت سرگذارده و به دوران تازه جوانى رسيد و سياست عمر اقتضا مى كرد كه مقام امام را بزرگ داند، و بزرگداشت پايگاه حسنين عليهماالسلام را واجب شمارد و براى آنان از غنائمى كه به مسلمين مى رسد بهره اى قرار دهد، چنانكه گويند حله هايى از يمن به او رسيد، و عمر در حله براى حسنين عليهما السلام فرستاد و نصيب آنان را از غنائم به ميزان پدرشان على عليه السلام قرار داد و آنان را شمار اهل بدر در بهره هاى بيت المال به حساب مى آورد، كه ميزان آن پنج هزار درهم بود.

    هنگامى كه عمر بر اثر ضربت ابولؤ لؤ از پاى درآمد و خطر مرگ حتمى به او نزديك شد براى آنكه خلافت را از امام على عليه السلام باز داشته و به امويان واگذارد، زيركانه شورائى مجعول تشكيل داد و ترتيبى اتخاذ كرد كه عثمان بزرگ خاندان بنى اميه به خلافت برسد، امام حسن عليه السلام در جلسات اين شوراى انتخابى شركت داشت و حق كشيهاى ناجوانمردانه و خودپرستانه آنان را مشاهده مى كرد، اندوه و خشمى شديد در ژرفاى ضميرش جاى مى گرفت و به درستى مى ديد كه منتخبين خليفه مقتول چگونه دين را بازيچه مطامع خويش ساخته اند، و اسلام فقط لفظى بر زبان آنهاست و برگرد هر محورى كه نگهبان منافع آنهاست مى چرخند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام بعد از شهادت مادر   ...

    حضرت زهرا عليها السلام روزگار غمبار خود را پس از مرگ پدر همچنان مى گذرانيد، و اندوه سراپاى وجودش را فراگرفته بود، و دردها پيكرش را درهم مى شكست و كجروى مردم و حق ناشناسى آنان و سلب حق اهل بيت جانش را مى گداخت .

    امام حسين عليه السلام در چنين حالت دردناكى با خاطرى شكسته و جسمى ناتوان در حالى كه شادابى و نشاط كودكى را از دست داده بود ، به همراه مادرش به بيت الاحزان ، مى رفت و روزها را به ماتم و اندوه سپرى مى ساخت ، تا شايد از اندوه مادر بكاهد و ناله اش را جانسوزتر و مؤثرتر به گوش مردمان بى خبر برساند، و چون شب فرا مى رسيد، به همراه پدر و مادرش به خانه برمى گشت ، خانه اى كه خيمه وحشت و سراسيمگى بر آن سايه افكنده بود، و فقدان پيامبر آن را غمكده اى اندوهبار بنظر مى آورد.

    فاطمه عليها السلام فرا رسيدن مرگ را احساس كرد، براى آنكه پيكرش ‍ پوشيده بماند از اسماء بنت عميس خواست ، تابوتى براى او بسپارد و او نيز بنابرآنچه در حبشه ديده بود تابوتى را ساخت و حضور ايشان آورد، در اين هنگام براى اولين بار پس از مرگ پدر لبخندى بر لبانش بى رنگ آن محبوبه خدا نقش بست .

    در آخرين روز حيات حضرت زهرا عليها السلام حسنين ، در كنار قبر پيامبر قرار داشتند، آنگاه كه به خانه بازگشتند، او را در بستر ديدند، از اسماء علت را جويا شدند، و او خبر وفات مادرشان را به آنان داد، اين دو كودك دردمند در موجى از رنج فرو رفته و فرياد كنان به مسجد دويدند و خبر جدائى مادرشان را به پدر مظلوم خود مى دادند.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مقدمه مؤلف   ...

    ادوار زندگى آن حضرت

    پيشواى دوم و معصوم چهارم امام حسن مجتبى عليه السلام در نيمه رمضان سال سوم هجرى در شهر مدينه ديده به جهان گشود.

    هفت سال بيشتر نداشت كه جد بزرگوارش پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله بدرود حيات گفت ، پس از رحلت پيامبر تقريبا سى سال در كنار پدر بزرگوارش قرار داشت .

    در سال چهلم هجرى و پس از شهادت پدرش به امامت رسيد، و به مدت ده سال امامت است امت جدش را به عهده داشت .

    در سال پنجاهم هجرى با توطئه معاويه و به دست همسرش جعده بر اثر مسموميت در سن 48 سالگى به درجه شهادت رسيد، و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون گشت .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      يك حديث   ...

    عن رسول الله صلى الله عليه و آله

    و اما الحسن فانه ابنى و ولدى و بضعة منى و قرة عينى و ضياء قلبى و ثمرة فؤ ادى ، و هو سيد شباب اهل الجنة ، و حجة الله على الامد، امره امرى ، وقوله قولى ، من تبعه منى و من عصاه فليس منى .

    فمن بكاه لم تعم عينه يوم تعمى العيون

    و من حزن عليه لم يحزن قلبه يوم تحزن القلوب .

    و من زاره فى بقيعه ثبتت قدمه ، على الصراط يوم التزل فيه الاقدام

    امالى الصدوق : 99

    بحارالانوار 44: 148

    عوالم العلوم 16: 269

    …………………..

    از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله روايت شده :

    و امام حسن ، او پسرم ، و فرزندم و پاره تنم و نور چشمم و روشنايى قلبم و ميوه دلم است ، و او سرور جوانان اهل بهشت و حجت خداوند بر مردم مى با شد، فرمان او فرمان من و سخنش سخن من است ، هر كه از او پيروى كند، از من پيروى كرده ، و هر كه نافرمانى او را نمايد، مرا نافرمانى كرده است .

    هر كه بر او بگريد، در روزى ، كه چشمها كور مى گردند، ديدگانش كور نمى گردد.

    و هر كه بر او محزون شود در روزى كه قلبها در حزن و اندوه قرار دارد قلبش ‍ محزون نمى باشد.

    و هر كه او را در بقيع زيارت مى كند گامهايش بر روى صراط ثابت بماند، در روزى كه گامها بر روى آن مى لغزد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مقدمه دفتر   ...

    بسم الله الرحمن الرحيم

    بى شك كمال مطلق الله است ، و انسان براى رسيدن به سوى كمال مطلق راهى پر فراز و نشيب و طولانى را بايد بپيمايد.

    پر واضح است كه پيمودن چنين راهى ، بدون رهبرى پيشواى معصوم ، امكان پذير نيست ، گرچه خداوند حكيم بشر را به نيروى عقل مجهز ساخته و كتابهاى آسمانى براى او فرستاده ، اما با اين وصف باز هم ممكن است در مسير خود، دچار لغزش گردد، مسلما وجود پيشواى معصوم خطر گمراهى را كاهش داده و از اصالت مكتب دفاع مى كند؛ از تفسيرهاى نادرست از كج انديشيها، و تحريف حقايق دين ، جلوگيرى بعمل مى آورد.

    اينجاست كه فلسفه وجود حجت الهى در هر زمان - ظاهر باشد يا پنهان - آشكار مى گردد و چه زيباست اين تشبيه كه پيامبر و امام ، قلب عالم هستى اند قلب تپنده اى كه واسطه فيض الهى در كالبد جهان انسانيت است و اگر لحظه اى از تپش باز ايستد، زمين ، اهلش را فرو خواهد برد.

    از اين رو، خداوند براى هدايت بشر، پيامبران را برانگيخت ، و آنان با استمداد از وحى الهى ، رسالت تبشير و انذار را به عهده گرفتند. سلسله عظيم پيامبران با نبوت پيامبر اسلام حضرت محمدبن عبدالله صلى الله عليه و آله پايان پذيرفت و عصر امامت آغاز گرديد؛ همان امامتى كه چونان نبوت ، مقامى الهى است و خداست كه امام معصوم عليهم السلام را با نام و نشان به وسيله پيامبر صلى الله عليه و آله براى جانشينى وى معين كرد بى ترديد راه صلاح و تكامل به پيروى از ايشان ختم مى شود و آنانكه خود را از اين چشمه زلال و جوشان محروم كنند جز سقوط و هلاكت نصيبى نخواهند داشت .

    ما خرسنديم كه پيرو آنان بوده و راه و رسم ايشان را الگوى خود ساخته ايم و سند جاويد ما اين كلمات درربار امام خمينى رحمة الله است كه فرمود:

    ما مفتخريم كه ائمه معصومين ، از على بن ابيطالب گرفته تا منجى بشر حضرت مهدى صاحب زمان - عليهم الاف التحيات و السلام - كه به قدرت خداوند قادر، زنده و ناظر امور است ائمه ما هستند. (1)

    ما مفتخريم كه ادعيه حياتبخشى كه او را قرآن صاعد مى خوانند از ائمه معصومين ماست . ما به مناجات شعبانيه امامان و دعاى عرفات حسين بن على عليهم السلام و صيحفه سجاديه ، اين زبور آل محمد و صحيفه فاطميه كه كتاب الهام شده از جانب خداوند تعالى به زهراى مرضيه است از(2) ماست .

    كتاب حاضر، مجموعه اى از دعاها خطبه ها، كلمات قصار دومين پيشواى معصوم امام حسن مجتبى عليه السلام كه از منابع مختلف گردآورى شده و تحت عنوان صحيفة الامام الحسن عليه السلام با ترجمه فارسى به علاقمندان عرضه مى شود.

    اين دفتر، پس از بررسى ، ويرايش و اصلاحاتى چند، آن را به زيور طبع آراسته و در اختيار دوستداران اهل بيت عليهم السلام قرار ميدهد، اميد كه آن را چراغى فراروى زندگى خود قرار دهند و مورد پذيرش حقتعالى قرار گيرد.

    دفتر انتشارات اسلامى ، وابسته به جامعه مدرسين ، حوزه علميه قم

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ريحانه رسول خدا   ...

     

     

    ريحانه رسول خدا

    آن شاخ گل که سبز بود در خزان يکي است

    افشانده غنچه گل سرخ از دهان يکي است

    آن گوهري کز آتش الماس ريزه شد

    ياقوت خون زلعل لب او روان يکي است

    آن لعل درفشان که زمرد نگار شد

    داد از وفا به سوده الماس، جان، يکي است

    آن نخل طور کز اثر زهر جانگداز

    از فرق تا قدم شده آتش فشان يکي است

    آن شاهباز اوج حقيقت که تير خصم

    نگذاشته ز بال و پر او نشان يکي است

    آن خضر رهنما که شد از آب آتشين

    فرمانرواي مملکت جاودان يکي است

    آن نقطه بسيط محيط رضا که بود

    حکمش مدار دائره کن فکان يکي است

    آن جوهر کرم که چه سودا به سوده کرد

    هرگز نداشت چشم به سود و زيان يکي است

    چشم فلک نديده بجز مجتبي کسي

    شايان اين معامله، آري همان يکي است

    طوبي مثال گلشن آل عبا بود

    ريحانه رسول خدا مجتبي بود

     

    منبع: http://kareym.valiasr-aj.com/

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام, میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 10:01:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شعر/ موسی علیمرادی/ مدح امام حسن(ع)   ...

     

    شاعر: موسی علیمرادی
    سروده:


    کریم آنچه بیارد به دست، می بخشد
    هرآنچه بود و هر آنچه که هست می بخشد
    ز پا فتادی اگر یا حسن بگو بنگر
    چگونه رتبه شاهی به پست می بخشد
    به تشنگان برادر حسن دهد روزی
    شراب ناب حسینی به مست می بخشد
    قیامت است ظهورش , به عشق روی حسین
    هر آنکسی که حسینی شد است می بخشد
    گمان مبر که حسن بی ضریح و بی حرم است
    کریم آل عبا هر چه هست می بخشــد…

    موضوعات: میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [جمعه 1395-03-28] [ 06:12:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شعر/ مهدی علی قاسمی/ میلاد امام حسن(ع)   ...

     

     

    شاعر: مهدی علی قاسمی

    ما سِوی شد سائلِ دستِ کریم
    هستی ما هست از هستِ کریم
    نیمه ی ماه خدا حس می کنم
    بر سر خود گرمی دست کریم
    برجمالش ماه هم سجده کُنَد
    بسکه نورش هست برجَسته ، کریم
    گر درون کوچه ای شد ازدحام
    رو به روی خانه بنشسته ، کریم
    سیل سائل ها اگر سویش روند
    کی شود از بینوا خسته ، کریم؟!
    بر درِ بیت الحسن دیدم که هست
    حاتم طائی تهیدستِ کریم
    فاش گویم بین اسماء خدا
    ذکر من گردیده پیوسته : “کریم”
    خاک پای آن کسی هستم که هست
    خاک پا و واله و مستِ کریم
    هفت پشت من تماماً بوده اند
    سینه چاک و عبد دربستِ کریم
    من که باشم که دم از حیدر زنم
    بر علی گردیده دلبسته ، کریم
    گر دل ما هست مجنون حسین
    این دل ما را گره بسته ، کریم
    آخرش آن یار می آید زراه
    بعد از آن دارد دو گلدسته کریم

    موضوعات: میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 06:10:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاورقی   ...

    [1] ارشاد مفید چاپ قدیم ص 202 مناقب ابن‌شهر آشوب ج 4 ص 28، اسد الغابه ج 2 ص 10 الاصابه ج 1 ص 328.

    [2] بحارالانوار ج 43 ص 252.

    [3] بحار ج 43 ص 272.

    [4] بحار ج 43 ص 338 مناقب ج 4 ص 7.

    [5] بحار جلد 43 صفحه 352 - فروع کافی جلد 7 صفحه 303.

    [6] کان الحسن رضی الله عنه له مناقب کثیرة، سیدا. حلیما، ذا سکینة و وقار و حشمة؛ جوادا، ممدوحا…..(تاریخ الخلفاء ص 179).

    [7] «ان المسألة لا تحل الا فی احدی ثلاث: دم مفجع، او دین مقرع، او فقر مدقع ففی ایها تسال؟».

    [8] بحارالانوار ج 43 ص 333.

    [9] تاریخ یعقوبی ج 2 ص 215 تاریخ الخلفاء سیوطی ص 190 حلیة الاولیاء ج 2 ص 37 اسد الغابه ج 2 ص 13 تذکره ابن‌جوزی ص 196 و اسعاف الراغبین.

    [10] حیاة الحسن ج 1 ص 129.

    [11] مناقب ج 4 ص 14 کشف الغمه ج 2 ص 124 تاریخ الخلفاء ص 190 البدایة و النهایه ج 8 ص 37. با توجه به فاصله شهر مدینه تا مکه اهمیت قضیه روشن می‌شود.

    [12] اعیان الشیعه ج 4 بخش 1 ص 12.

    [13] تذکره ص 214.

    [14] تاریخ یعقوبی ج 2 ص 216.

    [15] مناقب ج 4 ص 29.

    [16] طبق نقل شبلنجی در نور الابصار ص 124.

    [17] اعلام الوری ص 212.

    [18] ارشاد چاپ قدیم.

    [19] بحار ج 44 ص 173.

    [20] تذکرة الخواص ابن‌جوزی ص 210 شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید ج 5 ص 13 صلح الحسن ص 26.

    [21] مناقب ابن‌شهر آشوب ج 4 ص 21.

    [22] تاریخ یعقوبی ج 2 ص 170 الامامة و السیاسة ج 1 ص 67.

    [23] الاخبار الطوال: ابوحنیفه دینوری ص 144 -145.

    [24] شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید ج 1 ص 358.

    [25] نهج‌البلاغه فیض الاسلام ج 4 ص 651 -652 و نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید ج 11 ص 25 خطبه 20.

    [26] احتجاج طبرسی چاپ نجف ص 144- صلح الحسن ص 404.

    [27] احتجاج طبرسی ص 156.

    [28] شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید ج 5 ص 98.

    [29] بحار ج 44 صفحه 2.

    [30] تاریخ یعقوبی ج 2 صفحه 206.

    [31] بحارالانوار ج 44 صفحه 1.

    [32] در تهیه و تنظیم این قسمت؛ علاوه بر مدارک گذشته از جزوه «فلسفه صلح امام حسن «ع» نیز استفاده شد.

    [33] در جنگ جمل متجاوز از سی هزار نفر کشته شد (تاریخ یعقوبی ج 2 صفحه 172) و در جنگ نهروان چهار هزار نفر از خوارج بقتل رسیدند (تاریخ یعقوبی ج 2 صفحه 182مروج الذهب ج 2 صفحه 415) و مجموع تلفات طرفین در جنگ صفین به صد و ده هزار نفر رسید! (مروج الذهب ج 2 صفحه 404).

    [34] ارزیابی انقلاب حسین (ع) از دیدگاهی جدید ص 197 -200.

    [35] مقاتل الطالبیین ص 39.

    [36] الخرایج صفحه 228، صلح الحسن صفحه 102.

    [37] صلح الحسن ص 68 -74.

    [38] ارشاد ص 205 کشف الغمه ج 2 ص 111 اعیان الشیعه ج 4 بخش 1 ص 50 -51 الفصول المهمه ابن‌صباغ مالکی صفحه 143.

    [39] اسد الغابه ج 2 ص 13- کامل ابن‌اثیر ج 3 ص 203- بحار ج 44 ص 21- تذکره ابن‌جوزی ص 141.

    [40] ارشاد مفید - مؤید این معنی، پاسخی که امام مجتبی «ع» به یکی از شیعیان داد، امام ضمن پاسخ سؤال او که چرا دست از جنگ کشید؛ فرمود: «سوگند به خدا اگر با معاویه جنگ می‌کردم؛ مردم مرا تسلیم او می‌کردند (بحار ج 44 صفحه 20).

    [41] یعقوبی از سعید بن قیس نام نمی‌برد ولی مورخان دیگر به ترتیبی که گفته شد، نوشته‌اند.

    [42] مقاتل الطالبیین ص 41.

    [43] مقاتل الطالبیین ص 41 تاریخ یعقوبی ج 2 ص 204.

    [44] با توجه باینکه ارتش امام مجتبی (ع) از گروههای مختلفی تشکیل یافته بود که در میان آنها عده‌ای از خوارج، عده‌ای از عناصر سودجو و دنیاپرست بودند جای تعجب نیست که در صدد قتل امام (ع) برآیند و چادر و لوازم سفر آنحضرت را غارت کنند و در همانحال عده‌ای هم فریاد بزنند: این مردم را به معاویه فروخت و مسلمانان را ذلیل ساخت!!.

    [45] تاریخ یعقوبی ج 2 ص 205 مورخان جریانی را که به غارت خیمه امام (ع) و حمله بسوی آن حضرت شد بطور مختلف نوشته‌اند از آن جمله طبری و ابن‌اثیر و ابن‌حجر عسقلانی می‌نویسند:

    هنگامی که حسن بن علی (ع) در مدائن اردو زده بود ناگهان شخصی (که از مزدوران معاویه بود) صدا زد: قیس بن سعد کشته شده است فرار کنید، مردم متفرق شدند و….» (طبری ج 5 ص 159 الکامل فی التاریخ ج 3 ص 203 الاصابه ج 1 ص 330).

    [46] طبری 5 ص 159 اسد الغابه ج 2 ص 13 عبارت اسد الغابه این است: «… فلما افردوه امضی الصلح».

    [47] بحارالانوار ج 44 ص 147 احتجاج طبرسی ص 157.

    [48] بلاغة الامام الحسن (ع) بنقل از جلاء العیون سید شبر ج 1 ص 345.

    [49] تاریخ طبری ج 5 ص 162- کامل ابن‌اثیر ج 3 ص 203 الاستیعاب ج 1 ص 385.

    [50] دارابگرد شهری است در پنجاه فرسخی شیراز (معجم البلدان ج 2 ص 446) شاید علت انتخاب خراج «دارابگرد» این باشد که چون این شهر طبق اسناد تاریخی، بدون جنگ تسلیم ارتش اسلام شد و مردم آن با مسلمانان پیمان صلح بستند، خراج آن طبق قوانین اسلام، اختصاص به پیامبر (ص) و خاندان آنحضرت و یتیمان و تهیدستان و درماندگان راه دارد؛

    از این رو امام مجتبی (ع) شرط کرد که خراج ابن شهر به بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین پرداخت شود زیرا درآمد آنجا همانطور که گفته شد بخود آن حضرت تعلق داشت، و علاوه، بازماندگان نیازمند شهیدان این دو جنگ که بی‌سرپرست بودند، یکی از موارد مصرف این خراج بشمار می‌رفتند «بحارالانوار ج 44 ص 10».

    [51] مشروح پیمان صلح را در کتاب «صلح الحسن» تألیف شیخ راضی آل یاسین صفحه 259 - 261 مطالعه فرمائید.

    [52] این پیشگوئی با اندکی اختلاف لفظی در کتب زیر از آنحضرت نقل شده است: تذکره‌ی الخواص ابن‌جوزی ص 194 - اسد الغابه ج 2 ص 12- نور الابصار ص 121- الفصول المهمه تألیف ابن‌صباغ مالگی ص 135- الاصابه ج 1 ص 330 ط بغداد - کشف الغمه «فارسی» ج 2 ص 98 تهذیب التهذیب ج 2 ص 298- الصواعق صفحه 82- البدایه و النهایه ج 8 صفحه 36- الاستیعاب در حاشیه الاصابه ج 1 صفحه 369- حلیة الاولیاء جلد 2 ص 35 و اسعاف الراغبین در حاشیه نور الابصار.

    [53] صلح الحسن ص 278.

    [54] الامامة و السیاسه ص 163.

    [55] تاریخ الخلفاء سیوطی ص 192.

    [56] الصواعق المحرقه 81 - کشف الغمه ج 2 ص 145 الفصول المهمه ابن‌صباغ مالکی ص 145.

    [57] البدایة و النهایه ج 6 ص 220.

    [58] چنانکه روزی سعد وقاص به دربار معاویه وارد شد و گفت: السلام علیک ایها الملک! معاویه خنده‌کنان گفت: چرا امیرالمؤمنین خطاب نکردی؟! سعد پاسخ داد: هرگز نمی‌خواهم به چنین سلطنتی که تو رسیدی برسم! (کامل ابن‌اثیر ج 3 ص 205).

    [59] علله الشرایع ج 1 ص 201 به نقل از کتاب «الفروق بین الاباطیل و الحقوق» تألیف محمد بن بحر الشیبانی. ادای شهادت از نظر اسلام شرایطی دارد و از جمله آنها این است که ادای شهادت در اردوگاه وابسته به حکومت حق و عدالت صورت گیرد. امام حسن «ع» با این شرط، حکومت معاویه را بعنوان حکومت قدرت و زور و دور از عدالت معرفی نموده ادای شهادت در چنین حکومتی را نفی فرمود!.

    [60] ابن‌عبدالبر دانشمند معروف می‌نویسد: «در میان علما در این مسئله اختلاف نیست که حسن بن علی (ع) خلافت را فقط در زمان حیات معاویه به وی واگذار کرد و شرط نمود که پس از معاویه، خلافت به او برسد و پیمان صلح میان آن دو. بر این اساس انعقاد یافت (الاستیعاب ج 1 ص 387).

    [61] صلح الحسن ص 287.

    [62] تاریخ طبری ج 5 ص 160 کامل ابن‌اثیر ج 3 ص 303 البدایة و النهایه ج 8 ص 14.

    [63] مکتبهای سیاسی بقلم دکتر بهاءالدین پازارگاد صفحه 183 -185.

    [64] ابوالفرج اصفهانی می‌نویسد: معاویه می‌خواست برای ولیعهدی پسرش یزید بیعت بگیرد ولی وجود حسن بن علی «ع» و سعد بن ابی‌وقاص را مانع این کار می‌دید و هیچ چیز ناگوارتر و گرانتر از وجود این دو نفر برای او نبود، لذا مخفیانه بوسیله ایادی خود به آنها سم داد و هر دو در اثر خوردن زهر درگذشتند «مقاتل الطالبیین صفحه 47 -48».

    «سید امیر علی» در کتاب خود «مختصر تاریخ العرب» ضمن بیمان فجایع اعمال معاویه می‌نویسد:

    «…. او فردی سنگدل بود؛ از هیچ جنایتی که ارتکاب آن را برای حفظ حکومت خود ضروری تشخیص می‌داد، فروگذار نمی‌کرد؛ کشتن و ترور شخصیتهای بزرگ، روش عادی او بود و به همین وسیله خود را از دست دشمنان بزرگ خویش خلاص می‌کرد؛ معاویه بود که به فرزند (دختری) پیامبر «ص» زهر خورانید و مالک اشتر نخعی یکی از فرماندهان دلیر سپاه علی «ع» را بهمین طرز از میان برداشت (ص 79).

    یکی از کسانی که قربانی مقاصد عالی یا اختلاف سیاسی و اختلاف نظر خود با معاویه شدند، «عبدالرحمن بن خالد بن ولید» (فرزند فاتح بزرگ شام) بود که بوسیله عمال معاویه ترور شد و علت کشته شدن وی محبوبیت زیادی بود که در میان مردم شام داشت و نیز او در میان دانشمندان و بزرگان آنروز اسلام از موقعیت خاصی برخوردار بود (صفحه 87 همان کتاب).

    [65] الیمین و الیسار فی الاسلام عباس صالح صفحه 149.

    [66] مقاتل الطالبیین: ابوالفرج اصهانی در صفحه 45 شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید ج 6 صفحه 46 و ارشاد مفید ص 173 چاپ اسلامیه - ابوالفرج اصفهانی این خطبه را پیش از ورود به کوفه نقل می‌کند.

    [67] تاریخ طبری ج 5 صفحه 165.

    [68] الکامل فی التاریخ ج 3 ص 203.

    [69] تاریخ الخلفاء صفحه 192.

    [70] تذکرة الخواص صفحه 211.

    [71] مقاتل الطالبیین صفحه 48 - شیخ محمد صباغ در کتاب اسعاف الراغبین می‌نویسد: عده زیادی از علماء اعم از متقدمین و متاخرین عقیده دارند که حسن بن علی (ع) بوسیله سم به قتل رسید (اسعاف الراغبین در حاشیه نور الابصار صفحه 182) بخواست خدا در این‌باره در صفحات آینده بیشتر بحث خواهیم کرد.

    [72] ارزیابی انقلاب حسین (ع) از دیدگاهی جدید صفحه 206 -207.

    [73] تاریخ طبری ج 5 ص 166.

    [74] شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابی‌الحدید ج 11 صفحه 43 -45.

    [75] کامل ابن‌اثیر ج 3 ص 229.

    [76] امام مجتبی «ع» تمام حوادث را پیش‌بینی می‌کرد، امام بخوبی می‌دانست که اگر زمام امور مسلمانان به دست بنی‌امیه بیفتد؛ سرنوشت تاریخی در انتظار آنان و مخصوصا شیعیان خواهد بود ولی مسلمانان تا خود با این حوادث تلخ رودررو قرار نگرفته بودند؛ پی به اهمیت قضیه نمی‌بردند؛ هنگامی که با این حوادث وحشتناک مواجه شدند؛ تازه متوجه شدند که فرصت را از دست داده‌اند و فهمیده و نفهمیده مقدمات بدبختی خود را فراهم ساخته‌اند.

    حضرت مجتبی «ع» ضمن خطبه‌ای که مشروح آن در صفحات گذشته گفته شد: به این آینده تاریک یاران خود اشاره نموده فرمود:

    «… اگر (بعلت سستی و بیوفائی شما) ناگزیر شوم زمامداری مسلمانان را به معاویه بسپارم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنی‌امیه هرگز روی خوش و شادمانی نخواهید دید و گرفتار انواع شکنجه‌ها و آزارها خواهید شد.

    … هم‌اکنون انگار به چشم خود می‌بینیم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده آب و نان درخواست خواهند کرد آب و نانی که مال فرزندان شما است و خداوند برای آنها قرار داده است؛ ولی بنی‌امیه آنها را از در خانه خود رانده از حق مسلم خود محروم خواهند ساخت.

    [77] علی و بنوه تألیف دکتر طه حسین ص 188.

    [78] از این جهت می‌توان گفت که پیمان صلح، نسبت به معاویه؛ حکم شمشیر دودم را داشت که هر دو طرفش به زیان وی بود.

    زیرا اگر او به مفاد صلحنامه عمل می‌کرد، هدف امام تا حدودی تأمین می‌شد و اگر آن را نقض می‌کرد، نتیجه آن ایجاد تنفر عمومی از حکومت اموی و جنبش و بیداری مردم، بر ضد این حکومت بود، و این؛ مسئله‌ای بود که پیشوای دوم؛ آن را از نظر دور نداشت.

    [79] ولی حسین بن علی «ع» آنها را به پیروی از امام مجتبی (ع) توصیه می‌کرد و می‌فرمود: اوضاع فعلی برای قیام مساعد نیست و مادامی که معاویه زنده است نهضت و انقلاب به ثمر نمی‌رسد.

    [80] ارزیابی انقلاب حسین «ع» صفحات 218 -215 - 214 -208.

    [81] سمو المعنی فی سمو الذات «بنقل پرتوی از عظمت حسین صفحه 264».

    [82] انساب الاشراف بلاذری ج 4 بخش دوم ص 1 طبع بغداد، مروج الذهب ج 3 ص 77 طبع مصر.

    [83] تذکرة الخواص ابن‌جوزی صفحه 291 متن اشعار چنین است:

    معشر الندمان قوموا

    و اسمعوا صوت الاغانی

    و اشربوا کاس مدام

    و اترکوا ذکر المعانی

    شغلتنی نغمة العیدان

    عن صوت الاذان

    و تعوضت عن الحور

    عجوزا فی الدنان.

    [84] تتمة المنتهی ص 43- اگر شراب‌خواری در دین محمد «ص» حرام است تو آن را بر دین مسیح بخور (البته حلال بودن شراب در آئین مسیح پنداری بیش نیست و شراب در آئین واقعی مسیح، مثل اسلام تحریم شده است.

    [85] مروج الذهب ج 3 ص 77 طبع مصر.

    [86] علی و بنوه ص 197.

    [87] ارشاد مفید طبع قدیم صفحه 215 ابن‌شهر آشوب در مناقب می‌نویسد: همه مسلمانان اتفاق دارند که پیامبر (ص) این حدیث را درباره حسنین (ص) بیان فرموده است (ج 3 ص 394) در تهیه و تنظیم این بخش، علاوه بر مدارک یاد شده از کتاب «ارزیابی انقلاب حسین از دیدگاهی جدید» استفاده گردیده است.

    [88] ابن‌عبدالبر دانشمند معروف در کتاب «الاستیعاب» (ج 1 ص 387) می‌نویسد: در این نکته در میان دانشمندان اختلاف نیست که حسن بن علی (ع) خلافت را فقط در مدت حیات معاویه، به وی واگذار کرد و شرط کرد که بعد از معاویه، خلافت از آن او باشد و صلحنامه بر این‌اساس انعقاد یافت.

    [89] الغدیر ج 11 ص 12.

    [90] عقد الفرید ج 4 ص 251 و الامامة و السیاسة ج 1 ص 174.

    [91] از جمله آنکه برخی از مورخان وعده و ارسال پول را به معاویه نسبت داده‌اند، و بعضی دیگر به یزید، و نیز در بعضی از کتب آمده که معاویه صد هزار درهم را جلوتر فرستاد و در پاره دیگر گفته شد که معاویه آن را بعد از شهادت امام فرستاد ولی به وعده ازدواج وفا نکرد.

    [92] دلائل الامامة ص 61.

    [93] مروج الذهب ج 3 ص 5.

    [94] مقاتل الطالبیین ص 31 و 48 و 47.

    [95] ارشاد مفید.

    [96] اعلام الوری.

    [97] الاستیعاب ج 1 ص 385.

    [98] مناقب ج 4 ص 42.

    [99] الفصول المهمة ص 146.

    [100] تذکرة الخواص 211.

    [101] نور الابصار ص 122.

    [102] تاریخ الخلفاء ص 192.

    [103] کشف الغمة (فارسی) ج 2 ص 163.

    [104] صلح الحسن ص 367.

    [105] و بموته شهیدا جزم غیر واحد من المتقدمین و المتأخرین (اسعاف الراغبین در حاشیه نور الابصار ص 182).

    [106] مقاتل الطالبیین ص 48 کشف الغمه ج 2 ص 163 مناقب ابن‌شهر آشوب ج 4 ص 42 و ارشاد مفید ص 174 ط تهران.

    [107] روضة کافی ج 8 ص 167.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خانواده ننگین   ...

    این مسأله در آن زمان بقدری مشهور بوده است که طبق گواهی گروهی از مورخان؛ پس از شهادت امام مجتبی (ع) مردی از خاندان طلحه، جعده را تزویج کرد و از او دارای فرزندانی شد، گاهی که میان فرزندان وی، و قریشیان مشاجره‌ای رخ میداد، مردم قریش آنها را «فرزندان زن شوهرکش»! خطاب میکردند [106] .

    امام صادق (ع) با اشاره به این حادثه میفرمود: اشعث بن قیس در کشتن امیرمؤمنان (ع) شریک شد؛ دخترش حسن بن علی (ع) را مسموم نمود، پسرش محمد نیز در قتل پیشوای سوم شرکت جست [107] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اعتراف مورخان   ...

    این قضیه را با اندکی اختلاف [91] دانشمندان و

    مورخان زیر در کتب و تألیفات خود آورده‌اند:

    محمد بن جریر طبری [92] ؛ مسعودی [93] ؛ ابوالفرج اصفهانی [94] ، شیخ مفید [95] ابوعلی فضل بن حسن طبرسی [96] ، ابن‌عبدالبر [97] ؛ ابن‌شهر آشوب [98] ، ابن‌صباغ مالکی [99] ؛ ابن‌جوزی [100] ، شبلنجی [101] ، سیوطی [102] ؛ علی بن عیسی اربلی [103] ؛ و گروهی

    دیگر از دانشمندان معروف [104] .

    دانشمند معروف جهان تسنن «شیخ محمد صبان» مینویسد: عده زیادی از دانشمندان گذشته و حال عقیده دارند که امام حسن (ع) بوسیله زهر مسموم و شهید گشت. [105] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      همسر جنایتکار   ...

    خلاصه جریان از این قرار است که معاویه، ((جعده)) همسر امام مجتبی (ع) را که دختر ((اشعث بن قیس کندی)) و وابسته به یکی از خاندان‌های ضد علوی بود، تحریک نمود و صد هزار درهم پول برای او فرستاد و پیغام داد که اگر به حسن بن علی (ع) زهرخورانده

    او را به قتل برساند، وی را به همسری فرزندش یزید درمی‌آورد.

    «جعده» گول وعده‌های معاویه را خورد و دست به این جنایت پلید، آلود و همسر گرامی و مهربان خود را مسموم نمود. امام مجتبی (ع) پس از مدتی بیماری سرانجام در اثر مسمومیت شدید به شهادت رسید، هنگامیکه خبر شهادت حضرت در شام به معاویه رسید، فوق‌العاده خوشحال شد و اظهار شادمانی کرد. [90] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دفاع از بنی‌امیه   ...

    چنانکه در بحثهای پیشین اشاره کردیم: برخی از نویسندگان غربی بعللی که با برنامه‌های استعماری غربیها در لباس خاورشناسی و اسلام‌شناسی مربوط میشود،

    این حقیقت تاریخی را انکار نموده با کمال وقاحت کوشیده‌اند معاویه را از این جنایت تبرئه کرده به کینه‌های دیرینه میان شیعه و خاندانهای طرفدار بنی‌امیه دامن بزنند.

    اینان ادعا می‌کنند که: ((امام حسن (ع) در اثر ابتلا به ذات الریه!! در گذشت و اینکه کوشش شده است معاویه قاتل امام حسن (ع) قلمداد شود برای این است که امویان را باین وسیله بدنام و متهم ساخته حسن بن علی «ع» را شهید معرفی نمایند، و در این میان چون خانواده اشعث بواسطه حوادث جنگ صفین مورد خشم و نفرت شیعیان بود، این جرم به پای این خانواده نوشته شده است))

    طبق ادعای این نویسندگان، «جز مولفان شیعه یا کسانی که نسبت به خاندان علی «ع» گرایش خاصی داشتند کسی معاویه را قاتل امام حسن «ع» نمی‌داند…!»

    ما از بقیه مطالب غرض‌آلود و تهمتهای بی‌اساس و اهانت‌آمیز این دایرة المعارف‌نویسهای محقق! صرف نظر نموده از باب نمونه به بررسی جریان شهادت امام

    مجتبی «ع» میپردازیم تا از این نمونه میزان صحت بقیه مطالب نیز روشن شود.

    دهها نفر از دانشمندان و مورخان شیعه و سنی جریان توطئه ناجوانمردانه معاویه را که پیشوای دوم قربانی آن شد، به تفصیل نوشته‌اند و این مسأله بقدری در میان مورخان معروف است که گمان نمی‌کنیم جای انکار باشد

    ولی برای آنکه مطلب بهتر روشن شود گفتار گروهی از مورخان و دانشمندان را در این جا می‌آوریم و تصور می‌کنیم با ملاحظه سخنان آنها، نیازی به نقل اقوال همه دانشمندان نباشد.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مانع بزرگ   ...

    معاویه به ایادی و کارگزاران خود زمینه را برای اجرای این نقشه آماده نموده و با تهدید با تطمیع راه را هموار کرد، ولی یک مانع بزرگ در راه

    اجرای این نقشه شوم بچشم میخورد و آن عبارت بود از وجود مقدس امام مجتبی (ع) بزرگترین شخصیت آن روز جهان اسلام.

    حضرت مجتبی (ع) از دو نظر مانع اجرای نقشه معاویه بود: نخست این که معاویه طبق مفاد صریح صلحنامه حق تعیین و انتخاب ولیعهد را نداشت بلکه پس ازمرگ وی خلافت به امام مجتبی (ع) و اگر آنحضرت در حال حیات نبود، به حسین بن علی (ع) منتقل میشد. [88] .

    دوم: شایستگی و عظمت و لیاقت آنحضرت برای تصدی خلافت و زمامداری جامعه اسلامی و توجه افکار عمومی نسبت به آنحضرت [89] زیرا هیچ فرد عاقلی

    هنگام موازنه شخصیت بزرگی همچون امام حسن (ع) با یزید بن معاویه؛ چهره منفور جامعه و فاقد همه گونه شایستگی و صلاحیت، وی را بر امام حسن (ع) ترجیح نمی‌داد.

    در اینجا معاویه به حیله ناجوانمردانه قدیمی یعنی از میان برداشتن رقیب، بوسیله زهر، متوسل شد و امام مجتبی (ع) را بوسیله سم به شهادت رسانید و جنایت دیگری را بر جنایات خود افزود….

    گر چه پس از شهادت امام حسن (ع) گرفتن بیعت برای ولیعهدی یزید به آسانی عملی نشد و معاویه در این راه با مشکلاتی روبرو گردید اما در هر حال شهادت آنحضرت، تا حد زیادی معاویه را به هدف پلیدش نزدیک ساخت.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      همسر جنایتکار   ...

    اشاره

    نقشه‌های شومی که برای شهادت فرزند رشید امیرمؤمنان (ع) کشیده شد از کجا سرچشمه گرفت؟

    پس از انعقاد پیمان صلح؛ که معاویه کاملا بر اوضاع مسلط گردید نقشه تازه و خطرناکی کشید که جهان اسلام را با فاجعه بزرگی روبرو ساخت، این نقشه عبارت بود از نامزدی یزید برای زمامداری مسلمانان پس از مرگ خود! پسر ابوسفیان تصمیم گرفت برای ولیعهدی یزید؛ از مسلمانان بیعت بگیرد تا پس از مرگ وی؛ بر مسند قدرت و حکومت تکیه بزند.

    اجرای این نقشه که خطرات بزرگی برای جهان اسلام دربرداشت، فوق‌العاده دشوار می‌نمود زیرا این کار از یکسو حکومت و خلافت بی‌آلایش صدر اسلام را مبدل به حکومت اشراف موروثی مینمود و حکومت اسلامی را از محور اصلی خود بکلی منحرف می‌ساخت، و از سوی دیگر، از زمان پیامبر اسلام (ص) چنین چیزی

    سابقه نداشت،

    تا آن روز خلیفه عملا به یکی از دو را زیر تعیین می‌شد:

    1- تصریح پیامبر (ص) یا پیشوای قبلی بر وصایت و خلاف امام و پیشوای بعدی، چنانکه شیعه از این راه پیروی نموده معتقد بودند که پیشوای مسلمانان باید از طرف پیامبر (ص) یا امام معصوم قبلی معین شود.

    2- از طریق شورای مسلمانان.

    معاویه که خود بدون رأی شورا، و بدون چنین نصی؛ خلافت را تصاحب کرده بود، می‌خواست راه سومی را بنفع خاندان خود بوجود آورد و آن این که خلافت را بصورت یک امر موروثی درآورد و بعد از وی فرزندش یزید مقام خلافت را اشغال کند.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نهضت الهام‌بخش   ...

    انقلاب حسین بن علی (ع) تحول دامنه‌داری در جامعه اسلامی بوجود آورد، اوضاع را دگرگون ساخت و افکار عمومی را بر ضد حکومت بنی‌امیه شوراند و منشأ پیدایش نهضتها و انقلاب‌های پی در پی و بزرگی مانند قیام توابین، نهضت اهل مدینه، قیام مختار ثقفی، و انقلاب زید بن علی بن حسین، و چندین نهضت و انقلاب بزرگ دیگر گردید.

    ولی اگر همین انقلاب در زمان حضرت مجتبی (ع) و به وسیله آنحضرت عملی می‌گردید دارای چنین آثار بزرگ نمی‌شد.

    حسین بن علی (ع) در واقع دنباله برنامه برادر ارجمند خود را گرفت زیرا حضرت مجتبی (ع) با کمال شهادت خرده‌گیریهای کوته‌فکران و عناصر افراطی را تحمل کرد و با امضای قرارداد صلح، و شناخت واقعیتهای زمان، بتدریج زمینه انقلاب را فراهم ساخت و افکار عمومی را آماده نمود و آنگاه که زمینه کاملا آماده شد حسین بن علی (ع) ابتکار عمل را بدست گرفت.

    از این رو میتوان گفت: اگر حسین بن علی (ع) در شرایط برادر گرامی خود امام حسن (ع) قرار میگرفت همان کار را میکرد که امام حسن (ع) کرد و اگر امام حسن (ع) در زمان حسین بن علی (ع) بود برنامه او را در پیش می‌گرفت این دو امام بزرگ هر کدام با توجه به اوضاع و شرایط خاص زمان خود، رسالت تاریخی خویش را انجام دادند؛ برای اشاره به این

    حقیقت پیامبر اسلام (ص) درباره این دو فرزند عالیقدر خود می‌فرمود: حسن و حسین دو پیشوای بزرگ اسلامند، خواه صلح کنند و خواه نبرد و جهاد؟ [87] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      جنبش نیرو می‌گیرد   ...

    عامل دیگر برای انقلاب حسین بن علی (ع) را باید بیداری افکار عمومی و افزایش نفوذ دعوت شیعیان پس

    از صلح امام مجتبی «ع» دانست زیرا جنبشی که پس از امضای صلح، بر ضد حکومت اموی آغاز شده بود روز بروز در حال گسترش و توسعه بود و بر نفوذ آن افزوده میشد.

    سیاست معاویه نیز دانسته یا ندانسته موجب گسترش و نیرومندی این جنبش گردید معاویه که پس از شهادت امام مجتبی «ع» میدان عمل را تا حدودی بلامانع میدید بیش از پیش عرصه را بر شیعیان و پیروان امیرمؤمنان «ع» تنگ گرفت و از هیچگونه ظلم و ستم فروگذار نکرد.

    تجاوزهای مکرر معاویه به حقوق مسلمانان، حملات و شبیخونهای پی در پی نظامیان خشن و ستم پیشه معاویه بر مناطق مختلف اسلامی، کشتن و آزار مردم بیگناه نقص پیمان صلح، بیعت گرفتن برای ولیعهدی یزید، بر خلاف مفاد صریح صلحنامه و بالاخره مسموم ساختن امام مجتبی «ع» مسائلی بود که وجهه عمومی حکومت بنی‌امیه را بیش از پیش لکه‌دار ساخت

    و موقعیت آن را تضعیف نمود، این حوادث موجب همبستگی و فشردگی هر چه بیشتر صفوف شیعیان و تقویت جبهه ضد اموی شد و زمینه نهضت و انقلاب تا حد زیادی هموار گردید.

    دکتر «طه حسین» دانشمند و نویسنده معروف مصری در این زمینه می‌نویسد:

    «در اثر فشار حکومت معاویه در ده سال آخر حکومت وی، کار شیعیان بالا گرفت و دعوت آنها در شرق کشور اسلامی و جنوب مناطق عربی فوق‌العاده انتشار یافت بطوری که هنگام مرگ معاویه عده بسیاری از مردم و مخصوصا اهل عراق، بغض و عداوت بنی‌امیه و محبت اهل بیت را جزئی از دین خود می‌دانستند» [86] .

    بدین ترتیب جامعه اسلامی بقدر کافی چهره حقیقی حکومت اموی را شناخته طعم تلخ شکنجه‌های آن را چشیده و از انواع ظلمها و تجاوزهای این حکومت و تضییع حقوق مسلمانان، آگاه شده بودند و ماسکی

    که این حکومت در ابتدای زمامداری معاویه بر چهره زده بود، کنار رفته مردم با قیافه اصلی آن آشنا شده بودند با مرگ معاویه و رشد و آگاهی جامعه اسلامی؛ تمام عواملی که در زمان معاویه مانع تحقق یک انقلاب پیروزمند بود برطرف شد و راه قیام بر ضد حکومت اموی کاملا هموار گردید و در این هنگام بود که حسین بن علی (ع) ضربت قاطع را بر پیکر حکومت فاسد بنی‌امیه وارد ساخت و آن انقلاب بزرگ و بی‌نظیری را پی‌ریزی نمود.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فان حرمت یوما علی دین احمد   ...

    فخدها علی دین المسیح بن مریم [84] .

    دربار یزید مرکز انواع فساد و گناه شده بود، آثار شوم فساد و بیدینی دربار او در جامعه چنان گسترش یافته بود که حتی محیط مقدسی همچون «مکه» و «مدینه» را نیز آلوده ساخته بود. [85] .

    او از لحاظ سیاسی آنقدر ناپخته بود که قیافه اصلی حکومت بنی‌امیه را که دشمنی آشتی‌ناپذیر با اسلام، و بازگشت به دوران جاهلیت و احیای رژیم اشرافی آن زمان بود، کاملا به مردم نشان داد

    این پرده‌دریها و بی‌بند و باریهای یزید برای همه ثابت کرده بود که وی بکلی فاقد شایستگی و لیاقت برای احراز مقام خلافت و رهبری جامعه اسلامی است.

    بنابراین مزدوران حکومت بنی‌امیه نمیتوانستند قیام حسین (ع) را بعنوان اینکه مقصود او رسیدن به حکومت است در افکار عمومی متهم و آلوده سازند زیرا مردم بچشم خود، رفتار یزید را که کوچکترین ارتباطی با موازین دینی و تعالیم مذهبی نداشت میدیدند و همین رفتار یزید، در افکار عمومی، مجوز خوبی برای انقلاب و واژگون ساختن چنین حکومتی به شمار می‌رفت. در چنین شرایطی مردم قیام حسین بن علی (ع) را قیام فرزند پیامبر (ص) بر ضد حکومت باطل و به منظور حفظ اسلام تلقی میکردند نه اختلاف سیاسی یا کشمکش بر سر تصاحب خلافت و قدرت!

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      یزید، چهره منفور جامعه اسلامی‌   ...

    اما این مطلب در مورد یزید درست برعکس بود زیرا یزید نه تنها پختگی و تدبیر سیاست پدر را نداشت بلک با آئین اسلام نیز که می‌خواست بنام آن بر مردم حکومت کند؛ ارتباط چندانی نداشت.

    یزید براساس تعلیمات مسیحیت پرورش یافته

    بود و یا حداقل به مسحیت تمایل داشت [81] .

    یزید جوانی ناپخته، شهوت‌پرست؛ خود سر، و فاقد دوراندیشی و احتیاط بود. او فردی بی‌خرد، متهور خوشگذران و عیاش، و دارای فکر سطحی بود. [82] .

    یزید که پیش از رسیدن به حکومت، اسیر هوسها و پای‌بند تمایلات افراطی بود. بعد از رسیدن به حکومت نیز نتوانست حداقل مثل پدر ظواهر اسلام را حفظ کند و خود را ولو بصورت ظاهر فردی دیندار و باایمان معرفی کند بلکه در اثر روح بی‌پروائی و هوسبازی که داشت، علنا مقدسات اسلامی را زیر پا گذاشت و در راه ارضای شهوات خود از هیچ چیز فروگذار نکرد.

    یزید علنا شراب می‌خورد و تظاهر به فساد و گناه

    می‌کرد، او وقتی در شب‌نشینیها و بزم‌های اشرافی می‌نشست و به باده گساری میپرداخت، بی‌باکانه اشعاری می‌سرود که ترجمه آن چنین است:

    ((یاران هم‌پیاله من! برخیزید و به نغمه مطربان خوش‌آواز گوش دهید! و پیاله‌های پی در پی را سرکشید، و بحث و مذاکرات علمی و ادبی را کنار بگذارید.

    نغمه دلپذیر ساز و آواز، مرا از ندای «الله اکبر» و شنیدن اذان بازمی‌دارد و من حاضرم حوران بهشتی را با ته مانده خم شراب عوض کنم!!» [83]

    و با این وقاحت به مقدسات اسلامی توهین می‌کرد.

    او گرایش خود را نسبت به مسیحیت کتمان نمی‌کرد بلکه علنا می‌گفت:

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چرا امام حسن صلح نمود و امام حسین قیام کرد   ...

    اشاره

    تجزیه و تحلیلی درباره اوضاع و شرائط متفاوت زندگی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) که روشنگر اسرار آن صلح؛ و این جهاد است

    بحثهای پیشین، فلسفه صلح امام مجتبی (ع) را روشن ساخت ولی این جاجای سئوال باقی است و آن اینکه چرا امام حسن (ع) صلح کرد و امام حسین (ع) قیام نمود؟ اگر صلح کار درستی بود، چرا امام حسین (ع) با یزید صلح نکرد؟

    پاسخ این سئوال را باید در اوضاع و شرایط متفاوت زندگی این دو امام بزرگ، و نحوه رفتار و شخصیت معاویه و یزید جستجو کرد.

    زیرا معاویه در دوران زمدامداری خود با نقشه و سیاستهای عوام‌فریبانه خود؛ همواره سعی می‌کرد به حکومت خود رنگ شرعی و اسلامی بدهد، او از این که افکار عمومی، انحراف او را از خط سیر صحیح سیاست اسلامی بفهمند؛ جلوگیری می‌کرد. گر چه او عملا اسلام را تحریف نموده حکومت اشرافی اموی را جایگزین خلافت ساده و بی‌پیرایه اسلامی می‌نمود و جامعه اسلامی را به یک جامعه غیر اسلامی تبدیل می‌کرد ولی با وجود اینها ظواهر اسلام را حفظ می‌کرد، مقررات اسلامی را ظاهرا اجرا می‌نمود، پرده‌ها را نمی‌درید و در دربارش پاره‌ای از مقررات اسلامی مراعات می‌شد و نمی‌گذاشت ظاهرا رنگ اسلامی جامعه عوض شود او بخوبی درک می‌کرد که چون بنام دین و خلافت اسلامی حکومت می‌کند. نباید علنا مرتکب کارهائی بشود که مردم آن را مبارزه با دین - همان دینی که وی بنام آن فرمانروائی می‌کرد - تلقی نمایند بلکه همیشه به اعمال خود رنگ دینی میداد تا با مقامی‌که داشت

    سازگار باشد و آن دسته از کارها را که توجیه و تفسیر آن طبق موزاین دینی، مقدور نبود، در خفا انجام می‌داد.

    بعلاوه معاویه، در حل و فصل امور و مقابله با مشکلات، سیاست فوق‌العاده ماهرانه‌ای داشت و مشکلات را به شیوه‌های مخصوصی حل می‌کرد که فرزندش یزید فاقد آن بود.

    و همین دو موضوع پیروزی قیام و شهادت در زمان حکومت وی را مورد تردید قرار می‌داد، زیرا در این شرایط افکار عمومی درباره‌ی قیام و انقلاب ضد اموی دوری صحیح نمی‌کرد و موج نفرت مردم نسبت به حکومت بنی‌امیه برانگیخته نمی‌شد، زیرا هنوز افکار عمومی به میزان انحراف معاویه، از اسلام، آشنا نبود و به همین جهت مردم جنگ حضرت مجتبی (ع) را با معاویه بیشتر یک اختلاف سیاسی و کشمکش بر سر خلافت و حکومت به شمار می‌آوردند، تا قیام حق در برابر باطل

    شهادت در چنین شرایطی به مبادی و انگیزه‌های انقلاب و نهضت کمک نمی‌کرد، بلکه افکار عمومی

    درباره آن دستخوش اشتباه می‌گردید و حقیقت لوث می‌شد.

    شاید به همین دلیل و به دلیل صحه گذاشتن حسین بن علی (ع) بر صلح امام حسن (ع) حسین بن علی (ع) پس از شهادت برادر بزرگوار خود، در مدت ده سال آخر حکومت معاویه یعنی تقریبا از سال 50 تا 60 هجری قیام نکرد.

    بلکه در انتظار فرصت مناسب روزشماری مینمود و به آماده ساختن افکار عمومی اکتفا می‌ورزید، زیرا اگر در این زمان قیام می‌فرمود، معلوم نبود بازتاب آن در جامعه اسلامی چگونه خواهد بود و در افکار عمومی چگونه انعکاس خواهد یافت؟

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بیدارباش حوادث   ...

    این حوادث وحشتناک، مردم عراق را سخت تکان داد و آنها را از رخوت و سستی بدر آورد و ماهیت

    اصلی حکومت اموی را تا حدی آشکار نمود.

    در همان حال که رؤسای قبال؛ از آثار و منافع پیمان صلح امام حسن «ع» بهره‌مند می‌شدند، مردم عادی عراق، کم‌کم به ماهیت اصلی حکومت بیدادگر و خودکامه معاویه که بپای خود به سوی آن رفته و دست خود، آن را تثبیت نموده بودند، پی می‌بردند. [76] .

    مردم عراق وضع خود را در زمان حکومت علی «ع» بیاد آورده حسرت می‌خوردند و از کوتاهی‌هائی که در پشتیبانی از علی «ع» مرتکب شده بودند و نیز از صلحی که با اهل شام برقرار نموده بودند، انگشت ندامت به دندان میگزیدند، هر وقت بهم می‌رسیدند، یکدیگر را بخاطر گذشته‌ها سرزنش نموده درباره اینکه در آینده چه می‌توانند بکنند، به فکر و اندیشه فرومی‌رفتند بطوری که بیش از چند سال نگذشت که پی در پی هیئت‌های

    نمایندگی از طرف عراقیان به محضر امام حسن «ع» شرفیاب شده از آنحضرت می‌خواستند بر ضد معاویه قیام کند [77] .

    بنابراین دوران صلح امام حسن (ع) دوران آمادگی و تمرین برای جنگ بشمار می‌رفت تا روز موعود- روزی که جامعه اسلام آمادگی و یارای انقلاب داشته باشند - فرارسد.

    روزی که امام حسن (ع) صلح کرد هنوز اجتماع به آن پایه از درک و استعداد نرسیده بود که هدف امام را تأمین کند، آن روز هنوز جامعه اسلامی اسیر زنجیرهای آمال و آرزوها بود، آمال و آرزوهائی که روح شکست را در آنها تزریق کرده بود.

    از این رو هدفی که امام حسن (ع) تعقیب می‌کرد، این بود که افکار عمومی را برای قیام بر ضد حکومت اموی آماده کند و به مردم فرصت دهد تا خود بیندیشند و به حقایق اوضاع و اساس حکومت اموی پی ببرند و

    مخصوصا با اشارتهائی که حضرت مجتبی (ع) به ستمگریها و جنایات حکومت اموی و زیر پا گذاشتن احکام اسلام؛ می‌فرمود، افکار مردم را کاملا بیدار می‌کرد. [78] .

    کم‌کم این آمادگی قوت گرفت بطوری که شخصیتهای بزرگ عراق متوجه حسین بن علی (ع) شده از او می‌خواستند قیام کند. [79] .

    هریک از جنایتهای معاویه بلافاصله در مدینه طنین می‌افکند و محور بحث و اجتماعاتی به شمار می‌رفت که حسن بن علی «ع» با شرکت بزرگان شیعه در عراق و حجاز و مناطق دیگر اسلامی تشکیل می‌داد، برای نمونه هنگامی که معاویه حجر بن عدی و همراهان او را کشت عده‌ای بزرگان کوفه نزد حسین (ع) آمده، جریان را به حضرت خبر دادند و موجی از نفرت در همه قشرهای باایمان برانگیخت.

    این مطالب نشان میدهد که در آن هنگام جنبش منظمی بر ضد حکومت اموی شکل می‌گرفت که مبلغین و عوامل موثر آن همان پیروان اندک و صمیمی امام حسن «ع» بودند که امام از کشته شدن آنها دریغ ورزید و با معاویه صلح کرد. هدف این گروه این بود که از رهگذر جنایاتی که در سراسر دوران حکومت معاویه موج می‌زد، روح انقلاب را در دلهای مردم برانگیزند تا روز موعود فرارسد! [80] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سیاست تهدید و گرسنگی   ...

    علاوه بر این، معاویه بر نامه ضد انسانی دامنه‌داری را که باید اسم آن را برنامه تهدید و گرسنگی گذاشت، بر ضد عراقیان (شیعیان) بمورد اجرا گذاشت که آنها را از هستی ساقط کرد.

    معاویه از یک طرف مردم عراق را در معرض همه گونه فشار و تهدید قرار داد و از طرف دیگر حقوق و مزایای آنها را قطع کرد.

    (ابن‌ابی‌الحدید) دانشمند معروف جهان تسنن می‌نویسد:

    شیعیان در هر جا که بودند به قتل رسیدند. بنی‌امیه دستها و پاهای اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند، بریدند، هر کس که معروف به دوستداری و دلبستگی به خاندان پیامبر (ص) بود، زندانی شد؛ یا مالش بغارت رفت، یا خانه‌اش را ویران کردند.

    شدت فشار و تضییقات نسبت به شیعیان به حدی رسید که اتهام به دوستی علی (ع)، از اتهام به کفر و بیدینی بدتر شمرده می‌شد و عواقب سختتری بدنبال داشت!!

    در اجرای آن سیاست خشونت‌آمیز معاویه، وضع اهل کوفه از همه بدتر بود زیرا کوفه مرکز شیعیان امیرمؤمنان (ع) بود.

    معاویه «زیاد بن سیمه» را حاکم کوفه قرار داد و بعدها فرمانروائی بصره را نیز به وی محول نمود، زیاد که روزی در صف یاران علی «ع» بود، همه آنها را بخوبی می‌شناخت، شیعیان را مورد تعقیب قرار داد و در هر گوشه و کناری که مخفی شده بودند، پیدا کرده، کشت، تهدید کرد، دستها و پاهای آنها را قطع کرد، نابینا ساخت، از

    شاخه‌ی درختان خرما به دار آویخت، متواری ساخت و از عراق پراکنده نمود بطوری که احدی از شخصیتهای معروف شیعه در عراق باقی نماند.

    چنانکه اشاره شد مردم عراق و مخصوصا کوفه از این نظر؛ بیش از دیگران زیر فشار قرار گرفته بودند بطوری که به خانه دوستان و افراد مورد وثوق و اطمینان خود؛ رفت و آمد می‌کردند و اسرار خود را با آنها در میان می‌گذاشتند ولی چون از خدمتکار صاحب خانه می‌ترسیدند مادامی که از آنها سوگندهای مؤکد نمی‌گرفتند که آنها را لو ندهند، گفتگو را آغاز نمی‌کردند. معاویه طی بخشنامه‌ای به عمال و فرمانداران خود در سراسر کشور نوشت که شهادت هیچیک از شیعیان و خاندان علی (ع) را نپذیرند.

    وی طی بخشنامه دیگری چنین نوشت: اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوستداران علی (ع) خاندان اوست، اسمش را از دفتر بیت المال حذف

    کنید و حوق و مقرری او را قطع نمائید. [74] .

    زیاد که شش ماه در کوفه و شش ماه در بصره حکومت می‌کرد. ((سمرة بن جندب)) را بجای خود در بصره گذاشت تا در غیاب وی امور شهر را اداره کند سمره در این مدت هشتاد هزار نفر را بقتل رسانید. زیاد به وی گفت: نمی‌ترسی که در میان آنها یکنفر بیگناه را کشته باشی! گفت: اگر دو برابر آنها را نیز می‌کشتم هرگز از چنین چیزی نمی‌ترسیدم!!

    «ابوسوار عدوی» می‌گوید:

    سمره در یک صبحگاه چهل و هفت نفر از بستگان مرا کشت که همه حافظ قرآن بودند. [75] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بهترین راه   ...

    اصولا هر رهبری که در تنگنای شرایط و احوالی که امام حسن (ع) در آن قرار گرفته بود، قرار میگرفت، ممکن بود یکی از سه طریق زیر را انتخاب کند:

    1- علیرغم شرایط نامساعد، و علیرغم نتایج دردناک بعدی با معاویه جنگ کند. 2- حکومت را به معاویه واگذار کند و خود بکلی از خلافت دست کشیده از آرمانهای مقدس خود صرفنظر نماید.

    3- در برابر شرایط نامساعد تسلیم شده موقتا از برخورد مسلحانه خودداری کند ولی نه برای آنکه ناظر اوضاع باشد. بلکه برای اینکه مبارزه را در سطح دیگر شروع کرده مسیر حوادث را در جهت مصالح عالی جامعه و هدفهای بزرگ خود تغییر بدهد.

    از آنجا که مبارزه‌ی پیشوای دوم صرفا برای بدست

    آوردن قدرت نبود، بلکه رسالت خاصی بعهده داشت که تمام تلاشها و کوششهای حضرت بخاطر آن بود، نمی‌توانست راه اول را انتخاب کند زیرا - چنانکه قبلا تشریح کردیم - با نیروهای پراکنده و پیمان‌شکنی که داشت اگر با معاویه جنگ می‌کرد، خود و یاران صمیمی امام کشته می‌شدند بدون آنکه نتیجه درخشانی بدست آید. چنین قیامی برای جهان اسلام بیش از حد تصور زیانبار بود و جز اضافه شدن چند اسم جدید بر لییت شهدای اسلام، نتیجه‌ای نداشت.

    و نیز امام نمی‌توانست به عنوان کسی که عهده‌دار رسالت خاصی بود، دست از همه چیز بکشد و بدون آنکه غم رهبری و اداره امور جامعه را به دل راه دهد، آرام و آسوده بسر ببرد.

    راه سوم بهترین راهی بود که امام (ع) می‌توانست طی کند و آن عبارت بود از این که موقتا با معاویه آتش‌بس امضاء کند تا بتواند در پرتو آن، جامعه را برای انقلاب در واقع مناسبتری آماده سازد.

    مردمی‌که بواسطه تحمل جنگهای متعدد، از جنگ خسته و بیزار بودند و به پیروی از رؤسای خود و تحت تأثیر تبلیغات و وعده‌های فریبنده عمال معاویه، دل به صلح و سازش بسته بودند، لازم بود بیدار شوند و متوجه گردند که بواسطه اظهار ضعف از تحمل عواقب جنگ، و فریفتگی به وعده‌های معاویه، و پیروی کورکرانه از روسای خود چه اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند. و این ممکن نبود مگر آنکه بچشم خود آثار و عواقب شوم و خطرناک عمل خود را می‌دیدند.

    بعلاوه لازم بود مسلمانان عملا با ماهیت اصلی حکومت اموی آشنا شده به فشارها؛ محرومیت‌ها، تعقیبهای مداوم، و خفقانهائی که حکومت اموی بعمل می‌آورد، پی ببرد.

    و آنچه لازم بود امام حسن (ع) و یاران صمیمی او انجام دهند، این بود که این واقعیت را عریان و بی‌پرده به مردم نشان دهند و عقول و افکار آنها را برای درک و فهم این حقایق تلخ، و قیام و مبارزه بر ضد آن، آماده

    نمایند. [72] .

    بنابراین اگر امام مجتبی (ع) صلح کرد نه برای این بود که شانه از زیر بار مسئولیت خالی کند. بلکه برای این بود که مبارزه را در سطح دیگری شروع کند.

    اتفاقا حوادثی که پس از انعقاد پیمان صلح به وقوع پیوست، به این مطلب کمک کرد و عراقیان را سخت تکان داد.

    «طبری» می‌نویسد: معاویه (پس از آتش‌بس) در (نخیله) (نزدیکی کوفه) اردو زد، در این هنگام گروهی از خوارج بر ضد معاویه قیام کرده وارد شهر کوفه شدند، معاویه یک ستون نظامی از شامیان را به جنگ آنها فرستاد خوارج آنها را شکست دادند، معاویه به اهل کوفه دستور داد آنها را خوارج را سرکوب سازند و تهدید کرد. اگر

    با خوارج نجنگند، در امان نخواهند بود. [73] .

    بدین ترتیب مردم عراق که حاضر به جنگ در رکاب امیرمؤمنان و حسن بن علی (ع) نبودند، از طرف معاویه که دشمن مشترک آنها و خوارج بود مأمور جنگ با خوارج شدند! و به صلح و آرامشی که آرزو می‌کردند نرسیدند!

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      جنبش از نو آغاز می‌شود   ...

    اشاره

    حوادث وحشتناک، مردم عراق را سخت تکان داد و آنها را از رخوت و سستی بدر آورد، و این همان چیزی بود که امام حسن (ع) آن را پیش‌بینی می‌کرد!

    درست است که براساس پیمان صلح، مبارزه مسلحانه با حکومت معاویه متوقف شد، لکن این آیه به آن معنی نبود که امام حسن (ع) درست از هر گونه فعالیت کشیده نسبت به اوضاع جاری بی‌تفاوت بماند، بلکه از آنجا که این صلح بر اثر عدم آمادگی مردم جهت فداکاری و جهاد، و وضع خاص سیاست خارجی اسلام، بر آن حضرت تحمیل شد، حضرت پس از انعقاد پیمان می‌کوشید مردم را متوجه عواقب وخیم و مرگبار سستیها

    و راحت‌طلبیهایشان کرده، آنها را با ماهیت پلید حکومت بنی‌امیه بیش از پیش آشنا سازد.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      جنایات معاویه   ...

    معاویه به دنبال اعلام این سیاست، نه تنها تعدیلی در روش خود به عمل نیاورد، بلکه بیش از پیش بر شدت عمل و جنایات خود افزود.

    او بدعت اهانت به ساحت مقدس امیرمؤمنان «ع» را بیش از گذشته رواج داد، عرصه زندگی را بر شیعیان و یاران بزرگ و وفادار علی «ع» فوق‌العاده تنگ ساخت، شخصیت بزرگی همچون «حجر بن عدی» و عده‌ای دیگر از رجال بزرگ اسلام را به قتل رسانید و بقیه شیعیان زندانی یا متواری شدند و دور از خانه و کاشانه خود در محیط فشار و خفقان بسر می‌بردند.

    معاویه نه تنها ماده مربوط به حفظ احترام علی «ع» و پیروان آنحضرت را، نقض کرد، بلکه در مورد خراج «دارابگرد» نیز طبق پیمان رفتار ننمود «طبری» در این‌باره می‌نویسد: «اهل بصره خراج دارابگرد را ندادند و گفتند: مال ما است» [67] .

    ………………..

    «ابن‌اثیر» می‌نویسد:

    «اهل بصره از دادن خراج دارابگرد امتناع ورزید و این کار را به دستور معاویه انجام دادند! [68] .

    بنابراین اگر در این‌باره باید کسی استیضاح شود، معاویه است نه حسن بن علی «ع»!

    با این حال جای بسیار تأسف است که نویسندگان پرمدعا، این اعمال ننگین معاویه را نادیده گرفته، از روش انسانی امام «ع» انتقاد کنند، در حالی که اگر امام حسن «ع» همه اموال بیت المال را در اختیار می‌گرفت و به مصرفش می‌رسانید هیچ جای اشکال نبود.

    این خرده‌گیریها در بعضی از «دائرة المعارف»های بزرگ و پرطمطراق که با آب و تاب تمام به عنوان منبع تحقیق و محصول زحمت دهها دانشمند و محقق و نویسنده، از طرف خاورشناسان عرضه می‌شود با زننده‌ترین وجهی به چشم می‌خورد.

    این خاورشناسان حتی پس از سیزده قرن،

    می‌کوشند معاویه را از جرم مسموم کردن امام مجتبی (ع) تبرئه نموده لکه‌های جنایات او را شستشو کنند.

    و با آنکه دانشمندان و مورخان بزرگی مثل: سیوطی [69] ابن‌جوزی [70] ابوالفرج اصفهانی [71] صریحا نوشته‌اند که حسن بن علی «ع» به دستور معاویه مسموم و شهید شد، اینان ادعا می‌کنند که حسن بن علی «ع» در اثر ابتلا به (ذات الریه) از دنیا رفت!! و اکاذیبی از این قبیل!

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اجتماع در کوفه   ...

    پس از انعقاد پیمان صلح، طرفین همراه قوای خود وارد کوفه شدند و در مسجد بزرگ این شهر گرد آمدند. مردم انتظار داشتند مواد پیمان، طی سخنرانیهائی از ناحیه رهبران دو طرف، در حضور مردم، تأیید شود تا جای

    هیچ گونه شک و تردیدی در اجرای آن باقی نماند.

    این انتظار بیجا نبود، ایراد سخنرانی جزو برنامه صلح بود، لذا معاویه بر فراز منبر نشست وخطبه‌ای خواند و طی آن چنین گفت:

    «من بخاطر این با شما نجنگیدم که نماز و حج بجا آورده و زکوة بپردازید چون می‌دانم که اینها را انجام می‌دهید؛ بلکه برای این با شما جنگیدم که شما را مطیع خود ساخته و بر شما حکومت کنم»!

    آنگاه گفت: آگاه باشید که هر شرط و پیمانی که با حسن بن علی (ع) بسته‌ام زیر پاهای من است، و هیچ گونه ارزشی ندارد» [66] .

    بدین ترتیب، معاویه تمام تعهدات خود را زیر پا گذاشت و پیمان صلح را آشکارا نقض نمود.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نسبتهای ناروا   ...

    چنانکه در بحث پیش گفتیم، یکی از مواد صلحنامه این بود که معاویه مبلغ پنج میلیون درهم را که در بیت المال کوفه موجود بود، از حضرت مجتبی (ع) نگیرد و این مبلغ از تسلیم حکومت مستثنی شود.

    این ماده از قرارداد، دستاویز برخی از نویسندگان جهت انتقاد از روش امام مجتبی (ع) واقع شده و با جمله‌های زننده، این معنی را بزرگ جلوه داده نسبت‌های ناروا و بی‌اساس به آنحضرت داده‌اند.

    یکی از نویسندگان عرب معاصر پس از بیان مطالب بی‌اساس در مورد خودداری امام حسن (ع) از برخورد نظامی‌با معاویه، چنین می‌نویسد:

    «معاویه تعهد کرد که هر سال یک میلیون درهم

    از بیت المال، به حسن ابن علی (ع) بدهد، و نیز خراج دو منطقه از مناطق ایران را باو واگذار کرد تا به وسیله نمایندگان خود آنرا جمع‌آوری و وصول کند… حسن بن علی (ع) وقتیکه بسوی مدینه حرکت کرد در حدود پنج میلیون درهم با خود همراه برد معاویه نیز در مورد پرداخت یک میلیون درهم، به تعهد خود عمل کرد. [65] .

    این مطلب از چند جهت قابل بحث و گفتگو است و با حقایق تاریخی سازگار نمیباشد.

    اولا امام مجتبی (ع) چه بعقیده ما که از طرف خدا و بوسیله امیرمؤمنان «ع» به امامت تعیین شده بود و چه به حکم بیعت مردم با آن حضرت، پس از شهادت پدر ارجمندش، خلیفه و زمامدار قانونی و واقعی مسلمانان بود بنابراین اگر مبلغی از همان اموال را به منظور مصرف در موارد قانونی و شرعی آن، استثنا کند چه اشکال دارد؟

    ثانیا مورخان، نامی‌از یک میلیون درهم (غیر از خراج دارابگرد) که طبق ادعای نویسنده مزبور قرار بود

    معاویه بپردازد، نبرده‌اند.

    ثالثا خراج «دارابگرد» (که نویسنده آن را ضرب در دو کرده و نام دو منطقه یاد نموده) طبق قرارداد، میبایست در میان بازماندگان شهیدان جنگ جمل و صفین که در رکاب امیرمؤمنان «ع» به شهادت رسیده بودند، تقسیم شود و ارتباطی به خود آن حضرت نداشت (ولی چنانکه توضیح خواهیم داد این مبلغ بواسطه مخالفت معاویه هرگز تقسیم نشد!)

    از اینها گذشته، معاویه به هیچیک از مواد صلحنامه عمل نکرد و با نقض آشکار پیمان صلح، سند زنده دیگری از سیاهکاریهای دوران حکومت خود را بجا گذاشت که ذیلا تفصیل آن از نظر خوانندگان محترم می‌گذرد:

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سیاست ماکیاولی معاویه   ...

    معاویه که در سایه موافقت عملی خلفای گذشته و تمهیدات ماهرانه خود، در صحنه حکومت و زمامداری جامعه اسلامی ظاهر شده و در برابر امیرمؤمنان (ع) و حسن بن علی (ع) قرار گرفته بود، به هیچ منطق و عقیده و ارزشی جز حکومت و قدرت، پای‌بند نبود، او همه چیز را فدای تحکیم پایه‌های حکومت و زمامداری خود

    می‌کرد و در این راه از هیچ چیز به معنی وسیع کلمه فروگذار نمی‌نمود، او به این منظور، پولهای هنگفت به این و آن می‌بخشید، دلباختگان مقام و ریاست را با واگذاری مناصب دولتی می‌نواخت، برای نابودی مخالفان، توطئه‌ها می‌چید، آزادی‌خواهان را تهدید میکرد، شخصیتهای بزرگ را که وجود آنها را خطری برای حکومت خود تلقی می‌کرد، با ناجوانمردانه‌ترین وسایل سر به نیست می‌نمود، پاک‌ترین و شریف‌ترین رجال کشور را روانه زندان میساخت و مردان حقگو را بر سر دار میفرستاد و خلاصه، آنچه برای پیشرفت مقاصد خود مفید تشخیص می‌داد، اجرا می‌کرد و آنچه برای او هرگز مطرح نبود دین و اخلاق و انسانیت بود. [64] .

    و از طرف دیگر بقدر امکان این برنامه‌ها را در خفا انجام می‌داد و چهره مقبول و حق بجانبی به خود می‌گرفت و در این راه با خریدن محدثان مزدور - محدثانی

    که در برابر منافع مادی خود را به معاویه می‌فروختند - افکار عمومی را فریب داده، حقایق را وارونه نشان می‌داد.

    با توجه به این حقایق، معاویه همواره در تاریخ اسلام فردی منفور بوده و جنایات او در کتب تاریخ اسلام منعکس شده و به عنوان یک زمامدار ظالم و ستمگر و قدرت طلب، معروف گردیده است.

    ولی جای تعجب است که برخی از مورخان و نویسندگان که به عنوان تحقیق و بررسی در تاریخ اسلام، کتاب نوشته‌اند، با چنین کارنامه سیاه و اینهمه جنایات، از معاویه دفاع کرده‌اند!

    اگر مورخان زمان معاویه و جیره‌خواران دربار بنی‌امیه این کار را می‌کردند - چنانکه کردند - زیاد جای تعجب نبود زیرا لازمه نوکری و جیره‌خواری همین است.

    لکن متأسفانه نویسندگانی چنین حق‌کشی کرده و می‌کنند که در عصر حاضر و در دروان آزادی فکر و

    عقیده و فروریختن دیوارهای تعصب، زندگی می‌کنند. اینک برای اینکه مطلب کاملا روشن شود؛ مسئله را بنحو مبسوط مورد بررسی قرار می‌دهیم:

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقض پیمان صلح   ...

    اشاره

    چگونه حکومت اموی در 1300 سال پیش، از مکتب سیاسی «ماکیاولی» پیروی می‌کرد؟

    حق‌کشیهای نویسندگان پر مدعا که پس از سیزده قرن می‌کوشند معاویه را تبرئه کنند!

    در قرن 51 میلادی با ظهور «ماکیاولی» سیاستمدار ایتالیائی (1527 -1469)، مکتب جدیدی بر مکتبهای سیاسی جهان غرب افزوده شد که بعدها به نام وی و به عنوان مکتب «ماکیاولیسم» معروف گردید.

    سیاستمدار ایتالیائی این مکتب را براساس چند اصل استوار ساخت که مهمترین آنها اصل اتکا به قدرت و فدا کردن همه چیز و همه ارزشها در راه حفظ قدرت و حکومت، بشمار می‌رود اینک به خلاصه دو اصل آن که نمودار چگونگی برخورد این مکتب با اخلاق و دین است اشاره می‌شود:

    1- زمامدار نه تنها معمار کشور و حکومت است، بلکه معمار اخلاق و مذهب و اقتصاد و همه چیز است، اگر زمامدار بخواهد بماند و موفق شود نباید از بد کردن بهراسد و هرگز نباید از شرارت پرهیز نماید، زیرا بدون انجام شرارت و بدی، حفظ حکومت محال است! تنها حکومت متکی به زور موفق است و بس! هیچ مقیاسی برای قضاوت درباره عمل زمامدار در دست نیست جز موفقیت سیاسی و ازدیاد قدرت!

    2- زمامدار برای نیل به قدرت و ازدیاد و حفظ قدرت مجاز است به هر عملی از زور و حیله و تزویر و غدر و جنایت و تقلب و نقض قول و پیمان‌شکنی و نقض مقررارت اخلاقی، متوسل شود. هیچ نوع عملی برای نیل به قدرت و حفظ آن، برای زمامدار ممنوع نیست بشرط آنکه با مهارت و زیرکی و در صورت لزوم محرمانه انجام گردد تا نتیجه منظور را بدهد. اگر عمل ظلم و جنایت، زمامدار را متهم می‌کند، در عوض نتیجه عمل که همان

    موفقیت است وی را تبرئه می‌نماید [63] .

    چنانکه اشاره شد، این مکتب که اصول آن منافی با ارزشهای اخلاقی و برخلاف مبادی انسان است، متعلق به جهان غرب است و تاریخ پیدایش آن بصورت کلاسه شده به قرن پانزدهم میلادی برمی‌گردد.

    ولی نمونه کامل و عملی آن در دنیای قدیم زمامداری معاویة بن ابی‌سفیان به شمار می‌رود!

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مورخان مزدور   ...

    آنچه از مجموع مفاد پیمان صلح و سایر قرائن برمیآید این است که امام حسن «ع» فقط قدرت و رهبری سیاسی را به معاویه تسلم کرد نه خلافت و پیشوائی دینی را که خاص آنحضرت بود.

    ولی متأسفانه مورخان مغرض در طی تاریخ؛ کوشیده‌اند متن این پیمان تاریخی را تحریف نموده از بار تعهدات معاویه کاسته جریان را بنفع وی تمام کنند از آن جمله «ابن‌قتیله دینوری» در مورد ماده اول می‌نویسد: امام مجتبی «ع» بعنوان «امامت» با معاویه بیعت کرد و این

    سمت را به وی تسلیم نمود [54] در صورتی که همه می‌دانند امامت و خلافت منصب قابل انتقالی بشمار نمی‌رود و هیچکس روی مبانی و منطق شیعه بواسطه تسلط و قدرت به منصب الهی، به خلافت نمیرسد.

    آنچه در اغلب تواریخ آمده جمله «تسلیم الامر» [55] (واگذاری حکومت) یا «تسلیم ولایة المسلمین» [56] (واگذاری زمامداران مسلمانان) می‌باشد.

    علاوه شواهد زیادی نشان می‌دهد که نه خود معاویه چنین ادعائی داشت و نه مردم از وی می‌پذیرفتند، معاویه خود میگفت: «رضینا بها ملکا» (ما این حکومت را بعنوان سلطنت پذیرفتیم) [57] مردم نیز از این که وی را امیرالمؤمنین

    خطاب کنند، ابا داشتند. [58] .

    مؤید دیگر این معنی این است که طبق تصریح بعضی از منابع تاریخی، امام مجتبی «ع» در متن پیمان صلح قید کرد که معاویه را (امیرالمؤمنین) خطاب نکند و نزد وی ادای شهادت ننماید. [59] .

    برخی دیگر از مورخان موضوع انتقال مجدد خلافت به حضرت مجتبی (بعد از مرگ معاویه) را بدین

    صورت درآورده‌اند که: «معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند» یا «بعد از معاویه، انتخاب خلیفه بعدی با شورای مسلمانان خواهد بود» [60] .

    بدیهی است نظر آنان ازتحریف خدمت به دستگاه حکومت بنی‌امیه و تضییع حق امام مجتبی (ع) برای تصدی خلافت بوده است ولی خوشبختانه مدارک تاریخی این مسئله بقدری زیاد است که چنین روایتی را از درجه اعتبار ساقط می‌کند. [61] .

    نظیر این مسئله، تحریف قسمتی از ماده پنجم میباشد بدین معنی که بعضیها این ماده را به این صورت نوشته‌اند که: معاویه تعهد کرد فقط در حضور حسن بن علی (ع) از

    سب امیرمؤمنان خودداری شود. [62] .

    بی‌پایگی این سخن از آنجا آشکار است که معاویه امضای سفیدی بدست امام حسن (ع) داد، تا هر چه آنحضرت بنویسد، وی آنرا متعهد شود، با وجود چنین امتیازی معنی نداشت امام حسن (ع) بخواهد در حضور او چنین جسارتی نکند ولی در غیاب او ناسزا گفتن به پدر ارجمندش در همه جای مملکت مجاز باشد!

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      هدفهای امام   ...

    بزرگان و زمامداران جهان هنگامیکه اوضاع و شرایط را بر خلاف هدفها و نظریات خود می‌یابند؛ همواره سعی میکنند در موارد دو راهی، جانبی را بگیرند که زیان کمتری در برداشته باشد؛ و این یک اصل اساسی در محاسبات سیاسی و زمامداری است.

    امام مجتبی (ع) نیز براساس همین شیوه عقلی می‌کوشید هدفهای عالی خود را تا آنجا که مقدور است بطور نسبی تأمین نماید از این رو هنگامیکه ناگزیر شد با

    معاویه کنار آید، طبق ماده اول با این شرایط حکومت را بوی واگذار کرد که در اداره امور جامعه اسلامی براساس قوانین قرآن، و طبق روش پیامبر (ص) رفتار نماید بدیهی است نظر امام تنها رسیدن به قدرت و حکومت نبود، بلکه هدف اصی صیانت و نگهداری قوانین اسلام در اجتماع، و رهبری جامعه براساس این قوانین بود و اگراین روش بوسیله معاویه اجرا میشد؛ باز تا حدودی هدف اصلی تأمین شده بود.

    بعلاوه طبق ماده دوم؛ پس ازمرگ معاویه، حسن ابن علی «ع» میتوانست آزادانه رهبری جامعه اسلامی را بعهده بگیرد. و با توجه به اینکه معاویه در حدود سی سال از آنحضرت بزرگتر بود. [53]

    و در آن ایام دوران پیری را میگذراند و طبق شرایط عادی امید زیادی میرفت عمر وی چندان طول نکشد، روشن میشود که این شرط با محاسبات عادی تا چه حد بنفع امام و مسلمانان بود.

    بقیه مواد پیمان نیز هر کدام حائز اهمیت بود زیرا در شرایطی که امیرمؤمنان «ع» در مراسم نماز جمعه و در حال نماز با کمال بی‌پروائی مورد سب و شتم قرار میگرفت و این کار بصورت یک بدعت ریشه‌داری درآمده بود و شیعیان و دوستداران آنحضرت و افراد خاندان پیامبر (ص) همه جا مورد تعقیب و در معرض تهدید و شکنجه بودند ارزش چنین تعهدی غیر قابل انکار بود.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      متن پیمان   ...

    …………

    ماده اول

    حسن بن علی (ع) حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کرد بشرط آنکه معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامبر (ص) رفتار کند.

    …………

    ماده دوم

    بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن علی (ع) خواهد بود و اگر برای او حادثه‌ای پیش آید حسین بن علی (ع) زمام امور مسلمانان را در دست میگیرد. و نیز معاویه حق ندارد کسی را به جانشینی خود انتخاب کند.

    ……….

    ماده سوم

    بدعت ناسزا گفتن و اهانت نسبت به امیرمؤمنان (ع) و لعن کردن آنحضرت در حال نماز موقوف گردد و از امیرمؤمنان جز به نیکی یاد نشود.

    …………

    ماده چهارم

    مبلغ پنج ملیون درهم که در بیت المال کوفه موجود است از تسلیم حکومت مستثنی است و باید زیر نظر امام مجتبی (ع) مصرف شود.

    و نیز معاویه باید در تعیین مقرری و بذل مال، بنی‌هاشم را بر بنی‌امیه ترجیح بدهد.

    و همچنین باید معاویه از خراج ((دارابگرد)) مبلغ یک ملیون درهم در میان بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین که در رکاب امیرالمؤمنین کشته شدند تقسیم کند. [50] .

    …………..

    ماده پنجم

    معاویه تعهد می‌کند که تمام مردم اعم از سکنه شام و عراق و حجاز؛ از هر نژادی که باشند؛ از تعقیب و آزار وی در امان باشند؛ و از گذشته آنها صرفنظر کند و احدی از آنها را بواسطه فعالیتهای گذشته‌شان بر ضد حکومت معاویه، تحت تعقیب قرار ندهد، و مخصوصا اهل عراق را بواسطه کینه‌های گذشته آزار نکند.

    علاوه بر این معاویه تمام یاران علی (ع) را در هر کجا که هستند، امان می‌دهد که هیچیک از آنها را نیازارد و جان و مال و خانواده شیعیان و پیروان علی (ع) در امان باشند و به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند، و کوچکترین ناراحتی برای آنها ایجاد نشود، حق هر کسی به وی برسد؛ و اموالی که از بیت المال در دست شیعیان علی (ع) است از آنها پس گرفته نشود.

    و نیز هیچگونه خطری از ناحیه معاویه متوجه حسن بن علی (ع) و برادرش حسین بن علی(ع) و هیچ کدام از افراد خاندان پیامبر (ص) نشود و در هیچ نقطه‌ای موجبات خوف و ترس آنها را فراهم نکند

    در پایان پیمان، معاویه اکیدا تعهد کرد تمام مواد آنرا محترم شمرده دقیقا بمورد اجرا بگذارد و خدا را بر این مسأله گواه گرفت؛ تمام بزرگان و رجال شام نیز گواهی دادند [51] .

    و بدین ترتیب پیشگوئی پیامبر اسلام (ص) به هنگامی که حسن بن علی (ع) هنوز کودکی بیش نبود، تحقق یافت؛ پیامبر (ص) روزی بر فراز منبر؛ با مشاهده او فرمود:

    این فرزند من سرور مسلمانان است و خداوند بوسیله او در میان دو گروه از مسلمانان، صلح برقرار خواهد ساخت. [52] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      متن کامل پیمان صلح   ...

    اشاره

    نموداری از کوششهای امام مجتبی در تأمین هدفها و آرمانهای مقدس اسلام

    پیشوای دوم، حضرت مجتبی (ع) هنگامی که بر اثر شرایط نامساعدی که قبلا تشریح شد، جنگ با معاویه بر خلاف مصالح عالی جامعه اسلامی و حفظ موجودیت اسلام، تشخیص داد و ناگزیر، صلح و آتش‌بس را قبول کرد، فوق‌العاده کوشش نمود تا هدفهای عالی و مقدس خود را بقدر امکان از رهگذر صلح و به نحو مسالمت‌آمیز تأمین نماید.

    از طرف دیگر، چون معاویه در برابر برقراری صلح و قبضه نمودن قدرت، حاضر به دادن همه گونه امتیاز بود، بطوری که امضای سفیدی برای امام فرستاد و نوشت هر چه در آن ورقه بنویسد، مورد قبول وی

    می‌باشد [49] امام از آمادگی او حداکثر بهره‌برداری را نموده موضوعات مهم و حساس را که در درجه اول اهمیت قرار داشت و از آرمانهای بزرگ آنحضرت بشمار می‌رفت، ضمن پیمان صلح گنجانید و از معاویه تعهد گرفت که به مفاد قرارداد عمل کند.

    گر چه متن پیمان صلح در کتب مربوط، بطور کامل و به ترتیب، ذکر نشده است بلکه هر کدام از مورخان به چند ماده از آن اشاره نموده‌اند ولی با جمع‌آوری مواد پراکنده آن از کتب مختلف، می‌توان صورت تقریبا کامل آنرا ترسیم نموده و با یک نظر کوتاه به موضوعاتی که امام در قرارداد قید نموده و برای تحقیق آنها پافشاری می‌کرد، تدبیر فوق‌العاده‌ای را که حضرت در مقام مبارزه سیاسی، و گرفتن امتیاز از دشمن بکار برد، به ثبوت میرساند.

    اینک پیش از آنکه هر یک از مواد صلحنامه را جداگانه مورد بررسی قرار دهیم، متن پیمان صلح را - که در پنج ماده می‌توان خلاصه نمود ذیلا از نظر خوانندگان محترم می‌گذرانیم:

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      توطئه‌های خائنانه   ...

    معاویه تنها به خریدن «عبیدالله» اکتفا نکرد، بلکه در راه ایجاد شکاف و اختلاف و شایعه‌سازی در میان ارتش امام مجتبی «ع» بوسیله جاسوسان و مزدوران خود؛ در میان لشکر حضرت مجتبی«ع» شایع می‌کرد که قیس بن سعد (فرمانده مقدمه سپاه) با معاویه سازش کرده و در میان سپاه قیس نیز شایع می‌ساخت که حسن بن علی با معاویه صلح کرده است.

    کار بجائی رسید که معاویه چند نفر از افراد خودش

    ظاهر را که مورد اعتماد مردم بودند، به حضور امام «ع» فرستاد این عده در اردوگاه «مدائن» با حضرت مجتبی «ع» ملاقات کردند؛ در میان مردم صدا زدند «خداوند بوسیله فرزند پیامبر (ص) فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت، حسن بن علی «ع» با معاویه صلح کرد، و خون مردم را حفظ نمود!»

    مردم که به سخنان آنها اعتماد داشتند، در صدد تحقیق برنیامدند و سخنان آنها را باور نموده بر ضد امام (ع) شورش کردند و به خیمه آنحضرت حمله‌ور شده آنچه در خیمه بود به یغما بردند و در صدد قتل امام (ع) برآمدند و آنگاه از چهار طرف متفرق شدند. [44] .

    امام مجتبی (ع) از آنجا روانه «ساباط» شد، در بین راه یکی از خوارج که قبلا کمین کرده بود، ضربت سختی بر آنحضرت وارد کرد امام (ع) بر اثر جراحت، دچار خونریزی و ضعف شدید شد و بوسیله عده‌ای از دوستان و پیروان خاص خود، به مدائن منتقل گردید؛ در مدائن وضع جسمی حضرت بر اثر جراحت و به وخامت گرائید، معاویه با استفاده از این حوادث به اوضاع تسلط یافت؛ پیشوای دوم که نیروی نظامی لازم را از دست داده و تنها مانده بود، ناگزیر پیشنهاد صلح را پذیرفت [45] .

    بنابراین اگر امام مجتبی (ع) تن به صلح درداد چاره‌ای جز این نداشت چنانچه طبری و عده‌ای دیگر از مورخان می‌نویسند: موقعی حاضر به صلح شد که یارانش از پیرامون او متفرق شدند و او تنها ماند. [46] .

    امام مجتبی (ع) در پاسخ شخصی که نسبت به صلح آنحضرت اعتراض کرد انگشت روی این حقایق تلخ گذاشته عوامل و موجبات اقدام خود را بیان نمود امام در پاسخ وی فرمود:

    من باین علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم؛ اگر یارانی داشتم شبانه روز با او می‌جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب می‌شناسم بارها آنها را امتحان کرده‌ام آنها مردمان فاسدی هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند نه به تعهدات و پیمانهای

    خود پای‌بندند و نه دو نفر با هم موافقند؛ بر حسب ظاهر نسبت به ما اظهار اطاعت و علاقه میکنند ولی عملا با دشمنان ما همراهند. [47] .

    پیشوای دوم که از سستی و عدم همکاری یاران خود بشدت ناراحت و متأثر بود؛ روزی خطبه‌ای ایراد فرمود و طی آن چنین گفت:

    «در شگفتم از مردمی که نه دین دارند و نه شرم و حیاء، وای بر شما، معاویه به هیچیک از وعده‌هائی که در برابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد، اگر من با معاویه بیعت کنم وظایف فردی خود را بهتر از امروز می‌توانم انجام بدهم، ولی اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهم گذاشت آئین جدم پیامبر را در جامعه اجرا کنم.

    به خدا سوگند اگر (بعلت سستی و بیوفائی شما) ناگزیر شوم و زمامداری مسلمانان را به معاویه واگذار کنم؛ یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنی‌امیه هرگز روی

    خوشی و شادمانی نخواهید دید و گرفتار انواع اذیتها و آزارها خواهید بود.

    هم اکنون انگار به چشم خود می‌بینم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده درخواست آب و نان خواهند کرد آب و نانی که مال فرزندان شما است و خداوند آن را برای آنها قرار داده است. ولی بنی‌امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت»

    آنگاه امام افزود:

    «اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا، با من همکاری می‌کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی‌کردم، زیرا خلافت بر بنی‌امیه حرام است… [48] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فرمانده خائن   ...

    امام حسن (ع) پس از آنکه کوفه را بقصد جنگ با معاویه ترک گفت «عبیدالله بن عباس» را با دوازده هزار نفر سپاه، بعنوان طلایه لشگر؛ گسیل داشت و «قیس بن سعد» و «سعید بن قیس» را که هر دو از یاران بزرگ آنحضرت بودند؛ بعنوان مشاوره و جانشین وی تعیین نمود

    تا اگر برای یکی از این سه نفر حادثه‌ای پیش آمد، به ترتیب دیگری جایگزین وی گردد. [41] .

    حضرت مجتبی (ع) خط سیر پیشروی سپاه را تعیین فرمود دستور داد در هر کجا که به سپاه معاویه رسیدند جلو پیشروی آنها را بگیرند و جریان را به امام (ع) گزارش دهند تا بیدرنگ با سپاه اصلی به آنها ملحق شود. [42] .

    «عبیدالله» فوج تحت فرماندهی خود را حرکت داد و در محلی بنام(مسکن) با سپاه معاویه روبرو شد و در آنجا اردو زد.

    طولی نکشید به امام «ع» گزارش رسید که عبیدالله با دریافت یک میلیون درهم از معاویه؛ شبانه همراه هشت هزار نفر به وی پیوسته است.

    بدیهی است خیانت این فرمانده؛ در آن شرایطی بحرانی، در تضعیف روحیه سپاه و تزلزل موقعیت نظامی

    امام«ع» تا چه حد موثر بود. و هر چه بود قیس بن سعد که مردی شجاع و باایمان، و نسبت به خاندان امیرمؤمنان بسیار باوفا بود، طبق دستور امام حسن (ع) فرماندهی سپاه را بعهده گرفت و طی سخنان مهیجی کوشید روحیه سربازان را تقویت کند؛ معاویه خواست او را نیز با پول بفریبد، ولی قیس فریب او را نخورد و همچنان در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی کرد. [43] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مردم پیمان‌شکن   ...

    همانطور که در گذشته گفته شد، مردم عراق و کوفه یکدل و یک جهت نبودند و مردمی متلون و بیوفا و غیر قابل اعتماد بودند، هر روز زیر پرچمی گرد می‌آمدند و همواره تابع وضع موجود و قدرت روز بودند و باصطلاح نان را بنرخ روز می‌خوردند، براساس همین روحیه بود که همزمان با بحران آرایش سپاه و بسیج نیروهای طرفین، عده‌ای رؤسای قبائل و افراد وابسته به خاندان‌های بزرگ کوفه، به امام خیانت کرده به معاویه نامه‌ها نوشتند و تأیید

    و حمایت خود را از حکومت وی ابراز نمودند و مخفیانه او را برای حرکت بسوی عراق تشویق کردند و تضمین نمودند که به محض نزدیک شدن وی امام حسن (ع) را تسلیم او نمایند یا ترور کنند.

    معاویه عین نامه‌ها را برای امام مجتبی (ع) فرستاد و پیغام داد که چگونه باتکاء چنین افرادی حاضر به جنگ با وی شده است؟ [40] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فرماندهان خائن   ...

    اشاره

    چگونه رجال بزرگ عراق و برخی از فرماندهان عالیرتبه ارتش امام مجتبی در سختترین شرایط، امام را تنها گذاشتند و خود را به معاویه فروختند.

    برخی از نویسندگان و مورخان گذشته و معاصر، حقایق تاریخی را تحریف نموده ادعا کرده‌اند که امام حسن مجتبی (ع) آهنگ جنگ و مخالفت با معاویه نداشت، بلکه از روز نخست در صدد بود از معاویه امتیازات مادی گرفته از زندگی راحت و مرفهی برخوردار شود و اگر مخالفتهائی با معاویه می‌کرد، برای تأمین و تضمین این امتیازات بود.

    اسناد تاریخی زنده‌ای در دست است که نشان می‌دهد این تهمتها کاملا بی‌اساس است و با حقایق تاریخی به هیچگونه سازگار نمی‌باشد زیرا اگر پیشوای دوم نمی‌خواست با معاویه بجنگد، معنی نداشت گردآوری سپاه و بسیج نیرو کند. در صورتیکه باتفاق مورخان، امام

    مجتبی (ع) سپاهی ترتیب داد و آماده جنگ شد؛ لکن از یکسو بواسطه عدم هماهنگی و چند دستگی سپاه امام (ع) و از سوی دیگر در اثر توطئه‌های خائنانه معاویه، نیروهای نظامی حضرت پیش از آغاز جنگ و بدون برخورد نظامی؛ از هم پاشیده شد و مردم از اطراف امام (ع) پراکنده شدند، امام بناچار، از جنگ خودداری نمود به پذیرفتن صلح مجبور شد.

    اینک توضیح مطلب:

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سپاس همآهنگ   ...

    این چند دستگی و اختلاف عقیده و تشتت و پراکندگی، در صفوف سپاه امام مجتبی (ع) نیز منعکس شده و آنرا بصورت ارتش ناهماهنگ با ترکیب ناجور درآورده بود از این رو در مقابله با دشمن خارجی به هیچوجه نمی‌شد به چنین سپاهی اعتماد کرد.

    استاد شیعه شیخ مفید (ره) و دیگر مورخان در مورد این پدیده خطرناک در سپاه امام حسن (ع) می‌نویسند.

    «عراقیان خیلی بکندی و بی‌علاقگی برای جنگ آماده شدند و سپاهی که امام حسن (ع) بسیج نمود از گروههای مختلفی تشکیل می‌شد که عبارت بود از:

    1- شیعیان و طرفداران امیرمؤمنان (ع)

    2- خوارج که از هر وسیله‌ای برای جنگ با معاویه استفاده می‌کردند (شرکت آنها در صفوف سپاهیان امام (ع) بخاطر دشمنی با معاویه بود، نه دوستی با امام حسن «ع»)

    3- افراد سودطلب و دنیاپرست که بطمع منافع مادی در سپاه امام (ع) داخل شده بودند.

    4- افراد دو دل و شکاک که شخصیت بزرگی هم چون امام حسن (ع) در نظر آنان چندان به معاویه ترجیح نداشت.

    5- و بالاخره گروهی که نه بخاطر دین بلکه از روی تعصب، و صرفا به پیروی از رؤسای قبائل خود، برای

    جنگ حاضر شده بودند. [38] .

    بدین ترتیب سپاه حضرت مجتبی (ع) فاقد یکپارچگی و هماهنگی لازم جهت مقابله با دشمن نیرومندی مثل معاویه بود.

    شاید هیچ سندی در ترسیم دورنمای جامعه متشتت و پراکنده آنروز عراق و نشان دادن انگیزه‌های عراقیان برای جنگ؛ گویاتر و رساتر از گفتار خود آنحضرت نباشد، حضرت مجتبی (ع) در «مدائن» یعنی آخرین نقطه‌ای که سپاه امام تا آنجا پیشروی کرد؛ سخنرانی جامع و مهیجی ایراد نمود و طی آن چنین فرمود:

    «هیچ شک و تردیدی ما را از مقابله با اهل شام بازنمی‌دارد ما با نیروی استقامت و تفاهم داخلی شما با اهل شام می‌جنگیدیم ولی امروز بر اثر کینه‌ها اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بربسته و استقامت خود را از دست داده زبان به شکوه گشوده‌اید.

    وقتی که به جنگ صفین روانه می‌شدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم می‌داشتید، ولی امروز منافع خود را بر دین خود مقدم می‌دارید، ما همانگونه هستیم که در گذشته بودیم ولی شما نسبت به ما آنگونه که بودید وفادار نیستید.

    عده‌ای از شما کسان و بستگان خود را در جنگ صفین، عده‌ای دیگر کسان خود را در نهروان از دست داده‌اند، گروه اول بر کشتگان خود اشگ می‌ریزند و گروه دوم، خون کشتگان خود را می‌خواهند، بقیه نیز از پیروی ما سرپیچی می‌کنند، معاویه پیشنهادی به ما کرده است که دور از انصاف، و برخلاف هدف بلند و عزت ما است، اینک اگر آماده کشته شدن در راه خدا هستید، با او به مبارزه برخیزیم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم، و اگر طالب زندگی و عافیت هستید، پیشنهاد او را بپذیریم و رضایت شما را تامین کنیم.

    سخن امام که به اینجا رسید، مردم از هر طرف فریاد زدند: البقیه البقیه: ما زندگی می‌خواهیم، ما می‌خواهیم

    زنده بمانیم!! [39] .

    آیا با اتکا به چنین سپاه فاقد روحیه رزمندگی، چگونه ممکن بود امام (ع) با دشمن نیرومندی مثل معاویه وارد جنگ شود؟ آیا با چنین سپاهی که از عناصر متادی تشکیل شده بود و با کوچکترین غفلت، احتمال میرفت خود؛ حادثه‌آفرین باشد، هرگز امید پیروزی میرفت؟

    اگر فرضا امام حسن «ع» و معاویه جای خود را عوض می‌کردند و معاویه در رأس چنین سپاهی قرار می‌گرفت آیا می‌توانست جز کاری که امام حسن «ع» کرد بکند؟!

    آری همین عوامل دست به دست هم داد و جامعه اسلامی را تا دو قدمی خطر قطعی نزدیک ساخت و حوادث تلخی بوجود آورد که شرح آنرا در فصل بعد می‌خوانید.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      جامعه‌ای با عناصر متضاد   ...

    علاوه بر این، آن روز جامعه عراق یک جامعه متشکل و فشرده و متحد نبود؛ بلکه از قشرها و گروههای مختلف و متضادی تشکیل یافته بود که هیچگونه هماهنگی و جوششی با یکدیگر نداشتند.

    پیروان و طرفداران حزب خطرناک اموی، گروه خوارج که جنگ با هر دو اردوگاه را واجب میشمردند.

    مسلمانان غیر عرب که از نقاط دیگر در عراق گرد آمده بودند و تعدادشان به بیست هزار نفر می‌رسید، و بالاخره گروهی که عقیده ثابتی نداشتند و در ترجیح یکی از طرفین بر دیگری در تردید بودند، عناصر تشکیل دهنده جامعه آنروز عراق و کوفه بشمار می‌رفتند، پیروان و شیعیان خاص امیرمؤمنان (ع) نیز یکی دیگر از این عناصر محسوب می‌شدند. [37] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خستگی از جنگ   ...

    جنگ جمل و صفین و نهروان، و همچنین جنگهای توأم با تلفاتیکه بعد از جریان حکمیت، میان واحدهای ارتش معاویه، و نیروهای امیرمؤمنان (ع) در عراق و حجاز و یمن درگرفت، در میان یاران علی (ع) یکنوع خستگی از جنگ و علاقه به صلح و متارکه که جنگ ایجاد کرد زیرا طی پنج سال خلافت امیرمؤمنان (ع) یاران آنحضرت، هیچوقت اسلحه به زمین ننهادند مگر بقصد آنکه فردا در جنگ دیگری شرکت کنند. از طرف دیگر جنگ آنها با بیگانگان نبود بلکه در واقع با اقوام و برادران و آشنایان دیروزی آنان بود که در جبهه معاویه مستقر شده بودند.

    مردم عراق در واقع با این دست و آن دست کردن، و کندی در گسیل داشتن نیروها برای جنگ با گروههای مختلف شام که به حجاز و یمن و حدود عراق شبیخون می‌زدند علاقه به صلح و خستگی از جنگ را نشان میدادند و اینکه عراقیان دعوت مجدد امیرمؤمنان (ع) را به جنگ صفین به کندی اجابت نمودند، نشانه همین خستگی از جنگ بود.

    پس از شهادت امیرمؤمنان (ع) که حسن بن علی «ع» به خلافت رسید، این پدیده بشدت آشکار شد و مخصوصا هنگامی که امام حسن (ع) مردم به جنگ اهل شام دعوت نمود، مردم خیلی به کندی آماده شدند [34] .

    هنگامی که خبر حرکت سپاه معاویه بسوی کوفه به امام مجتبی «ع» رسید دستور داد مردم در مسجد جمع شدند، آنگاه خطبه‌ای آغاز کرد و پس از اشاره به بسیج نیروهای معاویه، مردم را به جهاد در راه خدا و ایستادگی

    در مبارزه با پیروان باطل دعوت نمود و لزوم صبر و فداکاری و تحمل دشواریها را گوشزد کرد، ولی امام «ع» با اطلاعی که از روحیه مردم داشت، نگران بود که دعوت او را اجابت نکنند اتفاقا همین طور شد و پس از پایان خطبه جنگی مهیج حضرت، همه سکوت کردند و احدی سخنان آنحضرت را تأیید نکرد.

    این صحنه بقدری اسف‌انگیز و تکان‌دهنده بود که یکی از یاران دلیر و شجاع امیرمؤمنان «ع» که در مجلس حضور داشت، مردم را بواسطه این سستی و افسردگی بشدت توبیخ کرد و آنها را قهرمانان دروغین، و مردمی ترسو و فاقد شجاعت خواند و آنها را دعوت نمود تا در رکاب امام برای جنگ اهل شام آماده گردند…. [35] .

    این سند تاریخی نشان می‌دهد که مردم عراق تا چه حد به سستی و بیحالی گرائیده بودند و آتش شور و التهاب سلحشوری و مجاهدت، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شرکت کنند.

    سرانجام پس از فعالیتها و سخنرانیهای عده‌ای از یاران بزرگ حضرت مجتبی «ع» بمنظور بسیج نیروها و تحریک مردم برای جنگ، امام«ع» با عده کمی کوفه را ترک گفت و محلی در نزدیکی کوفه بنام ((نخیله)) را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در ((نخیله)) در انتظار رسیدن قوای تازه، جمعا چهار هزار نفر در اردوگاه حضرت گرد آمدند، به همین جهت امام ناگزیر شد دوباره به کوفه برگردد و اقدامات تازه و جدی‌تری جهت گردآوری سپاه بعمل بیاورد. [36] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      از نظر سیاست داخلی   ...

    شک نیست که هر زمامدار و فرماندهی اگر بخواهد در میدان جنگ بر دشمن پیروز گردد، باید از جبهه داخلی نیرومند و متشکل و هماهنگی برخوردار باشد و بدون داشتن چنین نیروئی، شرکت در جنگ مسلحانه نتیجه‌ای جز شکست ذلت‌بار نخواهد داشت.

    در بررسی علل صلح امام مجتبی «ع» از نظر سیاست داخلی، مهمترین موضوعی که بچشم میخورد، فقدان جبهه نیرومند و متشکل داخلی است زیرا مردم عراق و مخصوصا مردم کوفه، در عصر حضرت مجتبی (ع) نه آمادگی روحی برای نبرد داشتند و نه تشکل و هماهنگی و اتحاد.

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سرزنشهای دوستان کوته‌بین تمام شود؟   ...

    «یعقوبی» مورخ معروف می‌نویسد: هنگام بازگشت معاویه بشام (پس از صلح با امام حسن) به معاویه گزارش رسید که امپراتور روم با سپاه منظم و بزرگی بمنظور حمله به کشور اسلامی؛ از روم حرکت کرده است.

    معاویه چون قدرت مقابله با چنین قوای بزرگی نداشت، با آنها پیمان صلح بست و متعهد شد صد هزار دینار به دولت روم شرقی بپردازد. [30] .

    این سند تاریخی نشان می‌دهد که هنگام کشمکش دو طرف در جامعه اسلامی، دشمن مشترک مسلمانان با استفاده از این فرصت، آماده حمله بود و کشور اسلامی در معرض یک خطر جدی قرار داشت و اگر جنگ میان نیروهای امام حسن «ع» و معاویه در میگرفت، آنکه پیروز میشد امپراتوری روم شرقی بود نه حسن بن علی «ع» و نه معاویه. ولی این خطر با تدبیر و دوراندیشی و گذشت امام

    «ع» برطرف شد.

    امام باقر «ع» به شخصی که نسبت به صلح امام حسن «ع» خرده میگرفت، فرمود: اگر امام حسن «ع» این کار را نمیکرد خطر بزرگتری بدنبال داشت [31] . [32] .

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      از نظر سیاست خارجی   ...

    از نظر سیاست خارجی آنروز، جنگ داخلی مسلمانان بسود جهان اسلام نبود زیرا امپراتوری روم شرقی که ضربتهای سختی از اسلام خورده بود، همواره مترصد فرصت مناسبی بود تا ضربت مؤثر و تلافی‌جویانه‌ای بر پیکر اسلام وارد کند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد.

    گزارش صف‌آرائی سپاه امام حسن و معاویه در برابر یکدیگر، به سران روم شرقی رسید، زمامداران روم فکر کردند که بهترین فرصت ممکن، برای تحقق بخشیدن به هدفهای خود را بدست آورده‌اند لذا با سپاهی عظیم عازم حمله به کشور اسلامی شدند تا انتقام خود را بگیرند.

    آیا در چنین شرایطی، شخصیتی مثل امام حسن (ع) که رسالت حفظ اساس اسلام را بعهده داشت، جز این راهی داشت که با قبول صلح، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع کند ولو آنکه بقیمت فشار روحی و

    موضوعات: زندگی امام حسن (ع) پرچمدار صلح و آزادی  لینک ثابت



     [ 06:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


    1 2 ...3 5 7

      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.