گفتيم كه مقدم سپاه اسلام را با فريب و تطميع رهبران لشكر و افراد پر نفوذ از هم پاشيد، و ترس و وحشت را بر آنان مستولى ساخت در جهت ديگر معاويه در مورد سپاه امام در مدائن نيز به اقداماتى دست زد، نخستين ، اقدامش فرستادن عبدالله بن عامر بود كه در برابر سپاه اسلام اينگونه سخن گفت :
اى مردم عراق من جنگ را به صلاح شما نمى دانم ، من از پيش معاويه مى آيم ، و او با سپاهى انبوه به سوى شما مى آيد، سلام مرا به ابوبكر محمد (امام حسن عليه السلام ) برسانيد، و بگوئيد ترا به خدا قسم خودت و اين مردم را از مرگ رهائى ده ، اين سخن روحيه مردم را از جنگ زدود و ترسى سخت در بين آنان پديد آورد.
از طرف ديگر بزرگان قوم را با بخشيدن پولهاى كلان ، وعده دادن پستهاى مهم و مقامات بالا مانند استاندارى ، فرماندهى سپاه ، و وعده ازدواج با يكى از دخترانشان فريب داد، چنانكه شيخ صدوق در اين باره مى گويد: معاويه يكى از جاسوسهاى خود را نزد عمروبن حريث و اشعث بن قيس و حجار بن ابجر فرستاد و هر كدام را وعده داد كه اگر امام حسن عليه السلام را به طور ناگهانى بكشد فرماندهى سپاه را به آنان خواهد بخشيد، يا دخترش را به همسر آنان در مى آورد، و يا چندين هزار درهم به ايشان مى بخشد، اين خبر كه به امام رسيد زرهى در زير لباس مى پوشد، و هرگاه به نماز مى ايستاد آن زره را در برداشت .
آنانكه در لشكر امام قرار داشتند، براى آنكه بتوانند، نزد معاويه مقرب تر باشند و گوى سبقت را از ديگران بربايند، و گروه گروه به معاويه نامه مى نوشتند، اين نامه ها متضمن دو مطلب بود:
1 - تسليم كردن امام پنهانى يا در آشكار
2 - به قتل رساندن امام هر زمان ، كه معاويه بخواهد، معاويه هم عين نامه ها را براى امام مى فرستاد، امام با دريافت ، نامه ها به خيانت يارانش يقين پيدا كرد.
[شنبه 1395-03-29] [ 10:56:00 ب.ظ ]