پس از آنكه امام فرماندهى مقدم سپاه را به عبيدالله بن عباس سپرد، او به همراهى سپاه حركت تا به مسكن رسيد و در آنجا اردو زدت و روياروى ، سپاه معاويه قرار گرفت ، معاويه طبق شيوه هميشگى خود براى درهم شكستن ، روحيه سپاه از چند راه به تضعيف روحيه اين گروه كه به عنوان مقدم سپاه امام بودند، همت گماشت :
1 - اعزام جاسوسها: نخستين دسيسه خطرناك معاويه براى ايجاد فساد در سپاه امام اعزام جاسوسان و خبرگزاران بود تا لشكريان را بترسانند، و آنان را به سستى و پستى كشانند، و در اين ماجرا همگى يك سخن را تبليغى كردند، يعنى : حسن بن على طى نامه هايى معاويه را به صلح دعوت كرده است ، پس چرا شما خود را به كشتن مى دهيد، اين دروغ موجى از سراسيمگى و ترس در ميان سپاه را برانگيخت و روح تمرد را در واحدهاى لشكر پديد آورد.
2 - پخش رشوه : معاويه براى تخريب روحيه سپاه سرداران سپاه و بزرگان لشكر را با پولهاى گزاف خريدارى كرد، و واگذارى پستهاى حساس را به آنان وعده داد، و آنان نيز ناجوانمردانه دعوت او را پذيرفته و به جانبش مى رفتند و در تاريكى شب و روشنائى روز به سپاهيان معاويه مى پيوستند، عبيدالله هم هر روز اين گزارشها را به امام مى داد.
3 - فريب عبيدالله بن عباس : معاويه كه گروهى زيادى را به سوى خود جلب كرده بود، تصميم گرفت با فريب رهبر لشكر سپاه را در هم ريزد، از اينرو نامه اى به اين مضمون براى عبيدالله نوشت : حسن نامه اى به من نوشته و در خواست صلح نموده است تا حكومت را به من واگذارد اگر همين حالا بپيوندى فرمانده خواهى و گرنه فرمانبردار مى گردى ، اگر حالا دعوتم را بپذيرى يك ميليون درهم خواهى گرفت ، و اكنون نيمى از اين پول را به تو مى دهم و نيم ديگر را به هنگام ورود به كوفه به تو خواهم داد. مسلما عبيدالله مى دانست كه اين سخن دروغى بيش نيست زيرا صلح امام با لشكركشى او سازگار نبود، بعلاوه اگر امام درخواست صلح كرده ديگر نيازى به جلب سائر افراد و تطميع آنان نمى باشد، مضافان اين گشاده دستى ، معاويه و دادن پول گزاف بى معناست .
نامه معاويه در دل عبيدالله شورى به پا ساخت ، و براى ارتكاب ننگين ترين عمل زندگيش به انديشه فرو رفت ، فرمانده بودند، و به دست آوردن ، پول چشم او را خيره كرده بود، او مى دانست كه در حكومت اسلامى هرگز مقدار كمى از اين پول كلان نيز به او نخواهد رسيد، و بالاخره نفس خيانتكار و فريبكارش بر او چيره شد، و ناجوانمردانه پيمانش را با امام زمان خود شكست و از لشكر اسلام كناره گرفت و به خدا و رسول و اميرمؤمنان خيانت كرد، و به قرارگاه ظلم و كفر و جنايت پيوست و براى هميشه جامه ننگ و رسوائى و خيانت را بر اندامش قرار داد، در تاريكى شب به همراه هشت هزار نفر از سپاهيان اردوگاه امام را ترك و به قرارگاه سپاه شام پيوست .
[شنبه 1395-03-29] [ 10:56:00 ب.ظ ]