در جنگ جمل

روزگار خلافت على عليه السلام عهدى درخشان بود، كه پرچمهاى حق و عدالت به جنبش درآمد، و حكومت عدل و برابرى بر جهان انسانيت سايه افكند، روزگارى كه چون عهد پيامبر بود و معارف و تعاليم و هدفهاى بزرگش به منصه ظهور پيوست .

حكومت عثمان حكومتى بود كه رهبرش مصالح مسلمين ، و ثروت بيت المال آن را فداى خواسته ها و منافع نامشروع ايشان مى ساخت ، حكومتى كه رانده شده هاى پيامبر را عزيز و گرامى داشت و ملعونين بر زبان پيامبر را بخود نزديك مى ساخت ، و شخصيتهاى بزرگ و با ايمان از اصحاب پيامبر را تبعيد و تهديد مى نمود، از اينرو مخالفان ، عثمان با تمام نيروى خويش بر چند خلافت او قيام كردند، و بالاخره او را به قتل رساندند، پس از قتل عثمان مردم زند على عليه السلام آمده و گفتند: ما كسى را از تو سزاوارتر به خلافت و سابقه دار در ايمان و نزديكتر به پيامبر نمى شناسيم .

امام در عدم پذيرش خلافت اصرار داشت و مردم نيز چون فرد ديگرى را صالح براى زمامدارى تشخيص نمى دادند، به پافشارى خود ادامه مى دادند.

امام با اصرارهاى مردم و بر اساس آنكه بتواند، حكومت اسلامى را در راه واقعى خود قرار دهد خلافت را پذيرفت ، اما پس از چندى افرادى كه به اطمع مال دنيا و رسيدن به مقامات آن به ايشان گرويده بودند سر به مخالفت برداشتند، طلحه و زبير كه از اصحاب پيامبر بودند و رفتار پيامبر و كلمات ايشان را در حق امام شنيده بودند و دست به نبرد با ايشان زدند و جنگ جمل را به رهبرى عايشه همسر پيامبر شعله ور ساختند، امام براى جنگ با آنها مهيا مى شد، و از اطراف كشور درخواست نيرو نمود، ابوموسى ، كه رهبرى كوفه را به عهده داشت از فرارسيدن نيرو براى امام امتناع ورزيد، امام فرزندش امام حسن عليه السلام و عمار ياسر را همراه با نامه اش در خصوص خلع ابوموسى به كوفه فرستاد، او باز امتناع كرد امام حسن عليه السلام در خطبه هايى كه در كوفه خواند مردن را به يارى پدرش ‍ فرا خواند، و بالاخره مردم به رهبرى مالك اشتر به قصر ابوموسى ريخته و او را از قصر بيرون راندند.

آنگاه كه دو لشكر در مقابل هم قرار گرفتند، امام نهايت كوشش خود، را در حفظ صلح بكار مى برد ولى شورشيان تصميم به جنگ داشتند، و سخنرانانشان مردم را به جنگ با امام تحريض مى كردند، پس از آنكه عبدالله بن زبير سخن گفت امام به فرزندش فرمود: پسرم برخيزد و با اين مردم سخن بگوى ، امام حسن عليه السلام برخاست و در سخنانش فرمود: اينكه پسر زبير گفت : على عليه السلام كار مردم را به پراكندگى كشانيد، پدر خودش زبير بيش از هر كس مسئول اين حادثه است او با دستش بيعت كرد نه با دلش او به ظاهر اقرار به بيعت كرد ولى اطرافيانش را براى جنگ فراهم آورد .

در اين جنگ امام حسن عليه السلام فرماندهى طرف راست لشكر را بعهده داشت ، همچنانكه فرماندهى ، طرف چپ به دست برادرش امام حسين عليه السلام بود، با رشادت ياران امام لشكرى كه به رهبرى عايشه و طلحه و زبير تشكيل شده بود، شكست خورد، اما با اين اقدام عايشه در مورد جنگ با حضرت ، درهاى انقلاب از طرف مخالفين بر امام باز شد، و مسلمانان يكپارچگى خود را از دست دادند.

موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



[شنبه 1395-03-29] [ 10:56:00 ب.ظ ]