حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
فروردین 1395
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 1111
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • فطرس


  •   8 مسكن   ...

    سؤال 584. در صورتى كه حقّ اختيار سكنى در قباله ثبتى كاملاً به زوجه تفويض شده باشد، آيا اين حق علاوه بر شهر، شامل محل و منطقه محلّ سكونت نيز مى شود؟ با توجّه به اين كه زوج و زوجه هر دو اهل و ساكن يك شهر بوده، و در زمان عقد نيز قصد زندگى در همان شهر را داشته اند، پاسخ سؤال را مرقوم فرماييد.

    جواب: معمولاً هنگامى كه مى گويند اختيار سكنى با زن است، اشاره به شهر مى باشد، مگر اين كه عبارت عقد نامه دلالت بر بيشتر از اين داشته باشد. و در صورت شك، تنها اختيار شهر با زوجه خواهد بود.

    سؤال 585. زوجه باكره اى كه تمكين را به وصول مهريه عندالمطالبه اش موكول نموده، (و مطابق عرف هنوز در عقد است، و در منزل پدرش به سر مى برد) آيا مى تواند از سكنى در منزلى كه زوج معين كرده خوددارى كند؟ و اگر چنين كند، آيا ناشزه محسوب مى شود، و حقّ نفقه ندارد؟

    جواب: تا زمانى كه طبق عرف عروسى نكرده، حقّ امتناع دارد.

    سؤال 586. اگر زوجه رفتن به خانه شوهر را منوط به دريافت اجناس مورد توافق (غير از مهريه) نمايد، و زوج از تحويل آن امتناع ورزد، بفرماييد:

    الف) آيا زوجه چنين حقّى دارد؟

    ب) در صورت خوددارى از رفتن به خانه شوهر، آيا استحقاق نفقه دارد؟

    جواب: هرگاه شرايط مذكور در ضمن عقد، نه به عنوان مهريه، مطرح شده باشد، زوجه حق ندارد رفتن خود را به خانه شوهر منوط به آن كند، هر چند حقّ مطالبه و الزام به آن را دارد.

    سؤال 587. شخصى 12 سال قبل به عيال خود پيشنهاد مى كند كه از تهران به شهر ديگرى مهاجرت كنند; ولى زن حاضر به اين هجرت نمى شود و مرد به آن شهر هجرت مى كند. اكنون مرد به بهانه اين كه زن اطاعت نكرده، نه نفقه مى دهد و نه طلاق. آيا مرد حق دارد زن را در اين مدّت طولانى بلاتكليف رها كند؟

    جواب: در صورتى كه در ازدواج قرارداد خاصّى براى محلّ سكونت زن نباشد، زن موظّف است در محلّ سكونت تابع مرد باشد; مگر اين كه ضرر و زيان مهمّى براى او داشته باشد.

    سؤال 588. آيا زن مى تواند شرط كند شوهر او را از شهر مورد نظرش بيرون نبرد؟

    جواب: هرگاه زن در عقد شرط كند كه شوهر او را از فلان شهر بيرون نبرد، مرد نمى تواند او را از آن شهر بيرون ببرد مگر با رضايت او.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



    [دوشنبه 1395-01-30] [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      13. مسائل متفرقه مهريّه   ...

    سؤال 581. در صورتى كه زوجه دائمى شخصى، با مرد اجنبى فرار نموده و از كشور خارج شود. آيا زن مى تواند شخصاً، يا با اعطاى وكالت به غير، نسبت به دريافت مهر خود اقدام قانونى نمايد؟ آيا چنين زنى مستحقّ دريافت مهريه مى باشد؟

    جواب: با توجّه به اين كه مهريه مربوط به سابق است حقّ گرفتن آن را دارد; ولى هر دو نفر از نظر قضايى قابل تعقيب هستند، و از نظر اسلام مجازاتشان شديد است.

    سؤال 582. لطفاً نظر مبارك خويش را در خصوص اين مسأله كه اگر زوج در هنگام ازدواج جهيزيه زوجه را از مال خودش تهيه نمايد. آيا در موقع طلاق زوجه حقّ مطالبه و استرداد چنين جهيزيه اى را دارد يا خير، بيان فرماييد.

    جواب: اگر جهيزيه را جزيى از مهر يا شرط ضمن العقد قرار دهد، نمى تواند بازپس بگيرد; ولى اگر هبه كرده قابل بازپس گرفتن است.

    سؤال 583. يكى از طلاّب بحرين هستم كه با خانمى از لبنان، به مهريه ده هزار ليره لبنانى، ازدواج شرعى و رسمى نمودم; ولى متأسّفانه زندگى ما منجر به جدايى شد و نزد يكى از علما با حضور دو مرد عادل صيغه طلاق جارى و مهريه وى پرداخت شد. امّا وى به دادگاه شكايت كرده و منكر دريافت مهريه گرديده است و متأسّفانه من هنگام پرداخت مهريه، شاهدى نگرفتم. حال دو سؤال دارم:

    الف) آيا بر او واجب است كه براى ادّعاى خود قسم بخورد تا بار ديگر مهريه را بگيرد؟ و با توجّه به اين كه قيمت ليره امروز با قيمت آن به هنگام عقد تفاوت دارد، آيا همان مقدار ليره ذكر شده در حين عقد را بايد بدهم، يا ملاك قيمت امروز است؟

    جواب: مقتضاى قاعده، اقامه بينه توسّط مدّعى است و اگر او بينه نداشت، منكر بايد قسم بخورد; بنابراين زوجه كه در مورد سؤال منكر گرفتن مهريه است بايد قسم بخورد و امّا نسبت به تفاوت قيمت مهريه، در صورتى كه تفاوت فاحش باشد، ملاك قيمت زمان پرداخت مهريه اوست.

    ب) آيا زوجه در مقابل خدماتى كه در مدّت زندگانى مشترك انجام داده است، چيزى طلبكار است، در حالى كه در اين مورد چيزى در ضمن عقد شرط نشده است؟

    جواب: اگر شرط نكرده، و عرف و عادت محل بر اين است كه خدمات زن مجانى است، زوجه مستحقّ چيزى نيست.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      12. واجب الحج شدن به واسطه مهريّه   ...

    سؤال 579. زنى كه مهريه زيادى، كه به حدّ استطاعت حجّ مى رسد، از شوهرش طلبكار است، آيا به صرف طلب كارى مستطيع شده و حجّ بر او مستقرّ مى باشد؟

    جواب: هرگاه گرفتن مهريه از شوهر براى او عيب نباشد و مشكلى در زندگانى او و شوهرش ايجاد نكند، مستطيع است و بايد به حجّ برود.

    سؤال 580. هرگاه قبل از گرفتن مهريه از دنيا برود، آيا لازم است شخصى را به نيابت از او به حجّ بفرستند؟

    جواب: اگر حج به جا نياورده بايد ورثه او از مالش بردارند و ادا كنند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      11. حق حبس   ...

    سؤال 569. زوجه از شوهر خود تمكين نموده، ولى زوج قدرت نزديكى با وى را، به علّت عدم قدرت جنسى، نداشته است; وى اكنون تمكين مجدّد را، منوط به دريافت كلّ مهريه مى نمايد. آيا به علّت عدم دخول، حقّ زوجه به قوّت خود باقى است، يا در فرض مسأله، حقّ او ساقط شده است؟

    جواب: حقّ زوجه در گرفتن مهريه قبل از تمكين مجدّد ثابت است; مشروط بر اين كه مهر حالّ بوده باشد، نه بر ذمّه زوج.

    سؤال 570. هر گاه زن جز به گرفتن مهر، حاضر به تمكين نشود، و شوهر قادر بر اداى آن نباشد، و در عين حال بگويد: «طلاق نمى دهم، و تا پايان عمر نفقه مى پردازم». حكم اين مسأله چيست؟

    جواب: در صورتى كه شوهر قادر به پرداخت مهريه به صورت يكجا نيست، مهريه را تقسيط مى كنند و زن بايد با گرفتن اولين قسط تمكين كند و اگر تمكين نكرد; نفقه ندارد.

    سؤال 571. هر گاه مهريه حالّ (نقد) باشد، و شوهر قدرت پرداخت آن را بصورت يكجا نداشته باشد، و در صورت تقسيط بتواند ظرف چند سال بپردازد، آيا دادگاه مى تواند بدون رضايت زوجه با تقسيط مهريه، و با وصول اوّلين قسط آن (بدون رعايت حقّ عدم تمكين زوجه) وى را مجبور به تمكين نمايد؟

    جواب: در صورتى كه قرائنى، مانند سنگين بودن مهريه و عدم تمكن زوج به هنگام اجراى عقد، چنين نشان دهد كه مهريه يكجا قابل پرداخت نيست، بلكه منظور تدريجى، يا عندالقدره و الاستطاعه بوده است، بايد زن با گرفتن قسط اوّل تمكين كند.

    سؤال 572. مرسوم است كه در موقع ازدواج و در زمان عقد مهريه را دو قسمت مى كنند; يك قسمت را به عنوان كمك به تهيه جهيزيه اخذ مى كنند، و مابقى در ذمّه زوج مى ماند. لكن در تمام دادگاه ها با استناد به ماده 1085 قانون مدنى كه مى گويد: «زن مى تواند تا مهر به او تسليم نشده از ايفاى وظايفى كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند، مشروط بر اين كه مهر او حالّ باشد. و اين امتناع مُسقط حقّ نفقه نخواهد شد» تمسّك كرده، تمام مهريه ها را حالّ (نقد) حساب مى كنند. نظر حضرتعالى در اين مورد چيست؟

    جواب: مهريه در صورتى كه قيد و شرطى نداشته باشد، حالّ است; ولى گاه قرائنى وجود دارد كه مهريه نسيه است. مثلاً مهريه سنگين است، و مى دانيم شوهر يك جوان كارگر، يا يك جوان دانشجوست، و چيزى ندارد كه فوراً بدهد. در اين گونه موارد مهريه حال نيست، و زوجه نمى تواند آن را مطالبه كند. همچنين اگر مهريه را دو بخش كنند، نقد و نسيه، در اين جا تنها مى تواند نقد را مطالبه كند.

    سؤال 573. غالب فقهاى شيعه فرموده اند: «زوجه حق دارد مهر غير مؤجّل را مطالبه و قبل از دخول مى تواند از تمكين تا گرفتن مهر امتناع نمايد» و نيز فرموده اند: «در صورت بذل تمكين به فرض دريافت مهر (تمكين تعليقى) استحقاق نفقه نيز دارد» آيا حقّ امتناع زوجه از تمكين مختص به دخول است يا شامل ساير استمتاعات و يا اطاعت از زوج در امور لازم (از قبيل اقامت در منزل شوهر يا مسافرت با رضايت وى) نيز مى گردد به نحوى كه اگر در اين امور از شوهر اطاعت نكند ناشزه محسوب مى شود؟

    جواب: ظاهر اين است كه زن مى تواند بدون گرفتن مهر معجّل خود را مطلقاً تسليم شوهر نكند و در اين مدّت بر زوج واجب است نفقه او را بدهد.

    سؤال 574. زن و مردى و يا اوليا و بزرگان آنها قراردادى بين خودشان مى گذارند، مهريه را هم تعيين مى نمايند، سپس مبلغ دويست هزار تومان از مهريه نقداً داده مى شود و بقيه بر ذمّه زوج مى باشد و ارتكاز عرفى بر اين است كه پس از انجام مراسم عروسى زوجه مى تواند مطالبه نمايد و زوج هم بايد عندالقدره بپردازد همان طورى كه علماى گذشته در عقدنامه ها مى نوشتند (فلها المطالبه بشرط التمكين وله الاداء عندالقدره والامكان) ولى در اين زمان دفاتر رسمى ازدواج بناى مذكور را در نظر نگرفته و مى نويسند كه زوج بايد عندالمطالبه پرداخت نمايد و روى اين اصل وقتى كه اختلافى در بين آنها واقع مى شود زن مى گويد مادامى كه شوهر مهريه را نقداً نپردازد حاضر به تمكين نخواهد شد بايد نفقه او را هم بدهد آيا زوجه چنين حقّى را دارد؟

    جواب: در صورتى كه شرط شده باشد مهريه را عندالمطالبه بپردازد زن حقّ مطالبه مهر را دارد و اگر عدم تمكين به استناد عدم پرداخت مهريه باشد حقّ نفقه نيز دارد و اگر شرط شده باشد و يا قرينه از جهت عرف و عادت وجود داشته باشد كه عندالقدره والاستطاعه بپردازد در صورت عدم توانايى شوهر، زن حقّ مطالبه ندارد و اگر تمكين ننمايد حقّ نفقه ندارد.

    سؤال 575. در فرع مذكور اگر زن حقّ امتناع از تمكين داشته باشد تا مهر به وى تسليم شود اگر زن جهت استمتاعات به غير از مقاربت تسليم شده و مدّتى خود را در اختيار زوج قرار دهد اين امر باعث از بين رفتن حقّ امتناع زوجه مى شود يا اين كه فقط تسليم و تمكين تام مسقط است؟

    جواب: تمكين تام مسقط است.

    سؤال 576. لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

    الف) دختر خانمى مهريه اش هم معجّل بود و هم مؤجل، مقدار معجّل را در مجلس عقد دريافت نمود و در مؤجل، زمان خاصيّ معين نشد ولي از قراين حاليه و مقاليه مثل اين كه داماد از قبول كردن مهريه سنگين امتناع داشت ولى پدر دختر گفت مهريه را كى داده و كى گرفته، به دست مى آيد كه موقع پرداخت، بعد از عروسى است امّا الان دختر به تحريك والدين اصرار بر دريافت مؤجّل نيز دارد آيا دختر و يا والدين او حقّ امتناع از عروسى را قبل از پرداخت باقيمانده مهريه دارند؟

    جواب: هر گاه قراينى وجود داشته كه مؤجل را با فاصله قابل ملاحظه اى بپردازند دختر نمى تواند از عروسى امتناع كند.

    ب) داماد قبل از عروسى براى خانم خود مقدار قابل توجّهى وسايل زينتى از قبيل طلا و غيره به عنوان هديه گرفته است به فرض اين كه دختر حاضر به عروسى نشود آيا داماد حّق مطالبه آن وسايل زينتى را دارد و آيا استفاده دختر بعد از اطّلاع از عدم رضايت داماد از آن زينت آلات جايز است؟

    جواب: حق دارد، و تصرّف در آن از سوى دختر در فرض مسأله جايز نيست.

    ج) اگر مهريه سيصد هزار تومان و نصف مايملك داماد باشد آيا اين مهريه باطل نيست؟

    جواب: اين مهريه مجهول و باطل است و به جاى آن بايد مهرالمثل بپردازد.

    سؤال 577. اگر زوج (با توجّه به معسر بودن) به حكم دادگاه، مهريه را به صورت قسطى بپردازد، با توجّه به اين كه امروزه مهريه ها بالاست و پرداخت قسطى آن هم سال ها طول مى كشد تا تمام شود، آيا با اين حال زن به فرض باكره بودن و عدم مواقعه، حق دارد تا پايان قسط آخر تمكين نكند؟

    جواب: در صورتى كه قرائنى وجود داشته كه اين مهريه سنگين را يك جا نمى توان مطالبه كرد، خوددارى زن از تمكين جايز نيست، بنابراين متوقّف كردن تمكين بر پرداخت تمام مهر در اين گونه موارد جايز نيست.

    سؤال 578. در صورت مطالبه مهريه از سوى زوجه قبل از عروسى، و عدم پرداخت آن از طرف زوج، بفرماييد:

    الف) آيا زوجه مى تواند، تا زمان پرداخت مهريه از رفتن به خانه زوج خوددارى كند؟

    ب) در صورت خوددارى از رفتن به خانه شوهر، آيا استحقاق نفقه دارد؟

    ج) آيا اعسار و عدم اعسار زوجه تأثيرى در حكم مسأله دارد؟

    د) آيا آگاهى يا عدم آگاهى زوجه در هنگام عقد نسبت به عدم توانايى زوج در پرداخت مهريه، تأثيرى در حكم مسأله دارد؟

    جواب الف تا د) زن نمى تواند رفتن به خانه شوهر را مشروط به دريافت مهريه كند; ولى مى تواند قبل از دريافت مهريه تمكين نكند. مشروط بر اين كه قبلاً از اعسار زوج خبر نداشته باشد. و در فرض اعسار، اگر از سوى حاكم شرع قسط بندى شود، و شروع به پرداختن اقساط كند، زن بايد تمكين كند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      10. بخشش مهريّه   ...

    سؤال 568. اگر زنى قبل از عقد مهريه خويش را چه در نكاح دائم يا موقّت ببخشد، آيا مى توان صيغه عقد را بدون مهريه خواند؟

    جواب: در عقد موقّت لازم است مدّت و مهريه هر دو معلوم باشد، امّا در عقد دائم قرار ندادن مهريه ضررى نمى زند، و عقد صحيح است. و بخشيدن مهريه قبل از عقد معنا ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      9. مهريّه و تورم   ...

    سؤال 565. مهريه هايى كه مثلاً 50 سال پيش صد تومان بوده، آيا اكنون همان مقدار بر عهده زوج است يا اين كه بايد قدرت مقدار خريد صد تومان در 50 سال پيش به عنوان مهريه محاسبه شود؟

    جواب: بايد مصالحه كنند يا برطبق قيمت امروز بپردازد.

    سؤال 566. مهريه خانمى چهل سال قبل دو هزار تومان تعيين شده است، و اكنون تقاضاى اداء آن را دارد، شوهر حاضر است همان مبلغ را بپردازد، ولى زن مى گويد: «شوهرم در آن زمان مهريه را يك ساعت آب و نصف منزل قرار داد و من هم قبول كردم، ولى بخاطر مشكل ثبتى، همان مبلغ دو هزار تومان قرار داده شد». اكنون با توجّه به تورّم شديد حكم اين مسأله چيست؟

    جواب: اگر آن زن ثابت كند كه مهريه واقعى همان آب و منزل بوده، حق دارد آن را بگيرد، و اگر مهريه دو هزار تومان بوده، مى تواند معادل آن را به قيمت امروز (طبق نرخ متوسّط تورّم اجناس) بگيرد. در ساير مطالبات نيز حكم همين است; يعنى هر گاه فاصله زمانى و تورّم زياد باشد به قيمت روز محاسبه مى شود.

    سؤال 567. هفده سال پيش به عقد مردى در آمدم، و در اين مدّت عليرغم تمام مشكلات همراه او بودم، وى هم اكنون صاحب 25 ميليون تومان سرمايه است و اقدام به ازدواج مجدّد كرده و مرا طلاق داده است، با توجّه به تنزّل شديد ارزش پول، آيا مى توانم مهريه ام را به قيمت امروز بگيرم؟ آيا در برابر زحماتى كه براى خودش و بچّه هايش كشيده ام، چيزى به من مى رسد؟

    جواب: چنانچه ارزش مهريه نسبت به زمان گذشته تفاوت كلّى كرده، بايد به قيمت امروز بپردازد. و اگر در مقابل خدمات شما قول داده كه جبران كند، موظّف است به قولش عمل كند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      8 . وصول مهريّه   ...

    سؤال 561. زن چه زمانى ميتواند مهريّه را طلب كند؟

    جواب: در صورتى كه مدّتى براى دادن مهر در عقد تعيين نشده باشد، زن حق دارد مهر خود را فوراً مطالبه كند، بلكه مى تواند پيش از گرفتن مهر از نزديكى كردن شوهر خوددارى نمايد، چه شوهر توانايى بر دادن مهريه داشته باشد يا نه; مگر اين كه عدم توانايى او قرينه بر اين باشد كه مهر از اوّل بر ذمّه بوده، نه بصورت نقدى.

    سؤال 562. حقير بدون اطّلاع از مرام بهائيت به ازدواج مردى بهايى بااجراى صيغه عقد اسلامى درآمدم و همسرم بعد از چند سال زندگى فوت كرد، در وقت اجراى صيغه عقد، قطعه زمينى به عنوان مهريه به اين جانبه تحويل شد كه بعد از انقلاب چون همه املاك آنها را دولت تصرّف نمود ملك اين جانبه نيز همراه آنها به تصرّف دولت درآمد آيا اين جانبه ذى حق هستم تا مطالبه حقّ كنم و آيا مهر مذكور ثابت است؟

    جواب: شما به اندازه مهرالمثل در اموال آن مرد حق داريد.

    سؤال 563. شخصى دختر خود را شوهر مى دهد، مسائلى را انجام مى دهند كه شوهر قدرت آميزش خود را ازدست مى دهد به گونه اى كه منجر به طلاق مى شود، بعد از عدّه، پدر دخترش را به عقد مرد ديگرى درمى آورد كه اين شوهر نيز به سرنوشت مرد اوّل گرفتار مى شود ولى وقتى به دكتر مراجعه مى كند دكتر او را سالم تشخيص مى دهد در عين حال دارو اثر نمى بخشد پدر دختر مبلغ 310 هزار تومان براى طلا و جهيزيه گرفته و پنجاه هزار تومان خرج عروسى كرده و صد هزار تومان مهريه دختر قرار داده است، اگر شوهر طلاق بدهد حق دارد پول و مصرف را پس بگيرد؟ حكم مهريه چيست؟

    جواب: هرگاه دخول صورت نگرفته باشد بايد نصف مهر را بدهد و اموالى كه خريده است قابل بازپس گرفتن نيست. درمورد جهيزيه و طلا هرگاه جزء مهريه بوده بايد نصف آن را به زن بدهد و اگر جزء مهريه نباشد آن چه موجود است را مى تواند باز پس بگيرد.

    سؤال 564. به علّت شكايت همسرم، مبنى بر درخواست مهريه، دادگاه دستور توقيف اشياى مغازه ام را داده است، همچنين سند مغازه اى كه تنها منبع درآمد اين جانب مى باشد را توقيف نموده است. آيا اين كار مشروع است؟ آيا مهريه را نمى توان به صورت اقساط پرداخت؟

    جواب: هرگاه مرد در پرداخت مهريه به عسر و حرج بيفتد بايد به صورت اقساط از او گرفت، به نحوى كه حقّ زن نيز رعايت گردد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      7. مسئول پرداخت مهريّه   ...

    سؤال 558. شخصى كه با پدرش زندگى مى كرده از دنيا رفته و هيچ گونه مالى از خود نداشته است، آيا مهريه زوجه او بر پدرش مى باشد؟

    جواب: مهريه زن بر عهده شوهر است، نه پدر; مگر اين كه پدر شوهر آن را تضمين كرده باشد، يا مزد كارهاى فرزندش را نداده باشد، و آن مزد به اندازه مهريه يا بيشتر از آن باشد.

    سؤال 559. پدر داماد قسمتى از مهريه عروسش را بر ذمّه مى گيرد، ولى قبل از عروسى و پس از عقد، يعنى هنگامى كه مى خواستند مهريه را ثبت كنند از تعهّد خود استنكاف مىورزد و داماد مهر را به وجه نقد مصالحه و بر ذمّه خود مى گيرد و سپس عروسى واقع مى شود، آيا عروس مى تواند مدّعى آنچه بر ذمّه پدر شوهر بوده است، شود؟

    جواب: اگر موقع خواندن صيغه عقد بر ذمّه گرفته موظّف است بپردازد، و بازگشت جايز نيست.

    سؤال 560. درتحريرالوسيله و كتاب هاى فقهى ديگر مذكور است كه اگر پدر براى طفل صغير خود عيال اختيار كند و طفل فقير باشد، مهريه آن زن به عهده پدر طفل مى باشد حال اگر پدر براى فرزند كبير خود كه ناقص عقل و گوش و زبان مى باشد و قادر نيست هزينه زندگى خود و همسرش را تأمين كند، عيال اختيار كند مهريه و نفقه اين زن بر عهده چه كسى مى باشد؟

    جواب: ظاهر اين است كه نفقه بر پدر است واگر مهر نقدى باشد آن هم بر پدر است و در صورتى كه بر ذمه زوج باشد مى توان انتظار بهبودى مجنون را كشيد و اگر بهبود نمى يابد برعهده پدر است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      6. زمان پرداخت مهريّه   ...

    سؤال 557. شخصى ازدواج مى كند، و در حين اجراى عقد عالماً و عامداً مهريه اى معين مى كنند، كه زوج فعلاً توانايى پرداخت آن را به هيچ وجه ندارد، و ممكن است در مدّت طولانى هم نتواند آن را بپردازد. عرفاً هم اين گونه مهريه ها را در ذمّه زوج نسيه حساب مى كنند، و زوجه هم در موقع اجراى عقد قصد مطالبه ندارد. آيا اين گونه مهريه ها در شرع مقدس حالّ است، يا مؤجّل؟

    جواب: در فرض سؤال اين گونه مهريه ها مؤجّل است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      5. تنصيف مهريّه   ...

    سؤال 551. مردى زنى را به عقد خود درآورده، ولى هنوز عروسى نكرده اند، امّا زن از طريق انزال در محل باردار شده است، اگر قبل از عروسى از هم جدا شوند، آيا مهريه تنصيف مى شود؟

    جواب: هر گاه مرد سبب باردار شدن زن شده، احتياط واجب آن است كه تمام مهر را بدهد; هر چند دخول نكرده باشد.

    سؤال 552. آيا در صورت فوت زوجه قبل از دخول، مهريه وى نصف مى شود؟

    جواب: تمام مهر را مى برد، تنها طلاق است كه سبب تنصيف مى شود.

    سؤال 553. آيا آميزش با زوجه در دوره نامزدى نيز موجب پرداخت مهريه كامل، در فرض متاركه و طلاق، مى گردد؟

    جواب: آرى موجب پرداخت مهريه كامل مى گردد.

    سؤال 554. آيا بين باكره و زنان ديگر، در اين مورد كه دخول باعث مهر كامل و عدم دخول باعث تنصيف مهريه مى شود، فرقى هست؟

    جواب: فرقى ميان باكره و غير او از اين جهت نيست.

    سؤال 555. دخترى، با جانبازى كه قادر بر نزديكى نيست، ازدواج مى كند. يك هفته پس از تلقيح، كارشان به طلاق مى كشد ; در اين مورد لطفاً به سؤالات زير پاسخ دهيد:

    الف) مهريّه دختر نصف است، يا تمام؟

    جواب: در صورتى كه تلقيح بوسيله شوهر انجام نشده باشد، مهريه كامل نمى شود.

    ب) آيا براى ازدواج مجدّد، باز هم اجازه پدر لازم است؟

    جواب: پس از وضع حمل، اجازه پدر لازم نيست.

    ج) آيا اين دختر نياز به عدّه دارد؟ مدّت عده وى چقدر است؟

    جواب: عده او وضع حمل است.

    د) آيا مى تواند با پدر آن جانباز ازدواج كند؟

    جواب: جايز نيست.

    هـ) اگر زنى با چنان جانبازى ازدواج كند، و پس از تلقيح جدا شود، دخترش مى تواند با جانباز ازدواج كند؟

    جواب: در صورتى كه دخول از سوى جانباز حاصل نشده باشد، اشكالى ندارد.

    سؤال 556. اگر مردى در شب زفاف به علّت عنن، يا عامداً، به وسيله انگشت، يا شىء مناسب ديگرى غير از آلت رجوليت، بكارت همسرش را زايل نمايد، بفرماييد: اولاً: آيا اين عمل تعزير دارد؟ و ثانياً: آيا اين كار در حكم دخول، و زوجه مستحقّ كلّ مهر است؟

    جواب: در صورت عدم رضايت زوجه، تعزير دارد. و زوجه مستحقّ كلّ مهر است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4. مقدار مهريّه   ...

    سؤال 548. در صورت اختلاف زوجين در مقدار و وصف مهريه، قول كدام يك مقدّم مى شود؟ اگر هيچ كدام دليلى جهت ادّعاى خود نداشته باشند چطور؟

    جواب: چنانچه زوج مدّعى مقدار كمتر است، قول او پذيرفته مى شود، مگر اين كه دليلى بر خلاف آن اقامه شود.

    سؤال 549. در بعضى ازدواج ها مهريه هاى سنگينى در نظر گرفته مى شود، كه عندالمطالبه نيز مى باشد، در حالى كه مرد 500 هزار تومان هم پول ندارد. ولى براى اين كه ازدواج سر بگيرد، مثلاً 20 ميليون تومان مهرِ پيشنهادى را مى پذيرد، و شايد در طول عمر خود به اين مبلغ دست نيابد، و از اوّل نيز محرز است كه در صورت مطالبه، قادر بر پرداخت چنين مهريه اى نخواهد بود. اين نوع ازدواج ها شرعاً چه حكمى دارد؟

    جواب: اين گونه مهريه ها با چنان قرائنى كه ذكر شد، جدّى نيست. و جمله عندالمطالبه را بايد حمل بر عندالقدره و الاستطاعه كرد. بنابراين، به اجرا گذاشتن اين گونه مهريه ها در صورت عدم قدرت جايز نمى باشد.

    سؤال 550. برادر اين جانب ده سال پيش (سال 64) ازدواج نمود و بابت مهريه در عقدنامه چنين نوشته شده است: يك جلد كلام اللّه مجيد به هديه پنج هزار ريال به انضمام يكصد و ده كيلوگرم نمك طعام به ارزش چهار هزار ريال و يك صد گرم ابريشم خالص سبز به ارزش يك هزار ريال و دويست و بيست و پنج گرم طلاى خوب و معمول بازار به ارزش فعلى نهصد هزار ريال و تعداد هفتصد (700) سكه طلاى بهار آزادى به ارزش فعلى بيست و چهار ميليون و پانصد هزار ريال كه جمعاً بيست و پنج ميليون و چهارصد و ده هزار ريال مى شود. به طورى كه ملاحظه مى فرماييد مهريه فوق تماماً به پول تبديل گرديده است و قصد و نيت زوج در زمان عقد همان مبلغ ذكر شده بوده است كه توسط عاقد قرائت گرديده و مورد توافق و امضا قرار گرفته است اكنون زن مهريه خود را بر اساس قيمت روز طلب مى نمايد آيا حقّ با زن است يا شوهر؟

    جواب: اگر موقع اجراى صيغه عبارت به همين صورت خوانده شده و قيمت هر يك از اين امور بيان شده است مهريه واقعى همان مبلغ ذكر شده مى باشد ولى اگر به طور يقين ثابت شود كه شوهر قصد قيمت داشته و زن قصد سكه نه قيمت، مهريه مذكور باطل مى شود و بايد مهرالمثل داده شود.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3. مهر المِثل   ...

    سؤال 544. بكارت دخترى در اثر تصادف زايل شده است. آيا ارش البكاره گرفته مى شود، يا مهر المثل؟

    جواب: بايد مهر المثل بپردازد.

    سؤال 545. در مواردى كه مهرالمثل واجب مى شود، آيا حدّاقل يا حدّاكثرى وجود دارد؟

    جواب: ظاهر اين است كه در مهرالمثل حدّ معينى نيست، و الاّ مهرالمثل صدق نمى كند، و رواياتى كه خلاف آن را بگويد ظاهراً معمول بهاى اصحاب نيست.

    سؤال 546. اگر زنى همسرى اختيار كند و آن مرد را براى زن با صفات خوبى توصيف كرده باشند; ولى پس از عروسى مرد بگويد: «مى خواهى نماز بخوان و نمى خواهى نخوان» و خود مرد نسبت به نماز بى اعتنا و تارك الصّلاة و نسبت به قرآن و امام حسين(عليه السلام) و حضرت ابوالفضل، العياذ باللّه، هتّاكى كند، در اين صورت اگر زن بخواهد از چنين مردى جدا شود، آيا حقّ مهريه دارد؟

    جواب: با توجّه به اين كه فرد مذكور مرتدّ است، ازدواج با او باطل بوده و زن بايد فوراً و بدون طلاق از او جدا شود و اگر بدون توجّه به اين مسأله عروسى و آميزش انجام گرفته زن مى تواند مهرالمثل را مطالبه نمايد.

    سؤال 547. فقها در ازاله بكارت در اثر ارتكاب زنا، مهر المثل تعيين نموده اند، نحوه محاسبه مهرالمثل چگونه است؟ آيا نحوه پرداخت آن مانند ديه مؤجّل است يا حالّ؟

    جواب: مهر المثل مزبور حالّ است، مگر اين كه شخص مديون قدرت بر پرداخت نداشته باشد، كه در اين صورت تقسيط مى شود، و نحوه محاسبه آن مراجعه به عرف محل در تعيينِ مقدارِ مهريه چنين زنى است.

    ________________________________________

    1 . مهرالسنه در تيرماه 1388 حدوداً معادل پانصد و بيست و نه هزار تومان بوده است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2. مهر السُّنَّه   ...

    سؤال 542. اگر زنى مهريه خويش را، مهر السّنه قرار دهد، آيا معادل آن را طلب دارد، يا مهر المثل بر عهده زوج است؟

    جواب: چنانچه طرفين مى دانسته اند كه مهر السّنه طبق مشهور پانصد درهم نقره است اشكالى ندارد، و بايد با پول رايج حساب كنند(1); امّا اگر هر دو، يا يكى از آنها آگاه نبوده اند، احتياط آن است كه در مورد مقدار مهر با هم مصالحه كنند.

    سؤال 543. از آنجا كه در زمان ما درهم سكه دار وجود ندارد، آيا معيار قيمت مهر السّنه، نرخ نقره معمولى و بدون سكه است؟

    جواب: در شرايطى كه درهم سكه دار وجود ندارد بايد فرض را بر اين بگيريم كه اگر نقره سكه دار و رايج وجود داشت چه اندازه به قيمت آن افزوده مى شد؟ سپس اضافه قيمت را بطور تقريبى حساب كنيم و بر آن بيفزائيم. و از آنجا كه اين حكم، يك حكم استحبابى است محاسبات تقريبى در آن ضرر ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      7 مهريه   ...

    1. كليات مهريّه

    سؤال 540. آيا تعيين مهريه در عقد دائم واجب است؟

    جواب: تعيين مهر در عقد دائم واجب نيست، و بدون آن عقد صحيح است; ولى چنانچه بعداً بازن نزديكى كند بايد مهر او را مطابق معمول زن هايى كه مثل او هستند، بدهد.

    سؤال 541. لطفاً پيرامون اقسام سه گانه مهريه; «مهر المثل»، «مهر المسمّى» و «مهر السنّه» توضيحى بيان فرمائيد.

    جواب: منظور از «مهر المسمّى» همان مهرى است كه در عقد نامبرده مى شود. و مراد از «مهرالمثل» آن است كه مثلاً به هنگام عقد نامى از مهر نبرده اند، در اين صورت بايد ديد مهرامثال آن زن در عرف و عادت چقدر است و به او بپردازند. و منظور از «مهر السنّه» مهر حضرت فاطمه زهرا(صلى الله عليه وآله)است، كه معروف است پانصد درهم (دويست و پنجاه مثقال نقره مسكوك) بوده است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      6 اُجرَة المِثل   ...

    سؤال 538. زنى حقّ الزّحمه و اُجرة المثل كارهايى كه در ايام زناشويى در منزل شوهرش انجام داده را مطالبه كرده، ولى شوهر ادّعا دارد كه همسرش كارها را به قصد تبرّع انجام داده است. در فرض مذكور قول كدام يك مقدّم، و بيّنه بر عهده چه كسى است؟

    جواب: در محيط هايى كه عرف و عادت بر آن است كه زن به قصد تبرّع اين كارها را انجام مى دهد، ادّعاى زن برخلاف آن مسموع نيست. مگر اين كه ثابت كند به شوهرش اعلام كرده قصد تبرّع ندارد، و شوهرش نيز پذيرفته باشد.

    سؤال 539. همسر سابقم بعد از چندين سال زندگى و على رغم دريافت نفقه، به عناوين مختلف، موجبات اذيت و آزار بنده را فراهم مى نمود، و خودش نيز تقاضاى طلاق خلع كرد. بعد از جارى شدن طلاق، كلّيه حقوق خود را از بنده دريافت نمود، و طلاهايى را كه براى ايشان خريده بودم، به يغما برد، (اكنون در حدود دو ميليون تومان ارزش دارد،) و بنده را از خانه بيرون و مدّت دو سال و اندى خانه بنده را غصب نموده است. ايشان ملتزم به احكام دين مقدّس اسلام نبوده، و بدون اجازه از خانه خارج شده، و از اداى وظايف خانوادگى شانه خالى مى كرده، و اكنون اجرت المثل چندين ساله را از بنده مطالبه كرده است. آيا اجره المثل به ايشان تعلّق مى گيرد؟

    جواب: زن به غير از نفقه و مهريه، حقّ ديگرى به نام اجره المثل ندارد. مگر اين كه از اوّل ازدواج شرط كند كه كارهاى منزل را مجّانى انجام نمى دهد. و در صورتى كه چنين شرطى نكرده و عادت، و رسم محيط هم تبرّع در اين امور است، حقّى ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      5 كارهاى منزل   ...

    سؤال 535. آيا انجام كارهاى منزل بر زن واجب است؟

    جواب: زن وظيفه ندارد خدمت خانه را انجام دهد و غذا تهيه كند و نظافت و مانند آن را عهده دار شود; مگر به ميل خود. و اگر مرد او را مجبور بر اين كارها نمايد، زن مى تواند حقّ الزحمه خود را در برابر اين كارها از او بگيرد.

    سؤال 536. آيا اين شرط، كه همسر آينده كارهاى متعارف و معمول منزل را انجام دهد، صحيح است؟ در صورتى كه زن به شرط عمل نكند حكم آن چيست؟

    جواب: هر گاه شرط كنند، اين شرط لازم الاجراست; و در صورت تخلّف احتياط آن است كه زن هزينه آن را بپردازد.

    سؤال 537. مى دانيم كه زن موظّف به انجام كارهاى منزل نيست، حتّى مى تواند براى شير دادن و پرورش كودك از شوهرش اُجرت دريافت كند; لكن با توجّه به اين كه در ايران رسم بر اين است كه زنان معمولاً كارهاى خانه را انجام مى دهند و پس از تولّد بچّه، از او نگهدارى نموده و به وى شير مى دهند، آيا مى توان گفت كه عقد مبنياً عليه واقع شده و در نتيجه زن بايد كارهاى معمولى خانه را انجام دهد و مزدى هم از شوهرش طلبكار نيست; مگر در جايى كه خلاف آن ثابت شود؟

    جواب: اين گونه موارد عقد مبنيٌ عليه نيست، تا حكم شرط ضمن العقد را داشته باشد; ولى بهتر است مردان و زنان در زندگى مشترك خانوادگى اين گونه سخت گيرى ها را با هم نداشته باشند، تا زندگى خوبى داشته باشند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4 نشوز   ...

    سؤال 531. با عنايت به آيه شريفه 34 سوره نساء، آيا صدور افعال و رفتار زير از زن دليل بر كراهت و نشوز وى مى باشد؟ راه اثبات آنچه بين زوج و زوجه رخ داده، چيست؟

    الف) ابراز بى علاقه گى به زوج، و كراهت از نزديكى، و جلوگيرى از عزل.

    ب) بگويد: «من شخص ديگرى را مى خواستم، و از تو خوشم نمى آيد» و كراراً از همان اوايل ازدواج درخواست طلاق كند.

    ج) به خواسته شوهر اهميتى ندهد، بى اعتنايى و لجاجت كند، رفت و آمدها و تلفن هاى ديگران به منزل را كه در غياب شوهر انجام شده، از او كتمان نمايد.

    د) بدون اجازه و اطّلاع شوهر از منزل خارج شده، و به محافل اجتماعى خلاف شؤون و ميل شوهر برود.

    هـ) در غياب شوهر و بدون اطّلاع او، اموال با ارزش وى را از منزل خارج كند، و در حضور شهود تضمين برگشت بدهد، ولى عمل نكند. و جهيزيه خود را نيز طبق سند كتبى تحويل گرفته و با خود ببرد، و بى اذن زوج پس از سه ماه زندگى را ترك كند.

    و) برخلاف شروط ضمن عقد، مابقى قباله خود را به اجرا گذاشته، و به هيچ يك از توافقنامه ها و تعهّدات طرفين، كه توسّط زوجه و پدرش امضا شده، عمل نكند.

    ز) ادامه زندگى خود را منوط به دريافت كلّ قباله، و حقّ مسكن، و دريافت سه فقره چك سفيد امضا از شوهر و كسان او بنمايد.

    جواب: چنانچه موارد بالا ثابت شود، زن ناشزه است.

    سؤال 532. اگر زنى به بهانه اختلافات خانوادگى از شوهر خود اطاعت نكند، و اطرافيان او، حتّى با تهمت و دروغ گفتن به شوهر، مانع رفتن او به نزد شوهرش شوند، آيا زن و اطرافيانش گناهكارند؟

    جواب: زن بدون دليل نمى تواند نشوز اختيار كند، و همچنين اطرافيان او بدون دليل حق ندارند در اين مسأله دخالت كنند، و اگر اين كار را انجام دهند گناهكارند.

    سؤال 533. در قرآن مجيد آمده: «اگر زنان نافرمانى كردند، آنها را كتك بزنيد؟!» و در جاى ديگر مى خوانيم: «مردها به خاطر اين كه نفقه مى دهند، بر زنان تسلّط دارند». فلسفه اين دو حكم الهى چيست؟

    جواب: پاسخ هر دو سؤال در تفسير نمونه، جلدسوم، در تفسير آيه 34 سوره نساء نوشته شده است، كه خلاصه پاسخ اين است كه: با توجه به معنى آيه، و رواياتى كه در بيان آن وارد شده و توضيحى كه در كتب فقهى آمده است و همچنين با توضيحاتى كه روانشناسان امروز مى دهند اين مسئله چندان پيچيده نيست; زيرا:

    اولاً: آيه، مسأله تنبيه بدنى را در مورد افراد وظيفه نشناسى مجاز شمرده كه هيچ وسيله ديگرى براى اصلاح آنها مفيد واقع نشود. اتفاقاً اين موضوع تازه اى نيست كه منحصر به اسلام باشد، در تمام قوانين دنيا هنگامى كه طرق مسالمت آميز براى وادار كردن افراد به انجام وظيفه، مؤثر واقع نشود، متوسل به خشونت مى شوند، نه تنها از طريق ضرب، بلكه گاهى در موارد خاصى مجازات هايى شديدتر از آن نيز قائل مى شوند، كه تا سرحدّ اعدام پيش مى رود.

    ثانياً: «تنبيه بدنى» در اينجا ـ همان طور كه در كتب فقهى نيز آمده است ـ بايد ملايم و خفيف باشد به طورى كه نه موجب شكستگى شود، نه مجروح گردد و نه باعث كبودى بدن.

    ثالثاً: روانكاوان امروز، معتقدند جمعى از زنان داراى حالتى به نام «ماژوخيسم» (آزار طلبى) هستند، كه گاه اين حالت در آنها تشديد مى شود، تنها راه آرامش آنان تنبيه مختصر بدنى است.

    بنابراين، ممكن است ناظر به چنين افرادى باشد كه تنبيه خفيف بدنى در مورد آنان جنبه آرام بخشى دارد و يك نوع درمان روانى است.

    سؤال 534. هر گاه زوجه از ايفاى وظايف زوجيت خوددارى نمايد، ناشزه بوده و مستحقّ نفقه نخواهد بود. حال اگر شوهر از انجام وظايف زوجيت سرباز زند، به گونه اى كه زوجه اش را معلّقه قرار دهد، بفرماييد:

    الف) آيا مى توان حكم به نشوز وى كرد؟

    جواب: آرى، در اين صورت زوج ناشز است، و زوجه مى تواند به حاكم شرع شكايت كند، تا او را وادار به انجام وظيفه نمايد، و در صورت لزوم تعزير كند.

    ب) آيا در اين صورت زوجه مى تواند از دادگاه تقاضاى طلاق نموده، و دادگاه نيز بر اين اساس حكم به طلاق زوجه دهد؟

    جواب: در صورتى كه زوج به هيچ وجه حاضر نباشد، امساك به معروف يا تسريح به احسان كند، و زوجه در عسر و حرج قرار گيرد، حاكم شرع مى تواند او را طلاق دهد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3 حق آميزش، تمكين   ...

    سؤال 520. آيا مى تواند براى مدت طولانى از نزديكى با همسر خود اجتناب كند؟

    جواب: مرد نمى تواند بيش از چهار ماه، نزديكى با همسر دائمى خود را ترك كند، بلكه اگر زن جوان باشد و در اين مدّت بيم آن برود كه به گناه بيفتد احتياط واجب آن است كه طورى رفتار كند كه او به گناه نيفتد.

    سؤال 521. با توجّه به سؤال بالا، چنانچه زنى جوان نباشد، ولى اگر شوهر به آميزش يكبار در چهار ماه اكتفا كند بيم گناه بر او مى رود، در اين صورت مرد در برابر او چه وظيفه اى دارد؟

    جواب: احتياط واجب آن است ترتيبى بدهد كه او آلوده گناه نشود.

    سؤال 522. مرد مى تواند زن دائمى خود را طورى ترك كند كه نه مانند زن شوهردار باشد و نه بى شوهر؟

    جواب: مرد حق ندارد چنين كارى را انجام دهد ; ولى واجب نيست هر چهار شب يك شب نزد او بماند، امّا اگر همسرهاى متعدّد دارد بايد در ميان آنها از اين جهت با عدالت رفتار نمايد.

    سؤال 523. آيا شوهر حق دارد بدون رضايت همسرش از انزال نطفه خوددارى نمود، و به آميزش تنها قناعت كند؟

    جواب: مانعى ندارد; ولى در موردِ آميزشِ واجب، بدون رضايت همسر نمى تواند اين كار را انجام دهد.

    سؤال 524. آيا زن حق دارد از شوهر بخواهد كه به جاى آميزش واجب (هر چهار ماه يكبار) از راه هاى ديگر او را ارضا كند؟

    جواب: در صورتى كه طرفين راضى شوند مانعى ندارد.

    سؤال 525. اگر شخصى دو همسر داشته باشد، آيا لازم است يك شب را نزدِ يكى، و شب بعد را نزد ديگرى باشد؟ يا از هر چهار شب بايد يك شب را نزد هر يك از آنها باشد، و دو شب ديگر را آزاد است؟

    جواب: از هر چهار شب واجب است يك شب را نزد هر يك از آنها باشد، و دو شب ديگر را مختار است، هر چند بهتر آن است كه در ميان آنها مساوات قائل شود.

    سؤال 526. آيا در عقد نكاح دائم مى توان شرط كرد نزديكى زن و مرد صورت نگيرد؟

    جواب: در عقد دائم خالى از اشكال نيست.

    سؤال 527. اگر زوجه مدّعى تمكين تعليقى باشد و زوج اظهار نمايد كه همسرش اهل تمكين حتّى در صورت دريافت مهر نيست و قراينى هم در حدّ افاده احتمال بر صحّت اظهارات زوج وجود داشته باشد آيا به صرف ادّعاى زوجه، شوهر ملزم به پرداخت نفقه مى گردد و يا اين كه از طريق اقامه بينه و يمين فصل خصومت مى شود؟ چه كسى مدعى و يا منكر شناخته مى شود؟

    جواب: هرگاه ظاهر حال زوجه اى كه نزد مرد زندگى مى كند تمكين مى باشد و شوهر ادعاى خلاف آن را كند بايد ثابت نمايد و اگر ظاهر حال عكس آن باشد ادّعاى زوج مقبول است.

    سؤال 528. آيا زن مى تواند به دليل آن كه: شوهر به من تهمت زده اى و يا آبروى

    مرا پيش دوستان و نزديكانم با سخنان تهمت آميز برده خود را بر شوهر رسمى و شرعى خود حرام كند و با ديدنش در حجاب شود و از او تمكين عام و خاص نكند؟ اگر چه شوهر بارها به پاكى او اعتراف و از او به نحوى دلجويى كرده باشد؟

    جواب: زن حق ندارد با اين عذرها ازتمكين خوددارى كند و اگرشوهر به او تهمت زده، بايد نزد حاكم شرع برود و مجازات او را بخواهد، مگر اين كه زن او را ببخشد.

    سؤال 529. آيا وظيفه زن مسلمان صرفاً تمكين است؟ اگر چنين است، نگهدارى از فرزندان، نظافت منزل، شستشوى ظروف و البسه، پخت و پز، وظيفه كيست؟ تقسيم كارى كه رسول الله(صلى الله عليه وآله) بين دختر گرامى و داماد عزيزش انجام داد(1)، كه كار بيرون منزل را به على، و كار درون منزل را به زهرا واگذار كرد، به چه معنايى است؟ اگر فلسفه ازدواج فقط رفع شهوت است، آيا بهتر نيست مرد با هزينه اى كمتر از آوردن زن به خانه به عنوان موجودى پر خرج، شهوتش را بيرون خانه به طريق شرعى (صيغه) رفع كند؟ اگر وظيفه زن صرفاً تمكين است، چرا مرد مخارج عروسى، خورد و خوراك، لباس، وسائل رفاهى، پزشكى، درمانى، مهريه، شيربها و مانند آن را برگردن مى گيرد؟ بهتر نيست مجرّد و بى مسؤوليت به كار و عبادت و زندگى خود بپردازد، نه دغدغه خاطرى، نه دل بستگى، نه ترس از دست دادنى، نه جنگ اعصابى، و نه نگرانى هاى ديگر. لطفاً نظرتان را به طور صريح در اين زمينه بيان فرماييد:

    جواب: هدف از ازدواج، همان گونه كه قرآن مى گويد، آن است كه زن و مرد در كنار يكديگر زندگى آرامى داشته باشند (لتسكنوا اليها)(2) و اين هدف بدون زندگى مشترك حاصل نمى شود. و زندگى توأم با تجرّد موجب بدبختى وانواع مشكلات و بيمارى هاست، ولى زن نبايد به صورت برده مرد درآيد. و اگر كارهاى خانه را انجام مى دهد، بايد با ميل و رضايتش باشد. البتّه تقسيم كار بر اساس رضايت طرفين كار بسيار خوبى است.

    سؤال 530. در صورت امتناع مرد از پرداخت نفقه، عدم تمكين زن، چه حكمى دارد؟

    جواب: احتياط واجب آن است كه زن از تمكين خوددارى نكند; ولى مى تواند با اجازه حاكم شرع از اموال او به مقدار نفقه خود بردارد.

    ________________________________________

    1 . وسائل الشيعة، ج 14، ابواب مقدمات النكاح، باب 89، ح 1.

    2 . سوره روم، آيه 21 .

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4. موارد استثنا   ...

    سؤال 516. در چه مواردى اطاعت از شوهر واجب نيست؟

    جواب: در مواردى اجازه شوهر لازم نيست، مانند انجام واجبات (حج واجب، صله رحم نسبت به پدر و مادر و برادر و خواهر و امثال آن به مقدار لازم)، فراگرفتن احكام اسلام مانند رفتن به مسجد و امثال آن، تهيه اجناس ضرورى منزل در حالى كه مجبور باشد، شركت در انتخابات و راهپيمايى هاى ضرورى، و همچنين در مورد مراجعه به طبيب.

    سؤال 517. آيا اطاعت نكردن زن از شوهر در غير مسائل واجب و مستحب حرام است؟

    جواب: اطاعت زن از شوهر مربوط به حقوق زناشويى و بيرون رفتن از منزل است، در كارهاى ديگر اطاعت بر او واجب نيست، هرچند بهتر است زن و مرد در تمام مسائل با هم تفاهم داشته باشند.

    سؤال 518. اگر مرد راضى نباشد همسرش با مانتو در جامعه ظاهر شود، و از او بخواهد كه با چادر بيرون رود، و زن امتناع نمايد، چه حكمى دارد؟

    جواب: مرد نمى تواند زن را به پوشش خاصّى مجبور كند، مگر اين كه حجاب اسلامى با آن پوشش مراعات نگردد. و مانتو در صورتى كه تنگ و چسبان نباشد، و تمام بدن زن به جز گردى صورت و دست ها تا مچ را بپوشاند، حجاب اسلامى محسوب مى شود; هر چند چادر حجاب برتر است.

    سؤال 519. آيا زن شوهردار مى تواند از مال شخصى خود در موارد تبرّع بدون اجازه شوهر استفاده نمايد؟

    جواب: اشكالى ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3. اشتغال زوجه   ...

    سؤال 515. لطفاً به سؤالات ذيل پاسخ فرماييد:

    الف) اگر شوهر اجازه انتخاب شغلى را به همسر خود بدهد، آيا بعد از طىّ مراحل خاص و اشتغال، شوهر مى تواند مانع ادامه كار او شود؟ يا اجازه اوّل التزام به تمام لوازم آن مى باشد؟ در اين مورد آيا تفاوتى بين كار موقّت و دائم هست؟

    جواب: هرگاه زن قراردادى با اجازه شوهر نسبت به مدّتى با اداره يا مؤسّسه اى بسته است، آن قرارداد لازم الاجراست و شوهر حقّ ممانعت ندارد و اين در صورتى است كه هنگام عقد، اجازه كار بيرون زن شرط نشده باشد و الاّ احتياجى به اجازه شوهر در عقد قرارداد نيست; ولى در هر حال بايد شؤون شوهر و خانواده را رعايت كند.

    ب) آيا بين استخدام توسّط اشخاص حقيقى يا حقوقى، خصوصاً دولتى، تفاوتى وجود دارد؟

    جواب: تفاوتى ندارد.

    ج) آيا بين كارى كه با حقّ شوهر منافات داشته باشد، با شغلى كه چنين منافاتى ندارد فرقى هست؟

    جواب: در فرض بالا تفاوتى نيست.

    د) آيا بين شغلى كه با رها كردن آن به صاحب كار و يا ديگران لطمه جدّى مى خورد، با شغلى كه چنين نيست فرقى هست؟ (مثل ممنوعيت زن از ادامه تدريس در وسط سال تحصيلى كه باعث ضرر زدن به آموزشگاه و محصّلين مى گردد).

    جواب: در اين فرض شوهر حقّ ممانعت ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2. خروج از منزل   ...

    سؤال 509. آيا زن مى تواند بدون كسب اجازه از همسرش از منزل خارج و با افراد يا خانواده هايى رفت و آمد داشته باشد و يا در جلسات مذهبى شركت كند؟

    جواب: بايد با رضايت همسرش باشد.

    سؤال 510. لطفاً به سؤالات زير، پيرامون محدود اطاعت زوجه، پاسخ فرماييد.

    الف) آيا زوجه بدون رضايت زوج حقّ خروج از منزل را دارد؟

    جواب: بنابر احتياط واجب بايد اجازه بگيرد; مگر براى كارهاى واجب شرعى يا ضرورى زندگى.

    ب) در صورت ترك منزل، با وجود عدم رضايت زوج و تقاضاى مكرّر بازگشت و عدم تمكين مشاراليها، آيا شرايط ناشزه بر وى محقّق مى گردد؟

    جواب: چنين زنى ناشزه است.

    ج) در شرايط فوق، آيا زوجه استحقاق دريافت نفقه را دارد؟

    جواب: قدر مسلّم از نشوز و عدم تمكين كه موجب سلب حقّ نفقه مى شود عدم تمكين در برابر تمتّعات جنسى است. بنابراين نفقه در فرض بالا، يعنى خروج از منزل، ساقط نمى شود (بنابر احتياط واجب).

    سؤال 511. آيا زن بدون رضايت شوهر مى تواند براى فعّاليت هاى اقتصادى، سياسى و اجتماعى، از منزل خارج شود؟

    جواب: در صورتى كه منافات با حقّ زوج نداشته باشد احتمالاً بتواند; ولى احتياط در ترك آن است و در صورتى كه زن در عقد ازدواج چنين حقّى را براى خود قائل شده باشد اشكال ندارد.

    سؤال 512. در صورتى كه مرد با رفتن همسرش به دانشگاه، اداره، و هر محيط ديگرى مخالف باشد، زن شرعاً چه وظيفه اى دارد؟

    جواب: بايد رضايت شوهر را جلب كند; مگر اين كه در عقد ازدواج شرط كرده باشد.

    سؤال 513. زنى پس از فوت همسرش، با برادر شوهرش ازدواج مى كند، آيا مى تواند پنجشنبه ها براى قرائت فاتحه به مزار شوهر اوّل برود؟

    جواب: با اجازه شوهر اشكال ندارد.

    سؤال 514. آيا زنان مى توانند بدون اجازه و رضايت همسران خويش، كه افرادى مؤمن و متدين مى باشند، در مسجد فعّاليت نمايند؟ بطورى كه كاملاً امورات يك مسجد را به دست گيرند; در حالى كه اين عمل موجب اختلاف در بين اعضاى خانواده مى شود.

    جواب: بدون اجازه همسر جايز نيست; ولى رفتن به مسجد براى فراگرفتن احكام و معارف دين جايز است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2 اطاعت   ...

    1. محدوده اطاعت

    سؤال 506. موارد اطاعت زن از شوهر كدام است؟

    جواب: زنى كه عقد دائم شده بنابر احتياط نبايد بدون اجازه شوهر از خانه بيرون رود يا كارى در خارج خانه انتخاب كند (خواه اجازه لفظى باشد و يا از قرائن معلوم شود كه او راضى است) و بدون عذر شرعى از نزديكى كردن او جلوگيرى نكند.

    سؤال 507. در صورتى كه زن از شوهر اطاعت نكند، آيا مرتكب گناه شده؟

    جواب: اگر زن در كارهايى كه در سؤال پيش گفته شد اطاعت شوهر نكند گناهكار است و حقّ غذا و لباس و منزل و همخوابى او از بين مى رود ولى مهر او از بين نمى رود.

    سؤال 508. چنانچه در امور عادى و مباح نظر پدر دختر و شوهر متفاوت باشد، ترجيح با كدام است؟

    جواب: در فرض مسأله اطاعت هيچ كدام لازم نيست; مگر اين كه مايه اذيت و آزار پدر گردد، كه در اين صورت اطاعت او واجب است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4. متفرقات نفقه   ...

    سؤال 504. اين جانب با خانمى بيوه ازدواج نموده ام، نامبرده پسرى داشته كه از آن زمان تا به حال نزد ما بوده است،باوجود اين كه اين پسر، پدر و پدر بزرگ و مادر بزرگ هم داشته كه از نظر مالى متمكن هستند و من هم يك كارمند جزء هستم، و هيچ نوع تعهّد و قراردادى در مورد نفقه او نداشته ايم، تا كنون با سختى و قرض، نفقه اين بچّه را داده ام، آيا از نظر شرعى و قانونى پدر و پدر بزرگ و مادر بزرگ نامبرده، مديون نفقه اين بچه نسبت به من هستند؟

    جواب: هرگاه شما تبرّعاً و بدون قرارداد با پدر او نفقه بچه را داده ايد نمى توانيد چيزى از او مطالبه كنيد ; ولى اگر با امر يا اجازه پدر بزرگ او اين كار انجام گرفته، مطالبه نفقه مانعى ندارد.

    سؤال 505. آيا مادر كودك نامشروع حقّ مطالبه نفقه كودكش را از پدر اين بچّه دارد؟

    جواب: چنين مادرى حقّ نفقه ندارد ولى نفقه فرزند نامشروع بر پدر واجب است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3. نفقه والدين   ...

    سؤال 503. آيا تأمين مخارج پدر و مادر نيازمند، عهده پسران آنها مى باشد؟ يا به عهده دخترانى كه داراى درآمد باشند نيز مى باشد؟

    جواب: فرقى ميان پسر و دختر ازاين نظر نيست و نفقه پدر و مادر فقير بر هر دو واجب است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2. نفقه فرزندان   ...

    سؤال 501. نفقه (خوراك، پوشاك و مسكن) فرزند تا چندسالگى بر پدر واجب است؟

    جواب: هرگاه فرزند توانايى اداره كردن زندگى خويش را نداشته باشد و پدر بتواند نفقه او را بدهد بر او لازم است و سنّ خاصّى شرط نيست; ولى فرزند نبايد در تأمين زندگى خود كوتاهى كند، اگر كوتاهى كند چيزى بر پدر نيست.

    سؤال 502. نفقه ولدالزّنا بر عهده كيست؟

    جواب: بر عهده زانى است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش هشتم: احكام عقد دائم   ...

    1 نفقه

    1. نفقه همسر

    سؤال 482. خواهر اين جانب به نام خديجه، همسر مردى به نام سهراب بوده است، در زمان حيات خواهرم، شوهرش جهت كارگرى و اعاشه به اميرنشين قطر رفت و مدّت 6 سال تمام نفقه و مخارج خواهرم و دخترشان را شخصاً داده ام تا اين كه خواهرم در منزل ما از دنيا رفت، حتّى مخارج كفن و دفن خواهرم و مخارج خواهرزاده ام تا رسيدن به سن بلوغ و ازدواج را بنده پرداخته ام، آيا شوهر خواهرم بابت امور مذكور به اين جانب بدهكار است؟

    جواب: خواهر شما از شوهرش نفقه تمام اين مدّت را طلبكار است و جزء تركه او محسوب مى شود و شما در صورتى مى توانيد آنچه را داده ايد از تركه برداريد كه با خواهرتان قرار گذاشته باشيد كه به عنوان وام نفقه او را مى دهيد، يا قرائن روشنى براين معنا وجود داشته باشد.

    سؤال 483. زن و شوهرى اختلاف پيدا مى كنند، بدين جهت زن عليه شوهر شكايت مى نمايد. پس از مراجعات زياد، دادگسترى دستور حلّ اختلاف را از طريق كدخدا منشى صادر مى كند. جمعى به همراه زن و شوهر به محضر حاكم شرع محل مى روند. پس از مشخّص شدن حقوق شرعى زن (مهريّه، نفقه، و مانند آن) حاكم شرع از شوهر وكالت شرعى گرفته، و اقرار نامه اى جهت اجراى صيغه طلاق تهيه، و به امضاى زن و شوهر و حاضرين در جلسه مى رساند. زن تمام حقوق شرعى خود، حتّى اُجرت انجام صيغه طلاق را از شوهر مى گيرد. شوهر در اين مورد و در اين مدّت نه به زن، و نه به حاكم شرع، رجوع ننموده است. پس از گذشت هفت سال، زن ادّعاى جارى نشدن صيغه طلاق را دارد، و نفقه و مخارج چند ساله خود را از شوهر مطالبه مى نمايد. حاكم شرع نيز اعتراف دارد كه صيغه طلاق را اجرا نكرده است. در اين مدّت طولانى، اجرا نشدن صيغه طلاق به صورت يك راز بين زن و حاكم شرع پنهان بوده، و به شوهر اطلاع نداده اند! زن مجدّداً عليه شوهر شكايت نموده، و شوهر محكوم به خسارات و مجازات مى شود. حكم مسأله را بيان فرماييد.

    جواب: هرگاه شوهر تمام حقوق زن را پرداخته، و به كسى وكالت داده كه صيغه طلاق زن را جارى كند، و او كوتاهى كرده و صيغه طلاق را جارى نكرده و به شوهر هم اطّلاع نداده، شوهر ضامن نفقه زن در اين مدّت نمى باشد.

    سؤال 484. اين كه گفته مى شود: «نفقه اقارب قضا ندارد» شامل چه كسانى مى شود؟ آيا شرط و شروطى دارد؟

    جواب: منظور از اقارب پدر و مادر و فرزند است; و شرط و شروط خاصّى ندارد. ولى نفقه همسر در هر حال بايد پرداخته شود.

    سؤال 485. آيا بر شوهر واجب است غذا و لباس و منزل و لوازم ديگر را براى همسر دائمى خود تهيه كند؟

    جواب: بر شوهر واجب است غذا و لباس و منزل و لوازم ديگر را مطابق معمول براى همسر دائمى خود تهيه كند. (حتّى هزينه طبيب و دارو و مانند آن) و اگر تهيه نكند بنابر احتياط بدهكار او خواهد بود، خواه توانايى داشته باشد يا نه.

    سؤال 486. آيا بر شوهر لازم است ماهيانه يا روزانه پولى جهت مخارج همسرش به او بپردازد؟ در صورت وجوب، آيا شوهر حق دارد مورد مصرف پول را تعيين كند؟

    جواب: مانعى ندارد شوهر به همسرش در تهيه نفقه وكالت دهد، و بر زن لازم است طبق شرط عمل كند. اين در صورتى است كه شوهر به زن وكالت در تهيه نفقه بدهد; ولى اگر حقّ نفقه را به او واگذار كند، زن در مصرف آن مختار است.

    سؤال 487. آيا بر زوج لازم است آنچه معمولاً تمام زن ها به آن نياز دارند را به عنوان نفقه براى زوجه اش تهيه كند؟ يا فقط غذا و مسكن و لباس لازم است؟

    جواب: آنچه واقعاً مورد حاجت است و مرد قدرت بر آن دارد بر او لازم است.

    سؤال 488. مرسوم است بين عقد ازدواج و زفاف، تا زمانى كه زن به خانه شوهر نرفته از زوج نفقه نمى گيرد، بنابراين اگر زوجه پس از مدّتى در مقام مطالبه نفقه آن زمان برآيد، آيا با توجّه به اين كه تمكين كامل ننموده حقّ نفقه دارد؟

    جواب: نفقه ندارد.

    سؤال 489. شوهر در عقد ازدواج و قبل از دخول مى گويد: «قدرت برگزارى مراسم عروسى را از لحاظ مالى ندارم». زوجه هم مى گويد: «فقط با رعايت شرايط و تشريفات مرسوم و عرف محل حاضرم به خانه شوهر بروم». در فرض مسأله، آيا زوجه مستحقّ نفقه مى باشد؟

    جواب: اگر در عقد نكاح چنين شرطى ذكر نشده، زوجه حقّ امتناع ندارد، و اگر امتناع كند حقّ نفقه ندارد.

    سؤال 490. آيا هزينه دارو و درمان زوجه مريض، با توجّه به اين كه مداواى بيمارى عرفاً جزء نيازهاى اوّليه هر انسانى مى باشد، نيز جزء نفقه زوجه است؟

    جواب: مداوا در حدّ متعارف جزء نفقه است.

    سؤال 491. زنى به سبب آتش سوزى در منزل شوهر، در بيمارستان بسترى و سپس فوت مى كند، آيا هزينه بيمارستان او بر عهده شوهر است؟

    جواب: احتياط واجب آن است كه شوهر هزينه درمان او را بدهد.

    سؤال 492. اگر زن جهت دريافت مهريه از تمكين خود دارى كند، در اين مدّت حقّ نفقه دارد؟

    جواب: در صورتى كه مهريه بصورت نقد بوده باشد حق دارد قبل از گرفتن آن از تمكين خوددارى كند، و حقّ نفقه هم دارد.و در صورتى كه شوهر قادر به پرداخت مهريه به صورت يكجا نيست، مهريه را تقسيط مى كنند و زن بايد با گرفتن اولين قسط تمكين كند و اگر تمكين نكرد ; نفقه ندارد.

    سؤال 493. شخصى براى مدّتى از طريق دادگاه زندانى شده، و پس از چندى با حصول برائت يا تحمّل حبس آزاد مى شود، اگر در اين مدّت به عائله تحت تكفّل وى از طريق مراجع دولتى نفقه اى داده باشند، يا هيچ وجهى در اين مدّت نگرفته باشند، آيا آنها حقّ مطالبه نفقه گذشته را دارند؟

    جواب: احتياط واجب آن است كه نفقه آنها را بپردازد، يا با آنها مصالحه كند.

    سؤال 494. هر گاه زن مطالبه خرجى كند و شوهر ندهد مى تواند بدون اجازه از اموال او بر دارد؟

    جواب: مى تواند هر روز، به اندازه خرجى آن روز، بدون اجازه از اموال او بر دارد، و احتياط واجب آن است كه اين كار با اجازه حاكم شرع باشد. و اگر مجبور شود كه خودش معاش خود را تهيه كند، در موقعى كه مشغول كار است اطاعت از شوهر بر او واجب نيست.

    سؤال 495. در تحرير الوسيله، جلد دوم، صفحه 306 آمده است: «اگر زوج حقوق زن را از قبيله نفقه نپردازد، ابتدا حاكم وى را الزام مى كند و در صورت عدم تأثير، او را تعزير مى نمايد». آيا مراد از «الزام» صدور حكم قضايى است، يا صدور حكم به الزام؟

    جواب: منظور اين است كه حاكم شرع او را مجبور مى كند كه نفقه زن را بپردازد و هر گاه ترتيب اثر ندهد او را تعزير مى كند.

    سؤال 496. آيا براى همسر و فرزندان شخصى كه از راه نامشروع كسب درآمد مى كند، جايز است از در آمد او استفاده كنند؟

    جواب: اگر مى دانند نفقه اى كه به آنها پرداخته مى شود از همان پول است، تصرّف در آن جايز نيست; مگر در حال ضرورت.

    سؤال 497. آيا شخص ثالث مى تواند در ضمن عقد ازدواج نفقه زوجه را تعهّد نمايد، تا هرگاه بين زن و شوهر راجع به نفقه اختلافى به وجود آمد، نفقه زوجه را پرداخت نمايد؟ و در اين صورت آيا نفقه از زوج ساقط مى شود؟

    جواب: مانعى ندارد كه شخص ثالثى ضمانت نفقه را بنمايد، و در اين صورت نفقه بر عهده او خواهد بود.

    سؤال 498. اگر طبق نظر پزشك، زوجه دائمى به مرضى مبتلا باشد كه بايستى براى مدّتى، يا براى هميشه آميزش جنسى را ترك نمايد، يا اين كه زوجه دائمى به علّت ابتلاى به جنونِ ادوارى، يا دائم، در تيمارستان، يا در منزل بسترى و تحت درمان باشد، و به هيچ وجه حاضر به نزديكى با شوهر خود نباشد، آيا چنين زنى حقّ نفقه دارد؟

    جواب: در صورتى كه زن مقصّر نبوده باشد، احتياط واجب آن است كه مرد نفقه او را بپردازد.

    سؤال 499. زنى ادّعا مى كند شوهرش او را از منزل بيرون كرده، و نفقه اش را در مدّت خاصّى نپرداخته است. شوهر ضمن اقرار به اين كه نفقه معوّقه همسرش را پرداخت نكرده، ادّعا مى كند كه همسرش ناشزه است، و بدون اجازه او منزل مشترك را ترك كرده، و از اداى وظايف زناشويى امتناع نموده، و در نتيجه استحقاق نفقه ندارد. در فرض مذكور، با توجّه به اين كه زوجين جدا از يكديگر زندگى مى كنند، قول كدام يك مقدّم، و بينه بر عهده چه كسى است؟

    جواب: اگر جدا از هم زندگى مى كنند، و زن مجوّزى براى اين كار ندارد، ناشزه است و حقّ نفقه ندارد.

    سؤال 500. در صورت حالّ بودن (نقد) مهريه، زوجه غير مدخول ب ها حق دارد تا گرفتن مهريه تمكين نكند; امّا آيا اين حق را دارد كه در غير تمكين نيز از زوج اطاعت نكند; مثلاً منزل خانواده خود بماند، و هرجا خواست برود و هركار خواست انجام دهد و با اين حال مى تواند مطالبه نفقه نمايد؟

    جواب: بايد به وظايف ديگر خود عمل كند، تنها مى تواند تمكين را منوط به گرفتن مهر كند، آن هم در صورتى كه مهر حالّ بوده و قرائن دليل بر تأخير آن نبوده است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      7 مواردى كه فسخ جايز نيست   ...

    سؤال 478. پس از ازدواج معلوم شد كه در قسمت هاى بالاى پاى زوجه آثار سوختگى قديمى بطور ضعيف بجا مانده است، و از طرفى پرده بكارت از نوع گوشتى و بسيار ضخيم است كه عمل دخول بدون اقدام به عمل جرّاحى ممكن نيست; در حالى كه قبل از ازدواج در خصوص سلامتى زوجه، هيچ مذاكره اى انجام نشده است، آيا در اين مورد، مرد حقّ فسخ دارد؟

    جواب: در صورتى كه با جرّاحى معمولى مشكل حل شود و عوارض خاصّى نداشته باشد، اين مقدار عيب باعث فسخ نمى شود.

    سؤال 479. دخترى را به ازدواج پسرم در آورده ام و عروسى هم كرده اند، حال معلوم شده كه دختر مدّت هاست به بيمارى صرع (غش) مبتلا است، خود دختر و دكترش هم تصديق نموده اند، ولى پدر و مادرش اين مطلب را پنهان كرده اند، حتّى دختر مى گويد: «مى خواستم بگويم، امّا والدينم مانع شدند». تكليف عقد و مهريه چيست؟

    جواب: بيمارى صرع موجب خيار فسخ در عقد نكاح نيست، و اگر بخواهد دختر را طلاق دهد، چنانچه عروسى نموده بايد تمام مهر را بپردازد; ولى اگر در مذاكرات قبل از عقد يا به هنگام اجراى صيغه عقد، شرط سلامت كرده باشند، شوهر خيار فسخ دارد.

    سؤال 480. چنانچه پزشكى قانونى بر اساس وضعيت كروموزومى شخص، خنثى را خنثاى مذكر يا مؤنث معرّفى كند، آيا براى طرفى كه با او ازدواج نموده، جزء عيوب محسوب شده و حقّ فسخ دارد؟

    جواب: اگر در ظاهر علامت خلافى نمايان نيست، موجب فسخ نمى شود.

    سؤال 481. زيد، دختر بالغه خودش زينب را به عقد نكاح بكر، فرزند خالد در آورد و خالد، دختر نابالغ خودش سلمى را به عقد نكاح عمرو فرزند زيد در آورد. بعد از مدّتى زيد پدر زينب اين رشته را قطع نمود و تزويج دخترش زينب را به بكر انكار كرد و براى فسخ نكاح دخترش به دادگسترى جور مراجعه كرد و وقتى كه طرفين براى قضاوت به دادگسترى رسيدند دختر زيد ادّعاى فسخ نكاح را تكذيب كرد و گفت من مى خواهم همراه همسرم بكر كه به عقد او در آمده ام بروم و قانون به نفع زينب و بكر حكم كرد. وقتى زيد اين جا تحقير شد، دشمن خانواده خالد شد خواست دختر خالد سلمى كه به عقد نكاح پسرش عمرو درآمده بود را به خانه بياورد ولى دختر خالد سلمى فهميد كه زيد قصد انتقام دارد، چرا كه مخاصمت پسرش عمرو با او شروع شده بود و به خاطر همين، نكاح عمرو را فسخ كرد الان سلمى بالغ شده است، آيا فسخ سلمى صحيح است؟

    جواب: هرگاه ازدواج دخترى قبل از بلوغ مصلحت نداشته است، از اوّل عقد باطل بوده است اما اگر در آن زمان براى دختر مصلحت داشته و الان داراى مفسده مهمّى است بايد پيش يكى از علما برود و مدرك خود را بر وجود مفاسد فعلى و اين كه منظور آنها انتقام جويى است ارائه دهد، اگر ثابت شود خطرى آن دختر را تهديد مى كند، آن عالم مى تواند صيغه طلاق او را جارى كند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      5. خنثى   ...

    سؤال 477. چنانچه پس از عقد و نزديكى مشخّص گردد كه يكى از طرفين خنثاى مشكل است، عقد چه حكمى دارد؟ آيا بهتر است طلاق داده شود، يا اين كه از اوّل باطل بوده، يا طرف، حقّ فسخ دارد؟

    جواب: اگر يكى از آن دو، يا هر دو خنثاى مشكل باشند، نكاح باطل است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4. زنده شدن كسى كه فوت كرده   ...

    سؤال 476. زنى كه در اثناى وضع حمل بميرد و بعد به بركت توسّل به ذات پاك خدا و اولياء الله زنده شود، آيا زوجيت او باقى است؟

    جواب: در فرض مسأله زوجيت باقى است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3. مسلمان شدن اهل كتاب   ...

    سؤال 475. زن و مردى به هنگام ازدواج مسيحى بوده اند، زن بعداً اسلام را قبول مى كند، ولى مرد مسيحى مى ماند. شوهر، زن خود را بر انجام فرائض دينى تشويق مى كند و مى خواهد كه فرزندان او هم مسلمان بشوند. وقتى از او سؤال مى شود كه شما چرا اسلام را قبول نمى كنيد؟ جواب مى دهد: هنوز وقت اين امر نرسيده است، حكم اين زن چيست؟

    جواب: در صورتى كه شوهر مسلمان نشود، زن بدون طلاق از او جدا مى شود و عدّه نگه مى دارد و شوهر مى كند; مگر اين كه مرد در باطن مسلمان باشد; هرچند به عللى حاضر به اظهار آن نگردد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2. ارتداد   ...

    سؤال 474. مرد مسلمانى كه مسلمان زاده است اگر مرتد شود آيا ازدواج او باطل مى شود؟

    جواب: اگر مرتد شود، يعنى منكر خدا يا پيغمبر(صلى الله عليه وآله) گردد، يا يكى از احكام مسلّم اسلام مانند واجب بودن نماز و روزه را انكار كند بطورى كه انكار كردن آن معنايش انكار خدا يا پيغمبر(صلى الله عليه وآله) باشد، ازدواج او باطل مى شود و همسرش بايد از او كناره گيرى كند و عدّه وفات يعنى عدّه زنى كه شوهرش مرده است بگيرد و بعد مى تواند ازدواج كند و اگر زن يائسه باشد، يا هنوز نزديكى نكرده باشند عده لازم نيست.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      6 مبطلات نكاح   ...

    1. كفر

    سؤال 473. اگر زن بعد از ازدواج بفهمد شوهرش مسلمان نيست، حكمش چيست؟

    جواب: نمى تواند با او زندگى كند، و ازدواجش باطل است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      5 تخلف از شرط   ...

    سؤال 463. زوج در موقع ازدواج، با اشتغال زوجه در خارج از منزل موافقت كرده و متعهّد شده كه ممانعت نكند، حال پس از گذشت چند سال از ازدواج و اشتغال زوجه، مانع ادامه كار او شده است، آيا زن در اينجا حقّ فسخ دارد؟

    جواب: آرى، اگر شوهر از شرط تخلّف كند، زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند.

    سؤال 464. در صورتى كه داماد بخاطر عدم بكارت، نكاح را فسخ كند، چه مقدار از مهريه را بايد بپردازد؟ در صورت تدليس از چه كسى مى تواند بگيرد؟

    جواب: در صورت شرط بكارت، يا هر شرط كمال و عدم نقص خواه به صورت ذكر در عقد باشد، يا قبل از آن چنانچه خلاف آن ثابت شود حقّ فسخ دارد. و هر گاه دخول حاصل نشده باشد، مهريه بكلّى ساقط است، و اگر حاصل شده باشد، مهر المسمّى پرداخته مى شود، سپس از كسى كه تدليس كرده مى گيرد.

    سؤال 465. پسرم از دخترى با تأكيد بر باكره بودن وى خواستگارى كرده، و صيغه عقد شرعى و دائمى زوجيت با شرط باكره بودن زوجه جارى گرديده است. پس از گذشت ده ماه از اجراى صيغه دائمى عقد، و قبل از برگزارى مراسم ازدواج، زوجه اعلام مى دارد كه پرده بكارت وى توسّط زوج ازاله گرديده، امّا زوج با اتيان سوگند شرعى منكر ادّعاى زوجه مى باشد. لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

    الف) آيا پسرم، حقّ فسخ نكاح را دارد؟

    جواب: در صورتى كه زوج و زوجه قبل از عروسى با هم رفت و آمد داشته و خلوت مى كرده اند، ادّعاى پسر پذيرفته نيست.

    ب) آيا زوج بايد اثبات كند كه اقدامى نكرده است؟

    جواب: آرى تا ثابت نكند، در فرضى كه در بالا گفتيم، ادّعاى او پذيرفته نيست.

    ج) در صورت فسخ نكاح، آيا زوجه حقّ دريافت مهرالمسمّى دارد يا مهرالمثل؟

    جواب: در فرض بالا زوج حقّ فسخ ندارد.

    سؤال 466. يك سال پيش با دخترى آشنا شدم، كه توسّط فرد ديگرى به طور نامشروع بكارت خود را از دست داده بود. با پرسش از دفتر بعضى مراجع، و رؤيت استفتائات ايشان، مبنى بر اين كه اين جانب مى توانم بدون اذن پدر، دختر را به صيغه موقّت خود درآورم، با ايشان ازدواج موقّت كردم. حال پس از گذشت يك سال، خواستگارى براى او آمده است. آيا اين خانم، كه مى خواهد به عنوان دختر باكره با آن مرد ازدواج كند، لازم است بگويد باكره نيست؟

    جواب: بر دختر لازم نيست وضع خود را به شوهر بگويد; امّا اگر بعداً بر شوهر ثابت شد كه دختر باكره نيست، حقّ فسخ نكاح را دارد.

    سؤال 467. جوانى دختر باكره اى را، مشروط بر صحّت كامل طرفين، به عقد ازدوج دائمى خود درآورده است. در اوّلين فرصت بعد از ازدواج، كه زوجين با هم تنها شده اند، زوجه متوجّه مى شود كه ناحيه فوقانى بدن شوهر دچار ناراحتى مادرزادى، قيفى شكل، ناموزون و غير طبيعى است. بدين جهت مواقعه اى صورت نگرفت. در اين صورت:

    الف) آيا زوجه اختيار فسخ نكاح را دارد؟

    ب) در فرض جواز فسخ نكاح، و با توجّه به اين كه زوجه مدخول بها نيست، آيا مى تواند نصف مهريه و ديگر خسارات، از قبيل هزينه ميهمانى و مانند آن، را از زوج مطالبه كند؟

    جواب: اين عيب از عيوب فسخ نكاح نيست; مگر اين كه قبلاً شرط صحّت كامل كرده باشند. در اين صورت زن حقّ فسخ از باب خيار تدليس دارد، ولى در فرض مسأله كه مُواقعه صورت نگرفته مهر به او تعلّق نمى گيرد. امّا اگر خساراتى متحمّل شده، مى تواند آن را از زوج بگيرد.

    سؤال 468. براى ازدواج اين جانب، دوشيزه اى را از اقارب نسبى معرّفى نمودند. على رغم قرابت، چون از كودكى ايشان در خارج از كشور زندگى مى كردند، هيچ نوع آشنايى قبلى از يكديگر نداشتيم. از آن جا كه شغل اين جانب پزشكى است، از ابتداى تحصيلات وحشت زيادى از انواع بيمارى ها، بويژه بيمارى هاى ارثى كه به فرزند منتقل مى شود داشته ام. مطابق توصيه هاى علمى، بويژه در مورد ازدواج با اقارب نسبى، پس از تفهيم موضوع بيمارى ها و لزوم معاينات پزشكى و شرط صحّت كامل به دوشيزه خانم كه او نيز خود را پزشك معرّفى نموده، با استقبال او و خانواده اش، دو بار به پزشك متخصّص مراجعه نموديم و هر دو نفر مورد معاينه پزشكى قرار گرفتيم. خوشبختانه اين جانب كاملاً سالم بودم و دوشيزه خانم و مادرشان هم از بيمارى خود صحبتى نكردند و پزشك متخصّص بر مبناى سلامت كامل طرفين، توصيه به اجراى عقد نمود، سپس با خيال راحت از سلامتى كامل دوشيزه خانم و فرزندان آينده، عقد ازدواج دائم را منعقد نموديم. پس از مدّتى از وقوع عقد و قبل از عروسى و دخول، دوشيزه خانم گفتند كه بيمارى خاصّى داشته اند، ولى نمى خواستند قبل از عقد بگويند و نيت داشته اند كه پس از عقد بگويند و به پزشك مربوطه هم چيزى نگفته اند. با فهميدن نوع بيمارى و مراجعه دوباره به پزشكان مربوطه، معلوم شد كه بيمارى دوشيزه خانم معالجه ندارد و اين كه بيمارى مذكور قابل انتقال به فرزندانش هم مى باشد. با توجّه به مقدّمه فوق به سؤالات ذيل پاسخ فرماييد:

    الف) آيا اين جانب مى توانم عقد ازدواج دائم فوق الذكر را به دليل عدم وجود شرايط ذكر شده از قبل، مبنى بر سلامت كامل زوجه و فرزندان آتى، فسخ نمايم؟

    جواب: در فرض مسأله كه نوشته ايد شرايط مفقود بوده، مى توانيد عقد را فسخ كنيد و در فرض مسأله، مهر واجب نيست.

    ب) خساراتى در جريان عقد، از قبيل خريد هدايا و هزينه مراسمات و نفقه و مهريه و مانند آن به اين جانب وارد شده، آيا دوشيزه خانم ضامن آن خسارت ها هستند؟ والدينش كه معرّف و شاهد عقد بوده و از ابتدا از بيمارى فرزندشان اطّلاع كامل داشته و از شرايط اين جانب مبنى بر سلامت دوشيزه خانم، مطّلع بوده و پذيرفته بودند چطور؟

    جواب: كليه اشيا و هدايايى كه به اعتقاد صحّت عقد يعنى واجد بودن شرايط ردّ و بدل شده به صاحبش برمى گردد و خسارات بايد جبران شود; ولى عفو و گذشت در اين گونه موارد بهتر است.

    سؤال 469. اگر حال شوهر بعد از عقد بر خلاف آنچه ادّعا كرده بود و عقد بر مبناى آن حال و شرايط اجرا گرديده بود، ظاهر گردد، آيا باز هم طلاق و فسخ به دست شوهر است؟ و اگر زن مهريه را گرفته و بخواهد عقد را قبل از دخول فسخ كند، حكم مهريه چيست؟

    جواب: اگر زن شرايطى را بر مرد شرط كرده باشد و مرد از آن شرايط تخلّف كند، يا در بعضى صفات زن را فريفته باشد و خلاف آن ثابت شود، زن حقّ فسخ عقد را دارد و اگر قبل از دخول فسخ كند مستحقّ مهريه نيست.

    سؤال 470. زوج در موقع ازدواج، با اشتغال زوجه (كه معلّم است) در خارج از منزل، موافقت كرده و متعهّد شده كه مانع ادامه كار زوجه نشود. حال بعد از گذشت چند سال از زندگى و اشتغال زوجه، مانع از ادامه كار او گشته است، و چون در سند ازدواج، ضمانتى براى تخلّف از شرط قيد نشده، زوجه تقاضاى طلاق خود را به علّت تخلّف از شرط، به دادگاه تقديم نموده است. آيا اين خواسته زوجه در طلاق و جدايى از شوهر براى دادگاه قابل قبول مى باشد؟

    جواب: آرى، اگر شوهر تخلّف از شرط كند، زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند.

    سؤال 471. عقدى بدون شرط باكره بودن، ولى مبتنى بر اين وصف منعقد شده است، شب زفاف، چه در اثر دخول و چه بدون دخول، بر اساس اقرار زوجه معلوم مى شود كه وى باكره نيست، در اين صورت اگر مرد تقاضاى فسخ نكاح نمايد، آيا بايد نصف مهر را بدهد، يا هيچ چيزى به زن تعلّق نمى گيرد؟

    جواب: در هر صورت مرد حقّ فسخ دارد، اگر خود آن زن تدليس كرده حقّ مهر ندارد و اگر شخص ديگرى، مانند پدرش، تدليس نموده و دخول حاصل شده حقّ مهر دارد; ولى مرد بعد از پرداختن مهريه مى تواند به كسى كه تدليس كرده رجوع كند و آن را از او بگيرد.

    سؤال 472. هرگاه در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد معلوم شود كه باكره نبوده مى تواند ازدواج را به هم زند؟

    جواب: آرى مى توان ازدواج را برهم زد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2. تدليس زن   ...

    سؤال 460. چنانچه مردى، پس از گذشت دو سال از زندگى مشترك زناشويى متوجّه شود كه همسرش در طول دو سال گذشته با خدعه، بيمارى هاى خويش را، كه فلج مثانه و اگزيما بوده و از كودكى به آن مبتلا مى باشد، از شوهر پنهان نموده، در حالى كه به هنگام عقد خود را سالم معرّفى كرده است، در فرض سؤال، آيا مرد حقّ فسخ نكاح را دارد؟

    جواب: در فرض مسأله اگر مرد بعد از اطّلاع رضايت به اين ازدواج نداده حقّ فسخ دارد، و ضرر و زيان هايى را كه بر او وارد شده مى تواند از كسانى كه تدليس كرده اند بگيرد.

    سؤال 461. اگر تدليس كننده خود زن باشد و شوهر پس از آگاهى از وجود عيب، نكاح را فسخ كند، موردى كه داراى بيمارى روانى، سر گيجه، استفراغ، تشنّج، پرخاشگرى و حالت هاى غير عادى، كه ناشى از بيمارى روانى غير قابل علاج باشد، و پزشكان متخصّص و شاهدان عينى تصديق نموده باشند، آيا چنين فسخى صحيح است؟

    جواب: هرگاه زن و كسان او طورى وانمود كنند كه زن سالم است، و در واقع سلامت زن به صورت شرط در ضمن عقد درآيد، و بعداً كشف خلاف شود، شوهر مى تواند عقد را فسخ كند. و اگر دخول نكرده، مهرى براى زن نيست، و اگر قبل از آگاهى بر عيب دخول كرده، تمام مهر بر او لازم است، و مى تواند آن را از تدليس كننده بگيرد، و اگر تدليس كننده زن باشد مهر او ساقط است.

    سؤال 462. خواهشمند است نظر خود را راجع به تدليس در ازدواج به طور مشروح بيان فرماييد. آيا پنهان نمودن نقص، مانند كچلى كلّى، يا موضعى، كم پشت، يا خالى بودن قسمتى از موهاى سر، در زن موجب حقّ فسخ براى مرد مى شود؟

    جواب: هر گاه در موقع خواستگارى معايب خود را عمداً بپوشاند، و خود را غير از آنچه هست نشان دهد، مصداق تدليس است، و شوهر پس از اطّلاع حقّ فسخ دارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4 تدليس   ...

    1. تدليس مرد

    سؤال 454. شخصى، از دخترى، كه در افغانستان بسر مى برد، براى پسرش، كه در ايران است، خواستگارى مى كند، دختر راضى مى شود مشروط بر اين كه تعريف و توصيف هايى كه پدر داماد از پسرش كرده مطابق با واقع باشد، پس از آن كه دختر به ايران مى آيد متوجّه مى شود آن توصيفها كاملاً دروغ بوده و پدر و مادر پسر، عكس شخص ديگرى را به عنوان عكس فرزندشان به دختر نشان داده اند! آيا عقدى كه خوانده شده صحيح است؟

    جواب: در فرض مسأله دختر حقّ فسخ دارد.

    سؤال 455. زوجه اى در دوران عقد متوجّه بيمارى روحى و عصبى صعب العلاجى در شوهرش مى شود، بگونه اى كه عوارض بيمارى (شوك هاى عصبى، ضعف شديد جسمى، بى ثباتى شخصيتى، نابينايى موقّت، غش و مانند آن) زندگى را براى وى مخاطره آميز ساخته است. نظر به ترس و نگرانى زوجه از زندگى مشترك، و ضرورت درمان چند ساله، و نبودن عزم جدّى بر معالجه از سوى زوج و خانواده اش، آيا زوجه حقّ فسخ دارد؟ حكم مهريه و نفقه چيست؟

    جواب: در صورتى كه قبلاً زوج و كسان او اظهار داشته اند كه از سلامت كامل برخوردار است، زوجه مى تواند به عنوان تدليس، نكاح را فسخ كند، در غير اين صورت هرگاه ثابت شود زندگى با آن مرد مستلزم عسر و حرج شديد است حقّ دارد از حاكم شرع تقاضاى طلاق كند، و طلاق در اين صورت جنبه خلع خواهد داشت كه معمولاً با بذل مهريه انجام مى شود; مگر اين كه با زوجه توافق ديگرى شود.

    سؤال 456. هر گاه شخصى به خواستگارى دخترى برود و بگويد: «همسر و فرزندى ندارم». و دختر با اين شرط آماده ازدواج با او شود، و بعد از عقد معلوم شود كه مرد دروغ گفته است، آيا زن حقّ فسخ دارد؟

    جواب: در تمام مواردى كه مرد يا زن اظهار صفاتى كنند كه موجب كمال باشد و يا حتّى موجب كمال نباشد، ولى رضايت طرف مقابل به خاطر وجود آن صفات باشد، و بعداً كشف خلاف گردد، در تمام اين موارد طرفى كه اغفال شده خيار فسخ دارد، و مى تواند بدون طلاق عقد نكاح را بر هم بزند.

    سؤال 457. والدينم مرا بالاجبار به عقد شخصى در آوردند، شوهرم پس از مدّتى مانع انجام فرائض دينى ام شد، و معلوم گشت كه او شيعه نيست، و حتّى مرا در صورت باقى ماندن بر مذهبم تهديد به مرگ كرد، تكليف من چيست؟

    جواب: در فرض مسأله شما مى توانيد به دادگاه شكايت كنيد، اگر او از كارش دست بر نداشت و حاضر به طلاق نشد، حاكم شرع مى تواند شما را طلاق دهد. و اگر ازدواج شما بالاجبار بوده از اوّل باطل بوده است، و احتياج به طلاق ندارد. و اگر شما راضى به ازدواج شده ايد، در حالى كه او خود را به عنوان شيعه معرّفى كرده و از مذهب او آگاه نبوده ايد، حقّ فسخ داريد و نيازى به طلاق نيست.

    سؤال 458. اگر زن بعد از عقد بفهمد كه شوهرش معتاد است، آيا مى تواند عقد را فسخ كند؟ تكليف مهريه چه خواهد شد؟

    جواب: اگر زن در موقع عقد شرط كند كه هر گاه شوهرش معتاد به موادّ مخدّر گردد، اختيار طلاق با او باشد، اين شرط باطل است; ولى هر گاه شرط كند كه او از طرف شوهرش وكيل باشد كه هر گاه اين كار را انجام دهد خود را مطلّقه كند، اين وكالت صحيح است، و در چنين صورتى حق دارد خود را طلاق دهد.

    سؤال 459. اگر زوجه، يا بستگان زوجه، در ازدواج تدليس كنند و پس از روشن شدن مسأله، نكاح (بعد از نزديكى) فسخ شود، آيا زوج بايد مهر زن را بدهد؟ اگر قبلاً پرداخت كرده باشد، مى تواند باز پس بگيرد؟

    جواب: زوج بايد تمام مهر را بدهد و مى تواند به مُدلّس رجوع كند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3 عيوب زن   ...

    سؤال 447. كدام عيوب زن به مرد اين اجازه را ميدهد عقد را فسخ كند؟

    جواب: هرگاه مرد بعد از عقد بفهمد كه زن او يكى از هفت عيب زير را دارد مى تواند عقد را فسخ كند:

    الف) ديوانگى.

    ب) بيمارى خوره.

    ج) بيمارى برص (پيسى).

    د) كور بودن.

    هـ) شل بودن بطورى كه آشكار باشد.

    و) افضا شدن (يعنى راه بول و حيض او، يا راه حيض و غائط او، يكى شده باشد و بطور كلّى پارگى طورى باشد كه قابل استفاده براى آميزش جنسى نباشد).

    ز) گوشت يا استخوان يا غدّه اى در او باشد كه مانع نزديكى شود.

    سؤال 448. تعريف «برص» كه سبب جواز فسخ نكاح مى شود چيست؟

    جواب: برص به معناى پيسى است و آن يك نوع بيمارى پوستى است كه رنگ قسمتى از پوست بدن بر اثر آن سفيد مى شود.

    سؤال 449. لطفاً «كورى» را تعريف كنيد.

    جواب: كورى آن است كه مطلقاً چيزى را نبيند، يا بينايى به قدرى كم باشد كه به حساب نيايد; خواه چشم ظاهراً سالم باشد يا غير سالم.

    سؤال 450. اگر زن و شوهرى قبل از ازدواج و نزديكى، يا بعد از ازدواج و دخول، به مرض جنون ادوارى مبتلا شوند، آيا حقّ فسخ نكاح را دارند؟

    جواب: آرى، حق فسخ دارند.

    سؤال 451. دختر خانمى ازدواج نموده، و پس از آن طبق نظر متخصّصان و اقرار خانواده و خود دختر، معلوم شده كه قبل از ازدواج داراى مرتبه اى از جنون بوده، و اكنون ادامه زندگى با ايشان غير ممكن است. آيا شوهر حقّ فسخ دارد؟ و در صورت فسخ، آيا زوجه مستحقّ مهرالمثل است يا مهر المسمّى؟

    جواب: شوهر حقّ فسخ دارد; ولى اگر دخول واقع شده بايد مهر المسمّى را بپردازد.

    سؤال 452. زنى به صورت مزمن مبتلا به جنون دائم يا ادوارى بوده، و سوابق جنون و بسترى شدن در بيمارستان روانى را از شوهر مخفى نگاه داشته، و حتى پس از طرح دعوا از طرف مرد، نيز موضوع را انكار نموده است. مرد پس از ازدواج و دخول و گذشت چند سال، از نوع بيمارى و سوابق بسترى شدن قبلى زوجه در بيمارستان آگاهى نسبى يافته، و بلافاصله پس از اطّلاع، ضمن مشورت با حقوقدانها، اقدام به فسخ نكاح مى نمايد. حال اگر بيمارى فوق توسّط كميسيون پزشكى قانونى به صورت زير تأييد گردد: «زوجه داراى سابقه اختلال روانى و واجد علائم جنون حدّاقلّ از سال 1367 (شش سال قبل از ازدواج) بوده، و در حال حاضر نيز دچار عوارض مزمن بيمارى است». در فرض مسأله آيا مرد حقّ فسخ دارد، و به زن مهريه اى تعلّق مى گيرد؟

    جواب: سابقه بيمارى روانى به تنهايى براى فسخ كافى نيست. و با توجّه به اين كه چند سال با او زندگى كرده، و آثار محسوسى در اين مدّت نبوده، نشان مى دهد كه بهبودى نسبى يافته است. و وجود عوارض غير محسوس، يا ضعيف گذشته، به تنهايى براى فسخ نكاح كافى نيست.

    سؤال 453. آيا نبودن بكارت در دختر، باعث جواز فسخ عقد مى شود؟ معنى فسخ چيست؟

    جواب: در صورتى كه شرط بكارت كرده باشد حقّ فسخ دارد. و معمولاً در محيطهاى ما، شرط بكارت به عنوان يك شرط ضمنى و از پيش توافق شده مى باشد. و معنى فسخ اين است كه بگويد: «من عقد را فسخ كردم، يا به هم زدم». و به هر زبانى كافى است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2 عيوب مرد   ...

    سؤال 430. زن در چه صورت مى تواند عقد را فسخ كند؟

    جواب: زن نيز مى تواند در چند صورت عقد را به هم زند:

    الف) ديوانه بودن شوهر.

    ب) نداشتن آلت مردى.

    ج) ناتوانى از نزديكى جنسى.

    د) بيضه هاى او را كشيده باشند (تفصيل اين مسأله و مسأله سابق در كتاب هاى مفصّل فقهى آمده است).

    سؤال 431. تعريف «خصا» را بيان فرماييد؟

    جواب: خصا به معناى بيرون كشيدن و بيرون آوردن بيضه هاست و اگر بيضه ها را بطورى بكوبند كه از كار بيفتد آن هم در حكم خصاست.

    سؤال 432. تعريف «جَبّ» چيست؟

    جواب: جبّ آن است كه آلت قطع شده باشد; بطورى كه قادر بر دخول نباشد.

    سؤال 433. شوهرم پزشك محترمى بود; ولى متأسّفانه پس از چند سال زندگى مشترك، مبتلا به جنون شد. اختلال حواسّ او را به دادگاه اعلام كردم و پزشك قانونى نيز آن را تأييد كرده است. در صورتى كه محجور شود نكاح خود به خود فسخ مى شود، يا جهت فسخ نكاح بايد به حاكم شرع مراجعه كنم؟

    جواب: زن مى تواند صيغه فسخ را جارى كند، و احتياط آن است كه آن را به اطّلاع حاكم شرع برساند.

    سؤال 434. اگر در ضمن عقد لازمى (همچون نكاح) به زوجه وكالت دهيم كه هرگاه عارضه اى پيش آمد، خود را مطلّقه سازد. سپس زوج مجنون شود، آيا زن مى تواند با استفاده از اين وكالت، خود را مطلّقه سازد، در حالى كه علما مى فرمايند: «وكالت، عقدى جايز است، و با جنون باطل مى شود»؟

    جواب: درست است كه وكالت با جنون باطل مى شود; ولى يكى از مجوّزات فسخ نكاح جنون است، هر چند بعد از ازدواج عارض شده باشد.

    سؤال 435. اگر مردى قبل از ازدواج از نزديكى عاجز باشد، و زن بعد از مراسم عروسى بفهمد و فوراً عقد را بر هم نزند و از شوهر جدا نشود; ولى راضى به عقد نباشد، آيا در اين صورت زن مى تواند بدون طلاق شوهر كند؟

    جواب: در اين موارد، زن بايد به حاكم شرع مراجعه كند و حاكم يك سال به مرد مهلت مى دهد، اگر درمان شد ازدواج باقى است، در غير اين صورت زن مى تواند نكاح را فسخ كند و احتياج به طلاق نيست، و به فرض كه مرد بعد از آن هم خوب شود قابل بازگشت نيست; مگر به ازدواج جديد.

    سؤال 436. اينجانبه مدّت دو سال و نيم است كه به عقد دائم فردى درآمده ام كه به علّت ناتوانى جسمى قادر به تصاحب بنده نبوده، و هنوز هم باكره مى باشم. لطفاً در اين خصوص به سؤالات زير پاسخ دهيد:

    الف) آيا اين مورد، از موارد فسخ است؟

    ب) آيا شرعاً مستحقّ نفقه مى باشم؟

    ج) ساير حقوقى كه به بنده تعلّق مى گيرد چيست؟

    جواب: در صورتى كه به عيب او رضايت نداده باشيد، حقّ فسخ داريد. و چنانچه حكم را نمى دانسته ايد و فسخ نكرده ايد و آماده تمكين بوده ايد، حقّ نفقه داريد. و در صورت جدا شدن با فسخ، هرگاه عروسى نشده باشد، حقّ نصف مهر را داريد.

    سؤال 437. اگر در مدّت يك سال مهلت به فرد عنين، زوجه از تمكين خوددارى كند، آيا بعد از اتمام مدّت، زوجه حقّ فسخ دارد؟

    جواب: چنانچه درمان او نياز به همبستر شدن با زوجه دارد، در صورت عدم تمكين زوجه، بايد مدّت تمكين تجديد شود.

    سؤال 438. زوجه مدّعى ناتوانى جنسى زوج است، ولى زوج براى نفى ادّعاى زوجه حاضر نيست اعمالى از قبيل معاينه توسط اطباى موثّق، و مجامعت با زوجه را انجام دهد ،و نفقه زوجه را نيز نمى پردازد، حكم شرعى اين زوجين چيست؟

    جواب: اگر زوج نسبت به ترك انفاق، اصرار داشته باشد و حاضر به انجام وظيفه شرعى نشود، حاكم شرع مى تواند زوجه را مطلّقه سازد و يا حقّ او را از زوج بگيرد. و نسبت به اتّهام عنين بودن، اگر اين امر از ابتداى زوجيت بوده و زوج حاضر به آزمايش نشود و بر آن اصرار ورزد، باز حاكم شرع مى تواند زوجه را مطلّقه سازد. ضمناً توجّه داشته باشيد هر گاه ثابت شود زوج عنين است، بايد يك سال مهلت داد، اگر بيمارى او خوب نشد زوجه حقّ فسخ دارد، و مى تواند نصف مهر خود را بگيرد.

    سؤال 439. اگر فردى در بعضى مواقع، به علّت وضعيت خاصّ جسمانى اش، قادر بر نزديكى نباشد، ولى در بعضى مواقع، كه كليه شرايط فردى و محيطى مهيا باشد، و طرف مقابل نيز همكارى لازم را بنمايد، موفّق بر اين عمل شود، آيا اين مشكل عنن محسوب شده، و موجب فسخ نكاح مى شود؟

    جواب: در صورتى كه فراهم شدن اين شرايط ميسّر باشد، عنن محسوب نمى شود.

    سؤال 440. اگر فردى از لحاظ جنسى در حالت عادى موفّق به عمل نزديكى نباشد، ولى با استفاده از داروهاى موجود، كه توسّط پزشكان مورد تأييد و تجويز است، قادر به اين كار باشد. آيا بيمارى مذكور عنن محسوب، و موجب فسخ نكاح مى شود؟

    جواب: بيمارى مزبور عنن محسوب نمى شود.

    سؤال 441. با توجّه به پيشرفت علوم پزشكى، در صورتى كه با آزمايشات متعدّد اطمينان حاصل شود كه زوج عنين است، آيا باز هم يك سال مهلت دادن لازم است؟

    جواب: آرى لازم است و بايد به او فرصت معالجه داد.

    سؤال 442. زنى پس از سال ها ازدواج بچّه دار نشده است، دكتر تشخيص داده كه عيب از مرد مى باشد، اكنون زن مى گويد: «شوهرم فاقد بيضه است». و بدين جهت بچّه دار نشده است، آيا زن مى تواند عقد را فسخ كند؟

    جواب: در صورتى كه آگاهى بر اين امر نداشته، مى تواند فسخ كند; مگر اين كه بعد از آگاه شدن راضى شده و با او زندگى كرده باشد.

    سؤال 443. آيا بيمارى ايدز را در هر يك از زن و مرد، از عيوبى كه بتوان عقد نكاح را بدون طلاق فسخ كرد مى دانيد؟

    جواب: اگر به گواهى اهل اطّلاع اين بيمارى در مرحله اى باشد كه موجب سرايت و خطر گردد و شوهر حاضر به طلاق دادن زن نباشد، زن مى تواند طلاق خود را به وسيله حاكم شرع بگيرد و مرد نيز در اين گونه موارد مى تواند زن را طلاق بدهد.

    سؤال 444. زوجه اى به علّت بيمارى پيسى زوج (بيمارى برص كه در هر دو پا و هر دو دست اوست) از غذا خوردن با زوج و نيز در انجام وظايف زناشويى با او كراهت دارد. حال با توجّه به اين كه بيمارى زوج مسلّم و مبتنى بر گواهى پزشكى قانونى است و با عنايت به اين كه اقوام و خويشاوندان زوجه به لحاظ بيمارى زوج محدوديت شديدى در رفت و آمد خود قائل شده و تقريباً قطع رابطه نموده اند، و حتّى مردان آنها حاضر به دست دادن با زوج نيستند، آيا چنين وضعيتى براى زوجه «عسر و حرج» محسوب مى شود؟

    جواب: اگر ترس آنها از سرايت بيمارى مزبور از نظر پزشكى بجاست و پزشكان آن را تأييد مى كنند، عسر و حرج در فرض بالا مسلّم است.

    سؤال 445. اين جانب، سعيده، يك سال قبل به عقد دائمى آقاى «ح» درآمدم. مدّت 6 ماه در منزل شوهرم زندگى كردم; ولى او توان عمل زناشويى ندارد، بنده بعد از 6 ماه به منزل پدرم برگشتم و فعلاً باكره هستم و پزشك قانونى هم به عدم توانايى آميزش جنسى شوهرم نظر داده است، لطفاً بفرماييد:

    الف) در اين صورت آيا بنده مى توانم عقد را فسخ نمايم، يا نياز به طلاق دارم؟

    جواب: شما بايد از اين تاريخ تا يك سال مهلت بدهيد، اگر همسرتان معالجه شد و توانايى بر آميزش جنسى و دخول پيدا كرد عقد به قوّت خود باقى است. در غير اين صورت مى توانيد فسخ كنيد.

    ب) در صورت فسخ، مهريه و جهيزيه ام، كه فعلاً در دست شوهرم مى باشد، متعلّق به كيست؟

    جواب: جهيزيه متعلق به شماست و حق نصف مهريه را داريد.

    سؤال 446. آيا شخص مسلمانى كه مبتلا به ايدز مى باشد، مى تواند دختر مسلمانى را به عقد خود در آورد؟

    جواب: در صورتى كه توليد خطر كند جايز نيست.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش هفتم: عيوب فسخ نكاح   ...

    1 كليات

    سؤال 425. آيا در صورت فسخ عقد، احتياجى به طلاق است؟

    جواب: هرگاه مرد يا زن به واسطه يكى از عيوبى كه موجب فسخ مى شود كه آن عيوب عبارتند از:

    1. عيوب مرد

    الف) ديوانه بودن شوهر.

    ب) نداشتن آلت مردى.

    ج) ناتوانى از نزديكى جنسى.

    د) بيضه هاى او را كشيده باشند.

    2. عيوب زن

    الف) ديوانگى.

    ب) بيمارى خوره.

    ج) بيمارى برص (پيسى).

    د) كور بودن.

    هـ) شل بودن بطورى كه آشكار باشد.

    و) افضا شدن.

    ز) گوشت يا استخوان يا غدّه اى در او باشد كه مانع نزديكى شود.

    در اين موارد اگر عقد را به هم زنند احتياجى به طلاق نيست، و همان فسخ كافى است.

    سؤال 426. در صورت فسخ عقد آيا پرداخت مهريه لازم است؟

    جواب: هرگاه به خاطر ناتوانى مرد از نزديكى، زن عقد را به هم زند، شوهر بايد نصف مهر او را بپردازد، ولى اگر به خاطر يكى ديگر از عيبهايى كه گفته شد، مرد يا زن عقد را به هم بزند اگر باهم نزديكى نكرده باشند چيزى بر مرد نيست و اگر كرده باشند بنابر احتياط واجب بايد تمام مهر را بپردازد

    سؤال 427. آيا عيوبى كه موجب فسخ عقد ازدواج دائم است، شامل عقد موقّت نيز مى شود؟

    جواب: ظاهراً شامل عقد موقّت هم مى شود.

    سؤال 428. با توجه به اين كه كشور ما، در حال حاضر، در مرحله حذف بيمارى جذام است، آيا مى توان جايگزين هاى ديگرى، مثل بيمارى ايدز، يا ساير بيمارى هاى پوستى كه مُخلّ روابط زناشويى است، براى آن در نظر گرفت؟

    جواب: در صورتى كه واقعاً مُخلّ رابطه زناشويى باشد، حقّ فسخ ثابت است.

    سؤال 429. مواردى كه مرد حقّ فسخ دارد، مانند بيمارى برص (ويتيليگو)، نقص مادر زادى، افضاء، موانع مقاربت (مانع استخوانى، يا پرده پوستى و مانند آن) همگى امروزه با درمان قابل رفع مى باشد. حال چنانچه مردى پس از ازدواج متوجّه موارد مذكور گردد، آيا باز هم اختيار بر هم زدن عقد را دارد؟ چنانچه نياز به درمان باشد، آيا درمان و هزينه آن، بر عهده زن و خانواده اوست، يا بر عهده شوهر مى باشد؟

    جواب: هر گاه به سهولت قابل معالجه باشد، و زن با هزينه خود اقدام به درمان نمايد، خيار فسخ جارى نيست.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4 ازدواج پسر   ...

    سؤال 423. شخصى مايل به ازدواج با دخترى است كه خودش او را پسنديده است، امّا والدين او فرد ديگرى را در نظر دارند، اگر با او ازدواج نكند شايد و يا حتماً باعث ناراحتى پدر و مادر مى گردد. در اين صورت آيا اطاعت از آنها لازم و واجب است؟

    جواب: رعايت نظر پدر و مادر در اين گونه مسائل واجب نيست; ولى اگر بتواند موافقت آنها را جلب كند بهتر است.

    سؤال 424. برادر بزرگ تر از خودم عاشق دخترى است، ولى پدر و مادرم مانع از عشق او هستند. و دليل آنها اين است كه پدر آن دختر جزء اقوام يكى از قاتلين پسر عمّه ام مى باشد. آيا مطلب مذكور مانع ازدواج برادرم و آن دختر مى شود؟

    جواب: اگر در فاميلى يك نفر مرتكب خطايى شود، تمام آن فاميل بد نمى شوند. اگر واقعاً خانواده آن دختر خانواده خوبى است، ازدواج با او مانعى ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3 ولايت بر صغيره   ...

    سؤال 418. اگر پدرى دختر دو ساله خود را به عقد پسرى درآورد و دختر پس از بلوغ بگويد: «به اين ازدواج راضى نيستم» حكم شرعى چنين ازدواجى چيست؟

    جواب: در صورتى كه ازدواج مذكور در آن زمان كه صورت گرفته به مصلحت دختر بوده بايد آن را بپذيرد; ولى اگر مصلحت او نبوده، ازدواج مزبور از اصل باطل است، و غالباً در عصر و زمان ما ازدواج دختران كوچك توسّط پدرها به مصلحت آنان نيست.

    سؤال 419. آيا پدر در امر ازدواج بر فرزند صغير ولايت دارد؟

    جواب: با توجّه به اين كه ولايت پدر منوط به مصلحت صغير است و در عصر و زمان ما غالباً غبطه و مصالح صغير در ازدواج نمى باشد، بنابراين پدران جز در موارد استثنايى حق ندارند صغير يا صغيره را به عقد كسى درآورند.

    سؤال 420. آيا در صورت لزوم، حكومت اسلامى مى تواند مانع از تزويج افراد غير بالغ (كودكان مميز يا غير مميز) توسّط اوليا، يا قيم آنها گردد؟

    جواب: ما معتقديم در عصر و زمان ما تزويج صغير و صغيره به وسيله اوليا مطلقاً اشكال دارد; زيرا مطابق غبطه و مصلحت آنها نيست.

    سؤال 421. پدرى دختر صغيره خود را، كه كمتر از 9 سال دارد، بدون اطّلاع او به عقد مردى، كه 25 سال از او بزرگ تر است و همسر ديگرى هم دارد، در آورده است. دختر پس از بلوغ نارضايتى خود را اعلام و اصرار بر طلاق مى نمايد، ولى شوهر حاضر به طلاق نمى شود، آيا عقد فوق صحيح است؟

    جواب: چنانچه اين عقد به مصلحت دختر نبوده باطل است و دختر مى تواند بدون طلاق شوهر كند; ولى اگر دختر بعد از بلوغ رضايت داده نمى تواند آن را بر هم زند.

    سؤال 422. آيا پدر و جدّ پدرى در امر ازدواج بر فرزند صغير خود ولايت دارند؟

    جواب: با توجّه به اين كه ولايت پدر و جدّ پدرى منوط به مصلحت صغير است، و در عصر و زمان ما غالباً غبطه و مصالح صغير در ازدواج نمى باشد، بنابراين پدران، جز در موارد استثنايى، حق ندارند صغير يا صغيره را به عقد كسى در آورند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2 استثنائات   ...

    سؤال 408. دخترى 23 ساله و داراى مدرك تحصيلى ليسانس هستم، مدّت يك سال است فارغ التّحصيل شده ام و به علّت نيافتن شغل مناسب در خانه به سر مى برم. از زمانى كه به خاطر دارم مادرم به دلايلى، كه براى هيچ فرد عاقلى قابل قبول نيست، خواستگارانم را جواب مى كند، حتّى بدون اين كه من يا پدرم اطّلاع داشته باشيم. در آن زمان چون مشغول به تحصيل بودم و خود نيز تمايلى به ازدواج نداشتم، اين امر چندان برايم مهم نبود، ولى حالا كه تصميم به ازدواج با شخص مؤمن و متعهّدى، كه پسر عمّه ام نيز مى باشد، گرفته ام مخالفت غير منطقى و اخلاق ناسازگار مادرم برايم مشكل ساز شده است. جوان مورد نظر كه به همراه خانواده اش از من خواستگارى كرده، از هر جهت مورد اطمينان و قابل قبول تمامى كسانى است كه او را مى شناسند، و از آن جا كه پدرم تحت نفوذ مادرم مى باشد با حرف ايشان مخالفت نمى كند، آيا در چنين صورتى اجازه والدين شرط است؟

    جواب: در صورتى كه خواستگار، از نظر دينى و جهات اجتماعى، كفو و هم شأن بوده باشد، مخالفت پدر ضررى ندارد و رضايت مادر نيز شرط نمى باشد.

    سؤال 409. در رساله جنابعالى آمده: «اگر دختر عاقله بالغه رشيده نياز به شوهر داشته باشد، و پدر او را از ازدواج با مردى كه شرعاً و عرفاً كفو او است منع كند، اجازه پدر در اين جا شرط نيست.» آيا منظور، ازدواج دائم است يا شامل موقّت هم مى شود؟ اگر شامل ازدواج موقّت مى شود، هم كفو بودن در آن به چه معنايى است؟

    جواب: اگر به تأييد بزرگان فاميل شرعاً و عرفاً كفو و مناسب او باشد تفاوتى نمى كند; ولى معمولاً ازدواج موقّت به مصلحت دختران باكره نيست، و مخالفت پدر بجاست.

    سؤال 410. طبق فتواى مراجع عظام در صورتى كه پدر يا جدّ پدرى غايب باشد، و دختر باكره احتياج به شوهر داشته باشد، اجازه ولى ساقط مى شود. معناى «احتياج داشتن به شوهر» چيست؟

    جواب: منظور اين است كه به سنّى (بيش از سى سالگى) رسيده كه هرگاه شوهر نكند به زحمت يا خطر مى افتد.

    سؤال 411. اگر دختر باكره اى با پسر هم شأن شرعى و عرفى خود قصد ازدواج داشته باشد، آيا اذن پدر ساقط است؟

    جواب: اگر به تأييد بزرگان فاميل شرعاً و عرفاً كفو و مناسب او باشد و پدر بدون دليل مخالفت كند، اذن او ساقط مى شود.

    سؤال 412. به نظر حضرتعالى آيا كفو شرعى كافى است، يا كفو عرفى هم لازم است؟ منظور از كفو شرعى و عرفى چيست؟

    جواب: منظور از كفو شرعى آن است كه مسلمان باشد، و منظور از كفو عرفى آن است كه از نظر شؤون اجتماعى با هم متناسب باشند. و مراعات كفو عرفى لازم نيست; مگر در جايى كه دختر رشد فكرى كافى ندارد، و وليّ براى او شوهر انتخاب مى كند.

    سؤال 413. آيا در سقوطِ اذنِ وليِّ دخترِ باكره در صورت وجود كفو شرعى و عرفى براى دختر، انحصار كفو شرط است، مثل اين كه مانند اين پسر كه به خواستگارى او آمده ديگر نخواهد آمد؟ يا انحصار شرط نيست، يعنى هر چند مانند اين خواستگار، كه وليّ دختر با او مخالف است، افراد ديگرى هم باشند، و همه آنها كفو شرعى و عرفى دختر باشند، اذن ولى ساقط است؟

    جواب: در صورتى كه به تاييد بزرگان فاميل ولى با كفو شرعى و عرفى مخالفت كند، اجازه او ساقط است; خواه كسان ديگر باشند يا نباشند.

    سؤال 414. اگر پرده بكارت دخترى بر اثر ورزش و مانند آن زايل شود، يا دخترى به عقد مردى درآيد و قبل از عروسى طلاق بگيرد، و يا در حين عقد از طريق غير متعارف آميزش كنند، ولى بكارت او محفوظ باشد. آيا در اين موارد سه گانه اذن پدر ساقط مى شود؟ بطور كلّى دختر باكره كه در ازدواج نياز به اجازه ولى دارد، به چه دخترى گفته مى شود؟

    جواب: در صورتى كه دختر با اجازه پدر شوهر كند و سپس طلاق بگيرد در مرتبه بعد بدون اذن ولى مى تواند ازدواج كند.

    سؤال 415. اگر پدر دختر اجازه ازدواج ندهد، در حالى كه دختر بر اثر ترك ازدواج به گناه مى افتد، آيا در اين صورت هم اجازه او لازم است؟

    جواب: در صورتى كه به تاييد بزرگان فاميل همسر مناسب شرعى و عرفى پيدا شود و پدر مخالفت كند، رضايت او شرط نيست.

    سؤال 416. دختر و پسرى روابط نامشروع داشته اند، كه در نتيجه منجر به حامله شدن دختر مى شود و در هفت ماهگى به وسيله پسر سقط جنين انجام مى شود، آيا ازدواج ايشان از نظر شرعى، با توجّه به اين كه پدر دختر موافق نيست، جايز است؟

    جواب: در اين جا اجازه پدر شرط نيست; ولى بهتر است با موافقت او اقدام كنند.

    سؤال 417. در بعضى مواقع پسران و دختران مجرّد، كه رشيد مى باشند، به اتّفاق هم به حقير مراجعه و اعلام مى نمايند كه چندين بار خانواده پسر به خانواده دختر جهت امر مقدّس ازدواج مراجعه كرده اند، امّا پدر دختر بدون جهت با ازدواج نامبردگان مخالفت مى نمايد، كه اين امر باعث افسردگى روحى دختر و پسر، كه اغلب بالاى سنين 20 سال مى باشند، شده و طرفين اصرار شديد جهت اجراى صيغه عقد بدون اذن وليّ زوجه دارند و اعلام مى كنند كه در عسر و حرج خاصّى به سر مى برند، آيا در اين جا اذن پدر ساقط است؟

    جواب: اگر شوهرى كه براى دختر پيدا شده كه به تاييد بزرگان فاميل شرعاً و عرفاً كفو و مناسب او باشد، پدر حقّ مخالفت ندارد; ولى بايد تحقيق كرد كه آيا پدر دليلى براى مخالفت خود دارد يا نه؟

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش ششم: اولياى عقد   ...

    1 ولايت پدر بر دختر باكره

    سؤال 401. دختر باكره اى كه عقل و شعور كافى دارد و به سنّ بلوغ رسيده، آيا مى تواند بدون اذن پدر، خود را به عقد دائم و يا موقّت مردى درآورد؟

    جواب: جايز نيست، بايد با اجازه پدر باشد، و تفاوتى بين ازدواج موقّت و دائم نيست.

    سؤال 402. اگر در نكاح منقطع باكره بالغه رشيده، بنا بر دخول نداشته باشد، يا زن شرط عدم دخول نمايد، اذن ولى شرط است؟

    جواب: اذن وليّ در تمام موارد شرط است.

    سؤال 403. مى خواهيم دخترى را به عقد موقّت درآوريم; ولى نمى دانيم پدر او راضى است يا نه؟ اگر دختر بگويد: «پدرم راضى است» حرف او قابل قبول است؟

    جواب: بايد خودتان از پدر دختر اجازه بگيريد.

    سؤال 404. اجازه پدر در ازدواج دختر تا چه حدّى لازم است؟ اگر پدر مانع ازدواج دختر شود، در حالى كه دختر در اثر ترك ازدواج به گناه مى افتد، چه حكمى دارد؟

    جواب: در صورتى كه به تاييد بزرگان فاميل همسر مناسب شرعى و عرفى پيدا شود و پدر بى جهت مخالفت كند رضايت او شرط نيست.

    سؤال 405. در يك حادثه رانندگى بكارت دخترى زايل شده، و با مراجعه به پزشك جرّاح ترميم گرديده است. آيا چنين فردى حكم باكره را دارد، و براى ازدواج اذن پدر شرط مى باشد؟ اگر بر اثر تجاوز ازاله بكارت شود چطور ؟

    جواب: در هر دو صورت اجازه پدر شرط است.

    سؤال 406. آيا دختر باكره اى كه پدر و جدّ پدرى ندارد، به هنگام ازدواج بايد از برادر، يا عمو، يا دايى، يا مادرش اجازه بگيرد، يا اصلاً نيازى به اجازه ندارد؟

    جواب: احتياط اين است كه از بعضى بزرگ ترهاى فاميل اجازه بگيرد; مخصوصاً برادر بزرگ تر.

    سؤال 407. آيا پدر مى تواند حقّ ولايت خود را بر دختر در مقابل وجهى به داماد منتقل كند؟

    جواب: حقّ ولايت پدر قابل انتقال نيست نه در برابر پول و نه بدون آن.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3 شرايط غير مجاز عقد ازدواج   ...

    سؤال 396. زوجين توافق مى نمايند كه اختيار طلاق مطلقاً با زوجه باشد; آيا چنين شرطى منافات با مقتضاى عقد دائم ندارد؟

    جواب: تنها در صورت شرط وكالت زن از طرف مرد اين كار صحيح است، نه شرط واگذارى طلاق به زن.

    سؤال 397. آيا مرد مى تواند در ضمن عقد نكاح، حقّ ازدواج مجدّد را از خود سلب نمايد، يا تعهّد نمايد كه ازدواج مجدّد نكند؟ آيا اين شرط از شروط مخالف كتاب خدا مى باشد؟

    جواب: اين شرط صحيح نيست; ولى مى توان شرط كرد كه در صورت ازدواج مجدّد، زن وكالت در طلاق خود داشته باشد.

    سؤال 398. آيا مرد در ازدواج دائم مى تواند شرط كند كه تأمين مخارج زن بطور دائم يا تا مدّتى بر عهده او نباشد؟

    جواب: اين شرط اشكال دارد; ولى زن مى تواند نفقه خود را به او ببخشد.

    سؤال 399. دوشيزه اى بطور رسمى به عقد مردى در آمد. زوج علاوه بر شروط ضمن عقد نكاح، شرط زير را نيز متعهّد گرديد: «در ضمن عقد خارج لازم شرط شد كه هر زمان زوج خانه ملكى تهيه نمود، دو دانگ آن را به طور رسمى به زوجه انتقال دهد.» على رغم مرسوم بودن چنين شرطى در محاضر، وكيل زوج ادّعاى باطل بودن آن را مى نمايد. لطفاً در اين رابطه بفرماييد: با توجّه به اين كه مشروط در عقد فوق ملك به عنوان عام نبوده، بلكه به صورت خانه بوده، و آن هم به صورت دو دانگ از شش دانگ تعيين شده است. آيا باز هم شرط مورد نظر مجهول و باطل است؟

    جواب: با توجّه به اين كه مشخّصات خانه از نظر متراژ و قيمت و مانند آن تعيين نشده، شرط مجهول بوده و خالى از اشكال نيست. بهتر آن است طرفين در مورد خانه با هم مصالحه كنند.

    سؤال 400. همان طور كه امروز در ازدواجها معمول است ازدواج دوم مرد بايد با اذن و رضايت همسر اوّل باشد، آيا اين شرط واجب العمل است؟ هرچند زن نتواند مرد خود را تأمين كند، يا از خواسته او سر باز زند، يا از او دورى گزيند؟

    جواب: ازدواج دوم مشروط به اجازه همسر اوّل نيست; ولى دادگاه ها معمولاً به خاطر مسايلى كه بر اثر ازدواج دوم بدون قيد و شرط حاصل مى شود، محدوديت هايى براى آن قائل هستند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2 شرايط مجاز عقد ازدواج   ...

    سؤال 385. اگر زنى خواسته باشد با مردى با اين شرط ازدواج كند كه مرد او را در طلاق دادن از طرف خود وكيل كند، آيا چنين شرطى صحيح است؟ آيا اين شرط در ضمنِ عقد ازدواج هم تحقّق مى يابد؟ يا بايد در ضمن يك معامله لازم ديگرى تحقّق يابد؟

    جواب: اين شرط مى تواند در ضمن عقد ازدواج، يا عقد لازم ديگرى باشد.

    سؤال 386. آيا زن مى تواند حقّ وكالت در طلاق دادن از طرف مرد را نه براى خود، بلكه براى يك فرد ثالث، مثلاً براى پدر خود، به عنوان شرط عقد ازدواج قرار بدهد؟ آيا در اين صورت نيز چنين شرطى در ضمن عقد ازدواج تحقّق مى يابد، يا بايد در ضمن معامله مستقلّ ديگرى تحقّق يابد؟ و آيا زن بعد از عقد ازدواج مى تواند حقّ وكالت در طلاق را براى خود، يا فرد ثالثى در ضمن معامله اى، يا مستقلاًّ از شوهرش بگيرد؟

    جواب: قرار دادن وكالت براى فرد ثالث در عقد ازدواج اشكال ندارد، و بعداً نيز مى توان آن را در ضمن معامله ديگرى، هرچند بعد از ازدواج باشد، قرار داد.

    سؤال 387. چنانچه زوج در سند ازدواج شرط كند كه ازدواج مجدّد ننمايد و اين شرط مطلق باشد، پس از آن براى يك روز زنى را به عقد موقّت خود درآورد، آيا در اين فرض با شرط مذكور مخالفت شده است؟

    جواب: اگر منظور شرط وكالت طلاق است كه در عقد نامه هاى كنونى در اين گونه موارد به زوجه داده مى شود، ظاهراً شامل چنين ازدواج كوتاه مدّتى نمى شود.

    سؤال 388. اگر زن مهريّه خود را به مردش ببخشد و بگويد: «به شرط آن كه تا وقتى كه من زنده هستم زن دوّمى نگيرى»; در اين صورت:

    الف) آيا اين شرط از نظر شرعى صحيح است؟

    جواب: اشكالى ندارد.

    ب) آيا در طول عمل كردن مرد به اين شرط مهريه از گردن او ساقط مى شود؟ و اگر مرد خلاف شرط عمل كند، زن اوّل و زن دوم نسبت به مرد چه حكمى پيدا مى كنند؟ آيا زن دوم حرام مى شود؟

    جواب: چنانچه مرد از اين شرط تخلّف كند و ازدواج نمايد ازدواجش صحيح است; ولى زن مى تواند مهريه اش را بازپس بگيرد، بنابراين زن دوم حرام نيست.

    سؤال 389. شخصى جهت ازدواج از دخترى خواستگارى مى كند، خانواده عروس از اوّل با داماد شرط مى كند كه مثلاً مقدار چند من برنج، چند عدد روغن بزرگ و فلان مقدار چيزهاى ديگر جهت خرج مطبخ، يا يكصد هزار تومان پول بايد بدهد، در صورتى كه داماد شرايط فوق را بپذيرد آيا عمل به آن لازم است؟

    جواب: هرگاه در ضمن عقد يا قبل از آن شرط كرده باشند صحيح و لازم الاجراست و بايد بپذيرد.

    سؤال 390. با توجّه به اين كه در قانون مدنى، نكاح اعمّ از دائم و منقطع مى باشد، در صورتى كه زوج شروط مندرج در عقد نامه را پذيرفته باشد، و ازدواج مجدّد (اعم از دائم يا منقطع) نمايد، آيا زوجه مى تواند تقاضاى طلاق كند؟ آيا همسر ديگر، شامل نكاح موقّت هم مى شود؟ آيا در صورت اثبات و تحقّق تخلّف، دادگاه مى تواند حكم فسخ نكاح را صادر نمايد؟

    جواب: شرط مزبور منصرف به ازدواج دائم است، و شامل عقد موقّت كوتاه مدّت نمى شود. ولى اگر عقد موقّت براى مدّت طولانى، مثلاً چند سال باشد، زن (طبق شرايط عقد نامه) وكيل در طلاق خواهد بود.

    سؤال 391. شخصى به شرط آن كه همسرش بچّه دار شود با وى ازدواج نموده، و تصريح مى كند كه در صورت تخلّف او را طلاق خواهد داد. آيا چنين شرطى صحيح است؟

    جواب: با توجّه به اين كه جلوگيرى از بچّه دار شدن امر حرامى نيست، اين شرط هم شرط حرامى نمى باشد. ولى سزاوار است در غير موارد ضرورت چنين شرطهايى نكنند.

    سؤال 392. آيا شرط عدم آميزش و اكتفاء به ساير تمتّعات از سوى زن، مخصوصاً در عقد موقّت، مشروع است؟

    جواب: مانعى ندارد.

    سؤال 393. اگر زن دائمى شرط كند كه هفته اى فقط يكى دوبار تمكين كند، آيا اين شرط صحيح است؟

    جواب: چنانچه طرفين به اين شرط راضى شده باشند اين شرط صحيح است.

    سؤال 394. شخصى قبل از ازدواج با دخترى صحبت مى كند و مى گويد با شما ازدواج مى كنم به شرط اين كه به مادر پيرى كه دارم رسيدگى كنى و او قبول مى كند ولى آن دختر پس از ازدواج به مادر شوهرش رسيدگى نمى كند آيا چنين شرطى قبل از ازدواج الزام آور است؟

    جواب: اين شرط الزام آور است.

    سؤال 395. آيا زن مى تواند در موقع اجراى عقد نكاح با شوهر شرط كند كه امر تدريس يا درس خواندن را همچنان ادامه دهد و در جلسات مختلف شركت كند؟

    جواب: مانعى ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش پنجم: شرايط مجاز و غير مجاز عقد ازدواج   ...

    1 كليات و شرايط لازم در عقد ازدواج

    سؤال 350. شرايط عقد ازدواج كدام است؟

    جواب: عقد ازدواج شرايطى دارد از جمله:

    الف) احتياط آن است كه صيغه آن به عربى صحيح خوانده شود، ولى در صورتى كه مرد و زن نتوانند صيغه را به عربى بخوانند مى توانند به زبان خود بخوانند و گرفتن وكيل براى خواندن صيغه به زبان عربى واجب نيست، ولى بايد لفظى بگويند كه معنى همان صيغه عربى را بفهماند.

    ب) كسى كه صيغه را مى خواند بايد قصد انشاء داشته باشد يعنى قصدش اين باشد كه با گفتن اين الفاظ همسرى در ميان آن دو برقرار گردد، زن خود را همسر مرد قرار دهد و مرد اين معنى را قبول كند، وكيل نيز بايد چنين قصدى را داشته باشد.

    ج) كسى كه صيغه عقد را مى خواند بايد عاقل و احتياطاً بالغ باشد هر چند از طرف ديگرى وكيل باشد.

    د) ولى يا وكيل در اجراى صيغه عقد بايد زن و شوهر را معين كند، بنابراين اگر كسى چند دختر دارد نمى تواند به مردى بگويد: «زَوَّجْتُكَ اِحْدى بَناتى» (يكى از دخترانم را به همسرى تو درآوردم).

    هـ) زن و مرد بايد از روى اختيار به ازدواج راضى باشند ولى اگر يكى از آن دو ظاهراً با كراهت اجازه مى دهد، امّا مى دانيم قلباً راضى است عقد صحيح است.

    و) صيغه عقد بايد صحيح خوانده شود و اگر طورى غلط بخوانند كه معنى آن را عوض كند عقد باطل است، امّا اگر معنى عوض نشود اشكالى ندارد.

    سؤال 351. آيا صيغه عقد فضولى صحيح است؟

    جواب: اگر عقد زنى را براى مردى بدون اجازه آنها بخوانند و بعداً آنها راضى شوند و اجازه دهند عقد صحيح است.

    سؤال 352. زن و مردى يا يكى از آن دو را مجبور به ازدواج نمايند ولى بعد از خواندن عقد راضى شوند، عقد صحيح است؟

    جواب: اگر زن و مردى يا يكى از آن دو را مجبور به ازدواج نمايند ولى بعد از خواندن عقد راضى شوند و اجازه دهند احتياط واجب آن است كه صيغه عقد را از نو بخوانند.

    سؤال 353. آيا پدر و جدّ پدرى مى توانند براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود ازدواج كنند؟

    جواب: پدر و جدّ پدرى مى توانند (در صورت ضرورت) براى فرزند نابالغ يا ديوانه خود ازدواج كنند و بعد از آن كه طفل بالغ شد يا ديوانه عاقل گرديد بنابر احتياط واجب نبايد آن را به هم زد.

    سؤال 354. آيا دخترى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است، مى تواند بدون اجازه خانواده ازدواج نمايد؟

    جواب: دخترى كه به حدّ بلوغ رسيده و رشيده است، يعنى مصلحت خود را تشخيص مى دهد چنانچه باكره باشد بايد با اجازه پدر يا جدّ پدرى ازدواج نمايد ولى اگر همسر مناسبى براى دختر پيدا شود و به تاييد بزرگان فاميل پدر بدون دليل مخالفت كند اجازه او شرط نيست، همچنين اگر به پدر يا جدّ پدرى دسترسى نباشد و دختر هم احتياج به شوهر كردن داشته باشد و همسر مناسبى براى دختر پيدا شود مى تواند با اطلاع بزرگان فاميل ازدواج كند، يا اين كه دختر قبلاً شوهر كرده باشد كه در اين صورت اجازه پدر و جد در ازدواج جديد لازم نيست.

    سؤال 355. مرد مقلّد مرجعى است كه مثلاً تعدد موجب و قابل را شرط مى داند و زن از مجتهدى تقليد مى كند كه اتّحاد موجب و قابل را كافى مى داند، در اين جا طبق نظر كدام يك از اين دو مرجع بايد عمل كرد؟

    جواب: در چنين مواردى احتياط آن است كه مطابق فتواى مرجعى كه تعدد را شرط مى داند عمل كنند.

    سؤال 356. به دخترى گفتند مهريه شما 15 هزار روپيه هندى است و او به اين مهريه راضى شد ولى در عقد نامه 10 هزار نوشته شد، وكيل بعد از خواندن عقدنامه، بر مهريه نوشته شده صيغه جارى كرد، آيا اين صيغه (ازدواج دائمى) صحيح است؟

    جواب: احتياط آن است كه صيغه عقد را مجدّداً با مهريه مورد توافق جارى كنند.

    سؤال 357. اگر زن، مرد را وكيل در اجراى عقد دائم كند و مرد مدعى اجراى عقد موقّت باشد (آن هم بعد از چند سال) حكم عقد، مهر و توارث بين زن و شوهر و فرزندان چيست؟

    جواب: چنانچه يقين داشته باشد كه مرد راست مى گويد و عقد موقّت خوانده است، عقد باطل است و زن و مرد از هم ارث نمى برند ولى فرزندان آنها از آنها ارث مى برند مگر اين كه مرد عالم بوده به بطلان عقد بوده باشد، كه در اين صورت فرزندان، تنها از زن ارث مى برند نه از مرد و حدّ زنا بر مرد جارى مى شود و در هر حال بايد مهرالمثل زن را بپردازد.

    سؤال 358. آيا يك نفر مى تواند عقد را به فارسى يا عربى اصالتاً از طرف خود و وكالتاً از سوى طرف مقابل اجرا كند؟

    جواب: مرد مى تواند از طرف زن وكيل شود و عقد را بخواند و از طرف خودش قبول كند مثل اين كه بگويد: موكله خودم فلان كس را به عقد موقّت خودم در فلان مدّت به فلان مبلغ مهر در آوردم سپس بگويد قبول كردم، در صورتى كه عربى بتواند، به عربى بخواند و اگر نتواند به فارسى بخواند و زن هم مى تواند از طرف مرد وكيل شود.

    سؤال 359. كسى كه بدون انقضاى عقد موقّت، عقد دائم اجرا كند و بعداً متوجّه شود، آيا عقد دائم او باطل است؟

    جواب: احتياط واجب آن است كه مجدّداً عقد را بخواند ولى اگر قبلاً فرزندانى به وجود آمده باشند، حلال زاده اند.

    سؤال 360. آيا تعدّد وكيل از سوى مرد و زن در اجراى عقد لازم است؟

    جواب: تعدّد وكيل در اجراى عقد احتياط مستحب است.

    سؤال 361. همان گونه كه مستحضريد در احكام عقود از قبيل بيع و اجاره و نكاح و… طرفين عقد (يا وكيل آنها) به منظور ايجاب و قبول بايد صيغه بخوانند مخصوصاً در عقد ازدواج و منظور از صيغه كلمات و جملات به هر لفظ و زبانى كه باشد، البتّه مقصود و مطلوب بالذّات، معانى و مفاهيم و مفاد كلمات و جملات مى باشد، بنابراين عقل و منطق حكم مى كند كه صيغه به زبانى باشد كه طرفين ازدواج و شاهدان قضيه و حضّار مجلس با آن زبان آشنايى داشته باشند; سؤال اين است كه براى غير عرب چه لزومى دارد كه اين صيغه به عربى باشد در حالى كه هر شخصى با زبان مادرى و رسمى خودش بهتر مى تواند مطلبى را بيان و تفهيم و يا تفهّم نمايد؟

    جواب: اجراى صيغه به هر زبانى كه براى طرفين مفهوم باشد جايز است، فقط در نكاح و طلاق احتياط اجراى صيغه به زبان عربى است مشروط بر اين كه معناى آن را بدانند بنابراين اگر مجرى صيغه آشنا به عربى نباشد مى تواند آن را هم به زبان خودش اجرا نمايد.

    سؤال 362. اگر صيغه به زبان غير عربى خوانده شود، آيا عبارتى كه خوانده مى شود، بايد حتماً مطابق عبارت عربى باشد؟

    جواب: همين مقدار كه زن به مرد براى خواندن عقد وكالت دهد، و مرد بگويد: «اين زن را براى هميشه، يا براى فلان مدّت، به فلان مبلغ مهريه به عقد خود درآوردم» و بعد بگويد: «از سوى خودم قبول كردم»، كافى است.

    سؤال 363. آيا اجراى صيغه عقد دائم، يا غير دائم از طريق مكالمه تلفنى و امثال آن، توسّط مرد و زن، يا وكيل آن دو صحيح است؟

    جواب: هرگاه شرايط رعايت شود، اشكالى ندارد.

    سؤال 364. نظر شريفتان راجع به عقد معاطاتى نكاح چيست؟ منظور اين است كه معيار حلّيت در نكاح، آيا صرفاً لفظ «انكحت» و مانند آن مى باشد، يا اين كه فقط نيت و قصد انشا و رضايت قلبى طرفين كفايت مى كند؟ اگر ملاك روح توافق و قصد انشاى طرفين است، در اين فرض چه لزومى به اداى الفاظ مخصوص است؟ بويژه آن كه به جاى آن الفاظ مخصوص، مى توان به وسيله حركات نيز از قصد و رضايت طرفين مطّلع شد.

    جواب: اوّل اين كه درست است كه عقد نكاح از نظر قرارداد مانند ساير عقود است; ولى اجماع علماى اسلام بر اين است كه در نكاح بايد صيغه عقد خوانده شود و روايات نيز شاهد بر اعتبار صيغه است; بلكه در ميان عقلاى اهل عرف نيز هميشه در عقد نكاح نوعى قرارداد لفظى يا كتبى وجود داشته و دارد و اين نشان مى دهد كه نكاح وضعى مخصوص به خود دارد.

    دوم اين كه معروف در ميان فقها اين است كه نكاح به عبادات شبيه تر است تا به معاملات; منظور اين است كه نكاح در شرع مقدّس قيود تعبّدى زيادى دارد كه آن را شبيه به عبادات مى كند كه جنبه توقيفى دارد.

    سؤال 365. بعضى از سردفتران ازدواج به گمان اين كه چون لفظ «انكحت و زوّجت» گاهى بنفسه وگاهى به حروف «مِن» و «باء» متعدّى مى شود، در جواب «أنكحت موكلتى فلانه من موكلك فلان» اين طور مى خوانند «قبلت النكاح من موكلى، و يا قبلت التزويج بموكلى» با اين كه به آنها تذكر داده مى شود كه اين عبارت غلط است و بايد گفته شود «قبلت النكاح يا قبلت التزويج لموكلى» باز به اشتباه خود ادامه مى دهند. خواهشمند است مرقوم فرماييد در صورت غلط بودن چنين صيغه اى، آيا عقد صحيح است؟

    جواب: اجراى عقد با صيغه مزبور اشكالى ندارد; هرچند بهتر است كه صيغه بطور صحيح تر، طبق موازين ادبيات عرب خوانده شود.

    سؤال 366. آيا عقد نكاح دائم، الفاظ معينى دارد، يا با هر لفظى كه معنا و مفهوم آن را برساند جارى مى شود؟

    جواب: عقد را با هر عبارتى كه مفهوم آن را به وضوح برساند مى توان جارى نمود; ولى اگر انسان به عربى آشنا باشد، احتياط آن است كه صيغه را عربى بخواند.

    سؤال 367. در اجراى صيغه عقد دائم، زوج بايد مقدّم شود، يا زوجه؟

    جواب: تفاوتى نمى كند; ولى تقدّم زوجه بهتر است.

    سؤال 368. «نَكحَ» در لغت چندين معنا دارد، و از الفاظ مشتركه است. هنگام قصد انشاء، كدام معنا را بايد قصد كنيم؟ در حالى كه «به زنىِ دائمى دادم…» از معانى لغويه آن نيست؟

    جواب: معناى مشهور نكاح همان عقد ازدواج است; و اگر زمان خاصّى در آن قيد نشود، ظهور در عقد دائم دارد.

    سؤال 369. نكاح دائم چند ركن دارد؟ آيا صداق نيز از اركان آن است؟

    جواب: صداق از اركان عقد دائم نيست; و اگر ذكر نشود بايد مهرالمثل پرداخت شود.

    سؤال 370. آيا در عقد نكاح، تقدّم ايجاب بر قبول لازم است؟

    جواب: لازم نيست; ولى بهتر است ايجاب مقدّم شود.

    سؤال 371. اگر روحانى سُنّى عقد نكاح پسر يا دختر شيعه را بخواند، حكمش چيست؟

    جواب: در صورتى كه شرايط معتبر نزد شيعه در آن رعايت شود اشكالى ندارد.

    سؤال 372. صيغه محرميت بين زن و مرد نامحرم (صيغه برادرى و خواهرى) چگونه است؟

    جواب: چيزى به نام صيغه برادرى و خواهرى نداريم. و صيغه محرميت يا به وسيله ازدواج دائم، و يا ازدواج موقّت حاصل مى شود; (البتّه با شرايطش) و غير آن ممنوع است.

    سؤال 373. اگر دختر باكره بدون اجازه پدر و يا جدّ پدرى شوهر كند شرعاً تكليف چيست؟

    جواب: احتياط آن است كه دختر اجازه پدر را به دست آورد.

    سؤال 374. طبق فتواى علما در صورتى كه پدر و يا جدّ پدرى غايب باشد و دختر باكره احتياج به شوهر داشته باشد، اجازه ساقط مى شود، معناى احتياج داشتن به شوهر چيست؟

    جواب: منظور اين است كه به سنّى رسيده باشد كه اگر شوهر نكند به زحمت يا به خطر مى افتد.

    سؤال 375. آيا براى ازدواج با دختر باكره، اذن پدر يا ولى لازم است؟ آيا در اين مسأله، ازدواج موقّت با دائم فرق دارد؟

    جواب: واجب است كه اجازه بگيرند و تفاوتى ميان ازدواج موقّت و دائم نيست.

    سؤال 376. دختر جوانى بدون اذن پدر و مادر خود به خانه كسى مى رود و به درخواست پسر و دختر عقد نكاح بدون رضايت پدر خوانده مى شود و اعمال مترتّب بر نكاح انجام مى گيرد، در حالى كه اگر دختر با پدر مشورت مى كرد مانعى هم وجود نداشت، در اين دو صورت (تحصيل رضايت پدر بعد از عقد و عدم تحصيل رضايت)، حكم عقد چيست؟

    جواب: بهتر اين است كه بعداً رضايت پدر را جلب نمايد.

    سؤال 377. دخترى قبل از نه سالگى به عقد شخصى در آمده است در حالى كه دختر از موضوع خبر نداشته و عقد را پدر دختر جارى كرده است و در ضمن، فاصله سنّى بين اين دختر و آن مرد حدود 25 سال است و آن مرد زن ديگرى نيز دارد و حتى دخترش با اين زن دوم هم سن است. وقتى دختر بالغ مى شود عدم رضايت خود را از اين عقد اعلام داشته و اصرار مى كند كه اين ازدواج به مصلحت من نيست و من طلاق مى خواهم ولى مرد حاضر به طلاق نمى شود، آيا اين عقد درست است و بايد به اين عقد ملتزم باشد يا مى تواند با كسى ديگر ازدواج كند با توجّه به اين كه دختر به حدّى رسيده كه احتياج به شوهر كردن دارد؟

    جواب: چنانچه اين عقد به مصلحت دختر نبوده، باطل است و دختر مى تواند بدون طلاق شوهر كند ولى اگر دختر بعد از بلوغ رضايت داده نمى تواند آن را به هم بزند.

    سؤال 378. اگر دخترى با پسر هم شأن شرعى و عرفى خود قصد ازدواج داشته باشد، آيا اذن پدر ساقط است؟

    جواب: در فرض مسأله اگر به تاييد بزرگان فاميل پدر بدون دليل مخالفت كند اذن او ساقط مى شود.

    سؤال 379. براى خاله بنده خواستگارهاى زيادى آمده كه بيشتر آنها افرادى متدين بوده اند ولى پدر ايشان آنها را رد كرده، و مى گويد فقط با فاميل من بايد ازدواج كند تكليف او با چنين پدرى چيست؟

    جواب: هرگاه خواستگاران با او تناسب داشته اند و كفو شرعى و عرفى بوده اند، او حق نداشته آنها را رد كند همچنين حق ندارد اصرار بر ازدواج با فاميل كند و اجازه و اذن او در اين صورت ها ساقط است، در عين حال اگر بتواند رضايت پدر را به دست آورد كار خوبى كرده است.

    سؤال 380. اگر مرد، مقلّد مرجعى باشد كه معتقد است ازدواج موقّت دختر باكره بدون اجازه پدرش جايز است ولى دختر مقلّد كسى است كه مى گويد اجازه پدر لازم است، آيا آن مرد مى تواند اين دختر را بدون اجازه پدرش عقد كند؟

    جواب: دختر نمى تواند بدون اجازه پدر ازدواج كند.

    سؤال 381. آيا شرايط نكاح بايد در متن عقد ذكر شود، يا در خارج عقد؟

    جواب: شرايط بايد در متن عقد باشد; مگر اين كه قبلاً بر آن توافق شود و عقد را مبنى بر آن شرايط بخوانند.

    سؤال 382. با توجّه به اين كه طبق بند 3 مادّه 15 كنوانسيون محو اشكال تبعيض عليه زنان، كلّيه قراردادها و اسناد خصوصى كه در جهت محدود كردن اختيارات و اهليت قانونى زنان است ملغى اعلام مى شود، آيا زن و مرد هنگام ازدواج مى توانند شروطى را در ضمن عقد بگنجانند كه مفاد آن محدود كردن اختيارات همسر باشد؟

    جواب: در بعضى از موارد مى توان از طريق شرطى حقّ همسر را محدود كرد، مانند حقّ سكنى و امثال آن; امّا در مواردى كه شرط بر خلاف كتاب و سنّت يا مقتضاى عقد باشد جايز نيست، خلاصه موارد مختلف است.

    سؤال 383. اگر مردى قبل از جارى شدن صيغه عقد، و به هنگام گفتگوهاى مقدّماتى ازدواج، توافقنامه هاى شروط ضمن عقد كتبى با دختر امضا كند، كه متضمّن شروط رفتارى و فعلى باشد. يعنى در زندگى اين كار را بكند يا نكند، و مخالف مقتضاى عقد هم نباشد. از جمله «با دار و ندار شوهر بسازد» و «تا قبل از بچّه دار شدن و سر و سامان گرفتن زندگى، ما بقى مهريه را از او مطالبه نكند» و دختر پس از گفتگو و مطالعه آنها، كتباً بنويسد: «من با تمام آنها موافقم» و امضا كند. ولى اين شرط در ذيل قباله رسمى نوشته نشود. آيا اين شروط اعتبار و سنديت دارد؟ اگر زن جهت فريب و جلب رضايت مرد آنها را قبول كرده، ولى پس از ازدواج تخلّف و عهد شكنى كند، و آنها را به تمسخر بگيرد، و سه ماه بعد از عروسى مهريه خود را به اجرا بگذارد، با توجّه به اين كه با عدم قبول شروط، عقد واقع نمى شد، وضعيت اين عقد چگونه است؟ آيا زوجه تدليس كرده است؟ آيا وى مى تواند على رغم اين كه سه دانگ از منزل مسكونى به نام وى شده، و مبالغ هنگفتى طلاجات و جواهرات و بقيه اقلام مهريه خود را گرفته، بقيه آن را طلب كند؟ آيا منزل مسكونى و محلّ كسب شوهر از مستثنيات دين و مهر زوجه محسوب مى شود؟

    جواب: هرگاه قبلاً توافق بر شروطى شده و طرفين آن را امضا كرده اند، سپس عقد خوانده شده، اين شروط لازم الاجراست و به اصطلاح فقهى از قبيل شروط مبنىّ عليها العقد است.

    سؤال 384. آيا كسى كه دستور زبان عربى را نميداند ميتواند عقد را بخواند؟

    جواب: كسى كه دستور زبان عربى را نمى داند ولى كلمات عقد را صحيح ادا مى كند و معنى آن را نيز مى داند عقد او صحيح است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4 عقد معاطاتى   ...

    سؤال 347. آيا در ازدواج رضايت طرفين به تنهايى كافى است، يا اينكه بايد صيغه عقد خوانده شود؟

    جواب: در عقد ازدواج خواه دائم باشد يا موقّت، خواندن صيغه لازم است و رضايت طرفين به تنهايى كافى نيست و صيغه عقد را طرفين يا وكيل آنها مى توانند بخوانند.

    سؤال 348. حكم ازدواج معاطاتى چيست و چه شرايطى دارد؟ اگر يكى از مقلّدين شما در اين مسأله (به فرض عدم صحّت ازدواج معاطاتى به نظر شما) به مرجع ديگرى رجوع نمايد حكم چيست؟ اگر فردى به علّت عدم آشنايى به حكم (در صورت عدم صحّت ازدواج معاطاتى) با فردى به اين طريق ازدواج كند و بعد حكم را بفهمد وظيفه اش چيست؟

    جواب: چيزى به نام ازدواج معاطاتى نداريم، چنين ازدواجى باطل است.

    سؤال 349. دختر و پسرى به هم علاقمند بودند، ولى خانواده دختر با ازدواج آنان مخالف بود. آن دو براى اين كه خانواده دختر را مجبور كنند تا با ازدواج آنان موافقت كنند، به طور نامشروع مجامعت كرده، و دختر حامله شده، و طفلى به دنيا آورده است اكنون اظهار مى دارند كه چون روستايى بوده، نمى دانسته، و يا نمى توانسته اند صيغه ازدواج را جارى كنند، و به رضايت طرفينى اكتفا كرده، و آن را كافى دانسته اند:

    الف) آيا توافق طرفين به عنوان صيغه عقد قابل قبول است؟

    جواب: توافق طرفين كافى نيست.

    ب) همين كه طرفين ادّعاى اجراى صيغه عقد نمايند براى ايجاد شبهه كافى است، يا بايد صحّت آن بررسى و اثبات شود؟

    جواب: چنانچه احتمال دهيم ادّعاى آنها راست باشد، بايد حمل بر صحّت كرد.

    ج) آيا در مسأله فوق حدوث شبهه، فقط موجب برائت از حدّ است، يا تعزير را نيز منتفى مى سازد؟

    جواب: در فرض بالا حدّ و تعزير هر دو ساقط مى شود.

    د) بر فرض احصان مرد، حكم چيست؟

    جواب: احصان مرد تفاوتى ايجاد نمى كند.

    هـ) آيا ازدواج آن دو با يكديگر بلامانع است؟

    جواب: آنها مى توانند با هم ازدواج كنند.

    و) آيا در فرض بكارت و عدم آن، حكم متفاوت است؟

    جواب: تفاوتى نمى كند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3 صيغه عقد موقّت   ...

    سؤال 346. براى خواندن صيغه عقد موقّت چه عباراتى بايد گفته شود؟

    جواب: براى خواندن صيغه عقد موقّت كافى است بعد از آن كه مدّت و مهر معين شد، زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِى فِى الْمُدَّه الْمَعْلُومَه عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» (من خودم را به همسرى تو در مدّت معين با مهر معين درآوردم) مرد نيز بگويد: «قَبِلْتُ» (قبول كردم) يا اين كه وكيل زن بگويد: «مَتَّعْتُ مُوَكلَتِى مُوَكلَكَ فِى الْمُدَّه الْمَعْلُومَه عَلَى الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ» (موكله خودم را به ازدواج موكل تو در مدّت معين با مهر معين درآوردم) وكيل مرد نيز بگويد: «قَبِلْتُ لِمُوَكلِى هَكذا» (قبول كردم براى موكل خودم همين طور).

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2 صيغه عقد دائم   ...

    سؤال 345. براى خواندن صيغه عقد دائم چه عباراتى بايد گفته شود؟

    جواب: براى خواندن صيغه عقد دائم كافى است كه زن بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسِى عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُوم» (يعنى خود را به همسرى تو درآوردم به مهرى كه معين شده) و مرد هم بعد از آن بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ» (يعنى قبول كردم اين ازدواج را) و اگر ديگرى را براى اين كار وكيل كنند كافى است كه وكيل زن بگويد: «زَوَّجْتُ مُوَكلَتى مُوَكلَكَ عَلَى الصَّداقِ الْمَعْلُومِ» (موكله خودم را به همسرى موّكل تو با مهر معلوم درآوردم) وكيل مرد نيز بگويد: «قَبِلْتُ لِمُوَكلى هَكذا» (من نيز همين گونه از طرف موكل خودم قبول كردم).

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش چهارم: دستور خواندن صيغه عقد   ...

    1 كليات مربوط به صيغه عقد

    سؤال 339. عقد ازدواج چيست؟

    جواب: عقدى كه به واسط آن زن و مرد به هم حلال مى شوند و آن بر دو قسم است: ازدواج دائم كه هميشگى است و زنى را كه به اين عقد در مى آيد «دائمه» گويند و ازدواج موقّت كه براى مدّت معينى عقد زناشويى مى بندند، خواه اين مدّت كوتاه باشد يا طولانى و آن را «متعه «و «صيغه» نيز مى نامند.

    سؤال 340. آيا وكالت مرد يا زن از طرف ديگرى براى خواندن عقد صحيح است؟

    جواب: وكالت مرد از طرف زن، يا زن از طرف مرد، براى خواندن صيغه مانعى ندارد.

    سؤال 341. آيا زوجين بايد يقين داشته باشند كه وكيل عقد را خوانده است؟

    جواب: هرگاه زن و مردى به كسى وكالت داده اند صيغه عقد آنها را بخواند تا يقين نكنند كه وكيل صيغه را خوانده بر يكديگر حلال نمى شوند، ولى اگر وكيل مورد اعتماد باشد و بگويد خوانده ام كافى است.

    سؤال 342. اگر زن به كسى وكالت دهد براى مدتى او را به عقد مردى در آورد ولى ابتداى آن را معيّن نكند، شروع عقد چه زمان مى شود؟

    جواب: هرگاه زن، كسى را وكيل كند كه او را مثلاً براى ده روز يا دو ماه به عقد مردى درآورد و ابتداى آن را معين نكند بايد آغاز آن را از روز و ساعتى كه عقد مى كند قرار دهد.

    سؤال 343. آيا براى خواندن عقد، يك نفر مى تواند از طرف زوجين وكيل شود؟

    جواب: احتياط مستحب آن است كه يك نفر از سوى دو همسر صيغه عقد را نخواند، يعنى دو طرف عقد دو نفر باشند و نيز احتياط مستحب اين است كه انسان نمى تواند از طرف زن وكيل شود تا او را براى خود بطور دائم و يا موقّت عقد كند.

    سؤال 344. اگر عاقد سنّى باشد و عروس و داماد هر دو شيعه، آيا جنين عقدى صحيح است؟

    جواب: اشكالى ندارد و عقد صحيح است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      15. ديگر مسائل مربوط به حرمت و جواز ازدواج   ...

    سؤال 328. زنا در عدّه عقد موقّت چه حكمى دارد؟ آيا موجب حرمت ابدى مى شود؟ فتواى امام(قدس سره) در اين مورد چيست؟

    جواب: زنا در عدّه متعه مسلّماً حرام است، ولى موجب حرمت ابدى آن زن نمى شود بنابراين اجراى صيغه عقد پس از گذشت عدّه اشكال ندارد و فتواى امام(قدس سره) در تحريرالوسيله و توضيح المسائل نيز همين است.

    سؤال 329. اگر زنى زنا كند به شوهرش حرام مى شود؟

    جواب: زن شوهردار اگر زنا دهد بر شوهر خود حرام نمى شود، ولى چنانچه توبه نكند و بر عمل خود باقى باشد بهتر است شوهر او را طلاق دهد، امّا مهرش را بايد بدهد و اگر مشهور به زنا شود احتياط واجب طلاق دادن اوست.

    سؤال 330. اگر كسى با زن شوهردارى (نعوذ باللّه) زنا كند، آيا بايد به شوهر زن بگويد؟

    جواب: هرگاه كسى با زن شوهردارى (نعوذ باللّه) زنا كند براى توبه كردن لازم نيست به آن مرد بگويد، بلكه بايد در پيشگاه خدا توبه حقيقى كند.

    سؤال 331. اگر مرد يا زن طواف نساء (يكى از اعمال حجّ) را به جا نياورد، آيا همسرش بر او حرام مى شود؟

    جواب: اگر مرد طواف نساء را كه يكى از اعمال حجّ است به جا نياورد، زن كه به واسطه احرام بستن بر او حرام شده بود حلال نمى شود، اين حكم درباره زن نيز ثابت است، ولى اگر بعداً طواف نساء را به جا آورند به يكديگر حلال مى شوند.

    سؤال 332. در بين عرب هاى خوزستان مرسوم است كه خانواده قاتل در عوض خون بها، به خانواده مقتول دختر مى دهند. چنين رسمى از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

    جواب: در صورتى كه ارباب دم بجاى گرفتن ديه به اين كار رضايت بدهند، و دختر و وليّ دختر راضى به اين امر باشند اشكالى ندارد.

    سؤال 333. مردى با زنى ازدواج موقت مى كند پس از دخول زن اظهار مى كند كه در عده ازدواج موقت شخص ديگرى بوده است كه پس از آن ارتباط آنان قطع مى گردد. حال پسر آن مرد مى تواند اين زن را صيغه كند؟

    جواب: بهتر است اجتناب كند.

    سؤال 334. با توجّه به اين كه در مبحث لعان، پس از انجام تشريفات ملاعنه، رابطه نسبى بين پدر و ارحام پدرى با فرزند قطع مى شود، آيا ازدواج فرزند با عمّه سابق خود كه با لعان رابطه نسبى اش با اين فرزند قطع شده صحيح است؟

    جواب: ظاهراً اشكالى ندارد; هرچند احتياط ترك آن است.

    سؤال 335. اخيراً از چند تن از علما پرسيده اند كه آيا ازدواج پدر، با مادر زن فرزند خويش شرعاً جايز است؟ ايشان گويا فرموده اند: جايز نيست، نظر حضرت عالى چيست؟

    جواب: جايز است و كسى قائل به حرمت نيست.

    سؤال 336. چنانچه شخصى با خنثاى مشكل عمل شنيع از قُبل يا دُبر انجام دهد، يا خنثاى مشكل با شخصى اين كار را بكند، وضعيت حرمت نزديكان آنها بر ديگرى چگونه خواهد بود؟

    جواب: در مواردى كه حرمت مشكوك شود; بنابر حلّيت مى گذارند.

    سؤال 337. هرگاه كسى دخترى را براى پسر خود عقد كند، خودش مى تواند با مادر آن دختر ازدواج نمايد؟

    جواب: ازدواج با مادر آن دختر مانعى ندارد.

    سؤال 338. اگر كسى اوّل با مادر آن دختر ازدواج كرده مى تواند آن دختر را براى پسر خود بگيرد.

    جواب: اوّل خودش با مادر آن دختر ازدواج كرده مى تواند آن دختر را براى پسر خود بگيرد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      14. ازدواج با دختر عمو   ...

    سؤال 326. چند سالى است كه در محافل و رسانه ها، از سوى اهل فنّ و علم اعلام مى گردد كه از ازدواجهاى فاميلى، بخصوص ازدواج پسر عمو با دختر عمو و امثال آن، خوددارى شود، با توجه به اين مطلب لطفاً بفرماييد:

    الف) ازدواج حضرت على(عليه السلام)، با دختر پسر عموى خويش، حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) كه به سفارش و با موافقت پيامبر(صلى الله عليه وآله) واقع شده، چگونه توجيه مى گردد؟ آيا صرف نظر از تمامى مسائل، اين خود يك امر تبليغى براى اين گونه ازدواجها نيست؟

    ب) دين اسلام كه كاملترين دينهاست و درباره تمامى آداب و رفتار و اعمال انسان ها حكم لازم را منظور و تبيين كرده، آيا در خصوص موضوع مورد سؤال، حكمى دارد؟

    جواب: در بعضى از روايات اسلامى از ازدواج فاميل هاى نزديك نهى شده و در حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه فرمود: «اين كار را نكنيد كه مايه ناتوانى فرزند مى شود» ولى هر قاعده كلّى استثنايى دارد و گاه ديده ايم كه حاصل ازدواج فاميلى فرزندان بسيار باهوش و سالم بوده است و ازدواج آن دو بزرگوار نيز از اين استثناهاست.

    سؤال 327. در بين عشاير عرب خوزستان رسمى به نام «نهوه» وجود دارد (اجبار دختر عمو به ازدواج با پسر عمو يا ديگر نزديكان، و منع از ازدواج با ديگران) چنين رسمى از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

    جواب: چنين رسمى برخلاف شرع است، و بايد از آن پرهيز كرد، مگر اين كه زوج و زوجه هر دو بدون اجبار رضايت دهند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      13. ازدواج با سادات   ...

    سؤال 323. با توجّه به اين كه در ازدواج كفو بودن شرط است و بعضى معتقدند مرد غير سيّد كفو و مناسب زن سيّد نيست، ازدواج آنها چه حكمى دارد؟ اگر احتمال درگيرى باشد حكم چيست؟

    جواب: ازدواج آنان جايز مى باشد و در زمان ائمّه معصومين(عليهم السلام)فراوان بوده است ولى اگر خطر درگيرى باشد از آن صرف نظر كنيد.

    سؤال 324. حضرتعالى در استفتائات جديد جلد اوّل، سؤال 706 فرموده ايد كه عقد هاشميه با غير هاشمى در صدر اسلام و در زمان ائمّه طاهرين(عليهم السلام) فراوان بوده است. لطفاً چند مورد آن را با ذكر مدرك مورد قبول مرقوم فرماييد.

    جواب: يك نمونه روشن آن ازدواج زينب دختر عمّه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)با زيد بن حارثه مى باشد، كه در قرآن مجيد صريحاً آمده است. نمونه ديگر، ازدواج ضباعه نوه عبدالمطلب با مقداد است كه در روايات آمده است. مخصوصاً در ذيل روايت تصريح شده كه پيامبر فرمود: «من اين كار را كردم تا مسأله ازدواج در ميان مردم توسعه يابد، و قيد و بندها بر چيده شود.» بسيارى از مراجع عصر ما مانند آيت الله خويى و آيت الله گلپايگانى كه از سادات بنى الزهرا هستند، نيز دختران خود را به غير سادات داده اند.

    سؤال 325. سادات در كشور پاكستان از احترام فوق العاده برخوردارند; حتّى سادات ناصالح; چون بزرگان سادات بوده اند كه غير سادات را با اسلام آشنا نمودند. لهذا غير سادات به خود اجازه نمى دهند دختران سادات را به عقد خود در آورند، و سادات هم بر اين باورند كه اين عمل اهانت به خانواده پيامبر صلوات الله عليهم مى باشد، و اين مطلب در نزد آنها به قدرى مهم است كه اگر كسى از آن تخلّف كند، بعضى جوانان، حتّى بزرگان، احساساتى شده و در چنين مواردى شوهر آن دختر را به قتل مى رسانند! همانطور كه چند ماه قبل، اين اقدام در لاهور انجام شد! و اين حادثه در روزنامه هاى پاكستان با تيتر بزرگ چاپ شد، و عموم مردم اين عمل را ستايش كردند. و شكى نيست كه اگر سيده با غير سيد ازدواج كند، مفاسدى بر آن مترتّب شده، و سبب بدنام نمودن مذهب شيعه و علماى مذهب هم مى شود. چون برادران اهل سنّت پاكستان در اين مسأله متّفق القولند، كه عقد سيده با غير سيد جايز نيست. لطفاً بفرماييد:

    الف) اگر در ازدواج سيده با غير سيد، مفسده اى باشد، و موجب اختلافات خانوادگى و بدنامى مذهب و مكتب اهل بيت(عليهم السلام) شود، آيا در چنين موردى اين اقدام جايز است؟

    ب) در صورتى كه براى دختر سيد، در فاميل خودش، يا ديگر خانواده هاى سادات كفوى موجود باشد، آيا آن دختر مى تواند با غير سيد ازدواج كند، با اين كه جدّش راضى نيست، و پدرش فوت كرده است؟

    جواب: ازدواج دختران سادات محترم با غير سادات ذاتاً اشكالى ندارد. و در زمان پيغمبر و ائمّه معصومين(عليهم السلام) زياد اتّفاق افتاده كه دختران سادات با غير سادات ازدواج كرده، و معصومين هم از آن نهى نكرده اند. ولى اگر واقعاً مفسده اجتماعى بر آن مترتّب شود، بايد از آن پرهيز نمود، و تدريجاً مردم را با اين حكم اسلامى آشنا كرد. و قتل نفس مسلمان از گناهان بسيار بزرگ است، و قصاص دارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      12. ازدواج بعد از سه طلاق   ...

    سؤال 322. اگر زوجين سه بار طلاق بگيرند، به يكديگر حرام مى شوند؟

    جواب: زنى را كه سه مرتبه طلاق داده اند بر شوهرش حرام مى شود، ولى اگر با شرايطى كه در بخش بيستوششم (احكام محلّل) آمده با مرد ديگرى (محلّل) ازدواج كند و سپس طلاق بگيرد مى تواند با شوهر اوّل دوباره ازدواج كند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      11. ازدواج در حال احرام   ...

    سؤال 321. ازدواج در حال احرام چه حكمى دارد؟

    جواب: هرگاه كسى در حال احرام كه يكى از اعمال «حج» يا «عمره» است با زنى ازدواج نمايد عقد او باطل است و چنانچه مى دانسته زن گرفتن در اين حال حرام است ديگر نمى تواند آن زن را عقد كند خواه نزديكى كرده باشد يا نه.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      10. ازدواج كودك   ...

    سؤال 319. آيا براى نزديكى با زن سن خاصى شرط است؟

    جواب: هرگاه كسى دختر نابالغى را با اجازه وليّ او براى خود عقد كند پيش از آن كه نه سال دختر تمام شود نزديكى كردن با او حرام است و بعد از نه سال نيز اگر استعداد جسمانى ندارد اشكال دارد، ولى در هر حال اگر نزديكى كند و او را افضا نمايد آن زن بر او حرام نمى شود مخصوصاً اگر از طريق جراحى يا درمان خوب شود و به حال اصلى بازگردد، بنابراين در مسأله نزديكى با زن علاوه بر تمام شدن سنّ نه سال، لازم است رشد جسمانى براى نزديكى نيز داشته باشد و اگر بيم افضا و ناقص شدن زن باشد نزديكى با او اشكال دارد هرچند به سنّ بلوغ رسيده باشد.

    سؤال 320. با توجّه به اين كه طبق مادّه 16 بند 3 كنوانسيون محو اشكال تبعيض عليه زنان، ازدواج كودك غير قانونى اعلام شده، و كودك در عرف بين المللى به كمتر از 18 سال اطلاق مى شود، ازدواج دختران كمتر از 18 سال چه حكمى دارد؟

    جواب: در صورتى كه بالغ شرعى باشند و نيز رشد جسمانى، و رشد كافى عقلى براى تصميم گيرى در امر ازدواج داشته باشند، مانعى ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      9. ازدواج با زانيه   ...

    سؤال 315. اگر مرد با زنى كه در عدّه ديگرى است زنا كند، بعداً مى تواند با او ازدواج كند؟

    جواب: اگر با زنى كه در عدّه ديگرى است زنا كند آن زن بر او حرام مى شود، خواه طلاق رجعى باشد يا غير رجعى بنابر احتياط واجب.

    سؤال 316. اگر مرد با زن شوهردارى (نعوذ باللّه) زنا كند، بعداً مى تواند با او ازدواج كند؟

    جواب: اگر با زن شوهردارى (نعوذ باللّه) زنا كند آن زن براى هميشه بر او حرام مى شود، يعنى اگر از شوهرش طلاق بگيرد نمى تواند با او ازدواج نمايد (بنابر احتياط).

    سؤال 317. اگر با زن بى شوهرى كه در عدّه نيست زنا كند، بعداً مى تواند با او ازدواج نمايد؟

    جواب: اگر با زن بى شوهرى كه در عدّه نيست زنا كند بعداً مى تواند با او ازدواج نمايد، ولى احتياط مستحب آن است كه صبر كند تا آن زن حيض ببيند بعد او را به عقد خود درآورد.

    سؤال 318. ازدواج كردن با زنانى كه اشتهار به زنا دارند، حرام است يا مكروه؟ اگر حرام نيست، آيا اين گونه زنان مرتد هستند؟ آيا واجب است قبل از ازدواج از اعتقادات آنها تحقيق شود؟

    جواب: اين گونه زنان مرتد نيستند; بلكه مسلمان معصيت كارند و پرسش از اعتقادات قبل از ازدواج لازم نيست و امّا ازدواج با زنان مشهوره به زنا، احتياط لازم در ترك است; مگر اين كه واقعاً توبه كنند و راه سابق را ترك نمايند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      8. ازدواج در عدّه   ...

    سؤال 313. عقد كردن زنى كه در عدّه ديگرى است چه حكمى دارد؟

    جواب: هرگاه زنى را كه در عدّه ديگرى است براى خود عقد كند چنانچه مرد و زن يا يكى از آنان بداند زن در عدّه است و نيز بداند عقد كردن زن در عدّه حرام است آن زن بر او حرام ابدى مى شود، خواه با او نزديكى كرده باشد يا نه، ولى اگر هيچ كدام نمى دانسته اند زن در عدّه است، يا نمى دانسته اند عقد كردن زن در عدّه حرام است، اگر باهم نزديكى كرده باشند زن بر او حرام مى شود و اگر نزديكى نكرده باشند حرام نمى شود.

    سؤال 314. اگر مردى با زنى كه در عدّه است از روى جهل به مسأله، عقد دائم يا موقّت بخواند، آيا اين زن بر او حرام ابدى مى شود؟ حكم صورت عمد چيست؟

    جواب: در دو صورت حرام ابدى مى شود يكى آن كه ازدواج و دخول كند هرچند از روى جهل باشد دوم آن كه آگاهانه ازدواج كند، هر چند دخول ننمايد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      7. ازدواج با زن شوهردار   ...

    سؤال 310. ازدواج با زنى كه شوهر دارد چه حكمى دارد؟

    جواب: هرگاه كسى بداند زنى شوهر دارد و او را براى خود عقد كند، بايد از او جدا شود، بعداً هم بنابر احتياط واجب نمى تواند با او ازدواج كند هر چند با او نزديكى نكرده باشد.

    سؤال 311. در بين عشاير عرب مرسوم است كه چنانچه مردى با دختر، يا زن شوهردارى، دوست شود و بعد از محل فرار كرده، و رابطه نامشروع برقرار نمايند، زمانى كه به آنها دسترسى پيدا كنند، بعضاً آن زن يا دختر را به زانى مى دهند. اين مسأله چه حكمى دارد؟

    جواب: در مورد دختر هرگاه طرفين راضى باشند اشكالى ندارد. و در مورد زن شوهردار اگر با مرد بيگانه آميزش جنسى كرده باشد، و بعد شوهرش او را طلاق دهد، ازدواج او با زانى پس از عده جايز است، هر چند احتياط در ترك آن است.

    سؤال 312. دخترى در ايام عقد با يك نفر زنا كرده است، شوهرش كه فعلاً صورت عقدش معلوم نيست، او را طلاق داده و بعد از طلاق، زانى اين دختر را عقد كرده است آيا اين عقد شرعاً درست است؟

    جواب: در صورتى كه عقد قبلى با رضايت انجام شده و صحيح بوده و زنا با زن شوهردار واقع شده، آن دختر بر زانى حرام ابدى است (بنابر احتياط واجب).

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      6. ازدواج با دختر خوانده و عروس همسر   ...

    سؤال 308. آيا با دختر خوانده مى توان ازدواج كرد؟

    جواب: در صورتى كه رابطه نسبى و سببى نداشته باشد اشكالى ندارد.

    سؤال 309. مى توان بعد از فوت پسر همسر، با عروس همسر ازدواج نمود؟

    جواب: اشكالى ندارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      5. ازدواج با خواهر زاده و برادر زاده همسر   ...

    سؤال 306. ازدواج با خواهر زاده و برادر زاده زن چه حكمى دارد؟

    جواب: مرد نمى تواند بدون اجازه زن خود، با خواهرزاده يا برادرزاده او ازدواج كند، ولى اگر بدون اجازه آنها را عقد نمايد بعد اجازه دهد عقد صحيح است.

    سؤال 307. آيا جايز است خواهرزاده زن مطلقه اى را كه در عدّه طلاق رجعى است بدون اجازه خاله مطلقه اش صيغه كرد؟

    جواب: بدون اذن او جايز نيست، مگر بعد از گذشتن عدّه.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4. ازدواج با خواهر زن   ...

    سؤال 303. ازدواج با خواهر زن چه حكمى دارد؟

    جواب: هرگاه زنى را براى خود عقد كند تا وقتى آن زن در عقد اوست نمى تواند با خواهر آن زن ازدواج كند، خواه عقد دائم باشد يا موقّت، حتّى بعد از طلاق مادام كه در عدّه است، در صورتى كه عدّه رجعى باشد (كه شرح آن در كتاب طلاق خواهد آمد)، نمى تواند خواهر او را بگيرد و احتياط مستحب آن است كه در عدّه طلاق بائن كه شرح آن خواهد آمد با او ازدواج نكند، همچنين در عدّه متعه، خواه بعد از تمام شدن مدّت باشد و يا بخشيدن مدّت.

    سؤال 304. آيا مرد مى تواند با خواهر زن خود ازدواج كند؟ اگر همسرش بيمارى داشته باشد و اجازه اين ازدواج را بدهد چطور؟

    جواب: مادام كه آن خواهر در زوجيت اوست ازدواج با خواهر ديگر حرام است; خواه اجازه بدهد يا ندهد.

    سؤال 305. در قضيه جمع بين اختين در نكاح، در صورت حيات يكى، حرمت عقد و ازدواج با خواهر ديگر روشن است. حال اگر مردى به شكل صورى موقّتاً يكى را طلاق بدهد و در منزل نگهدارد و با خواهرش ازدواج نمايد، آيا اين كار در شرع انور جايز است؟ ضمناً بعد از طلاق سوم در ازدواج كه محلّل لازم است، آيا بين عقد دائم و موقّت تفاوتى هست؟

    جواب: اگر جدّاً نيت طلاق كند بعد از عدّه مى تواند با خواهرش ازدواج كند و بعد از طلاق سوم احتياج به محلّل است; ولى اگر به صورت عقد موقّت باشد هرچند بار تكرار شود، محلّل لازم نيست.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3. ازدواج با خواهر مفعول   ...

    سؤال 299. آيا لواط كننده مى تواند با خواهر مفعول ازدواج كند؟

    جواب: «مادر» و «خواهر» و «دختر» پسرى كه لواط داده بر لواط كننده حرام است، خواه لواط دهنده بالغ باشد يا نابالغ، ولى اگر لواط كننده نابالغ باشد حرام نمى شود، همچنين اگر شك داشته باشد كه دخول حاصل شده يا نه.

    سؤال 300. اگر (نعوذ باللّه) لواط بعد از ازدواج انجام شود، باعث حرمت خواهر مفعول بر او مى شود؟

    جواب: اگر با «مادر» يا «خواهر» يا «دختر» كسى ازدواج نمايد و بعد از ازدواج با آن شخص لواط كند آنها بر او حرام نمى شوند.

    سؤال 301. شخصى با پسرى لواط كرده است ولى شك دارد كه در زمان اين عمل بالغ بوده يا نه، آيا ازدواج او با خواهر يا دختر يا مادر آن پسر جايز است؟

    جواب: در صورتى كه فاعل، مشكوك البلوغ باشد، خواهر و مادر و دختر آن پسر بر او حرام نمى شود.

    سؤال 302. آيا خواهر، مادر و دختر لواط كننده بر لواط دهنده حرام مى باشند؟ در صورت نابالغ بودن طرفين، يا شك در دخول چه حكمى دارد؟

    جواب: مادر، خواهر و دختر لواط كننده بر لواط دهنده حرام نيست; ولى عكس آن، يعنى مادر، خواهر و دختر لواط دهنده بر لواط كننده حرام است، به شرط آن كه يقين به دخول حاصل شده باشد و لواط كننده بالغ باشد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2. ازدواج با محارم   ...

    سؤال 298. ازدواج با محارم چه حكمى دارد؟

    جواب: ازدواج با زنانى كه با انسان محرم هستند حرام است، مانند مادر، دختر، خواهر، عمّه، خاله، دختر برادر، دختر خواهر، زن پدر، دختر زن و مادر زن.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      گروهى از زنان كه ازدواج با آنها حرام است   ...

    1. ازدواج با فرق و اديان مختلف

    سؤال 288. ازدواج با كافر چه حكمى دارد؟

    جواب: زن مسلمان نمى تواند به عقد كافر درآيد، همچنين مرد مسلمان نمى تواند بنابر احتياط با زن كافر ازدواج دائم كند ولى ازدواج موقت با زنان اهل كتاب مانند يهود و نصارى مانعى ندارد.

    سؤال 289. آيا ازدواج با پسر يا دخترى كه بظاهر مسلمان است، ولى اهل نماز نيست، حكم ازدواج با كافر را دارد؟

    جواب: چنين ازدواجى جايز است، ولى بايد تدريجاً او را دعوت به انجام واجبات نمود.

    سؤال 290. چنانچه مرتد فطرى توبه كند حق ازدواج با زن مسلمان را دارد؟

    جواب: بعد از توبه مانعى ندارد.

    سؤال 291. ازدواج زن مسلمان با مرد بهايى چه حكم دارد؟ و آيا طلاقش عدّه دارد؟

    جواب: ازدواج او باطل است و احتياج به طلاق ندارد و اگر حكم شرعى را نمى دانسته بايد عده نگهدارد.

    سؤال 292. ازدواج زنان و دختران شيعه، با جوانان و مردان اهل سنّت، چه حكمى دارد؟

    جواب: چنانچه خوف انحراف نباشد مانعى ندارد; ولى در صورتى كه احتمال انحراف عقيدتى باشد جايز نيست.

    سؤال 293. آيا ازدواج مردان شيعه، با زنان اهل سنّت، جايز است؟

    جواب: ازدواج مردان شيعه با دختران و زنان اهل سنّت اشكالى ندارد.

    سؤال 294.آيا پسر شيعه با دختر اسماعيلى مى تواند ازدواج كند؟

    جواب: اگر منكر ضروريات اسلام نباشد مانعى ندارد.

    سؤال 295. آيا ازدواج با صوفيه جايز است؟

    جواب: صوفيه فرقه هاى مختلفى دارند و عقايد آنها مختلف است، بعضى از نظر عقيده منحرفند و بعضى منكر ضروريات دين هستند در حالى كه بعضى ديگر چنين نيستند و فقط انحرافات جزيى دارند. بنابراين، هركدام را جداگانه بايد سؤال كرد تا جواب داده شود.

    سؤال 296. آيا ازدواج مرد شيعه با دختر يهودى و نصرانى و ارمنى و ساير اهل كتاب جايز است؟

    جواب: تنها ازدواج موقّت جايز است.

    سؤال 297. آيا ازدواج موقّت زن مسلمان با غير مسلمان، مخصوصاً اهل كتاب، نيز حرام است؟

    جواب: آرى حرام است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2. محارم سببى   ...

    سؤال 268. پس از ازدواج چه كسانى به مرد محرم مى شوند؟

    جواب: هرگاه كسى زنى را براى خود عقد نمايد، هر چند با او نزديكى نكرده باشد، مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چه بالا روند به آن مرد محرم مى شوند، ولى دختر زن و نوه دخترى و پسرى آن زن در صورتى به آن مرد حرام مى شوند كه با آن زن نزديكى كرده باشد.

    سؤال 269. پس از ازدواج چه كسانى به زن محرم مى شوند؟

    جواب: پدر شوهر و جدّ او هر چه بالا روند و پسر و نوه پسرى و دخترى شوهر، هرچه پايين آيند به زن او محرمند، چه قبل از عقد متولد شده باشند يا بعد از عقد.

    سؤال 270. آيا عروس زوجه انسان (يعنى زوجه فرزندى كه آن زن از شوهر ديگر دارد) بر او محرم است؟

    جواب: تنها عروس خود انسان يعنى همسر پسرش بر او محرم است نه عروس همسرش.

    سؤال 271. اگر مردى همسرش را طلاق دهد و آن زن بعد از طلاق و عدّه، با فردى ديگر ازدواج كند و از ازدواج دوم دخترى متولّد شود، آيا شوهر اوّل مى تواند بعد از رسيدن آن دختر به سنّ ازدواج با او ازدواج كند؟

    جواب: دختر زن انسان از شوهر ديگر با او محرم است (به شرط دخول با آن زن) و فرقى ميان دخترانى كه قبل از نكاح و بعد از طلاق متولّد شده اند نيست.

    سؤال 272. مردى زنى را براى مدّت كوتاهى صيغه كرده، بعد از انقضاى مدّت، محرميت بين مرد با دختر زنى كه صيغه شده باقى است چه زن زنده باشد يا فوت كرده باشد آيا نسبت به دختر دختر اين زن و همچنين هر چه پايين رود، نيز محرميت باقى است؟

    جواب: چنانچه با آن زن نزديكى كرده باشد دختران آن زن مطلقاً براو حرامند.

    سؤال 273. اگر زنى كه شوهر او مرده است و از او پسران و دخترانى دارد با مرد دوّمى ازدواج كند آيا شوهر دوم به دختران اين خانم محرم است؟

    جواب: شوهر دوم پس از عروسى با آن زن نسبت به دختران آن زن از شوهر اوّل محرم است.

    سؤال 274. شخصى با همسر شهيدى كه داراى يك دختر است، ازدواج كرده، آيا اين دختر بر پدر اين آقا (پدربزرگ) محرم است، اگر نيست راه محرم شدن چيست؟

    جواب: نامحرم است، ولى هرگاه آن پدر فرزند ديگرى داشته باشد و صيغه شرعى اين دختر را با آن فرزند بخوانند، حكم عروس او را پيدا مى كند و بر او محرم مى شود.

    سؤال 275. مردى داراى دو زن است و از هر دو داراى اولاد است و مى دانيم كه اولاد پسر و اولاد اولاد پسر اين زن با آن زن محرمند، اينك سؤال اين است كه آيا اولاد دخترآن زن (نوه دخترى زن اوّل) نيز به زن ديگر محرمند؟

    جواب: نوه هاى پسرى و دخترى همه با آن زن محرمند، زيرا زن پدر و زن جد جزء محارمند.

    سؤال 276. چون قرار است در آينده نزديك فرزندى را از طريق اداره بهزيستى به عنوان فرزند خوانده (پسر يا دختر) جهت سرپرستى قبول نمايم، لذا خواهشمند است نظرات خود را پيرامون سؤالات ذيل مرقوم فرماييد.

    الف) با توجّه به آيه 5 سوره احزاب، نامگذارى فرزند به نام شخصى كه فرزند را جهت سرپرستى قبول مى نمايد چه حكمى دارد؟

    جواب: نبايد چيزى بر خلاف واقع بگويد و او را فرزند خود بنامد; مگر اين كه ضرورتى ايجاب كند.

    ب) از نظر شرعى رابطه مادر و پدر با فرزند خوانده (پسر يا دختر) با توجّه به قضيه محرميت چگونه مى باشد؟ آيا خواندن صيغه محرميت كفايت مى كند؟

    جواب: صيغه محرميت در اين جا معنا ندارد; مگر آن فرزند مثلاً دختر باشد و او را با اجازه حاكم شرع به عقد موقّت پدر آن مرد درآورند تا نسبت به آن مرد به عنوان زن پدر محرم شود، يا در صورت پسر بودن آن فرزند، شير خواهر يا مادرزن را بخورد.

    ج) اگر در آينده به خواست خداوند فرزندى از پدر و مادر متولّد گرديد (پسر يا دختر)، رابطه آنها از نظر محرميت با فرزند خوانده چگونه خواهد بود؟

    جواب: اگر طبق مسأله قبل عمل كنند و زن پدر او شود به همه فرزندان او محرم مى شود.

    د) از نظر مشروع و نامشروع بودن فرزند، آيا گفته نماينده بهزيستى كفايت مى نمايد؟

    جواب: آرى; براى مشروعيت كافى است.

    سؤال 277. شخصى پس از فوت همسرش دوباره ازدواج كرده و مادرزن اوّل او نيز دوباره ازدواج كرده است، آيا هنوز با مادر زن اوّل محرم است؟ در صورت طلاق چطور؟ اگر پسر كسى بميرد و عروس او شوهر ديگرى كند يا عروسش طلاق بگيرد و با ديگرى ازدواج كند، آيا باز هم به پدر شوهر اوّل محرم است؟

    جواب: مادر زن در هر حال محرم است و عروس هم در هر حال به پدر شوهر محرم است.

    سؤال 278. مردى داراى دو زن است و از هر زنى چنددختر دارد همه دخترها را شوهر داده، آيا شوهران اين دختران به زن ديگر آن مرد محرمند؟ و آيا فرزندان و نوه ها چه از اين دختران و چه از آن دختران، نسبت به زن هاى ديگر آن مرد محرمند؟

    جواب: بچه ها و نوه ها به مرد و زن محرمند ولى داماد يك زن به زن ديگر محرم نيست.

    سؤال 279. آيا مادر زن دوم به پسر زن اوّل محرم است؟

    جواب: محرم نيست.

    سؤال 280. در صورتى كه زن اوّل از شوهر اوّلى خود (غير از شوهر فعلى) پسرى داشته باشد، تكليف اين پسرى كه از شوهر قبل بوده است با زن و مادر زن شوهر دوم چيست؟

    جواب: محرم نيستند.

    سؤال 281. همسر حقير هفت سال پيش فوت نمود. پس از سر و سامان دادن فرزندانم و سپرى شدن هفت سال از فقدان وى، در مشهد مقدّس تجديد فراش كردم و با خانم مؤمنه و صالحه اى ازدواج نمودم. مستدعى است بفرماييد آيا بنده نسبت به دختران و عروسى كه دارند محرم هستم؟ و فرزندان من نسبت به ايشان چطور؟

    جواب: شما نسبت به دختران همسرتان محرم هستيد (البتّه بعد از عروسى و دخول با همسرتان) و امّا نسبت به عروسهاى او محرم نيستيد، فرزندان شما نيز نسبت به همسر جديدتان محرم هستند.

    سؤال 282. آيا زن پدر نسبت به فرزندان دختر و پسر شوهر خود كه از زن ديگرى مى باشند محرم است؟

    جواب: همه با هم محرمند.

    سؤال 283. زن و شوهرى بچه دار نمى شوند، اگر بخواهند بچّه اى از شيرخوارگاه اختيار كنند براى محرم شدن با مرد و زن چه راه شرعى وجود دارد؟

    جواب: اگر دختر باشد و پدر مرد در حيات است ميتوان عقد موقّت دختر را با اجازه حاكم شرع،براى پدر خواند و حكم زن پدر را پيدا كند و محرم شود و اگر خواهر، يا مادر،يا زن برادر،يا برادرزاده ها،يا خواهرزاده هاى مرد شير داشته باشند و بچّه شيرخوار باشد و از شير آنها (با شرايط لازم) بخورد، حكم خواهرزاده، يا خواهر يا برادرزاده رضاعى پيدا كرده محرم مى شود. و در صورتى كه پسر باشد راه محرميت آن است كه از شير خواهر، يا مادر، يا زنِ برادر، يا خواهرزاده ها، يا برادرزاده هاى آن زنِ فاقد فرزند بخورد تا آن زن، خاله يا خواهر و يا عمه رضايى آن پسر شود و محرم گردد. و اگر دوران شيرخوارگى پسربچّه گذشته باشد راهى براى محرميت او نيست.

    سؤال 284. شخصى همسر برادرش را به خاطر دين، ايمان، تقوا، حيا، حجاب و عفّتش دوست دارد اگر نگاهش به او مانند خواهرش باشد. لطفاً بفرماييد:

    الف) آيا راهى براى محرم شدن با او وجود دارد؟ حكمش چيست؟

    جواب: با حسن نيّتى كه آن شخص دارد بايد توجّه داشته باشد كه اين گونه مسائل دام شيطان است و گرفتارى دنيا و آخرت دارد و در انتظار محرم شدن نباشد، و رابطه اش در حدود عادى باشد.

    ب) دست دادن (مصافحه) با زن برادر مذكور چه حكمى دارد؟

    جواب: حرام است، و اين نخستين گام به سوى افتادن در دام شيطان است.

    سؤال 285. زنى دو شوهر كرده و از هركدام يك دختر دارد، آيا پدرِ پدر (جدّ پدرى) هر يك از اين دخترها به دختر ديگر محرم است؟ به عبارت ديگر، آيا مرد با ربيبه فرزندش محرم است؟

    جواب: محرم نيست.

    سؤال 286. اگر مردى دو زن به نام هاى فاطمه و زهرا داشته باشد، و از هر كدام دخترى داشته باشد، و دختران آن مرد شوهر كنند، لطفاً بفرماييد:

    الف) آيا داماد آن مرد با هر دو زن او محرم هستند؟ مثلاً حسن داماد فاطمه، با زهرا هم محرم است؟

    جواب: تنها به مادر زن خود محرم مى شود.

    ب) اگر شير يكديگر را خورده باشند، چطور؟ مثلاً ليلا، كه دختر فاطمه است، شير زهرا را هم خورده باشد. آيا حسن كه با فاطمه، مادر خانمش، محرم است، با زهرا كه همسرش را شير داده نيز محرم مى شود؟

    جواب: مادر زن رضاعى، محرم است.

    ج) اگر داماد دومى پيدا شود; مثلاً حسين با سكينه ازدواج كند و سكينه فقط شير مادرش را (كه زهرا است) خورده باشد و شير فاطمه را نخورده باشد، آيا حسين با فاطمه محرم مى شود؟

    جواب: محرم نمى شود.

    سؤال 287. مردى نعوذ بالله با زنى زنا مى كند، و زن حامله مى شود. قبل از اين كه بچّه به دنيا بيايد، زن با مرد ديگرى ازدواج مى نمايد، پس از ازدواج پسر بچّه اى به دنيا مى آيد، سپس همان زن از مردى كه با او ازدواج كرده، صاحب دخترى مى شود. آيا آن پسر و اين دختر بر يكديگر محرمند؟ اگر پسر ديگرى كه بالغ است، با آن پسر لواط كند، آيا دختر مذكور بر او حرام مى شود؟

    جواب: آن دختر و پسر، كه از يك مادر متولّد شده اند، با هم محرمند; هر چند يكى از آن دو فرزند، نامشروع است، و آن خواهر بر واطى حرام مى شود، مشروط بر اين كه يقين به دخول داشته باشد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بخش سوم: محارم و گروهى از زنان كه ازدواج با آنها حرام است   ...

    1 محارم

    1. محارم نسبى

    سؤال 262. آيا عمّه و خاله مادر و پدر و عمّه و خاله پدر بزرگ و مادر بزرگ جزء محارم هستند؟

    جواب: عمّه و خاله پدر و عمّه و خاله پدر پدر و عمّه و خاله مادر و عمّه و خاله مادر مادر، هر چه بالا روند به انسان محرمند.

    سؤال 263. چه مدركى براى محرميت دايى جز شهرت فتوايى وجود دارد؟

    جواب: اين مسأله صريحاً در آيه 23 سوره نساء آمده است، آن جا كه مى فرمايد: (وَ بَنَاتُ الاَخِ وَ بَنَاتُ الاُْخْتِ) مسلّماً هنگامى كه دختر خواهر به شخصى محرم باشد دايى هم با او محرم مى شود زيرا از يك طرف دختر خواهر است و از يك طرف دايى.

    سؤال 264. اگر از نظر طبّى اين امكان فراهم گردد كه همانند ساير اعضا بتوان تخمدان يك زن را به زن ديگر پيوند زده، در اين صورت اگر زن دوم (دريافت كننده پيوند) در اثر ازدواج صاحب فرزند شود، با توجّه به اين كه نطفه، حاصلِ لقاح سلول هاى زاياى مرد (اسپرم) با سلول هاى زاياى موجود در تخمدان (تخمك) زن اوّل است و طبيعتاً از نظر وراثت و خصوصيات فردى و ژنتيكى، پنجاه درصد متعلّق به زن اوّل است. حال از نظر شرعى، مسأله محارم شوهر و زن اوّل و دوم و محارم فرزند چگونه است؟

    جواب: در صورتى كه تخمدان زنى را به ديگرى پيوند بزنند و جزء بدن او شود، يعنى پيوند كاملاً بگيرد، در اين صورت هرچه از آن متولّد شود متعلّق به زن دوم است، و رابطه اى با زن اوّل ندارد.

    سؤال 265. آيا زن يا مرد مسلمان، با مرتد شدن به محارم خود نامحرم مى شود؟

    جواب: نامحرم نمى شود; جز زن و شوهر كه بايد از هم جدا شوند.

    سؤال 266. مى گويند زنازاده نه ارث مى برد، و نه محرميت برايش حاصل مى گردد. آيا اين مطلب صحّت دارد؟

    جواب: زنازاده ارث نمى برد، ولى محرميت و ساير آثار را دارد.

    سؤال 267. آيا در بهشت محرم و نامحرم وجود دارد؟ اگر دارد به چه صورت است؟ و اگر ندارد، آيا محارم مى توانند با هم ازدواج كنند؟

    جواب: در بهشت كسى هوس ازدواج با محارم و ساير كارهاى ناپسند را نمى كند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      7. كادو   ...

    سؤال 260. آيا كادو و هدايايى را كه بستگان عروس، (كه نسبتى با داماد ندارند) مى آورند متعلّق به عروس (زوجه) است؟

    جواب: آرى متعلّق به زوجه است; مگر اين كه بگويند متعلّق به داماد است، و يا قرائن قطعى حكايت از آن كند.

    سؤال 261. اگر عروس و دامادى با هم فاميل باشند، آيا كادو و هدايايى كه ضمن عروسى براى آنها مى آورند، متعلّق به كيست؟

    جواب: آنچه زنانه است متعلّق به عروس و آنچه مردانه است متعلّق به داماد و بقيه مشترك است.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      6. فيلم بردارى و عكاسى   ...

    سؤال 254. آيا خواهران مذهبى مى توانند در عروسى ها و عقدها كه نوعاً بدحجاب و آرايش كرده هستند، جلو دوربين قرار بگيرند توسط خواهران عكاس عكس آنها گرفته بشود؟ ناگفته نماند ظاهر كردن چنين عكسهايى به دست مردان نامحرم مى باشد.

    جواب: عكس گرفتن از زنان به وسيله زنان اشكالى ندارد، مگر اين كه به دست مردان بيگانه بيفتد و آنها را بشناسند و يا منشأ فساد شود.

    سؤال 255. عكس برداشتن مرد از زن نامحرم چه حكمى دارد؟

    جواب: عكس برداشتن مرد از زن نامحرم حرام نيست، مگر اين كه ناچار باشد كه به بدن او غير از صورت و دست ها نگاه كند.

    سؤال 256. آيا جايز است عكسى كه بدون حجاب اسلامى گرفته شده را براى ظاهر كردن به عكاس نامحرم داد؟

    جواب: در صورتى كه عكاس صاحب آن عكس را نشناسد، و منشأ مفاسد خاصّى نگردد، مانعى ندارد.

    سؤال 257. آيا براى عكاس مسلمان جايز است از چيزهاى غير اسلامى، مانند رقص، عكسبرداى كند؟

    جواب: جايز نيست.

    سؤال 258. عكس گرفتن زن نزد عكاس نامحرم، يا ظاهر كردن عكس توسّط نامحرم چه حكمى دارد؟

    جواب: در صورتى كه او را نمى شناسد، ظاهر كردن عكس اشكالى ندارد و عكس گرفتن در صورتى جايز است كه با حجاب شرعى باشد.

    سؤال 259. فيلمبردارى و عكاسى در بعضى از مجالس عروسى، كه به علّت لاابالى گرى مسائل محرم و نامحرم احياناً رعايت نمى شود، توسّط عكاس زن كه شغلش اين كار است چه حكمى دارد؟

    جواب: جايز نيست.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      5. كف زدن   ...

    سؤال 252. حكم كف زدن و دست افشانى و چوب بازى در مجالس عروسى چيست؟

    جواب: كف زدن اشكالى ندارد، و چوب بازى نيز اشكالى ندارد، مگر اين كه مفسده خاصّى بر آن مترتب شود; ولى رقص براى غير شوهر اشكال دارد.

    سؤال 253. حكم كف زدنِ هماهنگ و مرتّب يا نامرتّب به صورت مطلق، و در هر مجلسى (عروسى، ميهمانى، مولودى و مانند آن) و در هر مكانى (اعمّ از مسجد، حسينيه، منزل و مانند آن)، جهت اظهار شادى و سرور، يا تشويق، چيست؟

    جواب: از جواب سابق معلوم شد ; ولى توجّه داشته باشيد كه افراط در هيچ كارى شايسته نيست.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      4. رقص و شاباش   ...

    سؤال 247. تعريف رقص از نظر شرعى چيست؟ و حكم آن به نظر حضرتعالى چه مى باشد؟

    جواب: تنها رقص زن براى شوهرش جايز است، و بقيه اشكال دارد، و رقص يك امر عرفى است، و آن حركات موزونى است كه افراد مطّلع تصديق كنند مصداق رقص است، و اگر مصاديق مشكوكى پيدا كرد حرام نيست.

    سؤال 248. با توجّه به اين كه به جز رقص همسر براى همسر، بقيه رقص ها اشكال دارد، لطفاً بفرماييد: پولى كه به عنوان شاباش در مجالس رقص، به ويژه عروسى ها، به كسى كه مى رقصد مى دهند، براى دهنده و گيرنده آن، از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

    جواب: دادن و گرفتن اين پول ها جايز نيست.

    سؤال 249. آيا براى عروس جايز است كه در مجلس عروسى زنانه، كه هيچ مردى جز داماد حضور ندارد، فقط براى شوهرش بر قصد; هر چند زنان ديگر هم تماشا كنند؟

    جواب: رقص زن فقط براى شوهرش جايز است، نه در حضور زنان ديگر.

    سؤال 250. آيا رقص در مجالس عروسى، مخصوصاً مجالس زنانه، جايز است؟

    جواب: رقص منشأ فساد است و اشكال دارد، خواه رقص زن براى زن، يا مرد براى مرد، و يا زنان براى مردان باشد; ولى رقص زن براى همسرش اشكال ندارد.

    سؤال 251. آيا جايز است زن در ميان زنان برقصد؟ اگر جايز نيست، حكم نشستن زنان در تالارها و چنين مجالسى چگونه است؟

    جواب: همان گونه كه گفته شد تنها رقص زن براى شوهرش جايز است، و بقيه اشكال دارد، و نبايد در مجالس معصيت شركت كرد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      3. آواز   ...

    سؤال 245. آوازخوانى زنان و دختران بصورت انفرادى يا دسته جمعى، در محفل خصوصى زنان، مخصوصاً مجالس عروسى، چه حكمى دارد؟

    جواب: اگر منظور از آواز، خوانندگى هاى مناسب مجالس لهو و فساد باشد، جايز نيست.

    سؤال 246. زنان در كشمير در مراسم ازدواج براى استقبال از داماد و عروس در خيابان ها و در جمع نامحرمان ترانه هاى محلّى مى خوانند، اين عمل چه حكمى دارد؟ آيا شركت در اين مجالس جايز است؟

    جواب: خواندن اين ترانه ها جايز نيست، و شركت در اين گونه مجالس اشكال دارد.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      2. موسيقى   ...

    سؤال 241. موسيقى حرام چيست؟

    جواب: كليه صداها و آهنگ هايى كه مناسب مجالس لهو و فساد است حرام، و غير آن حلال است. و تشخيص آن با مراجعه به اهل عرف، يعنى افراد فهميده متدين، خواهد بود.

    سؤال 242. طبق نظر برخى از مراجع تقليد، موسيقى در مجالس عروسى استثناء شده است، نظر حضر تعالى در اين زمينه چيست؟ آيا مقلّدين شما (در صورتى كه جواب منفى باشد) مى توانند در اين مسأله از آن مراجع تقليد كنند؟

    جواب: بنابر احتياط واجب فرقى ميان مجالس عروسى و غير عروسى نيست. و با توجّه به اين كه ما در اين مسأله احتياط واجب داريم، مقلّدين ما مى توانند به مرجع ديگرى مراجعه كنند.

    سؤال 243. برخى از خانم ها معتقدند كه نواختن آهنگ با سازهاى بدون حلقه، و نيز با ظروفى مانند قابلمه و سطل و مانند آن اشكال ندارد، آيا نواختن آهنگ با اين وسائل در مجالس عروسى زنانه جايز است؟

    جواب: هرگاه با اين وسائل آهنگ هايى مانند وسايل موسيقى نواخته شود جايز نيست; امّا اگر مانند آن آهنگ ها نباشد مانعى ندارد.

    سؤال 244. عروس و داماد مخالف موسيقى و رقص هستند اگر بقيه انجام مى دهند چه حكمى دارد؟

    جواب:در صورتيكه آنها موافق نبوده و با زبان خوش نهى از منكر كنند مسئوليتى ندارند.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      10 مراسم عروسى   ...

    1. برگزارى مجلس

    سؤال 236. به نظر حضرتعالى جشن عروسى يك مسلمان بايد چه ويژگى هايى داشته باشد؟ به تعبير ديگر، زوجين جوان مسلمان كه قصد دارند به گونه اى جشن عروسى برپا كنند، كه از يك سو مورد رضايت خداوند باشد و قدم اوّل زندگى مشترك را با معصيت آغاز نكنند، و از سوى ديگر همراه با شادى و شور و شعف باشد و رضايت دعوت شدگان هم فراهم شود، بايد چه كنند؟

    جواب: بايد از برنامه هايى استفاده كنند كه آميخته با خلاف شرع نباشد و اين، امر ممكنى است، و بسيارى از مؤمنين انجام مى دهند.

    سؤال 237. خانم ها در مجالس عروسى نسبت به سرو وضع و رخت و لباس خود حسّاسيت خاصّى دارند، به گونه اى كه اگر خانمى لباس گرانقيمتى را در يك جشن عروسى بپوشد، آن را در مجلس جشن ديگر نمى پوشد! حتّى برخى از خانم ها به اين مقدار نيز قناعت نكرده، و در يك مجلس عروسى چند بار لباس عوض مى كنند! اين گونه كارها چه حكمى دارد؟

    جواب: اين گونه كارها در شأن زنان با شخصيت و با ايمان نيست.

    سؤال 238. شركت در عروسى، يا مجالس ديگر، كه انسان مى داند در آن رعايت شؤونات اسلامى نمى شود (از قبيل اختلاط زن و مرد، رقص و پايكوبى، استفاده از نوارهاى موسيقى و مانند آن) چه حكمى دارد؟

    جواب: شركت در مجالس گناه حرام است.

    سؤال 239. متأسّفانه غالب مجالس عروسى در زمان ما براى مؤمنين مشكل ساز شده است، به گونه اى كه رفتن به مجلس عزا براى آنها، خوشايندتر از شركت در چنان مجالس شادى است! حال اگر شخصى مجبور باشد در مجلس عروسى، كه آلوده به گناهانى همچون موسيقى حرام و رقص و مانند آن است شركت كند، و در اطاقى كه اين گناهان انجام مى شود نرود، بلكه در اطاق مجاور كه صداى ساز و آواز مى آيد باشد، آيا مرتكب گناه شده است؟ همچنين اگر در تالارى باشند كه در يك قسمت موسيقى و رقص هست و او در قسمت ديگرى است، ولى صداى موسيقى را مى شنود، چه حكمى دارد؟

    جواب: اگر در محلّ جداگانه اى باشد كه دو مجلس محسوب شود اشكالى ندارد; ولى عمداً به موسيقى حرام گوش ندهد، هر چند بى اختيار به گوشش برسد.

    سؤال 240. حكم كاروان هاى عروسى كه با بوق زدن و دست زدن عروس را از خيابان ها عبور ميدهند چيست؟

    جواب: اين كارها مناسب اهل دين نيست.

    موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



     [ 11:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.