سؤال 463. زوج در موقع ازدواج، با اشتغال زوجه در خارج از منزل موافقت كرده و متعهّد شده كه ممانعت نكند، حال پس از گذشت چند سال از ازدواج و اشتغال زوجه، مانع ادامه كار او شده است، آيا زن در اينجا حقّ فسخ دارد؟

جواب: آرى، اگر شوهر از شرط تخلّف كند، زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند.

سؤال 464. در صورتى كه داماد بخاطر عدم بكارت، نكاح را فسخ كند، چه مقدار از مهريه را بايد بپردازد؟ در صورت تدليس از چه كسى مى تواند بگيرد؟

جواب: در صورت شرط بكارت، يا هر شرط كمال و عدم نقص خواه به صورت ذكر در عقد باشد، يا قبل از آن چنانچه خلاف آن ثابت شود حقّ فسخ دارد. و هر گاه دخول حاصل نشده باشد، مهريه بكلّى ساقط است، و اگر حاصل شده باشد، مهر المسمّى پرداخته مى شود، سپس از كسى كه تدليس كرده مى گيرد.

سؤال 465. پسرم از دخترى با تأكيد بر باكره بودن وى خواستگارى كرده، و صيغه عقد شرعى و دائمى زوجيت با شرط باكره بودن زوجه جارى گرديده است. پس از گذشت ده ماه از اجراى صيغه دائمى عقد، و قبل از برگزارى مراسم ازدواج، زوجه اعلام مى دارد كه پرده بكارت وى توسّط زوج ازاله گرديده، امّا زوج با اتيان سوگند شرعى منكر ادّعاى زوجه مى باشد. لطفاً در اين مورد به سؤالات زير پاسخ فرماييد:

الف) آيا پسرم، حقّ فسخ نكاح را دارد؟

جواب: در صورتى كه زوج و زوجه قبل از عروسى با هم رفت و آمد داشته و خلوت مى كرده اند، ادّعاى پسر پذيرفته نيست.

ب) آيا زوج بايد اثبات كند كه اقدامى نكرده است؟

جواب: آرى تا ثابت نكند، در فرضى كه در بالا گفتيم، ادّعاى او پذيرفته نيست.

ج) در صورت فسخ نكاح، آيا زوجه حقّ دريافت مهرالمسمّى دارد يا مهرالمثل؟

جواب: در فرض بالا زوج حقّ فسخ ندارد.

سؤال 466. يك سال پيش با دخترى آشنا شدم، كه توسّط فرد ديگرى به طور نامشروع بكارت خود را از دست داده بود. با پرسش از دفتر بعضى مراجع، و رؤيت استفتائات ايشان، مبنى بر اين كه اين جانب مى توانم بدون اذن پدر، دختر را به صيغه موقّت خود درآورم، با ايشان ازدواج موقّت كردم. حال پس از گذشت يك سال، خواستگارى براى او آمده است. آيا اين خانم، كه مى خواهد به عنوان دختر باكره با آن مرد ازدواج كند، لازم است بگويد باكره نيست؟

جواب: بر دختر لازم نيست وضع خود را به شوهر بگويد; امّا اگر بعداً بر شوهر ثابت شد كه دختر باكره نيست، حقّ فسخ نكاح را دارد.

سؤال 467. جوانى دختر باكره اى را، مشروط بر صحّت كامل طرفين، به عقد ازدوج دائمى خود درآورده است. در اوّلين فرصت بعد از ازدواج، كه زوجين با هم تنها شده اند، زوجه متوجّه مى شود كه ناحيه فوقانى بدن شوهر دچار ناراحتى مادرزادى، قيفى شكل، ناموزون و غير طبيعى است. بدين جهت مواقعه اى صورت نگرفت. در اين صورت:

الف) آيا زوجه اختيار فسخ نكاح را دارد؟

ب) در فرض جواز فسخ نكاح، و با توجّه به اين كه زوجه مدخول بها نيست، آيا مى تواند نصف مهريه و ديگر خسارات، از قبيل هزينه ميهمانى و مانند آن، را از زوج مطالبه كند؟

جواب: اين عيب از عيوب فسخ نكاح نيست; مگر اين كه قبلاً شرط صحّت كامل كرده باشند. در اين صورت زن حقّ فسخ از باب خيار تدليس دارد، ولى در فرض مسأله كه مُواقعه صورت نگرفته مهر به او تعلّق نمى گيرد. امّا اگر خساراتى متحمّل شده، مى تواند آن را از زوج بگيرد.

سؤال 468. براى ازدواج اين جانب، دوشيزه اى را از اقارب نسبى معرّفى نمودند. على رغم قرابت، چون از كودكى ايشان در خارج از كشور زندگى مى كردند، هيچ نوع آشنايى قبلى از يكديگر نداشتيم. از آن جا كه شغل اين جانب پزشكى است، از ابتداى تحصيلات وحشت زيادى از انواع بيمارى ها، بويژه بيمارى هاى ارثى كه به فرزند منتقل مى شود داشته ام. مطابق توصيه هاى علمى، بويژه در مورد ازدواج با اقارب نسبى، پس از تفهيم موضوع بيمارى ها و لزوم معاينات پزشكى و شرط صحّت كامل به دوشيزه خانم كه او نيز خود را پزشك معرّفى نموده، با استقبال او و خانواده اش، دو بار به پزشك متخصّص مراجعه نموديم و هر دو نفر مورد معاينه پزشكى قرار گرفتيم. خوشبختانه اين جانب كاملاً سالم بودم و دوشيزه خانم و مادرشان هم از بيمارى خود صحبتى نكردند و پزشك متخصّص بر مبناى سلامت كامل طرفين، توصيه به اجراى عقد نمود، سپس با خيال راحت از سلامتى كامل دوشيزه خانم و فرزندان آينده، عقد ازدواج دائم را منعقد نموديم. پس از مدّتى از وقوع عقد و قبل از عروسى و دخول، دوشيزه خانم گفتند كه بيمارى خاصّى داشته اند، ولى نمى خواستند قبل از عقد بگويند و نيت داشته اند كه پس از عقد بگويند و به پزشك مربوطه هم چيزى نگفته اند. با فهميدن نوع بيمارى و مراجعه دوباره به پزشكان مربوطه، معلوم شد كه بيمارى دوشيزه خانم معالجه ندارد و اين كه بيمارى مذكور قابل انتقال به فرزندانش هم مى باشد. با توجّه به مقدّمه فوق به سؤالات ذيل پاسخ فرماييد:

الف) آيا اين جانب مى توانم عقد ازدواج دائم فوق الذكر را به دليل عدم وجود شرايط ذكر شده از قبل، مبنى بر سلامت كامل زوجه و فرزندان آتى، فسخ نمايم؟

جواب: در فرض مسأله كه نوشته ايد شرايط مفقود بوده، مى توانيد عقد را فسخ كنيد و در فرض مسأله، مهر واجب نيست.

ب) خساراتى در جريان عقد، از قبيل خريد هدايا و هزينه مراسمات و نفقه و مهريه و مانند آن به اين جانب وارد شده، آيا دوشيزه خانم ضامن آن خسارت ها هستند؟ والدينش كه معرّف و شاهد عقد بوده و از ابتدا از بيمارى فرزندشان اطّلاع كامل داشته و از شرايط اين جانب مبنى بر سلامت دوشيزه خانم، مطّلع بوده و پذيرفته بودند چطور؟

جواب: كليه اشيا و هدايايى كه به اعتقاد صحّت عقد يعنى واجد بودن شرايط ردّ و بدل شده به صاحبش برمى گردد و خسارات بايد جبران شود; ولى عفو و گذشت در اين گونه موارد بهتر است.

سؤال 469. اگر حال شوهر بعد از عقد بر خلاف آنچه ادّعا كرده بود و عقد بر مبناى آن حال و شرايط اجرا گرديده بود، ظاهر گردد، آيا باز هم طلاق و فسخ به دست شوهر است؟ و اگر زن مهريه را گرفته و بخواهد عقد را قبل از دخول فسخ كند، حكم مهريه چيست؟

جواب: اگر زن شرايطى را بر مرد شرط كرده باشد و مرد از آن شرايط تخلّف كند، يا در بعضى صفات زن را فريفته باشد و خلاف آن ثابت شود، زن حقّ فسخ عقد را دارد و اگر قبل از دخول فسخ كند مستحقّ مهريه نيست.

سؤال 470. زوج در موقع ازدواج، با اشتغال زوجه (كه معلّم است) در خارج از منزل، موافقت كرده و متعهّد شده كه مانع ادامه كار زوجه نشود. حال بعد از گذشت چند سال از زندگى و اشتغال زوجه، مانع از ادامه كار او گشته است، و چون در سند ازدواج، ضمانتى براى تخلّف از شرط قيد نشده، زوجه تقاضاى طلاق خود را به علّت تخلّف از شرط، به دادگاه تقديم نموده است. آيا اين خواسته زوجه در طلاق و جدايى از شوهر براى دادگاه قابل قبول مى باشد؟

جواب: آرى، اگر شوهر تخلّف از شرط كند، زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند.

سؤال 471. عقدى بدون شرط باكره بودن، ولى مبتنى بر اين وصف منعقد شده است، شب زفاف، چه در اثر دخول و چه بدون دخول، بر اساس اقرار زوجه معلوم مى شود كه وى باكره نيست، در اين صورت اگر مرد تقاضاى فسخ نكاح نمايد، آيا بايد نصف مهر را بدهد، يا هيچ چيزى به زن تعلّق نمى گيرد؟

جواب: در هر صورت مرد حقّ فسخ دارد، اگر خود آن زن تدليس كرده حقّ مهر ندارد و اگر شخص ديگرى، مانند پدرش، تدليس نموده و دخول حاصل شده حقّ مهر دارد; ولى مرد بعد از پرداختن مهريه مى تواند به كسى كه تدليس كرده رجوع كند و آن را از او بگيرد.

سؤال 472. هرگاه در عقد شرط كند كه زن باكره باشد و بعد معلوم شود كه باكره نبوده مى تواند ازدواج را به هم زند؟

جواب: آرى مى توان ازدواج را برهم زد.

موضوعات: احكام خانواده در پرتو فقه اسلامى  لینک ثابت



[دوشنبه 1395-01-30] [ 11:13:00 ب.ظ ]