حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آبان 1394
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 355
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • دهقان


  •   چرا بالای گنبد امام على(ع) پرچمی وجود ندارد؟   ...

    برای بسیاری از مردم این سوال وجود دارد که چرا بر گنبد نورانی امیرالمومنین(ع) پرچمی وجود ندارد در حالیکه تمامی گنبدهای ائمه اطهار پرچم دارند؟

    ●پرچم نمادی ست به نشانه خونخواهی و طلب تقاص و تقاص!

    خون امام علی(ع) توسط فرزندش امام حسن علیه السلام از ابن ملجم ملعون پس گرفته شد!
    در حالیکه سایر ائمه در انتظار قیام امام منتظر برای قصاص مجرمین هستند!

    گنبد حضرت زینب نیز پرچمی نداشت تا اینکه بارگاه نورانی اش بدست شمر صفتان بمباران شد و مدافعان حرم حضرت زینب پرچم تقاص را بر گنبد ملکوتی اش برپا داشتند . . .

     

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-08-28] [ 12:22:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت   ...

    گویند روزی ناصر الدین شاه تمام ادیبان را جمع کرد و پرسید حافظ در غزلی گفته است:

    بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
    و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

    اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا ناله‌های زار داشته؟؟!
    اما از پاسخ هیچ یک از ادیبان راضی نشد. بنابراین نامه‌ای برای شاعر بزرگ معاصر خود، «وصال شیرازی» نوشت و معنای دقیق این غزل حافظ را جویا شد.

    نامه زمانی به دست وصال رسید که او عزادار فرزندش بود.
    وصال، نامه ناصرالدین شاه را در نیمه شب مطالعه میکند و برای کشف معنای حقیقی این ابیات، رجوعی به اعداد ابجدی حروف الفبا که روح حروف و کلمات است میکند و در میابد که: عدد ابجدی بلبلی برگ گلی، با ابجد حروفِ حضرات علی، حسن، حسین علیهم السلام مطابقت دارد؛ لذا پاسخ پادشاه را به زبان شعر به این صورت بیان میکند که:

    خسروا در حالتی کین بنده را غم یار داشت
    یادم آمد کز سئوالی آن جناب اظهار داشت

    در خطوط شعر حافظ گرچه پرسیدی زمن
    بلبلی برگِ گلی خوشرنگ در منقار داشت

    فـکـر بــسـیـاری نـمـودم، لـیـک مـعلـومـم نـشـد
    چونکه شعرش در بُطون، اسرار بس بسیار داشت

    نیمه شب غواص گشتم در حروف ابجدی
    تا ببینم این گُهر، آیا چه دُرّ، در بار داشت

    بلبلی برگِ گلی شد ۳۵۶
    با علی و با حسین و با حسن معیار داشت

    برگ گل سبز است و دارد آن نشانی از حسن
    چونکه در وقت شهادت سبزی رخسار داشت

    رنگ گل سرخ است این باشد نشانش از حسین
    چـونـکه در وقـت شهـادت چهـره ای گلنار داشت

    بلبلی باشد علی، کز حسرت زین برگ و گل
    دائما آه و فغان و ناله‌ی بسیار داشت….

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-08-27] [ 12:31:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نماز کامل از دیدگاه امام صادق علیه السلام   ...

     

      

     

     

     

     

     

     

     

     

    حماد بن عیسی گفت: در محضر امام صادق علیه السّلام بودم، به من فرمود: آیا می توانی نماز را خوب بخوانی؟ عرض کردم: چگونه نمی توانم و حال آنکه کتاب حریز را که درباره نماز نوشته شده است، از حفظ دارم. حضرت فرمود: برای تو ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا من ببینم که چگونه می خوانی.

     

     حسب الامر حضرت رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم. تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جای آوردم، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی. واقعا چقدر زشت است برای مردی که شصت هفتاد سال از عمرش می گذرد و حال آنکه نمی تواند یک نماز کامل با مراعات حدود کامله آن بخواند. من خجالت کشیدم و خود را کوچک دیدم.

    عرض کردم: فدایت شوم، شما نماز را به من تعلیم دهید. پس، امام علیه السّلام رو به قبله راست ایستادند و دستهای خود را آزاد گذاردند و انگشتهای دست آن حضرت به هم گذارده شده بود و مابین دو قدم آن حضرت از سه انگشت باز، و بیشتر فاصله نداشت و انگشتهای پای خود را رو به قبله کردند و تا آخر نماز هم رو به قبله بود و با تواضع و حضور قلب گفتند: اللّه اکبر و سوره حمد و توحید را با ترتیل (به آرامی و خوبی) خواندند و بعد از تمام شدن سوره توحید، به قدر یک نفس کشیدن صبر کردند. بعد دست خود را بلند کرده تا مقابل صورت بردند و در حالی که ایستاده بودند گفتند: اللّه اکبر و پس از آن به رکوع رفتند و کف دست را به سر زانو گرفتند. انگشتان آن حضرت از هم باز بود. زانو را به عقب دادند، چنانکه پا راست شد و پشت آن حضرت طوری مساوی شد که قطره آبی بر آن می گذاشتند، به هیچ طرفی نمی ریخت. گردن خود را کشیده و سر به زیر نینداختند و چشم را بر هم گذاردند و سه مرتبه به آرامی گفتند: سبحان ربّی العظیم و بحمده.

    بعد راست ایستادند و چون خوب ایستادند، گفتند: سمع اللّه لمن حمده و در همان حال که ایستاده بودند، دست را تا مقابل صورت خود بلند کردند و گفتند: اللّه اکبر و بعد به سجده رفتند. دو کف دست را پیش زانوها، مقابل صورت خود بر زمین گذاردند و انگشتان آن حضرت به هم گذارده شده بود. سه مرتبه گفتند: سبحان ربّی الاعلی و بحمده. اعضای بدن خود را از یکدیگر باز گرفته و بر هم نگذارده بودند (در حال سجده دست را به بدن نچسبانیده و بدن را بر پا نگذارده بودند) و بر هشت موضع بدن خود که به زمین گذارده بودند، سجده کردند که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا و سر بینی باشد.

    بعد از نماز فرمودند: گذاردن هفت موضع در وقت سجده به روی زمین واجب است که پیشانی و دو کف دست و دو سر زانو و دو سر انگشت بزرگ پا باشد. و اما گذاردن بینی بر زمین سنت (مستحب) است و آنها همان مواضع است که خدا در قرآن فرموده است: و انّ المساجد للّه فلا تدعوا مع اللّه احدا و مسجدها از آن خداست و با وجود خدای یکتا کسی را به خدایی مخوانید. پس از آن سر از سجده برداشتند و وقتی نشستند گفتند: اللّه اکبر و به ران چپ نشسته، پشت پای راست را بر کف پای چپ گذاردند و گفتند استغفر اللّه ربّی و اتوب الیه و دوباره در حالی که نشسته بودند. گفتند: اللّه اکبر و بعد به سجده دوم رفتند و مانند سجده اول، سجده دوم را تمام کردند. و در رکوع و سجود هیچ یک از اعضای بدن را بر یکدیگر نگذارده بودند و موقع سجده آرنج دست خود را باز نگاه داشته و به زمین نگذارده بودند. در حال تشهّد خواندن، انگشتان دست آن حضرت از یکدیگر باز بود و به این کیفیّت دو رکعت نماز خواندند و چون از تشهّد فارغ شدند، فرمودند: ای حماد، این چنین نماز بخوان.




    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-08-26] [ 12:59:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شایسته حکومت   ...

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 12:36:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دلایل فضایل نماز اول وقت!   ...

    بر اساس روایات اسلامی هر قدر که نماز اول وقت به تأخیر بیفتد، از فضیلت آن کاسته می‌شود. اما این تأکید بر ادای فریضه نماز در اول وقت به چه دلیل است؟2
    علت فضیلت و ثواب نماز اول وقت
    از جمله دلایل ثواب و فضائل نماز اول وقت، می توان به تصریح و تأکید قرآن بر محافظت از نماز (حافظوا علی الصلوات والصلوة الوسطی، بقره، آیه 238) اشاره نمود که توصیه ای، علاوه بر دستور، به برپا داشتن آن است. (وَ أَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّكَاةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّاكِعِینَ، بقره، آیه 43)

    روشن است که محافظت از نماز تنها از یک بُعد و جهت مقصود نبوده بلکه از جمیع جهات، مورد نظر آن است و یکی از آن جهات، رعایت وقت و اهتمام به اول وقت است که نشان از ارزش و اهمیت دادن به امر الهی می باشد و این امر، جدای از این حقیقت است که در خود وقت و زمان، حکمت ها و اسراری نهفته که قرار گرفتن در آن زمان و دقت در رعایت آن، می تواند مبدأ و تحقق بخشِ آثار فراوان و وصف ناپذیری در زندگی آدمی باشد.

    بعلاوه اگر عمل به وظایف و تکالیف دینی، خصوصاً تکالیفی (همچون نماز و روزه و …) که مقید به زمان خاصی هستند، دلیل بر ترجیح و برتری عاملِ آن نداشت و مکلف می توانست، در هر زمان و به میل خود آنها را بجای آورد، خداوند در قرآن از تعابیری نظیر؛ سابقوا الی مغفرة من ربکم …، والسابقون السابقون اولئک المقربون و … استفاده نمی کرد. پس سبقت گرفتن و قرار دادن درجه مقربون، برای سبقت گیرندگان در قرآن، در عوضِ انجام تکالیف و وظایف الهی در اول وقت آن و پیشی گرفتن از دیگران، گواهی دیگر بر ارزش و فضیلت نماز اول وقت است.

    همچنین در کلام معصومان (علیهم السلام) نیز به فضیلت اول وقت تأکید و تصریح بسیاری شده است

    در حدیثی از امام علی ( علیه السلام ) آمده است كه فرمودند : كسی كه بر اطاعت صبر كند خداوند برای او ششصد درجه بنویسد كه فاصله ی هر درجه از پایان زمین تا عرش می باشد.
    پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در حدیثی برطرف شدن گرفتاری و ناراحتی را به اقامه‌کنندگان نماز اول وقت نوید می‌دهند و می‌فرمایند: «بنده‌ای نیست که به وقت‌های نماز و جاهای خورشید اهمیت بدهد، مگر این که من سه چیز را برای او ضمانت می‌کنم: برطرف شدن گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها، آسایش و خوشی به هنگام مردن و نجات از آتش.» (سفینة البحار، جلد 2، صفحه 42)

    راه حلی برای خواندن نماز اول وقت
    علم به تأثیر عبادات
    شرط اصلی در اهمیت دادن به مسائل دینی، آگاهی و علم داشتن از تأثیراتی است كه با رعایت این آموزه ها حاصل می شود. انسان موجودی است كه در راه رسیدن به هدف از هیچ كوششی دریغ نمی كند مخصوصا اگر یقین داشته باشد و بداند كه این هدف سعادت دنیوی و اخرویش را تأمین می كند، حاضر است برای رسیدن به آن از جانش نیز بگذرد.

    از مهم ترین عوامل بی توجهی به نماز و سستی در آن گناه است . حضرت حق ( جل و علا ) دستور فرمودند كه با شیطان طرح دوستی نریزید و از دستورات او پیروی نكنید ؛ چرا كه مطیع شیطان، از خدا اطاعت نمی كند

    قرآن مجید، نماز اول وقت را یكى از صفات مۆمنان مى داند و مى فرماید: مۆمنان كسانى هستند كه نمازهایشان را حفظ مى كنند. حفظ نماز به این است كه نماز گزاران آن را از اول وقت به تأخیر نیندازند. (بخشی از كتاب سجاده عشق اثر نعمت الله صالحی حاجی آبادی التماس دعا
    پروردگارا : مارا از وسوسه های شیطان دور نگهدار
    امین

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-08-25] [ 12:05:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      کمک امام جواد علیه السلام به غارت زدگان   ...

    احد پسر حدید می گوید: در راه حجّ، راهزنان به کاروان ما حمله کردند. وقتی وارد مدینه شدم، امام جواد علیه السلام را دیدم. امام مرا به منزلش دعوت کرد و من ماجرای راهزنی قافله خود را را برایش بازگو کردم.
    امام جواد علیه السلام دستور داد به من جامه ای و مقداری پول دادند. آن گاه به من فرمود: این دینارها را، به اندازه ای که راهزنان از هر کس سرقت کرده اند، در میان همسفرانت تقسیم کن.
    من دینارها را تقسیم کردم؛ به هر کس دقیقاً همان اندازه رسید که از دست داده بود، نه کمتر نه بیشتر.
    منابع:
    بحار الانوار، ج 50، ص 44، ح 13.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-08-24] [ 08:31:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مكافات آنانكه قطع رحم مى كنند   ...

    شخصى به حضور امام صادق (ع) آمد و عرض كرد: برادران و پسر عموهايم خانه ام را بر من تنگ نموده اند و از همه آن خانه، مرا به يك اطاق پناهنده كرده اند، من اگر خواسته باشم اقدام كنم، همه آنچه را كه در اختيار آنها است، مى گيرم.
    امام: صبر كن، خداوند گشايشى برايت فراهم مى كند.
    من صبر كردم و از پیگيرى موضوع، منصرف شدم، تا اينكه در سال 131 (هجری قمری) بيمارى واگيردار وبا آمد، سوگند به خدا همه آنها مُردند و حتى يك نفرشان باقى نماند، من از خانه خارج شدم و به حضور امام صادق (ع) رفتم، همين كه مرا ديد، فرمود: حال اهل خانه ات چطور است؟
    عرض كردم: به خدا همه پسر عموها و برادرهايم كه در آن خانه، مرا در فشار قرار داده بودند مُردند.
    فرمود: اين مكافات به خاطر آن قطع رحمى بود كه به تو روا داشتند و به خاطر آزارى كه نمودند، نابود شدند، آيا دوست داشتى آنها بمانند و زندگى را بر تو تنگ كنند؟
    گفتم: آرى به خدا سوگند.
    منبع:
    اصول کافی - باب قطيعة الرحم، حديث 3، ص 346 - ج 2.

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [شنبه 1394-08-23] [ 08:30:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ویژه نامه ولادت امام محمد باقر علیه السلام   ...

    امام باقر(علیه السلام)، در سال 57 هجری در شهر مدینه، دیده به جهان گشود. درباره روز ولادت ایشان بین تاریخ نویسان اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آن را اول ماه رجب و برخی سوم ماه صفر می دانند. از مهم ترین امتیازات امام باقر علیه السلام که زمان، زمینه آن را فراهم کرد، این است که حضرت بنیانگذار انقلاب فرهنگی و نهضت علمی شیعه و بلکه اسلام شمرده می شود.

    شناسنامه امام محمد باقر علیه السلام

    امام محمد باقر (ع) در روز جمعه یا دوشنبه یا سه شنبه اول ماه رجب یا سوم ماه صفر سال 57 هجری یا به روایتی دیگر سال 56 هجری، در مدینه به دنیا آمد و در روز دوشنبه هفتم ذی حجه یا ربیع الاول و یا ربیع الاخر سال 114 هجری، در همان شهر بدرود حیات گفت. بنابراین، آن حضرت 57 سال در این جهان زیست . از این مدت چهار سال با جدش امام حسین (ع) و پس از وی 35 سال با پدرش زندگی کرد و هیجده سال بقیه عمرش را به تنهایی به سر برد.

    مادر آن حضرت، فاطمه دختر حسن بن علی بود که با کنیه ام عبد الله و بنابر قول دیگر، ام الحسن خوانده شده است. بنابراین امام باقر (ع) از سلاله پدر و مادری هاشمی علوی و فاطمی به شمار می آید. بدین جهت او نخستین کسی است که از نسل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) به دنیا آمده است.

    کنیه وی را بعضی ابو جعفر و برخی ابو جعفر اول خوانده اند.

    آن حضرت القاب بسیاری داشت که از آن میان لقب «باقر یا باقر العلم »از همه مشهورتر است.

     

    دوران زندگی و سیره سیاسی امام محمد باقر علیه السلام

    در دوران امام باقر علیه السلام، حاکمان اموی به دلیل تعارضات داخلی از نهضت عظیم علمی آن حضرت غافل بودند، ولی این به معنای در امان بودن آن امام نیست; بلکه حجم وسیعی از روایات گویای اوضاع خشونت آمیز آن دوره، و ظلم و تجاوز حاکمان وقت نسبت به دین، مسلمانان و امام آنان است، به گونه ای که امام علیه السلام بارها تقیه می کرد و سرانجام نیز بر سر تعارضات مبنایی با نظام خلافت ظالمانه، توسط هشام به شهادت رسید .

    میزان اهتمام حضرت باقر علیه السلام به تقیه چنان بود که می فرمود: «التقیة من دینی و دین آبائی و لا ایمان لمن لا تقیة له: تقیه از دین من و دین پدران من است . و کسی که تقیه ندارد، ایمان ندارد .» این امر به دلایل متعددی مانند: حفظ جان نیروهای خودی، حفظ توان اقتصادی خودیها، اجرای برنامه های مهم تر، حفظ ارزشها و … صورت می گرفت و امام با رعایت این اصل، حرکت سری خود در تداوم وظیفه امامت را طی می کرد.

     

    سیره علمی و فرهنگی امام محمد باقر علیه السلام

    امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصه فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدّی و گسترده نهضتی بزرگ را در زمینه علم و پیشرفت های آن طراحی کرد. تا جایی که این جنبش دامنه دار به بنیان گذاری و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسید.

    امام با برقراری حوزه درس، با کج اندیشی ها، زدودن چالش های علمی، تحکیم مبانی معارف و اصول ناب اسلامی با تکیه بر آیات رهنمون گر قرآن مبارزه کرد و تمام ابواب فقهی و اعتقادی را از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی کمر بست؛ به گونه ای که دانشمندی چون «جابر بن یزید جعفی» هر گاه می خواست سخنی در باب علم به میان آورد ـ با آن توشه ای که از دانش داشت ـ می گفت: «جانشین خدا و میراث دار دانش پیامبران محمد بن علی(ع) برایم این گونه گفت» و به دلیل ناچیز دیدن موقعیت علمی خود در برابر جایگاه امام، از خود نظری به میان نمی آورد.

     

    سیره اخلاقی امام محمد باقر علیه السلام

    هر چند امام عائله زیاد و زندگی ساده ای داشت، ولی بین مردم به بخشندگی و کرامت مشهور بود. همواره به نیازمند و بی نیاز بخشش می کرد و این رفتار را مایه خرسندی خویش قرار داده بود. در بخشش ها، همیشه شأن و مرتبه افراد را در نظر می گرفت به اندازه ای که نه موجب اسراف و زیاده روی و نه سبب تحقیر و پایین آمدن شأن آنان شود.

    امام از شاد کردن دیگران خشنود می شد و از زبان جد بزرگوارش رسول اکرم صلی الله علیه وآله این روایت را برای مردم می خواند که هر کس مؤمنی را شاد کند، مرا شاد کرده و هر کس مرا شاد کند، خدای را خشنود ساخته است

     

    رشحاتی از کلام نورانی امام محمد باقر علیه السلام

    جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل نموده که فرمود: «زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن زمان، امامشان غایب خواهد شد؛ پس خوشا به حال کسانی که بر امر ما ثابت باشند؛ همانا کم ترین پاداش ایشان، آن است که خداوند خطاب به آنان می فرماید: بندگان من! به سرّ من ایمان آوردید و غیبت حجت مرا تصدیق نمودید؛ پس به بهترین پاداش از سوی من بر شما بشارت باد! بندگان من شمایید از شما می پذیرم و شما را عفو می نمایم و به وسیلة شما، رحمت و باران را بر بندگانم نازل می کنم و برای شما است که از بندگان بلا و عذاب را دور می کنم…. »

     

    امام محمد باقر علیه السلام در شعر و ادب

    در پنجمین فصل کتاب امامت، روایت زندگی ات را نوشته اند: نامت محمد است و تصویر محمد صلی الله علیه و آله رسول خدا، در آیینه چشمانت افتاده است.

    لقبت باقر است و پهنای علوم دینی را شکافته ای؛ شیعه هنوز از دسترنج کِشته های تو بهره می گیرد.

    کُنیه ات ابوجعفر است و تشیع جعفری، در دست تو بزرگ شده است.

    خانه ای که در آن نفس کشیدی، عطر و عود نیایش داشت و دامنی که در آن رشد یافتی، نظیر نداشته است.

    پنجمین نامه مهر شده وصیت را به تو سپرده اند؛ تو، پنجمین تفسیر قرآن و پنجمین باب ورود به بهشت موعودی.

    فصاحت و بلاغت تو اینک به زبان می آید تا جلوی خرافات را بگیرد و در برابر انحراف ها بایستد. شمشیر سخن را آخته ای تا شاخه های بی ثمر را ببری و ریشه های خشک را بزنی.

    قرار بسته اند با تو، تا به یاری رمق های مانده در کالبد دین بشتابی و هرزه های روییده بر حاشیه کتاب رسالت را هرس کنی.

    صدای تو اینک در شبستان های پرسکوت خدعه ها و نیرنگ ها طنین می اندازد و رؤیای دژخیمانه دین ستیزان را بر می آشوبد.

     

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 05:45:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      «خداحافظ مُحرّم»   ...

    دیر از ره آمدی و زود رفتی ماهِ عشق

    یازده ما دگر باید به راهت چشم دوخت
    .
    .

    پ.ن:

    خداحافظ محرم…

    مُحَرَّم جان؛ خدانگهدارت!…
    نمى دانم دوباره تو را خواهم ديد يا نه؟!…
    اما اگر وزيدى و از سَرِ كوى من گذشتى، سلامَم را به ارباب برسان!…
    و اگر اين آخرين محرمم باشد …
    بگو هميشه برايَت مشكى به تَن مى كرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجين شود!…

    گرچه جوانى مى كرد، اما از اعماق وجودش تو را از تَهِ دل دوست داشت!…و اردتمند شما بود

    با چاى روضه، صفا مى كرد و سَرَش درد مى كرد براى نوكرى!…

    مُحَرَّم جان؛
    تو را به خدا مى سپارم!…
    و دلم شور مى زند براى “صَفَری” كه از “سَفَر” مى رسد!…

    ●آخرین شب زیارتی ارباب در ماه مُحرّمش●

    اَلسَّلٰامُ عَلَيْكَ يٰا اَبٰا عَبْدِ اللهِ ،
    و َعَلَى الْاَرْوٰاحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنٰائِكَ
    عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ
    وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِيٰارَتِكُمْ

    اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
    وَ عَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
    و َعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
    و َعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن
    وَ عَلیَ العَبّاس کاشِفَ الکَرب عَن وَجهِ الحُسَین


    اَللّهُمَّ عَجّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [جمعه 1394-08-22] [ 01:33:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      کهیعص   ...


    از حروف مقطعه قرآن در اول سوره مریم .
    طبق برخی تفاسیر ، این حروف رمزی اشاره به حوادث یا فضایل یا مسایلی دارد که اهل بیت به علم آن آگاهند .
    از جمله تفسیرها و تأویلهای این حروف ، انطباق آن با حادثه کربلاست . در روایات است :
    حضرت زکریا نام پنج تن آل عبا را از جبرئیل فرا گرفت و چون به نام امام حسین (ع) می رسید ، اندوهگین می شد و اشک در چشمش می آمد ، اما با نامهای دیگر ، اندوهش می رفت . راز آن را از خداوند پرسید . خداوند با « کهیعص » قصه آن را خبر داد .

    « کاف » ، نام کربلاست ،
    « ها » ، کشته شدن عترت طاهره است ،
    « یأ » یزید ستمگر ، قاتل حسین (ع) است ،
    « عین » عطش حسین (ع) و
    « صاد » صبر و مقاومت اوست .
    زکریا سه روز در مصیبت حسین (ع) گریست و از خدا خواست که فرزندی به او عطا کند و با محبت او ، آزمایشش کند و آنگونه که محمد صلی الله علیه و آله را در سوگ فرزندش به داغ نشاند ، او را هم داغدار کند . خداوند ، یحیی را به او عطا کرد .
    یحیی هم همچون حسین (ع) شش ماهه به دنیا آمد . میان یحیی بن زکریا و حسین بن علی شباهتهای دیگر نیز وجود دارد . سر هر دو مظلومانه بریده شده و سر هر دو در طشت و طبقی پیش طاغوت زمانشان نهاده شد .

    تفسیرالبرهان ، ج 3 ، ص 3 ، بحارالانوار ، ج 44 ، ص 223 .

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-08-21] [ 01:41:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ان شاءالله گفتن چه مزیتی دارد؟   ...


    پروردگار کریم در آیات 23 و 24 سوره کهف سفارش می‌فرماید: «وَلَا تَقُولَنَّ لِشَیْءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ …‏»؛ و هیچ‌گاه با قاطعیت مگو که فردا چنین کاری را انجام خواهم داد، مگر آن ‌که آن‌ را وابسته به خواست و مشیت پروردگار نمایی.

    از این آیه می‌توان برداشت کرد که گفتن ان‌شاء الله در هر کاری مطلوب است.

    علاوه بر این، آیات بسیاری وجود دارند که همین عبارت «ان‌شاء الله» در آنها به نقل از خود پروردگار و پیامبرانش آمده است .

    بعضی وقت ها متاسفأنه پیش می آید که برخی افراد خیلی راحت در مورد آینده تصمیم گیری های جدی ای را انجام می دهند و مثلا می گویند در فلان زمان من حتما فلان کار را انجام خواهم داد، با اینکه حتی از پنج دقیقه بعد خود هم خبر ندارند که اصلاً زنده هستند یا نه و یا در آن زمان خاص، آیا شرایط مختلف امکان انجام آن کار را برای آن فرد محقق می سازد یا نه و مسائلی از این قبیل …

    لذا یک دستور کلّی در این آیه به مۆمنین گوشزد شده که:

    هرگز در مورد كارى نگو «من بعدا آن را انجام مى دهم» وَ لا تَقُولَنَّ لِشَیْء إِنِّی فاعِلٌ ذالِكَ غَداً ؛ ‌بلکه کمی آینده نگر باش و بگو : «مگر اینکه خدا بخواهد : إن شاءَ اللّهُ»

    حداقل فایده این کار علاوه بر اینکه خود را در مقابل خداوند متعال خاضع نشان می دهیم آن است که اگر بر فرض در تحقق آن فعل تلاش نمودیم، اما به هر دلیل ممکن نشد که آن را انجام دهیم، خُلف وعده و یا دروغی از ما سر نزده زیرا تحقق آن فعل را مشروط به خواست و اراده خداوند متعال نموده بودیم .

    حال بر فرض به علت فراموشی، قولی نسبت به آینده دادیم (به دیگران و یا حتی به خودمان) و تصمیمی گرفتیم ولی بعد به یادمان آمد (با اینکه حتی از چند دقیقه آینده خود نیز آگاه نبودیم) تصمیمی را گرفتیم که هیچ از تحقق آن مطمئن نیستیم ؛در این هنگام که یادت افتاد، پروردگارت را به خاطر بیاور، و بگو: «امیدوارم كه پروردگارم مرا به راهى روشن تر از این هدایت كند.»

    « … واذْكُر رَّبَّكَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَى أَن یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا »

    پیام ها
    1 - در سخن گفتن و تصمیم گیرى خدا را فراموش نكنیم .

    2 - هرگز خود را مستقل از خدا ندانیم و به طور قطع از انجام كارى هر چند كوچک ، در آینده خبر ندهیم .

    3 - به امكانات و توان خود تكیه نكنیم ، كه فراهم بودن مقدّمات ، تضمین كننده انجام قطعى كار نیست ، در آنچه هم یقین داریم ، باید (ان شاءالله) بگوییم .

    4 - انسان پیوسته نیازمند خداست و در هر كارى باید خود را وابسته به اراده ى الهى بداند.

    5 - جبران از دست رفته ها لازم است .

    6 - پیامبران نیز به تعلیم و هدایت الهى نیاز داشته اند.

    7 - اظهار امیدوارى به امدادهاى الهى، از شیوه هاى صحیح دعاست .

    8 - هدایت مراحلى دارد و همه آنها به دست خداوند است .

    9 - باید راه میان بُر و نزدیك ترین راه به حقّ و صواب را پیدا كرد.

    10 - آرزوى رسیدن به رشد برتر، آرزوى انبیاست.

    11 - براى انبیا نیز رشد و رسیدن به مراحل بالاتر وجود دارد.

    12 - تداوم ذكر خدا، كوتاه ترین راه رسیدن به رشد است .

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-08-20] [ 01:07:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فرزندان ابلیس چه کسانی هستند و مسئولیت هرکدام چیست ؟   ...


    اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم؛ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

    فرزندان ابليس ملعون:
    پس از اخراج ابليس ملعون از درگاه الهي و هبوط به زمين، خداوند اين قدرت و توانائي را در او قرار داد كه با ماليدن پاها و ران‌هايش به يكديگر، صاحب اولادي از جنس جنّ شود. در اين باره مطالب زيادي در متون ديني و تاريخي وجود دارد كه هر روز ده تخم مى‌ريزد و از هر تخمى هفتاد شيطان پديد مى‌آيد.

    حضرت امام على(عليه السلام) از رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) نقل مي‌كند كه آن حضرت فرمودند: « خداوند متعال وقتى آدم(عليه السلام) را امر كرد كه از بهشت فرود آيد، او و زوجه‌اش با هم فرود آمدند. ابليس هم فرود آمد در حاليكه همسرى نداشت. مار هم فرود آمد و همسرى براى او نبود. اولين كسى كه با خود لواط كرد، همان ابليس بود. فرزندان او از خودش به وجود آمدند، مار هم همين كار را كرد و ذريه او هم از خود او است، ولى ذريه آدم(عليه السلام) از زوجه و همسر او است. خداوند به آدم و همسرش و خبر داد كه شيطان و مار دشمن آنها مى‌باشند.»
    در بعضی از نوشته‌های مورخین و محدثین شیعه نام بعضی از فرزندان ابلیس كه همان شیاطين هستند ذکر گردیده كه به نام و وظيفهء بعضي از آنها در گمراه نمودن و انجام دشمني و عداوت با بني آدم اشاره مي‌شود:
    ابیض: مأمور وسوسه انبیاء و به خشم در آوردن انسان است و غضب را پیش او موجه جلوه می‌دهد و به وسیله آن، خونها ریخته می شود.
    قَزَح:
    ابن کوا از حضرت امیرالمومنین، امام علي عليه‌السلام از ” قوس قزح” سئوال کرد، حضرت فرمود : “قوس قزح” مگو، زیرا “قزح” نام شیطان است، بلکه بگو ” قوس الله” و “قوس الرحمن".
    ( یکی از نمادهای اصلی در بین شیطان پرستان ، رنگین کمان می باشد ؛ غالباً شیطان پرستان موهای خود را با هفت نوع رنگ مختلف ، رنگ می کنند )
    قفندر يا قَنْذَر: او نظارت بر خانه افراد می کند. هرکس چهل روز در خانه طنبور(نوعی آلت موسیقی)داشته باشد، غیرت را از او زائل مي‌كند، به طوری که انسان در برابر ناموس خويش و حفظ آن در برابر بيگانگان و متجاوزان بی‌تفاوت می‌شود.
    زلنبور یارکتبور:
    که آن موکل بازاری‌ها است، لغویات و دروغ ، قسم دروغ و مدح کردن متاع را نزد آنها زینت می دهد.آنها هم برای این که جنس خود را به فروش رسانند آن اعمال را انجام می دهند.

    لاقیس:
    پسر ابليس که وی موکل است در طهارت و نماز، مردم را به وسوسه اندازد. عمرو بن خیل بن لاقیس بن ابلیس یکی از شرورترین نوادگان پسری ابلیس لعنه الله علیه، فرزند همين لاقيس بود که بیش از دوازده هزار از اجنّه کافر با شکل و هیئت حیوانات و علی‌الخصوص گاو در خدمت او بودند. بر اساس روایت عبدالله بن عباس که سلمان و ابوذر و مقداد بن اسود و حذیفه نیز آن را تأئید نموده‌اند, او و تمام اجنّه تحت امرش, در حالی که به شکل دو توده عظیم آتش خود را آشکار نموده بودند, به دست مبارک و با کفایت حضرت امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) کشته شدند. این جنّ سری به طول یازده انگشت و چشمی در میان پیشانی داشته و موی سرش همچون موی درندگان بود.*1
    هَفاف:
    ماموریت دارد که در بیایان ها و صحرا ها انسان را اذیت کند و برای ترسانیدن او را به وهم و خیال اندازد یا به شکل حیوانات گوناگون به نظر انسان درآید.
    ثبر:
    در وقتی که مصیبتی به انسان وارد می شود ، خراشیدن صورت ، سیلی به خود زدن، یقه و لباس پاره کردن را برای انسان پسندیده جلوه می دهد.
    اعور، اعورا يا عور:
    وظيفه‌اش تحریک قوا و غریزه شهوانی مردان و زنان بوده و با شیوه‌هاي موذیانه آن دو را به عمل ناشایست و شنيع زنا وادار می‌نمايد. عور همان شیطانی است که برصیصای عابد را وسوسه کرد تا با دختر بيماري كه براي دعا نمودن و شفاء گرفتن در نزدش حضور يافته بود، زنا کند و بعد او را به قتل رساند.
    داسم:
    همواره مراقب خانه‌ مومنين است. وقتی انسان وارد خانه شود و سلام نکند و نام خدا را نگوید، همراه او وارد خانه می‌شود و آنقدر وسوسه می‌کند تا بين اعضاء خانواده شر و فتنه‌ائی ایجاد نماید و اهل خانه را به جان هم بیاندازد. هرگاه انسان وارد خانه شد و سلام نکرد و ناراحتی پیدا شد، باید بگوید: داسم، داسم، اعوذ بالله منه. اگر انسان بدون گفتن نام خدا به خوردن طعام مشغول شود، با وی غذا خورد و بركت را از آن غذا مي‌برد.
    امام صادق (ع) : در هر امر کوچک و بزرگی بگویید بسم الله الرحمن الرحیم که مرضهای باطنی را پاک می کند و اعمال زشت را محو می کند و در روز قیامت وقتی نامه اعمال گنهکار را به دستش می دهند چون در دنیا به گفتن بسم الله الرحمن الرحیم عادت داشته ٬ آنجا همینکه با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم نامه را می گیرد ٬ تمام گناهان از نامه اعمالش محو می گردد.
    مطرش، مشوط یا وشوط:
    مسئولیت او جعل اخبار دروغ و خالی از حقیقت و انتشار آن به شكلي مي‌باشد كه بر سر زبان‌ها و نقل مجالس باشد.

    تمریح:
    حضرت امام جعفر صادق(عليه‌السلام) فرمود: « برای ابلیس(در گمراه ساختن افراد) کمک کننده‌ائی به نام تمریح است که هنگام فرا رسیدن شب بین مغرب و مشرق را از وسوسه کردن مردم پر می‌کند.»

    وهّار يا دهّار:
    وظيفه دارد که در خواب مومنین را اذيت و آزار کند و باعث اندوهشان شود. ماموریت او آزار مومنان و ايجاد اندوه معنوي براي آنان در خواب است، به طوری که انسان در خواب، كابوسهاي وحشتناک می‌بیند او در خواب به شکل زنان نامحرم در می‌آید و انسان را وسوسه می‌کند تا او را محتلم نمايد و به اين ترتيب باعث فوت بعضي از عبادات و ايجاد رخوت معنوي در انسان مي‌شود.
    زوال:
    مرحوم كلينى از عطية بن المعزام روايت كرده كه وى گفت : در خدمت حضرت صادق عليه السلام بودم و از مردانى كه داراى مرض (ابنه ) بوده و هستند ياد كردم . حضرت فرمود: (زوال ) پسر ابليس با آنها مشاركت مى كند ايشان مبتلا به آن مرض مى شوند.
    لاقیس:
    یعقوب بن جعفر نقل نموده است كه مردی از حضرت امام جعفر صادق(عليه‌السلام) از مساحقه(آمیزش و همجنس بازي زنان) دیگر سئوال کرد. حضرت فرمودند: راکبه و مرکوبه هر دو ملعونند. پس از آن فرمود: « خدا بکشد لاقیس دختر ابلیس را که چه عمل زشتی را برای زنها آورد.»
    مُتکَوَّن:
    شکل خود را تغییر می‌دهد و خود را بصورت بزرگ و کوچک در می‌آورد و مردم را گول می‌زند و به این وسیله آنان را وادار به گناه می‌کند.
    مُذَهّب:
    خود را بصورتهای مختلفی در می‌آورد مگر به صورت پیغمبر و وصی او. مردم را به هر وسیله که بتواند گمراه می‌کند.
    خنزب:
    بین نمازگزار و نمازش حائل می‌شود. یعنی توجه قلب را از وی برطرف می‌کند. در روايات آمده است که عثمان بن ابی‌العاص بن بشر در خدمت حضرت رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) عرض کرد: شیطان بین نماز و قرائت من حائل میشود(حضور قلب را از من می‌گیرد). حضرت فرمود: نامش شیطان خنزب است. پس هر زمان از او ترسیدی به خدا پناه ببر.
    طَرطَبه يا لبيني:
    یکی از دختران آن ملعون می‌باشد. کار او وادار کردن زنان به زنا است و هم جنس بازی را هم به آنان تلقین می‌کند. ابليس از رهگذر اين دختر به ابولبيني نيز معروف شده است.
    وَلْها یا ولهان:
    او مأمور كنترل طهارت و نماز و عبادت است. او انسان را در طهارت و نماز وسوسه می‌کند و به شک می‌اندازد که این نماز باطل است. نماز دیگری را شروع کن، وضوی تو ناقص بود و بايد دو مرتبه تجدید وضو کني.
    اقبض:
    وظیفه او تخم گذاری است. روزی سی عدد تخم می‌گذارد. ده عدد در مشرق، ده عدد در مغرب و ده عدد در وسط زمین و از هر تخمی عده‌ائی از شیاطین، عفریتها، غولها و اجنّه بیرون می‌آیند که تمام آنها دشمن انسان‌ها مي‌باشند.

    مِقلاص:
    موکل قمار است. قمار بازها همه به دستور او رفتار می‌کنند. به وسیله قمار و برد و باخت، اختلاف و دشمنی در میان آنها به وجود می‌آورد.
    خنّاس:
    وظيفه ايجاد وسوسه و انحراف فكري و عملي انسان‌ها را به عهده دارد و گويا محل استقرار او در ناحيه سر و سينه افراد بوده و همان شيطاني است كه مي‌گويند در زير پوست انسان مي‌خزد.
    ا توجه به مطالب فوق درمی‌یابیم که ابلیس(لعنه الله عليه) به صورت یک فرمانده ویرانگر، نقش فرماندهی و هدايت فرزندانش را در به گمراهي كشاندن اولاد حضرت آدم(عليه‌السلام) به عهده دارد و فرزندانش كه هر كدام يك شيطان مي‌باشند، در اجرای فرمانش می‌کوشند، و با تلاش فراوان و شیوه‌های گوناگون و با تغییر شکل، جوامع انسانی را به ضلالت و بدبختی می‌کشانند.

    پي‌نوشت:
    *1- حدیقه الشیعه, جلد جزء دوم, صفحه 543 نقل از الفضائل بن شاذان, صفحه169 و عیون المعجزات, صفحات 36و37

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-08-19] [ 07:59:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خواب بودم، خواب دیدم مرده ام   ...

    واااااي كه چقدر اين شعر زيباست
    لطفا كامل بخونين اگه گريه كردي و دلت شكست التماس دعا

    خواب بودم، خواب دیدم مرده ام/
    بی نهایت خسته و افسرده ام/
    تا میان گور رفتم دل گرفت/
    قبر کن سنگ لحد را گل گرفت/
    روی من خروارها از خاک بود/
    وای، قبر من چه وحشتناک بود!
    بالش زیر سرم از سنگ بود/
    غرق ظلمت، سوت و کور تنگ بود/
    هر که آمد پیش، حرفی راند و رفت/
    سوره ی حمدی برایم خواند و رفت/
    خسته بودم هیچ کس یارم نشد/
    زان میان یک تن خریدارم نشد/
    نه رفیقی، نه شفیقی، نه کسی/
    ترس بود و وحشت و دلواپسی/
    ناله می کردم ولیکن بی جواب/
    تشنه بودم، در پی یک جرعه آب/
    آمدند از راه نزدم دو ملک/
    تیره شد در پیش چشمانم فلک/
    یک ملک گفتا: بگو دین تو چیست؟
    دیگری فریاد زد: رب تو کیست؟
    گر چه پرسش ها به ظاهر ساده بود/
    لرزه بر اندام من افتاده بود/
    هر چه کردم سعی تا گویم جواب/
    سدّ نطقم شد هراس و اضطراب/
    از سکوتم آن دو گشته خشمگین/
    رفت بالا گرزهای آتشین/
    قبر من پر گشته بود از نار و دود/
    بار دیگر با غضب پرسش نمود:
    ای گنه کار سیه دل، بسته پر/
    نام اربابان خود یک یک ببر/
    گوئیا لب ها به هم چسبیده بود/
    گوش گویا نامشان نشنیده بود/
    نامهای خوبشان از یاد رفت/
    وای، سعی و زحمتم بر باد رفت/
    چهره ام از شرم میشد سرخ و زرد/
    بار دیگر بر سرم فریاد کرد:
    در میان عمر خود کن جستجو/
    کارهای نیک و زشتت را بگو/
    هر چه می کردم به اعمالم نگاه/
    کوله بارم بود مملو از گناه/
    کارهای زشت من بسیار بود/
    بر زبان آوردنش دشوار بود/
    چاره ای جز لب فرو بستن نبود/
    گرز آتش بر سرم آمد فرود/
    عمق جانم از حرارت آب شد/
    روحم از فرط الم بی تاب شد/
    چون ملائک نا امید از من شدند/
    حرف آخر را چنین با من زدند:
    عمر خود را ای جوان کردی تباه/
    نامه اعمال تو باشد سیاه/
    ما که ماموران حق داوریم/
    پس تو را سوی جهنم می بریم/
    دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود/
    دست و پایم بسته در زنجیر بود/
    نا امید از هرکجا و دل فکار/
    می کشیدندم به خِفّت سوی نار/
    ناگهان الطاف حق آغاز شد/
    از جنان درهای رحمت باز شد/
    مردی آمد از تبار آسمان/
    دیگران چون نجم و او چون کهکشان/
    صورتش خورشید بود و غرق نور/
    جام چشمانش پر از خمر طهور/
    چشمهایش زندگانی می سرود/
    درد را از قلب انسان می زدود/
    بر سر خود شال سبزی بسته بود/
    بر دلم مهرش عجب بنشسته بود/
    کِی به زیبائی او گل می رسید/
    پیش او یوسف خجالت می کشید/
    دو ملک سر را به زیر انداختند/
    بال خود را فرش راهش ساختند/
    غرق حیرت داشتند این زمزمه/
    آمده اینجا حسین فاطمه؟!
    صاحب روز قیامت آمده/
    گوئیا بهر شفاعت آمده/
    سوی من آمد مرا شرمنده کرد/
    مهربانانه به رویم خنده کرد/
    گشتم از خود بی خود از بوی حسین (ع)/
    من کجا و دیدن روی حسین (ع)/
    گفت: آزادش کنید این بنده را/
    خانه آبادش کنید این بنده را/
    اینکه این جا این چنین تنها شده/
    کام او با تربت من وا شده/
    مادرش او را به عشقم زاده است/
    گریه کرده بعد شیرش داده است/
    خویش را در سوز عشقم آب کرد/
    عکس من را بر دل خود قاب کرد/
    بارها بر من محبت کرده است/
    سینه اش را وقف هیئت کرده است/
    سینه چاک آل زهرا بوده است/
    چای ریز مجلس ما بوده است/
    اسم من راز و نیازش بوده است/
    تربتم مهر نمازش بوده است/
    پرچم من را به دوشش می کشید/
    پا برهنه در عزایم می دوید/
    بهر عباسم به تن کرده کفن/
    روز تاسوعا شده سقای من/
    اقتدا بر خواهرم زینب نمود/
    گاه میشد صورتش بهرم کبود/
    تا به دنیا بود از من دم زده/
    او غذای روضه ام را هم زده/
    قلب او از حب ما لبریز بود/
    پیش چشمش غیر ما ناچیز بود/
    با ادب در مجلس ما می نشست/
    قلب او با روضه ی من می شکست/
    حرمت ما را به دنیا پاس داشت/
    ارتباطی تنگ با عباس داشت/
    اشک او با نام من می شد روان/
    گریه در روضه نمی دادش امان/
    بارها لعن امیه کرده است/
    خویش را نذر رقیه کرده است/
    گریه کرده چون برای اکبرم/
    با خود او را نزد زهرا (س) می برم/
    هرچه باشد او برایم بنده است/
    او بسوزد، صاحبش شرمنده است/
    در مرامم نیست او تنها شود/
    باعث خوشحالی اعدا شود/
    گرچه در ظاهر گنه کار است و بد/
    قلب او بوی محبت میدهد/
    سختی جان کندن و هول جواب/
    بس بود بهرش به عنوان عقاب/
    در قیامت عطر و بویش می دهم/
    پیش مردم آبرویش می دهم/
    آری آری، هرکه پا بست من است/
    نامه ی اعمال او دست من است/
    ناگهان بیدار گردیدم زخواب/
    از خجالت گشته بودم خیس آب/
    دارم اربابی به این خوبی ولی/
    می کنم در طاعت او تنبلی؟
    من که قلبم جایگاه عشق اوست/
    پس چرا با معصیت گردیده دوست؟
    من که گِریَم بهر او شام و پگاه/
    پس به نامحرم چرا کردم نگاه ؟
    السلام علیک یااباعبدالله الحسین.

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-08-18] [ 01:24:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      با اندیشه «اویس قرنى» به مرگ فکر کنیم   ...

    از گفتار اویس است که:
    به خدا سوگند درباره مرگ اندیشیدن و ترس و بیم از روز رستاخیز، براى مرد با ایمان، در دنیا جائى برای شادى باقی نمى گذارد! (سفینة البحار، 1/53.)
    .
    اویس می گفت: من محضر رسول خدا را درک نکرده ام ولى مطالبى بواسطه افرادى شنیده ام که آن حضرت می فرمود:
    بر عمر اعتمادى نیست، براى سراى آخرت باید تدارک دید و زاد و توشه تهیه کرد.
    .
    اویس پس از تلاوت این آیات از سوره دخان، چنان آهی کشید، که خوف آن بود که از دنیا برود: .
    وَ مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ مَا بَیْنهَمَا لَاعِبِینَ(38)
    ما آسمان و زمین و آن چه بین آنهاست، بیهوده نیافریدیم.
    .
    مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَکِنَّ أَکْثرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ(39)
    خلق نکردیم آنها را مگر به حق و از روى حکمت؛ ولى بسیاری از مردم آگاه نیستند.
    .
    إِنَّ یَوْمَ الْفَصْلِ مِیقَاتُهُمْ أَجْمَعِینَ(40)
    روز قیامت روز جدائى کافر و مؤ من و وعده گاه تمام خلایق است.
    .
    یَوْمَ لَا یُغْنىِ مَوْلىً عَن مَّوْلىً شَیْا وَ لَا هُمْ یُنصَرُونَ(41)
    روزى است که هیچ دوست و یار و یاورى دوستش را از عذاب نرهاند و بى نیاز نگرداند، واحدى را یارى نکنند.
    .
    پس از آنکه آیات فوق را تلاوت کرد، گفت:
    اى «هرم بن حیان»، آیا این موعظه ترا کافى نیست که مى بینى انسانها یکى پس از دیگرى از این جهان رخت مى بندند؟
    .
    پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله که اشرف مخلوقات است، از این دنیاى ناپایدار رفت، پدرت از دنیا رفت، نزدیک است تو هم بمیرى، آدم و حوا مردند، ابراهیم خلیل از دنیا رفت و من و تو هم فردا از مردگانیم؛
    فریفته دنیا مشو، خود را دریاب، آماده مرگ باش….
    .
    ناسخ التواریخ : 2/14 و اعیان الشیعه : 13/120

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-08-17] [ 01:13:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم   ...


    یک سؤال اساسی

    و یک جواب منطقی


    سؤال :
    از عالمی سوال شد:چه اشکالی دارد که انسان به جنس مخالف نگاه کند و لذت ببرد؟


    پاسخ :

    نگاه به حسن جمال جنس مخالف ضررهایی دارد که به طورخلاصه اشاره می شود:
    1_ می بینی ، می خواهی، به وصالش نمی رسی، دچارافسردگی میشوی…!

    2_ می بینی، شیفته می شوی، عیب ها را نمی بینی،
    ازدواج میکنی، طلاق می دهی.!

    3_ می بینی ، دائم به او فکر می کنی، از یاد خدا غافل می شوی، از عبادت لذت نمی بری.!

    4_ می بینی ، با همسرت مقایسه می کنی،ناراحت می شوی، بداخلاقی می کنی.!

    5_ می بینی، لذت می بری، به این لذت عادت می کنی، چشم چران می شوی،
    در نظر دیگران خوار می گردی.!

    6_ می بینی ، لذت می بری، حب خدا در دلت کم می شود،
    ایمانت ضعیف می شود.!

    7_ می بینی ، عاشق می شوی، از راه حلال نمی رسی،
    دچار گناه میشوی.!

    لذا اسلام در یک کلمه می گوید :

    “"نگاهت را از جنس مخالف نگاهدار"”

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [شنبه 1394-08-16] [ 12:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فضیلت انتشار و حفظ کردن حدیث از ائمه اطهار (ع)   ...

    امام رضا (ع) : خدا رحمت کند کسی را که این امر ولایت ما را زنده میسازد پرسیده شد امر شما چگونه زنده میشود فرمود علوم و معارف و احادیث ما را فرا گرفته و به دیگران بیاموزد زیرا مردم اگر با زیبایی های سخنان ما آشنا گردند از ما پیروی خواهند نمود. بحارالانوار جلد 2 صفحه 30

    معاوية بن عمار گويد : به امام صادق عليه السلام عرض كردم : مرديست كه از شما روايت بسيار نقل كند و ميان مردم انتشار دهد و آن را در دل مردم و دل شيعيانتان استوار كند و شايد عابدى از شيعيان شما باشد كه در روايت چون او نباشد كدام يك بهترند ؟ فرمود: آنكه احاديث ما را روايت كند و دلهاى شيعيانمان را استوار سازد از هزار عابد بهتر است. اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏لد صفحه 40

    امام باقر عليه السلام فرمود: آنكه از شما شيعيان به ديگرى علم آموزد مزد او به مقدار مزد دانشجو است با قدرى بيشتر پس از دانشمندان دانش آموزيد و آن را به برادران دينى خود بياموزيد چنان كه دانشمندان به شما آموختند. اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏لد صفحه 42

    ابو بصير گويد شنيدم امام صادق عليه السلام ميفرمود: كسى كه بديگرى چيزى آموزد براى اوست مثل پاداش كسى كه بآن عمل كند. عرض كردم: اگر باز بديگرى آموزد همين پاداش براى او هست؟ فرمود: اگر بهمه مردم بياموزد همان ثواب در باره او جاريست، گفتم: اگر چه معلم بميرد فرمود: اگر چه بميرد. اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏لد صفحه 42

    حضرت باقر عليه السلام فرمود: هر كه بمردم درى از هدايت آموزد مثل پاداش ايشان دارد بدون اينكه از پاداش آنها چيزى كم شود و كسى كه بمردم درى از گمراهى آموزد مثل گناه ايشان دارد بدون اينكه از گناه آنها چيزى كم شود. اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏لد صفحه 43

    امام صادق عليه السلام فرمود كسى كه حديث ما را براى سود دنيا خواهد در آخرت بهره‏ئى ندارد و هر كه آن را براى خير آخرت جويد خداوند خير دنيا و آخرت باو عطا فرمايد. اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏لد صفحه 58

    وص فرمود: كسى كه چهل حديث از احاديث ما را حفظ كند خدا او را روز قيامت عالم و فقيه مبعوث كند. شرح- مراد از حفظ حديث يا از بركردن آنست و يا معنى عامى كه شامل نوشتن و تصحيح و تدريس و تفكر در آن و نگهداريش از تغيير و تحريف و عمل كردن بمقتضاى آن ميگردد و البته همين معنى است كه موجب بقاء دين و مذهب تشيع گرديده است. اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏لد صفحه 62

    حضرت باقر عليه السلام فرمود: از امر مشتبه باز ايستادن بهتر است از بهلاكت افتادن و واگذاردنت حديثى را كه روايت آن برايت ثابت نشده بهتر است از روايت كردنت حديثى را كه بر آن احاطه ندارى.شرح-اين حديث شريف را از لحاظ كلمه «تروه» و احتمالاتى كه در تلفظ آن داده‏اند معانى مختلفى كرده‏اند ولى تمام آن احتمالات اين معنى را در بردارد كه حديثى كه از همه جهات برايت روشن و واضح نيست و از مصاديق امر مشتبه است بازايستادن از آن و واگذاشتن آن بهتر از روايت كردنش ميباشد اصول كافى-ترجمه مصطفوى، ج‏لد صفحه 63

    رسول اکرم (ص) : اگر کسی دو حدیث را بخواند و خودش به آن دو حدیث عمل نماید و آن را به دیگران نیز تعلیم دهد تا آنان نیز از آن دو حدیث بهره مند شوند چنین کوشش و فعالیتی از جانب او بهتر و بالاتر از ثواب عبادت و بندگی حق تعالی به مدت 60 سال. منیة المرید صفحه 182

    حضرت محمد (ص) : سه بار فرمودند : بار خدایا خلیفه های مرا رحم کن. گفتند یا رسول الله خلیفه های شما چه کسانی هستند ؟ فرمودند آن کسانی که حدیث و سنت مرا تبلیغ کنند و به امت من بیاموزند. امالی شیخ صدوق مجلس سی و چهارم صفحه 180

    امام صادق (ع) : اگر کسی یک حدیث از معارف اسلامی را به خوبی بفهمد و عمق علمی آن را به درستی درک کند ، بهتر از آن است که هزار حدیث را در حافظه خود بسپارد و آنها را نقل نماید ، و پیروان مکتب اهل بیت به مقام فقاهت نائل نمی شوند ، مگر آنکه نظرات ائمه (ع) را درک کنند و به جهات مختلفه احادیث متوجه باشند. بحارالانوار جلد 1 صفحه 118 ، الحدیث جلد 1 صفحه 366

    امام صادق (ع) : احادیث اسلامی را به نوجوانان خود بیاموزید و در انجام این وظیفه تربیتی ، تسریع نمائید ، پیش از آنکه مخالفین گمراه ، بر شما پیشی گیرند و سخنان نادرست خویش را در ضمیر پاک آنان جای دهند و گمراهشان سازند. الحدیث جلد 1 صفحه 365 ، کافی جلد 6 صفحه 47

    امام باقر (ع) : پیروان اسلام در پرتو معرفت واقعی و درک حقایق علمی روایات ، میتوانند به عالیترین مدارج ایمان نائل شوند. بحارالانوار جلد 1 صفحه 118 ، الحدیث جلد 1 صفحه 365

    جابر گوید که امام باقر (ع) فرمود : ای جابر به خدا سوگند ، حدیثی که از فردی صادق ، در زمینه حلال و حرام به دست آوردی ، از آنچه خورشید بر آن میتابد با ارزشتر است. بحارالانوار جلد 2 صفحه 146 حدیث 15

    پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود : هرکس از امت من ، چهل حدیث در باب نیازهای دینی خود حفظ کند ( و عمل کند ) ، خداوند در روز قیامت او را عالمی فقیه گرداند و از عذاب وی چشم پوشد. بحارالانوار جلد 2 صفحه 153 حدیث 3 ، خصال شیخ صدوق جلد 2 صفحه 541 حدیث 15 ابواب الاربعین

    از امام صادق (ع) سوال شد کدام مرد افضل تر است ؟ مردی که سخنان شما را نشر میدهد و آن را در دل شیعیان استوار میکند ، یا مردی عابد که چنین نیست ؟ امام (ع) فرمود : آنکه سخنان ما را نشر دهد و آن را در دل شیعیان استوار سازد از هزار عابد برتر است. اصول کافی جلد 1 صفحه 33 حدیث 9

    حکمت 98 نهج البلاغه ؛ ضرورت عمل کردن به روايات ؛ (علمى، اجتماعى، تربيتى) و درود خدا بر او، امام علی (ع) فرمود: چون روايتى را شنيديد، آن را بفهميد عمل کنيد، نه بشنويد و نقل کنيد، زيرا راويان علم فراوان، و عمل کنندگان آن اندکند.

    پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : با یکدیگر ملاقات کنید و به گفتگوی حدیث بپردازید ، زیرا حدیث دلها را صیقل میدهد . دلها زنگار میگیرد ، مانند شمشیر و صیقل آن حدیث است. اصول کافی جلد 1 صفحه 50 حدیث 8

    ابراهیم کَرخی از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود : یک حدیث را اگر کاملا فهمیده باشی ، ارزشمندتر از هزار روایت است که ( طوطی وار ) آنرا برای دیگران نقل کنی ، و نیز هیچ یک از شما در قوانین و احکام دین عالم نخواهند بود مگر آنانکه مفهموم های گوناگون از سخن ما را دریافته باشد ؛ یقینا هر جمله ای از گفتار ما به هفتاد گونه تعبیر میگردد که راه خروج از هریک از آنها برای ما باز است. معانی الاخبار جلد 1 صفحه 5

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 01:49:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دنیا نسبت به قیامت شب است   ...

    قرآن مجید معمولاً از قیامت به (یوم) یعنی روز تعبیر فرموده است مثلاً «لااُقسِمُ بِیَومِ القِیامَهِ» در حالیکه آفتاب در قیامت در هم پیچیده می شود ، آنجا فقط نور ایمان و ولایت کار می کند برای مؤمن که نور ولایت در دلش تابیده، همه جا روشن است ولی برای غیر مومن تاریکی محض است ، وجوه مختلفی برای یوم ذکر کرده اند ، وجه مناسبی برای تعبیر به یوم آنست که دنیا نسبت به آخرت شب است، ظلمات، غفلت و جهل به واقع، آنرا فرا گرفته است، لکن قیامت سرای شهود و حضور است، اینجا باید ایمان به غیب پیدا کرد اما آنجا بوی بهشت از هزار سال راه به مشام می رسد، زبانه های آتش جهنم بلند است میزان عدل الهی و سنجس اعمال برپااست چگونه می شود انکار کرد مقام انبیاء و عظمت شأن اهل ایمان را؟! لذا روز، روز قیامت است و دنیا نسبت به آن شب است، فعلا مردم در ظلمات هستند و هر چند هم می شنوند خبر است لکن شنیدن کی بود مانند دیدن.

    دل مرا ز اندیشه اسباب دنیا سرد شد

    آخرت با یادم آمد آرزوها سرد شد

    چون شدم آگه ز اسرار علوم آخرت

    بر دلم دنیا و مافیها سرا پا سرد شد

    هرگهم دل گرم گردید از تماشای جهان

    یادم آمد آخرت دل از تماشا سرد شد

    فیض کاشانی

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [جمعه 1394-08-15] [ 07:54:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      وظیفه انسانها تا قیامت   ...

    ای مردم چرا دچار شک و تردید شده اید و در وادی حیرت و سرگردانی گیج می خورید؟

    آیا نشنیده اید که خداوند می فرماید : ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان امر را اطاعت نمایید؟

     آیا آنچه را که در اخبار و روایات درباره رویدادهایی که در زندگی پیشوایان شما ـ بر گذشتگان و آیندگانشان درود خدا بر آنان باد ـ بوده و رد آینده رخ نمی دهد ٬ نمی دانید؟   آیاندیده اید چگونه خدای تعالی از عصر حضرت آدم   علیه  السلام   تا زمان حضرت عسکری   علیه السلام   ٬ سنگرها و پناهگاههایی برای شما قرار داد که به آنها پناهنده شوید و پرچمها و نشانه هایی که بدانها هدایت گردید ٬ بطوری که هر گاه پرچمی ناپدید شود ٬ پرچمی دیگر پدیدار می شود و هر گاه ستاره ای افول کند ٬ ستاره ای دیگر می درخشد؟

    وقتی که خداوند امام حسن عسکری   علیه السلام   را از دنیا برد ٬ گمان کردید خداوند دینش را باطل کرد و سلسله پیوند خورده بین خود و مخلوقاتش را قطع نمود٬ نه٬ چنین نبود و نخواهد بود تا روز قیامت فرا رسد و فرمان خدا آشکار گردد٬ در حالی که آنان را خوشایند نباشد.امام قبلی ــ حضرت عسکری   علیه السلام   ــ که در گذشت ٬ به سعادت زیست و بر روش پدران خود ــ که درود خدا بر آنان باد ــ ( قدم جای آنها گذاشت) و از دنیا رفت وصیت و دانش او نزد ماست و جانشین و قائم مقام او از اوست و جز ستمگر گنهکار ٬ کسی با ما در این مسئله به مخالفت بر نمی خیزد ٬ و غیر از کافر کسی مدعی جانشینی او نیست.

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-08-14] [ 07:52:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مبدا شیطان پرستی قدیم   ...

    مبدا شیطان پرستی قدیم

     مبدا شیطان پرستی قدیمی همانطور که گفته شد به قرون اولیه آدمی بر می گردد. در زمانهای  قدیم انسانها در برابر هر چیزی که قدرت مقابله با آن را نداشتند و از درک آن عاجز بودند، تسلیم می‌شدند و سجده می‌کردند.شیطان پرستی قدیمی بر اساس سنتهـای خداپرستــی و شیطان پرستی واقع نشده است و نمی‌تواند اینگونه باشد که آنها برای اینکه در مقابل قدرتی بزرگ سجده کنند.مسلما این قدرت در شب از عظمت مخصوصی برخوردار بوده است و به ستایش و پرستش موجودی فوق طبیعی وهشتناک که قدرت فوق العاده ای دارد می‌پرداختند که مبدا شیطان پرستی قدیمی را به وجود آورد.
    شیطان پرستی جدید را پاره ای از انگلیسیان که گفته می‌شود از نجیب زادگان بودند به راه انداختند برای اینکه از قدرت شیطان و قدرت تاریکی بهره ببرند و پس از آن مراسم شیطان پرستی نوین برگزار می‌شود.تغییرات بسیاری نسبت به شیطان پرستی قدیمی و قرون وسطایی وجود داشت؛ اما به هر حال استفاده از قدرت شیطان همچنان باقی مانده است و این چیزیست که نمی‌توان خط بطلانی بر روی آن کشید.

    سیر تاریخی شیطان پرستی       

    شیطان پرستی قدیمی : شیطان پرستی قدیمی شیطان پرستی ای است که به قرون وسطا برمی‌گردد،؛ با اینکه همانطور که در تاریخچه شیطان پرستی ذکر گردید شیطان پرستی به قبل از میلاد مسیح برمی‌گردد اما اصولا شیطان پرستی قدیمی را مربوط به قرون وسطا می‌دانند.
    موضوعی که امروزه درباره شیطان پرستی قدیمی وجود دارد و در برخی کتابها دیده می‌شود به این مطلب برمی‌گردد که اصولا شیطان را کلیسا به وجود آورد تا تمام بدیها و پلیدیها را به آن نسبت دهد تا به نوعی خدمتی به بشریت کرده باشد ! این ، البته نظریه ای است که آن چنان نمی‌تواند درست باشد و انسان را حداقل از لحاظ فکری ارضا کند زیرا پیش از مسیحیت و در زمان های حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) و حتی پیش تر شیطان پرستی وجود داشته است.باید اذعان داشت چیزی به عنوان شیطان مسلما وجود دارد چون اگر نبود هیچ وقت آدم و حوا به زمین سقوط نمی‌کردند. پس نظریه فوق را می‌توان نسبت به مسیحیت و کلیسا مغرضانه خواند.
    شیطان پرستی قدیمی از لحاظ معنی و از لحاظ اعمال مسلما با شیطان پرستی کنونی بسیار تفاوت دارد. شاید بتوان گفت چیزی که به عنوان شیطان پرستی امروزه در جوامع گوناگون قرار دارد شیطان پرستی قدیمی یا قرون وسطایی است که این شیطان پرستی به طور کلی محکوم شده است.
    شیطان پرستی جدید با آن به مبارزه برخاسته است اما خوب هنوز عده زیادی آن را قبول دارند و به آن احترام می‌گذارند وقوانین آن را اجرا می‌کنند.
    شیطان پرستی قدیمی استفاده از کمک شیطان در کارهای زیان آور و کمک به برخی پادشاهان در جنگها بوده است و حتی همسر پادشاه فرانسه برای نجات شوهر خود از مرگ مراسم شیطان پرستی قرون وسطایی را انجام داد. شیطان پرستی قدیمی اعتقاد دارد که شیطان وجود دارد و قدرت او عظیم ترین قدرت بر روی جهان است. اصل شهوترانی و ارضای جنسی اصل لاینفک این مراسم است. شیطان پرستی قدیمی مخالف با مسیحیت و کلیسا است و دقیقا در مراسم خود اعمال ضد مسیحیت را انجام می‌دهد. آنها به مسیحیت و کلیسا اعتقادی ندارند و آنها را عامل بدبختی مردم می‌دانند. آنها می‌گویند مسیح پیامبری بود که باید زمین را آباد می‌کرد و مردم را به راه راست می‌برد اما تنها کاری که انجیل انجام داده دروغگویی و رواج بدی در جامعه است ! آنان قربانی کردن انسان را امری ضروری برای آرامش و احترام به شیطان می‌دانند.
    در این میان دختر بچه ها بهترین قربانی برای شیطان هستند. ریختن خون در این مراسم نشانه تقدس این مراسم است ( همانند نوشیدن شراب در عشای ربانی مسیحیت که به عنوان نشانه تقدس و خون مسیح است. شهوترانی در این مراسم از کارهایی است که باید بدان پرداخته شود چون در شیطان پرستی قدیمی ارضای حس جنسی یکی از مهم ترین عوامل است.البته با توجه به اینکه شیطان پرستان قدیمی بدترین اعمال را برای مبارزه با خدا، مسیح و شیطان انجام می‌دادند،

    لذا امور جنسی نیز به بدترین و فجیع ترین نوع انجام می‌گرفت.
    آنان به جهنم اعتقادی نداشتند و می‌گفتند جهنم همین دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم ؛  بر همین اساس بدترین گناهان را در مراسم خود انجام می‌دادند. شیطان پرستان قدیمی شیطان را موجودی با هویت خارجی می‌دانند.

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-08-13] [ 07:47:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      «تاریخچه شیطان پرستی »   ...


    «خلاصه ای از تاریخچـه شیطان پرستـی»

    شاید عده ای شیطان پرستی را آئینی مدرن و نهایتا مربوط به قرنهای گذشته می دانند اما واقعیت چیز دیگریست. شاید بتوان تاریخچه شیطان پرستی را به قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد.
    البته شواهد به دست آمده این حرف را تصدیق می‌کند که شیطان پرستی در نواحی امریکای لاتین، امریکای جنوبی و آفریقای مرکزی به قرنها پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد.
    در اکتشافات امریکای جنوبی یکی از قبایل این قاره که اعتقاد بسیاری به خوب و بد داشتند شیطان را می پرستیدند و حتی انسان هایی را برای شیطان قربانی می‌کردند.
    مکان های انجام مراسم قربانی هنوز وجود دارد و اجساد مومیایی به دست آمده و نوع کشته شدن ها نشانگر قربانی شدن این انسانها (که در آنها بیشتر زنان به چشم می‌خورند) است.

    در آفریقای مرکزی و در دشتها و کویرهای سوزان این قاره نیز در قبایلی که معروفترین آن قبیله اوکاچاست،شیطان به عنوان قدرت مطلق زمین و آسمان و پدید آورنده آن و خدای خشم و نفرت پرستش می‌شد و حتی قربانی هایی نیز در مواقع خاص به آن اهداء می‌شد.

    بیان این نکته ضروری است که زمان قربانی کردن انسانها در برابر  شیطان لحظه های خاصی بوده است.تاریخچه شیطان پرستی به    سالهای بسیار دوربر می‌گردد.         

    که بعدها این آیین و سنت به صورتهای دیگر نمود پیدا کرد که چیزهایی از گذشته چه با تحریف و چه بدون تحریف دست به دست در حال عبور همراه با زمان است.
    البته شیطان پرستی به هنگام پیدایش زبان و خط و زمان مادها ، سومریان، بابلیان و … نیز ادامه داشت تا این که شکل نوین آن به وجود آمد.


    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-08-12] [ 07:43:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نگاه یک بانوی غربی نسبت به حجاب؟!   ...

    لیلا حسین، نام یکی از زنان تازه مسلمان شده است که به خاطر شیفتگی به زیبایی حجاب مسلمان می شود.

    لیلا حسین نام زنی است که در مصاحبه با شبکه “اهل‌البیت تی‌وی“ می گوید، به خاطر شیفتگی به زیبایی های حجاب، از دین یهودی به دین اسلام مشرف شده و حجاب کامل را برگزیده است.

    مصاحبه زیر، خلاصه ای از گفتگوی لیلا حسین با زهرا علوی (مجری نوجوان شبکه اهل‌البیت که سرزندگی او مثال نقضی است برای کسانی که حجاب را مایه افسردگی می دانند) است:

     

     

    لیلا حسین: من ۶ سال قبل به اسلام گرویدم. و من در یک جامعه یهودی‌نشین زندگی می‌کردم. خیلی سخت نبود که به حجاب کاملا اسلامی روی بیاورم. اما اشخاص برداشت‌های کاملا متفاوتی نسبت به ایمان دارند. آنها به زنان یهودی بیشتر از زنان مسلمان احترام می‌گذارند.

    زهرا علوی: قبل از اینکه به اسلام روی بیاوری، چه نگرشی نسبت به زنان مسلمان داشتی؟

    لیلا حسین: اگه صادقانه بخوام بگم، هرچند ما با نوعی تنفر نسبت به مسلمانان بزرگ شده بودیم، اما همیشه شیفته زنان محجبه بودم و آنها را خیلی پاک و باوقار می‌دیدم. و از نظر من آنها زیبایی خاص خودشان را داشتند.

    زهرا علوی: پس از اینکه به اسلام گرایش پیدا کردی و نوع پوشش اسلامی را پذیرفتی، اولین چیزی که برات الهام‌بخش بود چی بود؟

    لیلا حسین: نخستین چیز که الهام‌بخش من بود قرآن بود، کلیه شواهدی را که من پیدا کردم نشان‌دهنده این بود که این، یک دین حقیقی است، چرا که تمامی انبیا و نیز امامت را قبول دارد که از نظر من بسیار مسئله منطقی‌ای بود.

    کم کم این دانش و شناخت را پیدا کردم که اسلام تنها بعد بیرونی ندارد بلکه دارای بعد درونی نیز هست و باید از درون هم به حفظ و نگهداری آن پرداخت.

    خانواده من فکر می‌کردند که من خودم را دارم محروم می‌کنم، چون من در فرانسه زندگی می‌کردم و در آنجا حجاب کاملا ممنوع است. با پوشیدن روسری، شما نمی‌توانید به مدرسه و محل کار بروید و از بسیاری از زندگی‌های اجتماعی محروم می‌شوید. برای خانواده من بسیار سخت بود که ببینند من تنها به خاطر پوشدن لباس زندگی‌ام را به لحاظ اجتماعی به خطر می‌اندازم. از نظر آنها لازم نبود که من مسلمان باشم و لازم نبود که با پوشیدن روسری مسلمانی خودم را نشان بدهم و کافی بود که تنها قلبا به آن ایمان داشته باشم. اما برای من این مسئله مهم بود چرا که در قرآن و بسیاری از سنت‌های پیامبر به اهمیت حجاب و شناخته‌شدن به عنوان مسلمان برای کسب احترام اشاره شده است. و من حاضر نبودم که آن را کنار بگذارم چرا که برای من چیزی بیشتر از پوشیدن لباس است.

    کسانی که می‌شناسم حجاب دارند بسیار خوشحال هستند، چرا که این برای آنها یک افتخار است که خودشان را از نگاه دیگران پوشیده نگه می‌دارند. اگر ایمان شما ضعیف باشد شما این نکته را متوجه نخواهید شد و برای شما مهم نخواهد بود و فقط می‌خواهید که با دیگران اختلاط داشته باشید و می‌خواهید آنطوری زندگی کنید که آنها می‌گویند. مجددا می‌گویم که لازم است به اصول خود بازگردید و دریابید که چرا مسلمان هستید. چرا که اسلام دینی است که شما باید خود را تطبیق دهید و دینی نیست که توسط والدین به ارث برسد. و از این طریق باید به زیبایی اسلام و نیز زیبایی حجاب برای زنان و فایده آن برای آنها پی ببرید.

     با وجود رشد روزافزون تبلیغات اسلام‌هراسانه و اسلام‌ستیزانه رسانه‌های غربی، آمارها حکایت از رشد روزافزون گرایش به اسلام در جوامع غربی داردبه آمارهای انتهای این گزارش توجه کنید.

    آنچه که آمارها نشان می‌دهند حاکی از آن است که جمعیت کسانی که به دین اسلام مشرف می‌شوند در همه‌جای جهان رو‌‌‌به افزایش است و مهمتر این‌که جمعیت‌ زنانی‌ که به اسلام می گروند تقریبا دو برابر مردان است
    تحقیقات نشان می‌دهد مهمترین عوامل گرایش بیشتر زنان به دین اسلام، جذابیت حجاب برای آنان بوده و آرامشی که محجبه بودن به آنها می‌دهد و پس از آن آداب مسلمانی که برای مردم دیگر ادیان به صورت فطری جذاب است.

    مصاحبه با زنان تازه مسلمان شده، بیانگر این است که ابتدا به ساکن آنها با دیدن زنان محجبه در جامعه خود به جاذبه زیبایی حجاب و بعد کنجکاوی در مورد اسلام رسیده‌اند و سپس با برگزیدن حجاب برای خود آرامش محجبه بودن را درک کرده‌اند. از این روست که دولتمردان اسلام‌ستیز غربی، با درک جنبه تبلیغی که حجاب زنان برای اسلام دارد، زنان محجبه را محدود و مهار می‌نمایند. (این مساله بی‌گمان، کسانی که در فرهنگ انقلاب اسلامی رشد کرده‌اند را به حقانیت وصیت شهدا می‌رساند که ” خواهران من، دشمن از چادر سیاه شما بیشتر هراس دارد تا خون سرخ من!")

    و این همه در شرایطی رخ می‌دهد که روز‌به‌روز شرایط با حجاب زیستن در شهرهای اروپایی سخت تر می‌شود. علی‌رغم آن‌که آزادی زنان برای داشتن حجاب نقض شده و حقوق شهروندی زنان محجبه سلب می‌شود؛ میل به مستوری و پوشیدگی در میان زنان جهان درحال افزایش است و این امر به صورت فطری رخ می‌دهد. لذا بنیان آنچه که حاصل تلاش دولتمردان غربی برای مهار رشد اسلام گرایی در اروپا صورت می‌گیرد از این رو بر باد است، که آنها با نمادهای ظاهری اسلام همچون مناره‌های مساجد و حجاب زنان مبارزه می‌کنند و حال آن‌که باطن اسلام ریشه در فطرت انسانها دارد و تاریخ نشان داده که مردم را نمی‌توان بیشتر از مدت کوتاهی وادار به رفتن راه خلاف فطرت کرد.

    در نهایت باید این نهیب را به جامعه و خانواده‌ها و سپس مسئولان فرهنگی زد، که آیا مادران محجبه جامعه ما توانسته‌اند حکمت داشتن حجاب را به صورت عقلی و فطری به دختران خود (که مادران آینده هستند) بیاموزند؟ از آن‌جا که بارها در جامعه، مادر و دخترهایی را دیده‌ایم که علی‌رغم آن‌که مادر با چادر به خیابان می‌آید، دخترش در کنار او با حجاب حداقلی قدم می‌زند، و این نگرانی دغدغه مندان فرهنگی را افزایش می‌دهد! اما به هر حال بی صبرانه به انتظار تحقق وعده های الهی می نشینیم که انسان به راه فطرت خود بازگردد.

    فاقم وجهک للدین حنیفا ، فطرت الله التی فطر الناس علیها، لاتبدیل لخلق الله ، ذلک الدین القیم و لکن أکثر الناس لایعلمون (روم/۳۰).

    روی دلت را سوی این دین اعتدال گردان و برآن پایدار باش، آیینی برخاسته از فطرت الهی که قلوب انسانهاآن را می‌طلبد،چرا که بر آن سرشته گشته، این آفرینش توحیدی تغییر پذیر نخواهد بود، این است دینی که تکیه‌گاهی استوار است، هرچند این حقیقتی است که بیشتر مردم آن را نمی‌دانند.

    بخشی از آمار گرایش به اسلام و حجاب در جهان

    براساس سالنامه کتاب واقعیات در سرشماری اخیر در آمریکا مشخص شد که سالانه ۱۰۰هزار نفر در این کشور به دین اسلام میگروند.

    موسسه تحقیقاتی و پژوهشی فیث‌ماترز اعلام کرده است که تعداد کسانی که در انگلیس در ۱۰ سال گذشته به اسلام گرایش یپدا کرده اند، ۱۰۰هزار نفر می باشند که بیشتر آنان را زنان تشکیل می‌دهند. در این میان، تعداد دختران جوان ۲۰ تا ۳۰ ساله و دارای تحصیلات دانشگاهی که به دین اسلام گرویده‌اند، چشمگیرتر است.

    روزنامه “تایمز” لندن سال گذشته در گزارشی اعلام کرد: تعداد افرادی که در انگلیس به دین اسلام روی می‌آورند، روز به روز افزایش می‌یابد. این درحالی است که تعداد مسیحیان این کشور که هر هفته به کلیسا رهسپار می‌شوند، ۲ درصد کاهش می‌یابد. در این میان تعداد زنان مسلمانی که برای ادای نماز به مسجد جامع لندن می روند، دو سوم تعداد مسلمانان این شهر است که بیشتر آنان کمتر از ۳۰ سال سن دارند.

    روزنامه کریستین ساینس مانیتور می نویسد: شمار افرادی که در آمریکا به اسلام می گروند روزافزون است و این رقم در میان اسپانیایی زبانان مقیم آمریکا ۳۰ درصد افزایش نشان می دهد . جمعیت کسانی که در ده سال اخیر درآمریکا به زبان لاتین سخن می گویند و به دین اسلام مشرف شده اند به ۲۰۰هزار نفر می رسند.

    روزنامه سان سنتیال نیز در این باره می گوید: تعداد دختران بین ۱۸ تا ۳۰ سال که در ایالت فلوریدا با حجاب و روسری مشاهده می‌شوند نسبت به یک دهه گذشته افزایش چشمگیری داشته است.

    نتایج یک بررسی جدید در ترکیه نشان می‌دهد در چهار سال اخیر، تعداد بانوان با حجاب در این کشور، چهار برابر افزایش یافته است.

    مرکز مطالعات اسلامی اسپانیا در آمار جدید از مسلمان شدن ۲۵۶ زن اسپانیایی در دو سال گذشته خبر داده است. این مرکز تأکید کرده است که اولین علت گرایش زنان به اسلام، مواجه شدن با افراد مسلمان و جذب رفتار و آداب آن‌ها است.

    آمار منتشره پایگاه اینترنتی گروه تحقیقاتی “آیجی” در مرکز نیویورک بیانگر آن است که نسل جدید دختران جوان نیویورکی برخلاف نسل‌های قبلی علاقه چندانی به خودنمایی و پوشیدن لباس‌های بدن‌نما ندارند و مردم به پوشیدگی بیشتر روی آورده‌اند. علت اصلی این امر بی‌بند و باری است که در چند سال اخیر رایج شده بود و اکنون در عکس‌العمل به آن، گرایش به پوشیدگی بیشتر در میان دختران جوان و نوجوان اوج می‌گیرد.

    http://www.hejabonline.com

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-08-11] [ 07:16:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ به شبهه ی دوستان(رنگ مشکی چادر)   ...

     

    مگر ممکن است اسلام رنگ سیاه را برای نمایش زیبایی حجاب برتر وتامین سلامت روانی جامعه پذیرفته باشد. پس کراهت آن آیا هنوز هم ثابت نیست.وآیا سلامت روانی بانوان اهمیتی ندارد .
    مشکل من نوعی وجوانان با چادر سیاهه. نه چادر. چون جامعه ظرفیتی برای آن ایجاد نکرده وهیچ کس به فکر دختران نو جوان مسلمانی که به خاطر حس زیبایی شناسی
    چادر سیاه را{نه چادر را}کنار می گذارد نیست وآنگاه ما همایش حجاب برگزار می کنیم
    ومسائل حجاب را برای دختران چادری حل می کنیم درحالی خود حتی از خود
    نمی پرسند . چرا وچگونه وبه چه علت محبوبیت چادر به مجبوریت چادرسیاه تبدیلشده

    پاسخ شبهه

     یه تعریف ساده و خودمونی از حجاب اینه که آدم خودنمایی نکنه!

     حجاب نه تنها برای زنان هست بلکه برای مردان هم هست که خوب مسلما نسبت به زنان مقداری بیشتره
    انسان نسبت به هر نعمتی که خدای مهربون بهش میده مسئولیتی رو هم باید در قبالش به عهده بگیره کسی رو که خداوند بهش زیبایی میده مسلما مسئولیتی رو در قبال این زیبایی پیدا میکنه و این مسئولیت اینه که عفت داشته باشه و رنگ لباسش(چادرش) طوری نباشه که وقتی تو خیابون میره چشم صد نفر بهش باشه و به قول معروف نخ نما بشه
    اما در مورد رنگ سیاه چادر
    اولا رنگ سیاه ذاتا کراهت نداره که در این مورد تحقیق بیشتر شما رو میطلبه در ثانی رنگ سیاه در بعضی موارد علاوه بر اینکه کراهت نداره پاداش خیر هم داره نظیر اینکه ما به پیروی از ائمه اطهارمون در شهادت ها لباس مشکی می پوشیم
    از نظر روانشناسی رنگ ها هم رنگ سیاهی از جمله رنگ ها ایه که کمتر جلب توجه میکنه مسلما اگر بانویی با وقار چادر مشکی رو به سرش میکنه علاوه بر اینکه حس زیباشناسیش رو میزاره برا حلالش(همسرش,پدرش,مادرش,و…) هم سلامت روانیه خودش رو تظمین کرده و هم سلامت روانیه جامعه رو چون که با خیال راحت و بدون اینکه چشمی به دنبالش باشه یا کسی متلک بارش کنه در جامعه میره و میاد حالا اگه یکی با چادر قرمز بیاد یا آبی یا صورتی(مختص دختر خانوما)آیا جلب توجه نمیکنه؟
    و آیا این جور چادر ها (رنگارنگ) فرد و رو نخ نما نمیکنه؟!

    در پایان خواهر من به خودت افتخار کن که از حضرت زهرا سلام الله علیها پیروی میکنی و چادر مشکی زیبا رو به نشونه ی وقار به سرت میزاری


    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-08-10] [ 07:11:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سرنوشت پست ترین خوک های عاشورا   ...

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سرنوشت پست ترین خوک های عاشورا

    در ادامه مطلب با گوشه ای از جنایات و همچنین سرنوشت شوم دنیوی افرادی همچون یزید ابن معاویه،شمر ابن ذی الجوشن،خولی ابن یزید اصبحی وعبد الرحمن ابن حصین آشنا خواهید شد.

     

    خولی ابن یزید اصبحی

    خولی ابن یزید اصبحی از چهره های بسیار کثیف و از عمال سر سپرده حکومت بنی امیه و از فرماندهان سپاه یزید در کربلا بود.

    او قاتل عبد الله ابن علی و عثمان بن علی از برادران امام حسین علیه السلام می باشد و در غروب عاشورا نیز با تمام افتخار سر مبارک امام حسین علیه السلام را به کوفه برد.او پس از شهادت امام حسین علیه السلام به غارت خیمه ها پرداخت.خولی پس از غارت خیمه ها به همراه شمر و ده نفر دیگر اسب بر بدن مطهر شهدا و سید الشهدا علیه السلام تازاند.

    ابو عمره،فرمانده مختار خانه خولی را محاصره کرد.او خود را در چاه مستراح مخفی کرده بود.اما زن او که کینه بسیاری نسبت به او داشت محل اختفای او را نشان داد، طبق دستور مختار پاهایش را بریدند و جسدش را نیز سوزاندند.

    حضرت زینب سلام الله علیها می فرمایند:او به غارت خیمه ها مشغول بود و به سوی من آمد و مقنعه ام را کشید و گوشواره ام را از گوشم بیرون آورد،در عین حال گریه می کرد،گفتم:تو غارت می کنی و در عین حال گریه میکنی.گفت:برای مصائب شما اهل بیت گریه می کنم،گفتم:خداوند دست و پاهایت را قطع کند و در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند!

    عبد الرحمن بن حصین

    در حادثه کربلا،از محافظین شریعه فرات بود.پس از بستن آب فرات فریاد زد:ای پسر فاطمه!از این آب یک قطره نچشی تا آن وقت که طعم مرگ را بچشی یا به حکم ابن زیاد گردن گزاری.در این هنگام امام حسین علیه السلام فرمود:کیستی؟او خود را معرفی کرد.سپس حضرت فرمودند:خدایا او را از تشنگی بکش و هیچ وقت او را نیامرز!

    او پس از واقعه کربلا بیمار شد و تشنگی بر او غالب شد.هر قدر آب میخورد،تشنگی او فرو نمی نشست و از تشنگی فریاد می کرد تا در نهایت به درک واصل شد.

    شبث بن ربعی

    طرح اسب تاختن بر اجساد شهیدان را پیشنهاد کرد و خود نیز بر جسد مطهر امام علیه السلام اسب تازاند.

    شبث در جنگ میان سپاه مختار و مصعب اسیر شد.طبق برخی نقل ها،به دستور مختار دست و پاهایش را قطع کردند و در میان شهر گذاشتند تا مانند سگ زوزه کنان جان داد.

    شمر ابن ذی الجوشن

    این شخص که رذیلت آن بر همگان کاملا آشکار است در ابتدا از یاران حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین و از معلمین قرآن  بود ولی با گذشت زمان در لشکر خوارج قرار گرفت.او در حادثه کربلا فرماندهی  پیاده لشکر کوفه را به عهده گرفت و در آخرین ساعتهای روز دهم محرم، زمانی که امام حسین علیه السلام جراحت‌های زیادی در سر و بدن داشت، شمر، با چکمه و خنجر برهنه بر سینه او نشست و سر او را از تن جدا کرد.

    شمر که مقداری طلا و نقره  را از اهل حرم اباعبدالله غارت کرده بود در کوفه آنها را به زرگری داد و دستور داد از آنها برای زنانش زینت آلات بسازد.اما زرگر هر آنچه از آن طلا و نقره را در آتش قرار میداد  به سرب تبدیل میشد شمر با دیدن این اتفاق آیه ی”خسر الدنیا و الآخره” را خواند و دانست که هم دنیایش تباه شد و هم آخرتش.

    در نهایت ابوعمره، شمر را دستگیر کرد و نزد مختار آورد. مختار ثقفی، سر او را از بدن جدا کرد و بدنش را درون دیگى پر از روغن جوشان انداخت. یاران مختار سرش را لگدکوب کردند و نزد محمد بن حنفیه فرستادند تا تسکینى بر وى باشد.

    یزید ابن معاویه

    این چهره کثیف و ضد اسلامی که در کارنامه سیاه خود حمله به کعبه را نیز دارد روزی همراه یارانش در صحرا آهویی می بیند و در همین حال قصد میکند تا به تنهایی آهو را شکار کند سوار بر اسب می شود و آهو را دنبال میکند آهو از این وادی به آن وادی رفت و در نهایت یزید گم شد و هر چه همراهانش به دنبال او گشتند او را نیافتند. در آن صحرا تشنگی سختی بر او غلبه کرد.که در همین حال به صحرا نشینی برخورد کرد که در حال کشیدن آب از چاه بود.مرد صحرا نشین که او را نمی شناخت  با رفتاری عادی مقداری آب به او داد.

    یزید رو به او کرد و گفت:اگر من را بشناسی که من کیستم بیشتر من را احترام می کنی!

    آن اعرابی گفت:ای برادر عرب تو کیستی؟

    گفت:من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم.

    اعرابی گفت :سوگند به خدا تو کشنده ی حسین بن علی علیه السلام هستی ای دشمن خدا و رسول خدا

    اعرابی با خشم شمشیر یزید را گرفت و بر سر او زد شدت ضربه  به قدری بود که شمشیر به سر اسب یزید نیز برخورد کرد،اسب در اثر شدت ضربت فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد اسب با سرعت می تاخت و یزید را بر زمین می کشید،آن قدر یزد بر زمین کشیده شد که بدنش پاره پاره گردید و تنها ساق پای او روی رکاب  آویزان ماند.

    و تمام این سرنوشت های شوم تنها مربوط به بخشی از عذاب  دنیوی این افراد بود که گفته شد و به راستی که عذاب اخروی قابل مقایسه با عذاب دنیوی نخواهد بود

    منبع:سایت نصر۱۹

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 06:45:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اندرز و عبرت گرفتن از گذشتگان   ...

    امام علی علیه السلام فرموده است :

    اهل گورستان همسایگانگی هستند که با هم اُنس نمی گیرند ، و دوستانی که بدیدن یکدیگر نمی روند ، نسبتهای آشنائی بینشان کهنه و سببهای برادری از آنها بریده شده است ، پس همگی با اینکه یکجا گرد آمده اند تنها و بیکسند ، و با اینکه دوستان بودند از هم دورند ، برای شب بامداد و برای روز شب نمی شناسند ، هر یک از شب و روز که در آن کوچ کرده اند برای ایشان همیشگی است ، سختیهای آن سرای را سختتر از آنچه می ترسیدند مشاهده کردند ، و آثار آن جهان (پاداش و کیفر) را بزرگتر از آنچه تصور می نمودند دیدند ، پس آن دو پایان زندگانی برای ایشان کشیده شده تا جای بازگشت (بهشت یا دوزخ) و در آن مدت منتهی درجۀ ترس (برای دوزخیان) و امیدواری (برای بهشتیان) هست پس اگر بعد از مرگ بزبان می آمدند نمی توانستند آنچه را بچشم دیده و دریافته اند بیان کنند .

    نهج البلاغه باب 4 قسمتی از خطبه 212

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [شنبه 1394-08-09] [ 07:13:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مناجاتی کوتاه از امیرالموئمنین   ...

    خدایا بر من ببخش آنچه را تو به آن آگاه تر از من هستی،و اگر دوباره به گناه بازگشتم،تو نیز به آمرزشت بازگرد.بر من ببخش آنچه را با خود وعده کردم و تو مرا وفا کننده به آن نیافتی.خدایا بر من ببخش آنچه را که با زبانم به تو تقرب جستم و دلم با آن مخالفت نمود.خدایا بر من ببخش اشارات نابجای چشم،سخنان بی فایده،و هواهای دل،و لغزش های زبانم را.

    nasr19.ir

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [جمعه 1394-08-08] [ 07:18:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حکایت ﻣﻼ ﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ   ...


    ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺍﺯ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘایشان ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﺪ . ﻣﻼ ﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞﺳﮑﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ . ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﮐﻨﺠﮑﺎو ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻼ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺷﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺖ ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻨﯽﻃﻠﺐ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ، ﺑﻬﺮ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﮐﻪ ﺷﺪﻩ ﻧﻔﺮﯼ ﭘﻨﺞ ﺳﮑﻪ ﻓﺮﺍﻫﻢﮐﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻭﯼ ﻣﯽ ﺭﺳﺎﻧﻨﺪ!!

    ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﻣﻼ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺳﮑﻪ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺟﯿﺒﺶ ﺟﺮﯾﻨﮓ ﺟﺮﯾﻨﮓ ﺻﺪﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﻣﻨﺒﺮ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﻭ ﺳﺨﻨﺮﺍﻧﯽ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.!!
    ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻨﺒﺮ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺁﻣﺪﻩ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺧﺮﻭﺝ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﻭ ﭘﻮﻟﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ!!

    ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﻫﺎﺝ ﻭ ﻭﺍﺝ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼﮔﻨﮓ ﻭ ﮔﯿﺞ
    ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ : ﻣﻼ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺻیغه ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ! ﺁﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟؟
    ﻣﻼﻧﺼﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻠﯿﺤﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ
    ﺍﺳﺖ…ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ، ﺁﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺑﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻮﻝ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﺳﻌﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﻪﻧﺤﻮ ﺍﺣﺴﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﮐﻨﺪ . ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯾﻢ ﮔﻮﺵ ﺩﺍﺩﯾﺪ. ﻭ ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻭﻗﺘﯽ ادم
    ﭘﻮﻝ ﺗﻮﯼ ﺟﯿﺒﻬﺎﺵ ﺑﺎﺷﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.

    در دنیای امروز :فقر آتشی است که خوبیها را می سوزاند
    وثروت پرده ایست که بدیها را می پوشاند

    و چه بی انصافند آنانکه…یکی را می پوشانند به احترام داشته هایش و دیگری را می سوزانند به جرم نداشته هایش….

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 07:11:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پر زرق و برق اما پوک —   ...

     

     

    جنگ های پیامبر با یهودیان و دشمنان اسلام برای امروز حاوی این مطلب است که این دشمنان علیرغم زرق و برق فراوان خود در اکثر مواقع با شدت برخورد پیامبر پا به فرار گذاشته اند؛

    قبیله بنی قینقاع، یهودیان  بسیار مرفهی بودند. کار زرگری در کل جزیره العرب در اختیار آنان بود. لذا سرمست از ثروت خود به پیامبر پیشنهاد جنگ دادند. پیامبر در پاسخ لبیک گفت اما آنان بدون درگیری به دژهای خود پناهنده شدند. پیامبر اما کوتاه نیامد و به طرف دژهای آنان روانه شد و تا ۱۵ روز آنان را در محاصره خود گرفت تا آنکه آنان تسلیم  شدند و ضمن رها سازی لوازم و وسایل خود اجازه یافتند با اموال و فرزندان و بستگانشان از قطب حکومت اسلامی خارج شوند.

    قبیله بنی نضیر، این یهودیان آنچنان ثروتمند بودند که پول و ثروت خود را به عنوان وام در اختیار دیگران می گذاشتند، لذا پیامبر جهت دریافت وام به سوی آنان روانه شد. اما آنان قصد جان پیامبر را کردند، لذا پیامبر به آنان که زیر لوای  نظام اسلامی نمک دان شکسته بودند اینگونه پیام داد : ” حال که پیمان مرا شکستید از دیار من بیرون شوید و برای این کار به شما ده روز مهلت می دهم” یهودیان اما پاسخ دادند “هر چه می خواهی بکن! “

    پیامبر نیز هرچه خواست کرد، بی درنگ به سوی آنان روانه شد، آنان را محاصره کرد و خانه هایشان را ویران نمود، پاسخ یهویان روشن بود؛ فرار! و  پاسخ پیامبر نیز روشن بود “اشدا علی الکفار“. یهودیان مدام از دژی به دژ دیگر فرار می کردند. تا آنکه با مشاهده ی شدت عمل پیامبر تسلیم و از ایشان خواستند تا با اموال و لوازمشان از مدینه خارج شوند، اما آنان با غرور خود قبلاً چنین فرصتی را مردود کرده بودند، لذا پیامبر نپذیرفت و آنان با گذاشتن غنیمت بسیار از مدینه خارج شدند.

    قبیله عرب بنی سلیم، که دو بار جهت حمله به مسلمین و پیامبر گرد آمدند اما هر بار به محض شنیدند حرکت پیامبر به سوی آنان بدون آنکه سپاه اسلام را ببینند از ترس از هم گسیختند و پا به فرار گذاشتند!

    طوایف عرب بنی ثعلبه ، محارب و بنی غطفان با هم جمع شده بودند و پس از عقب نشینی قبلی خود، مجداداً جهت جنگ با پیامبر گرد آمدند، که مجداداً به محض شنیدن وارد عمل شدن پیامبر متحیر و قبل از جنگ از رویارویی با آن حضرت به گونه ای گریختند که زنان و اموال خود را فراموش کردند با خود ببرند!

    و ده ها مورد دیگر که بیانگر آن است که در برابر دشمن باید با شدت عمل برخورد کرد، اگر پیامبر در تمام موارد بالا در هجوم به کفار و مقابله کمی کوتاهی، ضعف و یا مسامحه نشان می دادند به آنان جسارت حمله و خسارت به مسلیمن را داده بودند.

    امام خمینی در سخنی به امام خامنه ای اینگونه نحوه ی برخورد ایران با آمریکا را شرح می دهند:

    “این را بدانید که هر وقت بخواهید با آمریکا و انگلیس مسامحه کنید، فشارشان را بیشتر می کنند. بهترین کار با آمریکا این است که با شجاعت و شهامت با آن برخورد کنید. شما بعد از من یادتان باشد که با آمریکا نباید مسامحه کرد. باید با آن برخورد محکم کرد و نترسید که هیچ غلطی نمی تواند بکند. ”

     

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 06:53:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      مشکل آمریکا با ایران   ...

    »اد رویس»، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در بیانیه ای در خصوص برنامه هسته ایران ذکر می کند؛

    وقتی موضوع ایران مطرح می‌شود، تمامی توجهات به سوی تلاش برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای این کشور متمرکز می شود، اما همانطور که یکی از شاهدان امروز صبح شرح داد، برنامه هسته‌ای ایران تنها بخش کوچکی از پیکان انقلابی است که در سراسر جهان امتداد پیدا کرده است و منافع کلیدی آمریکا را تهدید می‌کند. سیاست خارجی ایران، خرابکارانه، فرقه‌ای است و بر اساس اهدافی پایه‌گذاری شده است که به ضرر منافع آمریکا در منطقه است.

    رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان آمریکا در ادامه، ایران را به حمایت از گروههای تروریستی متهم کرد و گفت: در واقع، با حمایت طولانی‌ مدت ایران از گروههای تروریستی، شبه‌نظامیان و رژیم‌های تروریستی، منطقه، ضربه این «نیزه انقلابی» را گهگاهی حس می‌کند. به واسطه کمک‌های ایران، حماس از سال ۲۰۱۲، مجدداً تجهیز به سلاح شده است و نزدیک به ۸۰ درصد از شهروندان اسرائیل به سمت پناهگاهها فرار کرده‌اند. با کمک ایران، شبه‌ نظامیان شیعه در عراق مجدداً مسلح و فعال شده‌اند. رژیم اسد با نیروهای ایران، به قتل عام سوری‌ها ادامه می‌دهد. با کمک ایران، حزب‌الله قادر شده تا اسرائیل را با ۲۵ هزار موشک تهدید کند و این در حالی است که شورشیان حوثی‌ با حمایت ایران در پایتخت یمن پیشروی کرده‌اند.

    Royce_620

    رویس ضمن محکوم کردن ایران به حمایت از گروههای تروریستی مدعی شد که تحریم‌ هایی که در سالهای اخیر علیه برنامه هسته‌ای ایران وضع شده موجب شد که ایران به میز مذاکره بیاید اما در این شرایط نیز ایران بعنوان بخشی از برنامه ژئوپالتیکی وسیعتر خود در سطح منطقه از گروههای افراطی حمایت کرده است.


    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 06:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ به شبهات درباره زیارت عاشورا:   ...

    «لعن» کردن فحش و ناسزا نیست، بلکه «لعن» در مقابل «رحم» و «لعنت» در مقابل «رحمت» قرار دارد و انسان عاقل و مسلمان باید بداند که چه خطی در ذیل رحمت الهی قرار دارد و چه خطی مشمول این رحمت نبوده و خارج از دایره آن قرار می‌گیرد. و گرنه دوست‌شناسی و دشمن‌شناسی یا همان «تولی و تبری» ممکن نبوده و محقق نمی‌گردد. لذا هر انسانی و البته هر مسلمانی، عده‌ای را «مرحوم» و عده‌ای را «ملعون – دور از رحمت» می‌شناسد؛ منتهی باید دقت کند که خودش و امیال نفسانی‌اش را به جدای خدا ننشاند، بلکه داوری او را بر اساس ملاک‌ها و شاخصه‌های وحی، سنّت نبوی و سیره‌ی اهل عصمت (ع) قرار دهد.

    ب – بیان امام باقر علیه‌السلام در زیارت عاشورا که در واقع دانشگاه تعلیم اصول «تولی و تبری» است، همان است که فرمودند و ضرورتی ندارد که ما برای ضمایر آن مصداق یابی نماییم. اگر لازم بود نام ببرند، می‌بردند و ابایی نداشتند. چنان چه نام برخی را بیان داشتند.
    امام علیه‌السلام دقت و توجه زائر (شیعه یا سنّیِ) امام حسین علیه السلام را در این زیارت به نکته‌ی بسیار مهمی جلب می‌نمایند. می‌فرمایند: با توجه به ماجرای اسف‌بار کربلا که مشهود عینی همگان بود، شما مردم «یزید» شناس شدید و او را ملعون می‌نامید (چنان چه حتی بسیاری از اهل سنت وی را لعنت می‌کنند)؛ اما سطحی‌نگر و ظاهرگرا نباشید.
    زیارت عاشورا متذکر می‌گردد که یزید، این جوان بدمست، جانی و ظالم، صاعقه نبوده که به ناگاه از آسمان نازل شود و یا زلزله نبود که به ناگاه زیر پای امت اسلامی را بلرزانده و تخریب نماید، بلکه حاصل چهار جریان انحرافی قبل از خود و نیتجه‌ی بی‌بصیرتی و اهمال مسلمین نسبت به چهار جریان انحرافی پیشین بود. لذا تأکید می‌نماید «و یزید خامساً – و پنجمین‌شان یزید».
    ج – زیارت عاشورا با این بیان ژرف می‌آموزد که جریان‌شناس و جریان‌گرا باشید، نه این که روی افراد خاص تکیه کنید. به فرمایش حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «حق را بشناسید، اهلش را خواهید شناخت»، نه این که شخص‌گرا باشید و دائم به دنبال مصادیق و اشخاص بگردید.
    جریان انحرافی را باید شناخت. وقتی انسان صراط مستقیم و جریان انحرافی را شناخت، اهل آن را در هر زمان خواهد شناخت. حتی خلافت انحرافی را نیز (در هر زمان) یک جریان انحرافی حاکم بر اذهان عمومی مردم به قدرت می‌رساند. و گرنه از دست شخص تنها (یا حتی با چند همدست، پیرو یا طرفدار) کاری بر نمی‌آید، حتی امام علی علیه‌السلام نیز باشد، خانه نشین می‌شود.
    انحراف و حتی انحرافات ایجاد شده در صدر اسلام، مختص آن دوره نبوده که اذهان گمان کنند مقصود فلان شخص و فلان شخص بوده است. بلکه اگر آنان نبودند، کسان دیگری پرچمدار انحراف می‌شدند و هم اکنون نیز عین همان صراط و عین همان انحرافات وجود دارد، در حالی که آن افراد دیگر در میان ما نیستند. نه حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام هست و نه اصحاب سقیفه، نه معاویه هست و نه امام حسن علیه‌السلام، نه یزید هست و نه امام حسین علیه‌السلام …، ولی خطوط، جریان‌ها، توطئه‌ها، اختلاف‌افکنی‌ها و تفرقه بین مسلمین و انداختن آنان به جان یک دیگر، هم چنان همان‌ها هستند. از این رو در ادامه سلام‌ها یا لعن‌ها، تولی‌ها و تبری‌های زیارت عاشورا «الی یوم القیامة» آمده است.
    د – مشکل اختلاف میان شیعه و سنّی، به زیارت عاشورا بر نمی‌گردد که گمان کنیم کنار گذاشتن آن موجب رفع اختلافات شده و یا زیارت امام حسین (ع) از دور یا نزدیک موجب تشدید اختلافات می‌شود. این دروغی القایی برای حذف فرهنگ عاشورا در اذهان عمومی شیعه و سنّی است.
    این که شایع می‌کنند زیارت عاشورا موجب تشدید اختلافات شیعه و سنی می‌شود، به ضرر اهل سنّت است، چرا که ناخودآگاه القا می‌نماید آنها طرفداران معاویه و یزید هستند، در حالی چنین نیست. چهارمین خلیفه‌ی آنان حضرت علی علیه‌السلام هستند و اکابرشان و حتی بسیاری از خودشان به اهل بیت (ع) اردات داشته و دارند. فقط وهابیت که ساخته و پرداخته و نیز دست نشانده و انگلیس و امریکاست، عناد دارند.
    اتفاقاً اگر امروزه شیعه و سنّی سعی کنند تا در مکتب عاشورا «یزید» شناس شده و یزیدهای زمان خود را بشناسند، با جهان‌بینی، ایدئولوژی، استراتژی، اهداف، روش‎ها و تاکیتک‌های معاویه‌ای و یزیدی آشناتر شوند، بیشتر وحدت می‌کنند و در لشکری واحد، با کفر و ظلم مبارزه می‌کنند و سبب می‌گردند تا سرهایشان بالای نیزه‌ی جاهلان خودفروخته و عمله‌ی آماتور ظلمه نرود و ناموس‌شان به سپاهیان یزیدی امروز (چون مدینه آن زمان) حلال نگردد، سرمایه‌هایشان غارت نشود و اسلام‌شان تحت سلطه و اداره‌ی نامسلمانان قرار نگیرد.
    «اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ * اَللّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً وَ الْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيادٍ وَ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ شِمْراً وَ آلَ اَبى سُفْيانَ وَ آلَ زِيادٍ وَ آلَ مَرْوانَ اِلى يَوْمِ الْقِيمَةِ»
    ترجمه: خدايا مخصوص گردان نخستين ستمگر را به لعنت من و آغاز کن بدان لعن اولى را و سپس دومى و سومى و چهارمى را * خدايا لعنت کن يزيد را در مرتبه پنجم و لعنت کن عبيداللّه پسر زياد و پسر مرجانه را و عمر بن سعد و شمر و دودمان ابوسفيان و دودمان زياد و دودمان مروان را تا روز قيامت.

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-08-07] [ 07:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      توصیه جالب امیرالمومنین(ع) به جوانان   ...

    میزان قرار دادن وجدان اخلاقی
    امام علی(علیه السلام) به جوانان توصیه نمودند که، میزان قرار دادن وجدان اخلاقی در معاشرت اجتماعی است. آن حضرت خطاب به فرزندش چنین می فرمایند:
    «یا بنی اجعل نفسک میزانا فیما بینک و بین غیرک»
    پسرم، خود را معیار و مقیاس قضاوت بین خود و دیگران قرار ده.
    .
    نادیده گرفتن این اصل مهم اخلاقی نتیجه ای جز تیرگی روابط دوستانه نخواهد داشت.
    ————–
    تجربه اندوزی
    استفاده از تجارب دیگران از جمله مواردی است که در وصایای امام علی(علیه السلام) دیده می شود.
    آن حضرت می فرمایند:
    «اعرض علیه اخبار الماضین و ذکره بما اصاب من کان قبلک من الاولین و سر فی دیارهم و آثارهم فانظر فیما فعلوا و عما انتقلوا و این حلوا و نزلوا»
    .
    اخبار گذشتگان را بر قلبت عرضه کن و آن چه را که به پیشینیان رسیده به یاد آر، در دیار و آثار مخروبه آن ها گردش کن و درست بنگر آن ها چه کرده اند. ببین از کجا منتقل شده اند و در کجا فرود آمده اند.
    ———
    رعایت آداب معاشرت و دوستی
    شکی نیست که بقا و دوام دوستی منوط به رعایت حدود دوستی و آداب معاشرت است. دوست گرفتن آسان است اما نگه داری آن مشکل تر است.

    امام علی(علیه السلام) در قسمتی دیگر از نامه مبارک خود به نکات ظریفی که موجب پایداری پیوند دوستی است، اشاره می کند و می فرمایند:
    .
    ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست گرفتن عاجز باشد و ناتوان تر از او فردی است که دوست را از دست بدهد.
    .
    بعضی جوانان از عدم ثبات و ناپایداری روابط دوستانه شکایت می کنند، که دلیل عمده آن رعایت نکردن حدود دوستی و افراط و تفریط در رفاقت است.
    .

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 05:07:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      الگوگیری از «اسوه حسنه»   ...


    احترام گذاشتن و بزرگ شمردن انسانها
    .

    تعدادی از اصحاب به خانه پیامبر آمده و به حضور آن حضرت شرفیاب شده بودند.
    .
    تعداد اصحاب زیاد بود و در اتاق دیگر جائی برای نشستن وجود نداشت.
    در این هنگام «جريربن عبداللّه» وارد شد، اما جايى براى نشستن نبود؛ لذا در نزديكى در نشست.
    پيامبر صلى اللّه عليه و آله عباى خود را برداشت و به او داد و فرمود:
    اين عبا را زير انداز خود قرار ده.
    .
    جرير عبا را گرفت و بر صورت خود مالید و آن را مى بوسيد و گريه مى كرد،
    .
    آنگاه آن را جمع كرد و به پيامبر صلى اللّه عليه و آله رو كرد و گفت:
    .
    من هرگز بر روى لباس شما نمى نشينم. خداوند تو را گرامى بدارد همان گونه كه مرا گرامى داشتى.
    .
    پيامبر صلى اللّه عليه و آله نگاهى به سمت چپ و راست خود كرد و سپس فرمود: هر گاه شخص محترمى نزد شما آمد او را گرامى بداريد و همچنين هر كسى كه از گذشته بر شما حقى دارد او را نيز گرامى بداريد.
    .
    بحارالانوار، ج 1، ص 182.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-08-06] [ 03:54:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پنج راهكار خودسازی از علامه طباطبائی   ...

    در پاسخ به نامه جوانی كه از وی درخواست خودسازی كرده بود نوشت:

    برای موفق شدن و رسیدن به منظوری كه در پشت ورقه مرقوم داشته اید لازم است:
    1 - همتی برآورده، توبه ای نموده،
    .
    2 - به مراقبه و محاسبه بپردازید. به این نحو كه هر روز صبح كه از خواب بیدار می شوید قصد جدی كنید كه در هر عملی كه پیش آید رضای خداوند عزاسمه را مراعات خواهم كرد. آن وقت در سر هركاری كه می خواهیدانجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت. به طوری كه اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هرچه باشد.
    همین حال را تا شب وقت خواب ادامه خواهید داد و وقت خواب، چهار، پنج دقیقه ای در كارهایی كه روز انجام داده اید فكر كرده. یكی یكی از نظر خواهید گذرانید. برای هر كدام كه مطابق رضای خدا انجام یافته شكری بكنید. برای هر كدام كه تخلف شده استغفار بكنید و این رویه را هر روز ادامه دهید.
    این روش اگرچه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی كلید نجات و رستگاری است.
    .
    3 - و هر شب پیش از خواب اگر توانستید سوره مسبحات یعنی سوره «حدید»، حشر و «صف» و «جمعه» و «تغابن» را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره «حشر» را بخوانید.
    .
    4 - و ضمنا روزانه اقلا با خدای خود ساعتی خلوت كرده و به ذكر او مشغول باشید.
    .
    5 - و درخوردن و نوشیدن و حرف زدن و معاشرت و خواب، از افراط و تفریط بپرهیزید و فرصت را غنیمت شمارید….

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-08-05] [ 03:58:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خطبه حضرت زینب در شهرکوفه درحال اسارت   ...

    الحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِ الْمُرْسَلینَ.

    أَمَّا بَعْدُ،یا أَهْلَ الْکُوفَۀِ! یا أهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْلِ! أَتَبْکُون؟! فَلا سَکَنَتالعَبْرَةُ
    وَ لا هَدَأَتِ الرَّنَّۀُ!إِنَّما مَثَلُکُمْ مَثَلُ الَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکاثاً تَتَّخِ ذُونَأَیْمانَکُمْ
    دَخَلًابَیْنَکُمْ! أَلا وَ إنّ فیکُم الصَّلَفُ و الصَّنَف و داء ال ّ صدر الشَّنِف و مَلَقُ الْأَمَۀِ و
    حَجزُ الَأعداء کَمَرْعَی عَلی دِمْنَۀٍ أوْ کَفِضَّۀٍ عَلی مَلْحُودَةٍ!ألا ساءَ مَا تَزِرُونَ!
    إي وَاللّه فَابْکُوا کَثِیراً وَ اضْحَکُوا قَلِیلًا، فَقَدْ ذَهَبْتُمْبِعارِها وَ شَنارِها،
    فَلَنْ تَرْحَضُوها بِغَسْلٍ أَبَداً، وَ أنَّی تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلیلِ خاتمِ النُّبُوَّةِ وَ
    مَعْدِنِ الرِّسالَۀِ وَ مَدار حُجَّتِکُمْ وَ مَنارِ مَحَجَّتِکُمْ سَیِّدِ شَبابِ أهْلِ الْجَنَّۀِ؟!
    وَیْلَکُمْ یا أهْلَ الْکُوفَۀ! ألا ساءَ مَا سَوَّلَتْ لَکُمْ أنْفُسُکُمْ انّ سَخَطَ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَ
    فِی الْعَذابِ أنْتُمْ خالِدوُن.أتَدْرُونَ أيَّ کَبِدٍ لِرَسُولِ اللّهِ (صلی الله علیه وآله) فَرَیْتُمْ وَ
    أيَّ دَمٍ لَهُ سَفَکْتُمْ وَ أيَّ کَرِیمَۀٍ لَهُ أبْرَزْتُمْ؟! لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إدّاً تَکادُ السَّمواتُ
    یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْاَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدّاً وَ لَقَدْ أَتَیْتُمْ بِها خَرقاءَ
    شَرْهاءَ طِلاع الَارضِ! أَفَعَجِبْتُمْ أَنْ أمْطَرَتِ السَّماءُ دَماً؟! فَلَعَذابُ
    الْاخِرَةِأَخْزَي وَ أَنْتُمْ لا تُنْصَرُونَ! فَلَا یَسْتَخِفَّنَکُمُ الْمَهَل،فَلا
    یَحْفِزُهُ البِدار وَلا یُخافُ عَلَیهفَوتُ الثار!
    کَلّا اِنَّ رَبّی وَ رَبُکُم لَبِالْمِرْصادٍ!

    ترجمه

    ستایش از آن خداست و درود بر پدرم محمد و خاندان پاک و نیکو کارش.
    اما بعد:
    ای مردم کوفه،ای مردمان حیله گر و خیانت کار !! گریه می کنید ؟؟
    اشک چشمانتان خشک نشود و ناله هایتان آرام نگیرد.
    همانا که کار شما مانند آن زنی است که رشته خود را پس از محکم بافتن،
    یکی یکی از هم می گسست،شما نیز سوگندهای خود را در
    میان خویش،وسیله ی فریب و تقلب ساخته اید.
    آیا در میان شما جز وقاحت و رسوایی ، سینه های آکنده از کینه،
    دو رویی و تملق، همچون زبان پردازی کنیزکان و ذلت و حقارت در برابر دشمنان
    چیز دیگری نیز یافت می شود؟
    یاگیاهى را مانید که در منجلابها مى روید که قابل خوردن نیست.
    یا به نقره اى مانید که گور مرده را به آن آرایش دهند.
    چه بدتوشه ای برای آخرت فرستاده اید؛توشه ای که همان خشم
    وسخط خدا است و درعذاب جاویدان خواهید بود.
    گریه می کنید؟ زار می زنید؟
    آری به خدا سوگندکه بایدگریه کنید،پس بسیاربگریید و کمتر بخندید.
    چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید
    که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست.
    و چگونه می توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)،
    خاتم پیامبران، معدن رسالت،و سرور جوانان اهل بهشت را از دامان خود بزدایید؟
    کسی که پناه مومنان شما،فریادرس در بلایای شما،
    مشعل فروزان استدلال شما بر حق و حقیقت و
    یاور شما در هنگام قحطی و خشکسالی بود.
    چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید،
    پس رحمت خدایی از شما دور و دورتر باد. که تلاشتان بیهوده،
    دستانتان بریده، معامله تان قرین زیان گردیده است،
    و خود را به خشم خدا گرفتار نموده اید.
    و بدین ترتیب خواری و درماندگی بر شما لازم آمده است.
    وای بر شما ای مردم کوفه !
    آیا می دانید چه جگری از رسول خدا دریده اید؟
    چه زنان و دختران با عفت و وقاری را از خاندان او به کوچه و بازار کشانده اید ؟!
    چه خونی از آن حضرت بر زمین ریخته اید؟!
    و چه حرمتی از او شکسته اید؟!
    شما این جنایت فجیع را بی پرده و آشکار به انجام رسانید؛
    جنایتی که سر آغاز جنایات دیگری در تاریخ گشته،سیاه،تاریک و جبران ناپذیر بوده،
    تمام سطح زمین و وسعت آسمان را پر کرده است.
    آیا از اینکه آسمان خون باریده تعجب می کنید؟
    در حالی که عذاب آخرت در مقایسه با این امر،بسیار شدیدتر
    و خوار کننده تر است و در آن روز کسی به
    یاری شما نخواهد آمد.
    پس مهلت هایی که خدای متعال به شما می دهد موجب
    خوشی شما نگردد،چرا که خدا در عذاب کردن بندگان خود شتاب نمی کند،
    چون ترسی از پایمال شدن خون و ازدست رفتن زمان انتقام ندارد.
    و همانا که خدای شما همیشه در کمین است.

    و چون سخن به اینجا رسید حضرت زینب (سلام الله علیها) حرکت نمود
    و مردم را حیرت زده دست بر دهان نهاده دیدم و…
    و این سخنان بلاغت آمیز از فصاحت آن حضرت ظاهر میگردد و
    سخت تر از این موقع مجلس یزید بود زینب(سلام الهه علیها) در برابر آن جبّار عنید،
    با حالت غربت و اسارت و تحمل یک عالم مصیبت و مشاهده سرهاي شهدا
    خصوص سر مقدس امام حسین (علیه السلام) چنان خطبهای ایراد
    فرمودند که اگر فصحای معروف عالم با تفکر و تأمل بسیار
    ابراز و اظهار می نمودند لایق تمجید می بودند.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 02:59:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خدا چه شكليه؟!   ...


    سوألى كه براى اكثر مردم ، مسلمون و غير مسلمون ، كوچيك و بزرگ حتما پيش اومده،اینه كه خدا از كجا اومده ، الان كجاست ؟

    از چى درست شده و قبل از خدا چى بوده؟!!

    اگر شما هم دوست داريد جواب اين سؤالها رو بگيريد بايد بدونيد عقل و درك و فهم ما قادر نيست به اون مرحله برسه ولى امام على (ع) در مقابل سؤال كفار راجع به خداوند به زيبايي جواب دادند وهم ضعف و عدم درك ما از وجود خداوند را شرح دادند .

    سؤال كفار از امام على(ع)

    در چه سال و تاريخى خدايت به وجود امد ؟

    امام فرمود ؛ خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاريخ و هرچيزى كه وجود داشته .

    كفار گفتند:
    چه طور ميشود؟ !
    هرچيزى كه به وجود آمده يا قبلش چيزى بوده كه از او به وجود آمده ويا تبديل شده!!

    امام على (ع) فرمود :
    قبل از عدد ٣ چه عددى است ؟
    گفتند ٢
    امام پرسيد قبل از عدد ٢ چه عدديست ؟
    گفتند ١
    امام پرسيد و قبل از عدد ١ ؟
    گفتند هيچ

    امام فرمود چطورميشود عدد يك كه بعدش اعداد بسیاری هست قبل نداشته باشد ولی قبل ازخداوند كه خود احد و واحد حقيقى است نميشود چيزى نباشد ؟؟

    كفار گفتند خدايت كجاست وكدام جهت قرار گرفته؟!!

    امام فرمود همه جا حضور دارد
    وبر همه چيز مشرف است .

    گفتند چطور ممكن است كه همه جا باشى و همه جهت اشراف داشته باشى؟!

    امام فرمود :
    اگر شما در مكانى تاريك خوابيده باشيد صبح كه بيدار شويد روشنايي را از كدام طرف و كجا مي بینيد ؟

    كفار گفتند همه جا و از همه طرف
    امام فرمود پس چگونه خدايى كه خود نور سماوات و ارض است نميشود همه جا باشد؟؟

    كفار گفتند : پس جنس خدا از نور است اما نور از خورشيد است خدايت از چيست !؟

    چطور ميشود از چيزى نباشى همه جا هم باشى قدرت هم داشته باشى !؟

    امام فرمود خداوند خودش خالق خورشيد و نور است ايا شما قدرت طوفان و باد را نديده أيد؟ باد از چيست كه نه ديده ميشود نه از چيزى است،در حالى كه قدرتمند است؟
    خداوند خود خالق باد است.

    گفتند :خدايت را برايمان توصيف كن.از چه درست شده ؟
    ايا مثل آهن سخت است ؟
    يا مثل آب روان ؟
    ويا از گاز است و مثل دود و بخار است !؟

    امام فرمود :
    ايا تا به حال كنار مريضى در حال مرگ بوده ايد و با او حرف زده ايد ؟
    گفتند : آرى بوده ايم وحرف زده ايم .
    امام فرمود : آيا بعداز مردنش هم بااو حرف زديد ؟
    گفتند نه چطور حرف بزنيم در حالى كه او مرده ؟!

    امام فرمود : فرق بين مردن و زنده بودن چه بود كه قادر به تكلم وحركت نبود؟؟

    گفتند :روح،روح از بدنش خارج شد.
    امام فرمود شما آنجا بوديد و ميگوييد كه روح از بدنش خارج شد و مُرد.

    حال آن روح را كه جلو چشم شما خارج شده برايم توصيف كنيد از چه جنس و چگونه بود !؟

    همه سكوت كردند .
    امام على (ع) فرمود: شما قدرت توصيف روحى كه جلو چشمتان از بدن مخلوق خدا بيرون آمده را نداريد؛ چطور قادر به فهم و درك ذات أقدس احديت و خداى خالق روح هستيد؟

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-08-04] [ 02:43:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دلنوشته   ...

    خدا دوست دارم

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-08-03] [ 11:12:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      "تشيع انگليسى، اسلام آمريكايى"   ...

    ميدانيد حضرت اباعبدالله الحسين كه يكنفر يكنفر دنبال يار ميگشت، در روز عاشورا عده اى را از صف يارانش بيرون كرد؟ گفت من نميخواهم كه شما شهيد شويد! ميدانيد آنها چه كسانى بودند؟
    همان حسينى كه فرياد ميزند ، هل من ناصر ينصرنى ، كسى نيست كه مرا يارى كند؟ صبح عاشورا بين ياران شهادت طلبش كه آمده بودند جانشان را فدا كنند، فرمودند هركس به ديگرى بدهى دارد و حق مالى بر گردن اوست، من نميخواهم امروز خونش با خون ما مخلوط شود.

    تو ميخواهى شهيد شوى، اما من نميخواهم تو شهيد شوى!
    اباعبدالله اين عده را از كربلا بيرون كرده، من و شما كه از ياران ايشان بالاتر نيستيم. تازه امام حسين آنجا بحث كلاه بردارى و دزدى كه نكرده اند، فرموده اند اگر از كسى قرض كرده ايد و به او پس نداده ايد ، نميخواهم اينجا باشيد، آنوقت فكر ميكنيد اين امام حسين، عزادار خودش را اگر ظلم كند به كسى ، ميبخشد؟ يعنى محب امام حسين، بالاتر از كسى است كه صبح عاشورا در كربلا آمده است تا شهيد شود؟
    دوتا امام حسين داريم، دو تا تشيع داريم، دو نوع عزادارى داريم ، دو تا محرم داريم.

    اولين روضه رسمى براى اباعبدالله را چه كسى خوانده؟ يزيد! ، اولين مجلس روضه و نوحه رسمى براى امام حسين را يزيد برقرار كرد، و اولين روضه حقيقى بعد شهادت حسين را هم ، زينب سلام الله عليها خوانده است. ما دو نوع روضه داريم، روضه يزيدى و روضه زينبى، همين الان هم هر دو نوعش هست، در همين جامعه شيعه ايران هم ، ما دو نوع روضه خوانى داريم. ما دو تيپ مداح و روضه خوان داريم. *

    *يك نوع امام حسين درست كردند كه بشود خيانت كرد، دزدى و گرانفروشى كرد، بعد هم گفت من محب او هستم! يك امام حسين هم ، حسينى است كه صبح عاشورا گفت ، نميخواهم براى من كشته شويد ، اگر حتى يكنفر از شما طلب دارد، و طلبش را نداده ايد .
    مواظب باشيد كه كلاهتان را برندارند.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 05:58:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      داستانی شگفت انگیزتر از «کهف» و «رقیم»   ...

    داستانی شگفت انگیزتر از «کهف» و «رقیم»
    .

    ای عشق سربلند؛ که بر نیزه می روی،
    از حلقه کمند تو، لا یمکن الفرار!
    .
    عبیدالله بن زیاد پس از گذشت یک روز از حضور کاروان اسرا در کوفه فرمان داد سر حسین علیه السلام را در کوچه های کوفه و در میان قبایل مختلف شهر بگردانند. زید بن ارقم روایت می‌کند که: من در بالاخانه خود نشسته بودم که دیدم آن سر مقدس را بر نیزه‌ای زده‌اند و از کوچه عبور می‌دهند.
    .
    وقتی سر در برابر من رسید، شنیدم که آیه 9 سوره کهف را می‌خواند:
    اَم حسبت انّ اصحاب الکهف والرقیم کانوا من آیاتنا عجبا
    آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم از آیه‌های شگفت ما بودند؟
    .
    به خدا سوگند از ترس موهای تنم راست شد.
    فریاد زدم: «به خدا ای پسر رسول خدا، داستان سر تو شگفت تر و حیرت‌انگیزتر است.»
    .
    یعنی اصحاب کهف و رقیم اگر چه داستان شگفت انگیزی داشتند، لکن پس از مرگ، سخن نگفتند، و داستان سر تو شگفت انگیزتر است که پس از بریده شدن از بدن، قرآن تلاوت می‌کند!
    منبع:منتهی الامال- حاج شیخ عباس قمی
    ———
    حسین جان!
    نه!!! تنها قرآن خواندن سر بریده تو شگفت انگیز نیست؛
    بلکه:
    داستان کربلای تو
    قصه شهادت مظلومانه تو؛
    .
    سخنان دلنشین و فریادهای طوفانی تو
    آزادگی و دلدادگی تو
    اصلا راز ماندگاری تو
    .
    عشق تو به معبود
    و عشق ما به تو
    همه شگفت انگیزتر و حیرت آورتر از داستان «کهف» و «رقیم»اند!!!
    .
    حسین!
    چه رازی در «نام» تو
    و چه رمزی در «مکان» شهادت تو؛ «کربلا»…… وجود دارد که همه دیوانه توأیم؟!

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-08-02] [ 12:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه   ...

    .
    هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه


    .
    فرازی از خطبه امام حسین(ع) در روز عاشورا
    .
    ببینید حسین(ع) چه با صلابت و شجاع و استوار در مقابل پلیدی ایستاده است!
    .
    أَلاَ وَإنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ: بَيْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه.

    آگاه‌ باشيد كه‌ اين‌ مرد؛ زنازاده‌ و پسر زنازاده‌(عُبيدالله‌ بن‌ زياد) مرا بين‌ دو چيز ثابت‌ و ميخكوب‌ نموده‌ است: يا با شمشير جنگ‌ كردن‌ و شربت‌ شهادت‌ نوشيدن‌، و يا تن‌ به‌ ذلّت‌ و خواري‌ دادن‌!
    .
    هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه،
    هرگز! هرگز! زیر بار ذلت نمی رویم!
    .
    يَأْبَي‌ اللَهُ ذَلِكَ لَنَا وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ،
    خداوند بر ما زبوني‌ و ذِلّت‌ را نمي‌پسندد، رسول‌ خدا و مؤمنين‌ نیز پستی را برای ما نمي‌پسندند.
    .
    وَحُجُورٌ طَابَتْ وَطَهُرَتْ، وَأُنُوفٌ حَمِيَّه، وَنُفُوسٌ أَبِيَّه؛
    دامن‌هاي‌ پاك‌ و پاكيزه‌اي‌ كه‌ ما را در خود پرورش‌ داده‌اند،
    سرهاي‌ پر حميّت‌، و نفس‌‌هاي‌ استواري كه‌ ابداً زير بار ظلم‌ و تعدّي‌ نمي‌روند، بر ما نمي‌پسندند كه‌:
    .
    مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَه اللِئَامِ عَلَي‌ مَصَارعِ الْكِرَامِ.
    اطاعت‌ فرومايگان‌ و زشت‌ سيرتان‌ را بر قتلگاه‌ كريمان‌ و شرافتمندان‌ ترجيح‌ دهيم‌!
    .
    أَلاَ وَإنِّي‌ زَاحِفٌ بِهَذِهِ الاْسْرَه مَعَ قِلَّه الْعَدَدِ، وَخَذْلَه النَّاصِرِ.
    آگاه‌ باشيد كه‌ من‌ با همين‌ جماعت‌ اندكي‌ كه‌ با من‌ هستند، با وجود كمي‌ تعداد و نبودن‌ مُعين‌ و ياور آماده‌ جنگ‌ هستم‌!
    لمعات الحسین(ع)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-08-01] [ 12:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.