حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آبان 1394
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 243
  • دیروز: 565
  • 7 روز قبل: 3193
  • 1 ماه قبل: 19158
  • کل بازدیدها: 2404728





  • رتبه







    کاربران آنلاین



      پاسخ به شبهه ی دوستان(رنگ مشکی چادر)   ...

     

    مگر ممکن است اسلام رنگ سیاه را برای نمایش زیبایی حجاب برتر وتامین سلامت روانی جامعه پذیرفته باشد. پس کراهت آن آیا هنوز هم ثابت نیست.وآیا سلامت روانی بانوان اهمیتی ندارد .
    مشکل من نوعی وجوانان با چادر سیاهه. نه چادر. چون جامعه ظرفیتی برای آن ایجاد نکرده وهیچ کس به فکر دختران نو جوان مسلمانی که به خاطر حس زیبایی شناسی
    چادر سیاه را{نه چادر را}کنار می گذارد نیست وآنگاه ما همایش حجاب برگزار می کنیم
    ومسائل حجاب را برای دختران چادری حل می کنیم درحالی خود حتی از خود
    نمی پرسند . چرا وچگونه وبه چه علت محبوبیت چادر به مجبوریت چادرسیاه تبدیلشده

    پاسخ شبهه

     یه تعریف ساده و خودمونی از حجاب اینه که آدم خودنمایی نکنه!

     حجاب نه تنها برای زنان هست بلکه برای مردان هم هست که خوب مسلما نسبت به زنان مقداری بیشتره
    انسان نسبت به هر نعمتی که خدای مهربون بهش میده مسئولیتی رو هم باید در قبالش به عهده بگیره کسی رو که خداوند بهش زیبایی میده مسلما مسئولیتی رو در قبال این زیبایی پیدا میکنه و این مسئولیت اینه که عفت داشته باشه و رنگ لباسش(چادرش) طوری نباشه که وقتی تو خیابون میره چشم صد نفر بهش باشه و به قول معروف نخ نما بشه
    اما در مورد رنگ سیاه چادر
    اولا رنگ سیاه ذاتا کراهت نداره که در این مورد تحقیق بیشتر شما رو میطلبه در ثانی رنگ سیاه در بعضی موارد علاوه بر اینکه کراهت نداره پاداش خیر هم داره نظیر اینکه ما به پیروی از ائمه اطهارمون در شهادت ها لباس مشکی می پوشیم
    از نظر روانشناسی رنگ ها هم رنگ سیاهی از جمله رنگ ها ایه که کمتر جلب توجه میکنه مسلما اگر بانویی با وقار چادر مشکی رو به سرش میکنه علاوه بر اینکه حس زیباشناسیش رو میزاره برا حلالش(همسرش,پدرش,مادرش,و…) هم سلامت روانیه خودش رو تظمین کرده و هم سلامت روانیه جامعه رو چون که با خیال راحت و بدون اینکه چشمی به دنبالش باشه یا کسی متلک بارش کنه در جامعه میره و میاد حالا اگه یکی با چادر قرمز بیاد یا آبی یا صورتی(مختص دختر خانوما)آیا جلب توجه نمیکنه؟
    و آیا این جور چادر ها (رنگارنگ) فرد و رو نخ نما نمیکنه؟!

    در پایان خواهر من به خودت افتخار کن که از حضرت زهرا سلام الله علیها پیروی میکنی و چادر مشکی زیبا رو به نشونه ی وقار به سرت میزاری


    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-08-10] [ 07:11:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سرنوشت پست ترین خوک های عاشورا   ...

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سرنوشت پست ترین خوک های عاشورا

    در ادامه مطلب با گوشه ای از جنایات و همچنین سرنوشت شوم دنیوی افرادی همچون یزید ابن معاویه،شمر ابن ذی الجوشن،خولی ابن یزید اصبحی وعبد الرحمن ابن حصین آشنا خواهید شد.

     

    خولی ابن یزید اصبحی

    خولی ابن یزید اصبحی از چهره های بسیار کثیف و از عمال سر سپرده حکومت بنی امیه و از فرماندهان سپاه یزید در کربلا بود.

    او قاتل عبد الله ابن علی و عثمان بن علی از برادران امام حسین علیه السلام می باشد و در غروب عاشورا نیز با تمام افتخار سر مبارک امام حسین علیه السلام را به کوفه برد.او پس از شهادت امام حسین علیه السلام به غارت خیمه ها پرداخت.خولی پس از غارت خیمه ها به همراه شمر و ده نفر دیگر اسب بر بدن مطهر شهدا و سید الشهدا علیه السلام تازاند.

    ابو عمره،فرمانده مختار خانه خولی را محاصره کرد.او خود را در چاه مستراح مخفی کرده بود.اما زن او که کینه بسیاری نسبت به او داشت محل اختفای او را نشان داد، طبق دستور مختار پاهایش را بریدند و جسدش را نیز سوزاندند.

    حضرت زینب سلام الله علیها می فرمایند:او به غارت خیمه ها مشغول بود و به سوی من آمد و مقنعه ام را کشید و گوشواره ام را از گوشم بیرون آورد،در عین حال گریه می کرد،گفتم:تو غارت می کنی و در عین حال گریه میکنی.گفت:برای مصائب شما اهل بیت گریه می کنم،گفتم:خداوند دست و پاهایت را قطع کند و در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند!

    عبد الرحمن بن حصین

    در حادثه کربلا،از محافظین شریعه فرات بود.پس از بستن آب فرات فریاد زد:ای پسر فاطمه!از این آب یک قطره نچشی تا آن وقت که طعم مرگ را بچشی یا به حکم ابن زیاد گردن گزاری.در این هنگام امام حسین علیه السلام فرمود:کیستی؟او خود را معرفی کرد.سپس حضرت فرمودند:خدایا او را از تشنگی بکش و هیچ وقت او را نیامرز!

    او پس از واقعه کربلا بیمار شد و تشنگی بر او غالب شد.هر قدر آب میخورد،تشنگی او فرو نمی نشست و از تشنگی فریاد می کرد تا در نهایت به درک واصل شد.

    شبث بن ربعی

    طرح اسب تاختن بر اجساد شهیدان را پیشنهاد کرد و خود نیز بر جسد مطهر امام علیه السلام اسب تازاند.

    شبث در جنگ میان سپاه مختار و مصعب اسیر شد.طبق برخی نقل ها،به دستور مختار دست و پاهایش را قطع کردند و در میان شهر گذاشتند تا مانند سگ زوزه کنان جان داد.

    شمر ابن ذی الجوشن

    این شخص که رذیلت آن بر همگان کاملا آشکار است در ابتدا از یاران حضرت علی علیه السلام در جنگ صفین و از معلمین قرآن  بود ولی با گذشت زمان در لشکر خوارج قرار گرفت.او در حادثه کربلا فرماندهی  پیاده لشکر کوفه را به عهده گرفت و در آخرین ساعتهای روز دهم محرم، زمانی که امام حسین علیه السلام جراحت‌های زیادی در سر و بدن داشت، شمر، با چکمه و خنجر برهنه بر سینه او نشست و سر او را از تن جدا کرد.

    شمر که مقداری طلا و نقره  را از اهل حرم اباعبدالله غارت کرده بود در کوفه آنها را به زرگری داد و دستور داد از آنها برای زنانش زینت آلات بسازد.اما زرگر هر آنچه از آن طلا و نقره را در آتش قرار میداد  به سرب تبدیل میشد شمر با دیدن این اتفاق آیه ی”خسر الدنیا و الآخره” را خواند و دانست که هم دنیایش تباه شد و هم آخرتش.

    در نهایت ابوعمره، شمر را دستگیر کرد و نزد مختار آورد. مختار ثقفی، سر او را از بدن جدا کرد و بدنش را درون دیگى پر از روغن جوشان انداخت. یاران مختار سرش را لگدکوب کردند و نزد محمد بن حنفیه فرستادند تا تسکینى بر وى باشد.

    یزید ابن معاویه

    این چهره کثیف و ضد اسلامی که در کارنامه سیاه خود حمله به کعبه را نیز دارد روزی همراه یارانش در صحرا آهویی می بیند و در همین حال قصد میکند تا به تنهایی آهو را شکار کند سوار بر اسب می شود و آهو را دنبال میکند آهو از این وادی به آن وادی رفت و در نهایت یزید گم شد و هر چه همراهانش به دنبال او گشتند او را نیافتند. در آن صحرا تشنگی سختی بر او غلبه کرد.که در همین حال به صحرا نشینی برخورد کرد که در حال کشیدن آب از چاه بود.مرد صحرا نشین که او را نمی شناخت  با رفتاری عادی مقداری آب به او داد.

    یزید رو به او کرد و گفت:اگر من را بشناسی که من کیستم بیشتر من را احترام می کنی!

    آن اعرابی گفت:ای برادر عرب تو کیستی؟

    گفت:من امیرالمومنین یزید پسر معاویه هستم.

    اعرابی گفت :سوگند به خدا تو کشنده ی حسین بن علی علیه السلام هستی ای دشمن خدا و رسول خدا

    اعرابی با خشم شمشیر یزید را گرفت و بر سر او زد شدت ضربه  به قدری بود که شمشیر به سر اسب یزید نیز برخورد کرد،اسب در اثر شدت ضربت فرار کرد و یزید از پشت اسب آویزان شد اسب با سرعت می تاخت و یزید را بر زمین می کشید،آن قدر یزد بر زمین کشیده شد که بدنش پاره پاره گردید و تنها ساق پای او روی رکاب  آویزان ماند.

    و تمام این سرنوشت های شوم تنها مربوط به بخشی از عذاب  دنیوی این افراد بود که گفته شد و به راستی که عذاب اخروی قابل مقایسه با عذاب دنیوی نخواهد بود

    منبع:سایت نصر۱۹

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 06:45:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.