حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
مهر 1394
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 317
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • زفاک


  •   دیوار ندبه   ...

     

    این دیوار در شهر اورشلیم (فلسطین اشغالی) قرار داره و مقدس ترین مکان برای یهودیان دنیاست. یهودی ها نماز های سه گانه شون رو، رو به این دیوار می خونن و یه جورایی قبله شون محسوب میشه.
    مطلبی که می خوام بگم، عمل خاصی هست که یهودی ها درباره این دیوار انجام میدن. اونها آرزوها و دعاهاشون رو توی تکه ای از کاغذ می نویسن و لای درزهای این دیوار میذارن. سالانه بیش از یک میلیون تکه کاغذ لابلای درز های این دیوار قرار میگیره و قرار بر این شده که بانک الکترونیکی ایجاد بشه و متن این دعاها و نیایش های مردم رو حفظ کنه.


    بحثم اینجاست: هیچ کجا شما درباره ی اینکه این دعا نوشتن ها خرافاته وخشک مذهبیه و به دردنخوره؛ نه چیزی میخونید و نه چیزی می شنوید. برعکس، با غرور و مباهات از این مکان نام برده میشه و از مقامات درجه اول دنیا تا یهودی های معمولی، با احترام با این مکان برخورد میکنن و بهش اعتقاد دارن. عکس هایی که در ادامه میذارم، نشون میده دیوار ندبه یکی از مکان هاییه که سران کشورها برای نشون دادن احترامشون به یهود، قطعا از اون بازدید میکنن و گاها (مثل روسای جمهور امریکا) دعا می نویسن و لابلای درز این دیوار قرار میدن؛ خیلی شیک و باکلاس!
    حالا رسانه ها و جوامع تحت یوغ همین اسرائیل، چه ها که برای زیارت گاه های شیعه نگفتن و نمیگن! و گاهی بعضی از روشنفکرنماهای کشور خودمون چه مته ای که به خشخاش این مباحث نمی ذارن! از زیارت و دعا خوندن و تبرک گرفتن ها…


    اونقدر که خود ما مذهبی ها گاهی خجالت می کشیم تبرک بگیریم از بارگاه این معصومین {که مبادا ببینن و بگن فلانی اُمّله!}
    این دیوار تنها قطعه ی باقی مونده از معبد حضرت سلیمان هستش، تاریخچه ش به صدها سال قبل از ائمه معصوم ما بر میگرده. ببینید چطور روسای عالی رتبه ی دنیا رو وادار به احترام و اعتقاد به این دیوار میکنن، اونوقت من و شما باید بابت زیارت ضریح امام ها مون به هر کسی (حتی وهابی و یهودی) جواب پس بدیم!

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-07-30] [ 06:00:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام حسین چگونه کشته شد؟   ...

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    نحوه ی به شهادت رسیدن سید الشهدا ابا عبدالله الحسین(علیه السلام)

     

    دیگر برادرش عباس نبود این را می شد از ندای امام که هنوز در سرزمین گرم کربلا می پیچید فهمید؛

    «اَخی اَبَا الفَضل اَلانَ اِنکَسَرَ ظَهری…وقَلَت حیلَتی(برادرم ابالفضل، حالا کمرم شکست و تدبیرم گسست)»

    تازگی خون علی اکبر بر محاسن امام دیده میشود و علی اصغر که خون گرمش بر دستان پدر روان است. شاید امام بیشتر از آنکه داغ دار فرزندان خود باشد نگران امانت های برادرش امام حسن علیه السلام بود. امانت هایی که در راه دفاع از عمویشان،حسین علیه السلام به شهادت رسیده بودند.

    در گوشه و کنار زمین کربلا پیکرهای یاران باوفای ابا عبدالله علیه السلام به چشم می خورد.حقیقتاً چه معادله ای بین سکه و سر بود که اکثر یاران حسین سری بر بدن نداشتند؟و حسین همه را نظاره میکرد. آری دیگر زمان آن رسیده بود که او نیز خدایش را ملاقات کند و به یارانش بپیوندد.

    حسین علیه السلام یکه و تنها مردانه در برابر خیمه هایش  ایستاده است تا کسی جرائت دست اندازی به اهل بیت باقی مانده اش را نداشته باشد. چهره ای آکنده از غم ، دلی داغ دیده  و چشمانی که در هر لحظه، شهادت عزیزان را به تصویر میکشد ولی باز هم محکم ایستاده است.

    هیچ کس جز خدای نمی داند که چه بر امام در آن لحظات می گذشت. اما با و جود تشنگی و در حالی که کاملا از حیات و زندگی مأیوس شده بود در برابر خرواری از سربازان دشمن شمشیرش را  کشید و با صدای هر چند خسته اما کوبنده مبارز طلبید. مبارزین پر هیاهویی که در قتال امام حسین علیه السلام حاظر می شدند در دم کشته می شدند.این را تاریخ نویسان سپاه عبیدالله ابن زیاد می گویند آنها که لحظه به لحظه ی عاشورا  را ثبت می کردند.

    نفر ها می گذشتند و اطراف حسین علیه السلام  پر شده بود از لاشه ی ناجوانمردانانی که  می خواستند افتخار کشتن حسین علیه السلام را به سینه زنند. دیگر احدی جرائت نزدیک شدن به قتال امام را نداشت چرا که در دم به اسفلی سافلین می پیوست.

    امام با ملاحظه ی این اوضاع  اینبار خود یک تنه به جانب راست سپاه دشمن حمله ور شد در حالی که اینگونه رجز می خواند:

    َالموتُ اَولی مِن رُکُبِ العارِ           و العارُ اَولی مِن دُخُولِ النارِ

    «مردن از آلودگی به عار و ننگ بهتر است،و عار و ننگ از ورود به آتش بهتر است»

    امام تنها یکه تاز میدان حق، آن چنان به جانب راست سپاه کفر می زد که چون ملخ از گرد او فرار می کردند.آنکه در تیر رس شمشیر امام قرار می گرفت با خونش زمین را نجس می کرد. با این یورش جانانه آرایش سپاه راست عمر ابن سعد کاملاً از هم پاشیده شد.

    امام اما اینبار به طرف چپ سپاه دشمن حمله نمودند در حالی که این ندا را بر لب داشتند:

     اَنا الحُسین بنُ علی                احمی    عِیالاتِ    اَبی

     آلَیتُ   اَن  لا   اَنثَنی                اَمضی عَلی دینِ النَّبی

    «من حسین فرزند علی هستم،از خاندان پدرم حمایت می کنم،سوگند خورده ام که به دشمن پشت نکنم؛و پیرو دین نبی اکرم صلی الله علیه و آله باشم»

    سپاهیان کفر، از اطراف امام دور می شدند به گونه ای که آرایش سپاه چپ دشمن نیز کاملا پراکنده و به اطراف پخش گردید.

    «عبدالله بن عمار بن عبد یغوث» در این باره می‌گوید: “غمگینی چون او ندیده بودم که فرزندان و اهل بیت و یار و دوستانش کشته شده باشند و اینگونه با قوت روح و بدن برزمد. او آنگونه با جرأت و دلیرانه بر دشمن حمله می‌کرد که گروه دلیر مردان(دشمنان امام)هر وقت او شدت نشان می‌داد، از هم می‌شکافت و دیگر کسی توان مقاومت نداشت.
    عمر بن سعد که شاهد در هم ریختن، سپاه خود بود با آشفتگی تمام بر سر سپاهیان خود نعره زد:

    «این فرزند اَنزَعُ البَطین (یکی از القاب امیرالمومنین) است و این پسر کشنده عرب است! از هر طرف بر او حمله کنید»

    در همین هنگام ناگهان چهار اسب تیر انداز از اطراف امام را محاصره نمودند و بین امام و خیمه گاه فاصله ایجاد کردند تا سپاهیا ن مجال حمله به خیمه گاه را پیدا کنند.

    امام به آنها نهیب زدند و فرمودند: «ای پیروان خاندان ابی سفیان! اگر شماها دین ندارید و از روز بازگشت نمی‌هراسید، پس در دنیای خود آزاده باشید و به (روش) نیاکان خود باز گردید، اگر عرب هستید، همان طور که اینگونه می‌پندارید.»

    شمر با شنیدن نهیب امام حسین علیه السلام صدا زد: «ای پسر فاطمه! چه می‌گویی؟» امام فرمود: «من و شما با هم می‌جنگیم، زنان گناهی ندارند. تا زنده‌ام تجاوزکاران و سرکشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من باز دارید.»

    شمر پذیرفت و همه به یکباره امام را هدف گرفته و به سوی او حمله ور شدند . جنگ به سختی گرایید و تشنگی لحظه به لحظه عرصه را بر امام تنگتر می کرد.
    امام اینبار به سوی فرات حمله‌ور شدند. فراتی که «عمرو بن حجاج» با چهار هزار سپاه از آن محافظت میکرد.اما با ورود امام به این ناحیه  سپاه چهار هزار نفری عمرو را در هم شکستند و سربازان او از اطراف امام پراکنده شدند. اسب وارد آب شده بود، امام به اسب خود فرمودند: «تو تشنه‌ای و من نیز تشنه‌ام؛ تا از آب ننوشی من هم از آب نخواهم نوشید»، اسب از نوشیدن آب امتناع می ورزید. امام دست زیر آب بردند و درحالی که خنکی آن را احساس می کردند به ناگاه صدای فریادی را شنیدند: «آیا شما از (نوشیدن) آب لذت می‌بری در حالی که به حرم تجاوز شد؟»

    امام بدون اینکه قطره ای بنوشند، آب را از دستان ریختند  و با سرعت روانه خیمه‌گاه شدند.

    امام سراسیمه به خیمه گاه رسیدن بستگان بار دیگر با خوشحالی به دور او حلقه زدند چرا که بار دیگر ابا عبد الله علیه السلام را می دیدند. امام آنها را به صبر و بردباری امر کردند و فرمودند: «برای بلا آماده باشید و بدانید که خداوند متعال حامی و نگهدار شماست و به زودی شما را از شر دشمنان خلاصی می‌بخشد و عاقبت کارتان را به خیر قرار داده، دشمن شما را به عذاب مبتلا خواهد ساخت و عوض این بلا به شما انواع نعمت‌ها را کرامت خواهد داشت، پس شکوه و گلایه نکنید، و چیزی که از قدر و ارزش شما بکاهد بر زبان نرانید.»

    همانا این وداع همانطور که در وصیت حضرت زهرا(سلام الله علیها) اشاره شده است سخت‌ترین لحظه برای امام  بود چرا که شاید  دیگر بعد از حسین کسی نبود تا از غارت خیمه گاه و اذیت اهل حرم جلوگیری کند.حسینی که با شنیدن قصد دشمن برای حمله به خیمه گاه آب را رها کرد و به طرف خیمه گاه تازاند می دانست که بعد از این وداع دوم چه بر سر اهل حرمش خواهد آمد.

    در همین اوضاع که امام در حال دل داری دادن به اهل بیتش بود فریاد عمر بن سعد بلند شد: «ای وای بر شما! تا هنگامی که او به خود و حرمش مشغول است به او هجوم برید. به خدا سوگند، اگر او با فراغت بال به شما حمله کند طرف راست و چپ سپاه شما را از هم می‌پاشد.»

    از هر طرف به سوی امام  تیراندازی شد، به حدی که تیرها از بین طناب‌های دور خیمه‌گاه (استراتژی امام برای برای مقابله با تیر اندازی به محوطه خیمه گاه) می‌گذشت و گاه به لباس زنان اصابت می‌کرد. زنان به وحشت افتادند و سراسیمه به خیمه‌گاه بازگشتند و همه در انتظار بودند که امام چه برخوردی خواهد کرد. امام چون شیری غضبناک بر آنان حمله کرد، تیرها از هر سو به امام نشانه می رفتند و گاه به سینه یا گلوی امام می‌نشستند.

    در همین اوضاع و احوال آشفته بود که  ناگاه دومین فریاد استغاثه امام بلند شد:

    «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا حمایت و حراست کند؟ آیا یگانه‌پرستی هست که از خدا در ارتباط با ما بترسد؟ آیا پناه دهنده‌ای هست که در پناه دادن ما به خداوند امید بندد؟»

    پس از آن، صدای ناله زنان بلند شد، و امام سجاد علیه السلام با تکیه بر عصای از جا برخاست در حالی که از شدت بیماری شمشیرشان بر زمین کشیده می‌شد. ناگاه امام حسین(علیه السلام) با فریادی بلند فرمودند:  

    «ام کلثوم! او را نگهدار! مبادا زمین از نسل آل محمد خالی گردد.»

    پس از آن ام کلثوم امام سجاد(علیه السلام) را به بستر خویش بازگردانید.

    امام جبّه‌ای از خز به همراه داشتند و عمامه پیامبر را بر سر نهاده بودند و شمشیر آن حضرت را بر کمر بسته بودند. ایشان پیراهنی طلب کردند که هیچ کس به آن رغبت نداشته باشد و آن را زیر لباس خود پوشیدند. لباسی برای امام آوردند. امام آن را نپسندید چون آن را لباس ذلت و خواری دانستند. لباس کهنه ای را گرفتند و آن را قدری پاره کردند و زیر لباس خود پوشیدند. و زیرجامه‌ای را طلبیدند و آن را نیز پاره کردند و پوشیدند، تا آن لباس را دشمن به غنیمت از تنشان در نیاورد.

    امام وارد میدان جنگ شدند و پس از هر حمله به وسط میدان باز می‌گشتند و مکرر این عبارت‌ را ترنم می‌فرمودند: «لاحول و لا قوه الا بالله العظیم هیچ قدرت و نیرویی نیست مگر از آن خدای بزرگ.» در همین حال گاه طلب آب می‌فرمودند.

    و شمر در پاسخ می گفت: «آن را نمی‌آشامی تا به آتش وارد گردی… .»

    «ابوالحتوف جعفی» تیری به پیشانی امام نشانه رفت. امام به سختی آن را از پیشانی بیرون آورد. همراه آن خون بر صورت امام جاری شد. امام فرمودند:

    «پروردگارا! تو می‌بینی که من در چه وضعیتی از این بندگان سرکش و معصیت کارت قرار گرفته‌ام، خدایا! تعداد اینها را برشمار و همه را خود بکش و بر روی زمین احدی از اینها را باقی مگذار و هرگز آنها را مورد بخشش قرار مده.»

    امام با صدایی بلند فریاد زدند:

    «ای امت نابکار! چه بد بعد از محمد(صلی الله علیه و آله) با عترت او برخورد کردید، اما شما پس از من کسی را نخواهید کشت که کشتن او را بر خود سهل و آسان شمارید. اما کشتن مرا ساده گرفته‌اید؛ به خدا قسم، امیدوارم که خداوند مرا به شهادت گرامی دارد و سپس از شما بدون این که خود بدانید انتقام بگیرد.»
    «حصین» گفت: «ای پسر فاطمه! چگونه از ما انتقام می‌گیری؟! » امام فرمودند:

    «خدا بین خودتان چند نفر را در فقر و وحشت قرار می‌دهد که بدان سبب خونتان را خواهند ریخت، سپس عذابی سهمگین بر شما نازل خواهد کرد.»

    از آن همه زخم‌های بسیار، ضعف بر امام غالب شده بود، امام ایستاد تا قدری استراحت کند. فردی با سنگ به پیشانی او زد. پیشانی آن حضرت شکست و خون صورت ایشان را فرا گرفت. دامن لباس را بالا زد تا از ورود خون به چشمان جلوگیری کند. دیگری با تیری سه شعبه قلب امام را نشانه گرفت و آن تیر بر قلب امام نشست. امام فرمودند:

    «بسم الله و بالله و علی مله رسول الله؛ به نام خدا، و برای خدا و بر مبنای ملت و آیین رسول خدا»

    و سپس به آسمان سر برداشتند و خدای تعالی را مورد خطاب قرار دادند:

    «الهی انک تعلم انهم یقتلون رجلاً لیس علی وجه الارض ابن نبی غیره؛ پروردگارا! تو خود می‌دانی که اینها مردی را می‌کشند که بر روی زمین جز او پسر پیامبری نیست.»

    سپس تیر را از پشت خود بیرون کشیدند و دست را زیر زخم سینه نهادند تا این که از خون پر شد، و به آسمان پاشید و فرمود: «بر من آسان است آن چه فرود آید، زیرا آن در برابر چشم خداوند است» از آن خون قطره‌ای به زمین نریخت. بار دیگر دست زیر خون گرفتند و آن را بر سر و صورت و محاسن خود پاشیدند و فرمودند:

    «همین گونه خواهم بود تا خداوند و جدم رسول الله را ملاقات کنم، در حالی که به خون خضاب شده‌ام؛ و خواهم گفت: ای جدم! فلان و فلان مرا کشتند.»

    اسب امام در اطراف آن حضرت می‌چرخید و خود را به خون امام آغشته می‌کرد.ابن سعد گفته بود: «این اسب، از اسبان خوب پیامبر است. او را بگیرند و محاصره کنند» اما مردم شام در این امر ناکام مانده بودند. بنابراین گفت: «او را رها کنید تا ببینم چه می‌کند.»

    او پیشانی خود را به خون حسین آغشته کرد و شیهه ای زد. به فرموده امام باقر علیه السلام آن حیوان پیوسته از ستم به حسین و از امتی که پسر پیامبرش را کشته، می‌نالید. سپس آن حیوان شیهه‌ کنان به خیمه‌گاه دوید.

    «هنگامی که چشم زنان به آن اسب با یال پر خون و زین واژگون افتاد، از خیمه‌گاه بیرون ریخته، موی پریشان کردند و بر صورت سیلی می‌زدند. بر چهره خود می‌نواختند، و فریاد ناله سر داده بودند. بعد از عزت، به ذلت و خواری افتادند و به سوی قتلگاه حسین شتابان می‌دویدند.

    ام کلثوم فریاد می‌زد: «ای محمد و ای پدرم، ای علی جان و ای جعفر طیار و ای حمزه (سیدالشهداء) این حسین است که عریان به روی خاک کربلا افتاده.»

    و  زینب نیز سلام الله علیها اینگونه می‌نالیدند:

    وا اخاه، وا سیداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء اطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل؛‌ «وای برادرم! وای آقایم! وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین می‌افتاد و کوهها بر دشت‌ها به هم می‌خورد.»

    حضرت زینب سلام الله علیها نزدیک امام رسیده بودند.در همان حال عمر بن سعد با عده‌ای از یارانش به قتلگاه نزدیک شده بود و امام در آخرین لحظات عمر شریفش به سر می‌برد.

    پس زینب فریاد زد: «ای عمر! اباعبدالله را می‌کشند و تو به او می‌نگری؟» وقتی عمر سعد از زینب روی گرداند، اشک چشمانش بر موهای چهره‌اش جاری شد.

    امام از شدت ضعف بر روی زمین نشستند، ولی خود را بر روی زانو به جلو می‌کشیدند. این حالت چندان ادامه نیافت تا این که «مالک بن نصر» با شمشیر ضربتی به سر مبارک او زد؛ کلاه خُودی که امام بر سر داشتند مملو از خون شد امام فرمودند: «با این دست نه بخوری و نه بیاشامی و خداوند با ستمکاران محشورت سازد.» کلاه خُود را از سر برداشت و عمامه را بر کلاه خود بست. دشمن اطراف امام را لحظه به لحظه بیشتر محاصره می‌کردند.

    امام قدرت برخاستن نداشتند.که ناگاه عبدالله بن الحسن به حمایت از امام وارد میدان شد و روی سینه امام به شهادت رسید.مردم تمایلی به قتل امام نداشتند؛ کشتن امام را هر قبیله به دیگر طائفه واگذار می‌کرد.

    ناگاه شمر فریاد زد: «منتظر چه هستید و چرا توقف کرده‌اید؟ همه بر او حمله کنید.» این بود که «زرعه بن شریک» ضربتی به کتف چپ امام زد و «حصین» تیری به گلوی امام نشانه رفت. دیگری بر گردن امام زد و «سنان بن انس» با نیزه‌ای به سینه مبارک امام زد و قفسه سینه شکسته شد؛ هم او تیری به گلوی حضرت زد و «صالح بن وهب» نیزه‌ای به پهلوی او زد.

    «هلال بن نافع» گفت: من نزدیک حسین ایستاده بودم امام در حال جان سپردن بود؛ «لیکن به خدا سوگند تا به حال کشته‌ای را ندیده‌ام به نیکویی او که در خون آغشته شود و اینگونه زیبای‌روی و نورانی باشد. آنقدر نور چهره او و زیبایی هیبتش مرا به خود مشغول داشته بود که به طور کلی از کشته شدن او غفلت داشتم»

    در همان حال حضرت گاه طلب آب می‌کرد و دیگران از پاسخ به این درخواست ابا داشتند.

    امام و دعای آخر

    چون آن حالت امام شدت یافت، سر به آسمان بلند کرد و چنین دعا کرد:

    «خدایا! تو برترین جایگاه را داری، بزرگ‌ترین قدرت، آنچه می‌خواهی می‌کنی، بی نیازی از خلایق، بزرگی‌ات بس عریض است و بر هر چه بخواهی توانایی، لطف و مهربانی تو نزدیک است، در عهد و پیمان راستگویی، نعمت تو سرازیر است و بلای تو نیکو، وقتی تو را بخوانم نزدیکی، هر چه را خلق کردی بر آن احاطه داری، توبه پذیرنده‌ای، از هر کسی که به تو باز گردد، بر هر چه اراده کنی دست یافته‌ای، هر چه را طلب کنی می‌یابی، وقتی که تو را شکر گویم تو سپاسگزاری، تو فراوان یاد می‌کنی هنگامی که تو را یاد می‌کنم، تو را می‌خوانم در حالی که محتاج و نیازمندم، در حال فقر به تو رغبت نشان می‌دهم، به سوی تو جزع می‌کنم، در حالی که بیمناکم، می‌گریم در حال گرفتاری و از تو کمک می‌طلبم در حال ناتوانی، به تو تکیه می‌کنم در حالی که کفایتم می‌کنی،

    پروردگارا! بین ما و قوم ما تو خود حکم کن؛ چرا که آنها ما را فریب دادند و ذلیل و خوار ساختند، به ما نیرنگ زدند و ما را کشتند در حالی که ما خاندان پیامبر تو و فرزند دوست محمد(صلی الله علیه و آله) هستیم که تو او را به پیامبری برانگیختی، و او را امین وحی خود دانستی، پس ما را در کارمان گشایش عطا فرما، ای بخشنده‌ترین بخشندگان!»

    سپس اینگونه فرمودند:

    اصبر علی قضائک، یا رب، لا اله سواک یا غیاث المستغیثین؛   «الهی بر قضای تو شکیبایی می‌کنم، معبودی جز تو نیست، ای پناه درخواست کنندگان!»

    و نیز فرمودند: « جز تو خدایی ندارم، و پرستش کننده‌ای جز تو نیست، بر حکم تو صبر می‌کنم، ای پناه کسی که جز تو پناهی ندارد! ای همیشگی که پایان ندارد! و ای زنده کننده مردگان! ای که بر کسب همه، احاطه داری! بین ما و بین آنها – ای بهترین حاکمان – تو خود قضاوت کن.»

    امام حسین علیه السلام با آن همه جراحت در حال زجر کشیدن بودند که ناگهان حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند: «ویحکم، اما فیکم مسلم، فلم یجیبها احد؛ وای بر شما! آیا در بین شما مسلمانی نیست؟ احدی او را پاسخ نداد.»

    پس از آن ابن سعد فریادی بر سر مردم زد که: «بر او فرود آیید و او را راحت کنید»

    شمر با سرعت بر گودال وارد شد و بر سینه امام نشست و محاسن شریف آن ولی اعظم الهی را گرفت و با دوازده ضربه سر مقدس عزیز زهرا سلام الله علیها را از تن مقدسش جدا ساخت.

    آخرین مناجات امام این بود «الهی رضاً برضاک؛ خدایا به رضای تو راضی و خشنود هستم»

    و آخرین کلامشان «بسم الله و بالله و فی سبیل الله؛ به نام خدا و به کمک خدا و در راه خدا»


    منابع:

    برگرفته شده با تلخیص از کتاب یاران شیدای حسین بن علی علیهما سلام نوشته آقای مرتضی تهرانی منابع مورد استفاده شده در این متن عبارت است از:

    مثیرالاحزان، ص۷۲؛ خوارزمی، مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۳ .

    مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۳؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص ۵۰ .

    مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۱۱۰٫

    تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۵۲ .

    اللهوف، ص۵۲ .

    بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۰؛ نفس المهموم، ص ۲۲۰ .

    موسوعه کلمات الامام الحسین، ص ۴۹۱ .

    مقتل الحسین مقرم، ص ۲۲۷ .

    اللهوف، ص ۵۰ .

    الخصائص الحسینیه، ص ۱۸۸ .

    المنتخب للطریحی، ص ۴۳۹٫

    مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص ۱۰۹ .

    اللهوف، ص ۵۳ .

    اللهوف، ص ۵۱ .

    مقتل الحسین مقرم، ص ۳۵۰ .

    نفس المهموم، ص ۲۲۱، مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص ۳۴ .

    مقتل الحسین مقرم، ص ۳۵۱ .

    نفس المهموم، ص ۲۲۲/ مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص ۳۴/ اللهوف، ص ۵۲ .

    اللهوف، ص ۵۲ .

    مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص ۳۴ .

    الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۷۰؛ مقتل الحسین خوارزمی، ج۲، ص۳۵ .

    الارشاد، ج۲، ص ۱۱۰؛ اللهوف، ص ۵۳- ۵۲ .


    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-07-29] [ 06:43:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اگر قصد توبه دارید بسم الله…   ...

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    نام او هم حرّ بود ولی لبیک را به امام نگفت!

    حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام روز چهارشنبه اول محرم الحرام،سال شصت و یک به “قصر مقاتل”فرود آمدند.

    امام و یاران وقتی به این مکان رسیدند خیمه ای را برافراشته دیدند.در حالی که نیزه و سلاحی آماده با اسبی بر درگاه آن ایستاده بود.امام از اصحاب آن خیمه سراغ گرفتند.گفته شد”عبید الله بن حر جعفی”در اینجا خیمه زده است.او فردی عثمانی مذهب بود که اموال این و آن را غارت می کرد و گاه به راهزنی می پرداخت.امام” حجاج بن مسروق جعفی” را که با عبید الله بن حر از یک تیره و قبیله بود را به سوی او روانه کرد تا او را به یاری حضرت دعوت کند.

     

    پس از سلام و پاسخگویی او,حجاج گفت:((ای پسر حر البته خداوند تو را به سوی کرامت و بزرگواری هدایت کرد،اگر آن را بپذیری!))

    حر پرسید:((آن کرامت کدام است؟))

    حجاج گفت:((حسین بن علی است که تو را به یاری خویش فراخوانده است.اگر در پیش او پیکار کنی به پاداش میرسی و اگر کشته شوی شهید شده ای))

    حر در پاسخ گفت:((انا لله و انا الیه راجعون،به خدا قسم من از کوفه خارج نشدم،مگر از روی کراهت که مبادا حسین به کوفه داخل شود و من آنجا باشم،به خدا سوگند،می خواهم او را نبینم و او هم مرا نبیند)).

    هنگامی که حجاج پیام حر را به امام داد.حضرت با عده ای از اهل بیت حرکت کرند و به خیمه گاه او آمدند.پس از سلام و تعارفات معمول،امام نشستند و فرمودند:((ای پسر حر،اهل شهر تو به من نامه نوشتند که به یاری من اجتماع کرده اند و از من خواسته اندتا به آنجا روم ،لیکن تقدیر آنگونه که آنها پنداشته اند نیست.تو را گناهان فراوانی است،آیا قصد توبه داری تا گناهانت محو شود؟))

    او گفت:((ای پسر رسول خدا،آن چیست؟))

    امام فرمودند:((پسر نبی خود را یاری رسانی و همراه او بجنگی.))

    ابن حر گفت:((به خدا سوگند،می دانم هر که شما را دنبال کند در آخرت سعید و خوشبخت خواهد شد.لیکن امیدی ندارم که در کوفه کسی شما را یاری کند.پس شما را به خدا سوگند این طرح و نقشه را بر من تحمیل مکن.چرا که نفس من بر مرگ آمادگی ندارد.اما این اسب من به خدا قسم بر آنچه خواهی تو را می رساند.نشد که سوار آن شوم و بر دیگران سبقت نگیرم،این از آن شما آن را با خود ببرید.))
    امام فرمودند:((ما را به اسب تو نیازی نیست))

    سپس فرمودند:((نخواسته ام گمراهان را یاور خود سازم.من تو را خیر خواهی کردم,همانگونه که تو بر من خیرخواهی کردی.اگر بتوانی کاری کنی که فریاد ما را نشنوی و در این درگیری ما شاهد نباشی،همان کن.به خدا سوگند اگر کسی صدای کمک خواهی ما را بشنود و ما را یاری نکند،خدای تعالی او را هلاک خواهد کرد)).

    بله دوستان عزیز از این داستان انسان به عظمت و بزرگی امام حسین علیه السلام پی میبرد که چگونه مشتاقانه دیگران را به سوی خود فرا میخواند و در اینجا تنها ما باید لبیک بگوییم.امام حسین علیه السلام اسب ما را نمی خواهد بلکه لبیک صادقانه خود ما را میخواهند لبیکی که در آن او را یاری کنیم و همراه او بجنگیم و دل را از هرآنچه غیر خدایی و غیر حسینی بر کنیم.

    طوری که هر چیز غیر خدایی و غیر حسینی را کوچک بشماریم و حاضر شویم آن را در راه خدا فدا کنیم.و این کار همانی است حضرت ابا عبدالله کرد یعنی همه چیز را فدای خدا کرد.که این کار بهتربن توبه است.البته بعد از لبیک به این ندا دیگر نباید بگوییم دلم می خواهد این کار را بکنم یا دلم میخواهد آن کار را بکنم بلکه باید ببینیم امام حسین چه میخواهد.

    حال اگر قصد توبه دارید بسم الله…


    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-07-28] [ 06:42:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چرا قیام امام حسین(ع) پایدار مانده است؟   ...

    چرا قیام امام حسین(ع) پایدار مانده است؟

    همه ی ما معتقدیم که قیام امام حسین (ع) پایدار ترین و جاودانه ترین  قیامی است که تا به حال جهان به خود دیده است که بعد از گذشت هزار و چهارصد سال هنوز که هنوز است آن شور  وانگیزه ی خود را از دست نداده است و مردم به عزاداری مشغول می شوند و برای آن حضرت مراسم عزاداری وسینه زنی به راه می اندازند اما سوالی این جا مطرح می شود که چرا جنگهایی مثل جنگ بدر که در آن جگر حمزه را از سینه اش در آوردند و یا جنگهای خونین دیگر که درآن جنگها بسیاری از مردم کشته شده اند این این چنین  جاودانگی نداشته اند ؟

     

    آنچه ما شنیده ایم این است که حرکت سیدالشهدا(ع) برای مبارزه با ظلم، دفاع از شرف و ناموس و دفاع از اهداف و ایمانش بود و اگر همین مقدار را هم درست درک کنیم، تاحد زیادی به اهمیت این حرکت پی می بریم؛ ولی اینها قدم های اولیه در این راه است. ارزش کار سیدالشهدا(ع) با هیچ کار دیگری در عالم قابل مقایسه نیست. هر چند دفاع از آب و خاک و شرف و ناموس بسیار مقدس است و کسی که در راه دفاع از آنها کشته شود ثواب شهید را دارد؛ اما این انگیزه ها کجا و انگیزه سیدالشهدا(ع) در کربلا کجا؟ او انگیزه ای بسیار والاتر از اینها داشت. ما زمانی می توانیم ارزش واقعی کار حسین(ع) را دریابیم که اهمیت و ارزش دین را به درستی درک کنیم؛ ولی ارزش گذاری ما برای دین هم به اندازه فهم خودمان است و رفتار ما نشان می دهد که چه میزان برای دین ارزش قائلیم. کسانی معرفتی صحیح از ارزش دین دارند که حتی کوچک ترین احکام دین را رعایت می کنند. امام حسین(ع) آن چنان ارزشی برای دین قائل بود که کسی مثل فرزند برومندش، علی اکبر و برادر بزرگوارش اباالفضل العباس(ع) را در راه آن فدا کرد؛ شخصیت هایی بی نظیر، با فضیلت و کمال که بعد از ائمه معصومین(ع)

     

    همتایی برایشان نمی توان یافت. کسی حاضر باشد چنین کسانی را پیش چشمش به نامردی و ناجوانمردی به شهادت برسانند! این فداکاری برای این است که سیدالشهداء(ع) ارزش واقعی دین را می داند و چنان ارزشی برای دین خدا قائل است که حاضر است حتی کسانی مثل علی اکبر و ابوالفضل(ع) و عزیزان دیگری که در عالم بی نظیر بودند، فدا شوند تا دین بماند.
    حال چه کسی از یک به هزارحا ظر است که  خود و عزیزان خود را فدای دین  کند تا دین بر جا بماند  حال ما که خود را شیعه ی می دانیم این چنین  خود را فدای دین می کنیم تا  دین اسلام که کامل ترین دین هاست باقی بماند ؟  

    ما که بر سر خوان بی کران حسینی نشسته ایم باید اول سعی کنیم معرفت مان و عشق مان را به حسین(ع) زیاد کنیم و بعد سعی کنیم تا جایی که می توانیم و استعداد و ظرفیتش را داریم شباهتمان را به امام حسین(ع) زیاد کنیم.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-07-27] [ 06:40:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      محرم   ...

    ماه محرم 93

    محرمی دیگر از راه می رسد و بهار اشک دیگری بر عاشقان ولایت، که در آن غبار از جان های خسته خویش زدایند و وجودشان را به عطر حسینی معطر کنند. محرمی که با نام حسین پیوند خورده و با آمدنش فکرها و دل ها متوجه روزی می شود که بزرگ ترین روزهای مصیبت است. اشک ها در غم برترین انسان های عالم جاری می شوند. وقتی که فرشتگان آسمانی بر حسین گریانند و پریان و پرندگان در زمین و هوا بر او نوحه گرند؛ آیا نباید انسان ها با این آفریدگان هم نوایی کنند و با یادآوری آن چه بر خاندان ولایت گذشت، گریه و نوحه ای همیشگی داشته باشند؟! آسمان بر او گریسته است، چشم آسمان چهل روز در عزای حسین گریان بود، آیا سزاست چشم زمینیان بر مصیبت او گریان نشود؟! در حالی که قرن ها پیش از ولادتش، انبیای الهی چون آدم و نوح و ابراهیم مصیبت های او را می شنوند و بر مظلومیتش اشک می ریزند. در حالی که جدش رسول خدا(ص) اعضا و جوارح او را که همان محل فرود آمدن شمشیرهاست، می بوسد و در غربت فرزندش گریه می کند. در حالی که پدرش امیرمؤمنان (ع) در کنار شطّ فرات می ایستد و مصائب فرزندش را بر ابن عباس بازگو می کند و چنان بر او می گرید که محاسنش تر می شود و اشک بر سینه مبارکش می ریزد. آن گاه که مادرش زهرا(س) قبل از ولادتش بر او محزون و غمگین می شود و برای میوه دلش اشک می ریزد. در حالی که برادرش حسن(ع) در حالی که در اثر سمّ در بستر شهادت قرار گرفته، او را بغل می کند و با خبر دادن از مصائب روز عاشورا بر او گریه می کند. از آن واقعه قرن ها می گذرد؛ اما شعله عشق حسینی هم چنان در دل ها فروزان است؛ چرا که به فرموده پیامبر(ص) «از شهادت حسین(ع) حرارتی در قلب های مؤمنان است که هرگز به سردی نمی گراید». در حالی که امام سجاد(ع) عمری را با یاد کربلا می گذراند و هیچ آبی را جز با اشک ریزان بر مصائب پدر گرامی اش نمی نوشد. در حالی که امام صادق و امام کاظم(ع) در ایام محرم غرق در ماتم و گریه می شوند و لبخند از لبانشان محو می گردد و خودشان روضه خوان جد غریبشان می شوند. در حالی که امام رضا(ع) غمنامه خویش را در عزای جد بزرگوارشان می سراید و یادآوری روز عاشورا را مایه مجروح گشتن پلک ها و ریزان شدن سیل اشک های خود می شمارد. و آن گاه که امام زمان(عج) خود را نوحه خوان همیشگی و گریه کننده هر شب و روز مصیبت های جد بزرگوارشان می داند و گریه کردن بر او را تا آن جا که به جای اشک، خون از دیده ببارد، وظیفه خود می داند. از آن واقعه قرن ها می گذرد؛ اما شعله عشق حسینی هم چنان در دل ها فروزان است؛ چرا که به فرموده پیامبر(ص) «از شهادت حسین(ع) حرارتی در قلب های مؤمنان است که هرگز به سردی نمی گراید». آری! این عشق و شور حسینی که هرساله با آمدن محرم به اوج خود می رسد، ودیعه ای است از سوی خداوند در دل های مؤمنان.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-07-26] [ 01:00:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ذخر الحسین کیست ؟   ...

    ذخر الحسین کیست ؟

     برای مشاهده اندازه واقعی السلام علیک یا ذخر الحسین (ع) {ابوالفضل العبّاس (ع)} کلیک کنید

    جنگ صفین بود و نوجوانی سیزده ساله… امیرالمومنین(ع) نقاب به چهره قمر بنی هاشم زدند و او را روانه ی میدان کردند. معاویه ابوشعتاء دلاور معروف عرب را پیش فرستاد ابوشعتاء گفت اهل شام مرا حریف هزار اسب میدانند، در شأن من نیست، یکی از پسران من برای او کافیست. نه پسر را به جنگ فرستاد و یکی پس از دیگری به دست قمر منیر بنی هاشم به درک واصل شدند. خودش عصبانی به قصد انتقام خون پسرانش به میدان آمد و او نیز با ضربتی به درک واصل شد… جنگ مغلوبه شده بود… همه در حیرتند که این نوجوان کیست که چنین جنگاوری میکند… امیرالمومنین(ع) به عباس گفتند برگرد پسرم… سپاهیان گفتند یا امیرالمومنین اجازه بده تا کار را یکسره کند اما حضرت اجازه ندادند… فرمودند: اِنّهُ ذُخرُ الحسین… او ذخیره برای حسین است… السلام علیک یا قمر العشیره یا ابالفضل العباس ای کاش تنها این از من یادگار بماند…

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-07-25] [ 12:57:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      امام حسین(ع): اگر این پنج کار را انجام دادی، هر گناهی خواستی بکن!!!   ...

    .
    امام حسین(ع): اگر این پنج کار را انجام دادی، هر گناهی خواستی بکن!!!


    .
    روايت‌ شده‌ است‌ كه‌ مردي‌ به‌ نزد حضرت‌ حسين‌ بن‌ عليّ عليهما السّلام‌ آمد و گفت‌: من‌ مردي‌ اهل‌ گناه هستم و توانائي‌ چشم پوشی از معصيت‌ را ندارم‌؛ شما مرا موعظه‌اي‌ بنمائيد!
    .
    حضرت‌ در پاسخ‌ او فرمودند: پنج‌ كار بجاي‌ بياور، و سپس‌ هر گناهي‌ بخواهي‌ بكن‌!
    .
    اوّل‌ آنكه‌: از روزيِ خدا نخور، و هر گناهي‌ بخواهي‌ بكن‌!
    .
    دوّم‌ آنكه‌: از تحت‌ حکومت‌ و ولايت‌ خدا خارج‌ شو، و هر گناهي‌ بخواهي‌ بكن‌!
    .
    سوّم‌ آنكه‌: براي‌ گناه‌ کردن جائي‌ را پیدا کن كه‌ خدا ترا نبيند، و هر گناهي‌ بخواهي‌ بكن‌!
    .
    چهارم‌ آنكه‌: چون‌ مَلك‌ الموت‌ براي‌ گرفتن‌ جان‌ تو آيد، نگذار جانت را بگیرد، و هر گناهي‌ بخواهي‌ بكن!
    .
    پنجم‌ آنكه‌: چون‌ فرشته‌ پاسدار دوزخ‌ بخواهد ترا در آتش‌ بيفكند، تو در آتش‌ داخل‌ مشو، و هر گناهي‌ بخواهي‌ بكن!
    .
    رُوِيَ أَنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ جَآءَهُ رَجُلٌ وَقَالَ: أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ، وَلاَ أَصْبِرُعَنِ الْمَعْصِيَه؛ فَعِظْنِي‌ بِمَوْعِظَه!
    فَقَالَ عليه‌السلام: افْعَلْ خَمْسَه أَشْيَآءَ؛ وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ! فَأَوَّلُ ذَلِكَ: لاَ تَأْكُلْ رِزْقَ اللَهِ، وَأَذْنِبْ مَاشِئْتَ! وَالثَّانِي‌: اخْرُجْ مِنْ وِلاَيَه اللَهِ؛ وَأَذْنِبْ مَاشِئْتَ! وَالثَّالِثُ: اطْلُبْ مَوْضِعـًا لاَ يَرَاكَ اللَهُ، وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ! وَالرَّابِعُ: إذَا جَآءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ، وَأَذْنِبْ مَا شِئْتَ! وَالْخَامِسُ: إذَا أَدْخَلَكَ مَالِكٌ فِي‌ النَّارِ فَلاَ تَدْخُلْ فِي‌ النَّارِ، وَأَذْنِبْ مَاشِئْتَ!
    لمعات الحسین

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-07-24] [ 12:21:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      كربلا فریاد خوبان خداست...   ...

    كربلا فریاد خوبان خداست…

    روزهای محرم بهترین روزهای زندگی مان که نه، هویت ماست و هویت ما هم نه به علوم سیاسی و حقوق و پزشکی و فنی بودنمان است و نه به دانشگاه تهران و شریف و امیرکبیر و آزاد و پیام نور بودنمان.

    که اگر این محرم و پیراهن مشکی و … را ازمان بگیرند، اصلا دیگر چه کار کنیم؟ و مگر لذتی بالاتر از زندگی کردن در دهه اول محرم و شنیدن “بیا نگار آشنا” های حاج منصور و “اروند و دوکوهه” های سلحشور و “سالار زینب (س)” های محمود کریمی و “یاد امام و شهدا” های سعید حدادیان و “ناله” های حسین سازور و … برایمان وجود دارد؟

    عجیب است نوشته های سید مرتضی که نه در آنها پز روشنفکری دیده می شود و نه هیچ چیز دیگر؛ اما با چه قلمی اینها را نوشته که جمله به جمله اش وصف حالی است همیشگی از بسیجیان خمینی و خامنه ای: “هر کس می خواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند …”
    منبع: الودود

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-07-23] [ 12:17:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نظر رهبری درباره ی ویژگی های مجالس عزاداری در ماه محرم در مجلس عزاداری ماه محرم   ...

    نظر رهبری درباره ی ویژگی های مجالس عزاداری در ماه محرم در مجلس عزاداری ماه محرم

    این سه ویژگی باید وجود داشته باشد:

    ۱- عاطفه را نسبت به حسین بن علی و خاندان پیغمبر علیهم صلوه الله ، بیش تر کند.علقه و رابطه و پیوند عاطفی را باید مستحکم تر سازد.

    ۲- نسبت به حادثه عاشورا، باید دید روشن و واضحی به مستمع بدهد.

    ۳- نسبت به معارف دین، هم ایجاد معرفت و هم ایجاد ایمان – ولو به نحو کمی- کند.

    بیانات در هفدهم خردادماه ۱۳۷۳

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-07-22] [ 12:15:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حدیث   ...

    حدیث (5) قال على عليه‏ السلام :

    خَيرُ العِلمِ مانَفَعَ؛

    بهترين علم آن است كه مفيد باشد.

    (غررالحکم و دررالکلم،ص 354)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-07-21] [ 09:18:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حدیث   ...

    حدیث (4) قال على عليه ‏السلام :

    زَكاةُ العِلمِ بَذلُهُ لِمُستَحِقِّهِ وَإجهادُ النَّفسِ فِى العَمَلِ بِهِ؛

    زكات دانش، آموزش به كسانى كه شايسته آنند و كوشش در عمل به آن است.

    (غرر الحکم و درر الکلم،ص391)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 09:11:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حدیث   ...

    حدیث (3) قال على عليه ‏السلام :

    كُلُّ وِعاءٍ يَضيقُ بِما جُعِلَ فيهِ إِلاّ وِعاءُ العِلمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ؛

    فضاى هر ظرفى در اثر محتواى خود تنگ‏تر مى‏شود مگر ظرف دانش كه با تحصيل علوم، فضاى آن بازتر مى‏گردد.

    (نهج البلاغه،ص505)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 08:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چرا مراسم عزاداری امام حسین(ع) پیش از شهادت ایشان صورت می‌گیرد؟   ...

    پرسش :

    چرا مراسم عزاداری امام حسین(ع) پیش از شهادت ایشان صورت می‌گیرد؟

    پاسخ :

    عشق و محبّت به حضرت باعث شده که دوستداران امام ، پیش از عاشورا خود را آماده کنند و لباس‌ سیاه بپوشند، نیز مساجد، تکایا و حسینیه ها را سیاهپوش کنند.

    عزادارى براى اباعبدالله(ع) عزادارى معمولى نیست؛ بلکه تبدیل به فرهنگ فراگیر شده است. وقتى تبدیل به فرهنگ شد، دیگر زمان و مکان نمى شناسد، از این رو تا نسیم محرّم به مشام جان می‌وزد، پوشیدن لباس عزا و سیاهپوش کردن کوچه و خیابان ها و مساجد و تکیه ها شروع می‌‌ شود. البته بعد از عاشورا و حتی تا ماه صفر و در غیر محرم نیز عزادارى در فرصت هاى مناسب برگزار می‌‌ شود، شیعیان به دستور اولیاى دین مخصوصاً به دستور امامان بعد از امام حسین(ع) براى زنده نگه داشتن اهداف امام و فرهنگ عاشورا تلاش و کوشش می‌‌کنند.

    امام باقر(ع) در زمینة برپایى عزا در خانه‌ها برای امام حسین می‌فرماید: «باید بر حسین(ع) عزادارى و گریه کنید و به اهل خانة خود دستور دهید که بر او بگریند . با اظهار گریه و ناله بر حسین(ع) مراسم عزادارى بر پا کنید و یکدیگر را با گریه و تعزیت در سوگ حسین (ع) ملاقات کنید».(1) یکی از یاران امام صادق(ع) نقل می کند که در محضر امام بودیم، از حسین یاد کردیم و بر قاتلانش لعن نمودیم، امام گریست، ما نیز گریه کردیم، سپس حضرت گفت: «حسین(ع) فرمود:‌ من کشتة اشکم! هیچ مؤمنی به یاد من نمی‌افتد مگر اینکه اشک می ریزد.(2)

    رمز جاودانگى نهضت حسینى، زنده نگه داشتن و بزرگداشت آن بوده است. امام خمینی فرمود: «الآن هزار و چهارصد سال است که با این منبرها با این روضه ها و با این مصیبت ها و با این سینه زنى ها (دین اسلام) را حفظ کرده اند».(3)

    عزاداری، احیاى خط شهادت و رساندن صداى مظلومیت آل على به گوش جهانیان است. این موضوع زمان و مکان ندارد و هر زمان که زمینه آماده است ، می توان مجالس عزا را بر پا کرد. عزاداران حسینى پروانگان شیفتة نورند که شمع محفل خویش را یافته، آمادة جان باختن و فدا شدن اند.

    نقش عزادارى در حفظ فرهنگ عاشورا مهم است و آثار و برکات خوبى براى بشر داشته و خواهد داشت. افزون بر این‌، کاروان امام حسین روز دوم محرّم سال 61هجرى وارد کربلا شد، پس از آن سپاه کوفیان به تدریج وارد شدند و عزا و مصیبت خاندان اهل بیت(ع) از همان زمان آغاز شد.

    روز نهم (تاسوعا) کاروان امام را محاصره کامل کرده،روز دهم (عاشورا) آن بزرگوار و یارانش را به شهادت رساندند.

    بنابراین چون اصل گرفتارى حضرت از دهۀ اوّل محرم آغاز شده است، پیروان حضرت از اوّل محرم عزادارى مى‌کنند.

    عزاداری از ابتدای محرم سابقه تاریخی دارد. آغاز عزاداری در دهه اوّل محرم آن هم به صورت فراگیر همانند عزاداری امروزه را می‌توان از عصر معزالدوله دیلمى ازسلسله آل بویه دانست .(4)

    معزالدّوله اولین کسى است که فرمان داد مردم شیعهء بغداد در دههء اوّل محرم براى حضرت امام حسین (ع) سیاه بپوشند و بازار را سیاهپوش کنند و در روز عاشورا دکّان ها را ببندند و از طباخى جلوگیرى کنند وتعطیل عمومى نمایند. این مراسم در تمام کشورهاى اسلامى از جمله ایران تا اوایل سلطنت سلجوقیان معمول بود،که تا به امروز ادامه دارد.(5)

    —————————————————————————–

    پی‌نوشت‌‌ها:

    1. جواد محدثى ، فرهنگ عاشورا، ص 312، به نقل از کامل الزیارات ، ص 175.

    2. «… أنا قتیل العبرة، لا یذکرنی مؤمن إلاّ بکى» بحار الانوار، ج 44، ص 279.

    3. همان، ص 313..

    4. مرتضى مطهرى ، مجموعه آثار، ج 17، ص 94

    5. جواد محدّثى ، فرهنگ عاشورا، ص 313.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 06:48:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حدیث   ...

    حدیث (2) قال رسول الله صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله :

    طَلَبُ العِلمِ فَريضَةٌ عَلى كُلِّ مُسلِمٍ أَلا إِنَّ اللّه‏َ يُحِبُّ بُغاةَ العِلمِ؛

    طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است. خداوند جويندگان دانش را دوست دارد.

    (مصباح الشریعه،ص13)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-07-20] [ 08:22:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حدیث   ...


    حدیث (1) قال رسول الله صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏آله :

    خَيرُ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ العِلمِ وَشَرُّ الدُّنيا وَالآخِرَةِ مَعَ الجَهلِ ؛

    خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى.

    (بحارالانوار، ج79، ص170)

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-07-19] [ 06:59:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حدیث   ...



    ابتلاء
    خداوند عزوجل هرگاه بنده ای را دوست بدارد او را مبتلا می کند تا صدای دعای او را بشنود.
    حضرت رسول (صلوات الله علیه وآله)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-07-18] [ 06:59:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قیامت   ...

    رسیدن قیامت علاوه بر آنکه در کتابهای آسمانی وعده شده است و توسط 124000هزار پیغمبر تاکید و تبلیغ شده است، از طریق عقل و علم نیز قابل درک و اثبات است. دانشمندان افول انرژی خورشید را پیش بینی کرده اند همانطور که قرآن فرموده است: و اذا الشمس کورت؛ آن هنگام که خورشید کور شود پس روزی خواهد رسید که خورشید بر دنیا نتابد.


    منابع انرژی زمین نیز رو به پایان است و طبیعت روند رو به ضعف دارد حال آنکه “زمان"، پایان و انتهایی ندارد ناچار، جهان مجبور به تحمل روزگاری دگرگون و آغازی دوباره خواهد بود که همان قیامت است اما کیفیت این قیامت را دیگر باید از منابع آسمانی پرسید، علم اگر هم به مطالبی در این زمینه برسد کامل و دقیق نخواهد بود.
    از آیات این طور به نظر می رسد که حیات در دنیا با یک صدای عظیم به پایان خواهد رسید که صور اسرافیل نام دارد. صور به معنای شاخ است و مراد از آن همان شیپور است. و اسرافیل مقربترین فرشته الهی و به معنای عبدالله است .
    راویان معتبر از حضرت زین العابدین علیه السّلام روایت کرده اندکه فرمود صور اسرافیل‏ شاخى بزرگ است كه یك سر و دو طرف دارد و بین آن طرفى كه به سوى زمین است تا آن طرفى كه بالاست بسوى آسمان، مانند فاصله زمینهاى هفتگانه تا فراز آسمان هفتگانه است در آن صور سوراخ‏هائیست به تعداد ارواح مردم، و گشادى دهانه آن به اندازه بین زمین و آسمان است.
    البته گـروهـى از مـحـقـقـان و مـفـسران گویند: ممكن است كه تعبیر از صور و شیپور و شاخ تو خالى، تعبیرى كنایى باشد كه مراد صاعقه و صیحه عظیمى است كه تمام آسمان و زمینى را پـر مـى كـنـد و سبب مرگ ناگهانى همه موجودات زنده مى شود و یا همه را به حركت و جنبش در مى آورد و سبب حبات آنهامى شود. اما اینکه چطور بواسطه یک صدا مهمترین اتفاقات دنیا یعنی به آخر رسیدن دنیا و برپا شدن قیامت انجام می شود، رازی دارد که هنوز بر ما پوشیده است. اما تاثیر امواج بسیار بلند در انهدام اشیاء بر کسی پوشیده نیست جالب اینکه امواج صدا، هم در هوا و هم آب و هم در جامدات نفوذ می کند. «امواج شدید، گاه همه چیز را در هم مى كویند، تاثیر بمب ها و مواد مـنـفـجره بر بدن انسان ها و ساختمان ها از طریق همین امواج شدید صورت مى گیرد كه از آن تـعبیر به موج انفجار مى كنند این امواج می توانند در یك لحظه هر گونه مقاومتى را در هـم بـشـکنننـد، و گـاه انـسـان یـا سـاخـتـمـانـى را بـه اجـزاى بسیار كوچكى هم چون پودر تـبـدیـل كـنـند. بـنـابراین ، جاى تعجب نیست كه صیحه رستاخیز و بانگ صور در مدتى كوتاه مایه مرگ انسانها و در هم شكستن كوه ها شود.(فرشتگان و تحقیق قرآنی روایی و عقلی، تالیف علی رضا رجالی تهرانی، سایت غدیر )
    آنگاه خداوند از عزرائیل مى‏پرسد: چه كسانى باقیمانده‏اند؟ مى‏گوید: این چهار فرشته، سپس امر مى‏كند كه آن سه فرشته را قبض روح كند و بعد مى‏پرسد: چه كسى باقیمانده؟ عزرائیل مى‏گوید: بنده ضعیف تو، عزرائیل، خطاب مى‏رسد: تو هم بمیر، و در این موقع عزرائیل صیحه‏اى مى‏زند ومی میردكه اگر مردم پیش از مردنشان آن را شنیده بودند، همه مى‏مردند.پس جز خدایتعالی کسی زنده نماند . بعداز آن سالهای طولانی بگذرد تا حوادث طبیعی برای بروز قیامت رخ دهد که از جمله آن بازیافت اجساد مردگان است
    براى صور اسرافیل سه نفخه است و اسرافیل سه مرتبه در آن می دمد یك دمیدن فزع، دوم دمیدن موت، سوم دمیدن بعث (زنده شدن)؛ هر گاه دوران نابودى رسد خداى عز و جل اسرافیل را فرمان دهد كه در صور بدمد دمیدن فزع را، پس زمانى كه فرشتگان ببینند كه اسرافیل فرود آمده و صور همراه او است میگویند كه خدا اجازه مردن اهل آسمانها را داده؛ پس اسرافیل در بیت المقدس فرود آید سپس رو بقبله ایستد و در صور بدمد: یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرِینَ(نمل ،87) …و روزى كه دمیده شود در صور پس هراسان شود هر كس در آسمانها و هر كس در زمین است مگر آن كس را كه خدا بخواهد و همه در پیشگاه خدا ذلیل بیایند…(ارشاد القلوب، ترجمه مسرحمی ،ج 1،ص124 )

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [جمعه 1394-07-17] [ 01:54:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      رفع وابستگی اطفال به استفاده از تبلت   ...

    این روزها به هر خانه‌ای که وارد می‌شوید، به جای سرگرم بودن کودکان با خمیرهای بازی که خلاقیت‌شان را بالا می‌برد و مهارت‌ دست‌های‌شان را بیشتر می‌کرد، تبلت‌هایی در دست بچه‌ها جا دارد که چشم‌های‌شان را خسته و مفاصل دست‌های‌شان را ضعیف می‌کند.

    در این میان والدینی که امکان خرید چنین ابزاری برای کودک‌شان ندارند هم از خود گذشتگی کرده و او را با گوشی هوشمند تلفن همراه‌شان سرگرم می‌کنند و مهارت کودک‌شان در انجام بازی‌های مختلف را به رخ این و آن می‌کشند. بچه‌های امروزی تمایلی به دویدن، کاردستی درست کردن و نقش‌پذیری در بازی‌هایی که نسل ما از آنها لذت می‌برد، ندارند. آنها ترجیح می‌دهند روی مبل راحتی لم بدهند، یک کاسه پفک کنارشان بگذارند و هر روز چندین مرحله از بازی‌ای که به آخر رساندنش کار هر کسی نیست را رد کنند.

    بچه‌های امروزی نمونه کوچک شده والدین‌شان هستند. نمونه آنهایی که در ‌مهمانی‌ها به جای گپ زدن با حاضران، به غایب‌های جمع وایبر می‌زنند و به‌جای چند متر دویدن، به‌دنبال نصب انواع اپلیکیشن‌های سلامت روی گوشی خود هستند. هدیه پژوهشگران فناوری اطلاعات به بچه‌های امروزی نه هوش بیشتر و نه ذهن آماده‌تر است. آنها روی مبل‌های راحتی، صاحب بدنی خسته و انباشه از چربی می‌شوند و پشت صفحه تبلت‌ها، چشم‌هایی آزرده و ذهنی آشفته را از آن خود می‌کنند.

    شاید بعد از خواندن این یادداشت، به قصد گرفتن تبلت فرزندتان از او، از روی مبل بلند شوید؛ اما بنشینید! نیازی به محروم کردن فرزندتان از تبلتش نیست، کافی است خودتان همین حالا گوشی را روی زمین بگذارید و نه با حرف، بلکه با آوردن ورزش و مطالعه به ساعت‌های مرده‌تان، به کودک خود هم سبک زندگی سالم را آموزش دهید.

    به ساعت نگاه کنید
    با وضع کردن برخی قانون‌ها، ساعت‌های استفاده فرزندتان از تبلت را محدود کنید. برای مثال به او اجازه ندهید که سر میز شام تبلتش را بیاورد.

    خاموشی بزنید
    محققان می‌گویند تبلت‌بازی پیش از خواب می‌تواند فرزند شما را بی‌خواب کند. پس به او اجازه بازی کردن با تبلت پیش از خواب را ندهید و نگذارید آن را به اتاق خوابش ببرد.

    وقت‌شناس باشید
    حتی اگر همه اطرافیان‌تان برای کودک خود تبلت خریده باشند، دلیلی ندارد که در سه سالگی به فرزندتان چنین هدیه‌ای بدهید. اگر می‌خواهید او را با تکنولوژی آشنا کنید، به او اجازه دهید برخی ساعات روز با تبلت شما بازی کند اما شخصی کردن این وسیله را از چنین سنی شروع نکنید.

    از خودتان شروع کنید
    هرقدر هم که از لزوم فعالیت بدنی و قوی‌تر کردن ارتباطات رو در رو برای فرزندتان صحبت کنید، فایده‌ای ندارد. تا زمانی که او می‌بیند که در ‌مهمانی برای‌تان وایبر بازی شیرین‌تر از گپ زدن با دیگران است، تمایلی به گوش کردن به توصیه‌های‌تان پیدا نمی‌کند. اگر می‌خواهید فرزندتان زندگی مجازی را جایگزین تجربه‌های حقیقی زندگی نکند، خودتان در رعایت چنین اصلی پیشقدم شوید.

    دست به‌کار شوید
    اگر تنها یک فرزند دارید، به او حق دهید برای پر کردن تنهایی‌اش به تبلت وابسته شود. در چنین شرایطی به جای جنگیدن با او، خودتان برای تغییر شرایط وارد عمل شوید. بازی‌های دونفره پرتحرک و هیجان‌انگیز، هم می‌تواند سلامت جسم فرزندتان را تضمین کند و مهارت‌های حرکتی‌اش را تقویت کند و هم لحظات شاد و خوشی را برایش رقم بزند. اگر کودک‌تان از چنین نعمتی بهره‌مند شود دیگر نیازی به مدام بازی کردن با تبلت پیدا نخواهد کرد.

    ♦️منبع : مجله ی پزشکی دکتر سلام

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-07-16] [ 06:52:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      بدبینی در زندگی مشترک   ...

    سوءظن و بدبینی در زندگی مشترک:

    ۰۰۱۴۳۰۸۱

    فرد بدبین به خود و شریک زندگی اش صدمه می زند و جایی برای محبت و علاقه باقی نمی گذارد که ناخودآگاه این رابطه به سمت سردی روی می آورد. اوایل ازدواج تمام رفتارهای همسرش را به حساب علاقه او به خودش می‌گذاشت. کمتر پیش می آمد از شنیدن سوالاتی مانند کجا هستی؟ چکار می‌کنی؟ و یا کی به خانه بر می‌گردی ناراحت شود. همه رفتارهای همسرش رنگ و بویی از علاقه داشت، تماس‌های مکرر او هیچ گاه باعث از کوره در رفتنش نمی‌شد، گاهی فکر می‌کرد می‌توان نگرانی او از هم صحبت شدنش با یک جنس مخالف را به حساب تعصبی بودن او گذاشت اما چرا همه این افکار خیلی زود رنگ باخت… چندماهی از زندگی مشترکشان می‌گذرد به نظرش همسرش با او وارد یک رابطه پلیسی شده است، سوال‌هایش کم کم شکل بازجویی به خود گرفته است. همسرش به همه چیز مشکوک بود و حساسیت بیش از حدی درباره تلفن‌ها، رفت و آمدها و رفتارهای او نشان می‌داد.

    بعد از چند ماه دیگر کسی نمانده بود که جرأت کند به او سری بزند یا تلفنی احوالش را بپرسد. عذاب آورتر از همه این بود که همسرش نمی‌پذیرفت که درباره او شک بی‌مورد دارد و به خود حق می‌داد او را محدود و محدودتر کند. شاید این داستان برای شما تازگی نداشته باشد. واقعیت هم این است که متاسفانه همه ما کمابیش افرادی را می‌شناسیم که از شک و تردید بی‌دلیل همسر و یا یکی از اعضای خانواده‌شان به ستوه آمده‌اند. آفتی به نام بدبینی برخی از افراد دچار مشکلی به نام بدبینی هستند و نسبت به اخلاق و رفتار دیگران حتی نزدیکانشان هم شک و تردید دارند. این معضل می تواند به سادگی یک زندگی را به تباهی بکشاند. زیرا شخصی که این مشکل را دارد احساس می کند چیزی را که می بیند یا می شنود واقعیت ندارد و با چیزی که در پشت صحنه وجود دارد متفاوت است. در واقع در ایجاد بیماری بدبینی، هم خانواده، الگوهای اجتماعی و زیست شناختی هر کدام به سهم خود در این بیماری نقش دارند که متاسفانه هیچ چیز مثل بدبینی در خراب کردن یک رابطه مخصوصاً در زندگی مشترک قدرتمند نیست.

    فرد بدبین به خود و شریک زندگی اش صدمه می زند و جایی برای محبت و علاقه باقی نمی گذارد که ناخودآگاه این رابطه به سمت سردی روی می آورد. بدبینی به همسر اشکال متفاوتی دارد خیلی از زوجین بدبینی‌های بیمارگونه خود را نوعی رفتار طبیعی تلقی می‌کنند و آن‌را با عناوینی همچون غیرت و تعصب ومراقبت توجیه می‌کنند، حال آن‌که واقعیت چیز دیگری است. اساسا بدبینی به همسر در۳ حالت کلی بروز می‌کند: گروه اول افرادی هستند که بدبینی در ذاتشان است. این افراد را از همان ابتدای زندگی براحتی می‌توان شناخت؛ آن زمان که نسبت به هر موضوعی نیمه خالی لیوان را می‌بینند و در رابطه با پیرامون خود نوعی نگاه منفی دارند. گروه دوم افرادی هستند که نوعی وسواس نیز در بدبینی‌هایشان نهفته است. این دسته از زوجین نسبت به برخی رفتارها و واکنش‌های همسر خود به جنس مخالف، حال در محیط کاری باشد، نوعی وسواس فکری دارند که در پاره‌ای اوقات همراه با بدبینی به وی است که البته در این فرم باز هم اختلاف بین زوجین خیلی پدیدار نمی‌شود. گروه سوم که در حقیقت روزگاری جزو گروه‌های یک و دو بودند بشدت در معرض خطرند، چرا که مبتلا به اختلال پارانوئید می‌شوند به این معنا که با کنار هم گذاشتن برخی پارامترهای خیالی به این نتیجه می‌رسند که همسرشان قطعا در حال خیانت به وی است و این فکر همچون خوره جسم و روح فرد را نابود می‌کند و اگر خوشبین باشیم که اتفاق ناگواری در این بین نیفتد، طلاق و جدایی بین زوجین مسالمت آمیز ترین اتفاق است.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-07-15] [ 10:44:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ریشه بدبینی بین زوجین   ...

    ریشه‌های بدبینی به همسر:

    imagesUFH7QC0G
    ـ خیلی اوقات بدبینی و شک بین زوجین از علاقه و عشق زیاد به یکدیگر نشات می‌گیرد. خانم همسرش را تنها متعلق به خود می‌داند و طبیعتا هر نوع رفتار خارج از منزل برایش سخت و غیر قابل هضم است. بتدریج این عشق و علاقه به نوعی احساس شکست از دیدگاه خودش تبدیل می‌شود و هر آن فکر می‌کند که زندگی اش در حال فروپاشی است.
    ـ عدم شناخت کافی از همسر، اساس بدبینی و شک به وی است. وقتی مرد از همسر آینده‌اش تصویری دیگر را در ذهن می‌پرورانده با ورود به زندگی مشترک متوجه می‌شود که درانتخابش اشتباه کرده و این خود نوعی نفرت و انزجار را در وی نسبت به همسرش ایجاد می‌کند و طبیعتا این موضوع مهم‌ترین دلیل می‌شود برای پیدایش بهانه گیری‌ها و بدبینی‌های بیمار گونه.
    ـ فرزندان والدین بدبین و شکاک در طول زندگی یاد می‌گیرند که در آینده نیز نسبت به همسرشان و اطرافیان خود بدبین و شکاک باشند. این موضوع نقش تربیت خانواده را براحتی روشن می‌کند، این‌گونه که فرزندتان از شما بدبینی و شک به همسرش را یاد می‌گیرد.
    بیمار مبتلا به این اختلال همیشه دارای عدم اطمینان است و خودش را از همه مسائل مبرا می داند و حق به جانب است که گاهی ممکن است همراه با خودشیفتگی باشد. وی همه را مقصر می داند جز خودش و هرگز زیر بار تغییر رفتار یا دیدگاه خود درباره دیگرانی که نسبت به او مشکوکند نمی رود
    شخصی که دچار بدبینی است نمی تواند حقیقت را قبول کند. البته ما با دو گروه افراد بدبین مواجه هستیم؛ یکی افرادی که ممکن است در طول زندگی شان دچار بدبینی شوند و در حالت طبیعی دانستن و ندانستن قرار گیرند که فرد با آگاهی می تواند به قطعیت برسد اما گروه دوم شامل همان افرادی می شود که رگه شخصیتی بدبینی شان غیرقابل کنترل است و فرد در حالت ترس به سر می برد و به دلیل ترس و اضطراب دچار حالت توهم یا همان پارانویید می شود.
    یکی از مهم ترین ویژگی های این افراد احساس تحقیر است و چنان چه عقاید و افکارشان مورد قبول دیگران واقع نشود، احساس کینه و عداوت با دیگران دارند. فرد در این اختلال قادر نیست از منطق خود کمک بگیرد بلکه به دلیل هنجارهای از پیش تعیین شده ذهنی خود همه چیز را رد می کند، در چنین شرایطی فرد در همه حال خود را محق می داند و سعی دیگران برای از بین بردن فکر و توهم باطل فرد پارانوئید به نتیجه نمی رسد.
    فرد بدبین به نکات منفی بسیار توجه دارد و نکات ریز و کوچک را خوب می بیند و همچنین از مکانیسم های روانی بسیاری استفاده می کند و به شدت پرخاشگر است.
    ظاهر آرام فرد نباید حمل بر خونسردی و آرامش خیال گذاشته شود زیرا فرد پارانوئیدی خشمی پنهان در وجودش دارد که شناور و همیشگی است و هر بار متوجه یک نفر می شود، تحت کنترل گرفتن اوضاع و شرایط، تلاش برای نداشتن خطا و اشتباه، در افتادن با مراجع قدرت مثل کارفرما یا پدر و مادر، حساسیت نسبت به انتقادها، محدودیت در روابط اجتماعی، تنگ بودن دایره دوستان، از دیگر علایم شخصیت پارانوئیدی است.
    وجود موارد ژنتیکی باعث آمادگی اختلال در فرد می شود و محیط محرک آن به شمار می رود.
    متاسفانه در زندگی مشترک امروزی، بدبینی بسیار دیده می شود که از طرف زن یا مرد نمایان است. فرد در اول نسبت به خود آگاهی داشته باشد و سپس وارد رابطه جدی شود و آن هنگام است که می تواند از یک رابطه مطمئن برخوردار باشد، زن یا شوهر ممکن است نسبت به یک امری شک کنند.در این صورت در درجه اول سوالشان را می پرسند و با توجه به خود آگاهی آن را هضم می کنند و به واقعیت می رسند.
    ما به عنوان همسر در زندگی مشترک حق داریم که بدانیم در زندگیمان چه می گذرد. وقتی با مساله ای مواجه می شویم که برایمان سوءظن یا بدبینی پیش بیاید باید با شریک زندگیمان در میان بگذاریم که بتوانیم به قطعیت برسیم و نسبت به دانستن امری ناخوشایند خود را آماده کنیم.
    تعصب در روان شناسی به معنای فکر غیرمنطقی است که با موقعیت متناسب نیست اما بدبینی به معنای آن است که من می ترسم آن اتفاقی را که دوست ندارم، بیفتد و دلیل واقعی و منطقی برای آن ندارم.البته فرد بدبین هیچ وقت خودش را با تعصب توجیه نمی کند بلکه همسر یا طرف مقابلش است که طرف بدبین را متعصب می نامد

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-07-14] [ 10:41:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اهمیت محبت به اهل بیت(علیهم السلام)   ...

     

    __۲۰۱۲۱۱۲۳_۱۱۰۰۵۹۸۳۱۵اهمیت محبت به اهل بیت(علیهم السلام)

    روایاتی که در تفسیر این آیه شریفه آمده است شاهد گویای دیگر برای تفسیر فوق است. روایات فراوانی در منابع اهل سنت و شیعه از شخص پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده که نشان می دهد منظور از قربی، اهل بیت(علیهم السلام) و نزدیکان و خاصان پیامبرند. به عنوان نمونه:

    حاکم حسکانی که از مفسران و محدثان معروف اهل سنت می باشد از ابی امامه باهلی چنین نقل می کند:(خداوند انبیاء را از درختان مختلفی آفریده ولی من و علی(علیه السلام) را از درخت واحدی، من اصل آن هستم و علی شاخه ی آن و فاطمه(سلام الله علیها) موجب باروری آن و حسن و حسین(علیهم السلام) میوه های آن و شیعیان برگ های آنند. سپس فرمود: اگر کسی خدا را در میان صفا و مروه هزار سال و سپس هزار سال و آن هزار سال عبادت کند، تا هم چون مشک کهنه شود اما محبت ما را نداشته باشد خداوند او را به صورت در آتش می افکند، سپس این آیه را تلاوت فرمود: «قُل لَّا أَسَْلُکمُ‏ْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فىِ الْقُرْبىَ»)

    جالب ابن که این حدیث آن چنان اشتهار یافته بود که شاعر معروف کمیت در اشعارش به آن اشاره کرده می گوید:

    وجدنا لکم فی آل حامیم آیه                     تا ولها منا تقی و معرب

    «ما برای شما خاندان پیامبر(صلی الله علیه وآله) در سوره های حامیم آیه یافتیم که گروه تقیه کننده آن را تأویل کرده و گروه آشکار کننده آن را آشکارا بیان کرده اند.»

    و اما اهمیت و آثار محبت به اهل بیت در روایات فراوانی ذکر شده که به بیان آن ها می پردازیم:

    از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در فضل حبّ علی(علیه السلام) روایت شده:«آگاه باشید هر کس علی را دوست بدارد قطعاً مرا دوست می دارد و هر کس مرا دوست بدارد قطعاً خدا از او راضی است و هر کس خدا از او راضی باشد بهشت او را کفایت می کند و هر کس علی را دوست بدارد خارج نمی شود از دنیا تا این که از کوثر بنوشد و از طوبی بخورد و مکانش را در بهشت می بیند، آگه باشید که هر کس علی را دوست بدارد، برایش هشت در بهشت باز می شود که از هر در که بخواهد وارد شود بدون حساب.»[۲]

    و در روایتی دیگر از فخر رازی در تفسیر کبیرش که می فرماید: کلبی از ابن عباس روایت کرده:پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:«کسی که بر محبت آل محمد(صلی الله علیه و آله) می میرد شهید مرده است و هر کس بر محبت آل محمد(بمیرد) برایش آمرزش و مغفرت است و تائب و مؤمنی که ایمانش کامل است و ملک الموت او را به بهشت بشارت می دهد سپس نکیر و منکر هم همین طور، و او را به بهشت می برند هم چنان که عروس را به خانه شوهر می برند و در قبرش دو در به بهشت باز می شود و قبرش را محل زیارت ملائکه قرار می دهد و بر سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله) می میرد.»

    و اما در تفسیر فرات الکونی آمده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمایند:«به کسی که مرا به حق برای پیامبری برانگیخت سوگند، محبت ما اهل بیت عزیزتر از جواهر و یاقوت سرخ و زمرّد است.»

    ۲٫٫عبد الله بن احمد، حسکانی، شواهد التنزیل، تهران، انتشارات وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ه.ق، چاپ اول، ج۲، ص۱۸۹

    .عباس، قمی، سفینه البحار، قم، دارالاسوه، ۱۴۲۲ ه.ق، چاپ سوم، ص۱۸

    ۱محمدبن عمر، فخررازی، مفاتیح الغیب(تفسیر کبیر)، چاپ سوم، ج۲۷، نشردارالإحیاء التراث العربیه، بیروت، ۱۴۲۰ق، ص۵۹۵

    ۲٫فرات بن ابراهیم، تفسیرفرات الکونی، چاپ اول، تهران، ۱۴۱۰، ص

     م۴۱۲

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-07-13] [ 10:40:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اصول آموزشی مفاهیم دینی به کودکان   ...

    4 – اصل تعادل و میانه روی

    اصل تعادلی از اصولی است،که در قرآن کریم بدان اشاره شده است. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید:

    «وَ کَذالِکَ جَعَلناکُم امه وَسَطاً»؛[۱]« ما شما را امتی میانه و معتدل قرار دادیم».

    هم چنین در حیات سراسر نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم، و ائمه ی هدی علیهم السلام، در تمامی اعمال و رفتارشان می توان تعادل را مشاهده کرد.

    امام علی علیه السلام، درباره ی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم، می فرمایند:

    «سیرَته القَصد»؛ «سیره ی آن حضرت تعادل و میانه روی بود».[۲]

    انسان موجودی است چند بعدی و چند کانونی. اسلام نیز که دین جامع و کاملی است. به تمام نیازهای انسان توجه کرده است. برای رشد، تعالی و کمال بشر، لازم است همه ی ابعاد انسان به صورت هماهنگ و متعادل، رشد و تکامل یابد تا انسان حقیقی پرورش یافته، انسانیت او تحقق یابد.

    عدم توجه به تمام ابعاد وجودی انسان و یا توجه بیش از حد به یک بعد و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، جامعیت وجود آدمی را نادیده گرفته، انسان را یک بعدی و تک ساحتی می سازد.

    اگر انسان را فقط در یک بعد ببینیم و او را در همان بعد تربیت کنیم، در حقیقت موجبات مرگ و نابودی شخصیت انسانی او را فراهم کرده ایم. متأسفانه بیشتر انسان ها و بسیاری از جوامع فاقد این اصل در زندگی می باشند و دچار افراط و تفریط و انحرافات فردی، اجتماعی، اخلاقی و روانی می گردند و این مسئله ناشی از عدم رعایت اصل تعادل می باشد.

    ظرفیت انسان برای عبادت محدود است، از این رو باید سعی نمود، عبادت با نشاط باشد. اگر نشاط از بین برود، عبادت جنبه ی تحمیلی پیدا می کند و حکم خوردنی نا مطبوع می گردد که واکنش بدن، پس زدن و نپذیرفتن آن است.

    پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم، فرموده اند:

    «دین اسلام دینی است متین، محکم و منطقی و مبتنی بر ملاحظات دقیق روانی و اجتماعی، سفارش می کند که با مداوا و متانت حرکت کنید و عبارت خود را مبغوض و منفور نفس خویش قرار ندهید؛ به گونه ای عمل نکنید که نفستان عبادت را دشمن بدارد، بلکه طوری عمل کنید که نفس عبادت را دوست بدارد و مجذوب آن گردد. مانند اسب سواری نباشید که در اثر تندی و شتاب زیاد، نه خود به مقصود می رسد و نه برای مرکب او کمر و توانایی می ماند. (زانو می زند و قدم از قدم نمی تواند بردارد)» [۳]

    بی اطلاعی برخی از والدین و مربیان از مراحل رشد و تحول روانی کودکان و نوجوانان و هم چنین نا آگاهی آنان از روش های برخورد ائمه ی اطهار علیه السلام، در این زمینه و نیز اتکا به دانسته ها و تجربیات غیر علمی و غلط خویش و نیز اظهار نظرهای غیر مسئولانه ی بعضی از مبلغان، که سخنانشان پایه و اساس دینی، علمی و منطقی ندارد، موجب می شود چنان رفتاری با کودکان و نوجوانان داشته باشند که بعضا به حال آن ها مضر است. تأکید بیش از حد والدین و علاقه مفرط آنان به مذهبی شدن فرزندانشان و بی توجهی به توان، استعداد و نیازهای روحی و روانی آنان و خارج شدن از مرز اعتدال، عواقب ناگوار و نا مطلوبی در پی خواهد داشت.

    [۱]. بقره، آیه ی ۱۴۳٫

    [۲].وسائل الشیعه، ج۱۵، ص ۱۹۳ و ۱۹۴٫

    [۳]. محمدباقر، مجلسی، همان کتاب،ج۳، ص۸۱٫

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-07-12] [ 10:37:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اصول آموزشی مفاهیم دینی به کودکان   ...

     

    sss

    ۳- اصل مداومت و استمرار

    در مکتب اسلام، آموزش امری است، مداوم و مستمر و مسلمانان همیشه باید در وادی آموزش و فراگیری باشد، همان گونه که در حدیث آمده است؛ «اُطلِبُ العلمِ مِنَ المَهدِ اِلَی اللَحدِ»

    چنین گفت پیغمبر راستگوی              ز گهواره تا گـور دانش بجوی

    در اسلام کسب علم و فراگیری دانش، امری دائمی تلقی شده است و تحصیل علم، زمان معین و مشخصی ندارد، چنان که امام صادق علیه السلام، فرمودند:

    «طَلَبُ العِلمِ فَریضَهٌ عَلی کُلِّ حال»؛ [۱] «یادگیری علم و دانش در هر حال وجب است»

    و امام علی علیه السلام می فرمایند:

    «وَلا یُحرَز العِلمَ الّا مَن یُعلیلُ دَرسَهُ»؛ [۲] ؛«بر دانش و معرفت دست نیابد، مگر کسی که در تحصیل خویش مداومت نماید»؛

    زیرا که به فرموده ی آن حضرت دانش و معرفت، پایان نمی پذیرد. [۳]

    از نظر اسلام، آموزش مفاهیم و حقایق دینی امری است که باید تا پایان عمر استمرار یابد و آدمی تحتتأثیر آن باشد. لکن دوران کودکی را می توان، دوران ملازمت و مداومت آموزه های دینی از نظر اسلام دانست، که باید والدین و مربیان بر این امر نظارت داشته و هدایت نمایند.

    پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلّم، بزرگ مربی مکتب اسلام، در زمینه ی آموزش نماز و تکرار آن برای نوه ی گرامی شان، حضرت امام حسین علیه السلام، چنین رفتاری داشتند:«روزی رسول مکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلّم، قصد خواندن نماز داشتند و امام حسین علیه السلام، در کنار جد بزرگوارشان درصدد همراهی با آن حضرت بودند، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم، تکبیر گفتند، ولی امام حسین علیه السلام نتوانستند آن را تکرار کنند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم، تکبیر دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم را گفتند، در نهایت، برای هفتمین بار، تکبیر امام حسین علیه السلام، صحیح ادا شد و نماز آغاز گردید».

    آموزش صحیح مفاهیم دینی در کودکی از چنان اهمیتی برخوردار است که اگر آموزش مفاهیم دینی در این دوران انجام نپذیرد، به آموزش در بزرگسالی نمی توان امید چندانی داشت، به عبارتی، اهمیت آموزش آموزه های دینی به کودک از سویی و طولانی بودم دوره ی ساختار ذهنی و روانی کودک انسان از سویی دیگر استمرار و مداومت در آموزش مفاهیم دینی به کودک را می طلبد. از این رو باید به موازات رشد عقلی و تحول دوران کودکی، مفاهیم اعتقادی را به کودک انتقال داد و از شتاب و فشار بی مورد در این امر پرهیز نموده اعتدال و میانه روی زیر بنای تعالیم است به گونه ای که در همه ی دستورات و مقررات آن از هر گونه افراط و تفریط جلوگیری به عمل آمده است. اسلام در عبادت، تحصیل علم، خوردن، پوشیدن و در سایر شئون زندگی، همه جا میانه روی را توصیه نموده است.

     

    [۱]. محمد، محمدی ری شهری، العلم و الحکم فی الکتاب و السند، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶، ح ۷۸۰٫

    [۲]. همان، ح ۱۰۵٫

    [۳]. همان، ح ۱۶۵٫

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-07-11] [ 10:36:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اصول آموزشی مفاهیم دینی به کودکان   ...

    ۲- اصل تدریج (آموزش تدریجی مسائل دینی)

    اصل تدریج در رعایت توازن و استعداد کودک، از دیگر اصول تعلیم و تربیت است. انسان از زمان تولد تا سنین بزرگسالی توانایی های جسمی، ذهنی و عاطفی یکسانی ندارد و در هر دوره از رشد با خصوصیات ویژه آن دوره ظاهر می شود.

    قرآن کریم در طول ۲۳ سال، به تدریج بر پیامبر نازل گردید، که خداوند در قرآن کریم به آن اشاره کرده است:

    «وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلًا»؛[۱]«و قرآنی که آیاتش را از هم جدا کردیم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانی، و آن را به تدریج نازل کردیم».

    مفسران در بیان علل نزول تدریجی آیات قرآن کریم مطالب فراوانی نوشته اند که بررسی همه ی آنها از حوصله ی این تحقیق بیرون است و در اینجا تنها به دیدگاه علامه طباطبایی اشاره می کنیم؛ به عقیده ی ایشان ، نزول آیات قرآن به تدریج به خاطر بلوغ و رشد استعداد مردم در تلقی معارف اعتقادی و احکام فردی و عملی آن است.[۲]

    قرآن با در نظر داشتن سطح درک و فهم مردم، به مرور احکام اسلام را بیان فرموده، به گونهای که فهم و پذیرش آن برای آنان ممکن باشد. همین نکته در مورد تربیت کودکان نیز صادق است. آموزش مفاهیم دینی به کودکان باید تدریجی باشد و آنان را بتدریج و آرام آرام با مفاهیم دینی آشنا نمود. در تعالیم اسلامی توصیه هایی در این زمینه وجود دارد که ما تنها به یک روایت اکتفا می نماییم. امام صادق ـ علیهم السلام ـ در حدیث مفصلی آموزش مسائل دینی کودکان را، در سنین مختلف بیان فرموده است:

    «در سه سالگی کلمه ی توحید (لا اله الا الله) را به کودک بیاموزید؛او را رها کنید تا به سن، سه سال و هفت ماه و بیست روز برسد، آن گاه (محمد رسول الله) را به او یاد بدهید؛ پس او را رها کنید تا سن چهار سالگی، و در چهار سالگی صلوات بر محمد صلی الله علیه و آله وسلّم، را به بیاموزید».[۳]

    تعالیم اسلام به صورت تدریجی بر مردم عرضه گردیده و قرآن نیز به تدریج به مردم، خوانده شده، شراب و ربا هم تدریجاً تحریم گردیده است.

    بر این اساس، دانشمندان تعلیم و تربیت با توجه به توانایی های ویژه در دوران کودکی، در آموختن مفاهیم و معارف، رعایت اصل تدریج را مسأله ی مهمی تلقی نموده اند، که غفلت از آن نتایج جبران ناپذیری به بار خواهد آورد. در این مجال به آراء تنی چند از آنان اشاره می کنیم.

    به نظر پستالوژی، مربی بزرگ تعلیم و تربیت سوئیسی، آموزش کودک باید بر اساس مراحل رشدطبیعی آدمی صورت گیرد. بر همین اساس، دست یافتن کودک به مرحله ی بعدی را، آن گاه برای او ممکن می داند که مرحله ی نخست را پیموده باشد. وی با توجه به اصل تدریج در آموزش، سرعت و شتابزدگی را زیان آور دانسته، می گوید:

    «طبیعت، شایستگی های برتر آدمی را همانند گوهری که در صدف، پنهان است، در او پنهان کرده است. اگر صدف را پیش از وقت بشکنید، گوهری ناقص خواهید یافت».[۴]

    غزالی در کتاب میزان العمل در مورد آموزش گام به گام به کودکان، چنین می گوید: «از دیگر وظایف والدین این است که در فهم فراگیر سخن گوید و یکباره در تربیت نخست، آنان را از امور آشکار به موارد دقیق و از ظاهر و علنی به پنهان و خفی منتقل نکند».[۵]

    بنابراین آموزش مفاهیمدینی دارای مراحل و درجاتی است و این مراحل و درجات به دلیل تفاوت در رشد استعدادهای شناختی، عاطفی، انگیزشی و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات دانش آموز است. به گونه ای که نمی توان هر مطلبی را در مرحله ای آموزش داد، بلکه مطالب باید متناسب با سطح فکر و قدرت درک کودک باشد. به عنوان مثال، آموزه های وجود خداوند، توحید، معاد و مانند آن ها به کودک نمی تواند در قالب استدلال های پیچیده عقلانی و مفاهیم انتزاعی، آموزش داده شوند. بلکه باید با زبانی ساده، جذاب و آسان بیان گردند، و مفاهیم انتزاعی، براهین فلسفی و منطقی را به دوره های موکول کرد که استعداد لازم برای فهم آن ها در کودک پدید آمده باشد. بنابراین، آموزش معارف و مسائل دینی دارای مراتب و درجاتی است و هر مرتبه و درجه ای از آن اصول و مقتضیاتی دارد که باید مراعات شود. تفاوت این مراتب و درجات به دلیل تفاوت های فردی در رشد استعداد های ذهنی و روحی و نیز تفاوت در معلومات و تجربیات و شرایط گوناگون اجتماعی و فرهنگی است.[۶]

    بدین روی، باید مطالب و مفاهیم آموزشی و دینی متناسب با سطح درک و قوای ذهنی و روانی کودکان باشد. والدین نباید توقع داشته باشند که کودکان آن ها سریع اهل نماز و عبادت شوند، برنامه ی عادت دادن و آموزش آن ها به نماز باید بر اصل تدریج مبتنی باشد. کودک نباید یکباره بار سنگینی از وظایف دینی را به دوش خود احساس کند و خود را به انجام آن موظف بداند. تکالیف سنگین و زود هنگام و خارج از طاقت و توان کودک ممکن است صدمه ای جبران ناپذیر بر اعتقادات دینی و مذهبی او وارد آورد.

    بعضی از والدین و مربیان، متأسفانه قصد دارند در فرصتی کوتاه و سریع فراگیران خود را به سر منزل مقصودی که در ذهن خود دارند، برسانند بدون اینکه برای آنان فرصت سازی نمایند.

    علمای تعلیم و تربیت در این باره چنین اظهار نظر کرده اند:

    «اگر پیام تربیتی با سرعت و تعجیل و بدون در نظر گرفتن فرصت دوری سازی، از جانب کودک به او ارائه گردد، اثر آن پایدار و ماندگار نخواهد بود. بنابراین بهتر است کودک هر چیزی را هر چند اندک باشد، خوب یاد بگیرد و هضم و جذب نماید، وگرنه دیگران و خود را با دانش سطحی و قشری خویش فریب خواهد داد».[۷]

    [۱].اسراء، آیه ی ۱۰۶٫

    [۲]. محمد حسین، طباطبایی، المیزان، ذیل آیه ی۱۰۶سوره اسراء.

    [۳].وسائل الشیعه، ج۱۵، ص ۱۹۳ و ۱۹۴٫

    [۴]. میر عبدالحسین، نقیب زاده، نگاهی به فلسفه ی آموزش و پرورش، ج هفتم، تهران، طهوری، ۱۳۷۵، ص ۱۴۷٫

    [۵].محمد، غزالی، میزان العمل، ترجمه علی اکبر کسمایی، تهران، سروش، ۱۳۷۶، ص۱۳۸٫

    [۶].راهنمای آموزش تعلیمات دینی در مدارس، ص ۲۷٫

    [۷]. شرحی بر جلوه های رفتاری امام خمینی(رحمه الله) با کودکان و نوجوانان، ص۸۸، به نقل از تربیت طبیعی در مقابل تربیت عاریه ای، ص۱۸۱٫

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-07-10] [ 10:35:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اصول آموزشی مفاهیم دینی به کودکان   ...

    ۱- اصل سهولت یا اختیاری بودن مسائل دینی:

     

    انسان به مقتضای فطرت الهی خود به دلیل آنکه موجودی چند بعدی است و به اعتبار کرامتی که خداوند برای او مقدر نموده، موجودی است مختار و کرامت خویش را می تواند با اختیار خود کسب نماید. در واقع از دیدگاه اسلام، انسان موجودی است، دارای میل ها و جاذبه های معنوی که سایر موجودات فاقد آن می باشند. این توانایی انسان به حکم نیرویی است که آن را اراده می نامند و تحت فرمان عقل عمل می کند.

    در قرآن آیات متعددی در مورد آزادی و اختیار انسان وجود دارد که از آن جمله می توان به آیات زیر اشاره کرد؛

    «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا»؛[۱]«ما راه راست را به او نشان دادیم، یا شکرگذار خواهد بود، یا کفران خواهد ورزید».

     ooooo

    «فَمَن شَاء فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاء فَلْیَکْفُرْ»؛[۲]«پس هر که می خواهد ایمان بیاورد و هر که می خواهد، کفر بورزد». این که انسان می تواند مشرک باشد یا موحد، دلیل بر اختیار اوست.

    در دعوت کودکان و نوجوانان به دین باید به گونه ای عمل کنم که آن ها احساس آزادی کنند و با توجه به این موضوع که انسان فطرتاً خداجو است، با تذکر روش های صحیح، این فطرت را در وجود آنان بیدار نماییم و آن ها را به سمت پذیرش دین سوق دهیم.

    پیامبر گرامی اسلام نیز با نرم خویی و با زبان دین، افراد را به دین اسلام دعوت می کردند. به تجربه نیز ثابت شده است که با زور و اکراه نمی توان کسی را به راه راست هدایت کرد.

    خداوند تعالی می فرماید:

    «أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُواْ مُؤْمِنِینَ»[۳]«ای رسول تو کی می توانی همه را با زور و اکراه مؤمن بگردانی؟»

    اگر به مفاد آیه ی «لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»[۴] توجه نماییم، خداوند می فرماید:«ای پیامبر! وظیفه ی تو تبیین است وقتی تبیین کردی، دیگر اکراهی وجود ندارد».

    بنابراین، هیچ گاه نباید کودکان و یا نوجوانان را مجبور به دین داری کنیم یا برای آنکه دین دار شوند، نباید به آن ها مزایای زیادی بدهیم.

    در دین اسلام، تأکید زیادی بر این مطلب می شود که اصول دین تقلیدی نیست، بلکه باید؛ با آگاهی و آزادی آن را پذیرفت.

    دکتر زهرا مصطفوی ، دختر امام خمینی (رحمه الله علیه) نقل می کند:

    «همسرم به دلیل عادت خانوادگی، دخترم را از خواب صبحگاهی بیدار می کرد و به نماز وامی داشت. امام (رحمه الله)، وقتی از این ماجرا خبردار شدند، برایش پیغام فرستادند که «چهره ی شیرین اسلام را به مزاق بچه تلخ نکن». این کلام آن چنان مؤثر افتاد و اثر عمیقی بر روح و جان دخترم به جای گذاشت که بعد از آن خودش سفارش کرد که برای نماز صبح به موقع بیدارش کنم».[۵]

    اگر والدین می خواهند فرزندان آن ها، نماز خوان و معتقد بار آیند، سعی کنند اولاً؛ خودشان عامل به دستورات و تعالیم دینی باشند، ثانیاً؛ توجه داشته باشند که در دوران کودکی، فرزندانشان را با مجالس و محافل مذهبی مأنوس سازند و سعی کنند که خاطرات خوشی را در ذهن آنان ایجاد نمایند و از سخت گیری، اجبار و اکراه آن ها خودداری نمایند. ثالثاً؛ والدین باید نسبت به مسئله ی نماز و مسائل اعتقادی، همچون سایر مسائل، حساسیت نشان دهند، اگر آن ها به سفارش ها و سیره ی ائمه ی اطهار ـ علیهم السلام ـ و بزرگان دین، عمل کنند، قطعاً فرزندانی معتقد و با نماز خواهند داشت.

    پس منظور از اصل سهولت این است که، در آموزش مفاهیم دینی به کودکان، باید توان شناختی، عاطفی و انگیزشی کودکان را، در نظر گرفت و از زیاده روی، خشونت و سخت گیری در روند آموزشی پرهیز کرد؛ زیرا هدف از آموزش مفاهیم دینی، برانگیختن شوق و رغبت کودکان به یادگیری آموزه های دینی است و نه صرفا انتقال آگاهی های دینی.

    از این رو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم، همواره این سخن را تکرار کرده اند که؛

    «آموزش دهید و آسان بگیرید و سخت گیری نکنید»؛[۶]

    همچنین فرموده اند:

    «خداوند مرا سخت گیر و سر سخت مبعوث نفرمود، بلکه مرا آموزگاری آسان گیر، مبعوث نموده است».[۷]

    شهید مطهری نیز نقل می کند: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم، آن گاه که معاذ بن جبل، برای تبلیغ دین به یمن فرستاد، به او چنین فرمود:

    «یا مَعاذُ بَشَّر وَ لاتُنَفَّر و یَسَّر و لا تُفَسَّر»؛«می روی برای تبلیغ اسلام، اساس کارت تبشیر و مژده و ترغیب باشد، کاری بکن که مردم مزایای اسلام را، درک بکنند و از روی میل و رغبت به اسلام گرایش پیدا کنند.»

    نکته ای که پیغمبر اشاره کرد این بود که «بَشِّر و لا تُنَفِّر»؛ کاری نکن که مردم را از اسلام فرار بدهی و متنفر بکنی. مطالب را طوری تقریر نکن که عکس العمل روحی مردم، فرار از دین اسلام باشد.[۸]

    حال با توجه به اصل آسان گیری در آموزش های اسلامی، رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینی به کودکان از اهمیت بیش تری برخوردار است؛ زیرا بنابر آنچه در بررسی ویژگی های کودکان، بیان شد، مفاهیم دینی اموری هستند که با فطرت کودک سازگارند و نیازی به تحمیل و سخت گیری ندارد. سخت گیری زمانی است که آموزه هایی خلاف خواست فطری کودک، به گونه ای برای او تکرار وترسیم شود، که آن را بدون فکر و اندیشه بپذیرد. علاوه بر این مفاهیم و آموزه های دینیبا آموزش، سهل و آسان، زمینه های درونی و انگیزشی لازم را برای کودک فراهم نموده، او را به یادگیری مفاهیم و حقایق دینی علاقمند می سازند. چنان که سخت گیری و خشونت در امر آموزش مفاهیم دینی، کودک را نسبت به اصل دین و تعالیم حیات بخش آن بدبین نموده،آثار و پیامدهای ناگواری در روحیه ی لطیف او باقی خواهد گذاشت.

    بنابراین رعایت این اصل در آموزش مفاهیم دینی کودک چنان مهم است که ائمه معصومین علیهم السلام، در سخنان نورانی خویش، والدین را بدان سفارش نموده اند. این مضمون روایتی از امام صادق علیه السلام است که به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم، می فرمایند:

    «والدین کاری را که انجام آن برای کودک آسان و ساده است، بپذیرند و آنچه را که انجامش بر وی سنگین و غیر قابل تحمل است از او انتار نداشته باشند».[۹]

    [۱]. انسان ۳

    [۲]. کهف ۲۹

    [۳]. یونس، آیه ی۹۹،

    [۴].بقره، آیه ی ۲۵۶،

    [۵].پا به پای آفتاب، جلد۱، ص۱۲۳٫

    [۶].محمد، محمدی ری شهری، بالعلم و الحکمه فی کتاب و سنه، قم، دارالحدیث، ۱۳۷۶، ح ۱۳۱۱٫

    [۷].همان، ح ۱۳۰۸٫

    [۸].مرتضی، مطهری، سیری در سیره ی نبوی، انتشارات صدرا، ۱۳۷۶،ص ۲۰۹٫

    [۹]. محمدبن حر، عاملی،وسایل الشیعه، تهران، انتشارات الإسلامیه، ۱۳۷۶، ج۱۵، ابواب الاحکام الاولاد، باب۸۶، ص۱۹۹٫

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-07-09] [ 10:34:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چگونه فرزندان خود را با مسجد آشنا کنیم ؟   ...

                                       چگونه فرزند خود را با مسجد آشنا کنیم ؟th

    1/ نیت خالصانه داشتن در دعوت به نماز

    برای دعوت کودک خود به نماز در درجه اول به نیت خود توجه کنیم که ایا ما فرزند خود را به خاطر خدا به نماز فرا می خوانیم  یا به خاطر چیز های دیگر ؟ که اگر این گونه باشد باید در جهت رفع آن بر آییم

    2/شناخت فرزندان

    پدران و مادران ، باید برای رسیدن به نتایج مطلوب در تربیت  فرزندانمان ،ابتدا باید آنها را بشناسیم ،زیرا معرفت ،اولین گام برای تربیت است معرفت والدین شامل زمینه های متنوعی می شود که مهمترین آنها  عبارتند از : معرفت نسبت به نیازهای اساسی روانی ،استعدادهای اصلی ،علایق وگرایش ، ویژگی های رشد ، ضعف ها وکاستی ها .

    3/عامل بودن والدین

    موثرترین نوع آموزش به ویژه در امور دینی ،این است که خود گوینده آنچه رابیان می کند ،در عمل نیز به آن پای بند باشد تا صداقت گفتارش در عمل آشکارگردد و گرنه تنها گفتار کار ساز نبوده بلکه اثر منفی وتخریبی هم دارد .در صورتی که ما والدین مایل باشیم فرزندانمان در نماز جماعت حضور داشته باشند و اهل رفت و آمد به مسجد باشدند ، ابتدا باید دیدگاه اهل بیت (علیه سلام )واهتمام آنان را به حضور در مسجد و خواندن نماز جماعت در موقعیت َ برای انان بیان کنیم و سپس خود ما نیز همت به حضور در مسجد داشته باشم تا فرزندانمان علاوه بر یادگیری رفتاری ،اثرات خوب این عملکرد را نیز احساس کنند .

    4/رفتار محبت آمیز

    والدینی که فرزندان را توصیه به حضور در نماز جماعت می کنند ،هر قدر این دعوت با محبت و عطوفت بیشتری همراه باشد ،تاثیر گذاری بیشتری خواهد داشت و گاهی مشاهده شده است فرزندان پس از مرگ والدین به خاطر محبتی که نسبت به آنان دارند وبرخی اعتقادات دینی که والدین درشرایطی حتی پس از مرگ نیز

    می توانند نظاره گر اعمال آنان باشد ،این حضور را تداوم می بخشند تا آنان را شاد نمایند.

    5/رغبت شناسی

    اهمیت دادن به رغبت های فرزندان، اعتماد آنان را برمی انگیزد تا به خوا سته های آنان پاسخ مناسبی داده شود

    وجود اعتماد متقابل ،شرایط روحی و فکری هر یک را تقویت می کند تا واکنش مطلوبی  به فرامین و اوامر والدین نشان دهد . در این شرایط فرزندان از در کنار والدین لذت بیشتری می برند و لذا از همراهی والدین لذت بیشتری می برند و رغبت بیشتری نشان می دهند لذا باید والدین با رغبت بیشتری حضور در مسجد و نماز جماعت حضور داشته باشند .

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-07-08] [ 10:17:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قصه گویی روشی برای آموزش مفاهیم دینی   ...

    روش قصه گویی

    زبان قصه یا داستان یکی از مناسب ترین روش های آموزش مفاهیم دینی به کودکان است؛ زیرا کودکان شیفته ی قصه و خواندن داستان می باشند و این سبب می شود تا بخش عمده تعلیم و تربیت دینی کودکان را بتوان از این راه انجام داد. هرچه استفاده از داستان های مناسب بیشتر باشد، تأثیر این آموزش و رسیدن به هدف های مورد نظر آن، ساده تر و سریعتر صورت می گیرد.

    در اهمیت این روش و بهره گیری از آن، همین بس که در قرآن کریم و تعالیم انبیای الهی و کتاب های آسمانی هم این روش مؤثر، زبان داستان و قصه برای آموزش، هدایت، القای مفاهیم و پیام های دینی مورد توجه قرار گرفته است. قرآن کریم بسیاری از مفاهیم، حقایق و آموزه های دینی را در قالب، بهترین قصه ها به زبانی ساده، جذاب و قابل فهمبرای مردم بیان نموده است. مثلاً؛ در داستان حضرت آدم علیه السلام، حقیقت و چگونگی آفرینش الهی تفسیر می شود. در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام، اثبات توحید و یگانگی خداوند و در داستان عُزَیر، کیفیت مواد بیان گردیده است.

    از آن جا که قصه و داستان، آموزه ها و حقایق آموزشی را به طور غیر مستقیم بیان می دارد، از نظر روان شناسی تربیتی نیز یکی از مهم ترین و مؤثرترین روش های آموزشی به حساب می آید. بنابراین معلمان در آموزش مفاهیم دینی به کودکان،می توانند با استفاده از این روش، مفاهیم اعتقادی دین اسلام، از قبیل توحید، نبوت، امامت و معاد را در صورت لزوم در قالب داستان های مناسب و با توجه به مقتضای سن و حالت روحی کودکان بیان کنند.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-07-07] [ 10:13:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقش موثر همسران طلاب   ...

     

    ۲۱۷۰۸۲۳۶۶۷۶۴۰۴۹۴۷۴۵۱

     

    همسران طلاب رکن فعالیت و موفقیت روحانیان هستند.

    قرآن کریم رمز موفقیت پیامبر اکرم‌(ص) را در چند چیز می‌داند و به ایشان می‌فرماید «پس از اینکه اصحاب و یاران شما توانستند به اسلام و مفاهیم آن آشنا شوند، مسؤولیت خانواده آنها مسؤولیت بزرگی است».
    یک مسلمان موفق مسلمانی است که پس از غنی کردن خود و پس از اینکه توانست به صفات عالیه ایمانی متصف شود، خانواده او هم در کنار او بتواند همان نقش را در جامعه ایفا کند.

    اگر حضرت فاطمه زهرا‌(س) به عنوان الگوی بانوی اسلام معرفی می‌شود، رفتار و کردار ایشان در محیط خانه و خارج از خانه برای بانوان مسلمان تبلیغ و آموزنده است.

    یک خانواده روحانی می‌تواند منشأ نورانیت در محیط خود و اطراف خود باشد به شرطی که روحانی، همسر و فرزندان او مجسمه عمل موارد تبلیغی این مبلغ شوند.

    مسؤولیت خانواده طلاب بسیار سنگین است و امروز زیر ذره‌بین جامعه هستند، طلاب باید ابتدا خود و فرزندان خود را اصلاح کرده و پس از آن، سایر مردم و جامعه را به اسلام دعوت کنند.

    در این میان نقش همسران این طلاب بسیار مهم و تاثیرگذار است. آنان با روحیه دادن به همسران خود و مهیا کردن شرایط برایشان بهترین کمک را به مبلغ دین خدا می کنند. همسران طلاب با تحمل سختی ها، بعضا دوری از همسر و مسئولیت مراقبت از فرزندان، در اجر و پاداش تبلیغ شریک هستند. البته برای همسر طلبه تحمل این دشواری ها شیرین است. چراکه به داشتن همسری که تمام فکر و ذهنش تبلیغ دین ناب محمدی است، افتخار می کند. به تبلیغ رفتنش، به درس خواندن و مباحثه کردنش ، به نهی از منکر کردنش ، به پرکار بودنش و خلاصه به این که سربازی از سربازان امام زمان(عج) است، مباهات می کند.

    همسران طلاب که با کمترین مایحتاج زندگی، همسر و فرزندان خود را با عزت و آبرو اداره می کنند، مشمول ادعیه زاکیه حضرت حجت (عج) هستند.

    بی گمان نقش خانواده برای موفقیت طلبه بسیار قابل توجه است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

    همسر طلبه نقش بسزایی در موفقیت آن طلبه دارد و بخش بزرگی از این موفقیت حاصل تلاش‌های او است.

    مدیریت خانه و مسائل زندگی و پشتیبانی از سرباز آقا امام زمان(عج) و ایجاد محیطی مناسب برای شخص طلبه در منزل از جمله کارهایی است که خانواده طلبه به ویژه همسر وی انجام می‌دهد.

    تمام زندگی علمی و عبادی طلبه منوط به مدیریت همسر او است، از این‌رو نقش همسر طلبه در کمال طلبگی وی و در پرتو آن خدمت به اسلام، نظام و انقلاب و امام زمان(عج) بسیار ارزشمند است.

    انسانی که بخواهد در صحنه اجتماعی نقش آفرینی کند و در مقابل جهاد استکبار و جبهه‌های تا دندان مسلح دین ستیز مبارزه کند قطعاً با سختی‌هایی مواجه می‌شود.

    در اینجا است که اگر خانواده طلبه دارای استحکام نباشد نه تنها طلبه و خانواده او با شکست مواجه می‌شوند بلکه به نحوی اسلام دچار شکست، و ضربه می‌شود؛ به همین جهت باید خانه طلبه خانه‌ای از ایمان، تقوا و بصیرت، اخلاق و صمیمیت باشد و در آن جامعه به عنوان الگو در همه زمینه‌ها دیده شود.

    اگر اختلاف سلیقه‌ای به وجود آمد، زن و شوهر در گذشت مسابقه بگذارند و به همین جهت است که خانه طلبه و خانواده او نقشی مهمی در نهادینه شدن فرهنگ اسلام در جهان دارد.
    خانواده نقش مهمی در پرورش و تربیت فرزندان و معرفی آن به جامعه دارد؛ هر خانه طلبه یک قرارگاه عبادی، علمی و جهادی برای اسلام است، خانه‌ای کوچک که از آن کارهای بزرگ ایجاد شود و باید مواظب بود که این خانه مرکز تقوا، ایمان و اخلاق باشد.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-07-06] [ 10:12:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شاخصه های اصلی خانواده سالم   ...

     شاخصه های اصلی یک خانواده سالم:th[3]

    خانواده سالم چگونه خانواده ای است؟ چه ویژگی هایی دارد؟ چرا باید به خانواده سالم بیندیشیم و آن را توصیف کنیم؟ این تعاریف چه مشکلی را حل خواهد کرد؟.

    برای پاسخ دادن به این پرسش ها باید به انبوهی از کتاب های جامعه شناسی و مقالات کارشناسان مسائل خانواده مراجعه کرد.

    اما مقصود ما از طرح چنین پرسش هایی و انتخاب چنین سوژه ای، باز کردن افق روشنی در مقابل خانواده های ایرانی است تا چشم انداز درستی از آن چه باید برای رسیدن به آن بکوشند، در اختیار داشته باشند.

    به عبارتی برای هر تلاشی به چشم اندازی نیاز است و این افق باید توسط کارشناسان و متفکران و صاحب نظران ترسیم و ارائه شود.

    از آن جا که عموم جامعه ایرانی با تمامی ویژگی های مثبت و منفی اش، نیازمند اصلاح، تغییر، بهبود رفتار و فرهنگ، ارتقای اطلاعات و آگاهی است، در گام اول باید نقش خانواده و جایگاه رفیع آن در نظام اجتماعی روشن شود و سپس اهمیت خانواده سالم و مفاهیمی از این دست بازشکافی و تعریف شود.

    همه کارشناسان معتقدند، فرد سالم در یک خانواده سالم رشد می کند و خانواده سالم در نهایت به سلامت اجتماع می انجامد.

    بنابراین اهمیت درک و فهم ابعاد خانواده سالم نه به خانواده بلکه به کل اجتماع برمی گردد. صفحه خانواده و سلامت برای روشن کردن افکار عمومی در این زمینه قصد دارد توصیف این واژه را از محصور شدن در چند واژه و قالب تکراری همانند اعتماد، صمیمیت، همدلی، مشارکت و غیره خارج کند. چرا که در گزارش های پیشین به تفصیل درباره این واژه ها سخن گفته ایم و آن ها را تعریف کرده ایم. شاه بیت تمامی این واژه ها کسب مهارت برای عرضه این ویژگی ها در خانواده است.

    خانواده در نگاه اول محیطی است که محل برآورده کردن نیازهای اعضاست و برای تامین سلامت جسمی و روانی و تربیت و موفقیت و کسب رضایت آن ها شکل می گیرد. برای رسیدن به این اهداف، حفظ بهداشت روان یک اصل است؛ به این معنا که خانواده باید یک سری ویژگی هایی را دارا باشد که در رسیدن به آن هدف کمک کننده باشد. دکتر محمدکاظم وحید، عضو انستیتو روان شناسی تهران، در پاسخ به این سوال که شاخص های اصلی خانواده سالم کدام هاست، می گوید: طبق مطالعات خانواده سالم خانواده ای است که ساختار و عملکرد مناسبی داشته باشد؛ یعنی اعضای خانواده دارای جایگاه مناسبی باشند، وظایف خود را بشناسند و مسئولیت هر یک از اعضا مشخص باشد.

    به عبارتی پدر، مادر و فرزندان هر یک سر جای خود باشند، به نحوی که بهترین کارکرد را داشته باشند. زیرا تنها در این صورت است که خانواده عملکرد مناسبی خواهد داشت.

    در واقع اتحاد افرادی که از طریق ازدواج، تولد و یا فرزندخواندگی برای رشد جسمی و ذهنی در یک فضای امن روانی با هم زندگی می کنند، تعریف دیگری از خانواده سالم است؛ کانونی که در آن اعضا از نظر عاطفی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و جسمی رشد می کنند و با کمک یکدیگر به سوی اهداف گام برمی دارند. ابراز محبت اعضای خانواده به یکدیگر در یک فضای امن و سازگاری با یکدیگر یکی از اصلی ترین شاخص های خانواده سالم است. در خانواده ای که تفاوتی بین اعضا وجود دارد و یا محبت و علاقه والدین بین بچه ها به تساوی تقسیم نشده است و یا والدین بچه ها را بیشتر از همسر خود دوست می دارند، یک خلاء عاطفی به وجود می آید.

    گاهی خانواده هایی را می بینیم که والدین با هم اختلاف شدید دارند اما ادعا می کنند بچه هایشان را دوست دارند و بچه ها را به همسرشان ترجیح می دهند. در صورتی که بچه ها به محبت پدر و مادر به یکدیگر نیز نیاز دارند و به عبارتی آن ها در صورت ابراز محبت بین والدین، احساس امنیت و آرامش می کنند.

    همچنین اعضای یک خانواده سالم، هدفمند زندگی می کنند و می دانند که برای رسیدن به آن هدف تحت حمایت، احترام و توجه دیگر اعضای خانواده قرار دارند.

    هر یک از اعضای خانواده باید اهداف مطلوبی داشته باشند به نحوی که استقبال و حمایت دیگران را در پی داشته باشد. زمانی که فرزندان هر کدام در جامعه رها شدند و والدین به بهانه کسب استقلال در جامعه آنان را بدون هدف آزاد گذاشتند، سلامت روانی فرزندان به شدت به خطر می افتد.

    از سوی دیگر سیستم یک خانواده سالم به اجتماعی شدن افراد و پیدا کردن جایگاهشان در اجتماع نیز کمک می کند. به عبارتی پس از شناخت توانمندی ها، تعیین اهداف، برآورد انتظارات از زندگی و آینده و تلاش برای رسیدن به آن اهداف، خانواده ثمره تلاش اعضا را می چیند و کل خانواده از موفقیت یکی از اعضا بهره برداری می کند.

    از سوی دیگر خانواده هایی که معیارها و قوانین مورد نیاز را با همفکری یکدیگر تعیین می کنند، در پای بندی به آن چارچوب ها و اجرای آن ها موفق ترند. آن ها احساس اهمیت می کنند و احساس می کنند نقش پراهمیتی در شادابی و سرزندگی فضای منزل دارند.

    این قوانین با بزرگ شدن بچه ها تغییر می کند، اصلاح می شود و انتظارات والدین و فرزندان از یکدیگر نیز تغییر می کند.

    یکی از اساسی ترین شاخص های خانواده سالم گفت وگو است. گفت وگو و تعامل مثبت و مستمر و صادقانه به حدی مهم است که می تواند کلیه روابط را تحت تاثیر قرار دهد. حل مسائل، تقویت احساس تعلق به خانواده و جلوگیری از تنش ها و برخوردهای احتمالی، حداقل فایده گفت وگوست. طرح خواسته ها، نیازها و تامین آن ها با گفت وگو امکان پذیر است و اعضای خانواده باید بپذیرند که فقط با این روش می توانند نیازهای یکدیگر را پوشش دهند.

    اعضای خانواده ای که یاد گرفته اند گفت وگو کنند، وقت بیشتری برای یکدیگر می گذارند و برای آن اجباری نمی بینند، در واقع باید به اندازه ای که برای برطرف شدن خواسته خود وقت می گذارند به نیازهای دیگران نیز احترام بگذارند و برای حل آن چه از طریق گفت وگو و چه از راه های دیگر اقدام کنند.

    از سوی دیگر یک خانواده سالم به ایجاد شبکه اجتماعی حول خود می پردازد. یعنی با استفاده از قابلیت هایی که ذکر کردیم، توان برقراری ارتباط با خانواده های دیگر، نهادهای اجتماعی، دوستان، اقوام و آشنایان را دارد و منزوی نیست. آن ها با تکیه بر اعتماد متقابل، در جامعه گام برمی دارند و از هدف یکدیگر مطمئن هستند و می دانند دیگر اعضا جز برای حفظ شان و جایگاه خانواده در درون و رسیدن به اهداف مورد نظر در بیرون گام برنمی دارند.

    حذف اعتماد، به شک و بدبینی و دودلی در خانواده منجر می شود. البته اعتماد یک شبه به وجود نمی آید بلکه از آغاز زندگی مشترک سنگ بنای آن گذاشته و در طول زمان عمیق تر می شود و پایه های یک زندگی موفق را محکم تر می کند

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-07-05] [ 10:11:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      معیارهای زندگی سالم چیست؟   ...

    معیارهای زندگی سالم چیست؟th29PPSFZ9

    عوامل متعددی مانع رفتارهای سلامت در افراد می شوند. یکی از این موانع، خوش بینی غیر واقع بینانه است. خوش بینی غیر واقع بینانه مبنی بر این باور است که فرد هیچ وقت دچار مشکلات جسمانی مهم نمی شود.

    زندگی سالم ابعاد مختلقی دارد. در این برنامه، زندگی سالم در ابعاد جسمانی، روانی، اجتماعی، معنوی و شناسائی موقعیت های پر خطر مطرح می شود. که عامل مهمی در زمینه مهارت های زندگی به شمار می آیند. آن چه که در ایجاد زندگی سالم نقش دارد، ارتقاء سلامت است. منظور از ارتقاء سلامت، فرآیندی است که افراد را قادر می سازد توانائی و فعالیت خود را بهبود و وضعیت سلامت خود را افزایش دهند. ارتقاء سلامت نیاز به انجام رفتارهای سالم دارد. منظور از رفتار سالم، رفتارهائی است که سلامت فرد را نگهداشته و یا ارتقاء دهند. این رفتارها متعدد و متنوعند از جمله تغذیه صحیح، خواب شبانه کافی بین ۷ تا ۸ ساعت، ورزش مرتب و عدم مصرف سیگار و الکل، تنظیم وزن به گونه ای که بیش از ۱۰% اضافه وزن وجود نداشته باشد. عواملی که با سبک زندگی ناسالم رابطه دارند عبارتند از: مصرف مواد و الکل، سیگار، پرخوری، روابط جنسی پر خطر و پرداختن به کارهای خطرناک.

    فعالیت اول مشاور در زمینه عوامل جسمانی زندگی سالم:

    عوامل متعددی مانع رفتارهای سلامت در افراد می شوند. یکی از این موانع، خوش بینی غیر واقع بینانه است. خوش بینی غیر واقع بینانه مبنی بر این باور است که فرد هیچ وقت دچار مشکلات جسمانی مهم نمی شود.

    ۱) احساس اغراق آمیز توانائی کنترل سلامت که باعث می شوند فرد به خطرات بالقوه بی توجهی کند یا این باور که اگر خطری پیش آید می تواند آن را کنترل نماید.

    ۲) امکان دارد که آنها تجارب مستقیم ولی اندکی در خصوص مشکلات سلامت داشته اند و براساس آن تجربه، خطر آسیب پذیری خود را کمتر از حد ارزیابی می کنند.

    ۳) گاهی اوقات افراد باور دارند که خطرات بهداشتی و صدمات و بیماری های جدی مربوط به دوران کودکی هستند.

    ارتباط و پیوندهای انسانی امنیت و رضایت خاطر یکی از عوامل روانی بسیار مهم در زندگی سالم است که از طریق روابط اجتماعی ایجاد می شود. ارتباطات و پیوندهای اجتماعی، احساس تعلق و پیوستگی به انسان های دیگر، احساس امنیت عمیقی در افراد ایجاد می کند.

    تنظیم اهداف زندگی یکی دیگر از فعالیت هائی که به انسان احساس امنیت و رضایت خاطر می دهد تعیین و تنظیم اهداف زندگی است که نیاز به توجه خاص دارد. چنان چه فرد اهداف زندگی خود را نشناسد دچار بی هدفی، کسالت، ناامیدی و درماندگی می شود، چنان چه اهداف غیر واقع بینانه ای برای زندگی خود تعیین کند، نمی تواند به آن اهداف دست یابد و دچار خشم، پرخاشگری، یأس و ناامیدی می شود.

    یکی از نیازهای مهم انسان، نیاز به احترام است. احترام فرد به خود که عزت نفس نام دارد. نیاز به احترام از سوی دیگران نه تنها ایراد ندارد بلکه یکی از نیازهای روانی طبیعی انسان است و به دنبال پیروی از قواعد و هنجارهای اجتماعی، پیشرفت، موفقیت، فعالیت های سالم و برخورداری از سبک زندگی سالم به دست می آید

    روش های ناسالم جلب احترام عبارتند از

    سیگار کشیدن

    رفتارهای خطرناک:

    (رانندگی های تند و بی ملاحظه، کتک کاری و درگیری) مصرف مواد، مصرف الکل، رفتارهای بی بند و بار، تا دیروقت در بیرون از منزل ماندن، بی توجهی به قوانین و مقررات، بی توجهی به بزرگ ترها

    عزت نفس

    یکی از عوامل بسیار مهم در رفتار سالم، عزت نفس است. بسیاری از نوجوانان و جوانان به علت ضعف در عزت نفس به رفتارهای ناسالم و آسیب های اجتماعی روی می آورند. عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن. این حس از مجموع افکار، احساس ها، عواطف و تجربیات فرد در طول زندگی ناشی می شود. عزت نفس هنگامی به وجود می آید که نیازهای ابتدائی زندگی فرد به نحو مناسبی ارضا شده باشند. کودکان و نوجوانان زمانی از عزت نفس زیاد بهرە مند می شوند که بتوانند، احساسات مثبتی را به کمک عوامل زیر تجربه کنند:

    همبستگی:

    این احساس زمانی تجربه می شود که نوجوان از پیامدهای مهم زندگی خود راضی باشند.

    بی همتائی:

    این احساس هنگامی به وجود می آید که نوجوان بتواند صفات یا ویژگی هائی که موجب تفاوت و تمایز او از دیگران می شود بشناسد و به آنها احترام بگذارد.

    قدرت:

    احساس قدرت وقتی به وجود می آید که نوجوان بداند منابع، فرصت و قابلیت آن را دارد که بر شرایط زندگی خود اثر بگذارد.

    الگوها:

    نوجوان به مدد الگوهای انسانی، فلسفی و عملیاتی، مدل هائی برای خویش فراهم می کند تا او را در استقرار معنی دار، هدف ها، آرمان ها و معیارهای شخصی کمک کند. به عبارت دیگر عزت نفس عبارت است از شناسائی خود و ارزش گذاردن به آن. عوامل مؤثر در عزت نفس قوی عبارتند از:

     1.خود آگاهی و شناسائی خود

     2.ارزش گذاردن به هر آن چه که هست

     3.باور به بی همتائی و بی نظیر بودن خود

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-07-04] [ 10:09:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سپردن کودک به استاد و معلم دوستدار اهل بیت(علیهم السلام)   ...

     

    imgres

    واسپاری کودک به استاد و معلم دوستدار اهل بیت(علیهم السلام)

    نقش معلم و استاد و تأثیر گذاری مثبت و یا منفی او در تربیت و شخصیت کودک و نوجوان بر هیچ کس پوشیده نیست، چرا که اساساً خداوند متعال در قرآن کریم در توضیح چگونگی ورود انسان به دنیا می فرماید:«وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیًْا وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَرَ وَ الْأَفِْدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون»،« و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هیچ چیز نمى‏دانستید؛ و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید!»[۱]

    از این آیه برداشت می شود که شکر واقعی نعمت چشم، گوش تحصیل علم است، زیرا ابتدای آیه می فرماید:«شما نمی دانستید، من به شما چشم و گوش دادم تا شکر کنید.(یعنی علم بیاموزید.)»[۲]

    خداوند متعال قلب انسان را مانند لوحی سفید آماده ی نگارش قرار داده و وارد به دنیا می نماید. از سویی حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند:«العلمُ من الضغر کالنّقشِ»، «آموزش در کودکی هم چون نگارش متنی بر سنگ است.»[۳] به عبارتی، آموزش و تأثیرگذاری رفتاری معلم بر فرزند، همچون تأثیر گذاری کشاورز در زمینی بایر است که بذر افشانی کمیت و کیفیت محصول آینده را رقم می زند، در سیره ی حضرت سید الشهداء(علیه السلام) است که حضرت برای آموزش توحید و حمد، فرزند خود را به دست استاد سپرد و پس از موفقیت استاد، برای او هدایا و پاداش هایی به اندازه ی کفایت او قرار دادند.

    عبد الرّحمن سلمی به فرزند امام حسین(علیه السلام) سوره حمد را آموخت. وقتی کودک در حضور پدر سوره را خواند، حضرت امام حسین(علیه السلام) علاوه بر پول نقد و پارچه ای که از راه حق شناسی به معلم طفل داد، دهان آموزگار را از درّ پر کرد. فقیل له فی ذلک فقال علیه السلام:«و دین یقع هذا من عطائه یعنی تعلمیه؟» کسانی که از این همه عطا تعجب کردند و در آن باره از حضرت سؤال کردند؛ امام حسین(علیه السلام) در جواب فرمودند:«کجا پاداش مالی من با اعطای آموزش این معلم برابری می کند؟»[۴] یعنی خدمت تعلیم سوره حمد از عطای مالی من ارزنده تر است.

    از این عمل امام(علیه السلام) چند نتیجه می گیریم:

    الف-تأثیر تربیتی و آموزشی استاد بر روح و جان کودک بیشتر از والدین است.

    ب-باید برای تربیت دینی فرزندان خود معلم و آموزگار امین انتخاب نمود.

    ج-واگذاری فرزند به استاد جهت آموزش قرآن و عقاید، هدایایی به او هدیه نمود.

    د-باید جهت تشویق و قدر دانی از استاد و معلم قرآن و عقاید، هدایایی به او هدیه نمود.

    ه-آموزش مسائل دینی در کودکی و نوجوانی بسیار با اهمیت و مهم است.

    و-قرار دادن استاد خصوصی و تدریس خصوصی و هزینه ای ویژه برای تربیت دینی فرزندان مهم و مفید است.[۵]

    استاد و معلم چنان تأثیری دارند که می توانند طبع و فکر کودکان را تغییر دهند. و حتی کودکانی که بر اثر تربیت خانوادگی غلط دشمن اهل بیت اند منش و رفتار آنان را تغییر داده و دل آنان را جایگاه محبت اهل بیت(علیهم السلام) قرار دهند. نمونه این سخن در داستان معروف عمربن عبد العزیز و استاد وی آمده است.

    عمربن عبدالعزیز(یکی از خلفای اموی) به نسبت دیگر خلفا مردی نسبتاً دادگر بود و هر چند بخاطر عدم امضای حکومت او از سوی جانشینان معصوم پیامبر(صلی الله علیه و آله) وی نیز از جرگه ی طاغوتیان شمرده می شود. اما به هر حال با بسیاری از بدعت های بدِ زمان خویش در افتاد که مهم ترین آن ها را می توان از میان برداشن بدعت سبّ امیرمؤمنان(علیه السلام) دانست.

    این بدعت ها، میراث شوم معاویه بود. معاویه پس از شهادت امیرمؤمنان(علیه السلام) که خلافت بر امور مسلمین را به طور کامل به دست گرفت، تصمیم به ایجاد تبلیغات سوء بر ضد حضرت علی(علیه السلام) گرفت که حضرت را منفورترین شخص نشان دهد. او دستور داد که در روز های جمعه لعن و دشنام حضرت علی(علیه السلام) را ضمیمه خطبه کنند. این بدعت ریشه دوانید تا کودکان با کینه ی علی(علیه السلام) بزرگ شدند و بزرگ ترها با احساسات ضد علی(علیه السلام) از دنیا رفتند. این بدعت تا زمان عمر بن عبد العزیز ادامه داشت تا این که خود وی می گوید: من در مدینه تحصیل علوم می کردم و ملازم خدمت عبیدالله بن عبدالله عتبه بن مسعود بودم. به او خبر رسیده بود که من نیز مانند سایر بنی امیّه، سبّ علی(علیه السلام) می کنم. عبیدالله مردی خداشناس و با ایمان و اگاه بود. روزی به محضر او آمدم، مشغول نماز بود، نشستم تا نمازش تمام شود، پس از فراغت به من توجهی کرد و فرمود: از کجادانستی که خداوند متعال بر اصحاب بدر و بیعت رضوان غضب کرده است پس از آن که راضی شده بود؟ گفتم: نشنیده ام؟ فرمود: این چیست که از تو به من درباره علی(علیه السلام) خبر داده اند؟ گفتم: از پیشگاه خداوند بزرگ و از شما پوزش می طلبم و از آن تاریخ سبّ علی(علیه السلام) را ترک گفتم. سخنان منطقی و مؤثر استاد، کار خود را کرد و او را سخت تحت تأثیر قرار داد. پس عبد العزیز از آن روز تصمیم گرفت دیگر نام علی(علیه السلام) را به زشتی نبرد. اما باز در کوچه و بازار و هنگام بازی با کودکان، همه جا می شنید که مردم، بی پروا لعن علی(علیه السلام) می کنند تا آن که حادثه دیگری اتفاق افتاد و او را در تصمیم خود استوار ساخت.

    حادثه از این قرار بود که پدر عمربن عبد العزیز از طرف حکومت مرکزی شام، حاکم مدینه بود و در روزهای جمعه، طبق معمول، ضمن خطبه نماز جمعه، علی(علیه السلام) را لعن می کرد و خطبه را با سبّ آن حضرت به پایان می رساند. روزی به پدر گفت: پدر تو هر وقت خطبه می خوانی در هر موضوعی که وارد بحث می شوی، داد سخن می دهی و با کمال فصاحت و بلاغت از عهده ی آن بر می آیی، ولی همین که نوبت به لعن علی(علیه السلام) می رسد، زبانت یک نوع لکنت پیدا می کندعلت این امر چیست؟

    -فرزندم! آیا تو متوجه این مطلب شده ای؟ – بلی پدر.

    – فرزندم! این مردم که پیرامون ما جمع شده اند و پای منبر ما می نشینند، اگر آن چه من از فضائل علی(علیه السلام) می دانم، بدانند، از اطراف ما پراکنده و دنبال فرزندان او خواهند رفت.

    عمربن عبدالعزیز که هنوز سخنان استاد در گوش او طنین انداز بود، چون این اعتراف را از پدر خود شنید، سخت تکان خورد و با خود عهد کرد که اگر روزی به قدرت برسد، این بدعت را از میان بردارد. لذا او به مجرد آن که در سال۹۹ ه.ق. به خلافت رسید، به آرزوی دیرینه خود جامه ی عمل پوشانید و طی بخش نامه ای دستور داد که در منابر به جای لعن علی(علیه السلام) آیه« إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسَنِ وَ إِیتَاى ذِى الْقُرْبىَ‏ وَ یَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنکَرِ وَ الْبَغْىِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُون»[۶] تلاوت شود.[۷]

    سوره نحل(۱۶)، آیه۷۸[۱]

    . محسن، قرائتی، تفسیر نور، ج۶ ص۴۳۱[۲]

    غررالحکم،   تهران، نشر دانشگاه تهران، ۱۲۶۶ش، ص جمال، خوانساری،[۳]

    .کودک فلسفی ج۲، ص۳۰[۴]

    ۲٫سیدامیرحسین، کامرانی راد، مقاله راههای ایجاد محبت اهل بیت(علیهم السلام) در کودکان و نوجوانان ص۱۸٫

    .نحل(۱۶)، آیه۹۰[۶]

    .مهدی، پیشوایی، سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق(علیه السلام)، ۱۳۸۷، ص۳۱۷[۷]

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-07-03] [ 10:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فضیلت و اعمال عید قربان   ...

     

    در تعالیم دینی چهار روز است که به عنوان عید تعیین گشته است که عبارتند از: عید فطر، عید قربان، عید غدیر و روز جمعه. در این میان عید قربان یکی از اعیاد مهم و بزرگ مسلمین به شمار می رود به نحوی که برخلاف بسیاری از اعیاد، مورد اختلاف نبوده و همه فِرَق مسلمین این روز را عید محسوب می کنند؛ لذا در دعای مخصوص قنوت نماز عید می خوانیم: «اللهم انی اسألک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیدا و لمحمد صلی الله علیه و آله ذخرا و شرفا و کرامة و مزیدا…؛ بارالها! به حق این روزی که آن را برای مسلمانان عید و برای محمد صلی الله علیه واله ذخیره و شرافت و کرامت و فضیلت قراردادی…» و بدین گونه عید را فقط مخصوص مؤمنین ندانسته و همه مسلمین را در آن سهیم می دانیم و اعتقاد داریم این گردهمایی عظیم رهیافتی برای رسیدن به اعتصام به حبل الله است که یکی از مهم ترین دستورات اجتماعی اسلام است.


      

    فلسفه قربانی کردن در عید قربان

    از جمله آموزه های اسلام برای تکامل و رشد انسان ها، ایثار از جان و مال در راه خداوند یگانه می باشد؛ به این معنا که انسان، همه دارایی ها و امکاناتش را امانتی الهی بداند که باید در طریق بندگی هزینه کند. قربانی کردن نیز نمادی از قطع دلبستگی و وابستگی ها و جلوه ای از ایثار مال و جان در راه محبوب واقعی و رضای خداوند متعال می باشد. البته آنچه که از قربانی کردن و رسیدن به مقام قرب الهی به وسیله ذبح گوسفند، لحاظ شده است قطع علقه های روحی و مالی است که باعث تقوای قلب و طهارت نفس می گردد.

    خداوند متعال اصل  قربانی کردن را از شعائر الله دانسته و آن را نشانه ی بزرگداشت و سپاس گزاری مؤمنان بر نعمت هدایت معرفی کرده و قربانی کننده را در گروه و خیل محسنین و نیکوکاران داخل کرده است.

    در قرآن کریم آمده است: «وقتی شما قربانی می کنید آنچه که متعلق به خدا است، تقوای شماست نه گوشت و پوست قربانی»[1] بنابراین در قربانی کردن هر چند ظاهر کار سر بریدن است؛ اما واقعیت قضیه نهایت تسلیم، سرسپردگی، عشق و علاقه بنده به مولای خود است؛ و در واقع قربانی کردن نمادی از قربانی کردن هواهای نفسانی و ذبح نفس اماره و نوعی جهاد با نفس در جهت زدودن تعلقات و وابستگی های دنیوی و مادی و رهایی از زندان مال پرستی و دنیاطلبی است.

     

    تمسک به قربانی برای دفع بلا

    در کلام و سیرهی بزرگان، میتوان نمونههایی را یافت که برای دفع بلا به سنّت «قربانی» تمسّک جستهاند. بنابراین هر چند قربانی روز عید قربان، به صورت ویژهای مورد تأکید واقع شده است؛ اما در سیره علما میبینیم که در سایر ایام نیز این سنّت را اجرا میکردهاند.

     

    1. در استفتائی از آیت الله العظمی مکارم شیرازی سؤال شده است که: آیا در حال حاضر و یا به طور کلی قربانی کردن احشام برای مواردی همچون خرید خانه، ماشین و … در دین مبین اسلام توصیه شده است؟ آیا می توان به جای قربانی مبلغ آن را به نیازمندان یا سازمان بهزیستی و … هدیه نمود؟

    ایشان در پاسخ فرمودهاند: «توصیه خاصّی در این زمینه نیست. هدف انجام کار خیر است و قربانی برای خدا و کمک به محرومان و مؤمنان از این طریق ان شاءالله موجب دفع بلا می شود.»[2]

     

    2. آیت الله مسعودی میگوید: «… دو سه مرتبه در همان بحبوحه نهضت 41  یا 42، آقای بهجت(ره) به من فرمودند که شما به آقای خمینی بگویید فردا صبح ساعت فلان دو رأس گوسفند قربانی کند و من میآمدم به امام (ره) اطلاع میدادم، ایشان هم بلا فاصله به من میگفت شما به قصاب بگویید دو رأس گوسفند از طرف ما قربانی کند، بعد پولشان را میدهیم.

    بار دیگر نیز آقای بهجت به من پیغام داد که به امام بگویم: سه رأس گوسفند قربانی کند، آقا هم بلافاصله دستور داد سه رأس قربانی کنند.

    اینها همه مسائلی بود که بین امام و آیتالله بهجت بود و ما فقط ظواهرش را میدیدیم و از باطنش اطلاع نداشتیم.»[3]

     

    3. شهید صیاد شیرازی، می‌گفت: «آقا (آیت الله بهاءالدینی) در شب‌های عملیات دستور قربانی و صدقات به ما می‌داد و ما می‌دیدیم به واسطه آن صدقات و قربانی چه خطرهای مهمی از کنار گوش ما رد می‌شد که اگر نیم دقیقه پس و پیش می‌شد، به حیات ما خاتمه می‌داد.»[4]

     

    4. آقای حسین حیدری کاشانی (از شاگردان آیت الله بهاءالدینی) در کوران جنگ تحمیلی بود. شبی خواب دیدم که بیابان‌های جنوب را آب بسته‌اند و دور آب در محاصره بعثی‌هاست و صیاد تنها ایستاده بود و دشمن در صدد دستگیری ایشان. با وحشت از خواب بیدار شدم. خدمت حضرت آیت الله بهاءالدینی رفتم و خوابم را گفتم و اظهار داشتم: ناراحتم.

    ایشان فرمود: «برو یک گوسفند برای سلامتی صیاد قربانی کن.»

    رفتم و این کار را کردم. بعد از چند روز آقای صیاد خدمت آقا آمد.

    آقا به ایشان فرمود: «فلانی خوابی دیده بود و ناراحت بود برای شما. ما گفتیم گوسفندی برای سلامتی شما قربانی کند.» ایشان اظهار تشکر کرد.[5]

     

    آداب و اعمال شب و روز عید قربان

    الف) شب عید قربان

    شب دهم ذیحجه شبی مبارک و جزء چهار شبی است که احیاء و شب زنده داری در آن ها مستحب است. در شب عید قربان، درهای آسمان باز بوده و برای این شب اعمالی ذکر شده است:

    1- زیارت امام حسین علیه السلام .

    2- خواندن دعای «یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلیَ الْبَرِیَّةِ» که در شب جمعه هم وارد شده است.

     

    ب) روز عید قربان

    روز دهم ذیحجه که روز عید قربان می باشد بسیار روز شریفی است و برخی از اعمال آن عبارت است از:

     

    1- غسل

    غسل در این روز سنّت مؤکد است و بعضی از علماء نیز آن را واجب دانسته‎اند.

     

    2- دعا

    خواندن دعاهائی که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن از جمله دعای ندبه و دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه که اوّل آن «اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ» است و دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه که اینگونه آغاز می‎شود: «یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ».

     

    3- نماز

    نماز عید قربان دو رکعت است: در رکعت اول، بعد از خواندن حمد و سوره، باید پنج تکبیر بگوید، بعد از هر تکبیر یک قنوت بخواند، بعد از قنوت پنجم، تکبیر دیگری بگوید، به رکوع رود، دو سجده بجا آورد، برخیزد و در رکعت دوم چهار تکبیر بگوید، بعد از هر تکبیر قنوت بخواند و تکبیر پنجم را بگوید، به رکوع رود، بعد از رکوع دو سجده کند، تشهّد بخواند و نماز را سلام دهد. در روز عید قربان مستحب است که بعد از نماز، با گوشت قربانی افطار شود.

    نماز عید، سورهٴ مخصوصی ندارد، امّا بهتر است در رکعت اول آن، سورهٴ شمس و در رکعت دوم، سورهٴ غاشیه یا در رکعت اول سوره «سبح اسم» و در رکعت دوم سوره «شمس» را بخوانند.

    همچنین در قنوت نماز عید قربان، هر دعا و ذکری خوانده شود کافیست، امّا بهتر است این دعا خوانده شود:

    اللّهُمَّ أَهْلَ الْکِبْریاءِ وَالْعَظَمةِ وَ أهْلَ الجُودِ وَالجَبَرُوتِ وَ أهْلَ العَفْو وَالرَّحْمَةِ وَ أهْلَ التَقّویٰ وَالمَغْفِرَة، أسْئَلُکَ بَحَقِّ هدا الْیوَمِ الّذی جَعَلْتَهُ لِلمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمّدٍ صَلّیٰاللهُ عَلیْه وَ آلِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاَ وَ مَزیداً، أن تُصَلّی عَلیٰ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أنْ تُدْخِلنی فی کُلِّ خَیْرٍ أدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّد وَ أنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ أخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ آل مُحَمَّدٍ، صَلَوٰاتُکَ عَلَیُهِ وَ عَلَیْهِمْ، اللّهُمَّ إنی أسْئَلَکَ خَیرَ مٰا سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّٰالِحُونَ وَاعُوذُ بِکَ مِمّا اسْتَعاذَ عِبادُکَ الْمُخْلِصوُنَ

    «خدایا ای اهل بزرگی و عظمت و ای شایسته بخشش و قدرت و سلطنت و ای شایسته عفو و رحمت و ای شایسته تقوا و آمرزش از تو خواهم به حق این روزی که قرارش دادی برای مسلمانان عید و برای محمّد صلی الله علیه و آله ذخیره و شرف و فزونی مقام که درود فرستی بر محمّد و آل محمّد و درآوری مرا در هر خیری که درآوردی در آن خیر محمّد و آل محمّد را و برونم آری از هر بدی و شری که برون آوردی از آن محمّد و آل محمّد را که درودهای تو بر او و بر ایشان باد. خدایا از تو خواهم بهترین چیزی را که درخواست کردند از تو بندگان شایسته ات و پناه برم به تو از آنچه پناه بردند ازآن بندگان شایسته ات.»

     

    4- تکبیر

    خواندن تکبیرات برای کسی که در منا باشد بعد از پانزده نماز که اولش نماز ظهر روز عید است و آخرش نماز صبح روز سیزدهم است. و کسانی که در سایر شهرها هستند نیز بعد از ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم این تکبیرات را بگویند. که این تکبیرات بنا بر روایت صحیح در اصول کافی از این قرار است:

    اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ و لِلّه الْحَمْدُ اللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا.

    خدا بزرگتر از توصیف است، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگتر است، و ستایش خاص خدا است خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائی کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزی ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستایش خاص خدا است برای آنکه آزمود ما را.

    و مستحب است که به مقداری که توانایی است این تکبیرات بعد از نمازها تکرار شود.

     

    5- قربانی کردن

    یکی از اعمال این عید بزرگ که  سنت  مؤکد نیز می باشد قربانی کردن است که مختص به حاجیان نبوده بلکه همه مسلمانان بسته به استطاعت مالی خویش می توانند قربانی کنند.

     

    در منابع روایی، روایاتی از معصومین علیهم السلام نقل شده است که اشاره به جملات دعا گونه ایشان هنگام ذبح قربانی دارد. شیخ طوسی در یکی از کتاب های خود نقل کرده است که: رسول خدا صلوات الله علیه هنگام ذبح قوچی فرمودند: «اللهمّ تقبّل من محمّد و آل محمّد و من امّة محمّد؛ خدایا این قربانی را از من محمد و آل محمد و هم چنین امت محمد قبول فرما!»[6]

    در جایی دیگر وارد شده است: شخصی که طریقه ذبح کردن قربانی را می داند بهتر آن است که خودش ذبح کند و اگر نمی دانست کسی را دستور دهد و خود او نیز حاضر باشد. در وقت ذبح قربانی پیشانی آن را به طرف قبله نموده و «بسم الله الرحمن الرحیم» گفته و ذبح نماید و بعد از ذبح قربانی این دعا را بخواند: « وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ، حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ‏، إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، لا شَرِیکَ لَهُ، وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ‏، و أنا من المسلمین، اللهم منک و لک، بسم الله و الله أکبر، اللهم‏ تقبل‏ منی‏»[7]

    و نیز از مولای متقیان امیر مومنان علیه السلام نقل شده است که: قربانی مسلمان را جز مسلمان نکشد و هنگام ذبحش بگوید: «بسم اللَّه و اللَّه اکبر وَجَّهْتُ وَجْهِی لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکینَ،إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکی وَ مَحْیای وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ، لا شَرِیک لَهُ وَ بِذلِک أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ.»[8]

     

    پی نوشت: 


    [1] حج، آیه 37.

    [2] پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مکارم شیرازی، استفتائات قربانی.

    [3] پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی بهجت.

    [4] پایگاه جهان نیوز.

    [5] پایگاه جهان نیوز.

    [6] محمد باقر کمره ای ترجمه آسمان و جهان (ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار علامه مجلسی)، ج‏9، ص 182.

    [7] المقنع، شیخ صدوق، ص275.

    [8] همان، ص 219.


    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-07-02] [ 01:00:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چرا «عرفه»؟   ...

    … تا غروب آفتاب دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می‌ریخت … تا بالاخره بخشیده شد…

     

    نهم ذیحجه (در ایران، فردا پنجشنبه) روز عرفه است. خداوند متعال در این روز به سه مکان و سه گروه از انسانها، توجه ویژه دارد:

     

    1. کربلا و زائران امام حسین (ع).

     

    1. ۲٫ صحرای عرفات (در نزدیکی مکه) و حجاج بیت الله.

     

    ۳  .  هر جا از دنیا که دستی به سوی او بلند شود و دلی بشکند.

     

     

     

    عرفه

     

    ـ آنگاه که جبرئیل (ع) مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) می‌آموخت، چون به عرفه رسید به او گفت : «عرفت؟» یعنی «یاد گرفتی؟» و او پاسخ داد آری. لذا به این نام خوانده شد.

     

    ـ وجه دیگر اینکه مردم از این جایگاه و در این سرزمین به گناه خود اعتراف می‌کنند.

     

    ـ بعضی دیگر هم آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد ؛ چرا که یکی از معانی «عرف» صبر و شکیبایی و تحمل است.(۱)

     

     

     

    حضرت آدم (ع) در عرفات

     

    مطابق روایتی از  امام صادق(ع)، وقتی جد اعلای ما حضرت آدم (ع) از  باغ بهشتی به زمین فرود آمد، چهل روز هر بامداد بر فراز کوه صفا با چشم گریان در حال سجده بود. جبرئیل (ع)، فرود آمد و پرسید:

     

    ـ چرا می گریی، ای آدم؟

     

    ـ چرا نگریم در حالیکه از جوار خداوند به این دنیا فرود آمده ام؟

     

    ـ به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.

     

    ـ چگونه ؟

     

    جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبحگاهان عازم صحرای عرفات شد. جبرئیل هنگام خروج از مکه، احرام بستن و لبیک گفتن را به او آموخت و چون عصر روز عرفه فرا رسید، آدم  را به غسل فرا خواند و پس از نماز عصر، او  را به وقوف در عرفات دعوت کرد و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

     

    سبحانک اللهم و بحمدک

     

    لا اله الا انت

     

    علمت و ظلمت نفسی

     

    واعترفت بذنبی

     

    اغفر لی انک انت الغفور الرحیم
    یعنی:

     

    جز تو خدایی نیست

     

    کار بدی کردم و بر خود ظلم نمودم

     

    اینک به گناه خود اعتراف می‌کنم

     

    مرا ببخش که تو بخشنده و مهربانی.

     

    آدم (ع) تا غروب آفتاب همچنان دعا میکرد  و با تضرع اشک می‌ریخت. وقتی که آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد و شب را  آنجا گذراند. صبحگاهان در مشعر بپاخاست و به دعا پرداخت… تا اینکه سرانجام بخشیده شد …

     

     

     

     

     

    حضرت ابراهیم (ع) در عرفات

     

    جبرئیل(ع) در صحرای عرفات،  مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع)  آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

     

     

     

    پیامبر خاتم (ص) در عرفات

     

    دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام، کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته برخی مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر آنرا به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

     

     رسول گرامی اسلام (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماع عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:

     

    … ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این مکان ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی می شود. به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست به صاحبش برگرداند.

     

    ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام ، حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنها امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.

     

    … من در میان شما دو چیز به یادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.

     

    هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به رضایت به  دست آورده باشد…

     

     

     

    تسبیحات حضرت رسول (ص) در روز عرفه :

     

    سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الاَْرْضِ حُکْمُهُ
    منزه است خدایى که عرش او در آسمان و  فرمان و حکمش در زمین است

     

    سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ
    منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
    سُبْحانَ الَّذى فِى النّارِ سُلْطانُهُ سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّهِ رَحْمَتُهُ
    منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
    سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَهِ عَدْلُهُ سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ
    منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد
    سُبْحانَ الَّذى بَسَطَ الاْرْضَ سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاّ اِلَیْهِ
    منزه است خدایى که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش
    پس بگو
    سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه
    منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است
    و بخوان توحید صد مرتبه و آیه الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه و بگو
    لااِلهَ اِلا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیى وَیُمیتُ
    معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند
    وَیُمیتُ وَیُحْیى وَهُوَ حَىُّ لا یَموُتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى کُلِّ شَىْءٍ
    و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز
    قَدیرٌ ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَاَتوُبُ اِلَیْهِ ده مرتبه
    توانا است آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است و بسویش توبه کنم
    یا اَللّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ السَّمواتِ وَالاْرْضِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده مرتبه یا حَنّانُ یا مَنّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ ده مرتبه آمینَ ده مرتبه

     

     

     

    برخی از اعمال شب و روز عرفه:

     

    ۱٫احیا و نماز و عبادت در شب عرفه

     

    1. دعا در شب عرفه (که گفته شده است مستجاب می‌گردد) .

     

    1. زیارت امام حسین (ع) در شب عرفه.

     

    1. غسل.

     

    1. روزه روز عرفه (اگر سبب ضعف و مانع از دعا و مناجات نشود) .

     

    1. قرائت دعای عرفه امام حسین علیه السلام (که بهتر است بعد از نماز عصر باشد) .

     

    1. قرائت دعای عرفه امام سجاد علیه السلام (که در صحیفه سجادیه موجود است).

     

    1. زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه.

     

    1. زیارت حضرت اباالفضل العباس (س) در روز عرفه .

     

    1. اعتراف و اقرار به گناهان.

     

    1. دو رکعت نماز که در رکعت اوّل بعد از حمد، سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد، سوره کافرون خوانده می‌شود. سپس چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از حمد،پنجاه مرتبه سوره توحید (این نماز در واقع همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است) .

     

    تذکر : از مشاهده فهرست بالا نترسید. هر کدام را که حال و حوصله دارید انجام دهید. انجام غسل کارساده ای است که جزو کارهای روزمره ماست؛ فقط باید نیت غسل عرفه کرد. دو رکعت نماز و بعد خلوت با خدا بیش از ۱۰ دقیقه وقت نمی‌گیرد ولی به دل‌های ما صفا و جلا می‌دهد. فقط بدانیم که: خداوند بزرگ و کریم است. کیفیت هم معمولا از کمیتمهم‌تر است.

     

     

     

    صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)

     

    حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند و رو به دامن«کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه رو به کعبه همایشی تشکیل دادند که موضوع آن شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود. فهرست مطالب آن عبارت بود از:

     

    ۱ـ شناخت خدا و صفات الهی.

     

    ۲ـ شناخت خود یا خودشناسی.

     

    ۳ـ شناخت جهان.

     

    ۴ـ شناخت آخرت.

     

    ۵ـ شناخت پیامبران.

     

    ۶ـ خودسازی با صفات الهی.

     

    ۷ـ پرورش نفس با کمالات الهی.

     

    ۸ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.

     

    ۹ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.

     

    ۱۰ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.

     

    ۱۱ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها.

     

    ۱۲ـ تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی.

     

    ۱۳ـ تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی.

     

    ۱۴ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی.

     

    ۱۵ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.

     

     

     

    رهیافت‌هایی از دعای عرفه امام حسین (ع)

     

     

     

    ۱ـ ستایش حق تعالی:

     

    ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت…….

     

     

     

    ۲ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:

     

    پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم…….

     

     

     

    ۳ـ خود شناسی:

     

     و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی……..

     

     

     

    ۴ـ راز آفرینش انسان:

     

    ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و  در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی……..

     

     

     

    ۵ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:

     

    تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی…….

     

     

     

    ۶ـ نعمتهای خداوند:

     

    آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی……

     

     

     

    ۷ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:

     

    الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم

     

    و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است……

     

     

     

    ۸ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:

     

    گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد………..

     

     

     

    ۹ـ ستایش خدای یگانه:

     

    معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:

     

    حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد…..

     

     

     

    ۱۰ـ خواسته های یک انسان متعالی:

     

    خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما!

     

     

     

    ۱۱ـ سپاس به تربیت های الهی:

     

    خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا……

     

     

     

    ۱۲ـ نیازهای تربیتی از خدا:

     

    و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار………….

     

     

     

    ۱۳ـ شکایت به پیشگاه خداوند:

     

    خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟

     

     

     

    ۱۴ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:

     

    ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان……

     

     

     

    ۱۵ـ تو پناهگاه منی:

     

    تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.

     

     

     

     

     

    ۱- فرهنگ دهخدا / ج ۱۰ جدید / ص ۱۵۸۱۸

    منبع: دعای عرفه عبدالکریم بی آزار شیرازی

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-07-01] [ 12:48:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.