درس دهم: حضرت مهدى دوازدهمين پيشوا و مصلح بزرگ جهانى

 

پايان شب سيه

هنگامى كه به وضع كنونى نظر افكنيم و سير صعودى جنايت ها، كشتارها، جنگ ها و خونريزى ها و كشمكش ها و اختلافات بين المللى و گسترش روزافزون مفاسد اخلاقى را بنگريم، از خود سؤال مى كنيم كه آيا وضع به همين صورت پيش مى رود؟ و دامنه آن جنايت ها و اين مفاسد آنچنان گسترش پيدا مى كند كه جامعه بشريت را در يك جنگ دائمى درگير ساخته و نابود مى كند؟ و يا انحرافات عقيدتى و مفاسد اخلاقى همچون باتلاق متعفّنى او را در خود فرو مى برد؟

و يا روزنه اميدى براى نجات و اصلاح وجود دارد؟

در برابر اين سؤال مهم دو جواب ديده مى شود:

پاسخ اول كه از سوى بدبينى ها و مادّى گرايان مطرح مى شود، اين است كه آينده جهان تاريك است و در هر زمان هر احتمال خطرناكى وجود دارد.

امّا آنها كه به مبانى اديان آسمانى معتقدند، مخصوصاً مسلمانان، به

خصوص شيعيان جهان، پاسخ ديگرى به اين سؤال مى دهند و مى گويند:

اين شام سياه قيرگون را صبح اميدى در عقب است.

اين ابرهاى تاريك، و طوفان مرگبار، و سيل ويرانگر، سرانجام برطرف مى شود، و آسمان روشن و آفتاب درخشان و محيط آرام به دنبال آن است.

اين گرداب هاى مخوف هميشه در برابر ما نخواهد بود، و در افقى نه چندان دور نشانه هاى ساحل نجات به چشم مى خورد.

جهان در انتظار مصلحى بزرگ است كه با يك انقلاب صحنه عالم را به نفع حق و عدالت دگرگون مى كند.

البته هر يك از پيروان اديان، اين مصلح بزرگ را به نامى مى نامند كه به گفته شاعر عرب:

عباراتنا شتى و حسنك واحد *** و كل الى ذاك الجمال يشير

«عبارات ما مختلف است امّا زيبايى تو يك چيز بيش نيست و همه گفته هاى ما به همان جمال زيبا اشاره مى كند!»

* * *

 

فطرت و ظهور مصلح بزرگ

الهامات باطنى كه گاه امواجش از داورى هاى خرد نيرومندتر است نه تنها در مسئله خداشناسى، بلكه در تمام اعتقادات مذهبى مى تواند رهنمون ما باشد، و در اين مسئله نيز رهنمون ماست.

و نشانه هاى آن:

اولا: عشق عمومى به عدالت جهانى است، زيرا همه مردم دنيا با تمام اختلاف هايى كه دارند، بدون استثنا، به صلح و عدالت عشق مىورزند، ما همه فرياد مى زنيم و در اين راه تلاش مى كنيم و صلح و عدالت جهانى را با تمام وجود خود مى طلبيم.

دليلى بهتر از اين براى فطرى بودن ظهور آن مصلح بزرگ پيدا نمى شود، چرا كه همه جا عمومى بودن خواسته ها دليلى بر فطرى بودن آنهاست. (دقّت كنيد)

هر عشق اصيل و فطرى حاكى از وجود معشوقى در خارج و جاذبه و كشش آن است.

چگونه ممكن است خداوند اين عطش را در درون جان انسان آفريده باشد و چشمه اى كه او را از اين نظر سيراب كند در خارج موجود نباشد؟

اين جاست كه مى گوييم فطرت و نهاد عدالت طلب آدمى به وضوح صدا مى زند كه سرانجام صلح و عدالت همه جهان را فرا خواهد گرفت، و بساط ظلم و ستم و خودكامگى برچيده خواهد شد، و بشريّت به صورت يك كشور و در زير يك پرچم با تفاهم و پاكى زندگى خواهد كرد.

ثانياً: انتظار عمومى همه اديان و مذاهب براى يك مصلح بزرگ جهانى است، تقريباً در همه اديان فصلى جالب در اين زمينه به چشم مى خورد، و مسئله ايمان به ظهور يك نجاتبخش بزرگ، براى مرهم نهادن بر زخم هاى جانكاه بشريّت، تنها در ميان مسلمانان نيست، بلكه اسناد و مدارك موجود نشان مى دهد اين يك اعتقاد عمومى و قديمى

است كه در ميان همه اقوام و مذاهب شرق و غرب بوده است، اگر چه اسلام به حكم اين كه مذهبى است كامل تر تأكيد بيشترى روى اين مسئله مى كند.

* * *

 

در كتاب «زند» كه از كتب معروف زرتشتيان است بعد از ذكر مبارزه هميشگى ايزدان و اهريمنان مى گويد: «آن گاه پيروزى بزرگ از طرف ايزدان مى شود، و اهريمنان را منقرض مى سازد…

«عالم كيهان به سعادت اصلى خود رسيده، بنى آدم بر تخت نيك بختى خواهند نشست!»

در كتاب «جاماسب نامه» از «زردشت» چنين نقل مى كند: «مردى بيرون آيد از زمين تازيان… مردى بزرگ سر، و بزرگ تن، و بزرگ ساق، و بر آيين جد خويش و با سپاه بسيار… و زمين را پرداد كند».

در كتاب «وشن جوك» از كتب هندوها چنين آمده: «سرانجام دنيا به كسى برگردد كه خدا را دوست دارد و از بندگان خاص او باشد».

در كتاب «باسك» از كتب هندوها چنين مى خوانيم: «دور دنيا تمام شود به پادشاهِ عادلى در آخر زمان، او پيشواى فرشتگان و پريان و آدميان باشد، راستى حق با او باشد، و آنچه در درياها و زمين ها و كوه ها پنهان است همه را به دست آورد. از آسمان و زمين آنچه باشد خبر مى دهد و بزرگ تر از او كسى به دنيا نيايد!»

در كتابِ «مزامير» داود كه از كتب «عهد قديم» (تورات و ملحقات آن)

است مى خوانيم: «شريران منقطع خواهند شد، امّا متوكلان به خداوند وارث زمين خواهند شد». در همان كتاب و همان فصل آمده است: «صديقان وارث زمين شده و هميشه در آن ساكن خواهند شد». نظير همين سخن در كتاب «اشعياى نبى» از كتب تورات نيز آمده است در انجيل «متى» فصلِ 24 چنين مى خوانيم: «چون برق از مشرق بيرون مى آيد و تا به مغرب ظاهر مى گردد، فرزند انسان نيز چنين خواهد بود…».

و در انجيل «لوقا» فصل دوازدهم مى خوانيم: «كمرهاى خود را بسته، و چراغ هاى خود را افروخته نگهداريد، و مانند كسانى باشيد كه انتظار آقاىِ خود را مى كشند، تا هر وقت بيايد و در را بكوبد بى درنگ براى او باز كنند!»

در كتاب «علائم الظهور» چنين آمده است: «در كتب قديم چينيان، و در عقائدِ هنديان، و در بين اهالىِ اسكانديناوى، و حتى در ميانِ مصريان قديم، و بوميانِ مكزيك و نظاير آنها، عقيده به ظهور يك مصلح جهانى را مى توان يافت».

* * *

 

دلائل عقلى

الف - نظام آفرينش به ما اين درس را مى دهد كه جهان بشريّت بايد سرانجام به قانون عدالت تن در دهد و تسليم نظم عادلانه و مصلح پايدار گردد.

توضيح اين كه: جهان هستى تا آن جا كه ما مى دانيم مجموعه اى از

نظام هاست، وجود قوانين منظم در سرتاسر اين جهان، دليل بر يكپارچگى و به هم پيوستگى اين نظام است.

مسئله نظم و قانون و برنامه و حساب يكى از جدّى ترين و اساسى ترين مسائل اين جهان محسوب مى شود.

از منظومه هاى بزرگ گرفته، تا يك ذرّه اتم كه چند ميليون آن را مى توان بر نوك سوزنى جاى داد، همه تابع نظام دقيقى هستند.

دستگاه هاى مختلف تن ما، از ساختمان عجيب يك سلول كوچك گرفته، تا طرز كار مغز و سلسله اعصاب و قلب و شش ها، همه داراى آنچنان نظمى هستند كه به گفته بعضى از دانشمندان هر كدام از آنها همانند يك ساعت بسيار دقيق در بدن انسان كار مى كند، و ساختمان منظم دقيق ترين كامپيوترها در برابر آنها ناچيز و كم ارزش است.

آيا در جهانى اين چنين، انسان كه «جزء» اين «كل» است مى تواند به صورت يك وصله ناهمرنگ و نامنظم با جنگ و خونريزى و ظلم زندگى كند؟!

آيا بى عدالتى ها و فسادهاى اخلاقى و اجتماعى كه نوعى بى نظمى است مى تواند براى هميشه بر جامعه بشريّت حاكم باشد؟!

نتيجه اين كه: مشاهده نظام هستى ما را به اين حقيقت متوجّه مى سازد كه سرانجام جامعه انسانيّت نيز در برابر نظم و عدالت سر فرو خواهد آورد، و به مسير اصلى آفرينش باز خواهد گشت!

ب - سير تكاملى جامعه ها، دليل ديگرى بر آينده روشن جهان بشريّت است، چرا كه ما هرگز نمى توانيم اين حقيقت را انكار كنيم كه

جامعه بشريّت از روزى كه خود را شناخته است، هيچ گاه در يك مرحله توقف نكرده، و دائماً رو به جلو حركت كرده است.

در جنبه هاى مادّى، از نظر مسكن، لباس، نوع غذا، وسائل نقليه، و وسائل توليدى، يك روز در ابتدائى ترين شرايط زندگى مى كرد، امروز به مرحله اى رسيده كه عقل ها را حيران، و چشم ها را خيره مى كند و مسلماً باز اين سير صعودى ادامه مى يابد.

از نظر علوم و دانش ها و فرهنگ نيز دائماً در سير صعودى بوده، و هر روز كشف تازه و تحقيق جديد و مطلب نوى در اين زمينه به دست آورده است.

اين «قانون تكامل» سرانجام شامل جنبه هاى معنوى و اخلاقى و اجتماعى نيز مى شود، و انسانيّت را به سوى يك قانون عادلانه، و صلح و عدالت پايدار، و فضائل اخلاقى و معنوى، پيش مى برد، و اگر مى بينيم امروز مفاسد اخلاقى رو به افزايش است اين خود نيز زمينه را براى يك انقلاب تكاملى تدريجاً آماده خواهد كرد.

هرگز نمى گوييم بايد فساد را تشويق كرد، ولى مى گوييم فساد وقتى از حدّ گذشت، عكس العمل آن، يك انقلاب اخلاقى خواهد بود. هنگامى كه انسان ها گرفتار بن بست ها و عواقب نامطلوب گناهان خويش شدند و سرهاى آنها به سنگ خورد، و جان هاى آنها به لب رسيد، حداقل آماده پذيرش چنين اصولى كه از ناحيه يك رهبر الهى ارائه مى شود، خواهد شد.

* * *

قرآن و ظهور مهدى

در بزرگ كتاب آسمانى، آيات متعدّدى است كه بشارت اين ظهور بزرگ را مى دهد، و ما از ميان اين آيات تنها به يك آيه قناعت مى كنيم:

در سوره نور، آيه 55 مى خوانيم: (وعد الله الذين آمنوا منكم و عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين من قبلهم); خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده اند و عمل صالح انجام مى دهند وعده خلافت روى زمين داده، همان گونه كه افرادى را كه قبل از شما بودند و ايمان و عمل صالح داشتند حكومت و خلافت داشتند».

اين آيه به خوبى نشان مى دهد كه سرانجام، حكومت روى زمين از دست حكام جبار و زمامداران ستمگر بيرون خواهد آمد، و مؤمنان صالح بر سراسر زمين حكومت خواهند نمود.

در دنباله همين آيه علاوه بر وعده فوق، سه وعده ديگر، نيز داده شده است; تمكين دين و نفوذ معنوى حكومت «الله» در دل ها (و ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم)

مبدّل شدن هر گونه ناامنى به امنيت (و ليبدلنهم من بعد خوفهم امناً)

و ريشه كن شدن شرك از سراسر زمين (يعبدوننى لا يشركون بى شيئا)

امام على بن الحسين(عليه السلام) در تفسير اين آيه فرمود: «هم و الله شيعتنا يفعل الله ذلك بهم على يدى رجل منا و هو مهدىّ هذه الامة; اين گروه به خدا سوگند همان پيروان مكتب ما هستند، خداوند به وسيله مردى از خاندان ما اين موضوع را تحقّق مى بخشد و او مهدى اين امّت است».(1)

 

 

مهدى در منابع حديث

احاديث در زمينه اين كه حكومت جهانى توأم با صلح و عدالت به وسيله فردى از خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) به نام «مهدى» تحقّق مى يابد در منابع حديث «شيعه» و «اهل سنّت» به قدرى زياد است كه از حدّ «تواتر» نيز مى گذرد.

و احاديث در زمينه اين كه او دوازدهمين امام و جانشين پيامبر و نهمين فرزند امام حسين(عليه السلام)و فرزند بلافصل امام حسن عسكرى است در منابع شيعه نيز متواتر است.

در قسمت اوّل يعنى متواتر بودن احاديث ظهور مهدى از نظر منابع اهل سنّت همين قدر كافى است كه دانشمندان اهل سنّت صريحاً در كتابهايشان از آن ياد كرده اند، تا آنجا كه در رساله اى كه از طرف «رابطة العالم اسلامى»، از بزرگ ترين مراكز دينى اهل حجاز، اخيراً انتشار يافته چنين مى خوانيم: «او آخرين خلفاى راشدين دوازده گانه است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) در احاديث صحاح از آن خبر داد، و احاديث مهدى از بسيارى از صحابه از پيامبر گرامى اسلام نقل شده است».

سپس بعد از ذكر نام «بيست نفر از صحابه» كه احاديثِ مهدى(عليه السلام)را از پيامبر(صلى الله عليه وآله)نقل كرده اند، چنين ادامه مى دهد: «غير از آنها نيز گروه بسيار ديگرى احاديث را نقل كرده اند… بعضى از دانشمندان اهل سنّت كتب خاصّى پيرامون اخبار مهدى نوشته اند از جمله ابونعيم اصفهانى، ابن حجر هيثمى و شوكانى و ادريس مغربى و ابوالعبّاس ابن عبدالمؤمن هستند». سپس مى افزايد: «گروهى از بزرگان گذشته و امروز از علماى

اهل سنّت تصريح به متواتر بودن اخبار مهدى كرده اند».

سپس بعد از ذكر نام گروهى از آنان گفتار خود را با اين عبارت پايان مى دهد: «جمعى از حفاظ و محدثين صريحاً گفته اند كه احاديث مهدى هم از نوع حديث صحيح است و هم از نوع حديث حسن و مجموع آن قطعاً متواتر است، و اعتقاد به قيام مهدى واجب مى باشد و اين از عقايد مسلّم اهل سنّت و جماعت است و هيچ كس جز افراد جاهل و بدعت گذار آن را انكار نمى كند!»

 

امّا در مورد احاديث شيعه

همين اندازه كافى است كه بدانيم صدها حديث در اين زمينه از راويان مختلف از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه هدى(عليهم السلام) نقل شده، به طورى كه از حدّ تواتر گذشته، و نزد شيعه از ضروريات مذهب گرديده است، كه احدى نمى تواند در ميان اهل مذهب وارد شود و از اعتقاد آنها بر ظهور مهدى و بسيارى از ويژگى هاى او، و علائم ظهور و چگونگى حكومت و برنامه هاى مختلف او، با خبر نگردد.

علماى بزرگ شيعه از قرون نخستين تا به امروز كتاب هاى متعدّدى در اين زمينه نگاشته و احاديث را در آن جمع آورى كرده اند.

ما به عنوان نمونه، دو سه حديث را در اين جا يادآور مى شويم و علاقمندان به مطالعه بيشتر در اين زمينه را به كتاب هاى «مهدى انقلابى بزرگ»، «نويد امن و امان» و ترجمه كتاب «المهدى» تأليف عالم بزرگوار سيّد صدرالدين صدر ارجاع مى دهيم.

پيغمبر گرامى اسلام فرمود: «لو لم يبق من الدهر الا يوم لطول الله ذلك اليوم حتّى يبعث رجلا من اهل بيتى يملأها قسطاً و عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً; اگر از احوالات عمر جهان جز يك روز باقى نماند، خداوند آن را طولانى مى كند تامردى از خاندان مرا مبعوث كند كه زمين را پر از عدل و داد كند آنچنان كه از ظلم و جور پر شده باشد».(1)

در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: «اذا قام القائم حكم بالعدل و ارتفع الجور فى ايامه و امنت به السبل و اخرجت الارض بركاتها، و رد كل حق الى اهله،… و حكم بين الناس بحكم داود و حكم محمّد(صلى الله عليه وآله)فحينئذ تظهر الارض كنوزها، و تبدى بركاتها، و لايجد الرجل منكم يومئذ موضعاً لصدقته و لبره، لشمول الغنى جميع المؤمنين…;

هنگامى كه قائم قيام كند، حكومت را بر اساس عدالت قرار مى دهد، ظلم و جور در دوران او برچيده مى شود، جادّه ها در پرتو وجودش امن و امان مى گردد، زمين بركاتش را خارج مى سازد، و هر حقّى به صاحبش مى رسد، در ميان مردم همانند داود و محمد(صلى الله عليه وآله)داورى كند، در اين هنگام زمين گنج هاى خود را آشكار مى سازد، و بركات خود را ظاهر مى كند، و كسى مستحقّى را براى انفاق و صدقه و كمك مالى نمى يابد، زيرا همه مؤمنان بى نياز و غنى خواهند شد…»(2)

مى دانيم در عصر غيبت مهدى (ارواحنا فداه) تداوم خط امامت و ولايت به وسيله نواب عام آن حضرت يعنى علما و فقها صورت مى گيرد.

 


 

1. اين حديث در غالب كتب شيعه و اهل سنّت نقل شده است.

2. بحارالانوار، ج 13 (چاپ قديم).

 

فكر كنيد و پاسخ دهيد

 1- بينش خداپرستان و مادى گرايان درباره آينده جهان چه تفاوتى دارد؟

2- آيا از طريق فطرت مى توان به ظهور مهدى(عليه السلام) پى برد؟

3- آيا دليل عقلى بر اين ظهور داريم؟ كدام دليل؟

4- قرآن در اين زمينه چه مى گويد؟

5- بررسى سنّت در اين زمينه چگونه است؟

موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



[شنبه 1395-01-21] [ 10:21:00 ب.ظ ]