حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
شهریور 1394
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 308
  • دیروز: 5961
  • 7 روز قبل: 7597
  • 1 ماه قبل: 12221
  • کل بازدیدها: 2395284





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • ذاكري


  •   پوشش و زینت زن   ...

    هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.

    1- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هلاکت زنان امت من در دو چیز است: « طلا و لباس نازک‌‌ » ( شیخ مفید، امالی)

    2 - حضرت علی علیه السلام فرمودند: بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکسلباسش نازک باشد، دینش نازک است.

    3 - اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم (صلی الله علیه واله) آمد درحالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود. رسول اکرم(صلی الله علیه واله) روی خویشرا از وی برگرداند و فرمود: ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر از مچ دست به پایین و صورتش (الدرالمنثور ج 5)

    4 - رسول خدا (صلی الله علیه واله) می‌فرماید: برای زن جایز نیست مچ پایش را برای مرد نامحرمآشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد

    اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت می‌کند.

    دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ می‌شود.

    سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت می‌کنند.

    چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است. هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمی‌کند و همچنین موی سر و مچ پای خود را نمایان نمی‌سازد و هر زنی که این کارها را برای غیرشوهرش انجام دهد دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است.

    5 - رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیرشوهر مگذار و در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن و مچ پا را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید.

    6 - پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) زنان را از پوشیدن لباس‌های توجه برانگیز بر حذر می‌داشتند.

    7- امام صادق علیه السلام به یکی ازخواهران محمدبن ابی‌عمیر فرمود: وقتی که به دیدار برادرت رفتی لباسهای رنگارنگ و تحریک‌آمیز برتن نکن.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-31] [ 08:06:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      توصیه های اخلاقی و تربیتی به والدین   ...

     

    مهرورزی به فرزند

    محبت و خوش رفتاری، نقش بسیار مهمی در تربیت صحیح فرزند دارد. محبت، احساسات پاک کودک را شکوفا می سازد و کمبود عاطفه و عقده های روانی، دامن گیر فرزندان نمی شود. همچنین، زمینه رحمت خداوند را فراهم می سازد.

    امام صادق «علیه السلام» می فرماید:

    «اِنَّ اللّهَ عزّوجَلَّ لَیَرْحَمُ الرَّجُلَ لِشِدَّةِ حُبِّهِ لِوَلَدِه»

    «خداوند بزرگ به آدمی به خاطر شدت علاقه و دوستی به فرزندش، رحم می کند.»

    ایشان در سخن دیگری فرموده است:

    «اَحبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُم وَ اِذا وَعَدْتُمُوهُم فَفُوا لَهُم فَانَّهُم لا یَروُنَ اِلاّ اَنَّکُم تَرْزَقُونَهُم».

    «به کودکان محبت کنید و به آن ها رحم نمایید و هرگاه به آنان وعده ای دادید، وفا کنید؛ زیرا آن ها شما را روزی دهنده خود می دانند.»

    رسول گرامی اسلام در منزل همه روزه که از خواب بر می خاست، دست محبت بر سر فرزندان خود می کشید.

    امام صادق «علیه السلام» از رسول خدا «صلی الله علیه و آله» نقل می کند:

    «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَه کَتَبَ اللّهُ عَزُّوجَلَّ لَهُ حَسَنةً وَ مَن فَرَحهُ فَرَّحَهُ اللّهُ یَوْمَ القِیامَةِ»

    «آن کس که فرزند خود را ببوسد، خداوند حسنه ای در نامه عمل او می نویسد و هر کس که فرزندش را شاد کند، خدا او را در روز قیامت شاد خواهد کرد.»

    فرزندان امروز، پدران و مادران و مسئولان فردایند. اگر به قدر کافی و به شایستگی محبت نبینند، به کمبود عاطفه دچار می شوند و در آینده، جامعه با نشاطی نخواهیم داشت. بر همین اساس، امام صادق «علیه السلام» توصیه می کند:

    «أکثِروا من قُبلةِ اولادِکم فانَّ لَکُم بِکُلِّ قُبْلَةٍ دَرَجةً»

    «فرزندانتان را زیاد ببوسید؛ زیرا برای شما در هر بوسه ای درجه ای است.»

     

    عدالت ورزی به فرزندان

    رفتار عادلانه با فرزندان بسیار پر اهمیت است. در صورت رعایت نکردن این امر میان فرزندان، انواع کینه ها و عقده ها در آنان نسبت به یکدیگر پدید می آید.

    با زیاد بودن تعداد فرزندان، وظیفه پدر و مادر درباره این مسئله حساس تر و سنگین تر است.

    پدر و مادر باید رفتار عادلانه ای با کودکان داشته باشند و در نقش یک قاضی عادل و عاقل با آن ها برخورد کنند. هیچ کدام را بر دیگری ترجیح ندهند و در رفتار و گفتار، در محبت و خشم، تنبیه و تشویق، یکسان عمل کنند.

    رسول خدا «صلی الله علیه و آله» به مردی که یکی از بچه های خود را بوسید و دیگری را از خود دور کرد، فرمود: «چرا با فرزندان خود به طور مساوی رفتار نکردی؟!».

    در روایت دیگری امام صادق «علیه السلام» فرمود:

    «اِعْدِلُوا بَیْنَ اَولادِکُم کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُم»

    «بین فرزندان خود به عدالت رفتار کنید، همان گونه که خودتان مایلید فرزندان شما و مردم، بین شما به عدل و تساوی رفتار کنند.»

    اگر رفتار بزرگ ترها با فرزندان از روی عدالت و برابری نباشد، عقده حقارت، بدبینی، کینه توزی، دشمنی های خطرناک، درگیری های بی مورد و بهانه گیری های بی جا دامن گیر آنان خواهد شد. پس بکوشیم تا توصیه های روایی و آموزه های دینی را فرارویمان بگشاییم و با عمل به آن ها، سعادت و سلامت را تحفه فرزندانمان بسازیم.
    هدایت عملی

    تعلیم و تربیت افراد به ویژه فرزندان، آن گاه تأثیرگذار خواهد بود که با عمل همراه باشد:

    «کُونُوا دُعاةَ النّاسِ بِغَیْرِ ألْسِنَتِکُم؛»

    «مردم را در عمل و به غیر زبانتان به خوبی ها دعوت کنید».

    پدرو مادر افزون بر آنکه با گفتار و پند و اندرز باید بهترین راهنمای فرزندان خود باشند، باید در عمل نیز آموزه های دینی را به کودکان خود بیاموزند. والدین باید در همه زمینه ها به اخلاق و رفتار خود توجه کنند و همواره در حضور فرزندان با اعمال درست خود، راهنمای راستین آنان باشند. اگر پدران و مادران کودکان را به راستی در گفتار و کردار امر کنند، ولی خود این گونه عمل نکنند، فرزندانشان دچار سرگردانی و خشم و نفرت می شوند و امر و نهی والدین دیگر تأثیری نخواهد داشت.

    بنابراین، در صورتی خصلت ها و کردار نیک در کودکان نهادینه می شود که اینان در زندگی، از پدر و مادر خود الگوی عملی بگیرند.

    کودکانی که وفا و محبت و دل سوزی پدر و مادر خود را در حق آشنایان و همسایه ها از فقیر و غنی ببینند. آنان نیز ناخودآگاه به سوی خوبی ها رهنمون می شوند.

    امام حسین «علیه السلام» می فرماید: «مادرم زهرا «علیهاالسلام» را دیدم که در شب جمعه تا صبح نماز می خواند و تک تک مؤمنان را دعا می کرد و هنوز خود را دعا نکرده بود، از او پرسیدم: چرا به خودت دعا نمی کنی؟ جواب داد: پسرم! اول همسایه، بعد خویشتن؛ «الجار ثم الدّار»

    در روایت دیگری از امام صادق «علیه السلام» می خوانیم:

    «مُرِ الصِّبِیَّ فَلْیَتَصَدَّقْ بِیَدِهِ بِالْکَسْرَةِ وَ الْقَبْضَةِ وَ الشَّی ءِ و اِنْ قَلَّ»

    «کودکان خود را در صدقه دادن و احسان به هم نوعان تمرین دهید.»

     

    بازی با کودک

    با ورود به بازی کودک، در واقع او را بدون تربیت به حال خود رها نمی کنیم، بلکه به تنهایی و نگرانی او پاسخ درست می دهیم و شادی و اطمینان خاطر را به او هدیه می کنیم. وقتی پدر یا مادر با فرزند خود رفتاری محبت آمیز داشته باشد و در همه حال با او و در کنار او باشد، کودک احساس تنهایی و خودمحوری نمی کند و عواطف و احساسات جمعی در او شکوفا می شود. در شیوه رفتاری رسول خدا و امامان معصوم «علیهم السلام» فراوان به چشم می خورد که با صبر و مهربانی، با بچه ها بازی می کردند. به ویژه رسول خدا «صلی الله علیه و آله» با بچه های بی سرپرست یا بی خانمان همبازی می شد. به آنها سلام می کرد، آنها را به دوش می گرفت، می بوسید و نوازش می کرد. علی «علیه السلام» نیز برای کودکان یتیم داستان می گفت، آنها را می خندانید و در آغوشش می فشرد. از رسول گرامی اسلام روایت است: «مَنْ کانَ عِنْدَهُ صَبِیُّ فَلْیتصابَّ لَهُ»

    «کسی که در نزدش کودکی است، باید با او کودکانه رفتار کند.»
    کودکان و عادت های نیکو

    در تربیت کودکان، ایجاد عادت های خوب و ریشه کن کردن عادت های بد، در آنان مسئله ای پر اهمیت است. از همان دوران کودکی هر عادتی را به راحتی می توان در کودک شکل داد. در سال های بعد نیز هم زمان با رشد او لازم است دیگر عادت ها و مهارت های رفتاری مانند وفای به عهد، ایثار، بخشش و کمک به اطرافیان را به آنان آموخت. حضرت علی «علیه السلام» می فرماید:

    «العادَةُ طَبْعُ ثانٍ؛ «عادت برای مردم طبیعت دومی به شمار می آید.»

    بنابراین، واجب است که پدران و مادران برای ایجاد اخلاق نیکو و عادت های پسندیده در فرزند خویش، دقت کافی به این امر داشته باشند؛ چرا که شیوه زندگی فرزندان در آینده، به نوع صفت ها و عادت های دریافتی او در گذشته بستگی دارد.

    کودکان با فطرتی پاک و سالم متولد می شوند. از این رو، بر والدین فرض است که نهایت دقت و هوشیاری خود را در حفظ این نهاد پاک به کار گیرند. باید کودکان را به کارهای خوب و عادت های نیک راهنمایی کرد، تا سرانجام جزو رفتارهای ثابت آنان شود. به خاطر خوبی هایشان تشویق شوند و از بدی هایشان باید آگاه شوند و سپس آنها را در ترک شان یاری کرد.

    آموزش دینی

    بنا بر سفارش اسلام و دستورهای تربیتی امامان معصوم «علیهم السلام» از لحظه تولد فرزند باید در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت که با این حرکت، تربیت دینی کودک از ساعت های پس از تولد او شروع می شود.

    رسول اکرم «صلی الله علیه و آله»، پس از تولد امام حسن و امام حسین «علیهماالسلام» در گوش راستشان اذان، در گوش چپشان اقامه گفتند، چنان که ابوا می گوید: «رَأیْتُ رسولَ اللّه «صلی الله علیه و آله» أذَّنَ فِی اُذُن الحَسَنِ «علیه السلام» لَمّا وُلِدَ وَ اَذَّنَ کذلک فی اُذُنِ الحسین «علیه السلام» لما وُلِدَ»

    امام باقر «علیه السلام» نیز در رهنمودی به والدین می فرماید:

    «اِذا بَلَغَ الغُلامُ ثلاثَ سنین فَقُلْ لَهُ سَبْعَ مَرّاتٍ قُل لا اِله الاّ الله ثُمّ یُتْرَکُ حتّی تَمَّ له ثَلاثَ سنین.»

    «وقتی فرزندت به ابتدای سه سالگی رسید، هفت بار به او تلقین کن تا بگوید «لا اله الاّ الله» و آنگاه رهایش کن تا سه سالش تمام شود، آنگاه دوباره آموزش دینی او را شروع کن.»

    آن گاه که پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» به نماز می ایستاد، امام حسن «علیه السلام» را نیز همراه خود داشت. رسول خدا در روایتی توصیه می کند: «عَلِّمُوا اولادَکم الصَّلوةَ اِذا بَلَغُوا سَبْعا».

    «فرزندانتان که به هفت سالگی رسیدند، به آنها نماز بیاموزید.»

    کودک و مربی

    محیط، جامعه و خانواده، سه عامل مؤثر در مسائل تربیتی اند که سعادت و شقاوت آدمی در گرو چگونگی تأثیر آن هاست. استاد و مربی نیز کانون تربیتی مهمی است که کودکان از اخلاق، کردار و افکار او الگو می گیرند و می کوشند پیوسته از آنان پیروی کنند.

    کودکی که تربیت گذشته او نادرست بوده است، می تواند با آموزش ها و مراقبت های استاد به خیر و سعادت نزدیک شود. برای مثال معاویه دوم از خانواده نامبارکی برخاست، ولی تأثیر آموخته های مربی بر او به حدی بود که پس از مرگ یزید در مسجد شام، آن گاه که همه آمده بودند تا با او بیعت کنند، پس از حمد و ثنای خدا، به رسول اکرم و اهل بیتش درود فرستاد و سپس گفت:

    ای مردم! جدم معاویه و پدرم یزید، غاصب حق خلافت بودند و بر من سخت ناگوار است که می دانم آنها الان به عذاب الهی دچارند. مردم! خلافت، حق علی «علیه السلام» و فرزندان اوست. بروید و امام حق را بشناسید.

    گفتنی است پس از بررسی های فراوان معلوم شد که استاد معاویه پسر یزید، از شیعیان اهل بیت بوده که او را این گونه متحول ساخته است.

    امام صادق «علیه السلام» درباره فضیلت معلم و استاد می فرماید:

    «مُعَلِّمَ الخَیْرِ تَسْتَغْفِرُ لَهُ دَوابُّ الارْضِ وَ حیتانُ البَحْرِ وَ کُلُّ صغیرَةٍ و کَبیرةٍ فی أرْضِ اللّهِ وَ سمائِهِ.»

    «معلمی که مردم را به خیر و نیکی فرا می خواند، همه جنبندگان زمین و ماهیان دریا و هر موجود کوچک و بزرگی در آسمان و زمین برای او طلب مغفرت می کنند.»

    از سوی دیگر، امامان معصوم «علیهم السلام» هشدار داده اند که از هر معلمی نیاموزیم. چنان که امام کاظم «علیه السلام» فرمود: «لا عِلْمَ الاّ مِنْ عالِمٍ ربّانِیٍّ؛ «از استادان با تقوا و خداشناس استفاده کنید».

    این بزرگوار می فرماید:

    «لا تَتَعَلَّمَ العِلْم مِمَّن لَمْ یَنْتَفِعْ به فَانَّ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ عِلْمُهُ لا یَنْفَعُکَ.»

    «از عالمی که از علمش استفاده نمی کند و خود را نساخته است، دانش نیاموز؛ زیرا آن کس که علمش به او نفعی نمی رساند، به تو نیز نفعی نخواهد رساند.»

    کودک و دوستان

    انتخاب دوستان و نوع ارتباط با آنان، یکی از مسائل سرنوشت ساز تربیتی است. پدر و مادر وظیفه دارند در انتخاب دوست شایسته و درستکار، به فرزند خود کمک کنند. بدون راهنمایی والدین در این زمینه فرزندان به سرعت به بیراهه می روند. سعدی درباره تأثیر دوستان و هم نشینان بر فکر و شخصیت افراد می سراید:

    تو اول بگو با کیان زیستی

    پس آن گه بگویم که تو کیستی

    شاید این شعر برگرفته از این سخن رسول اللّه «صلی الله علیه و آله» باشد که:

    «الْمَرْءُ علی دینِ خَلیلِهِ فَلْیَنْظُرْ اَحَدُکُم مَنْ یُخالِلُ.»

    «انسان با دین و آیین دوست خود شناخته می شود. پس باید بنگرد که با چه کسی دوست می شود».

    دوست و همراه خوب، آگاه و مسئول می تواند آدمی را به روشنایی ها و پاکی ها رهنمون سازد.»

    علی «علیه السلام» در کلامی ارزشمند می فرماید:

    «اِنّما سُمِّیَ الرَّفیقُ لانَّهُ یَرْفِقُکَ عَلی صَلاحِ دینِکَ فَمَنْ أعانَکَ عَلی صَلاحِ دینکَ فَهُو الرّفیقُ».

    «رفیق را رفیق نامند، به این علت که تو را به صلاح و رستگاری و دین داری کمک می کند. پس کسی که تو را در اصلاح شدن و دین داری کمک رساند، رفیق واقعی توست.»

    چه بسا مادران و پدران فرهیخته و دانایی که رنج چندین ساله آنان در تربیت فرزندشان را دوستان ناشایست بر باد دادند و چه بسا فرزندان فاسد و تبهکاری که از راه هم نشینی و هم فکری با دوستان خوب، به رشد و تکامل انسانی رسیدند. بنابراین، انتخاب دوست و روابط سالم میان آن ها، یکی از عوامل مهم تربیتی به شمار می آید.

    پی نوشت ها:

    1. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 82.

    2. من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 310.

    3. وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.

    4. اصول کافی، ج 6، ص 49.

    5. وسائل الشیعه، ج 5، ص 126.

    6. طبرسی، مکارم اخلاق، ص 112.

    7. بحارالانوار، ج 23، ص 11.

    8. اصول کافی، ج 2، ص 77.

    9. محمد دشتی، مسئولیت تربیت، ص 133؛ به نقل از: دلائل الامامة، ص 56.

    10. وسائل الشیعه، ج 2، ص 261.

    11. همان، ج 5، ص 126.

    12. مسئولیت تربیت، ص 127؛ به نقل از: غرر الحکم و درر الکلم، ص…

    13. بحارالانوار، ج 43، ص 282.

    14. متقی هندی، کنز العمال، ح 45230.

    15. بحارالانوار، ج 104، ص 95.

    16. دکتر حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ج 1، ص 355.

    17. بحارالانوار، ج 2، ص 17.

    18. میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 4، ص 298.

    19. بحارالانوار، ج 2، ص 99.

    20. همان، ج 74، ص 192.

    21. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج 4، ص 158.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-30] [ 07:59:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      هفت عملی که مانع استجابت دعا می‌شوند   ...

    در حدیثی از امام سجاد علیه السلام هفت گناه نام برده شده که مانع از استجابت و پذیرش دعای انسان در بارگاه الهی می‌شوند.

    در احادیث و روایات علت‌های گوناگونی برای مستجاب نشدن دعا بیان شده است که در این گزارش به نمونه‌هایی اشاره می‌شود.

    ۱. گناه
    اساساً گناه به‌طور کلی سبب می‌شود که پرده‌های عصمت انسان دریده شود؛ گناه می‌تواند موجب نزول بلا، عدم استجابت دعا، گرفتن رزق و روزى و از بین رفتن خیر و برکت در زندگی انسان و… شود. اصولاً این خاصیت و اثر طبیعی گناه است. این چیزی است که در منابع دینی ما به آن اشاره شده است.

    در حدیثی آمده است خداوند می‌فرماید: «گاهى بنده از من حاجتى می‌طلبد و من آن‌را اجابت می‌کنم، ولى او گناه می‌کند، من هم به فرشتگان می‌گویم: این بنده به وسیله گناه، خود را در معرض خشم من قرار داد، و خود را مستحقّ محرومیت از نعمت من کرد، پس از این به خواسته خود نزد من نایل نخواهد شد، مگر به بندگیم گردن نهد».[۱]

    امام علی(ع): «گناه مانع اجابت می‌شود. راه دعا را با گناهان بسته‌ای. بنابراین، دیر اجابت شدن دعایت را بعید ندان».[۲]

    «تعجب است از کسی که دعا می‌کند و اجابت آن‌را کُند می‌شمارد، در حالی‌که اجابت را با گناهان، بسته است».[۳]

    امام سجاد(ع): «گناهانى که مانع استجابت دعا می‌شوند، عبارت‌اند از: ۱. نیّت بد داشتن، ۲. پلیدى باطن، ۳. دوروئى با برادران دینى، ۴. اطمینان نداشتن به [خدا در] اجابت دعا، ۵. تأخیر نمازهاى واجب تا وقت بگذرد، ۶. ترک تقرّب جستن به خدا به وسیله نیکى و خیرات، ۷. بد دهنى و گفتن سخن زشت».[۴]

     

    ۲. استفاده از مال حرام
    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر کس لقمه‌ای از حرام بخورد، تا چهل شب نمازش قبول نمی‌شود و تا چهل صبح دعایش مستجاب نمی‌گردد».[۵]
    ابن عبّاس می‌گوید: این آیه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله تلاوت شد: «اى مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید».[۶] سعد بن ابی‌وقّاص برخاست و گفت: اى پیامبر خدا! دعا کن تا خدا دعایم را مستجاب گردانَد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای سعد! خوراکت را پاک گردان تا دعایت مستجاب شود».[۷]

    ۳. ستم کردن به مردم و کمک کردن به ستم‌کاران
    یکی دیگر از موانع اجابت دعا ظلم و ستم به مردم و راضی بودن به ظلم ستم‌کار در حق مظلوم است. اگر کسی در حق برادر دینی‌اش و یا دیگر افراد مسلمان ستمی روا دارد و حقوق آنها را پایمال نماید، هرگاه به درگاه خدا تضرّع و زاری نماید و به درگاه الهی دست به دعا بلند کند، خدای متعال جواب او را نخواهد داد، و بر او غضب خواهد نمود.

    ظلم و ستم، رشته محبّت الهی را پاره می‌کند، همان‌طور که خدای متعال می‌فرماید: «همانا خداوند ستم‌کاران را دوست نمی‌دارد».[۸]

    رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «قطعاً خداوند دعای ستم‌دیده‌ای را که به دیگری چنان ستمی را روا داشته است، نمی‌پذیرد».[۹]

    «ستم نکنید که در این صورت، دعا می‌کنید و دعایتان مستجاب نمی‌شود، و باران می‌طلبید و باران نمی‌آید، و [از خدا] یاری می‌جویید و یاری نمی‌شوید».[۱۰]

    امام علی(ع): «خداوند عزّ و جلّ به عیسی بن مریم(ع) وحی فرمود که به اشراف بنی اسرائیل بگو: جز با دل‌های پاک و دیدگان فروهشته و دستانی پاکیزه و به ستم نیالوده به خانه‌ای از خانه‌های من وارد نشوند. و به آنان بگو: بدانید که من دعای کسی از شما را که حقّ یکی از آفریدگان من بر گردن او است، مستجاب نمی‌کنم».[۱۱]

    امام صادق(ع): «هر کس ستم‌کاری را در ستمش، معذور بدارد(ستم او را توجیه کند) خداوند کسی را بر او مسلّط می‌گرداند که به وی ستم کند. پس چنانچه [برای رفع ستم او از خود] دعا کند، خداوند دعایش را مستجاب نمی‌کند و در برابر ستمی هم که به او می‌شود، به وی اجری نمی‌دهد».[۱۲]

    نقل شده است؛ بنی اسرائیل به مدت هفت سال دچار قحطی شدند و خداوند متعال به پیامبرانشان وحی فرمود که؛ «اگر پیاده به سوی من آیید، چندان که زانوانتان بساید، و چندان دست به آسمان برکشید که دست‌هایتان به کرانه‌های آسمان رسد، و آن اندازه دعا کنند که زبان‌هایتان از دعا کردن خسته شود دعای هیچ‌یک از شما را نمی‌پذیرم و به هیچ گریه کننده‌ای از شما رحم نخواهم کرد تا آن‌گاه که حقوق مردم را به صاحبان آنها باز گردانید». آنان چنین کردند و همان روز، باران آمد.[۱۳]

    ۴. نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها
    یکی دیگر از موانع اجابت دعا نافرمانی از پدر و مادر است، به‌طوری که قلب آنان آزرده گردد و آنها ناراضی و ناخرسند شوند.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «حجاب در برابر دعا، سرپیچى از پدر و مادر است».[۱۴]‏

    امام صادق(ع): «گناهانی که دعا را رد می‌کنند و فضا را تاریک می‌گردانند، نافرمانی از پدر و مادر و آزردن آنها است».[۱۵]

    ۵. بریدن از خویشاوندان
    یکی دیگر از موانع استجابت دعا، بریدن از خویشاوندان و ارحام است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «بریدن پیوند خویشاوندی، مانع اجابت دعا می‌شود».[۱۶]

    ۶. ترک امر به معروف و نهی از منکر
    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «ای مردم! خداوند به شما می‌فرماید: امر به معروف و نهی از منکر کنید پیش از آن‌که دعا کنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما ندهم و از من یاری طلبید و یاریتان نرسانم».[۱۷]

    رسول خدا صلی الله علیه و آله: «هر گاه مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند، و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند، خداوند بَدان آنها را برایشان مسلّط گرداند، و در این هنگام نیکانشان دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود».[۱۸]

    امام کاظم(ع): «باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و گرنه نابکاران شما، زمام کارهایتان را به دست می‌گیرند و در این صورت دعاهای نیکانتان مستجاب نخواهد شد».[۱۹]

    ۷. سبک شمردن نماز
    رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آنچه به سَبُک شمارنده نماز می‌رسد، می‌فرماید: «امّا پیامدهاى دنیوى سَبُک شمردن نماز: ۱. خداوند، برکت را از عمر او برمی‌دارد؛ ۲. خداوند، برکت را از روزى او برمی‌دارد؛ ۳. خداوند، سیماى (نشان) صالحان را از چهره او می‌زداید؛ ۴. هر عملى را که انجام می‌دهد، پاداش نمی‌یابد؛ ۵. دعایش به آسمان، بالا نمی‌رود؛ ۶. در دعاى صالحان، بهره‌اى نخواهد داشت».[۲۰]

    منبع: باشگاه خبرنگاران جوان؛

    منابع:
    [۱]. دیلمی، حسن، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ‏۱، ص ۱۴۹، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
    [۲]. لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، ص ۵۲۴، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.‏
    [۳]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏۷۵، ص ۷۲، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
    [۴]. صدوق، محمد بن على‏، معانی الاخبار، ص ۲۷۱، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
    [۵]. بحار الانوار، ج ‏۶۳، ص ۳۱۴؛ أبو شجاع دیلمی، شیرویه بن شهردار، الفردوس بمأثور الخطاب، ج ۳، ص ۵۹۱، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
    [۶]. بقره، ۱۶۸.
    [۷]. أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الأوسط، ج ۶، ص ۳۱۰، قاهره، دار الحرمین، بی‌تا.
    [۸]. بقره، ۱۹۰.
    [۹]. قادری هندی، علاء الدین علی بن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، ج ۳، ص ۵۰۳، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۰۱ق.
    [۱۰]. هیثمی، نور الدین علی بن أبی‌بکر، مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۴۲۳، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۱ق.
    [۱۱]. صدوق، محمد بن على‏، خصال، ج ‏۱، ص ۳۳۷، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
    [۱۲]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ‏۲، ص ۳۳۴، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
    [۱۳]. غزالی طوسی، أبو حامد محمد، احیاء علوم الدین، ج ۱، ص ۳۰۷، بیروت، دار المعرفه، بی‌تا.
    [۱۴]. حلوانی، حسین بن محمد، نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۳۷، قم، مدرسه الإمام المهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
    [۱۵]. الکافی، ج ‏۲، ص ۴۴۸.
    [۱۶]. نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، ص ۳۷.
    [۱۷]. منذری، عبد العظیم بن عبد القوی، الترغیب و الترهیب من الحدیث الشریف، ج ۳، ص ۱۶۴، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
    [۱۸]. صدوق، محمد بن على‏، الامالی، ص ۳۰۸، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
    [۱۹]. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الأنوار فی غرر الأخبار، ص ۵۰، نجف اشرف، المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.
    [۲۰]. ابن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص ۲۲، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 07:25:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نیایش با طعم سیب های بهشتی   ...

    آیت الله حسن زاده آملی

    الهی، عقل گوید: «الحذر الحذر!» عشق گوید: «العجل، العجل؛ آن گوید دور باش و این گوید زودباش!

    الهی، ضعیف ظلوم و جهول کجا، و واحد قهّار کجا؟!

    الهی، آن که از خوردن و خوابیدن شرم دارد، از دیگر امور چه گوید؟!

    الهی، اگر چه درویشم، ولی داراتر از من کیست که تو داراییِ منی.

    الهی، در ذات خود متحیّرم تا چه رسد در ذات تو.

    الهی، نعمت سکوتم را به برکت «و اللّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یَشاء» اَضعافِ مضاعفه گردان!

    الهی، به لطفت دنیا را از من گرفته ای، به کرمت آخرت را هم از من بگیر!

    الهی، روزم را چون شبم روحانی گردان، و شبم را چون روز نورانی!

    الهی، حسنم کردی، اَحسنم گردان!

    الهی، دندان دادی، نان دادی؛ جان دادی، جانان بده!

    الهی، همه از گناه توبه می کنند، و حسن را از خودش توبه ده!

    الهی، گویند که بُعد، سوز و گداز آوَرَد؛ حسن را به قرب سوز و گداز دِه!

    الهی، خودت گفته ای «و لا تَیأسُوا من روحِ اللّه» نا امید چون باشم؟!

    الهی، انگشتری سلیمانی ام دادی، انگشت سلیمانی ام ده!

    الهی، سرمایه کسبم دادی، توفیق کسبم ده!

    الهی، اگر ستّار العیوب نبودی، ما از رسوایی چه می کردیم؟

    الهی، من «اللّه اللّه» گویم، اگر چه «لا اله الا اللّه» گویم.

    الهی، مستِ تو را حدّ نیست، ولی دیوانه ات سنگ بسیار خورد. حسن مست و دیوانه توست.

    الهی، ذوق مناجات کجا و شوقِ کرامات کجا؟!

    الهی، علمم موجب ازدیاد حیرتم شده است؛ ای علم محض و نور مطلق؛ بر حیرتم بیفزا!

    الهی، اثر و صنع توأم، چگونه به خود نبالم؟!

    الهی، دو وجود ندارد و یکی را قرب و بُعد نَبُوَد.

    الهی، هر چه بیشتر دانستم نادان تر شدم، بر نادانی ام بیفزا!

    الهی، دل داده معنا را از لفظ چه خبر و شیفته مسمّا را از اسم چه اثر؟!

    الهی، کلمات و کلامت که این قدر شیرین و دلنشین اند، خودت چونی؟

    الهی، اگر از من پرسند کیستی، چه گویم؟

    الهی، هر چه بیشتر فکر می کنم دورتر می شوم.

    الهی، محبّت والد به ولد بیش از محبّت ولد به والد است که آن اثر است نه این؛ با این که اعداد است و علیّت و معلولیت نیست، پس محبت تو به ما که علّت مطلق مایی تا چه اندازه است؛ یُحِبُّکُم کجا و یُحِبُّونَهُم کجا؟!

    الهی، داغ دل را نه زبان تواند تقریر کند و نه قلم یارد به تحریر رساند؛ الحمدللّه که دلدار به ناگفته و نانوشته آگاه است.

    پی نوشت ها:

    1. سوره بقره (2) آیه 261.

    2. سوره یوسف (12) آیه 87.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-29] [ 07:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اهل بیت، ستارگان آسمان امامت   ...

    در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.

    اگر حضور پر خیر وبرکت معصومین نبود بی درنگ خداوند متعال عنایت خود را از این دنیا برداشته و با کشیدن عمود خیمه ی حیات به زندگی تمام موجودات این عالم پایان می بخشید.

    «أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ ص كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ‏».1

    شرح گفتار

    امیر متقیان علی علیه السلام در ابتدای این فراز از کلام نورانی خود با تشبیهی بسیار زیبا و حکیمانه به بیان موقعیت و جایگاه رفیع اهل بیت «علیهم السلام» پرداخته و در عبارتی بسیار عمیق و پر معنا در این باره می فرمایند: «آگاه باشید مثل آل محمد «صلی الله علیه وآله وسلم» چونان ستارگان آسمان است».

     

    چنانچه ملاحظه فرمودید: امیر بیان علی «علیه السلام» اهل بیت را به ستارگان آسمان تشبیه نموده است. با اندکی دقّت و تأمل پیرامون این سخن گهربار خواهیم یافت که این تشبیه از آن جهت است که اهل بیت و ستارگان در امر هدایت و راهنمایی با هم شباهت و اشتراک دارند، زیرا در گذشته پیش از اینکه قطب نما اختراع شود و کشتی ها بتوانند به وسیله آن، طبق نقشه راه، مسیر خود را به سوی مقصد باز یابند سفر دریایی بدون استفاده از ستاره ها امکان پذیر نبود به همین جهت شب هایی که آسمان ابری بود نمی توانستند به راه خود ادامه دهند، چرا که در صورت ادامه مسیر خطر مرگ آنها را تهدید می کرد و لذا ناخدا کشتی را متوقف می کرد.

     

     

    حال با توجه به آن چه بیان شد وجه شباهت اهل بیت به ستارگان روشن و مشخص می شود، چرا که این امر در مورد اهل بیت مسلم است که، نجات مردم از هلاکت اخروی و دست یافتن آنها به خوشبختی ابدی تنها در سایه ی هدایت و راهنمایی سعادت آفرین اهل بیت میسور و امکان پذیر خواهد بود، و لذا مطابق فرمایش علی علیه السلام می توان گفت: که اهل بیت در آسمان ولایت و امامت همچون ستارگان پر فروغی هستند که با آموزه های حکیمانه ی خود مسیر سعادت و خوشبختی را به خوبی به ما انسان ها نشان داده اند، تا در سایه ی عمل به آنها پایانی درخشان را برای خود به ارمغان آوریم.
    نجات مردم از هلاکت اخروی و دست یافتن آنها به خوشبختی ابدی تنها در سایه ی هدایت و راهنمایی سعادت آفرین اهل بیت میسور و امکان پذیر خواهد بود،

    بر اساس همین مطلب است که در روایات بر اطاعت و فرمان پذیری از اهل بیت «علیهم السلام» تأکید فراوان شده است.

    در روایتی ابى صامت حلوانى از قول امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که ایشان فرمود: «امیر المۆمنین (علیه السلام) این فضیلت را دارد؛ كه هر چه را آورده باید عمل كرد و از هر چه غدقن كرده پرهیز نمود، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان حق طاعتى را دارد كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داشت، و [لذا همان طور که] پیامبر (صلی الله علیه وآله) بر همه برترى دارد، امیر المۆمنین نیز بر همه برتری دارد، هر كه از او پیش افتد همانند كسى است كه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) پیش افتد، هر كه خود را از او برتر داند چون كسى است كه بر رسول خدا برترى جوید، هر كه در خُرد یا درشت با او مخالفت کند در حد شرك به خدا است، زیرا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) همان باب ورود بر خدا است كه جز از او نمی توان به خدا روی آورد، و همان راهى است كه هر كه آن را پیمود به خدا عز و جل رسید، امیر المۆمنین (علیه السلام) هم پس از وى چنین بود، و این حكم درباره همه ائمه یكى پس از دیگرى جارى است، خدای عز و جل آنها را ستون هاى زمین ساخته، تا مبادا به اهل خود بلرزد، آنها دیركهاى اسلام و راهدار راه اویند، كسى به حق نرسد جز به راهنمائى آنها، و كسى از راه گمراه نشود و بیراهه نیفتد، جز بواسطه کوتاهی در حق آنها، امین خدایند بر هر چه از علم خود نازل كرده و در آنچه عذر دانسته و در آنچه بیم داده است. از سوی خدا حجّت رسا هستند بر هر كس که در زمین است، درباره آخر آنها همان حكم جارى است كه درباره اول آنها جارى بود، كسى بدان مقام نرسد مگر به یارى خدا…»2.

    اگر ستاره ای غروب کند ستاره ی دیگر طلوع می کند!

    در ادامه امیرالمۆمنین ( علیه السلام) به تداوم داشتن امر امامت و استمرار آن اشاره نموده و در قالب مثال می فرماید:

    « إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ»:

    اگر ستاره ای غروب کند ستاره ی دیگری به جای آن طلوع خواهد کرد. گویا مى‏بینم در پرتو خاندان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم نعمت ‏هاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو دارید رسیده ‏اید.

    این فرمایش از مولای متقیان بیانگر آن است که در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.

    در روایتی شاگرد برجسته ی امام صادق علیه السلام ابو بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) پرسیدم معنای این آیه که می فرماید:« ِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد».چیست؟!

    حضرت در پاسخ فرمود: منذر پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) است و هادی علی (علیه السلام) است.

    آنگاه حضرت به ابوبصیر فرمود: آیا امروز هم از میان ما خانواده و راهنما وجود دارد؟!

    ابوبصیر می گوید: عرض کردم آری یابن رسول الله. همواره هادیانی یکی پس از دیگری از میان شما خانواده وجود داشته، تا اینکه این امر به شما منتهی شده است [و اکنون شما هادی این امت هستید].

    حضرت وقتی این پاسخ را شنید برای تأیید آن فرمود: خدا تو را رحمت کند، اگر این آیه فقط در مورد یك شخص باشد و آن شخص بمیرد در نتیجه دستورى كه در آیه داده شده و نیز خود احكام قرآن از بین رفته است.

    اما چنین نیست، بلكه پیوسته در هر زمان امامى است زنده و معنى این آیه همان طور كه براى مردم گذشته وجود داشته براى آیندگان نیز خواهد بود.3

    فرمایش نورانی امام صادق علیه السلام بیانگر این مطلب است که امر امامت پیوسته تا قیامت ادامه داشته و هیچ گاه زمین از حجت خدا خالی نمی ماند.
    اهل بیت

    خیمه ی حیات به برکت آنها پابر جاست!

    مطابق روایات معتبر، ضرورت و لزوم وجود امام در هر عصر و زمانی، به اندازه ای است که تداوم موجودات عالم هستی به وجود او بستگی دارد و در صورت نبود وی حیات آنها به مخاطره خواهد افتاد. ما در ادامه به عنوان نمونه به ذکر تعدادی از این روایات اشاره می کنیم.

    در روایتی سالار شهیدان حسین بن علی ( علیه السلام) این حقیقت انکار ناپذیر را به زیبایی بیان نموده و در این باره می فرماید: «ما پیشواى مسلمانانیم و حجت خدا بر جهانیان و سرور مۆمنین و رهبر سفید چهرگان و مولاى مۆمنین. ما موجب امان و آسایش مردم در روى زمین هستیم، همان طور كه ستارگان موجب امان اهل آسمانند. خداوند بواسطه ما آسمان را نگهداشته كه بر زمین فرو نریزد مگر باذن و اجازه او، و بوسیله ی ما زمین را نگهداشته كه اهلش را تكان ندهد، باران بواسطه ما مى‏ بارد و رحمت بواسطه ما گسترش مى یابد و زمین نعمت هاى خود را خارج می كند. اگر نباشد راهنمائى از ما خانواده زمین اهلش را فرو می‏برد.

    از زمانى كه خداوند آدم را آفرید زمانى از حجت خالى نبود یا حجتى آشكار و مشهور و یا غائب و مستور و تا روز قیامت از حجت خالى نخواهد بود اگر چنین نبود خدا پرستش نمی گردید.» 4

    در روایتی دیگر، زراره می گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض كردم: آیا ممكن است امام از دنیا برود با اینكه فرزندى نداشته باشد؟!

    حضرت فرمود: نه چنین چیزى امكان ندارد. عرض كردم: ممكن است روى زمین امام وجود نداشته باشد؟! فرمود: نه، مگر خداوند بخواهد بر مردم خشم بگیرد و طومار زندگى آنها را در هم نوردد.5

    در روایت دیگر ابراهیم بن محمود گفت: حضرت رضا علیه السّلام فرمود: ما حجت خدا هستیم در روى زمین و خلیفه او در میان بندگان، و امین اسرار خدا، و كلمه‏ تقوى‏ و دستاویز محكم و گواهان خدا و نشانه‏ هاى او در میان مردم. بواسطه ما خداوند آسمانها و زمین را از ریزش نگه میدارد، بواسطه ما باران مى‏ بارد و رحمت خدا پراكنده مى‏ گردد. زمین خالى از رهبرى از ما خانواده نخواهد بود، چه ظاهر و آشكار باشد و یا پنهان. اگر یك روز خالى از حجت باشد اهلش را فرو مى‏ برد مانند دریا.6

    بنابراین مطابق روایاتی که بیان شد می توان گفت: اگر خیمه ی حیات دنیا پا برجا مانده و خالق متعال نعمت هایش را در اختیار موجودات هستی قرار داده تنها به برکت انفاس قدسی حضرات معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) است.

    در اثر روح بلند و عرشی آن عزیزان است که چرخ نظام در حال گردش بوده وخون حیات در آن جریان دارد .

    اگر حضور پر خیر وبرکت معصومین نبود بی درنگ خداوند متعال عنایت خود را از این دنیا برداشته و با کشیدن عمود خیمه ی حیات به زندگی تمام موجودات این عالم پایان می بخشید.
    در آسمان ولایت و امامت هرگاه امامی چشم از جهان فرو بست، و ستاره ی وجودش به حسب ظاهر در این دنیا غروب کرد، امام دیگر جای او را گرفته، و با نور پر فروغش، عالم هستی را روشن و منور خواهد ساخت و از این طریق ما انسانها از نعمت بی نظیر امامت بهرمند شده و به واسطه ی عمل به دستورات نورانی امامان عزیزمان به آرزوی قلبی خود که سعادت ابدی باشد دست خواهیم یافت.
    کمک رسانی به شیعیان در سخت ترین شرایط!

    جالب است که بدانید مطابق روایات معتبر، شیعیان و پیروان ائمه معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) همواره مورد توجه ائمه اطهار بوده، بگونه ای که در لحظات حساس و سخت زندگی آنها را تنها نگذاشته و مشتاقانه به یاری و کمک آنها خواهند شتافت. که بی تردید یکی ازسخت ترین آن لحظات، لحظه مرگ و جان کندن است.

    در روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده که ایشان فرمود: فقط از شما شیعیان وقتی نفسش به گلویش رسید، ملک الموت بر او فرود آمده و به او می گوید: آنچه را امید داشتی به تو داده شد و آنچه را که از آن می ترسیدی نسبت به آن در امان هستی، و آنگاه دری از بهشت به سوی او باز می شود و به او گفته می شود: به جایگاه خود در بهشت نگاه کن، و بنگر این رسول خدا صلی الله علیه و آله وعلی وحسن و حسین (علیهم السلام) هستند و این است گفته خداوند که می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ كانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَة» :کسانی که ایمان آوردند و تقوای الهی پیشه کردند*- در زندگى دنیا و در آخرت شاد (و مسرور) خواهند بود.7

    از مرگ باکی ندارم!

    حارث همدانی از دوستان و پیروان مخلص امام علی (علیه السلام) بود و در جایگاه بلندی در پیشگاه آن حضرت قرار داشت او بیمارشد. حضرت علی (علیه السلام) برای احوال پرسی با او ملاقات فرمودند و پس از گفتگویی به او فرمودند: ای حارث! به تو مژده می دهم که در لحظه مرگ مرا می بینی و می شناسی، و همچنین به هنگام عبور از پل صراط، و در کنار حوض کوثر و هنگام مقاسمه .

    حارث عرض کرد مقاسمه چیست؟! حضرت فرمودند :مقاسمه آن است که من دوزخیان را به سوی دوزخ و بهشتیان را به سوی بهشت تقسیم می کنم. می گویم ای آتش! این دوست من است او را رها کن و این دشمن من است او را بگیر .

    سپس امام علی (علیه السلام) دست حارث را گرفت و فرمود :ای حارث! همین گونه که دستت را گرفتم پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستم را گرفت، در آن هنگام که از حسادت قریش و منافقین به آن حضرت شکایت نمودم، به من فرمود: وقتی که روز قیامت برپا شود من ریسمان و دامن عصمت خدا را بگیرم و تو ای علی! دامن مرا بگیری و شیعیانت دامن تو را بگیرند، سپس سه بار فرمودند :ای حارث!تو با آن کس که دوستش داری هستی و همراه اعمالت می باشی .

    حارث برخاست و از شدّت خوشحالی نمی توانست لباس خود را جمع کند و روپوش خود را می کشانید و می گفت :پس از این سخن دیگر هیچ باکی از مرگ ندارم که من بر مرگ وارد شوم یا آنکه مرگ بر من وارد شود.8

    بنابراین ما در این دنیا باید تمام سعی و تلاش خود را انجام دهیم، که با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) در ارتباط باشیم تا در سایه ی این ارتباط نورانی، خالق هستی درهای رحمت خویش رابه روی ما گشوده شده، و تا آخرین نفس ما را از آثار و برکات بی نظیر اهل بیت (علیهم السلام) را بهره مند سازد.

    منبع: سایت تبیان
    پی نوشتها:

    1- فرازی از خطبه 100نهج البلاغه ،ص186،ترجمه محمّد دشتی

    2-کافی، ج 1،ص، 486

    3- بحارالأنوار، ج23، ص،5،باب1

    4-همان، ص 5

    5-همان،ص36

    6-همان،ص35

    7-همان،ج6،ص177،باب9

    8-همان،ص178

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 07:23:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فتنه‌های آخرالزّمان و راه های رهایی از آن   ...

     فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند که دارای بصیرت و استقامت باشند.

    فتنه های آخرالزمان چنان حق و باطل را ممزوج خواهند کرد که تنها کسانی می توانند از آنها به سلامت عبور کنند که دارای بصیرت و استقامت باشند. بصیرت بنا به فرمایش مقام معظم رهبری در دوسطح تعریف می شود: سطح زیرین آن داشتن نگاه توحیدی است که موجب داشتن هدف الهی و تلاش خستگی ناپذیر در راه آن گشته و در حقیقت زمینه همه تلاش ها و مبارزات انسانی در جامعه خواهد بود.

    و سطح دیگر آن در حوادث زندگی خودنمایی خواهد کرد، به این شکل که برای اینکه انسان در حوادث زندگی دچار بی بصیرتی نشود، باید پیرامون آنها تدبر کند و از آنها به شکل سطحی و عامیانه عبور نکند و با این سنجش بصیرت پیدا کند، چنانکه امیرالمومنین علی(علیه السلام) می فرماید:

    “فإنَّمَا البَصیرُ مَن سَمِعَ فَتَفَکَّرَ و نَظَرَ فَأبصَرَ"(1)و به دنبال این بصیرت صبر و ایستادگی تا تحقق اهداف، لازم و اساس کار است و الا یک وزنه سنگین را آدم ضعیفی هم ممکن است، بردارد و یک لحظه سر دست بلند کند؛ لیکن نمی تواند نگه دارد و آن را می اندازد.

    فتنه انگیزی میان مسلمانان حرام، بلکه از گناهان کبیره است؛ از این رو، نمّامی و سخن‌چینی از این جهت که موجب فتنه‌انگیزی می‌شود از گناهان کبیره برشمرده شده است. لیکن ایجاد فتنه و اختلاف میان مشرکان برای تضعیف آنان و تقویت جبهه حق جایز است؛ بلکه برخی آن را بر حسب مصلحت و ضرورت، مستحب یا واجب دانسته‌اند.(2)

     

    معنای فتنه

    le="text-align: justify;">فتنه را در لغت، امتحان و آزمودن معنا کرده‌اند.(3) این واژه معمولاً درباره آن دسته از امتحاناتی به کار برده می‌شود که با تلخی و سختی همراه است.(4)

    در «قرآن کریم»، این واژه برای همین معنا،(5) بستن راه و بازگرداندن از مسیر حق،(6) شرک و کفر،(7) افتادن در معاصی و نفاق،(8) اشتباه گرفتن و تشخیص ندادن حق از باطل،(9) گمراهی،(10) کشتار و اسارت،(11) تفرقه و اختلاف میان مردم(12) و … به کار رفته است.

    صحابه و تابعین با تفاوت آراءشان روایات متعددی را نقل نموده اند که پیامبر اکرم (ص ) مردم را از فتنه و آشوب های بعد از خود برحذر داشته است. و در میان صحابه، حذیفۀ بن یمان در علم و آگاهی به روایات فتنه ها معروف بوده، زیرا وی در پرستش نمودن از پیامبر (ص ) درباره آشوب ها و حفظ آن روایات اهتمام می ورزید. از این رو بسیاری از رویات مربوط به فتنه ها را در منابعی می یابیم که با ذکر سند و نسبت به حذیفه از پیامبر (ص ) و یا از امیرمؤمنان علی (ع ) نقل شده، زیرا حذیفه از یاران خاص آن حضرت نیز بوده است.(13)

    حضرت علی(ع)، منشأ فتنه‌ها را چنین بیان نموده‌اند:
    «همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پیروی از هوای نفس و آرزوی طولانی، امّا پیروی از هوای نفس از حق باز می‏ دارد و امّا آرزوی دراز، آخرت را در طاق نسیان می‏ نهد. همانا دنیا، پشت‌كنان، كوچ كرده و می‏ رود و آخرت، كوچ كرده و به سوی ما می‏ آید و هر كدام را فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ زیرا امروز كار هست و محاسبه نیست و فردا محاسبه هست و كار نیست و همان فتنه‏ ها و آشوب‏ ها از هواپرستی آغاز می‏شود و از احكام بدعت و خود پرداخته، شروع می ‏گردد. در این احكام خود پرداخته با خدا مخالفت می‏ شود و مردانی در عهده‌دار شدن آنها، به جای مردانی دیگر می‏ نشینند.

    اگر حق خالص در میان بود، اختلاف به چشم نمی‏ خورد و اگر باطل محض در میان بود، بر هیچ خردمندی پوشیده نمی ‏ماند؛ لیكن مشتی از حق و مشتی از باطل برگرفته شده و با هم آمیخته گردیده و اینجاست كه شیطان به دوست‌داران خود چیره می ‏گردد و كسانی رهایی می‏ یابند كه از طرف خداوند، عاقبت نیكی برای آنها رقم خورده باشد.

    امیرالمومنین(ع)در نقلی از رسول خدا(ص) می‏ فرماید:
    «چگونه خواهید بود، زمانی كه فتنه ‏ای شما را در برگیرد كه در آن كودكان بیش از آن به نظر می‏ رسند كه هستند [سنّ و سالشان بیشتر به نظر می‏ رسد] و جوانان به پیری می‏ رسند. مردم به كژراهه می ‏روند و آن را چونان سنّت خویش می‏ گزینند و هر گاه بخشی از آن به روش درست تبدیل گردد، گفته می‏ شود سنّت دگرگون شده است و این در نظر مردم كاری زشت آید و در پی آن، بلایا شدّت یابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد؛ چنان كه آتش هیزم را می‏ كوبد و آسیاب طعمه خود را. آنها دین می‏ آموزند؛ امّا نه برای خدا و دانش می‏ جویند؛ امّا نه برای عمل و به وسیله كار آخرت، دنیا را می ‏طلبند.»(14)

    مصادیق فتنه‌ها
    حضرت امیر(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند:
    برای امتم بیش از هر چیز از گمراهی پس از معرفت، فتنه‌های گمراه کننده و شهوت، شکم و فرج بیمناکم.(15)

    در بیانات آن حضرت، صحبت از فتنه فراگیری است که در آخرالزّمان، میان تمام مسلمانان رخ می‌دهد که تا زمان ظهور ادامه می‌یابد.

    امیرالمومنین(ع)در نقل دیگری از رسول خدا(ص) می‏ فرماید:
    «جبرئیل به نزدم آمد و گفت: یا محمّد! به زودی در امّتت فتنه به پا خواهد شد. پرسیدم: چگونه از آن می‌توان خارج شد؟ گفت: در کتاب خدا خبر پیشینیان و آنها که پس از شما می‌آیند و حکم (آنچه) ما بین شما (رخ می‌دهد) آمده است. فاصل میان حقّ و باطل است و هزل نیست، هر ستم‌کاری که بدان عمل نکند، خداوند او را در هم می‌شکند و هر کس جز در آن به دنبال هدایت باشد، خداوند گمراهش خواهد ساخت. ریسمان محکم الهی و ذکر حکیم و صراط مستقیم است.»(16)

    در دیگر روایات حضرت امیر(ع)، دسته نجات یابنده را خود و شیعیانشان(17) و تمام پیروان خویش،(18) معرفی نموده‌اند.

    «رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبی كه مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهایی دیدم كه از یاقوت سرخ و زبرجد سبز و درّ و مرجان و طلای خالص بود، كاه‌گل آنها از مشك خوشبو و خاكش از زعفران و دارای میوه و نخل خرما و انار بود و حوریه‏ و زن‌های زیبا و نهرهای شیر و عسل كه بر روی درّ و جواهر می‏ گذشت و در كنار آن دو نهر خیمه‏ ها و غرفه‏ هایی بنا شده بود و در آنها خدمت‌كارها و پسرانی بودند و فرش‌هایش از استبرق و سندس و حریر بود و طناب‌هایی در آنها بود.

    گفتم: «ای حبیب من، جبرئیل! این قصرها از آن كیست؟ و قصّه آنها چیست؟»

    جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین برابر آن، مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو، پس از تو بر امّت علی است و ایشان را در آخرالزّمان به نامی كه دیگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتی كه این نام برای آنان زینت است؛ زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده ‏اند و سواد اعظم اینانند و اینها مخصوص شیعیان فرزندت حسن، پس از اوست و برای شیعیان برادرش حسین، پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی پس از اوست و مخصوص شیعیان فرزندش جعفر بن محمّد پس از اوست و برای شیعیان فرزندش علیّ بن الحسین بعد از اوست و برای شیعیان فرزندش محمّد بن علی بعد از او و برای شیعیان فرزندش حسن بن علی پس از او و برای شیعیان فرزندش محمّد المهدی پس از اوست. ای‏ محمّد! اینان امامان پس از تو نشانه‏ های هدایت و چراغ‌های روشن در تاریكی‏ ها هستند، شیعیانشان تمامی فرزندان تو هستند و دوست‌داران آنها پیروان حق و دوستان خدا و رسولند كه باطل را واگذارده و از آن دوری كرده ‏اند و آهنگ حق نموده و از آن پیروی كرده ‏اند، آنها را در زمان زندگی‏شان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت كنند، درصدد یاری آنهایند و به دوستی آنها اعتماد كنند، رحمت خدا بر ایشان باد؛ زیرا او آمرزنده و مهربان است.»

    شدّت این فتنه را از آنجا می‌توان دریافت که ایشان می‌فرمایند:

    «…اگر کسی را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل می‌کشانند و به عکس.»(19)

    سختی این فتنه‌ها برای مؤمنان نیز از این روایت قابل درک است که ایشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند که فرمود:

    «زمانی بر مردم می‏آید كه دل مؤمن در نهادش آب می ‏شود، همان طور كه سرب در آتش آب می ‏شود و نیست سبب آن، مگر اینكه فتنه‏ ها و بدعت‌هایی را كه در دین آنها ظاهر گشته مشاهده می‌كند و توانایی تغییر و بر طرف ساختن آنها را ندارد.»(20)

    در جای دیگر از حضرتش نقل شده که: «مؤمنان آخرالزّمان از کنیزان پست‌تر شمرده خواهند شد.»(21)

    آثار بروز فتنه‌ها در جامعه

    هر چند فتنه‌ها سختی‌ها و تلخی‌های خاصّ خود را به دنبال می‌آورد؛ لیکن شیرینی‌هایی در پی آن نصیب مؤمن می‌شود که شاید از هیچ راه دیگری تحصیل آنها برای مؤمن ممکن نباشد:

    ـ از فتنه‌های آخرالزّمان کراهت نداشته باشید که منافقان را نابود می‌کنند.(22)

    ـ در ضمن وصایای رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) آمده است: «ای علی! شگفت‌آورترین مردم از نظر ایمان و بزرگ‌ترین آنان از نظر یقین، مردمانی باشند كه در آخرالزّمان پیامبری ندیدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سیاهی و سفیدی كتاب ایمان آورده ‏اند.»(23)

    امام صادق(ع) فرمود:
    «پس از آنكه عثمان كشته شد و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشریف برد و خطبه ‏ای خواند كه امام صادق(ع) آن خطبه را بیان فرمودند. حضرت امیر(ع) در آن خطبه می‌فرماید: «هان كه گرفتاری شما به گرفتاری همان روز كه خداوند پیغمبرش را برانگیخت، بازگشت نموده است. سوگند به آنكه او را به حق برانگیخت، حتماً باید گرفتار وسوسه شوید و غربال گردید تا آنكه زیرورو شوید و بالا و پایین گردید و حتماً باید افرادی كه كوتاه آمده ‏اند، پیشی گیرند و آنانی كه پیشی گرفته‏ اند، كوتاه بیایند. به خدا قسم هیچ نشانه‏ ای را پنهان نكرده ‏ام و هیچ دروغی نگفته ‏ام و مرا از این مقام و چنین روز آگاهی بود.»(24)

    مسلّماً هر آزمونی که سخت‌تر باشد، بسیاری نمی‌توانند در آن قبول شوند، در عین آنکه آن عدّه‌ای که توفیق و پیروزی می‌یابند، تعدادی اندک بوده و جایگاهی رفیع خواهند داشت.

    راه رهایی از این فتنه های آخرالزمانی در بیانات امیرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومی و فردی قابل دسته بندی است. راه عمومی همان تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) است. راه فردی که به برخی از صحابه توصیه می شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سکوت، قعود و… است.

    روایت مربوط به تمسک به قرآن را پیش از این مرور کردیم.(25) دربارة تمسک به اهل بیت(ع)، روایات متعددی از امیرمؤمنان(ع) نقل شده که با توجه به جامعیت روایت ذیل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بیان دیگر موارد خودداری و به نقل همین مورد اکتفا می کنیم.(26)

    امیر مؤمنان(ع) در ضمن خطبه ای بلند راه هایی را برای رهایی از فتنه ها و مصون ماندن از عذاب الهی که فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروی مؤمنان نهادند. در اینجا به مناسبت، به فرازهایی از این سخن گران سنگ توجه می کنیم:

    من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستیم و خاندان ما با ما هستند پس هر کس ما را بخواهد باید گفتار ما را بگیرد و به کردار ما عمل کند زیرا ما خاندانی هستیم که شفاعت از آن ماست. برای دیدار ما در کنار حوض با هم رقابت کنید، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سیراب می سازیم. هر کس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبریز بهشتی در او ریخته می شود؛ یکی «تسنیم» و دیگری «معین». در دو طرف این حوض، زعفران است. کسی را بر ما نمی گزیدند ولی اوست که از بندگانش هر که را بخواهد ویژه رحمتش کند، پس خدا را ستایش می کنم بدین نعمت ها که مخصوص شما قرار داده و بر حلال زادگی شما، چون یاد ما خانواده، شفای هر درد، بیماری و وسوسة شک آور است، و البته دوستی ما خشنودی خداست، و هر کسی که راه ما را گیرد، فردا در «حظیر القدس» و «فردوس برین» با ماست، و منتظر امر ما همچون کسی است که در راه خدا به خونش غلتد، و هر که فریاد ما را بشنود ولی ما را یاری نکند خدا به رو بر سر دو سوراخ بینی او را در دوزخ سرنگون سازد.

    1. استقامت و تقیّه در برابر دشمنان: ما درِ گشایش، چون مبعوث شوند و همه راه ها بر مردم بسته شود، ماییم «باب حطّه» که در اسلام است هر کس در او آید نجات یابد و هر که از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز کرد و به ما پایان داد و آنچه را بخواهد به ما می زداید و به ما پایدار سازد و به ما باران فرود آید، مبادا فریبنده شما را از خدا فریب دهد، اگر بدانید درماندن شما میان دشمنانتان و تحمّل اذیت ها چه اجری دارید چشم شما روشن شود، و اگر مرا نیابید چیزهایی بینید که آرزوی مرگ کنید از ستم و دشمنی و خودبینی و سبک شمردن حق خدا و ترس، چون چنین شود همه به رشته خدا بچسبید و از هم جدا نشوید، و بر شما باد به صبر و نماز و تقیّه.

    2. ثبات و دوری از رنگ به رنگ شدن: و بدانید که خداوند دشمن میدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولایت اهل حق دور نشوید چون هر کس دیگری را جای ما برگزیند نابود است و هر که پیرو آثار ما شود به ما پیوندد، و هر که از غیر راه ما رود غرق شود همانا برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خداست و برای دشمنان ما فوج هایی از عذاب خدا، راه ما میانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتیان به خانه های شیعیان ما چنان نگاه می کنند که ستاره درخشان را در آسمان می بینند.

    3. پرهیز از دنیاگرایی: هر کس از ما پیروی کند گمراه نشود، و هر که منکر ما شود هدایت نگردد، و نجات نیابد آنکه بر زبان ما کمک دهد دشمن ما را و یاری نشود آنکه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنیای پوچ و بی ارزشی که سرانجام از شما دور شود و شما نیز از آن زوال یابید از ما روی نگردانید، زیرا هر کس دنیا را بر ما ترجیح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان این فرد] می فرماید: «ای وای بر من که جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفریط کردم».(27)

    4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترین کوری نابینایی فضیلت ماست که با ما بی جهت و بدون گناه به دشمنی برخاسته فقط به جرم اینکه ما او را به سوی حق و دوستی خواندیم و دیگران او را به سوی فتنه دعوت کردند، آنها را بر ما ترجیح داد. ما را پرچمی است که هر که در سایة آن درآید، او را جا دهد و هر که بسوی او پیش تازد پیروز است و هر که از آن واماند نابود، و هر که بدان چنگ زند نجات یابد، شمایید آبادگران زمین که (خداوند) شما را در آن جای داد تا ببیند چه می کنید، پس مراقب خدا باشید در آنچه از شما دیده می شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ تر، در آن بروید که دیگری جای شما را نگیرد. سپس حضرت این آیة قرآن را تلاوت فرمود: «به سوی آمرزش پروردگارتان بشتابید و به راه بهشتی که عرضش به قدر پهنای آسمان و زمین است و آن برای اهل ایمان به خدا و پیمبرانش مهیا گردیده».(28)

    5. پیشه کردن تقوی: پس بدانید شما به بهشت نمی رسید مگر به تقوی، و هر که رها سازد پیروی از آنکه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگیخته شود برای او شیطانی که قرین و مونس او گردد.

    6. عدم سازش با ستمکاران: شما را چه باشد که به دنیا تکیه کردید، و به ستم خشنودید، و فرو گذاشتید آنچه را که عزت و سعادت شما و نیروی علیه ستمگران در آنست، نه از خدایتان شرم دارید، و نه به حال خود فکر می کنید. شما در هر روز ظلم می شوید ولی از خواب بیدار نمی گردید، و سستی شما پایان نپذیرد، آیا نمی بینید دین شما کهنه می شود و شما سرگرم دنیایید، خدای بزرگ می فرماید: «و شما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست و دوست باشید و گر نه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت و هرگز کسی، یاری شما نخواهد کرد».(29)و(30)

    روایاتی که مخاطبش افراد متوسطی است که در فتنه ها احتمال لغزششان بیش از نجات به نظر می آید از این قرارند:

    7. ذکر و یادآوری همیشگی: دانشمند آن کس است که ارزش خویش را بشناسد، در نادانی مرد همین بس که قدر خود را نشناسد و دشمن ترین بندگان نزد خدا همانا بنده ای است که خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حیران از راه راست باشد و هدفش را نداند چیست و بدون راهنما راه را بپیماید. اگر به سوی کسب مال دنیا دعوت شود اجابت می کند اگر به سوی آخرت دعوت شود کاهلی می کند گویا عملی را که برای دنیا انجام می دهد بر او واجب است و آنچه برای آخرت انجام می دهد از او ساقط. اینها در زمانی است که در آن زمان کسی سالم نمی ماند جز مؤمنی که دائم الذکر است و کم اذیت، که اگر حاضر باشد کسی او را نشناسد و اگر غایب باشد جستجویش نکنند.

    8. عدم اشاعة گناه: اینان چراغ های هدایت و مشعل های فروزان برای شبروان هستند و برای سخن چینی و فساد در گردش نیستند، نادان و سفیه نباشند که گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه کنند. خداوند درهای رحمتش را بروی اینان می گشاید و از ایشان عذاب سختش را برطرف می کند. ای مردم همانا روزگاری می آید که مردم فقط به اسم اسلام بی نیاز باشند و از اسلام خبری نباشد آن چنان که ظرف تنها به آنچه که در آن ریخته می شود بی نیاز باشد.(31)

    به امید آنکه خداوند همة ما را از شرّ فتنه های آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات این دوره سربلند بیرون آورد. انشاءالله

    منبع:مشرق

    پی‌نوشت‌ها:
    1- نهج البلاغه، خطبه 153.
    2- جواهر الکلام، ج۲۲، ص۷۳.
    3- تهذیب اللغـة، ج 14، ص 296؛ مقاییس اللغـ[، ج 4، ص 472.
    4- النهایـة، ج 3، ص410.
    5- عنکبوت، آیه 2.
    6- مائده، آیه 49.
    7- بقره، آیه 193.
    8- حدید، آیه 14.
    9- انفال، آیه 73.
    10- مائده، آیه 41.
    11- نساء، آیه 101.
    12- توبه، آیه 47.
    13- کتاب عصر ظهور ( علامه کورانی )
    14- روضه کافی، ص58.
    15- السنن الوارده، ص۳۷.
    16- تفسیر عیْاشی، ج 1، ص 3.
    17- بحارالانوار، ج 24، ص 146.
    18- بحارالانوار، ج 28، ص 10.
    19- الصّراط المستقیم، ج 2، ص 153.
    20- امالی طوسی، ج 2، ص 132.
    21- فتن ابن حماد، ص123.
    22- کنز العمّال، ج 11، ص 189.
    23- من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 366.
    24- الغیبة نعمانی، ص 201.
    25- الدرالمنثور، ج2، ص227.
    26- کمال الدین، ج2، ص654.
    27- زمر، آیة 56.
    28- حدید، آیة 21.
    29- هود، آیة 113.
    30- نهج السعاده، ج3، ص421.
    31- إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 35.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-06-28] [ 07:23:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نگهداری عمل خیر   ...


    س1: در روایت معروفی حضرت فرمودند: « الْإِبْقَاءُ عَلَى‏ الْعَمَلِ‏ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ قَالَ وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَى‏ الْعَمَلِ‏ قَالَ يَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ يُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ فَكُتِبَ لَهُ سِرّاً ثُمَّ يَذْكُرُهَا[1] وَ تُمْحَى فَتُكْتَبُ لَه عَلَانِيَةً ثُمَّ يَذْكُرُهَا فَتُمْحَىوَ تُكْتَبُ لَهُ رِيَاء» [کتاب شریف كافي ج‏2 ؛ ص296]

    ج: یُذَکِّرُها نیست یَذکُرُها، ذکر می­کند بله، کارش را می­گوید، این طرف و آنطرف می­ نشیند و می­ گوید. اول برای خاطر خدا کار خیر می­کند بعد در مسجد می­نشیند به آن می­گوید و آنهم به آن دیگری می­گوید. اول کار سرّی است، کار سرّی ثوابش بیشتر است بعد دیگر علنی می­شود ثوابش پایین می­آید. لذا نگه داشتن عمل خیر سرّی کار سختی است، نفس نمی­گذارد آدم کار خیر انجام دهد، اگر نتوانست و انجام داد می­گوید دعوتشان کن و بگو، این طرف و آن طرف بنشین بگو، اگر نگویی از بین می­رود و کسی نمی­فهمد. او هم می­نشیند و می­گوید کار خراب می شود. نباید گفت و خیلی هم سخت است نگهداری­اش کرد مثل یک حیوان قوی را که آدم در قفس نگه دارد و او با چه فشاری می­­خواهد آزاد شود؟ اینجوری است آن کار فشار می آورد تا بالاخره آزاد می­شود. می­گوید به هر عنوانی (مرا آزاد کن)؛ مثلاً می­گوید:« می­خواستم بگویم مردم هم یاد بگیرند این کار خیر را هم انجام بدهند»، از این طور چیزها می­گوید. غرض این است که از قفس بیرون بیاید، دومین­ کار خیر هم همینجور، تا آخر هم همینجور نمی­گذارد آنجا بماند که به درد بخورد.

    س2: اگر توانست نگه دارد چه می­شود؟

    ج: اینها که موفق می­شوند و کاری می­کنند و نمی­گویند معلوم می­شود دیگر از پل عُجب هم گذشته­اند دیگر، نگهداری­اش خیلی سخت است.

    پرسش و پاسخ از عارف بالله حضرت آیت الله خوشوقت اعلی الله مقامه مدرسه حضرت صاحب الأمرعج 06/07/1391

    [1] - فرد سوال کننده روایت را با عبارت یُذَکِّرُها خواندند و استاد رحمه الله تصحیح نمودند.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-06-27] [ 07:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عوامل تحکیم بنیان خانواده در اسلام   ...

    آن چه در عصر حاضر ذهن اندیشمندان و جامعه شناسان را به خود مشغول ساخته مسائل مربوط به خانواده است.
    خانواده به عنوان مهمترین کانون بشری، عنصر اساسی در تشکیل، پیشرفت و موفقیت یک جامعه و ملت است، و لذا سعادت هر جامعه ای منوط به نیکبختی خانواده های آن جامعه است.
    بنابراین، باید هر چه بیشتر در جهت نیل به سعادتمندی آن کوشید که دست یابی به این مهم تنها از طریق شناسایی کامل عوامل تحکیم بنیان خانواده امکان پذیر است.
    در این مقاله مهمترین این عوامل از جمله : ایمان و فضیلت گرایی، عشق و محبت، شناخت نقش ها و وظایف خانوادگی، وجود همکاری و تفاهم بین اعضا، عدالت، اخلاق نیکو، مدیریت صحیح و رعایت ادب و احترام، اعتماد و نیز وفاداری اعضای خانواده به یکدیگر مورد بررسی و تحلیل واقع گردیده است.

    مقدمه:
    زندگی مقدمه ی آخرت است، اما همین مقدمه چون بنیان تکامل است، بسیار حساس و سرنوشت ساز است، لذا نباید آن را دست کم گرفت و ساده انگاشت١.
    یکی از محیط هایی که انسان اغلب از آغاز تا پایان زندگی با آن رابطه ی تنگاتنگ و سرنوشت ساز دارد کانون خانواده است.
    حال باید دانست برای موفقیت در زندگی خانوادگی کسب چه مهارت هایی ضرورت دارد.
    بدون شک از جمله مهم ترین مهارت های زندگی خانوادگی آشنایی نسبت به عوامل تحکیم بنیان خانواده و عمل براساس این آشنایی است.
    خوشبختانه دین اسلام با دقت در تمام جوانب نیازهای انسان، در این مسئله هم مثل سایر موارد دیدگاهی کامل و روشنگرانه دارد.
    شیوه های دین آمیزه ای از شیوه های شناختی، عاطفی و رفتاری است. هم به نیازهای مادی توجه دارد و هم به نیازهای معنوی، هم بعد شناخت و عقلانیت را در برمی گیرد، هم بعد عاطفی و هم بعد رفتار را. بنابراین آموزه های دین هم جامع نگرند و هم واقع نگر٢.
    ● مفهوم حقوقی خانواده: خانواده یک واحد حقوقی است که لااقل از یک زن و یک مرد که بین آنها رابطه ی زوجیت به وجود آمده ناشی می شود، ولی وجود زن و مرد اگرچه در ابتدا شرط حدوث آن است، ولی شرط بقای آن نیست، مانند خانواده ای که از یک مادر و یک فرزند تشکیل می شود و پدر خانواده مرده باشد. به هر صورت لااقل دو نفر شرط تحقق آن است٣.

    عوامل فراوانی در تحکیم بنیان خانواده و جهت زیبا و سرزندگی آن مؤثرند که در ذیل به مهمترین آنها پرداخته شده است:
    ١ – ایمان و فضیلت گرایی اعضای خانواده: در قرآن توصیه های مکرری به تقوا در تشکیل خانواده شده است، چنان که می خوانیم: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا ۴؛ ای مردم! از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید ، همان کسی که همه ی شما را از یک انسان آفرید، و همسر او را از جنس او خلق کرد، و از آن دو مردان و زنان فراوانی منتشر ساخت و از خدایی بپرهیزید که هنگامی که چیزی از یکدیگر می خواهید نام او را می برید، از قطع رابطه با خویشان خود بپرهیزید، زیرا خداوند مراقب شماست.»

    >
    همچنین خداوند در سوره ی بقره شرط ازدواج با مشرکان را ایمان آنها دانسته است: «وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ …؛ و با زنان مشرک و بت پرست تا ایمان نیاورده اند، ازدواج نکنید، کنیز باایمان از زن آزاد بت پرست بهتر است، هر چند شما را به شگفتی آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست در نیاورید تا ایمان نیاورده اند، یک غلام باایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است هر چند (مال و موقعیت و زیبایی او) شما را به شگفتی آورد… .»۵
    استدلال قرآن در آیه چنین است که گرچه مشرکان به دلیل آزاد و زیبا بودن، برتری ظاهری دارند، اما چون زناشویی با آنان باعث لغزش های اخلاقی و عقیدتی فرد مسلمان می شود، کنیزان و بردگان مسلمان بر آنان ترجیح دارند. این امر برای جوانان که گاه سخت شیفته و شیدای جمال و زیبایی ظاهری یا موقعیت مادی و اجتماعی دختران و پسران می شوند و ارزش های دینی و معنوی را فدای آن می سازند، هشدار و رهنمون مناسبی است. گفتنی است بسیاری از ازدواج هایی که براساس زیبایی های ظاهری شکل گرفته، بعدها از هم فرو پاشیده است.۶ در واقع این آیه تاکید بر ایمان، عقیده و فرهنگ مشترک است.7

    ٢ – وجود عشق، مهر و محبت میان اعضای خانواده: انسان تشنه ی دوستی و محبت است. انگیزه ی بسیاری از تلاش ها و زحمات طاقت فرسای زندگی محبت است و وجود آن در خانواده انسان را به فعالیت و کسب معاش وا می دارد.
    امام صادق علیه السلام می فرماید: هر گاه کسی را دوست داشتی او را بدان آگاه ساز، زیرا این کار دوستی را در میان شما استوارتر می سازد. ٨
    همچنین امام صادق علیه السلام در سخن دیگری بر کوشش در مهرورزی بر برادران دینی تأکید نموده و چه نیکوست که این امر از خانواده آغاز گردد: شایسته است مسلمان در … و یاری بر مهرورزیدن به هم و …کوشا باشند که خدای عزوجل فرموده: «رحماء بینهم» ٩
    مهر و محبت اعضای خانواده به همدیگر سبب جلب رضایت و رحمت خدا می شود که بدیهی است چنین خانواده ای پایدار و سعادتمند است، چرا که پیامبر(ص) فرمود: هنگامی که مرد به زن خود با مهر و صفا بنگرد و همسرش همان سان به او نگاه کند، خدای فرزانه به آن دو به دیده ی مهر می نگرد.١٠

    اما در عین حال حدود عواطف خانوادگی باید رعایت گردد، چنان که هر گاه عضوی از خانواده به مرحله ای از فساد و گمراهی برسد که راهی برای نجات او نباشد باید آن را از خانواده جدا و دیگر اعضا را از شر او محفوظ داشت، همچون عضوی که در اثر بیماری یا صدمه ناعلاج، از بدن جدا می گردد تا موجب عفونت و تباهی دیگر اعضای بدن نشود .

    فاتحان این میدان نوح علیه السلام و لوط علیه السلام هستند که همسر و فرزند خود را به سبب فساد دینی ترک گفتند. آنان حدود عواطف خانوادگی را بر رعایت حدود الهی منطبق ساختند، که آیات ۴۵، ۴۶ و ٨١ سوره ی هود بیانگر این حقیقت است، تا الگویی برای دیگر انسانها ارائه گردیده باشد.
    ٣ – آشنایی کامل اعضای خانواده با حقوق و وظایف خود: حق و وظیفه از هم جدا نیستند، یعنی هر کس حقی داشته باشد، در مقابل وظیفه ای نیز دارد و بالعکس هر گاه وظیفه ای وجود داشته باشد، حقی نیز وجود دارد، این موضوع در مورد تمام افراد بشر ثابت است و لذا تنها خداست که حقوقی دارد اما وظیفه ای بر او نیست.١١

    بدیهی است که اعضای خانواده نیز نسبت به هم حقوق و وظایفی دارند که به شرح ذیل است:

    الف) حق والدین بر فرزندان: امام سجاد علیه السلام در رساله ی حقوق خود، حق پدر و مادر بر فرزندان را این گونه بیان می فرماید: حق مادرت این است که بدانی او تو را حمل کرده آن گونه که کسی، کس دیگر را حمل نکند و از شیره ی جانش تو را خورانده آن گونه که کسی دیگری را نخوراند، و به راستی، او با گوش و چشم و دست و پا و مو پوست و تمام اندامش تو را نگهداری کرده و از این نگهداری، خشنود و شاد و پیوسته کار بوده است و هر ناگواری و رنج و سختی و نگرانی را تحمل کرده تا این که دست قهر[طبیعت] را از تو دور سازد و تو را به دنیا آورده و آن گاه خشنود بوده که تو سیر باشی و او گرسنه باشد، تو پوشیده باشی و او برهنه ماند، تو را بنوشاند و خود تشنه ماند، تو را در سایه دارد و خود در آفتاب باشد، با تنگنایی خویش به تو نعمت بخشد، با شب بیداری تو را شیرینی خواب چشاند، و شکمش آوند وجود تو و دامنش پرورش تو و پستانش مشک نوشین تو و وجودش پرستار تو بوده، گرم و سرد دنیا را برای تو و به خاطر تو به جان خریده پس به اندازه ی این همه [تلاش مادر] سپاسش دار و جز به یاری و توفیق خداوند، تو را یارای آن سپاس داری نباشد، حق پدرت این است که بدانی به راستی او ریشه ی توست و تو شاخه ی اویی و چون او نبود تو نیز نبودی، پس هرگاه در خویش چیزی دیدی که پسندیده آمد پس آگاه باش که این نکویی در تو ریشه در پدرت دارد پس خدای را ستایش نما و به اندازه ی آن نکویی، سپاسش دار و لا قوۃ الا بالله.١٢

    از این جاست که انسان در می یابد چرا خداوند مسئله ی نیکی به پدر و مادر و شکر زحمات آنها را مقدمه ای بر شکر خود شمرده است: و َوَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ َفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی؛ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند … می گوید: پروردگارا مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی به جا آورم و کار شایسته ای انجام دهم که از آن خشنود باشی و فرزندان مرا صالح گردان.١٣

    ب) حق فرزندان بر والدین: امام سجاد علیه السلام در این مورد نیز در قالب رساله ی حقوق فرمودند: «حق فرزند تو این است که بدانی او از توست و در پسند و ناپسند دنیای زود گذر، دنباله روی توست و به درستی که تو در تربیت نیکو و راهنمایی به سوی پروردگارش و یاری رسانی او در فرمان پذیری از خداوند نسبت به خویشتن و حق فرزندت پرسیده خواهی شد پس [اگر وظیفه ات را به انجام رسانی] پاداش گیری و چون [کم کاری کنی] بازخواست شوی. پس کار فرزندت را چونان کسی که کارش را در این سرای زودگذر با نیکو ثمری بیاراید، انجام بده و در روابط تو و فرزندت به سبب نگهداری خوب و ثمر الهی که از او گرفته ای نزد پروردگار، عذرت پذیرفته باشد و لا قوۃ الا بالله».١۴

    ج) وظیفه ی هر یک از زن و مرد نسبت به کل خانواده: خداوند در قرآن کریم میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ عَلَیْهَا مَلَائِکَهٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرُونَ؛ ١۵ دستور امر به معروف و نهی از منکر یک دستور عام است که همه ی مسلمین نسبت به یکدیگر دارند ولی از این آیه و روایاتی که درباره ی حقوق فرزند و مانند آن در منابع اسلامی وارد شده، به خوبی استفاده می شود که انسان در مقابل همسر و فرزند خویش مسئولیت سنگین تری دارد و موظف است تا آن جا که می تواند در تعلیم و تربیت آنها بکوشد، آنها را از گناه بازدارد و به نیکی ها دعوت نماید، نه این که تنها به تغذیه ی جسم آنها اکتفا کند.١۶

    امام علی علیه السلام در این مورد فرمودند: «علموا انفسکم و اهلیکم الخیر و ادبوهم؛ خود و خانواده¬ی خویش را نیکی بیاموزید و آنها را ادب کنید.»
    پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز فرمودند: «بدانید همهی شما نگهبانید و همه در برابر کسانی که مأمور نگهبانی از آنها هستید مسئولید … مرد نگهبان خانواده ی خویش است و در مقابل آنها مسئول، زن نیز نگهبان خانواده، شوهر و فرزندان است و در برابر آنها مسئول است.»١٧

    در آیه ی دیگری از قرآن می خوانیم خطاب خدا به پیامبرش را که: «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ؛ خانواده ی خود را به نماز فرمان ده.»١٨

    همچنین موسی علیه السلام مأمور تأمین امنیت، سلامت و راهنمایی خانواده ی خود می شود: «إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى؛ هنگامی که [موسی] از دور آتشی مشاهده کرد، و به خانواده ی خود گفت: درنگ کنید که من آتشی دیدم، شاید شعله ای از آن برای شما بیاورم یا به وسیله ی این آتش راه را پیدا کنم.»١٩
    د) حقوق و وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر: طبق آیه ی: «وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَه؛٢٠ همان طور که مرد بر زن حقوقی دارد، زن نیز بر مرد حقوقی خواهد داشت، یعنی طرفین باید از حقوق خود سوء استفاده نکنند و حق یکدیگر را ادا نمایند آن هم به صورت شایسته، چنان که در آیه از لفظ «بالمعروف» استفاده شده است.٢١

    از مهمترین وظایف متقابل همسران می توان به موارد زیر اشاره کرد:

    ٭ مهرورزی؛ همان طور که در مورد عامل دوم نیز بحث شد، اساساً کانون خانواده براساس حس مهرورزی شکل می گیرد، آن هم با مهرورزی با قلب، زبان و عمل و چنان که بنیاد خانواده براساس مهر و عشق ورزی است، بقا و ماندگاری آن نیز مرهون استمرار آن است و زندگی که براساس ارزش های روحی و معنوی شکل گرفته باشد ماندگار است چرا که زیبایی های معنوی پایان ناپذیرند.٢٢

    امام سجاد علیه السلام در مورد ضرورت مهرورزی به همسران چنین فرمودند: «حق همسرت آن است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه ی سکون و همنشینی تو قرار داده است و باید بدانی که او نعمت خداوند بر توست. پس او را گرامی بدار و با او با رفق و مدارا برخورد نما و هر چند حق تو بر او بیشتر است، اما حق او بر تو این است که با او مهربانی کنی.»٢٣

    ٭٭ همدلی و همراهی٢۴
    علاوه بر این تقدس حق شوهر بر زن چنان والاست که هم ردیف شرکت در جهاد فی سبیل الله قرار گرفته، چنان که امیرمؤمنان علیه السلام میفرماید: «جهاد المراۃ حسن التبعل؛ جهاد زن نیکو همسرداری کردن است.»٢۵

    خداوند در یک کلام، حق و وظیفه ی میان زن و شوهر را روشن نموده است: «هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ؛٢۶ که حکایت از پیوند تنگاتنگ مرد و زن چونان پیراهن تن یکدیگر می کند، و بیان می دارد که همسران مایه ی زینت همند، عیبهای یکدیگر را می پوشانند، یکدیگر را محافظت می کنند و از گناه باز می دارند و لذا این تعبیر نهایت نزدیکی همسران را نشان می دهد و مساوات آنها را با به کار بردن لفظ و کلمات مثل هم رعایت نموده است.27

    ۴ – تفاهم و همکاری میان اعضای خانواده: مهم¬ترین عاملی که سبب تفاهم و همکاری اعضای خانواده میگردد وجود روحیه ی مشورت در خانواده است که در عین ایجاد خانواده ای مستحکم و صمیمی، بهترین محافظ در برابر مشکلات و موانع زندگی نیز هست، چنان که مولی علی علیه السلام فرمودند: «و لا ظهیر کالمشاوره؛ هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست.»٢٨

    در طول تاریخ زندگانی بشر نیز بهترین و مستحکم ترین کانونهای خانوادگی، آنها بوده اند که زن و شوهر و فرزندان با همفکری و همکاری حرکت نموده اند، و نمونه ی بارز و برترین الگوی آن در زندگی امام علی علیه السلام و حضرت زهرا(س) به چشم می خورد، اما خانواده هایی که یکی یا هر دو در امور خیر و معنوی همکار و همفکر نیست چنین نیستند که در ذیل به سه نمونه اشاره میگردد:

    الف) خانواده ای که مرد خوب اما زن بد است، مثل لوط علیه السلام و نوح علیه السلام و همسرانشان
    ب) خانواده ای که زن خوب اما مرد بد است، مثل آسیه و فرعون
    ج) خانواده ای که در خبائث همفکر و همکارند نه امور خیر، مثل ابو لهب و همسرش٢٩

    5– وجود روحیه ی صبر و پایداری و متانت در فراز و فرودهای زندگی: فوری ترین و شایع ترین واکنش در برابر حوادث ناگوار و ناخوشایند، بی تابی کردن است. طبع اولیه ی انسان این است که در برابر ناخوشایندی های زندگی بی تاب میگردد. قرآن میفرماید: «إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا، إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا؛ همانا انسان حریص و بی تاب آفریده شده است، هرگاه بدی به او برسد بی تاب می-شود.»٣٠

    امام کاظم علیه السلام فرمودند: «المصیبه للصابر واحده و للجازع اثنتان؛ مصیبت برای شخص بردبار یکی است و برای شخص بی قرار دو تا»٣١ و این از آن روست که برای فرد شکیبا تنها آسیب ناشی از مصیبت باقی می ماند که آن هم در اثر صبر از هم فرو می پاشد. چنان که امام علی علیه السلام فرمودند: «الصبر یمحص الرزیه؛ شکیبایی مصیبت را از هم می پاشد.»٣٢
    اما برای فرد بیقرار و بی تاب هم آسیب ناشی از مصیبت می ماند و هم آسیب های ناشی از بی تابی ها، و لذا اگر بی تابی بر کسی چیره شود روی آسایش را نخواهد دید.
    پیامبر(ص) در این باره میفرماید: «من استولی علیه الضجر رحلت عنه الراحه؛ کسی که بی تابی و تنبلی بر او چیره شود آسودگی از او رخت بربندد.»٣٣
    در قرآن نیز به صبر و بالا بردن سطح مقاومت بارها سفارش شده است: «وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ؛ ٣۴ بنابراین قرآن به صبر و شکیبایی فراخوانده اما علاوه بر این الگوهای صبری چون یعقوب، ایوب و پیامبر گرامی اسلام(ص) و … را نیز معرفی می نماید.٣۵
    ۶ – برخورداری از روحیه ی گذشت و بزرگواری و تقویت آن: گذشت عاملی مؤثر در تقویت و حتی ایجاد دوستی ها است، چنان که خداوند می فرماید: «وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ۚ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ؛ هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن، ناگاه (خواهی دید) همان کس که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی گرم و صمیمی است.»٣۶ و لذا اگر در دشمنی ها گذشت و بزرگواری چنین تأثیری می گذارد، بدیهی است در خانواده که به طور طبیعی روابط دوستانه وجود دارد عمیقاً کارساز خواهد بود.
    اما خود این گذشت و بزرگواری ها از ایمان و تقوای اعضای خانواده سرچشمه می گیرد چرا که امام سجاد علیه السلام فرمودند: «لاکرم الا بتقوی؛ بزرگواری جز به پرهیزگاری نباشد.»٣٧
    ٧ – حاکمیت صداقت در فضای خانواده: بی صداقتی ابتدا روح و شخصیت خود فرد را تخریب می سازد و سپس به خانواده و آن جامعه ای که آن شخص در آن مقیم است نیز زیان وارد می نماید، امام باقر علیه السلام فرمودند: «ان الکذب هو خراب الایمان؛ دروغ ویران گر ایمان است.»٣٨ و لذا چگونه می توان انتظار داشت گناهی که ایمان را از بین میبرد به خانواده ای که باید بر مبنای ایمان شکل بگیرد و زندگی نماید، صدمه وارد نسازد.
    ٨ – مدیریت و برنامه ریزی صحیح در خانواده: خانواده به عنوان واحد کوچک اجتماعی نیازمند رهبری واحد است که قرآن روی سرپرستی مرد تأکید دارد و می فرماید: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ؛ مردان سرپرست و نگهبان زنانند.»٣٩
    حضرت علی علیه السلام فرمودند: «از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکان شان باشید، در خواسته های نیکو همواره فرمان بردارشان نباشید تا در انجام منکرات طمع نورزند.»۴٠ و لذا امام علیه السلام در این جملات فمینیسم و تفکر زن سالاری را نفی می فرمایند.
    ٩ – رعایت اخلاق نیکو و رعایت ادب و احترام متقابل در خانواده: دارا بودن اخلاق خوش یکی از اصول بسیار مهم و سرنوشت ساز در حیات انسانها است.
    خوش اخلاقی در محیط زندگی، نه تنها انسان را از انواع نگرانیها و تشنجات عصبی مصون می دارد، بلکه عامل بسیار مؤثری برای پیروزی بر مشکلات و دشواری هایی است که برای انسان پیش می آید. امام صادق علیه السلام میفرمایند: «لاعیش اهنا من حسن الخلق؛ حیاتی خوش گوارتر از خوش خلقی نیست.»۴١
    علاوه بر این، هر انسانی به شخصیت خویش علاقه مند است و عدم رعایت این امر موجب بریدن رشته ی محبت و ایجاد فاصله بین افراد می گردد.
    حفظ حرمت و شخصیت دیگران در گرو احترامی است که در برخوردها از انسان ظاهر می گردد. رعایت این مسئله خصوصاً از سوی کسانی که با هم انس و الفتی دارند باعث استحکام دوستی و گرمی روابط آنها خواهد شد،۴٢ که بارزترین مصداق آن خانواده است.
    در واقع، اخلاق نیک به مثابه ی روغنی است که از سایش و فرسودگی قطعات انسانی در اثر برخورد و اصطکاک مداوم جلوگیری می کند. آمارها نشان می دهد که یکی از مؤثرترین عوامل فروپاشی خانواده ها سوء خلق همسران است.
    برخی از مفسران مقصود از آیه: «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ۴٣ که در توصیف همسران بهشتی است، زنان خیر، نیک منش، زیبارو و زیبا سیرت دانسته اند. بر این اساس مقصود از «حسان» تنها زیبایی چهره و اندام نیست بلکه زیبایی سیرت نیز هست. ۴۴ که بالطبع خوش خلقی از برترین مصادیق آن است، چنان که در حدیث است: «البر حسن الخلق؛ نیکویی بر خوی نیکوست.»۴۵
    الف) احترام فرزندان به پدر و مادر: در قرآن کریم میخوانیم: «وَقَضَىٰ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا ، وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا؛۴۶ در این آیات دستور احترام به پدر و مادر پس از مسئله ی توحید بیان گردیده و این نشان دهنده ی اهمیت این حکم است.

    در این آیات همچنین سه دستور مهم در مورد نحوه ی رفتار با والدین آمده است:

    ١ – به کار نبردن کمترین تعابیر بی ادبانه یعنی «اف» چه رسد به فریاد زدن بر آنها؛
    ٢ – خضوع در برابر آنها؛
    ٣ – دعا در حق پدر و مادر۴٧ .

    ب ) احترام زن و مرد نسبت به یکدیگر: پایه و اساس خانواده، احترام و محبت زن و شوهر نسبت به هم و رعایت حقوق یکدیگر است. دین اسلام نیز در این زمینه بسیار سفارش نموده است،۴٨ چنان که امام باقر علیه السلام میفرمایند: «هر کس زن گرفت باید او را گرامی بدارد و بر او احترام کند.»۴٩
    ١٠ – وجود اعتماد در خانواده و پرهیز از سوء ظن: در خانواده افراد باید از سوءظن بپرهیزند و اگر موضوعی ذهنشان را به خود مشغول نمود باید با صراحت و صداقت آن را مطرح نمایند تا درستی یا نادرستی آن بررسی گردد.۵٠
    ١١ – پرهیز از آفت حسد: افراد خانواده باید یار هم در مسیر پیشرفت باشند چرا که سعادت خانواده در گرو سعادت فرد فرد آن است و لذا حسد آفتی در روابط خانوادگی محسوب می گردد، چنان که در خانواده ی یعقوب علیه السلام ، حسادت برادران یوسف علیه السلام بر او موجب جدایی اعضای خانواده از همدیگر هم به لحاظ بعد مکانی و هم بعد روحی و روانی گردید؛ یوسف علیه السلام از کانون خانواده جدا شد و یعقوب علیه السلام سالها از پسرانش دل رنجیده بود.
    در حدیثی از مولی امیر المؤمنین علیه السلام آمده: «الحسد ینکه العیش؛ حسد زندگی را تنگ سازد.»۵١
    ١٢ – وفاداری اعضای خانواده نسبت به یکدیگر: رازداری یکی از مهمترین شروط وفاداری همسر است که در آیه: «وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَىٰ بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ ۖ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَٰذَا ۖ قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ؛۵٢ به آن اشاره شده است.
    این نکته نیز بسیار اهمیت دارد که آتش خیانت تمام خانواده ها را تهدید می کند چرا که انبیایی چون نوح و لوط علیه السلام از سوی همسران خود به آن مبتلا گردیدند: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ کَانَتَا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَیْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَیْئًا وَقِیلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ.۵٣
    در هر صورت وفاداری اعضای خانواده سبب ایجاد صمیمیت و محبت میگردد و نیز سپری است محکم در برابر مشکلات و سختی ها و پشتیبانی است پایدار جهت استحکام بنیان خانواده.
    نتیجه گیری تهیه کننده:
    انسان همواره به شناخت آن چه در طول زندگی با آن در ارتباط است نیاز دارد، از جمله مهمترین آنها خانواده است که نحوه ی تشکیل و بقاء آن نقش مهمی در سعادتمندی افراد، جوامع و ملت ها دارد و لذا باید در تحکیم بنیان های خانوادگی بسیار کوشا بود.
    دین اسلام در این عرصه نیز همچون سایر ابعاد و عرصه ها آموزه های متعالی و حیات بخشی را ارائه می نماید و لذا بر عواملی چون وجود ایمان و تقوا، عشق و محبت، وفاداری، اعتماد متقابل، صبر و شکیبایی، مدیریت صحیح، اخلاق نیکو، شناخت حقوق و وظایف و … در اعضای خانواده پرداخته است.

    پی نوشتها:
    ١ – عباس پسندیده، رضایت از زندگی، قم، دار الحدیث، ١٣٨۴، ص٧.
    ٢ – پیشین، ص٩.
    ٣ – عبدالکریم بهجت پور، محمدعلی رضایی اصفهانی، ابراهیم کلانتری، علی نصیری، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨۵، ص٢۵٧.
    ۴ – نساء/١
    ۵ – بقره/٢٢١
    ۶ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم، معارف، ١٣٨۵، ص٢۴٨.
    ٧ – عبدالمجید معادی¬خواه، فروغ بی¬پایان قرآن کریم، ذیل لغت خانواده.
    ٨ – عباس اسماعیلی یزدی، فرهنگ تربیت، قم، دلیل ما، ١٣٨۵، ص٢۵٧.
    ٩ – محمد بن حسن حر عاملی، آداب معاشرت از دیدگاه معصومین علیه السلام [برگزیده وسائل الشیعه]، ترجمه: محمدعلی فارابی و یعسوب عباسی علی کمر، مشهد: بنیاد پژوهش¬های اسلامی، ١٣٨۶، ص١۶٠.
    ١٠ – علی کرمی فریدنی، نهج الفصاحه، قم، حلم، ١٣٨۵.
    ١١ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢، ص ١١٠-١١١.
    ١٢ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶٠-۴۶١؛ محمدباقر مجلسی، توحید مفضل، ص٢۵.
    ١٣ – احقاف/١۵
    ١۴ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، قم، آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶١.
    ١۵ – تحریم/۶
    ١۶ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢۴، ص٢٩٣.
    ١٧ – پیشین، ص٢٩۴.
    ١٨ – طه/١٣٢
    ١٩ – طه/١٠
    ٢٠ – بقره/٢٢٨
    ٢١ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج٢، ص١١٠-١١١.
    ٢٢ – عبد الکریم بهجت¬پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۶٠.
    ٢٣ – پیشین؛ ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن¬زاده، قم: آل علی، ١٣٨٧، ص۴۶٠.
    ٢۴ – عبد الکریم بهجت¬پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۶١.
    ٢۵ – نهج البلاغه، حکمت ١٣١.
    ٢۶ – بقره/١٨٧
    ٢٧ –ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج١، ص۶۵٠.
    ٢٨ –نهج البلاغه، حکمت۵۴.
    ٢٩ –محسن قرائتی، چهارصد نکته از تفسیر نور، تدوین: عباس باباییان، تهران: مرکز فرهنگی درس¬هایی از قرآن، ١٣٨٨ ، ص١٨٠.
    ٣٠ – معارج/١٩-٢٠
    ٣١ – ابو محمد حرانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن¬زاده، قم: آل علی، ١٣٨٧، ص٧۵۴.
    ٣٢ – عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨۵، ص۵٠، ح۶٩٧.
    ٣٣ – عباس پسندیده، رضایت از زندگی، قم: دار الحدیث، ١٣٨۴، ص٢٢٨، به نقل از شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ، ج ۴، ص ٣۵۵، ح۵٧۶٢.
    ٣۴ – بقره/۴۵
    ٣۵ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢٠٣.
    ٣۶ – فصلت/٣۴
    ٣٧ –محمد بن علی بن بابویه [شیخ صدوق] الخصال، ترجمه: صادق حسن زاده، [بی جا]: ارمغان طوبی، ١٣٨٧، ج١، ص٣۶ و ٣٧، ح۶٢.
    ٣٨ – محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، اصول کافی، ج٢، ص٣٣٩ ، ح۴.
    ٣٩ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دار الکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ذیل آیه¬ی ٣۴ سوره¬ی نساء.
    ۴٠ – نهج البلاغه، خطبه¬ی ٨٠.
    ۴١ –عباس اسماعیلی یزدی، فرهنگ تربیت، قم: دلیل ما، ١٣٨۵، ص٢۵٩.
    ۴٢ – پیشین، ص٢۵٨.
    ۴٣ – الرحمن/٧٠
    ۴۴ – عبد الکریم بهجت پور و دیگران، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: معارف، ١٣٨۵، ص٢۵١؛ محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج١٩، ص١٨٧، ترجمه: محمدباقر موسوی همدانی.
    ۴۵ –قاضی قضاعی، شهاب الاخبار (کلمات قصار پیامبر خاتم)، [بی جا]: علمی، ١٣۶١، ص١٧، ح۴٣.
    ۴۶ – اسراء/٢٣-٢۴
    ۴٧ – ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، قم: دارالکتب الاسلامیه، ١٣۶٢، ج١٢، ص٧۵-٧۶.
    ۴٨ – مجتبی حسینی، احکام روابط زن و شوهر (پرسش¬ها و پاسخ¬های دانش¬جویی، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه¬ها، دفتر نشر معارف، ١٣٨٨، ص۵۵.
    ۴٩ – پیشین، به نقل از بحار الانوار، ج١٠٣، ص٢٢۴.
    ۵٠ – پیشین ، ص۵٢.
    ۵١ – عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه: محمدعلی انصاری، قم: امام عصر، ١٣٨۵، ح٨۵١.
    ۵٢ – تحریم/٣
    ۵٣ – تحریم/١٠

    منبع: http://www.bayannoor.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-06-26] [ 07:07:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عوامل تحکیم خانواده از دیدگاه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها   ...

    الگوبرداری از سیره ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، بهترین طریق معرفت به خطوط اساسی خانواده ی آرمانی است. مکتب فاطمی سلام الله علیها به لحاظ تعالی برقراری اتحاد عقل عملی با عقل نظری، این قابلیت را دارد که با مراجعه به آن بتوان به معارف جزئی در پرتو معارف کلی دست یافت و در همه ی امور زندگی از آن بهره جست. نوشتار حاضر، در راستای شناخت مهمترین عوامل تحکیم خانواده، ابتدا مقدمات و مبانی آن را در سنت و نگرش حضرت زهرا سلام الله علیها به بحث می گذارد و به مباحثی همچون بینش توحیدی فاطمه سلام الله علیها نسبت به خانواده، بر صواب بودن مقدمات ازدواج و اعتماد و اطمینان به دوام ازدواج می پردازد و سرانجام در بیان عوامل تحکیم خانواده در جلوه های رفتاری و گفتاری حضرت زهرا سلام الله علیها ، مسائلی از قبیل تدبیر در حسن سلوک با همسر، حمایت و دفاع از همسر، حفظ مراتب حجاب، تقسیم کار در خانواده و… را مورد بحث قرار می دهد.

    جلوه های رفتاری فاطمه سلام الله علیها در محیط خانه و خانواده نیز جهادی دیگر بود که لوحی از اندیشه و حسن سلوک را در برابر همه قرون و اعصار گشود. وقتی چنین زنی پا به خانه بخت می گذارد و بر عرش همسری و مادری می نشیند، لحظه لحظه ی حیاتش، تاریخ و جغرافیای آرمانی ترین خانواده را رقم می زند و سرای او در سرسرای تاریخ، اسوه می شود.

    اخلاص، مهمترین سرّ جاودانگی حیات فاطمه سلام الله علیها است. فاطمه سلام الله علیها از حیات و ممات خویش، جز خداوند، اراده نفرمود. حضرت سلام الله علیها موفق ترین بانوی هستی در کامروایی از زندگی، عشق همسر و فرزند بود و از آن جا که حیات خانوادگی خود را نیز برای خداوند می خواست، چنین دعا می فرمود:

    «… احینی ما عملت الحیاة خیراً لی و توفنی اذا کانت خیراً لی، اللهم انی اسألک کلمة الاخلاص…» (مجلسی، 1404ق: ج91، ص225)،

    «خداوندا، مادامی که می دانی در زندگی من خیری است، مرا زنده بدار و آن زمان که مرگ برای من بهتر است، مرا بمیران. خدای من، من از تو کلمه ی اخلاص را مسئلت دارم.»

    معمولاً زنانی که از کانون خانواده ارضا شده و کامروایند، چنان به زندگی دل می بندند و از آن خرسندند که آن را با چیز دیگری معامله نمی کنند؛ ولی فاطمه سلام الله علیها ، حیات خود را با خداوند معامله کرد. وی در همه ی اعمال و رفتارش جز محبت و رضایت دوست، چیزی در نظر نداشت و تحقق این معنا را از درگاه دوست تقاضا نموده و می فرمود:

    «اللهم انی اسئلک بماتحب و ترضی.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص227)

    فاطمه سلام الله علیها عشق و محبت به همسر و فرزندانش را نیز، در ظلّ محبت خداوند طلب می کرد؛ چنان که در مقام نیایش با خداوند که منتهای آرزویش بود، این سان مناجات می کرد:

    «اللهم اجعلنا ممن کانه یراک الی یوم القیامة الذی فیه یلقاک و لاتمتنا الا علی رضاک. اللهم واجعلنا ممن اخلص لک بعلمه و احبک فی جمیع خلقه…» (مجلسی، 1404ق: ج87 ، ص338)،

    «خدایا! مرا قرار بده از کسانی که تو را تا روز قیامت (که در آن روز همه مشاهده ات می کنند) در نظر دارند و ما را به جز بر حال رضایت خودت نمیران. خدای من، ما را از کسانی قرار بده که عمل خودشان را برای تو خالص می نمایند و تو را در همه ی خلایق دوست دارند.»

    فراز شریف «واحبک فی جمیع خلقه»، با تحلیل عرفانی، حائز نکات بسیار بلند توحیدی است و نشان دهنده ی این معناست که این بانوی موحد و مخلص، خداوند را در مظاهر خلقی می دیده و محبت او به مظاهر خلق نیز به واسطه ی حب ذاتی به ذات ظاهر بوده است، نه به مظهر؛ یعنی حد واسط محبت فاطمه سلام الله علیها به همسر و فرزندانش نیز، چیزی جز محبت خداوند نبوده است.

    به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

    حضرت سلام الله علیها در اوج علاقه ی بسیار زیادی که نسبت به همسرش، علی علیه السلام ، داشت، در فرازهایی از سخنان و مناجاتش پرده از لایه های درونی قلب خود برمی دارد و می فرماید:

    «یا رب لیست من احد غیرک تثلج بها صدری و تسرّ بها نفسی و تقربها عینی»،

    «خداوندا، هیچ احدی به جز تو سینه ام را خنک نمی کند و نفسم را مسرور و شادمان نمی نماید و هیچ کس جز تو چشم مرا روشنی نمی دهد.» (قیومی، 1374: ص48)

    حضرت فاطمه سلام الله علیها در زندگی خانوادگی، هر وقت تقاضایی داشت، آن را با رضایت خدا می سنجید و رضایت خدا را بر رضایت خویش مقدم می دانست. به عنوان نمونه، در یک حاجت مشروع، مثل تقاضای خادم، وقتی با پیشنهاد پیامبر(ص) مبنی بر جایگزین نمودن اذکار و تسبیحات به جای خادم مواجه می شود، چنین می فرماید:

    «رضیت عن الله و رسوله، رضیت عن الله و رسوله، رضیت عن الله و رسوله.» (شیخ بهایی، 1411ق: ص49) ایشان سه بار می فرماید:

    «من به آن چه که خدا و رسول(ص) راضی اند، رضایت می دهم.»

    فاطمه سلام الله علیها محبت فرزندان و پاره های قلب خود را نیز با خداوند معامله می کرد. چنان که وقتی پیامبر(ص) ایشان را از ماجرای شهادت امام حسین علیه السلام و واقعه ی خونبار کربلا آگاه فرمود، فاطمه سلام الله علیها کلمه استرجاع را بر زبان جاری کرد و گریست و آن گاه فرمود: «یا ابة! سلّمت و رضیت و توکّلت علی الله» (کوفی، 1410ق: ص55)، «پدرم، من تسلیم شدم و رضایت دادم و به خداوند توکل می کنم.»
    مسلم است کسی که همه ی وجودش و همه ی محبتش را با رضایت خدا معامله می کند، به آن جا می رسد که خداوند رضایت او را ملاک رضایت خود و غضب وی را معیار غضب خود قرار می دهد.
    بینش فاطمی در انتزاعی ترین لایه های فلسفی و معرفتی، با مسائل عینی و واقعیت های ملموس در ارتباط است. ابعاد نظری شخصیت جامع حضرت فاطمه سلام الله علیها با عرصه ی مسائل خانوادگی و همسرداری ایشان، پیوندی ناگسستنی و معنی دار دارد. حضرت فاطمه سلام الله علیها الگوی جامع شخصیت زن مسلمان اسوه ای است که همه ی مناسبت های استغراق در بحر توحید و وحدانیت را با تمامی شئونات مربوط به عالم کثرت جمع کرده است. وجود بی کرانه ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، مجموعه ای صالح و کامل از تجسم همه ی خوبی ها و زیبایی ها است.
    یکپارچگی و وحدت شخصیت در وجودهای مبارک و متعالی، در چنان اوجی است که همه ی حرکات و سکنات در پرتو آن، یک معنای خاص پیدا می کند و آن معنی چیزی جز عبودیت و عشق ورزی به حقیقت الحقایق نیست. معنای احترام به همسر و رحمت بر فرزند، در وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها ، معنایی جز احترام به خالق و رحمت بر جلوه های او ندارد. بنابراین، نظام رفتاری فاطمی در شئونات خانوادگی، متشکل، منسجم و یکپارچه است. بخش توحیدی این نظام، مجموعه ای دقیق است که در آرمانی ترین اشکال، سازمان یافته است و بین اجزای این رفتار، هیچ نوع خلل، تضاد و تضاربی وجود ندارد و به همین جهت، سازمان نظام مند سیره ی فاطمی در شئونات خانوادگی، این قابلیت را دارد که بتوان از آن قوانین عمومی و خصوصی را انتزاع نمود. روابط کوچک و بزرگ داخلی یا خارجی این سازمان رفتاری، الله محوری است و خداوند در همه ی شبکه های ارتباطی، جلوه های فعل و قول و تقریر فاطمی حضور دارد. در کانون خانه و خانواده وی، خدا موج می زند و پروردگار عامل مهم بستگی همه ی اجزای اندیشه فاطمی است. عاملی که سبب جامعیت عمل و نظر در وجود حضرت فاطمه سلام الله علیها می شود، فقط و فقط خداوند است.

    اغلب شخصیت ها تنها در معدودی از سویه ها و زمینه های وجودی خود به بلوغ می رسند و از آن جا که دارای اعتدال و جامعیت نیستند، نمی توانند از معارف نظری خود در رابطه با کم و کیف انجام اعمال مدد گیرند. بنابراین، چون حیطه ی عقل نظری و عقل عملی ایشان از هم جدا است، نمی توانند معرفت کلی را با معارف جزئی درآمیزند و هرچند که در وادی اندیشه پیشتازند، لیکن در عرصه و میدان عمل توانمند نیستند؛ اما در شخصیت های متعالی، از آن جا که به اتحاد عقل عملی و عقل نظری رسیده اند، معارف جزئی در پرتو معارف کلی روشن می شود.

    نوشتار حاضر درصدد است تا با بیان قوانین منتزع از سیره ی فاطمی سلام الله علیها که سبب تحکیم خانواده می شود، نمادی برای تشکیل خطوط اساسی یک خانواده آرمانی ترسیم کند.

    مبانی و مقدمات تحکیم خانواده در نگرش و سنت حضرت زهرا سلام الله علیها

    الف) بینش توحیدی فاطمه سلام الله علیها نسبت به خانواده
    حضرت فاطمه سلام الله علیها در والاترین درجات بینش توحیدی به سر می برد. این بانوی «غیب و شهود» و این ملکه ی «بود و نمود»، هر حسن مرتبتی را در سلوک خانوادگی، مرهون بینش توحیدی می دانست. زیرا چنان که اشاره شد، معرفت کلی و معرفت جزئی در گستره ی شناخت فاطمی هیچ گسستی ندارد. وجود نازنین فاطمه سلام الله علیها از آن جا که تاج شهزادگی در ساحت دیدگاه توحیدی بر سر داشت، به الهام ربوی، بر تمام رمز و رازهای کدبانوگری و تدبیر منزل احاطه یافت و خود در این رابطه می فرماید: «الحمدلله الذی لم یجعلنی متحیرة فی امر من اموری»، «حمد خدایی را که مرا در هیچ یک از اموراتم متحیر و سرگردان نگذاشت.» (قیومی، 1374: ص122)

    در مقام صدیقین، موحد همه حقایق را در پرتو حق مطلق ملاحظه می کند و جز یار در دیار هستی، دیّاری نمی بیند. صدق، عامل انکشاف بعضی از حقایق و کشف مغیّبات برای صدیقین است؛ چنان که حضرت یوسف علیه السلام در پرتو مقام صدیقیّت خویش، صور مثالی حقایق جزئی را در رویاها و منامات دریافت می فرمود و البته غیر از تعبیر خواب، بر علوم دیگری نظیر علم مملکت داری و حفظ خزاین نیز اشراف داشت. از اثرات وضعی مقام صدّیقیّت این است که صدّیق در مقام امور جزئی و شئون عالم کثرت نیز، از آگاهی های ژرف و حکمت های شگرفی برخوردار می شود.

    حضرت فاطمه سلام الله علیها دارای بالاترین مرتبه ی صدّیقیّت است. از این رو، وجود مبارک ایشان به «صدیقه کبری» لقب یافت. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «هی صدیقةالکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی»، «حضرت فاطمه سلام الله علیها صدیقه کبری است و عصرها و نسل های پیشین بر محور شناخت و معرفت او می گردد.» (مهاجر، 1413ق: ج1، ص65) برحسب اقتضای این مقام، ایشان در زمینه ی حکمت عملی، بیشترین اشراف را به رموز تدبیر منزل، همسرداری و تربیت فرزند داشتند و سیره ی خانوادگی ایشان نیز، آرمانی ترین آیین ها و روش ها بوده است.

    یکی از بنیانی ترین و ریشه دارترین مبانی تحکیم خانواده این است که بینش زن و مرد نسبت به خانواده، بینشی توحیدی باشد. پیشینه ی ازدواج، خواستگاری، ملاک های همسرگزینی، مهر، جهاز و…، همه و همه در زندگی فاطمه سلام الله علیها توحیدی است و نور الهی سراسر عناصر و شاخصه های زندگی خانوادگی حضرت سلام الله علیها را می پوشاند و این پیام را در سرسرای تاریخ همه همسران، طنین انداز می نماید که رکین ترین و استوارترین عماد در استحکام زندگی خانوادگی را می بایست در عرصه ی بینش توحیدی جستجو کرد.

    فاطمه سلام الله علیها جز خدا را نمی دید و در همه لحظات حیات پاکش، جز خدا و رضایت وی را طلب نمی کرد. شئونات زندگی او نیز در سایه سار خدادوستی و خداپرستی، بالنده می شد. خود درباره ی احوال توحیدی و عرفانی اش می فرماید: «شغلنی عن مسئلته لذّة خدمته، لاحاجة لی غیرالنظر الی وجهه الکریم» (دشتی، 1375: ص99)، «لذتی که از خدمت حضرت حق می برم، مرا از هر خواهشی باز داشته است و حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.»

    این چنین محبت خداوند، نهانی ترین لایه های دل لاهوتی فاطمه سلام الله علیها را سرشار نموده بود و حب همسر و فرزند در پرتو محبت خدا برای وی تفسیر می شد؛ چنان که اصل انتخاب علی علیه السلام به همسری نیز، جز داعیه ی اخلاص نبود. از این رو، هنگامی که به واسطه ی انتخاب علی علیه السلام ، در معرض طعن زنان قریش قرار گرفت، عرض حالی به خدمت حضرت رسول(ص) برد و آن گاه سر به آسمان بلند کرد؛ لبخند زد و فرمود: «رضیت بما رضی الله و رسوله»، «راضی شدم به آن چه خدا و رسول خدا(ص) به آن راضی اند.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص273) و روزی که علی علیه السلام از وی پرسید: چرا از رنج گرسنگی و بی طعام ماندن خانه، وی را باخبر نکرده است؛ آن بانو در پاسخ نفرمود که علی جان من از تو شرم می کنم؛ بلکه فرمود: «یا ابالحسن! انی لاستحیی من الهی ان اکلف نفسک مالا تقدر علیه»، «ای ابالحسن! من از خدای خود شرم می کنم که به تو تکلیفی کنم که تو قادر بر انجام آن نیستی.» (همان)

    ب) بر صواب بودن مقدمات ازدواج
    یکی از علل مؤثر در تحکیم خانواده، خالی بودن پیشینه ی ازدواج و مقدمات آن از خلل و فساد است. هرچه نور خدا، نور محبت و صداقت در این پیشینه شعله ورتر باشد، امید این که این نور در سراسر زندگی مشترک زوجین تجلی کند، بیشتر است. چنان چه یکی از عوامل مهم تزلزل خانواده ها، مورد مطالعه قرار گیرد، روشن می شود که در بسیاری از ازدواج های ناموفق، مقدمات غلط و نابجایی وجود داشته که بذر سیاهی ها و کدورت ها را حتی قبل از ازدواج در زمین آن افشانده است. مروری اجمالی بر زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها نشان می دهد که ممهّدات ازدواج ایشان در کمال تعالی و نورانیت بوده اند. در ذیل به نمونه ای از آن ها اشاره می شود:

    1) رضایت زوجین نسبت به اصل ازدواج
    اگر در اندیشه ی یکی از زوجین، ناخشنودی و نارضایتی از اصل ازدواج وجود داشته باشد، این عامل، تأثیرات منفی بسیاری در زندگی مشترک باقی خواهد گذاشت. هم چنین اگر این خشنودی و رضایت، رضایتی الهی نباشد، باز هم این ازدواج، ریشه ی مستحکمی نخواهد داشت. بنابراین، اگر دختری با اجبار خانواده ازدواج کند و خود تمایلی به آن نداشته باشد یا به واسطه علاقه و میل به مال، جاه و جمال مردی، همسر وی شود، در حالی که به لحاظ دین و خلق از او رضایتی ندارد، این ازدواج، ازدواج ممدوحی نمی تواند باشد و سبزی صلح و مودت در آن دیری نخواهد پایید. حضرت فاطمه سلام الله علیها رضایت خود را از ازدواج با علی علیه السلام این گونه اعلام می فرماید: «رضیت بما رضی الله و رسوله» (دشتی، 1375: ص29)، «من به آن چه که خدا و رسول خدا(ص) راضی اند، راضی و خشنودم.»
    کاوش در پهنا و ژرفای این عبارت شریف، تبیین کننده ی این حقیقت است که رضایتی که مقدمه ی ازدواج است، در صورتی سبب تحکیم خانواده خواهد بود که رضایتی الهی و خداپسندانه باشد. مفهوم عکس این قضیه شرطی نیز حجیت دارد و با قراین روایی مورد تأکید و تصریح قرار گرفته است. به تعبیر دیگر، مفهوم عکس این قضیه با منطوق کتاب و سنت، تنصیص شده است. چنان که روایات زیادی مشتمل بر این مضمون، در جوامع حدیثی وارد گردیده که اگر کسی به داعیه ی جمال و مال با کسی ازدواج کند، مال و جمال از او زایل می شود. وقتی عواملی گذرا و بی پایه، ریشه ی یک پیوند قرار گیرند، آن پیوند، با اولین باد خزانی افسرده خواهد شد؛ ولی اگر کسی تنها برای خدا و رضایت او قدم به ساحت زندگی مشترک بگذارد، این نیت الهی در تحکیم بنیان خانوادگی وی مؤثر خواهد افتاد.

    2) رضایت خانواده از ازدواج
    یکی دیگر از عوامل مؤثر در تحکیم خانواده این است که هر دو خانواده به ازدواج فرزندانشان راضی باشند. هرچه این رضایت به لحاظ کمی و کیفی عمیق تر باشد، این ازدواج از ضمانت و کفالت بیشتری برخوردار خواهد بود. آثار سوء ازدواج های تحمیلی، از همان نخستین طلیعه ی ازدواج نمودار می شوند. این تحمیل ها گاه مستقیم و گاه غیرمستقیم اند. چنان که گاهی خانواده ها به ظاهر فرزندانشان را از ازدواج منع نمی کنند، ولی آثار نارضایتی خود را در گوشه و کنار ممهّدات ازدواج یا پس از آن نشان می دهند و این چنین زوجین به بی رغبتی خانواده های خود پی می برند و این معنا در روحیه ی زندگی مشترک آن ها (خودآگاه یا ناخودآگاه) تأثیر خواهد داشت.
    زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها از این ضمانت محکم برخوردار بود و رضایت و خشنودی پیامبر(ص) از ازدواج فاطمه سلام الله علیها با علی علیه السلام بر هیچ کس پوشیده نبود. پیامبر(ص) در همه ی مراحل زندگی این زوج، به عنوان یک عقل مجرب، از تداوم این ازدواج حمایت می فرمودند و در رفع مشکلات ایشان می کوشیدند.

    3) عدم توجه به ارزش های باطل و دروغین در مراسم ازدواج
    از دیگر عوامل مؤثر در استحکام خانواده، عدم توجه به ارزش های باطل و دروغین در مقدمات ازدواج، نظیر تعیین مهریه، تهیه جهاز، برگزاری مراسم ازدواج و… است. بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که گاه کدورت ها و مشکلات خانوادگی در همان سپیده دم زندگی مشترک به واسطه ی این برنامه ها و عدم توجه به ارزش های واقعی در طی آن ها به وجود می آید.
    علی علیه السلام در صداق ازدواجش، همه ی داراییش را به فاطمه سلام الله علیها داد؛ زیرا همه ی دارایی وی، تنها یک زره بود و ما به ازای آن تبدیل به وسایل ضروری زندگی آن دو شد. جهاز فاطمه سلام الله علیها هفده قلم (چادر، مقنعه، پیراهن، حصیر، پرده، لحاف، متکا، لیوان گلین آب خوری، کوزه، کاسه گلی، آفتابه گلی، آسیاب دستی، مشک، تشت، حوله، پوست گوسفند و…) بیش نبود. در تمامی مراسم ازدواج فاطمه سلام الله علیها ، مستحسنات و مستحبات الهی، نورافشانی می نمودند. در مراسم ولیمه، فقرا و اغنیا با یکدیگر دعوت شده بودند. تهلیلات و تکبیرات به جای غنا و لهو و لهب، زینت بخش مجلس عروسی فاطمه سلام الله علیها بود و در ملازمات عقد، نظیر مهر و جهاز و…، مراتب خلوص دیده می شد. وقتی به علی علیه السلام طعنه زدند که تو بافضیلت ترین و شجاع ترین مرد عرب هستی و می توانستی دختر ثروتمندی را به عقد خود درآوری تا خانه ی تو را سرشار از جهاز نفیس کند، آن حضرت علیه السلام فرمود: «انا قوم نرضی بما قدرالله و لانرید الاّ رضی الله و فخرنا بالاعمال، لا بالاموال» (بحرانی، بی تا: ج11، ص363)، «همانا ما گروهی هستیم که به مقررات الهی رضایت داده ایم و جز رضایت خدا چیزی نمی خواهیم و افتخار ما نیز به اعمال نیکو است؛ نه به مال و ثروت» و وقتی به فاطمه سلام الله علیها طعنه زدند که تو همسر مرد فقیری شده ای که هیچ مالی ندارد، آن وجود نازنین فرمود: «رضیت به فوق الرّضا»، «من به علی علیه السلام راضی هستم و رضایت من از او فوق درجات رضایت است.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص97)

    هنگامی که پیامبر(ص) به فاطمه سلام الله علیها فرمود: «من تو را به مهر چهارصد درهم به همسری علی درآوردم»، ایشان در پاسخ فرمود: «رضیت علیاً و لاارضی بصداق اربعمائة درهم»، «من به علی علیه السلام راضی هستم؛ ولی به چهارصد درهم مهریه راضی نیستم.» سپس رسول خدا(ص) از وی سؤال می کند: «پس تو چه مهریه ای را طلب داری؟» آن حضرت سلام الله علیها می فرماید: «من دل نگران امت توام؛ چه آن که فکر شما نیز مشغول امت است» و آن گاه خداوند شفاعت امت محمد (ص) را به عنوان صداق عقد فاطمه سلام الله علیها به وی تقدیم می فرماید. (شیخ الاسلامی، 1377: ص284)

    چنان که مشهود است، تمامی ارزش ها از نخستین طلیعه ی وصلت علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها ، ارزش هایی الهی و راستین بوده است؛ در صورتی که این ارزش ها در کانون خانواده ی شیعیان ارج نهاده شود، بی شک دیگر شاهد زندگی های از هم پاشیده و نابسامان نخواهیم بود.

    4) الهی بودن مراسم ازدواج
    در تمام مراحل و موارد، مراسم ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها ، الهی بود. ولیمه ی ازدواج، مبارک بود؛ چرا که با آن فقیران مدینه را اطعام نمودند. فاطمه سلام الله علیها با فریاد تکبیر به خانه ی امیرمؤمنان علیه السلام مشرف شد و در میانه ی راه پیراهن عروسی خویش را مسکین بخشید. (مظاهری، 1372: صص 67-66) در روایت وارد شده است:
    «قال علی علیه السلام ، قال لی رسول الله(ص)، یا علی اصنع لاهلک طعاماً فاضلا، ثم قال: من عندنا الحم و الخبز و علیک التمر و السمن، … ثم قال لی رسول الله(ص): ادع من احببت، فاتیت المسجد و هو مشحن بالصحابة، فاستحییت ان اشخص قوماً و ادع قوماً، ثم صعدت علی ربوة هناک و نادیت: اجیبوا الی ولیمة فاطمه سلام الله علیها ، فاقبل الناس ارسالاً، فاستحییت من کثرة الناس و قلة الطعام، فعلم رسول الله مما تداخلنی، فقال یا علی! انی سادعوالله بالبرکة» (مجلسی، 1404ق: ج3، ص94)، «علی علیه السلام می فرماید که رسول خدا(ص) به من فرمود: ای علی! برای اهل خود طعام بافضیلتی تدارک ببین و آن گاه فرمود: گوشت و نان از سوی ما و خرما و روغن از سوی تو تهیه شود؛ سپس فرمود: «ای علی، برو و هر که را خواستی، دعوت کن.» من به مسجد آمدم؛ در حالی که مملو از صحابه بود و شرم کردم از این که گروهی را دعوت کرده و جمعی را واگذارم؛ از این رو ندا دادم: مردم! به ولیمه ی فاطمه سلام الله علیها بشتابید و مردم پذیرفتند؛ من از کثرت مردم و کمبود طعام شرم کردم و پیامبر(ص) از آن چه بر من رفته بود، باخبر شد؛ فلذا فرمود: علی، من برای ولیمه ی تو به برکت یافتن دعا می کنم» و این چنین، نشانه های برکت، رحمت و ایمان از مراسم ازدواج الهی علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها هویدا بود.

    فاطمه سلام الله علیها در شب ازدواجش به جای اندیشه در ارزش های بی ارزش، به حقایق عالم هستی می اندیشید؛ تا آنجا که علی علیه السلام متوجه اشک های پرفروغ و پاک او شده و حال وی را جویا گشت. فاطمه سلام الله علیها فرمود:

    «تفکرت فی حالی و امری عند ذهاب عمری و نزولی فی قبری فشبهت دخولی فی فراشی بمنزلی کدخولی الی لحدی و قبری، فانشدک الله ان قمت الی الصلاة، فنعبدالله تعالی فی هذه اللیلة…» (شافعی، بی تا: ص295)، «در پیرامون حال و رفتارم فکر کردم و به یاد پایان عمر و منزلگاه دیگری به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از این جا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. در این آغازین لحظه های زندگی، تو را به خدا سوگند می دهم که بیا تا به نماز بایستیم و با هم این شب را عبادت کنیم.»

    5) دعا و صدقه در ازدواج
    دعا و صدقه از عوامل بسیار مهمی هستند که می توانند یک ازدواج را بیمه نمایند. دعا و صدقه در روایات و احادیث، به منزله ی سپری معرّفی شده اند که بلاها را دفع می نمایند. هیچ ازدواجی در این عالم محقق نمی شود، مگر این که در معرض بعضی بلیات جزئی یا کلی در اصل یا فروعاتش قرار می گیرد. استفاده از فرمول های غیبی که در باب آثار دعا و صدقه وارد شده است، می تواند حلاّل برخی از مشکلات اصلی و فرعی بنای ازدواج باشد. چنان که امام صادق علیه السلام می فرماید: «ما من قبض و لا بسط الاّ و لله فیه مشیة و قضاء و ابتلاء …» (کلینی، 1362: ج1، ص152)، «هیچ گشایش و تنگی ای وجود ندارد، مگر این که برای خداوند در آن اراده، قضا، امتحان و بلیه ای وجود دارد.»

    االبته مراد از بلا همیشه آفت نیست؛ بلکه حتی اگر در ازدواج رونق و گشایشی باشد، باز هم می توان آن را نوعی بلا دانست. «بلاء» نوعی اختبار و امتحان است و در نیک و بد استعمال می شود. جوهری در صحاح می گوید: «البلاء الاختبار یگو ن بالخیر و الشر. یقال: أبلاه الله بلاء حسناً و ابتلیه معروفاً.» (رک. امام خمینی، 1371: ص236)

    در ازدواج حضرت فاطمه سلام الله علیها ، اثرات شریف دعا و صدقه هویدا است. هنگامی که جهازیه حضرت سلام الله علیها را نزد پیامبر اکرم (ص) آوردند، اشک شوق از دیدگان مبارک ایشان جاری شد و دست به دعا برداشتند: «خدایا مبارک کن این جهازیه را که اغلب آن از گل است» و هنگامی که حضرت رسول(ص)، جواب مثبت فاطمه سلام الله علیها را برای وصلت ایشان به دست آوردند، در طلیعه ی بشارت این وصلت تکبیر گفتند. علی علیه السلام می فرماید: «رسول خدا(ص) وقتی دخترش را به ازدواج من درآورد، نزد من آمد و فرمود: با نام خدا برخیز و این ذکر را بخوان: «علی برکة الله، ماشاءالله، و لاقوة الا بالله، توکلت علی الله…»، «بر سفره خدا می نشینم و راضی می شوم بر آن چه که او بخواهد؛ قدرت و قوتی نیست مگر از جانب خدا؛ پس به او توکل می کنم و یاری می طلبم.» سپس مرا در کنار فاطمه نشانید و گفت: «خداوندا ! اینان محبوب ترین مردم در نزد من می باشند؛ آنان را دوست بدار و خیر و برکت به فرزندان آن ها عطا کن و آنان را از هر آسیبی حافظ باش، من آن ها و فرزندانشان را از شرّ شیطان فریبکار به تو می سپارم.» (شیخ طوسی، 1372: ج1، ص38)

    هر صدقه ی جزئی، بعضی از آفات و سیئات پیرامون ازدواج را دور می کند. متعالی ترین نماد این صدقه، بخشش پیراهن عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها در شب زفاف آن حضرت، توسط ایشان بود. چنان که در روایت آمده است:

    «ان النبی(ص) صنع لها قمیصاً جدیداً لیلة عرسها و زفافها و کان لها قمیص مرقوع و اذاً بسائل علی الباب، یقول: اطلب من بیت النبوة قمیصاً خلقا.ً فارادت ان تدفع الیه القمیص المرقوع، فتذکرت قوله تعالی (لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون)[1] فدفعت له الجدید.» (شیخ الاسلامی، 1377: ص282)، «رسول خدا(ص) برای عروسی حضرت فاطمه سلام الله علیها پیراهن تازه ای تهیه کرد و جامه ی کهنه و وصله داری نیز نزد فاطمه سلام الله علیها بود، در این هنگام سائلی در زد و گفت: از خانه ی رسول خدا(ص) جامه ای کهنه می خواهم. فاطمه سلام الله علیها خواست که جامه ی وصله دار را به وی بدهد، ناگاه به یاد آورد که خداوند فرموده است: «هرگز به فضیلت نمی رسید، مگر انفاق کنید از آن چه دوست دارید.» چنین بود که آن حضرت سلام الله علیها جامه ی نو و جدید خود را به فقیر بخشید.»

    6) اعتماد و اطمینان به دوام ازدواج
    از دیگر عواملی که می تواند سبب تحکیم خانواده شود، این است که زوجین با یقین قدم در عرصه ی ازدواج بگذارند و بدانند که وصلت آن ها دائمی است و اطمینان داشته باشند که هرگز از هم جدا نخواهند شد. تشویش و بیم جدایی، گرمی و زلالی اطمینان را از دل و جان می زداید و تزلزل اعتماد، سبب ظهور اولین رخنه ها در دیواره ی مستحکم نهاد خانواده می شود.

    همان طور که بیان گردید، حضرت فاطمه سلام الله علیها در اولین شبی که به همسری علی علیه السلام درآمدند، تعبیری را بیان داشتند که حکایت از یقین ایشان می کند که از خانه ی علی علیه السلام جز با مرگ جدا نخواهند شد و جز مرگ نمی تواند در اجتماع و الفت این دو خلیل، خللی وارد آورد: «ای علی… من امروز از خانه ی پدر به خانه ی شما منتقل شدم و روزی هم از این خانه به قبر و لحد، پای خواهم گذاشت.» (دشتی، 1375: ص35)

    7) همسر را بهترین همسر دانستن
    یکی از اصلی ترین محورها در تحکیم خانواده این است که زن و شوهر دیدگاه مثبتی درباره ی یکدیگر داشته باشند؛ هرچه این دیدگاه مثبت تر و متعالی تر باشد، به همان میزان هر دو از خوشبختی بیشتری در زندگی زناشویی برخوردار خواهند بود. اصلی ترین عاملی که رایحه ی رضایتمندی و خرسندی را در فضای زندگی مشترک می پراکند، سبزی و خرمی است که شاخسار بینش همسران نسبت به هم را بارور می کند و زمانی مودّت میان زوجین تهدید می شود که پنداشت و نظرگاه آن ها نسبت به همسری با یکدیگر مخدوش شود و نخستین صاعقه ای که دیواره ی اعتماد و محبت بین همسران را می شکافد، این است که یکی از زوجین بپندارد که همسرش وی را لایق همسری خود نمی بیند و یکی از دو همسر یا هر دو، در این اندیشه باشند که بهترین همسر را برای خود برنگزیده اند. این پنداشت در ذهن هر یک از زوجین خلجان کند، موجب تلخ کامی و ناخرسندی در طرفین و البته تلخ تر و سنگین تر برای زوجی خواهد بود که مورد خسران قرار گرفته و می داند که همسرش او را لایق نمی شمارد.

    با الگوبرداری از زندگی مشترک و شکوهمند فاطمه سلام الله علیها ، می توان این معیار وزین را در تحکیم خانواده عرضه نمود که «همسر را بهترین همسر دانستن»، از اولین و اساسی ترین گام های مسیر خوشبختی خانواده است.

    شاهد این مدعی این است که پیامبر(ص) در طلیعه ی زندگی علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها ، نخست، دیدگاه آنان را نسبت به همسری با یکدیگر جویا می شود، آن گاه که از علی علیه السلام می پرسد: «همسرت را چگونه یافتی؟» جواب می شنود: «چه قدر او یاور خوبی در راه اطاعت خدا است» و زمانی که از فاطمه سلام الله علیها سؤال می کند که «تو همسرت را چگونه یافتی؟» آن بانو در پاسخ می گوید: «علی علیه السلام بهترین شوهر است.»

    آن چه که از تأمل و ژرف نگری در این اقوال شریف به دست می آید، این است که خوشبخت ترین و پاک ترین زوج های عالم، همدیگر را تنها لایق همسری خویش نمی دانستند، بلکه یکدیگر را لایق ترین همسر برای هم می دیدند. حضرت فاطمه سلام الله علیها در جواب پدر نفرمود: «بعل خیر»، «او شوهر خوبی است»؛ بلکه فرمود: «او بهترین شوهر است.»

    وجود چنین دیدگاهی میان همسران نه تنها مایه ی خوشبختی، جبران فقدان ها و ملایمت مشکلات است، بلکه موجب پوشاندن نقایص هر یک از زوجین در نظر دیگری است و اگر این نگاه متعالی و زیبا متقابل باشد، لطف این زندگی به سرحد اعلای کمال و بالندگی خواهد رسید.

    عوامل تحکیم خانواده در جلوه های رفتاری و سیره ی حضرت زهرا سلام الله علیها

    الف) حسن سلوک با همسر
    یکی از عوامل بسیار مهم و اساسی در زمینه ی تحکیم خانواده، تدبیر در حسن سلوک با همسر است. این مفهوم از مفاهیم پیچیده ای است که چندین مفهوم دیگر در تشکّل ساختار آن نقش آفرینی می کنند. نوعی فراست و کاردانی در تدبیر منزل و رفتار با همسر، می تواند از تعیین کننده ترین عوامل موفقیت در آیین همسرداری به حساب آید. در این جا نمونه ای از ظرایف و لطایف جلوه های رفتاری و گفتاری فاطمه سلام الله علیها در برخورد با همسر بزرگوارشان حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بیان می شود تا در تحلیل جوانب و جزئیات این رفتار، گامی به سوی درک کاربردی مفهوم «فراست و تدبیر در حسن سلوک با همسر»، برداشته شود.

    1) توجه به ظرایف روحیات همسر
    یکی از عوامل استحکام بخش پیوندهای مودّت میان زن و شوهر این است که طرفین بتوانند حالات و روحیات یکدیگر را درک کنند. شاید هیچ عاملی به اندازه ی درک متقابل روحیات در زندگی خانوادگی، نمی تواند آرامش بخش و سازنده باشد. مهمترین عامل و سبب محبت نیز معرفت است (رک. فیض کاشانی، بی تا: ج 8-7 ، ص201) و درک روحیه و شناخت ابعاد وجودی همسر، از تجلّیات معرفت به اوست.

    فاطمه سلام الله علیها ، علی علیه السلام را خوب می شناخت و بر روحیات او مشرف بود. در شرایطی که دیگران علی علیه السلام را درک نمی کردند و از جلوه های رفتاری وی سوء برداشت می نمودند، این همسر گرامی وی بود که او را می شناخت و برای دیگران رفع ابهام می کرد. چنان که در روایتی وارد شده است که یکی از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام وی را در تاریکی های نخلستان تعقیب کرد و شاهد حالات عرفانی و راز و نیاز محیرالعقول او با معبود بود. در این میان، ناگهان مشاهده کرد که حضرت علیه السلام همانند چوب خشکی در زمین عبادتگاه خود فرو افتاد؛ پس از تأمل بیشتر به این گمان یا یقین رسید که علی علیه السلام از دنیا رفته است؛ هراسان به درب منزل او آمد تا این خبر را به فاطمه سلام الله علیها بازگوید؛ آن بانوی جلیل القدر با معرفت و درکی که از روحیات علی علیه السلام داشت، دریافت که علی علیه السلام در حالت خوف الهی بدان صورت درآمده است؛ فلذا فرمود: «… الغیشة التی تأخذه من خشیة الله…» (ابن شهرآشوب، 1379: ص124)، «این حالتی است که به واسطه ی خشیت الهی بر وی عارض شده است.»

    نمونه ی دیگری که از توجه حضرت زهرا سلام الله علیها به ظرایف روحیات همسر بزرگوارشان حکایت دارد، ماجرای واپسین لحظات حیات نورانی آن حضرت سلام الله علیها است. فاطمه سلام الله علیها شدت دلبستگی همسرش، علی علیه السلام ، را به خود می دانست و بر این مطلب آگاه بود که وی با وجودی که قلبی پهناورتر از وسعت تمام هستی و استقامتی عظیم تر از استقامت کوه دارد ولکن از دست دادن فاطمه سلام الله علیها ممکن است وجود او را از هم بپاشد. از این جهت، در واپسین لحظات زندگی، با درک ظرایف روحی همسر، او را به نزد خود خواند و با زبان دلداری و دل آرامی، آرام آرام لحظات مرگ خود را برای وی توصیف کرد تا پذیرش مرگ خود را برای او آسان نماید. یکی از ظرایف مواجه نمودن افراد با مرگ عزیزان این است که این خبر آرام آرام و مرحله به مرحله به ایشان برسد و فاطمه سلام الله علیها با درک لطایف روح علی علیه السلام ، خود این مهم را برعهده گرفت.

    در روایت آمده است که فاطمه سلام الله علیها قبل از شهادت، رؤیای صادقه مبشّره ای دید و برای آرام نمودن علی علیه السلام ، او را به بالین طلبید و رؤیای خود را با او درمیان گذاشت و بدین وسیله او را از جهت روحی آماده نمود: «شبی که خداوند اراده ی قبض روح فاطمه سلام الله علیها و اکرام روح او را داشت، فرارسید؛ حضرت فاطمه سلام الله علیها همسرش را به بالین طلبید و فرمود: پسرعموی من، سلام بر شما، همانا این جبرئیل است که به سوی من آمده و بر من سلام می کند و می گوید: ای محبوبه ی حبیب خدا و میوه ی دل او، امروز تو در محل اعلی و جنت المأوی به او ملحق می شوی و آن گاه فرمود: جبرئیل از نزد من رفت. (پس از مکث و تأمل) حضرت فاطمه سلام الله علیها دوباره فرمود: بر شما سلام باد و آن گاه خطاب به همسرش گفت: ای پسرعموی من، این میکائیل بود که همانند دوستش جبرائیل به من سلام کرد. (بعد از مکث و تأمل دیگری) دوباره فاطمه سلام الله علیها جواب سلامی را داده و چشم هایش را کاملاً باز کرد و به همسرش گفت: ای پسرعموی من، به خدا قسم، به حقیقت این عزرائیل است که بال هایش را در مشرق و مغرب گشوده است و پدرم او را برای من چنین وصف فرموده است…» (سپهر، 1382: ص183)

    البته اخبار دیگری نیز، در باب لحظات آخر حیات فاطمه سلام الله علیها وارد شده است ولکن آن چه از این خبر در راستای مراد منظور نظر برداشت می شود، این است که فاطمه سلام الله علیها با این لطایف و ظرایف سعی داشتند، خبر مرگ خود را با زیباترین و ملایم ترین صورت ممکن، به علی علیه السلام برسانند تا وی در معرض شنیدن خبر سهمگین شهادت ایشان، ازپای درنیاید.

    پرهیز از تقاضای نامقدور
    در زندگی مشترک، توجه به ظرایف روان شناختی که مربوط به روحیه ی مردانه یا زنانه است، در رأس مهمترین عوامل مؤثر در استحکام خانواده قرار دارد. علی علیه السلام هرچند یک انسان کامل و «گون جامع» بود، لکن در قالب آیتی مذکر، در این عالم ظهور کرد و در یکی از شئون امکانی خود، حائز مقام ریاست اقتصادی خانواده گردید. وجود فاطمه سلام الله علیها نیز هر چند حاصل همه ی عظمت های لاهوتی بود، لکن در قالب آیتی مؤنث و تحت تکفل اقتصادی علی علیه السلام به سر می برد و یکی از جهات کمالیه ی زندگی مشترک این دو وجود مقدس، این بود که به ویژگی های زنانه یا مردانه یکدیگر توجه و دقت می فرمودند.

    تقاضا نمودن امری از فردی که قادر بر انجام آن نیست، همیشه و همه جا سبب آسیب هر روحیه ای نمی شود؛ ولی به جهت شرایط خاصی که در زندگی مشترک و روحیه ی زن و شوهر وجود دارد، معمولاً اگر این تقاضا از سوی زنی در برابر همسرش مطرح شود و شوهر قادر بر پاسخ نباشد، نوع خاصی از احساس سرشکستگی را در خود خواهد یافت و این واقعیت روح او را خواهد آزرد.

    آن چه از سطور نورانی زندگی خانوادگی فاطمه سلام الله علیها به دست ما رسیده است، نشان دهنده ی این حقیقت است که فاطمه سلام الله علیها به این معنی توجه وافر داشته و این نکته ی ظریف را همواره رعایت می فرموده است؛ چنان که در تاریخ زندگی معصومانه اش آمده است:

    «در یکی از روزها، صبحگاهان امام علی علیه السلام فرمود: فاطمه جان آیا غذایی داری تا از گرسنگی بیرون آیم؟ آن بانو سلام الله علیها فرمود: نه، سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید، دو روز است که در منزل غذای کافی نداریم؛ امام علی علیه السلام با تأسف فرمود: فاطمه جان چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال غذا بروم؟ فاطمه سلام الله علیها فرمود: «یا ابالحسن انّی لاستحیی من الهی ان اکلّف نفسک ما لا تقدر علیه» (اربلی، 1381: ج2، ص26)، «ای ابالحسن، من از پروردگار خود حیا می کنم که چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری از تو درخواست کنم.»

    هرچند که شأن صدور این روایت درباره مسائل اقتصادی است، ولی تعمیمی که در این عبارت شریف وجود دارد، نشان دهنده ی این معنی است که در سایر امور و شئون نیز، رعایت این مطلب امری مطلوب و پسندیده است.

    استقبال از پیشنهاد همسر
    یکی از عواملی که سبب می شود روحیه توادد و نشاط در زندگی خانوادگی ریشه دار شود و اعضای خانواده در زیر آسمان صلح و صفا، به یکدیگر حسّ نزدیکی بیشتری پیدا کنند، این است که از پیشنهادهای یکدیگر استقبال نمایند. فاطمه سلام الله علیها در این امر پیشتاز بودند. در روایتی آمده است: روزی تنگدستی و مشکلات بسیار بر علی ابن ابی طالب علیه السلام ، فشار آورد تا آن جا که از فاطمه سلام الله علیها خواست تا نزد پیامبر(ص) برود و از او چیزی بخواهد. فاطمه سلام الله علیها خوب می دانست که علی علیه السلام تا چه حد کتوم است و تا چه اندازه به او، حسن، حسین، زینب و کلثوم، شفقت دارد؛ لذا به محض آن که امام علی علیه السلام در قالب این کلام محجوبانه (اگر به خانه پدرت رفتی، چیزی از او بخواه)، خواسته ی خود را با فاطمه سلام الله علیها در میان می گذارد، فاطمه سلام الله علیها درنگ نمی کند و در ساعتی غیر متداول برای تسریع در اجابت خواسته ی همسر، به سوی منزل پدر می شتابد و هنگامی که پیامبر(ص) درباره ی خواسته اش سؤال می کند، فاطمه سلام الله علیها بسیار حکیمانه و مدبرانه ابراز حاجت می نماید؛ وی به حاجت خود و به گفته علی علیه السلام تصریح نمی نماید و مشکل خود را این گونه با پدر در میان می گذارد: «غذای فرشتگان، تهلیل، تسبیح و تحمید است؛ پس طعام ما چه می تواند باشد؟»

    در این سخن حضرت سلام الله علیها ، اشارتی به مقام فرشتگان نیز وجود دارد که اینان به طور دایم در حال اطاعت محض اند و ملائک، عقول مجردی هستند که به هیچ یک از اطعمه و اشربه ی عوالم پایین تر، نیازی ندارند و ارزاق ایشان معنوی و از جنس ذکر، حمد و ستایش پروردگار است. حضرت فاطمه سلام الله علیها از آن جا که با فرشتگان محشور بوده و با ایشان مراوده داشتند، با اذکار ایشان آشنا بودند؛ از این رو به بعضی از اذکار آنان نیز اشاره می نمایند. در زمانه و عصری که فرهنگ اولیه ی عرب، صراحت و بی پردگی در گفتار بود و در برهنگی سخن افراط می نمودند، این نمونه عرض حاجت کردن، کمال فراست و ادب فاطمی را می رساند.

    پیامبر(ص) با ظرافتی خاص در ازای درخواست متین فاطمه سلام الله علیها ، برای او از تعلیم ذکر خاصی از سوی جبرئیل سلام الله علیها خبر دادند که با رفع این مشکل مناسبت دارد. حکمت و معرفت فاطمه سلام الله علیها وی را وامی دارد که از پدر تمنای آن اذکار را نماید. فاطمه سلام الله علیها خوب می دانست که اذکار و اسمای الهیه، کارکنان مطلق دار وجودند و هر یک از آن ها مقتضیاتی دارند. حضرت فاطمه سلام الله علیها این عبارت شریف را در این رابطه از پیامبر(ص) فرا می گیرند: «یا اول الاولین، یا آخرالآخرین، یا راحم المساکین و یا ارحم الراحمین.»

    تدبیر و فراست فاطمه سلام الله علیها در همسرداری، آن گاه نمود بیشتری پیدا می کند که ایشان پس از فراگرفتن این رمز و راز، با مسرّت از خانه ی پدر به خانه ی خویش برمی گردد و برای علی علیه السلام این گونه حکایت ماجرا را باز می گوید که من برای دنیا رفتم و با متاع آخرت بازگشتم و این گونه با اشراف بر ظرایف روحی علی علیه السلام ، خود را دست خالی نشان نمی دهد و به گونه ای حکیمانه و مدبرانه می خواهد که علی علیه السلام از عرض حاجت در برابر رسول خدا(ص)، شرمنده نشود. (رک. شیخ الاسلامی، 1377: ص216)

    2) سازگاری با همسر
    یکی دیگر از عواملی که سبب تحکیم خانواده می شود، این است که زوجین با یکدیگر توافق و سازش اخلاقی داشته باشند. مسلم است که وقتی زن و شوهر در کنار یکدیگر قرار می گیرند و در جمیع شئون زندگی، در وطن و سفر و در حال بیداری و در بستر با یکدیگر شریک می شوند، گاه اختلاف سلیقه هایی پیدا می کنند. برای آن که این اختلاف ها، اساس زندگی مشترک را خدشه دار نسازد و قلب همسران را از هم نرنجاند، باید به فرآیندی جهت سازش و توافق توسل کرد. در طی این فرآیند، هر یک از زن و شوهر از بعضی امیال، خواست ها و سلیقه هایشان برای احترام به نظر همسر خود، چشم پوشی می کنند. البته این امر، درباره ی وجود دو معصوم سلام الله علیها با عامه ی مردم متفاوت است. با این وصف، علی علیه السلام در این زمینه درباره ی همسرش فاطمه سلام الله علیها می فرماید: «ولااغضبتنی و لاعصت لی امراً و لقد کنت انظر الیها فتنجلی عنی الغموم و الاحزان بنظرتی الیها» (اخطب خوارزم، 1374: ص256)، «فاطمه سلام الله علیها مرا به خشم نیاورد و مخالفتی با امر من نکرد و هر وقت نگاهش می کردم، تمام غم هایم زایل می شد.»

    3) محبت و احترام نسبت به همسر

    با احترام خطاب کردن همسر
    یکی از رموز موفقیت در زندگی مشترک این است که در پاره ای از مسائل جزئی، فراست و دقت نظر اعمال شود. چنان که صدا کردن همسر، یک امر بسیار روزمره در زندگی خانوادگی است؛ در صورتی که این خطاب، احترام آمیز باشد، پژواکی از محبت و صمیمیت را درپی خواهد داشت.

    وجود مبارک علی علیه السلام و فاطمه سلام الله علیها در رعایت این نکته نیز، الگو و سرمشق بوده اند. آن بانوی بزرگوار، نام همسر خود را با احترام یاد می کرد. گاهی وی را با کنیه «ابالحسن» می خواند و گاهی با یاد قرابت نسبی (یا ابن عم) وی را ندا می داد و گاه با لقب شریف «یا امیرالمؤمنین» او را فرا می خواند و در گاه مؤانست و بعضی از موارد دیگر نیز از سر حکمت، وی را با نام مبارکش می خواند و گاه نیز با سایر القاب شریفه از او یاد می نمود.

    نام بردن مناسب و زیبا خطاب کردن افراد، از شاه کلیدهای ارتباط مثبت برقرار کردن است. در فرآیند خطاب محترمانه، انرژی های مثبتی از وجود فرد احترام کننده به جانب فردی که مورد احترام قرار می گیرد، متصاعد می شود و طلیعه ی ارتباط را مصفّا و مبارک می گرداند و زمینه ی واکنش مثبت مخاطب را نیز فراهم می آورد. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می فرماید: «اجملوا فی الخطاب، تسمعوا جمیل الجواب»، «خطاب هایتان را زیبا کنید تا پاسخ زیبا بشنوید.» (غرر الحکم، 1377: ص435)

    هرچند که در میان انبوه ارتباطات وسیع و گسترده ی زن و شوهر، خطاب نمودن همسر از ساده ترین جلوه های رفتاری و بسیط ترین فرمول های ارتباطی است ولکن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. نحوه، نوع و لحن خطاب و آمیزه های احساسی انعکاس یافته در خطاب و بکارگیری اسماء و القاب مناسب برای مخاطب قراردادن افراد، تأثیر عمیقی در واکنش های عاطفی افراد بر جای می گذارد و زن و شوهر نیز جهت تحصیل خرسندی و رضایتمندی خاطر از یکدیگر، بیش از هر چیز به کنش ها و واکنش های عاطفی مثبت و مناسب نیازمندند؛ لذا باید به همین مسائل به ظاهر ساده ، ولی مهم نیز توجه نمایند. به عنوان نمونه، فاطمه سلام الله علیها هنگام شکایت مرگ پدر و مشکلات سیاسی همسرش را این گونه خطاب می فرماید: «یا ابن ابی طالب» (مجلسی، 1404ق، ج8، ص125) و با این خطاب، متذکر نسبت علی علیه السلام با پیامبر (ص) می شود و هنگامی که می خواهد خبر رحلت خود را به علی علیه السلام بدهد، ایشان را با خطاب «یا ابن عم» فرامی خواند تا متذکر نسبت خود و علی علیه السلام شود. (همان، ج43، ص191)

    تواضع در برابر همسر
    «معاشرت معروف» در روابط میان زن و مرد، یکی دیگر از پایه های تحکیم و دوام خانواده به حساب می آید. در حسن معاشرت زن با شوهر، عامل تواضع، عنصری چشمگیر و اساسی است. زن از عطوفت شوهرش لذت بیشتری می برد و مرد از محبت احترام آمیز زن، بیشتر محظوظ می شود. لیکن تواضع متناسب، از مواردی است که می تواند مرد را در زندگی خانوادگی، سرشار از رضایت خاطر و خشنودی نماید و به همه ی هستی او مراتب لذت همنشینی و انس با همسرش را بچشاند؛ زیرا مفهوم «قوامیت تکوینی شوهر بر زن» ایجاب می کند که رفتار زن با شوهر خاضعانه تر و رفتار مرد با زن دلسوزانه تر باشد. «همه ی افراد بشر درباره ی تعیین مرزهای زیبایی با یکدیگر هم رأی نیستند.» (رک. نیوتن، 1377) ولی تواضع مناسب از مفاهیمی است که در اکثر دوره های تاریخی و در بین اکثر اقوام، ملل و نژادها، مورد تکریم و احترام قرار گرفته است. امام صادق علیه السلام می فرماید: «ثلاثة یوجبن المحبة: حسن الخلق، حسن الرفق، و التواضع» (مجلسی، 1404ق: ج2، ص205)، «سه چیز محبت را بر جای می گذارد: خوش اخلاقی، خوب مدارا کردن و تواضع.»

    حضرت فاطمه سلام الله علیها با وجودی که کفو و همتای علی علیه السلام و دختر سرور کائنات است، در مقابل همسرش، تواضعی ستودنی دارد. به عنوان نمونه، وقتی در برابر شفاعت علی علیه السلام از خلیفه که برای عیادت او اذن می خواستند، قرار می گیرد، با این عبارت متواضعانه پاسخ می فرماید: «یا علی، البیت بیتک و انا امتک»، «علی جان، خانه خانه ی توست و من کنیز توام.» (بابازاده، 1376: ص255)

    ابراز و اظهار محبت به همسر
    یکی دیگر از نکات بسیار قابل توجه در روابط میان زن و شوهر، اظهار محبت به همسر است. در بنیان خانواده هایی که با وجود عامل محبت از فرآیند اظهار محبت، به خوبی استفاده نمی شود، اندک اندک خدشه ها و خلل هایی به وجود می آید. دانستن محبت دو همسر به یکدیگر کافی نیست؛ شنیدن کلمات محبت آمیز از لوازم یک زندگی موفق زناشویی است. این نیاز متقابل زن و شوهر به اظهار محبت در مقابل یکدیگر، باید به بهترین نحو پاسخ گویی شود.

    پیامبر(ص) درباره ی ابراز محبت مرد نسبت به زن می فرماید: «قول الرجل للمرأة انی احبک، لایذهب من قلبها ابداً» (حرعاملی، 1367: ج20، ص23)؛ «هیچگاه این کلام شوهر که می گوید: «دوستت دارم»، از دل زن خارج نمی شود.»

    زن نیز به طور متقابل باید به همسر خویش اظهار محبت نماید. در زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها ، عبارات محبت آمیز و احترام آمیز به علی علیه السلام بسیار است؛ از جمله ایشان در عبارتی خطاب به همسرشان در مقام اظهار محبت می فرماید: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء» (حائری مازندرانی، 1374: ج1، ص196)، «روح من فدای روح تو باد و جان من سپر بلای جان تو باشد.»

    4) حمایت و دفاع از همسر
    یکی از مهمترین شاخصه هایی که می تواند در ژرفابخشی محبت و در نتیجه در استحکام خانواده مؤثر باشد، حمایت و دفاع از همسر است. مسلم است که در هر زندگی خانوادگی، زن و شوهر غیر از نقش همسری، در سایر روابط اجتماعی یا سیاسی و…، نقش های دیگری نیز بر عهده دارند و هیچ قلعه و دژی مستحکم تر از قلعه ی خانواده نمی تواند مدافع یک انسان در سختی ها، آسیب های اجتماعی و… باشد. حمایت هر یک از زوجین از دیگری و تجلیل و قدردانی از تلاش ها و زحمات وی، از جمله ی این امور است.

    حضرت فاطمه سلام الله علیها هم مأموم علی علیه السلام بود و هم همسر وی و از آن جا که این بانو در همه ی خیرات و صالحات، پیشتازترین فرد امت محسوب می شد، در امر دفاع از ولایت نیز، والاترین جان فشانی ها را به ساحت کبریایی خداوند تقدیم کرد. یکی از نمونه های منقلب کننده ی دفاع فاطمه سلام الله علیها از همسرش، در جریانی است که علی علیه السلام را با اکراه و اجبار برای اخذ بیعت به مسجد مدینه می بردند. در روایت است که بانوی دو عالم سلام الله علیها ، برای دفاع از همسر به درب مسجد آمد و جلوه های به یاد ماندنی ای از ایثار و فداکاری از خویش در تاریخ بر جای گذاشت. برای نمونه، این فراز شریف از وی در یاوری علی علیه السلام نقل می شود: «فوالله یا سلمان لااخلی عن باب المسجد حتی اری ابن عمی سالماً بعینی» (شیخ مفید، 1374: ص181)، «به خدا سوگند ای سلمان، از درب مسجد مدینه پا بیرون نمی گذارم تا آن که پسرعموی خود را با چشمان خودم سالم ببینم.»

    فاطمه سلام الله علیها در یکی از فرازهای حمایت هایش از علی علیه السلام می فرماید: «ما الذی نقموا من ابی الحسن؟… والله لو تکافوا عن زمام نبذه رسول الله(ص) الیه لاعتلقه و لسار بهم سیراً سجحاً و لایکلم خشاشه… و لم یکن یتحلّ من الغنی بطائل و لایحظی من الدنیا بنائل غیر ریّ الناهل…» (طبرسی، 1380: ج1، ص147)، «چرا به شوهرم، امیرالمؤمنین علیه السلام ، توجهی نکردید؟… اگر مردان شما به او جفا نمی کردند و اجازه می دادند او بر کرسی بر حق خود بنشیند، او به سوی شما حرکت می نمود و با آرامش تمام، مرکب خلافت را سالم به مقصد نهایی می رسانید و هیچ رنج و زحمتی هم متوجه کسی نمی شد… و خود نیز از آن سوء استفاده نمی کرد و جز اندازه ی نیاز از آن بهره مند نمی شد…»

    همچنین فاطمه سلام الله علیها در تبلیغ ولایت علی علیه السلام می فرمود: «انّ السعید، کلّ السعید، حق السعید، من احب علیاً فی حیاته و بعد مماته…» (زیدبن علی، بی تا: ص458)، «سعادت و رستگاری، همه سعادت ها و رستگاری ها و حقانیت رستگاری ها از آن کسی است که علی علیه السلام را در دوران زندگی و پس از شهادتش دوست داشته باشد.»

    در روایت دیگری آمده است که حضرت علی علیه السلام ، حضرت فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا(ص) را شبانه بر مرکبی می نشاند و در مجالس انصار می گردانید تا از آن ها تقاضای یاری نماید. «فکانوا یقولون: یا بنت رسول الله(ص)، قد مضت بیعتنا لهذا الرجل… فقالت فاطمه سلام الله علیها : ماصنع ابوالحسن الا ماکان ینبغی له، و لقد صنعوا ما الله حسیبهم و طالبهم» (امینی، 1379: ج5، ص372)، «انصار به حضرت فاطمه سلام الله علیها می گفتند: ای دختر رسول خدا(ص)، بیعت ما با این مرد گذشته است. حضرت فاطمه سلام الله علیها می فرمود: ابوالحسن کاری را انجام می دهد که سزاوار اوست و مردم نیز عملی را انجام دادند که خداوند از آن ها حساب می کشد و از آن ها (حق ابوالحسن) را مطالبه می نماید.»

    5) زینت ظاهر و باطن برای همسر
    یکی از اصول حاکم بر خانواده ی آرمانی، آراستگی ظاهر و باطن همسران برای یکدیگر است. علی علیه السلام می فرماید: «جمال الباطن، حسن السریرة» (غرر الحکم، 1377: ص41)، «زیبایی باطن ، در حسن نیت و زیبایی درون است.» دل و جان فاطمه سلام الله علیها ، در کمال حسن نیت، خلوص و صمیمیت نسبت به همسر بزرگوارش بود و حسن سریره ی او جمیل ترین زیبایی های باطنی را در برابر چشمان مبارک علی علیه السلام به تماشا می گذاشت.

    باید توجه داشت، چنان که فردی از نعمت جمال ظاهر برخوردار نباشد، اولاً با هنرمندی و ظرافت خاصی می تواند به آراستگی و حسن خویش بیفزاید؛ ثانیاً با ظرایف و طرایفی که در جلوه گری های رفتار عقلی خود طراحی می کند، می تواند به حسن سلوک و جمال باطن دست یابد. به عنوان مثال، لبخند زینت چهره است؛ امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «التبسّم، حبالة المودة» (نهج البلاغه، کلمات قصار)، «تبسم ریسمان دوستی است.» نگاه مهربان، زینت چهره است و می تواند بر جمال ظاهر و باطن بیفزاید. گشادگی چهره و بشاشیت وجه نیز، نوعی زینت چهره است. در روایت، یکی از خصوصیات زنان با فضیلت، درخشندگی چهره معرفی شده است: «افضل النساء امتی اصبحن وجهاً…» (کلینی، 1362: ج5، ص324)

    شادمانی باطنی و رضایت خاطر نیز، نوعی صباحت و درخشش در چهره ایجاد می نماید و وجه را زیباتر و مزیّن تر می نماید. نور ایمان، چهره را هرچند نازیبا باشد، زینت می دهد و دوست داشتنی می کند. امام حسن عسگری علیه السلام درباره ی «حسن»، سخن بلندی دارد. ایشان حسن را به دو قسم ظاهر و باطن تقسیم کرده و می فرمایند: «حسن الصورة، جمال ظاهر و حسن العقل، جمال باطن» (مجلسی، 1404ق: ج1، ص32)، «زیبایی چهره، جمال ظاهری است و جمال و نیکویی خرد و اندیشه، سرمایه ی آراستگی باطن است.»

    خداوند انسان را به حب جمال مفطور نموده است؛ فلذا گرایش به زیبایی و جمال، از گرایشات و تمایلات فطری و مستحسن انسانی است و زیباپسندی از خواسته های طبیعی بوده و با سرشت انسان ممزوج است. از این رو، در همه ی جوامع و تمدن ها و بین همه فرهنگ ها، جلوه های زیبادوستی و جمال پرستی مشاهده می شود. زینت و آراستگی لباس و چهره سبب می شود، زیبایی های طبیعی رونق گرفته و با جلوه ی بیشتری بدرخشند. این امر در روابط بین زن و شوهر، بیشتر مورد تأکید قرار گرفته است.

    در سیره ی امامان معصوم علیه السلام ، مشاهده می شود که ایشان برای نماز، زیارت مؤمنین، حضور در بعضی از مجالس مانند مجلس درس و برای همسران خویش، متناسب با زمان و مکان و شرایط، به آراستگی ظاهر و زینت جمال خود توجه می نمودند. امام حسن مجتبی علیه السلام در این رابطه می فرماید: «ان الله جمیل و یحب الجمال، فأتجمل لربی و هو یقول: خذوا زینتکم عند کل مسجد…» (کلینی، 1362: ج6، ص438)، «همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد و من بدین جهت برای پروردگارم خود را آراسته می کنم و خداوند در این رابطه می فرماید که برای رفتن به هر مسجدی زینت کنید.»

    حضرت فاطمه سلام الله علیها به عنوان زینت و استحباب، انگشتری به دست می کردند و از قول رسول خدا(ص) انگشتر را تبلیغ می فرمودند: «قالت فاطمه سلام الله علیها ، قال رسول الله(ص): من تختم بالعقیق لم یزل یری خیری» (حرعاملی، 1367: ج3، ص40)، «هرکس انگشتری عقیق به دست کند، همواره خیر می بیند.»

    سنت خداوند جمیل این است که در دایره ی خلقت، نقش و نگار هستی را با زیبایی ها زینت می نماید؛ چنان که می فرماید: «ولقد جعلنا فی السماء بروجاً و زیّناها للناظرین» (حجر، 16)، «و به یقین ما در آسمان برج هایی قرار دادیم و آن را برای تماشاگران آراستیم.»

    قراینی در زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها وجود دارد که نشان می دهد این بانوی بهشتی، سعی می نمودند در محیط خانه و خانواده، عطرآگین و آراسته باشند و موهبت زیبایی و جمال بی مثالی را که خداوند به ایشان ارزانی داشته بود، با زینت و تجمل، جلا و شکوهی دیگر بخشیده و آن را برای امیرالمؤمنین علیه السلام عرضه نمایند. در این جهت، حضرت زهرا سلام الله علیها همیشه در نزد خود عطر نگه می داشتند. ام السلمه می گوید: «از ریحانه ی پیامبر(ص) عطر خواستم و گفتم: سرورم! آیا عطر و بوی خوشی نزد خویش دارید: ایشان فرمود: آری و بی درنگ شیشه ی عطری آورد و اندکی از آن را بر کف دستم ریخت. بوی خوشی از آن برخاست که هرگز به مشامم نرسیده بود.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص95) حضرت فاطمه سلام الله علیها حتی در واپسین لحظات زندگیش به اسماء فرمود: «هاتی طیبی الذی اتطیب به» (اربلی، 1381: ج2، ص62)، «عطر مرا که همیشه خود را با آن عطرآگین می نمودم، بیاور …»

    امیرمؤمنان علیه السلام در اشاره به آراستگی ظاهر و باطن فاطمه سلام الله علیها می فرمود: «و لقد کنت انظر الیها، فتنکشف عنی الهمم و الاحزان» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص134)، «هرگاه به او می نگریستم، همه ی ناراحتی ها و غم هایم برطرف می شد.»

    ب) صبر و بردباری
    صبر ملکه ای قلبی است که سبب می شود فرد بر تحمل مکروهات و سختی ها توانا شود. هرچه صدر، از وسعت بیشتر و ایمان از تعالی والاتری برخوردار باشد، صبر و بردباری نیز فزونی خواهد یافت. برگزیدگان خدا و خاصّان درگاه او، در طیّ چند روزی که در دنیا میهمان ضیافت ابتلائات خداوندند، به انواع سختی ها و انحای محنت ها و بلیّات آزمایش می شوند و این گوهر صبر و بردباری ایشان است که آن ها را در معبر عبور از سختی ها یاری می کند.

    وجود نازنین حضرت فاطمه سلام الله علیها نیز، از آن جا که اخصّ عارفین و موحدین بود، از ابتدای دوره ی کودکی تا شهادت، همواره در معرض انواع ناملایمات و رنج ها قرار داشت. در زندگی فاطمه سلام الله علیها نیز، صبر و بردباری ویژه ای وجود داشت. یکی از عناصر اصلی موفقیت در حیات خانوادگی، استفاده از کیمیای صبر است. در هر خانواده ای که عنصر صبر آسیب ببیند، بنای محبت و استحکام نیز آفت خواهد پذیرفت. نظر به زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها ، می تواند راهکارها و الگوهایی عملی برای بردباری در برابر مشکلات در محیط خانه و خانواده را فرا راه همه ی خانواده ها بگشاید. فاطمه سلام الله علیها در سنین پایین با علی علیه السلام پیمان ازدواج بست و از میان خواستگاران متعدد، علی علیه السلام را با وجود فقر و تهی دستی ایشان برگزید. رئوس موارد صبر و شکیبایی حضرت فاطمه سلام الله علیها ، در حسن همسرداری و همراهی با علی علیه السلام را می توان در پنج محور زیر برشمرد:

    1 صبر و تحمل در برابر فقر علی علیه السلام .
    2 تحمل سرزنش ها.
    3 تحمل سختی های کار منزل و خدمت خانه.
    4 شکیبایی و تحمل مشکلات فراوان در زمان غیبت های طولانی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام (در طول جنگ های صدر اسلام)
    5 شراکت در غم علی علیه السلام و تحمل رنج های او و مشارکت در صبوری وی.
    درباره ی صبر و شکیبایی حضرت سلام الله علیها در برابر مشکلات، نمونه ها و شواهد تاریخی فراوانی در دست است. آن حضرت سلام الله علیها مشکلات اقتصادی را تحمل می نمود و نزد کسی افشا نمی کرد؛ گاه رسول خدا(ص) مصرّانه از ایشان احوال پرسی می نمود، آن گاه ایشان به گوشه ای از آلامش اشاره می فرمود. روایت است، روزی در پاسخ پدر فرمود: «اصبحنا و لیس فی بیتنا شئ یذوقه ذائقی و انا لنحمدلله تعالی» (مجلسی، 1404ق: ج35، ص252)، «پدر جان، صبح کردیم، در حالی که در خانه ی ما چیزی نیست تا با آن رفع گرسنگی بنماییم و ما در هر حال خدای بزرگ را سپاسگزاریم.»
    آن حضرت سلام الله علیها درباره ی اثاثیه و لوازم منزل خود و علی علیه السلام ، با پدرش این گونه دردودل می نمود: «انی و ابن عمی ما لنا فراش الا جلد و کبش ننام علیه بالیل و یعلف علیه ناصحنا بالنهار»، «من و پسر عمویم هیچ فرشی نداریم؛ مگر یک پوست گوسفند که شب ها بر روی آن می خوابیم و روزها بر روی آن شتر خود را علف می دهیم.» رسول گرامی(ص) نیز پاسخ فرمودند: «اصبری… » (همان، ج14، ص197)، «صبر و تحمل داشته باش.»

    فاطمه سلام الله علیها به جهت انتخاب زندگی فقیرانه ی علی علیه السلام ، مورد سرزنش فراوان قرار می گرفت؛ ولی در برابر این سرزنش ها صبر می فرمود. در روایتی از امام صادق علیه السلام از جابربن عبدالله انصاری نقل شده است که روزی رسول خدا(ص)، به خانه ی دخترش، فاطمه سلام الله علیها ، وارد شد و او را در حالتی دید که در نتیجه چشمان مبارکش پر از اشک گردید؛ زیرا لباس آن حضرت سلام الله علیها بسیار نامناسب بود. زهرا سلام الله علیها در آن حال از یک طرف مشغول آرد کردن جو و تهیه ی نان بود و از طرف دیگر به فرزندش شیر می داد. پیامبر(ص) پس از مشاهده ی آن حالت، به ایشان فرمود: دختر عزیزم، این گونه تلخی ها را در دنیا برای رسیدن به پاداش ها و شیرینی های اخروی پذیرا باش و صبر و بردباری را از دست نده و آن بانوی بزرگوار در پاسخ پدر فرمود: یا رسول الله! خدا را حمد می کنم در برابر نعمت هایش و شکر می کنم در برابر نعمتهایش.» (رک. ابن شهرآشوب، 1379: ج3، ص343)

    ج) تشویق همسر به اتیان خیرات
    یکی دیگر از مواردی که می تواند سبب تحکیم بنیاد ازدواج شود، این است که زن و شوهر در راه اتیان خیرات، یار و مشوق هم باشند. به تعبیر دیگر، آن دو هم چون مسافرانی که در راه خیر با یکدیگر همسفر شده اند، همواره یکدیگر را به خوبی ها و کمالات تشویق نمایند؛ این امر اگر با شرایط و ضوابط انجام پذیرد، مؤثرترین تشویق محسوب می شود.

    از مواردی که تجلی عبودیت و تدبیر منزل فاطمه سلام الله علیها را نشان می دهد، این است که ایشان همسر خود را در انجام امور خیر تشویق می فرمودند. این تشویق ها به صورت های مختلف و انحای گوناگون انجام می پذیرفت.

    این بانوی با عظمت، همسر زندگی اش را که پیشتازترین مرد میدان خیرات و حسنات بود، به خوبی درک می نمود و هرچند که علی علیه السلام احتیاجی به تشویق در انجام خیرات نداشت، لیکن کلمات دلنشین فاطمه سلام الله علیها ، وی را در راه استقامت بر انواع خیرات، دلگرمی می بخشید. حضرت فاطمه سلام الله علیها با علی علیه السلام به گونه ای احترام آمیز سخن می گفت و او را به اطاعت و اظهار فضایل فرامی خواند؛ تا آن جا که علی علیه السلام درباره ی او می فرمود: «نعم العون علی طاعةالله…» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص133)، «فاطمه سلام الله علیها بهترین یاور برای اطاعت پروردگار است» و نیز فاطمه سلام الله علیها به علی علیه السلام می فرمود: «انی زوجتک اقدم امتی سلماً و اکثرهم علماً و اعظمهم حلماً…» (کراجکی، 1410ق: ص121)، «من با تو ازدواج کردم، در حالی که تو پیشتازترین فرد امت من در اسلام و عالم ترین آن ها بودی و در بردباری و حلم نیز والاترین فرد امتی»

    مسلم است که این گونه کلمات دلنشین از دلدار و دل آرام علی علیه السلام ، ایشان را تا چه اندازه به بردباری، صبر و… فرامی خواند. فاطمه سلام الله علیها تا اندازه ای با علی علیه السلام در خیرات و حسنات هماهنگ بود که علی علیه السلام وی را رکن خود خواند و بعد از وفات وی فرمود: «وقتی رسول الله(ص) از دنیا رفت، من یک رکن خود را از دست دادم و هنگامی که فاطمه سلام الله علیها به شهادت رسید، دومین رکن خود را نیز از دست دادم.» (مجلسی، 1404ق: ج43، ص173)

    د) حفظ مراتب حجاب
    رواج عفت عمومی، رعایت حجاب و حفظ حریم لازم در روابط زن و مرد، از دیگر عواملی است که نقش به سزایی را در حفظ بنیان خانواده از تزلزل و در نهایت فروپاشیدگی، ایفا می کند. چنان چه در جامعه ای، روابط و مرزهای توصیه شده در اسلام خلط شوند، حق و باطل درهم می آمیزد و در نهایت بنیاد خانواده ها مورد تهدید و خطر قرار می گیرد.

    حضرت فاطمه سلام الله علیها به عمق اهمیت مسأله ی حجاب و عفاف و حفظ حریم در روابط با نامحرم آگاه بودند؛ تا آن جا که یکی از مهمترین پیام های فاطمی «حفظ حجاب، بهترین زینت زن» است: «از حضرت علی علیه السلام روایت شده است: روزی خدمت حضرت رسول(ص) نشسته بودیم؛ ایشان فرمود: بهترین زینت برای زنان چیست؟ هیچ کدام از اهل مجلس پاسخ ندادند و از هم متفرق شدند. من به نزد فاطمه آمدم و جریان سؤال پیامبر(ص) را برای او نقل کردم و در ضمن گفتم: هیچ کدام از ما به رسول الله(ص) پاسخ نگفت. حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمود: من جواب این سؤال را می دانم. بهترین زینت از برای زنان این است که هیچ مردی آنان را نبیند و آنان نیز هیچ مردی را نبینند. من به نزد رسول خدا(ص) برگشتم و گفتم: ای رسول خدا(ص)، بهترین زینت زن این است که هیچ مردی او را نبیند و او هم هیچ مردی را نبیند. حضرت (ص) فرمود: این جواب را از کجا آوردی؟ گفتم: این جواب فاطمه سلام الله علیها است. حضرت(ص) فرمود: فاطمه به راستی پاره ای از وجود من است.» (رک. شیخ الاسلامی، 1377)

    عقیده ی حضرت فاطمه سلام الله علیها در باب حجاب و تحفظ از بیگانه، دارای شرافت و عظمتی وصف ناشدنی و مرتبتی متعالی است. حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیها از پدران خویش و ایشان از حضرت علی علیه السلام چنین نقل کرده اند: «مردی نابینا از حضرت فاطمه سلام الله علیها اجازه خواست که به خانه ی او وارد شود، حضرت فاطمه سلام الله علیها خود را پوشانید. رسول خدا(ص) پرسید: چرا از او حجاب کردی؟ وی فرمود: اگر او مرا نمی بیند، من او را می بینم و علاوه بر این، این مرد نابینا بو را نیز استشمام می نماید.» (مجلسی،1404ق: ج43، ص91)

    ه‍‍) تقسیم کار در خانواده
    یکی از اصول لازم و ضروری خانواده ی موفق، تقسیم مناسب و منصفانه ی مسئولیت ها در خانه و خانواده است. پیوند مودّت و محبّتی که بین زن و مرد در خانواده به وجود می آید، در صورتی مستدام و مستحکم باقی می ماند که علت محدثه ی آن دوام یابد. علاقه و مودت میان زن و شوهر، علل و وجوه متفاوتی دارد. یکی از علل آن، این است که هر دو انسانند و این علاقمندی همنوع به همنوع، یکی از وجوه علاقه ی میان همسران است. بعد دیگر علاقمندی، در صورتی محقق می شود که زن و مرد، هر دو دارای روحیه ی دیانت و ایمان باشند؛ در این صورت، روحیه ی اخوت دینی نیز وجه دیگر علاقمندی زن و شوهر به یکدیگر را تشکیل می دهد. هرچه مشابهت و تفاهم روحی افراد بیشتر باشد، جاذبه ی تکوینی حب تشابه، مزید این عطوفت و مودت خواهد بود. از دیگر ابعاد محبت و مودت میان زن و شوهر این است که هر کدام از آن ها، پدر یا مادر فرزندان یکدیگرند و وجود فرزند و علقه ای که هر یک نسبت به وی دارند، می تواند عامل دیگری در استحکام بنیان خانواده باشد. امر مهم دیگری که سبب می شود بنیان خانواده تحکیم شود و علاقمندی زن و مرد به یکدیگر فزونی یابد، همکاری متقابل آن ها برای گرداندن امر معاش و فروعات آن است. این عامل هم چنان که می تواند یک عامل مثبت قلمداد شود، گاه نیز می تواند به عنوان یک عامل مخرب عمل کند.

    مطالعه و بررسی در زمینه ی آسیب شناسی خانواده، محرز می نماید که اگر تقسیم کار عادلانه و منصفانه ای در محیط خانه و خانواده برقرار نشود، خانواده از مرز تعادل خارج می شود و خروج از ثغور اعتدال، گامی به سوی ویرانی و تزلزل خانواده است.

    یکی از معیارهای تقسیم کار عادلانه این است که شئونات و ویژگی های مسلّم جسمی و روحی زن و مرد در این امر، مورد توجه و ملاحظه قرار گیرد. مسلم است که توجه به لطافت و ظرافت روحیه ی زن و شرافت امر ورع و تحفظ وی از اجنبی و حفظ مراتب بالای حجاب و عفاف، مقتضی است که وی بیشتر پذیرای امور داخلی محیط خانه و خانواده باشد و امور مربوط به خارج از محیط خانه، به مرد واگذار شود.

    البته باید در نظر داشت، این تقسیم کار، تقسیم اولیه ای برای احراز امر معاش است و همکاری مرد در داخل خانه می تواند تحت عناوین مثبت دیگری مورد تأکید واقع شود و هم چنین کار زن در خارج از خانه نیز، تحت شرایطی خاص و با رعایت ضوابطی ویژه، می تواند مورد مقبولیت قرار گیرد.

    تقسیم عادلانه کار در محیط خانواده، خود نمونه ای از رعایت عدالت اجتماعی در نهاد کوچکی از اجتماع است. یکی از عوامل شادابی و تکامل خانواده این است که تعیین مسئولیت ها، سبب تقسیم و تخفیف سنگینی بار تکالیف شود و این همکاری متقابل، موجبات تحکیم پیوند مودت بین زن و شوهر را فراهم آورد.

    نظر به زندگی فاطمه سلام الله علیها نشان می دهد که این تقسیم کار در خانه ی ایشان به نحو احسن انجام گرفته بود. امام باقر علیه السلام فرموده اند: «حضرت فاطمه علیه السلام ، کارهای منزل را با حضرت علی علیه السلام ، این گونه تقسیم کردند که خمیرکردن آرد، نان پختن، تمیزکردن و جاروزدن خانه به عهده فاطمه سلام الله علیها باشد و کارهای بیرون منزل از قبیل جمع آوری هیزم و تهیه ی مواد اولیه غذایی را علی علیه السلام انجام دهد.» (دشتی، 1375: ص168) امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرموده اند: «تقسیم کار با رهنمود رسول خدا(ص) انجام گرفت؛ وقتی آن حضرت(ص) بیان داشت که کارهای داخل منزل را فاطمه سلام الله علیها و کارهای بیرون منزل را علی علیه السلام انجام دهد، فاطمه سلام الله علیها با خوشحالی این گونه فرمود: «فلایعلم ما داخلنی من السّرور، بإکفائی رسول الله(ص) تحمل رقاب الرجال» (نوری طبرسی، 1401ق: ج13، ص48)، «جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.»

    ظرایف بیانات معصومانه ی فاطمه سلام الله علیها در همه ی زمینه ها، می تواند ابوابی از معرفت را برای صاحبان دقت و تأمل بازنماید. ابراز خشنودی و مسرت دخت گرامی پیامبر(ص) از این تقسیم کار و ظرایف بیانات ایشان در این باره نشان دهنده ی این است که در این نوع تقسیم کار، به زن تحیّت و مرهمتی شده است. به بیان دیگر، سپردن مسئولیت و شغل خانه داری به زن و رفع تکلیف امور خارج از خانه از عهده وی، نوعی تکریم و ارزش برای وی محسوب می شود.

    اگر بنا باشد، با الگوپذیری از حضرت فاطمه سلام الله علیها در باب تحکیم خانواده ، گام هایی برداشته شود، یکی از مهمترین گام ها با احترام نگریستن به شغل خانه داری و تربیت فرزند است که نوعی سرافرازی و مرحمت به زن را در پی خواهد داشت.

    مطلب دیگر آن که برخی می پندارند که همکاری مرد در انجام کارهای منزل رجحانی ندارد و به این بهانه، از یاری دادن همسر در کارهای منزل، تعلّل و مسامحه می ورزند؛ در حالی که روایات فراوانی وجود دارد که نشان می دهد امیرالمؤمنین علیه السلام هرگاه برایشان مقدور بود، فاطمه سلام الله علیها را در انجام کارهای خانه یاری می رساندند. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «کان امیرالمؤمنین یختطب و یستقی و یکنس و کانت فاطمة تطحن و تعجن و تخبز» (حرعاملی، 1367: ج12، ص24؛ ج14، ص164)، «جدم امیرالمؤمنین علیه السلام (در انجام کارهای خانه) هیزم جمع می کرد، آب می کشید و می آورد و خانه را جارو می زد و حضرت زهرا سلام الله علیها نیز جوها را آرد می کرد و سپس خمیر می نمود و آن گاه نان می پخت.»
    کلمه ی «یکنس» در این عبارت نشان می دهد که حضرت امیر علیه السلام علاوه بر کارهای بیرون از منزل، در کارهای داخل خانه نیز با حضرت فاطمه سلام الله علیها همیاری می فرمودند. در حدیثی دیگر وارد شده است: «روزی رسول خدا(ص) وارد خانه دخترش فاطمه سلام الله علیها شد و مشاهده کرد که امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار او نشسته و با او در آرد کردن نان کمک می کند، ایشان پس از سلام و تحیت فرمودند: کدام یک خسته ترید تا من جای او نشسته و به آرد کردن بپردازم؟ علی علیه السلام فرمود: یا رسول الله، دخترت فاطمه…» (مجلسی، 1404ق: ج42، ص50) در خانه ی حضرت فاطمه سلام الله علیها علاوه بر آن که امور مربوط به خانواده، بین اعضای خانه تقسیم شده بود، کارهای منزل نیز بین حضرت فاطمه سلام الله علیها و خادمه ی آن حضرت تقسیم شده بود.
    تأملی ژرف بر آن چه در این نوشتار از سیره و سنت دخت گرامی پیامبر (ص)، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیان شد، جلوه هایی از خانواده ای شایسته و به حق آرمانی را بر دیدگان صاحبان بینش می نماید و بالاخره نوشتار حاضر بر این مدّعاست که عالی ترین طریق وصول به کمال اندیشیدن، زیستن و سلوک آسمانی، تأسی به این افعال، اقوال و تقریرات است و البته مراد مذکور زمانی به نحو احسن و اکمل محقق خواهد شد که زمینه ی معرفت کامل به آداب و سنن «مکتب فاطمی سلام الله علیها » فراهم آید و آن چه در این طریق، مشکل و مانع می نماید، عدم جامعیت تقریرات، روایات و اطلاعات لازم است. نوشتار مذکور، با پذیرش موانع موجود و قلّت روایات مربوط، بر آن بوده است تا حدّ مقدور، خطوط اساسی و راهگشای معرفت به اصول خانواده ی مطلوب و آرمانی را برای صاحبان تأمل، ترسیم نماید.

    فهرست منابع:
    قرآن کریم
    نهج البلاغه
    «غررالحکم و دررالکلم»، گردآورنده: هاشم رسولی محلاتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377.
    ابن شهرآشوب، محمدبن علی: «مناقب آل ابی طالب»، تهران، ذوی القربی، 1379.
    اخطب خوارزم، موفق بن احمد: «مناقب خوارزمی»، تهران، برهان، 1374.
    اربلی، علی بن عیسی : «کشف الغمه فی معرفةالائمه»، تهران، اسلامیه، 1381.
    امینی، عبدالحسین: «الغدیر»، بیروت، دارالکتاب العربی، 1379.
    بابازاده، علی اکبر: «تحلیل سیره فاطمةالزهرا»، بی جا، انصاریان، 1376.
    بحرانی، عبدالله: «عوالم العلوم»، قم، مدرسه الامام المهدی (عج)، بی تا.
    حائری مازندرانی، مهدی: «کوکب الدری»، قم، مکتب الحیدریه، 1374.
    حر عاملی، محمدبن الحسن: «وسایل الشیعه»، تهران، اسلامیه، 1367.
    خمینی، روح الله: «اربعین حدیث»، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1371.
    دشتی، محمد: «نهج الحیاة»، قم، مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام ، 1375.
    زید بن علی: «مسند زیدبن علی»، بیروت، منشورات دارالمکتبة الحیاة، بی تا.
    سپهر، محمد تقی: «ناسخ التواریخ»، تهران، اسلامیه، 1382.
    شافعی، شیخ محمدبن داوود البازلی: «غایةالمرام فی رجال البخاری»، بی جا، بی نا، بی تا.
    شیخ بهایی، محمد بن حسین: «مفتاح الفلاح»، قم، دارالکتب الاسلامی، 1411ق.
    شیخ الاسلامی، حسین: «مسندفاطمةالزهرا»، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1377.
    طبرسی، احمدبن علی: «احتجاج»، قم، الشریف الرضی، 1380.
    طوسی، محمدبن حسن: «امالی»، قم، دارالثقافه، 1372.
    فیض کاشانی، محسن: «محجة البیضاء»، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا.
    قیومی، محمدجواد: «صحیفةالزهرا»، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374.
    کراجکی، ابوالفتح: «کنزالفوائد»، قم، مکتب المصطفوی، 1410ق.
    کلینی، محمدبن یعقوب: «اصول کافی»، تهران، نور، 1362.
    کوفی، فرات بن ابراهیم: « فسیر فرات الکوفی»، تهران، وزارت الثقافه و الارشاد الاسلامی، مؤسسه الطباعه و النشر، 1410ق.
    مجلسی، محمدباقر: «بحارالانوار»، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1404ق.
    مظاهری، حسین: «مجموعه مقالات الزهرا»، بی جا، بی نا، 1372.
    مفید، محمدبن محمد: «اختصاص»، قم، جامعةالمدرسین، 1374.
    مهاجر، عبدالحمید: «واعلموا انّی فاطمه»، بیروت، دارالکتاب و العترة، 1413ق.
    نوری طبرسی، حسین: «مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل»، قم، مؤسسه آل البیت علیه السلام ، 1401ق.
    نیوتن، اریک: «معنی زیبایی»، پرویز مرزبان، تهران، انتشارات علمی- فرهنگی، 1377.
    پی نوشتها
    * - دانش آموخته دکترای عرفان، عضو هیئت علمی دانشگاه قم.
    [1] - آل عمران، 92

    بر گرفته شده از Taranomemehr.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-06-25] [ 01:27:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عوامل تحکیم خانواده از دیدگاه امام علی علیه السلام   ...

     

     

     

     

     

    خانواده خمیرمایه و سنگ بنای جامعه بزرگ انسانی است. حکمت الهی بنابر فطرت و آفرینش انسانها طوری نظام مند آفریده شده است که برای رشد و شکوفایی و رسیدن به آرامش و امنیت روانی نیاز به تشکیل خانواده منوط گشته است. در رابطه با زندگی امیر المؤمنین علی علیه السلام و برترین بانوی عالم حضرت فاطمه (علیهاالسلام) که برترین اسوه و الگو مردمان در همه ی اعصار می باشند خانواده اهمیت و جایگاه ممتازی را به خود اختصاص داده است. از این رو ما در این فراز به شمارش و تبیین عوامل تحکیم خانواده می پردازیم :

    1. تعاون و همکاری و تقسیم کار

    در یک خانواده منسجم، پویا و اعتدال گرا هر یک از اعضاء در کارها و رفع سختی ها و مشکلات با هم دیگر مشارکت و همکاری دارند. ضروری ترین عامل در استواری هر کانون انسانی، (تقسیم کار) است و در تعیین چگونگی تقسیم کار، بیش از هر چیز می باید به استعدادهای تکوینی مرد و زن نظر داشت و چنین دقت نظری بدون بهره گیری از افق برتر وحی امکان پذیر نخواهد بود.از سویی علی بن ابی طالب علیه السلام در خانه با همسرش زهرا سلام الله علیها همکاری می کرد. کار خانه را زهرا به اختیار خودش انتخاب کرده و علی علیه السلام به او تحمیل نمی کند. در عین حال علی علیه السلام می خواهد فشاری بر همسر عزیزش وارد نیاید (و در کارها به او کمک می کند).

    هنگامی که رسول خدا (ص) پیشنهاد تقسیم کار در منزل امام علی علیه السلام را می دهند، حضرت فاطمه سلام الله علیها مسرور شده و رضایت خویش را این گونه ابراز می نمایند: «فَلَا یَعْلَمُ مَا دَاخَلَنِی مِنَ السُّرُورِ إِلَّا اللَّهُ بِإِکْفَائِی رَسُولُ اللَّهِ ص تَحَمُّلَ رِقَابِ الرِّجَال ؛جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار [کار منزل برعهده زهرا سلام الله علیها و تدبیر امور بیرون بر عهده علی علیه السلام] تا چه اندازه مسرور و خوشحال شدم ، چرا که رسول خدا مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت.»

    2. پراکندن محبّت

    خانه ای که جوّ حاکم بر آن سرشار از محبت، عاطفه، تفاهم، آرامش و احترام باشد، افراد متعادل و با شخصیت رشد یافته ای ، سر بر می آورند. اما خانه ای که روح فرزندان خود را از کینه توزی، تغذیه می کند که اساس آنها ترس و خشم است. چنین خانواده ای کاروانهایی از افرد منحرف و جنایتکار به سوی جامعه سرازیر می کند. اگر نیک بنگریم خواهیم دید که آن خانه ی گلی و خشتی که علی و فاطمه (صلوات ا… علیهم) در آن زیسته اند و فرزندانی چون جوانان اهل بهشت ، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را تربیت نموده اند، در سایه ی محبت الهی و عطر الفت و پاکدامنی بوده که بوی آن هنوز هم انسانها را شیفته ی خود می سازد. پس محبت مانند آبی است که به گیاه می رسد، اگر نباشد گیاه می خشکد و اگر بیش از حدّ شود ریشة گیاه می گندد و خراب می شود و گیاه می خشکد.

    قرآن کریم محبّت نسبت به یکدیگر را این گونه سفارش می نماید: « إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا؛آنان که ایمان آورده اند و شایسته ها انجام داده اند خداوند بخشایشگر برایشان دوستی قرار می دهد. و یا در آیه ای دیگر به محبت و علاقه بین همسران تاکید شده است. «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة ؛«در میان شما با همسرانتان دوستی قرار داد و مهر افکند». و به قول مولانا جلال الدین رومی؛ از محبت تلخها شیرین شود ازمحبت مِسها زریّن شود.

    3. ابراز و اظهار علاقه در خانواده

    صفای زندگی به حاکمیت عشق و علاقه بر محیط زندگی و معاشرت است و اگر دوستی وعلاقه نباشد، زندگی جهنمی سوزان و فضایی سرد و بی روح خواهد شد. ابراز عشق ومحبّت در محیط خانواده میان زن و مرد و نیز نسبت به فرزندانشان خانه را به بهشت تبدیل می کند.
    چه دوزخ های سوزانی که کمبود محبت و عاطفه فرزندان از جانب والدین است و حسرت شنیدن عزیزم، دلبندم، تو را دوست دارم و… سالها بر دل کودکان می ماند و گرفتار عقده کمبود محبّت می شوند.اگر اظهار علاقه در خانواده بنا به هر دلیل و توجیهی ترک شود، بایستی خود را آماده روئیدن علف های هرز در کنار گل زندگی نمود. پس سخنان زشت و نیش دار، عیب جویی ها و ظن و گمان های ناروا در مورد یکدیگر بازارش گرم خواهد شد.

    ما در سیره و رفتار خانواده امام علی علیه السلامطبق آنچه از تاریخ و روایات در دست داریم حتی یک مورد هم سراغ نداریم که رفتارها و برخوردها از مدار محبت و علاقه و آن چیزی که مرضی خداوند است، خارج شده باشد. وجود حضرت زهرا سلام الله علیها به قدری برای حضرت علی علیه السلام مایه آرامش و خشنودی بود که امام علی علیه السلام در این باره می فرمایند :« وَ لَقَدْ کُنْتُ أَنْظُرُ إِلَیْهَا فَتَنْکَشِفُ عَنِّی الْهُمُومُ وَ الْأَحْزَان ؛من که به چهره زهرا نگاه می کردم، همین نگاه هر گونه غم و اندوه رااز من بر طرف می نمود ».

    4. دینداری و پایبندی به تعهدات اخلاقی و اعتقادی

    برای یک زندگی سالم و با آرامش رعایت تناسب از نظر ارزش های اخلاقی و اعتقادی امری مسلّم است. چنانکه تقریبا اکثر افراد با انتخاب لباس خاص با توجه به آیه« هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن؛در واقع نوع بینش و طرز تفکر خود را بروز و آشکار می سازند و در صورت عدم تناسب باعث احساس نامطلوب و مشکلات فراوانی را با خود به همراه خواهد داشت. مولا علی علیه السلام در همین زمینه می فرمایند: «ِ عَلَیْکُمْ بِالصَّفِیقِ مِنَ الثِّیَابِ فَإِنَّهُ مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِینُه ؛برشما باد پوشیدن لباس های ضخیم، زیرا کسی که جامه اش نازک باشد، دینش نازک شود.» از این رو عدم تناسب بین فرد و همسر او که همچون لباس دائمی است مشکلات روانی و نیز زمینه انحراف فکری و اعتقادی را به دنبال خواهد داشت.بنابراین پیشوایان دینی بحث کفویت زن و مرد را مطرح کرده اند.

    5. عدالت در خانواده

    دین اسلام بر رعایت مساوات و عدالت در خانواده ، تأکید فراوانی نموده و از هرگونه تبعیض و امتیاز بیجا به برخی یا یکی از فرزندان به شدّت منع نموده است. همچنین از تبعیض بین دو جنس دختر و پسر و محبت بیش از اندازه به پسران که ریشه در عصر جاهلیت داشت، پدر و مادر را تنبه می دهد. امام علی علیه السلام می فرمایند: « ان النبی«صلی الله علیه و اله» ابصر رجلا له ولدان فقبّل احدهما و ترک الاخر. فقال رسول الله (ص): فهلّا و اسیت بینهما؛پیامبر (ص) کسی را دید که دو فرزند داشت. یکی را بوسید و دیگری را رها کرد [در این هنگام] پیامبر خدا [به وی] فرمود: « چرا میان آنان یکسان عمل نکردی؟!» با توجه به این حدیث نورانی، عدالت ورزی حتی در محبت و بوسیدن فرزندان بایستی رعایت شود تا مانع از حسادت و کینه ورزی آنان نسبت به هم شویم.

    6. گفت و گوی صمیمی

    درخانواده ها ی صمیمی و موفق، همواره بستر لازم برای گفت و گوهای شاد و جذاب فراهم است. نگرش مثبت به مسائل، دادن فرصت اظهار بیان برای تک تک اعضای خانواده و رعایت اصل مهارت گوش دادن بدون قضاوت و پیشداوری و ارزیابی سریع، سبب رشد و احساس هویت و شخصیت خانواده را به دنبال دارد. متأسفانه با همه گیر شدن تکنولوژی و فناوری، از جمله اینترنت و ماهواره و … ارتباط کلامی خانواده ها به کمترین حدّ خود نزدیک می شود و به عبارتی بهتر خانواده از یک فضای صمیمی ،ارتباط نزدیک ،تبادل افکار و حل مشکلات به سپری کردن اوقات در زیر یک سقف مبدل گشته است.بنابراین صحبت کردن با چهره بشاش موجب می شود تا رایحة دل انگیز دوستی، فضا و محیط خانه و خانواده را معطر گرداند. و امام متقیان علی علیه السلام می فرمایند: «َ أَجْمِلُوا فِی الْخِطَابِ تَسْمَعُوا جَمِیلَ الْجَوَاب ؛ زیبا خطاب کنید ،تا جواب زیبا بشنوید »

    7. آموزش و افزایش اطلاعات در خانواده

    امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در قالب وصایای خود و در فرآیند آموزش فرزند جوان خویش به امام حسن مجتبی علیه السلامدر نامه 31 نهج البلاغه که مشتمل بر سفارش های ناب و ظریف و نکات اخلاقی- تربیتی است، به تبیین و تصویر درستِ رابطة بین پدر که یکی از ارکان مهم تشکیل دهنده خانواده است با فرزندان که میوه دل و گل خوشبو خانواده هستند، می پردازد.بنابراین به موارد کلیدی که از سوی والدین باید به فرزندان منتقل شود را، اجمالاً اشاره می کنیم.امام می فرمایند:« وَ أَنْ أَبْتَدِئَکَ بِتَعْلِیمِ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَأْوِیلِهِ وَ شَرَائِعِ الْإِسْلَامِ وَ أَحْکَامِهِ وَ حَلَالِهِ وَ حَرَامِه ….؛ ابتدا خواستم (تربیت) تو را به تعلیم کتاب خداوند و بیان آن و مقررات و احکام اسلام و حلال و حرام آن آغاز کنم ». از این رو هر معلم و مربی و یا هر پدر مهربانی که واقعاً دلسوز فرزند خود باشد، در قدم نخست و قبل از آلوده شدن دل و درون ، باید حقایق دین را به فرزند خود بیاموزد وگرنه اگر تعلل نموده و این مهم را به تأخیر بیندازد، دل جوان به عقاید انحرافی آلوده می شود و اصلاح کردن وی، زحمتی دو چندان می طلبد.

    الف. کلیدهای اساسی آموزش در نامه 31

    اگر محورهای عمده سفارش های امام علی علیه السلام را در مورد آموزش فرزند جوان خویش (امام مجتبی) مورد مداقّه قراردهیم، به این نکات کلی زیر می رسیم:

    1. موانع و آفت دوستی (لَا خَیْرَ فِی مُعِینٍ مَهِینٍ وَ لَا فِی صَدِیقٍ ظَنِین ) 2. علت تأخیر اجابت دعاها (لِیَکُونَ ذَلِکَ أَعْظَمَ لِأَجْرِ السَّائِل ) 3. تسویف، آفت موفقیت و مغتنم شمردن فرصت ها (بَادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أَنْ تَکُونَ غُصَّه ) 4. احترام به اقوام و خویشان (وَ أَکْرِمْ عَشِیرَتَک ) 5. عدم اعتماد به آرزوها (َ وَ الِاتِّکَالَ عَلَى الْمُنَى فَإِنَّهَا بَضَائِعُ النَّوْکَی ) 6. باز بودن باب توبه (و فتح لک باب المتاب) 7. راه های مقابله با مشکلات (فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِیقِ وَ فِرَاقَ الصَّدِیق ) 8 . راه تقویت دل ( احی قلبک بالموعظه و …) 9. شرایط تحصیل علم (َ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا خَیْرَ فِی عِلْمٍ لَا یَنْفَع ) 10. مسئولیت به قدر توان. (فَلَا تَحْمِلَنَّ عَلَى ظَهْرِکَ فَوْقَ طاقتکِ )

    ب. افراط و تفریط در آموزش فرزندان

    امروزه اکثر خانواده ها در مسئله آموزش و تربیت فرزندان کودک و جوان خویش با سر در گُمی و افراط و تفریط مواجه هستند. خانواده ها فکر می کنند هرچه امکانات و وسایل رفاه فرزندانشان را بر آورده سازند، فرزندانی شایسته و نیکو خواهند داشت ،اما این خیال آنها مدّت زیادی دوام نمی آورد و با چشم خویش نظاره گر طغیان و انحراف آنها هستند. بنابراین با تأسی به سفارش های نورانی و حکیمانه ی امام متقیان علی علیه السلام زمینه را برای شکوفایی گلهای زندگیمان فراهم سازیم.

    8. توجه به ظرایف روحیات همسر

    زن و مرد در کانون گرم خانواده با درک روحیات یکدیگر می توانند مسیر پر پیچ و خم زندگانی را با آرامش و زندگی پشت سر بگذارند و در این مسیر درک و توجه به روحیات ظریف زن از جایگاه ویژه ای برخوردار است. بنابراین هر کلمه، گفتار و حرکت، در بر دارنده بار عاطفی و روانی خاصی است که تاثیر مثبت و منفی مستقیمی می تواند ایجاد نماید. از این رو همسر خانواده دوست دارد در ارتباط با او صحبت محترمانه با عواطف سرشار از محبت و احترام دریغ ورزیده نشود.شوهر باید به همسرش از این منظر که او امانت الهی است و فردی مستعد کمال، پیشرفت و تحول در عرصه زندگی است به او بنگرد. امام علی علیه السلام در شأن حضرت زهرا سلام الله علیها و رضایت از او می فرمایند : « فَوَ اللَّهِ مَا أَغْضَبْتُهَا وَ لَا أَکْرَهْتُهَا عَلَى أَمْرٍ حَتَّى قَبَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا أَغْضَبَتْنِی وَ لَا عَصَتْ لِی أَمْرا؛سوگند به خدا من زهرا را تا هنگامی که خداوند او را به سمت خود برد خشمگین نکردم در هیچ کاری موجب ناخشنودی او نشدم ،او نیز مرا خشمگین نکرد و هیچ گاه مرا نافرمانی نکرد ».

    9. سازگاری

    سازگاری عبارت از اینکه زوجین با کم و زیاد هم از حیث های گوناگون بسازند و با رفاقت و همدلی کمبودهای یکدیگر را برطرف نمایند. پس برای داشتن یک زندگی به دور از تنش و پرخاش باید از موشکافی عیوب و ایرادهای احتمالی همدیگر و به رخ کشیدن آنها جدا اجتناب کنند و عیب پوشی و سازگاری را سر لوحه ی زندگی قرار دهند. همچنین زن و مرد بایستی مصلحت زندگی شان را بر منفعت شخصی ترجیح دهند و از آن بالاتر مصلحت زندگی خودشان را به خاطر دخالت اطرافیان پایمال ننمایند. امام علی علیه السلام در مورد سازگاری زن و مرد می فرمایند : « الزَّوْجَةُ الْمُوَافِقَةُ إِحْدَى الرَّاحَتَیْن ؛زن سازگار یکی از دو آسایش است » .

    10. پرهیز ازتقاضاهای نامقدور

    امروزه یکی از مشکلات رایج در خانواده ها این است که امکانات زندگی خودشان را با وسایل و امکانات زندگی دیگران مقایسه می کنند در نتیجه انتظار و توقع شان بیشتر از توان مالی همسرشان می شود و این مسئله موجب احساس سرشکستگی و عدم لذّت بردن از زندگانی خود می شود. از این رو زمینه و ریشه بسیاری از درگیریها و نزاع ها در محیط خانواده ناشی از چشم هم چشمی هاست. از جمله ضررهای تقاضاهای نامقدور در کانون خانواده عدم تعادل مالی است که موجبات قرض، ربا، اقساط با مبالغ درشت و ناتوانی در پرداخت آن را به خانواده تحمیل می کند. حضرت علی علیه السلام در همین مورد می فرمایند : « کَثُْرَة السُّؤَالِ تُورِثُ الْمَلَال ؛در خواست زیاد ، ملال به بار می آورد ».

    11. تشویق و ترغیب

    خصلت تشویق و ترغیب در خانواده یکی از مهم ترین رموز رشد ، نشاط،هم افزایی و تحکیم آن را در پی دارد. گاه چنان فضای تحقیر ، تنبیه و سرزنش در خانواده پیدا می شود که جرأت اظهار نظر کردن و تکاپو را از اعضای خانواده می گیرد و گاه چنان تشویق های بی مورد و بیجا صورت می گیرد که سبب توقعات بیش از حدّ می شود. از این رو جایگاه تشویق در خانواده ها بسیار مغتنم است که متاسفانه مورد غفلت و بی توجهی قرار می گیرد. امام علی علیه السلام در عهد نامه ای که به مالک اشتر نخعی نوشتند، او را به ارزش گذاری و بهاء دادن به نیکان صالح فرمان دادند : « لَا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی ءُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ- فَإِنَّ فِی ذَلِکَ تَزْهِیدٌ لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ- وَ تَدْرِیبٌ لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ ؛هرگز نیکو کار و بد کار نزد تو یکسان و در یک جایگاه نباشند ،چرا که در این کار، بی رغبتی نیکوکاران در امر نیکوکاری است ، و ورزیدگی و شوق بد کاران برای بدی است ».

    12. هنر گوش دادن

    برای یک زندگی موفق، امر حیاتی است که زن و مرد به حرف های هم گوش جان بسپارند. در واقع با گوش دادن به حرف همدیگر، اهمیت و ضرورت طرف مقابل در زندگی را گوشزد می نماید. متاسفانه غالبا افراد دوست دارند متکلم وحده باشند و غافل از این نکته هستند که گوش دادن همراه با سکوت به عنوان یک هنر و مهارت تلقی می شود. مولای متقیان علی (ع ) می فر مایند :« عَوِّدْ أُذُنَکَ حُسْنَ الِاسْتِمَاعِ وَ لَا تَصْغِ إِلَى مَا لَا یَزِیدُ فِی صَلَاحِکَ اسْتِمَاعُهگوش خود را به شنیدن عادت بده و به سخنانی که بر اصلاح و پاکی تو چیزی نمی افزاید گوش فرا مده ».

    13. پاسخ مثبت به خواسته های جنسی همسر

    یکی از نکات مهم در تحکیم و ثبات بنیان خانواده بر آورده شدن صحیح نیاز جنسی زن و مرد است. شاید علت پنهان بسیاری از طلاق ها، خیانت ها و اختلافات ریشه در عدم پاسخ درست به این غریزه است.امام علی علیه السلام در کلام حکیمانه ای می فرمایند : « إِذَا رَأَى أَحَدُکُمُ امْرَأَةً تُعْجِبُهُ فَلْیَأْتِ أَهْلَهُ فَإِنَّ عِنْدَ أَهْلِهِ مِثْلَ مَا رَأَى وَ لَا یَجْعَلَنَّ لِلشَّیْطَانِ إِلَى قَلْبِهِ سَبِیلًا وَ لْیَصْرِفْ بَصَرَهُ عَنْهَا هر گاه فردی از شما زنی (زیبا) را دید که او را به شگفتی وا داشت ، به نزد همسر خود برود ؛ چرا که همسر او نیز مثل همین خصوصیات را داراست. پس اجازه نفوذ شیطان را به قلب خویش ندهد تا چشم خود را از آن زن بر گرداند ».

    14. عدم سوءظن و غیرت بی مورد نسبت به همسر

    معمولا چنانچه هر صفت و رفتار درست به اندازه و در جایش مورد استفاده قرار نگیرد؛ به صورت معکوس عمل خواهد کرد. یعنی اصل غیرت که در نهاد مرد از سوی پروردگار متعال به ودیعه گذاشته شده، صفتی برین است اما اگر این صفت دچار نوسان و افراط و تفریط شود؛ می تواند سبب بحران و اختلاف در خانواده شود. از این رو داشتن سوء ظن بیجا نسبت به همسر در رفت و آمدهای فامیلی و فعالیت های اجتماعی باعث خواهد شد تا کانون گرم خانواده به دریاچه یخ تبدیل گردد. بنابراین آزادی های مشروع زن پایمال شده و محبّت و صمیمیت رخت بربسته و تلخکامی، شکوه و اعتراض جایگزین خواهد شد. حضرت می فرمایند : «َ إِیَّاکَ وَ التَّغَایُرَ فِی غَیْرِ مَوْضِعِ الْغَیْرَةِ- فَإِنَّ ذَلِکَ یَدْعُو الصَّحِیحَةَ مِنْهُنَّ إِلَى السُّقْمِ وَ لَکِنْ أَحْکِمْ أَمْرَهُنَّ بپرهیز که غیرت نابجا ، زن سالم را به بیماری می کشاند و پاکدامن را به بدگمانی (و اندیشه گنهکاری ) درباره آن محکم کارکن ».

    15. صبر و تحمل یکدیگر

    یکی از بستر ها و لوازم داشتن زندگی توام با آرامش و محبّت، به کار گیری صبر و تحمل رطول زندگی است. بنابراین با فهم این نکته که غیر از حضرات معصومین(علیهم السلام) ا کثر ما انسانها دچار لغزش و خطا می شویم، زمینه را برای اغماض و چشم پوشی از لغزش های احتمالی فراهم می نماید. همچنین زن و مرد با همفکری و سنجیدن تمام جوانب مسائل و مشکلاتشان از هر گونه تکروی و خود کامگی و استبداد رای باید اجتناب نمایند. زندگی بدون صبر و تحمل همچون حبابی در هواست و عامل ورزیدگی و پختگی زن و مرد در اثر رعایت این مسئله است. امام در فرمایشی جمیل می فرمایند : « الصَّبْرُ أَحْسَنُ خلل [حُلَلِ ] الْإِیمَانِ وَ أَشْرَفُ خَلَائِقِ الْإِنْسَان؛صبر نیکوترین خصلت ایمان و ارجمندترین خوی انسان است ».

    16. هم پوشانی عیوب یکدیگر

    انسان ها برای محفوظ ماندن از سردی و گرمی هوا نیاز به لباس دارند. همچنین برای در امان ماندن از آسیب های روحی و جسمی، زن و مرد به همدیگر به عنوان پوشش و عایق در برابر آسیب ها نیازمند هستند.آن امام همام می فرمایند :

    « اسْتُرْ عَوْرَةَ أَخِیکَ لِمَا تَعْلَمُهُ فِیک ؛

    گناه و لغزش برادرت را بپوشان ،چون آن را در خودت نیز سراغ داری ».

    نتیجه گیری

    از دیدگاه اسلام بنیان خانواده نه بر مرد سالاری، نه بر زن سالاری و نه بر فرزندسالاری استوار است. بلکه بر محور منطق و اعتدال و نیز عدالت در سایه سار ایثار و صمیمیت و محبّت بنا گردیده است. معیار و ملاک خانواده سالم منطبق بودن با ارزشهاست نه مسائل زودگذر دنیایی مثل پول و ثروت و تجملات. آنچه می تواند روشنی بخش حقیقی زندگی ها در عصر کنونی باشد، پیروی و الگو قرار دادن زندگی اهل بیت «علیهم السلام» است. نسخه ی بی بدیل و نایاب برای همة اعصار جهت آرامش و سکینه زندگانی، طیّ سلوک معنوی و ساده زیستی همراه با عفّت و عزّت و تبعیت نمودن از خانوادة امام متقیان علی علیه السلام است.

    بر گرفته شده از Taranomemehr.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-24] [ 08:05:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ویژه نامه سالروز ازدواج امیرمؤمنان (علیه السلام) با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)   ...

    وب سایت مهندس مصطفی شیردل ، ویژه نامه ای به مناسبت اول ذیحجه، سالروز ازدواج امیرمؤمنان (علیه السلام) با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تقدیم می کند.

    ۷۴۳۶۱۵۲۵۱۸

    اشاره
    نخستین روز از آخرین ماه سال قمری، سالروز پیوندی آسمانی است که دیگر هیچ گاه مانند آن در تاریخ تکرار نشد. علی علیه السلام ، پیشوای پارسایان با فاطمه علیهاالسلام ، برترین بانوی جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. برکت این ازدواج، عمری به گستردگی آفتاب دارد؛ هم چنان که یاد و نام آن در تاریخ برای همیشه مانا گردید. اول ذیحجه، روزی مبارک برای همه نوگامانی است که دل به زندگی فاطمی علیهاالسلام داده اند تا شادی خود را با خاطره همیشه روشن آن روز مبارک، پیوند زنند.

    فاطمه علیهاالسلام ، برترین بانو
    فاطمه علیهاالسلام به نه سالگی رسیده بود. رشد جسمانی مناسب آن حضرت و رشد وکمال عقلی بانوی فضیلت ها، سبب شده بود که با وجود کمی سن، گوی سبقت از همه برباید و یکه تاز میدان فضیلت ها گردد. ایمان والا، پارسایی بی نظیر، آگاهی، ذهن سرشار و هوش فراوان و نیز بهره مندی از زیبایی، وی را از همه دختران دیگر ممتاز ساخته بود. توجه و مهرورزی بی پایان رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز بر امتیازات او افزوده بود. کمالات بی شمار فاطمه علیهاالسلام ، دختر محمد صلی الله علیه و آله آخرین فرستاده خدا باعث شد تا سرشناسان شهر، به رسم دیرین عرب او را از پیامبر خواستگاری کنند.

    عروس بی همت
    اشراف عرب دختران خود را به کسانی می دادند که در قبیله و قدرت و زر و زور مثل آنها باشند. روی این عادت دیرینه، اشراف و بزرگانی اصرار داشتند که با دختر گرامی پیامبر، فاطمه علیهاالسلام ازدواج کنند؛ غافل از آنکه این دختر با همه دختران دیگر فرق داشته و به موجب آیه مباهله مقام بلندی دارد. فاطمه علیهاالسلام به تصریح آیه تطهیر معصوم بود و شوهری جز معصوم نمی توانست داشته باشد؛ از این رو، پیامبر از طرف خدا مأمور بود که در پاسخ خواستگاران بگوید ازدواج فاطمه باید به فرمان خدا صورت گیرد.

    کسی مانند زهرا علیهاالسلام
    سفارش اسلام در ازدواج، توجه به هم شأنی عروس و داماد است، و یکی از مهم ترین موارد هم شأنی، هم ترازی در ایمان و اسلام است. در جریان ازدواج حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز افراد زیادی خواهان ازدواج با ایشان بودند؛ کسانی که از جایگاه اجتماعی یا اقتصادی بالایی برخوردار بودند، ولی همه آنها با جواب رد روبرو شد. تقدیر الهی برای فاطمه علیهاالسلام برتر از آن بود که فکرهای مادی می انگاشتند.

    اصحاب پیامبر فهمیده بودند که جریان ازدواج فاطمه علیهاالسلام آسان نیست و هر فردی نمی تواند با او ازدواج کند؛ هرچند جایگاه مادی و اجتماعی بالایی داشته باشد. شوهر فاطمه علیهاالسلام باید شخصیتی باشد که از نظر کمالات معنوی و سجایای اخلاقی، پشت سر پیامبر بوده و چنین فردی کسی نبود غیر از علی بن ابی طالب علیه السلام ، همراه همیشه پیامبر صلی الله علیه و آله .

    عشق علی علیه السلام
    پاسخ های منفی پیامبر صلی الله علیه و آله و دخترش فاطمه علیهاالسلام ، و نیز توجه ویژه آن حضرت به علی بن ابی طالب علیه السلام ، جمعی را بر آن داشت که برای این وصلت سهمی ایفا کنند. به همین دلیل روزی به در خانه علی علیه السلام آمدند تا او را برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام تشویق کنند. او در منزل نبود. دانستند که در نخلستان مشغول آبیاری است. به آنجا روانه شدند و حضرت را مشغول کار دیدند. یکی از آنان پیشنهاد خواستگاری را مطرح کرد. چشمان علی علیه السلام پر از اشک شد و فرمود: «احساساتم را به هیجان آوردی و آرزوی دیرینه ام را بیدار کردی. به خدا سوگند فاطمه مورد خواست و رغبت من است، ولی چه کنم که دستم خالی است». آن مرد گفت: تو می دانی که همه دنیا نیز پیش خدا و پیامبرش ناچیز است و پیامبر به مال و ثروت چشم ندارد. علی علیه السلام کار آب دهی نخلستان را رها کرد،شترش را به خانه آورد و آن را بست و خود را برای رفتن به خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله آماده کرد.

    علی علیه السلام در خانه پیامبر صلی الله علیه و آله
    هنگامی که حضرت علی علیه السلام برای خواستگاری فاطمه علیهاالسلام رفت، پیامبر در خانه ام سلمه بود. علی علیه السلام در زد. ام سلمه پرسید: کیست؟ قبل از پاسخ خواستگار، پیامبر دستور داد: «در را باز کن و بگو داخل شود. کسی پشت در است که محبوب خدا و رسول است». علی علیه السلام وارد شد، سلام کرد و در حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست. چشمان خود را بر زمین دوخت. شرم از پیامبر صلی الله علیه و آله مانع گفتن خواسته اش می شد. پیامبر صلی الله علیه و آله که خود علی علیه السلام را بزرگ کرده و از روحیات او باخبر است، سکوت را شکست و فرمود: «می بینم برای حاجتی اینجا آمده ای. خواسته ات را بر زبان آور و آنچه در دل داری بازگو که خواسته ات پیش من پذیرفته است».

    ۱۲۹۰۴۹۶۰۸۴_marriage_of_two_angels_2_by_eliadesign

    مرا بپذیر!
    علی علیه السلام که برای خواستگاری دختر پیامبر به خانه ایشان رفته بود، با سخنانی شیرین خواسته اش را چنین بازگو کرد: «پدر ومادرم فدای شما، وقتی خردسال بودم مرا از عمویتان ابوطالب و فاطمه بنت اسد گرفتید. با غذای خود و به اخلاق و منش خود بزرگم کردید. نیکی و دل سوزی شما درباره من از پدر و مادرم بیشتر و بهتر بود. تربیت و هدایتم به دست شما بوده و شما ای رسول خدا به خداسوگند ذخیره دنیا و آخرتم می باشید. ای رسول خدا! اکنون که بزرگ شده ام، دوست دارم خانه و همسری داشته باشم تا در سایه انس با او، آرامش یابم. آمده ام تا دخترتان فاطمه را از شما خواستگاری کنم. آیا مرا می پذیرید؟» چهره پیامبر چون گل شکفته شد. گویا انتظار این لحظه را می کشید. خوشحال شد، ولی جواب قطعی را برعهده فاطمه علیهاالسلام گذاشت.

    سکوتی برتر از سخن
    پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ماجرای خواستگاری پسر عموی خویش، امام علی علیه السلام را برای دخترش بازگو کرد و فرمود: «دختر عزیزم! تو علی را خوب می شناسی و به سابقه ایمان و خویشاوندی و فضیلت و پارسایی او آگاهی داری. من همیشه آرزو داشتم تو را خوشبخت کنم و به عقد کسی درآورم که بهترین مرد روی زمین است. آیا راضی هستی همسر علی باشی؟»

    فضای اتاق لحظاتی غرق در سکوت بود؛ سکوت از سر حیا. فاطمه خاموش ماند و چیزی نگفت. نغمه تکبیر پیامبر بلند شد: «اللّه اکبر! فاطمه راضی است. سکوت او نشانه رضایت اوست». واکنش فاطمه علیهاالسلام در برابر خواستگاران قبلی، برگرداندن چهره و اظهار ناراحتی بود، اما این بار با سکوت خود صد سخن گفت و روی خود را هم بر نگرداند. آن حضرت صلی الله علیه و آله نزد علی علیه السلام که در انتظار پاسخ بود برگشت و رضایت فاطمه علیهاالسلام را خبر داد.

    مهر علی علیه السلام ؛ مهریه زهرا علیهاالسلام
    مشخص کردن میزان مهریه، از شرایط عقد در اسلام است. حضرت محمد صلی الله علیه و آله که نخستین مجری دستورات اسلام بود، در پیوند دخترش با حضرت علی علیه السلام ، از داماد آینده اش پرسید: آیا برای این ازدواج اندوخته ای داری؟ علی علیه السلام پاسخ داد: شما از وضعیت من به خوبی آگاهید. تمام دارایی من شمشیر، زره و شتر آبکشم است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: شمشیرت را برای جهاد در راه خدا نیاز داری؛ شتر هم برای انجام کارهای روزمره و امرار معاش می خواهی؛ ولی این زره (پیراهن جنگی) رابفروش و پولش را برایم بیاور. علی علیه السلام زره را به پانصد درهم فروخت و پول را به عنوان مهریه همسرش نزد پیامبر آورد تا برای ازدواجشان هزینه کند. بدین ترتیب مهریه برترین بانوی دنیا تعیین شد و پیام مهرآفرین آن برای همه دختران مسلمان باقی ماند. این مبلغ به عنوان سنت قرار گرفت و هر یک از اهل بیت علیهم السلام میزان مهریه همسران خود را به همین مقدار مشخص می کردند.

    شفاعت، مهریه معنوی
    پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ازدواج دخترش را به ساده ترین و راحت ترین شیوه انجام داد تا برای همه جوانانی که در آستانه زندگی مشترک هستند، سرمشق نیکویی باقی بماند. مهریه پانصد درهمی برای فاطمه علیهاالسلام مهتر زنان نیز، به همین هدف صورت گرفت.

    در روایات، افزون بر این مهریه که جنبه مادی و مالی دارد، مهریه های معنوی دیگری نیز برای آن بانوی بزرگ گفته شده است. در روایتی می خوانیم که حضرت زهرا علیهاالسلام از پدر تقاضا کرد که آن حضرت از خدا بخواهند تا مهریه اش را شفاعت از مسلمانان گناهکار قرار دهد. این خواسته حضرت مستجاب شد و فاطمه علیهاالسلام شفیع و واسطه بخشش گناهکاران قرار گرفت.

    ۱۶۲۲۷۴

    خطبه عقد
    سال دوم هجری بود. برای اجرای خطبه عقد، امام علی علیه السلام به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله به مسجد رفت. همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله به بلال دستور داد که مهاجر و انصار را در مسجد گرد آورد. پس از مدت کوتاهی همگی در مسجد جمع شدند. پیامبر بر منبر مسجد نشست و در حضور شاهدان، خطبه عقد برترین بانوی اسلام را در مسجد مدینه جاری فرمود. سپس برای عروس و داماد دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوند برای شما مبارک گرداند و اجتماعتان را پاینده بدارد».

    دوره نامزدی
    امام علی علیه السلام در خاطره ای زیبا، پایان دوره نامزدی اش را چنین بیان می کند: «یک ماه از اجرای خطبه عقدمان گذشت. در این یک ماه با رسول خدا نماز می خواندم و به خانه ام برمی گشتم و در این یک ماه درباره ازدواج سخنی به ایشان نگفتم. پس از یک ماه، همسران پیامبر به من گفتند: نمی خواهی درباره آوردن فاطمه علیهاالسلام به خانه خودت با پیامبر صحبت کنیم؟ گفتم صحبت کنید. آنها به محضر حضرت رفتند و عرض کردند: علی علیه السلام دوست دارد همسرش را به خانه ببرد، چشم فاطمه را به دیدار شوهرش روشن کن! پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: چرا خود علی علیه السلام همسرش را ازمن نمی خواهد؟ ماتوقع داشتیم که خودش اقدام کند. من عرض کردم: ای رسول خدا! حیا و شرم مرا از سخن گفتن در این باره باز می دارد. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با شنیدن این سخنان، با برگزاری مراسم ازدواج موافقت کرده، به همسران خود دستور تهیه مقدمات آن را داد.

    سفره با برکت علی علیه السلام
    مقدمات جشن ازدواج فاطمه علیهاالسلام فراهم گردید و برای دادن ولیمه عروسی هماهنگی های لازم به عمل آمد. داماد به مسجد رفت تا مؤمنان را برای صرف غذای عروسی دختر پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت کند. جمعیت در مسجد موج می زد. علی علیه السلام نتوانست تنها عده ای را از جمع برگزیند؛ به همین خاطر با صدای بلند به همگان اعلام کرد که: «دعوت مرا به ولیمه عروسی فاطمه بپذیرید». تمام جمعیت حرکت کردند. کمی غذا و زیادی جمعیت، داماد پیامبر را نگران کرده بود. از حضرت کمک خواست. پیامبر صلی الله علیه و آله که شرمندگی علی علیه السلام را دریافته بود، فرمود: «دعا می کنم خداوند به غذا برکت دهد». از برکت دعای ایشان، چهار هزار نفر از آن غذا خوردند و سیر شدند. سپس پیامبر کاسه ای طلبید و غذایی در آن ریخت و فرمود: «این هم برای فاطمه و شوهرش».

    خانه ای پر از مهر
    زندگی مشترک علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام در خانه ای ساده اما پر از نور و مهر آغاز شد. یاد خدا چلچراغ خانه آنها بود و غیر از رضایت حضرت حق خواسته دیگری آنها را به خود مشغول نکرد. زهرا علیهاالسلام رازدار علی علیه السلام بود و علی علیه السلام پناهگاه فاطمه علیهاالسلام ؛ تا آنجا که حضرتش با نگاهی به زندگی خویش فرمود: «هیچ گاه فاطمه از من نرنجید و او نیز هرگز مرا نرنجاند. او را به هیچ کاری مجبور نکردم و او نیز مرا آزرده خاطر نساخت. در هیچ امری، قدمی برخلاف میل باطنی من برنداشت و هرگاه به چهره اش نگاه می کردم، تمام غصه هایم برطرف می شد و دردهایم را فراموش می کردم». آن حضرت در جایی دیگر می فرماید: «به خدا قسم هرگز کاری نکردم که فاطمه خمشگین شود؛ اونیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد».

    خانه گِلی و گُل های یاس
    فاطمه زهرا علیهاالسلام و همسر بزرگوارش، زندگی را در خانه ای گِلی آغاز کردند، اما زیباترین گل های یاس در همان خانه پرورش یافتند. حضرت امام خمینی رحمه الله با اشاره به این مطلب می فرماید: «یک کوخ چهار ـ پنج نفری در صدر اسلام داشته ایم و آن، کوخ فاطمه زهرا علیهاالسلام است. برکات این کوخ چند نفری آن قدر زیاد است که عالم را از نورانیت پر کرده است. کوخ نشینان این کوخ محقر، در مراتب معنوی آن قدر بالا بودند که دست ملکوتی ها هم به آنها نمی رسد. جنبه های تربیتی این کوخ، آن قدر والا بوده است که همه برکات در بلاد مسلمین، خصوصا در مثل بلاد ما، همه از برکات آنهاست».

    همسران نمونه
    سراسر زندگی مشترک امام علی علیه السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام ، سرشار از مشق های نیکوست. مقام معظم رهبری، در تحلیلی زیبا، از نقش حضرت زهرا علیهاالسلام در فعالیت های تأثیرگذار همسرش چنین یاد می کنند: «در طول ده سالی که پیامبر در مدینه بود، حدود نه سال، جنگ های کوچک و بزرگی ذکر کرده اند (حدود شصت جنگ اتفاق افتاده)، در اغلب آنها امیرالمؤمنین هم بوده است. حالا شما ببینید، او [حضرت زهرا علیهاالسلام [خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ می ماند… از لحاظ زندگی هم وضع رو به راهی ندارند… در حالی که دخترِ رهبر است، دختر پیامبر است، یک نوع احساس مسئولیت هم می کند.

    ببینید انسان چه روحیه قوی ای باید داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند، دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاری های زندگی خالی کند، به او گرمی بدهد، بچه ها را به آن خوبی تربیت کند… فاطمه زهرا علیهاالسلام این گونه خانه داری، شوهرداری و کدبانویی کردند و این طور محور زندگی فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند».

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-23] [ 09:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ویژه نامه شهادت امام جواد(ع)   ...

     

    باب الحوائج

    در دهم رجب سال ۱۹۵ هجرى جهان به نور قدوم امام جواد علیه السلام منور گشت. امام هشتم طبق سنت پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و پدرانش در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفت.
    وبسایت مهندس مصطفی شیردل ، ویژه نامه شهادت امام جواد(ع) تقدیم می کند.

    emam-javad-7

    شناسنامه امام محمد تقی سلام الله علیه
     امام نهم
    مقام:
     محمّد
    نام:
     جواد، التقی
    لقب:
     ابو جعفر
    کنیه:
     علی
    نام پدر:
     خیزران
    نام مادر:
     ۱۰ رجب سال ۱۹۵ ه ق
    روز ولادت(ه ق):
     ۲۳ فروردین سال ۱۹۰ ه ش
    روز ولادت(ه ش):
     مدینه-عربستان سعودی
    مکان ولادت:
     محمّد امین
    سلاطین زمان تولّد:
     ۱۷ سال
    مدت امامت(ه ق):
     ۲۵ سال
    مدت عمر(ه ق):
     ۳۰ ذیقعده سال ۲۲۰ ه ق
    روز شهادت(ه ق):
     ۸ آذر سال ۲۱۴ ه ش
    روز شهادت(ه ش):
     معتصم
    فرمانروایان زمان:
     معتصم
    قاتل:
     کاظمین-عراق
    محل دفن:
     ۴
    فرزند پسر:
     ۷
    فرزند دختر:
    مختصر زندگینامه امام جواد(ع):

     نام: محمد بن علی

    کنیه: ابو جعفر ثانی

    القاب: تقی، جواد، مرتضی، منتجب، مختار، قانع و عالم

    تاریخ ولادت: نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۱۹۵ هجری

    هفدهم و پانزدهم ماه رمضان نیز به عنوان تاریخ تولد آن حضرت نقل شده است، ولی میان شیعیان دهم رجب سال ۱۹۵ هجری مشهور است.

    در یکی از دعاهای ماه رجب که از امام مهدی علیه السلام نقل شده نیز آمده است:« اللهم انی اسئلک بالمولودین فی رجب، محمد بن علی الثانی و ابنه علی بن محمد المنتجب»/

    محل تولد: مدینه

    نسب پدری: امام رضا، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام.

    نام مادر: سبیکه، یا سکینه مرسیه و یا دره که حضرت رضا علیه السلام او را « خیزران» نامید. وی از اهالی « نوبه» و از خاندان « ماریه قبطیه»، مادر ابراهیم، پسر پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و از زنان بزرگوار زمان خویش بود.

    مدت امامت: از زمان شهادت امام رضا علیه السلام در آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری تا ذی قعده سال ۲۲۰ هجری، به مدت شانزده سال و نه ماه.

    ۷۳۴۳۸۰۵۸۰۸۳۵۱۶۶۱۷۲۳۵_۰

    تاریخ و سبب شهادت: آخر ذی قعده سال ۲۲۰ هجری، در ۲۵ سالگی با زهری که همسرش، ام الفضل، دختر مأمون به تحریک برادرش، جعفربن مأمون و عمویش، معتصم عباسی به آن حضرت خورانید.

    محل دفن: مقابر قریش بغداد، در جوار قبر شریف جدش، امام موسی کاظم علیه السلام که هم اکنون به کاظمین معروف است.

    همسران: سمانه مغربیه؛ ام الفضل، دختر مأمون؛ زنی که از خاندان عمار یاسر.

    فرزندان: پسران: ابوالحسن امام علی النقی علیه السلام، ابو احمد موسی مبرقع؛ ابو احمد حسین؛ ابو موسی عمران و دختران: فاطمه؛ خدیجه؛ ام کلثوم و حکیمه. گفته شد که زینب، ام محمد، میمونه و امامه نیز از فرزندان آن حضرت بوده اند.

     

    اصحاب

    ابوجعفر، احمد بن محمد بن ابی نصر، معروف به بزنطی کوفی؛

    ابو محمد، فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری؛

    ابو تمام، حبیب بن اوس طایی؛

    ابوالحسن، علی بن مهزیار اهوازی؛

    ابو احمد، محمد بن ابی عمیر؛

    محمد بن سنان زاهری؛

    علی بن عاصم کوفی؛

    علی بن جعفر الصادق؛

    اسماعیل بن موسی الکاظم؛

    ابراهیم بن محمد همدانی.

    اصحاب و یاران امام جواد علیه السلام بیش از تعدادی است که به آنان اشاره شد. در برخی منابع اسلامی نام بیش از ۲۷۰ نفر به عنوان اصحاب آن حضرت آورده شده است.

    زمامداران معاصر:

    مأمون (۱۹۶-۲۱۸ ه.ق)

    معتصم ( ۲۱۸-۲۲۷ ه.ق )

    پس از شهادت امام رضا علیه السلام، مأمون با امام محمد تقی علیه السلام رفتار نیکویی را پیش گرفت و دخترش، ام الفضل را به عقد آن حضرت در آورد و آن حضرت را بر همه اطرافیان خویش اعم از عباسیان و علویان، ترجیح و برتری داد، وی با اهدافی سیاسی از جمله حفظ موقعیت و حکومت خود، به این کار مبادرت می کرد.
    در حقیقت، به سوء قصد به جان شریف امام علیه السلام می اندیشید. معتصم عباسی، با اینکه در ظاهر با آن حضرت، با اکرام و احترام رفتار می کرد، ولی در حقیقت، دشمنی آن حضرت و آل علی علیه السلام را در سینه داشت و در صدد تحقیر و نابودی آنان بر می آمد.

    رویدادهای مهم زندگی امام جواد علیه السلام:

    ۱٫عزیمت امام رضا علیه السلام، پدر بزرگوار امام جواد علیه السلام، از مدینه به خراسان به اجبار مأمون عباسی، در سال ۲۰۰ هجری؛

    ۲٫شهادت امام رضا علیه السلام، در خراسان، به دست مأمون عباسی در سال ۲۰۳ هجری؛

    ۳٫فراخوانی امام محمد تقی علیه السلام به بغداد، به دست مأمون عباسی؛

    ۴٫ازدواج ام الفضل، دختر مأمون به امام محمد تقی علیه السلام به خواست مأمون و اظهار نگرانی عباسیان از این مسئله؛

    ۵٫بازگشت امام جواد علیه السلام از بغداد (پایتخت عباسیان) به حجاز، به بهانه به جا آوردن مراسم حج؛

    ۶٫وفات مأمون عباسی، در سال ۲۱۸ هجری؛

    ۷٫به خلافت رسیدن معتصم عباسی پس از وفات مأمون؛

    ۸٫فراخوانی دوباره امام محمد تقی علیه السلام به بغداد، به فرمان معتصم عباسی، در اوایل سال ۲۲۰ هجری؛

    ۹٫توطئه های معتصم عباسی، ام الفضل و جعفر بن مأمون علیه امام جواد علیه السلام؛

    ۱۰٫مسموم شدن امام جواد علیه السلام، به دست همسرش، ام الفضل و به شهادت رسیدن آن حضرت، در اواخر سال ۲۲۰ ه.ق.(۱)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-22] [ 07:14:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اشتغال غیر ضروری زنان بنیان خانواده‌ را متزلزل می‌کند.   ...

     

    اشتغال افسار گسیخته، بی مورد و غیر ضروری زنان پیامدهای بسیار بدی برای جامعه دارد/ افول اخلاق، افول تربیت و بروز آسیب های اجتماعی در میان زنان و مردان از مهم‌ترین این پیامدها است؛ طبق آمار زنان شاغل ۸۵ درصد بیشتر از زنان خانه دار طلاق گرفته اند و این برای جامعه اسلامی فاجعه است.

    farhangnews_106948-302619-1419504048

    حجت‌الاسلام سید علیرضا تراشیون در حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها با بیان اینکه اسلام زن را مدیر خانه دانسته است، گفت: مدیریت خانه با زن است اما منظور این نیست که همه کارها را خودش انجام دهد بلکه مدیریت خانه به معنای برنامه‌ریزی و هدفمند کردن امور درون خانه است.

    وی افزود: عده‌ای تصور می‌کنند که مدیریت زن به این معنا است که صفر تا صد امور خانه را زن به تنهایی انجام دهد در حالی که مشارکت در کار خانه سیره رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام است.

    استاد حوزه علمیه قم تصریح کرد: اسلام برای کار خانه ارزش بسیار زیادی قائل شده و برخلاف جامعه امروز که به بهانه افسردگی زنان را به اشتغال بیرون از خانه دعوت می‌کند اسلام زن موفق را یک مادر و همسر خوب تعریف کرده و در شرع اسلام زن کار آفرین و شاغل مساوی با زن موفق نیست.

    حجت‌الاسلام تراشیون با بیان اینکه ارزشمند بودن کارخانه به معنای رد کردن هر نوع اشتغال زنان توسط شرع اسلام نیست، ادامه داد: همانطور که رهبر معظم انقلاب در رهنمودهای خود بیان کرده‌اند معیارهای اشتغال زن در اسلام عدم اختلاط با مردان نامحرم و عدم آسیب رسیدن به نظام خانواده بوده و زنی که می‌تواند این دو معیار را رعایت کند اشتغال او هیچ مشکلی ندارد.

    وی با اشاره به اینکه متأسفانه در جامعه امروز اشتغال زن به یک ارزش تبدیل شده و موجب افزایش مطالبات مردان جوان در این زمینه شده است، اظهار کرد: به دلیل اشتغال افسار گسیخته زنان امروز مردان جوان یکی از معیارهای ازدواج خود را اشتغال همسر آینده خود قرار می دهند.

    استاد حوزه علمیه قم افزود: اشتغال افسار گسیخته و بی مورد زنان پیامدهای بسیار بدی برای جامعه به دنبال دارد که افول اخلاق، افول تربیت و بروز آسیب های اجتماعی در میان زنان و مردان از مهم‌ترین این پیامدها است.

    حجت‌الاسلام تراشیون با بیان اینکه اشتغال بی مورد و غیر ضروری همه انرژی زن را گرفته و خانواده را به فنا می دهد، گفت: در سال ۹۰ طلاق در زن‌های شاغل ۸۵ درصد بیش از زنان خانه دار بوده است یعنی از هر زن شاغل در مقابل ۱۰۰ زن خانه دار دو نفر طلاق گرفته‌اند که این آمار برای جامعه اسلامی فاجعه آمیز است.

    وی تصریح کرد: طبق روایات زن خانه دار به خدا نزدیکتر است و حضرت رسول درباره کار زن در خانه می‌فرمایند:

    «وقتی زنی هفت روز در خانه شوهر کار می‌کند خداوند هفت در جهنم را به رویش می‌بندد و در مقابل هشت در بهشت را به روی او باز می‌کند و به او می‌گوید از هر دری که می‌خواهی وارد شو».

    استاد حوزه علمیه قم ادامه داد: این در حالی است که در نگاه فمنیستی خانه داری را کلفتی و نوکری زن می‌دانند و می‌گویند خانه داری و بارداری از اموری است که شخصیت زن را به عنوان یک انسان زیر سؤال می‌برد و این دیدگاه ناشی از نگاه مادی و تک بعدی فمنیست گرایان و غربی‌ها به ساحت انسان و عالم هستی است.

    حجت‌الاسلام تراشیون اظهار کرد:

    وقتی زن به فرزند خود شیر می‌دهد خداوند ثواب آزاد کردن یک بنده از نسل ابراهیم علیه السلام را در نامه اعمال او قرار می‌دهد .

    و همچنین حضرت رسول صلی الله علیه و آله به حضرت زهرا فرمودند:

    « بهای بهشت تحمل سختی دنیا است و خانه داری از اموری است که بهشت را برای زن به ارمغان می آورد.»

    وی افزود: اضافه بر این امام صادق علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت می‌کنند که:

    «زن اگر یک چیزی را در خانه به نیت جمع و جور کردن جا به جا می‌کند خداوند به او نظر رحمت می افکند و کسی که خداوند به او نظر رحمت بیفکند خداوند هرگز او را عذاب نمی کند».

    استاد حوزه علمیه قم یادآور شد:

    این زنان هستند که به کار خانه حرمت می‌بخشند و زنی که با بسم الله و وضو کار خانه خود را انجام می‌دهد با زنی که با داد و فریاد به امور خانه رسیدگی می‌کند دو دیدگاه متفاوت از خانه داری در نظر فرزندان و همسر خود ایجاد می کنند.

    منبع : خبرگزاری رسا

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-06-21] [ 12:38:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آیات قرآن در مورد حجاب   ...

    حجاب در لغت به معنای مانع، پرده و پوشش آمده است. استعمال این کلمه، بیش‎تر به معنی پرده است. این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می‎دهد که پرده، وسیله‎ی پوشش است، ولی هر پوششی حجاب نیست؛ بلکه آن پوششی حجاب نامیده می‎شود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت ‎گیرد.

    حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است. بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است؛ و این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشد تا حجاب اسلامی محقق شود؛ گاهی ممکن است بُعد اول باشد، ولی بُعد دوم نباشد، در این صورت نمی‎توان گفت که حجاب اسلامی محقق شده است.

    اگر به معنای عام، هر نوع پوشش و مانع از وصول به گناه را حجاب بنامیم، حجاب می‎تواند اقسام و انواع متفاوتی داشته باشد. یک نوع آن حجاب ذهنی، فکری و روحی است؛ مثلاً اعتقاد به معارف اسلامی، مانند توحید و نبوت، از مصادیق حجاب ذهنی، فکری و روحی صحیح است که می‎تواند از لغزش‎ها و گناه‎های روحی و فکری، مثل کفر و شرک جلوگیری نماید.

    علاوه بر این، در قرآن از انواع دیگر حجاب که در رفتار خارجی انسان تجلی می‎کند، نام برده شده است؛ مثل حجاب و پوشش در نگاه که مردان و زنان در مواجهه با نامحرم به آن توصیه شده‎اند.در این بخش از آسمونی تعدادی از آیات قرآن در مورد حجاب را برای شما عزیزان قرار داده ایم.

    آیه ی 32 سوره ی الاحزاب

    خطاب به زنان مسلمان می فرماید: ای زنان پیامبر شما مانند زنان دیگر نیستید، اگر خداترس و پرهیزکار باشید پس زنهار نازک و نرم با مردان سخن نگویید مبادا آنکه دلش بیمار (هوا و هوس) باشد به طمع افتد، بلکه متین و درست سخن گویید.

    آیه ی 33 سوره ی الاحزاب

    خطاب به زنان مسلمان می فرماید: و در خانه هایتان بنشینید و آرام گیرید (بی حاجب و ضرورت از منزل بیرون نروید) و مانند دوره ی جاهلیت پیشین آرایش و خودآرایی نکنید و نماز به پا دارید و…

    آیه ی 53 سوره ی الاحزاب

    می فرماید: …و هرگاه از زنان متاعی می طلبید از پس پرده طلب نمایید که حجاب برای آنکه دلهای شما و آنها پاک و پاکیزه بماند بهتر است و…

    آیه ی 55 سوره ی الاحزاب

    کسانی که بر زنان محرم هستند را ذکر کرده و می فرماید: و زنان را باکی نیست که بر پدران و فرزندان و برادران و فرزندان برادران و فرزندان خواهران و زنان مسلمان و کنیزان ملکی بی حجاب و بدون پوشش در آیند. (و از غیر اینها باید احتجاب کنند) *این آیه برای محرمان زنان مجرد بوده و کلیه ی محرمان در آیه ی 31 سوره ی نور در پایین تر ذکر شده است.

    آیه ی 59 سوره ی الاحزاب

    می فرماید: ای پیامبر به زنان و دختران خود و به زنان مومن بگو که خویشتن را (به چادر) بپوشانند که این کار برای اینکه شناخته شوند (به ایمان دار بودن) و اذیت و آزار نکشند (از تعرض و جسارت آزار نکشند) بر آنان بهتر است و…

    آیه ی 30 سوره ی نور

    می فرماید: بگو: مومنین چشمهایتان را از نگاه ناروا بپوشانند و از فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی شما بهتر است و البته خداوند به هر چه انجام دهید کاملا آگاه است.

    آیه ی 31 سوره ی نور

    می فرماید: و بگو به زنان مومن تا چشمها را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند و زینت و آرایش خود را جز آنچه قهراً ظاهر می شود آشکار نسازند و باید خود را بپوشانند و جمال خود را آشکار نسازند جز برای شوهران خود و پدران شوهر و پسران و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادر و پسران خواهر خود و زنان و کنیزان ملکی و اتباع و اطفالی که هنوز بر مسائل زنان آگاه نیستند و آن طور پای به زمین نزنند که خلخال و زیور پنهان پاهایشان معلوم شود و…

    آیه ی 60 سوره ی نور

    می فرماید: و زنان سالخورده که امید ازدواج ندارند بر آنان باکی نیست اگر زینت خود را ظاهر کنند و یا جامه های خود را (مانند چادر و روپوش) نزد نامحرمان بردارند و اگر باز عفت برگزینند بهتر است و…

    - منبع، پورتال آسمونی http://www.asemooni.com/religion/quran/verses-quran-about-veil#ixzz3lMcZWiv8

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-06-20] [ 12:26:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ذکری که انسان را سحر خیز می کند.   ...

    ۰۵ (۹۱)
    خداوند متعال دو فرشته را بر او می گمارد تا او را بيدار نمايند، اگر بيدار شد كه شد، وگرنه خداوند به آنان دستور مى‏دهد كه براى او استغفار نمايند.

    درباره بيدار شدن براى هر امرى و يا براى خصوص دعا و استغفار رواياتى وارد شده است.

    از آن جمله جهت بيدار شدن براى هر امرى منقول است كه امام باقر علیه السلام فرمودند:

    «هر بنده‏ اى تصميم بگيرد كه هر ساعت و لحظه‏ اى كه خداوند بهتر از آن آگاه است بيدار شود، خداوند دو فرشته به او مى‏ گمارد تا او را در آن لحظه حركت دهند.»

    در روايتى پيرامون بيدار شدن براى خصوص دعا و استغفار، آمده است كه حضرت ابى الحسن امام كاظم علیه السلام فرمودند:

    «هر كس خواست شب بيدار شود، هنگام خوابيدن بگويد:

    «اللّهمّ، لا تنسنى ذكرك، و لا تؤمنّى مكرك، و لا تجعلنى من الغافلين، و أنبهنى لأحبّ السّاعات إليك، أدعوك فيها فتستجيب لى، و أسألك فتعطينى، و أستغفرك و تغفر لي [يا: فتغفر لي‏]، إنّه لا يغفر الذّنوب إلّا أنت، يا أرحم الرّاحمين.»

    حضرت علیه السلام فرمودند:

    «خداوند متعال دو فرشته را بر او مى‏ گمارد تا او را بيدار نمايند، اگر بيدار شد كه شد، وگرنه خداوند به آنان دستور مى‏دهد كه براى او استغفار نمايند. و اگر در آن شب مرد، در حال شهادت جان مى‏ سپارد، و اگر بيدار شد، هر چه در آن وقت [يا: در آن جا] از خداوند متعال بخواهد به او عطا مى‏ فرمايد.»

    در روايتى پيرامون بيدار شدن براى شب زنده دارى و عبادت آمده كه حضرت جعفر بن محمد به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام از امير المؤمنين علیه السلام نقل کرد که فرمودند: «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

    «هر كس خواست هر مقدار از شب را بيدار شود، هنگام دراز كشيدن در محل خوابيدنش بگويد:

    «اللّهمّ، لا تؤمنّى مكرك، و لا تنسنى ذكرك، و لا تجعلنى من الغافلين. أقوم إن شاء اللَّه ساعة كذا و كذا.»

    خداوند، فرشته‏ اى را بر او مى‏ گمارد كه او را در همان لحظه بيدار نمايد.»

    در روايتى راجع به بيدارى براى نماز آمده است موسى بن جعفر عليهما السلام فرمودند:

    «هر كس خواست شب براى نماز برخيزد و خواب نرود، هنگام رفتن به رختخوابش بگويد:

    «اللّهمّ، لا تؤمنّى مكرك، و لا تنسنى ذكرك، و لا تولّ عنّى وجهك، و لا تهتك عنّى سترك، و لا تأخذنى على تمرّدى، و لا تجعلنى من الغافلين، و أيقظنى من رقدتى، و سهّل لى القيام في هذه اللّيلة في أحبّ الأوقات إليك، و ارزقنى فيها الصّلاة و الشّكر و الدّعاء، حتّى أسألك فتعطينى، و أدعوك فتستجيب لى، و أستغفرك فتغفر لى، إنّك أنت الغفور الرّحيم.»

    منابع:کافی/فلاح السائل

    پایگاه مقاومت شهید شیخ علیزاده

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-06-19] [ 11:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فضیلت شب و روز دحوالارض و اعمال آن   ...

    nahad41شب بیست‏وپنجم:شب دحو الارض است،یعنى پهن شدن زمین از زیر کعبه به روى آب،و از شبهاى بسیار شریف‏ است که رحمت خدا در آن نازل مى‏شود،و قیام به عبادت د رآن اجر بسیار دارد،و از حسن بن على وشّاء روایت شده‏ که گفته:من کودک بودم که با پدرم در شب بیست‏وپنجم ماه ذو القعده،در خدمت حضرت رضا علیه السّلام شام خوردیم،حضرت فرمود امشب حضرت ابراهیم و حضرت عیسى علیهما السلام متولّد شده‏اند،و زمین از زیر کعبه پهن شده،پس هرکه روزش را روزه بدارد،چنان است‏ که شصت ماه روزه داشته باشد،و در روایت دیگر است که فرمود:در این روز حضرت قائم(عج)قیام خواهد کرد. روز بیست‏وپنجم:روز دحو الارض است،یکى از آن چهار روزى است،که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است،و در روایتى آمده:که روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر آمده که کفاره هفتاد سال است،و هرکه‏ این روز را روزه بدارد،و شب را به عبادت به سر آورد،براى او عبادت صد سال نوشته شود و براى روزه‏دار این روز، که هرچه در میان زمین و آسمان است استغفار کند،و این روزى است که رحمت خدا در آن منتشر شده،و براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیارى است،و بارى این روز جز روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل دیگر وارد است: اوّل:نمازى که در کتابهاى علماى شیعه از اهل قلم روایت شده و آن دو رکعت است در وقت چاشت[بالا آمدن آفتاب تا پیش از گذشتن از وقت ظهر]در هر رکعت پس از سوره«حمد»پنج مرتبه سوره«و الشّمس»خوانده شود،و پس از سلام بگوید،

    لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

    هیچ جنبش و نیرویى نیست مگر به خداى برتر بزرگآنگاه دعا کند و بخواند:

    یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .

    اى نادیده‏گیر لغزشها لغزشم را نادیده‏گیر،اى اجابت کننده دعاها،دعایم را اجابت کن،اى شنواى صداها،صدایم را بشنو،و به‏ من رحم کن،و از بدیهایم و آنچه نزد من است درگذر،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.دوّم:خواندن دعایى که شیخ در کتاب«مصباح»فرموده:خواندن آن مستحبّ است:

    اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَهِ وَ فَالِقَ الْحَبَّهِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَهِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَهٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَهً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَهً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَهِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاهِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاهِ الْجَنَّهِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ‏] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَهَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَهِ ،

    خدایا اى گستراننده کعبه،و شکافننده دانه،و برگیرنده سختى،و برطرف کننده هر گرفتارى،از تو مى‏خواهم‏ در این روز از روزهایت،که حقّش را بزرگ گرداندى،و سبقتش را پیش انداختى،و آن را نزد اهل ایمان امانت و و به سوى خود وسیله قرار دادى،و به رحمت گسترده‏ات که بر محمّد درود فرستى آن بنده برگزیده‏ات‏ در پیمان نزدیک،روز دیدار،شکافنده هر امر بسته،و دعوت کننده به حق،و بر اهل بیت پاکش‏ آن راهنمایان،و روشن‏کنندگان راه حق،ستونهاى جبّار،و متولّیان بهشت و دوزخ،و عطا کن به ما از عطاى در خزانه‏ات که نه بریده شود،و نه منع گردد،تا به وسیله آن توبه،و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمایى

    یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاهِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَهِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَهِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَهِ ،

    اى بهترین خوانده شده و کریم‏ترین امید شده،اى کفایت کننده،اى وفادار،اى آن‏که لطفش پنهانى است،به لطفت به من لطف کن،و به‏ عفوت خوشبختم نما،و به یارى‏ات تأییدم فرما،و از ذکر کریمانه‏ات فراموشم مکن به حق متولیان امرت و نگهبانان‏ رازت و از گرفتاریهاى روزگار تا روز قیامت و برانگیخته‏شدن خفظم کن‏ هنگام بیرون آمدن جانم،و فرو رفتن در قبرم،و تمام شدن کارم،و سپرى شدن عمرم،اولیایت را به بالینم حاضر کن،خدایا یادم کن،بر طول پوسیدگى،زمانى‏که در میان توده‏هاى خاک فرود آیم،و فراموش‏کنندگان از مردم فراموشم کنند،و در خانه اقامت فرودم آر،و در منزل کرامت جایم ده،

    وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ‏] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ.

    و از دوستان اولیایت،و برگزیدگان و خاصان درگاهت قرارم‏ ده،و دیدارت را بر من مبارک گردان،و پیش از فرا رسیدن پایان عمرم حسن عمل روزى‏ام فرما، درحالى‏که پاک از لغزشها و گفتار بى‏پایه و منطق تباه باشم.خدایا مرا به حوض پیامبرت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)وارد کن،و از آن به من بنوشان،نوشاندنى سیراب کننده،روان و گوارا،که پس از آن هرگز تشنه نشوم،و از ورود به آن طرد نگردم،و از آن‏ منع نشوم،و آن را قرار ده برایم بهترین توشه،و کاملترین وعده‏گا،روزى که گواهان بپا مى‏خیزند.خدایا لعنت کن گردنکشان‏ گذشته و آینده را،هم آنان‏که حقوق اولیایت را به ناحق به خود اختصاص دادند.خدایا پایه‏هایشان را بشکن،و پیروان و عمّالشان را نابود ساز،زمیه‏هاى هلاکتشان را به زودى فراهم فرما،و کشورهایشان را از دستشان بگیر،و راههایشان را بر آنان تنگ کن، و بر آنان‏که با آنان سهیم و شریکند لعنت فرست.

    اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَهِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ‏] وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.

    خدایا در فرج دوستانت شتاب کن و حقوق تاراج‏رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق آشکار کن،و او را یارى‏رسان دینت بدار،و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده.خدایا فرشتگان پیروزى را گرداگرد او همواره بدار،و به آن دستورى که در شب قدر به او القا کردى او را انتقام‏گیرنده خویش‏ قرار ده،تا جایى‏که خشنود شوى،و دینت به وسیله او،و به دست او به گونه‏اى نو و تازه بازگردد،و حق به طور کامل ناب شود،و باطل به صورت‏ همه جانبه به دور افکنده شود.خدایا بر او و همه پدرانش درود فرست،و ما را از همنشینان و خاندانش قرار بده،و در زمان بازگشتش ما را برانگیز،تا در دوران او در شمار یارانش باشیم.خدایا درک قیامش را روزى ما کن،و در روزگارش ما را حاضر کن،و بر او درود فرست،و سلام او را به ما باز رسان،درود و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.میرداماد(ره)در رساله اربعه ایّام خود،در بیان اعمال روز دحو الارض فرموده است:زیارت امام رضا علیه السّلام‏ در این روز افضل اعمال مستحبّ،و مؤکّدترین آداب مى‏باشد،و همچنین زیارت آن حضرت در روز اول ماه رجب الفرد در نهایت تأکید بوده،و نسبت به آن ترغیب بسیار شده است. روز آخر ماه:سال دویست‏وبیست بنابر مشهور،امام جواد علیه السّلام،در بغداد به سبب زهرى که معتصم عباسى به ایشان خوراند شهید شد و این حادیثه تقریبا پس از درگذشت دوسال‏ونیم از مرگ مأمون عبّاسى اتفاق افتاد،چنان‏که خود آن جناب مى‏فرمود الفرج بعد المامون بثلاثین شهرا[گشایش کار سى‏ماه پس از مأمون است]و این جمله نشان‏دهنده این است که آن حضرت از سوء معاشرت مأمون در کمال رنج و ناراحتى بوده است،که مرگ خود را فرج و گشایش تعبیر نموده است،چنان‏که پدر بزرگوارشان‏ امام رضا علیه السّلام،در زمان ولایتعدى خویش چنین بوده است و در هر جمعه که از مسجد جامع باز مى‏گشت،به همان حال که عرق‏ ریزان و غبارآلوده بود،دستها را به درگاه الهى بلند نموده و مى‏گفت:الهى اگر فرج و گشایش کار من در مرگ من است‏ پس همین ساعت در مرگ من شتاب ورز و پیوسته در غم‏واندوه بود،تا از دنیا رحلت فرمود،و امام جواد علیه السّلام زمانى که وفات کرد از عمر شریفش بیست‏وچند سال و چند ماه گذشته بود،مرقد شریف ایشان در بقعه مبارکه کاظمیه در پشت سر جّد بزرگوارشان‏ امام موسى بن جعفر علیهما السّلام قرار دارد.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-06-18] [ 12:34:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عذاب زنانی از امت رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم)   ...

    حضرت رضا (ع) بتوسط آباء اجداد خود از على بن ابى طالب روايت كرده است كه آن جناب فرمود من و فاطمه (ع) وارد شديم بر رسول خدا (ص) پس آن جناب را يافتم بشدت گريه ميكرد من عرض كردم پدر و مادرم فداى تو باد يا رسول اللَّه چرا گريه ميكنى.
    فرمود يا على آن شبى كه مرا در آسمان سير ميدادند زنانى از امت خود را ديدم كه در عذاب سخت معذب بودند و من از براى آنها بفزع آمدم و از سختى عذاب آنها مرا گريه دست داد.
    زنى‏ را ديدم‏ كه بموى خود آويخته بود و دماغ و مغز سر او بجوش آمده بود و زنى‏ را ديدم‏ بزبان خود آويخته بود و آب بسيار گرم جوشان در حلق او ميريختند و زنى‏ را ديدم‏ كه به دو سینه خود آويخته بود و زنى‏ را ديدم‏ كه گوشت بدن خود را ميخورد و آتش از زير او زبانه ميكشيد و زنى‏ را ديدم‏ كه دو پاى او را بر دو دست او بسته بودند و مارها و عقارب بر او مسلط بودند و او را اذيت مينمودند.
    زنى را ديدم كه كر و كور و لال بود و در تابوتى از آتش بود و مغز سرش از لوله‏هاى دماغش بيرون مى‏آمد و بدن او از ناخوشى خوره و پيسى قطعه قطعه بود و زنى را ديدم كه بر دو پاى خود در تنور آتش آويخته بود و زنى را ديدم كه گوشت پشت و پيش بدنش را بمقراضهاى(قیچی) آتشين ميچيدند و زنى را ديدم كه صورت و دو دستش ميسوخت و رودهاى خود را ميخورد و زنى را ديدم كه سر او مانند سر خوك و بدنش مانند بدن حمار بود و به هزار هزار رنگ عذاب معذب بود و زنى را ديدم كه بصورت سگ بود و آتش از مقعدش داخل ميشد و از دهانش خارج ميشد و فرشتگان تازيانه‏هاى آتش بر سر و بدنش ميزدند.
    فاطمه عرض كرد كه اى حبيب من و روشنى چشم من خبر بده مرا كه عمل و طريقه اين زنان چه بوده كه حقتعالى آنها را باين گونه عذابها مبتلا ساخته.
    فرمود اى دخترك من اما آن زنى كه بموى خود آويخته بود موى خود را از مردان نمى‏پوشانيد و آن زنى كه به زبان خود آويخته بود شوهرش را اذيت و آزار مينمود و آن زنى كه به دو سینه آويخته بود تمكين شوهرش نميكرد كه با او بخوابد و آن زنى كه به دو پاى خود آويخته بود بدون اذن شوهرش از خانه‏اش بيرون ميرفت و آن زنى كه گوشت بدنش را ميخورد بدنش را از براى مردم زينت ميداد و آن زنى كه پاى و دستش بهم بسته بود و مارها و عقربها بر او مسلط بودند زنى است كه بدن و محل وضويش نجس است و جامه‏هايش نجس است و غسل جنابت و غسل حيض نميكند و خود را از اين گونه نجاسات تطهير و تنظيف نميكند و نماز را سبك ميشمارد.
    يعنى اعتنائى بنماز ندارد و آن زن كر و كور و گنگ زنى است كه از زنا بچه مى‏آورد و آن طفل را در گردن شوهرش مى‏بندد و ميگويد اين طفل از شوهر من است و آن زنى كه گوشت او را بمقراض(قیچی) مى‏چيند آن زنى باشد كه خود را بمردان مينمايد و آن زنى كه صورت او ميسوخت و روده‏هاى خود را ميخورد.
    زنى است كه زنها را از براى مردان ميبرد(دلالی جنسی) كه آن را جاكش گويند و آن زنى كه سر او مثل سر خوك و بدون او مثل بدن حمار بود زن سخن چين و دروغگو است كه ميان دو نفر فتنه ميكند و آن زنى كه بصورت سگ بود و آتش از مقعدش ميرفت و از دهانش بيرون مى‏آمد كنيزك مغنيه بدخواهنده(آوازه خوان) است.
    پس از آن فرمود واى بر زنى كه شوهرش را بغضب آورد و خوشا بحال زنى كه شوهرش از او راضى و خوشنود باشد.
    منبع:
    عيون أخبار الرضا(علیه السلام)-ترجمه آقا نجفى ج‏1- ص250و249

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-17] [ 12:30:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا   ...

     

    حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا

    حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا

     

    شهيد غلامرضا آب شکار ( ۱۳۶۲-۱۳۴۵ شيراز )

    … و اي خواهر مهربانم از شما مي خواهم که مانند زينب کبري (سلام الله عليه) صبر را پيشه خود سازيد و صبور باشيد و با حجابتان مشت محکمي بر دهان دشمنان اسلام و اين منافقان کور دل بزنيد.

    حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا

    حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا

    شهيد عبد محمد آتش پنجه ( ۱۳۶۵-۱۳۴۱ دهدشت )

    … و از همسرم مي خواهم زينب گونه باشد و با حجاب و حضور در صفهاي نمازشان مشت محکمي بر دهان آمريکا و ايادي مزدورش بکوبد.
    شهيد شمسعلي آزمان ( ۱۳۶۲-۱۳۴۳ دهدشت )

    خواهرم، شما را به زينب قسم مي دهم حجاب خودتان را به خوبي رعايت کنيد و مشت محکمي بر دهان آمريکا بزنيد.
    … از تمام خواهران حزب الله مي خواهم که حجاب اسلامي را رعايت کنند.
    شهيد غلامرضا آشوري ( ۱۳۶۴-۱۳۴۵ شاهرود )

    … و اي خواهرم حجابت را حفظ کن.
    … اي خواهرها حجابتان را حفظ کنيد و با حجاب خود مشت محکمي بر دهان منافقين بزنيد.
    شهيد عليرضا آشيانه ( ۱۳۶۲-۱۳۴۶ تهران )

     

    از شما خواهران حزب الله مي خواهم که حجاب خود را حفظ کرده و با حجابتان مشت محکمي بر دهان دشمنان اسلام بزنيد و البته اين را به خاطر داشته باشيد که اگر بي حجابي به نظر غربي ها تمدن است پس حيوانات از همه متمدن ترند. خواهرانم با حجابتان پاسدار خون شهيدان باشيد و در پشت جبهه با هوشياري و در صحنه بودنتان ضد انقلاب را رسوا و اسلام را حفظ کنيد.
    شهيد فتحعلي آل حکمت ( ۱۳۶۲-۱۳۴۱ دامغان )

    اي خواهران عزيز و مهربانم، شما زينب گونه باشيد و با رعايت حجابتان مشت محکمي بر دهان ابرقدرتها بکوبيد.
    شهيد علي بازاجتماعي ( ۱۳۶۷-۱۳۴۹ اقليد )

    … و تو اي خواهرم، حجاب تو مشت محکمي است بر دهان امريکا و اياديش و حجاب تو وسيله اي براي مبارزه با دشمن مي باشد.
    شهيد احمد احمد نژاد بيرم آباد ( ۱۳۶۲-۱۳۴۶ مشهد )

    … و پيام ديگر بنده اين است که از شما مي خواهم که با حجاب خود مشت محکمي بر دهان امپرياليسم جهانخوار و اين ضد انقلابيون داخلي بزنيد و [ بدانيد که ] حجاب شما از خون شهيدي که روي زمين مي ريزد در نزد خداوند مقام بالاتري دارد.
    شهيد صدرالله ( ابوالفضل ) اسدي ( ۱۳۶۴-۱۳۵۰ تهران )

    … و اي خواهران من، اميد است که همچون زينب (سلام الله عليه) در مقابل حوادث زمان مقاومت کنيد. از شما تقاضا دارم که نماز و روزه خود را ترک نکنيد، اميدوارم که با حفظ حجاب خود مشت محکمي بر دهان ابرقدرتها و کساني که مي خواهند از راه بي حجابي ملت ما را از دين و ايمان عقب بيندازند بزنيد.

    حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا

    حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا

    شهيد غلامحسين اسماعيلي ( ۱۳۶۴-۱۳۳۶ تهران )

    دخترم و همسرم زينب وار زندگي کنند و حجابشان را رعايت کنند تا مشت محکمي بر دهان ابر قدرتها باشد.
    شهيد عباس اکبري ( ۱۳۶۴-۱۳۴۸ مبارکه )

    اي خواهر، حجاب تو کوبنده ترين مشتي است به دهان استعمار جهاني.
    شهيد عبدالمطلب اکبري باصري ( ۱۳۶۶-۱۳۴۳ خرم بيد )

    از خواهرانم مي خواهم که با رعايت حجاب اسلامي مشت محکمي بردهان دشمنان اسلام بکوبند.
    شهيد علي اميري ( ۱۳۶۳-۱۳۴۹ باغملک )

    … و از خواهران مسلمان نيز تقاضا دارم حجاب خود را حفظ بنمايند و با حفظ نمودن حجاب مشتي محکم بر دهان ابر قدرتان بزنند.
    شهيد علي اکبر اميني دربرزي ( ۱۳۶۷-۱۳۴۷ صدوق )

    … و شما خواهرانم مي توانيد با حفظ حجاب خود مشتي به دهان دشمنان دين بزنيد و تا مي توانيد در سنگر پشت جبهه کمک کنيد به هر اندازه اي که مي توانيد.

    حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا

    حجاب و مبارزه با منافق و استکبار و شياطين در وصاياي شهدا

    شهيد غلامرضا باباصفري رناني ( ۱۳۶۶-۱۳۴۹ اصفهان )

    … و سخني با خواهرانم: حجاب اسلامي خود را رعايت کنيد و به درستان ادامه دهيد تا با درس خواندن و حجابتان مشت محکمي به پوزه ابرقدرتهاي شرق و غرب بزنيد.
    شهيد علي بخش باقري ( ۱۳۶۵-۱۳۴۵ فيروزآباد )

    … و شما خواهران عزيز و مهربانم، مهمترين و برنده ترين سلاح شما ايمان و حجاب شماست، با حجاب کامل و با آن معنويت خاصي که اسلام براي شما خواهران عزيز قائل شده، مشت محکمي بر دهان دشمنان اسلام و قرآن بزنيد.
    شهيد غلامرضا بهروزي نژاد تهراني ( ۱۳۶۳-۱۳۴۵ تهران )

    از شما تقاضا مي کنم که حجاب خود را حفظ کنيد که زيرا حجاب شما مشتي است بر دهان کفار.
    شهيد علي محمد بهميي ( ۱۳۶۶-۱۳۲۳ اميديه )

    همسر و خواهران روستايي خوبم، حجابتان را کاملتر و بهتر کنيد که اين خود مشت محکمي است بر دهان ضد انقلاب.
    شهيد علي پازوکي ( ۱۳۶۴-۱۳۴۷ پاکدشت )

    خواهرانم، از شما مي خواهم که فرزندانتان را همانگونه که حسين (عليه السلام) و زينب کبري (سلام الله عليه) بودند تربيت نموده و تحويل جامعه اسلامي نماييد و همين طور خودتان حجاب را بيش از پيش فراگيريد و با حجابتان بر دشمنان اسلام و قرآن يورش ببريد. همانا حجاب شما مشت محکمي است بر پيکر پوسيده استعمار. پس سعي کنيد با اعمال و رفتارتان بهشت برين را براي خودتان خريداري کنيد و در تربيت فرزندانتان کوتاهي نکنيد.
    شهيد عباس پور ابراهيمي ( ۱۳۶۵-۱۳۴۰ اراک )

    … و اي خواهرانم، شما همچون زينب (سلام الله عليه) باشيد و با حجاب خود مشت محکمي به آن بي حجابهاي خبيث بزنيد.
    … و اي همسرم، تو بايد رفتار و اخلاقت از همه لحاظ الگو باشد، حجابت را حفظ کن و صبر و استقامت داشته باش که خداوند مي فرمايد: خدا با صابران است.
    شهيد علي پورعلي ( ۱۳۶۱-۱۳۴۳ تهران )

    … و وصيتي نيز با خواهرانم، آنها نيز با همان حجاب و پاکي واقعاً که مشت محکمي بر دهان ياوه گويان مي زنند. پس خواهش مي کنم که آن سنگر حجاب را ترک نکنند و مانند دختران زينب باشند. بله، همان چادرهاي سياه که کم کم داشت در رژيم طاغوت جمع مي شد و حجاب از ياد مي رفت، همان ها امروز سنگر خواهران براي مبارزه با استعمار است.
    شهيد غلامرضا ترکيان ( ۱۳۶۴-۱۳۴۲ کرج )

    بدانيد که مادر و خواهر و برادر، شما با حجاب خود و با رفتن در صفهاي نماز جماعت و نماز جمعه و پشتيباني از جبهه ها مي توانيد مشت محکمي را بر دهان استکبار جهاني و شايعه پراکنان و ضد انقلاب مخصوصاً انجمن هاي حجتيه و گروه هاي به اصطلاح حامي خلق بزنيد. شما از شايعه ها دوري کنيد که ايمان شما را سست نکند و به تبليغ اسلام بپردازند.
    شهيد سيدمهدي تقوي ( ۱۳۶۴-۱۳۳۰ دامغان )

    ان شاء الله بچه هاي عزيزم، اخلاق اسلامي و حجاب اسلامي را پيشه خود سازيد.
    … [ خواهرانم ] بدانيد، به خداي شهدا، جبهه شما، يک، حجاب و دو، صرفه جويي در منزل [ است ] ، لازم به تذکر است که با جوراب نازک و روسري هايي که به گردن افتاده، به خدا شهدا از شما راضي نيستند و بلکه شهدا شما را لعنت مي کنند. شما بايد با حجاب اسلاميتان مشت محکمي بر دهان ياوه گويان شرق و غرب بزنيد.
    شهيد علي تنگلي ( ۱۳۶۵-۱۳۴۸ مشهد )

    مادر و خواهرانم، حجاب خود را حفظ کنيد و با رعايت حجاب مشت محکمي به دهان صدام و جنايتکاران بزنيد.
    شهيد غلامرضا توکلي برزکي ( ۱۳۶۵-۱۳۴۶ کاشان )

    چند جمله اي به برادران و خواهران جوان و دانش آموزان خواهر: حجاب خود را حفظ کنيد که مشت کوبنده اي است بر دهان دشمنان. اي برادر چشم پوشي کن از ديدن ناموس مردم و نامحرم که اين خود نيز باعث سرکوب شدن دشمن است.
    شهيد علي ثناجو ( ۱۳۶۵-۱۳۴۷ کرج )

    … و شما خواهر و مادر عزيزم، شما مي توانيد با حجاب خود و شرکت در نماز جمعه مشت محکمي به دهان اين ضد انقلاب بزنيد تا بدانند که با شهادت من دست از اين انقلاب و امام بزرگوارمان نخواهيد برداشت.
    شهيد علي جعفري نيا ( ۱۳۶۶-۱۳۴۹ قم )

    خواهر و مادرم و ديگر اقوام، از شما مي خواهم با حجاب خود مشتي کوبنده بر دهان دشمنان بزنيد که همانا بهترين جهاد براي شما حجاب مي باشد.
    شهيد علي جهانشاهي ( ۱۳۶۴-۱۳۴۶ قزوين )

    خواهر کوچکم! درست را بخوان و حجابت را حفظ کن تا مشت محکمي بر دهان دشمنان ذليل اسلام بزني و برايم دعا کن که خداوند برادرت را ببخشد.
    شهيد عليرضا چراغ چشم ( ۱۳۶۵-۱۳۴۵ دزفول )

    خواهرانم، حجاب شما پايه اي از پايه هاي محکم اين انقلاب [ است ] که تا به حال با بقيه پايه هاي ديگر اين انقلاب پا برجا مانده و مشت محکمي بر دهان استعمار و لرزي شديد در درون کفار شرق و غرب جهان زده ايد.
    شهيد غلامحسين حاج عبادي اميري ( ۱۳۶۴-۱۳۳۹ تهران )

    اي خواهر عزيزم، حجابت را خوب نگهدار که با حجاب مشت محکمي به دهان منافقان و کافران بزني.
    … از خواهران عزيزم در حفظ حجاب کوشا باشيد و هميشه اين جمله به يادتان باشد که حجاب شما کوبنده تر از خون ماست. مخصوصاً که خانواده هاي شهدا هستيم و اين مسئله را بيشتر بايد رعايت کنيم.
    شهيد عليرضا حاجي بيگ لو ( ۱۳۶۵-۱۳۴۸ نيشابور )

    از خواهرانم مي خواهم که مانند زينب (سلام الله عليه) باشند و حجاب خود را رعايت نمايند که حجاب زن ارزنده تر از خون شهيد است و با اين عمل خود مشت محکمي در دهان منافقين و ياوه سرايان استعماري بزنند و آبروي اسلام را حفظ نمايند.
    شهيد علي حسن زاده ( ۱۳۶۶-۱۳۵۰ اردبيل )

    … و حالا شما اي خواهر و خواهران، وصيت من به شما اين است که هميشه حجابتان را رعايت کنيد. زيرا شما با رعايت حجابتان مشت محکمي بر دهان شرق و غرب مي زنيد و شما نيز با رعايت حجابتان مانند رزمندگان سلاح به دوش گرفته ايد و با کفار مي جنگيد.
    شهيد عبدالحميد حسني ( ۱۳۵۹-۱۳۳۸ شيراز )

    در پايان از خواهران عزيز و گرامي مي خواهم که در پشت جبهه هاي جنگ حق عليه باطل حافظ خون شهدا باشند و با حفظ حجاب خود مشت محکمي به دهان شرق و غرب وارد نمايند و ما را از حمايتهاي بي دريغ خود در پشت جبهه غافل نکنند.
    شهيد سيدمحمدحسن حسيني ( ۱۳۶۱-۱۳۴۴ شيراز )

    با اين حجابتان به ضد انقلابيون بفهمانيد که اسلام عزيز هميشه زنده و پايدار است.

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-16] [ 06:25:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حجاب و عفاف در کلام ائمه اطهار   ...

    حضرت رسول خدا (ص ) در ضمن گفتارى فرمود: دو دسته اهل دوزخ هستند و حتى بوى بهشت (كه تا پانصد سال راه به مشام مى رسد) به مشام آنها نخواهد رسيد.

    1-ستمگرانِ تازيانه به دست كه با تازيانه مردم را بى خودى مى زنند.

    2-زنان بدحجاب و برهنه اى هستند كه با زرق و برق ، خود را به مردم نشان داده و هوسهاى آنها را به سوى خود جذب مى كنند، موهاى سرشان همچون كوهانهاى شتر سبكسر عربى است .(5)

    و فرمود:زنى كه از خانه اش در حالى كه خود را آراسته و بزك كرده و عطر زده (بى آنكه پوشش اسلامى را رعايت كند) خارج گردد، و شوهرش ‍ به اين كار راضى باشد.

    (گناه آن به قدرى بزرگ است كه ) براى هر گامى كه آن زن در بيرون خانه برمى دارد، خانه اى در دوزخ براى شوهرش ساخته مى شود.(6)

    و نيز فرمودند:

    زن بى حفاظ، آسيب پذير است ، هر گاه از خانه (بدون حجاب ) خارج شد، شيطان او را احاطه مى كند و در چشم انداز نفوذ شيطان قرار مى گيرد.(7)

    و نيز فرمودند: با خواندن سوره نور(و توجّه و عمل به دستورهاى آن ) زنان خود را (از بى عفتى و دورى از حريم حجاب ) حفظ كنيد.(8)

    و نيز فرمودند:زنى كه خود را براى ديگران خوشبو كند او خود در آتش ‍ است و ننگ محسوب مى گردد.(9)

    و نيز فرمودند: وقتى زنى در جائى بنشست و از آنجا برخاست نبايد مردى در آن مكان بنشيند تا آنكه گرمى آن از بين برود و سرد شود.(10)

    ونيز فرمودند: هركس بازنى كه محرم او نيست مصافحه كند غضب حق تعالى رابراى خود خريده است .(11)

    و نيز فرمودند:هر كس بطور حرام با زنى مصافحه كند يعنى به او دست بدهد روز قيامت درغّل و زنجير بسته و سپس به آتش انداخته خواهد شد.(12)

    و نيز فرمودند: براى زن سزاوار نيست كه هنگام بيرون رفتن از خانه اش ‍ لباسهايش طوری باشد كه برجستگى هاى اندامش از بيرون ظاهر گردد.(13)

    پيامبر خدا (ص ) فرمودند:

    يا فاطمه هر زنى كه خود را زينت كند و لباسهاى زيبايش را بپوشد و از خانه خارج شود كه مردم به او نگاه كنند، ملائكه آسمانها و زمينهاى هفتگانه او را لعنت مى كنند و پيوسته مورد غضب الهى است و اگر بميرد دستور داده مى شود او را بسوى آتش جهنم ببرند.(14)

    و نيز فرمودند:

    اى سلمان در آخر زمان مردها به مردها وزنها به زنها بسنده كنند، لواط رايج مى شود و هم جنس بازى فراوان گردد و آثار شوم آن مانند مرض ‍ ايدز دنيا را فرا مى گيرد و مردها شبيه به زنها و زنها شبيه به مردها مى شوند و زنان و دختران سوار زين (مانند دوچرخه و موتور) مى شوند، بر اينگونه زنان از امت من لعنت خدا باد.(15)

    و نيز فرمودند:

    در آخر زمان زنها پوشيده و برهنه هستند (لباسى مى پوشند كه در ايجاد فساد با برهنه بودن تفاوتى ندارند، يعنى برجستگى هاى اندامشان از زير لباس ظاهر است ). روسرى هايشان را مثل كوهان شتر درست مى كنند، لعنت كنيد ايشان را كه آنها ملعونند.(16)

    حضرت رسول (ص ) خطاب به حولاء همسر عطاره ، مى فرمايند:

    اى حولاء زينت خود را براى غير شوهرت آشكار نكن و براى زن جايز نيست مچ و پايش را براى مرد نامحرم آشكار سازد و اگر مرتكب چنين عملى شد.

    اول اينكه : خداوند سبحان هميشه او را لعنت مى كند.

    دوم اينكه : دچار خشم و غضب خداوند بزرگ مى شود.

    سوم اينكه : فرشتگان الهى هم او را لعنت مى كنند.

    چهارم : عذاب دردناكى براى او در روز قيامت آماده مى شود.

    اى حولاء هر زنى كه به خداوند سبحان و روز قيامت ايمان دارد زينتش ‍ را براى غير شوهرش ظاهر نمى كند و همچنين موى سر و مچ خود را نمايان نمى سازد و هر زنى كه اين كار را براى غير شوهرش انجام دهد دين خود را فاسد كرده و خداوند را نسبت بخود خشمگين نموده است .(17)

    *حجاب از نظر على (ع )

    حضرت اميرالمومنين على (ع ) در ضمن فرمايشاتشان به فرزندش (ع ) مى فرمايد: در مورد حجاب بانوان سختگير باش ، چرا كه رعايت حجاب به طور جدّى و محكم ، زنان را به سالمتر و پاكيزه ، حفظ خواهد كرد.(18)

    و نيز فرمودند:

    پوشيدن لباس ضخيم بر شما لازم است ، زيرا كسى كه لباسش نازك و بدن نما باشد، دينش نيز ضعيف و نازك است .(19)

    و نيز فرمودند: شوهرى كه از همسرش اطاعت كند، خداوند او را از جانب صورت به طور واژه گونه وارد دوزخ گرداند.

    شخصى پرسيد: اين اطاعت كه موجب چنين مجازاتى است كدام اطاعت است ؟

    حضرت فرمودند: زن از او مى خواهد كه با لباس نازك (به مراكز پر جمعيت مانند) حمّامها و عروسيها و مجالس ترحيم برود، و شوهرش ، به او اجازه دهد و از سخن او اطاعت كند.(20)

    (زيرا عدم كنترل اين قبيل مراكز عمومى با موازين شرعى و اخلاقى ، جايگاهى براى فساد خواهد شد)

    و نيز فرمودند:

    پيغمبر (ص ) نهى كرد، زنى را كه براى غير شوهرش آرايش نمايد و اگر چنين كند بر خداوند سزاوار است كه او را در آتش دوزخ بسوزاند.(21)

    اميرمومنان على (ع ) در يكى از فرمايشاتشان به همين مطلب اشاره و نيز فرمودند:

    در آخرالزمان كه بدترين زمانها است ، زنان بى حجاب و برهنه آشكار مى شوند كه با زينت و آرايش بيرون مى آيند، آنان از مرز دين خارج شده اند و در فتنه ها وارد گشته اند و به سوى شهوتها تمايل و شتاب دارند،

    حرامها را حلال مى كنند و سرانجام در جهنم و دوزخ گرفتار آتش و عذاب ابدى خواهند شد.(22)

    از اين فرمايشات هشدار دهنده شش مطلب مهم زير فهميده مى شود:

    1- آن زمانى كه زنان رعايت حريم حجاب و عفاف نكنند، بدترين زمانها است .

    2- زنانى كه با آرايش و نمايش از خانه بيرون مى آيند و سنگر عفّت را بشكنند، از دين خارج شده اند و در مقابل دين قرار گرفته اند.

    3- اين گونه زنان در فتنه ها وارد شده اند و موجب فتنه ها و انحرافها و گناهان خواهند شد.

    4- اين گونه زنان گرايش به هوسهاى شهوت انگيز دارند، شهوت پرستى بر آنها حاكم است نه عقل و منطق .

    5- اين گونه زنان حرامهاى الهى را حلال كرده و با بى بند و بارى خود، حدود الهى و مرزهاى دينى را زير پا مى گذارند، و موجب افزايش فساد مى شوند.

    6- سرانجام اين گونه بانوان ، عذاب ابدى در دوزخ خواهد بود.

    آرى آنانكه حريم حجاب و عفّت اسلامى را رعايت نمى كنند، اين گونه موجب انحرافها و پليديها شده ، و موجب گسترش دامنه فساد مى گردند و سرانجام ، خود نيز در ميان دنياى جهنمى خود مى سوزند و زندگى پوچشان ، به عذاب ابدى الهى مى پيوندد.(23)

    *حجاب از نظر ائمه

    امام صادق (ع ) فرمود:

    براى زن هنگام خروج از خانه شايسته نيست كه لباسش را خوشبو كند.(24)

    امام موسى بن جعفر (ع ) بنقل از پيامبر (ص ) فرمودند: هر كسى به خدا و روز قيامت ايمان دارد، هرگز در جائى نمى ماند كه نفس زن نامحرمى را بشنود.(25)

    امام باقر (ع ) فرمودند: جايز نيست زن خود را شبيه مرد نمايد. زيرا پيامبر مردانى را كه مشابه زنان مى شوند و همچنين زنانى كه خود را شبيه مردها قرار مى دهند لعنت كرده است .(26

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-15] [ 09:45:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نصایح علامه حسن‌ زاده آملی به تمام کاربران شبکه‌ های اجتماعی و موبایلی   ...

    این روزها نصیحت‌ های علامه حسن‌ زاده آملی به‌ وفور در شبکه‌ های اجتماعی و پیام‌ رسان موبایلی به چشم می‌ آید و به گوش می‌خورد. برخی نصایح این علامه بزرگوار در ارتباط با استفاده از شبکه‌ های اجتماعی و افراد عضو در این شبکه‌ ها به‌شرح زیر است:

    1 - حق را با یاد کردن و تکرار کردنش زنده کنید.

    2 - باطل را با ترک کردنش نابود کنید.

    3 - از تصاویر حرام و غیرشرعی پرهیز کنید.

    4 - از بحث‌ های بیهوده بپرهیزید.

    5 - از جوک‌ هایی که دین و عبادات و مقدسات و اشخاص و ملت‌ ها و قومیت‌ ها را مسخره می‌ کند، بپرهیزید.

    6- مصدر نقل شایعات نباشید و قبل از نقل و انتشار هر حدیث یا روایت یا داستان و خبری از صحت آن مطمئن شوید.

    7- بگذارید آن کلامی که می‌ فرستید به‌ نفع شما گواهی دهد نه علیه‌ تان.

    8- خودتان را کلید خیر و قفل شر قرار دهید.

    9- هر متنی و پیامی که می‌فرستید به‌ منزله تأیید و با امضای شماست. نگو که به من رسیده و کپی کرده‌ام.

    10- تمام سعی خودتان را برای استفاده بهینه از این تکنولوژی به کار بگیرید و از آن برای دعوت الی اللّه و امر به معروف و نهی از منکر و آموزش مسائل دینی و فرهنگی و علمی و آموزشی استفاده کنید یعنی به‌ عنوان یک اصلاحگر به‌ تمام معنا، و نیت خودتان را درست و خالصانه کنید.

    11- برای بیان حق مجاملات و رودربایستی را کنار بگذارید٬ دین و حق بر هر چیز مقدم و شایسته‌ تر هستند.

    12- تصویر پروفایل شما و پیام‌ هایتان معرف شخصیت شماست.


    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-06-14] [ 07:41:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عاقبت حب و دوستی با دنیا   ...

    بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا(الأعلي/16)

    ليکن [شما] زندگي دنيا را بر مي‏گزينيد

    مسلّما برای افراد مؤ من این محاسبه قرآنی که در آیات فوق آمده در مقایسه دنیا با آخرت که می فرماید:

    وَالْآخِرَةُ خَيرٌ وَأَبْقَى(الأعلي/17)

    با آنکه [جهان] آخرت نيکوتر و پايدارتر است

    کاملا روشن است، اما با این حال چگونه انسان مؤ من در بسیاری از اوقات این علم و آگاهی خود را زیر پا می گذارد و آلوده گناهان و جرائمی می شود؟!

    پـاسـخ ایـن سـؤ ال یـک جمله است، و آن غلبه شهوات بر وجود انسان، و سرچشمه غلبه شهوات نیز حب دنیا است.

    حب دنیا اعم از حب مال، مقام، شهوت جنسی، تفوُّق طلبی، برتری جویی، تن پروری، انـتـقـام جـویـی، و مـانـنـد ایـنـها، گاه چنان طوفانی در روح انسان ایجاد می کند که تمام مـعـلومـات او را بـر بـاد می دهد، و حتی گاه حس تشخیص او را از میان می برد، و در نتیجه حیات دنیا بر آخرت مقدم می دارد.

    ایـنـکه در روایات اسلامی کرارا حب دنیا به عنوان سرچشمه تمام گناهان شمرده شده است یک واقعیت عینی و محسوس است که در زندگی خود و دیگران بارها آن را آزموده ایم. بـنـابـرایـن بـرای قـطـع ریـشـه هـای گـنـاه راهـی جـز ایـن نـیـست که حب و عشق دنیا را از دل بیرون کنیم. باید به دنیا هم چون وسیله ای، گذرگاهی، پلی، و یا همچون مزرعه ای بنگریم. مـمـکـن نـیـسـت عـاشـقـان دنـیـا بـر سـر دو راهـی(وصـول بـه مـتـاع ایـن جـهـان و نیل به رضای خدا) دومی را مقدم شمرند. اگـر پـرونـده هـای جـنـایی را بنگریم واقعیت حدیث فوق را در آنها به خوبی مشاهده می کنیم. هـنـگـامـی کـه عـلل جـنـگ ها، خونریزی ها، کُشت و کشتارها(حتی برادران و دوستان) را مورد توجه قرار می دهیم جای پای حب دنیا در همه آنها مشهود و نمایان است. اما چگونه می توان حب دنیا را از دل بیرون کرد با اینکه ما همه فرزند دنیاییم، و علاقه فرزند به مادر یک امر طبیعی است؟!

    این نیاز به آموزش فکری و فرهنگی و عقیدتی، و سپس تهذیب نفس دارد. و از جمله اموری کـه مـی تـوانـد بـالاترین کمک را به سالکان راه در این مسیر کند ملاحظه عاقبت کار دنیا پرستان است. فـراعـنه با آن همه قدرت و امکانات مالی سرانجام چه کردند؟

    قارون از این همه گنج هائی که کلید آنها را چندین انسان نیرومند به زحمت می کشیدند چه اندازه با خود برد؟!

    إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى فَبَغَى عَلَيهِمْ وَآتَينَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لَا يحِبُّ الْفَرِحِينَ(القصص/76)

    قارون از قوم موسي بود و بر آنان ستم کرد و از گنجينه ‏ها آن قدر به او داده بوديم که کليدهاي آنها بر گروه نيرومندي سنگين مي ‏آمد آنگاه که قوم وي بدو گفتند شادي مکن که خدا شادي‏ کنندگان را دوست نمي‏دارد

    قـدرت های عظیمی را که در عصر و زمان خود می نگریم، و با نسیمی دفتر زندگانی شان بـر هـم مـی خـورد، و بـا یـک گـردش لیل و نهار از تخت قدرت فرو می افتند، و کاخ ها و ثـروت هـایـشـان را مـی گذارند و می گریزند، و یا به زیر خاک پنهان می شوند، خود بهترین واعظ و معلم ماست. ایـن سـخـن دامـنـه دار را با حدیثی از امام علی بن الحسین علیه السلام که بسیار رسا و گویا است تقدیم می گردد، از حضرتش پرسیدند که افضل اعمال نزد خدا چیست؟

     

    سُئِلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؟

    فَقَالَ مَا مِنْ عـَمَلٍ بَعْدَ مَعْرِفَةِ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ وَ مَعْرِفَةِ رَسُولِهِ ص أَفْضَلَ مِنْ بُغْضِ الدُّنْیَا وَ إِنَّ لِذَلِکَ لَشـُعـَبـاً کـَثـِیـرَةً وَ لِلْمـَعـَاصـِی شـُعـَباً فَأَوَّلُ مَا عُصِیَ اللَّهُ بِهِ الْکِبْرُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ إِبـْلِیـسَ حـِیـنَ أَبـَی وَ اسـْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ وَ الْحِرْصُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ آدَمَ وَ حَوَّاءَ حِینَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمَا فَکُلا مِنْ حَیْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونا مِنَ الظّالِمِینَ فَأَخَذَا مَا لَا حَاجَةَ بِهِمَا إِلَیْهِ فَدَخَلَ ذَلِکَ عَلَی ذُرِّیَّتِهِمَا إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ أَکـْثـَرَ مـَا یَطْلُبُ ابْنُ آدَمَ مَا لَا حَاجَةَ بِهِ إِلَیْهِ ثُمَّ الْحَسَدُ وَ هِیَ مَعْصِیَةُ ابْنِ آدَمَ حَیْثُ حَسَدَ أَخَاهُ فَقَتَلَهُ فَتَشَعَّبَ مِنْ ذَلِکَ حُبُّ النِّسَاءِ وَ حُبُّ الدُّنْیَا وَ حُبُّ الرِّئَاسَةِ وَ حُبُّ الرَّاحَةِ وَ حـُبُّ الْکـَلَامِ وَ حـُبُّ الْعـُلُوِّ وَ الثَّرْوَةِ فـَصـِرْنَ سـَبـْعَ خـِصَالٍ فَاجْتَمَعْنَ کُلُّهُنَّ فِی حُبِّ الدُّنـْیَا فَقَالَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذَلِکَ: حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خَطیئةِ وَ الدُّنْیَا دُنْیَاءَانِ دُنْیَا بَلَاغٍ وَ دُنْیَا مَلْعُونَةٍ[1]

    از عـلی بـن الحـسـیـن پـرسـیـدنـد، کـدام عـمـل نـزد خـدای عـزوجـل بـهـتـر اسـت؟ فـرمـود: هـیـچ عـمـلی بـعـد از مـعـرفـت خـدای عـزوجـل و رسـولش بـهـتـر از بـغض دنیا نیست، و برای آن شعبه های بسیاری است و برای گناهان (نافرمانی های خدا) شعبه های بسیاری است: نـخـسـتـیـن نـافـرمـانی که خدا را نمودند تکبر بود و آن نافرمانی شیطان بود، زمانیکه سرپیچی و گردن فرزای کرد از کافران گشت. و دیـگـر حـرص اسـت کـه نـافـرمـانـی آدم و حـوا بـود، زمـانـی کـه خـدای عـزوجـل بـه آنها فرمود: از هر چه خواهید بخورید ولی باین درخت نزدیک می شود که از ستمکاران باشید. پس آدم و حوّا چیزی را گرفتند که بدان احتیاج نداشتند، و ایـن خـصـلت تـا روز قـیـامـت در ذریه آنها رخنه کرد، از اینرو بیشتر آنچه را آدمیزاد می طلبید بدان احتیاج ندارد. و دیـگـر حـسـد اسـت کـه نـافـرمـانـی پـسـر آدم(قـابـیـل) بـود، زمـانـیـکـه بـه برادرش(هـابـیل) حسد برد و او را کشت، و از این نافرمانی ها دوستی زنان و دوستی دنیا و دوستی ریـاست و دوستی استراحت(راحت طلبی) و دوستی سخن گفتن(زیاده گویی) و دوستی سروری(برتری طلبی) و ثروت منشعب گشت، و اینها هفت خصلت است که همگی در دوستی دنیا گرد آمده اند، از این رو پیغمبران و دانشمندان بـعـد از شناختن این مطلب گفتند: دوستی دنیا سَرِ هر خطا و گناه است و دنیا دو گونه است: دنـیـای رساننده و دنیای ملعون(یعنی دنیایکه انسان را به طاعت و قرب خدا می رساند بقدر کفاف است که آن ممدوح و پسندیده است و دنیای که بیش از مقدار کفاف و زیادتر از احتیاج است که آن مایه لعنت و دوری از رحمت خداست.[2]

    فرمود: بعد از معرفت خدای عزّ و جلّ و شناخت رسولش، هیچ عملی برتر از بغض داشتن و دشمنی نسبت به دنیا نیست.» سـپـس افـزود: زیـرا بـرای حـب دنیا شُعب بسیاری است، و معاصی نیز شعب بسیاری دارد، اولیـن چـیـزی کـه بـا آن مـعـصـیـت خـدا شـد مـعـصـیـت ابـلیس بود در آن زمان که ابا کرد و(تکبر) ورزید و از کافرین شد. سپس(حرص) بود که سرچشمه معصیت(و ترک اولی) آدم و حوا گشت، در آن زمان که خـداونـد مـتـعال به آنها فرمود: از هر جای بهشت می خواهید بخورید، ولی نزدیک این درخت(مـمـنـوع) نشوید که از ستمکاران خواهید بود ولی آنها به سراغ چیزی رفتند که به آن نـیـاز نـداشـتـنـد! و هـمـیـن بـرای فـرزنـدان آنـهـا تا روز قیامت باقی ماند، چرا که غالب چیزهایی را که انسان می طلبد به آن نیازی ندارد(نیازها غالبا منشاء گناه نیستند، آنچه مـنشاء گناه است هوس ها و امور زائد بر نیاز است) سپس(حسد) بود که سرچشمه گناه فـرزنـد آدم شـد، نـسـبـت بـه بـرادرش حـسـد ورزیـد و او را بـه قتل رساند. و از شُعب آن حب زنان، حب دنیا، حب ریاست، حب راحتی، حب سخن، حب برتری، و حب ثروت اسـت، ایـنـهـا هـفـت خـصـلتند که همگی در حب دنیا جمعند، و لذا پیامبران و دانشمندان بعد از آگـاهـی بـر ایـن حـقـیـقـت گـفـتـه انـد: حُبُّ الدنیا رَأسُ کلِّ خَطیئةِ. خـداونـدا! حـب دنـیـا را کـه ریـشـه هـمـه گـنـاهـان اسـت از دل ما بیرون ببر.

    پی نوشت ها:

    [1] کلینی، اصول کافی، ج3،ص197

    [2] همان.

    منبع:پايگاه حوزه

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-06-13] [ 10:16:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      واقعیت صله رحم مجازی   ...


    « مشکلی که خواب را از چشمان رهبرمان ربود! اثر قرائت قرآن توسط حامل علم آن »


    مصادیق صله رحم مورد تایید اسلام چیست؟

    آیا صله رحم قاعده و قانون خاصی دارد؟

    و بسیاری سؤال های دیگر که برای یافتن پاسخ این سؤالات پای سخنان «حجت الاسلام عبدالحسین مشکانی»، رییس موسسه علوم راهبردی ادیان و جنبش ها (معراج) و مؤسس بنیاد معنویت و تمدن نشسته و از سخنان ایشان بهرمند می شویم

    با توجه به توصیه های دین اسلام صله رحم چه تأثیری بر سبک زندگی افراد و چه جایگاهی در آموزه های دینی دارد؟

    نخست لازم است سبک زندگی را تعریف و سپس جایگاه صله رحم در جغرافیای آن تبیین شود.

    واقعیت آن است سبک زندگی چنانکه برخی می پندارند، مشتی گزاره اخلاقی نیست که از سوی یک استاد اخلاق یا در یک کتاب اخلاقی تدریس و مطالعه شود.

    آنچه مقصود رهبر معظم انقلاب بود، این تعریف بی در و پیکر از سبک زندگی نیست. در نگاه ایشان سبک زندگی ساختار مشخص و نسبتی وثیق با مقوله تمدن سازی دارد. به تعبیر رهبری، سبک زندگی بخش اصلی و نرم تمدن نوین اسلامی را تشکیل می دهد.

    سبک زندگی در یک تعریف علمی و دقیق عبارت است از:

    مجموعه ای به هم پیوسته و مرتبط با هم از الگوهای رفتاری در حوزه های مختلف حیات بشری.

    به بیان دیگر، انسان دارای ساحات و حوزه های مختلفی است – از جمله حوزه سیاست، حوزه تربیت، حوزه اقتصاد، حوزه حقوق، حوزه فرهنگ یا هر حوزه دیگری که بتوان بر اساس مبانی انسان شناختی اسلامی برای انسان تعریف کرد، و در تمام این ساحات نیازمند الگوی رفتاری است. این الگوهای رفتاری نیز باید مقرون به حجیت شرعی باشد، بنابراین، صحبت از استنباط و فقاهت به میان می آید. یعنی فقیه متولی استنباط و ارائه الگوهای رفتاری در تمامی حوزه های حیات بشری است.

    از سوی دیگر، تمدن اسلامی عبارت از مجموعه ای به هم پیوسته از نظام های اجتماعی، مبتنی بر نظام ارزشی و بینشی است. نظام های اجتماعی سازنده تمدن نیز بر اساس همان ساحات مختلف حیات بشری تعریف و تدوین می شوند؛ نظام فرهنگی، نظام حقوقی، نظام سیاسی و… از سوی دیگر هر نظام اجتماعی نیز متشکل از الگوهای رفتاری در حوزه همان نظام است.

    به طور مثال الگوهای رفتاری در حوزه اقتصاد نظام اقتصادی و الگوهای رفتاری در حوزه سیاست نظام سیاسی را می سازند. بر همین منوال الگوهای رفتاری در حوزه فرهنگ نیز، سازنده نظام فرهنگی هستند. نظام فرهنگی نیز دارای ساختاری چندگانه فرهنگ بنیادی، فرهنگ تخصصی و فرهنگ عمومی است. در حوزه فرهنگ عمومی، مسائل مختلفی وجود دارد، که از جمله آن ها مسائل مربوط به معاشرت و خانواده است. در حوزه مسائل مربوط به معاشرت و خانواده، یکی از مسائل مهم که نبض تپنده نظام خانواده و معاشرت های اجتماعی دینی و اسلامی است، مسئله صله رحم است.
    با توجه به صحبت هایی که بیان کردید، تأثیر عنصر صله رحم در بهبود و تعالی سبک زندگی را چگونه ارزیابی می کنید؟

    با نیم نگاهی به روایات حضرات معصومین علیهم السلام می توان آثار و برکات فراوانی را برای صله رحم برشمرد. «صله رحم محبّت آور است و دشمن را خوار می گرداند.» در این کلام شریف جلب محبت و صمیمیت از آثار صله رحم شمرده شده است. زندگانی که در آن مودت و محبت حاکم باشد یقیناً سرشار از برکاتی مانند آرامش، آسایش و هم دلی خواهد بود.

    از دیگر آثار آرام بخش صله رحم می توان به بخشش گناهان اشاره کرد. انسانی که خود را در درگاه الهی مورد بخشش ببیند، آرامشی روحانی بر او حاکم خواهد بود. در کتاب شریف کافی نیز آمده است که صله رحم اعمال شما را پاک می گرداند اموال شما را فزونی می بخشد بلایا را از زندگی شما دور می کند و حسابرسی روز جزایتان را آسان و سهل می گرداند و شما را از مرگ زودرس نجات می دهد.

    این موارد تمامی اسباب آسایش و آرامش دنیوی و اخروی است که بر صله رحم بار شده است. در واقع خداوندگار عالم علاوه بر آثار اخروی که برای صله رحم قرار داده است، آثار تکوینی دنیوی نیز در آن قرار داده است که خواه ناخواه به دست انسان می رسد. یعنی این که می گوییم آثار تکوینی است یعنی حتماً و حتماً اتفاق می افتد. بسیاری از آثار دنیوی که خداوند بدان وعده داده است از این سنخ آثار هستند و مستقیماً در زندگی انسان ها جاری می شود.

    البته روایات درباره آثار تکوینی و دنیوی صله رحم به این موارد اکتفا نکرده اند و موارد بسیار دیگری را نیز برشمرده اند که به صورت مستقیم بر سبک زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان ها اثر می گذارد. در روایت شریف دیگری خوش خلقی را از آثار وضعی صله رحم برشمرده است. ببینید اگر محبت و مودت و خوش خلقی و آرامش بر خانواده ای و جامعه ای حاکم باشد، این مسئله موجب پیدایش یک زندگی آرمانی و تیپ ایده آل برای آن خانواده و جامعه است. در واقع بر اساس متون دینی ما یکی از عواملی که آسایش و آرامش و مودت و محبت را به خانواده تزریق می کند و رزق آن ها می گرداند و بر مال آن ها می افزاید و عمرشان را طولانی می کند صله رحم است.

    علاوه بر این حتی صله رحم باعث ارتباطی آسمانی و نیکو با کردگار عالم نیز می شود چه اینکه معصوم (علیه السلام) فرموده است: «به راستی که صله رحم از واجبات اسلام است و خدای سبحان، امر فرموده که آن را گرامی بدارند و خداوند متعال با هر کس که صله رحم کند، رابطه برقرار می کند و با هر کس که قطع رحم کند، قطع رابطه می کند و هر کس که صله رحم را گرامی بدارد، گرامی اش می دارد.»

    حال اگر به صورت دقیق تری به این آثار نگاهی بیندازیم، خواهیم دید وقتی روایت شریف با صراحت از آثار محبت و مودت میان انسان ها سخن به میان می آورد می تواند این پدیده را جایگزین بسیاری از مشاوره های روان شناختی و نیز درمان های رایج ناآرامی ها و ناخرسندی ها، سازد؛ و این بخش مهمی از سبک زندگی امروزین انسان های حرمان زده پناهنده به دامان علم را تشکیل می دهد.

    از سوی دیگر اثری همچون طول عمر را برای آن برشمرده است که در واقع به فطرت جاودانه طلب انسان ها پاسخ می دهد و بسیاری از امورات زندگی آن ها را سامان می دهد. همچنین، افزایش رزق و روزی از این طریق و ورود برکت به زندگی انسان را وعده می دهد که بسیاری از آمال جویی های انسان را کنترل کرده و از آز و طمع و. .. جلوگیری می کند.
    آیا صله رحم تنها با دید و بازدید محقق می شود یا با روش های دیگر از جمله تلفن و. .. می توان صله رحم به جا آورد؟

    از آنجا که صله رحم آن گونه که در روایات آمده و سنت انبیا و اوصیای الهی نیز بوده است منحصر در حضور و عرض ارادت حضوری است، و از سوی دیگر امکاناتی که در حال حاضر به وجود آمده است می توان این گونه نتیجه گرفت که بسیاری از آثار برشمرده شده اثر تکوینی حضور و ارادات است، چنانکه در برخی روایات، از صله رحم به زیارت تعبیر شده همچون تعبیر من زار اخوه المومن یا من زار ابواه و تعبیراتی از این دست. این تعبیرات بیانگر آن است که اصل اولی در صله رحم، حضور و ارتباط چهره به چهره است. اما این بدان معنی نیست که روش های دیگر هیچ جایگاهی ندارند بلکه آن ها نیز طیفی از صله رحم محسوب می شوند که در هنگام اضطرار یا به جهت ارتباطات پیوسته می توانند مورد بهره برداری قرار گیرند اما هرگز جایگاه طیف کامل آن که حضور و ارادت است را نخواهند گرفت. در حضور و ارادت آثار و برکاتی وجود دارد گه در تلفن و ایمیل و. .. وجود ندارد. حضور، شرم حضور می آورد و محبت نگاه را می گستراند اما تلفن و ایمیل و. .. این چنین نیستند. حضور، دارای روح معنوی است اما تلفن و… این چنین نیستند. حضور قلب ها را به هم نزدیک می کند احسان ها را دو چندان می کند.
    با توجه به اینکه امروز شبکه های اجتماعی میان کاربران و افراد جامعه جایگاه خاصی پیدا کرده و گسترش یافته اند، آیا ارتباطی که در این شبکه ها میان اقوام صورت می گیرد را می توان صله رحم قلمداد کرد؟

    ببینید همان طور که گفته شد وجه کامل و اَتَم صله رحم همان حضور و ارادت است. البته فهم عرفی مردم هم همین است که حضور چیز دیگری است. حضور نشان دهنده اوج محبت و رأفت است. نشان دهنده تواضع و کرنش و در عین حال مودت و محبت خالصانه است. ولی این بدان معنا نیست که ما از مدل های دیگر در مواقع اضطراری یا به صورت مستمر استفاده نکنیم مهم این است که این گونه از صله رحم ها جایگزین حضور و ارادت نشود. نباید اجازه داد این گونه موارد توجیهی باشد برای اینکه صله رحم حضوری فراموش شود. این ها فقط برای رفع اضطرار خوب است ولی اگر خواستیم به آثار و برکات صله رحم دست بیابیم آن صله رحم باید حضوری خالصانه و از روی رأفت و رحمت باشد.
    آیا هدف از صله رحم تنها دیدار است یا اهدافی دیگری نیز باید داشته باشد؟

    اینکه همه اهداف یک انسان کامل در این زندگی دنیایی، رسیدن به قرب الهی است هرگز نباید فراموش شود. یعنی نباید اخلاص و به خاطر خدا بودن اعمال را فراموش کنیم چه اینکه بسیاری از آثار تکوینی و وضعی اعمال عبادی ما دایر مدار این خلوص است و در صورت نبود این خلوص آن آثار نیز احتمالاً به صورت کامل مترتب نمی شود. اما این خلوص نیز می تواند در طیف گوناگونی مورد استفاده قرار گیرد. از نیت قرب الهی گرفته تا دست یافتن به مقام کرنش و تواضع در مقابل کسانی که خداوند بدان امر فرموده است تا بهره گیری از آثار و برکاتی که با صله رحم پیوند خورده است.

    از سوی دیگر این دید و بازدیدها به گونه ای اخبار از حال و احوال همدیگر، هم افزایی دانش های عمومی، آشنایی با مشکلات و فرصت های یکدیگر و. .. را نیز فراهم می آورد. چه مشکلاتی که در همین دید و بازدیدها حل شده است و چه گره هایی که گشوده شده اند. چه وصلت های مبارکی که شکل گرفته است و. .. بنابراین آثار و برکات صله رحم حضوری هرگز شامل موارد دیگر به صورت کامل نمی شود.
    درباره اثر تکوینی که فرمودید لطفاً مختصری توضیح دهید؛ یعنی اگر شخص بی ایمانی نیز صله رحم انجام دهد به این آثار دست پیدا می کند یا خیر؟

    اینکه گفته شد برخی از آثاری که روایات معصومین (علیهاسلام) برشمرده اند از آثار تکوینی صله رحم بوده و از آن جداناشدنی است را می توان به برخی روایات مستدل ساخت که این امر را حتی از سوی کافر نیز دارای این آثار دانسته است. در روایت شریف می فرماید: «مردمی که گناهکارند و نه نیکوکار، با صله رحم، اموالشان زیاد و عمرشان طولانی می شود. حال اگر نیک و نیکوکار باشند، چه خواهد شد!؟»

    یا در روایت دیگری که شیخ در «امالی» آورده است می خوانیم: صله رحم، خانه ها را آباد و عمرها را طولانی می کند، هر چند صله رحم کنندگان مردمان خوبی نباشند. بنابراین این موارد آثاری است که خداوند در صله رحم قرار داده است و خواه ناخواه زندگی ما را دربرخواهد گرفت.

    منبع : خبرگزاری شبستان , مشکانی عبدالحسین

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-06-12] [ 12:20:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چهل نکته مهم تربیتی   ...

    1- هدیه را اول به دختر بدهید.
    2- با طفل خود بازی کودکانه بکنید.
    3- اطفال را بخاطر گریه هاشان نزنید زیرا تا مدتی گریه شهادت به وحدانیت خداوند، شهادت به نبی اکرم و دعا برای والدین است .
    4- فرزندان خود را ببوسید. پس همانا برای هر بوسیدن درجه ای در بهشت است.
    5- با سلام کردن به فرزندتان به او شخصیت دهید.
    6- کودک را در کارهای کودکانه خود تمسخر نکنید. کارهایش را احمقانه نخوانید.
    7- فرزند را زیاد امر و نهی نکنید تا جرأت پیدا کند و در بزرگسالی نافرمان شود.
    8- به فرزندان خود شخصیت بدهید.
    9- به وعده خود وفا کنید.
    10- در کودکان عشق و علاقه به نماز را ایجاد کنیم.

    n style="font-family: tahoma,arial,helvetica,sans-serif;">11- لوس کردن، کودکان را موجوداتی ضعیف و بی اراده بار می آورد.
    12- کودک را تحقیر نکنید.
    13- برای کودکان خود دعا کنید.
    14- تذکرات را با ملایمات بیان کنید تا سدی بین والدین و فرزندان نشود.
    15- اگر کودک در خانه مورد احترام باشد، کمتر از اوامر پدر و مادر سرپیچی می کند. احترام به کودک و حسن معاشرت پدر و مادر با وی یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد شخصیت در کودک است.
    16- مربی خوب کسی است که خواسته های کودک را از راه های صحیح و با روش درست تعدیل کند.
    17- ایمان را در کودکتان تقویت کنید.
    18- از مچ گیری و رفتار سرورانه با کودکان بپرهیزید.
    19- فرزند را راستگو تربیت کنید. در خانه طوری رفتار کنید که اطفال به راستگویی عادت کنند.
    20- کودک را نترسانید زیرا ترس شخصیت کودک را از بین می برد و دچار اختلال روانی می کند.
    21- نوازش یکی از غذاهای روانی کودک است باید به اندازه کافی از آن تغذیه شود.
    22- زشتی گناه و تنفر مردم از گناهکار را به کودک بفهمانید.
    23- بستر بچه ها از 6 سالگی از هم جدا باشد.
    24- تذکرات وقتی اثر دارند که والدین خود مجری و عامل آنها باشند. توجه داشته باشید فرزندان آن گونه که ما می خواهیم نمی شوند بلکه آن طوری که ما هستیم می شوند.
    25- بین نظم در خانه و بیرون فرق قائل شوید و اجازه دهید در خانه آزادانه بازی کنند.
    26- رفتارهای غیر منتظرانه کودکان را تا حدودی تحمل کنید.
    27- در تذکر، دیگران را به رخ او نکشید و کسی را با او مقایسه نکنید.
    28- از طریق داستان سرایی بسیاری از مفاهیم خوب را به کودک القا کنید.
    29- شیطنت کودک در خردسالی نشان دهنده زیادی عقل او در بزرگسالی است آن را سرکوب نکنید.
    30- کودکان را از 7 سالگی امر به نماز و از 9 سالگی به روزه کنید.
    31- به فرزند خود قرآن بیاموزید.
    32- از متهم کردن اطفال به دروغ گویی خودداری کنید.
    33- حس کنجکاوی کودک را با حوصله ارضا کنید.
    34- در برابر فرزندان هیچ گاه مشاجره نکنید.
    35- کودکان از مرگ در هراسند بخصوص مرگ والدین. مدام نگویید “خدا مرگم بده”
    36- استعدادهای فرزندان را کشف کنید و آن ها را شکوفا کنید.
    37- از نظر مادی نه بی توجه باشید نه کودک را ارضا کنید هر دو خطرناک است.
    38- تنها نقطه امید و مایه شادی کودک، مهر پدر و مادر است روان او را مضطرب نسازید.
    39- مناسب تکامل کودک به او آزادی دهید و او را به اختیار خودش بگذارید.
    40- تربیت فرزند و آموزش واجبات از وظایف والدین است و کسانی که به این امر توجه ندارند مورد نکوهش هستند.
    بر گرفته شده از Taranomemehr.ir

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-06-11] [ 07:55:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شیوه های همسرداری و سبک زندگی همسران از نگاه اهل‌بیت علیه السلام   ...

     

    منابع دینی، زن و شوهر را مکمل یکدیگر در تعالی روحی و معنوی برشمرده و بر لزوم رعایت احترام متقابل و انجام وظایف خود در قبال خانواده تاکید کرده است.

    از توصیه‌های پیامبر و ائمه طاهرین علیهم السلام در خصوص نحوه ارتباط و معاشرت همسران با یکدیگر نمونه های در ذیل آمده، این موارد را بخوانیم.

    تامین رفاه مناسب

    یکی از حقوقی که خداوند برای زن بر عهده شوهر قرار داده است تامین رفاه مناسب است، رسول اکرم صلی الله علیه و آله در این خصوص فرموده‌اند؛ کسی که خداوند به او در امکانات و دارایی گشایشی داده است و او بر خانواده خود سخت می‌گیرد، از ما نیست. (مستدرک الوسایل ج ۱۵)

    همچنین آن حضرت درباره ارزش تلاش مردم در تامین نیازهای مادی خانواده خود گفته‌اند، تلاش مرد برای رفاه خانواده مانند مجاهد در راه خداست. (کافی ج ۵)

    در روایتی دیگر از آن حضرت نقل شده است، اگر مردی برای تامین نیازهای خانواده‌اش بیرون برود خداوند در مقابل هرگامی که برمی‌دارد یک درجه برای او می‌نویسد و چون در تامین نیازهای آنان از کار فارغ شود آمرزیده محسوب می‌شود. (کنزالعمال ج ۱۶)

    اظهار محبت

    از مهمترین جلوه‌های محبت و تکریم در زندگی، جلوه‌های زبانی و گفتاری است به زبان آوردن عشق، دوستی و محبت، به گفت‌وگو نشستن، مشورت کردن، تاثیر بسیاری در جلب اعتماد همسر دارد و سبب برطرف شدن مشکلات زندگی خواهد شد.
    البته محبت به خانواده و همسر تا آن جا مورد قبول دین اسلام است که سبب از دست دادن محبت خدا و رسول خدا و ارزش‌های الهی نشود.

    سبب زیاد شدن ایمان

    پیامبر اکرم فرمودند؛ هرگاه ایمان بنده‌ای زیاد شود، محبت او نسبت به همسرش زیاد می‌گردد. (مستدرک الوسایل ج ۱۴)

    در این خصوص نیز امام صادق علیه السلام فرموده‌اند؛ من گمان ندارم بر ایمان مردی اضافه شود مگر اینکه محبت و علاقه او به همسرش زیادتر می‌گردد. (وسایل الشیعه ج ۲۰)

    برتر از اعتکاف در مسجدالنبی

    رسول اکرم فرمودند:

    نشستن مرد در کنار همسرش، نزد خدای متعال از اعتکاف در مسجد من محبوب‌تر است. (وسایل‌الشیعه ج۱۴)

    تکریم خداوند

    رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله فرمود:

    هر کس همسرش را تکریم نماید، خدای عز و جل را تکریم نموده است. (بحار ج۱۰۳)

    نشانه کمال ایمان

    پیامبر‌ صلی الله علیه و آله فرمود:

    کامل‌ترین مومنین از جهت ایمان کسی است که از جهت اخلاق نیکوترین آن ها باشد و برترین شما کسانی هستند که با زن خود خوش‌رفتار باشند. (بحار ج۱۰۲)

    به بداخلاق زن ندهید

    حسین‌بن بشار می‌گوید؛ به اباالحسن الرضا‌ علیه السلام نوشتم، یکی از نزدیکانم بداخلاق است، برای خواستگاری فرزندم نزد من آمده است، امام فرمودند؛ اگر بداخلاق است به او زن ندهید (وسایل‌الشیعه ۱۴)

    نماز بداخلاق قبول نیست

    پیامبر‌ صلی الله علیه و آله در خطبه‌ای فرمود؛ نماز و اعمال نیک شوهری که زن خود را آزار دهد و به او ظلم نماید قبول نمی‌‌شود… (مستدرک‌الوسایل ج۱۴)

    امیرالمومنین‌ علیه السلام نیز بیان کرده‌اند که زنان، امانت الهی نزد شما هستند، پس به آنان آسیب و زیان نرسانید و بر ایشان سخت نگیرید و عرصه را بر آنان تنگ نکنید.

    وظایف زن

    امام باقر‌ علیه السلام فرمودند: زنی نزد پیامبر‌ صلی الله علیه و آله آمد و پرسید:

    ای رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله حق شوهر بر زن چیست؟

    آن حضرت فرمود؛ از او اطاعت کند و نافرمانی او را نکند مال شوهرش را بدون اجازه او بخشش ننماید و بدون هماهنگی او روزه مستحبی نگیرد… (کافی ج۵)

    از امام صادق‌ علیه السلام نیز نقل شده است، زنی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و پرسید:

    ای رسول خدا حق زن بر شوهر چیست؟

    حضرت فرمود، خود را به بهترین عطری که در اختیار دارد خوشبو سازد و بهترین لباس خود را برای شوهرش بپوشد و خود را برای شوهرش به نیکوترین وجه بیاراید… (مکارم‌الاخلاق ص۲۴۶)

    ویژگی‌ زنان شایسته

    رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله در حدیثی برخی از ویژگی های زنان شایسته را این‌گونه برشمرده است که در میان خانواد‌ه‌اش عزیز باشد، در برابر همسرش خود را جلوه دهد و در برابر مردان بیگانه خود را حفظ نماید و سخن شوهرش را بشنود و از او اطاعت کند. (روضه المتقین ج۸)

    بدترین زنان

    از آن حضرت درباره صفات بدترین زنان نیز آمده است، بدترین زنان زنی است که نزد خویشان و بستگان، خفیف و خوار باشد، ولی نزد شوهر خود مباهات کند و گردنکشی نماید، بددل و کینه‌تور باشد، در گفتار و رفتار زشت بی‌پروا باشد، وقتی شوهر او در خانه نیست از خانه بیرون می‌رود و آشکار خودنمایی می‌نماید… (مکارم‌الاخلاق ص۲۵۶)

    ملایمت و مدارا

    یکی دیگر از ویژگی‌های زنان مؤمنه و صالحه، مدارا با همسر است، اهمیت این امر در حفظ حریم خانه به حدی است که پیامبر‌ صلی الله علیه و آله فرموده است، اگر زنی با شوهر خود ملایمت نداشته باشد و از او چیزی را بخواهد که قادر به بدست آوردن آن نباشد، خداوند از چنین زنی حسنه‌ای را قبول نمی‌کند و در حالی خدا را دیدار می‌کند که خداوند از او خشمگین است. (مکارم‌الاخلاق ص۲۱۴)

    همچنین آن حضرت به همسر یکی از اصحاب فرمود؛ جایز نیست زن، بیش از توان شوهرش چیزی را بر او تحمیل کند و یا این‌که نزد کسی از شوهر خود گلایه نماید. (مستدرک الوسایل ج۱۴)

    بهترین الگو

    حضرت زهرا‌(س) به عنوان برترین الگوی بشریت در گفتاری محبت‌آمیز به همسر خود، حضرت علی‌بن‌ابیطالب‌ علیه السلام . می‌فرماید: ای ابوالحسن بی‌گمان من از خدایم خجالت می‌کشم که از تو خواسته‌ای داشته باشم و قادر به انجام آن نباشی. (بحارالانوار ج ۴۲)

    آراستگی فقط برای شوهر

    یکی از توصیه‌‌های قرآن به زنان، آشکار نکردن زینت خود برای غیر شوهران خود است در منطق اهل‌بیت‌ علیه السلام نیز به آن تصریح و تاکید شده است.
    امام صادق‌ علیه السلام در حدیثی از رسول اکرم‌ صلی الله علیه و آله می‌فرماید؛ زنی که برای غیر شوهر خود، زینت خود را آشکار کند خداوند او را به آتش جهنم می‌سوزاند. وسایل‌الشیعه‌ ج۱۴ و نیز امام صادق‌ علیه السلام در حدیثی فرموده‌اند؛ پیامبر‌ صلی الله علیه و آله فرمود: هر زنی که خودش را خوشبو کند و از منزل خارج شود مورد لعن قرار می‌گیرد تا به خانه برگردد.

    پرهیز از اذیت شوهر

    پیامبر فرمودند؛ اگر زنی شوهرش را اذیت کند، خداوند نمازش را نمی‌پذیرد و کارهای خوب او را قبول نمی‌کند تا این‌که شوهرش از او راضی شود، اگر چه در تمام عمرش روزه بگیرد و نماز بخواند، چنین زنی اولین فردی است که وارد جهنم می‌شود، سپس حضرت فرمود؛ هر مردی که زن خود را اذیت نماید، دارای این عذاب خواهد بود… (وسایل‌الشیعه ج۱۴).
    امام صادق‌ علیه السلام نیز زنی را که شوهر خود را مورد اذیت قرار می‌دهد، ملعونه می‌شمارد و در بیانات متعدد آن را تقبیح می‌نمایند و می‌فرماید، زنی که شوهر خود را بیازارد و غمگینش کند «ملعون است» «ملعون است». (وسایل‌الشیعه ج۱۴)
    در روایتی نیز از آن حضرت نقل شده است آن حضرت فرمودند: هر زنی به شوهرش بگوید من خیری از تو ندیده‌ام، اعمال نیک خود را تباه نموده است.(وسایل‌الشیعه ج۱۴)

    آثار مثبت احترام به شوهر از نگاه اهل‌بیت‌ علیه السلام

    در روایتی از پیامبر‌ صلی الله علیه و آله در این خصوص آمده است، اگر زن و مرد با محبت و مهر به هم نگاه کنند، خداوند نیز به دیده محبت و مهر به آنان می‌نگرد. (نهج‌الفصاحه ج۶۲۱)

    از امام صادق‌ علیه السلام نیز نقل شده است، بهترین زنان شما با محبت‌ترین زنان به شوهرانشان و مهربان‌ترین مادر به فرزندانشان هستند.

    همسر خوب کارگزار خداست

    جایگاه و ارزش زن مهربان و دین‌دار در کلام و منطق اهل‌بیت‌ علیه السلام تا حدی است که رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله او را از کارگزاران خدا می‌داند و در روایتی از آن حضرت نقل شده است، مردی نزد رسول خدا آمد و گفت: من همسری دارم که هرگاه به خانه می‌روم به استقبال من می‌آید و چون بیرون می‌روم بدرقه‌ام می‌کند و هرگاه اندوهناک می‌شوم مرا دلداری می‌دهد و می‌گوید؛ اگر اندوه روزی خود را داری، کس دیگری متکفل آن است و اگر اندوه آخرتت را داری، خداوند آن را فزونی دهد.
    رسول خدا صلی الله علیه و آلهبه او فرمود؛ خداوند دارای کارگزارانی است و همسر تو از جمله آنهاست که نیمی از پاداش شهید را دارد.

    شهری در بهشت برای زنان خوب

    پیامبر فرمودند: هیچ زنی جرعه‌ای آب به شوهر خود نمی‌دهد مگر این‌که این کار برایش از یک سال عبادتی که روزهایش روزه باشد و شب‌هایش نماز شب بخواند بهتر است و خداوند برای چنین کاری، شهری در بهشت برای آن زن ایجاد می‌کند و شصت خطای او را می‌آمرزد. (وسایل‌الشیعه ج۱۴)

    همکاری در منزل

    انجام کارهای خانه، مثل پختن غذا، شستن لباس، تمیز کردن منزل و… از وظایف الزامی زن نمی‌باشد. اما در فرهنگ اهل‌بیت‌ علیه السلام انجام چنین کارهایی از سوی زنان دارای ارزش و اهمیت بسیاری می‌باشد؛ از جمله این که پیامبر‌ صلی الله علیه و آله در این خصوص اشتغال زنان در خانه خویش فرموده‌اند، از زنانی که در خانه خود اشتغال دارند، پاداش و ثواب مجاهدان را خواهند یافت. (نهج‌الفصاحه ج۲۸۹)
    و نیز در روایتی دیگر مرتب کردن خانه از سوی همسر را موجب نگاه رحمت خدا و دوری از عذاب برای زن بیان می‌کند.(امالی صدوق ص ۳۳۶)

    منبع: وب سایت فرهنگی مذهبی آفاق

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-10] [ 08:52:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعا برای خانواده و دوستان   ...

    اَللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِينَ بِهِبَتِكَ‏

    وَ اكْفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِينَ بِصِلَتِكَ حَتَّى لاَ نَرْغَبَ إِلَى أَحَدٍ مَعَ بَذْلِكَ‏

    وَ لاَ نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِكَ‏

     

    ای خداوندی که عجایب عظمت تو پایان نپذیرد، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از سرگرایی در برابر عظمت خود بازدار.

    ای خداوندی که زمان فرمانرواییت را نهایتی نیست، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از مکافات عقوبت خویش رهایی بخش.

    ای خداوندی که خزاین رحمتت فنا نشود، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از رحمت خویش نصیبی ده.

    ای خداوندی که دیدگان از دیدارت فرومانند، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را به مقام قرب خود نزدیک ساز.

    ای خداوندی که در برابر عظمت تو هر عظمتی حقیر نماید، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را در نزد خود گرامی بدار.

    ای خداوندی که هر نهانی پیش تو آشکار است، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را در پیشگاه خود رسوا مگردان.

    خداوندا، ما را به عطای خویش از عطای هر بخشنده ای بی نیاز گردان.

    به پیوند خویش وحشت تنهایی از ما دور بدار تا به بخشش تو به کس جز تو نگراییم

    و در پناه جود و احسان تو از کس نهراسیم.

    بار خدایا درود بفرست بر محمد و خاندانش و به سود ما تدبیر کن نه بر زیان ما. به سود ما مکر نما نه به زیان ما. ما را پیروزی ده و پیروزی از ما مستان.

    بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از خشم خود دور نگه دار و در پناه خود بدار. ما را به خود راه نمای

    و از خود دور مدار، که هر کرا از خشم خود دور نگهداری سلامت به دست آرد و هر کرا راه نمایی به دانش رسد و هر کرا به خود نزدیک گردانی سود برد.

    بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را از سطوت حوادث زمان و شر دامهای شیطان و تلخی قهر سلطان حفظ فرمای.

    بار خدایا، هر که بی نیازی یافته تنها به فضل و قوت تو یافته، پس درود بفرست بر محمد و خاندان او و ما را بی نیاز گردان.

    بخشندگان چون دست سخا گشایند، تنها از فضل انعام تو بخشند، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و بر ما عطا ببخشای.

    هدایت یافتگان تنها به نور وجه تو هدایت یافته اند، پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و ما را هدایت فرمای.

    خداوندا، آن را که تو یاری کنی به خذلان کس زیان نبیند و آن را که تو بر او ببخشایی به منع کس نقصان نگیرد

    و آن را که تو راه بنمایی به گمراهی کس از راه نرود.

    پس درود بفرست بر محمد و خاندانش و ما را به عزت خویش از آسیب بندگانت در امان دار و به بخشایش خویش از هر کس، جز خود، بی نیاز فرمای و به راهنمایی خویش راه ما به حق بگشای.

    بار خدایا، درود بفرست بر محمد و خاندانش و سلامت دلهای ما را در یاد کرد عظمتت، آسایش ابدان ما را در شکر نعمتت و گشادگی زبان ما را در وصف احسانت قرار ده.

    بار خدایا درود بفرست بر محمد و خاندان او و ما را در زمره داعیانی درآور که به تو دعوت می کنند

    و در شمار راهنمایانی که به تو راه می نمایند و ما را از خاصترین خاصان درگاه خود گردان. یا ارحم الراحمین.

    يَا مَنْ لاَ تَنْقَضِي عَجَائِبُ عَظَمَتِهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ احْجُبْنَا عَنِ الْإِلْحَادِ فِي عَظَمَتِكَ‏

    وَ يَا مَنْ لاَ تَنْتَهِي مُدَّةُ مُلْكِهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْتِقْ رِقَابَنَا مِنْ نَقِمَتِكَ‏

    وَ يَا مَنْ لاَ تَفْنَى خَزَائِنُ رَحْمَتِهِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ لَنَا نَصِيباً فِي رَحْمَتِكَ‏

    وَ يَا مَنْ تَنْقَطِعُ دُونَ رُؤْيَتِهِ الْأَبْصَارُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَدْنِنَا إِلَى قُرْبِكَ‏

    وَ يَا مَنْ تَصْغُرُ عِنْدَ خَطَرِهِ الْأَخْطَارُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ كَرِّمْنَا عَلَيْكَ‏

    وَ يَا مَنْ تَظْهَرُ عِنْدَهُ بَوَاطِنُ الْأَخْبَارِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لاَ تَفْضَحْنَا لَدَيْكَ‏

    اَللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ هِبَةِ الْوَهَّابِينَ بِهِبَتِكَ‏

    وَ اكْفِنَا وَحْشَةَ الْقَاطِعِينَ بِصِلَتِكَ حَتَّى لاَ نَرْغَبَ إِلَى أَحَدٍ مَعَ بَذْلِكَ‏

    وَ لاَ نَسْتَوْحِشَ مِنْ أَحَدٍ مَعَ فَضْلِكَ‏

    اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ كِدْ لَنَا وَ لاَ تَكِدْ عَلَيْنَا وَ امْكُرْ لَنَا وَ لاَ تَمْكُرْ بِنَا وَ أَدِلْ لَنَا وَ لاَ تُدِلْ مِنَّا

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ قِنَا مِنْكَ وَ احْفَظْنَا بِكَ وَ اهْدِنَا إِلَيْكَ‏

    وَ لاَ تُبَاعِدْنَا عَنْكَ إِنَّ مَنْ تَقِهِ يَسْلَمْ وَ مَنْ تَهْدِهِ يَعْلَمْ وَ مَنْ تُقَرِّبْهُ إِلَيْكَ يَغْنَمْ‏

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اكْفِنَا حَدَّ نَوَائِبِ الزَّمَانِ وَ شَرَّ مَصَائِدِ الشَّيْطَانِ وَ مَرَارَةَ صَوْلَةِ السُّلْطَانِ‏

    اَللَّهُمَّ إِنَّمَا يَكْتَفِي الْمُكْتَفُونَ بِفَضْلِ قُوَّتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اكْفِنَا

    وَ إِنَّمَا يُعْطِي الْمُعْطُونَ مِنْ فَضْلِ جِدَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعْطِنَا

    وَ إِنَّمَا يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ بِنُورِ وَجْهِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اهْدِنَا

    اَللَّهُمَّ إِنَّكَ مَنْ وَاَلَيْتَ لَمْ يَضْرُرْهُ خِذْلاَنُ الْخَاذِلِينَ وَ مَنْ أَعْطَيْتَ لَمْ يَنْقُصْهُ مَنْعُ الْمَانِعِينَ‏

    وَ مَنْ هَدَيْتَ لَمْ يُغْوِهِ إِضْلاَلُ الْمُضِلِّينَ‏

    فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنَعْنَا بِعِزِّكَ مِنْ عِبَادِكَ وَ أَغْنِنَا عَنْ غَيْرِكَ بِإِرْفَادِكَ وَ اسْلُكْ بِنَا سَبِيلَ الْحَقِّ بِإِرْشَادِكَ‏

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ سَلاَمَةَ قُلُوبِنَا فِي ذِكْرِ عَظَمَتِكَ وَ فَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِي شُكْرِ نِعْمَتِكَ وَ انْطِلاَقَ أَلْسِنَتِنَا فِي وَصْفِ مِنَّتِكَ‏

    اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِكَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ‏

    وَ هُدَاتِكَ الدَّالِّينَ عَلَيْكَ وَ مِنْ خَاصَّتِكَ الْخَاصِّينَ لَدَيْكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.

    صحیفه سجادیه / ترجمه آیتی/دعای پنجم(وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ (علیه السلام) لِنَفْسِهِ و لِأَهْلِ وَلاَيَتِهِ)

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



     [ 12:13:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دعای امام برای شیعبان   ...

    دعای امام برای شیعبان

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-09] [ 07:57:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      این که اولیاء خدا به مقامات رسیدند، همه برای همین است!   ...

    خداوند آقا میرزا هاشم قزوینی را رحمت کند. قبر شریف ایشان در مشهد است. ایشان یک وقت در برف سنگین و سرما و یخبندان شدید، در مشهد برای دیدن میرزا مهدی اصفهانی رفته بودند، آن هم در کوچه‌های تنگ آن موقع و آن سرماهای کشنده آن زمان.
    وقتی بیرون می‌آیند، چون با نعلین بودند و سوز عجیب و یخبندان بوده است، زمین یک حالت سُری بوده است، یک دفعه آیت‌الله آمیرزا هاشم قزوینی به آقای حکیمی بیان می‌کند، نعلین را دربیاوریم، سُر می‌خوریم.
    آقای حکیمی بزرگ می‌گوید: «دیدم آقا نعلین را درآورد، پای برهنه، روی یخ راه رفت در حالی که وقتی کوچکترین چیز روی پا می‌خورد، سوز عجیبی بود و انسان اصلاً دیگر نمی‌توانست حرکت کند،»
    تعبیر ایشان این بود که پا به یخ می‌چسبید و دیگر بلند نمی‌شد. می‌گوید: امّا دیدم ایشان آرام آرام، خیلی راحت پاها را برمی‌دارد و اصلاً وضع ایشان تغییری نکرد. تعجّب کردم. من اوّل پایم چسبید. ایشان به من فرمود: «دستت را به من بده.»
    وقتی دستم را گرفت، دیدم من هم دیگر راحت می‌توانم پاهایم را بگذارم. دیگر نه سوزی، نه سرمایی! وقتی در مدرسه رفتیم، گفتم: آقا! این چه وضعی بود؟! فرمودند:
    عزیز دلم! اگر انسان، انسان شد، به عالم مسلّط است، اینکه یخ است، چیزی نیست.
    آقای حکیمی می‌گوید: سؤال کردم که آقا این چطور باید بشود؟ ایشان فرمودند:
    اوّل باید بتوانی خطورات ذهنی خودت را کنترل کنی. آن موقع است که اعمال درست می‌شود… این حدیث را شنیدی که پیامبر بیان می‌کند «انما الاعمال بالنیات»؟!
    اینجا مرحوم حکیمی می‌گوید: آن موقع این روایتی را که من بارها گفته بودم، خودم هم منبرش را رفته بودم، کأنّ اولین بار بود که می‌شنیدم.
    این نیّات همین است. اگر اینجا کنترل شد، اعمال تو هم کنترل شده است امّا اگر اینجا یله و رها شد، وضع درستی پیدا نکرد، حالت، حال درستی نبود، فکرت رها شد، به هر طرف رفت، فکر خطا کردی، معلوم است، ناخوآگاه یک موقعی می‌بینی نعوذبالله، یا در بستر حرامی یا با دستت داری لقمه حرام می‌خوری، یا به زبانت دروغ می‌گویی، یا به چشمت نگاه حرام می‌کنی و اعضاء و جوارحت را نمی‌توانی کنترل کنی.
    لذا اوّل مرحله همین خطورات ذهنی است. این که اولیاء خدا به مقامات رسیدند، همه برای همین است.

    حوزه علمیه حکیمیه، درس اخلاق

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-08] [ 12:09:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقش عفت و حیا در رضایتمندی زن و شوهر   ...

    عفت در خودنمایی که خویشتن داری از تبرّج و خود نمایی از بارزترین مصادیق آن است، عفت در نگاه ،عفت در راه رفتن و عفت در اختلاط با نامحرم از عمده‌ترین مظاهر حیا است.

    چکیده

    بی‌شک آرامش یکی از ضروری‌ترین شاخص‌های زندگی سالم است که باید برای تحقق آن از همه عوامل و ظرفیت‌ها بهره جست. این مقاله به بررسی نقش عفت و حیا در پیدایش و بقای آرامش در زندگی زناشویی می‌پردازد. هدف این نوشتار معرفی انواع عفت و حیا، با توجه به پیامدها و آثاری که به دنبال دارد، و اینکه شاخص عفت و حیا، یکی از پراثرترین عوامل برای رسیدن به آرامش و سکون در زندگی زناشویی است.

    در میان انواع عفت، به خصوص عفت در روابط جنسی نقشی بی بدیل بر آرامش در زندگی دارد. روش این پژوهش، روش تبیین و تحلیل با تکیه بر متون دینی است. اجمالاً، یافته‌های پژوهشی نشان می‌دهد که عفت و حیا در ایجاد و تثبیت آرامش در زندگی نقش عمده ای دارد. البته برای تحقق این ویژگی، باید از مهارت‌هایی بهره جست که توجه به آنها برای همگان ضروری است.

    کلید واژه‌ها: حیا، عفت، پوشش، خودنمایی، نگاه، رضایتمندی.

    مقدمه

    آنچه در این تحقیق مورد بررسی و تحلیل است، آثار و پیامدهایی است که بر اساس عفت و حیا در زندگی پدید می‌آید. برای دستیابی به این هدف، لازم است افراد مهارت‌هایی، داشته باشند. این مسئله به قدری مهم است که در منابع اسلامی بر ازدواج با زنان عفیف تأکید فراوان شده است. خدای متعال در مقام تکلم با حضرت آدم†، پس از آنکه سعادت را در گرو تبعیّت از رسول خداˆ معرفی می‏کند، به آدم† سفارش می‏کند که عهد مرا بپذیر و آن را جز در اصلاب مردان پاک و ارحام زنان طاهره، طیب و عفیف به ودیعت مگذار.

    سؤالاتی که در این زمینه مطرح است و آن اینکه انواع حیا کدامند؟ کدامیک از آنها در سلامت زندگی نقش مثبت دارد. از میان عوامل مثبت، کدامیک از اهمیت بیشتری برخوردارند؟ آثار حیا چیست؟ چه مهارتی برای رسیدن به آرامش در زندگی لازم است؟در این زمینه، استاد مرتضی مطهری در کتاب مسئله «حجاب» به عفت و حیا اشاره کرده اند. همچنین کریس ال کلینکه در کتاب «مهارت‌های زندگی» به مهارت‌هایی برای رسیدن به آرامش اشاره کرده‌اند. این تحقیق، در صدد بررسی عفت و حیا، انواع و آثار آن و مهارت‌های لازم برای تحقق آن است. به طور طبیعی، ابتدا مفهوم آن را مورد بررسی قرار می‏دهیم:

    مفهوم «عفت» و «حیا»

    «عفت» در لغت به معنای حفظ نفس از تمایلات و شهوت نفسانی آمده است «حیا» نیز به حفظ نفس از ضعف، نقص و دوری از عیب و امور پست معنا شده است. همان طور که «تمایلات نفسانی» به اختلاف اشخاص و موارد متفاوت است، عفت و حفظ نفس از آنها نیز متفاوت خواهد بود. بنابراین، عفّت فقیر به این معنا است که او به آنچه به دست می‏آورد، قانع باشد و نفس خود را از تمایلات و شهوات باز دارد، به گونه‏ای که خلاف آن به فعلیّت نرسد. «نفاق شما باید برای نیازمندانی باشد که در راه خدا در تنگنا قرار گرفته‏اند و نمی‏توانند به مسافرت بروند و از شدت خویشتنداری، افراد ناآگاه آنان را بی‏نیاز می‏پندارند».( بقره: ۲۷۳)؛

    اما «عفاف در فرد غنی و بی‏نیاز، به حفظ نفس از شهواتی است که ممکن است از ثروت او ناشی شود: «هر کس که بی‏نیاز است، خودداری کند و عفّت پیشه سازد.» (نساء: ۶)«تعفّف» در موردی که فرد از امکان ازدواج برخوردار نیست، به معنای خودداری از شهوت نفس با استفاده از راههای گوناگون است. «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لایَجِدُونَ نِکاحاً…»؛ (نور: ۳۳) تعفف در زنان سال خورده به حفظ نفس آنان از امور مورد علاقه ایشان همچون آرایش و ظاهر ساختن زینت‏ها است. اینان گرچه مجاز به کشف حجاب، البتّه بدون تبرّج و خود نمایی هستند، ولی باز اگر عفّت پیشه کنند بهتر است.(نور: ۳۳)

    در روایات حضرات معصومین‰ نیز علاوه بر تأکید بر اهمیت «عفت» به طور عام، بر خصوص خودداری از شهوت شکم و غریزه جنسی تأکید ویژه‏ای شده است. به عنوان نمونه، امام باقر† فرمودند: «ما من عبادة افضل عندالله من عفة بطن و فرج» این امر نشانگر آن است که بیشترین آسیب پذیری انسان از ناحیه خواسته‏های اقتصادی و جنسی او است. چنان که رسول خداˆ فرمودند: «بیشترین لغزش به سوی آتش، از طریق دو میان تهی است: یکی شکم و دیگری دامن».

    عفت و حیا نقش بسیار مهمی در نیل انسان به رشد و کمال دارد. امیر المؤمنین† در وصیّت به فرزندش محمد بن حنفیه می‏فرماید: «من لم یعط نفسه شهوتها اصاب رشده؛ کسی که به خواسته نفسش تن ندهد، موجب رشد آن شده است».به همین دلیل، عفت و حیا در سازگاری همسران مؤثر است، به طوری که رسول خداˆ یکی از ویژگی‏های بهترین زنان را عفت آنان بر شمرده، فرموده‏اند: «بهترین زنان شما، زنان عفیفه‌اند» این معنا، به تعابیر دیگری نیز از معصومان‰ روایت شده است علاوه بر تأکید عام روایات، که مرد و زن را در بر می‏گیرد، تأکید خاصی در باره عفت و حیای زنان وارد شده است. اینک این سؤال به ذهن تبادر می‏شود که دلیل تأکید ویژه اسلام در خصوص عفت و حیای زن چیست؟

    اهمیت عفت جنسی زن

    در خصوص ریشه اخلاق جنسی زن، از قبیل حیا و عفاف و از آن جمله، تمایل به ستر و پوشش خود از مرد، نظریاتی ابراز شده که دقیق‏ترین آنها از دیدگاه شهید مطهری این است. از نظر وی، حیا، عفاف، ستر و پوشش تدبیری است که خود زن با یک نوع الهام برای گران‌بها کردن و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است.

    زن با هوش به صورت فطری و با یک حسّ مخصوص دریافته است که از لحاظ جسمی نمی‏تواند با مرد برابری کند. از سوی دیگر، نقطه امید خود را در همان نیازی یافته است که خلقت الهی در وجود مرد نهاده است؛ او را مظهر عشق و طلب و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است. وقتی که زن مقام و موقعیت خود را در برابر مرد یافت و نیاز او را در برابر خود دانست، به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد متوسل می‏شود. استاد شهید به نقل از ویل دورانت می‏افزاید:

    خودداری از انبساط و امساک در بذل و بخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آن که بداند، حس می‏کند که این خودداری ظریفانه از یک لطف و رقّت عالی خبر می‏دهد. … مولوی عارف نازک اندیش و دوربین، در باره تأثیر حریم و حائل میان زن و مرد در افزایش قدرت و محبوبیت زن، در بالا بردن مقام او و در گداختن مرد در آتش عشق و سوز، مثلی لطیف می‏آورد و آنها را به آب و آتش تشبیه می‏کند و می‏گوید: مرد همانند آب و زن همانند آتش است.

    اگر حایل از میان آب و آتش برداشته شود، آب بر آتش غلبه می‏کند و آن را خاموش می‏سازد، اما اگر حایلی میان آن دو بر قرار شد، مثل اینکه آب را در دیگی قرار دهند و آتش را زیر آن روشن کنند، آن وقت است که آتش آب را تحت تأثیر قرار می‏دهد و اندک اندک آن را گرم می‏کند و احیاناً جوشش و غلیان در آن به وجود می‏آورد تا آنجا که سراسر وجودش را به بخار تبدیل می‏سازد. از این رو است که رسول خداˆ در عین ستایش از صفت حیا برای عموم، آن را برای زنان نیکوتر دانسته و فرموده‏اند: «الحیاء حسن لکنّه فی النساء احسن» و بدترین زنان را کسانی دانسته‏اند که از این ویژگی سرمایه کمتری دارند: «شر نسائکم… القلیلة الحیاء».

    ویژگی عفت و حیا عاملی بسیار مؤثر در حفظ و ارتقای موقعیت و شخصیت زن و نیز گرایش مرد به سوی زن است و اما ناگفته نماند که حیای زن نسبت به مردان بیگانه ارزشمند است؛ یعنی به همان نسبت که عفّت و حیای اجتماعی زن، موجب ارتقای سطح سازگاری همسران می‏شود، وجود حیای احمقانه در ارتباط متقابل میان زن و شوهر نیز زمینه ناسازگاری آنان می‏شود. حیایی که منشأ پیدایش سازگاری است، نوعی خاص است که از آن به «حیای عاقلانه» تعبیر می‏شود. حیایی برخاسته از دانایی، نه حیایی که پیامد نادانی است.

    در بعضی از روایات از این ویژگی با عنوان «حیای قوّت» یاد شده است. در حقیقت، آنچه موجب می‏شود یک رفتار نامناسبی انجام نگیرد، نیروی فراوان فرد است که اجازه بروز رفتار را نمی‏دهد. به همین جهت، آن را «حیای قوّت» نامیده‏اند. اما چنان که بر اساس ناتوانی و سستی، رفتاری حذف شود، حالت موجود را «حیای ضعف» می‏گویند. در منابع دینی ما از این نوع حیا تمجید نشده است.

    امام صادق† می‏فرمایند: «بهترین زنان شما کسی است که چون با همسرش خلوت کند، جامه حیا از خود برکند و چون بپوشد و همراه او شود، زره حیا را بر تن کند».حضرت بهترین زن را کسی می‏داند که چون جامه بپوشد و از خانه بیرون رود، لباسی از حیا و عفت بر تن کند که مانند سپر و زره حافظ او باشد؛ یعنی چنان با وقار و سنگین راه برود که تیرهای نظر جوانان هرزه، اجازه ورود به شخصیت او را نداشته باشد. ولی در خلوت با شوهر، هر گونه ظرافت کاری، طنّازی و عشوه گری برای زن نه تنها جایز، بلکه بهتر است.

    بهترین زن مسلمان زنی است که در زمان خلوت با شوهرش، خوش زبان و شیرین حرکات باشد. چیزی که زن را در ردیف بهترین زنان مسلمان قرار می‏دهد، همین است که بتواند این دو حالت به ظاهر متناقض را در وجود خود حفظ کند. خلاصه آنکه، زن باید لباس رزم و بزم خود را بشناسد و هر یک را در جای خود بپوشد.

    آشنایی با مظاهر عفت جنسی

    با بررسی منابع اسلامی در می‏یابیم که عفت و حیای جنسی، دارای نمودهای فراوانی است. در اینجا، برخی از این نمودها و مظاهر را پی می‏گیریم:

    الف) عفت در روابط جنسی

    مهم‏ترین شاخصه عفت، مهار شهوت در روابط جنسی است. در روایات متعددی پس از معرفت خداوند، پاکدامنی در این گونه روابط، برترین فضلیت به حساب آمده است.

    امام زین العابدین† می‌فرماید: «ما من شی‏ء احبّ الی الله بعد معرفته من عفّة بطن و فرج». خدای متعال در قرآن کریم، منحصر ساختن برقراری روابط جنسی را به همسر یا کنیز، از جمله ویژگی‏های مردان با ایمان ذکر می‏کند و می‏فرماید: «مؤمنان رستگار شدند…، آنان که دامن خود را از آلوده شدن به بی‏عفّتی حفظ می‏کنند و تنها با همسران و کنیزان خود آمیزش جنسی دارند. پس به بهره‏گیری از آنان ملامت نمی‏شوند». (مؤمنون: ۵ و ۶) در جای دیگر، قرآن کریم افرادی را که شرایط ازدواج برایشان مهیا نیست، به عفّت فرا می‏خواند و آنان را از آلودگی در روابط جنسی باز می‏دارد: «و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی‏یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند».(نور: ۳۳)

    ب) عفت در پوشش

    نمود دیگر عفّت، رعایت پوشش کامل است. خدای متعال در آیات متعددی ویژگی‏های پوشش کامل زنان مسلمان را برمی‏شمارد. اهمیت توجه به پوشش برای بانوان از آنجا روشن می‏شود که خدای متعال، پس از آنکه ضرورت پوشش را مطرح می‌سازد، زنان سال خورده‏ای را که امید به ازدواج ندارند، به کشف حجاب (البته بدون تبرّج و خود نمایی) مجاز می‌سازد. ولی با این حال، می‌فرماید: «اگر آنها نیز (با پوشش خود) عفت پیشه کنند، برای خودشان بهتر است».(نور:۶۰)

    ج) عفت در خود نمایی

    خویشتن داری از تبرّج و خود نمایی مصداق دیگر عفت و حیا است. قرآن کریم، علاوه بر آن که در آیه ۳۳ سوره احزاب، عموم زنان را از خود نمایی نهی کرد، در آیة ۶۰ سوره نور، زنان سال خورده را مجاز به برداشتن لباس‏های رویین همچون چادر و روسری می‌سازد، ولی این حکم را به پرهیز از آرایش و تبرج منوط می‌سازد. از این آیه، شاید بتوان در تحریک جنس مخالف برای تبرّج تأثیر بیشتری نسبت به کشف حجاب استفاده کرد.

    د) عفت در نگاه

    امام سجاد† خویشتن داری و فروبستن از نگاه حرام را از دیگر مصادیق عفت برشمرده‏اند. آن حضرت، در مقام دعا برای همسایگان و دوستان خود عرضه می‏دارند: «و اجعلنی اللهم…؛ خدایا، مرا آن گونه قرار بده که چشم خود را از آنها، از روی عفّت ببندم».امیر المؤمنین† نیز نشانه ورع و پارسایی فرد را عفت او در نگاه دانسته و فرموده‏اند: «و من ورعه عفة بصره و عفة بطنه؛ از تقوای شخص عفت او در نگاه و شکم است».

    ه‍ ) عفت و حیا در راه رفتن

    قرآن کریم با ستایش از طرز راه رفتن دختر حضرت شعیب† در معابر عمومی و در برابر نامحرم می‏فرماید: «یکی از آن دو دختر به سراغ موسی آمد در حالی که با نهایت حیا قدم برمی‏داشت».(قصص: ۲۵).دقت در روایت فوق نشانگر این نکته است که پرهیز از اختلاط با نامحرم از دیگر ویژگی‏های زنان و مردان با حیا و عفیف محسوب می‏شود.

    خداوند متعال در نقل آن فراز از داستان حضرت موسی† که به دروازه شهر مدین رسیده بود، داستان دو زن را یادآور می‏شود که کمی دورتر از مردانی که برای آب دادن به دام‏های خود اطراف چاه حلقه زده بودند و تنها به جمع و جور کردن گوسفندانشان مشغول بودند.وقتی حضرت موسی† داستان آنان را جویا می‏شود، آنها می‏گویند: تا زمانی که مردان از دور چاه پراکنده نشوند (و ما نتوانیم بدون اختلاط با مردان گوسفندانمان را سیراب سازیم) به آب کشی نمی‏پردازیم. (قصص: ۲۳) این آیه مهر تأییدی بر دوری از اختلاط میان مردان و زنان است.

    آثار عفت و حیا در سازگاری همسران

    در اینجا آثار جنبه‏های گوناگون حیا و عفت را در سازگاری همسران و تحکیم خانواده مورد بررسی قرار می‌دهیم. این آثار عبارت‌اند از:

    الف) وفاداری به همسر

    ویژگی عفت و حیا، همسر را در حفاظی قرار می‏دهد که او را از ارتکاب هر عمل زشت منافی با شؤون انسانی باز می‏دارد. چنین همسری هرگز اجازه خیانت به همسر را به خود نمی‏دهد. طبیعتاً امانت‏دار بودن همسر، از عوامل بسیار مؤثر در ایجاد صلح و سازش در نظام خانواده است. همان گونه که «خیانت» از زمینه‏های بسیار تأثیرگذار در فرایند تزلزل بنیاد خانواده محسوب می‏شود. حضرت موسی† در سؤالی از خداوند متعال پرسید: «خداوندا، پاداش کسی که به جهت حیا از تو خیانت را رها می‏کند، چیست؟ خداوند فرمود: پاداش او امنیت در روز قیامت است».

    روایت فوق نشانگر آن است که یکی از آثار حیا، ترک خیانت است.در روایت دیگری از سلمان نقل شده است: «هر گاه خداوند اراده کند بنده‏ای را هلاک کند، لباس حیا را از تن او می‏کَند. پس وقتی لباس حیا از او کَنده شد، خیانت می‌کند و مورد خیانت قرار می‌گیرد و چون این گونه شد، امانت از او رخت بر می‏بندد و وقتی امانت از او برداشته شد، جز خشونت و سنگ دلی از او نمی‏بینی».این روایت بی‏حیایی را زمینه‏ساز خیانت، خیانت را ملازم با امانتدار نبودن و امانتدار نبودن را موجب خشونت و درشت خویی دانسته است، هر یک از موارد فوق، خود به تنهایی برای سست کردن بنیاد خانواده کافی است.

    ب) احساس نیاز به همسر

    محدودیت‏هایی که اسلام در زمینه روابط جنسی وضع کرده، زمینه‌ساز این است که فرد به همسر خود، به عنوان تنها تأمین کننده نیازهای جنسی نگاه کند و خود را از وجود او بی‏نیاز نبیند. آن گاه که مرد عفت و حیا را در نگاه، گفتگو و روابط جنسی با نامحرمان مراعات نمی‏کند، در حقیقت بخشی از نیاز غریزی خود را از مسیر غیرهمسر شرعی تأمین کرده است.این پدیده، علاوه بر آن که موجب می‏شود تا فرد احساس نیاز کمتری به همسر خود داشته باشد، گاه موجب می‏شود که فرد همسر خود را با دیگران از لحاظ زیبایی و سایر جذابیت‏ها مقایسه و از داشتن چنین همسری احساسی ناخوشایند پیدا کند.

    اما هنگامی که مرد با مراقبت از خویش، لذت‏ها و کام جویی‏های گوناگون جنسی را به همسر خود منحصر ساخت و اجتماع را محل کار و تلاش قرار داد، پس از انجام فعالیت‏های روزانه، با شوقی وصف ناپذیر در انتظار ملاقات با همسر و تأمین نیازهای عاطفی و غریزی خویش به آغوش خانواده باز می‏گردد. چنین زنی که، علاوه بر غرایز مذکور، حس خود نمایی و تبرّج خویش را نیز به همسر شرعی خود منحصر می‏سازد، در اشتیاق بازگشت همسر به منزل لحظه شماری می‏کند و با آراستگی جنسی و روحی، مهر و محبت همسر را به انحصار خود در می‏آورد. سازگاری مهم‏ترین مشخصه چنین خانواده‏ای به شمار می‏رود.

    از این‌رو، رسول اکرمˆ در بیان ویژگی‏های بهترین زن به این خصوصیت اشاره می‏کند: «زن عفیف، زنی است که در برابر شوهرش با تبرج و زینت و در برابر دیگران پاکدامن و با حیا ظاهر شود». و بدترین زن را کسی می‏داند که: «المتبرجه… در مقابل شوهر بی‏میل و در مقابل دیگران با تبرج و زینت حاضر شود».

    ج) محبت

    ثمرة دیگر حیا، که به دنبال نتایج قبلی حاصل می‏شود، ایجاد علاقه و محبت میان همسران است. از این رو، امیر المؤمنین† پس از ذکر برخی از لوازم حیا، محبت را از دیگر آثار آن بر شمرده و فرموده‏اند: «حیاء موجب محبت است»

    د) ایجاد و تثبیت احترام و موقعیت

    با کَنده‌شدن پوشش حیا، خیانت زندگی را فرا می‏گیرد و برخوردهای خشن بر زندگی سایه می‏افکند. نه تنها انسان با شیطان همراه، بلکه خود نمونة یک شیطان می‏شود که قالب و قیافه انسانی دارد. چنین همسری با شیطان بزرگ همدست و شریک است. اساساً بر او مهم نیست دیگران دربارة او چه قضاوتی دارند. بی‏مبالاتی زندگی او را فرا می‏گیرد.

    تعهد و پایبندی به زندگی برای او معنا و مفهومی ندارد. چنین کسی برای خدا نیز قابل تحمل نیست، چه رسد که همسرش او را تحمل کند. و برای خود حرمتی باقی نمی‏گذارد. از این‌رو، خداوند نیز او را محترم نمی‏شمارد.همسران باید برای یکدیگر از جایگاه عظمت و کرامت ویژه‏ای برخوردار باشند. این مهم از پاسداری این خصلت و پایداری آن حاصل می‏گردد.

    عوامل ایجاد و تثبیت حیای همسر

    در پایان این بحث و پس از بیان نقش و اهمیت عفت و حیا در روابط میان همسران، مناسب است به برخی از راه‌کارهایی که دین به منظور ایجاد و تثبیت حیا ارائه کرده است، اشاره شود:

    الف) آراستگی

    نظافت و آراستگی همسر از جمله اموری است که زمینه ساز تحقق حیای همسر است. روایت زیر به خوبی این نقش را تبیین می‏کند. حسن بن جهم می‏گوید: «خدمت حضرت کاظم† رسیدم و گفتم: قربانت گردم، آیا خضاب کرده‏ای؟ حضرت فرمود: بله، آمادگی و زینت مرد باعث پاکدامنی زن می‏شود.زن‏ها به دلیل این که مردانشان زینت نمی‏کنند، عفت خود را از دست می‏دهند». و نیز در روایت آمده است: گروهی نزد امام باقر آمدند در حالی که، ایشان را خضاب کرده دیدند. حضرت فرمود: «من زنان خود را دوست دارم و خود را برای آنها آماده می‏کنم». حاصل روایات این است که پیرایش، آرایش و ارتباط مطلوب از عوامل ایجاد و حفظ عفت همسر و زمینه سازگاری همسران به شمار می‏رود.

    ب) غیرت

    «غیرت» به معنای نفرتی طبیعی است که از بخل مشارکت دیگران در امر مربوط به محبوب فرد ناشی می‏شود. از جمله محبوب‏ترین افراد بشر برای انسان، خود او و وابستگان نزدیک او از جمله همسر و فرزند است. فرد غیور از آنجا که به خود علاقه‏مند است، اجازه مشارکت به دیگران درباره خود را نمی‏دهد و این غیرت، او را به عفت رهنمون می‏سازد. امام علی† می‌فرماید: «ارزش هر کس به اندازه همت او…. و عفتش به اندازه غیرت او است». مرد از آنجا که به همسر خود علاقه‏مند است، به دیگران اجازه مشارکت در امور مربوط به او را نمی‏دهد.

    فردی که به عفت همسر خود اهمیت نمی‏دهد، تا جایی که او به اعمال منافی عفت رو می‏آورد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد. غیرت و توجه به عفت و پاکدامنی همسر زمینه ساز حفاظت از آلودگی‏های مختلف و موجب سازگاری هر چه بیشتر او خواهد شد.البته نباید فراموش کرد که، به همان میزان که غیرت در جایگاه خود در عفت همسر مؤثر است، غیرت نشان دادن در غیر جایگاه درست آن، در دوری آنان از عفاف و پاکدامنی تأثیر گذار خواهد بود. از این‌رو، امیر المؤمنین† در وصیت به امام حسن† آن حضرت را از غیرت در غیرجایگاه خود برحذر داشته، آن را موجب انحراف و بیماری می‌دانند.

    مهارت‏های برخورداری از حیا

    الف) کنترل درونی

    افرادی که مسئولیت وقایعی را که برای آنها اتفاق می‏افتد می‏پذیرند، «درونی‏ها» نامیده می‏شوند؛ زیرا آنها دارای کانون کنترل درونی هستند. به عکس، کسانی که معتقدند بیشتر مسایلی که برایشان اتفاق می‏افتد، خارج از کنترل آنها است، «بیرونی‏ها» نامیده می‏شوند.بسیاری از مشکلاتی که برای افراد پیش می‏آید، به این دلیل است که برای مصون ماندن از مشکلات، به دنبال کنترل کننده‏هایی از بیرون هستند تا از بروز مشکل جلوگیری کنند و عموماً این انتظار پاسخ مثبتی را به همراه ندارد. در نتیجه، فرد گرفتار می‏شود.

    به عنوان مثال، افرادی که در سنین ازدواج قرار گرفته‏اند، احساس می‏کنند ساختار اجتماعی برای یک وصال مطلوب آلوده است و برای مقابله با این آلودگی باید توسط کنترل کننده‏های بیرونی، که شامل حکومت، قوانین اجتماعی، پدر و مادرها، سنت‏های اجتماعی جدید و… می‏شود، راهی اندیشیده شود تا دیگر آلودگی وجود نداشته باشد. چنان چه این کنترل اجرا نشود، راهی جز تن در دادن به آلودگی نیست.

    با این نگاه، طبیعی است که حیای مطلوب از جامعه رخت بر می‏بندد؛ چرا که انتظار می‌رفت با کنترل‏های بیرونی، حیا در جامعه راه پیدا کند، اما این کنترل‏ها توفیق اجرا نیافتند امّا چنان چه انسان از کنترل درونی برخوردار باشد، مسئولیت کارها را خود به عهده می‏گیرد و از طریق روش مسئله‌گشایی، که در آینده از آن سخن خواهیم گفت، بر اساس توانایی خود به مقابله با مشکل برمی‏خیزد.

    در زوایای مختلفی از زندگی، می‏توان «درونی‏ها» را با «بیرونی‏ها» مقایسه کرد:

    الف. «درونی‏ها» از پیشرفت بیشتری برخوردارند؛ زیرا آنها در مقابل شکست‏ها و محرومیّت هایشان واکنش کمتری از خود نشان می‏دهند و از موفقیت‏هایشان نیز احساس رضایت شخصی بیشتری دارند، امّا «بیرونی‏ها» به دلیل انتظاراتی که از دیگران دارند و آنها را مسئول شکست‏ها می‏دانند، واکنش منفی بیشتری نشان می‏دهند و موفقیّت‏ها را نیز از خودشان نمی‏دانند تا احساس فوق العاده‏ای داشته باشند.

    ب. «درونی‏ها» وقتی با رویدادهای تنش زای زندگی روبه رو می‏شوند، برای مقابله با آن، تمایل دارند که خودشان با روش مسئله گشایی با رویدادهای تنش زای در معرض کنترل مقابله کنند. در حالی که، «بیرونی‏ها» عمدتاً حتی نسبت به رویدادهای قابل کنترل از طریق تخیّل و تفکر آرزومندانه و انتظار از دیگران واکنش نشان می‏دهند.

    ج. «درونی‏ها» بیشتر مستقل هستند و در قبال رویدادهای زندگی و سلامت جسمی و روانی خود، مسئولیت بیشتری می‏پذیرند. در حالی که، «بیرونی‏ها» نقش تأمین سلامت را برای دیگران قائل هستند و بر این اساس، خودشان احساس مسئولیت نمی‏کنند.

    د. «درونی‏ها» در ارزیابی اولیه، که به بررسی رویداد می‏پردازند، رویدادهای تنش زا را به عنوان تهدید کننده‏ها نمی‏نگرند، بلکه آنها را مشکلات حل شدنی تلقّی می‏کنند و در ارزیابی ثانویّه، که به بررسی حلّ مشکل مربوط است، امید بخش می‏نگرند؛ چرا که می‏دانند مهارت‏های مقابله‏ای را خود در اختیار دارند.

    بر خلاف «بیرونی‏ها»، که رویدادها را به عنوان تهدید می‏نگرند و در برابر آن واکنش هیجانی (عصبانیت) یا اجتنابی (دوری از روابط) را انتخاب می‏کنند. آنها به دلیل اینکه نسبت به زندگی نگرش مقابله‏ای ندارند، به دشواری می‏توانند به طور فعّال و با اتّکا به خود، به مشکلات زندگی واکنش نشان دهند.

    وقتی «درونی‏ها» را با «بیرونی‏ها» در باورهایشان مقایسه می‏کنیم، می‏بینیم که درونی‏ها معقتدند:

    ـ سرانجام افراد در دنیا احترامی را که شایسته آن هستند، به دست می‏آورند.

    ـ موفقیت نتیجه تلاش زیاد است و شانس نقش کمتری در موفقیّت افراد دارد.

    ـ بدبختی و محرومیّت افراد غالباً نتیجه اشتباهات خود آنها است.

    ـ میان تلاش و نتیجة مطلوب رابطه مستقیمی وجود دارد.

    ـ کسانی که نمی‏توانند کاری کنند تا دیگران آنها را دوست داشته باشند، نمی‏دانند چگونه با دیگران همراه شوند.

    امّا بیرونی‏ها بیشتر بر این باورند که،

    ـ بیشتر اوقات، ارزش فرد هر قدر هم که تلاش و کوشش کند، ناشناخته می‏ماند.

    ـ به دست آوردن یک شغل خوب، بیشتر به شرایط زمانی و مکانی بستگی دارد.

    ـ بسیاری از رویدادهای ناخوشایند زندگی مردم به علّت بدشانسی است.

    ـ ما هر قدر هم که سعی کنیم، باز هم دیگران از ما خوششان نمی‏آید. سعی و تلاش برای راضی کردن مردم چندان فایده‏ای ندارد. اگر قرار است آنها از ما خوششان بیاید، به طور اتفاقی خوششان می‏آید.

    ممکن است گفته شود، برای برخورداری از حیای مطلوب در امور فردی، خودکنترلی یا به عبارت دیگر، کنترل درونی بسیار مؤثر است. امّا در امور اجتماعی این نوع کنترل چه نقشی ایفا می‌کند؟ در پاسخ باید گفت: اولاً، مجموعه این کنترل‌های درونی یک جامعه را می‌سازد؛ زیرا جامعه یک هویت مستقلی از افراد ندارد . ثانیاً، هر فردی به اندازه کنترل درونی خود به ظهور و بروز حیا در جامعه کمک می‌کند. گرچه نمی‌تواند چهرة کلی جامعه را تغییر دهد. ثالثاً، به این نکته باید توجه داشت که نباید مجموعه واقعیت‏ها را نادیده گرفت.

    درست است که ما نسبت به همه رفتارهای فردی خود مسئول هستیم. اما بالاخره در جهان امروز رویدادهای اجتماعی فراوانی رخ می‏دهد که نمی‏توان آنها را کنترل نمود. سرزنش کردن خود به خاطر وقایع، حوادث و اتفاقاتی که پیرامون ما رخ می‏دهد، با این تعبیر که ما شرم می‏کنیم و این حوادث را ناکامی خود می‏دانیم، چندان واقع‏بینانه نیست.

    چنانکه ما وظایف خود را در محدودة فردی برای جامعه انجام داده باشیم، نباید خود را سرزنش کنیم. فجایع یا محرومیت‏های اجتماعی گرچه دلخواه ما نیست و می‏خواهیم آن را تغییر دهیم، امّا ما مسئول آنها نیستیم و همه چیز، آن گونه که ما می‏خواهیم، اتفاق نمی‏افتد. پس بهترین سبک مقابله در چنین موقعیتی این است که رویدادهای اجتماعی خارج از قدرت خویش را به عنوان واقعیّت اجتماعی موجود بپذیریم و با استفاده از کانون کنترل درونی خود، منطبق‏ترین راه را برای سازگاری مطلوب با امری که دل‌خواه ما نیست، پیدا کنیم.

    ب) مسئله گشایی

    کسی که می‌خواهد عفت خود را حفظ نماید، باید احساس توانمندی و اعتماد به نفس را داشته باشد تا مبادا عفت و حیای خود را نوعی ناتوانی یا خجالت منفی قلمداد کند. اگر آن را ضعف خود به حساب آورد، قطعاً حیا و عفت خود را از دست خواهد داد. بالا بودن عزّت نفس، اطمینان به انتخاب مسیر صحیح و نگاه جامع فرد عفیف او را کمک می‌کند که هیچ‌گاه در حقانیت و مطلوبیت راهش دچار شک و تردید نشود. مسئله‌گشایی، یک مهارت مقابله‏ای کاربردی است که موجب اعتماد به نفس می‏شود. بر این اساس، در وجود فرد احساس شایستگی و تسلط تقویت می‏شود.

    مسئله‌گشایی دارای پنج مرحله است:

    ادراک خویشتن؛

    تعریف مسئله؛

    فهرست کردن راه حل‏های مختلف؛

    تصمیم‏گیری؛

    امتحان‌کردن.

    انسان گاهی خواهان به دست آوردن امر ارزشمندی است که شرایط محیطی چندان با آن همراه نیست و ممکن است در پایبندی به آن ارزش، انسان احساس تنهایی کند و همراه و دوست مناسبی نیز پیدا نکند.در گام نخست، انسان باید خودش را خوب بشناسد. حال که تقویتی از بیرون وجود ندارد، باید ادراک از خویشتن را پرورش دهد. ارزش‏ها، دارایی‏ها و توانایی‏های خود را خوب بشناسد و نباید خود را در نگاه دیگران ارزیابی کند؛ چرا که آنها با شاخص‏های ارزشی خودشان به قضاوت خواهند نشست و طبیعتاً نمره‏ای که به او می‏دهند، مثبت نخواهد بود.

    مسئله‌گشایی موفّق کسی است که تفاوت نگاه‏ها و ارزش‏ها را، که به یک موقعیت مشکل ساز منتهی شده است، بخشی از زندگی تلقّی کند و برای مقابله با آن، برخورد تکانشی و هیجانی نداشته باشد تا بتواند احساس سرخوردگی و تنهایی را از خود دور کند. در وضعیت فعلی، حیامندی به شدّت نیازمند است که افراد از دریچه شناخت خود به رفتاری که می‏خواهند انتخاب کنند، بیندیشند و گرنه چنان چه بخواهند شاخص امتیاز را از دیگران بگیرند، از انتخاب خود راضی نخواهند بود.

    در گام دوم، شما باید مسئله‏ای که با آن رو به رو هستید درست بشناسید، مشکلات و تعارض‏های اساسی را مشخص کنید و پس از آن، فهرستی از اهداف خود را تهیه نمایید. به عنوان مثال، اگر چه شما برای ادامه تحصیل می‏خواهید به دانشگاه بروید و احساس می‏کنید در آنجا مشکلاتی خواهید داشت، مشکلات اساسی را لیست کنید و اهداف خود از ورود به دانشگاه را نیز فهرست کنید تا بدانید کدام یک از مسایل موجود در دانشگاه مشکلی است که با اهداف شما رو به رو است و شما برای مقابله با آن باید چه چاره‏ای بیندیشید؟

    در گام سوّم، راه حل‏ها را شناسایی کنید. تمام راه حل‏ها را بررسی و یادداشت کنید. طرح شما برای حلّ مسئله باید انعطاف پذیر باشد تا شما را محدود نسازد. در پیدا کردن راه حل، سعی کنید خلاّق باشید. ممکن است راه حل‏هایی که از قبل برای شما بازگو کرده‏اند یا خودتان در موقعیّت‏های دیگر آزموده‏اید، برای موقعیت فعلی شما مناسب نباشد. پس، ذهن خودرا به کار بگیرید تا راه حلّی حداقل در شیوه اجرا نو و جدیدی را خلق کنید.

    در گام چهارم، با توجّه به تعریف مشکل و بررسی راه حل‏های مختلف، راه حلّی را که عملی‏تر و امکان پذیرتر است، انتخاب کنید و بدانید در بیشتر موقعیّت‏ها شیوه‏های صحیح فراوانی وجود دارد. پس، به یک شیوه بسنده نکنید. از انتخاب و تصمیم گیری، نتایج احتمالی را پیش‌بینی کنید.در گام آخر، راه انتخابی را امتحان کنید. نباید ارزش‏های شما لطمه ببیند. اگر راه کار انتخابی موفقیت‌آمیز بود، بر آن باقی بمانید و گرنه دو باره مسئله را از راه حل‏های دیگر پیگری کنید تا به بهترین شکل با مشکل مقابله نمایید.

    ج) حفظ عزت و سربلندی

    اگر انسان تمام موفقیّت‏های خود را نتیجة خوش شانسی یاکمک دیگران بداند، چه نوع خود پنداره‏ای از خود خواهد داشت؟ ممکن است چنین کسی قدردان باشد، امّا به سختی می‏تواند احساس عزت نفس کند. عزتمندی وقتی ایجاد می‏شود که شما احساس کنید برای رشد و گسترش مهارت خود و برای رسیدن به موفقیت تلاش کرده‏اید.

    چنان چه انسان به دلیل شرایط مساعد محیطی یا خانوادگی به موفقیتی دست یابد، بی‏شک از منافع و آثار مطلوب موفقیّت بهره‏مند می‏شود. در مقایسه با کسانی که ناموفق بوده‏اند، بسیار متفاوت است. امّا اوّلاً، سطح رضایتمندی چنین فردی با سطح رضایتمندی کسی که با تلاش بی وقفه و طاقت فرسای خود توفیق را به چنگ آورده است، قابل مقایسه نیست، ثانیاً، اعتماد به خویشتن و عزّت نفس چنین فردی با پایداری و استقلال کسی که از خودش مایه گذاشته تا به نتیجه مطلوب راه پیدا کرده، در دو سطح بسیار متفاوت است.

    ثالثاً، دست یابی به موفقیّت مقوله‏ای جدای از احساس غرور است. احساس غرور برخاسته از کفایت و لیاقت خود شخص است که نقش اصلی را در تحصیل نتیجه ایفا می‏کند و حسّی به مراتب قوی‏تر از مسئله موفقیّت در انسان ایجاد می‏کند. ما برای برخورداری از حیا در همه مراحل زندگیمان به چنین حسّی نیازمندیم تا به راحتی از ارزش‏هایمان دفاع کنیم.

    د) جرأت ورزی

    «جرأت ورزی» یکی از نتایج عزّت نفس است. یکی از مهم‌ترین عواملی، که بر رفتار اجتماعی ما تأثیر می‌گذارد، احساس کفایت و عزّت نفس است. هر یک از ما تصوری از خود دارد که به آن خود پنداره می‌گویند. آن ترکیبی از شناخت‌ها و احساساتی است که فرد نسبت به خود دارد. استعداد و امکانات بالقوه‌ای که ما داریم، بدان تکیه می‌کنیم و بر آن اساس امیدواریم به ما عزت نفس می‌دهد.

    جایی که به توان خود اعتماد داریم و حس می‌کنیم، می‌توانیم از پس مشکلات برآییم و آنها را حل کنیم. از عزّت نفس برخورداریم. هرگاه فکر می‌کنیم می‌توانیم مسائل را تحلیل کنیم و با دید باز با آنها رو به رو شویم، عزت نفس داریم. وقتی فکر می‌کنیم با استانداردهایی که دیگران به ارزیابی افراد می‌پردازند، نزدیک هستیم، خود پنداره مثبت داریم و به خود امتیاز خوبی می‌دهیم.

    وقتی می‌بینیم خداوند دربارة ارزش انسان بهشت را مطرح می‌کند و می‌فرماید: «به درستی که خداوند جان و مال مؤمنان را با بهشت خریداری می‌کند».(توبه: ۱۱۱) عزت نفس خود را می‌یابیم. جایی که دیگران به ما بها می‌دهند و ارزش خاصی برای ما قائل هستند، احساس عزّت نفس می‌کنیم.

    کسی که می‌خواهد عفیف باشد، باید برای حیای خود توجیه صحیح عقلانی داشته باشد و بتواند عاقلانه از آن دفاع کند. این بدان معنا است که انجام یا ترک کاری از باب حیا، به دلیل ضعف فرد نباشد، بلکه به دلیل قوت نفس فرد باشد. زنی که در برابر نامحرم حریم نگه می‌دارد و از رابطه با او سرباز می‌زند، اگر در برابر همسر خود جراتمندانه خود را عرضه کرد و مطالبات خود و همسرش را بسترسازی کند، از حیای عاقلانه برخوردار است. رفتار محتاطانه و آمیخته با تکبر در برابر همسر نشانه عفت نیست.

    «جرأت‌ورزی» یعنی دفاع از حقوق خود و بیان افکار و احساسات خود که به شیوه مستقیم، صادقانه و مناسب انجام شود. افراد «جرأت ورز» برای خود و دیگران احترام قائل هستند. آنها منفعل نیستند و ضمن اینکه به خواسته‏ها و نیازهای دیگران احترام می‏گذارند، امّا اجازه نمی‏دهند دیگران از آنها سوء استفاده کنند و به شیوه قاهرانه با آنان ارتباط برقرار کنند.

    برای اینکه از حیای ضعف و به عبارت دیگر، از حیای احمقانه دوری کنیم، باید جرأت ورزی خود را تکمیل کنیم. حیای مثبت یا عاقلانه به این نیست که انسان توانایی انجام کاری را نداشته باشد، بلکه به این است که توانایی مضاعف داشته باشد؛ یعنی هم توانایی انجام کار را داشته باشد و هم در عین حال، توانایی مهار آن را داشته باشد و به خاطر امر معقولی از انجام آن کار خودداری کند.

    برای اینکه انسان جرأت ورزی با حیای عاقلانه خود را نشان دهد، باید با سه مهارت همراه شود:

    الف. بیان احساسات: درست است که شما سخن خود را صریح به دیگران منتقل می‏کنید، امّا متوجه باشید که دیگران را متّهم نکنید. با آنها پرخاشگرانه رو به رو نشوید. با به کارگیری واژه‏ای که احساسات مثبت شما را نشان دهد، به حرکت خود و احترامی که دیگران برای شما قائل هستند، بیفزایید.

    ب. همدلی با دیگران: سعی کنید نیازهای دیگران را درک کنید. اگر نیازهای آنان را درک کنید و بپذیرید، آنها شما را بهتر خواهند پذیرفت. این بدان معنا نیست که آن چه را که آنان می‏خواهند، قبول کنید، بلکه شما می‏توانید با خواسته آنان مخالفت کنید، اما نشان دهید که احساس آنها را درک می‏کنید.

    ج. کاردانی: از میان راه‏های مختلفی که وجود دارد و همه آنها شما را به خواسته خودتان می‏رساند، با تدبیر بهترین راه را انتخاب کنید. برای رسیدن به مطلوب، همیشه یک راه حل وجود ندارد. شما می‏توانید از جرأت ورزی با چندین شیوه بهره بگیرید. امّا شیوه‏ای را انتخاب کنید که احساسات دیگران جریحه‏دار نشود.

    پس نه پرخاشگرانه برخورد کنید که نوعی بی‏حیایی است، نه از روی بی‏جرأتی تسلیم خواسته‏های دیگران شوید که شما را مؤدّب و با حیا بخوانند که حیای احمقانه است، بلکه با جرأت ورزی همراه با بیان احساسات، همدلی و کاردانی، حیای عاقلانه را از خود نشان دهید.نمونه‏هایی از جرأت ورزی، بی جرأتی و پرخاشگری را به شکل زیر می‏توان نشان داد:

    ۱. فروشنده‏ای می‏خواهد شما را مجبور کند که از او چیزی بخرید و به شما می‏گوید: اجازه می‏دهید که جنس را برایتان کادو کنم؟ پاسخ همراه با بی جرأتی: بله، اگر جنس خوبی است ایرادی ندارد. پاسخ پرخاشگرانه: این قدر مجبورم نکنید. من چیزی را از شما نمی‏خرم. پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، من آمادگی خرید ندارم.

    ۲. فردی در صف خرید می‏خواهد خود را جلو شما جا بزند و می‏گوید: اجازه می‏دهید زودتر از شما خرید کنم؟ من عجله دارم. پاسخ همراه با بی جرأتی: خیلی خوب! پاسخ پرخاشگرانه: آهای، می‏خواهی چی کار کنی، برو آخر صف بایست. پاسخ همراه با جرأت ورزی: متأسفم، نمی‏توانم، من هم عجله دارم. بنابراین، برای اینکه به حیای احمقانه دچار نشویم، باید به مهارت جرأت‌ورزی رو آوریم.

    ه‍) شوخ طبعی

    انسان به نشاط و شادابی به شدت نیازمند است. اگر یک نواختی و روز مرگی بر زندگی حاکم شود، انسان به افسردگی مبتلا می‌شود. کسانی که از چندان حیای مطلوب برخوردار نیستند، از مظاهر شادابی و نشاط فراوانی برخوردارند. خود را به دیگران عرضه می‌کنند، از استعدادهای خود برای پذیرفته شدن در جامعه بهره می‌گیرند و در ارتباط کلامی با دیگران، در حد بالایی خود را ارضا می‌کنند. اما افراد با حیا چگونه می‌خواهند نیاز خود را ارضا کنند؟ آنها از چه ساز و کاری بهره بگیرند تا نیاز به نشاط خود را تأمین کنند و به افسردگی دچار نشوند؟

    طبیعی است که یکی از بهترین راه‌ها رو آوردن به شوخی‌های صحیح است. حال که زنان ما به دلیل عفت خود در ملأ عام، در مقابل نامحرمان و… شوخی نمی‌کنند، اگر قرار باشد با هم جنس و همسر خود هم شوخی نکنند و از حس شوخ طبعی به دور باشند، قطعاً به خمودی روی می‌آورند. برای اینکه بی ارتباطی با نامحرم را جبران کنیم، باید به شوخ طبعی در فضای سالم رو آورد.

    فروید شوخ طبعی را بهترین مکانیسم دفاعی بدن می‏داند. از دیدگاه او، شوخ طبعی یک استعداد استثنایی و نادر است که به ما اجازه می‏دهد در مواجهه با تنش به خودمان بگوییم: «نگاه کن این است معنای دنیایی که ظاهراً خطرناک نامیده می‏شود. مثل بازی بچه‏ها است که خیلی خنده دار است».شوخ طبعی با فرایند زیر به ما کمک می‏کند تا بتوانیم با موقعیت‏های تنش زا به خوبی رو به رو شویم:

    اوّل اینکه، احساس کارآمدی ما را بالا می‏برد و موجب می‏شود به جای اینکه ترس و دست پاچگی مسیر ما را در مقابل تنش روشن سازد، ما به آسانی و بدون ناراحتی با رویدادها مقابله کنیم. این مهارت در واقع نوعی تأیید خویشتن است.

    دوم اینکه، به ما کمک می‏کند تا از مشکل فاصله بگیریم و با این برخورد، فرصتی پیدا کنیم تا راه حل‏هایی را بیابیم و برای مقابله عمیق‏تر با مشکل از آن استفاده کنیم.

    سوم اینکه، ما در هر پایگاهی باشیم به حمایت دیگران نیازمندیم. اساساً حمایت دیگران هر چه عمیق‏تر باشد، احساس رضایتمندی ما نیز بیشتر است. مردمی که حامیان ما هستند و در مواقع خطر واکنش مناسب نشان می‌دهند، مایل‌اند در کنار افرادی باشند که شاد، سر حال و شوخ طبع باشند.

    چهارم اینکه، شوخ طبعی به معنای بی‏غیرتی یا بی‏تفاوتی نیست. واقعیت این است که یک شخص نمی‏تواند در یک زمان هم غمگین باشد هم واقعا بخندد و شاد باشد. بله می‏تواند به ظاهر غم را بروز ندهد و با رفتار خود فرصتی را پیدا کند تا از عوارض منفی تنش دور بماند.

    نتیجه‌گیری

    انسان نیازهایی دارد که یکی از آشکارترین آنها، نیاز به روابط با دیگران است. در این روابط، بخشی به رابطه جنسی مربوط است. برای مصون ماندن از آفات در روابط جنسی لازم است مظاهر عفت جنسی شناسایی شود. عفت در پوشش آن قدر مطلوب است که خداوند متعال حتی به زنان سالخورده که امید به ازدواج آنها نیست، توصیه به حجاب می‌کند.عفت در خودنمایی که خویشتن داری از تبرّج و خود نمایی از بارزترین مصادیق آن است، عفت در نگاه که برای همسایگان و دوستان، عفت در راه رفتن و عفت در اختلاط با نامحرم ا ز عمده‌ترین مظاهر حیا است.

    این مظاهر عفت آثاری دارد که عمدتاً در سلامت زندگی زناشویی خود را نشان می‌دهد مهم‌ترین این آثار عبارت‌اند از: وفاداری به همسر که او را از ارتکاب هر عمل زشت منافی با شؤون انسانی باز می‏دارد، احساس نیاز به همسر، محبت و احترام، دوری از زشتی و پلیدی و پیدایش زندگی حقیقی. برای رسیدن به عفت مهارت‌هایی وجود دارد که می‌توان به شناخت حیای عاقلانه، مسئله گشایی، عزت نفس، جرأت‌ورزی و داشتن حس شوخ طبعی در برابر همسر اشاره کرد.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [شنبه 1394-06-07] [ 10:49:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آموزه های اخلاقی و رفتاری امام رضا(ع) در خانواده   ...


    آن سان که پيامبر اکرم(ص) درداشتن خلق نيکو و تعامل با ديگران به ويژه در خانواده نمونه بودند «انک لعلي خلق عظيم» امام رضا(ع) نيز که به حق وارث جدشان رسول خدا(ص) بودند، تجسم اخلاق نيکوي آن حضرت هستند.

    چه زيبا اين واقعيت در سروده آن شاعر تازي گو جلوه گر شده است که گفت:

    يمثل النبي في أخلاقه فنه النابت من اعراقه شهود صدق لسمو ذاته کأنه النبي في صفاته پيامبر در اخلاق او جلوه گر مي شود چرا که او گلي روييده از ريشه پيامبر است، گواهاني راستين بر بزرگي شخصيت او گواه اند، گويي که او آينه تمام نماي صفات پيامبر است.

    با توجه به بعد شخصيت اجتماعي امام رضا(ع)، نکته هايي از ويژگي هاي شخصيتي و الگوهاي رفتاري آن حضرت در خانواده را به تصوير مي کشيم.

    ضرورت تشکيل خانواده از آنجا که مکتب اسلام ديني واقع بين و واقع نگر است، واقعيت ها و عينيت هاي زندگي را از نظر دور نداشته و براي استفاده بهينه از اين واقعيت ها راهکارهايي کارآمد و برنامه هايي متناسب با طبيعت و نياز انسان ارائه کرده است، از جمله اين عينيت ها پيوند زناشويي است که براي هيچ مرد و زني گريزي از آن نيست، مکتب اسلام در توجه دادن به اين موضوع، از يک سو اين پيوند را آيه اي از آيات خدا معرفي کرده است: «و من آياته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجا لتسکنوا ليها؛ از نشانه هاي او اين است که از جنس خودتان برايتان همسراني آفريده باشد که از آنان آرامش يابيد» و از سويي ديگر، آن دسته انسان هايي را که به طبيعت و نياز خود بي توجهند و از همسر گزيني سر باز مي زنند هم سو با شيطان معرفي کرده است، چنانکه پيامبر اکرم(ص) فرمودند: شرارکم عزابکم و العزاب خوان الشياطين؛ بدترين افراد شما بي
    همسران شمايند و بي همسران برادران شياطين به شمار مي آيند.

    در ضرورت تشکيل خانواده اين حديث نوراني امام رضا(ع)را که از امام باقر(ع) نقل کرده اند، ياد آور مي شويم که فرمودند:

    زني از امام باقر(ع) پرسيد: خدا کارت را سامان بخشد من خانمي «متبتله» هستم، امام فرمود: منظورتان از تبتل چيست؟ او جواب داد به اين معني است که هرگز ازدواج نخواهم کرد، امام پرسيد: چرا؟ او گفت: مي خواهم با اين کار فضيلت و منزلتي به دست آورم، امام فرمود: از اين تصميم بازگرد، اگر بي همسري فضيلت بود، فاطمه به آن شايسته تر از تو بود.

    طلاق، امري مباح ولي مبغوض

    هرچند در زندگي زناشويي، طلاق به عنوان يک ضرورت پذيرفته شده است که گاه بسته به شرايط گزيري از آن نيست و شريعت اسلام نيز آن را تأييد کرده است اما در عين حال آن را مبغوض ترين و زشت ترين امر مباح خدا معرفي و براي جلوگيري از فروپاشي زندگي مشترک تدابيري تأثيرگذار نيز ارائه کرده است، توصيه به سازگاري، گذشت از لغزش ها، صبر و مقاومت در برابر مشکلات و تلخي هاي زندگي و حتي مدت عده که پس از وقوع طلاق در نظر گرفته مي شود، از جمله اين تدابير است.

    امام رضا (ع)در اشاره به اين مطلب که در اسلام هرچند طلاق امري مباح و مشروع است اما براي جلوگيري از طلاق و تحکيم پيوند زناشويي شرايطي مقدر شده است که به راحتي طلاق انجام نشود، مي فرمايند: دليل اينکه طلاق سه تا شد اين است که ميان طلاق ها فاصله شود و در اين فرصت ميلي براي زندگي حاصل شود و يا اگر خشمي در کار بوده است فرو نشيند.

    حسن رفتار در خانواده

    خانواده کانوني است که هر چه با صفا و گرم تر باشد، زندگي شيرين تر و توفيقات انسان بيشتر خواهد شد. از اين رو امام رضا(ع) در اشاره به اهميت اين کانون، به بيان برخي از عواملي که در صفا و گرما بخشيدن به کانون
    خانواده موثر است، مي پردازند.

    آن حضرت در سخني نوراني، هم به حسن رفتار

    در خانواده توصيه کرده و هم از نوع رفتار خود با همسرشان خبر داده اند و مي فرمايند: أحسن الناس يمانا أحسنهم خلقا و الطفهم بأهله و أنا ألطفکم بأهلي؛ کسي که ايمانش برتر از ديگران است، اخلاقش نيکوتر و به خانواده اش مهربان تر است و من نسبت به خانواده خود، مهربان ترم.

    آن حضرت در جاي ديگر در ضرورت تأمين رفاه خانواده فرمود: صاحب النعمه يجب أن يوسع علي عياله؛ بر کسي که از مکنت مالي برخوردار است واجب است خانواده خويش را در وسعت قرار دهد.

    امام رضا(ع)در اين باره که نبايد براي خود شيريني و رضايت ديگران، خانواده خود را به زحمت انداخت، به نقل از جد بزرگوارش امام علي(ع)مي فرمايند: مردي آن حضرت را به مهماني دعوت کرد، اما آن حضرت با سه شرط،
    دعوت او را پذيرفت، از جمله آن که فرمود: در صورتي به مهماني شما مي آيم که خانواده خود را براي پذيرايي از من به زحمت نيندازي.

    خودآرايي در خانه

    نکته ديگري که بايد به آن توجه داشت، بايستگي آراستگي و خودآرايي مردان در خانواده است، يعني همان طور که مردان، از همسران خود توقع دارند که خود را براي آنان بيارايند، آنها نيز بايد در حد معمول، به ظاهر خود
    برسند و براي ايجاد محبت در همسران خود، خود را بيارايند.

    اين دستور ديني و انساني و عملي ساختن آن را از بزرگواري چون امام رضا(ع)بياموزيم که آراستگي در منزل را، نه براي خود که براي خانواده و براي تربيت درست، امري بايسته مي دانستند. آن حضرت(ع) که به ضرورت آراستگي مردان در منزل آگاهي کامل داشتند، خودشان نيز، اين مهم را عملي مي کردند.

    ابن جهم مي گويد: نزد امام رضا(ع) رفتم ديدم آن حضرت، موهايش را خضاب کرده است.

    با تعجب گفتم: فدايت شوم موهايت را رنگ زدي؟!

    آن حضرت(ع) در جواب فرموند:بي گمان آمادگي مردان از جمله مواردي است که عفت زنان را فزوني مي بخشد، زنان که پاک دامني را وا نهاده اند، به اين دليل است که شوهرانشان آمادگي و خودآرايي را ترک کرده اند.

    سپس فرمود:

    آيا دوست داري همسرت را چون خود بي آرايش ببيني؟ گفت: نه، امام فرمود:

    آماده نبودن همين است.

    آن حضرت (ع) در حديثي ديگر به نقل از پدران خود، نزديک به همين مضمون فرمودند: زنان بنى اسرائيل از عفت و پاکى دست برداشتند و اين مسئله هيچ سببى نداشت جز آن که شوهرانشان، خود را نمى آراستند.

    سپس افزود: زن نيز از مرد همان را انتظار دارد که مرد از او دارد.

    از اين احاديث و ديگر آموزه هاي اسلامي استفاده مي شود که حقوق زن و مرد در خانواده بايد دو سويه باشد و هرکدام با ديگري بايد رابطه اي درست و انساني داشته باشد، آراستگي و خود آرايي و پرهيز از شلختگي و ژوليدگي چندش آور از جمله اين حقوق است که اگر به درستي صورت پذيرد طرفين را به زندگي زناشويي دلگرم مي کند و آرامش لازم را به ارمغان خواهد آورد.

    اما امروزه مردان و برخي زنان که به دليل مشکلات اقتصادي در خارج از منزل کار مي کنند، چنان غرق کار مي شوند و در محيط کار با همکاران خود انس مي گيرند که وقتي به منزل باز مي گردند، نه نشاط روحي دارند و نه احساسي باقي مانده است که بخواهند به همسر خود ابراز احساسات کنند، اين جاست که زندگي مشترک رو به خمودگي مي رود و خانه براي زن و شوهر، به زنداني مخوف تبديل مي شود که در صدد فرار از آن زندان برمي آيند، اين فرار، گاه با ترک منزل و گاه با ترک زندگي مشترک حاصل مي شود.

    مهرورزي به دختران هرچند در جامعه به ويژه در ميان فرزندان، تساوي و برابري از دستورات موکد اسلام است و بايد در ميان تمامي افراد هم سطح رعايت شود لکن در ميان فرزندان، گاه ترجيح دختران بر پسران يک اصل شناخته شده است، اين از آن روست که دختران از عاطفه بيشتر و احساساتي ظريف تر و شکننده برخوردارند،
    امام رضا (ع)در ضرورت رعايت اين اصل، به نقل از رسول خدا(ص) فرمودند: ا… تبارک وتعالى على الناث أرق منه على الذکور و ما من رجل يدخل فرحه على امرأه بينه وبينها حرمه لا فرحه ا… يوم القيامه؛ خداوند بزرگ نسبت به زنان مهربان تر از مردان است و مرد، زني از محارم خويش را شاد نمي کند مگر آنکه خداوند او را در قيامت شاد خواهد کرد.

    احترام به پدر و مادر

    پدر و مادر از احترامي ويژه برخوردارند تا جايي که قرآن کريم نيکي به والدين را در کنار توحيد و اصل يکتا پرستي قرار داده است همان گونه که سپاس نهادن و احترام براي آنان را در کنار سپاس نهادن و احترام براي خداوند آورده است.

    از اين رو در اسلام تأکيد شده است که فرزندان در رعايت حقوق والدين بکوشند و با کوتاهي در اين باره مورد عاق آنان قرار نگيرند چرا که عاق والدين گناهي بزرگ و نابخشودني است، اين سخن پيامبر اکرم (ص)است که در اين باره فرمودند: يقال للعاق عمل ما شئت فني لاأغفر لک؛ به کسي که مورد عاق والدين قرار گرفته است گفته مي شود: هرطور که مي خواهي عمل کن که من تو را نمي بخشم.

    امام رضا (ع)در تأکيد بر حفظ حرمت پدر و مادر و در اشاره به فلسفه اين دستور، بي توجهي به پدر و مادر را نوعي بي توجهي به خدا و فرمان شکني او مي دانند و مي فرمايند: حرم ا… عقوق الوالدين لما فيه من الخروج من التوفيق لطاعه ا… تعالى؛ خداوند نافرماني پدر و مادر را به اين دليل حرام کرد که نافرماني آنان، بيرون رفتن از اطاعت خدا محسوب مي شود.

    همان طور که آن حضرت، در ذيل آيه «أن اشکر لي و لوالديک» که سپاس از والدين در کنار شکر و سپاس از خدا آمده است، پذيرش سپاس از خداوند بزرگ را در گرو سپاس گزاري از پدر و مادر مي دانند و مي فرمايند: خداوند در قرآن به سه چيز امر کرده و سپس آن ها را با سه چيز ديگر مقارن کرده است و پذيرش آن سه چيز اول را مبتني به تقارن اين سه چيز دوم دانسته است تا اين که فرمودند: و أمر بالشکر له وللوالدين فمن لم يشکر والديه لم يشکر ا…؛ خدا هم به سپاس نهادن براي خود و هم براي پدر و مادر سفارش کرده است، از اين رو هرکس از پدر و مادرش قدرداني نکند در حقيقت از خدا قدرداني نکرده است.

    آن حضرت(ع)، افزون بر آنکه خود، به پدر و مادر احترام مي گذاشتند و حق آنان را ادا مي کردند، در زمينه تکريم والدين توصيه هايي دارند که در اين مجال برخي را يادآور مي شويم.

    آن حضرت فرمود: بر الوالدين واجب ون کانا مشرکين؛ نيکي به پدر و مادر واجب است هر چند که آنان مشرک باشند.

    ضرورت اطاعت از والدين

    آن حضرت(ع) در حديثي جامع، ضرورت اطاعت از پدر و مادر را گوشزد مي کنند و در حفظ احترام آنان مي فرمايند:بر تو باد که پدرت را اطاعت و نيکي کني، در برابر او تواضع و خضوع به خرج دهي، او را بزرگ شماري و اکرام کني، در نزد او صداي خود را آهسته گرداني؛ چرا که پدر اصل و ريشه فرزند است و فرزند فرع بر اوست، اگر او نبود فرزند نيز نبود.

    به قدرت خدا اموال، مقام و جان خود را فداي پدران خود کنيد و من خبر مي دهم که جان و مالتان از آن
    پدران شماست، از اين رو بايد جان و مال در خدمت آنان قرار گيرد.

    در دنيا با بهترين صورت ممکن پدران خود را اطاعت کنيد و پس از مرگ آنان را دعا و برايشان طلب رحمت کنيد، زيرا روايت شده است اگر کسي در حيات پدر، به او نيکي کند ولي پس از مرگش، او را دعا نکند، خداوند او را عاق پدر مي نامد.

    آن حضرت(ع) در ادامه اين سخن نوراني، در باره حق مادران تأکيد فراوان مي کنند و آن را لازم ترين حقوق برمي شمرند و مي فرمايند:

    بدان که حق مادر لازم ترين و واجب ترين حقوق است؛ زيرا اين مادر است که آنچه ديگران تحملش را ندارند تحمل کرده است و با چشم، گوش و تمام اعضاي بدن خود، از فرزندش با خرسندي و شادماني نگهداري مي کند، کودک خويش را با تمام مشکلاتي که کسي ياراي پذيرش آن نيست حفظ مي کند، او به اين رضايت
    داده است که خود گرسنگي را تحمل کند تا فرزندش سير شود.

    او تشنگي را تحمل مي کند تا کودک او سيراب شود، او خود برهنه مي ماند تا فرزندش با لباس پوشانده شود، فرزندش در سايه قرار گيرد و او آفتاب سوزان را به جان مي خرد، از اين رو بايد به اندازه زحمت مادر، از او تقدير شود، به او نيکي کرد و با او مدارا کرد، البته جز با کمک خدا شما توان اداي حق مادر را نداريد.

    معلم و برادر بزرگ در حکم پدر

    امام رضا (ع)معلم و برادر بزرگ را به منزله پدر مي دانند و رعايت حقوق آنان را نظير حقوق پدر لازم مي دانند.

    آن حضرت(ع) درباره ضرورت تکريم استاد فرمودند: معلم الخير و الدين يقوم مقام الأب و يجب مثل الذي يجب له
    فأعرفوا حقه؛ معلم خير و آموزنده دين به مثابه پدر است و رفتاري همچون رفتار با پدر نسبت به معلم واجب است پس حق معلم را ياد بگير و آن را به موقع، ادا کن. همان طور که آن حضرت(ع) درباره ضرورت تکريم برادر بزرگ نيز فرمودند: الأخ الأکبر بمنزله الأب؛ برادر بزرگ جايگزين و به منزله پدر خواهد بود.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [جمعه 1394-06-06] [ 12:09:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام   ...

    امام زمان (ع),ازدواج امام زمان(ع),نظر علما درباره ازدواج حضرت مهدی(ع)

    همسر و فرزندان امام زمان علیه السلام
    این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر، از جمله پرسش هایی است که در جامعه ما بسیار مطرح می شود و در کتاب ها و منابع مطالعاتی موضوع مهدویت هم پاسخ روشنی به آن داده نشده است. گروهی به استناد برخی روایات و قواعد عمومی اسلام معتقدند که امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است و همسر و فرزند دارد.

     

    گروهی هم با توجّه به پاره ای دیگر از روایات بر این باورند که آن حضرت همسری اختیار نکرده است. در این جا برای روشن شدن پاسخ این پرسش، به بررسی ادلّه و مستندات این دو گروه می پردازیم.


    1. باورمندان به ازدواج امام زمان علیه السلام
    کسانی که معتقدند امام مهدی علیه السلام ازدواج کرده است، به دو دسته دلیل استناد می کنند:
    الف) روایاتی که در فضیلت ازدواج وارد شده و در آنها تأکید شده است که ازدواج، سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و هرکس از آن روی گرداند، از پیامبر نیست.(1)
    محدّث نوری رحمه الله در پاسخ کسانی که می گویند: «معلوم نیست حضرت حجّت علیه السلام اولاد و عیال داشته باشد»، می نویسد:چگونه ترک خواهند فرمود چنین سنّت عظیم جدّ اکرم خود را با آن همه ترغیب تحریص(2) که در فعل آن و تهدید و تخویف(3) در ترکش شده و سزاوارترین امّت در اخذ به سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده [است].(4)


    ب) روایات، دعاها و زیارت هایی است که درآنها به نوعی به همسر و فرزند داشتن آن حضرت تصریح یا اشاره شده است. از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:


    یک - شیخ طوسی درباره غیبت امام مهدی علیه السلام به نقل از مفضّل بن عمر، روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که شاید از آن بتوان دریافت که آن حضرت فرزند دارد:
    همانا صاحب این امر دارای دو غیبت است: یکی از آن دو چندان به درازا می کشد که برخی از مردم می گویند: او مرده است و بعضی می گویند: او کشته شده است و عدّه ای از ایشان می گویند: او رفته است. تا این که از یارانش جز افراد اندکی، کسی بر امر او باقی نمی ماند و از جایگاهش نه کسی از فرزندانش و نه دیگری آگاهی دارد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد. (5)


    به نظر می رسد استدلال به روایت یاد شده چندان درست نباشد؛ زیرا نعمانی نیز در کتاب خود همین روایت را نقل کرده است، ولی پایان آن، با آنچه از شیخ طوسی نقل شد، متفاوت است و نمی توان از آن استفاده کرد که آن حضرت فرزندی دارد. متن روایت چنین است: «و از جایگاهش هیچ کس از دوست و بیگانه آگاهی نمی یابد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او می رسد».(6)


    علّامه سید جعفر مرتضی عاملی در این زمینه می نویسد:
    با توجّه به یکی بودن روایت از نظر طوسی و نعمانی و وجود چنین اختلافی در محلّ مورد استشهاد، روایت مزبور قابل استدلال نیست.(7)
    اشکال های دیگری نیز به متن روایت شیخ طوسی وارد شده است که برای رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم.(8)

     

    امام زمان (ع),ازدواج امام زمان(ع),نظر علما درباره ازدواج حضرت مهدی(ع)

     

    دو - ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل می کند که فرمود:
    گویا می بینم که قائم علیه السلام با خانواده و فرزندانش در مسجد سهله فرود آمده است. (9)


    سه در بخشی از صلوات معروف به ضراب اصفهانی که از امام عصر علیه السلام نقل شده و خواندن آن در عصر روزجمعه سفارش گشته، چنین آمده است:
    بار خدایا، به او درباره خودش، فرزندانش، شیعیانش، رعیتش، خاصّش، عامش، دشمنش و همه اهل دنیا، عطا فرما آنچه را که دیده اش را روشن و دلش را مسرور گرداند.(10)
    چهار - در یکی از دعاهای عصر غیبت از امام رضا علیه السلام نقل شده، عبارتی مشابه صلوات ضراب اصفهانی آمده است.(11)


    محدّث نوری، ادعیه و زیارات دیگری را نیز نقل می کند که در آنها تعابیری چون «ذریته»،«ولده»،«اهل بیته» به کار رفته است و به نوعی به همسر و فرزند داشتن امام عصر علیه السلام اشاره دارد.(12)


    2. منکران ازدواج امام زمان علیه السلام
    کسانی نیز که منکر ازدواج و فرزند داشتن امام عصر علیه السلام هستند، افزون بر خدشه در سند یا دلالت روایات مورد استناد گروه نخست،(13) به روایاتی استناد می کنند که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم.

     

    الف) شیخ طوسی از حسن بن علی خزاز نقل می کند:
    علی بن ابی حمزه(14)بر ابی الحسن رضا علیه السلام وارد شد و به آن حضرت عرض کرد: «آیا تو امامی؟» حضرت فرمود: «آری.» پس او گفت: «من از جدّت، جعفر بن محمّد علیه السلام شنیدم که می فرمود: امامی وجود ندارد، مگر اینکه نسلی از او به جا می ماند.» پس فرمود:
    ای پیرمرد! فراموش کرده ای یا خود را به فراموشی زده ای. جعفر این گونه نگفت، بلکه جعفر گفت: امامی وجود ندارد، مگر این که فرزندی دارد؛ به جز امامی که حسین بن علی - درود بر آنها باد- پس از او [از قبر] بیرون می آید؛ همانا او فرزندی ندارد.

     

    پس گفت: راست گفتی، فدایت شوم، شنیدم که جدت چنین می فرمود.(15)
    ب) مسعودی نیز در إثبات الوصیة، روایتی مشابه همین روایت نقل کرده است.(16)
    نا گفته نماند که برخی از عالمان شیعه گفته اند مراد این روایت از این که می گوید« او فرزندی ندارد»، این است که «او فرزندی که امام باشد، ندارد».(17)

     

    در این بررسی دلایل و مستندات دو گروه باید دو نکته را یادآور شویم:
    یک- در مورد این پرسش که آیا امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد یا خیر؟ به صراحت و با قطع و یقین نمی توان اظهار نظر کرد، ولی این جای هیچ گونه نگرانی نیست؛ زیرا روشن شدن یا روشن نشدن پاسخ این پرسش، در میزان معرفت و اطاعت ما نسبت به آن حضرت هیچ تأثیری ندارد. از این رو، هرگز نباید خود را آن چنان به این گونه پرسش ها مشغول داریم که از وظایف اصلی مان نسبت به حجّت خدا باز مانیم.

     

    دو- حتّی اگر بپذیریم که امام زمان علیه السلام همسر و فرزند دارد، هیچ لزومی ندارد که آنها چون خود امام زمان دارای عمر طولانی باشند؛ چون داشتن عمر طولانی تنها برای آن حضرت ضروری است و همسر و فرزندان آن حضرت می توانند چون دیگر انسان ها باشند.

    ———————————–
    پی نوشت ها :
    1- ر. ک: محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، تصحیح و تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، چاپ هشتم: تهران، اسلامیه، 1373، ج 14، باب 1و 2 از ابواب مقدمات النکاح و آدابه، صص 2- 9.


    2- تشویق کردن.
    3- برحذر داشتن.
    4- میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، چاپ نهم: قم، مسجد مقدس جمکران، 1384، ص403.
    5- کتاب الغیبه (طوسی)، ص 102؛ بحارالانوار، ج 52، صص 152 و 153، ح 5.
    6- کتاب الغیبه (نعمانی)، باب 10، ص 172، ح 5.


    7- سید جعفر و مرتضی عاملی، دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، چاپ اول: بیروت، دارالبلاغه، 1412 هـ. ق، ص 230؛ سید جعفر مرتضی عاملی، جزیره خضرا در ترازوی نقد، ترجمه: محمد سپهری، چاپ سوم: قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1377، ص 218؛ شیخ محمد تقی شوشتری، الاخبار الدخیله، تصحیح: علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، 1401 هـ. ق، ج1، ص 150؛ سید محمد صدر، تاریخ الغیبه الکبری، بیروت، دارالتعارف، 1395 هـ. ق، ص 70.


    8- ر. ک : ابوالفضل طریقه دار (ترجمه و تحقیق)، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت ؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان کتاب، 1382، ص 218.


    9- بحارالانوار، ج 52، ص 317، ح 13.
    10- همان، ص 22، ح 14.
    11- ر. ک : بحارالانوار، ج 95، ص 332.
    12- ر. ک : نجم الثاقب، صص 403- 406.
    13- ر. ک : دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، صص 230- 233.


    14- او یکی از سران واقفه بود. گفتنی است «واقفه» اسم عام برای هر گروهی است که بر خلاف جمهور در یکی از مسائل امامت در قبول رأی اکثریت توقف می کرده اند ولی معمولا این لقب نام عمومی فرقی از شیعه است که در مقابل «قطعیه» منکر رحلت امام موسی کاظم (ع) شدند و امامت را به آن حضرت قطع کردند و منکر امامت فرزندش شدند. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، چاپ دوم: مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، 1372، صص 454 و 456.


    15- کتاب الغیبه (طوسی)، صص 134و 135؛ محمد بن جریر طبری، دلایل الامامه، نجف اشرف، الحیدریه، 1382 هـ. ق، صص 130و 131، بحارالانوار، ج53، ص 75، ح 77.


    16- علی بن حسین مسعودی، اثبات الوصیه، قم، بصیرتی، بی تا، ص 201.
    17- ر. ک : نجم الثاقب، ص407.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [پنجشنبه 1394-06-05] [ 12:06:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شرط قبولی اعمال ما چیست؟   ...

     

    ۶۹۵۵۲۴۰۴۰۳۴۸۷۶۳۷۰۹۷۷

     

    آن هنگام که خدا ابلیس را به سجده آدم امر کرد، ابلیس تکبر نموده از خدا خواست که او را از این فرمان معاف داشته در عوض، عبادتی کند که هیچ کس خدا را آن گونه عبادت نکرده باشد! خداوند در پاسخ او فرمود: عبادت آن است که من فرمان می دهم نه آن که تو می خواهی[۱]

    یعنی عبادت، اطاعت فرمان خدا است، و تنها به سجده رفتن و تضرع نمودن عبادت نیست. نماز و دعا به شرطی عبادت است که در اطاعت از فرمان خدا باشد.

    امام صادق علیه السلام فرمودند:

    به خدا قسم اگر ابلیس پس از نافرمانی و تکبر از اطاعت دستور خدا، به مقدار عمر دنیا بر خدا سجده می کرد، برای او سودی نمی داشت و خدا از او نمی پذیرفت، مگر اینکه او طبق فرمان خدا بر آدم سجده می کرد. وضعیت این امتی که بعد از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم نافرمانی کرده گمراه شده است نیز چنین است. بعد از ترک گفتن پیشوایی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای آنها منصوب کرد، خداوند هرگز عملی از آنها را نمی پذیرد و نیکیهای آنها را بالا نمی برد، مگر اینکه از آن جهتی که خدا امر کرده است بیایند و امامی را که خدا به ولایتش امر کرده اطاعت کنند و از بابی که خدا و رسول برای آنها گشوده اند وارد شوند.[۲]

    امام باقر یا امام صادق علیهما السلام فرمودند: خاندانی در بنی اسرائیل بودند که در پی چهل روز عبادت، هر چه از خدا طلب می کردند، خداوند به آنها مرحمت می فرمود. یکی از آنان به عبادتی چهل روزه پرداخت ولی دعای او پذیرفته نشد. به نزد حضرت عیسی شکایت کرد. حضرت عیسی علیه السلام تطهیر نموده نماز خواند. آن گاه به درگاه حق دعا کرد. وحی آمد:

    یَا عِیسَى إِنَّ عَبْدِی أَتَانِی مِنْ غَیْرِ الْبَابِ الَّذِی أُوتَى مِنْهُ إِنَّهُ دَعَانِی وَ فِی قَلْبِهِ شَکٌّ مِنْکَ فَلَوْ دَعَانِی حَتَّى یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ وَ تَنْتَثِرَ أَنَامِلُهُ مَا اسْتَجَبْتُ لَهُ- فَالْتَفَتَ عِیسَى ع فَقَالَ تَدْعُو رَبَّکَ وَ فِی قَلْبِکَ شَکٌّ مِنْ نَبِیِّهِ قَالَ یَا رُوحَ اللَّهِ وَ کَلِمَتَهُ قَدْ کَانَ وَ اللَّهِ مَا قُلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ أَنْ یَذْهَبَ بِهِ عَنِّی فَدَعَا لَهُ عِیسَى ع فَتَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْهُ وَ صَارَ فِی حَدِّ أَهْلِ بَیْتِهِ کَذَلِکَ نَحْنُ أَهْلَ الْبَیْتِ لَا یَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلَ عَبْدٍ وَ هُوَ یَشُکُّ فِیناَ.

    اى عیسى این بنده‏ام از غیر آن بابى که باید نزد من آیند نزد من آمده، او مرا خوانده در حالى که در نبوّت و پیغمبر بودن تو در شکّ است بنا بر این اگر باندازه‏اى مرا بخواند که گردنش قطع و بندهایش از هم بگسلد من دعایش را مستجاب نخواهم کرد. عیسى به وى رو کرده فرمود: پروردگارت را مى‏خوانى و در دل خود به پیامبرش شک دارى؟ گفت: اى روح و کلمه خدا، به خدا سوگند همین طور است که مى‏فرمائى، از خداوند بخواه که این شک را از دل من بزداید. عیسى براى وى دعا کرد و خداوند از وى پذیرفت، و او در حدّ سایر افراد خاندان خویش قرار گرفت. ما خاندان نیز این چنین هستیم، خداوند عمل بنده‏اى را که در باره ما شک دارد قبول نمی ‏فرماید. [۳]

    در عصر حاضر نیز، آن بابی که هیچ عبادتی جز از طریق ولایت او پذیرفته نیست، وجود مقدس امام زمان علیه السلام است. در زیارت جامعه، خطاب به این بزرگواران می گوییم:

    و بموالاتکم تقبل الطاعه المفترضه.
    با ولایت شما است که خداوند عبادات واجب را می پذیرد.

    پس کسی که خدا را از غیر این باب، بندگی کند، خدا از او نخواهد پذیرفت.

    نماز و روزه و حج و زکات تنها با یک شرط قبول است

    امام صادق علیه السلام در نامه ای به مفضل بن عمر مرقوم فرمودند:

    کسی که نماز خوانده، زکات بدهد، حج و عمره بجا آورد ولی معرفت آن کس که خدا اطاعت او را واجب ساخته است نداشته باشد، نه نماز خوانده، نه روزه گرفته، نه زکات داده، نه حج و عمره بجا آورده، نه از جنابت غسل کرده و تطهیر نموده، و نه حرامی را رها کرده و نه حلالی را حلال داشته است. برای او نماز نیست هر چند که رکوع و سجود کند، و برای او زکات و حجی نخواهد بود. تمام این اعمال با شناخت آن فردی انجام می شود که خداوند بزرگ با امر به اطاعت او بر مردم منت نهاده است.[۴]

    مضمون روایات فوق در مجامع حدیثی شیعه آن قدر زیاد است که فقهاء شیعه در آغاز کتب فقهی خویش، بابی تحت عنوان «ابطال العباده بدون ولایه الائمه علیهم السلام و اعتقاد امامتهم» گشوده اند. یعنی هر عبادتی که بدون ولایت ائمه و اعتقاد به امامت آنها انجام شده باشد باطل است. محدث بزرگ شیعه، مرحوم شیخ حر عاملی باب ۲۹ جلد اول از کتاب وسائل الشیعه خویش را به این مطلب اختصاص داده و در آن ۱۹ حدیث نقل نموده و محدث نوری در مستدرک الوسائل، ۶۶ حدیث دیگر به این مجموعه در این موضوع افزوده است.

    ین قبیل روایات، در کتب اهل سنت نیز نقل شده است. جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل نموده که فرمودند:

    یَا عَلِیُّ لَوْ أَنَّ أُمَّتِی صَامُوا حَتَّى یَکُونُوا کَالْحَنَایَا وَ صَلُّوا حَتَّى یَکُونُوا کَالْأَوْتَارِ ثُمَّ أَبْغَضُوکَ لَأَکَبَّهُمُ اللَّهُ عَلَى وُجُوهِهِمْ فِی النَّار. [۵]
    ای علی اگر امت من آن قدر روزه بگیرند که همچون کمان (گوژ پشت) شده و آن قدر نماز بخوانند که چون زه (لاغر) شوند ولی تو را دشمن بدارند، خداوند آنان را در آتش جهنم می افکند.

    پس از آنجائی که اولین شرط قبولی و کمال حج در هر زمان، شناخت حجت آن زمان است، از این رو در دوران غیبت بر منتظران واجب است نسبت به شناخت حجت خدا یعنی امام زمان(ع) اقدام نموده تا حج کامل و مقبول را تجربه نمایند. زیرا بر اساس روایات بسیاری که در کتاب های حدیثی آمده، عبادت و حج بدون ولایت نه تنها حج کامل نبوده، بلکه مورد قبول درگاه حق تعالی نیز نمی باشد.

    در این زمینه امام باقر(ع)می‌فرماید:

    أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَیْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلَایَهَ وَلِیِّ اللَّهِ فَیُوَالِیَهُ وَ یَکُونَ جَمِیعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَیْهِ مَا کَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوَابِه. [۶]‏
    همانا اگر مردى شب‏ها را بعبادت بپا خیزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش بحج رود، و امر ولایت ولى خدا را نشناسد تا از او پیروى کند و تمام اعمالش با راهنمائى او باشد، براى او از ثواب خداى جل و عز حقى نیست‏.

    راه کاری برای ایام غیبت

    امام صادق علیه السلام می‌فرمایند:

    إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیْبَهً قَبْلَ أَنْ یَقُومَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ قَالَ یَخَافُ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ ثُمَّ قَالَ یَا زُرَارَهُ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ وَ هُوَ الَّذِی یُشَکُّ فِی وِلَادَتِهِ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَاتَ أَبُوهُ بِلَا خَلَفٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ حَمْلٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ إِنَّهُ وُلِدَ قَبْلَ مَوْتِ أَبِیهِ بِسَنَتَیْنِ وَ هُوَ الْمُنْتَظَرُ غَیْرَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ أَنْ یَمْتَحِنَ الشِّیعَهَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَرْتَابُ الْمُبْطِلُونَ یَا زُرَارَهُ، قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنْ أَدْرَکْتُ ذَلِکَ الزَّمَانَ أَیَّ شَیْ‏ءٍ أَعْمَلُ قَالَ یَا زُرَارَهُ إِذَا أَدْرَکْتَ هَذَا الزَّمَانَ فَادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ:

    اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی‏[۷]

    براى آن جوان پیش از آنکه قیام کند، غیبتی است، عرض کردم: چرا؟ فرمود: میترسد- و با دست اشاره بشکم خود کرد- (یعنى میترسد شکمش را پاره کنند) سپس فرمود: اى زراره! اوست که چشم براهش باشند، و اوست که در ولادتش تردید شود: برخى گویند: پدرش بدون فرزند مرد، و برخى گویند: در شکم مادر بود (که پدرش وفات یافت و سپس هم بدنیا نیامد) و برخى گویند: دو سال پیش از وفات پدرش متولد شد و اوست که در انتظارش باشند ولى خداى عز و جل دوست دارد شیعه را بیازماید»

    در زمان (غیبت) است اى زراره که اهل باطل شک می کنند، زراره گوید: من عرض کردم، قربانت، اگر من به آن زمان رسیدم چکار کنم؟ فرمود: اى زراره: اگر به آن زمان رسیدى، با این دعا از خدا بخواه:

    «خدایا خودت را به من بشناسان، زیرا اگر تو خودت را به من نشناسانى، من رسولت را نشناسم. خدایا تو پیغمبرت را به من بشناسان، زیرا اگر تو پیغمبرت را به من نشناسانى، من حجت تو را نشناسم. خدایا حجت خود را به من بشناسان، زیرا اگر تو حجتت را به من نشناسانى، از طریق دینم گمراه می شوم.»

    در روایت فوق امام صادق علیه السلام از جمله وظایف مهم منتظران در دوران غیبت را ذکر دعایی می داند که در آن اشاره به شناخت امام زمان علیه السلام شده است. شاید اختصاص پیدا کردن این دعا به دوران غیبت به این جهت باشد که در دوران پنهان زیستی امام، معرفت به او بخاطر فقدان ظاهری ایشان سخت تر از دورهای دیگر است. پس این راه سخت را همه ما باید به پیمائیم.

     

    پی نوشت:

    [۱]. مضمون فوق در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج۶۳، ص۲۵۰٫
    [۲]. حر عاملی، حسین، وسائل الشیعه، ج۱، باب۲۹، ح۵٫
    [۳]. کلینی، محمد، کافی، ج۲، ص۴۰۰٫
    [۴]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار ج۲۷، ص۱۷۵٫
    [۵]. مناقب ابن مغازلی شافعی:۲۹۷ ح ۳۴۰٫
    [۶]. کلینی، محمد، کافی، ج۲،ص۱۹٫
    [۷]. کلینی، محمد، کافی، ج۱، ص۳۳۷٫


    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1394-06-04] [ 12:50:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      درد دل با امام زمان   ...

    درد دل با امام زمان

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [سه شنبه 1394-06-03] [ 07:55:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      معنای صلوات این است که...   ...

    معنای صلوات این است که…

    استاد علامه طباطبایی(ره) می‌فرمودند: معنای صلوات این است که…

    «هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ…»

    علی (علیه السلام) می‌فرماید:

    دعا یا حاجت خود را محفوف به صلوات بر رسول خدا کنید؛ زیرا صلوات بر حضرت دعایی مستجاب است و چون به همراه صلوات حاجت خود را خواسته‌اید، خدای سبحان چنین نیست که یکی از دو امام سجاد (علیه السلام) در سجادیه، روش دعا کردن و حاجت خواستن را به ما می‌آموزد؛ در بسیاری از فقرات ادعیه آن حضرت، صلوات به چشم می‌خورد، هر مطلبی را که از خدا می‌خواهد قبل یا بعدش صلوات است، چون خدا در پرتو صلوات دعای همراه آن را نیز مستجاب می‌کند.

    صلواتی را که خدا و فرشتگان بر پیامبر می‌فرستند بر مؤمنان نیز می‌فرستند! مؤمن، به جایی می‌رسد که خدای سبحان و فرشتگان بر او صلوات می‌‌فرستند! در سوره احزاب هر دو مسئله بازگو شده است، یعنی هم صلوات خدا و ملائکه بر پیامبر و هم صلوات خدا و فرشتگان بر مؤمنان.

    صلوات خدا، که صفت فعل اوست همان نورانی کردن است، قول خدا همان فعل خداست، وقتی توفیقی نصیب انسان شد که در فضای دلش تاریکی احساس نکرد بلکه نورانیتی دید، معلوم می‌شود صلوات الهی و فرشتگان نصیب او شده است. خدای متعال در تجلیل از پیامبر می‌فرماید:

    «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا»؛

    وقتی خدا بخواهد بر پیامبر عظیم الشأن صلوات بفرستد همه فرشتگان را همراه خود ذکر می‌کند مثل این که وقتی مهمان عزیزی وارد شهری می‌شود و شخصیتی بخواهد از او به نحو احسن تجلیل کند با همه دوستان و آشنایانش به دیدار او می‌روند.

    لیکن خدای متعال در تجلیل از مؤمنان و صلوات بر آنان، می‌فرماید:

    «هُوَ الَّذِی یصَلِّی عَلَیکمْ وَ مَلائِکتُهُ…»، یعنی خدا جدا و فرشتگان جدا بر مؤمنان درود می‌فرستند. تفاوت دیگر در این است که درباره پیامبر نفرمود که ما بر او صلوات می‌فرستیم تا او را از ظلمت‌ها خارج و به نور برسانیم؛ زیرا او خود نور است و مصداق کامل «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ» ولی درباره مؤمنان می‌فرماید: خداوند بر شما درود می‌فرستد و فرشتگان نیز، تا شما را از ظلمت‌ها به نور خارج کنند، معلوم می‌شود صلوات خدا یعنی نورانی کردن و اگر این فیض قطع شود و خداوند بر کسی درود نفرستد در ظلمت خواهد ماند.

    باید خود را با این معیار بسنجیم که اگر توفیق اطاعت و انجام تکالیف شرعی نصیب ما شد و از احکام و آداب عبادات کم و بیش به حکمت آنها ره یافتیم، بدانیم که صلوات خدا و فرشتگان نصیب ما شده است وگرنه لغزش داشتیم و گرفتار گناه شده‌ایم. وقتی مؤمن از این راه نورانی شد هم راه خود را می‌بیند و هم می‌تواند راهبر باشد و به دیگران راه نشان دهد. علی (ع) می‌فرماید: «لَیْسَ فِی البَرْقِ ‏الخاطِفِ مُسْتَمْتِعٌ لِمَنْ یَخُوضُ فِى الظُلْمَهِ»؛ انسانی که در تاریکی فرو رفته، مسافری که در شب تاریک ره گم کرده برای او رعد و برق لحظه‌ای مفید نخواهد بود، او با یک لحظه برق آسمانی راهی به جایی نمی‌برد، انسان دنیا زده هم مانند گرفتاری است که در تاریکی فرو رفته باشد برای چنین شخصی اگر گاهی نوری در دلش جهید و خاموش شد چندان مفید نیست.

    ذیل آیه «وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن یَشَاء اللَّهُ» روایتی شریف از معصوم (علیهما السلام) نقل شده که فرمود:

    «بل قُلُوبُنَا أَوْعِیَهٌ لِمَشِیئَهِ اللَّهِ» دل‌های ما ظرف اراده خداست، خدای سبحان اگر بخواهد در جهان، کار مشخصی انجام دهد با اراده انجام می‌دهد و اراده خدا صفت فعل و زاید بر ذات اوست و در موجودی ممکن و مظهر ظهور می‌کند، آن مظهر قلب معصوم اولیای الهی است.

    لذا مرحوم استاد علامه طباطبایی(ره) می‌فرمودند:

    معنای صلوات بر محمد و آل محمد (علیه السلام)‌ این است که خدایا رحمتت را بر آنان فرو فرست که از آنان به ما برسد، اگر بخواهد رحمتی ببارد ابتدا بر این خاندان می‌بارد و سپس به دیگران می‌رسد لذا طلب رحمت کردن مستلزم اجابت دعا است.

    مرحوم سید حیدر آملی این سخن بلند را نقل می‌کند و به محقق طوسی هم منسوب است که درباره حضرت ولی عصر ارواحنا فداء گفته می‌شود:

    «بِیُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ»؛

    به یمن وجود امام عصر (عج) جهانیان روزی می‌خورند و به پاس وجود آن حضرت آسمان و زمین بر جاست.

    پس همه برکات از این خانواده به سایرین می‌رسد.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [دوشنبه 1394-06-02] [ 07:29:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      عاقبت شوم برداشتن مرز محرم و نامحرم   ...

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
    لان یطعن فی راس احدکم بمخفط من یدیه خیر له من ان یمس امراة لا تحل له
    اگر سوزنی با شدت و ضربه بر سر یکی از شما فرود آید، بهتر از آن است که زنی را که نامحرم است لمس کند. (مرات النساء ص 117)
    احکام تکلیفى، مجموعه ‏اى از بایدها و نبایدهایى است که از کتاب و سنّت و سیره مسلمانان گرفته شده و بر عموم مسلمانان واجب است به آن‏ها توجه داشته باشند و برنامه عملى خود را بر اساس آن تنظیم نمایند.
    متأسفانه بعضى از اشخاص گمان مى‏ کنند دستورات اسلام بسیار سخت و پیچیده است، در حالى ‏که تکالیف الهى، آسان و انعطاف‏ پذیر است و این موضوع از روایات و آیات قرآن به خوبى فهمیده مى ‏شود.
    رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره شوخی با زن نامحرم فرمود:
    من فاکه امراة لا یملک ها حبس به کل کلمة کلمها فی الدنیا الف عام فی النّار، و المراة اذ طاوعت الرجل فالنزمها او قبل ها او باشرها خراما او فاکهها واصاب منها فاحشة فعلیها من الوزر ما علی الرّجل فان غلبها علی نفسها کان علی الرّجل وزره ووزرها.
    هر کس با زنی نامحرم شوخی کند برای هر کلمه که با او گفته است، هزار سال در آتش دوزخ او را زندانی می کنند. و آن زن اگر با رضایت، خود را در اختیار مرد قرار دهد و مرد او را در آغوش گیرد یا ببوسد یا تماسی برقرار سازد یا با وی بخندد و منجر به عمل خلاف شود، این زن هم مثل مرد گناهکار است و عذابش مثل اوست. ولی اگر زن راضی نبوده و مرد به زور مرتکب این عمل زشت شد، گناه هر دو بر گردن مرد خواهد بود. (عِقاب الاعمال: ص 652 )
    رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم درباره ارتباط زن و مرد نامحرم فرمود:
    باعدوا بین انفاس الرّجال و النساء فانه اذا کانت المعاینة واللقاء کان الدّاء الّذی لا دواء له.
    بین مردان و زنان نامحرم جدایی ایجاد کنید [تا با هم برخورد و تماس نداشته باشند]؛ زیرا هنگامی که آنان رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و با هم رفت و آمد داشتند، جامعه به دردی مبتلا خواهد شد که درمان نخواهد داشت.(بهشت جوانان، ص 468 )
    براستی چرا بعضی خانواده ها باور ندارند که پسر عمو و دختر عمو، پسر خاله و دختر خاله و امثال شوهر خواهر و یا زن برادر نامحرم هستند و متاسفانه به خاطر این که طرف مقابل را در حد معصوم می دانند گرفتار وابستگی هایی می شوند که گاهی به فحشا هم کشیده می شود. در حالی طرفین اهل فحشا نبودند. به راستی آیا پدر و مادر نمی دانند بخاطر عدم رعایت حرمت های خانوادگی در جرم بچه ها سهیم هستند.
    پدرانی که پیامبر از آن ها بیزار است!

    پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: وای بر اولاد آخر الزمان از دست پدرانشان! سئوال شد یا رسول الله: آیا از پدران مشرکِ آنان؟ فرمودند:
    خیر ،از دست پدران مومن آنها، چون واجبات دین را به فرزندانشان نمی آموزند و اگر اولاد آنها بخواهند، بیاموزند، آنان را منع می کنند. و تنها به این قانع هستند که فرزندانشان از مال دنیا چیزی را به دست آورند. من از آنها بیزارم و آنها هم از من بیزارند.

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت



    [یکشنبه 1394-06-01] [ 12:17:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.