حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 470
  • دیروز: 231
  • 7 روز قبل: 9060
  • 1 ماه قبل: 13753
  • کل بازدیدها: 2397243





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • متین
  • avije danesh
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • نور الدین


  •   قرارداد صلح و شرطهای اساسی آن   ...

    گروهی از مورخان نوشته‌اند: در سال 41 ه. ق. در یکی از ماه‌های ربیع الاول و یا ربیع الثانی و یا جمادی الأولی، معاویه نامه‌ای را به عنوان قرار صلح برای حسن بن علی علیه‌السلام توسط عبدالله بن عامر و عبدالرحمن بن سمره فرستاد. این نامه کاملا سفید بود و فقط در بالای آن یک سطر نوشته شده بود: أن اشترط فی هذه الصحیفة التی ختمت أسفلها ما شئت فهو لک [318]؛ این نامه‌ای است که در رابطه با عقد صلح فرستادم و من آن را امضا کرده‌ام، هر شرطی را که شما می‌خواهید و صلاح می‌دانید در آن بنویسید، مورد قبول من است.»

    و بنا به نقلی دیگر: معاویه در پایان نامه، جهت اطمینان بیش‌تر، سوگندهای بزرگی یاد کرد و به امضای همه‌ی اعضای هیأت حاکمه‌ی خود رساند که بدین مضمون آمده است:

    «و علی معاویة بن ابی‌سفیان بذلک عهد الله و میثاقه و ما أخذ الله علی أحد من خلقه بالوفاء و بما أعطی الله من نفسه [319]؛ معاویة بن ابی‌سفیان متعهد می‌شود، به مضمون قرارداد همانند محکم‌ترین پیمان و میثاق که خداوند از بندگانش می‌گیرد، وفادار باشد و به آن عمل کند.»

    شرایط و بندهایی که در نامه آمده، مختلف نقل شده و درباره‌ی آن، احادیث و روایات گوناگونی وارد شده است، ولی آنچه مسلم است این که شخصیتی همانند حسن بن علی علیه‌السلام که از دوران طفولیت خویش در گیر و دار مسائل حکومتی و سیاسی بوده، در نامه‌ی خویش، جوانب احتیاط را به دقت مراعات می‌کند، به ویژه آن که این نامه را آیندگان خواهند دید و بر آن قضاوت خواهند کرد، گر چه بداند بسیاری از شرایط از سوی معاویه عمل نمی‌شود.

    لازم بیادآوری است که بین امام علیه‌السلام و معاویه نامه‌های بسیاری رد و بدل شد و اما نامه‌ای که شرایط مصالحه را در بر دارد، این نامه است:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    «هذا ما صالح علیه الحسن بن علی بن ابی‌طالب معاویة بن أبی‌سفیان: صالحه علی أن یسلم الیه ولایة أمر المسلمین علی أن یعمل فیهم بکتاب الله و سنة رسوله صلی الله علیه و آله و سیرة الخلفاء الصالحین و لیس لمعاویة بن ابی‌سفیان أن یعهد الی أحد من بعده عهدا بل یکون الأمر من بعده شوری بین المسلمین و علی أن الناس آمنون حیث کانوا من أرض الله فی شامهم و عراقهم و حجازهم و یمنهم و علی أن أصحاب علی و شیعته آمنون علی أنفسهم و أموالهم و نسائهم و أولادهم، و علی معاویة بن ابی‌سفیان بذلک عهد الله و میثاقه و ما أخذ الله علی أحد من خلقه بالوفاء و بما أعطی الله من نفسه و علی أن لا یبغی للحسن بن علی و لا لأخیه الحسین و لا لأحد من أهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله غائلة سرا و لا جهرا، و لا یخیف أحدا منهم فی أفق من الآفاق.

    شهد علیه فلان و فلان بذلک و کفی بالله شهیدا. والسلام [320]؛ این قرارداد صلحی است بین حسن بن علی [علیه‌السلام] با معاویة بن ابی‌سفیان. مقرر گشت در صورتی، حکومت مسلمانان به معاویه واگذار شود که طبق فرمان خداوند و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله

    و روش خلفای شایسته عمل کند، پس از خود کسی را به جانشینی و خلافت انتخاب نکند و تعیین خلیفه را به شورای مسلمانان واگذارد. مردم در هر جا که هستند (شام، عراق، حجاز، یمن و…) در امنیت کامل باشند و شیعیان علی بن ابی‌طالب و اموال و زنان و فرزندانشان در امنیت باشند. معاویه باید در این پیمان در گرو وعده‌ی الهی باشد، پیمانی که خداوند هر یک از بندگانش را بر اجرای آن ملزم می‌کند و هرگز نباید نسبت به حسن و برادرش حسین علیهماالسلام و هیچ کدام از فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله در پنهان و آشکار، آزاری را روا دارد و توطئه‌ای کند و هیچ کس را در میهن اسلامی به وحشت و ترس نیندازد.

    جمعی بر این پیمان، گواهی و شهادت دادند و خداوند بهترین گواه و شاهد است.»

    مورخان درباره‌ی قرارداد صلح امام علیه‌السلام با معاویه گاهی همه‌ی آن را به صورت جمعی نقل کرده‌اند، همان طور که گذشت و گاهی به نقل یک یا چند ماده پرداخته و آن را مورد تأکید قرار داده‌اند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پرسش   ...

    ممکن است گفته شود: بعد از انعقاد صلح و تسلط معاویه و حکام شام بر امور مسلمین باز هم نیروهای ارزشمندی، همچون حجر بن عدی، عمرو بن حمق، کدام بن حیان و قبیصه [316] و… به شهادت رسیدند و خون پاکشان بر زمین ریخته شد و بنی‌امیه به ویژه معاویه آن همه ستم و استبداد را بر مردم مظلوم عراق و… روا داشتند و کردند آنچه را که نباید انجام می‌شد.

    پاسخ

    شهادت هر یک از یاران اهل‌بیت بعد از قرارداد صلح، بیداری امت را موجب گشت و حرکتی ایجاد کرد و لحظه به لحظه پایگاه بنی‌امیه را سست نمود و افکار انحرافی آنان در برابر اسلام و اهل بیت علیهم‌السلام برای همیشه دفن شد و شهادتشان باعث بقای آنان و مکتب اسلام و اهل بیت گردید و نیز پیمان شکنی‌های مختلف از

    [صفحه 199]

    سوی معاویه، چهره‌ی مزور و حیله‌گر وی را افشا کرد. [317] اینک نگاهی به قرارداد و عقد صلح‌نامه:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      انگیزه‌های صلح (مصالح امت اسلامی)   ...

    اشاره

    طولانی شدن معرکه‌ی صفین به مدت هیجده ماه و کشته شدن حدود هفتاد هزار نفر در لیلة الهریر [311] و فقدان نیروهای ارزشمند و صحابه‌ی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله همانند عمار یاسر، هاشم مرقال، ثابت بن قیس، ذوالشهادتین و… که سابقه‌ای بس درخشان داشتند و وجود هریک، سبب امیدواری صدها تن دیگر می‌گشت که به گفته‌ی مورخان 36 تن از رزمندگان غزوه‌ی بدر که آخرین ستارگان افق تابناک ایمان و عقیده از زمان پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و از مشهورترین صحابه‌ی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله به حساب می‌آمدند، در نبردهای جمل، نهروان، و صفین به شهادت رسیدند. شهادت این گروه و جایگزین شدن افراد ناتوان و احیانا منافق، ضربه‌ای کوبنده بر روحیه‌ی پر توان لشکریان عراق بود و از همه بالاتر ترور و به شهادت رسیدن مولی الموحدین، أمیرالمؤمنین علیه‌السلام در مسجد کوفه آن هم در حساس‌ترین زمان‌های جنگ.

    همه این‌ها از یک سو و از سوی دیگر، تبلیغات پر فریب حکومت شام،

    تطمیع و تهدید فرماندهان، ضعف و سستی و از هم گسیختگی نظام و چینش نیروهای مسلح و شایعات بی‌اساس در میان سربازان، موجب یأس و ناامیدی حسن بن علی علیه‌السلام گردید و دانست که با وضعیت موجود نمی‌توان به اهداف نظامی درستی دست یافت.

    ابن‌اثیر گوید: فرزند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در برابر نیروهای مسلح خود ایستاد و فرمود:

    «ألا أن معاویة دعانا لأمر لیس فیه عز و لا نصفة، فان أردتم الموت رددناه علیه و حاکمناه علی الله - عزوجل - بظبی السیوف و ان اردتم الحیاة قبلناه و أخذنا لکم الرضی. فناداه الناس من کل جانب: البقیة، البقیة [312]؛ بدانید معاویه مرا به امری فراخوانده که در آن نه عزت است و نه انصاف، حال اگر شما برای کشته شدن و مرگ شرافتمندانه آماده‌اید، دعوتش را رد می‌کنم و اگر دنیای خود را دوست دارید و زندگی با ذلت را ترجیح می‌دهید دعوت او را می‌پذیرم و خشنودی شما را به دست می‌آورم. در آن هنگام همگی فریاد برآوردند: زندگی، زندگی (باقی ماندن در دنیا).»

    و شیخ طبرسی (ره) در احتجاج آورده است که فرمود:

    «والله ما سلمت الأمر الیه الا أنی لم أجد أنصارا، ولو وجدت أنصارا لقاتلته لیلی و نهاری حتی یحکم الله بینی و بینه، و لکنی عرفت أهل الکوفة و بلوتهم، و لا یصلح لی منهم من کان فاسدا، انهم لا وفاء لهم و لا ذمة فی قول و لا فعل انهم لمختلفون و یقولون لنا: ان قلوبهم معنا، و ان سیوفهم لمشهور علینا [313]؛

    سوگند به خدا! من حکومت و خلافت را تسلیم معاویه نکردم، جز این که یارانی برای نبرد با او پیدا نکردم، چنانچه همراهانی می‌داشتم، شب و روزم را به جنگ با او می‌پرداختم و نبرد علیه او را ادامه می‌دادم تا خداوند بین من و او

    حکم کند، لیکن من مردم کوفه را شناختم و آنان را آزمایش و تجربه کردم؛ افراد فاسد آن‌ها اصلاح نمی‌شوند. آنان را هیچ گونه وفایی نیست، به گفتار و کردار و تعهدات آنان اعتمادی نخواهد بود. آنان در میان خود اختلاف و چندگانگی دارند، می‌گویند: دل‌های ما با شماست، در حالی که شمشیرهایشان را بر روی ما کشیده‌اند و جهت کشتن ما آمادگی دارند.»

    بالاتر این که امام علیه‌السلام می‌دید، اگر جنگ روع شود و ادامه یابد، منتهی به شکست نظامی لشگریان عراق خواهد شد و آن گاه معاویه بدین بهانه، هر کسی را که از موالیان و دوستداران اهل بیت است خواهد کشت و یک نفر از آنان را باقی نخواهد گذارد. در این زمینه فرموده است:

    انی خشیت أن یحتث المسلمون عن وجه الأرض فأردت أن یکون للدین ناعی [314]؛ من ترسیدم که ریشه‌ی مسلمانان از روی زمین کنده شود، خواستم برای پاسداری و حفاظت از دین نگاهبانی باقی بماند.»

    و بنابر نقل دیگر فرمود:

    «فصالحت بقیا علی شیعتنا خاصة من القتل، فرأیت دفع هذه الحروب الی یوم ما فان الله کل یوم هو فی شأن [315]؛ نگهداری و حفاظت شیعه مرا ناگزیر به مصالحه نمود، پس مناسب دیدم، جنگ به روزی دیگر محول گردد. تکلیف انسان بر اساس اوامر الهی، هر روزی به گونه‌ای است و باید آن را انجام داد.»

    اهمیت حفظ شریعت و مسلمانان از انگیزه‌های بسیار قوی در موضع‌گیری امام علیه‌السلام بود. از آن جا که تشیع، همواره هسته‌ی اصلی اسلام بوده و شیعیان و موالیان اهل بیت علیهم‌السلام پاسداران حقیقی آن بوده‌اند، امام علیه‌السلام برای حفاظت این دو، دوراندیشی ویژه‌ای را به کار می‌برد که بعدها امامان معصوم ما تاکتیک و ابتکار آن

    حضرت را مورد تأیید صددرصد خویش قرار می‌دهند.

    پس با توجه به مطالبی که گذشت، ضعف و سستی مردم کوفه و تأثیرپذیری آن‌ها در برابر جنگ‌های روانی معاویه و حکام شام موجب شد که امام حسن علیه‌السلام در آن موقعیت تنها بماند و اگر می‌خواست علیه معاویه جنگ را راه بیندازد غیر از کشته شدن نیروهای خویش به ویژه افراد متعهد، سابقه‌دار و باوفا و از هم پاشیدن شیرازه‌ی جبهه حق اثری نداشت و در آن وضعیت دشوار، بهترین اقدام، همان عقب‌نشینی تاکتیکی بود که آن حضرت انجام داد و در سایه‌ی آن، نیروهای خویش را حفظ کرد و در عقد صلح و قرارداد، مطالبی را پیش‌بینی کرد که هر انسان منصفی آن را تحسین می‌کند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قاطعیت امام در مبارزه با طاغوت شام   ...

    معاویه با لطائف الحیل می‌کوشید، چنین وانمود کند که حسن بن علی از روی

    صفای دل و خشنودی کامل صلح را پذیرفته است و بعد از این مطیع و فرمانبر معاویه خواهد بود [306] و در اصل معاویه را لایق خلافت و زعامت بر مسلمانان می‌دانسته است. به دنبال این حیله‌گری، وقتی شنید که خوارج به سرکردگی فروة بن نوفل [307] تمام قوای خود را علیه وی گرد آورده‌اند و می‌خواهند بر پایگاه حکومتی‌اش هجوم آورند، نامه‌ای نوشت و توسط مأمور ویژه‌اش برای آن حضرت که در بین راه مدینه و کوفه در نزدیکی «قادسیه» بود فرستاد و از آن بزرگوار خواست که شورش خوارج را سرکوب کند پس از آن به سفرش ادامه دهد.

    امام مجتبی علیه‌السلام در پاسخ پیام معاویه نوشت: «لو آثرت أن أقاتل أحدا من أهل القبلة لبدأت بقتالک، فانی ترکتک لصلاح الأمة و حقن دمائها [308]؛ اگر بنا داشتم با کسی از اهل قبله (افراد به ظاهر مسلمان و در واقع دشمن اسلام) به جنگ برخیزم، پیش از هر کسی با تو می‌جنگیدم، من به جهت ملاحظه‌ی مصالح امت اسلامی و حفظ جان مسلمانان از جنگ با تو دست برداشته‌ام و این موجب نمی‌شود که به نفع تو با دیگران بجنگم.»

    از این حدیث چنین برمی‌آید که امام علیه‌السلام جنگ با معاویه را افضل و برتر از جنگ با خوارج می‌داند.

    در گفتار فوق امام علیه‌السلام معاویه را تحقیر می‌کند و می‌فرماید: «فانی

    ترکتک…؛ تو را رها ساختم و دست از سرت برداشتم» همانند عقابی که گنجشک را رها کرده باشد.

    پس در نظر امام علیه‌السلام جنگ با معاویه یک اصل است و مصالحه، تاکتیک و بهترین روشی است که آن روز می‌توانست برای حفظ مسلمانان به کار ببرد. او خود در جواب بعضی از افراد معترض نسبت به صلح فرمود: «لیلة القدر خیر من ألف شهر» [309] صلحی را که انجام دادم، همانند فضیلت شب قدر بهتر از هزار ماه است. برخورد زیبا و پرشکوه امام مجتبی علیه‌السلام صلابت و پابرجایی آن بزرگوار را می‌رساند و انسان را به یاد پیشگویی‌های رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌اندازد آن گاه که فرمود: «ان ابنی هذا سید ولعل الله أن یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین [310]؛ همانا پسرم پیشوای مسلمانان است و امید است خداوند به دست او بین دو گروه بزرگ از مسلمانان، صلح برقرار کند.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      کلام سید بن طاووس   ...

    سید بن طاووس، همان عارف و عالم بزرگ، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن احمد بن محمد بن احمد بن محمد بن محمد بن طاووس الحسینی (ره) است و در سال‌های 589 تا 664 ه. ق. می‌زیسته است. وی در عمر پر برکت خویش کتاب‌های بسیاری همچون: «الاقبال بالأعمال الحسنة»، «الملهوف علی قتلی الطفوف»، «التتمات و المهمات»، «مضمار السبق» و… را نوشته است و مورد توجه بزرگان می‌باشد.

    او در سن 61 سالگی به هنگام وصیت، درباره‌ی مظلومیت جدش، امام حسن علیه‌السلام

    به فرزند هفت ساله‌اش (سید محمد) چنین می‌گوید:

    (فرزندم!) شگفت‌آور نیست که گروهی جدت امام حسن علیه‌السلام را درباره‌ی صلح با معاویه مورد اعتراض قرار دهند، ولی این کار به فرمان جدش پیامبر صلی الله علیه و آله صورت گرفت و ما می‌بینیم که پیامبر صلی الله علیه و آله با کافران صلح کرد، پس عذر امام در این مورد کاملا روشن است و آن گاه که برادرش حسین علیه‌السلام به یاری مردم عراق برخاست و دعوت آن‌ها را پذیرفت و با یزید تبهکار مصالحه نکرد، همین مردم عراق یا به جنگش رفتند و یا به گوشه‌ای خزیدند و به ذلت پناه بردند و پس از حادثه‌ی جانگداز کربلا هم شنیده نشد که این مردم از کشته شدن فجیع آن حضرت ناراحت شوند و بر یزید بشورند و یزید را از مقام خلافت به زیر آورند، لیکن همین مردم به نفع عبدالله بن زبیر قیام کردند و او را در گمراهی‌اش یاری دادند و در این امر، مفتضح گردیدند و در انتخاب این راه زشت، سوء نیت آن‌ها روشن گردید. آیا از چنین مردمی انحراف از حق و حقیقت بعید است؟! آن‌ها سرانجام به آن وضعیت نادرستی که انتخاب کرده بودند گرفتار شدند.

    سید بن طاووس (ره) سپس چنین ادامه می‌دهد: مولای ما حسن بن علی و ائمه‌ی اطهار علیهم‌السلام حکومت و خلافت را به آن شیوه و راهی که خداوند تعیین نموده است می‌خواستند تا مجری اوامر الهی باشند، لیکن معاویه و زیاد حکومت را جهت زورگویی و ستم می‌خواستند و برای به دست آوردن آن به هر کاری و ستمی دست یازیدند. [305].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سخن سید مرتضی مشهور به علم الهدی   ...

    مرحوم سید مرتضی (ره) مطلب را به صورت پرسش و پاسخ طرح نموده و چنین می‌نویسد:

    با این که فساد و رذالت معاویه بر همه روشن بود، چرا امام علیه‌السلام قدرت و حکومت را به او واگذار نمود و خود گوشه‌نشینی را برگزید؟! در حالی که کسانی حاضر بودند جان و مال خود را برایش فدا کنند، پس چرا به اعتبار اجتماعی خود ضربه زد، تا آن جا که بعضی نام «خوار کننده مؤمنان» بر او نهادند؟

    وی آن گاه در پاسخ آورده است: عصمت امام مجتبی علیه‌السلام از امور قطعی و مسلم است و ادله و برهان مؤید این امر است. ما ناگزیریم در برابر گفتار و کردار امام علیه‌السلام تسلیم باشیم، هرچند دلیل و علت کار آن حضرت به طور گسترده بر ما روشن نباشد و گروهی از اقدامات آن حضرت خرسند نبوده و آن را نپسندند. [304].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نقد و بررسی   ...

    باید گفت: سخن طبری و ابن‌قتیبه اولا: اجتهاد در برابر نص است، زیرا امام علیه‌السلام آن را انکار نموده و با صراحت، موضع خود را از ابتدا تا انتها بیان می‌کند. اینان آن حضرت را متهم به تماس‌های سری جهت آماده نمودن معاویه برای صلح می‌کنند.

    ثانیا: قیس بن سعد تا آخرین لحظات در ساباط فرماندهی حدود یک تیپ را به عهده داشت. پس این که آنان می‌گویند: امام علیه‌السلام او را برکنار کرد تا بتواند با

    معاویه قرار داد صلح امضا کند، مطلب درستی نیست.

    ثالثا: مورخان دیگر همچون ابی‌حنیفه دینوری (متوفای 227 ه. ق) می‌نویسد: آن گاه که از هم‌گسیختگی نظامیان حسن بن علی علیه‌السلام در معرکه ساباط بر همگان روشن شد، شرایط صلح توسط عبدالله بن عامر مطرح گردید و چنین نیست که امام حسن علیه‌السلام فکر بیعت و مصالحه با معاویه را از همان روزهای اول در سر داشت. [302].

    ابن‌جوزی نیز پیشنهاد مصالحه را از سوی معاویه دانسته و می‌نویسد:

    «و لما رأی الحسن تفرق الناس عنه و اختلاف أهل العراق علیه و غدر أهل الکوفه به رغب فی الصلح و کان معاویة قد کتب الیه فی السر یدعوه الی الصلح فلم یجبه ثم أجابه [303]؛ امام مجتبی علیه‌السلام آن گاه که دید، مردم پراکندگی اختیار کرده و هر کدام سازی می‌زنند و کوفیان نیز با او به مکر و حیله رفتار می‌کنند طرح مصالحه با معاویه را عنوان کرد، لیکن این تمایل به مصالحه، بعد از نوشتن نامه‌های سری و پنهانی معاویه به حسن بن علی [علیه‌السلام] بود که حضرت بدان نامه‌ها جوابی نداده بود، ولی سرانجام ناگزیر به پذیرش صلح گردید.»

    در هر صورت، آنان که می‌خواهند پیشنهاد صلح را از سوی امام علیه‌السلام به جهت ضعف و یا دنیاطلبی! وانمود سازند، باید بدانند که چنین نیست و این باوری است نادرست. از دیدگاه ما که امام را معصوم می‌دانیم و با توجه به مطالبی که از پیش مطرح نمودیم، امام مصالح امت اسلامی را در نظر داشت، در این صورت دیگر مهم نیست که پیشنهاد صلح ابتدا از سوی معاویه باشد یا امام حسن مجتبی علیه‌السلام، گر چه روایات و مطالب تاریخی و سیره‌ی آن بزرگوار و اهل بیت همان است که پیش از این گفتیم و ابن‌جوزی نیز بدان تصریح نمود.

    در پایان این بحث به گفتار دو تن از چهره‌های درخشان شیعه بسنده می‌کنیم، همان طوری که عالم ژرف‌اندیش، مرحوم آیة ا… العظمی میلانی بر گفتار آن دو بزرگ مرد اعتماد نموده است:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حقیقت چیست؟   ...

    امام حسن مجتبی علیه‌السلام به این توطئه‌ی بزرگ که باور بسیاری از ارباب قلم را جلب نموده، پاسخ روشن و دندان‌شکنی می‌دهد. سلیم بن قیس می‌گوید:

    مردم کوفه در مسجد با معاویه اجتماع کرده بودند که امام حسن از منبر بالا رفت و با توجه به این حیله‌ی معاویه که «آغازگر قرارداد صلح، حسن بن علی است» پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:

    «ایها الناس ان معاویة زعم أنی رأیتم للخلافة أهلا و لم أرنفسی لها أهلا و کذب معاویة أنا أولی الناس بالناس فی کتاب الله و علی لسان نبی الله فأقسم بالله لو أن الناس بایعونی و أطاعونی و نصرونی، لأعطتهم السماء قطرها و الأرض برکتها و لما طمعتم فیها یا معاویة و لقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ما ولت أمة أمرها رجلا قط و فیهم من هو أعلم منه الا لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ملة عبدة العجل… و لو وجدت أنا أعوانا ما بایعتک

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اشتباه بزرگ طبری و ابن قتیبه   ...

    ابن‌جریر طبری (متوفای 310 ه. ق.) می‌نویسد:

    «و استخلف أهل العراق الحسن بن علی علیهماالسلام علی الخلافة و کان الحسن لا یری القتال و لکنه یرید أن یأخذ لنفسه ما استطاع من معاویة، ثم یدخل فی الجماعة و عرف الحسن أن قیس بن سعد لا یوافقه علی رأیه فنزعه و أمر عبیدالله بن عباس، فلما علم عبیدالله بن عباس بالذی یرید الحسن علیه‌السلام أن یأخذ لنفسه کتب الی معاویه یسأله الأمان یشترط لنفسه علی الأموال التی أصابها فشرط ذلک له معاویه [298]؛

    مردم عراق بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام حسن بن علی را جهت خلافت و حکومت برگزیدند و حال آن که او هیچ گونه تمایلی به جنگ نداشت و می‌خواست در حد توان، امکاناتی را از معاویه دریافت کند و سپس در میان مردم به طور معمول زندگی نماید.

    حسن بن علی می‌دانست که قیس بن سعد با عقیده و فکر او (صلح با معاویه) موافقت نمی‌کند، از این رو او را برکنار کرد و عبیدالله بن عباس را امیر لشکر معاویه نوشت و در آن، درخواست پناهندگی سیاسی کرد و همچنین شرط کرد، مقدار پولی را دریافت نماید که معاویه آن را پذیرفت.»

    ابن‌قتیبه (متوفی 276 ه ق) می‌نویسد:

    «فلما تمت البیعة له و أخذ عهودهم و مواثیقهم علی ذلک کاتب معاویة فأتاه

    [صفحه 185]

    فخلا به فاصطلح معه علی أن لمعاویة الامامة ما کان حیا فاذا مات فالأمر للحسن علیه‌السلام [299]؛

    آن گاه که مردم با امام مجتبی علیه‌السلام بیعت کردند و بر پیمان و عهد خود قرار بستند، حضرت مکاتبه‌ی خود را با معاویه آغاز کرد و به معاویه اعلام آمادگی برای صلح کرد و اظهار امیدواری نمود و سپس چنین توافق نمود: حکومت در اختیار معاویه باشد، مادامی که معاویه زنده است و آن گاه که او مرد، امامت و زعامت به دست حسن بن علی برگردد.»

    سپس قرارداد صلح را امضا نمود و بر فراز منبر رفت و آن را بر همگان اعلام کرد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پیشنهاد صلح از سوی چه کسی بود؟   ...

    از آنچه گذشت، روشن شد که داستان صلح (مصالحه) ابتدا از سوی معاویه پسر ابوسفیان به جهت رسیدن به اهداف شیطانی - که بعدا در بخش پیمان شکنی‌های معاویه خواهد آمد - مطرح شد و با کمال تأسف، بعضی از مورخان قرن سوم و چهارم در آن راستا قلم زده‌اند و از روی جهل و غفلت و یا

    [صفحه 184]

    دست نشاندگی از ناحیه‌ی حکومت‌ها هیزم‌کش معرکه‌ی باطل علیه حق گردیده‌اند و آن را نسبت به حسن بن علی علیه‌السلام داده‌اند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.