حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 889
  • دیروز: 2416
  • 7 روز قبل: 6113
  • 1 ماه قبل: 22132
  • کل بازدیدها: 2408452





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • یا مهدی


  •   نقد و بررسی   ...

    باید گفت: سخن طبری و ابن‌قتیبه اولا: اجتهاد در برابر نص است، زیرا امام علیه‌السلام آن را انکار نموده و با صراحت، موضع خود را از ابتدا تا انتها بیان می‌کند. اینان آن حضرت را متهم به تماس‌های سری جهت آماده نمودن معاویه برای صلح می‌کنند.

    ثانیا: قیس بن سعد تا آخرین لحظات در ساباط فرماندهی حدود یک تیپ را به عهده داشت. پس این که آنان می‌گویند: امام علیه‌السلام او را برکنار کرد تا بتواند با

    معاویه قرار داد صلح امضا کند، مطلب درستی نیست.

    ثالثا: مورخان دیگر همچون ابی‌حنیفه دینوری (متوفای 227 ه. ق) می‌نویسد: آن گاه که از هم‌گسیختگی نظامیان حسن بن علی علیه‌السلام در معرکه ساباط بر همگان روشن شد، شرایط صلح توسط عبدالله بن عامر مطرح گردید و چنین نیست که امام حسن علیه‌السلام فکر بیعت و مصالحه با معاویه را از همان روزهای اول در سر داشت. [302].

    ابن‌جوزی نیز پیشنهاد مصالحه را از سوی معاویه دانسته و می‌نویسد:

    «و لما رأی الحسن تفرق الناس عنه و اختلاف أهل العراق علیه و غدر أهل الکوفه به رغب فی الصلح و کان معاویة قد کتب الیه فی السر یدعوه الی الصلح فلم یجبه ثم أجابه [303]؛ امام مجتبی علیه‌السلام آن گاه که دید، مردم پراکندگی اختیار کرده و هر کدام سازی می‌زنند و کوفیان نیز با او به مکر و حیله رفتار می‌کنند طرح مصالحه با معاویه را عنوان کرد، لیکن این تمایل به مصالحه، بعد از نوشتن نامه‌های سری و پنهانی معاویه به حسن بن علی [علیه‌السلام] بود که حضرت بدان نامه‌ها جوابی نداده بود، ولی سرانجام ناگزیر به پذیرش صلح گردید.»

    در هر صورت، آنان که می‌خواهند پیشنهاد صلح را از سوی امام علیه‌السلام به جهت ضعف و یا دنیاطلبی! وانمود سازند، باید بدانند که چنین نیست و این باوری است نادرست. از دیدگاه ما که امام را معصوم می‌دانیم و با توجه به مطالبی که از پیش مطرح نمودیم، امام مصالح امت اسلامی را در نظر داشت، در این صورت دیگر مهم نیست که پیشنهاد صلح ابتدا از سوی معاویه باشد یا امام حسن مجتبی علیه‌السلام، گر چه روایات و مطالب تاریخی و سیره‌ی آن بزرگوار و اهل بیت همان است که پیش از این گفتیم و ابن‌جوزی نیز بدان تصریح نمود.

    در پایان این بحث به گفتار دو تن از چهره‌های درخشان شیعه بسنده می‌کنیم، همان طوری که عالم ژرف‌اندیش، مرحوم آیة ا… العظمی میلانی بر گفتار آن دو بزرگ مرد اعتماد نموده است:

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حقیقت چیست؟   ...

    امام حسن مجتبی علیه‌السلام به این توطئه‌ی بزرگ که باور بسیاری از ارباب قلم را جلب نموده، پاسخ روشن و دندان‌شکنی می‌دهد. سلیم بن قیس می‌گوید:

    مردم کوفه در مسجد با معاویه اجتماع کرده بودند که امام حسن از منبر بالا رفت و با توجه به این حیله‌ی معاویه که «آغازگر قرارداد صلح، حسن بن علی است» پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:

    «ایها الناس ان معاویة زعم أنی رأیتم للخلافة أهلا و لم أرنفسی لها أهلا و کذب معاویة أنا أولی الناس بالناس فی کتاب الله و علی لسان نبی الله فأقسم بالله لو أن الناس بایعونی و أطاعونی و نصرونی، لأعطتهم السماء قطرها و الأرض برکتها و لما طمعتم فیها یا معاویة و لقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله: ما ولت أمة أمرها رجلا قط و فیهم من هو أعلم منه الا لم یزل أمرهم یذهب سفالا حتی یرجعوا الی ملة عبدة العجل… و لو وجدت أنا أعوانا ما بایعتک

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اشتباه بزرگ طبری و ابن قتیبه   ...

    ابن‌جریر طبری (متوفای 310 ه. ق.) می‌نویسد:

    «و استخلف أهل العراق الحسن بن علی علیهماالسلام علی الخلافة و کان الحسن لا یری القتال و لکنه یرید أن یأخذ لنفسه ما استطاع من معاویة، ثم یدخل فی الجماعة و عرف الحسن أن قیس بن سعد لا یوافقه علی رأیه فنزعه و أمر عبیدالله بن عباس، فلما علم عبیدالله بن عباس بالذی یرید الحسن علیه‌السلام أن یأخذ لنفسه کتب الی معاویه یسأله الأمان یشترط لنفسه علی الأموال التی أصابها فشرط ذلک له معاویه [298]؛

    مردم عراق بعد از شهادت امیرالمؤمنین علیه‌السلام حسن بن علی را جهت خلافت و حکومت برگزیدند و حال آن که او هیچ گونه تمایلی به جنگ نداشت و می‌خواست در حد توان، امکاناتی را از معاویه دریافت کند و سپس در میان مردم به طور معمول زندگی نماید.

    حسن بن علی می‌دانست که قیس بن سعد با عقیده و فکر او (صلح با معاویه) موافقت نمی‌کند، از این رو او را برکنار کرد و عبیدالله بن عباس را امیر لشکر معاویه نوشت و در آن، درخواست پناهندگی سیاسی کرد و همچنین شرط کرد، مقدار پولی را دریافت نماید که معاویه آن را پذیرفت.»

    ابن‌قتیبه (متوفی 276 ه ق) می‌نویسد:

    «فلما تمت البیعة له و أخذ عهودهم و مواثیقهم علی ذلک کاتب معاویة فأتاه

    [صفحه 185]

    فخلا به فاصطلح معه علی أن لمعاویة الامامة ما کان حیا فاذا مات فالأمر للحسن علیه‌السلام [299]؛

    آن گاه که مردم با امام مجتبی علیه‌السلام بیعت کردند و بر پیمان و عهد خود قرار بستند، حضرت مکاتبه‌ی خود را با معاویه آغاز کرد و به معاویه اعلام آمادگی برای صلح کرد و اظهار امیدواری نمود و سپس چنین توافق نمود: حکومت در اختیار معاویه باشد، مادامی که معاویه زنده است و آن گاه که او مرد، امامت و زعامت به دست حسن بن علی برگردد.»

    سپس قرارداد صلح را امضا نمود و بر فراز منبر رفت و آن را بر همگان اعلام کرد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پیشنهاد صلح از سوی چه کسی بود؟   ...

    از آنچه گذشت، روشن شد که داستان صلح (مصالحه) ابتدا از سوی معاویه پسر ابوسفیان به جهت رسیدن به اهداف شیطانی - که بعدا در بخش پیمان شکنی‌های معاویه خواهد آمد - مطرح شد و با کمال تأسف، بعضی از مورخان قرن سوم و چهارم در آن راستا قلم زده‌اند و از روی جهل و غفلت و یا

    [صفحه 184]

    دست نشاندگی از ناحیه‌ی حکومت‌ها هیزم‌کش معرکه‌ی باطل علیه حق گردیده‌اند و آن را نسبت به حسن بن علی علیه‌السلام داده‌اند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قضاوت‌های نادرست   ...

    آن‌گاه که صلح تحمیل گشت و حوادث ناگوار یکی پس از دیگری به وجود می‌آمد، بسیاری از یاران نزدیک و دور و دیگر افراد، آن حضرت را سرزنش می‌کردند. ابوسعید عقیصی گوید: آن بزرگوار در جواب آنان با صبر و تحمل می‌فرمود:

    «و یحکم ما تدرون ما عملت، و الله للذی عملت لشیعتی خیر مما طلعت علیه الشمس أو غربت، أما تعلمون أنی امامکم و مفترض الطاعة علیکم، و أحد سیدی شباب أهل الجنه بنص من رسول الله علی؟ فقالوا: بلی [297]؛ وای بر شما! آیا می‌دانید من چه کردم، قسم به خدا آنچه را که من برای مصالح مسلمانان و حفظ شیعیان و پیروانم انجام داده‌ام بهتر است از آنچه که خورشید از حین طلوع تا زمان غروب بر آن می‌تابد. آیا توجه دارید که من امام شمایم و اطاعت من بر شما واجب است و من یکی از دو سرور و آقای جوانان بهشتم، طبق آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره‌ی من تصریح کرده است؟ همگی در جواب گفتند: آری.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شایعات دیگر   ...

    ستون پنجم حکومت شام، هر خبری را که موجب تضعیف روحیه‌ی لشگریان عراق می‌شد، توسط وابستگان فکری خود شایع می‌کرد، از آن جمله این که: فلان مرد جنگی و رزمنده پناهده شده و یا مجروح گردیده است و یا می‌گفتند: او شهید شده، مانند شایعه‌ی شهادت قیس بن سعد، که مناسبت با روحیه و وضعیت آن فرمانده‌ی شجاع داشت؛ زیرا نمی‌توانستند مطلب دیگری درباره‌اش شایع کنند؛ در هر صورت، انتشار شایعه‌ی شهادت قیس بن سعد به گونه‌ای بود که بعضی از نیروهای تازه نفس از میان راه بازگشتند [296] و این خود سبب از هم‌گسیختگی بیش‌تر شد؛ وضع بدان جا کشید که راهی غیر از مصالحه نبود و قرارداد صلح که از هر زهری کشنده‌تر بود امام ناگزیر بدان تن داد. شاعر وضعیت حضرت مجتبی علیه‌السلام را در رباعی خود چنین می‌سراید:

    در صلح حسن نهال دین نارس بود

    می‌کرد همین به جای او هرکس بود

    [صفحه 183]

    او خواست مجال تا شود وقت قیام

    این صلح نبود بلکه آتش‌بس بود

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخهای متقابل   ...

    امام مجتبی علیه‌السلام در برابر توطئه‌های معاویه و حکومت شام ایستاد و هیچ گونه سستی از خود نشان نداد. آن بزرگوار بارها حکام شام را تهدید به جنگ کرد. اینک به چند نمونه از آن موارد اشاره می‌شود:

    1)پس از آن که جاسوسان معاویه را اعدام کرد، نامه‌ای به شرح زیر نوشت:

    «أما بعد، فانک دسست الی الرجال، کأنک تحب اللقاء، لا شک فی ذلک، فتوقعه انشاء الله [291]؛ اما بعد، ای معاویه! تو به وسیله‌ی بعضی از نیروهایت در میان ما به جاسوسی پرداخته‌ای، گویا فتنه‌ی جنگ را دوست داری، البته شکی دز این امر وجود ندارد، پس منتظر باش با عنایت خداوندی به سراغت خواهم آمد.»

    2)گواه دیگر و بلکه بهترین گواه، حرکت امام حسن مجتبی علیه‌السلام به ساباط مداین، جهت ترغیب به مشارکت افراد در جنگ صفین است. [292].

    3)امام مجتبی علیه‌السلام پسر عم خود «مغیرة بن نوفل بن حرث بن عبدالمطلب» را در کوفه گمارد و به او سفارش کرد که از تحریک و تشویق مردم در جهاد و جنگ غفلت ننماید که او وظیفه‌ی خود را انجام داد. امام مجتبی علیه‌السلام در میان آنان آمد و سه نوبت نماز خواند و تا دیر عبدالرحمن همراهی نمود و عبیدالله بن عباس را فرمانده و قیس بن سعد و سعید بن قیس را به عنوان دو مشاور و معاون قوی تعیین کرد. [293].

    4)از سوی معاویه گروهی جهت مذاکره درباره‌ی صلح به ساباط آمدند که حضرت تقاضای آنان را رد نمود. [294].

    معاویه توسط ستون پنجم خود شایع کرد که امام مجتبی علیه‌السلام خواهان صلح است و با کمال تأسف، این شایعه به سرعت و به طور گسترده پیچید تا آن جا که گروهی تندرو، ناآگاه و فریب خورده‌ی معاویه در ساباط مداین آن حضرت را در حالی که خطبه می‌خواند و مردم را به جهاد فرامی‌خواند مورد سوء قصد قرار داده و مجروحش کردند، بعد از این ماجرا امام مجتبی علیه‌السلام را به مداین منتقل کردند. [295].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شایعه‌ی صلح قبل از تحقق آن   ...

    اشاره

    از دیگر توطئه‌های حکومت شام اشاعه‌ی پیشنهاد صلح از سوی امام حسن مجتبی علیه‌السلام به معاویه بود. شایعه این مطلب و مطالب غیر واقعی دیگر از سوی خوارج که با انگیزه‌های دیگری شرکت در جنگ داشتند روحیه‌ی رزمندگان مسلمان را در هم می‌شکست، به خصوص آنان که پدر، برادر و یا فرزندان خود را در جنگ و مبارزه از دست داده بودند [289] و حال آن که آغازگر صلح، معاویه پسر ابوسفیان بود. وی یک مرتبه توسط عبدالله بن نوفل و مرتبه‌ی دیگر توسط عبدالله بن عامر صلح را خدمت امام مجتبی علیه‌السلام مطرح کردند، لیکن حضرت با قاطعیت تمام آن را رد کرد و نپذیرفت. [290].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تطمیع و تهدید نیروهای ارشد نظامی   ...

    معاویه همواره می‌کوشید تا چهره‌هایی همچون عبیدالله بن عباس بن عبدالمطلب و قیس بن سعد بن عباده و… را به نحوی بخرد و تطمیع کند و یا بترساند. او افرادی مانند عبیدالله بن عباس را با آن که سابقه‌ی درخشانی داشت و همواره در خط مستقیم علویان بود و مکرر وفاداری خویش را به اهل بیت علیهم‌السلام اثبات کرده بود، فریب داد.

    عبیدالله به جهت کشته شدن دو فرزندش در یمن و یا مکه در جلو همسرش به دست بسر بن أبی‌أرطاة عامری، فرمانده نظامی جنایتکار و سفاک معاویه، کینه‌ای شدید و عمیق نسبت به معاویه در دل داشت [284] لیکن جنگ روانی و تبلیغاتی معاویه به حدی شدید بود که او هم تحت تأثیر قرار گرفت و با دریافت پانصد هزار درهم و وعده‌ی پانصد هزار دیگر به لشگریان معاویه پیوست و ننگ همیشگی را برای خود خرید. [285] عبیدالله بن عباس فرار نمود و به معاویه پناهنده شد. بعد از فرار، دو سوم نیروهای تحت فرماندهی‌اش درهم ریخت و

    آنان نیز گروه گروه گریختند. [286] کار بدان جا رسید که معاویه فکر کرد، دیگر کسی نمانده است. لذا بسر بن أبی أرطاة را با سه هزار نفر به سراغ بقیه فرستاد. ولیکن قیس بن سعد که به همراه چهار هزار نفر باقی مانده که پیمان و میثاق اساسی بسته بودند ایستادند و مقاومت کردند. وقتی بسر و لشگریانش همراهش وضعیت را جنین دیدند به سوی شام عقب‌نشینی کردند. معاویه مجددا به فکر فریب قیس بن سعد درآمد. قیس وفاداری خود را به امام مجتبی علیه‌السلام اعلان کرد و معاویه را «وثنی بن وثنی» (بت‌پرست فرزند بت‌پرست) دانست که در نامه‌ی بعدی، معاویه

    هم او را «فرزند یهودی!» خواند. [287].

    قیس بن سعد اخبار را طی نامه‌ای به امام مجتبی علیه‌السلام در ساباط نوشت و به هیچ وجه، فریب شایعات معاویه مبنی بر تقاضای صلح از سوی امام مجتبی علیه‌السلام را نخورد و سرانجام وقتی خبر مجروح شدن آن حضرت را در «ساباط» [288] شنید و احساس کرد صلح برقرار خواهد شد با نیروهای خود مشورت کرد و طریق کوفه را پیش گرفت.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      فرستادن جاسوس جهت آشوب و اغتشاش   ...

    در آن روزها حکومت شام اولین مرحله توطئه خود را با اعزام دو جاسوس کارآزموده‌ی خود از دو قبیله حمیر و بنی‌القین و همکاری عده‌ای دیگر به اجرا گذاشت: یکی را به کوفه فرستاد و دیگری را روانه‌ی بصره نمود. همزمان افراد دیگری را در راستای اهداف شوم خود به شهرهای دیگر فرستاد تا از اوضاع داخلی عراق مطلع گردند و در زمان مناسب، دست به اغتشاش و آشوب زنند. دو جاسوس ماهر و مورد اعتماد معاویه، هر یک وارد محل مأموریت خود شدند. جاسوس حمیری در شهر کوفه وارد خانه‌ی قصابی شد و کار خود را از آن جا آغاز نمود، که نیروهای مخفی و اطلاعاتی شهر کوفه او را شناسایی و دستگیر نمودند و به حضور امام مجتبی علیه‌السلام آوردند و حضرت حکم قتل

    او را صادر نمود و دستور داد گردنش را از تنش جدا کردند. آن‌گاه نامه‌ای به بصره نوشت و عبدالله بن عباس را از حرکات جاسوسی معاویه آگاه ساخت که به محض رسیدن نامه‌ی امام علیه‌السلام مأموران در بصره دست به کار شدند و جاسوس بنی‌القینی را نیز دستگیر نمودند؛ و بنا به دستور حکومت، او را هم در برابر مردم گردن زدند. [283].

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.