در اوّلين آيه سوره قمر مى خوانيم «اقتربت الساعة وانشقّ القمر» قيامت نزديك شد و ماه از هم شكافت.

در اين آيه شريفه سخن از معجزه بزرگ شق القمر است.

طبق روايات مشهور كه بعضى ادعاى تواتر آن نيز كرده اند مشركان نزد رسول خدا ((صلى الله عليه وآله)) آمدند و گفتند: اگر راست مى گوئى و تو پيامبر خدائى ماه را براى ما دو پاره كن! فرمود: اگر اين كار را كنم ايمان مى آوريد؟ عرض كردند آرى ـ و آن شب، شب چهاردهم ماه بود ـ پيامبر ((صلى الله عليه وآله)) از پيشگاه پروردگار تقاضا كرد آنچه را خواسته اند به او بدهد ناگهان ماه دو پاره شد، و رسول اللّه (صلى الله عليه وآله) آنها را يك يك صدا مى زد و مى فرمود: ببينيد»!(1)

در اينكه چگونه ممكن است اين كره عظيم آسمانى شكافته شود، و وجود چنين حادثه اى چه تأثيراتى بر كره زمين و منظومه شمسى مى گذارد؟ و چگونگى جذب دو نيمه ماه بعد از شكافتن، و اينكه چگونه ممكن است چنين حادثه اى رخ داده باشد و تواريخ جهان ذكرى از آن به ميان نياورند سؤالاتى مطرح است.

‏ پاسخ اين سؤالات با توجه به مطالعات و اكتشافات دانشمندان فلكى چندان پيچيده نيست، زيرا اكتشافات مى گويد: چنين چيزى نه تنها محال نيست، بلكه بارها نمونه هاى آن مشاهده شده، هرچند در هر كدام عوامل خاصى مؤثر بوده است.

به تعبير ديگر: كراراً در دستگاه منظومه شمسى و ساير كرات آسمانى انشقاقها و انفجارهائى روى داده است كه براى نمونه موارد زير را يادآور مى شويم:

الف ـ «پيدايش منظومه شمسى» اين نظريه از سوى همه دانشمندان پذيرفته شده است كه تمام كرات منظومه شمسى در آغاز جزء خورشيد بود كه بعداً از آن جدا شده، و هر يك در مدار خود به گردش درآمده است.

منتها درباره عامل اين جدائى گفتگو است:

«لاپلاس» معتقد است عامل اين جدائى «نيروى گريز از مركز» منطقه استوائى خورشيد بوده، به اين معنى كه در آن هنگام كه خورشيد به صورت توده گاز سوزانى بود (و هم اكنون نيز چنين است) و به دور خود گردش مى كرد، سرعت اين گردش در منطقه استوائى سبب شد كه قطعاتى از آن جدا گردد، و در فضا پراكنده شود، و به دور مركز اصلى يعنى خورشيد به گردش درآيد.

ولى تحقيقات بعضى ديگر از دانشمندان بعد از لاپلاس منتهى به فرضيه ديگرى شده كه عامل اين جدائى را وقوع جزر و مدهاى شديدى در سطح خورشيد بر اثر عبور يك ستاره عظيم از نزديكى آن مى شمرد.

طرفداران اين فرضيه كه حركت وضعى خورشيد را در آن روزگار كافى براى توجيه جدائى قطعاتى از آن نمى دانند دست به سوى اين فرضيه دراز كرده، مى گويند: اين جزر و مد، امواج عظيمى در سطح خورشيد به وجود مى آورد، درست همانند سقوط قطعه سنگ عظيمى در يك اقيانوس، و بر اثر آن، قطعاتى از خورشيد يكى پس از ديگرى به خارج پرتاب شد، و به گرد كره خورشيد به گردش درآمد.

در هر حال عامل جدائى هرچه باشد مانع از اين نيست كه همه معتقدند پيدايش منظومه شمسى از طريق انشقاق و جدائيها صورت گرفته است.

ب ـ «آستروئيدها» «استروئيدها» قطعات سنگهاى عظيم آسمانى هستند كه به دور منظومه شمسى در گردشند، و گاهى از آنها به كرات كوچك و «شبه سيارات» تعبير مى كنند، بزرگى يكى از آنها چنان است كه قطر آن به 25 كيلومتر مى رسد، ولى غالباً از اين كوچكترند.

دانشمندان عقيده دارند آستروئيدها بقاياى سياره عظيمى هستند كه در مدارى ميان مدار «مريخ» و مدار «مشترى» در حركت بوده، سپس بر اثر عوامل نامعلومى منفجر و شكافته شده است.

تاكنون بيش از 5 هزار آستروئيد كشف و مشاهده شده، و عده زيادى از آنها كه بزرگتر هستند نامگذارى، و حجم و مقدار و مدت حركت آنها به دور خورشيد محاسبه شده است، بعضى از فضاشناسان براى آستروئيدها اهميت خاصى قائلند، و معتقدند احياناً مى توان از آنها به عنوان پايگاهى براى مسافرت به نقاط دور دست فضا استفاده كرد!

اين نمونه ديگرى از انشقاق در اجرام آسمانى است.

ج ـ «شهابها» «شهابها» سنگهاى بسيار كوچك آسمانى هستند كه گاه از اندازه فندق تجاوز نمى كنند، و به هر حال با سرعت شديدى در مدار خاصى بر گرد خورشيد در گردشند، و گاه كه مسير آنها با مدار كره زمين تقاطع پيدا مى كند، به سوى زمين جذب مى شوند.

اين سنگهاى كوچك بر اثر شدت برخورد با هوائى كه زمين را احاطه كرده، به خاطر سرعت سرسام آورى كه دارند، داغ و برافروخته و مشتعل مى شوند، و ما به صورت يك خط نورانى زيبا در لابلاى جو زمين آنها را مشاهده مى كنيم، و از آن به تير شهاب تعبير مى نمائيم.

و گاه تصور مى كنيم كه ستاره دوردستى است كه سقوط مى كند، در حالى كه شهاب كوچكى است كه در فاصله بسيار نزديكى آتش گرفته، و سپس خاكستر مى شود.

مدار گردش شهابها با مدار زمين در دو نقطه تماس دارد، به همين دليل در مرداد ماه و آبان ماه كه دو نقطه تقاطع دو مدار است شهابها بيشتر ديده مى شوند.

دانشمندان مى گويند: اينها بقاياى ستاره دنباله دارى است كه بر اثر حوادث نامعلومى منفجر و از هم شكافته شده است.

اين هم نمونه ديگرى از انشقاق در كرات آسمانى.

به هر حال مسأله انفجار و انشقاق در كرات آسمانى امرى بى سابقه نيست، و هرگز از نظر علم محال نمى باشد، تاگفته شود اعجاز به محال تعلّق نمى گيرد.

اينها همه در مورد انشقاق است ولى بازگشت آن، به حال معمولى، بر اثر نيروى جاذبه اى كه ميان دو قطعه وجود دارد كاملاً امكان پذير است.

گرچه در هئيت قديم كه بر محور عقيده «بطلميوس» و افلاك نه گانه پوست پيازى اش، دور مى زد، چنان اين افلاك بلورين به هم پيوسته بودند كه خرق و التيام آنها از نظر جمعى محال بود، و لذا پيروان اين عقيده هم معراج جسمانى را منكر بودند، و هم شق القمر را، چرا كه موجب شكافته شدن و سپس التيام در افلاك بود، ولى امروز كه فرضيه هيئت بطلميوسى به دست افسانه ها و اسطوره هاى خيالى سپرده شده، و اثرى از آن افلاك نه گانه باقى نمانده زمينه اى براى اين سخنان باقى نيست.

شايد اين نكته نياز به يادآورى ندارد كه شق القمر، تحت يك عامل طبيعى معمولى صورت نگرفت، بلكه جنبه اعجاز داشت، ولى چون اعجاز به محالات تعلق نمى گيرد منظور در اينجا بيان امكان اين مطلب بود (دقت كنيد).(2)

________________________________________

1 ـ «مجمع البيان» و كتب تفسير ديگر ذيل آيه مورد بحث.

2 ـ نمونه 23/9. و 13

موضوعات: 180 پرسش و پاسخ  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-01-24] [ 10:01:00 ب.ظ ]