درس نهم: هدايت و ضلالت به دست خدا است!

 

1- اقسام هدايت و ضلالت

مسافرى آدرسى را در دست دارد، به شما مى رسد و سؤال مى كند، شما براى نشان دادن مقصد او دو راه در پيش داريد:

نخست اين كه همراه او برويد و نيكوكارى را به مرحله كمال و تمام برسانيد و تا مقصد او را همراهى كنيد سپس خداحافظى كرده برگرديد.

دوم اين كه با اشاره دست، و دادن نشانه هاى مختلف او را به سوى مقصدش رهنمون شويد.

مسلماً در هر دو صورت شما او را «هدايت» به مقصود كرده ايد، ولى ميان اين دو فرق است، دومى تنها «ارائه طريق» است، و اولى «ايصال به مطلوب» يعنى رساندن به مقصد. در قرآن مجيد و در اخبار اسلامى هدايت به هر دو معنى آمده است.

از سوى ديگر گاه هدايت تنها جنبه «تشريعى» دارد يعنى از طريق قوانين و دستورات صورت مى گيرد و گاه جنبه «تكوينى» دارد يعنى از طريق دستگاه هاى آفرينش همانند هدايتِ نطفه به سوى يك انسان

كامل، و اين هر دو معنى نيز در قرآن و اخبار آمده، با روشن شدن اقسام هدايت (و طبعاً نقطه مقابل آنها، ضلالت) به اصل مطلب باز مى گرديم.

در آيات بسيارى مى خوانيم كه هدايت و ضلالت كار خداست; بدون شك «ارائه طريق» از سوى خدا صورت مى گيرد، چرا كه او پيامبران را فرستاده و كتب آسمانى نازل كرده تا راه را به انسان ها نشان دهند.

امّا «رسانيدن به مقصد» به صورت اجبارى مسلماً با اصل آزادى اراده و اختيار سازگار نيست، ولى چون تمام نيروها را كه براى رسيدن به مقصد لازم است خدا در اختيار ما مى گذارد و اوست كه توفيقش را شامل حال ما در اين راه مى گرداند اين معنى از هدايت نيز به صورتى كه گفته شد از سوى خدا است يعنى به صورت تهيه اسباب و مقدّمات و گذاردن آنها در اختيار بشر.

* * *

 

2- يك سؤال مهم

اكنون سؤال مهم اين جاست كه در بسيارى از آيات قرآن مى خوانيم: «خدا هر كس را بخواهد هدايت مى كند و هر كس را بخواهد گمراه مى سازد» مانند:

(فيضل الله من يشاء و يهدى من يشاء و هو العزيز الحكيم);(1) «خداوند هر كس را بخواهد هدايت و هر كس را بخواهد گمراه مى سازد، و او

شكست ناپذير و حكيم است».

بعضى بدون در نظر گرفتن آيات ديگر قرآن، و تفسيرى كه آيات نسبت به يكديگر دارند، فوراً با مشاهده چنين آيه اى زبان به اعتراض مى گشايند و مى گويند چگونه خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى كند و هر كسى را بخواهد گمراه مى سازد؟ پس ما در اين وسط چه گناهى داريم؟!

نكته مهم اين است كه هميشه آيات قرآن را بايد در ارتباط با يكديگر در نظر گرفت تا به مفهوم حقيقى آن آشنا شويم، و ما در اين جا چند نمونه از آيات ديگر هدايت و ضلالت را براى شما بازگو مى كنيم تا در كنار آيه بالا بچينيد و خودتان نتيجه گيرى لازم را به عمل آوريد:

در آيه 27، سوره ابراهيم مى خوانيم: (و يضل الله الظالمين); «خداوند ستمگران را گمراه مى سازد».

در آيه 34، سوره غافر مى خوانيم: (كذلك يضل الله من هو مسرف مرتاب)«اينچنين خداوند هر اسراف كار وسوسه گر را گمراه مى سازد».

و در آيه 69، سوره عنكبوت مى خوانيم: (و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا)«كسانى كه در راه ما جهاد كنند آنها را به راه هاى روشن خويش رهبرى و هدايت مى كنيم».

چنان كه ملاحظه مى كنيم مشيّت و اراده خدا بى حساب نيست، نه بى حساب توفيق هدايت به كسى مى دهد و نه بى حساب توفيقش را از كسى سلب مى كند.

آنها كه در راه او جهاد كنند، به جنگ مشكلات بروند، با هواى نفس

به مبارزه برخيزند، و در برابر دشمنان بيرونى مقاومت و سرسختى نشان دهند، خداوند وعده هدايت آنها را داده است و اين عين عدالت است.

و امّا آنها كه «ظلم و ستم» بنياد كنند، و در طريق اسراف و شك و ترديد و ايجاد وسوسه در دل ها، گام بگذارند، خدا توفيق هدايت را از آنها سلب مى كند، قلبشان بر اثر اين اعمال، تاريك و ظلمانى مى گردد، و توفيق رسيدن به سرمنزل سعادت نصيبشان نخواهد شد. و اين است معنى گمراه ساختن پروردگار كه نتيجه اعمال ما را در اختيار ما مى گذارد و اين نيز عين عدالت است. (دقّت كنيد)

* * *

 

3- علم ازلى علت عصيان كردن!

آخرين مطلبى كه در بحث جبر و اختيار طرح آن را لازم مى بينيم بهانه اى است كه بعضى از جبرى ها به عنوان علم ازلى خداوند مطرح كرده اند.

آنها مى گويند: آيا خدا مى دانسته است كه فلان شخص در فلان ساعت مرتكب قتل نفس يا نوشيدن شراب مى شود؟ اگر بگوييد نمى دانسته، علم خدا را انكار كرده ايد، و اگر بگوييد مى دانسته بايد حتماً آن را انجام دهد، وگرنه علم خداوند خلاف از آب درمى آيد.

پس براى حفظ علم خداوند هم كه باشد گنهكاران مجبورند گناهانشان را انجام دهند، و مطيعان نيز بايد اطاعتشان را!

امّا آنها كه اين بهانه را براى پرده پوشى بر خطاها و گناهان خود جور

كرده اند در حقيقت از يك نكته غافلند كه ما مى گوييم خدا از ازل مى دانسته ما به ميل و اراده و اختيار خود اطاعت يا گناه مى كنيم، يعنى اختيار و اراده ما نيز در علم خدا بوده است. پس ما اگر مجبور شويم علم خدا جهل مى شود. (دقّت كنيد)

اجازه دهيد اين مطلب را با يكى دو سؤال كاملا مجسم كنيم: فرض كنيد استادى يا معلّمى مى داند فلان شاگرد تنبل در آخر سال رفوزه مى شود، و اين آگاهى او صد در صد قطعى است و بر اساس تجربيات ساليان دراز عمر اوست.

آيا فردا كه آن شاگرد رفوزه شده مى تواند يقه استاد را بگيرد كه پيش بينى و اطّلاع تو مرا مجبور كرد رفوزه شوم؟!

دست بالاتر را مى گيريم، فرض كنيد شخص معصوم و بى خطايى باشد و از وقوع حادثه جنايت بارى در فلان روز باخبر گردد و روى جهاتى مصلحت ببيند در اين امر دخالت كند، آيا علم اين معصوم سلب مسئوليت از مجرم مى كند، و او را در كار خود مجبور مى گرداند؟!

باز فرض كنيد دستگاه هاى نوظهورى اختراع شود كه بتواند حوادث آينده را چند ساعت قبل از وقوع آن دقيقاً پيش بينى كند و بگويد فلان شخص با ميل و اختيار خود فلان كار را در فلان ساعت انجام خواهد داد آيا اينها سبب اجبار كسى مى شود؟!

خلاصه اين كه علم خداوند هرگز كسى را بر كارى مجبور نمى كند.

* * *

 

 

فكر كنيد و پاسخ دهيد

  

1- هدايت چند گونه است؟ شرح دهيد.

2- نمونه اى از آيات قرآن كه هدايت و ضلالت را به خدا نسبت مى دهد بازگو كنيد.

3- تفسير هدايت و ضلالت الهى چيست؟

4- منظور از علم ازلى خداوند چيست؟

5- آيا اين علم ازلى سلب اختيار و مسئوليت از ما مى كند؟ مثالى براى اين مسئله ذكر كنيد.

 

 

موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



[چهارشنبه 1395-01-18] [ 10:39:00 ب.ظ ]