روزى عقيل (برادر على عليه السلام ) به مجلس معاويه وارد شد و عمروبن عاص نيز در كنار معاويه بود.

معاويه به عمرو عاص گفت : اكنون با مسخره كردن عقيل تو را به خنده مى آورم . عقيل پس از ورود سلام كرد.

معاويه گفت :

خوش آمدى ، اى كسى كه عمويش ابولهب است .

عقيل در پاسخ گفت :

آفرين بر كسى كه عمه اش ((حمالة الحطب فى جيدها حبل من مسد)) است .

هر دو راست گفته بودند، چون ابولهب عموى عقيل و زن او (ام جميل ) عمه معاويه بود.

معاويه ساكت نشد و بار ديگر گفت :

درباره عمويت چه فكر مى كنى ؟ او اكنون در كجاست ؟

عقيل در جواب گفت :

وقتى به جهنم رفتى ، طرف چپت را نگاه كن ! ابولهب را خواهى ديد كه روى عمه ات حمالة الحطب افتاده ، آن وقت ببين آيا در ميان آتش جهنم شوهر بهتر است ، يا زنش ؟

معاويه گفت :

به خدا سوگند! هر دو شان بد هستند.(105)

105- بحار: ج 42، ص 114.

موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



[سه شنبه 1395-06-30] [ 11:26:00 ب.ظ ]