حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 280
  • دیروز: 452
  • 7 روز قبل: 3932
  • 1 ماه قبل: 17451
  • کل بازدیدها: 2401987





  • رتبه







    کاربران آنلاین



      سخن و سكوت!   ...

     

    حضرت على (عليه السلام) فرمود:
    «لا خَيْرَ فِى الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ، كَما اَنَّهُ لاخَيْرَ فِى الْقَولِ بِالْجَهْلِ»;
    «نه سكوت دانشمند سودى دارد، و نه سخن گفتن جاهل»(1).

     

    شرح و تفسير

    خداوند از آن ها كه مى دانند و آگاهى دارند پيمان گرفته كه در برابر انحراف ها، كجروى ها، ستم ها، حق كشى ها، و سمپاشى هاى دشمنان سكوت نكنند و با منطق و بيان گرم و مستدل خود، نور هدايت و حق و عدالت را در دل ها بپاشند (و هر كس نسبت به آنچه مى داند، هر قدر كم باشد، دانشمند و مسؤول است) همان طور كه افراد ناآگاه از مسايل نبايد با دخالت نارواى خود مردم را به گمراهى بكشانند. آن «سكوت» و اين «سخن» هر دو بدبختى زا است(2).
    از روايت فوق استفاده مى شود كه نه «سكوت» براى «همه كس» و «همه جا» ارزش محسوب مى شود و نه سخن گفتن براى «همگان» در «هر مكان». بلكه «سخن گفتن» و «دم فرو بستن» از امور نسبى هستند كه نسبت به «افراد» و «زمان ها» و «مكان ها» سنجيده مى شود.
    چه بسا سخن گفتن شخصى از مهم ترين واجبات و سخن گفتن ديگرى از بدترين محرمات باشد! و چه بسا سكوت انسانى در مكانى عبادت و سخن گفتن همان انسان در مكانى ديگر گناه شمرده شود!
    بنابراين مؤمنِ عاقل و هوشيار كسى است كه اوّلا در هر موضوعى كه قصد سخن گفتن دارد اطّلاعات كافى كسب كند و ثانياً موقعيّت شناس باشد; در غير اين صورت سكوت كند(3).
    دو چيز طيره عقل است دم فروبستن *** به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشى!


     
    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، شماره 182 و 471.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 40.
    3. مباحث مختلف مربوط به سكوت و سخن، از جمله: سكوت و اصلاح زبان، سكوت در آيات قرآن مجيد، سكوت در روايات اسلامى، خطرات زبان، اصول كلّى براى رفع خطرات زبان و مباحث ديگر را، در كتاب اخلاق در قرآن، جلد اوّل، صفحه 298 به بعد، مطالعه فرماييد.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [جمعه 1394-12-28] [ 01:18:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      زمان، يكى از گواهان روز قيامت!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «ما مِنْ يَوْم يَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَم اِلاّ قالَ لَهُ ذلِكَ الْيَوْمُ: يَابْنَ آدَمْ! أنَا يَوْمٌ جَديدٌ وَ اَنَا عَلَيْكَ شَهيدٌ، فَقُلْ فِىَّ خَيْراً، وَ اعْمَلْ فِىَّ خيراً، اُشهِدُ لَكَ بِه يَوْمَ الْقيامَةِ; فَاِنَّكَ لَنْ تَرْانى بَعْدَهُ اَبَداً»;
    «هر روزى كه بر انسان مى گذرد، آن «روز» اين سخن را با انسان دارد: اى انسان! من روزِ تازه اى هستم و بر اعمالت شاهد و ناظر، بنابراين در ظرف من سخنان خوب بگو و اعمال خير به جا آور، تا در روز قيامت بر خيرات تو شهادت دهم، امروز كه گذشت مرا هرگز نخواهى ديد!»(1).

     

    شرح و تفسير

    خداوند بر أعمال و گفتار انسان گواهانى قرار داده است:
    1ـ اعضاى بدن انسان يكى از آن شهود است. در قرآن مجيد مى خوانيم: (وَ تُكَلِّمُنا اَيْديهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ); دست ها و پاهاى انسان ها را به سخن در مى آوريم (و بر عليه انسان ها شهادت مى دهند)(2). و در آيه 20 سوره فصلت نيز مى خوانيم: (حَتّى اِذا ما جاءُوها شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِماكانُوا يَعْمَلُونَ); «وقتى به آنان مى رسند گوش ها و چشم ها و پوست هاى تنشان به آنچه مى كردند گواهى مى دهند».
    2ـ شاهد ديگر اعمال انسان، ملائكه و فرشتگانِ مراقبِ او هستند، در آيه شريفه 18 سوره ق در اين مورد مى خوانيم: (ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْل اِلاّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ); «انسان هيچ سخنى را بر زبان نمى آورد، مگر اين كه همان دم، فرشته اى مراقب و آماده براى انجام مأموريّت (و ضبط آن) است».
    3ـ شاهد سوم مكان ها هستند، آيه چهارم سوره زلزال ناظر به همين مطلب است. توجه كنيد: (يَوْمَئِذ تُحَدِّثُ اَخْبارَها); «در آن روز زمين تمام خبرهايش را بازگو مى كند». آرى روز قيامت وجب به وجب زمين، كه بر روى آن قدم گذاشته ايم، بر عليه ما انسان ها شهادت مى دهد.
    4ـ زمان هم يكى از شهود يوم القيامة است و روايت فوق شاهدى بر اين مدّعا است، از روايت فوق استفاده مى شود كه هر «روز» يك شاهد مستقل است، بنابراين در هر سال سيصد و شصت و پنج شاهد زمانى و براى عمر متوسّط انسان ها، يعنى پنجاه سال، 1825 شاهد زمانى شهادت خواهند داد! جالب اين كه اين شاهد هر روز به انسان هشدار مى دهد، امّا كو گوش شنوا؟!
    5ـ آخرين شاهد بر اعمال انسان ها پيامبران هر امّتى هستند; در آيه 41 سوره نساء در اين زمينه چينن آمده است: (فَكَيْفَ اِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ اُمَّة بِشَهيد وَ جِئْنا بِكَ عَلى هؤُلاءِ شَهيداً); «حال آن ها چگونه است، آن روزى كه از هر امّتى شاهد و گواهى (بر اعمالشان) مى آوريم و تو را نيز بر آنان گواه خواهيم آورد؟!» واى بر كسانى كه تصوّر مى كنند حساب و كتابى در كار نيست، ولى وقتى كه پرده هاى غفلت كنار زده مى شود، گواهان متعدّدى را در مقابل خويش مى بينند كه بر عليه آن ها شهادت مى دهند!
    چگونه اين همه گواه و شاهد و اين همه بى خبرى و غفلت قابل جمع است!؟ اگر يك مأمور مواظب انسانى باشد حواسش را كاملا جمع مى كند. چگونه در مقابل يك مأمور خطاكار اين قدر مواظب هستيم، ولى در مقابل اين همه گواهان الهى، كه هرگز خطا نمى كنند، غافل هستيم؟!


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 379.
    2. سوره يس، آيه 65.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:18:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      زهد و شناخت دنيا   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَلزّاهِدُ فىِ الدُّنْيا كُلَّما ازْدادَتْ لَهُ تَجَلِّياً ازْدادَ عَنْهُ تَوَلِّياً»;
    «كسى كه در دنيا زهد را پيشه خود ساخته، هر قدر به ماهيّت دنيا آشناتر گردد از دنيا دورتر مى شود!»(1).

     

    شرح و تفسير

    منشأ غالب مشكلات اخلاقى كه دامنگير انسان مى شود، مشكل شناخت است، و هنگامى كه اين مشكل حل شود و معرفت انسان كامل گردد، مشكلات اخلاقى نيز حل مى شود.
    چرا عدّه اى اين گونه دنياپرست شده اند؟ چون دنياى پر زرق و برق و فريبنده را به درستى نشناخته اند. البتّه روشن است كه ما «اخلاق» را مساوى با «علم و آگاهى» نمى دانيم، به گونه اى كه «غرايز» هيچ دخالتى در آن نداشته باشد، ولى به يقين يكى از سر چشمه هاى اخلاق علم و آگاهى است. بنابراين اگر دنياپرستان باور مى كردند كه دنيا، بى اعتبار، ناپايدار، سريع الزوال، آميخته با انواع و اقسام مشكلات است، هرگز دنياپرست نمى شدند.
    شخصى به ديدار پادشاهى رفت و عرض كرد: دوست دارم يك روز بر مَسند و جايگاه تو تكيه زنم و همه چيز در دست من باشد! پادشاه قبول كرد و آن شخص بر تخت شاهى نشست. شاه دستور داد خنجر تيزى را به تار موى نازكى بستند و بر فراز تخت، بالاى سر آن شخص نصب كردند، وقتى به خنجر نگريست بسيار مضطرب و نارحت و نگران شد. سؤال كرد: اين خنجر چيست؟ گفتند: اين مصائب و مشكلات حكومت است، بايد تحمّل كنى. وى منتظر غروب آفتاب شد، پس از غروب آفتاب از تخت به پايين آمد و نفس راحتى كشيد و گفت: چه خوب شد ما شاه نشديم!
    مرحوم آية الله العظمى بروجردى (رحمه الله) كه از مراجع تقليد منحصر به فرد زمان خود بود، مى فرمود: «اگر طلبه اى درس بخواند و زحمت بكشد، تا به اين مقام (مرجعيّت) برسد، شكّى در حماقت او نيست!».
    خلاصه اين كه زاهد بايد هرچه بيش تر از دنيا فاصله بگيرد. البتّه زهد به معناى ترك دنيا نيست، بلكه به معناى عدم وابستگى و دلبستگى به دنياست; هر چند از دنيا در راه صحيح استفاده كند.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:18:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      زاهد كيست؟   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَلزّاهِدُ فِى الدُّنْيا مَنْ لَمْ يَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ وَ لَمْ يَشْغَلِ الْحَلالُ شُكْرَهُ»;
    «زاهد در دنيا كسى است كه حرام بر صبرش چيره نشود، و حلال او را از شكرگزارى غافل نسازد»(1).

     

    شرح و تفسير

    يكى از افتخارات حضرت على (عليه السلام) زهد آن حضرت است، درباره زهد آن حضرت هر چه گفته شود كم است، او الگوى كامل زهد در دنيا بود و زاهدان بايد پيرو او باشند. ولى از آن جا كه كلمه زهد مفهوم پيچيده اى دارد، بسيارى در مورد حقيقت آن به اشتباه مى افتند(2). بدين جهت روايات اسلامى به تبيين حقيقت زهد پرداخته است.
    روايت فوق از جمله رواياتى است كه به تفسير صحيح معناى زهد مى پردازد. طبق اين روايت شخصى زاهد است كه داراى دو ويژگى باشد:
    1ـ در برخورد با حرام صبر و مقاومت داشته باشد و هنگامى كه زمينه انجام كار حرامى آماده شود بتواند خود را حفظ كند، چنين انسانى زاهد است. كسى كه مالِ حرام، شهواتِ غيرمشروع، مقامِ حرام و مانند آن، مقاومتش را در هم مى شكند زاهد نيست; هر چند لباسِ كَرباس بپوشد و در بيابان ها به عبادت بپردازد! امّا كسى كه در مقابل تمام حرام ها مقاومت دارد زاهد است; هرچند از مظاهر دنيا استفاده كند.
    2ـ ويژگى ديگر زاهد حقيقى اين است كه مال حلال او را از خداوند رازق غافل نمى كند و همواره به شكر خداوند مى پردازد. چنين انسانى توجّه دارد كه حتّى همه اموال حلالش براى استفاده خود او نيست، بلكه ديگران هم سهيم هستند. همان گونه كه در اين آيه مى خوانيم: (وَفى اَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسّائِلِ وَالَْمحْرُومِ)(3); «و در اموال آن ها حقّى براى سائل و محروم بود!».
    تعبير به «حق» در اين آيه دو نكته دارد: نخست اين كه اين اموال امانتى است در دست انسان. و ديگر اين كه فقرا و مستمندان و نيازمندان در اين اموال حقّ دارند، و صاحب مال بايد به شكرانه اين دارايى، به ديگران كمك كند. به هر حال زاهد كسى است كه مال حلال او را از خداوند غافل نكند و همواره شكر نعمت هاى الهى را به جا آورد.
    روايت ديگرى از حضرت على (عليه السلام) در تفسير زهد بدين مضمون وارده شده است: «اَلزُّهْدُ كُلُّهُ فى كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ، قالَ اللهُ تَعالى: (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَكُمْ …)(4) فَمَنْ لَمْ يَأْسِ عَلَى الْماضى وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالاْتى فَهُوَ الزّاهِدُ; زهد در دو جمله از قرآن مجيد جمع شده است: نخست اين كه بر آنچه از دست مى دهد تأسّف نخورد (يعنى زاهد وابسته و دلبسته به اموال دنيا نيست)، ديگر اين كه مست نعمت نگردد و به آنچه دارد مغرور نشود»(5).
    اين روايت در واقع تكرار مضمون روايت اوّل است، چون كسى كه در غم از دست دادن نعمتى مى نشيند و تأسّف مى خورد، تلاش مى كند كه آنچه را از دست داده به هر قيمتى دوباره به دست آورد و در اين جاست كه مقاومتش در برابر حرام شكسته مى شود. همان گونه كه شخصِ مست، از نعمت خداوند غافل است و شكرگزار نعمت هاى الهى نيست!


     
    1. بحار الانوار، جلد 87، صفحه 37، (به نقل از ميزان الحكمة، باب 1613، حديث 7713).
    2. مثلا بعضى تصوّر مى كنند كه زاهد كسى است كه لباس خشن كرباسى بپوشد، و از مردم كناره گيرى كند، و در بيابان ها و غارها به عبادت بپردازد! بنابراين كسى كه در متن جامعه است، و يا در رأس حكومت قرار گرفته، نمى تواند زاهد باشد!
    3. سوره ذاريات، آيه 19.
    4. سوره حديد، آيه 23.
    5. ميزان الحكمة، باب 1612، حديث 7695، (جلد 4، صفحه 251).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:18:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ريشه فتنه ها   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اِنَّما بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ اَهْواءٌ تُتَّبَعُ، وَ اَحْكامٌ تُبْتَدَعُ، يُخالَفُ فيها كِتابُ اللهِ وَ يَتَوَلّى عَلَيْها رِجالٌ رِجالا عَلى غَيْرِ دينِ اللهِ»;
    «همواره آغاز پيدايش فتنه ها پيروى از هوس هاى آلوده و احكام و قوانين ساختگى و جعلى است، احكامى كه با كتاب خدا مخالفت دارد و جمعى برخلاف آيين حق به حمايت از آن برمى خيزند»(1).

     

    شرح و تفسير

    «فتنه» در لغت گاه به معنى امتحان و آزمون، و گاه به معنى مجازات و شكنجه است، همان گونه كه در قرآن مجيد آمده است: (يَوْمَ هُمْ عَلَى النّارِ يُفْتَنُونَ); «روزى كه افراد ستمگر بى ايمان، به آتش جهنّم مجازات و شكنجه مى شوند»(2). ولى منظور از فتنه در اين حديث، حوادث سخت اجتماعى است كه موجب ناراحتى و شكنجه روحى افراد مى شود. البتّه اين كلمه ـ همان گونه كه در بالا آمد ـ به معناى امتحان و آزمايش نيز آمده است، چون امتحان نيز غالباً همراه با سختى هاست.
    حضرت(عليه السلام) در اين خطبه در مورد سرچشمه فتنه هاى اجتماعى چنين مى گويد: شروع فتنه ها از دو چيز است: 1ـ پيروى از هواى نفس. 
    2ـ احكامى كه برخلاف كتاب الله و مطابق هواى نفس ساخته شده است.
    از اين روايت استفاده مى شود كه اختلاف سليقه ها به تنهايى فتنه ساز نيست; چون همانند اختلاف چهره ها امرى اجتناب ناپذير است، حتّى اشتباهات افراد و گروه ها نيز منشأ فتنه نيست; بلكه سرچشمه همه فتنه ها هواى نفس است كه ممكن است به أشكال گوناگون جلوه كند، گاه به نام حقوق بشر، گاهى در لباس آزادى، برخى اوقات به نام حمايت از مظلومان، گاه به نام انجام وظيفه، حتّى گاهى به صورت عبادت!
    آيه شريفه 104 و 103 سوره كهف به همه اين موارد اشاره دارد، مى فرمايد: «بگو اى پيامبر: آيا به شما خبر دهيم كه زيانكارترين (مردم) در كارها، چه كسانى هستند؟ آن ها كه تلاش هايشان در زندگى دنيا گم (و نابود) شده; با اين حال، مى پندارند كارِ نيك انجام مى دهند!» اين چهره، از كريه ترين چهره هاى هواى نفس است.
    يا در روايتى مى خوانيم كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) پيش بينى مى كند زمانى را كه «معروف منكر و منكر معروف شود!»(3) و متأسفّانه اكنون مشاهده مى كنيم كه در برخى از امور چنين شده است. به عنوان مثال، كسى را كه مدّتى به امانت و صداقت كار كرده، و به حقّ و حقوق حلال خود قانع بوده انسانى بى عرضه و تنبل، و شخصى كه با خيانت و سرقت و دزدى اموال ديگران، در مدّت زمانى كوتاه صاحب خانه و سرمايه و اتومبيل مى شود را شخصى زرنگ و باهوش و باكفايت مى نامند! ملاحظه مى كنيد چگونه معروف منكر و منكر معروف شده است!؟


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 50.
    2. سوره ذاريات، آيه 13.
    3. وسايل الشيعه، جلد 11، ابواب الامر و النهى، باب 1، حديث 12.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 11:18:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      روزه داران واقعى!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «صَوْمُ الْجَسَدِ الاِْمْساكُ عَنِ الاَْغْذِيَةِ بِاِرادَة وَ اخْتِيار، خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ وَ رَغْبَةً فِى الثَّوابِ وَ الاَْجْرِ. وَ صَوْمُ النَّفْسِ اِمْساكُ الْحَواسِّ الْخَمْسِ عَنْ سائِرِ الْمَآثِمِ وَ خُلُوُّ الْقَلْبِ مِنْ جَميعِ اَسْبابِ الشَّرِّ»;
    «روزه جسم پرهيز از خوردنى ها و آشاميدنى ها (و ساير مفطرات) با ميل و اختيار است، و انگيزه اين روزه دورى كردن از عذاب هاى الهى و دست يافتن به اجر و ثواب پروردگار است. و روزه روح پرهيز حواسّ پنج گانه (نه فقط زبان) از ساير گناهان و خالى كردن قلب و روح از تمام علل و عوامل بدى هاست»(1).

     

    شرح و تفسير

    يكى از نعمت هاى بزرگ خداوند متعال ماه مبارك رمضان است، ماهى كه انواع بركات در آن وجود دارد. بزرگ ترين نعمت خداوند، قرآن مجيد، در اين ماه نازل شده است; نعمتى كه عالى ترين مائده آسمانى است. درهاى رحمت الهى در اين ماه باز، و درهاى جهنّم بسته، و شياطين در غل و زنجير، و هواى نفس در پرتو اين ماه به زنجير كشيده مى شود. هر نعمتى شكرانه اى دارد و شكرانه اين نعمت اين است كه به فلسفه و أسرار اين ماه پى ببريم و به حقيقت روزه دست يابيم.
    روايت بالا حقيقت روزه را بيان مى كند. روزه تنها پرهيز از خوردن و آشاميدن نيست، بلكه روزه آن است كه انسان از تمامى گناهان دورى و اجتناب كند. اگر انسان يك ماه از گناهان دورى كند و اين كار را در طول ماه مبارك رمضان تمرين نمايد، اين مسأله (دورى از گناه) كم كم به «حالت» و سپس به «عادت» و سرانجام به «ملكه» تبديل مى شود و براى سراسر سال مؤثّر و مفيد خواهد بود. بنابراين كسانى كه تنها لب از خوراكى ها و نوشيدنى ها مى بندند و به انواع گناهان حتّى با زبان روزه مبتلا مى شوند حقيقت روزه را درك نكرده اند.
    حضرت على (عليه السلام) در روايت جالب ديگرى حقيقت روزه را بالاتر از اين مسأله عنوان مى كند. در اين روايت مى خوانيم: «صِيامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِكْرِ فىِ الاْثامِ اَفْضَلُ مِنْ صيامِ الْبَطْنِ مِن الطَّعامِ(2); يعنى روزه دار بايد به جايى برسد كه نه تنها از مفطرات روزه خوددارى كند و مرتكب گناهان نشود، بلكه فكر گناه هم نكند!.
    اين كه بعضى از بزگان روزه را به سه قسم تقسيم كرده اند: 1ـ «روزه عوام» 2ـ «روزه خواصّ» 3ـ «روزه خاصّ الخاص»، اشاره به همين روايت است. «روزه عوام» پرهيز از خوردنى ها و آشاميدنى ها و بقيه كارهاى است كه روزه را باطل مى كند. «روزه خواص» علاوه بر آنچه در بالا آمد پرهيز از تمام گناهان و محرّمات را نيز به دنبال دارد. و «روزه خاصّ الخاص» عبارت است از پرهيز از مفطرات روزه و تمامى گناهان و پرهيز از فكر گناه! يعنى در قسم سوم نه تنها شكم و زبان و دست و چشم و پا روزه دار هستند، بلكه قلب و دل انسان نيز روزه دار است و به گناه فكر نمى كند، و اين مقام بس والايى است.
    خداوندا! توفيق عمل به اين روايات را به ما عنايت فرما!


     
    1. ميزان الحكمة، باب 2358، حديث 10651، (جلد 5، صفحه 471).
    2. ميزان الحكمة، باب 2358، حديث 10648، (جلد 5، صفحه 470).
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 09:18:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      روح عبادت   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «كَمْ مِنْ صائِم لَيْسَ لَهُ مِنْ صِيامِه اِلاَّ الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ، وَ كَمْ مِنْ قائِم لَيْسَ لَهُ مِنْ قِيامِه اِلاّ السَّهَرُ وَ الْعَناءُ، حَبَّذا نَوْمُ الاَْكْياسِ وَ اِفْطارُهُمْ»;
    «بهره بسيارى از روزه داران تنها تحمّل گرسنگى و تشنگى است، و حظّ بسيارى از شب زنده داران تنها بى خوابى و خستگى است، آفرين بر انسان هاى با معرفت و زرنگ كه خواب و افطار آن ها (در روزه هاى مستحبى) بر عبادت و روزه چنان انسان هايى برترى دارد»(1).

     

    شرح و تفسير

    فيض خداوند بى پايان و لطف حضرتش بى انتهاست. عبادات از فيض خداوند سرچشمه گرفته است، بنابراين بركات عبادت هم نامحدود است. آرى بركات نماز، روزه، تلاوت قرآن، زيارت خانه خدا و معصومان (عليهم السلام) و ديگر عبادات نامحدود است; چون سرچشمه آن نامحدود است. ولى بهره همه عبادت كنندگان از بركات عبادت يكسان نيست، بلكه بهره هر كس متناسب با ظرفيّت، تقوى و ايمان اوست. باران به صورت نامحدود مى بارد، ولى سهم هر زمين و مزرعه اى به اندازه وسعت اوست. بهره هر انسانى نيز بستگى به اندازه ظرفى دارد كه زير باران نهاده است.
    ما به هنگام عبادت به سراغ چشمه جوشان رحمت الهى مى رويم، كه نامحدود و بى انتهاست، ولى هر كس به اندازه ظرفى كه به همراه دارد مى تواند از آن چشمه برداشت كند.
    باغ پر ميوه آراسته شده به گل هاى فراوانى را تصوّر كنيد كه افراد مختلفى وارد آن مى شوند، اگر چوپانى وارد آن شود فقط به علف هاى هرز آن توجّه دارد كه گوسفندانش از آن تغذيه كنند! شخص ديگرى مى آيد و از ميوه هاى آن باغ استفاده مى كند! يك فيلسوف به هنگام ورود به اين باغ قدرت نمايى پروردگار را ملاحظه مى كند، او با خود مى گويد: زيبنده ستايش آن آفريدگارى است كه چنين دلاويز نقش زند به آب و گِل، خواجه از آب و گِل اين گُل هاى لطيف و ميوه هاى شيرين و منظره هاى عجيب را آفريده است! آرى هر كس به اندازه ظرفيّت خويش بهره بردارى مى كند، در حالى كه باغ براى همه يكسان است.
    با توجّه به اين مقدّمه به شرح و تفسير روايت باز مى گرديم. حضرت على (عليه السلام) در روايت فوق به همين مطلب اشاره دارد و حظّ و بهره برخى از مسلمانان را از نماز و روزه تنها تشنگى و گرسنگى و بى خوابى بيان مى كند، امّا در مقابل برخى ديگر هستند كه تمام گناهانشان را در ماه رمضان مى شويند. يك نفر از ماه رمضان درس استقامت مى گيرد و شيطان و هوى و هوس را در بند مى كند. و يك نفر به مقام تقوى مى رسد. و برخى نيز حقيقتاً به ميهمانى خداوند نائل مى شوند و از غذاهاى معنوى كه بر اين سفره گسترده و پر بركت نهاده شده، بهره مى گيرند.
    سؤال: چه كنيم تا از چشمه هاى جوشان فيض الهى بيش تر بهره مند گرديم؟
    پاسخ: بايد سطح معرفت و شناخت خويش را بالا ببريم و آمادگى ها را بيش تر كنيم. به همين جهت ماه شعبان را ماه خودسازى و ماه رمضان را ماه بهره بردارى معرّفى كرده اند; چرا كه انسان قبل از ورود به ميهمانى بايد خود را آماده كند و لباس هاى نظيف خويش را بپوشد، نه به هنگام ميهمانى! ما هم بايد در ماه شعبان خود را آماده حضور در اين ميهمانى بزرگ نماييم و از گناهان خود استغفار كنيم، چشم و گوش و زبان خويش را كنترل نموده، تا قلب ما مركز نور خداوند و آيات قرآن گردد و از بركات ماه مبارك رمضان بهره مند گرديم.


     
    1. نهج البلاغه، كلمات قصار، جمله 145; روايت مذكور به صورت خلاصه تر از پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نيز نقل شده است، آن حضرت فرمودند: «ربّ صائم حظّه من صيامه الجوع و العطش و رب قائم حظّه من قيامه السهر» ميزان الحكمة، باب 2356، حديث 10639.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 09:18:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      راهوارترين مركب، و بهترين زاد و توشه   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «جَعَلَ الصَّبْرَ مَطِيَّةَ نَجاتِه وَ التَّقوى عُدَّةَ وَفاتِه»;
    «خدا رحمت كند كسى را كه استقامت و صبر را مركب راهوار نجات خويش قرار دهد، و تقوى را زاد و توشه مرگش سازد»(1).

     

    شرح و تفسير

    حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) انسان ها را در دنيا، به مسافرانى كه عازم سفر دور دستى هستند تشبيه كرده است. هر مسافرى به سه چيز نيازمند است: 1ـ وسيله نقليّه مناسب. 2ـ زاد و توشه كافى. 3ـ جادّه اى امن و امان از خطرات. اگر اين وسايل براى مسافر مهيّا باشد به راحتى به سرمنزل مقصود مى رسد.
    ما انسان ها مسافرانى هستيم كه به سوى سراى جاويدان در حركت هستيم و مانند همه مسافران نيازمند وسيله نقليّه مناسب، زاد و توشه كافى و جادّه اى امن و امان هستيم.
    امام (عليه السلام) در حديث فوق به اين موضوع اشاره مى كند و «صبر» را مركب مناسبى براى اين سفر طولانى و پرخطر معرّفى مى نمايد; زيرا اگر انسان بر مركب صبر سوار نشود، در همان گردنه هاى اوّل و دوم مى ماند. دنيايى که به تعبیر خود حضرت «ناملایمات آن را در برگرفته و بلایا و سختی ها آن را احاطه کرده است» (2)، بدون صبر و استقامت طی نمی شود. بنابراین مناسب ترین مرکب برای این سفر صبر است.
    حضرت سپس «تقوى» را زاد و توشه اين سفر معرّفى مى كند، تقوى و احساس مسؤوليّت انگيزه حركت است، انسان بى تقوى و بى مسؤوليّت انگيزه حركت ندارد، همان گونه كه جامعه بى تقوى انگيزه حركت ندارد. جامعه جهانى امروز هم از بى تقوايى رنج مى برد.
    مردم اگر بخواهند آسايش زندگى دنيايى آن ها هم تأمين شود بايد پرهيزكار باشند، تا چه رسد به وصول به بهشت و قرب پروردگار. رعايت تقوى در همه شاخه هايش، كه بسيار گسترده است، نه تنها ضامن رسيدن كاروانيان قرب الى الله به سرمنزل مقصود است، بلكه طالبان دنيا هم مى توانند با اين زاد و توشه، به هدف خود برسند.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 76.
    2. نهج البلاغه، خطبه 226.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 08:18:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      راه نفوذ شيطان!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «يا كميل! وَ هُوَ قَوْلُ اللهِ عَزَّ و جَلَّ (اِنّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ)(1)وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ (اِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّونَهُ وَ الَّذينَهُمْ بِه مُشْرِكُونَ)(2)»;

     «اى كميل! اين كلام خداوند است كه مى فرمايد: «اى ابليس! تو هرگز سلطه اى بر بندگان من نخواهى يافت» و كلام (ديگر) خداوند كه مى فرمايد: «تسلّط او (ابليس) تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيده اند، و آن ها كه نسبت به خدا شرك مىورزند»(3).

     

    شرح و تفسير

    حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين روايت به دو آيه اشاره مى كند: نخست، آيه اى كه تسلّط شيطان بر بندگان خاصّ خدا را نفى مى كند. و ديگر، آيه اى كه سلطه شيطان را نسبت به دو گروه اثبات مى كند: كسانى كه طوق بندگى و ولايت شيطان را بر گردن آويخته اند و تحت ولايت او هستند، و كسانى كه شيطان را شريك خداوند قرار مى دهند، گاه ولايت خداوند را مى پذيرند و گاه پذيراى ولايت شيطانند. طبق منطق قرآن، شيطان بر اين دو گروه سلطه دارد.
    مردم تصوّرات نادرستى از شيطان دارند. خيال مى كنند ممكن است بدون اختيار اسير شيطان شوند، در حالى كه اين تصوّر باطل است. تا به شيطان گذرنامه ندهند اين موجود پليدِ رانده شده از درگاه رحمت الهى، نمى تواند وارد كشور روح و جان انسان شود. آرى، تا انسان چراغ سبزى به شيطان نشان ندهد و گذرنامه اش را امضاء نكند، او قدرت نفوذ در انسان نخواهد داشت.
    سؤال: چه چيزهاى زمينه نفوذ شيطان را فراهم مى سازد و به منزله چراغ سبز محسوب مى گردد؟
    پاسخ: امور مختلفى زمينه ساز نفوذ شيطان است، از جمله:
    1ـ دوستان ناباب يكى از زمينه هاى مهمّ تسلّط شيطان است.
    2ـ شركت در مجالس گناه عامل ديگرى براى نفوذ شيطان است.
    3ـ فيلم هاى فاسد و مفسد، كتاب هاى گمراه كننده، صحنه هاى تحريك آميز، برنامه هاى ناسالم راديوها، تلويزيون ها، ماهواره ها، اينترنت ها و مانند آن، زمينه تسلّط شيطان را فراهم مى سازد.
    4ـ خلوت با زن بيگانه و نامحرم نيز از زمينه هاى نفوذ شيطان است. بدين جهت حتّى نماز و عبادت در چنين محلّ خلوتى صحيح نيست! … و مانند اين ها.
    بايد سعى كنيم با از بين بردن زمينه هاى نفوذ شيطان، خويش را از وسوسه هاى او حفظ كنيم و خود را از محدوده ولايت او خارج سازيم و جزء آن دسته از بندگانى شويم كه شيطان سلطه اى بر آن ها ندارد.
    بار الها! ما را از بندگان مخلص و نفوذناپذير در برابر وسوسه هاى شياطين قرار ده.


     
    1. سوره حجر، آيه 42 و سوره اسراء، آيه 65.
    2. سوره نحل، آيه 100.
    3. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 272.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 08:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      راه سلامت و عافيت   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَلْعافيَةُ عَشَرَةُ اَجْزاء تِسْعَةٌ مِنْها فِى الصَّمْتِ اِلاّ بِذِكْرِ اللهِ وَ واحِدٌ فى تَرْكِ مُجالَسَةِ السُّفَهاءِ»;
    «عافيت ده جزء دارد، كه نُه جزء آن در سكوت است، مگر اين كه ذكر خدا باشد (كه منافاتى با عافيت ندارد) و يك جزء آن ترك همنشينى با سفيهان است»(1).

     

    شرح و تفسير

    اگر سؤال شود راه از بين بردن گناه و نافرمانى اشخاص، خانواده ها، كشورها، و خلاصه همه مردم جهان چيست؟
    در پاسخ مى گوييم: دو عامل مهمّ براى رسيدن به اين هدف والا لازم است:
    نخست اين كه زمينه هاى ذهنى، روحى و اخلاقى پرورش يابد و حالت تقوى، كه سدّى در برابر هجوم شهوات است، در انسان به وجود آيد. اين حالت هرچه قوى تر باشد مصونيّت انسان بيش تر خواهد بود.
    ديگر اين كه زمينه هاى خارجى گناه از بين برود، نه آن كه به بهانه آزادى هر روز مقدّمات و زمينه هاى بيش ترى براى گناه فراهم گردد! 
    مخصوصاً جوانانى كه در معرض گناه و طغيان شهوات هستند بايد به اين دو عامل توجّه ويژه اى داشته باشند; در مجالس گناه شركت نكنند، داستان هاى هوس انگيز و رمان هاى عشقى مطالعه نكنند، با دوستان ناباب، كه آن ها را تشويق به گناه مى نمايند، معاشرت ننمايند و از ساير مقدّمات و زمينه هاى گناه نيز اجتناب كنند.
    اگر در معارف و احكام اسلامى دقّت كنيم، دستوراتى در هر دو زمينه خواهيم يافت. خداوند متعال نه تنها اجازه گناه نمى دهد و گناهكار را مجازات مى كند، بلكه اگر كسى آن گناه را به طور علنى انجام دهد مجازات مضاعف دارد! نه تنها قمار را حرام مى نمايد، بلكه خريد و فروش و نگهدارى آلات قمار را نيز تحريم مى كند. نه تنها خوردن شراب و هر نوع مايع مست كننده اى را ممنوع مى كند، بلكه باغبان انگور شراب، كارخانه سازنده شراب، وسيله نقليّه اى كه شراب و انگور را حمل و نقل مى كند، انباردار شراب، فروشنده شراب، خريدار شراب، ساقى شراب را نيز مورد لعن و نفرين قرار مى دهد!(2).
    از اين مقدّمه كوتاه پاسخ مغالطه اى كه بعضى مطرح مى كنند روشن مى شود. مثل اين كه مى گويند: «زن ها بايد آزاد باشند هر كس مايل بود حجاب را رعايت كند و هر كس مايل نبود مراعات نكند! مردم در انجام يا ترك بقيّه واجبات و محرّمات هم آزاد باشند، هر كس هر چه را خواست انتخاب كند!».
    بطلان اين سخن بسيار روشن است. همه عقلاء مى گويند مردم را نبايد لب پرتگاه برد و آزاد گذاشت، همه عقلاء لب پرتگاه نرده مى كشند، همه عقلاء لب پنجره ها نرده مى كشند و با استدلال فوق جان خود و فرزندانشان را به خطر نمى اندازند.
    امام على (عليه السلام) در روايت فوق، عافيت معنوى، يعنى سلامت از گناه، را داراى اجزاء دهگانه مى داند كه نُه جزء آن در سكوت است; مگر اين كه انسان مشغول ذكر خدا باشد. چون قسمت عمده گناهان با زبان انجام مى شود، لهذا نُه جزء عافيت در سكوت است. سى گناه كبيره با زبان انجام مى شود و لهذا بايد سعى كنيم كمتر سخن بگوييم، وقتى كمتر حرف بزنيم كمتر خطا مى كنيم. بنابراين سكوت بسيار با اهميّت است، به گونه اى كه مى توان افراد را از زبانشان شناخت.
    جزء دهم عافيت، كه يكى از زمينه هاى گناه است، ترك مجالس گناه مى باشد; يعنى حضور در مجلس گناه حرام است هر چند ديگران گناه كنند و شما مرتكب گناه نشويد، بلكه فقط ناظر گناه آنان باشيد.
    اشخاص، خانواده ها، كشورها و خلاصه تمام مردم جهان با عمل به اين گونه روايات مى توانند خويش را در مقابل گناه و معصيت بيمه نمايند.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 237.
    2. خداوند ده گروه از كسانى كه در تهيّه و نگهدارى و پخش و مصرف مشروبات الكلى فعاليّت مى كنند را لعنت كرده است. اين روايات را در وسايل الشيعه، جلد 12، ابواب ما يكتسب به، باب 55، حديث 3 و 4 و 5 مطالعه فرماييد.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 07:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.