درس هفتم: دو جهان بينى قرآن
قبل از هر چيز بايد محيطى را كه قرآن از آن برخاست از نظر فكرى و فرهنگى مورد توجّه قرار داد.
سرزمين حجاز به اعتراف همه مورخان از عقب افتاده ترين مناطق جهان در آن روز بود، به گونه اى كه گاهى مردم عصر جاهليت را اقوام وحشى يا نيمهوحشى مى خوانند.
از نظر عقيدتى سخت به بت پرستى عشق مىورزيدند، و بت هاى سنگى و چوبى به اشكال مختلف بر تمام فرهنگ آنها سايه شوم و گسترده اى افكنده بود، حتّى مى گويند بت هايى را از خرما مى ساختند و در برابر آن زانو مى زدند و سجده مى كردند ولى در قحط سالى آن را مى خوردند!
با آن كه از دختران، سخت نفرت داشتند تا آنجا كه آنها را زنده به گور مى كردند، فرشتگان را دختران خدا مى خواندند! و خدا را تا سر حد يك انسان تنزل مى دادند.
از توحيد و يگانه پرستى سخت تعجّب مى كردند و هنگامى كه پيامبر
اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) آنها را دعوت به يكتاپرستى كرد با نهايت تعجب گفتند: اجعل الالهة الها واحداً ان هذالشىء عجاب(1); «آيا اين همه خدايان را مى خواهد تبديل به خداى واحدى كند، اين راستى چيزى عجيب و باورنكردنى است».
هر كس بر خلاف خرافات و افسانه هاى دروغين و پندارهاى آنها سخن مى گفت ديوانه اش مى گفتند.
نظام قبيلگى بر جامعه آنها سخت حكومت مى كرد و اختلاف در ميان قبايل به قدرى بود كه آتش جنگ در ميانشان هرگز خاموش نمى شد و بارها و بارها صفحه زمين را از خون يكديگر رنگين مى ساختند و حمام خون ايجاد مى كردند. به غارتگرى افتخار داشتند و كار عادّى روزانه آنها بود.
كسانى كه تنها سواد خواندن و نوشتن را داشتند در تمام شهر مكه، كه مهم ترين مركز آنها بود انگشت شمار بودند و دانشمند و عالمى، جز به ندرت، در ميان آنها پيدا نمى شد.
آرى از ميان چنين محيطى، فردى درس نخوانده و مكتب و استاد نديده، برخاست و كتابى آورد آنچنان پرمحتوا كه بعد از چهارده قرن هنوز دانشمندان به تفسير آن مشغولند و هر زمان حقايق تازه اى از آن كشف مى كنند.
ترسيمى كه قرآن از جهان هستى و نظامات آن مى كند ترسيمى است
بسيار دقيق و حساب شده، توحيد را به كامل ترين نوعش ارائه مى دهد، و اسرار آفرينش زمين و آسمان و خلقت شب و روز و خورشيد و ماه و نباتات و گياهان و وجود انسان را، هر يك به عنوان آيت و نشانه اى از آن خداى واحد و يكتا در آيات مختلف و با بيانات كاملا متنوع برمى شمرد.
گاه به اعماق جان انسان فرو مى رود و سخن از توحيد فطرى مى گويد: (فاذا ركبوا فى الفلك دعوالله مخلصين له الدين فلما نجاهم الى البر اذاهم يشركون);(1) «هنگامى كه سوار بر كشتى مى شوند و در ميان امواج خروشان و طوفان هاى كوبنده گرفتار مى آيند خدا را با توحيد و اخلاص تمام مى خوانند، امّا هنگامى كه آنها را نجات بخشيديم و به خشكى رسيدند بار ديگر شرك و بت پرستى آغاز مى كنند».
و گاه از طريق عقل و خرد به توحيد استدلالى مى پردازد و بر سير آفاقى و انفسى تكيه مى كند: اسرار آفرينش زمين و آسمان، حيوانات و كوه ها و درياها، ريزش باران، وزش نسيم، و ريزه كارى هاى جسم و روح انسان را بازگو مى كند.
و هنگام بيان صفات خدا عميق ترين و جالب ترين راه را برمى گزيند. يك جا مى گويد: (ليس كمثله شىء);(2) «هيچ چيز همانند او نيست».
در جاى ديگر مى گويد: «او خداوندى است كه به جز او معبودى وجود ندارد.
بر اسرار درون و برون، پنهان و آشكار آگاه است.
بخشنده و بخشايشگر است.
سلطان و حكمروا است.
از هر عيب و نقصى منزه است.
ايمنى بخش و نگاهبان و مراقب و پيروز و قاهر و بلند مرتبه و با عظمت است.
از اين شريك ها كه براى او ساخته اند منزه مى باشد.
او خداوندى است ايجاد كننده، آفريننده، طراح صورت ها و صاحب نام و صفات نيك، تمامى موجودات زمين و آسمان تسبيح او مى گويند، او شكست ناپذير و حكيم است(1)».
در بيان و توصيف علم خداوند و ترسيم نامحدود بودنش زيباترين تعبير را به كار برده مى گويد:
«اگر تمامى درختان روى زمين قلم شوند و دريا با هفت درياى ديگر، مركب گردد، با اين حال كلمات خدا پايان نمى گيرد(2)».
قرآن پيرامون احاطه خدا به همه چيز و حضورش در همه جا تعبيرات بلندى دارد كه مخصوص خود قرآن است (و لله المشرق و المغرب فأينما تولوا فثم وجه الله);(3) «مشرق و مغرب از آن خداست به هر سو رو كنيد رو به سوى خداست»!
(و هو معكم اين ما كنتم و الله بما تعملون بصير);(1) «او همه جا همراه شما و با شماست و آنچه را انجام دهيد مى بيند».
هنگامى كه سخن از معاد و رستاخيز به ميان مى آورد در برابر تعجب و انكار مشركان مى گويد: «آنها گفتند خدا چگونه استخوان هاى پوسيده را زنده مى كند»؟!
«بگو همان كسى كه روز اول آنها را آفريد به حيات نوين باز مى گرداند، و او بر همه چيز آگاه است».
«همان خدايى كه از چوب درخت سبز آتش بيرون مى فرستد و شما با آن آتش مى افروزيد» (همان خدايى كه شعله آتش را در كنار آب قرار داده قادر است حيات را بعد از مرگ تجديد كند)!
«آيا كسى كه آسمان ها و زمين را (با آن همه عظمت) آفريده است قادر نيست همانند آن را بيافريند، آرى قادر است، او آفريننده داناست»!
«قدرتش تا آن پايه است كه هر چيزى را اراده كند، فرمان مى دهد موجود باش! آن نيز فوراً موجود مى شود» (در برابر چنين قدرتى بازگشت انسان ها به زندگى سهل و ساده است(2)).
آن روز كه سخن از عكسبردارى و ضبط اصوات و كلمات در ميان نبود قرآن درباره اعمال آدمى چنين مى گفت: (يومئذ تحدث أخبارها بأن ربك أوحى لها);(3) «در روز رستاخيز زمين خبرهايش را باز مى گويد، چرا
كه خدا وحى و الهام به آن كرده».
و گاه از شهادت دست و پا و پوست بدن سخن مى گويد: (اليوم نختم على افواههم و تكلمنا أيديهم و تشهد أرجلهم);(1) «امروز بر دهان آنها مهر مى نهيم و دست و پاهايشان با ما سخن مى گويند».
(و قالوا لجلودهم لم شهدتم علينا قالوا أنطقنا الله الذى انطق كل شىء); «به پوست هايشان مى گويند چرا به زيان ما گواهى داديد؟ پاسخ مى دهند خدايى كه همه موجودات را به سخن درآورده ما را نيز به سخت درآورد (تا حقايق را بازگو كنيم(2))».
* * *
ارزش معارف قرآن و عظمت محتواى آن و همچنين پاك بودن اين معارف از خرافات هنگامى روشن مى شود كه آن را در كنار «تورات و انجيل تحريف يافته كنونى» بگذاريم، و دو بحث از اين دو را با هم مقايسه كنيم، مثلا ببينيم تورات درباره آفرينش آدم چه مى گويد؟ و قرآن چه مى گويد؟
تورات درباره داستان انبيا چه مى گويد و قرآن چه مى گويد؟
تورات و انجيل خدا را چگونه توصيف مى كنند و قرآن چگونه توصيف مى كند؟
در اين صورت به روشنى فرق ميان اين دو آشكار خواهد شد.(3)
1. سوره يس، آيه 65.
2. سوره فصلت، آيه 21.
3. براى توضيح بيشتر در اين زمينه به كتاب «رهبران بزرگ» مراجعه كنيد.
فكر كنيد و پاسخ دهيد
1- ويژگى هاى محيطى كه قرآن از آن برخاست چه بود؟
2- بت پرستى چه تأثيرى در افكار آنان داشت؟
3- فرق توحيد فطرى و استدلالى چيست؟
4- منطق قرآن در معرفى پروردگار و صفاتش چگونه است؟ نمونه هايى را باز گوييد.
5- چگونه بهتر مى توان به محتواى قرآن پى برد؟
[پنجشنبه 1395-01-19] [ 07:21:00 ق.ظ ]