آرى چيزى كه ساير فرق اسلامى بلكه غير مسلمانان، زياد بر ما خرده گرفته اند موضوع اعتقاد به حضرت «مهدى» و امام غايب از انظار است. آنها اين عقيده را يك عقيده بى اساس و باطل پنداشته اند و سر و صداى زيادى در اطراف آن به راه انداخته اند، ولى اگر بخواهيم سخنان آنها را با نظر دقيق و دور از تعصب بررسى كنيم تنها دو ايراد آنها قابل بحث و گفتگو است:
اوّل ـ مسأله طول عمر امام غايب است; آنها مى گويند چگونه مى توان باور كرد انسانى برخلاف موازين طبيعى بيش از يك هزار سال عمر كند؟
ولى اين ايراد ـ مخصوصاً از يك نفر مسلمان ـ عجيب است، گويا آنها مسأله طول عمر نوح(عليه السلام) را فراموش كرده اند كه قرآن صريحاً مى گويد فقط 950 سال(1)مشغول تبليغ قوم خود بود، و درباره مجموع عمر او كمترين مقدارى كه نوشته اند 1600 سال است، و بعضى بيش از اين مقدار تا 3000 سال يا بيشتر نوشته اند!(2)
عده اى از علماى حديث از اهل سنّت درباره اشخاص ديگرى غير نوح عمرهايى طولانى تر از عمر نوح ذكر كرده اند.
از جمله «نووى» كه از بزرگان محدثين سنى است(3) در كتاب خود «تهذيب الاسماء» چنين مى نويسد: «در مورد طول عمر «خضر» و نبوّت او اختلاف است، اكثر دانشمندان معتقدند او از دانشمندان بوده نه پيامبر و الآن هم زنده است و به طور ناشناس در ميان مردم زندگى مى كند اين مطلب نزد جمعى از عرفا و اهل صلاح و معرفت نيز معروف است، و حكايات فراوانى درباره مشاهده خضر و تماس با او، و سؤال و جوابهايى كه با او شده، و مطالبى كه از وى گرفته اند، و حضور او در مكان هاى شريفه، نقل مى كنند كه مشهور است و احتياج به ذكر ندارد.
شيخ ابو عمر و بن صلاح در فتاواى خود مى گويد: او به عقيده غالب علما و اهل صلاح زنده است و توده مردم نيز در اين عقيده با آنها هستند و تنها افراد معدودى از علماى حديث وجود او را انكار كرده اند». (پايان گفتار «نووى»).(4)
و در نظر دارم كه هم او و هم «زمخشرى» در «ربيع الابرار» مى نويسند: «مسلمانان در زنده بودن چهار نفر از پيامبران متفق القولند «ادريس و عيسى» كه در آسمان زندگى دارند، و «الياس و خضر»(5) در زمين، و تولد خضر در زمان ابراهيم(عليه السلام)صورت گرفته است.(6)
از اينها گذشته كسانى كه بيش از عمر طبيعى معمولى، صدها سال، زندگى نموده اند و به نام معمرين(7) معروفند كم نيستند. سيّد مرتضى در كتاب «امالى»(8)خود عدّه اى از آنان را نام برده است. مرحوم صدوق نيز در كتاب «كمال الدين» افراد بيشترى را نام برده.
خود ما نيز در عصر خود افراد متعددى را ديديم كه عمرهاى غير عادى يكصد و بيست سال و بيشتر داشته اند.(9)
علاوه بر اين اصولا از نظر علمى و عقلى اين استبعاد به هيچ وجه منطقى نيست، زيرا كسى كه مى تواند انسان را يك روز زنده بدارد مى تواند هزاران سال او را زنده نگهدارد، تنها چيزى كه مى توان گفت اين است كه چنين موضوعى برخلاف قوانين عادى طبيعت، يعنى خارق العاده است، ولى آيا «خرق عادت» و استثنا در «قوانين عادى طبيعى» در مورد پيغمبران و اولياى خدا چيز تازه اى است؟ چگونه ممكن است ما به همه معجزات عجيب و خارق عادات انبيا ايمان داشته باشيم ولى طول عمر مهدى را كه يك امر خارق عادت ساده اى است غير ممكن بدانيم؟!(10)
اين از نظر عقايد دينى و اسلام ما. اما از نظر دانشمندان ديگر، عدّه اى از بزرگان فلاسفه غرب معتقدند از نظر علمى هيچ مانعى ندارد كه با مرگ به كلى مبارزه شود و انسان داراى زندگى جاويدان در دنيا گردد، و براى اثبات اين مدعا دلايل زنده اى اقامه كرده اند، كه در مجلدات سابق مجله «المقتطف» نمونه هايى از آن در طى مقالات متعددى تشريح شده است.
يكى از دانشمندان بزرگ غرب مى گويد: اگر على(عليه السلام) به دست ابن ملجم شهيد نمى شد ممكن بود براى هميشه در جهان زنده بماند، زيرا اعتدال كامل در تمام جنبه هاى حياتى بر وجود او حكومت مى كرد! ما در اينجا بحثهاى فراوانى داريم كه فعلا جاى شرح آن نيست.(11)
________________________________________
1 . اشاره به آيه 14 سوره عنكبوت است.
2 . ر.ك: تفسير القرآن العظيم، از ابن كثير، ج 3، ص 418 ; تفسير كشاف، ج 3، ص 200 ; زادالمسير از ابن جوزى، ج 6، ص 261 .
3 . منابع شرح حالش در شيفتگان دانش آمده است.
4 . تهذيب الأسماء واللغات، ج 1، ص 176 .
5 . درباره خضر(عليه السلام) ر.ك: الاصابة، ج 1، ص 432; قصص الانبياء ثعلبى، ص 224; الرسائل المنيرية، ج 2، ص 195-234; الفردوس، ج 2، ص 202 ح 3000; لوامع الانوار، ج 2، ص 14 .
6 . ربيع الأبرار، ج 1، ص 397 ; تهذيب الأسماء واللغات، ج 1، ص 177 .
7 . ر.ك: المعمرون ابوحاتم سجستانى (ت 248 تا 250) 2-90 كه 110 تن از معمرين ياد كرده است كتاب در مطبعه سعاده مصر در 1323 هـ چاپ شده است; منتخب الاثر، ص 276و277 ; امالى مرتضى در باب اخبار المعمرين و اشعارهم و مستحسن كلامهم، كنزالفوائد، ج 2، ص 124; بحارالانوار، ج 51، ص 225; الفصول العشرة فى الغنية، ص 58 به بعد ; التذكرة الحمدونية، ج 6، ص 32 ح 101 اخبارالمعمرين.
8 . امالى مرتضى، ج 1، ص 232-272 .
9 . شير على مسلم اف مرد معمر جهان به تازگى صد و شصت و دومين سال عمر خود را جشن گرفت… او گفت اميدوارم بتوانم دويستمين سال! عمر خود را نيز با خوشى جشن بگيرم (اطلاعات 14/10/45). ر.ك: تفسير الجواهر، ج 17، ص 226 و ج 24، ص 86-88 ; نويد امن و امان، ص 273-289 .
10 . استثنا در «قانون عليت» به اين معنا كه چيزى در جهان خلقت و آفرينش بدون علت باشد معقول نيست، ولى استثنا در علل عادى و تغيير مسير علل و عواملى كه ما به آن انس گرفته ايم و عادت كرده ايم هيچ محذورى ندارد، چه مانعى دارد علل ديگرى كه ما با آنها آشنا نيستيم جانشين اين علل كردند و آثارى غير از آنچه تاكنون يافته ايم از آنها ظاهر شود. در حقيقت تمام معجزات پيامبران از اين قبيل است، يعنى علل و عواملى كه از مافوق جهان ماده سرچشمه مى گيرد، علل مادى معمولى را كه ما با آن مأنوس هستيم تحت الشعاع قرار داده و آثار تازه اى آشكار مى سازد، ولذا آن را «خرق عادت» مى نامند اين موضوع را در كتاب «رهبران بزرگ» در بحث اعجاز كاملا تشريح نموده ايم.
11 . گرچه در پاره اى از نوشته هاى خود در موضوع طول عمر حضرت مهدى(عليه السلام) از نظر علم روز بحث كرده ايم ولى لازم است در اينجا نيز قسمتى از بحثها عنوان گردد.
اصولا با تحقيقات اخير دانشمندان «زيست شناس» مسأله «عمر طبيعى» براى بشر افسانه اى بيش نيست، همين مسأله اى كه مخالفان ما دايماً روى آن تكيه مى كنند و مى گويند عمر طبيعى بشر اندازه معينى دارد و چگونه ممكن است از آن تجاوز كند؟
بايد به اين اشخاص گفت: امروز هيچ دانشمندى پيدا نمى شود كه براى عمر انسان يا حيوانات يا گياهان حد ثابتى به عنوان «عمر طبيعى» قايل باشد، بلكه همگى معتقدند كه با تغييرات شرايط زندگى ميزان عمر انسان يا ساير حيوانات و گياهان تغييرپذير است و ميزان تغيير آن هم ميزان معينى نيست، شاهد اين موضوع اينكه:
الف) امروزه بسيارى از پزشكان و دانشمندان مشغول مطالعه براى پيدا كردن راههايى به منظور طولانى كردن عمر انسان هستند، روش هايى هم براى اين موضوع پيشنهاد كرده اند. اين مطلب در بسيارى از مجلات و نوشته هاى مختلف علمى امروز ديده مى شود، اگر از نظر «علم» عمر انسان حد معينى داشت اين كوشش و تلاش بى مورد بود.
ب) چندى پيش يكى از پزشكان رومانى به نام پروفسور آنااصلان دارويى از تركيبات «نوكائين» براى درمان پيرى كشف كرد كه پس از تكميل در دسترس جهانيان قرار گيرد. كاشف اين دارو معتقد است پيرى چيزى جز فرسودگى سلولهاى بدن نيست و اين دارو روى سلولها آنچنان اثر مى كند كه فرسودگى آنها را از بين خواهد برد. درباره امكان كشف چنين دارويى با بعضى از پزشكان معروف مصاحبه به عمل آمد و آنها امكان اين موضوع را تأييد نمودند (اخبار مربوط به اين موضوع در جرايد آذرماه سال 1338 انتشار يافت) اين موضوع نيز ثابت مى كند عمر طبيعى مفهومى ندارد.
ج) درباره طولانى بودن مدت عمر، روى گياهان و حيوانات آزمايشهاى فراوانى شده و تمام اين آزمايشها اين حقيقت را تأييد مى كند كه چيزى به نام «عمر طبيعى» وجود ندارد، و مى توان با تغيير شرايط، ميزان عمر آنها را تغيير داد.
دكتر ژرژ كليبر استاد دانشگاه «هال» روى گياهى كه «ساپرولينامگستا» نام دارد آزمايشهايى به عمل آورده و توانسته است گياه مزبور را كه معمولا بيش از دوهفته عمر نمى كند شش سال زنده نگه دارد، اگر بتوان همين موضوع را درباره انسان عملى نمود عمر ما به بيش از ده هزار سال خواهد رسيد (نقل از مجله الهلال شماره 9، سال 23، ص 77).
د) اخيراً در ميان يخهاى قطبى يك ماهى يافتند كه به گواهى طبقات يخ متعلق به پنجهزار سال پيش بود، اين ماهى را كه به صورت منجمد درآمده بود در آب ملايمى انداختند با كمال تعجب مشاهده كردند كه ماهى آهسته آهسته شروع به حركت نمود و زندگى را از سر گرفت! و به اين ترتيب معلوم شد كه در مدت پنجهزار سال نمرده است. اين موضوع و مشاهدات و تجربيات ديگرى از اين قبيل، دانشمندان را به اين فكر انداخته كه براى فرستادن انسان به كرات دور دست كه احتمالا دهها هزار سال در راه خواهد بود ممكن است از اين روش استفاده نمود!
منظور از ذكر تمام اين امور تنها بيان يك مطلب است و آن اينكه از نظر علمى چيزى به نام «عمر طبيعى» كه حد ثابت و معينى داشته باشد نه در انسان و نه در گياهان و نه در حيوانات وجود ندارد، و با برچيده شدن افسانه عمر طبيعى تمام گفتگوهايى كه در مورد طول عمر حضرت مهدى(عليه السلام) است برچيده خواهد شد اگر چه شرايط طول عمر در حضرت مهدى(عليه السلام) مسلماً شرايط ديگرى است.
ولى هيچ چيز براى ما تعجب آورتر از اين نيست كه افراد خداپرست كه خدا را حاكم بر تمام قوانين طبيعى و مافوق آن مى دانند و آن همه معجزات براى پيامبران خدا براى عيسى(عليه السلام) و موسى(عليه السلام) و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)قايل هستند در مسأله امكان طول عمر يك انسان به مدت يك يا چند هزار سال ـ آن هم به خواست خدا ـ ترديد نمايند. در هر حال اين مسأله هم از نظر علوم طبيعى و هم از نظر فلسفه و علوم الهى موضوع ساده اى مى باشد. شرح بيشتر درباره اين مطلب را به بحثى كه درباره «مهدى و قيام او» شروع نموده و اميدواريم به زودى آماده چاپ گردد، مى گذاريم.
[جمعه 1395-01-27] [ 09:56:00 ب.ظ ]