در كافى از على عليه السلام در ذيل خطبه دويست و هشتم نهج البلاغه است : و در هر روز و شب ، يك بار رسول خدا عليه السلام وارد مى شدم و ايشان با من خلوت مى كرد و هر چه مى كرد من نيز بودم و اصحاب رسول عليه السلام مى دانند كه بيش از آن كه من به خانه حضرت روم ، او به خانه من مى آيد و بعضى اوقات كه بر او وارد مى شدم در خانه با من خلوت مى كند، نه فاطمه و نه احدى را فرزندانم را بيرون نمى كرد.و چون پرسش ‍ مى كردم جواب مى داد و چون سكوت مى كردم و مسائلم پايان مى يافت ، ايشان شروع به سخن مى كرد، و هيچ آيه اى بر رسول خدا نازل نشد جز آنكه آنرا بر من قرائت مى كرد و بر من املا مى فرمود و من با خط خود مى نوشتم و تاءويل و تفسير و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عامش را به من مى آموخت . برايم از خداوند در خواست نمود كه در فهم و حفظ آن موفق شوم ، لذا هيچ آيه اى را از كتاب خدا و هيچ علمى را كه بر من املا فرمود و من نوشتم ، از زمانى كه برايم دعا فرمود فراموش نكرده ام و او (در آموختن من ) هيچ چيزى را كه خداوند بدو آموخته بود از حلال و حرام و امر و نهى ، كان اءو يكون ، و هيچ كتابى كه پيش از او نازل شده ، از طاعت و معصيت ، ترك نكرد، جز آن كه آن را به من آموخت و من حفظش كردم ؛ پس ‍ حتى يك حرف از آن را نيز فراموش نكردم . دستش را بر سينه ام نهاد و از خداوند درخواست نمود كه قلبم مملو از علم و حكمت و نور شود.

من خطاب به ايشان عرض كردم : اى رسول خدا! پدر و مادرم به فدايت ! از زمانى كه مرا دعا فرموده ايد، چيزى را فراموش نكرده و چيزى بر من فوت نشده است . آيا به نظر شما از اين پس من چيزى را فراموش خواهم كرد؟

پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: خير! نه تو بيم فراموشى خواهم داشت و نه جهل ! (560)

موضوعات: فضائل و سيره چهارده معصوم (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده آملي  لینک ثابت



[چهارشنبه 1395-06-31] [ 11:19:00 ب.ظ ]