قال على (عليه السلام):
«اَيْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصابيحِ الْهُدى، وَ الاَْبْصارُ اللاَّمِحَةُ اِلى مَنارِ التَّقْوى! اَيْنَ الْقُلُوبُ الّتى وُهِبَتْ لِلّهِ، وَ عُوقِدَتْ عَلى طاعَةِ اللهِ!»;
«كجايند آن عقل هايى كه از چراغ هاى هدايت روشنى مى گيرند؟! كجايند چشم هايى كه به نشانه هاى تقوى مى نگرند؟! و كجايند آن دل هاى كه به خدا بخشيده شده و پيمان اطاعت خدا را بسته اند؟!»(1).
شرح و تفسير
در وجود انسان دو محور مهمّ وجود دارد: نخست محور عقل و علم است، كه انسان به وسيله آن حقايق را درك مى كند. ديگر محور عواطف و احساسات است. منظور از عواطف، انگيزه هاى غير متكّى به دليل است كه مايه حركت و باعث فعاليّت مى شود و اگر درست هدايت شود به نتايج بسيار مطلوبى مى رسد.
اين كه انسان مى داند دو به اضافه دو مساوى است با چهار، اين علم است; امّا اين كه به فرزندش علاقه دارد، علم نيست; بلكه عاطفه است. اگر اين دو (علم و عاطفه) اصلاح شود، يعنى علم متكّى به مبدأ الهى و ارزشى گردد و عواطف هم مطابق موازين تعديل گردد، انسان كامل مى شود.
حضرت على (عليه السلام) در روايت فوق براى تكامل در هر دو بخش ضابطه تعيين مى كند. طبق فرمايش حضرت در جمله اوّل، اگر عقل هدايت شود و هادى او خداوند باشد و آدمى چشم به نور تقوى دوخته باشد و احساسات و غرايز خويش را به وسيله تقوى كنترل كند، شرط اوّل حاصل مى شود. و در جمله دوم معيار عواطف و انگيزه ها را اخلاص و طاعت خداوند بيان مى كند; يعنى دل را فقط در گرو او قرار دهيم، تنها با او پيمان ببنديم و تنها براى او عبادت كنيم. البتّه شرط دوم مشكل تر است، همان گونه كه آن ضرب المثل عاميانه معروف مى گويد: «ملاّ شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل!».
خدايا! ما خود را به تو سپرده ايم، ما را در آنچه رضا و خشنودى توست موفّق بدار.
1. نهج البلاغه، خطبه 144.
[جمعه 1394-12-28] [ 08:18:00 ب.ظ ]