اين امور و جريانات زياد ديگرى مانند آن كه در روزنامه هاى مصر و سوريه و امثال آنها مى بينيم و مقالات مسمومى كه گاه و بى گاه در اين زمينه منتشر مى شود، و هر گونه تهمت و افترايى نسبت به شيعه مى بندند، در حالى كه آنها از تمام اتهامات ـ مانند يوسف و برادرش ـ پاك و مبرا هستند، ولى بدبختانه درد «نادانى و تعصب» درد بى درمانى است كه اطبا را نيز خسته كرده است!

آرى به دنبال اين جريانات فكر كردم نهايت ظلم و بى انصافى است كه بيش از اين سكوت كنم، نه از اين جهت كه ظلم و ستمى بر شيعه باشد و بخواهم در برابر سيل اين تهمتها از آنها دفاع كنم، بلكه از اين نظر كه بالاترين و مهمترين هدف همان است كه پرده هاى نادانى را از برابر چشم عموم مسلمانان جهان كنار بزنيم، تا افراد منصف، در افكار خود تجديد نظر كرده راه اعتدال پيش گيرند، و نسبت به افراد لجوج و معاند نيز اتمام حجت شود، و جاى سرزنش و ملامت در مورد علما و دانشمندان شيعه باقى نماند كه چرا آنها در معرفى مذهب خود كوتاهى كرده اند.

و از اين رو اميد مى رود در سايه اين بحثها پيوندهاى محبّت و دوستى در ميان مسلمانان محكم گردد و آثار خصومت و دشمنى برچيده شود، زيرا هر انسانى مخصوصاً در عصر ما درك مى كند كه اتحاد و رفع اختلاف يكى از لازمترين امورى است كه بشر در ادامه زندگى اجتماعى به آن نيازمند مى باشد.

شايد نويسنده كتاب «فجرالاسلام» كه انبوه ابرهاى متراكم ظلم و تاريكى او را از هر سو احاطه كرده است ديگر درباره شيعه ننويسد:

«وَالْحَقِّ أنّ التشَيُّعَ مَأوى يَلْجَأُ إلَيْهِ كُلُّ مَنْ أرادَ هَدْمَ الإسْلامِ لِعَداوَة أو حِقْد، وَ مَنْ يُريدُ إدْخاَلَ تَعالِيمِ آبائِهِ مِنْ يَهودِيّة وَنَصْرانِيَّة وَ زَرادَشْتِيَّة»!(1)

يعنى: «حق اين است كه آيين تشيّع پناهگاهى است كه هر كس مى خواهد اساس اسلام را بر اثر عداوت يا حسد درهم بكوبد به آن پناه مى برد، همچنين كسانى كه مى خواهند تعليمات پدران يهودى يا نصرانى يا زرتشتى خود را وارد اسلام كنند، اغراض شوم خود را در پناه آيين تشيّع انجام مى دهند»!.

تا آنجا كه مى گويد:

«آثار يهوديت در تشيّع به صورت اعتقاد به «رجعت» و بازگشت امامان، خودنمايى كرده است! شيعه مى گويد: آتش دوزخ بر همه شيعيان ـ جز افراد كمى ـ حرام است، اين سخن درست مانند ادعاى يهود است كه مى گفتند: «(لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَيَّاماً مَعْدُودَةً); هرگز آتش دوزخ جز چند روزى معدودى به ما نخواهد رسيد».(2)

آثار نصرانيّت نيز در تشيّع در اين جمله ظاهر شده است كه مى گويند: «نسبت امام به خدا مانند نسبت مسيح است به او»! و نيز مى گويند: «لاهوت (عالم ماوراى طبيعت) با ناسوت (عالم طبيعت) در وجود امام بايكديگر متحد شده و به هم پيوسته است، و سلسله نبوّت و رسالت هرگز قطع نمى شود و در روى زمين خواهد بود، هر كس با لاهوت متحد باشد پيامبر است»!

«عقيده به تناسخ ارواح(3)، تجسم خدا(4)، حلول(5)ومانندآن ازعقايد برهمائيها(6)و فلاسفه و مجوسيهاى پيش از اسلام همه در زير نقاب تشيّع و با استفاده از اين عنوان در محيط هاى اسلامى ظهور كرده است!!…».

اين بود قسمتى از سخنان احمد امين در كتاب فجر الاسلام.

البتّه اگر ملاحظه حفظ وحدت مسلمين و ترس از گل آلود شدن چشمه صاف محبّت و برافروختن آتش كينه و دشمنى نبود و گفتار ما مشمول جمله حكيمانه «لاَ تَنْهَ عَنْ خُلُق وَتَأْتِي مِثْلَهُ; رطب خورده منع رطب چون كند!؟» نمى شد به احمد امين ثابت مى كرديم چه كسانى مى خواهند اساس اسلام را در هم بكوبند و اتحاد مسلمين را با عوامل ايجاد تفرقه و نفاق برهم بزنند و سيادت و عظمت آنها را بر باد دهند؟

________________________________________

1 . فجرالاسلام، ص 230.

2 . سوره بقره، آيه 80 .

3 . منظور از «تناسح ارواح» اين است كه روح انسانى پس از مرگ بلافاصله به بدن انسان ديگر، يا حيوان، يا گياه، يا جمادى انتقال يابد، ولى معروف همان انتقال به بدن انسان ديگر يا حيوان است.

بعضى از فلاسفه (مانند صدرالمتأهلين شيرازى) براى هر يك از اين صور چهارگانه اسم خاصى قايل شده اند: انتقال روح انسان را به بدن انسان ديگر «نسخ» و به بدن حيوانى «مسخ» و به جسم گياهى «فسخ» و به جمادى «رسخ» ناميده اند.

تناسخ از نظر محققان فلاسفه و دانشمندان عقايد و كلام باطل است و دلايل گوناگونى بر بطلان آن در كتابهاى «فلسفه» و «كلام» ذكر نموده اند (به كتاب اسفار و شرح تجريد، به عنوان نمونه مراجعه فرماييد).

4 . عقيده به جسميت خداوند يكى از خرافى ترين عقايدى است كه در ميان طايفه كوچكى از مسلمانان به تقليد از مذاهب خرافى گذشته پيدا شد، اين عدّه را «مجسمه» و گاهى «مشبهه» مى نامند، اينها عقيده داشته اند كه خدا جسم دارد و براى او بدن و چشم و گوش و دست و پا و محل و چيزهاى ديگر قايل بوده اند!

شهرستانى نويسنده كتاب ملل و نحل معتقد است كه اصل عقيده تجسم خدا از افكار يهود وارد اسلام شده است، ولى مطالعه اديان گذاشته به ما نشان مى دهد اين عقيده اختصاص به بعضى از يهود نداشته، بلكه همواره در ميان ملل عقب افتاده چنين طرز فكرى بوده است، و هر قدر به عقب تر برگرديم و اعتقاد انسانهاى گذشته را مورد بررسى قرار دهيم مظاهر اين عقيده در ميان آنها بيشتر ديده مى شود، توجه به بت و پرستى نيز يكى از همين مظاهر است، اصولا اقوام و مللى كه طرز فكر آنها بسيار سطحى و پايين بوده قادر نبوده اند كه مسأله «تجرد ذات خدا» را تصور كنند تا چه رسد به اينكه اعتقاد پيدا كنند، و لذا همواره فكرشان درباره خدا به جسم و موجودى مانند خودشان متوجه مى شد.

به نظر مى رسد كه سرچشمه اصلى اين عقيده در ميان بعضى از مسلمانان، جمود محض روى پاره اى از تعبيرات قرآن مجيد مانند (يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ) (بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ) بوده است. درحالى كه كاملا واضح است كه «دست» در اين موارد به معناى «قدرت» مى باشد (يعنى قدرت خدا مافوق همه قدرتهاست، او مغلوب و محكوم هيچ حكمى نيست بلكه بر همه غالب و حاكم است).

خوشبختانه طرفداران اين عقيده در مسلمانان، تقريباً منقرض شده اند، حتى در گذشته نيز كسى جز پاره اى از افراد سطحى و كاملا بى مايه طرفدار نداشته است.

آيات مختلف قرآن مجيد كه بزرگترين سند زنده اسلامى است (گذشته از دلايل عقلى) باطل بودن عقيده جسميت خدا را با مال وضوح شرح داده است (براى توضيح بيشتر به كتاب «خدا را چگونه بشناسيم» تأليف «نگارنده» مراجعه شود).

5 . «حلوليان» كسانى بوده اند كه اعتقاد داشتند ممكن است خداوند در بشرى حلول كند و در كتابهاى «ملل و نحل» فرقه هاى متعددى براى آنها ذكر نموده اند «خطابيه، سبائيه، حلاجيه، مغيريه و عذافره» و امثال اينها كه خوشبختانه امروز اثرى از آنها نيست، در كلمات بعضى از فرق تصوف نيز تعبيراتى كه حاكى از حلول است ديده مى شود، و در هر صورت ترديد نيست كه اين عقيده جزء عقايد خرافى است و دلايل قطعى درباره صفات خدا بطلان اين گونه عقايد را اثبات مى كند.

6 . «براهمه» يا «برهمائيها» پيروان يكى از مذاهب معروف هندوستان هستند كه مى گويند اين نام از اسم يكى از پيشوايان آنها به نام «برهام» گرفته شده است. اينها اعتقاد به پيامبرى هيچ كس ندارند و اصولا فرستادن پيامبر را محال عقلى مى شمردند! پيشوايان آنها خود را مصلحانى قلمداد مى كرده اند كه براى اصلاح جامعه انسانيّت از طرق عقلانى مى كوشيده اند. بطلان اين عقيده را در كتاب «رهبران بزرگ» تشريح كرده ايم.

موضوعات: آئين ما (اصل الشیعه و اصولها)  لینک ثابت



[جمعه 1395-01-27] [ 09:56:00 ب.ظ ]