«… ثم قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله لأبى جهل: يا أباجهل هذه الفرقة الثالثة قد شاهدت آيات اللّه و معجزات رسول اللّه و بقى الذى لك، فأى آية تريد قال أبوجهل: آية عيسى ابن مريم كما زعمت أنه كان يخبرهم بما يأكلون و ما يدخرون فى بيوتهم، فأخبرنى بما أكلت اليوم، و ما ادخرته فى بيتى، و زدنى على ذلك ـ بأن تحدثنى بما صنعته بعد أكلى لما أكلت، كما زعمت أن اللّه زادك فى المرتبة فوق عيسى. فقال رسول اللّه صلى الله عليه و آله: أما ما أكلت و ما ادخرت فأخبرك به، و أخبرك بما فعلته فى خلال أكلك، و ما فعلته بعد أكلك، و هذا يوم يفضحك اللّه عزوجل فيه باقتراحك فإن آمنت باللّه لم تضرك هذه الفضيحة، و إن أصررت على كفرك أضيف لك إلى فضيحة الدنيا و خزيها خزى الآخرة الذى لايبيد و لاينفد و لايتناهى. قال: و ما هو قال رسول اللّه قعدت يا أباجهل تتناول من دجاجة مسمنة أسمطتها فلما وضعت يدك عليها استأذن عليك أخوك أبوالبخترى بن هشام، فأشفقت عليه أن يأكل منها وبخلت، فوضعتها تحت ذيلك، وأرخيت عليها ذيلك حتى انصرف عنك… .»
ب. منابع روايت
منبع اصلى اين روايت نيز مانند روايت نخست، تفسير منسوب به امام عسكرى عليه السلام است (تفسير منسوب الامام العسكرى، 1409ق، ص 436) و در احتجاج طبرسى (طبرسى، 1966م، ج 1، ص 37) و نيز بحارالانوار (مجلسى، 1403ق، ج 8، ص 68) به نقل از اين تفسير، نقل شده است.
ج. محتواى روايت
اين روايت ذيل آيه 93 سوره «بقره» وارد شده و در بخش نخست، معجزه كنده شدن كوه طور به فرمان الهى و برآمدن آن بر فراز بنى اسرائيل را به تفصيل بيان مى كند. سپس به تشريح اين مسئله مى پردازد كه هر آنچه پيامبران گذشته از معجزات ارائه نموده اند، پيامبر خاتم همانند آن معجزات، بلكه بيش از آنها را بر قوم خويش عرضه داشته است و به نقل از اميرالمؤمنين عليه السلام، معجزاتى را كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به مانند معجزات حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسى و حضرت عيسى عليهم السلام ارائه نموده اند يك يك حكايت مى نمايد.
د. نقد علّامه شوشترى
علّامه شوشترى مى گويد: در متن اين روايت از قول پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده كه ايشان ابوالبخترى را برادر ابوجهل خوانده اند و در خطاب به ابوجهل گفته اند: «… استاَذن عليك اَخوك ابوالبخترى بن هشام»؛ حال آنكه ابوجهل مخزومى است، ولى ابوالبخترى اسدى مى باشد نه مخزومى؛ پس اين دو، برادر نيستند و جهلِ جاعل اين روايت به تاريخ و علم رجال باعث شده كه اين دو نفر را برادر بخواند.
بررسى نقد علّامه شوشترى بر روايت دوم
گرچه ابوالبخترى العاص بن هشام بن الحارث بن اسد (ر.ك: زركلى، 1980م، ج 3، ص 247) از قبيله بنى اسد و ابوجهل عمروبن هشام بن المغيرة المخزومى (ر.ك: خطيب تبريزى، بى تا، ص 178) از تبار مخزوم است، اما برادر خواندن ابوالبخترى و ابوجهل مى تواند به سبب كفرى باشد كه آن دو در آن مشترك بوده اند؛ همان گونه كه اشتراك در ايمانْ جايز مى سازد كه مؤمنان نه به سبب قوميت يا نسب واحد، بلكه به سبب وحدت در عقيده، برادر خوانده شوند؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (حجرات: 10). به طور كلى، چنان نيست كه لفظ «اخ» در زبان عربى تنها بر برادر صلبى اطلاق گردد، بلكه به كسى يا چيزى كه نسبت به كسى يا چيزى ديگر داراى شباهت يا اشتراك در برخى امور است نيز اطلاق مى شود. براى نمونه، قرآن كريم «مبذّرين» را «إخوان الشياطين» مى نامد: «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ» (اسراء: 27) و از قوم حضرت لوط به «إخوان لوط» تعبير مى نمايد: «وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ» (ق: 13). همچنين احاديث قدسى كه مانند قرآن كريم حكايتگر سخن خداوند است، «اخو القرآن» خوانده شده است (حرّعاملى، 1384ق، ص 2). بر اين اساس، به نظر مى رسد نمى توان صرفا با استناد به اينكه در روايت مورد بحث، ابوالبخترى برادر ابوجهل خوانده شده، اين روايت را مجعول دانست.
روايت سوم: تفسير آيه 109 سوره «بقره»
[دوشنبه 1394-11-05] [ 09:24:00 ب.ظ ]