حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 317
  • دیروز: 573
  • 7 روز قبل: 9787
  • 1 ماه قبل: 14888
  • کل بازدیدها: 2398628





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • انانه


  •   وفادارى اصحاب امام حسين عليه السلام   ...

    در شب عاشورا اصحاب باوفاى امام حسين عليه السلام هر كدام با زبانى ، وفادارى خود را اعلام كردند. به محمد بن بشر خضرمى - يكى از ياران ايشان تازه خبر رسيد كه پسرش در مرز رى به دست كافران اسير شده است ، محمد گفت :

    - اجر و ثواب خود و پسرم را از خداوند مى خواهم . من دوست ندارم كه پسرم گرفتار باشد و من بعد از او زنده بمانم !

    امام حسين عليه السلام كه سخن او را شنيد، فرمود:

    - بيعتم را از تو برداشتم . آزادى ، برو براى آزادى پسرت كوشش كن !

    محمد بن بشر گفت :

    - درندگان مرا بدرند و زنده بخورند، اگر از تو جدا گردم !

    امام حسين عليه السلام پنج لباس برد يمانى - كه قيمت آنها هزار دينار بود - به او داد و فرمود:

    - اينها را به پسرت ديگرت بده تا با دادن اين لباس ها به دشمن (به عنوان هديه ) برادرش را از اسارت آزاد سازد.(39)

    39- بحار، ج 44، ص 394

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



    [سه شنبه 1395-06-30] [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نسخه اى براى گناه كردن !   ...

    مردى خدمت امام حسين عليه السلام رسيد، و عرض كرد كه شخص ‍ گنه كارى هستم و نمى توانم خود را از معصيت نگهدارم ، لذا نيازمند نصايح آن حضرت مى باشم . امام عليه السلام فرمودند:

    پنج كار را انجام بده ، بعد هر گناهى مى خواهى بكن !

    اول : روزى خدا را نخور، هر گناهى مايلى بكن !

    دوم : از ولايت خدا خارج شو، هر گناهى مى خواهى بكن !

    سوم : جايى را پيدا كن كه خدا تو را نبيند، سپس هر گناهى مى خواهى بكن !

    چهارم : وقتى ملك الموت براى قبض روح تو آمد اگر توانستى او را از خودت دور كن و بعد هر گناهى مى خواهى بكن !

    پنجم : وقتى مالك دوزخ تو را داخل جهنم كرد، اگر امكان داشت داخل نشو و آن گاه هر گناهى مايلى انجام بده !(38)

    38- بحار، ج 87، ص 126

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چه كسى براى حسينم گريه مى كند؟   ...

    هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم شهادت حسين عليه السلام و ساير مصيبت هاى او را به دختر خود، خبر داد؛ فاطمه عليهاالسلام سخت گريه نمود و عرض كرد:

    - پدر جان ! اين گرفتارى چه زمانى رخ مى دهد؟

    رسول خدا فرمود:

    - زمانى كه من و تو و على در دنيا نباشيم .

    آن گاه گريه فاطمه شديدتر شد. عرض كرد:

    - چه كسى بر حسينم گريه مى كند، و به عزادارى او قيام مى نمايد؟

    پيامبر فرمود:

    - فاطمه ! زنان امتم بر زنان اهل بيتم ، و مردان بر مردان گريه مى كنند و در هر سال ، عزادارى او را تجديد مى كنند. روز قيامت كه فرا رسد، تو براى زنان شفاعت مى كنى و من براى مردان ، و هر كه بر گرفتارى حسين گريه كند، دست او را مى گيريم و داخل بهشت مى كنيم . فاطمه جان ! تمام ديده ها روز قيامت گريان است ، مگر چشمى كه بر مصيبت حسين گريه كند! آن چشم براى رسيدن به نعمت هاى بهشت خندان است !(37)

    37- بحار، ج 44، ص 292

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حمايت از حيوانات !   ...

    روزى امام حسن عليه السلام حين غذا خوردن ، جلوى سگى كه در نزديكى ايشان ايستاده بود، چند لقمه غذا انداخت .

    كسى پرسيد:

    - يابن رسول الله ! اجازه مى دهيد سگ را دور كنم ؟

    حضرت فرمود:

    - به حيوان كارى نداشته باش !

    من از خدايم حيا مى كنم كه جاندارى نگاه به غذاى من كند و من غذايش ندهم و برانمش !(36)

    36- بحار، ج 43، ص 352

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ منفى به خواستگارى معاويه   ...

    پس از شهادت امير مؤ منان على عليه السلام ، معاويه بر اريكه قدرت تكيه زد و حكمران سراسر سرزمين هاى اسلامى شد.

    به مروان كه از طرف او فرماندار مدينه گشته بود، در ضمن نامه اى دستور داد دختر عبدالله بن جعفر (برادر زاده على عليه السلام ) را براى پسرش يزيد خواستگارى كند و تذكر داده بود كه هر اندازه پدرش مهريه خواست ، مى پذيرم و هر قدر قرض داشته باشد مى پردازم ، به اضافه اينكه اين وصلت ، سبب صلح بين بنى هاشم و بنى اميه خواهد شد.

    مروان پس از دريافت نامه براى خواستگارى نزد عبدالله بن جعفر آمد. عبدالله گفت :

    - اختيار زنان ما با حسن بن على عليه السلام است ، دخترم را از او خواستگارى كن !

    مروان به حضور امام حسن عليه السلام رسيد و دختر عبدالله را خواستگارى كرد.

    امام حسن عليه السلام فرمود:

    - هر كسى را در نظر دارى دعوت كن تا من نظرم را در آن جمع بگويم .

    او نيز بزرگان طايفه بنى هاشم و بنى اميه را دعوت كرد و همه حاضر شدند.

    مروان در ميان جمع برخاست و پس از حمد و ثناى خداوند چنين گفت :

    - معاويه به من فرمان داده تا زينب دختر عبدالله بن جعفر(33) را براى يزيد بن معاويه با اين شرايط خواستگارى كنم :

    1- هر اندازه پدرش مهريه تعيين كند، مى پذيريم .

    2- هر قدر پدرش قرض داشته باشد او را ادا مى كنيم .

    3- اين وصلت موجب صلح بين دو طايفه بنى اميه و بنى هاشم مى گردد.

    4- يزيد بن معاويه فردى است كه نظير ندارد! به جانم سوگند، افتخار شما به يزيد بيشتر از افتخار يزيد به شماست !

    5- يزيد كسى است كه به بركت سيماى او از ابر طلب باران مى شود!

    آن گاه سكوت نمود و كنار نشست .

    امام حسن پس از اينكه حمد و ثناى خداى را بجاى آورد به مروان فرمود:

    اما در مورد مهريه ، ما هرگز در تعين مهريه براى دختران و بستگان پيغمبر از سنت آن حضرت (34) تجاوز نمى كنيم .

    و در مورد اداى قرض هاى پدرش ؛ چه وقت زن هاى ما قرض هاى پدرانشان را داده اند كه چنين مطلبى پيشنهاد شود!

    درباره صلح دو طايفه بايد بگويم : ((فانا عاديناكم لله و فى الله فلانصالحكم للدنيا))

    ((دشمنى ما با شما، براى خدا و در راه خدا است ، بنابراين براى دنيا با شما صلح نمى كنيم .))

    در مورد اينكه افتخار ما به وجود يزيد بيشتر از افتخار يزيد به ما است ، اگر مقام خلافت بالاتر از مقام نبوت است ، ما بايد بر يزيد افتخار كنيم و اگر مقام نبوت بالاتر از مقام خلافت است او بايد به وجود ما افتخار كند.

    اما اينكه گفتى به بركت چهره يزيد، از ابر طلب باران مى شود، اين مقام فقط به محمد و خاندان محمد صلى الله عليه و آله وسلم منحصر است كه از بركت چهره نورانى آنان طلب باران مى شود.

    صلاح ما اين است كه دختر عبدالله را به ازدواج پسر عمويش قاسم بن محمد بن جعفر در آوريم و من هم اكنون او را به ازدواج قاسم در آوردم ، و مهريه اش را زمين مزروعى كه در مدينه دارم قرار دادم … همين زمين مزروعى زندگى آنان را تاءمين مى كند و ديگر نيازى به ديگران نيست .

    مروان گفت :

    - اى بنى هاشم ! آيا اين گونه با ما رو به رو مى شويد و به سخنان ما پاسخ مى دهيد و صريح كارشكنى مى كنيد؟

    امام حسن عليه السلام فرمود:

    - آرى ! هر يك از اين پاسخ ‌ها، در برابر هر يك از مواد سخنان شما است .

    مروان از گرفتن جواب مثبت ، ماءيوس شد و ماجرا را در ضمن نامه اى براى معاويه ، نوشت .

    معاويه گفت :

    - ما از ايشان خواستگارى كرديم ، جواب منفى به ما دادند، ولى اگر آنان از ما خواستگارى كنند، جواب مثبت خواهيم داد!(35)

    33- بعضى روايت هاى نام اين دختر را ام كلثوم و به جاى امام حسن (ع ) امام حسين (ع ) ذكر كرده اند.

    34- 400 يا 450، به نقلى 500 درهم است .

    35- بحار، ج 44، ص 119، 120

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شجاع تر از پسر على عليه السلام !   ...

    در جنگ جمل ، حضرت على عليه السلام فرزندش محمد حنفيه را طلبيد و نيزه خود را به او داد و فرمود:

    - با اين نيزه به سپاه دشمن حمله كن !

    محمد حنيفه نيزه را گرفت و به دشمن حمله كرد، گروهى از سپاه دشمن جلوى او را گرفتند، او نتوانست پيش روى كند، به عقب برگشت و به خدمت پدر رسيد. در اين هنگام ، امام حسن عليه السلام نيزه را گرفت و به سوى دشمن شتافت . پس از مدتى ، با نيزه اى خون آلود نزد پدر آمد. هنگامى كه محمد حنفيه آن شجاعت را از امام عليه السلام مشاهده كرد، بر اثر احساس شكست ، سرخ و سرافكنده شد. حضرت على عليه السلام به او فرمود:

    - ناراحت نباش ! او پسر پيامبر و تو پسر على هستى !(32)

    32- بحار، ج 43، ص 345

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      غلام تيزهوش   ...

    يكى از غلامان امام حسن عليه السلام خلافى را مرتكب شد. حضرت قصد داشت او را مجازات كند. غلام براى خلاصى از تنبيه ، اين آيه را خواند و گفت :

    سرورم ! ((الكاظمين الغيظ.(28)))

    حضرت فرمود:

    - خشم خودم را فرو خوردم .

    غلام گفت :

    مولايم ! ((والعافين عن الناس .(29)))

    حضرت فرمود:

    - از گناه تو در گذشتم .

    غلام در آخر گفت :

    - ((والله يحب المحسنين .(30)))

    حضرت فرمود: تو را آزاد كردم و دو برابر آنچه پيشتر از من مى گرفتى براى تو مقرر مى سازم !(31)

    28- فرو خورندگان خشم .

    29- عفو كنندگان مردم .

    30- خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

    31- بحارالانوار، ج 43، ص 352

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      خنده و گريه فاطمه عليهاالسلام   ...

    عايشه - همسر پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم - اظهار مى كند:

    فاطمه شبيه تر از هر كسى به رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم بود. هنگامى كه به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم مى رسيد، حضرت با آغوش باز از او استقبال مى كرد و دست هايش را مى گرفت و در كنار خود مى نشاند، و هرگاه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بر فاطمه عليهاالسلام وارد مى شد، ايشان برمى خاست و دست هاى حضرت را با اشتياق مى بوسيد.

    آن زمان كه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم در بستر مرگ آرميده بود، فاطمه عليهاالسلام را به طور خصوصى پيش خود خواند، و آهسته با وى سخن گفت ، كمى بعد فاطمه عليهاالسلام را ديدم كه گريه مى كرد! سپس پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم بار ديگر با او آهسته صحبت كرد. اين بار، فاطمه عليهاالسلام خنديد! با خود گفتم :

    اين نيز يكى از برترى هاى فاطمه عليهاالسلام بر ديگران است كه هنگام گريه و ناراحتى توانست بخندد.

    علت را از فاطمه عليهاالسلام پرسيدم ، فرمود:

    - در اين صورت اسرار را فاش ساخته ام و فاش كردن اسرار ناپسند است .

    پس از آنكه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رحلت كرد، به فاطمه عليهاالسلام عرض كردم :

    - علت گريه و سبب خنده شما در آن روز چه بود؟

    در پاسخ فرمود:

    - آن روز، پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم نخست به من خبر داد كه از دنيا مى رود، گريه كردم ! سپس به من فرمود: تو اولين كسى هستى كه از اهل بيتم به من مى پيوندى ، لذا شاد شدم و خنديدم !(27)

    27- بحار، ج 43، ص 25

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      الجار ثم الدار!   ...

    امام حسن عليه السلام مى فرمايد:

    مادرم زهرا عليهاالسلام را در شب جمعه ديدم تا سپيده صبح مشغول عبادت و ركوع و سجود بود و مؤ منين را يك يك نام مى برد و دعا مى كرد، اما براى خودش دعا نكرد عرض كردم :

    - مادر جان چرا براى خودتان دعا نمى كنيد؟

    فرمودند:

    - فرزندم اول همسايه ، بعد خويشتن ! (الجار ثم الدار!)(26)

    26- بحارالانوار، ج 43، ص 81 و ج 89، ص 313 و ج 93، ص 388 با كمى تفاوت .

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      برترى علمى حضرت فاطمه عليهاالسلام و ارزش علم   ...

    دو نفر زن ، كه يكى مؤ من و ديگرى از دشمنان اسلام بود، در مطلبى دينى با هم اختلاف نظر داشتند.

    براى حل اختلاف ، محضر حضرت فاطمه عليهاالسلام رسيدند و موضوع را طرح كردند.

    چون حق با زن مؤ من بود، حضرت فاطمه عليهاالسلام گفتارش را با دليل و برهان تاءييد كرد و بدين وسيله زن مؤ من بر زن دشمن پيروز گشت و از اين پيروزى خوشحال شد.

    حضرت فاطمه عليهاالسلام به زن مؤ من فرمود:

    فرشتگان خدا بيشتر از تو شادمان گشتند و غم و اندوه شيطان و پيروانش ‍ نيز بيشتر از غم و اندوه زن دشمن مى باشد.

    امام حسن عسكرى عليه السلام مى فرمايد:

    ((در عوض خدمتى كه فاطمه به اين زن مؤ من كرد، بهشت و نعمت هاى بهشتى اش را هزار هزار برابر آنچه قبلا تعيين شده بود، قرار دهيد و همين روش را درباره هر دانشمندى كه با علمش مؤ منى را تقويت كند - كه بر معاندى پيروز گردد - مراعات كنيد و ثوابش را هزار هزار برابر قرار دهيد!))(25)

    25- بحار، ج 2، ص 8

    موضوعات: داستانهاى بحارالانوار  لینک ثابت



     [ 11:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.