حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 1616
  • دیروز: 6214
  • 7 روز قبل: 8138
  • 1 ماه قبل: 17486
  • کل بازدیدها: 2487614





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • آوا
  • زفاک
  • ریحانه مقدم
  • زینب هنرمند
  • مریم دائی چینی


  •   میلاد کریم اهل بیت   ...

     

    السلام علیک یا حسن المجتبی

    السلام علیک یا صاحب الزمان

    فرخنده میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام را به امام عصر صاحب الزمان(عج)و مقام معظم رهبری و تمامی شما عاشقان بقیع تبریک می گوییم

    میلاد امام حسن مجتبی مبارک باد

     

    با غم عشق تو تا یار،دل زار من است      بهتر از خلد برین،گوشه‌ی بیت الحزن است

    نه غم حور و نه اندیشه‌ی جنت دارم      از زمانی که مرا بر سر کویَت وطن است

    قصه‌ی عشق من و حُسن تو ای مایه‌ی ناز     نُقل هر مجلس و زینت ده هر انجمن است

    بعد از این یاد،کس از لیلی و مجنون نکند      حُسن اگر حُسن تو و عشق اگر عشق من است

    تویی آن یوسف ثانی،که ز یک جلوه‌ی حُسن       محو دیدار تو،صد یوسفِ گل پیرهن است

    از پی دیدن رخسار تو موسای کلیم        سال ها بر سر کویَت به عصا تکیه زن است

    آدم و نوح وسلیمان و مسیحا و خلیل       همه را مِهر ولای تو،به گردن رَسَن است

    خَلق گویند:بگو دلبر و معشوق تو کیست       که تو را در غم او این همه رنج و مِحَن است

    چه بگویم که نَم از یَم نتوان وصف کند        دُرّه را ذَرّه نداند،چه بها و ثمن است

    به مدیحش نتوان گفت که آن ماه جبین       سر و سیمین بدن و خسرو شیرین سخن است

    ثمر باغ رسالت،گُهر بحر وجود     والی مُلکِ ولایت،ولی مُؤتمن است

    اولین سِبط و دوم حجت و سِیّم سالار     چارمین عصمت حق و یکی از پنج تن است

    نام نامیش حسن،خُلق گرامیش حسن      پای تا فرق حسن بلکه حسن در حسن است

    روی حسن،موی حسن،بوی حسن،خوی حسن      یک جهان جوهرحُسن‌است‌که‌ دریک‌بدن‌است

    «ذاکر»از مدح همه خَلق،فرو بسته زبان        لیک در مدح حسن طوطی شکّر شکن است

     

    موضوعات: میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [دوشنبه 1395-03-31] [ 08:33:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شعر ولادت امام حسن علیه السلام   ...

     

     

    عیدها باشد مبارک ویژه در ماه صیام

    چونکه طالع میشود در نیمه اش ماه تمام


    ماه رخسار حسن (ع)فرزند دلبند علی(ع)

    سبط خیرالمرسلین ختم رسل فخر انام


    طرفه غوغایی پدید آید میان مرد و زن

    سوم هجرت مدینه نیمه ماه صیام


    بوالحسن گردد پدر زهرا شود مادر بلی

    فرخا بر این پدر طوبی بر این فرخنده مام


    راز اعطیناک کوثر بر نبی (ص) ظاهر شود

    آشکاراتر شود معموره دین را قوام


    گلبن باغ رسالت نوگلی آرد ببار

    وز بهشت آروز نوباوه ای آرد پیام


    اولین فرزند حیدر،ثانی اثنین رسول(ص)

    در جمال و در کمال و در نشست و در خرام


    مظهر آیات رب، آرام جان فاطمه(ع)

    نور چشم مصطفی بر مرتضی قائم مقام


    دره التاج شرف،دردانه بحر وجود

    گوهری پیچیده در زیبا حریری سبزه قام


    داد آن قتداقه را اسماء چوبردست نبی(ص)

    حضرتش بوسید و پس او را حسن بنهاد نام


    نام نیکویش حسن رویش حسن خویش حسن

    پای تا سر حسن و زیبایی در آن دُرج کلام


    منبع جود و سخا در پای علم و معرفت

    شبِه احمد(ص) شِبِل حیدر،شاه دین، دوم امام


    خادم درگاه او میکال و دربان جبرئیل

    موسی عمران شبان و یوسف کنعان غلام


    بود میلادش چو در ماه مبارک زین سبب

    گشت شهر الله اعظم نام این مه ز احترام


    هر چه در مدحش بیان سازم ندارد انتها

    وآنچه در وصفش نویسم کی پذیرد اختتام


    نیست مطرح صلح او خوشتر و یا جنگ حسین (ع)

    مصلحت ابقای دین است از قعود و قیام


    کَلهم من نور واحد چارده معصوم پاک

    بر روان پاکشان یکسر تهیات و سلام


    باری این برنامه بر نام حسن چون شد شروع

    ختم سازم هم بنام او زهی حسن الختام


    باد میمون و مبارک بر همه میلاد او

    دشمنانش دل غمین و دوستانش شادکام


    سفت (دریا) گوهری در مدحش امانابسود

    گفت شعری لیک در معنا و صورت ناتمام


    منبع:

    طوفان دریا، دیوان اشعار سیدرضا بهشتی نژاد، اصفهان، چهارباغ، 1383، صص42-43.

    موضوعات: میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 11:04:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قصیده مرحوم ثقفی ره (پدر خانم امام خمینی) در وصف امام حسن علیه السلام   ...


    قصیده مرحوم ثقفی ره (پدر خانم امام خمینی) در وصف امام حسن علیه السلام

     

    باز ببستان مگر باد بهارى وزيد
    كز اثرش گل شكفت لاله و نسرين دميد

    بلبل و صلصل نگر گشته ز هر سو پديد
    زاغ و زغن يكسره شد ز نظر ناپديد

    لادن و ميمون شده زينت صحن چمن
    رونق طرف دمن زرد گل و شنبليد

    قمرى و كبك و هزار سيره و كوك و و سار
    نغمه سرا صد هزار با دف و چنگ و نشيد

    شيخ برو از برم نقل و روايت ببر
    ساقى مهوش بيا نقل بيار و نبيد

    شاهد منظور من دلبر مخمور من
    وقت تعلّل گذشت فصل گل و مل رسيد

    موسم عيش است و نوش وقت نوا و خروش
    ميرسد از گل سروش رخت ببستان كشيد

    سوسن آزاد بين گشته سراپا زبان
    تا دهد از مقدمت بر گل و ريحان نويد

    سرو ببين كز غمت چون متمايل شده
    در رهت از انتظار چشم شكوفه سفيد

    ز هجر رويت نگر لاله شده داغ دار
    غنچه ز رشك لبت جامه به تن بردريد

    بهر نثار رهت ابر گهر بار شد
    فرش زمرّد نگار باد صبا گستريد

    پاى به گلشن بنه خواب ز نرگس ببر
    تاب بسنبل بده رونق گل كن مزيد

    در چمن آنگه خرام نغمه سرا شاد كام
    نيمه ماه صيام آمد و عيد سعيد

    سبط رسول هدى شبل ولىّ خدا
    زاده خير النّسا رخت به دنيا كشيد

    وجه حسن شد پديد دين خدا شد سديد
    روح به تن‏ها دميد حزن ز دل‏ها رميد

    گاه در آغوش خويش فاطمه‏اش جاى داد
    گاه بدوش نبى منزل و مأوى گزيد

    بهر يكى بوسه كز شرف به پايش زند
    پشت فلك شد دو تا قامت گردون خميد

    در بر اهل كمال مسلّم است اين مقال
    كه دفتر مدح او است كلام ربّ مجيد

    معنى و اللّيل شد ز موى او آشكار
    مقصد و الشّمس گشت ز طلعت او پديد

    نيست مگر لطف او بيان جنّات عدن
    نيست بجز قهر او مئال بأس شديد

    بهر وجودش خداى خلق نمود اين سراى
    شش جهت و پنج حسّ هفت فلك آفريد

    ز تيغ او وقت جنگ دين خدا شد قويم
    ز حلم او گاه صلح شرع پيمبر سديد

    جايگه دشمنش قعر جحيم است و بس
    و ليك مهرش بود قفل جنان را كليد

    عزّت دارين برد حرمت جاويد يافت
    هر كه دمى از شرف در كنفش آرميد

    لطف نما يك نظر بحال زارم نگر
    كه دست عصيان ببر جامه تقوى دريد

    سزد بحشر ار شوى شفيع اين مستمند
    كه در جهان مأمنى غير حريمت نديد

    ز مدح لعلت بسى درّ عدن بخش كرد
    ز وصف مويت همى مشك ختن پروريد

    تا ز طمع مرد را است جامه ذلّت ببر
    تا ز قناعت بشر باوج عزّت رسيد

    باد عدويت بدهر خوار و ذليل و عليل
    محبّ جاهت مدام شاد و عزيز و سعيد

    محمّد از مدحتت روان جاويد يافت
    نفخه روح القدس چون بمشامش رسيد

     

    منبع:

    تفسیر روان جاوید،ثقفی تهرانی، انتشارات برهان،ج5،صص472-474

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 10:56:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شعر/ استاد سازگار/ میلاد امام حسن(ع)   ...


    موضوع: میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام

    شاعر: استاد غلامرضا سازگار

     

    سروده:

    بحر رحمت را یکدانه گُهر پیدا شد

    نخل عصمت را پاکیزه ثمر پیدا شد

    مژده یاران که شب نیمه ی ماه رمضان

    قرص خورشید به هنگام سحر پیدا شد

    عاشقان قدر بدانید که پیش از شب قدر

    بیت قرآن را قرآن دگر پیدا شد

    امشب از اهل سموات ندائی بر خاست

    که در آغوش زمین قرص قمر پیدا شد

    دامن ماه خدا، چشم محمّد روشن

    علی و فاطمه را نور بصر پیدا شد

    دامن فاطمه شد سبز به میلاد حسن

    صلوات همه بر حُسن خداداد حَسن

    رمضان! قدر بدان ماه تمامت آمد

    رحمت واسعه در سفره ی عامت آمد

    “چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی”

    آن شب قدر که خورشید به بامت آمد

    مه رحمت، مه توبه، مه غفران، مه نور

    که زهرا اختر تابنده، سلامت آمد

    بانگ تکبیر برآور که خدا چهره گشود

    سرِ تسلیم فرود آر، امامت آمد

    روزه دار! ار ندهی دل به تولاّی حسن

    با خبر باش که این روزه حرامت آمد

    خوش ترین ذکر در این ماه، ثنای حسن ست

    مهر این روزه ی سی روزه ولای حسن ست

    موضوعات مطلب :
    اشعار میلاد امام حسن مجتبی(ع)

    منبع: http://yahasan.ir/

    موضوعات: میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 10:37:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ امام به ولید بن عقبه   ...

    سوگند به خدا ای ولید [373] تو را بر دشمنی با پدرم علی علیه‌السلام ملامت و سرزنش نمی‌کنم، زیرا پدرم تو را به جهت شرب خمر هشتاد تازیانه زد، آن گاه که در نماز صبح با حالت مستی حاضر شدی و نماز جماعت گزاردی و گفتی آیا می‌خواهید زیادتر بخوانم؟!

    حطیئه شاعر عرب درباره‌ات گفت:

    «بامدادان حطیئه به هنگام نماز صبح دید ولید را که بعد از نماز در حالت مستی عذرخواهی می‌کند و می‌گوید: نماز فجر را خواندم، آیا زیاده بخوانم برای شما؟ در حالی که نمی‌داند، چرا می‌خواهد نماز زیادتر بخواند و اگر مردم می‌پذیرفتند، نماز صبح او از ده رکعت تجاوز می‌کرد…» [374].

    ای ولید! پدرم علی عقبه را در پیشگاه پیامبر، در جنگ بدر به منظور اجرای فرمان خداوند کشت، چرا تو سب نکنی؟! خدای متعال در ده جای قرآن علی را مؤمن خطاب کرده و تو را فاسق نامیده است آن جا که فرمود:

    «أفمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لا یستوون [375]؛ آیا آن کس که مؤمن است، مانند کسی است که فاسق است؟ هرگز آن‌ها برابر نیستند.» و نیز فرمود: «ان جاءکم فاسق بنبأ فتبینوا أن تصیبوا قوما بجهالة فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین [376]؛ چنانچه فاسقی برای شما خبری نقل کرد، بررسی کنید، زیرا در صورت اعتماد به او با نادانی و جهل روبه‌رو خواهید گشت و همگی بر این اعتماد، نادم و پشیمان خواهید شد.»

    حسان بن ثابت درباره‌ی تو و پدرم علی علیه‌السلام چنین سروده است:

    «خداوند بزرگ در قرآن علی علیه‌السلام را در کفه ایمان و ولید را در کفه کفر قرار داده و فرموده: هرگز مؤمنی که خدایش را عبادت کرده، به مانند فاسق جنایتکار نیست. ولید به زودی در قیامت احضار خواهد شد و در برابر کارهای کفرآمیزش قرار خواهد گرفت و علی علیه‌السلام که مجسمه ایمان است برای پاداش نیک خواهد آمد، به علی بهشت واگذار می‌گردد، لیکن ولید به جزای کردارش خوار و ذلیل خواهد شد» [377].

    ای ولید! تو را به قریش چه کار؟! تو مردی درشت و شکم‌گنده‌ای از قبیله‌ی صفوریه، به خدا سوگند! عمرت از آن کسی که می‌گویند پدر تو است زیادتر است.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



    [یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ امام به عمرو بن عاص   ...

    آن گاه امام علیه‌السلام رو به او کرده فرمود: اما تو ای عمرو بن عاص که پست‌ترین و فرومایه ترین آنانی، تو سگی هستی که پنج نفر از مردان قریش ادعای پدری تو را دارند [369] و در میان آن پنج نفر، کسی که نژادش از همه پست‌تر و جایگاه اجتماعی‌اش از همه فرومایه‌تر بود، بر سایرین غلبه یافت و تو را به خود نسبت داد و بدین گونه تو بر بستری مشترک به دنیا آمدی. پدر تو (عاص) همان کسی است که با صراحت خود را دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله خواند و آن حضرت را «أبتر» نامید، آن گاه این آیه نازل گردید که:

    «ان شانئک هو الأبتر [370]؛ همانا دشمن و بدخواه تو ای پیامبر، بی‌دودمان است.»

    تو خود در تمام جنگ‌ها رویاروی با پیامبر صلی الله علیه و آله جنگیدی، در مکه او را آزردی و به وی سخنان زشت گفتی و بر او مکر و حیله نمودی. تو از سرسخت‌ترین مردمی بودی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را در مکه‌ی معظمه دروغگو خواندند و با وی دشمنی ورزیدند. تو همان کسی هستی که برای بازگرداندن جعفر طیار و همراهانش از

    حبشه به نزد نجاشی رفتی و چون نجاشی خواسته‌ی تو را برنیاورد و خدای یگانه تو را ناامید بازگرداند، از دوست و همراه خویش - عمارة بن ولید - نزد نجاشی بدگویی کردی و رابطه پنهانی وی را با کنیز حبشی برملا ساختی، ولی نجاشی هر دو شما را رسوا نمود. تو در زمان جاهلیت و در دوره‌ی اسلام با بنی‌هاشم دشمنی داشتی و رسول خدا صلی الله علیه و آله را در شعری هفتاد بیتی هجو کردی که پیامبر صلی الله علیه و آله در این مورد فرمود:

    «اللهم انی لا أحسن الشعر و لا ینبغی لی أن أقوله فالعن عمرو بن العاص بکل بیت [ألف] لعنة؛ پرودگارا! من زیبا شعر نمی‌گویم و سزاوار نیست که شعر بگویم، پس لعنت فرست عمرو بن عاص را در مقابل هر بیتی هزار مرتبه [که در آن قصیده‌ای که علیه من سروده است].»

    اما آنچه را که درباره‌ی عثمان گفتی، تو کسی هستی که برای عثمان در این دنیا آتشی بر افروختی و خود به فلسطین گریختی، آن گاه که خبر کشته شدنش را دریافتی، گفتی من ابوعبدالله هستم که چون زخمی را بیابم با انگشتم آن را می‌شکافم و به خون می‌آورم، سپس به معاویه پیوستی و دینت را به دنیایت فروختی.

    آری، ما تو را، نه درباره‌ی کینه‌توزی‌ات سرزنش می‌کنیم و نه درباره‌ی دوستی‌ات مؤاخذه؛ به خدا سوگند! تو نه عثمان را از روی دوستی یاری کردی و نه هنگامی که کشته شد به خاطر مظلومیتش خشمگین گشتی. تو دشمن بنی‌هاشم در دوره‌ی جاهلیت و اسلام بودی و هستی.

    وای بر تو ای عمروعاص! آیا فراموش کرده‌ای شعری را که به هنگام حرکت به سوی نجاشی سرودی؟ فراموش کرده‌ای، همان شعری را که در بدگویی از بنی‌هاشم در آن چیزی را فروگذار نکردی؟

    این سخن تو است که: دخترم پیوسته می‌پرسد به کجا می‌روی و چرا مقصدت معلوم نیست؟ به او می‌گویم: مرا واگذار که من می‌خواهم برای بدگویی

    از جعفر بن ابی‌طالب به حبشه نزد نجاشی روم و در حضور وی به جعفر و همراهانش بدگویی کنم… و در آخر آن اشعار گفتی:

    و لا أنثنی عن بنی‌هاشم

    بما اسطعت فی الغیب و المحضر

    و عن عایب اللات لا أنثنی [371]

    و لولا رضی اللات لم تمطر [372].

    «من هرگز از بنی‌هاشم دست‌بردار نیستم و تا بتوانم در پنهان و آشکارا ستیز و دشمنی می‌نمایم. زشتی‌ها و معایب بت لات در سخنان او مرا از خود دور نمی‌کند، زیرا اگر نبود خشنودی لات باران نمی‌بارید.»

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پیش گویی‌های امام مجتبی   ...

    سپس از شهدای بنی‌هاشم و کشته‌های آینده‌ی بنی‌امیه خبرداد و فرمود:

    قسم به جان خودم، به شهادت می‌رسند از بنی‌هاشم نوزده نفر و سپس سه نفر دیگر و از بنی‌امیه کشته می‌شوند نوزده نر و نیز نوزده نفر دیگر، همگی در جایگاه واحدی خواهند بود. بعد ازآن، مقدار زیادی از بنی‌امیه کشته می‌شوند که تعداد آن‌ها را خدا می‌داند، پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

    «اذا بلغ ولد الوزغ ثلاثین رجلا أخذوا مال الله بینهم دولا و عباده خولا و کتابه دغلا فاذا بلغوا ثلاثمائة و عشرا حققت علیهم اللعنة و لهم سوء الدار، و اذا بلغوا أربعمائة و خمسة و سبعین کان هلاکهم أسرع من لوک تمرة؛ آن گاه که تعداد فرزندان وزغ (بنی‌امیه) [368] به سی تن مرد برسد، اموال الهی را در سلطه‌ی خود درمی‌آورند و هر کدام مقداری را حیف و میل کنند و بندگان خدا - صاحبان حقیقی آن‌ها - را ارزشی قائل نباشند و هرگاه تعدادشان به 310 نفر برسد باید آنان را لعن و

    نفرین نمود - لعن و نفرینشان واجب است - و وقتی شمارشان به 475 نفر برسد، به سرعت به نابودی خواهند گرایید، همچون جویده شدن خرما، بلکه سریع‌تر.»

    امام مجتبی علیه‌السلام سخنان خود را چنین ادامه داد:

    پیامبر صلی الله علیه و آله مطالب فوق را در مورد وزغ (بنی‌امیه) می‌فرمود که حکم بن ابی‌العاص وارد شد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: آهسته سخن بگویید تا مطالب شما را وزغ (حکم بن ابی‌العاص) نشنود.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پاسخ به عمرو بن عثمان بن عفان   ...

    ای پسر عثمان! با آن حماقت و نادانی که در ذات تو است، قدرت فهم و کشف امور سیاسی را در تو نمی‌بینم. تو به همراه این جماعت حیله‌گر، همانند پشه‌ای می‌مانی که بر روی نخل خرما نشست و گفت: محکم بایست که می‌خواهم از روی تو فرود آیم. نخل در پاسخ گفت: من هرگز ورود و نشست تو را متوجه نشدم تا فرود آمدنت بر من گران آید. ای پسر عثمان! هم‌اکنون من توجه نداشتم که تو با ما دشمنی، تا موضع‌گیری‌ات بر ما سخت آید و اینک بشنو پاسخ آنچه را که مطرح نمودی. آیا دشنام و سب تو نسبت به علی علیه‌السلام از جهت

    [صفحه 236]

    نقصان و کمبودی است که در حسب و نسب علی علیه‌السلام بود یا از ناحیه‌ی جدایی او با پیامبر صلی الله علیه و آله است و آیا به خاطر ضرری است که وی بر اسلام وارد کرد یا به جور و ستم حکمی نمود و یا به خاطر تمایل آن حضرت به دنیا بوده است؟! هرکدام را که مطرح کنی، چیزی غیر از کذب و دروغ نگفته‌ای.

    و اما آنچه را که درباره‌ی کشتگان بنی‌امیه در جنگ بدر مطرح کردی که نوزده نفر از آن کشته‌ها بر ذمه و عهده‌ی ماست، ادعایی دروغ است، زیرا آنان را خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله کشت و به حکم خداوند نابود شدند.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      سوابق ننگین معاویه و خاندان ابی سفیان   ...

    شما را به خدا سوگند! آیا نمی‌دانید که پیامبر صلی الله علیه و آله کسی را سراغ معاویه فرستاد تا او نامه‌ای را برای قبیله بنی خزیمه بنویسد، آن گاه که خالد بن ولید آسیبی بر بنی خزیمه وارد کرده بود، وقتی آن شخص محضر پیامبر بازگشت، گفت او مشغول خوردن است و این رفت و بازگشت سه بار تکرار شد - [تأخیر معاویه بی‌توجهی به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود] که پیامبر صلی الله علیه و آله به خشم آمد و فرمود: «اللهم لا تشبع بطنه؛ پروردگارا! شکم معاویه را هرگز سیر مگردان.»

    سوگند به خدا! ای معاویه دعای پیامبر صلی الله علیه و آله درباره‌ی تو مستجاب گردید و تو به این شکم‌پرستی و پرخوری تا روز قیامت مبتلا خواهی بود، بدانید آنچه را می‌گویم حق است. آن گاه طرف سخن خود را معاویه قرار داد و چنین ادامه سخن داد:

    اما تو ای معاویه! پدرت در روز نبرد أحزاب بر اشتری قرمز رنگ سوار بود و مردم را به جنگ علیه مسلمانان تشویق می‌نمود، در حالی که تو شتر را می‌راندی و برادرت عتبه که اینک در این مجلس حاضر است، مهار شتر را می‌کشید، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین دید، بر هر سه شما نفرین نمود که: «خدایا! سواره، راننده و مهار گیرنده را از رحمت خود دور گردان!»

    معاویه! آیا فراموش کرده‌ای که چون پدرت تصمیم گرفت اسلام بیاورد، تو در حالی که او را مخاطب خویش قرار داده بودی، اشعاری را خواندی و او را از اسلام آوردن باز داشتی؟ [366].

    و اما شما ای گروه (حامیان معاویه) به خداوند سوگندتان می‌دهم: آیا به یاد نمی‌آورید روزی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله در هفت جا بر ابوسفیان لعنت کرد؛ کسی از شما می‌تواند آن را انکار کند؟! آن‌ها عبارتند از:

    الف) روزی که در خارج مکه نزدیکی طائف در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله قبیله‌ی بنی‌ثقیف را به اسلام دعوت می‌کرد، پدرت پیش آمد و به پیامبر صلی الله علیه و آله ناسزا گفت. آن حضرت را دیوانه و دروغگو خواند و حتی می‌خواست بر آن حضرت حمله کند که در آن روز خدا و پیامبرش بر ابوسفیان لعنت فرستادند.

    ب) آن هنگام که کاروان قریش از شام می‌آمد و پیامبر صلی الله علیه و آله می‌خواست آنان را در برابر اموالی که از مسلمانان گرفته بودند، توقیف کند، ولی ابوسفیان کاروان را از بیراهه به سوی مکه برد و جنگ بدر را به راه انداخت و رسول گرامی صلی الله علیه و آله او را لعن و نفرین نمود.

    پ) در روز جنگ احد آن گاه که پیامبر صلی الله علیه و آله بر فراز کوه بودند و فریاد می‌زدند: «الله مولانا و لا مولی لکم؛ خداوند ولی ماست و شما را ولی و سرپرستی نیست». ابوسفیان نعره می‌زد: «اعل هبل، ان لنا العزی و لا عزی لکم؛ برافراشته باد بت هبل، ما بت عزی داریم و شما چنین بت عظیمی ندارید». در آن جا خداوند و فرشتگان و انبیا و مؤمنان بر او لعن و نفرین فرستادند.

    ت) در جنگ احزاب نیز پیامبر صلی الله علیه و آله بر او لعن کرد.

    ث) در روز صلح حدیبیه که ابوسفیان به همراه قریش راه را بر مسلمانان بست و آنان را از انجام فریضه‌ی حج محروم نمود، پیامبر صلی الله علیه و آله بر رهبر مشرکین و پیروانش لعنت کرد. به آن حضرت گفتند: آیا امید اسلام به هیچ یک از آنان را نداری؟ فرمود: این لعنت بر مؤمنان از فرزندان آن‌ها نمی‌رسد و اما زمامداران شان هرگز روی رستگاری را نخواهند دید.

    ج) در جنگ حنین ابوسفیان کفار قریش و هوازن را جمع کرد و عیینه، قبیله‌ی غطفان و عده‌ای از یهود را گرد آورد، خداوند شر ایشان را دفع کرد. ای معاویه! تو مشرک بودی، پدرت را یاری می‌کردی و علی علیه‌السلام بر دین پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت قدم بود.

    چ) روز ثنیه که یازده نفر به همراهی ابوسفیان کمر به قتل پیامبر صلی الله علیه و آله بسته بودند (شش نفر از بنی‌امیه و پنج نفر از دیگر افراد قریش)، آن حضرت آنان را لعن و نفرین نمود.

    امام حسن علیه‌السلام بار دیگر رو به شرکت‌کنندگان در مجلس نمود و فرمود:

    شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که ابوسفیان بعد از بیعت مردم با عثمان به خانه‌ی وی رفت و گفت: برادرزاده! آیا غیر از بنی‌امیه، کس دیگری در این جا هست؟ عثمان جواب داد: نه. گفت: ای جوانان بنی‌أمیه! خلافت را مالک شوید و همه‌ی پست‌های اساسی آن را به دست گیرید، سوگند به کسی که جانم در دست اوست، نه بهشتی وجود دارد و نه جهنمی!

    ای مردم! آیا نمی‌دانید بعد از بیعت مردم با عثمان، ابوسفیان دست برادرم حسین علیه‌السلام را گرفت و به سوی قبرستان بقیع غرقد [367] برد و در آن جا به آواز بلند فریاد برآورد: ای اهل قبرستان! شما با ما بر سر حکومت و خلافت جنگیدید و

    امروز بدنتان در زیر خاک پوسیده است و کار حکومت در دست ماست. حسین علیه‌السلام خطاب به او فرمود: ابوسفیان! عمری بر تو گذشته، صورتت زشت باد، سپس دست خود را کشید و به سوی مدینه آمد. اگر نبود نعمان بن بشیر، چه بسا ابوسفیان حسین علیه‌السلام را نابود کرده بود.

    ای معاویه! این است کارنامه‌ی ننگین زندگی تو و پدرت، آیا جوابی داری؟ عمر بن خطاب تو را والی شام نمود و تو خیانت کردی، در پی او عثمان آن حکم را تنفیذ کرد، باز تو او را در دهان مرگ انداختی. از این هر دو بالاتر و عظیم‌تر این که به خود جرأت دادی و با جسارت و پررویی در برابر خدا ایستادی و با علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام مخالفت کردی! تو خوب می‌شناختی فضایل و کمالات و سابقه علی علیه‌السلام را در اسلام و می‌دانستی او بر تو و امثال تو برتری دارد. تو مردم نادان را برانگیختی و آنان را به معرکه‌ی جنگ آوردی و با مکر و حیله خونشان را بر زمین ریختی و این‌ها ثمره‌ی تلخ ایمان نداشتن تو به معاد و نترسیدنت از عقاب الهی است.

    ای معاویه! آن گاه که تو در قیامت پرونده‌ی عملت را به دست گیری وبه سوی دوزخ سرازیر گردی، علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام روانه‌ی بهشت خواهد شد.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اهمیت اهل بیت پیامبر   ...

    شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به هنگام احتضار و مرگ در حالی که اهل بیتش همگی جمع بودند، فرمود:

    «الله هؤلاء أهل بیتی و عترتی اللهم وال من والاهم و انصرهم علی من عاداهم و قال: انما مثل أهل بیتی فیکم کسفینة نوح من دخل فیها نجی و من تخلف عنها غرق؛ پروردگارا! این‌ها اهل بیت و عترت من هستند. خدایا! دوست بدار کسی را که

    دوست‌دار این‌هاست و یاری کن اینان را بر دشمنانشان و فرمود: اهل بیت من در میان شما همانند کشتی نوح هستند، هرکس بر آن وارد شد نجات پیدا کرد و هرکس سر برتافت غرق و نابود گردید.»

    شما را به خدا سوگند، آیا به یاد می‌آورید که اصحاب و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات آن حضرت، خلافت و جانشینی علی علیه‌السلام را تبریک گفتند؟ و باز فرمود: شما را به خدا: آیا می‌دانید که در میان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه‌السلام اولین کسی بود که خواسته‌های نفسانی خویش را بر خود حرام کرد و سپس آیات مبارکه‌ی ذیل نازل گشت:

    «یا أیهاالذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما أحل الله لکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین و کلوا مما رزقکم الله حلالا طیبا و اتقوا الله الذی أنتم به مؤمنون [365]؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاکی را که خداوند بر شما حلال کرده است حرام نکنید و از حد تجاوز ننمایید، زیرا خداوند متجاوزان را دوست نمی‌دارد. از نعمت‌های حلال و پاکیزه‌ای که خداوند بر شما روزی کرده است بخورید و از پروردگاری که به او ایمان آورده‌اید بپرهیزید.»

    علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام کسی بود که نسبت به زمان مرگ مردم آگاهی داشت، حقیقت احکام و قضایا را می‌دانست و تمیز دهنده‌ی حق و باطل بود، آگاهی به تنزیل و تأویل قرآن داشت و از تعداد انگشت شماری بود که خداوند سبحان آنان را مؤمن نامیده است که تعدادشان به ده نفر یا کمتر می‌رسید. تو ای معاویه و شما ای هواداران معاویه، کسانی هستید که رسول خدا صلی الله علیه و آله لعن و نفرینتان نمود و من گواهی می‌دهم که شما ملعونان (نفرین شدگان) پیامبر صلی الله علیه و آله هستید.

    موضوعات: حقایق پنهان  لینک ثابت



     [ 11:56:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم