حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 1632
  • دیروز: 1092
  • 7 روز قبل: 2006
  • 1 ماه قبل: 11408
  • کل بازدیدها: 2481400





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • یا کاشف الکروب
  • مسافر
  • anam


  •   نزدیک ترین نقطه به خدا   ...

     

     

     

    نزدیک ترین نقطه به خدا هیچ جای دوری نیست؛ نزدیک ترین نقطه به خدا نزدیک ترین لحظه به اوست، وقتی حضورش را درست توی قلبت حس می کنی، آنقدر نزدیک که نفـست از شوق التهاب بند می آید. آنقدر هیجان انگیز که با هیجان هیچ تجربه ای قابل مقایسه نیست. تجربه ای که باید طعمش را چشید…

    اغلب درست همان لحظه که گمان می کنی در برهوت تنها ماندی، درست همان جا که دلت سخت می خواهد او با تو حرف بزند، همان لحظه که آرزو داری دستان پر مهرش را بر سرت بکشد، همان لحظه نورانی که از شوق این معجزه دلت می خواهد تا آخر دنیا از ته دل و با کل وجودت اشک شوق بریزی و تا آخرین لحظه وجودت ببـاری…

    نزدیک ترین لحظه به خدا می تواند در دل تاریک ترین شب عمرِ ناخواسته تو و یــا در اوج بزرگ ترین شادی دلخواسته تو رخ دهد. می تواند درست همین حالا باشد و زیباترین وقتی که می تواند پیش بیاید همان دمی است که برایش هیچ بهانه ای نداری. جایی که دلت برای او تنگ است…

     

    زیباترین لحظه عمر و هیجان انگیزترین دم حیات همان لحظه باشکوهی است که با چشم خودت خدا را می بینی. درست همان لحظه که می بینی او با همه عظمت بی کرانش در قلب کوچک تو جا شده است. همان لحظه که گام گذاشتن او را در دلت احساس، و نورانی و متعالی شدن حست را درک می کنی…

     

    آن لحظه که می بینی آنقدر این قلب حقیر ارزشمند شده است که خدا با همه عظمت بی کرانش آن را لایق شمرده و برگزیده و تو هنوز متعجب و مبهوتی که این افتخار و سعادت آسمانی چگونه و از چه رو از آن تو شده است و این را همیشه به یاد داشته باش…
    ” هرگاه با دیگرانی خود را خط بزن و هرگاه با خدائی دیگران را “

     

     

    بودن را باور کن و تا زمانی که زنده هستی با عشق زندگی کن. لازمه عشق یک ارتباط عارفانه است پس به نیت قربت آماده شو، وضو بگیر و با تن پوشی از دعا و نیایش در محلی آرام، دلبستگی دنیوی را قطع کن و به هیچ چیز جز او نیــندیش…

     

    شماره بگیر و از ته قلب صدایش کن و او را به بزرگی و یکتا بودن یاد کن. می خواهی آسمان دلت آبی، و خورشید روشنگر زندگی ات باشد…؟ می خواهی زبان گلها را بدانی و راز خلقت را دریابی…؟ پس به او توکل کن، دست هایت را بالا ببر، وجودت را سرشار از عشق و تمنا کن و به او بگو دوستش داری و فقط او را می ستایی، از او کمک می جویی… بخواه که راه را به تو نشان دهد!

     

    خودت را گم کن، بگذار هیچ نقشی از تو بر زمین نماند، بال هایت را باز کن، به سوی معبود حقیقی پرواز کن. از او بخواه گاهی مواقع اختیار را از دست تو گرفته و به جایت تصمیم بگیرد. وقتی او را به بزرگی یاد کردی و در برابرش سر بر سجده نهادی، وقتی صدای ناله هایت به عرش کبریا رفت و قلبت تپید، قطرات اشک در چشمان زیبایت حلقه زد و گرمی اش را بر گونه هایت حس کردی، آن هنگام که در گفتن “ایاک نعبد و ایاک نستعین” دلت شکست و صدایت لرزید، بدان که گوشی را برداشته است و بشارت می دهد: بنده من، به من بگو چه می خواهی تا دعایت را اجابت نمایم. در این لحظه فرشته ها ناظر این همه شکوه و عظمت هستند. بدان که اگر به صلاح تو باشد همه چیز به تو عنایت می کند…

     

    دوست من دعا کن همیشه با تو در تماس باشد و اگر روزی یادت رفت زنگ بزنی، تو را بیدار کند و عبادت را در تو بپروراند. هر لحظه منتظر باش تا تو را در مسیر زندگی هدایت کند. تنها سعی کن برای چند لحظه به جز او همه چیز را فراموش کنی….

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [دوشنبه 1397-04-18] [ 12:54:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شعاع خورشید حقایق   ...

    شعاع خورشید حقایق

    نور امام صادق علیه السلام

    در آستانه شهادت آن امام همام ، این مصیبت بزرگ رو خدمت امام زمان روحی فداک و مقم معظم رهبری تسلیت عرض می کنم.

    امام صادق (علیه السلام) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر ارجمندش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. نام شریفش جعفر و لقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبدالله می باشد. شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد، و محل دفنش در قبرستان بقیع است.
    امام جعفر صادق (علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعی علمی آغاز و حوزه فکری و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند، در صفوف امت، افتتاح کرد و با تربیت شاگردانی دانشمند، ذخیره علمی بزرگی برای امت برجای گذاشت. بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زرارة بن اعین و … که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرتند. حرکت علمی او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود.
    جاحظ در مورد امام صادق (علیه السلام) می گوید:«امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.»هدف امام صادق (علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب اسلام و نیز ایستادگی در برابر امواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشی از انحراف حکومت بود.
    تلاش آن حضرت از طرفی مقابله با امواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسی عهد امویان و عباسیان بود که انحرافات عقیدتی آن، بیشتر معلول ترجمه کتاب های یونانی و فارسی و هندی و پدید آمدن گروه های خطرناک از جمله غلات و زندیقان و جاعلان حدیث و اهل رأی و متصوفه بود که زمینه های مساعد رشد انحراف را به وجود آورده بودند. امام (علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و با همه مناظره و مباحثه کرد و خطر افکارشان را برای ملت اسلام افشا نمود و از طرف دیگر، با تلاش های خستگی ناپذیر، مفاهیم عقیدتی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهی علمی را پراکند و توده های عظیم دانشمندان را به منظور آموزش مسلمانان مجهز ساخت.
    امام صادق (علیه السلام) مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مدینه محل تدریس خویش قرار داد و مردم، دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا می شتافتند و سؤالات گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت می نمودند. از جمله استفاده کنندگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس و ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی و سفیان ثوری و ابن عینیه و یحیی بن سعید و ایوب سجستانی و شعبة بن حجاج و عبدالملک جریح و دیگران بودند.
    امام صادق(علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکم منحرف پناه نبرند و از داد و ستد و همکاری با او خود داری کنند و به اصحاب و دوستان خود سفارش می کرد که در هر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نمایند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که دشمنان و مخالفان شان متوجه آن نشوند. آن حضرت مردم را بر آن می داشت تا در قیامی که زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) بر ضد دولت امویان کرده بود، پشتیبان زید باشند. هنگامی که خبر قتل زید به او رسید بسیار ناراحت شد و اندوهی عمیق به او دست داد و از مال خود به خانواده هر یک از یاران زید که با او در آن واقعه آسیب دیده بودند هزار دینار داد و نیز هنگامی که جنبش بنی الحسن (علیه السلام) شکست خورد، امام را حزن و اندوه فرا گرفت و سخت بگریست و مردم را مسؤول کوتاهی در برابر آن جنبش دانست. با این حال، آن حضرت از در دست گرفتن حکومت، خودداری فرمود و این کار را به وقتی موکول کرد که نقش دگرگون سازی امت را ایفا کند و در مجرای افکار امت تأثیر گذارد و انحراف های گوناگونی را که واقعیات سیاسی و اجتماعی روز به وجود آورده بود تصحیح نماید، آنگاه در داخل امت عهده دار تجدید بنا شود و امت را آماده سازد تا در سطحی درآیند که بتوانند حکومتی را که خود می خواهند، تشکیل دهند.
    امام صادق در نگاه دیگران
    ابوحنیفه، پیشوای مشهور فرقه حنفی، گفته است:«من دانشمند تر از جعفربن محمد ندیده ام.» «لو لا السنتان لهلک نعمان»؛ یعنی اگر آن دو سال (شاگردی من نزد او) نبود، نعمان هلاک می شد. (اسم ابوحنیفه نعمان بن ثابت بوده است). مالک، پیشوای فرقه مالکی، گفته است: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت می دیدم؛ یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.»
    اکنون از باب تیمن و تبرک و جهت بهره مندی بیشتر، سخنی چند از آن امام بزرگوار را ذکر می کنیم؛
    کمال احسان
    «لایتم المعروف الابثلاث خصال؛ تعجیله و تقلیل کثیره و ترک الامتنان به» احسان و نیکی کامل نباشد، مگر با سه خصلت؛ شتاب در آن، کم شمردن بسیار آن، و منت ننهادن بر آن.
    محاسبه نفس
    «حق علی کل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی کل یوم و لیله علی نفسه فیکون محاسب نفسه، فان رای حسنه استزاد منها، و ان رای سیئه استغفر منها لئلایخزی یوم القیمه» بر هر مسلمانی که ما را بشناسد، سزاوار است که در هر شبانه روز، عملش را بر خود عرضه دارد و خود حسابگر خویش باشد، اگر حسنه دید بر آن بیفزاید، و اگر گناه دید از آن آمرزش خواهد تا اینکه روز قیامت رسوا نشود.
    استقامت
    «لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکه ولاظلهم الغمام و لاشرقوا نهارا و لاکلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم و لما سالوا الله شیئا الااعطاهم» اگر شیعیان ما استقامت می ورزیدند، هر آینه فرشتگان با آنها دست می دادند و ابرها بر آنها سایه می انداخت و در روز می درخشیدند و از بالای سر و زیر پای خود روزی می خوردند و چیزی از خدا نمی خواستند مگر اینکه به آنها عطا می کرد.

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 12:54:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      آیا مثلث برمودا همان جزیره خضراء است ؟   ...

    پرسش: آیا مثلث برمودا همان جزیره خضراء است ؟

    پاسخ: درباره‌ اين مسأله به نكاتي توجه داده مي‌شود:
    1. در شمال غربي اقيانوس(نزديك قاره آمريكا) جزاير كوچكي (حدود 360 جزيره كه 20 جزيره آن مسكوني است) وجود دارد اين جزاير به برمودا معروف هستند. برمودا نام يكي از جزاير بزرگ آن مجموعه است.
    2. مثلث برمودا به منطقه‌اي مثلث شكل مي‌گويند كه يك راس آن، جزيره‌ برمودا(33 درجه شمالي و 64 درجه غربي) است. و يك راس آن بندر ميامي در ساحل شرقي ايالت فلوريدا از مهم‌ترين بنادر ايالات متحده است. راس ديگر آن نيز سن خوان(سن ژاون) پايتخت پورتوريكو يكي از جزاير بزرگ درياي كارائيب است كه در شرق كشور دومينيكن قرار دارد.
    3. از آنچه در بالا گفتيم وجود محلي به نام جزيره برمودا و ناحيه‌اي به نام مثلث برمودا ثابت مي‌شود. اين جزاير از لحاظ جغرافيايي، محل مشخصي دارد و در نقشه‌ها ثبت شده است.
    4. اصل نكته درباره اين جزيره و مثلث برمودا اخباري است كه مخابره و ثبت شده است. در حدود 1355 ش يعني دو سال قبل از انقلاب اسلامي در ايران در تمام مطبوعات و راديوها اخباري عجيب و غريب از حوادث دردناك و اسرارآميز از اين جزيره و منطقه نوشته و اعلام شد و به تبع آن در مجلات داخلي ايران نيز چيزهايي ترجمه و بيان گرديد. اما اينك ديگر از آن خبر‌ها نيست و در سال‌هاي اخير ديگر از چنين حادثه‌هايي سخن گفته نمي‌شود در حالي كه با گسترش ارتباطات بايد اخبار بيشتر و دقيق تر از گذشته ارائه شود.
    5. بعضي درباره پخش گسترده اين اخبار استدلال كرده‌اند كه چون كشور كوبا رابطه خوبي با شوروي سابق داشت و از طرفي نزديك بودن آن به ايالات متحده آمريكا خطر جدي براي آمريكا محسوب مي‌شد و مي‌توانست جايي براي نصب ابزار جاسوسي و جنگي و در واقع پايگاهي براي شوروي در نزديكي آن كشور باشد، لذا آمريكا به اين فكر افتاد كه در نزديكي كوبا(مثلث برمودا) با شايعه كردن اين اخبار، منطقه خطرناك و نا امني ايجاد كند و در آنجا پايگاهي بسازد كه كوبا را از نزديك زير نظر بگيرد و اگر كسي خواست نزديك شود، او را از بين برده و آن را به نيروهاي اسرار آميز منتسب سازد.
    بنابراين اخبار مخابره شده همه جنبه سياسي و امنيتي داشته و در واقع ساختگي بوده است. البته امكان دارد براي واقعي جلوه كردن، چند هواپيما و كشتي را نيز از بين برده باشند. زيرا از آن جنايتكاران چنين چيز‌هايي بعيد نيست.
    6. متاسفانه بعضي با شنيدن اين اتفاقات و مشخصات ادعا كردند يا احتمال دادند كه آن منطقه همان جزيره خضراء و محل زندگي اهل بيت امام زمان است در حالي كه اين احتمالي بيش نبوده و عقيده‌اي شخصي است كه ابراز گرديده است. و مي‌تواند نشان كج سليقگي افراد باشد. زيرا وقتي اخبار درد‌آور و غم انگيز كشته شدن عده‌اي افراد بي گناه كه بعضا راه را گم كرده‌اند يا سوار بر كشتي تجاري بوده‌اند دنيا را گرفت (بر فرض واقعيت داشتن اين جريان‌ها) و همه متاسف و ناراحتند و اظهار همدردي مي‌كنند معلوم است كسي كه بلند شود و ادعا كند كه آنجا جزيره امام است و حضرت و يارانش چنين كار‌هايي را انجام داده‌اند از روي ناآگاهي است! به راستي اين ادعا به شنوندگان و خوانندگان چه پيامي را القا مي‌كند؟ آيا جز اين است كه به خشونت طلبي و خونريزي دين اسلام و پيشوايان دين تاكيد مي‌كنند.
    7. وقتي از مدعيان وجود جزيره خضرائ مي‌پرسند چرا تا به حال آن را كسي روي كره زمين نديده است؟ مي‌گويند از قدرت خدا دور نيست كه آن را به حالت معجزه آسا و خارق العاده از چشم‌ها دور كند و كسي آن را نبيند.
    بايد از اين‌ها پرسيد اگر خدا چنين كاري مي‌كند، پس چه لزومي براي نابود‌سازي هواپيما‌ها و كشتي‌ها در آن منطقه هست و چرا بايد اين افراد بي گناه كشته شوند در حالي كه مي‌شود آنجا را نبينند و رد شوند؟ در حالي كه آنچه در حديث جزيره خضراء آمده(بنا به صحت آن) اشاره به كشته شدن دشمنان دارد. آيا كسي كه راه را گم كرده و اتفاقا به انجا رسيده دشمن و مستوجب قتل است؟ آيا ارائه چنين تصويري از اسلام و امام صحيح است؟
    نتيجه
    يكم: مثلث برمودا وجود دارد، اما اخبار نقل شده درباره‌ آن ساختگي و براي مقاصد سياسي بوده است.
    دوم: تطبيق آن بر جزيره خضراء ادعايي شخصي است و فقط توسط يك فرد ناشناخته به نام ناجي النجار ابراز گرديده است. به نوشته خود او فقط به خاطر تشابهاتي كه بين جريان جزيره خضراء و اتفاقات نقل شده درباره مثلث برمودا وجود داشته به اين نتيجه گيري رسيده است و طبيعي است كه چنين نتيجه گيري، ارزش علمي ندارد.
    سوم: پذيرش چنين چيزي، خدشه دار كردن چهره دين و خشن و خطرناك جلوه دادن امام رحمت و رأفت است كه با قوانين مسلم دين سازگاري ندارد.
    براي آگاهي بيشتر رك:
    1. فصلنامه انتظار ش1 تا 4، مقاله بررسي افسانه جزيره خضراء، مجتبي كلباسي؛
    2.جزيره‌ خضراء از افسانه تا واقعيت، سيد جعفر مرتضي ترجمه ابوالفضل طريقه دار

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 12:53:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دختر   ...

     

       

    امام صادق (عليه السلام): اِذا بَلَغَتِ الجاريَةُ سِتَّ سِنينَ فَلا تُقَبِّلها وَالغُلامُ لا يُقَـبِّلُ المَراَ ةَ اِذا جاوَزَ سَبعَ سِنينَ؛

    چون دختر [نامحرم] شش ساله شد ، او را مبوس و پسر نيز چون از هفت سالگى گذشت ، زن [نامحرم] را نبوسد. مكارم الأخلاق ، ج 1، ص 479، ح 1659

     

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1397-04-06] [ 11:50:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      8 شوال سالروز تخريب بقيع / يوم الهدم   ...

    تا به حال نام يوم الهدم را شنيده ايد ؟ يوم الهدم يعني روز ويران کردن … در هشتم شوال سال 1344 هجري قمري پس از اشغال مکه ، وهابيان به سرکردگي عبدالعزيزبن سعود روي به مدينه آوردند و پس از محاصره و جنگ با مدافعان شهر، سرانجام آن را اشغال نموده ، مأمورين عثماني را بيرون کردند و به تخريب قبور ائمه بقيع و ديگر قبور هم چنين قبر ابراهيم فرزند پيامبر اکرم – صلي الله عليه و آله و سلم – قبور زنان آن حضرت ، قبر ام البنين مادر حضرت اباالفضل العباس – عليه السلام – و قبر عبدالله پدر پيامبر و اسماعيل فرزند امام صادق – عليه السلام – و بسياري قبور ديگرپرداختند. ضريح فولادي ائمه بقيع را که در اصفهان ساخته شده بود و روي قبور حضرات معصومين امام مجتبي ، امام سجاد ، امام باقر و امام صادق – عليهم السلام – قرار داشت را از جا در آورده ، بردند . اما اين اولين حمله آنان به مدينه نبود . آنان در سال 1221 هجري نيز يک بار ديگر به مدينه هجوم برده ، پس از يک سال و نيم محاصره توانسته بودند آن شهر را تصزف کنند و پس از تصرف اقدام به غارت اشياي گرانبهاي حرم پيامبر – صلي الله عليه و آله و سلم – و تخريب و غارت قبرستان بقيع نمودند . طبق نقل تاريخي آن ها در اين حمله چهر صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و ياقوت گرانبها و حدود يکصد قبضه شمشير با غلاف هاي مطلا به طلاي خالص و تزيين شده به الماس و ياقوت و … به يغما بردند . و اين نيز نخستين حمله آنان به مقدسات اسلامي نبود . صلاح الدين مختار نويسنده و مورخ وهابي در کتاب “تاريخ امملکه العربيه السعوديه کما عرفت” بخشي از افتخارات وهابيت در حمله به کربلاي معلي را چينن شرح مي دهد : در سال 1216 اميرسعود در رأس نيروهاي بسياري از مردم نجد و حبوب و حجاز و تهامه و نواحي ديگر به قصد عراق حرکت نمود و در ماه ذي القعده به شهر کربلا رسيد و آن را محاصره کرد . سپاه مذکور باروي شهر را خراب کردند و به زور وارد شهر شدند . بيشترمردم را در کوچه و بازار و خانه ها به قتل رسانيدند و نزديک ظهر با اموال و غنائم فراوان از شهر خارج شدند ، سپس در محلي به نام ابيض گرد آمدند . خمس اموالرا خود سعود برداشت و بقيه را به هر پياده يک سهم و به هر سوار دو سهم قسمت کرد .(چون به نظر آنها جنگ با کفار بود) عثمان بن بشر از ديگر مورخان وهابي درباره حمله به كربلا چنين مي نويسد: “… گنبد روي قبر (يعني قبر امام حسين عليه السلام) را ويران ساختند و صندوق روي قبر را كه زمرد و ياقوت و جواهرات ديگر در آن نشانده بودند، برگرفتند و آنچه در شهر از مال و سلاح و لباس و فرش و طلا و نقره و قرآن هاي نفيس و جز آن‌ها يافتند، غارت كردند و نزديك ظهر از شهر بيرون رفتند در حالي كه قريب به 2000 تن از اهالي كربلا را كشته بودند.” جالب اين جاست كه مورخ مزبور نام كتاب خود را “عنوان المجد في تاريخ نجد” گذاشته و از اين وقايع به عنوان نشانه‌هاي مجد و شكوه و عظكت وهابيت ياد كرده است! اما اين فقط شيعيان و اماكن مقدسه آن‌ها نبودند كه وهابيان آثار مجد و شكوه خود را در آن به نمايش گذاشته‌اند، مكه مكرمه و طائف نيز از حملات آنان در امام نماند. “جميل صدقي زهاوي” در خصوص فتح طائف مي نويسد: “طفل شيرخواره را بر روي سينه مادرس سر بريدند، جمعي را كه مشغول فراگيري قرآن بودند كشتند، چون در خانه‌ها كسي باقي نماند، به دكان‌ها و مساجد رفتند و هر كس بود، حتي گروهي را كه در حال ركوع و سجود بودند، كشتند. كتاب‌ها را كه در ميان آن‌ها تعدادي مصحف شريف و نسخه‌هايي از صحيح بخاري و مسلم و ديگر كتب فقه و حديث بود، در كوچه و بازارافكندند و آنها را پيمال كردند.” سرزدن اين قبيل امور از پيروان محمد بن عبدالوهاب شگفت نيست! تابعان كسي كه همه مسلمانان را كافر و مشرك مي دانست و مكه و مدينه را قبل از آنكه به دست وهابيان بيافتد، دارالحرب و دارالكفر!مي دانست. در كتاب “الدررالسنيه” مي خوانيم: “وي - محمد بن عبدالوهاب – از صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و اله نهي مي‌كرد و از شنيدن آن ناراحت مي‌شد. صلوات فرستنده را اذيت مي‌كرد و به سخت‌ترين وجه مجازات مي نمود. حتي او دستور داد مرد نابيناي متديني را كه مؤذن بود و صوت خوشي داشت، چون به حرف او گوش نداده، بر پيامبر صلوات فرستاده بود، به قتل رسانند. بسياري از كتب مربوط به صلوات بر پيامبر صلي الله عليه و آله را به آتش كشيد و به هريك از پيروانش اجازه مي داد قرآن را مطابق فهم خود تفسير كند.” محمد بن عبدالوهاب به نوبه‌ي خود در اعتقادات پيرو"ابن تيميه حنبلي” است، كه در قرن هشتم هجري مي‌زيسته است، از ابن تيميه عقايد جالبي نقل شده است. از جمله اينكه او خدا را جسم مي‌دانست! براي ذات مقدس خداوند دست و پا و چشم و زبان و دهان قائل بود! ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه‌ي حود مي گويد: “ابن تيميه را بر منبر مسجد جامع دمشق ديدم كه مردم را موعظه مي‌كرد و مي‌گفت: خداوند به آسمان دنيا مي‌آيد، همان گونه كه من اكنون فرود مي‌آيم! سپس يك پله از منبر پائين مي‌آمد!” عقايد او آنچنان سخيف و بي‌مقدار بود كه خود اهل سنت وي را به زندان افكندند و در رد او كتب متعددي را به رشته تحرير درآوردند. اين قطره‌اي كوچك از مرداب اعتقادات و عملكرد وهابيان در طول اين ساليان است. در طول اين دوران دانشمندان زيادي چه شيعه و چه سني به نقد عقايد وهابيت دست زده‌اند و به شبهات گوناگون آنان پاسخ داده‌اند. يكي از شبهات آنان مسأله‌ي بناء بر قبور است. آن‌ها ساختن بنا اعم از مسجد يا غير آن را بر قبر حرام مي‌دانند. در اين نوشتار سعي مي كنيم پاسخي مناسب به شبهه‌ي مذكور بدهيم. نخست آنكه: اين شبهه‌ي آنان را صريح آيه‌ي 21 سوره كهف دفع مي‌نمايد، كه در خصوص ماجراي اصحاب كهف از قول مومناني كه مي‌خواستند ياد اصحاب كهف را گرامي دارند مي فرمايد: لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا (بي ترديد بر روي قبور آنان مسجدي بنا مي كنيم) دوم آنكه: هنگام ظهور اسلام و در دوران فتوحان اسلامي بناهايي بر قبور انبياء گذشته وجود داشت. از جمله مي‌توان به قبر حضرت داوود و حضرت موسي در بيت المقدس اشاره نمود. جالب اينجاست كه خليفه دوم كه طبق نظر اين آقايان از صحابه است و معصوم، خود براي انعقاد پيمان صلح به بيت المقدس رفت و پس از تسلط بر آن شهر، اقدامي در راستاي از بين بردن اين قبور به عمل نياورد… اما به راستي قومي كه در تاريخ نه چندان طولاني خود، چنان كه از زبان مورخين خودشان شنيديم قرآن‌ها را در خيابان‌ها لگد مال ساختند و در قتل عام پيروان علي عليه السلام و ساير خلفا فرقي نگذاشتند و مجد خود را در غارت و قتل جستجو مي كردند، شايستگي اين را دارند كه مخاطب يك استدلال قرآني و يا حتي تاريخي قرار گيرند؟!

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [جمعه 1397-04-01] [ 08:11:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حدیث هفته   ...

    هیچ عبادتی در روز جمعه نزد من دوست داشتنی تر از صلوات بر محمد وآل محمد

    نیست.

    امام محمد باقر (علیه السلام) ،وسائل الشیعه

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 06:24:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تدابير امام خميني (ره) در دفاع مقدس: نقش امام خميني (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت   ...

    نقش امام خميني (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت 

     

    از هستي خويشتن گذر بايد كرد        زين ديو لعين صرف‌نظر بايد كرد
    گـر طـالب ديـدار رخ محبـوبـي        از منـزل بيگانه سفـر بايـد كـرد

    شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهري است ميان عاشق و معشوق. رخشان چراغي است در امتداد نگاه افلاكيان خاكي؛ همانان كه راه صدساله را يك شبه پيمودند و از بقعه‌ي فنا به خطه‌ي بقا خراميدند؛ همانان كه عرش را بهتر از فرش و سفر را بهتر از حضر يافتند و در گرگ و ميش صبح كه نواي جرس، عاشقان حرم را صلا مي‌زد، خواب نوشين بامدادي را از ديدگان ربوده و با دوگانه‌ي عشق به ديدار يار شتافتند؛ همانان كه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزي مي‌خورند: «ولاتحسبنّ الذين قتلوا في سبيل‌الله امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون»
    آري شهادت هنر مردان خداست، هنري كه رويكرد عاشقانه و از سر آگاهي نسل آينده‌ساز ايران سده‌ي چهاردهم هجري بدان، طرحي نو در انداخت و نه تنها موجبات سرنگوني حكومت مستبد پهلوي و استقرار نظام مقدس جمهوري اسلامي را فراهم آورد، بلكه هجمه‌ي نظامي همه جانبه‌ي مخالفان حاكميت اسلام ناب محمدي(ص) را نيز كه در قالب تجاوز رژيم بعث عراق به ايران اسلامي رخ نمود، ناكام گذاشت.
    اين رويكرد شكوهمند كه به فضل خدا و در سايه‌سار زعامت و رهبري بنيانگذار جمهوري اسلامي، حضرت امام خميني (ره) شكل گرفت، اين سؤال را به اذهان متبادر مي‌نمايد كه آن بزرگمرد چگونه توانست عشق‌ورزي و دلدادگي به شهادت في سبيل‌الله را به ملت خويش بياموزد؟ يا به تعبير ديگر، نقش امام (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت چه بوده است؟
    در مقام پاسخگويي بدين پرسش اساسي، اگر سيره‌ي نظري و عملي امام راحل را در نظر بگيريم در مي‌يابيم كه نقش ايشان در تحقق تربيت مورد بحث به دليل بهره‌مندي ايشان از موارد ذيل برجسته و ممتاز است:

        الف- برعهده داشتن رهبري خردمندانه انقلاب اسلامي
    در روزگاري كه آسمان شب زده‌ي ايران تيره‌تر از آن مي‌نمود كه رواق منظر خستگان از صولت شب، ميزبان اميدواري به درخشيدن كوكبي هدايتگر باشد، به ناگاه خورشيد وجود روح خدا طلوع نمود و بذر اميد در قلوب جويندگان دينمداري، استقلال و آزادي ايران طاغوت زده جاي گرفت.
    سلسه جنبان انقلاب اسلامي در شرايطي كه انديشه‌ي زوال نظام ستم شاهي به ذهن كسي خطور نمي‌كرد، به صراحت علت العلل مشكلات عديده و ديرپاي ملت ايران را حاكميت رژيم طاغوت دانستند و ضمن كشيدن قلم رد بر انديشه‌ي جدايي دين از سياست، انديشه‌ي متعالي ولايت فقيه و تأسيس حكومت مردم سالار ديني را در امتداد نگاه‌ها قرار دادند.
    با فراهم آمدن زمينه‌ي مبارزه با حكومت اسلام ستيز پهلوي، فرهنگ شهادت ديگربار مجال زنده شدن يافت و عرصه را بر دشمنان دين و ملت تنگ ساخت.
    اين امر كه به خوبي مؤيد ريشه‌دار بودن و مواجه شدن انقلاب اسلامي با اقبال عمومي بود، هر روز ابعاد گسترده‌تري پيدا كرد تا آنجا كه افق روشن پيروزي رخ نمود.
    بدين ترتيب، رهبر كبير انقلاب اسلامي با اقتدا به سالار شهيدان فرهنگ شهادت في سبيل‌الله را احيا فرمود و عملاً در راه تربيت نسلي عاشق و عارف به شهادت گام برداشت.
    آري آن پيشواي بزرگ خاطر شريف ملت مسلمان ايران را بدين حقيقت مهم جلب فرمود كه پيروزي انقلاب اسلامي و حاكميت دين خدا در گرو شهادت طلبي است:
    «طبع يك انقلاب فداكاري است. لازمه‌ي يك انقلاب شهادت و مهيا بودن براي شهادت است. قرباني شدن و قرباني دادن در راه انقلاب و پيروزي آن اجتناب ناپذير است به ويژه انقلابي كه براي خداست و براي دين اوست، براي نجات مستضعفان است و براي قطع اميد جهانخواران و مستكبران … قرباني براي يك انقلاب بزرگ نشانه‌ي يك پيروزي و نزديك شدن به هدف است…»

        ب- شهادت طلبي
    رهبر كبير انقلاب اسلامي كه فرهنگ عاشورايي شهادت طلبي را به عنوان سنتي از سنن مذهبي فراموش شده احيا فرمود، خود فرزند شهيدي سرافراز بود و با اقتدا به اجداد طاهرينش به شهادت در راه خدا عشق مي‌ورزيد؛ چنان كه بارها شخصاً تا سرحد شهادت پيش رفت اما چون اراده‌ي الهي بر تأسيس حكومت اسلامي به دست تواناي ايشان تعلق گرفته بود، وجود به سلامت ماند.
    دلدادگي آن پيشواي بزرگ به شهادت در مواضع و مواقع متعدد از جمله زمان شهادت آقازاده‌ي مجتهد و مجاهدش، يعني آيت‌الله مصطفي خميني (ره) نمايان است؛ چنان كه مي‌بينيم، حضرتش در مواجهه با آن حادثه‌ي جانگداز حقيقتاً صبر جميل پيشه نموده، آن را از الطاف خفيه‌ي الهي برمي‌شمرد، و درست به همين دليل است كه مي‌بينيم در روز شهادت حاج آقا مصطفي نيز نماز جماعت و تدريس امام (ره) تعطيل نمي‌شود:
    «ظهر روزي كه شهيد مصطفي خميني فرزند گرانقدر امام (ره) به شهادت رسيده بود، منزل امام پر بود از كساني كه از دور و نزديك براي عرض تسليت به محضر ايشان آمده بودند.
    اذان ظهر كه شد، امام برخاست، وضو گرفت و به مسجد رفت. غافلگير شده بودم. فكر نمي‌كردم امام آن روز براي نماز به مسجد برود. فوراً يك نفر را فرستادم كه خادم مسجد را از رفتن امام باخبر كند اما گويا خادم مسجد در آنجا نبود و آن شخص سريع سجاده‌اي را از همسايه‌ها براي امام فراهم مي‌كند. مردم شهر نجف وقتي فهميدند امام به مسجد آمده، گروه گروه براي عرض تسليت به مسجد وارد شدند. مردم وقتي امام را مي‌ديدند كه به صلابت كوه ايستاده و گريه نمي‌كند، به شدت تحت تأثير قرار گرفته بودند و گريه مي‌كردند. امام با آرامش و وقار تمام نماز ظهر و عصر را خواند و پس از نماز در مسجد روضه‌خواني شروع شد.»
    حضرت امام اصولاً تمامي شهدا را فرزند خويش مي‌دانست؛ چنان كه فرمود: «خدا شاهد است مصطفاي من تنها آن نبود كه سالش نزديك است بلكه همه‌ي به خاك و خون كشيده‌هاي حادثه‌ي شوال (17 شهريور 1357 مطابق با 4 شوال 98) مصطفاهاي من بوده‌اند. من اين استقامت را و اين فيض شهادت را كه خداوند متعال نصيب فرزندانم فرمود، به پدران و مادران و همه‌ي بستگانشان تبريك مي‌گويم.»
    عنايت به روحيه‌ي والاي شهادت طلبي امام خميني (ره) كه اشاره‌اي هر چند مختصر بدان شد، ما را در زمينه‌ي درك نقش حضرتش در تربيت نسل عاشق شهادت ياري مي‌كند؛ به اين معني كه درمي‌يابيم مردم درس شهادت طلبي را پيش از آن كه از گفتار امام (ره) بياموزند، از كردارش آموختند. آري ملتي شهادت طلب است كه رهبراني شهادت طلب داشته باشد.

        ج- تبيين حقيقت شهادت
     شهادت مفهومي است متعالي كه تمامي جوامع به ديده‌ي احترام بدان مي‌نگرند و آن عبارتست از بذل جان در راه هدفي كه ممكن است مادي، معنوي يا آميزه‌اي از هر دو باشد.
    در اين ميان، دين مبين اسلام بالاترين اهميت و ارزش را براي شهادت كه همانا عبارت از بذل جان در راه خدا مي‌باشد، قائل شده است؛ چنان كه در روايت مي‌خوانيم شهيد اول فردي است كه پاي در بهشت مي‌نهد  و يا اين كه براي انسان در پيشگاه خداوند مقامي است كه جز با شهادت به دست نمي‌آيد.
    با توجه به آنچه كه ذكر آن رفت، مي‌توان بدين حقيقت مسلم اشاره نمود كه شهادت زيباست و اگر اين زيبايي به آدمي نمايانده شود و حقيقت آن تبيين گردد و راهواري آن در سير الي الله مدنظر آيد، او را شيفته و دلداده‌ي خويش مي‌نمايد؛ چرا كه وي فطرتاً دوستدار زيبايي است.
    اين درست همان تدبير حكيمانه‌اي است كه امام راحل (ره) با اتخاذ آن نسلي شيفته‌ي شهادت را براي حفظ عزت و شرف اسلام و پاسداشت ارزش‌هاي انساني تربيت فرمود. چنان‌كه مي‌بينيم، سيره‌ي نظري و عملي حضرتش مشحون از گفتارها و كردارهايي است نورآفرين و مبين حقيقت والاي شهادت و بذل جان در راه رضاي حضرت دوست جلّت عظمته:
    - «شهيد نظر مي‌كند به وجه‌الله.»
    - «شهادت هنر مردان خداست.»
    - «شهادت ارثي است كه از انبيا به ما رسيده است.»
    - «خون شهيدان براي ابد درس مقاومت به جهانيان داده است و خدا مي‌داند كه راه و رسم شهادت كورشدني نيست و اين ملت‌ها و آيندگان هستند كه به راه شهيدان اقتدا خواهند نمود.»
    - «همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاي آزادگان خواهد بود.»
    - «ما براي درك كامل ارزش و راه شهيدانمان فاصله‌ي طولاني را بايد بپيماييم و درگذر زمان و تاريخ و آيندگان آن را جستجو نماييم.»
    - «سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله‌ي علميه و عمليه‌ي خود را به دم شهادت و مركب خون نوشته‌اند و بر منبر وعظ و خطابه‌ي ناس، از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساخته‌اند. افتخار و آفرين بر شهداي حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته‌ي تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيّات دنيا را از پاي حقيقت علم برگرفتند و سبكبالان به مهماني عرشيان رفتند و در جمع ملكوتيان شعر حضور سروده‌اند… آنان كه حلقه‌ي ذكر عارفان و دعاي سحر مناجاتيان حوزه‌ها و روحانيت را درك كرده‌اند در خلسه‌ي حضورشان آرزويي جز شهادت نديده‌اند.»
    - «خدمت به شهيد، خدمت به نبي اكرم (ص) است.»


        د- ايستادگي در برابر فرآيند شوم اسلام ستيزي
     در شرايطي كه برخورد انفعالي حكومت‌هاي اسلامي با توطئه‌هاي اسلام ستيزان مي‌رفت تا از يك سو عرصه را براي تهاجم گسترده‌تر آنان فراهم آورد و از ديگر سو نيز بر عمق يأس، نوميدي و سرخوردگي توده‌هاي دينمدار امت اسلامي بيش از پيش بيفزايد، انگيزه و اراده‌ي به سستي گراييده‌ي مسلمانان، رهبران مذهبي و حتي دولتمردان ممالك اسلامي در جهت ايستادگي در برابر فرآيند شوم و هزارتوي اسلام ستيزي با حضور عاشورايي حضرت امام خميني در عرصه‌ي مبارزه جاني تازه يافت.
    امام امت با طرد موانع تاريخي و استعماري موجود بر سر راه همگرايي مذاهب اسلامي، زمينه‌ي تشكيل جبهه‌ي متحد اسلامي در برابر اسلام ستيزان را فراهم آورد و با بيان اين مطلب كه مي‌بايست به تكاليف الهي عمل نمود، فارغ از اين كه به پيروزي منتهي مي‌شود يا خير، طرحي نو در عرصه‌ي مبارزاتي امت اسلامي درافكند:
    «خدا به ما تكليف كرده است كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم يا پيش مي‌بريم يا نمي‌بريم. اگر پيش برديم كه الحمدالله، هم ما به تكليفمان عمل كرده‌ايم و هم پيش برديم و اگر هم نبرديم و كشته شديم، به تكليفمان عمل كرديم. ما چرا بترسيم، ما شكست نداريم، شكست براي ما نيست براي اينكه از دو حال خارج نيست يا پيش مي‌بريم كه پيروز هم شديم يا پيش نمي‌بريم كه پيش خدا آبرومنديم. اولياي خدا هم شكست مي‌خورند… اما به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكست ظاهري و پيروزي واقعي بود، اگر ماها هم كه براي خدا مي‌خواهيم كار كنيم، شكست هم بخوريم، تكليف را عمل كرديم و به حسب واقع هم پيروزي با ما خواهد شد.»
    ناگفته پيداست كه تأثير توفيق الهي حضرت امام (ره) در جلب عنايت توده‌هاي مسلمان به حقيقت مزبور (عمل به تكليف، فارغ از نتيجه‌ي آن) در تربيت نسلي عاشق شهادت بسيار حائز اهميت است.
    ذكر اين نكته هم ضروري است كه شجاعت و هوشمندي حضرت امام (ره) در برخورد با توطئه‌هاي گوناگون جبهه‌ي كفر علاوه بر خنثي‌سازي وسايس شيطاني اسلام ستيزان، موجبات تربيت نسل عاشق جانفشاني در راه حضرت دوست را نيز بيش از پيش فراهم آورد. در اين زمينه، مي‌توان به تعيين روز جهاني قدس، هفته‌ي وحدت، احياي مراسم ابراهيمي برائت از مشركين، ارسال نامه هدايتگر به رهبر اتحاد شوروي سابق، صدور حكم تاريخي عليه نويسنده‌ي مرتد كتاب موهن آيات شيطاني و … اشاره نمود  جهت حسن ختام اين بخش، متن فتواي الهيِ عزت آفرين، دشمن شكن و شجاعانه‌ي آن حضرت عليه نويسنده و جريان شوم آيات شيطاني از نظر مي‌گذرد، فتوايي كه احياي فزاينده‌ي فرهنگ شهادت خواهي در گستره‌ي جهاني از جمله‌ي بركات عديده‌ي آن مي‌باشد:
    «بسمه تعالي، انا لله و انا اليه راجعون، به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مي‌رسانم مؤلف كتاب آيات شيطاني كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن، تنظيم و چاپ و منتشر شده است همچنين ناشرين مطلع از محتواي آن محكوم به اعدام مي‌باشند. از مسلمانان غيور مي‌خواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعاً آنان را اعدام نمايند تا ديگر كسي جرأت نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است انشاءالله. ضمناً اگر كسي دسترسي به مؤلف كتاب دارد ولي خود قدرت اعدام آن را ندارد، او را به مردم معرفي نمايد تا به جزاي اعمالش برسد. والسلام عليكم و رحمه‌الله و بركاته. روح‌الله الموسوي الخميني»

        هـ- توجه به جوانان
    امام جوانان را بسيار خوب مي‌شناخت و در تربيت اسلامي و تكريم و بزرگداشت ايشان از هيچ كوششي فروگذار نفرمود چنان كه ارتباط مستمر آن حضرت با نسل جوان كه يكي از مشخصه‌هاي اصلي نهضت اسلامي حضرتش تلقي مي‌شود، خيلي زود مؤثر واقع شد و نسلي را كه در سايه‌سار شوم حاكميت نظام ستم شاهي رشد كرده بود و در معرض ابتلا به انواع معاصي و مناهي كه طاغوت فراهم آورده بود قرار داشت، ميدان‌دار مبارزه جهت حاكميت نظام حقه‌ي جمهوري اسلامي ساخت.
    آري كلام برآمده از دل نافذ و ملكوتي امام خميني كه بيشترين تأثير را بر نسل جوان بر جاي گذاشت، قلوب مستعد و تشنه‌ي باران معرفت ايشان را سيراب ساخت. به آنان شخصيت داد و ايشان را عهده‌دار مسؤوليت خطير ايجاد و پاسداشت حكومت صلحا و نيكان ساخت.
    در اين ميان، جوانان نيز كه پي به صداقت، اخلاص، خداخواهي، شجاعت، نوانديشي، عظمت، تواضع و محبت پدرانه‌ي رهبر عاليقدر نهضت اسلامي برده بودند، سخنان روشنگرانه‌اش را به گوش جان شنيدند و در راه اجراي فرامين حضرتش سرازپاي نشناختند؛ چنان كه ديديم انقلاب اسلامي با مشاركت جدي نسل جوان به پيروزي دست يافت؛ همان طور كه دفاع مقدس هشت ساله نيز با حضور نسل عاشق شهادت و تربيت شده در دامان پرمهر ولايت توفيق الهي را رفيق راه اين ملت خداجو ساخت و كار تا آنجا پيش رفت كه جوانان از حضرتش مي‌خواستند تا براي شهيد شدنشان دعا فرمايد.
    آري امام در روزگار يأس و نوميدي انقلابيون، دبستاني‌ها را اميد خويش خواند و با ژرف انديشي و بصيرتي كه فقط در مردان الهي متبلور است، به تربيت ديني ايشان همت گماشت و ديري نگذشت كه اين نسل نوخاسته و لايق در سايه‌سار بندگي خدا و متابعت از فرامين جانشين ولي‌الله الاعظم (ارواحنا فداه) به آن درجه از سرفرازي دست يافت كه مقتدايشان آن كودك سيزده ساله‌ي حماسه آفرين را كه نارنجك به كمر خويش بست و شربت شهادت را با افكندن پيكر نحيف خود به زير تانك دشمن سركشيد، رهبر خود خواند و خطاب به آنها و همه‌ي عاشقان شهادت فرمود: «به چهر‌ه‌ي ملكوتي شما غبطه مي‌خورم.»
    خلاصه‌ي كلام اين كه امام (ره) جوانان را باور داشت و با برخورد صادقانه و برآمده از حقيقت اسلام آنها را دلداده‌ي دين و ارزش‌هاي متعالي آن نظير شهادت خواهي فرمود. درود خدا بر او و تمامي كساني كه با رهرويي او به فيض عظماي شهادت دست يافتند.
    نقش امام خميني (ره) در تربيت نسل عاشق شهادت بسيار عظيم است، به عظمت خود شهادت و بذل جان در راه خداي تعالي كه ژرفا و كنه آن دست نيافتني مي‌نمايد.
     آن حضرت به واسطه‌ي برعهده داشتن رهبري حكيمانه‌ي انقلاب اسلامي، بهره‌مندي از روحيه‌ي والاي شهادت طلبي، اهتمام به امر تبيين حقيقت والاي شهادت، ايستادگي در برابر فرايند شوم اسلام ستيزي و توجه ويژه به جوانان طرحي نو درانداخت و توفيق الهي تربيت نسلي دلداده‌ي جانفشاني در راه خدا را به نيكوترين شكل ممكن نصيب خود ساخت.
    البته، ابعاد مترتب بر نقش تاريخي امام راحل در زمينه‌ي مورد بحث به موارد مطروحه محدود نمي‌شود و گستردگي خاص خود را دارد كه پرداختن به آنها نگارش كتابي مستقل را مي‌طلبد؛ اميد آن كه اين مهم محقق شود. ان شاءالله.
     

    منابع و مآخذ
        -    قرآن كريم
        1-    آيين انقلاب اسلامي، مؤسسه‌ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، تهران: 1374
        2-    بحارالانوار، علامه‌ي مجلسي، ج110، مؤسسه‌ي الوفاء، بيروت: 1403 ق
        3-    سرّ دلبران، كنگره‌ي شهيد زين‌الدين، نشر روح، قم: 1373
        4-    صحيفه‌ي نور، مجموعه‌ي رهنمودهاي امام خميني (ره)، ج22، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، تهران: 69 تا 74
        5-    فاجعه‌ي دهم رمضان، يادواره‌ي سومين شهيد محراب آيت‌‌الله صدوقي (ره)، انتشارات سپاه، تهران: 1362
        6-    تفسير نورالثقلين، عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي، ج5، مطبوعاتي اسماعيليان، قم

    منبع: سايت جامع دفاع مقدس، بيژن شهرامي

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [سه شنبه 1397-03-15] [ 11:53:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      موجیم که آسودگی ما عدم ماست   ...

    موجیم که آسودگی ما عدم ماست این پرسش همواره در ذهن طلاب جوان وجود داشته است که چگونه میتوان طلبه ای موفق بود تا حجم سترگ مجاهدت علمی و عملی که بر دوش دارند به بهترین نحو به مقصد برسانند.در این نوشتار سعی شده است جواب این پرسش در قالب بیست نکته به سرمایه های حوزه که همانا طلاب جوان میباشند ارائه شود : 1.در دوران طلبگی وبه ویژه از همان آغاز ، ده روش زیر را حتماً بیاموزیم وآنها رابه کار گیریم : یک. روش مطالعه وتند خوانی ؛ دو. روش مباحثه ومناظره ؛ سه. روش یادداشت برداری وخلاصه نویسی ؛ چهار. روش تحصیل ودرس خواندن ؛ پنج . روش تبلیغ وسخنوری ؛ شش . روش تدریس وکلاس داری ؛ هفت . روش تحقیق ونویسندگی ؛ هشت .روش همسرداری وتربیت فرزند ؛ نه . روش زندگی کردن ؛ ده .روش طلبگی ، طلبگی وطلبگی . 2. طلبه خوش تیپ وخوش برخورد باشیم .جامعه ی ما، به ویژه نسل جوان امروز، با حوزویان خوش تیب وخوش برخورد ، بهتروبیشتر ارتباط برقرار می کنند تا…… 3. ادبیات فارسی را جدی بگیریم واز حوزویان خوش قلم باشیم . 4. داشتن اخلاق نیکو وتقیَد به آداب اخلاقی و رعایت موازین شرعی ، از اموری است که باید به آن توجهی وافی ووافر کنیم ؛ مثلاً اگر احیاناً به مراجع عظام وعلمای بزرگ وبزرگوارحوزه انتقادی نیز داریم ، به هیچ وجه به آنان بی ادبی وبی احترامی نکنیم . در آغاز طلبگی ، عالمی وارسته هشدارمان داد: « اهانت وبی ادبی به مراجع تقلید ، ممکن است طلبه راجوان مرگ کند » 5. ازهمان آغاز ، درس های طلبگی - به ویژه ادبیات عرب ، منطق واصول فقه - راخوب بخوانیم واین خیال رااز سرمان کاملاً بیرون کنیم که بعداً برمی گردیم ودرس هایمان را دوباره خوب می خوانیم.کمتر دیده یا شنیده ایم که طلبه ای فرصت وحال پیدا کرده وتوانسته برگرددو درس هایش را دوباره به خوبی بخواند. 6. به حوزوی بودن وداشته های حوزوی خود افتخار واز خود باختگی دوری کنیم وبه خودباوری روی آوریم وبه « حجت الاسلام » بودن بیشتر ببالیم تا «دکتر» بودن. 7. افراط و تفریط در هرکاری ، به ویژه در مسائل معنوی،عقیدتی وسیاسی ،از اموری است که بعضی از حوزویان را به درَه سقوط انداخته یا حتی به ورطه هلاکت کشانده است . به طور جدی «اعتدال » را در زندگی طلبگی ، فرا روی خویش قرار دهیم . 8. زیّ طلبگی خود را هیچگاه فراموش نکنیم و به عرفیَات رایج و درست در میان حوزه و حوزویان احترام بگذاریم ؛ برای مثال ،امروزه حتی باید توجه کرد که صدای زنگ تلفن همراه مان با زیّ طلبگی ما منافات نداشته باشد. 9.به سلامت خود،درابعاد گوناگون و به ویژه درآغاز طلبگی،اهمیت دهیم.چه بسیار حوزویانی که نان وماست ها و نان و سیب زمینی های اوایل طلبگی،آنان را هم اکنون بیمار کرده،از کار و زندگی انداخته و حتی گوشه نشین کرده است ! 10.از آفت ها ومصیبت های بزرگ شماری از حوزویان-نه همه ی آنان-بی نظمی و بی نظمی وبی نظمی است.بکوشیم که طلبه ای منظم ومنضبط ،به معنای واقعی وفراگیر آن باشیم و این همه امکانات و فرصت ها و نعمت ها را بر اثر بی نظمی از دست ندهیم ومراجع و علمایی منظم، همچون امام خمینی-رحمة الله علیه-،را الگوی خویش قرار دهیم وبه فرموده ی ایشان :«از تز شیطانی نظم ما در بی نظمی ماست،دوری کنیم.» 11. نوگرایی و نو اندیشی به معنای درست و دینی آن را سرلوحه زندگی طلبگی خود قرار داده ،بکوشیم که از کارهای تکراری و کلیشه ای در تبلیغ ، تدریس ، تحقیق ، تألیف و مانند آن خودداری کرده، با حوزویان نوباورونوآور، معاشرت ومجالست داشته باشیم : گر متاع سخن امروز کساد است «کلیم » تازه کن طرز که در چشم خریدارآید 12.از همان ابتدای دوران طلبگی،در پی ریزی درست واستوار پایه های فکری و عقیدتی خویش بکوشیم و مواظب دکان های باز شده در این مسیر باشیم و تنها از استادان برجسته و شناخته شده در این زمینه بهره گیریم.در غیراین صورت، خشت اول چون نهد معمار کج تاثریا میرود دیوار کج 13.در انتخاب استاد و دوست حوزوی،بسیاردقت کرده،آن را جدی بگیریم؛زیرا استاد ودوست خوب وخوش فکر و خوش اخلاق،نقش بسزایی در تعلیم وتربیت ما طلبه ها دارد وچه بسا مسیر طلبگی مارا به کلی تغییر دهند. 14 .تصمیم بگیریم که در هر فعالیتی،از بهترین ها وبرترین ها باشیم وهمیشه کار درجه یک و با نمره ی بیست انجام دهیم وهرگز به سراغ کارهای درجه دو و سه نرویم؛زیرا به مرور زمان اعتبار علمی و کاری و اجتماعی خویش را از دست خواهیم داد 15.تلاش کنیم طلبه ای یک بُعدی نباشیم؛بلکه از طلبه های چند بُعدی و اجتماعی و دارای معلومات نسبتاً چند جانبه باشیم تا بتوانیم برای مردم و جامعه ی خود کارسازتر و مؤترتر باشیم. به گفته ی حافظ: عشق و شباب ورندی،مجموعه ی مراد است چون جمع شد معانی،گوی بیان توان زد 16.از تجربه های خوب و کاربردی علما و فضلای حوزه بهره مند شده ، از آنان بخواهیم از تجارب طلبگیشان برای ما بگویند ؛ زیرا چه بسا تجربه هایی که در کتابها و نوشته ها ذکر نشده و نخواهند شد. 17.از آفتهای مهمی که میتواند تیشه به ریشه حوزه و حوزویان بزند ، عمل نکردن بعضی از ما به گفته های خودمان است که به اهمیت آن ، توجه ای نمی کنیم .به همین دلیل ،فریاد شماری از مردمان و حتی حافظ شیراز را به آسمان هفتم رسانده ایم که :«واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند» 18.برای طلبه ای که میخواهد خوب درس بخواند و جزو طللبه های باسواد حوزه و مجتهدان آینده باشد ، اشتغال به امور اجرایی و پرداختن به کارهای اداری ، در اوایل و حتی اواسط طلبگی ، شایسته نیست؛ مگر آنکه ضرورت یا اضطراری پیش آید و البته به شرط آنکه وی را از خوب درس خواندن ، باز ندارد. 19. از پراکنده کاری و به این سو و آن سو رفتن ، خودداری کرده و از همان آغاز طلبگی و حتی از طریق مشورت با حوزویان روانشناس ، علاقه و استعدادهای خویش را شناسایی و مشخص کنیم که میخواهیم دررفع چه کمبودهایی از جامعه و حوزه گام برداریم و همان راه و مسیر را تا پایان ادامه دهیم. چه بسیار حوزویانی که مدتی از عمر شریف و مبارک و دست نایافتنی طلبگی خود را در پراکنده کاری و سردرگمی ، از دست داده و سرانجام فهمیده اند که از آغاز باید چه کاری را انجام میداده و چه مسیری را طی میکرده اند.پس دو رکن مهم زندگی طلبگی ، یعنی هدف شناسی و راه شناسی را از یاد نبریم . 20.توسل به آستان اهل بیت عصمت وطهارت-علیهم السلام-و به یاد آنان بودن،کلید گنج طلبگی است و هرچه هست در همین جاست ودر جای دیگر و چیزهای دیگر نیست: از رهگذر خاک سر کوی شما بود هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد 21.این همه گفتیم لیک اندر بسیچ بی عنایت خدا هیچیم هیچ تعجب نکنید!گفته بودیم که بیست نکته،ولی 21نکته را به قلم آوردیم؛زیرا آن 20 نکته ،بدون این 1نکته هیچ است هیچ

    منبع : مقاله جناب آقای شمیم /مجله حاشیه شماره 5

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [یکشنبه 1397-03-06] [ 11:52:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      اسم و رسم   ...

     

    یادتان هست که اهل دعــا بودند ،

    اهل ادعــا نبودند.

    نیایــش داشتند،

    نمایــش نداشتند.

    حیــا داشتند ،

    ریــا نداشتند.

    رســم داشتند ،

    اســم نداشتند.

    دنبال درد بودند ،

    دنبال مزد نبودند.

    هفته دفاع مقدس هفته ی آنهاست.

    برای شادی روح شهدا صـــــــــلوات

     

     

     

     

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [جمعه 1397-03-04] [ 11:59:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      قهرمان مبارزه با نفس   ...

    يك سال بعد از عروسي مان يكي از رفقاي عباس ما رو به منزلش دعوت كرد وقتي رفتيم ديديم اوضاع خيلي خرابه و مجلس  زننده اي است .عباس نتونست تحمل كند و از آنجا بيرون اومديم بيرون خونه كه رسيديم زد زير گريه.بعدشم رفت وضو گرفت شروع كرد به نماز خوندن و مشغول خوندن قرآن و نماز شداون شب خيلي از دوستان موندن و توجهي به رضايت خدا نكردند ولي عباس باز هم نشان داد  

         قهرمان مبارزه با نفس است .

                                                      خاطرات آسمان /خاطرات شهيد عباس بابايي/ص37

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 11:52:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم