قال على (عليه السلام):
«اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ آدَمَ لَمْ يَلِدْ عَبْداً وَ لا اَمَةً وَ اِنَّ النّاسَ كُلُّهُمْ اَحْرارٌ»;
«اى مردم! از حضرت آدم (عليه السلام) غلام و كنيزى خلق نشده، بلكه تمام مردم آزاد هستند!»(1).
شرح و تفسير
مخاطب حضرت در اين روايت تمام مردم هستند; چون گروه خاصّى را مورد خطاب قرار نداده، بلكه تمام انسان ها را مورد خطاب قرار داده است. خطاب «يا اَيُّهَا النّاسُ» در مواردى است كه جنبه حقوق بشر دارد، ولى خطاب هايى مانند «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» جنبه حقوق اسلامى دارد. طبق اين روايت، همه مردم آزادند و اساس آفرينش انسان و فرزندان آدم بر حريّت و آزادى بوده است. و اگر در جايى اين اصل نقض شود، جنبه استثنايى دارد. اين نكته كه مسأله آزادى انسان 1400 سال قبل توسّط اسلام مطرح شده، قابل تأمّل و دقّت است; زيرا در آن زمان حريّت يك اصل اساسى و يك ارزش شناخته نمى شد، برخلاف امروز كه ارزشى بودن آزادى يك امر بديهى است.
اصل لزوم آزادى مطلبى روشن، بلكه از بديهيّات است و مورد قبول همه مى باشد و همه ملّت هاى تحت سلطه براى به دست آوردن آن مبارزه مى كنند. آنچه قابل توجّه و در خور دقّت مى باشد، دو چيز است:
1ـ چرا آزادى يك ارزش است؟ اگر نباشد چه مى شود؟ و اگر باشد چه رخ مى دهد؟ متأسّفانه فلسفه آزادى چيزى است كه كمتر بدان پرداخته مى شود. فلسفه آزادى روشن است:
انسان نيروها و قابليّت هايى دارد. در صورتى مى تواند اين ها را به ثمر برساند كه مانعى بر سر راه او نباشد، بتواند آزادانه علم و دانش را فراگيرد و در مسير تكامل پيش برود، تكامل بر دو پايه استوار است الف: استعدادهاى درونى. ب: نداشتن مانع، بنابراين فلسفه آزادى انسان، استفاده وى از استعدادها و لياقت هاى درونى است. و روشن است كه شكوفايى استعدادهاى درونى انسان در محيطى آزاد بهتر تحقّق پيدا مى كند. رشد بوته اى كه در يك گلدان هست با بوته اى كه در يك زمين زراعتى كاشته شده قابل مقايسه نيست.
2ـ چه نوع آزادى مطلوب است؟
از آنچه در نكته اوّل گذشت روشن مى شود كه آن نوع از آزادى مطلوب است كه در مسير تكامل انسان باشد. بنابراين اين فلسفه آزادى حدود آن را تبيين مى كند، زيرا آزادى اقسامى دارد:
1ـ آزادى مطلق; اين نوع آزادى فقط در دل جنگل ها و در بين حيوانات وحشى پيدا مى شود و بس. در چنين مكان هايى هر كسى هر كار بخواهد مى كند. و روشن است كه هيچ كسى مدافع چنين آزادى نيست.
2ـ آزادى در محدوده قوانين بشرى كه دائماً دست خوش تغيير و تفسير است; كسانى كه معتقد به دين نيستند، ولى قانون را قبول دارند آزادى آن ها بايد در چارچوبه قانون باشد و واضح است كه قانون تضادّى با آزادى ندارد، بلكه محافظ آن است.
3ـ آزادى در محدوده ارزش هاى الهى; آزادى پيروان مكاتب الهى در چارچوبه ارزش هاى دينى است، آن ها هرگز اجازه نمى دهند كه به نام آزادى به حريم اين ارزش هاى والاى الهى و انسانى تجاوز شود.
بديهى است نوع اوّل آزادى مطلوب هيچ بشرى نيست، و نوع دوم سرچشمه انواع مشكلات و بدبختى هاست، و تنها نوع سوم است كه مى تواند سعادت ما را تضمين كند و قبايى است كه براى قامت انسان دوخته شده است.
1. ميزان الحكمة، باب 779، حديث 3556، (جلد دوم، صفحه 351).
[چهارشنبه 1394-12-26] [ 12:21:00 ق.ظ ]