حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 1518
  • دیروز: 6214
  • 7 روز قبل: 8138
  • 1 ماه قبل: 17486
  • کل بازدیدها: 2487614





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
  • بحرکاظمي
  • فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • نورفشان
  • ریحانه مقدم
  • anam


  •   راه بازگشت   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «وَ لَو فَكَّروُا فى عَظيم الْقُدْرَةِ، وَ جَسيم النِّعْمَةِ، لَرَجَعُوا اِلَى الطَّريقِ، وَ خافُوا عَذابَ الْحَريقِ، وَ لكِنِ الْقُلُوبُ عَليلَةٌ، وَ الْبَصائِرُ مَدْخُولَةٌ»;
    «اگر در عظمت نعمت پروردگار مى انديشيدند، به راه راست بازمى گشتند، و از آتش سوزان مى ترسيدند; امّا دل ها بيمار و چشم ها معيوب است!»(1)

     

    شرح و تفسير

    مردم عالَم سه گروهند:
    1ـ كسانى كه در صراط مستقيم الهى هستند، نه طريق افراط را مى پيمايند و نه راه تفريط.
    2ـ گروهى كه بيراهه مى روند، اين ها يا «مغضوب عليهم» هستند و يا جزء «ضالّين» مى باشند.
    3ـ عدّه اى كه گاه در راه مستقيم حركت مى كنند و گاه بيراهه مى روند.
    حضرت امير المؤمنين (عليه السلام) در روايت بالا راه بازگشت تمام كسانى كه از صراط مستقيم منحرف شده اند را چنين بيان مى كند: بازگشت به صراط مستقيم تنها در سايه تفكّر و انديشه حاصل مى شود. به هر صدا و شعارى نبايد چشم و گوش بسته پاسخ گفت; زيرا اين كار سبب خروج از راه مستقيم مى شود.
    سؤال: انديشه در چه مسائلى انسان را به صراط مستقيم بازمى گرداند؟
    پاسخ: جواب اين سؤال در خود روايت آمده است; حضرت مى فرمايد در دو چيز فكر كنيد:
    1ـ «فى عَظيم الْقُدْرَةِ» در قدرت عظيم و بى انتهاى پروردگار عالم انديشه كنيد و آن را باور نماييد. بدانيد كه همه چيز به دست پر قدرت اوست; عزّت و ذلّت، سعادت و شقاوت، پيروزى و شكست، ارتقاء و سقوط و خلاصه همه چيز به دست با كفايت اوست و در حقيقت ما در برابر اراده او از خود اراده اى نداريم.
    2ـ «جَسيم النِّعْمَةِ» در نعمت هاى فراوان و بى انتهاى الهى نيز فكر كنيد! چگونه بيراهه رفته ايم؟ در حالى كه از بدو تولّد و حتّى قبل از آن، تا پايان زندگى غرق در نعمت هاى او هستيم; نعمت هاى فراوانى كه حتّى قدرت شمردن آن ها را نداريم!(2).
    اگر منحرفين از راه مستقيم در اين دو مطلب انديشه و تفكّر كنند به راه راست باز مى گردند، ولى چون قلب هاى عليل و چشم هاى نابينا دارند نمى توانند با چشم نابينا نعمت هاى الهى را ببينند و با قلب عليل قدرت پروردگار را درك كنند، بدين جهت به راه مستقيم برنمى گردنند. چنين انسان هايى ابتدا بايد ابزار شناخت خويش را اصلاح كنند. سپس با قلب و فكرى سالم در قدرت بى انتهاى پروردگار انديشه و تفكّر كنند. و با چشمى بينا و سالم نعمت هاى فراوان و غير قابل شمارش خداوند مهربان را ببينند، تا به راه راست باز گردنند.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 185.
    2. خداوند متعال در آيه 34 سوره ابراهيم و آيه 18 سوره نحل به اين مطلب اشاره كرده است; در دو آيه مذكور چنين مى خوانيم: (وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللهِ لا تُحْصُوها); «و اگر نعمت هاى خدا را بشماريد، هرگز نمى توانيد آن ها را إحصا (شماره) كنيد».

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



    [جمعه 1394-12-28] [ 06:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      رابطه تقوى با زبان!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «وَ لْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسانَهُ فَاِنَّ هذَا الِّلسانَ جَمُوحٌ بِصاحِبِه. وَ اللهِ ما اَرى عَبْداً يَتَّقى تَقْوى تَنْفَعُهُ حَتّى يَخْزُنَ لِسانَهُ»;
    «انسان بايد زبانش را حفظ كند، زيرا اين زبان سركش صاحبش را به هلاكت مى اندازد. به خدا سوگند، باور نمى كنم بنده اى كه زبانش را حفظ نكند، تقوايى سودمند به دست آورد»(1).

     

    شرح و تفسير

    سخن در مورد زبان فراوان است، ولى آنچه موضوع بحث اين روايت است رابطه كنترل زبان و تقوى است. ارتباط اين دو به قدرى تنگانگ است كه بدون كنترل زبان تقوى امكان پذير نيست! ديانت اشخاص، ارزش وجودى آن ها، رشد فكرى و تعالى روحى انسان ها و خلاصه انسانيّت فرزندان آدم به وسيله زبان سنجيده مى شود.
    آرى زبان معيار سنجش هاست، بدين جهت اوّلين گام تهذيب در اخلاق، حفظ و كنترل و پاك سازى زبان است.
    زبان موجودى خطرناك و در عين حال بسيار مهمّ است و اصولا خطر آن به خاطر اهميّت آن است. خطر زبان از آن جهت است كه هميشه در دسترس انسان است و گناهانى كه به وسيله آن انجام مى شود، به آسانى صورت مى گيرد و چون به آن عادت كرده ايم متأسّفانه قُبح و زشتى گناهان زبان از بين رفته است.
    علاوه بر اين دو مطلب ـ كه خطر زبان را روشن مى سازد ـ خطرناك تر اين كه گناهانى كه به وسيله زبان صورت مى پذيرد، غالباً از حقوق النّاس است: غيبت، تهمت، شايعه پراكنى، شوخى هاى نامشروع، إشاعه فحشاء، دروغ، إيذاء مؤمن، فحّاشى، قذف و مانند آن، كه با زبان انجام مى شود، همه از گناهانى است كه حقّ النّاس را به دنبال دارد.
    با توضيح بالا روشن شد چرا بدون كنترل زبان تقوى حاصل نمى شود. بنابراين گام اوّل در مسير سعادت اين است كه با دقّت مواظب سخنان و گفتار خويش باشيم.


     
    1. نهج البلاغه، خطبه 176.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 06:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      رابطه شخصيّت و تقوى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مَنْ اَحَبَّ الْمَكارِمَ اجْتَنَبَ الَْمحارِمَ»;
    «كسى كه مى خواهد با شخصيّت شود بايد از گناه پرهيز كند»(1).

     

    شرح و تفسير

    تعبيرات زيادى در روايات ديده مى شود كه آبرو و عظمت و عزّت در دنيا را نيز براى انسان هاى با تقوى مى داند. خداوند متعال مى فرمايد: (لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسوُلِه وَ لِلْمُؤْمِنينَ); «عزّت فقط از آنِ خداوند و پيامبرش و مؤمنين به آن ها است»(2).
    از سوى ديگر در برخى از روايات آمده است كه فلان گناه آبروى انسان را مى برد و از شخصيّت وى مى كاهد. از مجموع اين مطالب استفاده مى شود كه رابطه اى بين تقوى و ارزش انسان در دنيا وجود دارد.
    روايت فوق پيرامون همين مطلب سخن مى گويد، و حتّى يافتن شخصيّت مناسب اجتماعى را در سايه دورى از گناه و اطاعت پروردگار عالم مى داند. يعنى ثواب و عقاب تنها جزا و پاداش نيكوكار و گناهكار نيست، بلكه گناه و طاعت آثارى در همين دنيا دارد. و به تعبير ديگر دين فقط براى جهان آخرت نيست، بلكه براى دنيا هم مفيد است. مثلا شخصى كه دروغ مى گويد، نهايتاً چند بار موفّق به پرده پوشى مى گردد، ولى بالاخره رسوا مى شود و پس از رسوايى ناشى از گناه، مردم ديگر به او اعتماد نمى كنند. بنابراين تقوى درختى است كه ثمرات آن در دنيا و آخرت قابل استفاده است.
    ضمناً فراموش نكنيم كه نهال تقوى همه روزه احتياج به آبيارى و مراقبت دارد و گرنه پژمرده مى گردد، روز و شب بايد توبه و استغفار كرد. انسان هنگامى كه از خانه بيرون مى رود بايد خود را به خدا بسپارد و همواره مراقب اعضاى خويشتن باشد.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.
    2. سوره منافقين، آيه 8.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 05:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      ديده و دل   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «اَلْعَيْنُ رائِدُ الْقَلْبِ»;
    «چشم پيشقراول و ديده بان قلب است»(1).

     

    شرح و تفسير

    اين حديث كوتاه و پر معنى، ممكن است اشاره به جهات مثبت يا منفى چشم باشد.
    مثلا، ممكن است شخصى ـ نعوذ بالله ـ چشم چران باشد و اين بيمارى از چشم به قلب او منتقل شود و بدين وسيله قلب او در تسخير شيطان قرار گيرد. يك نگاه ممكن است سر چشمه از هم پاشيدگى خانواده ها، اختلافات، و حتّى ضرب و قتل شود!
    در روايتى پيرامون خطر اين گناه بزرگ مى خوانيم: «اَوّلُ نَظْرَة لَكَ وَ الثّانِيَةُ عَلَيْكَ وَ لا لَكَ وَ الثّالِثَةُ فيها الْهَلاكُ; در نگاه اوّل (كه غير اختيارى است) چيزى بر تو نيست و نگاه دوم كه اختيارى است به ضرر توست، نه به نفع تو، و نگاه سوم (كه در حقيقت إصرار بر گناه است) باعث هلاكت توست؟»(2).
    و ممكن است كه اشاره به جهات مثبت چشم باشد، مثل اين كه يك نگاه ممكن است انسان را از كفر به سوى ايمان و از شك به سوى يقين هدايت نمايد. تفكّر در خلقت و آفرينش زمين و آسمان، كه در قرآن مجيد نسبت به آن سفارش شده، از راه ديدن اين مناظر حاصل مى گردد.
    به هر حال روايت فوق به جنبه هاى مثبت و منفى آثار چشم و تأثير مهمّ آن بر قلب انسان و سعادت و شقاوت آدمى اشاره دارد.
    پيام روايت اين است كه انسان بايد چشمِ بازى داشته باشد و از آنچه مى بيند در جهت شناخت خويشتن و جهان پيرامون خويش بهره ببرد، سپس آنچه را دريافته است به ديگران منتقل كند.


     
    1. ميزان الحكمة، باب 3879، حديث 19939، (جلد 10، صفحه 70).
    2. وسايل الشيعه، جلد 14، ابواب مقدمات النكاح، باب 104، حديث 8; روايات ديگرى نيز در مورد نگاه در اين باب وجود دارد.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 05:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دور افتادگان از رحمت خدا   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مَنْ وَجَدَ ماءً وَ تُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ، فَاَبْعَدَهُ اللهُ»;
    «كسى كه آب و زمين در اختيار داشته باشد و با اين حال فقير و نيازمند گردد، از رحمت خدا به دور باد!»(1)

     

    شرح و تفسير

    از احاديث اسلامى اين حقيقت به خوبى استفاده مى شود كه مسلمانان جهان بايد از تمام منابع مختلف; دامدارى، كشاورزى، منابع و معادن زير زمينى، حرفه و صنعت و تجارت، براى مبارزه با فقر استفاده كنند، حتّى اگر ملّتى تنها يكى از اين سرمايه ها را در اختيار داشته باشد، بايد به وسيله آن، خلأاقتصادى كشور خود را پر كند، تا چه رسد به اين كه همه آن ها را در اختيار داشته باشد. و اگر چنين نكند ملّتى نفرين شده و دور از رحمت خدا و روح اسلام خواهد بود. نياز به ديگران در هر صورت از نظر اسلام زشت و نكوهيده است(2).
    براى اين كه بدانيم تا چه اندازه در كشور اسلامى ما ايران به اين روايت عمل شده، به ذكر يك خبر قناعت مى كنيم و قضاوت را بر عهده شما خواننده عزيز مى گذاريم:
    در گزارش سازمان ملل متّحد درباره ايران آمده بود:
    «ايران امسال بيش از هفت ميليون تُن گندم نياز خواهد داشت!».
    به گفته بعضى از آگاهان، ايران در حالى به بزرگ ترين وارد كننده گندم در جهان تبديل شده است كه داراى شش ميليون هكتار زمين زراعى قابل كشت است!(3).
    به يقين همه كسانى كه قدرت دارند بايد به پا خيزند و اين لكّه نياز را از دامان اين كشور بزرگ اسلامى بشويند.


     
    1. بحار الانوار، جلد 100، صفحه 65.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 29.
    3. خبرنامه سياسى، فرهنگى جامعه مدرّسين حوزه علميّه قم، شماره 712، صفحه 58.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 03:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دو چيز مايه هلاكت مردم است!   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «اَهْلَكَ النّاسَ اثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ»;
    «دو چيز مردم را به هلاكت افكنده است: وحشت و ترس از فقر، و تمنّاى افتخارات موهوم»(1).

     

    شرح و تفسير

    اگر درباره علل افزايش تجاوزها، سرقت ها، رشوه خوارى ها، دزدى ها، كم فروشى ها در أشكال مختلف، و همچنين تلاش هاى بى رويه آزمندانه و چپاولگرانه جمع كثيرى از مردم دقّت كنيم، مى بينيم كه دو عامل فوق اثر عميقى در پيدايش غالب اين رويدادها دارد.
    عدّه اى با داشتن همه چيز، فقط به خاطر ترس از فقر (دقّت كنيد ترس از فقر، نه فقر واقعى!) و يا به قول خودشان براى «تأمين آينده»! دست به هر كار خلافى مى زنند. و جمعى نيز آرامش زندگى و روح خود را فداى چشم هم چشمى ها و جلب افتخارات موهوم مى كنند، در حالى كه اگر اين دو صفت زشت را رها كنند، زندگى راحت و آسوده اى خواهند داشت(2).
    تعبير به «اهلك الناس; مردم را هلاك كرده … » ممكن است اشاره به هلاكت معنوى و دورى از خدا و گرفتار شدن در چنگال گناهان بوده باشد، و نيز ممكن است اشاره به هلاكت ظاهرى و جسمانى و به اصطلاح «فيزيكى» باشد; چرا كه خوف فقر و آرزوى افتخارات موهوم و برترى جويى ها، انسان را وادار به كارهاى خطرناكى مى كند كه گاه جان خود را نيز بر سر آن مى نهد.
    اضافه بر اين «خوف فقر» و «طلب فخر» دو عامل ويران گر اعصاب است كه پيوسته اعصاب انسان را در هم مى كوبد و آرامش را از او سلب مى كند و مانند «خوره» او را از درون مى خورد و به مرگ زودرس گرفتار مى سازد. جمع ميان دو تفسير نيز دور از حقيقت نيست.


     
    1. تحف العقول مترجم، صفحه 239، سخنان كوتاه اميرالمؤمنين (عليه السلام)، شماره 95.
    2. يكصد و پنجاه درس زندگى، صفحه 94.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 02:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      دنيا و آخرت   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «ما بَعُدَ كائِنٌ وَ ما قَرُبَ بائِنٌ»;
    «آنچه خواهد آمد دور نيست و آنچه جدا شدنى است نزديك نمى باشد»(1).

      

    شرح و تفسير

    اين حديث در واقع اشاره به دنيا و آخرت دارد; «آخرت» «كائن» است، يعنى خواهد آمد; بنابراين آنچه خواهد آمد بعيد و دور از دسترس نمى باشد. امّا «دنيا» به هر حال جدا مى شود و «بائن» است و آنچه جدا شدنى است نزديك نيست. خلاصه دنيايى كه ظاهراً نزديك است، دور است و جدا شدنى! امّا آخرتى كه ظاهراً دور است، نزديك است و جاودانه!
    تعبيراتى كه در مورد دنيا و آخرت در آيات قرآن و روايات معصومان (عليهم السلام) آمده، فراوان است و علّت اصرار زياد روى اين مسأله، غفلتى است كه متأسّفانه بر ما انسان ها عارض مى گردد.
    متأسّفانه منطق برخى از مردم، همانند منطق عمر بن سعد ـ لعنة الله عليه ـ است، آن ها مى گويند: «دنيا نقد است و آخرت نسيه، نقد را نبايد به خاطر نسيه رها كرد!»(2).
    دنيا نقد و آخرت نسيه است و انسان عاقل نقد را به نسيه نمى فروشد!» (منهاج الدموع، صفحه 291).
    در حالى كه نه دنيا نقد است و نه آخرت نسيه; بالاترين مقام ها و موقعيّت ها با يك چشم بر هم زدن از بين مى رود. اين چه نقد بى ارزش و ناپايدارى است!
    در روايت است كه «وقتى اهل آخرت به دنيا نگاه مى كنند، تمام عمر دنيا در نظر آن ها به اندازه لحظه دوشيدن شير از يك شتر بيش تر طول نمى كشد». امّا آخرت جاويدان است و ما بايد اين حقيقت را قبول كنيم و بدان ايمان بياوريم و آثار ايمان به آن در اعمال و گفتار و اعتقادات ما ظاهر و آشكار گردد. همان گونه كه اگر چراغى در خانه اى روشن شود، نور از تمام منافذ آن خانه به بيرون پرتوافشانى مى كند.


     
    1. بحار الانوار، جلد 74، صفحه 419.
    2. هنگامى كه «ابن زياد» از «عمر بن سعد» خواست كه به جنگ امام حسين (عليه السلام) برود، عمر مهلت خواست كه يك شب در اين مورد فكر كند، او در آن شب اشعارى در مورد حيرت و سرگردانى خود گفت، كه يك بيت آن چنين است:
    «الا انما الدنيا لخير معجل *** و ما عاقل باع الوجود بدين

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 01:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      درهاى نيكوكارى   ...

      

    قال على (عليه السلام):
    «ثَلاثٌ مِنْ اَبْوابِ الْبِرِّ: سَخاءُ النَّفْسِ، وَ طيبُ الْكَلامِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى الاَْذى»;
    «سه چيز از درهاى نيكوكارى محسوب مى شود: سخاوت نفس، خوش زبانى و صبر در مقابل ناملايمات»(1).

     

    شرح و تفسير

    بِرّ، به معنى نيكوكارى، مفهوم بسيار گسترده اى دارد و تمام نيكوكارى ها را شامل مى شود; نيكوكارى هاى معنوى، مادّى، فردى، اجتماعى، اخلاقى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى و مانند آن. اين كه خداوند متعال در آيه شريفه 44 سوره بقره مى فرمايد: (أتَأمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ و تَنْسَوْنَ اَنْفُسَكُمْ); «آيا مردم را به نيكى دعوت مى كنيد، امّا خودتان را فراموش مى نماييد؟!» معناى وسيعى دارد.
    يكى از لغويّين مى گويد: «بِرّ» از «بَرّ» به معنى بيابان گرفته شده است و از آن جا كه بيابان وسيع و گسترده است، بدين جهت عرب به هر كارى كه زندگى انسان را وسيع كند و گسترش دهد «بَرّ» مى گويد. «بَرّ» يكى از صفات خداوند متعال است: (اِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحيمُ)(2).
    به هر حال حضرت على (عليه السلام) سه كار را به عنوان در ورودى ابواب برّ معرّفى كرده است:

    اوّل: سخاوت نفس
    منظور از سخاوت نفس اين است كه اين فضيلت اخلاقى به گونه اى در قلب انسان ريشه دار شود كه قلباً از سخاوت خوشحال شود. چون گاهى انسان سخاوت را بر خويشتن تحميل مى كند، براى درك ثواب بخشش مى كند، ولى با اكراه; امّا گاهى به هنگام سخاوت قلبش شاد مى گردد و وجودش آرام مى شود، چنين سخاوتى در درون جان انسان نفوذ كرده و بسيار عالى است.
    ما نبايد فراموش كنيم كه خداوند حوايج بسيارى از بندگانش را به وسيله ما انجام مى دهد و تصوّر نكنيم كه هر چه داريم مخصوص خود ماست; بلكه گاه ما تنها واسطه هستيم. و خوشا به حال بندگانى كه واسطه بين خداوند و نيازمندان هستند. خداوند متعال اين مطلب را به صورت زيبايى در آيه هفتم سوره حديد چنين بيان كرده است:
    (آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِه وَ اَنْفِقُوا مِمّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفينَ فيهِ); «به خدا و رسولش ايمان بياوريد و از آنچه شما را جانشين و نماينده (خود) در آن قرار داده انفاق كنيد».
    شرح مسأله انفاق در زندگى ائمّه اطهار (عليهم السلام) كتاب جداگانه اى مى طلبد، برخى از ائمّه (عليهم السلام) در طول عمر بابركتشان چندين بار تمام اموال خود را با فقرا تقسيم كردند(3) و داستان سوره دهر نمونه بارز اين ادّعا است(4).

    دوم: خوشی زبانی
    سخن نرم و اخلاق خوش سرمايه اى است كه تمام نمى شود. سرمايه مالى انسان محدود و توقّع و نياز نيازمندان نامحدود است، و روشن است كه محدود پاسخ گوى نامحدود نيست. امّا خداوند حكيم سرمايه نامحدودى به نام زبان خوش به انسان داده تا در مقابل توقّع نامحدود نيازمندان پاسخگو باشد. بايد با آنان با زبان خوش و به دور از خشونت و تندى برخورد كرد. اگر نمى توان از نظر مادّى كمك كرد بايد به نرمى و ملاطفت جواب آن ها را گفت. كارى كه ادب مى كند ده ها استدلال نمى كند. طيب كلام، مخصوصاً در زمان ما، كه ما را متّهم به خشونت مى كنند، جاذبه عجيبى دارد.

    سوّم: تحمّل ناملايمات
    دنيا محلّ مشكلات و سختى ها و ناملايمات است; مصيبت، خشكسالى، قحطى، زلزله، سيل، بيمارى هاى مختلف و مانند آن، همگى ناملايمات اين دنياست. بچّه هاى همسايه ايجاد مزاحمت مى كنند، در نانوايى نوبت را مراعات نمى كنند، در رانندگى برخوردهايى به وجود مى آيد و ناملايمات ديگرى كه همه روزه با آن روبرو هستيم، بايد همه اين ها را تحمّل كرد و با زبان خوش تذكّر داد، تا بتوان به دروازه هاى نيكوكارى رسيد.


     
    1. بحار الانوار، جلد 68، صفحه 89.
    2. سوره طور، آيه 28.
    3. مرحوم حاج شيخ عبّاس قمى در منتهى الآمال، جلد اوّل، صفحه 417، به نقل از امام صادق (عليه السلام)مى گويد: «امام حسن (عليه السلام) سه مرتبه تمام دارايى خويش را با فقرا تقسيم كرد، نصف آن را براى خود برداشت و نصف ديگر را به فقرا داد!».
    4. مشروح اين داستان را به نقل از منابع اهل سنّت در كتاب «آيات ولايت در قرآن» آورده ايم.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حقيقت روزه!   ...

     

    قال على (عليه السلام):
    «اَلصّيامُ اجْتِنابُ الَْمحارِمِ، كَما يَمْتَنِعُ الرَّجُلُ مِنَ الطَّعامِ وَ الشَّرابِ»;
    «روزه پرهيز از گناهان است، همان گونه كه خوددارى كردن از خوردن و آشاميدن مى باشد»(1).

     

    شرح و تفسير

    همان طور كه انسان داراى روح و جسم است، تمام عباداتى كه انجام مى دهد نيز داراى جسم و روح است; جسم عبادت همان ظاهر آن است كه همه كس آن را درك مى كند و روح عبادت، فلسفه وجودى آن و مصالحى كه در درون آن نهفته، مى باشد.
    به عنوان مثال نماز جماعت جسمى دارد و روحى; بسيارى هستند كه جسم و شكل ظاهرى اين عبادت بزرگ را خوب انجام مى دهند، مانند نمازهاى جماعت ميليونى مكّه و مدينه در ايّام برگزارى مراسم پرشكوه حجّ، امّا متأسّفانه روح نماز حاكم نيست. روح نماز جلوگيرى از فساد و فحشا است; ولى در شهرهاى عربستان، گذشته از مكّه و مدينه، فساد غوغا مى كند. روح نماز جماعت وحدت و يكدلى است، امّا متأسّفانه اين همه مسلمان يكپارچه و متّحد نيستند!
    حضرت اميرمؤمنان (عليه السلام) در جمله 252 از كلمات قصار نهج البلاغه، فلسفه بيست حكم از احكام اسلامى، را در ضمن جملاتى كوتاه و پرمعنى، بيان مى كند; مثلا در مورد حجّ مى فرمايد: «فَرَضَ اللهُ … الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدّينِ; خداوند حجّ را واجب كرد تا وسيله اى براى نزديكى مسلمين به يكديگر باشد». در ايّام حجّ هر چند ميليون ها مسلمان در كنار يكديگر قرار مى گيرند و جسم آن ها در قرب يكديگر است، امّا روح و قلب آن ها با هم فاصله زيادى دارد، بدين جهت در اين كنگره عظيم مشكلى از مشكلات جهان اسلام حل نمى گردد، گويا مسلمين هيچ مشكل عمده اى ندارند!
    روزه نيز جسمى دارد و روحى; جسم روزه خوددارى از خوردن و آشاميدن و ساير چيزهايى است كه روزه را باطل مى كند، امّا روح روزه علاوه بر خوددارى از مفطرات روزه، پرهيز از تمام گناهان است! تا جايى كه به تعبير قرآن مجيد صائم به قلّه پرافتخار تقواى الهى برسد(2). و روشن است كه جسم بى روح مجسّمه اى بيش نيست!
    با توجّه به همين مسأله، روزه را بر سه قسم كرده اند:
    1ـ روزه كسانى كه فقط از مفطرات پرهيز مى كنند، امّا چشم و گوش و ساير اعضاء بدن آن ها روزه نيست!
    2ـ روزه كسانى كه علاوه بر پرهيز از مفطرات، از گناهان نيز اجتناب مى نمايند.
    3ـ روزه كسانى كه كعبه دل را از همه چيز جز خدا پاك نموده و جز عشق خدا را در آن راه نمى دهند.


     
    1. ميزان الحكمه، باب 2359، حديث 10952، (جلد 5، صفحه 471).
    2. همان گونه كه در آيه 183 سوره بقره به اين مطلب اشاره شده است.

     
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حقّ تقوى   ...

     

     

     


    قال على (عليه السلام):
    «مافاتَ الْيَوْمَ مِنَ الرِّزْقِ رُجِىَ غَداً زيا دَتُهُ، وَ ما فاتَ اَمْسِ مِنَ الْعُمُرِ لَمْ يُرْجَ الْيَوْمَ رَجْعَتُهُ. اَلرَّجاءُ مَعَ الْجائى وَ الْيَأْسُ مَعَ الْماضى، فَـ(اتَّقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِه وَ لاتَمُوتُنَّ اِلاّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)»(1);
    «آنچه امروز از بهره دنيا كم شده ممكن است فردا اضافه گردد، ولى آنچه ديروز از عمر گذشته، امروز اميد بازگشتن آن نيست. اميد به آينده است و نوميدى از گذشته! پس آن گونه كه شايسته است از خدا بترسيد و نميريد مگر اين كه مسلمان باشيد»(2).

     

    شرح و تفسير

    حضرت در روايت فوق ابتدا يكى از ضعف هاى اجتماعى را مطرح مى كند، و آن اين كه: مردم نسبت به از دست دادن امكانات مادّى، كه قابل جبران است، حسّاس هستند و بر آن افسوس مى خورند، امّا در مورد هدر رفتن سرمايه عمرشان، كه قابل جبران نيست، حسّاسيّتى ندارند. در حالى كه به مقتضى عقل، انسان نسبت به آنچه گذشته و قابل بازگشت نيست بايد افسوس بخورد و درسى از گذشته بگيرد و قدر باقى مانده عمرش را بداند و زاد و توشه اى مهيّا سازد.
    حضرت سپس به آيه 102 سوره آل عمران استدلال مى كند و به مردم سفارش مى نمايد كه «حقّ تقوى» را مراعات نموده، سعى كنند عاقبت به خير شوند و با اسلام بميرند.
    سؤال: امام (عليه السلام) مى فرمايد: حق تقوى را به جا آوريد، حق تقوى چيست؟
    پاسخ: در اين مورد بين مفسّران قرآن اختلاف است، ولى آنچه مسلّم است اين كه حقّ تقوى يك مرتبه عالى از تقوى است. در حديثى از امام صادق (عليه السلام) حق تقوى چنين بيان شده است:
    «اَنْ يُطاعَ فَلا يُعْصى وَ يُذْكَرَ فَلا يُنْسى وَ يُشْكَرَ فَلا يُكْفَرْ; حق تقوى و پرهيزكارى اين است كه پيوسته اطاعت فرمان خداوند كنى و هيچ گاه معصيت ننمايى، همواره به ياد او باشى و او را فراموش نكنى، و در برابر نعمت هاى او شكرگزار باشى و كفران نعمت ننمايى»(3).
    سه نكته به عنوان «حق تقوى» در روايت امام صادق (عليه السلام) بيان شده است، كه مهم تر از همه مسأله ذكر و ياد خدا است. ذكر خدا سرچشمه بسيارى از فضايل اخلاقى و موجب تربيت نفوس است. بدون شك به ياد خدا بودن ارتباطى تنگاتنگ با اطاعت خدا دارد، بلكه تمام مباحث تقوى پيوندى با معرفة الله دارد و هر قدر معرفة الله بالاتر رود و انسان بيش تر به ياد خدا باشد، تقواى او بيش تر مى شود.
    بنابراين تقوى ميوه درخت معرفة الله است، اگر من واقعاً معتقد باشم كه خداوند از رگ گردن به من نزديك تر است و همه جا حاضر و ناظر اعمال من مى باشد و به تفكّرات و تخيّلات و ذهنيّات من آگاه است، مرتكب گناه و خطا نخواهم شد. اگر معتقد باشيم عزّت و ذلّت به دست اوست، هرگز عزّت و ذلّت خود را در دست ديگران نمى دانيم.


     
    1. سوره آل عمران، آيه 102.
    2. نهج البلاغه، خطبه 114.
    3. مجمع البيان، جلد اوّل، صفحه 482.
    موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



     [ 12:08:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم