حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 597
  • دیروز: 605
  • 7 روز قبل: 10419
  • 1 ماه قبل: 19721
  • کل بازدیدها: 2490168





  • رتبه







    کاربران آنلاین

  • ذبیح پور
  • نرجس محمدی


  •   (15) خطبته عليه السلام فى فضلهم بعد شهادة ابيه عليه السلام   ...

    روى انه ما قتل اميرالمومنين عليه السلام رقى الحسن بن على عليهماالسلام ، فاراد الكلام ، فخنقته العبرة فقعد ساعة ثم قام فقال : الحمدلله الذى كان فى اوليته وحدانيا و فى ابتدا ما ابتدع و انشاءما خلق ، على غير مثال كان سبق مما خلق ربنا اللطيف بلطف ربوبية و بعلم خبره فتق و باحكام قدرته خلق جميع ما خلق ، فلا مبدل لخلقه ولامغير لصنعه و لامعقب لحكمه و لاراد لامره و لامستزاح عن دعوته خلق جميع ما خلقه و لازوال لملكه و لاانقطاع لمدته ، فوق كل شى ء علا، من كل شى ء دنا، فتجلى ، لخلقه من غير ان يكون يرى ، و هو بالمنظر الا على احتجب بنوره ، و سما فى علوه ، فاستتر عن خلقه و بعث اليهم شهيدا عليهم و بعث فيهم النبيين مبشرين و منذرين ، ليهلك من هلك عن بينة ، و يحيى من حى عن بينة ، و ليعقل العباد عن ربهم ما جهلوه فيعرفوه بربوبية بعد ما انكروه و الحمدلله الذى احسن الخلافة علينا اهل البيت و عنده نحتسب عزانا فى خير الاباء رسول الله صلى الله عليه و آله و عند الله نحتسب عزانا فى اميرالمؤمنين عليه السلام و لقد اصيب به الشرق و الغرب و الله ما خلف درهماو لادينارا الا اربعمائة درهم اراد انيبتاع لاهله خادم و لقد حدثنى حبيبى جدى رسول الله صلى الله عليه و آله ان الامر يملكه اثنا عشر اماما من اهل بيته و صوفته ما منا الا مقتول او مسموم ثم عزل عن منبره فدعا بابن ملجم لعنة الله ، فاتى له قال : يابن رسول الله استبقنى اكن ،لك و اكفيك امر عدوك بالشام ، فعلاه الحسن عليه السلام بسيفه ، فاستقبل اسيف بيده ، فقطع خنصره ثم ضربة على يا فوخه ، فقتله لعنة الله عليه (15) خطبه آن حضرت در فضيلت اهل بيت بعد از شهادت پدرش روايت شده : هنگامى كه اميرالمؤمين عليه السلام به شهادت رسيد، امام حسنم عليه السلام بالاى منبر رفت و خواست سخنى بگويد اما گريه ايشان را امان نداد، لحظاتى نشست آنگاه ايستاد و فرمود: سپاس خدائى را سزاست ، كه در آغاز يگانه بود، و در ازل به خداوندى برترى يافت ، به بزرگى و توانايى برتر گرديد، آغاز نمود، آن چه را ايجاد كرد، و پديد آورد آن چه را كه خلق نمود، در حاليكه نمونه اى در گذشته از آنها وجود نداشت . پروردگار مهربان به علم الهى خود و به دانش بسيارش موجودات را پديد آورد و به سبب قدرت بسيارش مخلوقات را ايجاد نمود از اينرو كسى را ياراى تبديل خلقش ، و تغيير دادن موجوداتش و مواخذه كردن در برابر حكمش نمى باشد، امرش را رد كننده ، و خوانده اش را مانعى نمى باشد. تمامى موجودات را خلق كرد، در حاليكه حكومتش را زوالى نبوده ، و مدت آن را پايانى نمى باشد، برتر از هرچيز گشته ، و به هر چيز نزديك است ، براى خلق تجلى كرده بدون آنكه ديده شود و او در جايگاه برترى است . به نورش پوشيده شده ، و در برتريش اوج گرفته است از اينرو از مخلوقاتش ‍ پوشيده گرديده است ، به سوى ايشان شاهدى را فرستاد، و بين ايشان پيامبرانى را فرستاد، كه بشارت دهنده و ترساننده هستند، تا هر كه به هلاكت مى رسد، و هر كه هدايت يابد با دليل و برهان و تواءم باشد و تا اينكه مردم بدانند آنچه نسبت به پروردگارشان در مورد آن جاهلند و بعد از انكار او را بشناسند. و سپاس خدائى را سزاست كه خلافت را براى ما اهل بيت گرامى داشت و مصيبت خود را در حق پيامبر بهترين پدر، نزد خداوند به حساب مى آوريم ، و نيز مصيبت خود در حق اميرالمؤمين عليه السلام را نزد خداوند محاسبه مى كنيم ، شرق و غرب جهان به شهادت او دچار مصيبت گرديد، سوگند به خداوند كه او درهم و دينارى از خود به جاى نگذاشت ، جز چهار صد درهم كه مى خواست ، براى خانواده اش از آن كنيزى را بخرد. دوستم و جدم پيامبر به من خبر داد كه خلافت را دوازده امام از خاندان و برگزيدگان از آن حضرت به دست خواهند گرفت ، تمامى ما يا به قتل مى رسيم ، يا مسموم مى گرديم . آنگاه از منبر پائين آمد، و ابن ملجم را فرا خواند، او را نزد حضرتش آوردند، او گفت : اى پسر رسول خدا مرا باقى گذار براى تو كار خواهم كرد، و در مورد دشمنت ، در شام تو را يارى مى نمايم ، امام شمشيرى بر او زد، او دست خود را جلو برد، انگشت او قطع گرديد، آنگاه ضربت ديگرى بر او نواخت و او را به قتل رساند، - لعنت الهى بر او باد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



    [شنبه 1395-03-29] [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (14) خطبته عليه السلام فى فضل اهل البيت   ...

    روى انه طعن اقوام من اهل الكوفة فى الحسن بن على عليهماالسلام فقالوا: انه عى لايقوم بحجة فبلغ ذلك اميرالمومنين عليه السلام فدعا لحسن فقال : ياابن رسول الله ان اهل الكوفة قد قالوا فيك مقالة اكرهها، فاخبر الناس ، فقال : يا اميرالمؤمين لااستطيع الكلام و انا انظر اليك فقال اميرالمؤمين عليه السلام : انى متخلف عنك فناد الصلاة جامعه ، فاجتمع المسلمون فصعد المنبر فخطب خطبة بليغة و جيزة ، فضج المسلمون بالبكاء، ثم قال : ايها الناس ! اعقلوا عن ربكم ان الله عزوجل اصطفى ادم ونوحا و ال ابراهيم ا آل عمران على العالمين ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم . بنحن الذرية من آدم ، و الاسرة من نوح ، و الصفوة من ابراهيم ، و السلالة من اسماعيل و آل من محمد صلى الله عليه و آله نحن فكم كالسماء المرفوعة ، و الارض المدحوة و المشس الضاحية ، و كالشجرة الزيتونة ، لاشرقية ولاغربية التى بورك زيته النبى اصلها، و على فرعها و نحن والله ثمرة تلك الشجرة فمن تعلق بغض ‍ من اغصانها نجا، و من تخلف عنها فالى النار هوى فقام اميرالمؤمنين عليه السلام من اقصى الناس ، يسحب رداءه من خلفه ، حتى علاالمنبر مع الحسن عليه السلام فقبل بين عينيه ثم قال : يا بن رسول الله اثبت على القوم حجتك و اوجبت عليهم طاعتك فويل لمن خالفك (14) خطبه آن حضرت در فضيلت اهل بيت روايت شده : گروهى از مردم كوفه به امام حسن عليه السلام طعنه زدند، كه قادر نيست كلام خود را بيان نمايد، اين سخن به گوش اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد، امام حسن عليه السلام را خواست و فرمود: اى پسر پيامبر مردم كوفه در مورد تو سخنى مى گويند كه آن را زشت مى شمارم ، خود را به مردم بنمايان ، امام حسن عليه السلام گفت : من هنگامى كه چشمانم به شما مى افتد قادر به سخن گفتن نيستم ، آن حضرت فرمود: من به كنارى مى روم ، ندا داده شد و مردم جمع شدند، امام بالاى منبر رفت و خطبه اى بسيار كوتاه و بليغ خواند، كه مردم گريستند، آنگاه فرمود: اى مردم ! در سخن پروردگاراتان بينديشيد، كه فرموده : خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر جهانيان برگزيد، كه بعضى از آنها فرزندان يكديگرند، و خدا شنوا و دانا است . پس ما فرزندان آدم ، و از تيره نوح و از برگزيدگان ابراهيم ، و سلاله اسماعيل و خاندان محمديم صلى الله عليه و آله ما در ميان شما مانند آسمان برافراشته ، و زمين گسترده ، و خورشيد، درخشان ، و همانند درخت زيتونى هستيم كه به شرق و غرب متمايل نبوده و زيتونش بركت داده شده است . پيامبر ريشه آن ، و على ساقه آن و سوگند به خدا كه ما ميوه آن درختيم ، هر كه به شاخه اى از شاخه هاى آن چنگ زند نجات يافته ، و هر كه از آن تخلف ورزد در آتش سقوط مى كند. آنگاه حضرت على عليه السلام از آخر جمعيت برخاست ، در حاليكه رداء ايشان از پشت سرش كشيده مى شد، تا اينكه بالاى منبر كنار امام حسن عليه السلام قرار گرفت و بين چشمهاى ايشان را بوسيد، و فرمود: اى پسر پيامبر حجتت را بر مردم ثابت كرده ، و اطاعتت را واجب ساختى پس واى بر كسى كه تو را مخالفت نمايد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (13) خطبته عليه السلام فى تحميد الله وفضل ابيه   ...

    روى ان اباه عليا عليه السلام قال له عليه السلام : قم فاخطب لاسمع كلامك فقال عليه السلام فقال : الحمدلله الذى من تكلم سمع كلامه ، و من سكت علم ما فى نفسه ، و من عاش فعليه رزقه ، و من مات موعدنا و الله عارضنا، ان عليا باب من دخله كان مؤمنا و من خرج عنه كان كافرا (13) خطبه آن حضرت در حمد الهى و فضيلت پدرش روايت شده : حضرت على عليه السلام به امام حسن عليه السلام گفت : برخيز و خطبه اى بخوان تا صدايت را بشنوم آن حضرت برخاست و فرمود: سپاس خداى را سزاست ، آنكه هر كه سخن گويد صدايش را بشنود ، و هر كه سكوت نمايد، به آن چه در قلب دارد آگاهست ، و هر كه زندگى كند، روزى اش با اوست ، و هر كه بميرد، بازگشتش به سوى اوست اما بعد، قبور جايگاه ما، و قيامت ، وعده گاهمان و خداوند محاسبه گر ماست ، على عليه السلام درى است كه هر كه از آن داخل شود مؤمن است و هر كه از: خارج گردد كافر است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (12) خطبته عليه السلام فى تحميدالله وفضل ابيه   ...

    روى ان عليا عليه السلام قال للحسن عليه السلام : يا بنى ، قم فاخطب حتى اسمع كلامك فقام عليه السلام قال : الحمدلله الواحد بغير تشبيه الدائم بغير تكوين ، القائم بغير كلفة الخالق بغير منصبة الموصوف بغير غاية المعروف بغير محدودية ، العزيز لم يزل قديما فى القدم ردعت القلوب لهيبته و ذهلت العقول لعزته و خضعت الرقاب لقدرته فليس يخطر على قلب بشر مبلغ جبروته ، و لايبلغ الناس كنه جلاله ، و لايفصح الواصفون منهم لكنه عظمته و لاتبلغه العلماء بالبابها و لا اهل التفكر بتدبير امورها، اعلم خلقه به الذى بالحد لايصفه يدرك الابصار و لاتدركه الابصار وهو الطيف الخبير اما بعد فان عليا باب من دخله كان مؤمنا، و من خرج منه كان كافرا، اقول قولى هذا و استغفرذ الله العظيم لى و لكم (12) خطبه آن حضرت در حمد الهى و فضيلت پدرش روايت شده : امام على عليه السلام به امام حسن عليه السلام گفت : اى پسرم برخيز و خطبه اى بخوان تا صدايت را بشنوم ، آن حضرت برخاست و چنين سخن گفت : سپاس خدايى را سزاست كه يگانه است و بدون شبيه ، جاودانه است بدون ساخته شدن ، پايدار است بدون سختى ، آفريدگار است بدون رنج و مشقت ، توصيف شده است بدون آنكه نهايتى داشته باشد، شناخته قلوب از هيبتش در شگفتى ، و عقول از عزتش حيران ، و گردنها در برابر قدرتش ‍ خاضع است . نهايت قدرتش بر قلب خطور نكرده ، و كنه جلالت او را مردم نمى يابند، و در نهايت ، عظمتش توصيف گران عاجز مى باشند، دانش دانايان به او نرسد، و فكر متفكرين به تدبير امور او راه ندارد، داناترين مردم به و كسى است كه او را به حد و نهايتى توصيف نكند، ابصار را درك كرده و اما ابصار او را درك نمى كنند، و او دانا و آگاهست . اما بعد على عليه السلام درگاهى است كه هر كه داخل آن شود مؤمن بوده و هر كه از آن خارج گردد كافر است اين گفتار را مى گويم و از خداى بزرگ براى خود و شما طلب بخشش دارم .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (11) خطبته عليه السلام بعد حكم ابى موسى الاشعرى فى صفين   ...

    ايها الناس ! انكم قد اكثرتم ، فى امر عبدالله بن قيس و عمربن العاص ، فانما بعثا ليحكما بكتاب الله فحكما بالهوى على الكتاب و من كان هكهذا لم يسم حكما ولكنه محكوم عليه و قد اخطا عبدالله بن قيس فى ان اوصى بها الى عبدالله بن عمر، فاخطا فى ذلك ء ثلث خصال : فى ان اباه يرضه لها و فى انه لم يستاءمره و فى انه لم يجتمع عليه المهاجرون و الانصار الذين نفذوها لمن بعده و انما الحكومة فرض من الله و قد حكم رسول الله صلى الله عليه و آله سعدا فى بنى قريظة فحكم فيهم بحكم الله لاشك فيه ، فنفذ رسول الله صلى الله عليه و آله حكمه و لو خالف ذلك لم يجره (11) خطبه آن حضرت بعد از آن كه ابو موسى در صفين آنگونه حكم كرد اى مردم ! شما در كار عبدالله بن قيس و عمروبن عاص سخن بسيار گفتيد، اين دو انتخاب شدند تا مطابق با كتاب خداوند حكم دهند، اما آن دو هوى و هوسشان رابر قرآن ترجيح دادند، و هر كه اينگونه عمل نمايد، حكم ناميده نمى شود، بلكه محكوم عليه مى باشد. عبدالله بن قيس در مورد انتخاب عبدالله بن عمر به خلافت خطا نمود، و در سه مورد دچار اشتباه شد: اينكه عمر پدر عبدالله او را براى خلافت شايسته تشخيص ندانست و او را خليفه قرار نداد، نيز در اينكه او را به امارتى منصوب نكرد، و در اينكه مهاجرين و انصار براى عبدالله بن عمر ارزشى قائل نبودند، و كسانى كه داورى مى كردند كارى را به او واگذار نمى كردند، و حكومت از جانب خداوند واجب شده است . پيامبر سعد بن معاذ را در مورد بنى قريظه حكم قرار داد و او به حكم خداوند در ميان آنان حكم كرد، و پيامبر حكم او را تنفيذ كرد، و اگر غير آن حكم مى كرد، پيامبر اجرا نمى نمود.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (10) خطبته عليه السلام فى صفين لتحريض الناس الى الجهاد   ...

    الحمد لله لا اله غيره ، وحده لاشريك له ، و اثنى عليه بما هو اهله ، ان مما عظم الله عليكم من حقه و اسبغ عليكم من نعمه ما لايحصى ذكره ، ولايؤ دى شكره ولايبلغه ، صفة و لاقول و نحن انما غضبنا لله و لكم ، فانه من علينا بما هو اهله ان نشكر فيه الاءه و بلاءه و نعماءه قولا يصعد الى الله فيه الرضا و تنتشر فيه عارفة الصدق ، يصدق الله فيه قولنا، و نستوجب فيه المزيد، من ربنا، قولا يزيد، ولا يبيد. فانه لم يجتمع قوم قط على امر واحد الا اشتد امرهم و استحكمت عقدتهم ، فاحتشدوا فى قتال عدوكم معاوية وجنوده ، فانه قد حضر، و لاتخاذلوا فان الذلان يقطع نياط القلوب و ان الاقدام على الاسنة نجدة و عصمة لانه لم يمتنع قوم قط الا رفع الله عنهم العلة و كفاهم جوانح الذلة و هداهم الى معالم الملة و الصح تاءخذ منه ما رضيت به و الحرب يكفيك من انفاسها جرع (10) خطبه آن حضرت در جنگ صفين براى تحريض مردم به جنگ سپاس خداى را سزاست كه معبودى جز او نمى باشد، يگانه بوده و شريكى ندارد، و او را ثنا مى گويم آنگونه كه سزاوار آنست ، از آنچه خداوند از حقش ‍ بر شما برتر گردانيد، و نعمتهايش كه بر شما گسترده گرداند، آنچه نامش به شمارش در نيايد، و شكرش ادا نشود، و وصف و قولى به او نرسد. و ما در راه خداوند براى شما غضبناك شديم ، چرا كه خداوند بر ما منت نهاد آنگونه كه او سزاوار آنست ، تا نعمتها و عطاها و بخششهايش را شكر گزاريم ، سخنى كه در آن رضا و خشنودى به سوى خداوند بالا رود، و صداقت و راستى در آن نمودار باشد، تا گفتارمان را، تاءييد گرداند، و سزاوار موارد افزونترى از خداوند باشيم ، سخنى كه زياد گردد و نابود نشود. هر اجتماعى كه با هدفى واحد فراهم آمدند نيرو يافته و پيمانشان استوار شد، پس آماده جنگ با معاويه و سپاهيانش شويد كه به سوى شما آمده است ، و بخوارى نگرائيد كه ذلت و بندهاى دنيا را مى گسلد، و اقدام بر جنگ موجب بزرگوارى و بر كنارى از شكست و ذلت است ، چرا كه هر گروهى از پذيرش خوارى امتناع ورزيدند، خداوند دردها و ناكاميشان را برميدارد، و از خوارى بدورشان مى سازد، و به حقيقت رهنمونشان مى گرداند. ……………………. و آنگاه اين شعر را خواند: از صلح آنچه را مى خواهى مى توان گرفت ولى از نفسهاى جنگ بيش از يك جرعه را نتوان نوشيد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (9) خطبته عليه السلام فى فضل اهل بيت   ...

    روى انه لما فرغ على بن ابيطالب عليه السلام من حرب الجمل ، عرض ‍ له مرض حضرت الجمعة فتاءخر عنها، و قال لابنه الحسن : انطلق يا بنى فاجمع بالناس فاقبل الحسن عليه السلام الى المسجد فما استقر على المنبر حمدالله و اثنى عليه و تشهد و صلى على رسول الله صلى الله عليه و آله ثم قال : ايها الناس ! ان الله اختارنا لنفسه ، و ارتضانا لدينه ، و اصطفانا على خلقه ، و انزل علينا كتابه و وحيه و ايم الله لاينقصنا احد من حقنا شيئا الا انتقصه الله من حقه فى عاجل دنياه و اخرته ، و لايكون علينا دولة الا كانت لنا العاقبة و لتعلمن نباءه بعد حين . ثم جمع بالناس و بلغ اباه كلامه ، فلما انصرف اليه ابيه عليه السلام نظر اليه ، فما ملك عبرته انسالت على خديه ثم استدناه اليه فقبل بين عينيه و قال : بابى انت و امى ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم (9) خطبه آن حضرت در فضيلت اهل بيت روايت شده : هنگامى كه امام على عليه السلام از جنگ جمل فارغ شد، بيمار گرديد، روز جمعه و انجام نماز جمعه فرا رسيد، از اينرو به پسرش امام حسن عليه السلام فرمود: اى پسرم نماز جمعه را همراه مردم به جاى آور، امام به مسجد رفت ، آنگاه كه بر منبر قرار گرفت حمد و ثناى الهى گفت و بر پيامبر درود فرستاد، سپس فرمود: اى مردم ! خداوند ما را براى خود اختيار كرد، و براى دينش به ما خشنود شد، و بر مخلوقاتش ما را برگزيد، و كتاب و وحيش را بر ما نازل فرمود، و سوگند به خدا كسى از حق ما چيزى را نخواهد كاست ، جز آنكه خداوند در اين دنيا در جهان ديگر از حقش مى كاهد، دولتى بر عليه ما حكومت نمى كند، جز آنكه سرانجام به نفع ما خواهد بود، و خبر آنرا بزودى خواهيد دانست . آنگاه نماز جمعه را خواند، سخنان ايشان به گوش پدرش هنگامى كه بازگشت و چشمانش پر از اشك شد، و او را در بغل گرفت و بين چشمان آن حضرت را بوسيد، و گفت : پدر و مادرم فدايت باد، فرزندانى كه بعضى از بعضى ديگرند، و خداوند شنوا و دانا است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (8) خطبته عليه السلام فى تحريض الناس لنصرة على عليه السلام   ...

    لما بلغ اميرالمؤمنين عليه السلام خطبة عبدالله بن الزبير قال لولده الحسن عليه السلام : قم يا بنى فاخطب فحمدالله و اثنى عليه و قال : ايها الناس ! قد بلغنا مقالة ابن الزبير، و قد كان و الله ابوه يتجنى على عثمان الذنوب و قد ضيق عليه البلاد حتى قتل ، و ان طلحة راكز رايته على بيت ماله و هو حى و اما قوله : ان عليا ابتز الناس امورهم ، فانه اعظم حجة لابيه ، زعم انه بايعه بيده و لم يبايعه بقلبه ، فقد اقر بالبيعة و ادعى الوليجة فلياءت على ما ادعاه ببرهان و انى له ذلك ؟! و اما تعجبه من تورد اهل الكوفة على اهل البصرة فما عجبه من اهل حق توردوا على اهل الباطل ؟ و لمرى و الله ليعلمن اهل البصرة ، فميعاد ما بيننا و بينهم يوم نحاكمهم الى الله ، فيقضى الله بالحق و هو خير الفاصلين (8) خطبه آن حضرت در تحريض مردم به يارى پدرش هنگامى كه سخنان عبدالله بن زبير (در مورد نسبت دادن قتل عثمان به امام ) به حضرت على عليه السلام رسيد، به امام حسن عليه السلام فرمود: اى پسرم برخيز و خطبه اى بخوان ، امام پس از حمد و ثناى الهى فرمود: اى مردم ! سخن عبدالله بن زبير بما رسيد، و سوگند به خدا آنگاه كه شهرها بر عثمان تنگ گرديده بود، پدرش گناهانى را بى دليل به او نسبت مى داد، تا اينكه كشته شد، در حاليكه طلحه در زمان او پرچمش را در بيت المال او قرار داده بود. اما سخن او: على امور مردم را متشتت ساخت ، اين مطلب بزرگترين حجت بر پدر اوست ، مى پندارد كه با دست بيعت كرده ولى با قلب بيعت ننموده ، در حاليكه به بيعت اقرار كرده و ادعاى دوستى نموده بايد براى سخنش ‍ دليل بياورد، و چگونه قادر بر اين كار خواهد شد. و اما تعجب او از اينكه مردم كوفه بر مردم بصره غالب شوند، تعجبى ندارند، كه اهل حق باطل غالب شوند و به خدا سوگند، به جانم قسم مى خورم ، كه مردم بصره حق را خواهند دانست ، وعده ما و آنان روزى است كه ما در پيشگاه خدا آنان را به محاكمه مى كشانيم ، و خداوند با حق حكم مى كند، و او بهترين حكم كنندگان است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (7) خطبته عليه السلام فى تحريض الناس لنصرة على عليه السلام   ...

    رويانه لما سار على عليه السلام من المدينة الى فيد، بعث الحسن عليه السلام و عمار و ابن عباس الى الكوفة لما دخلوا المسجد صعد الحسن بن على عليه السلام المنبر، فحمدلله و اثنى عليه ، ثم ذكر جده فصلى عليه و ذكر فضل ابيه و سابقته و قرابته برسول الله صلى الله عليه و آله و انه اولى بالامر من غيره ثم قال : معاشر الناس ! ان طلحة و الزبير قد بايعا عليا طائعين غير مكرهين ثم نفروا و نكثا بيعتهما له فطوبى لمن خف فى مجاهدة من جاهده ، فان الجهاد معه كالجهاد مع النبى صلى الله عليه و آله (7) خطبه آن حضرت در تحريض مردم به يارى پدرش روايت شده : هنگامى كه على عليه السلام از مدينه حركت كرد به نزديك شهر كوفه رسيد، امام حسن عليه السلام و عمار و ابن عباس را براى جلب حمايت مردم به كوفه فرستاد، هنگاميكه داخل مسجد شدند امام بالاى منبر رفت و حمد و ثناى الهى را گفت ، آنگاه نام پيامبر را ذكر كرد و بر او درود فرستاد، و فضيلت پدرش و سابقه او در اسلام و نزديكى اش به پيامبر را يادآورى نمود، و اينكه او به خلافت از همه شايسته تر است آنگاه گفت : اى مردم ! طلحه و زبير آزادانه و بدون اجبار و اكراهى بيعت كردند، آنگاه كوچ كرده و بيعتشان را شكستند، خوشا به حال آن كه در نبرد با كسانيكه به مبارزه با او آمده اند، سبكبال حركت كند، چرا كه جهاد با او جهاد با پيامبر است .

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      (6) خطبته عليه السلام فى تحريض الناس لنصرة على عليه السلام   ...

    لما بلغ اميرالمؤمين عليه السلام ما كان من امر ابى موسى فى تخذيل الناس عن نصرته ، انفذ الحسن عليه السلام و الاشتر و عمار الى الكوفة لما دخلوا المسجد صعد الحسن عليه السلام المنبر فحمدالله و اثنى عليه و ذكر جده فصلى عليه ثم قال : ايها الناس ! ان عليا اميرالمؤمنين باب هدى ، فمن دخله اهتدى و من خالفه تردى (6) خطبه آن حضرت در تحريض مردم به يارى پدرش هنگامى كه حضرت على عليه السلام خبر رسيد كه ابو موسى اشعرى مردم كوفه را از يارى برحذر مى دارد، امام حسن عليه السلام و مالك اشتر و عمار ياسر را به سوى او فرستاد. هنگامى كه داخل مسجد شدند امام بالاى منبر رفت ، و چنين فرمود: اى مردم ! على عليه السلام راه هدايت است هر كه داخل آن شود، هدايت يافته ، و هر كه مخالفت كند هلاك مى گردد.

    موضوعات: صحيفة الحسن عليه السلام  لینک ثابت



     [ 11:27:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم