سال ششم هجرت بود، عدهای از بزرگان نصارای نجران، همچون سید، عاقب، قیس، حارث و عبدالمسیح بن یونان (أسقف نجران) و… جهت گفتگو و بحث با رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد مدینه شدند و با پیامبر صلی الله علیه و آله به گفتگو و بحث نشستند، لیکن به نتیجه نرسیدند. سرانجام این آیه نازل شد:
«فمن حآجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أنباءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین [72]؛
کسانی که پس از ارائه علم و دانش لجبازی کردند، پس به مباهله دعوتشان کن و بگو شما خود به همراه فرزندان و زنانتان جمع شوید و ما هم با فرزندان و زنان خود جمع میشویم و نفرین (مباهله) میکنیم، عذاب خداوند شامل دروغگویان خواهد شد.»
روز 24 یا 25 ذی حجه فرارسید، مردم مدینه و مسیحیان در انتظار بودند که چه کسی در این مراسم تاریخی شرکت میکند و پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسی را به همراه خواهد برد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر جمعیت مسیحی، در حالی که حسین را در بغل گرفته بود و دست در دست حسن داشت و از سویی دخترش فاطمه علیهاالسلام و دامادش علی علیهالسلام هم همراهش بودند و جهت مباهله به سوی آنان رفتند. این منظرهی زیبا و پرشکوه وحشتی در میان مسیحیان ایجاد کرد به ناگاه اسقف فریاد زد:
«أقلنا أقال الله عثرتک؛ از ما بگذر و عفو کن، خداوند شما را ببخشاید.» پیامبر فرمود: «نعم قد أقلتکم؛ بلی من از شما گذشت کردم» و بدین سان پیامبر صلی الله علیه و آله مصالحه کرد و بنا بر آن شد که آنان دو هزار حله، سیصد زره، سی اسب سواری و
سی شتر به عنوان مالیات پرداخت نمایند. دیری نگذشت که عاقب و سید خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و مسلمان شدند. عاقب یک حله و عصا و یک سینی همراه یک جفت نعلین به رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه کرد. رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود:
«لو باهلتمونی بمن تحت الکساء لأضرم الله علیکم نارا تأجج ثم ساقها الی من ورائکم فی أسرع من طرفة العین فأحرقتهم تأججا [73]؛ اگر شما نصارای نجران با اصحاب کساء (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهمالسلام) به مباهله بر می خاستید، همانا خداوند بر شما آتشی را شعلهور میساخت که همگی در کمتر از یک چشم به هم زدن، نابود میشدید و میسوختید.»
موضوعات: حقایق پنهان
لینک ثابت
[ 11:56:00 ب.ظ ]