هفت روز از ولادت سبط اکبر پیامبر گذشت. همگی خوشحال و مسرور بودند و به پدر و مادرش تبریک و تهنیت میگفتند. روز هفتم رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد گوسفندی تهیه کردند، آن گاه با دست مبارک خویش گوسفند را برای نوهاش عقیقه نمود.
نقل شده است که امام صادق علیهالسلام فرمود: جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد عقیقهی عمویم حسن بن علی علیهالسلام فرمود:
«بسم الله عقیقة عن الحسن؛ به نام خداوند، این گوسفند عقیقه از جانب حسن علیهالسلام است.»
سپس در حین کشتن گوسفند، این دعا را قرائت کرد: «اللهم عظمهما بعظمه و لحمهما بلحمه و دمها بدمه و شعرها بشعره، اللهم اجعلها وقاء لمحمد و آله، ثم قال: کلوا و أطعموا و ابعثوا الی القابلة برجل [54]؛ بار خدایا! استخوانش را به جای استخوان او، گوشتش را به جای گوشت او، خونش را به جای خون او و مویش را به جای موی او عقیقه میکنم. خدایا! این عقیقه را پناه و نگهبان محمد و آل محمد قرار ده.»
آن گاه فرمود: بخورید آنها را و اطعام کنید و یک ران آن را برای قابله بفرستید. [55] در همان روز رانی از گوشت عقیقه را به همراه یک دینار طلا به قابله دادند و بعد از آن، موی سر فرزند هفت روزهاش را تراشیدند و به اندازهی وزن آنها نقره در راه خدا صدقه دادند، آن گاه سر مبارکش را با مادهای خوشبو به نام خلوق [56] آغشته نمودند؛ این کار یعنی آغشته نمودن سر فرزند هفت روزه به خلوق بعد از تراشیدن در اسلام سنتی جدید بود، زیرا در فرهنگ جاهلیت سر کودک را به خون آغشته میکردند.
پیامبر صلی الله علیه و آله در این مورد به أسماء بنت عمیس فرمود:
«یا أسماء الدم فعل الجاهلیة [57]؛ ای اسماء! آغشته به خون نمودن سر نوزاد از کارهای ناپسند مردم جاهلیت است.»
[یکشنبه 1395-03-30] [ 11:56:00 ب.ظ ]