حُسنِ حَسَن
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   
آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.




آمار

  • امروز: 9
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 788
  • 1 ماه قبل: 10228
  • کل بازدیدها: 2480085





  • رتبه






    کاربران آنلاین



      توبه نصوح   ...

    https://hasan.kowsarblog.ir/

    آیا ماجرای توبه نصوح حقیقت دارد؟

    در بیان مردم ماجرایی مشهور است که :

    (نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت.

    گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.

    او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد.

    از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود.

    کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش ‍ کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و…
    این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد.

    نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص ‍ شد و به خانه خود رفت.

    او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت.

    چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.

    شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:"ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند.

    نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟

    عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند.
    وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.

    رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست.

    مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش ‍ نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان.

    نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى.
    گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند.)

     

    اما اصطلاح توبه نصوح در قرآن کریم بیان شده است. آنجا که خدای متعال در آیه هشتم از سوره تحریم می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید به‌سوی خدا توبه کنید، توبه‌ای خالص»

    در عین حال احادیث و روایات بسیاری به ماجرای توبه نصوح اشاره دارند. اما طبق آیه شریفه، کلمه «نصوح» از ریشه «نصح» به معنای خالص و بی غل و غش گرفته شده است و با این تعبیر، توبه نصوح به مفهوم توبه‌ای خالص و ناب است.

    همچنین در بعضی از روایت‌ها وارد شده که یکی از شرایط توبه نصوح و خالص این است که فرد توبه‌کننده سه روز چهارشنبه، پنج‌شنبه و جمعه را روزه بگیرد و آن را یکی از مصادیق و شرایط این توبه عنوان کرده‌اند. البته باید دقت شود که توبه واقعی دارای شرایطی است که باید به همه آن‌ها توجه شود.

    بعضی از مفسران هم در رابطه با تفسیر آیه هشتم از سوره تحریم، ماجرای توبه شخصی به نام نصوح را عنوان کرده‌اند که ماجرای آن را جلال‌الدین بلخی مشهور به مولوی در کتاب مثنوی معنوی خود در قالب شعر عنوان کرده است که با این مطلع شروع می‌شود که:

    بود مردی پیش از این نامش نصوح

    بد ز دلاکی زن او را فتوح

    بود روی او چو رخسار زنان

    مردی خود را همی کرد او نهان

     

    باید دقت شود که مثنوی معنوی تلاش کرده روایت‌ها و حدیث‌های اسلامی را در قالب شعر بیان کند، اما با استناد صرف به این منبع نمی‌توان این ماجرا را حقیقی تلقی کرد.

    در عین حال حتی اگر این ماجرا صحت داشته باشد و فردی به نام نصوح توبه‌ای حقیقی داشته باشد، این ماجرا تنها یک مصداق از آیه شریفه مورد بحث است و این آیه تفاسیر و تعابیر دیگری دارد که دامنه آن گسترده است.

     

     

     

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [چهارشنبه 1400-07-07] [ 05:47:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      پیام مرحوم علامه حسن زاده آملی به تمام حاضران در فضای مجازی   ...

     

    این روزها نصیحت‌های مرحوم علامه حسن‌زاده آملی به‌وفور در شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان موبایلی به چشم می‌آید و به گوش می‌خورد. برخی نصایح این علامه بزرگوار در ارتباط با استفاده از شبکه‌های اجتماعی و افراد عضو در این شبکه‌ها به‌شرح زیر است:

    1 - حق را با یاد کردن و تکرار کردنش زنده کنید.

    2 - باطل را با ترک کردنش نابود کنید.

    3 - از تصاویر حرام و غیرشرعی پرهیز کنید.

    4 - از بحث‌های بیهوده بپرهیزید.

    5 - از جوک‌هایی که دین و عبادات و مقدسات و اشخاص و ملت‌ها و قومیت‌ها را مسخره می‌کند، بپرهیزید.

    6- مصدر نقل شایعات نباشید و قبل از نقل و انتشار هر حدیث یا روایت یا داستان و خبری از صحت آن مطمئن شوید.

    7- بگذارید آن کلامی که می‌فرستید به‌نفع شما گواهی دهد نه علیه‌تان.

    8- خودتان را کلید خیر و قفل شر قرار دهید.

    9- هر متنی و پیامی که می‌فرستید به‌منزله تأیید و با امضای شماست. نگو که به من رسیده و کپی کرده‌ام.

    10- تمام سعی خودتان را برای استفاده بهینه از این تکنولوژی به کار بگیرید و از آن برای دعوت الی اللّه و امر به معروف و نهی از منکر و آموزش مسائل دینی و فرهنگی و علمی و آموزشی استفاده کنید یعنی به‌عنوان یک اصلاحگر به‌تمام معنا، و نیت خودتان را درست و خالصانه کنید.

    11- برای بیان حق مجاملات و رودربایستی را کنار بگذارید٬ دین و حق بر هر چیز مقدم و شایسته‌تر هستند.

    12- تصویر پروفایل شما و پیام‌هایتان معرف شخصیت شماست.

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [سه شنبه 1400-07-06] [ 10:01:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      شعر امام حسین برای زوار اربعین   ...

    در مورد مداحی که *ملاباسم کربلایی* برای زائران اربعین خوانده و بسیار زیاد از سیمای ملی و دیگر رسانه های شیعیان جهان پخش میشود. ماجرایش چیست ؟

     

    آیا میدانید که این شعرش را یکی از مراجع بزرگ نجف خواب دیدن که حضرت امام حسین علیه السلام این شعر را می خوانند برای زوار اربعین ایشان صبح که از خواب برخواستند همه شعر را به یاد داشته اند و بعداً توسط آقای *باسم کربلایی* مداحی می شود .ترجمه نوحه را در زیر میخوانید
    تا ان شاء الله زائران در بین راه معنی این نوحه را بدانند:

    *تِزورونی اَعاهِـدکُم*
    به زیارت من می‌آیید، با شما عهد می‌بندم

    *تِـعِـرفـونی شَفیـعِلکُم*
    می‌دانید که من شفیع شمایم

    *أسامیـکُم اَسَـجِّـلْـهِه أسامیکُم*
    اسامی‌تان را ثبت می‌کنم

    *هَلِه بیکُم یا زِوّاری هَلِه بیکُم*
    خوش آمدید ای زائران من خوش آمدید

    *وَ حَـگّ چَفِّ الکَفیل و الجود وَ الرّایه*
    قسم به دستان ابالفضل و کرامت و پرچم او

    *أنا وْ عَبّاسْ وَیّاکُم یَا مَشّایه*
    من و عباس با شماییم ای که با پای پیاده به سوی من می‌آیید

    *یا مَن بِعْتو النُفوسْ و جِئتـو شَرّایه*
    ای که جان‌هایتان را به بهای زیارت من به کف گرفته‌اید

    *عَلَیّ واجِبْ اَوافیکُم یَا وَفّـایه*
    بر من واجب است تا به شما وفا کنم، ای وفاداران!

    *تواسینی شَعائرْکُم*
    عزاداری‌هایتان به من دلداری می‌دهد

    *تْرَوّینی مَدامِعْـکُم*
    و اشک‌هایتان مرا سیراب می‌کند

    *اَواسیکُم أنَـا وْ جَرْحـی أواسیکُم*
    من و زخم‌هایی که بر تن دارم به شما دلداری می‌دهیم

    *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
    خوش آمدید ای زائران من، خوش آمدید

    *هَلِه یَلْ ما نِسیْتْ و عَلْ وَعِدْ تِحْـضَـرْ*
    خوش آمدید ای که وعده‌تان را فراموش نکرده و بر سر موعد حاضر می‌شوید

    *إجِیْـتْ و لا یْـهَـمَّـکْ لا بَرِدْ لا حَرّ*
    آمدید در حالی که نه گرما برای‌تان مهم بود و نه سرما

    *وَ حَـگ دَمْـعِ العَـقیله و طَبرَه الأکبَر*
    قسم به اشک زینب و فرق شکافته اکبر

    *اَحَضْـرَکْ و ما أعوفَکْ ساعـه المَحْـشَرْ*
    در محشر کنارتان خواهم بود و رهایتان نمی‌کنم

    *عَلَی المَـوعِـدْ اَجی یَمکُم و لا اَبْـعَـدْ و اعوفْ عَنْـکُم*
    در وقت دیدار پیشتان می‌آیم و دور نمی‌شوم و رهایتان نمی‌سازم

    *مُحامیکُم وَ حَگ حِیدَرْ مُحامیکُم*
    پشتیبانتان هستم به حقّ حیدر پشتیبانتان هستم

    *هَله بیکُم یا زُوّاری هَلِه بیکُم*
    آمدید ای زائرانِ من، خوش آمدید

    *یَـا هَـلْـشایِلْ رایه وْ جایْ گاصِدنی*
    ای آنکه پرچم به دست قصد دیدار مرا کرده‌اید

    *تِـعْـرُف رایَتَـکْ بی مَن تُذَکِّـرْنی؟*
    می‌دانی که پرچمت مرا به یاد چه کسی می‌اندازد؟

     

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [دوشنبه 1400-07-05] [ 05:10:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چهل روز است که گلگون گشته صحرا - اربعین حسینی   ...

    https://hasan.kowsarblog.ir/

    چهل روز است که گلگون گشته صحرا         ز خـــــــــون پاک فرزندان زهرا

    چهل روز است خــاموش است خاموش         چــــــــــــــــراغ کاروان آل طاها

    چهل روز است گشتــــــــــه ورد زینب          حسینـــــــــــم وا حسینم وا حسینم

    چهل روز است کـــــــــــز قتل حُسینش          پــــــریده رنگ از رخسار زهرا

    چهل روز است مـــــــــی سوزد سکینه          دلــــش بشکسته است از داغ بابا

    چهل روز است کز خــــــون نقش بسته          بـــه لوح عشق هفتاد و دو امضا

    چهل روز است از هجـــــــران اکـــــبر         خـــــورد خون جگر، پیوسته لیلا

    چهل روز است گلهـــــــــــــای رسالت          خـــــــــــــزان گشته از بیداد اعدا

    چهل روز است بیـــــــــــاد اصغرم من           بــــــــــه یــاد روی ماه اکبرم من

    چهل روز است قدم از غـــــــــم خمیده           بیـــاد قـــــــــــاسم در خون طپیده

    چهل روز است دلم دریای خــون است           ز هجرانت غمم از حد فزون است

    چهل روز است که چون نـــی در نوایم           بیــــــــــــاد لالـــــــه های کربلایم

    چهل روز است که رفتم زیــــــن بیابان          بــــــــرون همراه این جمع پریشان

    کنون ای خفته در خاک ای بـــــــــرادر          ز جـــــــا برخیز به استقبال خواهر

     

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 04:28:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      باور نمی کنم که رسیدم کنار تو - اربعین حسینی   ...

    https://hasan.kowsarblog.ir/

    باور نمی کنم که رسیدم کنار تو
    باور نمی کنم من و خاک دیار تو
    یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
    یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
    یک اربعین اسیر بلایم اسیر عشق
    یک اربعین دچار فراقم دچار تو
    یک اربعین دویده ام و زخم دیده ام
    دنبال ناله های یتیمان زار تو
    یک اربعین بجای همه سنگ خورده ام
    یک اربعین شده بدنم سنگ سار تو
    یک اربعین به گریه ی من خنده کرده اند
    لبهای قاتلان تو و نیزه دار تو
    مثل رباب مثل همه تار تر شده
    چشمان خسته ی من چشم انتظار تو
    روز تولدم که زدم خنده بر لبت
    باور نداشتم که شوم سوگوار تو
    با تیغ و  تیر و دشنه تو را بوریا کنند
    با سنگ و تازیانه مرا داغدار تو
    یادم نمی رود به لبت آب آب بود
    یادم نمی رود بدن غرقه خار تو
    مانده صدای حرمله در گوش من هنوز
    پستی که نیزه زد به سر شیرخوار تو
    حالا سرت کجاست که بالای سر روم
    گریم برای زخم تن بی شمار تو
    من نذر کرده ام که بخوانم در علقمه
    صد فاتحه برای یل تکسوار تو

     

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



     [ 04:24:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      توصیه امام صادق برای پیاده روی اربعین   ...

    ۱۳ نکته از حضرت امام صادق(ع) برای پیاده‌روی اربعین

    https://hasan.kowsarblog.ir/

     

    ۱. رفتار نیکو با همراهان

    «حُسْنُ الصَّحَابَةِ لِمَنْ یَصْحَبُک»؛ ‏ خوش‌رفتاری با همراهان.

    توجه به ارزش‌های اخلاقیِ اسلام در سفر زیارتی، این مسافرت معنوی را بسیار شیرین و جاذبه‌دار می‌کند. یکی از این ارزش‌های اخلاقی که رعایت آن پسندیده است؛ رفتار نیکو با همراهان است. انسان باید به هم سفر خویش به دید زائر امام نگاه کند و نهایت احترام، ادب، مهربانی، خوش خلقی، و تواضع را داشته باشد و اگر احیانا در طول سفر بر اثر محدودیت امکانات، ازدحام جمعیت، خستگی راه یا بیماری، با بدخلقی او مواجه شد، با سعه صدر و مدارا آن را مدیریت کند.

    ۲. کم‌گویی

    «قِلَّةُ الْکَلَامِ إِلَّا بِخَیْر»؛ کم‌گویی، جز به نیکی.

    پرحرفی و بیش از حد صحبت کردن، خصوصاً در مکان‌هایی که در طول سفر برای استراحت عمومی تعبیه شده، علاوه بر آن که موجب اذیت اطرافیان می‌شود آفتی است که ناخودآگاه انسان را در ورطه هلاکت و سقوط می‌افکند و باعث می‌شود انسان به گناهانی مانند دروغ، غیبت، تهمت، سخن چینی و… مبتلا شود، لذا شایسته است که به مقدار ضرورت سخن گفته شود تا از مفاسد پرحرفی در امان بود.

    ۳. فراوان به یاد خدا بودن

    «کَثْرَةُ ذِکْرِ الله»؛ بسیاری یاد خدا.

    در اسلام برای عباداتی مانند نماز، روزه، حج و… محدودیت‌هایی زمانی، مکانی، کمّی و کیفی وجود دارد و تنها ذکر خداست که نه تنها محدودیت ندارد بلکه توصیه به کثرت آن نیز شده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید ذکر حق و یاد خدا (به دل و زبان) بسیار کنید». بر همین اساس توصیه می‌شود برای آمادگی پیدا کردن حضور در پیشگاه معصوم و کسب حال معنوی، ذکر و یاد خدا را داشته باشیم که آثار سازنده روحی و اخلاقی فراوانی به جای می‌گذارد، و زائرین به راحتی می‌توانند با برنامه‌ریزی مشخص و همراه داشتن یک صلوات شمار ساده، اذکار فراوانی را در این سفر معنوی انجام دهند.

    ۴. پاکیزگی لباس

    «نَظَافَةُ الثِّیَاب»؛ پاکیزگی لباس.

    از آن جا که حالت روحی و جسمی، ظاهر و باطن در یکدیگر تأثیر متقابل دارند، حضرت نکته‌ای را در مورد وضعیت ظاهری مبنی بر پاکیزگی لباس زائر تذکر می‌دهند که لباس تمیز و وضع ظاهری زائر در پدید آمدن حال مناسب روحی و ایجاد نشاط معنوی تاثیرگذار است. به علاوه، بخشی از حرمت‌گذاری به شخصیتی که به دیدارش می‌رویم، در آراستگی ظاهر و مرتب بودن لباس جلوه می‌کند، بر همین اساس به پاکیزگی لباس توصیه شده است.

    ۵. غسل پیش از آمدن به مرقد امام حسین (ع)

    «الْغُسْلُ قَبْلَ أَنْ تَأْتِیَ الْحَائِر»؛ غسل قبل از آن‌که وارد حائر شوی.

    طهارت روحی شرط ارتباط با پاکدلان و پاک جانان و حضور در اماکن مقدس است، لذا یکی از آداب این سفر، که قبل از ورود به حرم توصیه می‌شود، غسل زیارت است. شخصی از امام صادق (ع) سوال کرد منظور از آیه: «خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد؛ زیورهای خود را در مقام هر عبادت به خود برگیرید»، چیست؟ حضرت فرمودند: «الْغُسْلُ‏ عِنْدَ لِقَاءِ کُلِ‏ إِمَامٍ‏»؛ مراد غسل نمودن هنگام ملاقات امام است.

    زائر به برکت این غسل، کسب طهارت، معنویت و نورانیت می‌کند، شاهد بر این مطلب دعایی است که امام صادق (ع) هنگام غسل زیارت توصیه فرموده اند: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی نُوراً وَ طَهُوراً وَ حِرْزاً وَ شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ آفَةٍ وَ عَاهَةٍ اللَّهُمَ‏ طَهِّرْ بِهِ‏ قَلْبِی‏ وَ اشْرَحْ‏ بِهِ‏ صَدْرِی‏ وَ سَهِّلْ‏ بِهِ‏ أَمْرِی؛ به نام خدا، و به کمک خدا، خدایا آن را قرار ده روشنی و پاک کننده و نگه دارنده، و شفای از هر درد و بیماری و آفت و آسیب، خدایا دلم را با آن پاک کن، و سینه ام را بگشای، و کارم را با ان آسان گردان».

    ۶. بسیار نماز خواندن

    «کَثْرَةُ الصَّلَاة»؛ بسیار نمازگزاردن.

    نماز از عالی‌ترین نمونه‌های معنوی پیوند با خدا و برترین جلوه‌های ذکر خدا است و امام حسین (ع) از اقامه کنندگان نماز است، هم چنان که در زیارت نامه ایشان آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّکَ‏ قَدْ أَقَمْتَ‏ الصَّلَاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ؛ گواهی می دهم که تو برپادارنده نماز و دهنده زکات هستی»، نماز در حادثه عاشورا جلوه خاصی داشت، از نمازهای سید الشهداء (ع) و اصحابش در شب عاشورا، از نماز اول وقت حضرت در ظهر عاشورا، گرفته تا نمازهای شب حضرت زینب (س) در حالت اسارت و…

    لذا یکی از شاخصه‌های شیعه واقعی و عاشق امام حسین (ع) اهمیت به نماز است و بر همین اساس نباید از نماز اول وقت و نوافل شب در سحرگاهان غافل ماند.

    ۷. صلوات فرستادن

    «الصَّلَاةُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»؛ درود بر محمّد (ص) و خاندانش.

    صلوات فرستادن ذکر بسیار مبارک و با عظمتی است که بر زبان آوردن آن در همه احوال و زمان‌ها دارای ثواب است و در این سفر که زائرین برای زنده نگه داشتن نام اهل بیت علیهم‌السلام، گام بر می‌دارند، زیبنده است که مترنّم به این ذکر باشند.

    ۸. با وقار بودن

    «التَّوْقِیرُ لِأَخْذِ مَا لَیْسَ لَک‏»؛ با وقار بودن در صرف‌نظر از دریافت آنچه متعلق انسان نیست.
    وقار که بیانگر یک نوع آرامش ظاهری، سنگینی و متانت شخصیت است، به انسان این امکان را می‌دهد که از کارهای سبک، شوخی‌های نامناسب و کارهای زننده که مناسب شأن یک مسلمان نیست برحذر باشد و شأن یک زائر را کاملا رعایت کند.

    ۹. پرهیز از نگاه به حرام

    «یَلْزَمُکَ أَنْ تَغُضَّ بَصَرَک‏»؛ لازم است که چشمانت را بپوشانی.

    زائری که قرار است چشمش به جمال مرقد مطهر حسین بن علی (ع) روشن شود، باید در طول سفر مراقب چشمان خویش باشد تا مبادا به حرام بیفتد که مراقبه نکردن از نگاه حرام، آن حال خوش معنوی را از زائر خواهد گرفت.

    ۱۰. کمک به نیازمندان در سفر

    «یَلْزَمُکَ أَنْ تَعُودَ إِلَی أَهْلِ الْحَاجَةِ مِنْ إِخْوَانِکَ إِذَا رَأَیْتَ مُنْقَطِعاً وَ الْمُوَاسَاة»؛ لازم است که مراقب همراهان حاجت‌مند بوده و با آنان همراهی کنی.

    در مراسم پیاده‌روی اربعین که خیل مشتاقان حضور دارند و خدام زائر الحسین (ع) بدون منت و با افتخار کارگشایی دارند، چه زیباست که زائرین نیز در این امر عظیم سهیم باشد و مراقب بزرگ‌ترها، مسن‌ترها، و افرد محتاج به کمک باشند و از آنان دستگیری نمایند، که سیدالشهداء (ع) در این زمینه فرمودند: «وَ مَنْ نَفَّسَ کُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُ‏ کُرَبَ‏ الدُّنْیَا؛ هر کس اندوهی را از دل یکی از اهل ایمان بزداید، خداوند متعال غصه‌های دنیا و آخرت او را از میان بر می‌دارد. [مشکلاتش را حل خواهد کرد]».

    ۱۱. تقیه

    «وَ یَلْزَمُکَ التَّقِیَّةُ الَّتِی قِوَامُ دِینِکَ بِهَا»؛ و بر تو لازم است تقیه‌ای که موجب قوام دینت است را رعایت کنی.

    علی رغم تلاش دشمن بر تفرقه و جدایی بین امت اسلامی، حفظ وحدت و انسجام از توصیه‌های دیگر حضرت است، و بر همین اساس باید از هر نوع کاری، که به این وحدت آسیب می‌زند، مانند مطرح کردن اختلافات مذهبی، توهین به بزرگان یکدیگر و القاء شبهات و… به شدت خودداری شود.

    ۱۲. ترک گناهان

    «الْوَرَعُ عَمَّا نُهِیتَ عَنْه‏»؛ و از آنچه نهی شده‌ای، پارسایی بورزی.

    طیق آیه قرآن کریم سه دسته هستند که ناظر اعمال انسان هستند: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون؛ و بگو که هر گونه عمل کنید خدا آن عمل را می‌‏بیند و هم رسول و مؤمنان بر آن آگاه می‌‏شوند»، در واقع علاوه بر حق تعالی و رسول مکرم اسلام (ص)، مؤمنین نیز ناظر افعال انسان هستند و اهل بیت (ع) مصداق بارز آن است. امام صادق (ع) در تفسیر این آیه شریفه و بیان مصداق مومنون می‌فرمایند: «هُمُ الْأَئِمَّة؛ مراد از مومنون، ائمه (ع) هستند»؛ بنابراین ادب حضور اقتضاء می‌کند زائر کاملا مراقب اعمال و رفتار خود باشد و بداند در هر قدمی که بر می‌دارد و هر کلامی که می‌گوید، امام حسین (ع) و سایر ائمه (ع) او را می‌بینند.

    ۱۳. ترک مجادله

    «وَ الْخُصُومَةِ وَ کَثْرَةِ الْأَیْمَانِ وَ الْجِدَالِ الَّذِی فِیهِ الْأَیْمَان؛ و نیز [پرهیز کنی]از بگو مگو کردن و سوگند فراوان و کشمکش‌هایی که در آن، سوگند یاد می‌شود»؛ بنابراین شایسته است که زائر این آداب را رعایت نماید تا مستحقّ بازگشت با آمرزیدگی و رحمت و خشنودی خدا شود.

    موضوعات: حُسنِ حَسَن  لینک ثابت



    [شنبه 1400-07-03] [ 05:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      چرا نماز را بايد به زبان عربي خواند؟   ...

    خاطره آقای محمد جواد شریعت با مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی  در رابطه با  راز عربی بودن نماز:سال یكهزار و سیصدو سی و دو شمسی بود من وعده ای از جوانان پرشورآن روزگار، پس ازتبادل نظر و مشاجره، به این نتیجه رسیده بودیم كه چه دلیلی دارد نمازرا به عربی بخوانیم؟
    چرا نماز را به زبان فارسی نخوانیم؟ عاقبت تصمیم گرفتیم نمازرا به زبان فارسی بخوانیم و همین كار را هم كردیم.
    والدین كم كم از این موضوع آگاهی یافتند و به فكر چاره افتادند، آن ها پس از تبادل نظربا یكدیگر، تصمیم گرفتند با نصیحت ما را از این كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهی دیگر برگزینند، چون پند
    دادن آن ها مؤثر نیفتاد، ما را نزد یكی از روحانیان آن زمان بردند. آن روحانی وقتی فهمید ما به زبان فارسی نماز می خوانیم، به شیوه ای اهانت آمیز نجس و كافرمان خواند. این عمل او ما را در كارمان راسخ تر و مصرتر ساخت. عاقبت یكی از پدران، والدین دیگر افراد را به این فكر انداخت كه ما را
    به محضر حضرت آیت الله حاج آقا رحیم ارباب ببرند و این فكر مورد تأیید قرار گرفت. آن ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وی در میان نهادند، او دستور داد در وقتی معیّن ما را خدمتش رهنمون
    شوند .
    درروز موعود ما راكه تقریباً پانزده نفربودیم،به محضرمبارك ایشان بردند، درهمان لحظه اول، چهره نورانی وخندان وی ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غیر از دیگران یافتیم و دانستیم كه با شخصیتی استثنایی روبرو هستیم.
    آقا در آغازدستورپذیرایی ازهمه مارا صادر فرمود. سپس به والدین ما فرمود: شماكه به فارسی نماز نمی خوانید، فعلاً تشریف ببرید و ما را با فرزندانتان تنها بگذارید. وقتی آن ها رفتند،به ما فرمود: بهتر است شما یكی یكی خودتان را معرفی كنید و بگویید در چه سطح تحصیلی و چه رشته ای درس می خوانید، آنگاه به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش های علمی مطرح كرد و از درس هایی مانند جبر و مثلثات و فیزیك و شیمی و علوم طبیعی مسائلی پرسید كه پاسخ اغلب آن ها از توانما بیرون بود.
    هركس از عهده پاسخ برنمی آمد، با اظهار لطف وی وپاسخ درست پرسش روبرو می شد.پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمود:والدین شما نگران شده اند كه شما نمازتان را به فارسی می خوانید، آن ها نمی دانند من كسانی را می شناسم كه _ نعوذبالله_ اصلاً نماز نمی خوانند، شما جوانان پاك اعتقادی هستید كه هم اهل دین هستید و هم اهل همت، من در جوانی می خواستم مثل شما نماز را به فارسی بخوانم؛ولی مشكلاتی پیش آمد كه نتوانستم.
    اكنون شما به خواسته دوران جوانی ام جامه عمل پوشانیده اید، آفرین به همت شما،در آن روزگار، نخستین مشكل من ترجمه صحیح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حلّ كرده اید. اكنون یكی از شما كه از دیگران مسلط تراست، بگوید بسم الله الرحمن الرحیم را چگونه ترجمه كرده است.
    یكی ازما به عادت دانش آموزان دستش رابالا گرفت و برای پاسخ دادن داوطلب شد،
    آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه مایك نفر است؛ زیرا من ازعهده پانزده جوان نیرومند برنمی آمدم.
    بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرمایید بسم الله را چگونه ترجمه كردید؟
    آن جوان گفت:طبق عادت جاری به نام خداوند بخشنده مهربان.
    حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم الله چنین باشد.
    درمورد«بسم» ترجمه«به نام»عیبی ندارد. اما «الله» قابل ترجمه نیست؛ زیرا اسم علم(خاص) خدا است و اسم خاص را نمی توان ترجمه كرد؛مثلاً اگراسم كسی «حسن»باشد،نمی توان به آن گفت
    «زیبا».ترجمه «حسن»زیباست؛ اما اگربه آقای حسن بگوییم آقای زیبا،خوشش نمی آید.
    كلمه الله اسم خاصی است كه مسلمانان برذات خداوند متعال اطلاق می كنند. نمی توان «الله» را ترجمه كرد، باید همان را به كار برد.
    خوب «رحمن» را چگونه ترجمه كرده اید؟ رفیق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: این ترجمه بد نیست، ولی كامل نیست؛زیرا «رحمن» یكی از صفات خداست كه شمول رحمت و بخشندگی او را می رساند و این شمول دركلمه بخشنده نیست؛ «رحمن»یعنی خدای كه در این دنیا هم برمؤمن و هم بر كافر رحم می كند و همه را در كنف لطف و بخشندگی خود قرار می دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن اعطا می فرماید. در هرحال، ترجمه بخشنده برای«رحمن» درحد كمال ترجمه نیست.
    خوب، رحیم را چطور ترجمه كرده اید؟ رفیق ما جواب داد: «مهربان». حضرت آیت الله ارباب فرمود: اگرمقصودتان از رحیم من بود _چون نام وی رحیم بود_ بدم نمی آمد«مهربان» ترجمه كنید؛ امّا چون رحیم كلمه ای قرآنی و نام پروردگار است، باید درست معنا شود. اگر آن را «بخشاینده»ترجمه كرده بودید، راهی به دهی می برد؛زیرا رحیم یعنی خدای كه در آن دنیا گناهان مؤمنان را عفو می كند. پس آنچه در ترجمه «بسم الله» آورده اید، بد نیست؛ ولی كامل نیست و اشتباهاتی دارد. من هم در دوران جوانی چنین قصدی داشتم، امّا به همین مشكلات برخوردم و از خواندن نمازفارسی منصرف شدم. تازه این فقط آیه اول سوره حمد بود، اگر به دیگر آیات بپردازیم موضوع خیلی پیچیده تر می شود.امّا من معتقدم شما اگرباز هم بر این امراصرار دارید، دست از نمازخواندن فارسی برندارید؛ زیرا خواندنش ازنخواندن نمازبه طوركلی بهتر است.در این جا، همگی شرمنده و منفعل و شكست خورده از وی عذر خواهی كردیم و قول دادیم، ضمن خواندن نمازبه عربی،نمازهای گذشته را اعاده كنیم.
    ایشان فرمود: من نگفتم به عربی نماز بخوانید، هرطور دلتان می خواهد بخوانید.من فقط مشكلات این كار را برای شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وی طلب بخشایش و ازكار خود اظهار پشیمانی كردیم. حضرت آیت الله ارباب، با تعارف میوه و شیرینی، مجلس را به پایان برد. ما همگی دست مباركش را بوسیدیم و در حالی كه ما را بدرقه می كرد، خداحافظی كردیم. بعد نمازهارااعاده كردیم و ازكار جاهلانه خود دستبرداشتیم.

    23. ماهنامه پرسمان/ سال اول، ش 40،آذر 1380، ص 6و7

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



    [سه شنبه 1400-06-16] [ 08:34:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      تاریخچه یمن   ...

     

    “یَمَن” (به عربی: الجمهوریة الیمنیة) کشوری عربی در جنوب غربی آسیا و در جنوب شبه جزیره عربستان واقع در خاورمیانه، و پایتخت آن شهر صنعا است.

    یَمَن (به عربی: الجمهوریة الیمنیة) کشوری عربی در جنوب غربی آسیا و در جنوب شبه جزیره عربستان واقع در خاورمیانه، و پایتخت آن شهر صنعا است. 

    یمن ۵۲۷٬۹۶۸ کیلومتر مربع گستردگی دارد، یمن دارای دو ساحل مهم است، ساحلی غربی در کرانهٔ دریای سرخ و ساحلی جنوبی در کرانهٔ دریای عرب، همچنین دارای چند جزیره‌است که مهم‌ترین آنها: جزیره سقطره در دریای عرب و جزیره حنیش در دریای سرخ است. یمن تا قبل از سال ۱۹۹۰ میلادی دو کشور متجاور بوده به نام‌های: جمهوری عربی یمن (یمن شمالی) و جمهوری دمکراتیک یمن (یمن جنوبی). در سال ۱۹۹۰ طی پیمانی این دو کشور با هم متحد شدند و جمهوری یمن بوجود آمد. اما در سال ۱۹۹۴ جنگ خونینی بین دو طرف رخ داد، که سرانجام شمالی‌ها بر جنوبی‌ها چیره شدند و اتحاد پابرجا ماند.

    محدودهٔ یمن
    محدودهٔ یمن: از شمال عربستان سعودی، از جنوب باب المندب، از مغرب ساحل دریای سرخ و از سمت مشرق به سلطنت عمان و خلیج فارس محدود می‌شود.

    تاریخ
    یمن کشوری است در همسایگی عربستان که از زمان‌های قدیم موقعیت خاص داشته‌است. یمن از قدیم ناحیه‌ای آباد و خرم و با نعمت بسیار و دارای جنگل‌ها در نقاط کوهستانی و در نقاط دیگر نخلستان‌ها و باغ‌ها میوه گوناگون می‌باشد. 


    قلعه القاهرة (استان حَجّه)
    داستان سد تاریخی اش که بنام سد مأرب مشهور است در کتب تاریخ ذکر شده‌است. در آن دوران کشور یمن «یمن السعید» (یمن خوشبخت) نامیده می‌شده‌است. در دوران باستان منطقه یمن قلمرو حکومت‌هایی همچون:

    دولت قتبان
    معین، سبا، حِمیر

    با چیرگی ایران بر جنوب عربستان در سال ۵۹۸-۵۹۷ میلادی یمن نیز به‌وسیله شاهنشاهان ساسانی به تصرف ایران در آمد و تا ظهور اسلام تابع حکومت ایران بود. شَهرَب (ساتراپ) ساسانیان در کل منطقه جنوب عربستان، باذان بود.

    تا ظهور دین اسلام پس از مدتی اسلام در این سرزمین نفوذ یافت که عبدالله بن اسحاق بن ابراهیم یکی از حاکمان یمن در این دوران است.

    همچنین در سال ۱۷۵۰ میلادی جزو قلمرو دولت عثمانی در آمد و با سقوط امپراتوری عثمانی، در سال ۱۹۳۴ میلادی با انعقاد قراردادی با انگلستان به استقلال رسید.

    سابقاً حکومت یمن در دست امیری بود که او را امام یمن می‌خواندند و او شخصاً کشور را اداره می‌کرد ولی از سال ۱۹۶۲ میلادی برابر ۱۳۴۱ شمسی به جمهوری تبدیل شد.

    سیاست
    سیاست خارجی یمن بر پایه بی طرفی حسن معاشرت با همسایگان می‌باشد.

    اقتصاد
    فراورده‌های عمده آن قهوه، دام، چوب‌های جنگلی، جو و گندم است.

    مردم
    ۴۲درصد جمعیت ۲۲ میلیون نفری یمن را شیعیان تشکیل می‌دهند.

    تقسیمات کشوری
    کشور یمن به ۲۰ استان و یک محدوده پایتختی بخش شده‌است:

    استان عدن
    عَدَن (به عربی: محافظة عدن) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    خليج عدن


    وجه تسمیت
    وجه تسمیت آن نسبتاً به عدن بن سبا بن یشجب بن یعرب بن قحطان ، همچنین گفته‌اند نسبتاً به عدن بن سنان بن ابراهیم علیه السلام. روایت است که اول کسی در آنجا ساکن شده‌است عدنان بن سنان بن ابراهیم بوده‌است، بنا براین آنرا «عدن» نامیده‌اند. همچنین از نام‌های پیشین آن «عدن اَبیَن» است.

    پیشینه
    عدن در سابق پایتخت کشور یمن جنوبی بوده‌است.در سال ۶۳۶ میلادی مسلمانان آن را فتح نمودند.

    در سال ۱۵۱۳ برتقالیها آن را اشغال نمودند. و در سال ۱۵۳۸ عثمانی‌ها «اتراک» آنرا از چنگ برتغالیها رها ساختند، اما در سال ۱۸۳۹ دوباره در قبضهٔ اشغالگران انگلیس افتاد. ودر سال ۱۹۶۷ استقلال یافت. عدن در دوران قدیم یکی از قدیمترین بازارهای عرب بوده‌است. و بندری است مهم در مضیق باب‌المندب .

    جغرافیا
    از سه جهت کوه آنرا احاطه نموده‌است. از طرف شمال کوه «شمسان»، واز طرف شمال و جنوب کوه «العُر»، واز طرف مغرب کوه «صیرة»، واز سمت مشرق به «دریای هند» محمدود می‌گردد.


    عدن
    استان عدن یکی از استان‌های جنوب یمن است، و یکی از مهم‌ترین بندرگاه‌های یمن در کرانهٔ اقیانوس هند است. و دارای فرودگاه بین‌المللی می‌باشد.

    جمعیت
    استان عدن دارای ۳۵۰ هزار نفر جمعیت می‌باشد.

    چون عدن منطقه‌ای کوهستانی است و از سه جهت کوه آن را احاطه نموده‌است، به جز راه دریا راه دیگر نداشته‌است، تا اینکه کوه‌های اطراف را بریده‌اند وراه زمینی را ایجاد نموده‌اند.

    در حال حاضر عدن شهری آباد وپررونق است.

    استان عمران
    عمران (به عربی: محافظة عمران) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.

    جغرافیا
    استان عمران در فاصلهٔ ۴۸ کیلومتری شهر صنعا پایتخت یمن واقع شده‌است.

    مورخ یمنی «شرف الدین» می‌گوید که شهر عمران در دوران قدیم حصار بند (سور) بوده‌است ودارای دو «باب» (دروازه) ورودی وخروجی بوده‌است، دروازه قسمت غربی شهر «باب الآعلا» می‌نامیده‌اند، ودروازه قسمت شرقی «باب الآسفل» می‌خوانده‌اند.


    دژ تاریخى عمران
    جمعیت
    جمعیت استان عمران در حدود ۲۲۵۹۲ نفر می‌باشد.

    ارتفاع این استان از سطح دریا در حدود ۲۳۰۲ متر می‌باشد.

    زمین‌های حاصلخیز وآبهای زیر زمینی اش بسیار شیرین است.

    چند حلقه چاه قدیمی وجود دارد وبنامهای «چاه بنوباکر» و «چاه المدینة» و «چاه ناعط» معروف هستند.

    آب این چاه‌ها برای آبیاری مزروعات وآشامیدنی مورد استفاده‌است. تعدادی در حدود ۱۰۰ اصله نخل خرما در اطراف این چاه‌ها دیده می‌شوند. شغل مردم ایت استان کشاورزی است.

    آثار
    در گوشه و کنار شهر عمران آثار مختلفی از دوران بسیار دور باقی مانده‌است وبه چشم می‌خورد.

    در وسط این استان آثار بنای عظیمی وجود دارد که اهالی منطقه آن را «قصر» می‌نامند، می‌گویند در زمانهای بسیار دور شخصی بنام «غفار» در آن زندگی می‌کرده‌است وبه داد وستد مردم رسیدگی می‌کرده‌است.

    همچنین در قسمت شرقی استان عمران آثار قصر بزرگی باقی مانده‌است که به «قصر ظللی» معروف است. در روی تپه ای در شمالی استان عمران آثار وخرابه‌های بنای عظیمی از دور پیداست مردم آن را «قعلهٔ صللی» می‌خوانند.

    استان ابین
    اَبیَن (به عربی: محافظة اَبیَن ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    چشمه ونخلستان أبین (یمن)
    استان ابین در کرانهٔ اقیانوس هند و در شرق شهرستان عَدَن واقع شده‌است.

    استان ضالع
    ضالع (به عربی: محافظة الضالع ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    حصن ضالع

    تاریخچه
    تاریخ این شهر به دوران بسیار دور بر می‌گردد، مؤرخ وتاریخ نویس مشهور «الآکوع» می‌نویسد که نام این شهر در بادی الآمر «بلاد الآغضور والآجعود و ردفان» بوده‌است. و در اوائل قرن چهارده هم میلادی به مرکز امارت «الضالع» تبدیل می‌یابد.

    جغرافیا
    استان ضالع در جنوب شرقی اِب واقع شده‌است، ودر ۹۶ کیلومتری عَدَن قرار دارد.

    جمعیت
    جمعیت استان ضالع در حدود بیست هزار نفر می‌باشد. دارای بازار گسترده سبزی فروشی وبقولات است.

    استان بیضاء
    بیضاء (به عربی: محافظة بیضاء ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.

    این استان در وسط کشور یمن واقع شده‌است، و در شمال شرقی صنعا قرار دارد.


    دشتى در پيرامون بيضاء (يمن)


    این استان مشهور هست به کشاورزی و زمین‌های حاصل خیزی دارد و مشهور است به زراعت حبوب، قهوه، والقات والنیلة.

    جمعیت
    جمعیت این استان در حدود ۶۰ هزار نفر می‌باشد.

    استان حدیده
    حُدَیده (به عربی: محافظة الحدیدة ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.

    تاریخچه
    شهر حدیده در جنگ و نبردهای قوای مختلف تقش مهمی داشته‌است در ساحل دریای سرخ، این شهر در گذر تاریخ بارها تحت نفوذ قوای اشغالگران افتاده‌است.

    در سال ۸۵۹ هجری قمری قوم چرکس لنگرگاه کشتی‌های جنگی خود قرار می‌دهند هنگام نبرد با اشغالگران پرتغالی.

    در سال ۱۲۶۴ هجری قمری عثمانی‌ها این بندرگاه را مرکز عملیات خود قرار دادند و از آنجا به سوی صنعا پیش رفتند.

    درسال ۱۳۴۱ هجری قمری شیخ محمد الادریسی این شهر را از انگلیسها تحویل گرفت.

    در سال ۱۳۴۲ هجری قمری یحیی بن زید این شهر را اشغال نمود.

    جغرافیا
    استان حدیده یکی از بزرگ‌ترین شهرهای تهامه بوده‌است، و تاریخ بنای آن به دوران بسیار دور بر می‌گردد، و مشهوترین بندرگاه ماهی گیری قرن هشتم هجری در کرانهٔ دریای قلزم به شمار می‌آمده‌است.


    حدبدة
    این استان در ۲۲۶ کیلومتری شمال غربی شهر صنعا، پایتخت یمن واقع شده‌است.

    استان جوف (یمن)
    جوف (به عربی: محافظة الجوف ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.

    جغرافیا
    استان الجوف مابین دو کوه و در کناره (دره) وادی الجوف الکبیر واقع شده‌است.

    منطقهٔ «الجوف» یکی از غنی‌ترین مناطق آثاری یمن به شمار می‌آید.


    الجوف (يمن)


    وسعت این منطقه به طول ۶۰ کیلومتر، وعرض ۳ کیلومتر از شمال به جنوب می‌باشد.

    چهار دره بزرگ (درواه) «رودخانهٔ فصلی» از این منطقه عبور می‌کند.

    در اطراف وکناره‌های این دره‌ها پر از جنگلهای انبوه‌است و حیات وحش گوناگونی در این دره‌ها وجود دارند.

    استان مهره
    مَهره (به عربی: محافظة مهرة ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.

    استان مهره یکی از استان‌های تاریخ یمن است. این استان در پایهٔ «کوه مهره» واقع شده‌است.


    ساحل مَهره
    چند قلعهٔ تاریخی برفراز کوه شمالی آن وجود دارد که تاریخ بنایش به دوران قبل از اسلام بر می‌گردد.

    قلعه بزرگ مهره در دوران گذشته مقر حاکم مهره بوده‌است. همچنین روایت است که مهره مدتی پایتخت «دولت الحضریة» بوده‌است در دوران پیش از اسلام .

    استان مهره منطقه‌ای کوهستانی سرسبز وخلاب است، کوهای آن مملوء از جنگلهای انبوه‌است. آب وهوایش از سایر مناطق یمن لطیف تر است.

    استان محویت
    محویت (به عربی: محافظة المحویت ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.

    جغرافیا
    استان محویت در فاصلهٔ ۱۰۰ کیلومتری شهر صنعا پایتخت یمن واقع شده‌است، وارتفاعش از سطح دریا در حدود ۲۱۰۰ متر می‌باشد.


    سد حاشک (مَحویت)


    مورخ الویسی می‌گوید: محویت یکی از زیباترین شهرهای یمن است نسبتاً به موقعیت جفرافیایی آن، ودارای چشم اندازهایی زیبا واز طبیعت بی نظیری برخوردار است. این استان برفراز کوه «جبل بلاد غیل» واقع شده‌است.

    جمعیت
    جمعیت استان محویت در حدود ۵۵,۵۰۳ نفر می‌باشد، وپیشه آنها کشاورزی است.

    کشاورزی در محویت
    استان محویت به زراعت قهوه و حبوب و بقولات مشهور است.

    همچنین چشمه‌های آب معدنی فراوانی در این استان وجود دارد. مشهورترین آنها چشمه آب معدنی «الحمضة» است که در ۲۰ کیلومتری غرب محویت واقع شده‌است.

    استان صنعا
    صنعا (به عربی: محافظة صنعاء ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    دروازه صنعاء
    استان صنعا بزرگ‌ترین آستانهای یمن است.

    تاریخچه
    گویند:سام بن نوح صنعا را بنیادگذاری نموده‌است. بنا براین شهر «سام» نیز نامیده شده‌است.

    همچنین به نام «آزال» نیز می خوانده‌اند، نسبتاً الی أزال بن قحطان. مورخ یمنی مشهور «شرف الدین» می‌گوید: از سنگ نبشته‌های موجود نشان می‌دهد که صنعا یکی از مراکز مهم قوم سبا و حمیر بوده‌است، اما به عنوات پایتخت بر گزیده نشده‌است، تا قرن پنجم میلادی هنگامی که ابرهه بن اشرم حبشی به امر نجاشی پادشاه حبشه یمن را اشغال می‌کند، صنعا پایتخت حکم خود قرار می‌دهد وکلیسای مشهور خود که به نام القلیس معروف بود در صنعا می‌سازد.

    جمعیت
    جمعیت استان صنعا در حدود ۱۰۰۰۰۰ نفر می‌باشد.

    استان صنعا در وسط (دره) ای عمیق و پهناور واقع شده‌است، و ارتفاعش از سطح دریا یک متر می‌باشد.

    دور تا دور شهر قدیم صنعا حصار بند «سور» کشیده شده‌است، قسمتی از این دیوار (سور) در ایام حکم «آیوبیین» ساخته شده‌است.

    استان ذمار
    ذمار (به عربی: محافظة ذمار ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.

    وجه تسمیت
    در مورد وجه تسمیت شهرستان ذمار روایت کنندگان عرب مختلف القول اند، در حالیکه مورخ الحجری می‌گوید: «ذمار بن یحصب ابن دهمان بن سعید بن عدی بن مالک بن سدد ابن حمیر الأصغر» شهر ذمار را بنیادگذاری نموده‌است، اما در مقابل مورخ و تاریخ نویس یمنی سده دوازدهم شرف الدین می‌گوید که: «ذمار بن علی یهمر پادشاه سبا و ذوریدان (۱۵_ ۳۵م)» که پیکر سنگی وی در موزه ملی صنعا موجود است این شهر را بنا نهاده‌است. 

    بدلیل وجود نام «ثارن» پسر ذمار پادشاه سبا و ذوریدان در بعضی از حجاری‌های مناره مسجد تاریخی ذمار. در این مورد مورخ می‌گوید: بنا براین می‌توانیم تأکید کنیم که شهر ذمار در اوائل قرن اول میلادی ساخته شده‌است ودر اواخر قرن چهارم میلادی ویران شده‌است. اما به دلیل موقعیت خاص وتجارتی وزراعتی ذمار، این شهر دوباره می‌تواند روی پا بایستد ودوباره آباد گردد.

    پیشینهٔ تاریخی ذمار
    مؤرخین و تاریخ نویسان برآن باورند که ذمار شهری بسیار قدیمی بوده‌است، وهمانطور که از سنگ نبشته‌های موجود نشان می‌دهد تاریخ ذمار به دوران قرن اول میلاد بر می‌گردد. 

    براساس این سنگ نبشته‌ها ذمار در حدود ۳۰۰ سال از ظفار و هکر قدیمی تر است، وشهری آباد وپرونق بوده‌است در آن دوران. اما این شهر زیبا در قرون چهارم وپنجم میلادی به تصرف اشالگران اَحباش می‌افتد و ویران می‌گردد.

    ذمار در دوران اسلام
    در دوران اسلام شهر ذمار یکی از منابر مهم شعاع ونور وعلوم دینی واجتماعی می‌گردد ویکی از سومین مراکز ومدارس نور اسلام بوده‌است در یمن بعد از شهر صنعا و شهر صعدة .


    ذُمــار


    همچنین مسجد جامع بزرگ ذمار که یکی از قدیمی‌ترین مساجد کشور یمن است تاریخ بنای آن به دوران خلیفه ابوبکر بر می‌گردد. آثار گوناگونی از دوران ملوک پیشین یمن نیز در این استان وجود دارد.

    استان حضرموت
    استان حَضرَالموت (به عربی: محافظة حضرموت) یکی از استان‌های کشور یمن است.

    تاریخچه
    بقولی ریشه نام حَضرَالموت از حضر (حضور داشتن) و موت (مرگ) است یعنی جایی که مرگ در آن حضور دارد.


    قول دیگری حضرالموت را به «حضرموت بن یقطن بن عامر ابن شالخ» نسبت می‌دهد. نخستین پادشاهی که بر حضرالموت حکمران بوده‌است: «صدقی ایل» نامیده می‌شده‌است. ایشان حکمران حضرالموت و دولت معین باهم بوده‌است.

    این پادشاه در سال ۱۰۲۰ پیش از میلاد بر این منطقه حاکم بوده‌است.

    استان حجه
    حجه به عربی ( محافظة حجة ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    قلعه حجه


    جغرافیا
    این استان در ۱۲۷ کیلومتری شمال غربی شهر صنعا واقع شده‌است.

    ارتفاع «حجه» از سطح دریا ۱۹۰۰ متر می‌باشد و بروی تپه بلندی قرار دارد.

    استان حجه شامل مناطق گوناگونی است که به شرح زیر می‌باشند.

    استان اب
    اِب (به عربی: محافظة اِب ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    اب (يمن)


    جغرافیا
    استان اِب در ۱۴۰ کیلومتری شهر صنعا پایتخت یمن واقع شده‌است.

    این استان در قلهٔ کوه «ریمان» قرار دارد و ارتفاعش از سطح دریا در حدود ۶۷۵۰ پا می‌باشد.

    آثار تاریخی
    از مهم‌ترین آثار تاریخی این استان «مسجد العمری» است. بنای این مسجد به دوران عمر بن الخطاب بر می‌گردد. همچنین به نام (والدار البیضاء) نسبتاً به: «البیضاء بنت شمر برعش نیز نامیده می‌شود»، از بناهای تاریخی دیگر این استان از «مدرسهٔ النظاریه» که بنام (المشّنة) معروف است می‌توان نام برد. 

    این بنا در قرن دهم هجری قمری توسط الامیر: «جمال الدین محمد بن محمد بن معان النظاری یکی از رجالات دولت الظافریه» بنا نهاده شده‌است. شهرستان اب در دوران قدیم از چهار جانب دیوار بند بوده‌است ودارای پنج دروازه بوده‌است: باب الکبیر، باب الراکزه، باب النصر، باب سُنبل، وباب الجدید.

    استان لحج
    لحج (به عربی: محافظة لحج ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    مسجد و آرامگاه بزرگان لحج


    جفرافیا
    استان لحج در ۲۵۰ کیلومتری شهر صنعا پایتخت یمن واقع شده‌است.

    همچنین لحج نام سدی است در یمن از دوران حکم دولت حمیر در غربی عراس یریم.

    استان مأرب
    مأرب (به عربی: محافظة مأرب ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است. مرکز این استان شهر باستانی مأرب است.


    شهر باستانى مـأرب


    تاریخچه
    مأرب در دورانی بسیار دور پایتخت ( مملکت سبا ۶۵۰ ق. م _ ۱۱۵م ) بوده‌است. آثار محرم بلقیس ملکهٔ سبا در این شهر باستانی باقی مانده‌است. همچنین مأرب موطن «قبیلهٔ ازد» بود است. در دوران آبادانی مأرب کاخی بسیار زیبا ومشهور و سد تاریخی مأرب در این شهر زیبا قرار داشته‌است.

    سد تاریخی یمن
    گویند: سد مأرب توسط: «سبا بن یشجب بن یعرب» بنیاد گذاری شده‌است. اما قول دیگری نیز وجود دارد که: «لقمان بن عاد» این سد را بنا نهاده‌است. آثار این سد عظیم در مابین سه کوه بلند قرار دارد. 

    آبخیز سد مأرب از اطراف این سه کوه سر به فلک کشیده جمع آوری وبه سوی حوضچهٔ سد سرازیر می‌شده‌است. مردمان پیشین یمن (سبا) از آب این سد برای آبیاری مزروعات کشاورزی و دامداری وحتی برای آشامیدنی استفاده می‌نموده‌اند.

    استان ریمه
    رَیمه (به عربی: محافظة ریمة) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.

    جغرافیا
    استان ریمه در ۷۰ کیلومتری جنوب شرقی حُدَیده واقع می‌باشد.


    مسجد تاريخى عامريه (ريمه)
    نام ریمه به روی چندین منطقه وروستا در مناطق مختلف یمن گذارده شده‌است: «ریمة الآشیاط» و «ریمة جبران» و «ریمة المناخی» .

    اما بارزترین آنها استان ریمه‌است که در گذشته از توابع لواء صنعا بوده‌است، و به چهار فرمانداری تقسیم می‌شود.

    استان صعده
    استان صعده (به عربی: محافِظة صَعدَة) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    جاده صعده به صنعاء


    جغرافیا
    استان صعده استانی است کوهستانی و در فاصلهٔ ۲۴۳ کیلومتری شمال پایتخت یمن صنعا واقع می‌باشد، و ارتفاعش از سطح دریا ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ متر می‌باشد.

    در دوران قدیم نام این شهر «جُماع» بوده‌است. و در هزار سال گذشته به نام «صعده» خوانده‌است. این استان در حدود یمن به عربستان سعودی قرار دارد. جادهٔ آسفالته از صنعا تا اینجا پایان می‌یابد. این استان در سال ۲۰۰۴ جمعیتی برابر ۶۹۵٬۰۳۳ داشته است (۳٫۶۷٪ جمعیت کل یمن) و مساحت آن ۱۱٬۳۷۵ کیلومترمربع است.

    استان شبوه
    شبوه (به عربی: محافظة شبوة ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    قلعه شبوه


    تاریخچه
    استان شبوه در دوران قدیم پایتخت مملکت حضرموت بوده‌است بعد «میفعة» . و بعد از اینکه دولت سبا بر حضرموت غلبه می‌کند در سال ۶۵ میلادی «شبوه» یکی از مهم‌ترین شهرهای تجارتی سبا می‌گردد. همچنین مدتی نیز این شهر پایتخت مملکت حمیر نیز بوده‌است، و بعد از اختلاف بین مذبح و حمیر مردم «شبوه» به حضرموت می‌کوچند ودر آنجا شهری بنام شبام حضرموت بنا می‌نهند.

    آثار
    آثار باستانی متعددی در این استان وجود دارد، وهمانطور که مؤرخ وتاریخ نویس یمنی سلطان ناجی می‌نویسد که بیش از ۶۰ معبد در دوران گذشته در «شبوه» وجود داشته‌است.

    در طی چند سال اخیر و در اثر حفاری و کنجکاوی آثار و باقی‌مانده‌های معابد و تماثیل زیادی از زیر زمین کشف شده‌است. باستان شناسان این گونه آثار به دوران دولت‌های متعاقب بر این شهر دانسته‌اند، همچنین چند قبر تاریخی نیز در این منطقه یافت شده‌است.

    استان تعز
    تَعِزّ (به عربی: محافظة تعز ) نام استانی در کشور یمن در شبه جزیره عربستان است.


    قلعه تـعـز (يمن)


    جغرافیا
    استان تعز در قلهٔ کوه صبر شمالی واقع شده‌است.

    در حدود ۲۵۶ کیلومتر از شهر صنعا پایتخت یمن فاصله دارد.

    در ارتفاع ۱۵۰۰ متری از سطح دریا قرار دارد.
    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 08:33:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      نشانه های آفرینش   ...

    امام على علیه السلام: در شگفتم از کسى که آفریده هاى خدا را مى بیند و باز در خدا شک مى کند عَجِبتُ لِمَن شَکَّ فِی اللّهِ وهُوَ یَرى خَلقَ اللّهِ نهج البلاغه، حکمت 126

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 08:33:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...


      حیا، راز ماندگاری انقلاب اسلامی.   ...

    شهادت امام جعفر صادق علیه السلام بود، یه روز گرم تابستونی مهمون خونه ی پدرم بودم در پردیسان قم. با بچه هام از خونه اومدیم بیرون، رفتیم به سمت پارک مجتمع. توی حیاط مجتمع چند تا طلبه با خانم و بچه هاشون با دستگاه آمپلی فایر دستی مشغول عزاداری و دسته روی بودن. هرکسی که صدای روضه سوزناک اونها رو می شنید، شرم میکرد از اینکه دقایقی با اونها همراه نشه.

    دسته ی عزا مجتمع های شهرک را یکی پس از دیگری دسته روی می کرد.یک جمع ساده، اما صمیمی و بی ادعا. بی ادعاتر از اینکه بخوان به خودشون بگن دسته و یا هیئت. اما جمعیت بیشتر از ۵۰۰ نفر بود، دو ساعتی طول کشید، چه نوحه های سوزناکی و چه صحنه های قشنگی.

    زیباترین صحنه ی این دسته عزاداری، پذیرایی خودجوش اون بود. بی آنکه ایستگاه صلواتی با کلی هزینه و تبلیغات بزنن، بی هیچ ادعایی، بی هیچ تفکر به من چه ربطی داره، بی هیچ پشتوانه ی اقتصادی، هر طلبه ای می رفت و تعدادی بستنی ،آب ،کلوچه و… می خرید و توزیع می کرد، اوج این صحنه ایثار مادرها و حتی بچه ها بود، بی آنکه به فکر چند تا ورداشتن باشن، بی آنکه بگن بچه هام خونه هستن و برای اونها هم می خوام، بی آنکه حتی برای خودشون و بچه های همراهشون وردارن. همه می گفتن هوا خیلی گرمه و بچه های دیگه بیشتر تشنه هستن، اونها از ابتدا بودن، به اونها بدین. هرچند به همه می رسید اما حیا میکردن که دستشون چیزی بگیره که دیگری به اون محتاجه.این حیا و نگاه درست الهی باعث شد روحیه ایثارگری فوران کنه و این ،اون چیزیه که برای نجات یک ملت، یک جامعه، یک انقلاب لازمه. حیا چیزیه که وجدانت رو بیدار میکنه و وجدان همون امام و رهبر درونته. وجدان که بیدار شد و حیا که راهنمای تو شد، شرم میکنی از اینکه کسی گرسنه باشه و تو سیر باشی. شرم داری از اینکه کسی در فقر باشه و تو در نعمت، پس راهی اردوهای جهادی میشی، پس اهل جهاد میشی.

    حیا که باشه شرم میکنی از اینکه مرزهای جغرافیایی مانع عشقت به بندگان خدا باشه، شرم داری از اینکه حتی خلخال از پای کودک یهودی بیرون بکشن و تو از غم اون زنده باشی، حیا میکنی که زنده باشی، پس تو هم راهی جهاد میشوی و عاشق شهادت.

    حیا که باشه شرم میکنی چیزی که حق خودته و براش تلاش کردی بخوری تا چه برسه به رشوه و ربا و دزدی و اختلاس و پاداش های نابجا و…. 

    حیا که باشه شرم میکنی قرآن و نهج البلاغه بخونی ، ولی نفهمی که امامت کیه و تو وظیفه ات چیه!

    حیا که باشه شرم میکنی از اینکه به دشمن بخندی و چشم امید بهش داشته باشی. شرم میکنی از اینکه به کشوری امید ببندی که نابودیت رویای هر لحظه ی اونه.

    حیا که باشه شرم میکنی غذا بخوری وقتی کودکان یمن، استخوانهای از نفس افتاده شدن و صدایی ازشون شنیده نمیشه و تو درجایی باشی که آدمهاش مسابقه فساد گذاشتن.

    حیا که باشه شرم میکنی از اینکه نسبت به ایثار و شهادت هزاران جوان ایرانی بی تفاوت باشی و اسلامی بودن ایران و جهان برات مهم نباشه.

    حیا بود که در کربلا موج میزد .

    حیا بود که نگذاشت امام حسین بی تفاوت باشه،

    حیایی الهی از الله.

     

    #راز_ماندگاری_انقلاب_اسلامی

    #طلبه_نوشت

    موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



     [ 08:32:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...



      خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

     
     
    این وبلاگ بمنظور معرفی شاخه ای از ابعاد وجودی امام حسن مجتبی (ع) به فعالیت مشغول شده است.
     
     
    مداحی های محرم