درس سوّم: چرا پيامبران معصومند؟

 

مصونيت از گناه و خطا

بدون شك هر پيامبرى قبل از هر چيز بايد اعتماد عموم را جلب كند به طورى كه در گفته او احتمال خلاف و دروغ و اشتباه ندهند.

در غير اين صورت مقامِ رهبرى او متزلزل خواهد شد.

اگر پيامبران معصوم نباشند بهانه جويان به عذر اين كه آنها اشتباه مى كنند، و حقيقت طلبان به خاطر تزلزل نسبت به محتواى دعوت آنها، از پذيرفتن دعوت شان خوددارى خواهند كرد و يا لااقل نمى توانند با دلگرمى آن را پذيرا شوند.

اين دليل كه مى توان آن را «دليل اعتماد» نام نهاد يكى از مهم ترين دلائل عصمت انبياء است.

به تعبير ديگر: چگونه ممكن است خداوند فرمان دهد كه از انسانى بى قيد و شرط اطاعت شود در حالى كه اين انسان ممكن است خطا كند، و يا مرتكب گناهى گردد. در چنين حالى آيا مردم از او اطاعت بكنند؟ اگر بكنند كه تبعيّت از خطا و گناه است، و اگر نكنند مقامِ رهبرى او

متزلزل گرديده، به خصوص اين كه مقام رهبرى پيامبران با ديگران كاملا متفاوت است، زيرا مردم تمام اعتقاد و برنامه خود را از آنها مى گيرد.

به همين دليل مى بينيم مفسران بزرگ هنگامى كه به آيه (اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم);(1) «اطاعت كنيد خدا و اطاعت كنيد پيامبر و اولوالامر را» مى رسند مى گويند دستور اطاعت مطلق دليل بر اين است كه هم پيامبر معصوم است و هم «اولى الامر» و منظور از اولوالامر، امامان معصومى هستند همچون پيامبر(صلى الله عليه وآله) وگرنه خداوند هرگز دستور اطاعت بى قيد و شرط از آنها را نمى داد.

راه ديگرى كه مى توان از طريق آن معصوم بودن پيامبران را در برابر هر گونه گناه اثبات كرد اين است كه «عوامل گناه در وجود پيامبران محكوم به شكست است».

توضيح اين كه: هنگامى كه ما به خودمان مراجعه مى كنيم مى بينيم در برابر بعضى از گناهان يا كارهاى زشت و ناپسند تقريباً معصوم هستيم.

به مثال هاى زير توجه كنيد:

آيا هيچ آدم عاقلى را پيدا مى كنيد كه به فكر خوردن آتش بيفتد؟ و يا خاكروبه و كثافات را ببلعد؟

آيا هيچ انسان با شعورى را پيدا مى كنيد كه لخت مادرزاد شود و در كوچه و بازار راه برود؟

مسلماً نه، و اگر چنين كارى از كسى ديديم حتماً يقين پيدا مى كنيم كه از حال عادى بيرون رفته، و گرفتار حالت روانى شده است، و اگر نه عادتاً محال است شخص عاقل اقدام به چنين كارى كند.

وقتى اين گونه حالات و مانند آن را «تحليل» مى كنيم مى بينيم زشتى اين گونه اعمال آن قدر نزد ما روشن است كه انسان عاقل به سراغ آن نمى رود.

اين جاست كه مى توانيم در يك جمله كوتاه اين حقيقت را مجسّم سازيم و بگوييم هر فرد عاقل و سالمى در برابر يك رشته اعمال ناشايست «مصونيت» و يا به تعبير ديگر يك نوع «عصمت» دارد.

از اين مرحله پا را فراتر مى گذاريم، بعضى از انسان ها را مى بينيم كه در مقابل اعمال ناشايست ديگرى مصونيت دارند در حالى كه افراد عادى چنين نيستند.

مثلا يك طبيب آگاه و ماهر كه انواع ميكروب ها را به خوبى مى شناسد هرگز حاضر نيست آب آلوده اى را كه از شستن لباس هاى بيمارانى كه به خطرناك ترين بيمارى هاى واگير مبتلا هستند بنوشد، در حالى كه يك فرد بيسواد و ناآگاه ممكن است در برابر چنين كارى بى تفاوت باشد.

باز با يك تحليل ساده به اينجا مى رسيم كه هر قدر سطح آگاهى انسان نسبت به يك موضوع بالاتر مى رود مصونيت بيشترى در برابر اعمال زشت به او مى دهد.

اكنون با اين محاسبه اگر كسى به قدرى سطح «ايمان» و «آگاهى» او

بالا برود و آنچنان به خدا و دادگاه عدل او اعتقاد داشته باشد كه گويى همه آنها را در برابر چشمان خود حاضر و ناظر مى بيند، چنين كسى در برابر همه گناهان مصونيت خواهد داشت، و هر عمل زشتى در برابر او همانند برهنه شدن و لخت مادر زاد در كوچه و بازار راه رفتن در نظر ماست.

براى او مال حرام درست همانند شعله آتش است همان گونه كه ما آتش را به دهان نمى بريم او نيز مال حرام به دهان نمى برد!

از مجموع اين سخن چنين نتيجه مى گيريم كه پيامبران به خاطر علم و آگاهى و ايمان فوق العاده اى كه دارند انگيزه هاى معصيت را مهار مى كنند و هيجان انگيزترين عوامل گناه نمى تواند بر عقل و ايمان آنها چيره شود، و اين است كه مى گوييم پيامبران معصومند و در برابر گناهان بيمه اند.

* * *

مقام عصمت چگونه مى تواند افتخار باشد؟

بعضى، از كسانى كه از مفهوم عصمت و عوامل مصونيت از گناه اطّلاعى ندارند ايراد مى كنند كه اگر خدا كسى را از گناه باز دارد و عوامل گناه را در او نابود كند افتخارى براى او نخواهد بود!

اين يك مصونيت اجبارى است، و مصونيت اجبارى فضيلت محسوب نمى شود.

امّا با توضيحاتى كه در بالا داديم پاسخ اين ايراد كاملا روشن است:

مصونيت پيامبران از گناه به هيچ وجه جنبه اجبارى ندارد، بلكه مولود ايمان نيرومند و يقين كامل، و آگاهى و علم فوق العاده آنهاست، و اين بزرگ ترين افتخار براى آنها است.

آيا اگر يك طبيب آگاه، به شدت از عوامل بيمارى زا پرهيز مى كند دليل بر مجبور بودن اوست؟!

آيا اگر چنين كسى بهداشت را رعايت مى كند فضيلتى براى او محسوب نمى شود؟

آيا اگر يك حقوقدان با توجه به عواقب شوم يك جنايت هولناك در دادگاه از آن به شدت پرهيز دارد فاقد فضيلت است؟

و به اين ترتيب به اين نتيجه مى رسيم كه معصوم بودن پيامبران هم جنبه اختيارى دارد و هم افتخار بزرگى براى آنهاست.

 

فكر كنيد و پاسخ دهيد

 1- معصوم بودن چند شاخه دارد؟

2- اگر پيامبران معصوم نبودند چه مى شد؟

3- حقيقت مقام «عصمت» چيست؟

4- آيا مى توانيد غير از مثال هايى كه در اين درس آمده موارد ديگرى را بشماريد كه همه يا گروهى از مردم در مقابل آن معصوم باشند؟

5- عصمت انبياء اجبارى است يا اختيارى؟ به چه دليل؟

موضوعات: 50 درس خدا شناسی  لینک ثابت



[پنجشنبه 1395-01-19] [ 07:17:00 ق.ظ ]