يكى از اصحاب امام حسن مجتبى صلوات اللّه عليه حكايت كند:

روزى آن حضرت از شهر مدينه منوّره عازم شهر شام شد.

من نيز با عدّه اى - كه تعداد آن ها هفتاد نفر بود - به همراه حضرت حركت كرديم .

امام عليه السلام هنگام حركت ، روزه بود و هيچگونه آذوقه و زاد و توشه اى همراه خود برنداشته بوديم .

چون مقدارى از مسافت را پيموديم ، خورشيد غروب كرد و نماز مغرب و عشاء را به امامت آن حضرت خوانديم ؛ و بعد از نماز، حضرت دست به دعا برداشت .

و هنگامى كه دعايش به درگاه خداوند متعال پايان يافت ، ناگاه متوجّه شديم كه درى از آسمان گشوده شد و ملائكه الهى به همراه زنبيل هايى كه پر از ميوه و اشياء خوراكى بود، وارد شدند.

و سپس آن غذاهاى داغ و لذيذ؛ و همچنين ميوه ها را جلوى ميهمانان امام حسن مجتبى عليه السلام چيدند؛ و همه ما به همراه آن حضرت از آن غذاها و ميوه ها ميل كرديم .

و چون بسيار خوش طعم و لذيذ بود؛ و از جهتى ما نيز راه زيادى را پيموده بوديم و خسته و گرسنه شده بوديم ، طبيعى بود كه زياد خورديم .

ولى بدون آن كه چيزى از غذاها و ميوه ها كم شده باشد، ملائكه ها آن ها را جمع كرده و به آسمان بالا بردند.(40)

همچنين آورده اند:

يكى از راويان حديث و از اصحاب امام حسن مجتبى عليه السلام حكايت كند: روزى به همراه عدّه اى از دوستان در خارج از شهر مدينه ، كنار آن حضرت نشسته و مشغول صحبت بوديم .

ناگهان گله آهوانى را در بيابان مشاهده كرديم كه دسته جمعى در حال عبور بودند.

حضرت مجتبى سلام اللّه عليه فريادى بر آن ها كشيد؛ و تمامى آن ها با نداى لبيّك ، فرياد امام عليه السلام را پاسخ گفتند و ايستادند.

پس از آن حضرت به آهوها اجازه حركت داد و آن ها به راه خود ادامه دادند و رفتند.

جمعيّت اظهار داشتند: ياابن رسول اللّه ! اين ها حيواناتى وحشى بودند؛ و اين كرامتى ، زمينى بود؛ چنانچه ممكن باشد كرامتى بر ما ارائه فرما كه آسمانى باشد.

رد؛ و ناگهان گوشه اى از آسمان شكافته شد و نورى فرود آمد كه روشنائيش تمام خانه هاى شهر مدينه را فرا گرفت و پس از آن به وسيله آن نور زلزله و حركتى عجيب در ساختمان ها ظاهر گشت كه تمامى افراد وحشت زده شدند؛ و به امام عليه السلام گفتند: ياابن رسول اللّه ! ديگر بس ‍ است ، همين معجزه ما راكفايت كرد و ايمان آورديم ؛ اكنون دستور بده تا اوضاع به حالت طبيعى خود باز گردد.

پس امام حسن مجتبى عليه السلام جمعيّت را مخاطب قرار داد و فرمود: ما - اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام - اوّل همه اشياء و آخر همه امور هستيم .

و ما قبل از آفرينش دنيا؛ و بلكه قبل از تمام موجودات جهان آفريده شده ايم و تا آخر دنيا نيز جاويد خواهيم بود

و ما اگر بخواهيم مى توانيم در امور طبيعت با اءمر و نهى تصرّف نمائيم و در آن ها دگرگونى به وجود آوريم .(41)

موضوعات: چهل داستان از إ مام حسن مجتبى عليه السلام  لینک ثابت



[پنجشنبه 1395-03-27] [ 11:42:00 ب.ظ ]