امام جواد عليه السلام نخستين امامى است كه در خردسالى (تقريبا در هشت سالگى ) به منصب امامت رسيد.
در عين حال ، چون علمشان از جانب خداوند بود بر تمام اهل فضل از لحاظ علم و دانش برترى داشت .
مخالفين آن حضرت مناظرات و گفتگوهايى با آن بزرگوار انجام مى دادند و گاهى سؤ الات مشكلى مطرح مى نمودند تا به خيال باطل خودشان او را در صحنه مبارزه علمى شكست دهند. بعضى از آنها هيجان انگيز و پر سر و صدا بوده ، از جمله مناظره يحيى بن اكثم قاضى القضات كشورهاى اسلامى است .
بنا به دستور ماءمون خليفه عباسى مجلس مناظره اى تشكيل يافت . امام جواد عليه السلام حاضر شد و يحيى بن اكثم نيز آمد و در مقابل امام نشست .
يحيى بن اكثم به خليفه نگريست و گفت :
- اجازه مى دهى از ابو جعفر (امام جواد عليه السلام ) پرسشى بكنم ؟
ماءمون گفت : از خود آن جناب اجازه بگير.
يحيى از امام اجازه خواست .
امام عليه السلام فرمود: هر چه مى خواهى سؤ ال كن .
يحيى گفت : چه مى فرماييد درباره شخصى كه در حال احرام حيوانى را شكار كرده است ؟
امام جواد عليه السلام فرمود: اين شكار را در خارج حرم كشته است يا در داخل حرم ؟
آيا آگاه به حكم حرمت شكار در حال احرام بوده يا ناآگاه ؟
عمدا شكار كرده يا از روى خطا؟ آن شخص آزاد بوده يا بنده ؟
صغير بوده يا كبير؟
اولين بار شكار كرده يا چندمين بار اوست ؟
شكار او از پرندگان بود يا غير پرنده ؟
از حيوان كوچك بوده يا بزرگ ؟
باز هم مى خواهد چنين عملى را انجام دهد يا پشيمان است ؟
شكار او در شب بوده يا در روز؟
در احرام حج بوده يا در احرام عمره ؟
يحيى بن اكثم از اين همه آگاهى متحير ماند و آثار عجز و ناتوانى در سيمايش آشكار گرديد و زبانش بند آمد طورى كه حاضران مجلس ضعف و درماندگى او را در مقابل امام عليه السلام به خوبى فهميدند.
بعد از اين پيروزى ، ماءمون گفت : خدا را سپاسگزارم كه هر آنچه در نظرم بود همان شد.
آن گاه رو به خويشاوندان خود كرد و گفت : حال آنچه را كه قبول نداشتيد پذيرفتيد؟ (چون آنان مى گفتند امام جواد عليه السلام به امامت لايق نيست ).
پس از صحبت هايى كه در مجلس به ميان آمد مردم پراكنده شدند. تنها گروهى از نزديكان خليفه مانده بودند. ماءمون به امام عليه السلام عرض كرد:
- فدايت شوم ! اگر صلاح بدانيد احكام مسائلى را كه در مورد كشتن شكار در حال احرام مطرح شد را بيان كنيد تا بهره مند شويم .
امام جواد عليه السلام فرمود: آرى ! اگر شخص محرم در حل (بيرون از حرم ) شكار كند و شكار او از پرندگان بزرگ باشد، بايد به عنوان كفاره يك گوسفند بدهد و اگر در داخل حرم بكشد، كفاره اش دو برابر است (دو گوسفند). اگر جوجه اى را خارج از حرم بكشد، كفاره اش بره اى است كه تازه از شير گرفته شده باشد. اگر در داخل حرم بكشد، بايد علاوه بر آن بره ، بهاى جوجه را هم بپردازد. اگر شكار از حيوانات صحرايى باشد چنانچه گورخر باشد كفاره اش يك گاو است و اگر يك شتر مرغ باشد بايد يك شتر كفاره بدهد. اگر هر كدام از اينها را در داخل حرم بكشد، كفاره اش دو برابر مى شود. اگر شخص محرم عملى انجام دهد كه قربانى بر او واجب گردد، چنانچه در احرام عمره باشد، بايد آن را در مكه قربانى كند و اگر در احرام حج باشد، بايد قربانى را در منى ذبح كند و كفاره شكار بر عالم و جاهل يكسان است . منتها در صورت عمد (علاوه بر وجوب كفاره ) معصيت نيز كرده است ؛ اما در صورت خطا گناه ندارد. كفاره شخص آزاد بر عهده خود اوست ، اما كفاره برده را بايد صاحبش بدهد. بر صغير كفاره نيست ولى بر كبير كفاره واجب است . آن كس كه از عملش پشيمان است ، گناهش در آخرت بخشيده مى شود؛ ولى كسى كه پشيمان نيست عذاب خواهد ديد.
ماءمون گفت : آفرين بر تو اى ابا جعفر! خدا خيرت بدهد. اگر صلاح مى دانى شما نيز از يحيى بن اكثم بپرس ، همچنان كه او از شما پرسيد. در اين هنگام امام عليه السلام به يحيى فرمود: بپرسم ؟
يحيى پاسخ داد: فدايت شوم ! اختيار با شماست . اگر دانستم جواب مى دهم و اگر نه ، از شما استفاده مى كنم .
امام عليه السلام فرمود: به من بگو! در مورد مردى كه در اول صبح به زنى نگاه كرد در حالى كه نگاهش به آن زن حرام بود و آفتاب كه بالا آمد زن بر او حلال گشت هنگام ظهر باز بر او حرام شد و چون وقت عصر فرا رسيد بر او حلال گرديد و موقع غروب آفتاب باز بر او حرام شد و در وقت عشاء حلال شد و در نصف شب بر وى حلال گرديد و در طلوع فجر بر او حلال گشت اين چگونه زنى است و به چه دليل بر آن مرد گاهى حلال و گاهى حرام مى شود؟
يحيى گفت : به خدا سوگند! پاسخ اين سؤ ال را نمى دانم و نمى دانم به چه دليل حلال و حرام مى شود. اگر صلاح مى دانيد خوب جواب آن را بيان فرماييد تا بهره مند شويم .
امام عليه السلام فرمود: اين زن كنيز مردى بوده است . در صبحگاهان مرد بيگانه اى به او نگاه كرد، نگاهش حرام بود و چون آفتاب بالا آمد كنيز را از صاحبش خريد و بر او حلال شد و هنگام ظهر او را آزاد كرد بر وى حرام گرديد و موقع عصر با او ازدواج نمود بر او حلال شد و در هنگام غروب او را ظهار (61) نمود بر او حرام گرديد و در وقت عشاء كفاره ظهارش را داد بر او حلال شد و در نيمه شب او را طلاق داد بر او حرام گشت و در سپيده دم رجوع نمود، زن بر او حلال شد (62)
61- ظهار: آن است كه مردى به زن خود گويد: پشت تو براى من مانند پشت مادرم ، خواهرم يا دخترم است و در اين صورت همسرش حرام مى شود بايد كفاره ظهار را بدهد و دوباره بر او حلال گردد و ظهار در دوران جاهليت نوعى طلاق به شمار مى رفت و سبب حرمت ابدى مى گشت ؛ ولى اسلام حكم آن را تغيير داد و تنها سبب حرمت و كفاره گرديد.
62- بحار: ج 50، ص 78 - 75.
[سه شنبه 1395-06-30] [ 11:23:00 ب.ظ ]