قال على (عليه السلام):
«اَللهُ قَدْ اَعْطانى مِنَ الْعَقْلِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلى جَميعِ حُمَقاءِ الدُّنْيا وَ مَجانينِها لَصارُوا بِه عُقَلاءَ، وَ مِنَ الْقُوَّةِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلى جَميعِ ضُعَفاءِ الدُّنْيا لَصارُوا بِه اَقْوِياءَ، وَ مِنَ الشُّجاعَةِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلى جَميع جُبَناءِ الدُّنْيا لَصارُوا بِه شَجْعاناً»;

«خداوند به من آن قدر عقل داده كه اگر بين تمام بى عقل هاى دنيا تقسيم كنند، همه آن ها عاقل مى شوند; و آن قدر به من نيرو و توان داده كه اگر بين تمام ضعيفان دنيا تقسيم كنند، همه آن ها توانمند مى گردند; و آن قدر به من شجاعت داده كه اگر بين تمام ترسوهاى دنيا تقسيم كنند، همه آن ها شجاع مى شوند!»(1).

 

شرح و تفسير

هنگامى كه دشمنان اسلام در ماجراى «ليلة المبيت»(2) به خانه پيامبر (صلى الله عليه وآله) هجوم بردند و حضرت على (عليه السلام) را در رختخواب پيامبر (صلى الله عليه وآله)يافتند، عدّه اى گفتند: «على را بكشيم!» ابوجهل با لحن گستاخانه اى گفت: «اين جوان بيچاره را رها كنيد، محمّد او را فريب داده است!» على (عليه السلام) در پاسخ ابوجهل جملات مهمّ بالا را بيان فرمود، تا آن ها بدانند با چه كسى رو به رو هستند و آنچه مى گويند سراسر اشتباه است.
با توجّه به اين كه حضرت على (عليه السلام) خودستايى نمى كند و اهل گزافه و مبالغه گويى هم نمى باشد، مى فهميم كه وجود او مجموعه اى از عقل و علم و شجاعت است، به اندازه يك جهان; يعنى خداوند يك دنيا را در يك انسان جمع كرده است.
مطلب ديگر اين كه على (عليه السلام) در سخت ترين لحظات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله)را تنها نگذاشت. صحنه هاى خطرناك در طول عمر پر بركت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) كم نبوده است، ولى در سه مورد خطر به اوج خود رسيد و على در تمام اين سه مورد نقش حياتى داشت. 1ـ ليلة المبيت. 2ـ جنگ اُحد. 3ـ جنگ خندق.
پس از پايان يافتن جنگ اُحد، وقتى على با بدنى مجروح و خون آلود خدمت پيامبر (صلى الله عليه وآله) رسيد، عرض كرد: «هنگامى كه گرما گرم دفاع از شما بودم و همانند پروانه اى بر گرد شمع وجودتان مى چرخيدم، ضربات فراوانى بر من وارد شد. كه شانزده ضربه آن سنگين بود، به گونه اى كه چهار بار نقش بر زمين شدم، هر بار كه زمين مى خوردم شخص والايى مى آمد و زير بغلم را مى گرفت و مرا بلند مى كرد و مى گفت: از پيامبر (صلى الله عليه وآله)دفاع كن! يا رسول الله اين شخص كه بود؟».
پيامبر (صلى الله عليه وآله) فرمود: بشارت باد بر تو! آن شخص جبرييل امين، امين وحى خداوند بود!»(2).
در جنگ خندق، كه داستان مبارزه على (عليه السلام) و عمر بن عبدود بسيار مشهور است، پيامبر (صلى الله عليه وآله) ارزش مبارزه آن حضرت را در آن روز از عبادت تمام جن و انس بالاتر و والاتر مى شمرد، چرا كه هيچ كس آمادگى مقابله با «عمرو بن عبدود» را نداشت و او بود كه با شكست «عمرو»، يعنى بزرگ ترين قهرمان دشمن، لرزه بر اندام آن ها انداخت(1). آرى على (عليه السلام)در سخت ترين لحظات پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) را ترك نكرد و يار و ياور او بود.
ما به اين على (عليه السلام)، كه امام اوّل ما شيعيان است، افتخار مى كنيم. امّا آيا فقط افتخار، به فضايل آن حضرت كافى است، و هيچ وظيفه اى در قبال آن نداريم؟ حقيقت اين است كه فضايل آن حضرت براى ما ايجاد مسؤوليّت مى كند و ما بايد از صفات والاى او بهره بگيريم و لااقل پرتوى از آن را در وجود خويش پياده كنيم.


 
1. مشروح وقايع مربوط به جنگ اُحد را در كتاب «فروغ ابديّت»، جلد دوم، صفحه 27 به بعد، مطالعه فرماييد.
2. جزييّات مربوط به جنگ خندق، كه نام ديگر آن «جنگ احزاب» است، را در جلد دوم «فروغ ابديّت» صفحه 121 به بعد، مطالعه فرماييد.

 
موضوعات: 110 سرمشق از سخنان حضرت على (ع)  لینک ثابت



[جمعه 1394-12-28] [ 11:44:00 ب.ظ ]