شادى از ديدگاه اسلام

يَا ابْنَ جندب مَنْ سَرَّهُ أَنْ يُزَوِّجَهُ اللّهُ الْحورَ الْعين و يُتَوِّجُهُ بالنّور فَلْيُدْخِلْ

عَلى اَخيهِ الْمُؤمِنِ السُّرورَ.

شاد كردن برادر مؤمن

اين مضمون كه شاد كردن برادر مؤمن، يكى از عبادات بزرگ است به صورت‌هاى گوناگون

در روايات بسيارى وارد شده و ابوابى از مجموعه‌هاى روايى مثل كافى، وافى، وسائل

الشيعه و… را به خود اختصاص داده است.


انسان فطرتاً طالب خوشى است. در دنيا خوشى‌ها و ناخوشى‌ها، به طور طبيعى و تكوينى،

براى همه وجود دارد؛ هيچ كس در دنيا نيست كه در همه عمر خود شاد و يا در سراسر اين

مدت غمگين باشد. هر كسى كمابيش غم‌ها و شادى‌هايى دارد. انسان به طور طبيعى مى‌خواهد

در دنيا شاد باشد، و اين شادى‌ها از راه‌هاى مختلفى پيدا مى‌شود. گاهى يك شادى، غم‌هاى

طولانى را در پى دارد، مانند شادى‌هايى كه از يك گناه موقتى پيدا مى‌شود. هر چند انسان ممكن

است با انجام يك گناه به طور موقت شاد شود، اما گرفتارى‌هاى بعدى را به دنبال خواهد داشت.

ادامه مطلب :

كسانى هم كه از راه‌هاى غيرمشروع مانند استعمال مواد مخدر، مسكرات و… خود را شاد مى‌كنند،

شادى آنان موقتى است و پس از آن، ساعت‌ها بلكه عمرى را بدبخت خواهند شد. اين نوع شادى،

مطلوبيتى ندارد و عقل هم هيچ وقت چنين شاديى را تجويز نمى‌كند كه انسان لحظه‌اى از مواد

مخدر استفاده كند، شادى كاذبى پيدا كند و بعد عمرى معتاد شده، خود، خانواده و جامعه‌اش را

بدبخت كند.

طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوبيت واقعى هر چيزى زمانى است كه در مسير مطلوبيت نهايى و

سعادت ابدى انسان باشد. اگر شادى‌هاى دنيايى انسان در راستاى كمك به شادى آخرت او باشد،

بسيار پسنديده و مطلوب است. انسانى كه افسردگى مطلق داشته باشد، به دنبال هيچ كارى

نمى‌رود، عبادت هم نمى‌كند. چنين كسى نه كار دنيا را مى‌تواند درست انجام دهد نه كار آخرت را.

كسى كه نشاط ندارد، تنها مى‌خواهد گوشه‌اى بنشيند، نه حرفى بزند، نه حرفى بشنود و نه كارى

انجام دهد. چنين فردى نه به درد دنيا و آخرت خودش مى‌خورد و نه دنيا و آخرت ديگران.


 اين‌طور نيست كه هر سرور و فرحى در دنيا مطلوب است، به خصوص اگر حالت افراطى پيدا كند.

در قرآن غالباً از فرح مربوط به دنيا با لحنى نكوهش‌آميز ياد شده است؛ مانند: إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ؛(1)

او [انسان] شادمان و فخرفروش است. يا: لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ.(2) اين آيه درباره قارون

است كه به واسطه نعمت‌هاى دنيايى، به خود مى‌باليد و بسيار مغرور بود. بنى‌اسرائيل براى

نصحيت او به نزدش آمدند و گفتند: لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحِينَ؛ خيلى سرمستى نكن، خدا

فرحين را دوست نمى‌دارد. معمولا در ادبيات فارسى تعبير «سرمستى» براى اين‌گونه سرورها و

فرح‌هاى افراطى به كار مى‌رود. اين‌گونه شادى‌ها مسلّماً نامطلوب است؛ زيرا نه تنها كمكى به

حركت تكاملى انسان نمى‌كند، بلكه انسان را در دام شيطان مى‌اندازد، او را غافل و مغرور ساخته

از وظايف و تكاليفش باز مى‌دارد و موجب مى‌شود كه به ديگران فخر بفروشد. در بعضى از آيات

قرآنى هم اشاره شده است كه كسانى كه در دنيا خيلى سرور داشتند، وضعشان در آخرت خيلى

خوب نيست: إِنَّهُ كانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُوراً؛(3)در وصف جهنميان مى‌فرمايد، آنها كسانى هستند كه

در دنيا خوش‌گذرانى كرده و زندگى را به شادى و سرمستى مى‌گذراندند.

 

شادى مطلوب در نظر اسلام

 هر نوع شادى كه در جهت كمال معنوى باشد مطلوب است. اگر شما بخواهيد كسى را كه آن‌قدر

روحش تعالى پيدا كرده كه جز با مناجات خدا و سرساييدن به آستان الهى شاد نمى‌شود شاد كنيد،

مسلّماً بايد زمينه‌اى را فراهم كنيد كه او بتواند به عبادتش بپردازد. امام سجاد(عليه السلام)در يكى

از مناجات‌هايش عرض مى‌كند: وَ اسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّة بِغَيْرِ اُنْسِك؛(4) از هر لذتى كه از غير اُنس با

تو بردم استغفار مى‌كنم، هر سرورى كه جز از لقاى تو حاصل شود، براى من گناه است، از چنين

شادمانى به تو پناه مى‌برم. كسانى آن‌چنان اوج پيدا مى‌كنند كه جز در اثر اُنس با خدا و مناجات با او

و نهايتاً لقاى الهى به چيزى شاد نمى‌شوند، اگر انسان بخواهد چنين كسانى را شاد نمايد، بايد كارى

كند كه مزاحمت‌ها و موانع راهشان برداشته شود و آنها در اين مسير پيشرفت كنند. چنين شاديى است

كه ارزش مطلق دارد؛ زيرا شاد كردن چنين مؤمنى براى رسيدن به مقصد خود، هيچ قيد و شرطى ندارد.

چون اينها جز از راه مشروع شاد نمى‌شوند، شاديشان هم به عبادت خدا و انس با خدا است و هميشه

اين شادى مطلوب است. اما شادى‌هاى ديگر، ممكن است شادى دنيوى باشد، اما كمك كند به اين‌كه

انسان در جهت تكامل معنوى پيشرفت كند يا لااقل مبتلا به گناه نشود، مثل شادى دنيوى كه دو همسر

در محيط خانواده با يكديگر دارند. اين نوع شادى مستقيماً ارتباط با خدا و قيامت ندارد، التذاذى است كه

همسر در محيط خانواده از يكديگر مى‌برند، اما اگر با قصد قربت انجام شود، مى‌تواند عبادت باشد. اگر

هم قصد قربت در كار نباشد، دست كم مانع از ابتلاى به معصيت است. البته اين هم مرتبه‌اى از عبادت

است؛ زيرا براى جلوگيرى از ابتلاى به معصيت صورت گرفته است.

شادى‌هاى دنيوى كه مؤمنان در زندگى خودشان دارند به اين منظور است كه براى انجام عبادات و

وظايفشان نشاطى داشته باشند. مزاح مخصوصاً در سفر در حدى كه افراط نشود و موجب لغو و اتلاف

وقت نگردد و هم‌چنين تمسخر، توهين و اذيت ديگران را به دنبال نداشته باشد مطلوب است، تا جايى

كه از مستحبات بوده و در اسلام بر آن تأكيد شده است. اين يك شادى دنيوى است كه موجب جلوگيرى

از ملال، افسردگى و خستگى است و به علاوه، از چيزهايى است كه مانع از انجام وظايف بعدى نمى‌شود.

فراهم كردن وسايل چنين شادى براى ديگران و نيز شاد شدن خود انسان هم در اين حد عيبى ندارد و

مطلوب است.

به هر حال، ملاكْ شاد كردن مؤمن است و مؤمن از آن جهتى كه مؤمن است هيچ‌گاه به گناه شاد نمى‌شود؛

شادى او يا مستقيماً در ارتباط با خدا است و يا براى تكامل معنوى و انجام وظايف و يا دست كم براى جلوگيرى

از گناه مى‌باشد. البته با توجه به نكته آخر، كه گفتيم مراتب ايمان افراد با يكديگر فرق مى‌كند، طبيعتاً شاد

كردن افراد هم فرق مى‌كند و اين مسأله منحصر به افراد بالغ نمى‌باشد بلكه شامل بچه‌ها هم مى‌شود.


ادامه دارد…

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. هود (11)، 10.

2. قصص (28)، 76.

3. انشقاق (84)، 13.

4. مفاتيح‌الجنان، مناجات خمس عشرة، مناجات الذاكرين.

برگرفته از سلسله مباحث آیت الله مصباح یزدی

 

موضوعات: امام حسن مجتبی علیه السلام  لینک ثابت



[جمعه 1396-06-10] [ 10:03:00 ق.ظ ]