درس اوّل: بحث امامت از كى آغاز شد؟
مى دانيم بعد از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) مسلمانان به دو گروه تقسيم شدند:
عدّه اى معتقد بودند پيامبر(صلى الله عليه وآله) جانشينى براى خود تعيين نكرده، و اين امر را بر عهده امّت گذارده كه آنها بنشينند و از ميان خود رهبرى برگزينند - اين گروه را «اهل سنّت» مى نامند.
گروه ديگرى معتقد بودند كه جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله) همچون خود او بايد معصوم از خطا و گناه باشد و داراى علم وافرى كه بتواند رهبرى معنوى و مادى مردم را بر عهده بگيرد و اساس اسلام را حفظ كند و تداوم بخشد.
آنها معتقد بودند تعيين چنين كسى تنها از سوى خدا و به وسيله پيامبر(صلى الله عليه وآله)امكان پذير است، و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) اين كار را كرده، و على(عليه السلام) را به عنوان جانشين خود برگزيده است.
اين گروه را «اماميّه» يا «شيعه» مى نامند.
هدف ما در اين بحث هاى فشرده اين است كه اين مسئله را طبق دلائل عقلى و تاريخى و آيات قرآن، و سنّت پيامبر پى گيرى كنيم; ولى قبل از ورود در اين بحث اشاره به چند نكته را ضرورى مى دانيم:
1- آيا اين بحث اختلاف انگيز است؟
بعضى تا سخن از مسئله امامت به ميان مى آيد فوراً مى گويند امروز روز اين حرف ها نيست!
امروز روز وحدت مسلمين است، و گفتوگو از جانشين پيامبر(صلى الله عليه وآله)مايه تفرقه و پراكندگى است!
ما امروز دشمنان مشتركى داريم كه بايد به فكر آنها باشيم: صهيونيسم و استعمار غرب و شرق، و بنابراين، اين مسائل اختلافى را بايد كنار بگذاريم; ولى اين طرز تفكّر مسلماً اشتباه است زيرا:
اولا: آنچه مايه اختلاف و پراكندگى است جرّ و بحث هاى تعصب آميز و غير منطقى، و پرخاشگرى هاى كينه توزانه است. ولى بحث هاى منطقى و مستدل و دور از تعصّب و لجاجت و پرخاشگرى، در محيطى صميمانه و دوستانه، نه تنها تفرقه انگيز نيست، بلكه فاصله ها را كم مى كند، و نقاط مشترك را تقويت مى نمايد.
من در سفرهاى خود به حجاز براى زيارت خانه خدا كراراً بحث هايى با علما و دانشمندان اهل سنّت داشته ام، هم ما و هم آنها احساس مى كرديم اين بحث ها نه تنها سوءِ اثرى در مناسبات ما ندارد; بلكه باعث تفاهم و خوش بينى بيشتر مى شود، فاصله ها را كمتر مى كند و كينه هاى احتمالى را از سينه ها مى شويد.
مهم اين است كه در اين بحث ها روشن مى شود ما با يكديگر نقطه هاى مشترك فراوانى داريم كه مى توانيم در برابر دشمنان مشترك، روى آن تكيه و تأكيد كنيم.
اهل سنّت خود به چهار مذهب تقسيم مى شوند (حنفى ها، حنبلى ها، شافعى ها و مالكى ها) وجود اين چهار گروه سبب تفرقه آنها نشده، و هنگامى كه آنها حداقل فقه شيعه را به عنوان مذهب فقهى پنجم پذيرا گردند، بسيارى از مشكلات و پراكندگى ها برطرف مى شود، همان گونه كه در اين اواخر مفتى بزرگ اهل سنت، رئيس دانشگاه الازهر مصر «شيخ شلتوت» گام مؤثرى برداشت و رسميّت فقه شيعه را در ميان اهل سنّت اعلام داشت، از اين طريق كمك مؤثّرى به تفاهم اسلامى كرد و روابط دوستانه اى ميان او و مرحوم «آية الله بروجردى» مرجع بزرگ عالم تشيّع برقرار شد.
ثانياً: ما معتقديم تبلور اسلام بيش از هر مذهبى در مذهب شيعه است، و در عين اين كه به تمام مذاهب اسلامى احترام مى گذاريم معتقديم مذهب شيعه بهتر مى تواند اسلام راستين را در تمام ابعادش معرفى كند، و مسائل مربوط به حكومت اسلامى را حل نمايد.
چرا اين مكتب را با دليل و منطق به فرزندان خود نياموزيم؟! و اگر اين كار را نكنيم مسلماً به آنها خيانت كرده ايم.
ما يقين داريم قطعاً پيامبر جانشينى براى خود تعيين كرده، چه اشكالى دارد اين بحث را از طريق منطق و استدلال تعقيب كنيم؟
ولى بايد در اين بحث ها به دقّت مراقب باشيم كه عواطف مذهبى ديگران را جريحه دار نكنيم.
ثالثاً: دشمنان اسلام براى برهم زدن اساس وحدت مسلمين آن قدر دروغ و تهمت به شيعيان در نزد سنّيان، و آن قدر دروغ و تهمت به
سنّيان در نزد شيعيان بسته اند، كه در پاره اى از كشورها به كلّى آنها را از هم دور ساخته اند.
هنگامى كه ما مسئله امامت را به روشى كه در بالا گفتيم مطرح كنيم و نقاطى را كه شيعه بر آن تأكيد دارد با دلايلى از كتاب و سنّت روشن سازيم، معلوم مى گردد كه اين تبليغات دروغ بوده، و دشمنان مشترك ما دست به سمپاشى زده اند.
به عنوان مثال فراموش نمى كنم كه در يكى از سفرهاى حجاز با يكى از رجال دينى درجه اوّل عربستان سعودى ملاقات و بحث داشتيم، او اظهار مى داشت كه من شنيده ام شيعه ها قرآنى غير از قرآن ما دارند.
من خيلى تعجّب كردم و به او گفتم: برادر تحقيق اين امر خيلى ساده است!
من از شما دعوت مى كنم كه شخصاً يا نماينده شما با ما بياييد تا بعد از «مراسم عمره» بدون هيچ اطّلاع قبلى به ايران باز گرديم، در تمام خيابان ها و كوچه ها مسجد وجود دارد، و در هر مسجدى تعداد زيادى قرآن است، به علاوه در خانه همه مسلمانان قرآن وجود دارد، به هر مسجدى كه شما خواستيد مى رويم، و يا در هر خانه اى را كه مايل بوديد مى زنيم، و قرآن را از آنها مطالبه مى كنيم تا معلوم شود قرآن ما و شما حتّى در يك كلمه و حتّى يك نقطه اختلاف ندارد (بسيارى از قرآن هايى كه ما از آن استفاده مى كنيم عيناً چاپ حجاز و مصر و ساير كشورهاى اسلامى است).
بدون شك اين گفتوگوى دوستانه و كاملا مستدل، سمپاشى عجيبى
را كه در ذهن يكى از رجال معروف آنها كرده بودند، برچيد.
منظور اين است كه بحث هاى مربوط به امامت - به گونه اى كه در بالا گفتيم - وحدت جامعه اسلامى را تحكيم مى بخشد و به روشن شدن حقايق و كم شدن فاصله ها كمك مى كند.
* * *
2- امامت چيست؟
«امام» چنان كه از عنوانش پيداست، به معنى پيشوا و رهبر مسلمانان است، و در اصول عقايد شيعه «امام معصوم» به كسى گفته مى شود كه در همه چيز جانشين پيامبر است، با اين تفاوت كه پيامبر مؤسّس مكتب مى باشد، و امام حافظ و پاسدار مكتب است، بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)وحى نازل مى گردد ولى بر امام نه، او تعليماتش را از پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى گيرد، و داراى علم فوق العاده اى است.
از نظر شيعه، امام معصوم تنها به معنى رهبر حكومت اسلامى نيست، بلكه رهبرىِ معنوى و مادى، ظاهرى و باطنى، و خلاصه رهبرى همه جانبه جامعه اسلامى را بر عهده دارد، او پاسدارى عقايد و احكام اسلامى را - بدون هيچ گونه اشتباه و انحراف - بر عهده دارد و او بنده برگزيده خدا است.
ولى اهل سنت امامت را چنين تفسير نمى كنند، آنها تنها به معنى رئيس حكومت جامعه اسلامى مى دانند، و به تعبير ديگر، زمانداران را در هر عصر و زمان، خلفاى پيامبر و ائمه مسلمين مى شمرند!
البته در بحث هاى آينده ثاب خواهيم كرد كه در هر عصر و زمان بايد يك نماينده الهى، پيامبر يا امام معصومى در روى زمين باشد. تا آيين حق را پاسدارى كند، و حق طلبان را رهبرى نمايد، و اگر روزى به عللى از نظر مردم پنهان گردد، نمايندگانى از سوى او عهده دار تبليغ احكام و تشكيل حكومت مى گردند.
* * *
فكر كنيد و پاسخ دهيد
1- منطق كسانى كه مى گويند امروز روز بحث از امامت نيست، چيست؟
2- در برابر اين منطق چند پاسخ مستدل براى لزوم اين بحث داريم؟
3- چگونه دشمنان اسلام در ميان مسلمين تفرقه افكندند، و راه پر كردن اين شكاف ها چيست؟
4- آيا نمونه هايى از تفرقه افكنى دشمنان به خاطر داريد؟
5- معنى «امامت» در مكتب شيعه و تفاوت آن با امامت در مكتب اهل سنت، چيست؟
[شنبه 1395-01-21] [ 10:11:00 ب.ظ ]